STOP SOUNDING UNNATURAL ❌ | Add These to Your Daily Conversations 🇬🇧

Hi there. This is Harry, and welcome  back to my Advanced English Lessons,  

سلام. این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی من خوش آمدید،

where I try to give you a better  understanding of the English language.

جایی که سعی می‌کنم درک بهتری از زبان انگلیسی به شما بدهم.

Okay. Well, in this particular lesson  we're going to look at advanced English  

باشه خوب، در این درس خاص،

expressions and phrases, useful phrases  for giving advice. Everybody that I know,  

عبارات و عبارات پیشرفته انگلیسی، عبارات مفید برای ارائه مشاوره را بررسی خواهیم کرد. همه کسانی را که می شناسم،

most people like to give advice. Not a lot of  people like to get advice or to accept advice,  

بیشتر مردم دوست دارند نصیحت کنند. تعداد زیادی از افراد دوست ندارند نصیحت دریافت کنند یا توصیه هایی را بپذیرند،

and often if they get it,  they don't always take it.

و اغلب اگر آن را دریافت کنند، همیشه آن را قبول نمی کنند.

Okay, but this is useful phrases for giving  advice. Now really, really important to remember  

بسیار خوب، اما این عبارات مفیدی برای مشاوره دادن است . اکنون واقعاً بسیار مهم است که به یاد داشته باشید

that the word advice is uncountable. It's not  advices, it's never advices. You give advice,  

کلمه نصیحت غیرقابل شمارش است. این نصیحت نیست، هرگز نصیحت نیست. شما نصیحت می کنید،

you give a piece of advice. You can give  several pieces of advice. You can give some  

یک نصیحت می کنید. می‌توانید چند توصیه به شما بدهید. می‌توانید

advice. The first piece of advice I will  give you. But it's not never ever advices.

توصیه‌هایی کنید. اولین توصیه ای که به شما خواهم داد. اما هرگز توصیه نمی شود.

Okay, so it's uncountable. So we're going to go  through different expressions and phrases that are  

خوب، پس غیرقابل شمارش است. بنابراین، عبارات و عبارات مختلفی را بررسی می‌کنیم که

useful to use when giving advice. Most importantly  is what comes after it, how we follow it,  

برای استفاده از آنها هنگام مشاوره مفید است. مهم‌تر از همه این است که چه چیزی بعد از آن می‌آید، چگونه آن را دنبال می‌کنیم،

whether we follow it with infinitive or whether  we follow it with the simple -ing. And I'll give  

اینکه آیا آن را با مصدر دنبال می‌کنیم یا اینکه آن را با -ing ساده دنبال می‌کنیم. و من به

you some examples. Okay? So first thing we  want to look at is the giving of advice.

شما چند مثال می زنم. باشه؟ بنابراین اولین چیزی که می‌خواهیم به آن نگاه کنیم، مشاوره دادن است.

So if I were in your shoes. So here's a  very classic useful way to give advice.  

پس اگر من جای تو بودم بنابراین در اینجا یک روش مفید بسیار کلاسیک برای مشاوره وجود دارد.

If I were in your shoes means if  I was in the same position as you.  

اگر من جای تو بودم به این معنی است که اگر در موقعیتی مشابه تو بودم.

Now here we say if I were now somebody is going  to ask me, why are you saying I were instead  

حالا اینجا می‌گوییم اگر الان بودم، یکی از من می‌پرسد، چرا می‌گویید من به جای

of I was? When we use conditional tenses,  like if we usually replace was with were.

خودم بودم؟ وقتی از زمان‌های شرطی استفاده می‌کنیم، مانند وقتی که معمولاً بود را با were جایگزین می‌کنیم.

And that's why we use it. So if I were in your  shoes. Yeah. Yeah. Or if I were you. Okay. So  

و به همین دلیل است که از آن استفاده می کنیم. پس اگر من جای تو بودم . آره آره یا اگر من جای تو بودم باشه بنابراین

either those will do. So to give advice. If I were  in your shoes or if I were you, I'd. Or I would go  

هر دو این کار را انجام خواهند داد. بنابراین برای مشاوره. اگر جای شما بودم یا اگر جای شما بودم، این کار را می کردم. یا

to the doctor immediately. You don't look well.  Okay. So if I were you, I would go to the doctor.

