Let's Learn English! Topic: Creativity! 💡🖌️🎨 (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson about

سلام و به این درس انگلیسی در مورد

creativity. I am excited to do this lesson this morning

خلاقیت خوش آمدید. من برای انجام این درس امروز صبح هیجان زده هستم

because being creative is something that just makes the

زیرا خلاق بودن چیزی است که فقط

world a better place. The more creativity we have the more

دنیا را به جای بهتری تبدیل می کند. هر چه خلاقیت ما بیشتر باشد

beautiful the world is. And creativity is basically making

دنیا زیباتر است. و خلاقیت اساساً ساختن

something new or making something that looks really

چیزی جدید یا ساختن چیزی است که واقعاً جالب به نظر می رسد

cool or making something that people haven't seen before. I

یا ساختن چیزی که مردم قبلاً ندیده اند. من

think all of us have a little bit of an ability to be

فکر می کنم همه ما کمی توانایی

creative. Um and Everything we do makes the world better. I

خلاقیت داریم. اوم و هر کاری که انجام می دهیم دنیا را بهتر می کند. من سعی می‌کنم

try to be as creative as possible when I make my English

وقتی درس‌های انگلیسی خود را می‌سازم تا حد امکان خلاق باشم

lessons. Um but certainly creativity is a cool topic for

. امم، اما مطمئناً خلاقیت یک موضوع جالب برای

an English lesson and I'm excited to teach you about it.

درس انگلیسی است و من هیجان زده هستم که در مورد آن به شما آموزش دهم.

Creativity. So how would I define creativity? What would I

خلاقیت. پس چگونه خلاقیت را تعریف کنم؟ می توانم

say creativity is? Creativity is when you have new ideas and

بگویم خلاقیت چیست؟ خلاقیت زمانی است که شما ایده‌های جدیدی دارید و

those ideas lead to you doing new things that are interesting

آن ایده‌ها باعث می‌شود که کارهای جدیدی انجام دهید که جالب

or look beautiful or are artistic or even you can

یا زیبا به نظر می‌رسند یا هنری هستند یا حتی می‌توانید

creativity to solve problems. You know you could say he has a

برای حل مشکلات خلاقیت داشته باشید. می دانید که می توانید بگویید که او در حل مشکلات

lot of creativity when it comes to solving problems. So it's

خلاقیت زیادی دارد . بنابراین این

just a way of thinking that helps you have new ideas to

فقط یک روش فکری است که به شما کمک می کند ایده های جدیدی داشته باشید تا

think of new ways to do stuff. This person must have a lot of

به روش های جدیدی برای انجام کارها فکر کنید. این فرد باید خلاقیت زیادی داشته

creativity. They had an ice cream cone and they saw a cloud

باشد. آنها یک قیفی بستنی داشتند و ابری را دیدند

that looked like ice cream. And because of their creativity

که شبیه بستنی بود. و به دلیل خلاقیت

they decided to put the cone so it looked like the cloud was

آنها تصمیم گرفتند مخروط را بگذارند تا به نظر برسد که ابر

sitting in it and then take a picture. So they have a lot of

در آن نشسته است و سپس عکس بگیرند. بنابراین آنها

creativity and they've created this beautiful image for us to

خلاقیت زیادی دارند و این تصویر زیبا را برای ما ساخته اند

see. So once again what is creativity? It's the ability to

. پس بار دیگر خلاقیت چیست؟ این توانایی

think of new things. To have new ideas. To think of new ways

فکر کردن به چیزهای جدید است. برای داشتن ایده های جدید. فکر کردن به راه های جدید

to do things. Um usually that haven't been done before. So

برای انجام کارها. اوم معمولاً قبلاً انجام نشده است. بنابراین

and you would call that person creative. So when you know

و شما آن شخص را خلاق می نامید. بنابراین وقتی

someone like this person who is maybe really artistic. Who

فردی مانند این شخص را می شناسید که شاید واقعاً هنرمند باشد. کسی که

likes to draw and do creative things. We would say the person

دوست دارد نقاشی بکشد و کارهای خلاقانه انجام دهد. ما می گوییم

is creative. They're a very creative person. I wouldn't say

فرد خلاق است. آنها یک فرد بسیار خلاق هستند.

I'm a creative person. But I try to be creative when I make

نمی گویم آدم خلاقی هستم. اما سعی می‌کنم وقتی

my English lessons. I try to think of a way how am I going

درس‌های انگلیسی را می‌سازم خلاق باشم. سعی می‌کنم راهی بیاندیشم که چگونه می‌توانم

to make an english lesson video in a creative way so that

یک ویدیوی درس انگلیسی را به روشی خلاقانه بسازم تا

people enjoy watching it and so that they remember it. So a

مردم از تماشای آن لذت ببرند و آن را به خاطر بسپارند. بنابراین

person who is creativity has a lot of creativity we would say

فردی که خلاق است، خلاقیت زیادی دارد که می‌توانیم

they are creative. Of course to be creative you need to have a

بگوییم خلاق است. البته برای خلاقیت باید

good imagination. Your imagination is your ability To

تخیل خوبی داشته باشید. تخیل شما توانایی شما برای

think of things in your mind. It's your ability to think of

فکر کردن به چیزها در ذهن شماست. این توانایی شما برای فکر کردن به

something before it exists. So let's say you are going to do a

چیزی قبل از وجود آن است. بنابراین بیایید بگوییم که قرار است یک نقاشی انجام دهید

painting. Before you do a painting you might in your mind

. قبل از انجام یک نقاشی، ممکن است در ذهن خود به این

think about what you want it to look like. You would use your

فکر کنید که می خواهید آن نقاشی چگونه باشد. شما از تخیل خود استفاده می کنید

imagination. Let's say you're going to decorate a room in

. فرض کنید قصد دارید اتاقی در

your house differently. You might close your eyes or you

خانه خود را متفاوت تزئین کنید. ممکن است چشمان خود را ببندید یا

might look around the room and use your imagination to think

ممکن است به اطراف اتاق نگاه کنید و از تخیل خود برای فکر کردن

about what it could look like. You use a lot of Different

در مورد اینکه چگونه می تواند باشد استفاده کنید.

