2 Hours Of Reading Practice To Improve Your Vocabulary & Pronunciation

Welcome to JForrest English Training. I'm Jennifer, and today you're going to learn

به آموزش زبان انگلیسی JForrest خوش آمدید. من جنیفر هستم و امروز قرار است

English through stories. We're going to review four different news articles, and through

انگلیسی را از طریق داستان یاد بگیرید. ما قصد داریم چهار مقاله مختلف خبری را بررسی کنیم و از طریق

this review you're going to learn a lot of advanced vocabulary, advanced grammar, and

این بررسی، لغات پیشرفته، گرامر پیشرفته و

even correct pronunciation. Let's get.

حتی تلفظ صحیح را یاد خواهید گرفت. بگیریم

Started the title is Anna Mae Wong.

عنوان شروع شده آنا مای وونگ است.

Who is this woman?

این خانم کیست؟

Does she look familiar to you? Doesn't look familiar to me. Anime Wong, actress becomes

آیا او برای شما آشنا به نظر می رسد؟ به نظر من آشنا نیست انیمه وونگ، بازیگر زن

first Asian American on US currency. Now currency. This is another word for money. So currency

اولین آسیایی آمریکایی با ارز ایالات متحده شد. اکنون ارز. این یک کلمه دیگر برای پول است. بنابراین ارز

is just describing the money. In the US, currency is in dollars or coins in paper bills or coins.

فقط توصیف پول است. در ایالات متحده، ارز به دلار یا سکه در اسکناس های کاغذی یا سکه است.

So currency is another word for money. Actress Anime Wong is set to become the first Asian

بنابراین ارز کلمه دیگری برای پول است. انیمه وونگ بازیگر نقش اول آسیایی آمریکایی خواهد بود که

American to be featured on US currency. Basically what the title said. Now here this is a great

در ارز ایالات متحده به نمایش در می آید. اساساً همان چیزی که عنوان می گوید. اکنون در اینجا این یک

expression to be set to become. So what do you notice here? What is this to become?

بیان عالی برای تبدیل شدن است. پس در اینجا به چه چیزی توجه می کنید؟ این چه چیزی برای تبدیل شدن است؟

This is an infinitive. An infinitive. And what kind of verb is this? Well, of course

این مصدر است. مصدر. و این چه نوع فعل است؟ خوب، البته

the verb to be right now. This is important because it helps you understand the sentence

فعل to be در حال حاضر. این مهم است زیرا به شما کمک می کند ساختار جمله عبارات را درک کنید

structure for expressions, because this expression is formed with the verb be and then set, be

، زیرا این عبارت با فعل be و سپس set, be

set, and then we have our infinitive.

set تشکیل می شود و سپس ما مصدر خود را داریم.

Now in this case, the infinitive is to become. But we could change the infinitive verb to

حال در این صورت مصدر تبدیل شدن است. اما می‌توانیم فعل مصدر را به

something else and then notice we have our verb conjugated with our subject. Who's the

چیز دیگری تغییر دهیم و سپس متوجه شویم که فعل ما با فاعل ما مزدوج شده است.

subject? Anna Mae Wong, of course. So our subject is she and that's why it is is she

سوژه کیست؟ آنا مای وونگ، البته. بنابراین موضوع ما او است و به همین دلیل است که او

is set to become. Now what does this mean be set to?

قرار است تبدیل شود. حالا این به چه معناست تنظیم شود؟

And infinitive. So this simply means be ready to or be prepared to, so you can use it in

و مصدر. بنابراین این به سادگی به این معنی است که آماده باشید یا آماده باشید، بنابراین می توانید از آن به

the same way you might say, for example, I'm set to present at tomorrow's meeting, so my

همان روشی استفاده کنید که ممکن است بگویید، برای مثال، من قرار است در جلسه فردا ارائه کنم، بنابراین

verb to be.

فعل من to be.

Is conjugated with the subject I. We have our verb set, which doesn't change, and then

با فاعل I مزدوج می شود. ما مجموعه فعل خود را داریم که تغییر نمی کند و سپس

we have our infinitive. In this case, my verb is present and the infinitive doesn't change

مصدر خود را داریم. در این حالت فعل من موجود است و مصدر نیز تغییر نمی کند

also. So the only thing you're conjugating is the verb to be. I'm set to present at tomorrow's

. بنابراین تنها چیزی که شما با هم صیغه می کنید فعل to be است. قرار است در جلسه فردا حضور داشته باشم

meeting.

.

Now, native speakers will frequently add the word all for no reason at all. It doesn't

اکنون، سخنرانان بومی اغلب بدون هیچ دلیلی کلمه all را اضافه می کنند.

add anything to the meaning of it. I'm all set. I'm.

چیزی به معنای آن اضافه نمی کند. کاملا آماده ام. من هستم.

All set to go to the mall. I'm ready to go to the mall. You don't have to do that. It's

همه چیز برای رفتن به مرکز خرید آماده است. من برای رفتن به مرکز خرید آماده ام. شما مجبور نیستید این کار را انجام دهید. این

just optional. So you could say I'm set.

فقط اختیاری است. بنابراین می توانید بگویید من آماده ام.