فوراً پیش دکتر می رفتم. تو خوب به نظر نمیرسی باشه پس من اگه جای تو بودم میرفتم دکتر

What's he going to do? He's just going to examine  you and it'll tell you whether there is something  

او قرار است چه کار کند؟ او فقط شما را معاینه می‌کند و به شما می‌گوید که آیا چیزی وجود دارد

or there isn't something wrong with you. But  if you stay at home worrying all the time,  

یا مشکلی در شما وجود ندارد. اما اگر همیشه در خانه بمانید و نگران باشید،

you'll be a nervous wreck. So if  I were you, I'd do this. I would  

عصبی خواهید شد. بنابراین اگر من جای شما بودم، این کار را انجام می‌دادم. من

do that. Okay. Have you ever thought  of going in for veterinary services?

این کار را انجام خواهم داد. باشه آیا تا به حال به سراغ خدمات دامپزشکی رفته اید؟

Yeah. To become a vet. Have you ever thought  

آره دامپزشک شدن آیا تا به حال

of becoming a vet? Okay, so when we use this,  have you ever thought we're giving advice and  

به دامپزشک شدن فکر کرده اید؟ بسیار خوب، پس وقتی از این استفاده می‌کنیم، آیا تا به حال فکر کرده‌اید که در حال ارائه توصیه‌ای هستیم و

we follow it with the -ing? Have you ever thought  of becoming. Have you ever thought of training  

با استفاده از آن از آن پیروی می‌کنیم؟ آیا تا به حال به تبدیل شدن فکر کرده اید. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که

to be okay now? When you have a preposition - so  here we have thought of have you ever thought of -

در حال حاضر خوب بودن را تمرین کنید؟ وقتی حرف اضافه دارید - بنابراین در اینجا فکر کرده‌ایم آیا تا به حال به آن فکر کرده‌اید -

it's usually followed by -ing. Have you ever  thought of becoming? Have you ever thought  

معمولاً با -ing دنبال می‌شود. آیا تا به حال به تبدیل شدن فکر کرده اید؟ آیا تا به حال

of training to be okay? So it's usually  followed with -ing. So piece of advice,  

به تمرین کردن فکر کرده اید که خوب باشد؟ بنابراین معمولاً با -ing دنبال می‌شود. بنابراین یک توصیه،   آیا

have you ever thought of or have you  ever thought about next? Have you ever  

تا به حال به بعد فکر کرده اید یا به بعد فکر کرده اید؟ آیا تا به حال

considered? And again, when we use this  it's we usually follow it with the -ing.

به این فکر کرده اید؟ و دوباره، وقتی از این استفاده می‌کنیم، معمولاً آن را با -ing دنبال می‌کنیم.

Have you ever considered retraining? Have  you ever considered travelling abroad?  

آیا تا به حال به آموزش مجدد فکر کرده اید؟ آیا تا به حال به سفر به خارج از کشور فکر کرده اید؟

Have you ever considered what your father is  going to think about it? If you give up your  

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که پدرتان درباره آن چه فکری می‌کند؟ اگر

university course? So have you ever considered  so it's not always the-ing. So have you ever  

رشته دانشگاهی خود را رها کنید؟ بنابراین آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که همیشه مهم نیست. پس آیا تا به حال به این

considered travelling so the -ing. Have you  ever considered what your father would do?

فکر کرده اید که به این اندازه سفر کنید. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که پدرتان چه کار می کند؟

It's not the -ing. If I had that problem, I  would go and seek professional advice. If I  

این -ینگ نیست. اگر چنین مشکلی داشتم، می‌رفتم و از متخصصان مشاوره می‌گرفتم. اگر

had that problem, I would probably  talk to a friend. If I had that  

این مشکل را داشتم، احتمالاً با یکی از دوستانم صحبت می‌کردم. اگر آن

problem, I would something, okay,  I would go, I would probably go,  

مشکل را داشتم، کاری انجام می‌دادم، باشه، می‌رفتم، احتمالاً می‌رفتم،

I would talk. And when you use that, I would,  it's followed by the bare format of the verb.