English verb tenses when you use your imagination. This

وقتی از تخیل خود استفاده می کنید، از زمان های مختلف فعل انگلیسی استفاده می کنید. این

could look different. What could this look like? I should

می تواند متفاوت به نظر برسد. این چه شکلی می تواند باشد؟ من

change this room. Um I would change this room but I don't

باید این اتاق را عوض کنم. اوم من این اتاق را عوض می کنم اما

have a lot of money. You use your imagination to think about

پول زیادی ندارم. شما از تخیل خود استفاده می کنید تا به این فکر کنید

what something could look like. And we would describe a person

که چیزی می تواند شبیه به چه شکلی باشد. و ما فردی را

who uses their imagination a lot as imaginative. Let me

که از تخیل خود زیاد استفاده می کند، تخیلی توصیف می کنیم. بگذارید

repeat that word. It's a little hard to pronounce. Imaginative.

آن کلمه را تکرار کنم. تلفظش کمی سخته تخیلی.

Imagination. Imaginative. I barely say the first vowel

خیال پردازی. تخیلی. من به سختی صدادار اول را می

don't I? Imaginative. Um I teach a lot of students who are

گویم نه؟ تخیلی. ام من به دانش آموزان زیادی که تخیل هستند آموزش می دهم

imaginative. Sometimes we do projects and they use their

. گاهی اوقات ما پروژه‌هایی انجام می‌دهیم و آنها از تخیل خود استفاده

imagination to create something very very cool. They're very

می‌کنند تا چیز بسیار جالبی خلق کنند. آنها بسیار

imaginative. And they create a lot of imaginative projects.

تخیلی هستند. و پروژه های تخیلی زیادی ایجاد می کنند.

Someone who uses their imagination a lot. Someone who

کسی که از تخیل خود زیاد استفاده می کند. کسی که

has a lot of creativity we would often use this phrase to

خلاقیت زیادی دارد ما اغلب از این عبارت برای

describe them. They have a lot of original ideas. When you

توصیف آنها استفاده می کنیم. آنها ایده های اصلی زیادی دارند.

have an original idea it means you think of a new way to do

وقتی یک ایده اصلی دارید به این معنی است که به راه جدیدی برای انجام کاری فکر می

something. Um original ideas are very very cool. If you've

کنید. اوم ایده های اصلی خیلی خیلی جالب هستند. اگر

ever worked with someone who has a lot of original ideas who

تا به حال با کسی کار کرده اید که ایده های اصلی زیادی دارد و ایده های اصلی ارائه

comes up with original ideas. That's the phrase we would use.

می دهد. این عبارتی است که ما استفاده خواهیم کرد.

Uh he oh he comes up with a lot of original ideas. Um you could

اوه او او با بسیاری از ایده های اصلی می آید. اوم، شما

also say unique ideas but original ideas are just really

همچنین می توانید ایده های منحصر به فرد را بگویید، اما ایده های اصلی واقعاً

really neat. Um a lot of apps that we use are a result of

واقعاً منظم هستند. اوه بسیاری از برنامه هایی که ما استفاده می کنیم نتیجه

someone having an original idea. Once someone must have

یک ایده اصلی است. یک بار کسی باید

thought what if I made an app just for photographs? That was

فکر کند که اگر یک برنامه فقط برای عکس بسازم چه می شود؟ این

an original idea and then eventually we have Instagram.

یک ایده اولیه بود و در نهایت ما اینستاگرام را داریم.

So an original idea is a new unique idea. Uh particularly if

بنابراین یک ایده اصلی یک ایده منحصر به فرد جدید است. مخصوصاً اگر

someone has a lot of creativity when it comes to painting or

کسی در نقاشی یا

sketching or creating sculptures. Someone who is very

طراحی یا ساخت مجسمه خلاقیت زیادی داشته باشد. فردی که

very artistic in terms of creativity. We would say

از نظر خلاقیت بسیار بسیار هنرمند است. ما می گوییم

they're artistic there. I've just described them using the

آنها در آنجا هنری هستند. من فقط آنها را با استفاده از

word I'm teaching you. So an artist someone who makes art we

کلمه ای که به شما آموزش می دهم توصیف کردم. بنابراین هنرمندی که هنر می‌کند

would say is artistic. Um artistic people often have

، می‌توان گفت هنرمند است. امم افراد هنرمند اغلب

original ideas. Artistic people often are very creative and

ایده های اصلی دارند. افراد هنرمند اغلب بسیار خلاق هستند و

have a lot of creativity. So I'm trying to use I'm trying to

خلاقیت زیادی دارند. بنابراین سعی می کنم از آن استفاده کنم، سعی می کنم

weave all the words into the phrases I'm using. So artistic

تمام کلمات را در عباراتی که استفاده می کنم ببافم. پس

I am not artistic. I will claim that I sometimes have original

هنرمند نیستم. من ادعا خواهم کرد که گاهی اوقات ایده های اصلی دارم

ideas. I would claim that I am a little bit creative. I think

. من ادعا می کنم که من کمی خلاق هستم. فکر

I have a good imagination but I'm not artistic. I can't

می کنم تخیل خوبی دارم اما هنرمند نیستم. من نمی توانم

paint. I can't draw. I can't even on the musical side. I'm

نقاشی کنم. من نمی توانم نقاشی کنم. من حتی در بخش موسیقی نمی توانم. من

not a musical person. But definitely there are enough

اهل موسیقی نیستم اما قطعا به اندازه کافی

artists in the world to make the world a beautiful place. So

هنرمند در جهان وجود دارد که جهان را به مکانی زیبا تبدیل کند. بنابراین از

this phrase is used to describe someone who's good at something

این عبارت برای توصیف کسی استفاده می‌شود که در کاری مهارت دارد

and I did cover this in a short Tuesday lesson. When you say

و من این موضوع را در یک درس کوتاه سه‌شنبه پوشش دادم . وقتی می گویید

someone has a way with something it means that they're

کسی با چیزی راهی دارد، به این معنی است که او

very creative and good at it. Jen has a way with flowers when

بسیار خلاق است و در آن خوب است. جن وقتی در حال چیدن دسته گل است با گل ها راه می اندازد

she's arranging bouquets. She's very creative when she arranges

. او هنگام چیدن گل ها بسیار خلاق است

flowers. Um you could say someone has a way with words.