I'm set to go to the airport, for example. I'm ready to go. I'm prepared to go. She will

قرار است مثلاً به فرودگاه بروم. من آماده رفتنم. من برای رفتن آماده ام. او

appear as part of an effort to feature notable women on American quarters. Wong, who is considered

به عنوان بخشی از تلاش برای نمایش زنان برجسته در محله های آمریکایی ظاهر خواهد شد. وونگ که

the first Chinese American film star in Hollywood.

اولین ستاره سینمای چینی آمریکایی در هالیوود محسوب می شود.

Is the 5th and final woman to be individually featured on the coin this year? Okay on the

آیا پنجمین و آخرین زنی که امسال به صورت انفرادی روی سکه نمایش داده می شود؟ باشه روی

coin. What coin are we talking about? A little listening comprehension quiz for you on the

سکه در مورد چه سکه ای صحبت می کنیم؟ یک مسابقه کوچک درک شنیداری برای شما روی

coin. The coin? Which coin? Well, the coin is.

سکه. سکه؟ کدام سکه؟ خوب، سکه است.

Here.

اینجا.

The quarter, the quarter, this could be tricky for you if you're not familiar with American

ربع، سه ماهه، اگر با پول آمریکا آشنا نباشید، این می تواند برای شما مشکل باشد

currency, which again means money. So quarter is a type of coin, which is why we have it

. بنابراین ربع یک نوع سکه است، به همین دلیل است که ما آن را

here and the value is $0.25 or .25.

در اینجا داریم و ارزش آن 0.25 دلار یا 0.25 است.

.25 of a dollar. That's the value of 1/4, so it doesn't get you very much. Now, I want

.25 دلار. این مقدار 1/4 است، بنابراین خیلی به شما نمی رسد. حالا می خواهم

to talk about pronunciation because I hear a lot of mistakes with the pronunciation of

در مورد تلفظ صحبت کنم چون اشتباهات زیادی در تلفظ

women. Women, this is. Well, I'll ask you, is this singular or plural? Singular or plural?

خانم ها می شنوم. زنان، این است. خب من از شما می پرسم این مفرد است یا جمع؟ مفرد یا جمع؟

Women.

زنان.

Women, Notable women. This is plural. So one woman, two women. I want you to notice my

زنان، زنان برجسته این جمع است. پس یک زن، دو زن. می خواهم به تلفظ من توجه کنید

pronunciation. One woman. Woman. Woman. Two WI eh, eh women. Two women. One woman, two

. یک زن زن زن دو تا زن. دو زن یک زن، دو

women.

زن.

A good pronunciation tip for you to practice. All right. Now keep in mind this quarter because

یک نکته تلفظ خوب برای تمرین. خیلی خوب. اکنون این سه ماهه را در نظر داشته باشید زیرا

I know there's a.

می دانم که یک وجود دارد.

Picture of the.

تصویر از.

Quarter below, so you'll get to see this and remember 1/4 is a coin and it's currency and

یک چهارم پایین تر، بنابراین می توانید این را ببینید و به یاد داشته باشید که 1/4 یک سکه است و واحد پول آن است و

it's worth $0.25 or .25 of a dollar.

ارزش آن 0.25 دلار یا 0.25 دلار است.

The quarter will.

سه ماهه خواهد شد.

Enter general circulation on Monday to enter general circulation. This is a very formal

برای ورود به تیراژ عمومی روز دوشنبه وارد تیراژ عمومی شوید. این یک روش بسیار رسمی

way of saying.

برای گفتن است.

Will be used by people, so you will.

توسط مردم مورد استفاده قرار خواهد گرفت، بنابراین شما خواهید شد.

Get it? When you go to a store. When you go.

آن را دریافت کنید؟ وقتی به یک فروشگاه می روید. وقتی میری

To the bank, you will receive it.

به بانک، آن را دریافت خواهید کرد. فکر

I don't think you really need to know that for your vocabulary it's quite formal, but

نمی‌کنم واقعاً لازم باشد بدانید که برای دایره لغات شما کاملاً رسمی است، اما

for listening comprehension, for reading comprehension, now you know.

برای درک شنیداری، برای درک مطلب، اکنون می‌دانید.

What it means it what does the IT represent it?

معنی آن چیست فناوری اطلاعات آن را نشان می دهد ؟

The.

.

Quarter, the quarter, that's the IT it the quarter will feature President George Washington

سه ماهه، سه ماهه، این همان فناوری اطلاعات است که در این سه ماهه رئیس جمهور جورج واشنگتن

on one side and Wong on the other. So we have this coin. There's two sides of the coin.

در یک طرف و وانگ در طرف دیگر حضور خواهند داشت. بنابراین ما این سکه را داریم. دو روی سکه وجود دارد

One side is the President, the other side Wong.

یک طرف رئیس جمهور است، طرف دیگر ونگ.

Ventris Gibson, director of the US Mint, called Wong a courageous advocate who championed

ونتریس گیبسون، مدیر ضرابخانه ایالات متحده، وانگ را مدافع شجاعی خواند که

for increased representation and more multidimensional roles for Asian American actors. Now here.

از افزایش بازنمایی و نقش‌های چند بعدی بیشتر برای بازیگران آسیایی آمریکایی دفاع می‌کرد. هیچ جایی.

This is a.

این یک است.

Good word to have in your vocabulary. It's quite.

کلمه خوبی که در دایره لغات شما وجود دارد. این کاملا است.

