ENGLISH MADE EASY 🇬🇧 | Vocabulary That INSTANTLY IMPROVES Your Fluency

Hi there. This is Harry. And welcome back  to Advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است. و به «درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید،

where I try to help you to get a much better  understanding of the English language.

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید.

So this is an advanced English lesson. And in  this advanced English lesson we're going to  

بنابراین این یک درس انگلیسی پیشرفته است. و در این درس پیشرفته انگلیسی،

look at vocabulary specifically related to your  free time and leisure. And a lot of these words  

به واژگانی که مخصوصاً مربوط به اوقات فراغت و اوقات فراغت شما است نگاه می‌کنیم. و بسیاری از این کلمات

and phrases and expressions are really great for  those proficiency exams that you might be doing,  

و عبارات و عبارات واقعاً برای آن آزمون‌های مهارتی که ممکن است انجام دهید عالی هستند،

particularly if the examiner asks you to talk  about your leisure time or your free time,  

مخصوصاً اگر ممتحن از شما بخواهد درباره اوقات فراغت یا اوقات فراغت خود صحبت کنید،

and you might want to use some of these  words or know how to start a conversation.

و ممکن است بخواهید از برخی از این کلمات استفاده کنید. یا می دانید چگونه مکالمه را شروع کنید.

Or indeed, if you're writing an essay relating to  leisure or free time. Of course, you can include  

یا در واقع، اگر در حال نوشتن مقاله ای در رابطه با اوقات فراغت یا اوقات فراغت هستید. البته، می‌توانید

these adjectives and nouns and other expressions  that you'll get in this particular lesson.

این صفت‌ها و اسم‌ها و عبارات دیگری را که در این درس خاص به دست می‌آورید، اضافه کنید.

Okay, let's get started. So you're not  yourself when it sometimes you know and very  

خوب، بیایید شروع کنیم. بنابراین وقتی گاهی اوقات

well the English about your own profession.  Whether it's i.t or medicine or economics,  

انگلیسی حرفه خود را می‌دانید، خودتان نیستید. چه پزشکی و چه اقتصاد،

whatever it might be. And you don't usually have  any problems talking about that. But when students  

هر چه که باشد. و معمولاً با صحبت کردن در مورد آن مشکلی ندارید. اما وقتی دانش‌آموزان

come to me at first the I always hear that  they have problems getting started in social  

ابتدا سراغ من می‌آیند، همیشه می‌شنوم که برای شروع مکالمات اجتماعی مشکل دارند

conversations. Ordinary conversational English.  Particularly where they want to talk about the  

. انگلیسی مکالمه معمولی. مخصوصاً جایی که می خواهند درباره

weekend. And this is often a topic that people  use to break ice before and after a meeting.

آخر هفته صحبت کنند. و این اغلب موضوعی است که افراد برای شکستن یخ قبل و بعد از جلسه از آن استفاده می‌کنند.

So.

بنابراین.

They could be asking you

آنها ممکن است از شما

about the weekend that's coming. They  could be asking you about the weekend  

درباره آخر هفته ای که در راه است بپرسند. ممکن است از شما درباره تعطیلات آخر هفته بپرسند

that's just been. So they'd be asking  you, what did you do for the weekend?  

. بنابراین آنها از شما می‌پرسند، آخر هفته چه کار کردید؟

What are you going to do this weekend?  Or another very useful expression is,  

این آخر هفته قراره چیکار کنی؟ یا یکی دیگر از عبارت بسیار مفید این است،

are you getting up to anything this  weekend? Or what did you get up to

آیا این آخر هفته به چیزی مشغول هستید ؟ یا

Last weekend. So it's a really useful

آخر هفته گذشته چه کاری انجام دادید. بنابراین این یک عبارت واقعا مفید است

expression. So

. بنابراین

or indeed any plans for the weekend. Yeah. So  looking ahead, any plans for the weekend. So  

یا در واقع هر برنامه ای برای آخر هفته. آره بنابراین، به آینده، هر برنامه‌ای برای آخر هفته نگاه کنید. بنابراین

it's a way to start a conversation. Well  yeah. I thought we would go here or what  

این راهی برای شروع مکالمه است. خب آره فکر کردم اینجا برویم یا

did you do for the weekend? What did you get  up to? We just hung about with some friends,  

آخر هفته چه کار کردی؟ چه کاری انجام دادی ؟ ما فقط با چند نفر از دوستانمان بودیم،

or we visited the old folks or,

یا از افراد قدیمی دیدن کردیم یا،

We spend some time in the park. A gang of us got  

مدتی را در پارک می گذرانیم. گروهی از ما

together. So it opens up all sorts of  aspects to start a conversation. So.

دور هم جمع شدیم. بنابراین همه جنبه‌ها را برای شروع مکالمه باز می‌کند. بنابراین. به

What did you get up to?

چی سر زدی؟

what do you do or what do you usually  get up to at the weekends? Have you  

چه کار می‌کنید یا معمولاً آخر هفته‌ها چه کاری انجام می‌دهید؟ آیا

any plans for this weekend? So  all different ways in which you  

برنامه‌ای برای این آخر هفته دارید؟ بنابراین همه راه‌های مختلف  که

can enter into that conversation  by just using simple expressions.

می‌توانید با استفاده از عبارات ساده وارد آن مکالمه شوید.

Now, if we're looking at  particular adjectives that  

اکنون، اگر به صفت‌های خاصی نگاه می‌کنیم که

we want to use to describe some of our leisure  activities, well, here's some that you can use.

می‌خواهیم از آنها برای توصیف برخی از فعالیت‌های اوقات فراغت خود استفاده کنیم ، خوب، در اینجا برخی از آنها وجود دارد که می‌توانید استفاده کنید.

Rewarding. Time consuming. Fruitful.