صحبت می‌کردم. و وقتی از آن استفاده می‌کنید، قالب فعل را دنبال می‌کنید.

I would go, I would talk, I would seek. Okay.  So if I had that problem I would do something.  

می رفتم، حرف می زدم، جستجو می کردم. باشه پس اگه این مشکل رو داشتم یه کاری میکردم

Okay. Have you ever tried teaching? Have you  ever tried talking to somebody? Have you ever  

باشه آیا تا به حال تدریس را امتحان کرده اید؟ آیا تا به حال سعی کرده اید با کسی صحبت کنید؟ آیا تا به حال

tried explaining to them exactly what you  want? So if you're giving somebody advice  

سعی کرده‌اید دقیقاً آنچه را که می‌خواهید به آنها توضیح دهید ؟ بنابراین، اگر به کسی نصیحت می‌کنید

and they can't understand, or they don't  seem to be able to get through to somebody,  

و او نمی‌تواند بفهمد، یا به نظر نمی‌رسد که نمی‌تواند با کسی ارتباط برقرار کند،

well, you might give advice like, have  you ever tried talking to him about it?

خوب، ممکن است توصیه‌هایی مانند اینکه آیا تا به حال سعی کرده‌اید در مورد آن با او صحبت کنید؟

Have you ever tried discussing it face to  face. Yeah. So if somebody has a particular  

آیا تا به حال سعی کرده اید در مورد آن رودررو بحث کنید . آره بنابراین اگر کسی

problem with their boss. But again, here  you're looking at the ING. Have you ever  

مشکل خاصی با رئیس خود دارد. اما دوباره، اینجا شما به ING نگاه می‌کنید. آیا تا به حال

tried talking? Have you ever tried listening.  Have you ever tried discussing? Okay, I n g,  

سعی کرده اید صحبت کنید؟ آیا تا به حال سعی کرده اید گوش کنید. آیا تا به حال سعی کرده اید بحث کنید؟ خوب، من می دانم،

how about reading a few books before  your exam? How about studying a bit?

چطور می شود قبل از امتحان چند کتاب بخوانید ؟ کمی مطالعه کردن چطور؟

So you're trying to get your kids to do something  in advance of the important school exams coming  

بنابراین، سعی می‌کنید بچه‌هایتان را قبل از امتحانات مهم مدرسه انجام دهند

up? Then the advice might be, how about putting  your head down for a few hours every night? How  

؟ سپس توصیه ممکن است این باشد که هر شب چند ساعت سرتان را پایین بگذارید؟ چطور می‌توان

about knuckling down to some hard study? How  about doing some extra training if somebody  

به مطالعه‌ای سخت دست زد؟ اگر کسی

wants to get fit or they want to lose weight,  how about coming with me to the gym next week?

می‌خواهد تناسب اندام داشته باشد یا می‌خواهد وزن کم کند، چند تمرین اضافی انجام دهید، چطور در مورد اینکه هفته آینده با من به باشگاه بیایید؟

Okay, so a bit of advice, but again  I Angie, next piece of advice,  

خوب، کمی توصیه، اما باز هم انجی، توصیه بعدی،

why don't you why don't you go to  the hospital? If you're worried,  

چرا نمی‌روی چرا به بیمارستان نمی‌روی؟ اگر نگران هستید،

why don't you go to the hospital? Why  don't you hand in your notice? There are  

چرا به بیمارستان نمی روید؟ چرا اخطار خود را تحویل نمی‌دهید؟

plenty of jobs. You've got lots of skills you  could do. Why put up with all of that crap?

شغل‌های زیادی وجود دارد. شما مهارت‌های زیادی دارید که می‌توانید انجام دهید. چرا این همه مزخرف را تحمل می کنید؟

Why don't you look for another job? Okay? Why  don't you stop moaning and do something about  

چرا دنبال شغل دیگری نمیگردی؟ باشه؟ چرا ناله را متوقف نمی‌کنید و کاری برای

it? Okay, so again here, why don't you? And  then followed with the barber. Why don't you  

آن انجام نمی‌دهید؟ خوب، پس دوباره اینجا، چرا نمی کنی؟ و سپس با آرایشگر دنبال شد. چرا نمی

stop? Why don't you go? Why don't you  consider. Why don't you think? Okay,  

ایستید؟ چرا نمیری؟ چرا در نظر نمی گیرید چرا فکر نمیکنی؟ بسیار خوب،

I think it would be a good idea to call the  plumber. You don't really know what you're doing.