. اوم شما می توانید بگویید کسی راهی با کلمات دارد.

When they write stories they write in a very creative way.

وقتی داستان می نویسند به شیوه ای بسیار خلاقانه می نویسند.

They know how to put words together to make something

آنها می دانند چگونه کلمات را کنار هم بگذارند تا چیزی

beautiful and creative. So that's just another a little

زیبا و خلاقانه بسازند. بنابراین این فقط یک عبارت کوچک دیگر است که

phrase we use to describe something who someone who has a

ما برای توصیف چیزی استفاده می کنیم که کسی

lot of creativity. When you are creative sometimes you need

خلاقیت زیادی دارد. وقتی خلاق هستید گاهی نیاز به

inspiration. Something else that's beautiful or something

الهام دارید. چیز دیگری که زیباست یا چیز

else that happens in your life. Or something you read can be

دیگری که در زندگی شما اتفاق می افتد. یا چیزی که می خوانید می تواند

inspiration. It can help you have new ideas. You're not

الهام بخش باشد. می تواند به شما در داشتن ایده های جدید کمک کند. شما

copying what you see. You're not copying what you read. But

چیزی را که می بینید کپی نمی کنید. شما چیزی را که می خوانید کپی نمی کنید. اما

you might listen to a song. And you might get inspiration from

شما ممکن است به یک آهنگ گوش دهید. و ممکن است

the song to write a poem. So you can if you are a creative

از آهنگ برای نوشتن یک شعر الهام بگیرید. بنابراین اگر فردی خلاق

person you can get inspiration from a beautiful picture or

هستید می توانید از یک عکس زیبا یا

from a walk in nature. You can get inspiration from walking in

از پیاده روی در طبیعت الهام بگیرید. می توانید از پیاده روی در

nature as well. And then a variation of that is to be

طبیعت نیز الهام بگیرید. و سپس گونه ای از آن باید

inspired. When you say something is inspired it means

الهام شود. وقتی می گویید چیزی الهام گرفته شده است، به این معنی است

it's I would just say very cool and it's obvious the person was

که من فقط می گویم خیلی جالب است و واضح است که آن شخص

very creative when they made it. Whoever wrote this play was

زمانی که آن را ساخته است بسیار خلاق بوده است. کسی که این نمایشنامه را نوشته

probably very inspired. Sometimes you read a book and

احتمالاً بسیار الهام گرفته است. گاهی اوقات شما یک کتاب می خوانید و

you say the author was very inspired. Um the movie was an

می گویید نویسنده بسیار الهام گرفته است. امم، فیلم یک

inspired movie which means energy and creativity came into

فیلم الهام‌بخش بود که به این معنی است که انرژی و خلاقیت در

that movie at some point. I'm not explaining this one well.

آن فیلم در یک مقطع زمانی وارد شد. این یکی را خوب توضیح نمی دهم.

You might want to look this one up to get a better definition

ممکن است بخواهید این یکی را جستجو کنید تا تعریف بهتری

of it. And then of course we have a source of inspiration.

از آن به دست آورید. و البته ما یک منبع الهام داریم.

Uh going for a walk in nature can be a source of inspiration.

قدم زدن در طبیعت می تواند منبع الهام باشد.

A source is the place something comes from. Uh for me a source

منبع جایی است که چیزی از آن می آید. برای من یک

of inspiration is simply going for a walk outside. Most of my

منبع الهام به سادگی رفتن به بیرون از خانه است. بیشتر

English lesson ideas come while I'm going for a walk in nature.

ایده های درس زبان انگلیسی من زمانی مطرح می شود که برای پیاده روی در طبیعت می روم.

It's my source of inspiration. Some people have music as a

این منبع الهام من است. برخی افراد موسیقی را

source of inspiration. Some people just need to have a

منبع الهام خود می دانند. برخی از افراد فقط نیاز به

conversation with other people and that might be their source

گفتگو با افراد دیگر دارند و این ممکن است

of inspiration. But it certainly is something that led

منبع الهام آنها باشد. اما مطمئناً این چیزی است که باعث

them be creative because it gives them energy. It makes

خلاقیت آنها شده است زیرا به آنها انرژی می دهد. این باعث می شود

them think about things differently. I think there's a

آنها در مورد چیزها متفاوت فکر کنند . من فکر می کنم یک

quote here. All dreams are within reach. All you have to

نقل قول در اینجا وجود دارد. همه رویاها در دسترس هستند. تنها کاری که باید

do is keep moving towards them. And if I put this in English

انجام دهید این است که به سمت آنها حرکت کنید. و اگر این را در

learner terms English fluency is within reach. You just need

اصطلاحات زبان آموز انگلیسی قرار دهم، تسلط به زبان انگلیسی در دسترس است. شما فقط

to keep practicing your reading, writing, listening and

باید به تمرین خواندن، نوشتن، گوش دادن و

speaking. There we go. Amuse. So amuse is a person or thing

صحبت کردن خود ادامه دهید. ما میرویم آنجا. سرگرم کردن بنابراین سرگرمی شخص یا چیزی است