پاداش دادن. وقت گیر. مثمر ثمر.

Lucrative. Absorbing. So let me give you an  example of how you might use them and what they  

سودآور جذب کننده. بنابراین اجازه دهید به شما مثالی بزنم که چگونه ممکن است از آنها استفاده کنید و به چه

mean. Rewarding is not financial because it could  be. But when you're using a spending your leisure  

معنا هستند. پاداش دادن مالی نیست زیرا ممکن است باشد. اما وقتی از

time or free time, rewarding is something that  gives you some benefit. So perhaps you've decided  

اوقات فراغت یا اوقات فراغت خود استفاده می‌کنید، پاداش دادن چیزی است که به شما سود می‌دهد. بنابراین شاید تصمیم گرفته‌اید   به

to help the kids in the school to practice  tennis, or you're going to coach an underage  

بچه‌های مدرسه کمک کنید تا تنیس تمرین کنند، یا می‌خواهید مربی یک

football or rugby team, or netball or basketball,  whatever it might be, you're going to spend some  

تیم فوتبال یا راگبی زیر سن قانونی، یا نت‌بال یا بسکتبال، هر چه که باشد، مقداری

of your free time and giving that freely to  kids, and you could say yes, really rewarding.

از خود را خرج کنید. وقت آزاد و دادن رایگان آن به بچه ها، و می توانید بگویید بله، واقعاً ارزشمند است.

I mean, the kids get great fun out of  it. They listen to you and most of them,  

منظورم این است که بچه‌ها از آن لذت می‌برند. آنها به شما و بیشتر آنها گوش می دهند،

they listen to any tips that you give them.  And then of course, when they have a game,  

به هر نکته ای که به آنها می دهید گوش می دهند. و البته، وقتی یک بازی دارند،

they win. Well, just to see the look  on their face, that's reward enough.  

برنده می‌شوند. خوب، فقط برای دیدن قیافه چهره آنها، این پاداش کافی است.

So something very rewarding, something that  we like doing, something that gives us fun.

بنابراین کاری بسیار باارزش، کاری که دوست داریم انجام دهیم، کاری که به ما سرگرمی می دهد.

And to be honest, it gets  you away from the humdrum,  

و راستش را بخواهید، شما را از همهمه،

the ordinary life in the office, all  the pressures that you might have.

زندگی معمولی در دفتر، همه فشارهایی که ممکن است داشته باشید دور می کند.

Time consuming. Well, lots of activities. Even  though it's a free time and a leisure time,  

وقت گیر. خوب، بسیاری از فعالیت ها. اگرچه این یک وقت آزاد و اوقات فراغت است،

they can be time consuming. Oh, I'm really sorry  I agreed to go on that committee in the tennis  

ممکن است زمان‌بر باشد. اوه، من واقعا متاسفم قبول کردم در آن کمیته در باشگاه تنیس شرکت کنم

club. My God, it takes up so much time. It's  very time consuming. And now we only have a  

. خدای من خیلی وقت میگیره خیلی وقت گیر است. و اکنون ما فقط

meeting every month. But between meetings,  the amount of work and emails you get, you

هر ماه یک جلسه داریم. اما بین جلسات، مقدار کار و ایمیل‌هایی که دریافت می‌کنید،

So an activity that takes up more time  than you had intended. More time that  

فعالیتی است که زمان بیشتری از آنچه در نظر داشتید می‌گیرد. زمان بیشتری که

you had wished can be time consuming. Your  partner might say, well, I wish you really  

آرزو می‌کردید می‌تواند زمان‌بر باشد. ممکن است شریک زندگی‌تان بگوید، خوب، ای کاش واقعاً

wouldn't play golf so often. It's so time  consuming, and anybody who's played golf  

اینقدر گلف بازی نمی‌کردید. این بسیار وقت‌گیر است ، و هرکسی که گلف بازی می‌کند

will know very quickly that it's not just the 3  hours or 4 hours you spend on the golf course.

خیلی سریع می‌داند که فقط ۳ ساعت یا ۴ ساعتی که در زمین گلف می‌گذرانید نیست.

It's of course, the hour to get there, the hour to  get home and the hour and the bar afterwards. So  

البته ساعت رسیدن به آنجا، ساعت رسیدن به خانه و ساعت و بار بعد از آن است. بنابراین

you have to be really, really careful. And it is  a game that can be absorbing and time consuming.

باید واقعاً، واقعاً مراقب باشید. و این یک بازی است که می تواند جذب کننده و وقت گیر باشد.

Fruitful. Well, again, fruitful is a little bit  like rewarding at when you've got a fruitful free  

مثمر ثمر. خوب، مجدداً، مثمر ثمر کمی شبیه پاداش دادن به زمانی است که وقت آزاد مثمر ثمر

time or leisure activity, then it gives you  some benefits. Oh. That was a really fruitful  

یا فعالیت فراغتی دارید، سپس مزایایی به شما می دهد . اوه آن آخر هفته واقعاً پربار بود

weekend. And so we like to get away from  the city at the weekends, we'd like to go  

. بنابراین ما دوست داریم آخر هفته‌ها از شهر دور شویم، می‌خواهیم برویم

and visit just this. Cities around the country  that we don't really know. What little towns.

و فقط از اینجا دیدن کنیم. شهرهایی در سراسر کشور که ما واقعاً آنها را نمی‌شناسیم. چه شهرهای کوچکی

It's really good to get some time in the  countryside, to get the time in the fresh  

این واقعاً خوب است که در حومه شهر وقت بگذارید و در هوای تازه وقت بگذارید

air. Bit of hiking, a bit of walking, even a bit  of cycling. We bring the bikes with us and yeah,  

. کمی پیاده‌روی، کمی پیاده‌روی، حتی کمی دوچرخه‌سواری. ما دوچرخه ها را با خود می آوریم و بله،

it could be really, really fruitful and  beneficial, so some benefit from it.