فکر می‌کنم ایده خوبی است که با لوله‌کش تماس بگیرید . شما واقعا نمی دانید چه کار می کنید.

If you keep twisting that, it's going  to break and there's going to be water  

اگر آن را بچرخانید، می‌شکند و همه جا آب خواهد بود

everywhere. So I think it would be  a good idea to call the plumber. I  

. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است با لوله‌کش تماس بگیرید.

think it would be a good idea to  call the electrician. You don't  

فکر می‌کنم ایده خوبی است که با برق‌کار تماس بگیرید. شما

know anything about electricity. What  happens if you get an electric shock?

درباره برق چیزی نمی‌دانید. اگر برق گرفتید چه اتفاقی می‌افتد؟

Okay, so I think it would be a good idea to attach  the infinitive. The sooner you do this work,  

بسیار خوب، بنابراین فکر می‌کنم این ایده خوبی است که مصدر را ضمیمه کنیم . هر چه زودتر این کار را انجام دهید،

the better for everybody. Okay? The  sooner you get down to a bit of study,  

برای همه بهتر است. باشه؟ هر چه زودتر کمی به مطالعه بپردازید،

the better you would feel. The sooner you  get another job, the better I would feel.  

احساس بهتری خواهید داشت. هرچه زودتر شغل دیگری پیدا کنید، احساس بهتری خواهم داشت.

Because I'm sick and tired of hearing  you moan. Yeah, so a bit of real advice.

چون از شنیدن ناله ات خسته و بیزارم . بله، کمی توصیه واقعی است.

The sooner you do something, the better it  will be. The sooner you go to the doctor,  

هر چه زودتر کاری را انجام دهید، بهتر خواهد بود. هر چه زودتر به پزشک مراجعه کنید،

the better you will feel. The  sooner you book a holiday,  

احساس بهتری خواهید داشت. هرچه زودتر تعطیلات را رزرو کنید،

the better I will feel. Because I'm sick of  this terrible weather. And then another final  

احساس بهتری خواهم داشت. چون حالم از این هوای وحشتناک به هم می خورد. و سپس یک توصیه نهایی دیگر

bit of advice. You have no choice but to go  to the police and tell them what you know.

. شما چاره ای ندارید جز اینکه به پلیس بروید و آنچه را که می دانید به آنها بگویید.

You have no choice but to tell your boss that  you just can't work those long hours anymore.  

شما چاره ای ندارید جز اینکه به رئیس خود بگویید که دیگر نمی توانید آن ساعت های طولانی کار کنید.

You have no choice but to try and get another  extension on your course. Otherwise you're  

شما چاره ای ندارید جز اینکه سعی کنید یک برنامه افزودنی دیگر در دوره خود دریافت کنید. در غیر این صورت

going to have to drop out of university. So all  useful expressions as to how to give advice and  

مجبور خواهید بود دانشگاه را رها کنید. بنابراین، همه عبارات مفید در مورد نحوه ارائه مشاوره و

remember when we're using them, where and when  we use the English or we use the infinitive.

به یاد داشته باشید که چه زمانی از آنها استفاده می کنیم، کجا و چه زمانی از انگلیسی استفاده می کنیم یا از مصدر استفاده می کنیم.

Okay. Now if somebody wants to respond to the  advice that you have given, so in a positive way,  

باشه حالا اگر کسی می‌خواهد به توصیه‌ای که شما داده‌اید پاسخ دهد، به شیوه‌ای مثبت،

because you can respond negatively as  well. So responding positively. Oh yeah,  

زیرا شما نیز می‌توانید پاسخ منفی بدهید . بنابراین پاسخ مثبت. اوه بله،

that's a thought or that's an idea. So you  know, if somebody gives you a bit of advice  

این یک فکر است یا یک ایده. بنابراین می‌دانید ، اگر کسی اندکی به شما توصیه کند

and that perhaps it's not something you had  considered. Oh yeah. That's a thought meaning.