that gives you inspiration. Um so Sorry I forget the name of

که به شما الهام می دهد. خیلی متاسفم که اسم

this person. I should probably look it up. I believe she was

این شخص را فراموش کردم. احتمالا باید نگاهش کنم من فکر می کنم او

French. But this is Mick Jagger. And this lady was his

فرانسوی بود. اما این میک جگر است. و این خانم در برهه‌ای از زندگی‌اش

muse you could say at one point in his life. It was a person

می‌توان گفت موزه‌اش بود. شخصی

who maybe he was in love with. Maybe he was just fascinated by

بود که شاید عاشقش بود. شاید او فقط مجذوب

her. But it inspired him to write music. So a muse can be a

او شده بود. اما الهام بخش او برای نوشتن موسیقی شد. بنابراین یک موز می تواند یک

person. It can be a thing. But it's something that gives you

شخص باشد. می تواند یک چیز باشد. اما این چیزی است که به شما

inspiration to create something. Art or music or

الهام می‌دهد تا چیزی خلق کنید. هنر یا موسیقی یا

something else. Um sorry I can't remember her name. I

چیز دیگری. متاسفم اسمش رو یادم نمیاد

apologize. Should I look it up quickly? No. We'll just move

معذرت می خواهم. آیا باید سریع آن را جستجو کنم؟ نه. ما فقط ادامه می دهیم

on. You guys can figure it out. Hey we describe people

. شما بچه ها می توانید آن را بفهمید. هی ما گاهی اوقات افراد را

sometimes as being right brain or left brain. When we describe

به عنوان راست مغز یا چپ مغز توصیف می کنیم. وقتی

someone as being right brain we mean that they're they are very

کسی را به عنوان فردی راست مغز توصیف می کنیم به این معناست که او

very creative. Um a lot of people who go into the arts we

بسیار خلاق است. اوم بسیاری از افرادی که وارد هنر

say are very right brain. They use the right side of their

می شوند ما می گوییم مغزشان بسیار درست است. آنها از سمت راست مغز خود استفاده می کنند

brain and that is supposedly the more creative side of the

و ظاهراً این سمت خلاق تر

brain. The left side of the brain is supposedly more

مغز است. سمت چپ مغز ظاهراً

organized and logical. And does more math. I think people who

منظم تر و منطقی تر است. و بیشتر ریاضی می کند. من فکر می کنم افرادی که

use both sides of their brain are probably really intelligent

از هر دو طرف مغز خود استفاده می کنند احتمالاً واقعاً باهوش هستند

because they can be very logical and they can also be

زیرا می توانند بسیار منطقی باشند و همچنین می توانند

very creative but we would sometimes describe a creative

بسیار خلاق باشند، اما ما گاهی اوقات یک فرد خلاق را

person as being very right brain. You could say right

به عنوان مغز بسیار درست توصیف می کنیم. شما می توانید بگویید

brain as well but right brain would work. So this is not the

مغز راست نیز اما مغز راست کار می کند. بنابراین این

word novel as in a book. This is the word novel as in new. So

کلمه رمان مانند یک کتاب نیست. این کلمه رمان مانند جدید است. بنابراین

you can have a novel idea. And I think the last time we saw

می توانید یک ایده جدید داشته باشید. و فکر می کنم آخرین باری که

this word was with the coronavirus wasn't it? It was a

این کلمه را دیدیم مربوط به ویروس کرونا بود، اینطور نیست؟ این یک

novel virus. When something is novel it means it's new. Um you

ویروس جدید بود. وقتی چیزی جدید است به این معنی است که جدید است. اوم

could say oh he's very very he's a cool guy. He's always

می توانید بگویید اوه او بسیار بسیار او مرد باحالی است. او همیشه

having novel ideas. That doesn't mean he's having ideas

ایده های بدیعی دارد. این بدان معنا نیست که او ایده هایی

about books he wants to write. It means that the person is

درباره کتاب هایی دارد که می خواهد بنویسد. به این معنی است

having new and unique ideas. Crowdfunding was a very novel

که فرد ایده های جدید و منحصر به فردی دارد. تامین مالی جمعی ایده بسیار بدیعی بود

idea. Um it's a it was a new idea let's get lots of people

. امم، این یک ایده جدید بود، بیایید افراد زیادی را

to help fund something so it was a novel idea it was a new

برای کمک به چیزی جذب کنیم، بنابراین این یک ایده جدید بود، یک

idea it's just a different word for new inventive so when I

ایده جدید بود، فقط یک کلمه متفاوت برای اختراع جدید است، بنابراین وقتی به

think about inventive someone who's inventive it's someone

فردی مبتکر فکر می کنم که فردی مبتکر است، آن

who has cool new ideas but is able to design and make

کسی است که خوب است ایده های جدیدی دارد، اما می تواند با آن ایده چیزی طراحی و بسازد،

something with that idea so at market people have tense or can

بنابراین در بازار مردم تنش دارند یا می توانند

and when it's windy they blow away. But the guy beside us was

و وقتی باد می وزد آنها را از بین می برند. اما مرد کنار ما

very inventive. He made special weights that he can bolt his

بسیار مبتکر بود. او وزنه های مخصوصی ساخت که می تواند سایبان خود را نیز پیچ کند

canopy too. I know it's a little complex description. But

. من می دانم که این یک توصیف کمی پیچیده است. اما

I'm using inventive because he had an idea and he used that

من از مبتکرانه استفاده می کنم زیرا او یک ایده داشت و از آن

idea to make something. It doesn't have to be a physical

ایده برای ساختن چیزی استفاده کرد. لزومی ندارد که یک

object. You could say you know he's really inventive. He makes

شی فیزیکی باشد. می توانید بگویید که می دانید او واقعا مبتکر است. او

cool lessons. But usually when I use inventive it's an idea

درس های جالبی می گیرد. اما معمولاً وقتی من از مبتکر استفاده می کنم این یک ایده

and a thing you know he is really inventive he designed

و چیزی است که می دانید او واقعا مبتکر است او طراحی کرده

and made a new kind of chair he's very inventive he designed

و نوع جدیدی از صندلی

he thought of a new way to make a bicycle he created a new

را ساخته

mouse trap he's very inventive so the idea and the thing

است. مبتکرانه، بنابراین ایده و چیز

innovative is when you do the same but you create something

نوآورانه زمانی است که شما همین کار را انجام می دهید، اما چیزی

really cool and new that a lot of people like this is a little

واقعا جالب و جدید ایجاد می کنید که بسیاری از افراد مانند این یک

phone holder I don't have my phone right now I don't have

نگه دارنده گوشی کوچک است، من در حال حاضر گوشی خود را ندارم، من یکی ندارم

one but I think this is very innovative it's when someone

اما من فکر می کنم این بسیار نوآورانه است، زمانی که کسی

looks at a problem and thinks of a very simple solution. Um

به یک مشکل نگاه می کند و به یک راه حل بسیار ساده فکر می کند. اوم

you could say this is inventive as well. Um but innovative I

شما می توانید بگویید این نیز مبتکرانه است. اوم، اما من

think has wider appeal. You know you can be inventive and

فکر می کنم نوآورانه جذابیت بیشتری دارد. شما می دانید که می توانید مبتکر باشید و

make your own little things. But when you do something

چیزهای کوچک خود را بسازید. اما وقتی کاری نوآورانه انجام می دهید به

innovative it means a lot of other people want to do it as

این معنی است که بسیاری از افراد دیگر نیز می خواهند آن را انجام

well. It has I I keep saying broader appeal. A lot of people

دهند. من مدام می گویم جذابیت وسیع تری دارد. بسیاری از مردم

see it and want to do it as well. So a slight difference in

آن را می بینند و می خواهند آن را نیز انجام دهند . بنابراین

my mind when I describe the two. Uh ingenuity. So ingenuity

وقتی این دو را توصیف می کنم، یک تفاوت جزئی در ذهن من وجود دارد . اوه نبوغ بنابراین

