FLUENT ENGLISH 🇬🇧 | Say Goodbye to PREPOSITION MISTAKES in English!

Hi there. This is Harry. Welcome back to  Advanced English lessons with Harry, where  

سلام. این هری است. به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که

we try to help you get a better understanding  of English, how you can improve your chances  

ما سعی می‌کنیم به شما کمک کنیم تا درک بهتری از انگلیسی داشته باشید، چگونه می‌توانید شانس شغلی خود را افزایش دهید،

of a job, and how you can be successful in those  proficiency exams, everything you need to help.

و چگونه می‌توانید در آن آزمون‌های مهارت موفق باشید، همه چیزهایی که برای کمک به آن نیاز دارید.

In this particular lesson, we're looking  at collocations, and in particular,  

در این درس خاص، ما به هم‌مکان‌ها نگاه می‌کنیم، و به‌ویژه، به

we're looking at verbs and prepositions.  These are always a question that I get:  

افعال و حروف اضافه نگاه می‌کنیم. اینها همیشه سؤالی هستند که برای من پیش می آید:

Which preposition goes with  which verb? When do I use it?

کدام حرف اضافه با کدام فعل می آید؟ چه زمانی از آن استفاده کنم؟

So, I'm going to go through some examples.  I've got 18 of them. There's a lot,  

بنابراین، من قصد دارم چند نمونه را مرور کنم. من 18 تا از آنها دارم. چیزهای زیادی وجود دارد،

but they're important. So, I'll  give you 18 verbs, 18 prepositions,  

اما مهم هستند. بنابراین، 18 فعل، 18 حرف اضافه،

and 18 examples. Verb plus a preposition and  an example. You have to practice them and  

و 18 مثال به شما می‌دهم. فعل به اضافه یک حرف اضافه و یک مثال. شما باید آنها را تمرین کنید و

read them and try them. And you won't  remember them all, but do your best.

آنها را بخوانید و امتحان کنید. و همه آنها را به خاطر نمی آورید، اما تمام تلاش خود را بکنید.

And as always, any problems, come back to me.

و مثل همیشه، هر مشکلی، به من بازگرد.

Okay, I'll do it slowly so that you can  think of it, and then get ready for the  

خوب، من این کار را به آرامی انجام می دهم تا بتوانید به آن فکر کنید و سپس برای

next one. Accuse of. He was accused of the  crime. He was accused of shoplifting. He was  

مورد بعدی آماده شوید. متهم کردن. او به این جرم متهم شد . او متهم به دزدی از مغازه بود. او

accused of robbing the bank. He was accused  of sending suggestive texts or emails. Okay,  

به سرقت از بانک متهم شد. او به ارسال پیامک یا ایمیل پیشنهادی متهم شد. بسیار خوب،

so to be accused of something, and  usually accused of a crime or accused  

پس متهم شدن به چیزی، و معمولاً متهم به جرمی یا متهم شدن

of doing something he shouldn't, or  she shouldn't have done, accused of.

به انجام کاری که نباید انجام می‌داد، یا او نباید انجام می‌داد.

Number two, belong to. So  here we can have something  

شماره دو، متعلق به. بنابراین در اینجا می‌توانیم چیزی   داشته باشیم

that belongs to somebody or belongs to something.

که متعلق به کسی یا متعلق به چیزی است.

He belongs to a really good football team.  So the team has been very successful. Yeah,  

او به یک تیم فوتبال واقعا خوب تعلق دارد. بنابراین تیم بسیار موفق بوده است. بله،

but you can't do it on your own. He  belongs to a really good football team.

اما شما به تنهایی نمی توانید این کار را انجام دهید. او به یک تیم فوتبال واقعاً خوب تعلق دارد.

This belongs to him. So whose jacket is this? Oh,  

این مال اوست پس این کاپشن کیه؟ اوه،

it belongs to Michael. It belongs to Janet.  Okay. They own it. It belongs to them.

این متعلق به مایکل است. متعلق به جانت است.  باشه آنها مالک آن هستند. متعلق به آنهاست.

Hope for this is usually followed by a noun.  Hope for success. Hope for some interest.