و شاید این چیزی نباشد که شما در نظر گرفته‌اید. اوه بله. این یک معنای فکری است.

Why didn't I think of that. Oh,  that's an idea or that's that,  

چرا به این فکر نکردم اوه، این یک ایده است یا همین،

that's it. That's actually a good idea. Yeah.  I think I'll take you up on that or. Yeah,  

همین است. این در واقع ایده خوبی است. آره من فکر می کنم من شما را در مورد آن یا. بله،

I think I'll give it a go. You know, going  to the gym. Why don't you come with me to the  

فکر می‌کنم آن را کنار بگذارم. می دانید، رفتن به باشگاه. چرا با من به ورزشگاه نمی آیی

gym? Yeah. I've been thinking about  an I need somebody to buddy up with.

؟ آره من به این فکر کرده ام که به کسی نیاز دارم تا با او همنشین شوم.

You have somebody to go with? Yeah, I think  I'll give it a go or I'll give it a try. So,  

کسی را داری که با او بروی؟ بله، فکر می کنم آن را امتحان کنم یا امتحان کنم. بنابراین،

look, if you don't like it, nothing ventured,  

نگاه کنید، اگر آن را دوست ندارید، هیچ چیز جسورانه،

nothing gained. But you might enjoy it. I'll  go with you and then you can go on your own.  

چیزی به دست نیامده است. اما ممکن است از آن لذت ببرید. من با شما می‌روم و بعد می‌توانید خودتان بروید.

Or you can. You can come with me. I go 2 or 3  times a week, so why not to be a bit of fun.

یا می توانید. میتونی با من بیای من 2 یا 3 بار در هفته می روم، پس چرا کمی سرگرم کننده نباشم.

So yeah, I think I'll give it a go or I think  I'll give it a try. So you're going to do it.  

بنابراین بله، فکر می‌کنم آن را انجام می‌دهم یا فکر می‌کنم آن را امتحان کنم. بنابراین شما آن را انجام خواهید داد.

You're going to accept the advice. Yeah. You know  I hadn't thought of that. It that actually makes  

تو نصیحت را می پذیری آره می‌دانی که به آن فکر نکرده بودم. این در واقع

a lot of sense. I hadn't thought of that. Yeah.  I think I'll sit down and talk to them about it.

بسیار منطقی است. من به آن فکر نکرده بودم. آره فکر می کنم بنشینم و در مورد آن با آنها صحبت کنم.

So what what can happen? All you can say  is no or is not interested. So. Yeah,  

پس چه اتفاقی می تواند بیفتد؟ تنها چیزی که می توانید بگویید این است که نه یا علاقه ای ندارید. بنابراین. بله،

I hadn't thought of that. I think I'll ask him  if I can sit down with him at the end of the  

به آن فکر نکرده بودم. فکر می‌کنم از او بپرسم که آیا می‌توانم در پایان هفته با او بنشینم

week or next week when he comes back from  holidays. I hadn't thought of that. Next,  

یا هفته بعد که از تعطیلات برمی‌گردد. من به آن فکر نکرده بودم. بعد،

well, it's worth a try. So  yeah, this is a good response.

خوب، ارزش امتحان کردن را دارد. بنابراین بله، این پاسخ خوبی است.

When somebody gives you some advice, you might  not... You're not sure it will actually work.  

وقتی کسی به شما توصیه ای می کند، ممکن است نکنید... مطمئن نیستید که واقعاً کارساز باشد.

But you know what? It's worth a try. Again nothing  ventured, nothing gained. If you don't try, you  

اما میدونی چیه؟ ارزش امتحان کردن را دارد. باز هم هیچ چیز جسارت نکرد، چیزی به دست نیامد. اگر تلاش نکنید،

won't know. Yeah, if you're not in you can't win  some of these classics. Yeah. But. So it's worth  

نمی دانید. بله، اگر در آن نباشید، نمی‌توانید برخی از این آثار کلاسیک را برنده شوید. آره اما بنابراین ارزش

a try. It has to be worth a try because things  are not going to get any better the way they are.

امتحان کردن را دارد. باید ارزش امتحان کردن را داشته باشد زیرا اوضاع آنطور که هست بهتر نخواهد شد.