is definitely related to the ability to not only do

نبوغ قطعاً به توانایی نه تنها

something new but to solve a problem when you do it. I I

انجام یک کار جدید بلکه حل یک مشکل در هنگام انجام آن مربوط می شود. من

should say ingenuity a few times shouldn't I? Ingenuity.

باید چند بار بگویم نبوغ، نه؟ نبوغ.

This was a shipping container. It was a large metal container

این یک کانتینر حمل و نقل بود. این یک ظرف فلزی بزرگ بود

that would go on ships. And there are a lot of shipping

که روی کشتی می رفت. و تعداد زیادی کانتینر حمل و نقل

containers in the world. And some people have a lot of

در جهان وجود دارد. و برخی از افراد نبوغ زیادی دارند

ingenuity. They know how to take a shipping container and

. آنها می دانند چگونه یک کانتینر حمل و نقل را ببرند و

turn it into a small house. So that takes a lot of ingenuity.

آن را به یک خانه کوچک تبدیل کنند. پس این نیاز به نبوغ زیادی دارد.

When you have ingenuity it's being creative but also having

وقتی نبوغ دارید، خلاق بودن است اما

a lot of skills to do something. In order to do this

مهارت‌های زیادی برای انجام کاری نیز دارید. برای انجام این کار

you need to know how to cut through metal. You need to know

باید بدانید که چگونه فلز را برش دهید. شما باید

how to install windows. You need to know how to work with

نحوه نصب ویندوز را بدانید. شما باید نحوه کار با چوب را بدانید

wood. So you're having a new idea and using a lot of skills

. بنابراین شما یک ایده جدید دارید و از مهارت های زیادی

to make it a reality. A lot of these things are

برای تحقق آن استفاده می کنید. اگرچه بسیاری از این چیزها

interchangeable though. Like you could say he's very

قابل تعویض هستند. همانطور که می توانید بگویید او بسیار

inventive. Uh she that was very innovative. This person has a

مبتکر است. اوه او خیلی نوآورانه بود این شخص

lot of ingenuity. They basically all mean slightly

ذکاوت زیادی دارد. اساساً همه آنها به معنای

Different versions of creativity. Gifted. So when we

نسخه های کمی متفاوت از خلاقیت هستند. با استعداد. بنابراین وقتی می

say someone is gifted we generally mean they are very

گوییم فردی با استعداد است، به طور کلی به این معناست که او

very intelligent in a certain area. And they usually have a

در یک زمینه خاص بسیار بسیار باهوش است. و معمولا

lot of creativity with that intelligence. So someone who is

با این هوش خلاقیت زیادی دارند . بنابراین کسی که

gifted in math. Probably also has a lot of creativity. It

در ریاضیات استعداد دارد. احتمالاً خلاقیت زیادی نیز دارد.

means they are really really good at math. When the teacher

یعنی واقعاً در ریاضیات خوب هستند. وقتی معلم

or professor explains a math problem they understand it

یا استاد یک مسئله ریاضی را توضیح می دهد، بلافاصله آن را می فهمد

right away. I was not gifted in math. I could do math but at a

. من در ریاضی استعداد نداشتم . من می توانستم ریاضی انجام دهم، اما در یک

certain point it was very very challenging for me. Um but I

نقطه خاص برای من بسیار چالش برانگیز بود. اما من

had a friend who was very gifted. He could look at a math

دوستی داشتم که بسیار با استعداد بود. او می توانست به یک مسئله ریاضی نگاه

problem and solve it in his head most of the time and I

کند و آن را در ذهنش حل کند و من

didn't even know where to start. So gifted, extremely

حتی نمی دانستم از کجا شروع کنم. بسیار با استعداد، فوق العاده

intelligent and creative. Prolific. Sometimes creative

باهوش و خلاق. پربار گاهی اوقات

people make a lot of things. So a prolific writer would write a

افراد خلاق چیزهای زیادی می سازند. بنابراین یک نویسنده پرکار

lot of stories and would write a lot of books. A prolific

داستان های زیادی می نویسد و کتاب های زیادی می نویسد. یک

artist wouldn't just make one painting a year. They would

هنرمند پرکار فقط یک نقاشی در سال نمی سازد.

make 12 or 20 paintings a year. When you are creative and when

سالی 12 یا 20 تابلو می ساختند. وقتی خلاق هستید و زمانی

you are prolific it means you create or make a lot of things.

که پربار هستید به این معنی است که چیزهای زیادی خلق می کنید یا می سازید.

So once again a prolific author would just write a lot of

بنابراین بار دیگر یک نویسنده پرکار فقط کتاب های زیادی می

books. A prolific artist or painter would simply make a lot

نویسد. یک هنرمند یا نقاش پرکار به سادگی نقاشی های زیادی می سازد

of paintings. They would be very very prolific. Sometimes

. آنها بسیار بسیار پربار خواهند بود. گاهی اوقات

you need to think outside the box. I haven't heard this

لازم است خارج از چارچوب فکر کنید.

phrase for a little while but it is a common English phrase.

مدتی است که این عبارت را نشنیده ام اما یک عبارت رایج انگلیسی است.