Formal, but we use this often in a business context, and you will see it a lot when you're

رسمی است، اما ما اغلب از آن در یک زمینه تجاری استفاده می کنیم ، و زمانی که

reading anything from the news. So you hear in this case, they're using it as a noun.

هر چیزی از اخبار را می خوانید، آن را بسیار خواهید دید. بنابراین می شنوید که در این مورد، آنها از آن به عنوان اسم استفاده می کنند.

She was an advocate. Notice I have a courageous advocate because right now advocate is separated

او یک مدافع بود. توجه داشته باشید که من یک مدافع شجاع دارم زیرا در حال حاضر وکیل

by my adjective, courageous.

با صفت من، شجاع، جدا شده است.

So because of that, this is our adjective. Because of that I need my article A because

پس به این دلیل، این صفت ماست. به همین دلیل من به مقاله A خود نیاز دارم زیرا

a goes with courageous. But if I just have advocate and no adjective in front of it,

a با شجاعت پیش می رود. اما اگر من فقط وکیل داشته باشم و هیچ صفتی در مقابل آن نباشد،

then I need an an advocate because we use an when you have a vowel sound, a vowel sound

پس به یک وکیل نیاز دارم زیرا ما از an وقتی که یک صدای مصوت دارید، یک صدای مصوت

before an advocate.

قبل از یک مدافع استفاده می کنیم.

So you can say she was an advocate. This is the noun. We very commonly use this as a verb

بنابراین می توان گفت که او یک مدافع بود. این اسم است. ما معمولاً از این به عنوان یک فعل استفاده می کنیم

form. She advocated for Asian American actors. She advocated for. When you advocate for,

. او از بازیگران آسیایی آمریکایی حمایت می کرد. او مدافع بود. هنگامی که از آن دفاع می کنید، به

notice our preposition choice here. You don't advocate to advocate on, advocate in.

انتخاب حرف اضافه ما در اینجا توجه کنید. شما طرفدار دفاع از آن نیستید، طرفداری می کنید.

You advocate for When you're learning vocabulary, it's very helpful to learn the prepositions

شما از آن دفاع می کنید هنگامی که در حال یادگیری لغات هستید، یادگیری حروف اضافه

when you learn the words, because if you don't use the correct preposition, it will be grammatically

هنگام یادگیری کلمات بسیار مفید است، زیرا اگر از حرف اضافه صحیح استفاده نکنید، از نظر گرامری نادرست خواهد بود

incorrect, and it won't sound very good either. She advocated for Asian American actors, so

و همچنین چندان خوب به نظر نمی رسد. او از بازیگران آسیایی آمریکایی حمایت می کرد، بنابراین

you can advocate for someone.

شما می توانید از کسی حمایت کنید.

This would be a someone, a group of people. You can also advocate for something, so you

این یک نفر، یک گروه از مردم خواهد بود. شما همچنین می توانید از چیزی حمایت کنید، بنابراین

might say she advocated for increased representation. So this is a something our preposition doesn't

ممکن است بگویید که او از افزایش نمایندگی حمایت می کند. بنابراین این چیزی است که حرف اضافه ما

change. We still need for in both cases, something.

تغییر نمی کند. ما هنوز در هر دو مورد به چیزی نیاز داریم.

Something increase representation. Or someone. Asian American actors. And when you advocate

چیزی افزایش نمایندگی. یا کسی. بازیگران آسیایی آمریکایی و وقتی

for someone or something, you act as a representative for them, a supporter for them. You want to

از کسی یا چیزی دفاع می کنید، به عنوان نماینده ای برای او عمل می کنید، یک حامی برای او. شما می خواهید

promote their views and you want to promote their cause, whatever that cause may be. So

دیدگاه های آنها را تبلیغ کنید و می خواهید آرمان آنها را تبلیغ کنید، هر دلیلی که می تواند باشد. بنابراین

you're supporting them. It's just a more formal way of saying it, but very common.

شما از آنها حمایت می کنید. این فقط یک روش رسمی تر برای بیان آن است، اما بسیار رایج است.

In in a newspaper context, you'll hear it a lot in the media, and it is a good business

در یک زمینه روزنامه، آن را زیاد در رسانه ها خواهید شنید، و همچنین داشتن یک فعل تجاری خوب است

verb to have as well.

.

This.

این.

Quarter. Oh, we're going to see the quarter. Are you excited?

ربع. اوه، ما می رویم تا سه ماهه را ببینیم. آیا شما هیجان زده هستید؟

Dun Dun Dun.

دان دان دان.

Here's the quarter, so remember this is worth $0.25.

این سه ماهه است، بنابراین به یاد داشته باشید که ارزش آن 0.25 دلار است.

Or 1/4 of a dollar .25.

یا 1/4 دلار 0.25.

Of a dollar.

از یک دلار

1/4 That's why it's called quarter.

1/4 به همین دلیل به آن ربع می گویند.

So this is.

بنابراین این است.

A coin. Remember coin? A coin? The name of the coin.

یک سکه. سکه یادت هست؟ یک سکه؟ نام سکه.

Is 1/4 there are different?

آیا 1/4 متفاوت است؟

Coins in American currency. And remember, currency is money.

سکه به واحد پول آمریکا. و به یاد داشته باشید، ارز پول است.