می تواند واقعاً، واقعاً مثمر ثمر و مفید باشد، بنابراین برخی از آن سود می برند.

Lucrative while now lucrative is really is as  something that might give you some financial  

سودآور در حالی که اکنون سودآور است واقعاً چیزی است که ممکن است مقداری سود مالی به شما بدهد

gain. Okay, so perhaps your leisure activity is  going around car boot sales, looking for bargains.  

. بسیار خوب، پس شاید فعالیت اوقات فراغت شما به دنبال خرید و فروش چکمه های اتومبیل باشد.

And if you've got a keen eye for a bargain,  well, you might pick up a bit of jewellery,  

و اگر مشتاق معامله هستید، خوب، ممکن است کمی جواهرات،

costume jewellery, an old watch that  has some value. And if you spot that,  

جواهرات لباس، یک ساعت قدیمی که دارای ارزش است، انتخاب کنید. و اگر متوجه شدید،

it's going for a real bargain in the car  boot sale or the the market will, then you  

برای فروش چکمه‌های اتومبیل یا بازار به سود واقعی است،

can pick it up and then you can hold on to it,  clean it up and sell it for a bit of a profit.

می‌توانید آن را بردارید و سپس می‌توانید آن را نگه دارید، آن را تمیز کنید و برای کمی سود بفروشید. .

So that can be very lucrative.

بنابراین می تواند بسیار سودآور باشد.

So at leisure, activity in your free time can be  not only rewarding in the time that you spend,  

بنابراین در اوقات فراغت، فعالیت در اوقات فراغت می‌تواند نه تنها در زمانی که صرف می‌کنید مفید باشد،

but quite lucrative. If you happen to pick  up something that's worth a lot of money,  

بلکه کاملاً سودآور باشد. اگر اتفاقی چیزی را انتخاب کردید که ارزش پول زیادی دارد،

and a lot of people spend time going around  antique shops and then looking for a real bargain  

و بسیاری از مردم وقت خود را صرف گشت و گذار در مغازه‌های عتیقه‌فروشی می‌کنند و سپس به دنبال یک معامله واقعی

and a clock, or a vase or a set of China that  they might find or believe has some real value.

و یک ساعت، یا یک گلدان یا مجموعه‌ای از چین می‌گردند که ممکن است پیدا کنند یا باور کنند. مقداری ارزش واقعی دارد

And in that case, you can describe  that activity as quite lucrative.

و در آن صورت، می‌توانید آن فعالیت را کاملاً پرسود توصیف کنید.

And if you do happen to like this particular  lesson, then please like the video.

و اگر این درس خاص را دوست داشتید ، لطفاً ویدیو را لایک کنید.

And if you can subscribe to the channel  because it really, really helps.

و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید، زیرا واقعاً کمک می‌کند.

And then finally absorbing, well, lots of  activities that we have in our free time can  

و در نهایت جذب، خوب، بسیاری از فعالیت‌هایی که در اوقات فراغت خود داریم می‌تواند

be absorbing. And it's not just about taking up  the time. It could be cooking can be absorbing.  

جذب‌کننده باشد. و این فقط صرف وقت کردن نیست. این می تواند پخت و پز می تواند جذب باشد.

It's a real great pastime. You learn new  recipes, you can entertain your friends,  

این یک سرگرمی واقعی است. شما دستور العمل‌های جدیدی یاد می‌گیرید، می‌توانید دوستانتان را سرگرم کنید،

you can feed your family, but it gives  you great understanding of value.

می‌توانید به خانواده‌تان غذا بدهید، اما این به شما درک خوبی از ارزش می‌دهد.

How to use proper food, perhaps how to cook  healthy and so. And that way it can be absorbing  

نحوه استفاده از غذای مناسب، شاید نحوه پختن سالم و غیره. و به این ترتیب

or visiting the theatre on a regular basis can be  absorbing when you're looking at new plays or old  

وقتی به نمایش‌های جدید نگاه می‌کنید یا

plays reenacted, and that can be really absorbing.  What I find absorbing is a good book, and I like a  

نمایش‌های قدیمی که دوباره اجرا می‌شوند می‌تواند جذاب باشد یا بازدید منظم از تئاتر می‌تواند جذاب باشد، و این می‌تواند واقعاً جذاب باشد. چیزی که به نظرم جذاب است کتاب خوبی است، و من یک

really good detective book, and in my free time  I'm always reading lots of different authors,  

کتاب کارآگاهی واقعاً خوب را دوست دارم، و در اوقات فراغتم همیشه در حال خواندن تعداد زیادی از نویسندگان مختلف،

different books, and if I get a book with,  you eight or nine hundred pages and, you know,  

کتاب های مختلف هستم، و اگر کتابی با آن به دستم برسد، شما هشت یا نهصد صفحه و، می دانید،

after 30 or 40 pages, this book is going to take  up your your time, it's going to absorb your time.

بعد از 30 یا 40 صفحه، این کتاب وقت شما را می گیرد، وقت شما را جذب می کند.

But it's really rewarding because you  enjoy it. So that for me is a good

اما این واقعاً ارزشمند است زیرا از آن لذت می برید. به طوری که برای من یک

activity, good leisure time  that I feel and find absorbing.

فعالیت خوب، اوقات فراغت خوب  است که احساس می کنم و جذب آن می شوم.

Okay, so there are adjectives to describe  that free time, that leisure time  

بسیار خوب، پس صفت هایی برای توصیف آن زمان آزاد، آن اوقات فراغت

rewarding, time consuming, fruitful,  lucrative and finally absorbing.

پاداش دهنده، وقت گیر، پربار، سودآور و در نهایت جذب کننده وجود دارد.

Now let's just look at some nouns  and some collocations of nouns.  