When you think outside the box it means you try to think of a

وقتی خارج از چارچوب فکر می کنید به این معنی است که سعی می کنید به

new way to do something. You try to think of a different way

راه جدیدی برای انجام کاری فکر کنید. سعی می کنید

to do something. You have to be very creative. Um maybe you

برای انجام کاری به راه دیگری فکر کنید. شما باید خیلی خلاق باشید. ام شاید

want to think of a faster way to do something. Maybe a more

بخواهید به راه سریع تری برای انجام کاری فکر کنید. شاید

efficient way to do something. Maybe a cheaper way to do

راه کارآمدتری برای انجام کاری باشد. شاید یک راه ارزان تر برای انجام

something. You want to think outside the box. If you all Do

کاری. شما می خواهید خارج از چارچوب فکر کنید. اگر همه شما

something the same way. At some point you might want to think

کاری را به همین صورت انجام دهید. در برخی موارد ممکن است بخواهید

outside the box and think of a completely different way to do

خارج از چارچوب فکر کنید و به روشی کاملاً متفاوت برای انجام

something. Always a good idea. You certainly when you use your

کاری فکر کنید. همیشه ایده خوبی است. شما مطمئناً وقتی از تخیل خود استفاده

imagination you're trying to picture something in your head.

می کنید سعی می کنید چیزی را در ذهن خود به تصویر بکشید.

So we often will say to people when we want them to be

بنابراین ما اغلب زمانی که می خواهیم افراد خلاق باشند به آنها می گوییم

creative. Sometimes I'll say to students I need you to create a

. گاهی اوقات به دانش‌آموزان می‌گویم که به شما نیاز دارم که یک

drawing and I need you to label the drawing with different

نقاشی بسازید و نیاز دارم که نقاشی را با

French words. I would do this in French class. By the way you

کلمات فرانسوی مختلف برچسب بزنید. من این کار را در کلاس فرانسه انجام می دهم. به هر حال شما

could do that in English as well. I would say so picture

می توانید این کار را به زبان انگلیسی نیز انجام دهید. من می گویم پس

something in your head and then try to draw it. When you

چیزی را در سر خود تصویر کنید و سپس سعی کنید آن را بکشید. وقتی

picture something in your head I usually close my eyes and

چیزی را در سر خود تصور می کنید، معمولاً چشمانم را می بندم و

then you try to see it in your mind. So if I say close your

سپس سعی می کنید آن را در ذهن خود ببینید . پس اگر بگویم چشمانت را

eyes and picture a cat in your head. You try to picture what a

ببند و گربه ای را در سرت تصویر کن. شما سعی می کنید تصور کنید که یک

cat looks like. Um when you think of something new

گربه چگونه به نظر می رسد. امم وقتی به چیز جدیدی فکر

sometimes you try to picture it in your head. Um and you try to

می کنید، گاهی سعی می کنید آن را در ذهن خود تصور کنید. اوم و شما سعی می کنید

think about it that way before you actually make it or do

قبل از اینکه واقعاً آن را بسازید یا کاری با آن انجام دهید، اینطور

something with it. Someone who is very creative and can see

به آن فکر کنید. کسی که بسیار خلاق است و می

the future a little bit we would say is a visionary.

تواند آینده را کمی ببیند، ما می گوییم یک رویاپرداز است.

People often say that Steve Jobs the person who started

مردم اغلب می گویند که استیو جابز، فردی که

Apple when he was running the company at times he was he was

اپل را در زمان مدیریت شرکت راه اندازی کرد، در مواقعی که در آن زمان بود،

a visionary or he was very visionary. So as a visionary he

یک بیننده یا بسیار رویا بود. بنابراین به عنوان یک رویا، او

could kind of see that people would want smartphones. He

می توانست به نوعی ببیند که مردم گوشی های هوشمند می خواهند. او

could see that people wanted an iPod. So he could kind of not

می توانست ببیند که مردم آی پاد می خواهند. بنابراین او نمی‌توانست

predict the future but he could see what people might want in a

آینده را پیش‌بینی کند، اما می‌توانست ببیند مردم در یک

year or two and then have people design it. So a

یا دو سال چه چیزی می‌خواهند و سپس از مردم بخواهد آن را طراحی کنند. بنابراین یک

visionary is very creative in the sense that they can imagine

بیننده بسیار خلاق است به این معنا که می تواند تصور

what the future might look like. Sometimes we will

کند که آینده چگونه خواهد بود. گاهی اوقات ما

describe someone as a creative genius. So a genius is someone

کسی را به عنوان یک نابغه خلاق توصیف می کنیم . بنابراین نابغه کسی است

who's really really smart. They have a really really high IQ we

که واقعاً باهوش باشد. ما می گوییم آنها ضریب هوشی واقعاً بالایی دارند

would say. There's someone who is just way smart than me. You

. یکی هست که از من خیلی باهوشه شما

would say they are a genius. When someone is really artistic

می گویید آنها یک نابغه هستند. وقتی کسی واقعاً هنرمند است

or really good at thinking of new ideas. Someone who's really

یا واقعاً در فکر کردن ایده های جدید خوب است. کسی که واقعا

creative we might say they're a creative genius. If you work

خلاق است، ممکن است بگوییم که او یک نابغه خلاق است. اگر

with someone who's a creative genius and you're ever on a

با فردی کار می کنید که نابغه خلاق است و همیشه در

team where you need to do things you want the creative

تیمی هستید که باید کارهایی را انجام دهید، می خواهید

genius on your team. Um because they will just help your team

نابغه خلاق در تیم شما وجود داشته باشد. امم، زیرا آنها فقط به تیم شما کمک می کنند تا

have really cool new ideas. Um but definitely creative

ایده های جدید بسیار جالبی داشته باشد. اوم اما قطعاً

geniuses are awesome. I Wanted to talk a little bit about the

نابغه های خلاق فوق العاده هستند. می خواستم کمی در مورد

word clever. So when we say someone is creative we also

کلمه باهوش صحبت کنم. بنابراین وقتی می گوییم فردی خلاق است، به این

mean that they're kind of smart. But we mean they're

معناست که او به نوعی باهوش است. اما منظور ما این است که آنها

smart in the sense that they are very clever. So this person

باهوش هستند به این معنا که بسیار باهوش هستند. بنابراین این

is probably thinking of creative ways to move the chess

شخص احتمالاً به فکر راه های خلاقانه ای برای حرکت دادن مهره شطرنج

piece. The person is probably very clever. So I would say a

است. آن شخص احتمالاً بسیار باهوش است. بنابراین من می گویم

person who is clever is really smart. But also really creative

فردی که باهوش است واقعاً باهوش است. اما همچنین

in how they solve problems. Hopefully that made sense.