So this is a type of currency, and the type of coin it is is 1/4. This is a very nice

بنابراین این یک نوع ارز است و نوع سکه آن 1/4 است. این یک فصل بسیار خوب است

quarter, isn't it?

، اینطور نیست؟

So if you're.

بنابراین اگر شما هستید.

In the US right now, you can go.

در ایالات متحده در حال حاضر، شما می توانید بروید.

To a store, go to a.

به یک فروشگاه، به یک.

Bank and you might receive this coin, you might receive this quarter. That would be

بانک و شما ممکن است این سکه را دریافت کنید، ممکن است این سکه دریافت کنید.

pretty cool. And remember on the other side we have President who was it? George Washington,

بسیار جالب خواهد بود. و به یاد داشته باشید از طرف دیگر ما رئیس جمهور داریم که این رئیس جمهور بود؟

I believe.

من معتقدم جورج واشنگتن او گفت که

This quarter is designed to reflect the breadth and depth of accomplishments by Anime Wong,

این سه ماهه برای منعکس کننده وسعت و عمق دستاوردهای انیمه ونگ طراحی شده است

who overcame challenges and obstacles she faced during her lifetime, she said. Let's

که بر چالش ها و موانعی که در طول زندگی با آن روبرو بود غلبه کرد. بیایید

look at breadth and depth now, Breath.

اکنون به وسعت و عمق نگاه کنیم، نفس.

Is.

است.

The range. So if someone has a breadth of knowledge, it means their knowledge is wide

محدوده. بنابراین اگر کسی وسعت دانش دارد، به این معنی است که دانش او

on many different subjects and depth you can think of as.

در بسیاری از موضوعات مختلف و عمقی است که شما می توانید به آن فکر کنید. به

This way so you have.

این ترتیب شما باید.

All these different subjects. Let's say one subject is politics and then you have your

این همه موضوعات مختلف فرض کنید یک موضوع سیاست است و سپس شما عمق خود را دارید

depth.

.

Of politics. So you know many different subjects. That's your breadth of knowledge. And then

از سیاست. بنابراین شما موضوعات مختلفی را می دانید. این وسعت دانش شماست. و سپس

within each subject you know a lot about that subject and that's your depth.

در هر موضوع شما چیزهای زیادی در مورد آن موضوع می دانید و این عمق شماست.

So that's a great.

پس این عالی است.

Expression we have, we usually use breadth and depth in terms of knowledge. Here you

بیانی که داریم، معمولاً از وسعت و عمق از نظر دانش استفاده می کنیم. در اینجا

can see.

می توانید ببینید.

They're doing it with accomplishments. So she could have a breadth of accomplishments,

آنها این کار را با دستاوردها انجام می دهند. بنابراین او می تواند دستاوردهای گسترده ای داشته باشد،

maybe accomplishments as an actress, accomplishments as a teacher, accomplishments as an advocate.

شاید دستاوردهایی به عنوان یک بازیگر، دستاوردهایی به عنوان یک معلم، دستاوردهایی به عنوان یک مدافع.

And then within each accomplishment she has a depth accomplishment. So she has many different

و سپس در درون هر دستاورد او یک دستاورد عمیق دارد. بنابراین او زمان های مختلفی دارد

times that she advocated or many different times that she was a successful actress.

که از آنها حمایت می کرد یا زمان های مختلفی دارد که یک بازیگر موفق بوده است.

Let's oh, here's our lovely.

بیایید آه، اینجا دوست داشتنی ماست.

Quarter again. I'd really like to see one in person. Now let's move on. Wong was born

دوباره ربع من واقعاً دوست دارم یکی را شخصا ببینم. حالا بریم جلو. وانگ

in Los Angeles in 19/05/1905. Notice how I'm pronouncing this as oh.

در 19/05/1905 در لس آنجلس به دنیا آمد. توجه کنید که چگونه این را به صورت oh تلفظ می کنم.

The number is 00123. I have $0.00 in my bank account. Hopefully you don't need to say that

شماره 00123 است. من 0.00 دلار در حساب بانکی خود دارم . امیدوارم نیازی نباشد که بگویید

I have $0.00 in my bank account.

من 0.00 دلار در حساب بانکی خود دارم.

Hopefully not you. Now of course that is this 00123, but I wouldn't say 19/05. I would for

امیدوارم شما نباشید اکنون البته این 00123 است، اما من نمی گویم 19/05. من برای تاریخ می خواهم

dates. Let me continue here with our date. So with date you pronounce it as. Oh, that's

. اجازه دهید در اینجا با تاریخ خود ادامه دهم. بنابراین با تاریخ آن را به عنوان تلفظ می کنید. اوه، این

the pronunciation 19.

تلفظ 19 است.

05/19/05 That's the pronunciation here. But if I'm telling someone my phone number, I

05/19/05 این تلفظ اینجاست. اما اگر به کسی شماره تلفنم را بگویم، می‌توانم

might say I could say 0019 if this was part of my phone number, or 0019.

بگویم که اگر این بخشی از شماره تلفن من بود، می‌توانم بگویم 0019 یا 0019.

So you could do either with a phone number zero or oh.

بنابراین می‌توانید با شماره تلفن صفر یا اوه این کار را انجام دهید.

Both of them are quite common to be honest. So with phone numbers, addresses, even I live

صادقانه بگویم، هر دوی آنها بسیار رایج هستند. بنابراین با شماره تلفن، آدرس، حتی من

at 0019 or 0019 addresses. Money you.