اکنون اجازه دهید فقط به برخی از اسم‌ها و برخی ترکیب‌بندی‌های اسم‌ها نگاه کنیم.

How we describe people in their  leisure time or their free time.

چگونه افراد را در اوقات فراغت یا اوقات فراغتشان توصیف می کنیم.

So these words will all describe the way  that people spend the leisure time. Some  

بنابراین همه این کلمات نحوه گذراندن اوقات فراغت مردم را توصیف می کنند.

of these you might have heard,  for example, Culture Vulture,  

ممکن است برخی از این موارد را شنیده باشید، به عنوان مثال، فرهنگ کرکس،

couch potato and dabbler. These people are  under doer dog. Some of them are quite informal.

سیب زمینی نیمکتی و دابلر. این افراد زیر سگ انجام دهنده هستند. برخی از آنها کاملا غیر رسمی هستند.

Let me give you an example of that.

بگذارید مثالی از آن برای شما بزنم.

A culture vulture. Well, somebody who loves  to go to the art galleries loves to go to  

یک کرکس فرهنگی خب، کسی که دوست دارد به گالری‌های هنری برود، دوست دارد به

museums. In fact, will go to anything  connected with the old world history,

موزه‌ها برود. در واقع، به هر چیزی مرتبط با تاریخ جهان قدیم،

Or.

Some contemporary artists or whatever  it happens to be. They're going to be  

یا.

برخی از هنرمندان معاصر یا هر چیز دیگری که اتفاق می افتد. آن‌ها

there on the on the Monday morning when they  come in to work. They want to tell you, oh,  

صبح روز دوشنبه که برای کار وارد می‌شوند، آنجا خواهند بود. آنها می خواهند به شما بگویند، اوه،

I visited this museum. You really should go or  I visited this exhibition. That's amazing. Oh,  

من از این موزه بازدید کردم. شما واقعاً باید بروید یا من از این نمایشگاه بازدید کردم. این شگفت انگیز است. اوه،

I saw this advertised and I thought  it would be great. So off they go.

من این آگهی را دیدم و فکر کردم عالی خواهد بود. پس آنها می روند.

So if they really go to all of these exhibitions  and museums and are constantly talking about it,  

بنابراین اگر آنها واقعاً به همه این نمایشگاه‌ها و موزه‌ها می‌روند و مدام در مورد آن صحبت می‌کنند،

then you could describe them  as real culture vultures,  

می‌توانید آنها را به عنوان کرکس‌های فرهنگی واقعی توصیف کنید،

like a vulture is a big bird that eats everything,  

مثل کرکس یک پرنده بزرگ است که همه چیز را می‌خورد،

and culture vultures. Somebody that would devour  all the culture that you can throw at them.

و کرکس‌های فرهنگی. کسی که تمام فرهنگی را که می توانید به سمت آنها پرتاب کنید، می بلعد.

A couch potato, on the

از سوی دیگر، سیب زمینی کاناپه

other hand, is somebody who sits  on the sofa and watches TV morning,  

کسی است که صبح، ظهر و شب روی مبل می نشیند و تلویزیون تماشا می کند

noon and night. So when you ask them what they  did for the weekend, nothing much. I watched  

. بنابراین وقتی از آنها می‌پرسید که برای آخر هفته چه کار کردند، هیچ چیز زیادی وجود ندارد. من

the football on Saturday, and then there's  a good movie on Saturday evening. On Sunday  

شنبه فوتبال را تماشا کردم و بعد از آن یک فیلم خوب در عصر شنبه وجود دارد. یکشنبه

I watched some of the Netflix programs.  So they don't really move from the sofa.

برخی از برنامه های نتفلیکس را تماشا کردم. بنابراین آنها واقعاً از مبل تکان نمی‌خورند.

They get a couple of beers, a takeaway, pizza,  

آنها چند آبجو، یک غذای آماده، پیتزا،

whatever it is. Maybe it's a good way to  spend the time. And these people we refer  

هر چه که باشد می خورند. شاید راه خوبی برای گذراندن زمان باشد. و این افرادی که ما

to as couch potatoes, they just sit there  like a vegetable on the couch of the sofa.

از آنها به عنوان سیب زمینی کاناپه یاد می کنیم، آنها فقط مانند یک سبزی روی مبل می نشینند.

A dabbler, a dabbler. Somebody does a  little bit of this and a little bit of  

یک دلقک، یک دابله. کسی کمی از این کار و کمی

that. They don't really spend a lot  of time or a lot of years at any one  

آن را انجام می دهد. آن‌ها واقعاً زمان زیادی یا سال‌های زیادی را صرف یک

particular pastime or leisure activity,  but they dabble in different things. He  

سرگرمی یا فعالیت‌های فراغت خاص نمی‌کنند، اما در کارهای مختلف مشغول هستند. او

dabbles in a bit of painting. He likes  to paint, but he doesn't do it so often.

کمی به نقاشی مشغول است. او دوست دارد نقاشی کند، اما این کار را اغلب انجام نمی دهد.

He likes to dabble in photography. When he  goes out for a walk, he always takes his  

او دوست دارد به عکاسی بپردازد. وقتی برای پیاده روی بیرون می رود، همیشه دوربینش را می گیرد

camera. He dabbles a little bit in collecting  little antiquities. So nothing so expensive,  

. او کمی در جمع آوری اشیای باستانی کمی تلاش می کند. بنابراین هیچ چیز آنقدر گران نیست،

but things he can pick up from  time to time in some shop.

اما چیزهایی که او می تواند هر از گاهی در برخی مغازه ها بردارد.

all sorts of aspects. So when they've got  the hand into lots and lots of activities,  

انواع و اقسام جنبه ها بنابراین، وقتی آنها به فعالیت‌های زیادی دست پیدا می‌کنند،

you could describe them as a bit of a dabbler.