امید برای این معمولاً با یک اسم دنبال می شود.  به امید موفقیت. به امید علاقه به

Hope for some money. Hope for a job we hope  for. Yeah. I hope for a good mark in my exam.

امید مقداری پول امید به شغلی که امیدواریم . آره امیدوارم در امتحانم نمره خوبی بگیرم.

We hope for success for everybody  who's taking the FCE exams.

ما برای همه کسانی که در امتحانات FCE شرکت می کنند، امیدواریم.

To hope for something, and it's  usually followed by a noun.

امید داشتن به چیزی، و معمولاً با اسم دنبال می‌شود.

Then we have hope. Okay, I hope  to go on and finish my career.

پس ما امید داریم. بسیار خوب، امیدوارم ادامه دهم و کارم را تمام کنم.

So it's hope to plus the  infinitive. I hope to go on.

بنابراین می‌توان امیدوار بود به اضافه‌ی مصدر. امیدوارم ادامه بدم

I hope to benefit from this. I hope to succeed in  my exams. So always hope to. Plus the infinitive.  

امیدوارم از این کار بهره ببرم. امیدوارم در امتحاناتم موفق باشم. پس همیشه امیدوار باشید. به علاوه مصدر.

I hope to do this. I hope to do that. I hope to go  here. I hope to go there. I hope to be successful.

امیدوارم این کار را انجام دهم. امیدوارم این کار را انجام دهم. امیدوارم به اینجا بروم. امیدوارم برم اونجا امیدوارم موفق باشم.

Hope to infinitive. Be successful.

امید به مصدر. موفق باشید.

To search for something. Search for something. I  

برای جستجوی چیزی جستجو برای چیزی

searched for my keys for an hour. I couldn't  find them. Where were they? In my pocket.

یک ساعت به دنبال کلیدهایم گشتم. نتوانستم آنها را پیدا کنم. کجا بودند؟ توی جیبم

I searched for a present for his 30th birthday.  I really wanted to get something special,  

من دنبال هدیه ای برای تولد 30 سالگی او گشتم. من واقعاً می خواستم چیز خاصی به دست بیاورم،

but I couldn't find anything I wanted at the end,  I had to ask him what did he want? I searched for  

اما در پایان نتوانستم چیزی را که می خواستم پیدا کنم، باید از او می پرسیدم که چه می خواهد؟ من به دنبال

something. I searched for a parking place in the  city forever and there were no parking places. I  

چیزی گشتم. من برای همیشه به دنبال یک پارکینگ در شهر گشتم و هیچ جای پارکی وجود نداشت.

don't know, there must have been something special  on in the city to search for a parking place.

نمی‌دانم، حتماً چیز خاصی در شهر برای جستجوی جای پارک وجود داشته است.

Now apologise. Apologise to somebody. I apologise  to my wife for being late home for dinner.

حالا عذرخواهی کن از کسی عذرخواهی کن از همسرم به خاطر دیر آمدن شام به خانه عذرخواهی می کنم.

I apologise to everybody who wasn't able  to listen in to the podcast because there  

من از همه کسانی که نتوانستند به پادکست گوش دهند عذرخواهی می‌کنم، زیرا

was something wrong with the technical. I  apologise to somebody for something. Okay,  

مشکل فنی وجود داشت. برای چیزی از کسی عذرخواهی می کنم. بسیار خوب،

so now I apologise for the mistake.

پس اکنون بابت اشتباه عذرخواهی می کنم.

I apologise for the weather. Okay. I'm  sorry. We're going on a hike today,  

بابت آب و هوا عذرخواهی میکنم باشه متاسفم امروز به پیاده روی می رویم،

but look at the weather. It's terrible. But  if you are happy to go, I am happy to lead.  

اما به آب و هوا نگاه کنید. این وحشتناک است. اما اگر شما راضی به رفتن هستید، من خوشحالم که رهبری می‌کنم.

Apologise for. So we can apologise to somebody.  And we can apologise for something. For forgetting  

عذرخواهی کنید. بنابراین می توانیم از کسی عذرخواهی کنیم. و ما می توانیم برای چیزی عذرخواهی کنیم. برای فراموش کردن

something. I apologise for forgetting your  birthday. I apologise for interrupting. Okay?