So we have to try something. So yeah,  it's worth a try. Oh that's a, that's a,  

پس باید چیزی را امتحان کنیم. بنابراین بله، ارزش امتحان کردن را دارد. اوه این یک، این یک،

that's a good idea. Or if it's even better. Oh  that's a great idea. Wow. I've been racking my  

ایده خوبی است. یا اگر حتی بهتر است. اوه، این یک ایده عالی است. عجب من مغزم را به هم می ریزم و

brains trying to come up with something. And  here it is. You just give them something to

سعی می کنم چیزی بیابم. و اینجاست. تو فقط یه چیزی تو

me on a plate. So, like, I  really appreciate your advice.

بشقاب به من میدی بنابراین، من واقعاً از توصیه شما سپاسگزارم.

That's a good or that's a great idea. So  really positive responses to somebody's  

این یک ایده خوب یا عالی است. بنابراین پاسخ‌های واقعاً مثبت به توصیه‌های یک نفر

advice. That's a thought. That's an idea.  I'll give it a go. I'll give it a try. I  

. این یک فکر است. این یک ایده است. من آن را می گذارم. من آن را امتحان می کنم. من

hadn't thought about that. Oh, it's worth a  try. Yeah, it must be. It's worth a try. Oh,  

به آن فکر نکرده بودم. اوه، ارزش امتحان کردن را دارد. بله، باید باشد. ارزش امتحان کردن را دارد. اوه،

that's a good a that's a great idea. Okay, so  as I said, positive responses are of course,  

این یک ایده خوب و عالی است. خوب، پس همانطور که گفتم، پاسخ‌های مثبت مطمئناً هستند،

the opposite of positive is  always negative, is it not.

عکس مثبت همیشه منفی است، اینطور نیست.

Yeah. And there are people who will  not take advice no matter what you say,  

آره و افرادی هستند که هر چه شما بگویید،

no matter how good it might be. They just want to  do what they want to do. So here are some negative  

هر چقدر هم که خوب باشد، از نصیحت استفاده نمی کنند. آنها فقط می خواهند کاری را که می خواهند انجام دهند. بنابراین در اینجا برخی از

responses to the advice that you might give. yeah.  Look, that's easier said than done. I mean, it's  

پاسخ‌های منفی   به توصیه‌هایی که ممکن است ارائه دهید، آورده شده است. بله ببینید، گفتن آن آسان تر از انجام دادن است. منظورم این است که

okay for you to sit there and say I should go and  talk to the boss, but, you know, you don't know.

اشکالی ندارد که آنجا بنشینی و بگویم باید بروم و با رئیس صحبت کنم، اما، می‌دانی، نمی‌دانی.

My boss is impossible to talk to. He's he's  not going to listen, even if I do sit down  

صحبت با رئیس من غیرممکن است. او قرار نیست گوش کند، حتی اگر

with him. So. Yeah, thanks, but it's easier  said than done. Okay. Negative. Next. Well,  

با او بنشینم. بنابراین. بله، متشکرم، اما گفتن آن آسان تر از انجام دادن است. باشه منفی. بعدی خوب،

that's all very well, but I'm  not sure that could work. Well,  

همه اینها خیلی خوب است، اما من مطمئن نیستم که بتواند کار کند. خوب،

how do you know if you don't? At  one. Not. What if it doesn't work?

چگونه متوجه می شوید که این کار را نمی کنید؟ در یک. نه. اگر کار نکرد چه؟

Well, of course it might work.  But if somebody is negative,  

خوب، البته ممکن است کار کند. اما اگر کسی منفی باشد،

the low is. Look at the negative one. What? What  if it doesn't work? Yeah, I'm. I'm not sure that  

پایین است. به منفی نگاه کن چی؟ اگر کار نکرد چه؟ بله، من هستم. مطمئن نیستم که

it could work. And then when will I. Where will  I be. Next piece of negative response. Well,  

بتواند کار کند. و سپس کی خواهم بود. کجا خواهم بود. پاسخ منفی بعدی خوب،

you have a point I think I appreciate your  advice, but. And there's always a but.

نکته ای دارید که فکر می کنم از توصیه شما قدردانی می کنم ، اما. و همیشه یک اما وجود دارد.

Yeah. Yeah. You have a point. Yes.  I can see where you're coming from.  