می‌توانید آنها را به‌عنوان یک حیله‌گر توصیف کنید.

And a doer is somebody who just likes to be  active. Oh, he's a real doer. He never sits  

و انجام دهنده کسی است که فقط دوست دارد فعال باشد. اوه، او یک عمل کننده واقعی است. او هرگز

still. At the weekends he's off cycling,  he's off hill walking. He's painting on a  

آرام نمی‌نشیند. آخر هفته‌ها او دوچرخه‌سواری نمی‌کند، او در تپه پیاده‌روی می‌کند. او در یک

Sunday. He's got his theatrical work to  do. He’s part of a theatrical society.,  

یکشنبه نقاشی می‌کشد. او باید کارهای تئاتری‌اش را انجام دهد. او بخشی از یک جامعه تئاتری است.

they’re either rehearsing for a play or  performing a play. He never sits still.

آنها یا در حال تمرین برای یک نمایش هستند یا نمایشنامه ای را اجرا می کنند. او هرگز آرام نمی نشیند.

He's a real doer. Somebody who likes to do.  Somebody likes to be doing something. Okay,  

او یک عمل کننده واقعی است. کسی که دوست دارد انجام دهد. کسی دوست دارد کاری را انجام دهد. بسیار خب،

so there nouns that we can use to describe  very informal ways of describing things and the  

پس اسم‌هایی وجود دارند که می‌توانیم از آنها برای توصیف روش‌های بسیار غیررسمی برای توصیف چیزها و

activities people like to do. So. Or culture  vulture, a couch potato dabbler and a doer.

فعالیت‌هایی استفاده کنیم که مردم دوست دارند انجام دهند. بنابراین. یا کرکس را پرورش دهید ، یک کاناپه نوازنده سیب زمینی و یک عمل کننده.

Now, when we're talking about  activities or leisure time or  

اکنون، وقتی درباره فعالیت‌ها یا اوقات فراغت یا

free time, one of the most common expressions

اوقات فراغت صحبت می‌کنیم، یکی از رایج‌ترین

verb phrases that you will hear is I like to

عباراتی که می‌شنوید این است که دوست دارم

or I like doing. Okay. So what is  the difference now, in my opinion,  

یا انجام می‌دهم. باشه بنابراین، اکنون چه تفاوتی وجود دارد، به نظر من،

there's very, very little difference.  If I said I like to collect stamps,  

تفاوت بسیار بسیار کمی وجود دارد. اگر گفتم دوست دارم تمبر جمع کنم،

I like I like collecting stamps,  I like to swim, I like swimming.

دوست دارم تمبر جمع آوری کنم، شنا کردن را دوست دارم، شنا را دوست دارم.

There is really, really no difference between  the two. I like to or I like doing something.

واقعاً، واقعاً هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد. من دوست دارم یا دوست دارم کاری انجام دهم.

If I said to you, I like to go to the cinema  at the weekend, or I like going to the cinema  

اگر به شما گفتم، من دوست دارم آخر هفته به سینما بروم ، یا دوست دارم آخر هفته به سینما بروم

at the weekend. Now, I like to go to the  cinema, it could mean it's really a pastime  

. حالا، من دوست دارم به سینما بروم، این می تواند به این معنی باشد که واقعاً سرگرمی است

that I love. I like going to the cinema. I don't  see any difference in that. It means the same.

که دوستش دارم. من سینما رفتن را دوست دارم. من هیچ تفاوتی در آن نمی بینم. به همین معنی است.

I like to get up, go out, go into the  cinema, grab my popcorn, grab my soft  

دوست دارم بلند شوم، بیرون بروم، به سینما بروم، پاپ کورنم را بگیرم، نوشابه‌ام را بگیرم

drink and sit and watch the movie. I like  going to the cinema or I like to go to the  

و بنشینم و فیلم را تماشا کنم. من دوست دارم به سینما بروم یا دوست دارم به

cinema. Really? Really. No difference at  all. But as I said, when you look at the  

سینما بروم. واقعا؟ واقعا اصلاً تفاوتی نیست . اما همانطور که گفتم، وقتی به

grammar books, you will see that they often make  a distinction, but it really isn't so important.

کتاب‌های دستور زبان نگاه می‌کنید، می‌بینید که آنها اغلب تمایز قائل می‌شوند، اما واقعاً چندان مهم نیست.

And these stative verbs often.

و این افعال ثابت اغلب.

Have.

This meaning it's the same as  hate. I hate eating alone. Or  

دارند.

این یعنی همان نفرت است. از تنهایی خوردن متنفرم یا

I hate to eat alone. Is there a difference?

من از تنهایی غذا خوردن متنفرم. آیا تفاوتی وجود دارد؟

Not really. Yeah. Okay, so just remember that  you'll see some differences and other people  

نه واقعا. آره بسیار خوب، پس فقط به یاد داشته باشید که تفاوت هایی را خواهید دید و افراد دیگر

may argue with you. All you have to use I like to  do or like doing. There isn't really a difference.

ممکن است با شما بحث کنند. تمام چیزی که باید از آن استفاده کنید من دوست دارم انجام دهم یا دوست دارم انجام دهم. واقعاً تفاوتی وجود ندارد.

Now that some other expressions that we can  use when we're talking about leisure activities

اکنون برخی از عبارات دیگری که می‌توانیم وقتی درباره فعالیت‌های اوقات فراغت صحبت می‌کنیم استفاده کنیم

To be into something. So if you're into something,  

. بنابراین اگر به چیزی علاقه دارید،   به این

it means you're really like  it. Or he's really into judo

معنی است که واقعاً آن را دوست دارید . یا او واقعاً به جودو علاقه دارد

or she's really into ballet. I mean, she  loves it. She loves getting ready and going  

یا او واقعاً به باله. منظورم این است که او آن را دوست دارد. او دوست دارد آماده شود و به

there too. So to be into something  means to to love it or to get to be  

آنجا هم برود. بنابراین وارد شدن به چیزی به معنای دوست داشتن آن یا مجذوب شدن

fascinated with it and might not  last long, but it is a particular

آن است و ممکن است مدت زیادی دوام نیاورد، اما این یک سرگرمی خاص است

pastime.