چیزی. از اینکه تولدت را فراموش کردم عذرخواهی می کنم . بابت قطع رابطه عذرخواهی می کنم. باشه؟

So we apologise to somebody  and apologise for something.  

بنابراین ما از کسی عذرخواهی می کنیم و برای چیزی عذرخواهی می کنیم.

And that's the real difference between  those. Apologise to and apologise for.

و این تفاوت واقعی بین آن هاست. عذرخواهی و عذرخواهی کنید.

Blame for. I'm always blamed for everything  that happens around here. I saw that's how I  

سرزنش برای. من همیشه برای هر اتفاقی که در این اطراف اتفاق می افتد سرزنش می شوم.

felt when I was a young boy who broke  the window. Was that you blamed for  

وقتی پسر جوانی بودم که پنجره را شکست، دیدم همین احساس را داشتم . آیا شما به خاطر باز

leaving the door open? Who left the door  open? The dog would get out. Blame for.

گذاشتن در سرزنش شدید؟ چه کسی در را باز گذاشت؟ سگ بیرون می آمد. سرزنش برای.

Who forgot to switch off the oven? Blame  for. Who didn't buy milk? Blame for. So  

چه کسی فراموش کرده فر را خاموش کند؟ سرزنش برای. چه کسی شیر نخریده است؟ سرزنش برای. بنابراین

when you get blamed for something. Blamed for  forgetting. Blamed for doing. Blamed for not  

وقتی برای چیزی سرزنش می شوید. سرزنش برای فراموش کردن. سرزنش انجام دادن سرزنش برای

doing. Blame for everything. I always get the  blame around here for everything. Blame for.

انجام ندادن. سرزنش همه چیز من همیشه برای همه چیز اینجا سرزنش می‌شوم. سرزنش برای.

Object to. I object to that  statement. I object to that remark. I  

اعتراض به. من به آن بیانیه اعتراض دارم . من به این تذکر اعتراض دارم. من

object to being called that name yet. We  object to something. We don't like it. We  

هنوز با این نام مخالفم. ما به چیزی اعتراض داریم. ما آن را دوست نداریم. ما

object to the building of another block of  apartments on the children's playground. We  

به ساخت یک بلوک دیگر آپارتمان در زمین بازی کودکان اعتراض داریم. ما

object to having to work late every week.  We object to having to provide our email  

مخالفیم که مجبور باشیم هر هفته تا دیر وقت کار کنیم. ما با ارائه

address and WhatsApp number so that our  boss can contact us, object to something.

آدرس ایمیل و شماره واتساپ خود مخالفیم تا رئیس ما بتواند با ما تماس بگیرد و به چیزی اعتراض کند.

Specialise in. What does he specialise in?  Or he specialises in criminal law. Or he  

در چه چیزی تخصص دارد؟ یا در حقوق کیفری تخصص دارد. یا

specialises in commercial law or he specialises  in cosmetic surgery. Somebody is very good at  

در قانون تجارت تخصص دارد یا در جراحی زیبایی تخصص دارد. کسی در کاری خیلی خوب است

something. Or indeed he is made out to be  a specialist. He doesn't bother with other  

. یا در واقع او به عنوان یک متخصص ساخته شده است. او به چیزهای دیگر اذیت نمی‌شود

things. He focuses on only one area. What does  he specialise in? He specialises in something.

. او فقط روی یک حوزه تمرکز می کند. او در چه چیزی تخصص دارد؟ او در چیزی تخصص دارد.

He specialises in family law. He  specialises in dog training in.

او در حقوق خانواده تخصص دارد. او در آموزش سگ‌ها تخصص دارد.

Awareness or in mindfulness, whatever it might be,  

آگاهی یا ذهن‌آگاهی، هر چه که باشد،

they specialise or he or she specialises in  something. Preposition in. Specialise in.

آنها متخصص هستند یا او در چیزی تخصص دارد. حرف اضافه in. Specialize in.

To approve of. She doesn't approve of his friends.  She doesn't approve of my girlfriend. She doesn't  

برای تایید. او دوستانش را تایید نمی کند. او دوست دختر من را تایید نمی کند. او

approve of his habits. She doesn't approve of  him smoking. So always there in the negative.  