آره آره شما یک نکته دارید. بله. من می توانم ببینم از کجا می آیی

Yeah. And yeah I appreciate I really  do I appreciate your advice. But you  

آره و بله، سپاسگزارم، واقعاً از توصیه شما قدردانی می کنم. اما می

know what? I think I'm just going to sit on  it for a little while. Of course you are.  

دانید چیست؟ فکر می‌کنم فقط برای مدتی روی آن بنشینم. البته که هستی.

Yeah. Because that sort of person never  takes advice. So. Yeah, you have a point.

آره زیرا چنین افرادی هرگز نصیحت نمی‌کنند. بنابراین. بله، شما یک نکته دارید.

I appreciate your advice, but. Okay. Next. That's  an interesting opinion, but I prefer to do it my  

من از توصیه شما قدردانی می کنم، اما باشه بعدی این یک نظر جالب است، اما من ترجیح می‌دهم آن را به روش خودم انجام دهم

way. I did it my way. Okay, so that's the classic.  Yeah. You spend 20 minutes or whatever it is,  

. من این کار را به روش خودم انجام دادم. خوب، پس کلاسیک است. آره شما 20 دقیقه یا هر چیز دیگری را صرف می کنید،

given your what you think is really good advice  to your friend, family member or colleague and  

با توجه به آنچه که فکر می کنید واقعاً توصیه خوبی به دوست، عضو خانواده یا همکار خود می کنید و

then at the end to say, yeah, yeah, yeah,  that's that's an interesting opinion.

سپس در پایان بگویید، بله، بله، بله، این نظر جالبی است.

Yeah. But I'm going to try it this way. I'm going  to do it my way. Okay. Well thanks for the advice.  

آره اما من این راه را امتحان خواهم کرد. من این کار را به روش خودم انجام خواهم داد. باشه خوب ممنون از راهنمایی

But that's I couldn't do that. That's that's not  in line with my values. What. Yeah. But you want  

اما من نتوانستم این کار را انجام دهم. این با ارزش‌های من مطابقت ندارد. چی آره اما شما می خواهید

to get this problem solved. Yeah, but I don't  want to do it that way. I want to do it this way.

این مشکل را حل کنید. بله، اما من نمی‌خواهم این کار را انجام دهم. من می خواهم این کار را انجام دهم.

Okay? Or I want to do it in a way that's above  board and that's very clear. Okay, but you asked  

باشه؟ یا من می‌خواهم این کار را به روشی انجام دهم که بالاتر از حد مجاز باشد و این بسیار واضح است. بسیار خوب، اما شما از

me for advice and that's what I'm recommending.  Yeah, I know, but that's not actually in line with  

من راهنمایی خواستید و این چیزی است که من توصیه می کنم. بله، می دانم، اما این در واقع با

my values. Whatever that might be. Yeah, maybe  you have high moral values and you're not prepared  

ارزش های من مطابقت ندارد. هر چه که ممکن است باشد. بله، شاید ارزش‌های اخلاقی بالایی دارید و آماده نیستید

to do something even a little bit, bending the  rules, which can often get around the problem.

کاری را انجام دهید، حتی کمی، قوانین را خم کنید ، که اغلب می‌تواند مشکل را حل کند.

So if you give somebody some advice and they  come back with, well, yeah, it's not actually  

بنابراین، اگر به کسی توصیه ای بدهید و او با آن بازگردد، خوب، بله، در واقع

in line with my values. Well, I suppose you  just have to respect that point of view. Now,  

با ارزش های من مطابقت ندارد. خب، فکر می‌کنم شما فقط باید به این دیدگاه احترام بگذارید. حالا،

if somebody really, really gets annoyed or  really gets angry and perhaps they just don't  

اگر کسی واقعاً، واقعاً عصبانی شود یا واقعاً عصبانی شود و شاید

want to listen to advice, or maybe they're fed  up with all the advice you're giving to them.

نخواهند به توصیه‌ها گوش دهند، یا شاید از تمام توصیه‌هایی که به او می‌دهید خسته شده باشند.