.

And we are talking about leisure activities.

و ما در مورد فعالیت های اوقات فراغت صحبت می کنیم.

And the same way you can be fond of something,  it doesn't mean you actually love it. Yeah. Oh,  

و همانطور که می توانید به چیزی علاقه داشته باشید، به این معنی نیست که واقعاً آن را دوست دارید. آره اوه،

he's fond of football. He likes  getting out with his friends. Now,  

او به فوتبال علاقه دارد. او دوست دارد با دوستانش بیرون برود. حالا،

it might not be so good, or she might  not be so good. But it doesn't stop  

ممکن است خیلی خوب نباشد، یا ممکن است او چندان خوب نباشد. اما این مانع

them going and playing and spending time  with their friends. Okay, so I'm fond of.

رفتن و بازی و گذراندن وقت آنها با دوستانشان نمی شود. باشه پس من عاشقشم

Or you could be fond of pottery. You  go with your friends because it's it's  

یا ممکن است به سفالگری علاقه داشته باشید. شما با دوستانتان بروید زیرا

interesting. It's fun. You can make some  funny things. You make mistakes, but.

جالب است. سرگرم کننده است. می‌توانید چیزهای خنده‌داری بسازید. شما اشتباه می کنید، اما.

You get used to doing something modeling  with clay, and you come home with something  

عادت می‌کنید که با خاک رس مدل‌سازی انجام دهید، و به خانه می‌آیید با یک چیز

nice that you can present, or you can  paint and glaze and present it as a  

زیبا که می‌توانید ارائه کنید، یا می‌توانید رنگ و لعاب بزنید و آن را به عنوان

present for somebody's Christmas or birthday,  whatever it might be. So you're fond of that.

هدیه برای کریسمس یا تولد کسی، هر چه که باشد، تقدیم کنید. پس شما به آن علاقه دارید.

Now. If you have a real passion for  something, you can be hooked on it all.  

در حال حاضر. اگر علاقه واقعی به چیزی دارید، می توانید به همه آن علاقه داشته باشید.

He started playing golf with his friends  a couple of months ago, and to be honest,  

او چند ماه پیش بازی گلف را با دوستانش شروع کرد و صادقانه بگویم،

now he's completely hooked on it. Every weekend  he tries to get out for a game of golf is always  

اکنون کاملاً به آن علاقه دارد. هر آخر هفته او سعی می‌کند برای یک بازی گلف بیرون بیاید، همیشه

going to the sports shop, always coming back  with some new club, some new piece of equipment.

به فروشگاه ورزشی می‌رود، همیشه با یک باشگاه جدید، یک قطعه تجهیزات جدید برمی‌گردد.

Yeah, he's completely hooked on it. So when you're  hooked on something, you love it. You can't stop  

بله، او کاملاً به آن وابسته است. بنابراین وقتی به چیزی علاقه دارید، آن را دوست دارید. نمی‌توانید از

thinking about it. You're always talking  about it and it's an activity that really

فکر کردن به آن دست بردارید. شما همیشه در مورد آن صحبت می کنید و این فعالیتی است که واقعاً

gets or grabs your attention. Okay, so  you can be hooked on music. Of course  

توجه شما را به خود جلب می کند یا جلب می کند. خوب، بنابراین می‌توانید به موسیقی علاقه داشته باشید. البته

you can be hooked on making your own  clothes. Whatever it happens to be.

می‌توانید به ساختن لباس‌های خودتان دلبسته باشید . هر چه که باشد.

It's just a passion that you happen to have.

این فقط یک علاقه است که اتفاقاً دارید.

And again, the next one is to be  passionate about. So to be hooked on it,  

و دوباره، مورد بعدی این است که به آن علاقه داشته باشید. بنابراین دلبستگی به آن،

to be passionate about really is the same  thing. Hooked on as a little bit more

واقعاً اشتیاق به آن یک چیز است. کمی

informal in the sense that you  you're hooked. It occupies all  

غیررسمی‌تر است به این معنا که شما به آن علاقه دارید. تمام

of your thoughts and all of your time.  To be passionate about something doesn't  

افکار و تمام وقت شما را اشغال می کند. علاقه مند بودن به چیزی

necessarily mean that it takes up all of  your time, but you really do enjoy it.

لزوماً به این معنی نیست که تمام وقت شما را می گیرد، اما واقعاً از آن لذت می برید.

You can be passionate about reading.  You can be passionate about the theatre.

شما می توانید علاقه مند به مطالعه باشید. شما می توانید علاقه مند به تئاتر باشید.

So you you really spend time when you  have it with that particular activity.

بنابراین شما واقعاً زمانی را صرف آن فعالیت خاص می‌کنید.

To have a go at something. Well, when we use  this expression to have a go with something,  

سر زدن به چیزی خوب، وقتی از این عبارت برای انجام کاری استفاده می‌کنیم،

it usually means you haven't done it before.

معمولاً به این معنی است که قبلاً آن را انجام نداده‌اید.

But you want to try it. So somebody  invites you to go skiing. We're going  

اما شما می خواهید آن را امتحان کنید. بنابراین کسی شما را به اسکی دعوت می‌کند.

skiing next weekend for a couple of days.  Would you be interested in going? Look,  

آخر هفته آینده برای چند روز به اسکی می رویم. آیا شما علاقه مند به رفتن هستید؟ ببینید،   من

I've never really skied before. I'm not so  sure, but you know what? I'll have a go. Yeah,  

قبلاً واقعاً اسکی نکرده‌ام. من چندان مطمئن نیستم، اما می دانید چیست؟ من برم بله،

and to have a goal means to try. You  might be successful. You might not.