عادت های او را تأیید نمی کند. او سیگار کشیدن او را تایید نمی کند. بنابراین همیشه در موارد منفی وجود دارد.

To approve or here in the negative doesn't  approve of. Yeah. So always that preposition  

برای تأیید یا در اینجا منفی، تأیید نمی‌شود. آره بنابراین همیشه آن حرف اضافه

of doesn't approve of my friends. Doesn't approve  of my smoking, doesn't approve of the job I got.

از دوستان من را تأیید نمی کند. سیگار کشیدن من را تأیید نمی‌کند، شغلی را که به دست آورده‌ام تأیید نمی‌کند. باشه

Okay. Approve of.

تایید کردن.

Consist of. Oh, that's a beautiful,  beautiful cake. What does it consist  

متشکل از. اوه، این یک کیک زیبا و زیبا است. از چه چیزی تشکیل شده است

of? Meaning what it is made of.  Oh, well, it's just typical. It's,  

؟ به این معنی که از چه چیزی ساخته شده است. اوه، خوب، این فقط معمولی است. این،

the flour, the egg, the water. But just a  little special. Something that I put in to  

آرد، تخم مرغ، آب است. اما فقط کمی خاص. چیزی که من در آن قرار دادم تا

give it that little bit of zest and that  little bit of extra taste to consist of.

آن مقدار کمی مزه و آن کمی طعم اضافی را به آن بدهم.

What does the new job consist of?  Well, I think I really just have  

شغل جدید شامل چه مواردی است؟ خوب، فکر می‌کنم واقعاً باید کاری را که

to do what I normally do a bit  of research, a bit of analysis,

معمولاً انجام می‌دهم انجام دهم، کمی تحقیق، کمی تحلیل،

write a few papers, be there when they want to  

چند مقاله بنویسم، وقتی می‌خواهند

talk about it. It's really just  number crunching to consist of.

درباره آن صحبت کنند، آنجا باشم. واقعاً فقط اعداد متشنج است.

Pay for? Who's going to pay for the tickets?  Who's going to pay for lunch? Who's going to  

پرداخت کنم؟ چه کسی قرار است هزینه بلیط ها را پرداخت کند؟ چه کسی قرار است هزینه ناهار را پرداخت کند؟ چه کسی قرار است برای آن پول

pay for. That mistake. Yeah. So you can  use it positively or negatively. Oh,  

پرداخت کند. اون اشتباه آره بنابراین می‌توانید از آن به صورت مثبت یا منفی استفاده کنید. اوه،

I think I'll have to pay for that mistake. The  boss is going to be really, really mad at me.

فکر می کنم باید تاوان آن اشتباه را بپردازم. رئیس واقعاً، واقعاً از دست من عصبانی خواهد شد.

I'll pay for lunch. I got my bonus last week,  

من هزینه ناهار را پرداخت می کنم. من هفته گذشته پاداش خود را دریافت کردم،

so I got a little bit of extra cash I'll  pay for lunch. Happy to do it. Pay for.

بنابراین مقداری پول نقد اضافی دریافت کردم که برای ناهار پرداخت خواهم کرد. از انجام آن خوشحالم. پرداخت کنید.

Succeed in. Will he succeed in

موفق شوید. آیا او در درخواست شغل موفق خواهد شد

the application for the job? Will he succeed  in getting what he wants? He's meeting his  

؟ آیا او در به دست آوردن آنچه می خواهد موفق خواهد شد؟ او

boss next week, and he really wants to  get that promotion. Or he wants to get  

هفته آینده با رئیس خود ملاقات می کند و واقعاً می خواهد این ترفیع را دریافت کند. یا می خواهد

the increase in salary. I wonder will succeed in  his objectives to succeed in to be successful.

افزایش حقوق را دریافت کند. من متعجبم که در اهداف او موفق خواهد شد تا موفق شود.

He succeeded in annoying me.  That's exactly what he did.

او موفق شد مرا اذیت کند. او دقیقاً همین کار را کرد.

He cried and winced and moaned all night.

تمام شب گریه می کرد و می پیچید و ناله می کرد.

Yeah, they succeeded in ignoring me all night.

بله، آنها موفق شدند تمام شب مرا نادیده بگیرند.

To believe in something or somebody.