در آدرس های 0019 یا 0019 زندگی می کنم. پول تو

Would say 0, so for.

می گویند 0، بنابراین برای.

Money. You would definitely say 0.

پول شما قطعا می گویید 0.

But for dates we would.

اما برای تاریخ ما این کار را می کنیم.

Say 01905 Wong was born in Los Angeles in 1905 to Chinese immigrants. Her name at birth

01905 وانگ در سال 1905 در لس آنجلس از مهاجران چینی به دنیا آمد. نام او در بدو تولد

was Wang Liu Sung. I'm not sure how to pronounce that. But later in life she adopted the stage

وانگ لیو سونگ بود. من مطمئن نیستم که چگونه آن را تلفظ کنم . اما بعداً در زندگی

name of Anna Mae Wong and I'm sure this is exactly why she changed her name because.

نام هنری آنا مای ونگ را برگزید و مطمئن هستم که دقیقاً به همین دلیل نام خود را تغییر داد. متأسفانه

Americans don't know how to pronounce that, unfortunately. Formed by joining her English

آمریکایی ها نمی دانند چگونه آن را تلفظ کنند . با پیوستن به انگلیسی

and family names. She was cast in her first role at 14 as an extra in the film The Red

و نام خانوادگی او شکل گرفت. او برای اولین نقش خود در ۱۴ سالگی به عنوان یک بازیکن اضافی در فیلم The Red

Lantern and continue to take on smaller parts and tell her lead role in The Toll of the

Lantern انتخاب شد و همچنان نقش‌های کوچک‌تری را بازی می‌کند و نقش اصلی خود را در فیلم The Toll of the

Sea in 1922. You probably don't know these movies. Maybe you do.

Sea در سال ۱۹۲۲ می‌گوید. احتمالاً شما این فیلم‌ها را نمی‌شناسید. شاید شما انجام دهید.

I don't know these movies. Let's look at this.

من این فیلم ها را نمی شناسم. بیایید به این نگاه کنیم.

Here what did I want to?

اینجا چی میخواستم؟

Show you OK first of all, when you're cast in a movie role, this is a verb specific for

اول از همه خوب به شما نشان می دهد، زمانی که در یک نقش سینمایی انتخاب می شوید، این یک فعل خاص برای

the entertainment industry. So you can be cast in a TV show a play, a movie.

صنعت سرگرمی است. بنابراین شما می توانید در یک نمایش تلویزیونی، یک نمایشنامه، یک فیلم نقش آفرینی کنید.

Anything that you perform in and that is used for the entertainment industry, it means that

هر چیزی که شما در آن اجرا می کنید و برای صنعت سرگرمی استفاده می شود، به این معنی است که

she was hired for the job. But they don't use this vocabulary in the entertainment industry.

او برای این کار استخدام شده است. اما آنها از این واژگان در صنعت سرگرمی استفاده نمی کنند. به همین

This is why when you're learning a language is so important to understand the specific

دلیل است که وقتی در حال یادگیری یک زبان هستید، درک صنعت خاصی که در آن هستید بسیار مهم است

industry you're in.

.

And then learn the terms and the vocabulary of that industry. If you're in the medical

و سپس اصطلاحات و واژگان آن صنعت را یاد بگیرید. اگر در صنعت پزشکی هستید

industry, or if you're a lawyer or an engineer, you're going to have very specific vocabulary

، یا اگر وکیل یا مهندس هستید، واژگان بسیار خاصی

to your industry, and you need to learn that vocabulary. So if you're in the entertainment

برای صنعت خود خواهید داشت و باید آن واژگان را یاد بگیرید. بنابراین اگر در صنعت سرگرمی هستید

industry, you should probably already know this verb to be cast in a role.

، احتمالاً باید از قبل این فعل را بشناسید تا در نقشی قرار بگیرید.

So anyone else would just say she was hired for the job this is in.

بنابراین هر کس دیگری فقط می گوید که او برای شغلی که در آن است استخدام شده است. الف. الف.

A. A.

Regular context, not the entertainment industry.

زمینه منظم، نه صنعت سرگرمی.

OK, here we have a great phrasal verb to take on, to take on. When you take something on,

خوب، در اینجا ما یک فعل عبارتی عالی برای گرفتن، برای گرفتن داریم. وقتی کاری را بر عهده می گیرید،

you accept responsibility for a project or a task. In this case, she accepted responsibility

مسئولیت یک پروژه یا کار را می پذیرید. در این صورت او مسئولیت

for a part which is a part of a movie, so she was in the movie for a portion of time.

بخشی را که بخشی از یک فیلم است پذیرفت، بنابراین مدتی در فیلم حضور داشت.

Your boss for example might say can you take on this client? Which means can you accept

به عنوان مثال، رئیس شما ممکن است بگوید آیا می توانید این مشتری را قبول کنید؟ یعنی می توانید

responsibility for this client for this job? Or I took on too many projects last?