و هدف داشتن یعنی تلاش کردن. ممکن است موفق باشید. شما ممکن است.

You might spend the two days sitting on your  bottom. But, you know, at least you had a go  

ممکن است دو روز را به حالت نشسته در پایین سپری کنید . اما، می‌دانی، حداقل تو این کار را انجام دادی

at it. So to have a go at something means to try  it. To see, do you like it. To see, is it worth

. بنابراین رفتن به چیزی به معنای امتحان کردن آن است. برای دیدن، آیا آن را دوست دارید؟ برای دیدن، آیا ارزش دارد که

pursuing as an activity or as a  particular sport or a leisure time.

به عنوان یک فعالیت یا به عنوان یک ورزش خاص یا اوقات فراغت دنبال شود.

And then once you've had a go at something,  

و پس از آن که به چیزی دست زدید،

you might take it up. So to take up  something means then to really start,

ممکن است آن را انجام دهید. بنابراین، شروع کردن به چیزی به معنای آن است که واقعاً شروع کنید،

Doing that activity in a more thoughtful  way. Okay, so to take up boxing. So you  

آن فعالیت را به روشی متفکرانه‌تر انجام دهید . خوب، پس برای شروع بوکس. بنابراین شما

tried it. You like it to keep you fit.  So you decided to join the boxing club.

آن را امتحان کردید. دوست دارید که تناسب اندامتان را حفظ کند. بنابراین تصمیم گرفتید به باشگاه بوکس بپیوندید.

To take up cycling, and you joined a cycling club,  

برای دوچرخه‌سواری، و به یک باشگاه دوچرخه‌سواری پیوسته‌اید،

and you go out every weekend when the weather's  good for 30, 40, 50km cycle. To take up.

و هر آخر هفته که هوا برای دوچرخه‌سواری 30، 40، 50 کیلومتری خوب است، بیرون می‌روید. برای گرفتن.

So any new activity, any new  leisure time that you start,  

بنابراین، هر فعالیت جدیدی، هر وقت فراغتی جدیدی که شروع می‌کنید،

we can use the expression to  take up that particular activity.

ما می‌توانیم از عبارت برای انجام آن فعالیت خاص استفاده کنیم.

So we can use these expressions. Sent to be into  something means to to really like it in a, in a,  

بنابراین می توانیم از این عبارات استفاده کنیم. Sent to be into  به معنای واقعاً دوست داشتن آن در یک، به یک،

in a deep way. To be fond of something  just. Yeah, it's not about loving it,  

به روشی عمیق است. دوست داشتن چیزی فقط. بله، این برای دوست داشتن آن نیست،

but yeah, you enjoy it. To be  hooked on something means, yeah,  

اما بله، از آن لذت می برید. گیر دادن به چیزی به این معنی است که، بله،

it's really got you. Yeah. To be passionate  about something, you really love it deeply.

این واقعاً شما را گرفته است. آره برای اینکه به چیزی علاقه داشته باشید ، واقعاً آن را عمیقاً دوست دارید.

To have a go at something you'll try anything  to see it is. It's something you like. And then  

برای رفتن به چیزی، هر کاری را امتحان می‌کنید تا آن را ببینید. این چیزی است که شما دوست دارید. و سپس

if you do, you might take up that particular  activity. Okay. So they're expressions that  

اگر انجام دهید، ممکن است آن فعالیت خاص را انجام دهید . باشه بنابراین آنها عباراتی هستند که

you can use when starting an activity or if you've  already started an activity, what it means to you.

می‌توانید هنگام شروع یک فعالیت استفاده کنید یا اگر قبلاً فعالیتی را شروع کرده‌اید، معنی آن برای شما چیست.

Now, when we're talking about  leisure time or activities,  

اکنون، وقتی در مورد اوقات فراغت یا فعالیت‌ها صحبت می‌کنیم،

we often use adverbs of frequency. Okay,  so these are I'm sure you've heard these,  

اغلب از قیدهای فراوانی استفاده می‌کنیم. خوب، پس اینها هستند، مطمئنم که اینها را شنیده‌اید،

but I just give them to you  one more time so you can have

اما من فقط یک بار دیگر آنها را به شما می‌دهم تا بتوانید همیشه داشته باشید

always.

.

Sometimes. Usually.

گاهی اوقات. معمولا.

And these are just as I said, adverbs of  frequency. So when you're talking about  

و اینها همان طور که گفتم، قیدهای فراوانی هستند. بنابراین وقتی در مورد

your activities or your leisure time.

فعالیت‌ها یا اوقات فراغت خود صحبت می‌کنید.

And so you can use them, for example.

و به عنوان مثال می توانید از آنها استفاده کنید.

I always go for a cycle on a Saturday. I sometimes  

من همیشه شنبه میرم دوچرخه سواری. من گاهی

play golf with my father. I usually  go to the gym twice a week. Okay,  

با پدرم گلف بازی می کنم. من معمولاً دو بار در هفته به باشگاه می روم. بسیار خوب،

so these are frequency adverbs of frequency.  Telling somebody how often you do something.

پس اینها قیدهای فرکانس فرکانس هستند.  به کسی بگویید هر چند وقت یکبار کاری را انجام می دهید.

I only watch football at the weekends.

من فقط آخر هفته ها فوتبال می بینم.