باور داشتن به چیزی یا کسی

He believes in God.

او به خدا ایمان دارد.

He believes in himself. He believes in me. He  knows I can do the job. He believes in hard work.

خودش را باور دارد. او به من ایمان دارد. او می داند که من می توانم کار را انجام دهم. او به کار سخت اعتقاد دارد.

He believes in dedication. He believes  in training hard, working hard,  

او به فداکاری اعتقاد دارد. او به تمرین سخت، سخت کار کردن،

living hard. What do you believe in?  He believes in this. I believe in that.

سخت زندگی کردن اعتقاد دارد. شما به چه چیزی اعتقاد دارید؟ او به این اعتقاد دارد. من به آن اعتقاد دارم.

He's a believer in all things beautiful.  Okay, so to believe in something

او به همه چیز زیبا معتقد است. بسیار خوب، پس برای اعتقاد به چیزی

Religion to believe in somebody himself,  

دین، به خود کسی باور داشتن، به

to believe in the business, to  believe in the success of the team.

کسب و کار، باور به موفقیت تیم.

Forgive for. Will you forgive  me for forgetting your birthday?  

ببخش برای. آیا مرا به خاطر فراموش کردن تولدت میبخشی؟   آیا

Will you ever forgive me for breaking your  favourite vase? Will you ever forgive me for  

هرگز مرا به خاطر شکستن گلدان مورد علاقه‌ات می‌بخشی؟ آیا هرگز مرا به خاطر

what I said so? To forgive somebody for something.  To forgive somebody for saying something. Yeah.

حرفی که گفتم می‌بخشی؟ بخشیدن کسی به خاطر چیزی بخشیدن کسی برای گفتن چیزی آره

I'll forgive you for that. If you promise  not to do it again. Famous words of parents.

من تو را به خاطر آن می بخشم. اگر قول دهید که دیگر آن را تکرار نکنید. سخنان معروف والدین

Of course, I'll forgive you for that, provided  you try not to do it again. Forgive for.

البته، من شما را به خاطر آن می بخشم، به شرطی که سعی کنید دیگر این کار را نکنید. ببخش برای.

Remind somebody about something. Can I remind  you about the meeting next week? Please don't  

چیزی را به کسی یادآوری کن می‌توانم جلسه هفته آینده را به شما یادآوری کنم؟ لطفاً

forget it. A few people were late this week,  so put it in your diaries. Be here at 10:00.  

آن را فراموش نکنید. چند نفر این هفته دیر آمدند، بنابراین آن را در دفتر خاطرات خود قرار دهید. ساعت 10 اینجا باشید

The meeting will start on time. So I would like  to remind you all about the meeting next week.

جلسه به موقع شروع خواهد شد. بنابراین می‌خواهم جلسه هفته آینده را به همه شما یادآوری کنم.

So remind somebody about something.

پس چیزی را به کسی یادآوری کنید.

I promise to remind you about your mother's  birthday. You always forget it. You always  

قول می دهم تولد مادرت را به تو یادآوری کنم . همیشه فراموشش می کنی شما همیشه

get the date wrong. So remember, it's the  10th, not the 11th. Okay? So get the card,  

تاریخ را اشتباه می گیرید. بنابراین به یاد داشته باشید، آن 10 است، نه یازدهم. باشه؟ پس کارت را بگیر،

get the flowers. Give her a card,  but make sure you do it on the 10th,  

گلها را بگیر. به او کارت بدهید، اما مطمئن شوید که این کار را در روز دهم انجام می‌دهید،

not the 11th. Why do I always have  to remind you about the birthday?

نه یازدهم. چرا همیشه باید درباره تولد به شما یادآوری کنم؟

Yeah, I remind you about your  mother's birthday. Don't forget  

آره، تولد مادرت را به تو یادآوری می کنم . آن را فراموش نکنید

it. Okay? To remind somebody about something.

. باشه؟ برای یادآوری چیزی به کسی

And then finally to thank somebody for something.  

و در نهایت از کسی برای چیزی تشکر کنید.

I'd like to thank you all for the work  you did in making this such a success.

مایلم از همه شما به خاطر کاری که برای موفقیت این چنین انجام دادید تشکر کنم.