در نحوه حل مشکلات آنها واقعا خلاق هستند. امیدوارم که منطقی باشد.

Sometimes a creative person is a dreamer. When you describe

گاهی اوقات یک فرد خلاق یک رویاپرداز است. وقتی

someone as a dreamer it means that they are often times not

کسی را به عنوان یک رویاپرداز توصیف می کنید، به این معنی است که او اغلب

thinking about what's happening around them but they're kind of

به اتفاقاتی که در اطرافش می افتد فکر نمی کند، اما به نوعی به

thinking about things in their head. I had a friend who was a

چیزهایی در ذهن خود فکر می کند. دوستی داشتم که

really good computer programmer and he often was thinking about

واقعاً برنامه نویس کامپیوتر خوبی بود و اغلب به

the next computer program he was going to write. He was a

برنامه کامپیوتر بعدی که قرار بود بنویسد فکر می کرد. او یک

dreamer. He wasn't often aware. He sometimes forgot to eat

رویاپرداز بود. او اغلب آگاه نبود. گاهی فراموش می کرد

lunch. Because he was thinking and dreaming so much about what

ناهار بخورد. چون آنقدر به این فکر می کرد که قرار

he was going to make that he forgot. So creative people

بود چه چیزی بسازد و آن را فراموش کرده بود. بنابراین افراد خلاق

sometimes they're dreamers. When you need to be creative at

گاهی اوقات رویاپرداز هستند. زمانی که نیاز به خلاقیت در محل

work or at school you might have to work with other people

کار یا مدرسه دارید، ممکن است مجبور شوید با افراد دیگری کار

you might be in a group or on a team and you might need to

کنید که ممکن است در یک گروه یا در یک تیم باشید و ممکن است لازم باشد به

think of some new ideas you might need to come up with new

ایده‌های جدیدی فکر کنید، ممکن است لازم باشد

ideas for how to sell something or how to do a presentation and

ایده‌های جدیدی برای چگونگی ارائه آن به وجود آورید. برای فروش چیزی یا نحوه انجام یک ارائه

you might get together and brainstorm when people

، ممکن است دور هم جمع شوید و زمانی که مردم

brainstorm it means they try to think of a lot of different

طوفان فکری می کنند، به این معنی است که آنها سعی می کنند به ایده های مختلف

ideas after the other and then write them down. This is a

پس از دیگری فکر کنند و سپس آنها را یادداشت کنند. این یک

great picture for this. I think these people are right are

عکس عالی برای این است. من فکر می کنم این افراد درست می گویند در

brainstorming right now. They're they have decided to

حال حاضر در حال طوفان فکری هستند. آنها تصمیم گرفته اند که

brainstorm. They're writing each idea that someone thinks

طوفان فکری کنند. آن‌ها هر ایده‌ای را که کسی به آن فکر می‌کند

of on a little post-it note and putting it on the board. So

روی یادداشت کوچکی می‌نویسند و روی تابلو می‌گذارند. بنابراین

they're not just trying to think of one way to do

آنها فقط سعی نمی کنند به یک راه برای انجام

something. They're trying to think of many ways to do

کاری فکر کنند. آنها سعی می کنند به راه های زیادی برای انجام

something. And then they'll decide which one is the best.

کاری فکر کنند. و سپس آنها تصمیم خواهند گرفت که کدام یک بهترین است.

Sometimes at work we will Have a meeting and then I will be

گاهی اوقات در محل کار ما جلسه ای خواهیم داشت و سپس

with people and we have to brainstorm new ways to do

با مردم خواهم بود و باید راه های جدیدی برای انجام

things at school. We have to think of a bunch of different

کارها در مدرسه ایجاد کنیم. ما باید به یک سری

ideas and then we give them to our boss and he decides which

ایده های مختلف فکر کنیم و سپس آنها را به رئیسمان می دهیم و او تصمیم می گیرد که

one is best but he just wants us to brainstorm. And you might

کدام یک بهترین است، اما او فقط می خواهد که ما طوفان فکری کنیم. و

also have a group of people that regularly gets together

همچنین ممکن است گروهی از افراد داشته باشید که به طور مرتب دور هم جمع می شوند

and brainstorms. Regularly creatively comes up with new

و طوفان فکری می کنند. به طور مرتب با خلاقیت ایده های جدیدی

ideas. And we would call that a think tank. So this is usually

ارائه می کند. و ما آن را اتاق فکر می نامیم. بنابراین این

used by government. Often the will have a think tank and

معمولا توسط دولت استفاده می شود. اغلب اراده یک اتاق فکر دارد و

that's a group of people that will think about solutions,

آن گروهی از مردم هستند که در مورد راه حل ها،

creative solutions for certain problems. Sometimes you're

راه حل های خلاقانه برای مشکلات خاص فکر می کنند. گاهی اوقات شما به

looking for something to spark the imagination. So a spark is

دنبال چیزی برای جرقه زدن تخیل هستید. بنابراین یک جرقه

a little like if you need a flame you need a spark to get a

کمی شبیه به این است که اگر به شعله نیاز دارید، برای بدست آوردن شعله کمی به یک جرقه نیاز دارید

little flame. Uh when you light a match there's a spark before

. اوه وقتی کبریت روشن می کنی ، قبل از

there's a flame. A little flash of light. Um but you can also

اینکه شعله ای روشن شود، جرقه ای می آید. یک فلش نور کوچک. امم اما شما همچنین می توانید