مسئولیت این مشتری را برای این شغل بپذیرید؟ یا آخرین بار پروژه های زیادی را بر عهده گرفتم؟

A month. So last month you said, yes, I can do that. Yes, I can do that. Yes, I can do

یک ماه. بنابراین ماه گذشته شما گفتید، بله، من می توانم این کار را انجام دهم. بله، من می توانم این کار را انجام دهم. بله، من می توانم این کار را انجام دهم

that. You accepted responsibility for different tasks or different assignments, but it was

. شما مسئولیت کارهای مختلف یا تکالیف مختلف را پذیرفتید، اما

too much. Or you might say, sorry, I can't take that on right now. I already have a lot

خیلی زیاد بود. یا ممکن است بگویید، متاسفم، من نمی توانم در حال حاضر آن را قبول کنم. من در حال حاضر چیزهای زیادی

on my plate.

در بشقاب خود دارم.

I'm teaching you a bonus expression right here. The expression is to have a lot on and

من در اینجا به شما یک عبارت پاداش را آموزش می دهم . تعبیر این است که زیاد روی و

then one's plate. The one in this case is me, so I'm changing it to my. But I might

بعد بشقاب داشته باشیم. یکی در این مورد من هستم، بنابراین آن را به خودم تغییر می دهم. اما ممکن است

say you have a lot on your plate. She has a lot on.

بگویم شما چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید. او چیزهای زیادی دارد.

Her plate. He has a lot on his plate. They have a lot on their plate. Now that means

بشقابش او چیزهای زیادی در بشقاب خود دارد. آنها چیزهای زیادی در ظرف خود دارند. حالا این یعنی

to be very busy. To have a lot on one's plate is an idiom, and it means to be.

خیلی شلوغ بودن. در بشقاب زیاد داشتن یک اصطلاح است و به معنای بودن است.

Very busy. So that could be the reason why you can't take that on. That being whatever

بسیار گرفتار، بسیار مشغول، بسیار پر کار. بنابراین این می تواند دلیلی باشد که شما نمی توانید آن را قبول کنید. هر

project it is, I can't take on that project. I can't take that on. I have a lot on my plate.

پروژه ای که باشد، من نمی توانم آن پروژه را قبول کنم. من نمی توانم آن را تحمل کنم. من چیزهای زیادی در بشقابم دارم.

So that's a great idiom for you to start using. She appeared in more than 60 movies across

بنابراین این یک اصطلاح عالی برای شما برای شروع استفاده است. او در طول دوران حرفه ای خود در بیش از 60 فیلم ظاهر شد

her career. That's a lot of movies. That's impressive.

. این خیلی فیلم است. این قابل توجه است.

Including silent films and one of her first, one of the first made in Technicolor Interesting

از جمله فیلم‌های صامت و یکی از اولین فیلم‌های او، یکی از اولین‌هایی که در Technicolor Interesting Wong ساخته شد،

Wong was also the first Asian American lead actor in a US television show, The Gallery

همچنین اولین بازیگر نقش اول آسیایی آمریکایی در یک نمایش تلویزیونی ایالات متحده، گالری

of Madame Luis Song, in which she played a Chinese detective.

مادام لوئیس سانگ، بود که در آن نقش یک کارآگاه چینی را بازی می‌کرد.

After facing discrimination in the US, she traveled to Europe to work in English, French

پس از مواجهه با تبعیض در ایالات متحده، او به اروپا سفر کرد تا در

and German films. I like this expression here after and then you have a gerund.

فیلم های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی کار کند. من این عبارت را در اینجا پس از آن دوست دارم و سپس شما یک Gerund دارید.

This is.

این هست.

A great sentence structure for you to use to sound quite advanced. So you can say after

یک ساختار جمله عالی برای استفاده از آن برای به نظر رسیدن کاملاً پیشرفته. پس می توان گفت بعد از

graduating I moved abroad.

فارغ التحصیلی به خارج از کشور نقل مکان کردم.

After improving my English, I took on more public speaking. So you accepted responsibility

بعد از بهبود زبان انگلیسی، بیشتر به سخنرانی عمومی پرداختم. بنابراین شما مسئولیت پذیرفتید

for I took on more public speaking after improving. Now you could absolutely say after I.

که من بعد از بهبودی بیشتر صحبت های عمومی را انجام دادم. حالا شما کاملا می توانید بگویید بعد از I.

Improved and then everything else would be the same. But notice in this case we're using

بهبود یافته و سپس همه چیز همان خواهد بود . اما توجه کنید که در این مورد ما از

a gerund verb and in this case I'm using subject and then my verb is going to be conjugated

یک فعل جنوندی استفاده می کنیم و در این مورد از فاعل استفاده می کنم و سپس فعل من

in the past. Simple, because the action is complete. After I graduated I moved abroad,

در گذشته مزدور می شود. ساده است، زیرا عمل کامل است. بعد از فارغ التحصیلی به خارج از کشور رفتم،

After graduating I moved abroad. To me this sounds.

پس از فارغ التحصیلی به خارج از کشور رفتم. برای من این به نظر می رسد.

Very natural. It has a nice flow to it, and it sounds more advanced than saying after

خیلی طبیعیه جریان خوبی دارد، و به نظر پیشرفته تر از گفتن بعد از

I graduated. So I highly recommend you add this to your vocabulary. Remember, it is after

فارغ التحصیلی من است. بنابراین من به شدت توصیه می کنم این را به دایره لغات خود اضافه کنید. به یاد داشته باشید، آن را بعد از

plus gerund after plus gerund, which is your verb in ING. How much do we have? OK, we're

به علاوه gerund پس از به علاوه gerund، که فعل شما در ING است. چقدر داریم؟ خوب، ما

almost done here.