I'd like to thank Jonathan for his years of  service to the company. He's leaving today,  

می‌خواهم از جاناتان برای سال‌ها خدمت به شرکت تشکر کنم. او امروز می رود،

and we wish him well on his retirement.

و ما برای او آرزوی موفقیت در دوران بازنشستگی داریم.

I'd like to thank you for that  beautiful present. I mean, I really,  

من می خواهم از شما برای آن هدیه زیبا تشکر کنم. یعنی واقعاً،

really didn't expect it. I know I've  been talking about a holiday or a cruise,  

واقعاً انتظارش را نداشتم. می‌دانم که درباره تعطیلات یا سفر دریایی صحبت کرده‌ام،

but I really, really didn't think  you would go ahead and do it.

اما واقعاً، واقعاً فکر نمی‌کردم که این کار را انجام دهید.

So wow, it's going to be really,  really special. A great way to  

پس وای، واقعاً، واقعاً خاص خواهد بود. راهی عالی برای

celebrate the anniversary, to  thank somebody for something.

جشن گرفتن سالگرد، برای تشکر از کسی برای چیزی.

Okay, so all of those first certificate  English collocations help you to prepare  

بسیار خوب، پس همه آن اولین گواهینامه‌های انگلیسی به شما کمک می‌کنند تا

for those proficiency exams, 18  in all. Try and practice them.

برای آن آزمون‌های مهارت، در مجموع ۱۸ ، آماده شوید. سعی کنید و آنها را تمرین کنید.

Let me give them to you one more time.  Accuse of, belong to something or to  

بگذارید یک بار دیگر آنها را به شما بدهم. متهم کردن، متعلق به چیزی یا

belong to somebody. Hope for plus a noun. Hope  to plus the infinitive. Search for something.

متعلق به کسی. به اضافه یک اسم امیدوار باشید. امیدواریم به اضافه مصدر. جستجو برای چیزی

Apologise to somebody for  doing something. Apologise  

برای انجام کاری از کسی عذرخواهی کنید .

for something you didn't  do or something you did do.

برای کاری که انجام نداده اید یا کاری که انجام داده اید عذرخواهی کنید.

Blame for, object to, specialise in, approve  of something, or don't approve of something,  

سرزنش کردن، مخالفت کردن، تخصص در مورد چیزی، تأیید کردن یا عدم تأیید چیزی،

consist of, pay for, succeed in, believe in  something, believe in somebody, forgive somebody  

شامل، پرداخت هزینه، موفقیت، باور به چیزی، اعتقاد به کسی، بخشیدن کسی

for something, remind somebody about something,  and then finally, thank somebody for something.

برای چیزی، یادآوری چیزی در مورد دیگران، و سپس در نهایت، از کسی برای چیزی تشکر کنید. باشه

Okay. Right. As I said, there are lots  of them. We've got 18. They're really,  

درسته همانطور که گفتم، تعداد زیادی از آنها وجود دارد. ما 18 داریم. آنها واقعاً،

really important to remember, particularly  with the prepositions. Which preposition  

واقعاً مهم هستند که به خاطر بسپارند، مخصوصاً با حروف اضافه. کدام حرف اضافه

goes with which particular verb.  You'll find them very useful if  

با کدام فعل خاص مطابقت دارد. اگر

you're preparing for those all-important FCE  exams, but also equally when you're writing,  

برای امتحانات بسیار مهم FCE آماده می‌شوید، آن‌ها را بسیار مفید می‌یابید، اما به همان اندازه در هنگام نوشتن،

when you're speaking. To get the right  verb, right preposition. Good combination.

هنگام صحبت کردن نیز، آنها را بسیار مفید خواهید دید. برای به دست آوردن فعل درست، حرف اضافه درست. ترکیب خوبیه

And I've given you some examples. Hopefully,  

و من چند مثال برای شما آورده ام. امیدواریم،

you'll understand those if you  need more. As always, come back.

اگر به موارد بیشتری نیاز داشتید، آنها را درک خواهید کرد . مثل همیشه برگرد

Thank you for listening. Thanks for  joining me. As always. Join me again soon.

ممنون که گوش دادید از اینکه به من پیوستید متشکریم. مثل همیشه. به زودی دوباره به من بپیوندید.