Or maybe you're the sort of person  that continuously gives them advice,  

یا شاید شما از آن دسته افرادی هستید که به طور مداوم به آنها توصیه می کنید،

even when they don't want it. You might  get a very sharp response like, Well,  

حتی زمانی که آنها آن را نمی خواهند. ممکن است پاسخی بسیار تند دریافت کنید، خوب،

you know what? You can keep your advice  to yourself. What am I asking you for? It  

می‌دانید چیست؟ می‌توانید توصیه‌هایتان را برای خودتان نگه دارید. من از شما چه می خواهم؟

never worked for you. Why are you telling me?  Yeah, you can keep your advice to yourself now.

هرگز برای شما کار نکرد. چرا به من می گویی؟ بله، اکنون می توانید توصیه های خود را برای خود نگه دارید.

Somebody could be really, really rude  and you might get something like, well,  

ممکن است کسی واقعاً، واقعاً بی‌ادب باشد و شما ممکن است چیزی شبیه این را دریافت کنید،   می‌دانید

you know what you can do with your advice? You  can stick it where the sun don't shine. Yeah,  

با توصیه‌هایتان چه می‌توانید انجام دهید؟ می‌توانید آن را در جایی بچسبانید که خورشید نمی‌تابد. بله،

that might not be the response you  want to get, but it certainly could  

ممکن است این پاسخی نباشد که می خواهید دریافت کنید، اما مطمئناً می تواند

be something that somebody is thinking about.  I wouldn't suggest you give that to the boss,  

چیزی باشد که کسی به آن فکر می کند. من به شما پیشنهاد نمی‌کنم که آن را به رئیس بدهید،

or you give it to even to your your partner,  because they might not be so appreciative of it.

یا حتی به شریکتان بدهید، زیرا ممکن است آن‌قدر قدردان آن نباشند.

Yeah. But it is a response that you might get.  Well, you know what you can keep your advice  

آره اما این پاسخی است که ممکن است دریافت کنید. خوب، شما می دانید چه چیزی می توانید توصیه های خود را

to yourself. Okay. So there the negative  responses. That's easier said than done.  

برای خود نگه دارید. باشه بنابراین پاسخ‌های منفی وجود دارد . گفتن این کار آسان تر از انجام آن است.

Of course it is. That's all very well, but I'm not  sure that could work. You know if you don't try,  

البته که هست. همه اینها خیلی خوب است، اما مطمئن نیستم که بتواند کار کند. می‌دانید که اگر تلاش نکنید،

well, you have a point. I appreciate your  advice, but and there's always a about.

خوب، یک نکته دارید. من از توصیه‌های شما قدردانی می‌کنم ، اما همیشه این موضوع وجود دارد.

That's an interesting opinion. But, you know,  I think I'm going to do it my way. That's not  

نظر جالبی است اما، می‌دانی، فکر می‌کنم به روش خودم این کار را انجام خواهم داد. این

actually in line with my values. So thanks, but  no thanks. Keep your advice to yourself. Keep it.  

در واقع با ارزش های من مطابقت ندارد. بنابراین، متشکرم، اما نه متشکرم. توصیه های خود را برای خود نگه دارید. نگهش دار

Okay. All right. So all about giving advice, all  about the responses that somebody might give you  

باشه بسیار خوب. بنابراین همه چیز درباره مشاوره دادن، همه چیز درباره پاسخ هایی که ممکن است کسی به شما

either positively or negatively. And that's that's  a there's always two sides to to every story.

مثبت یا منفی بدهد. و این یعنی همیشه هر داستانی دو طرف دارد.

So that's all useful phrases useful  English phrases for giving advice.  

بنابراین این همه عبارات مفید عبارات انگلیسی مفید برای مشاوره است.

So read them listen to them, practice  them and see those which of those you  

بنابراین آنها را بخوانید، به آنها گوش دهید، آنها را تمرین کنید و ببینید کدام یک از آنها را

can use and which of those you, you  can put into practice yourself. Okay.

می توانید استفاده کنید و خودتان کدام یک را می توانید عملی کنید. باشه

As always, thanks for listening. I enjoyed  

مثل همیشه، ممنون که گوش دادید. از

your company. Harry’s signing  off and join me again soon.

شرکت شما لذت بردم. هری امضا می‌کند و به زودی دوباره به من ملحق می‌شود.