He goes to the gym whenever he can. I don't  socialise as much as I would like. Okay,

هر وقت بتواند به ورزشگاه می رود. من آنقدر که دوست دارم معاشرت نمی کنم. خوب،

So all again,

پس دوباره، به

telling people when we do it, how often we do it,  whether it's all of the time or sometimes or not,  

مردم بگوییم که چه زمانی این کار را انجام می‌دهیم، چند وقت یک‌بار این کار را انجام می‌دهیم، آیا همیشه یا گاهی اوقات یا نه،

or perhaps rarely. So if you get married and you  know, those sort of activities stop because you've  

یا شاید به ندرت. بنابراین، اگر ازدواج کرده‌اید و می‌دانید، این نوع فعالیت‌ها متوقف می‌شوند، زیرا شما تشکیل

started a family, then you might use adverbs  of frequency which say rarely or not often.

خانواده داده‌اید، ممکن است از قیدهای فراوانی استفاده کنید که به ندرت می‌گویند یا نه اغلب.

Okay.

Now let's explain the difference between play  do or go. They often get confused by students.

باشه

حالا بیایید تفاوت بین play do or go را توضیح دهیم. آنها اغلب توسط دانش آموزان گیج می شوند.

So usually when we talk about play,  it's about a sport or a game. So,

بنابراین معمولاً وقتی درباره بازی صحبت می‌کنیم، درباره یک ورزش یا یک بازی است. بنابراین، از

use play for team sports. He plays  football with his friends or he  

بازی برای ورزش های گروهی استفاده کنید. او با دوستانش فوتبال بازی می کند یا

plays tennis with his work colleagues.  And usually about playing, it's with  

با همکارانش تنیس بازی می کند. و معمولاً در مورد بازی کردن، با

the balls up to play football,  to play tennis, to play rugby.

توپ‌ها برای بازی فوتبال، بازی تنیس، بازی راگبی است.

When we do something, it's usually  about a hobby. Okay. So we we do  

وقتی کاری انجام می‌دهیم، معمولاً مربوط به یک سرگرمی است. باشه بنابراین ما

hobbies and they usually individual  not always but usually individual.

سرگرمی‌هایی انجام می‌دهیم و آنها معمولاً فردی هستند، نه همیشه اما معمولاً فردی.

My brother likes doing DIY so do it yourself DIY.

برادر من انجام DIY را دوست دارد، پس خودتان این کار را انجام دهید.

do. Plus the particular hobby  or the individual sport.

انجام دهید. به علاوه سرگرمی خاص یا ورزش فردی.

And then when we use go, it's usually  about activities and often followed  

و سپس وقتی از go استفاده می‌کنیم، معمولاً مربوط به فعالیت‌هایی است که

with that I enjoy. I like to go shopping. I  like to go swimming. I like to go cycling.

من از آن لذت می‌برم. من دوست دارم برم خرید من دوست دارم به شنا بروم. من دوست دارم دوچرخه سواری کنم.

I like to go fishing. Okay,  

من دوست دارم برم ماهیگیری باشه،

so go. Plus a particular activity  usually followed with that I n.

پس برو. به‌علاوه یک فعالیت خاص معمولاً با آن دنبال می‌شود.

Okay, so there's the difference with play.  Play a sport. Do do an activity like woodwork,  

خوب، پس تفاوت با بازی وجود دارد. ورزش کن فعالیتی مانند کار با چوب،

carpentry or to do up a house to do  or cars and then go plus an activity,  

نجاری یا ساختن خانه برای انجام دادن یا اتومبیل انجام دهید و سپس یک فعالیت دیگر انجام دهید،   به

go swimming, go fishing whatever it might be.

شنا بروید، به ماهیگیری بروید.

Go cycling usually that I and G

معمولاً دوچرخه سواری کنید که من و من

okay, so we've looked then at all aspects to do  with leisure activity free time. We've looked at  

خوب است، بنابراین همه جنبه‌های مربوط به فعالیت اوقات فراغت را بررسی کرده‌ایم. ما به

certain adjectives that you can use, certain  nouns you can use expressions and phrases,

صفت‌های خاصی که می‌توانید استفاده کنید، اسم‌های خاصی که می‌توانید از عبارات و عبارات استفاده کنید،

About the adverbs of frequency that  we often use when we're talking about  

درباره قیدهای فراوانی که اغلب وقتی درباره

our leisure time and our activities, whether  they're sporting or just general activities,  

اوقات فراغت و فعالیت‌هایمان صحبت می‌کنیم، استفاده می‌کنیم، خواه ورزش یا صرفاً استفاده می‌کنیم، نگاه کرده‌ایم. فعالیت‌های کلی،

where we go to the theater, whatever it might be.  However you spend your free time or pastime as  

جایی که به تئاتر می‌رویم، هر چه که باشد. با این حال، وقت آزاد یا سرگرمی خود را همانطور که

somebody might refer to it. So the best thing to  do is to look at this again, listen to it again.

ممکن است کسی به آن اشاره کند می گذرانید. بنابراین بهترین کار این است که دوباره به این موضوع نگاه کنید، دوباره به آن گوش دهید.

And if you have any questions about words  or expressions of verbs or sentences that  

و اگر سؤالی در مورد کلمات یا عبارات افعال یا جملاتی دارید که

you might like to use, and you've got some  doubt. Tried to practice them and they've  

ممکن است بخواهید از آنها استفاده کنید، و شک دارید. سعی کردم آنها را تمرین کنم و آنها

got any mistakes and you want to contact me. And  you can do so on www.englishlessonviaskype.com.  

اشتباهاتی دارند و شما می خواهید با من تماس بگیرید. و می توانید این کار را در www.englishlessonviaskype.com انجام دهید.

And I'll come back to you with  your answers very, very quickly.

و من با پاسخ‌های شما خیلی خیلی سریع به شما بازخواهم گشت.

This is Harry thanking you for watching and  listening and join me for the next lesson.

این هری است که از شما برای تماشا و گوش دادن تشکر می کند و برای درس بعدی به من بپیوندید.