تقریباً اینجا را تمام کرده ایم. به

She was awarded a star.

او یک ستاره اهدا شد.

On the Hollywood Walk of Fame in 1960 and died the following year aged 56. Gemma Chan,

در پیاده‌روی مشاهیر هالیوود در سال 1960 و سال بعد در سن 56 سالگی درگذشت

known for appearing in Crazy Rich Asians and Marvel's Eternals, is set to portray Wong

in an upcoming biopic about the stars life. Oh, so we're going to have a movie coming

. اوه، پس

out about Wong in the near future.

در آینده نزدیک فیلمی درباره وونگ اکران خواهیم کرد.

Now here's our expression. Again, is set to. What does this mean? Is prepared to or ready

اکنون بیان ما اینجاست. دوباره تنظیم شده است. این یعنی چی؟ آیا آماده است یا آماده

to? And remember, it's to be set and then infinitive. So here our infinitive is to portray

است؟ و به یاد داشته باشید، باید تنظیم شود و سپس مصدر. بنابراین در اینجا مصدر ما به تصویر کشیدن است

and our verb to be is conjugated with ** *** it, because what's the subject in this case?

و فعل ما to be با ** *** آن مزدوج می شود، زیرا موضوع در این مورد چیست؟

Our subject is JAMA Chan. Our subject is quite far removed from our verb, which happens a

موضوع ما جاما چان است. موضوع ما کاملاً از فعل ما فاصله دارد، که

lot in spoken English, of course, but it happens equally in written English.

البته در زبان انگلیسی گفتاری زیاد اتفاق می افتد، اما در انگلیسی نوشتاری به همان اندازه اتفاق می افتد.

All of this.

همه این.

In the commas is just extra additional information, but our subject is Gemma Chan and our verb

در کاما فقط اطلاعات اضافی وجود دارد، اما موضوع ما جما چان است و فعل ما

is conjugated.

مزدوج است.

With the subject she's ready to portray.

با موضوعی که او آماده به تصویر کشیدن است.

Wong, the American women.

وونگ، زنان آمریکایی

The American Women Quarters Program. So this is one name of something. The American Women

برنامه محله زنان آمریکایی بنابراین این یک نام چیزی است.

Quarters Program. Remember our pronunciation of women with with women, women. The American

برنامه محله زنان آمریکایی به یاد داشته باشید تلفظ ما از زنان با زنان، زنان.

Women Quarters program began this year and will feature five women each year until 2025.

برنامه محله زنان آمریکایی امسال آغاز شد و تا سال 2025 هر سال پنج زن حضور خواهند داشت.

Native Hawaiian hula teacher.

معلم بومی هاوایی هولا.

Edith.

ادیت

Kana Kanaka Ole Kanaka Ole has been named as one of the selections for 2023, so they're

Kana Kanaka Ole Kanaka Ole به عنوان یکی از انتخاب های سال 2023 نامگذاری شده است، بنابراین آنها

talking about a different quarter.

در مورد یک فصل متفاوت صحبت می کنند.

So remember our quarter quarter, so in 2023 is going to be the Hawaiian hula teacher who's

بنابراین سه ماهه ما را به یاد بیاورید، بنابراین در سال 2023 معلم هولا هاوایی خواهد بود که

going to be on the quarter. So you can look.

در سه ماهه خواهد بود. بنابراین می توانید نگاه کنید.

Out for that as well.

بیرون برای آن نیز.

Has been named as one of the selections for 2023, so that's the end of the article. There

به عنوان یکی از انتخاب های سال 2023 نامگذاری شده است، بنابراین این پایان مقاله است.

was one other thing I wanted to explain before we wrap up, which means to end before we wrap

یک چیز دیگر وجود داشت که می خواستم قبل از پایان کار توضیح دهم، یعنی قبل از پایان دادن به

up, before we end the following year aged 56. I see a lot of mistakes with age. So you

پایان، قبل از پایان سال بعد در سن 56 سالگی. من اشتباهات زیادی را با افزایش سن می بینم. بنابراین می

can say she was 56 when she died. So this is correct.

توان گفت که او هنگام مرگ 56 سال داشت. پس این درست است.

You can also say she was 56 years old when she died. That is correct. How about this

همچنین می توان گفت که او در زمان مرگ 56 ساله بود . این صحیح است. این

one? She was 56 years when she died. What do you think? She was 56?

یکی چی؟ او 56 ساله بود که درگذشت. شما چی فکر میکنید؟ او 56 سالش بود؟

Years when she died. Is this correct or incorrect? What do you think this is incorrect? You can't

سالهایی که مرد آیا این درست است یا نادرست؟ به نظر شما این چه چیزی نادرست است؟ شما نمی توانید

say that I see.

بگویید که من می بینم.

This a lot. So you have two.

این خیلی پس شما دوتا دارید

Options when saying age, you can say just the number 56, she was 56 or you can include

گزینه هایی هنگام گفتن سن، می توانید فقط عدد 56 را بگویید، او 56 سال داشت یا می توانید

years old, 56 years.

سال ها، 56 سال را وارد کنید.

Old.