spark your imagination. Sometimes like I said my source

تخیل خود را جرقه بزنید. گاهی همانطور که گفتم

of inspiration is walking in nature. I might see something

منبع الهام من قدم زدن در طبیعت است. ممکن است چیزی ببینم

that will spark my imagination. I might see a bird and the bird

که تخیل من را جرقه بزند. ممکن است پرنده ای را ببینم و پرنده

chirps. And that might spark my imagination to make an English

چهچهه می زند. و این ممکن است تخیل من را برانگیزد تا مثلاً

lesson about the sounds animals make for instance. I don't

در مورد صداهایی که حیوانات تولید می کنند یک درس انگلیسی بسازم. فکر نمی

think I've ever done that lesson. I don't think I will

کنم تا به حال آن درس را انجام داده باشم . فکر نمی کنم من هم این کار را بکنم

either. Maybe we will. Maybe next Friday I'll do a lesson on

. شاید بخواهیم. شاید جمعه آینده در مورد

animal sounds. I don't know. We'll see. But that right now

صدای حیوانات درس بخوانم. من نمی دانم. خواهیم دید. اما همین

talking about that has sparked my imagination. You can see

صحبت کردن در مورد آن، تخیل من را برانگیخت. می بینید

I've I'm starting to imagine what a lesson like that would

که من دارم شروع به تصور می کنم که چنین درسی

be about. So some things spark your imagination. That's always

در مورد چیست. بنابراین برخی چیزها تخیل شما را جرقه می زنند. این همیشه

fun. So we have what's called Eureka or a Eureka moment. So

سرگرم کننده است. بنابراین ما چیزی داریم که به آن اورکا یا لحظه ی اورکا می گویند. پس

that's a moment where you have a problem. And you're trying to

این لحظه ای است که شما مشکل دارید. و شما سعی می کنید

think of creative ways to solve the problem. And then you think

به راه های خلاقانه ای برای حل مشکل فکر کنید. و سپس

of a really good way to do it. We you might even say Eureka.

به یک راه واقعا خوب برای انجام آن فکر می کنید. ما حتی ممکن است بگوییم اورکا.

Not a lot of people do that. But you might call it a Eureka

افراد زیادی این کار را نمی کنند. اما ممکن است آن را یک لحظه یورکا بنامید

moment. I think this comes from Euripides. I might have this

. من فکر می کنم این از اوریپید می آید . من ممکن است این

wrong. I didn't look this up before the lesson. Uh let's

اشتباه را داشته باشم. من قبل از درس به این موضوع نگاه نکردم . بیایید به

look up source of Eureka. And I'll probably say the name

دنبال منبع اورکا باشیم. و احتمالاً می گویم

comes from the ancient Greek word meaning I have found it.

نام از کلمه یونانی باستان به معنای آن را پیدا کرده ام.

The first person to use it. Let's see. Who is the first

اولین کسی که از آن استفاده کرد. اجازه بدید ببینم. اولین

person to say Eureka?

کسی که اورکا را می گوید کیست؟

Doesn't say oh arc Archimedes. Oh I think I got it wrong.

نمی گوید اوه قوس ارشمیدس. اوه فکر کنم اشتباه متوجه شدم

That's okay. I don't this isn't a history lesson. But you might

اشکالی ندارد. فکر نمی کنم این درس تاریخ نیست. اما ممکن است

say Eureka or you might have a Eureka moment when you think of

بگویید Eureka یا ممکن است لحظه ای اورکا داشته باشید که به

a brand new idea or a way to do something. So just a couple of

یک ایده کاملاً جدید یا راهی برای انجام کاری فکر می کنید. پس فقط چند

unwords to finish the lesson. Someone who isn't creative you

حرف برای پایان دادن به درس. شاید بگویید فردی که خلاق

might say is unimaginative. Uncreative is a word but I

نیست، بی خیال است. Uncreative کلمه ای است

don't think I've ever heard it used. You would say he's really

اما فکر نمی کنم تا به حال از آن استفاده شده باشد. شما می گویید او واقعاً بی

unimaginative. He doesn't think a new ideas very often. He's

خیال است. او اغلب به یک ایده جدید فکر نمی کند. او

very unimaginative. Um and then we have the word unoriginal. So

خیلی بی خیال است اوم و پس از آن ما کلمه غیر اصلی را داریم. بنابراین

when I was talking to you about students you know looking at a

وقتی در مورد دانش‌آموزان با شما صحبت می‌کردم، می‌دانید که به یک

picture and then trying to draw the same thing. I would say

تصویر نگاه می‌کنید و سپس سعی می‌کنید همان چیزی را بکشید. می توانم بگویم

it's very unoriginal. It's very unimaginative. It's not very

که بسیار غیر اصلی است. خیلی بی خیال است خیلی

creative. You're not showing a lot of creativity when you

خلاقانه نیست وقتی

simply copy something else. It's just really unoriginal.

به سادگی از چیز دیگری کپی می کنید، خلاقیت زیادی از خود نشان نمی دهید. این فقط واقعا غیر اصلی است.

Sometimes a musician will make a new song and it sounds a bit

گاهی اوقات یک نوازنده آهنگ جدیدی میسازد و کمی

like someone else's song and we would say it's very unoriginal.

شبیه آهنگ دیگران است و ما میتوانیم بگوییم خیلی غیر اصلی است.

It's kind of it's very similar to Taylor Swift's last song.

به نوعی شبیه به آخرین آهنگ تیلور سویفت است.

It's very unoriginal. So unimaginative and unoriginal

خیلی غیر اصلیه بنابراین غیرقابل تصور و غیراصولی

would be how we would describe someone who isn't creative who

است که چگونه کسی را توصیف کنیم که خلاق

doesn't have a lot of creativity. Again I think it's

نیست و خلاقیت زیادی ندارد . باز هم فکر می‌کنم

correct to say the person is uncreative. It just doesn't

درست است که بگوییم آن فرد خلاق نیست. فقط

sound normal to my ear. I don't think I've used the word

به گوشم عادی نمیاد فکر نمی کنم از کلمه غیر خلاق استفاده کرده

uncreative. I would say he's really unoriginal. He's real

باشم. من می توانم بگویم که او واقعا غیر اصلی است. او واقعاً بی

unimaginative. So that's how I would describe that person. Not

خیال است. بنابراین من آن شخص را اینگونه توصیف می کنم. نه

to their face. But because that would be kind of mean wouldn't

به صورت آنها. اما به این دلیل که این امر به نوعی بد است، اینطور نیست

it? If you said that. Anyways.

؟ اگه اینو گفتی به هر حال.