قدیمی

Those are your two options. This is not correct. You cannot just say years. You either have

این دو گزینه شما هستند. این درست نیست. فقط نمی توان گفت سال ها. یا باید

to get rid of it or you have to add.

از شر آن خلاص شوید یا باید اضافه کنید.

Old.

قدیمی

But this by itself is not correct. So make sure you don't say that one and that is the

اما این به خودی خود صحیح نیست. بنابراین مطمئن شوید که آن یکی را نگویید و این

end of the article. So I hope you enjoyed learning about our actress who is on the quarter.

پایان مقاله است. بنابراین امیدوارم از یادگیری در مورد بازیگر ما که در سه ماهه است لذت برده باشید.

Anna Mae Wong and remember, you can watch that upcoming movie about her that's going

آنا مای وانگ و به یاد داشته باشید، می توانید آن فیلم آینده درباره او را که قرار است

to be played by Gemma Chan. So that will be quite.

جما چان بازی کند، تماشا کنید. بنابراین کاملاً خواهد بود .

Interesting, so I hope you enjoyed the article. Amazing job with this lesson. Now I want you

جالب است، بنابراین امیدوارم از مقاله لذت برده باشید. کار شگفت انگیز با این درس حالا از شما می خواهم

to take one of your new expressions that you learned from this article and leave some example

یکی از عبارات جدید خود را که از این مقاله یاد گرفتید بردارید و چند

sentences in the comments below so you can practice.

جمله نمونه را در نظرات زیر بگذارید تا بتوانید تمرین کنید.

Your new vocabulary.

واژگان جدید شما

Trump team finds two documents with classified markings in a Florida storage unit. Just to

تیم ترامپ دو سند با علامت های طبقه بندی شده را در یک واحد ذخیره سازی فلوریدا پیدا می کند. فقط برای

make sure everyone knows what this is because we'll be talking about it a lot. Classified.

اطمینان از اینکه همه می دانند این چیست زیرا ما در مورد آن زیاد صحبت خواهیم کرد. طبقه بندی شده.

This is information considered secret, so secret information. Now this is most commonly

این اطلاعات محرمانه است، بنابراین اطلاعات سری. در حال حاضر این بیشتر

used with the government.

در مورد دولت استفاده می شود.

But you can use it with anyone, Really. Let's say you call a doctor's office and try to

اما شما می توانید آن را با هر کسی استفاده کنید، واقعا. فرض کنید با یک مطب دکتر تماس می گیرید و سعی می کنید

ask information about someone else. They'll tell you, oh, sorry, that's classified information.

اطلاعاتی در مورد شخص دیگری بپرسید. آنها به شما خواهند گفت، اوه، متاسفم، این اطلاعات طبقه بندی شده است.

They can't give you personal information about someone else. It's considered secret. So we

آنها نمی توانند اطلاعات شخصی شخص دیگری را به شما بدهند. مخفی تلقی می شود بنابراین ما

can use this in other places aside from government.

می توانیم این را در جاهای دیگر به غیر از دولت استفاده کنیم. یک فرد آشنا به سی ان ان گفت که در جریان بازرسی تیمی که توسط وکلای دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا استخدام شده بود،

Two documents with classified markings were found in a Florida storage unit during a search

دو سند با علامت های طبقه بندی شده در یک واحد ذخیره سازی فلوریدا پیدا شد

by a team hired by former President Donald Trump's lawyers, a person familiar with the

situation told CNN. Okay, so again, classified this is being used as an adjective, is describing

. بسیار خوب، پس دوباره، طبقه بندی این که به عنوان یک صفت استفاده می شود، توصیف می کند که

what type of markings markings are just.

چه نوع علامت گذاری هایی فقط علامت گذاری هستند.

Anything on it. So it could be a scribble, it could be an X, it could be a check mark,

هر چیزی روی آن. بنابراین می تواند یک خط خطی باشد، می تواند X باشد، می تواند علامت چک باشد،

it could be something circled. All of those were markings.

می تواند چیزی دایره شده باشد. همه آنها علامت گذاری بودند.

But if it's classified?

اما اگر طبقه بندی شده باشد؟

You can't see this, so sorry, that's classified. You can't see it. It's secret. A storage unit

شما نمی توانید این را ببینید، بنابراین متاسفم، که طبقه بندی شده است. شما نمی توانید آن را ببینید. این یک راز است. واحد ذخیره سازی

is a a small unit.

یک واحد کوچک است.

That people use to keep information or anything, not just information that they can keep objects.

که مردم از آن برای نگهداری اطلاعات یا هر چیز دیگری استفاده می کنند، نه فقط اطلاعاتی که بتوانند اشیا را نگه دارند.

So let's say you live in a small apartment or even a giant house. You might want to get

بنابراین فرض کنید در یک آپارتمان کوچک یا حتی یک خانه غول پیکر زندگی می کنید. ممکن است بخواهید

a storage unit to keep old furniture that you no longer want in your house or any objects

یک واحد ذخیره سازی برای نگهداری اثاثیه قدیمی که دیگر نمی خواهید در خانه خود داشته باشید یا هر چیز دیگری را که

you can put that in a storage unit.

می توانید آن را در یک انبار قرار دهید، تهیه کنید.

What else Here? Okay a person familiar with the situation?

اینجا چه چیز دیگری؟ خوب یک فرد آشنا با شرایط؟

Told.

گفت.

CNN, now they're giving you.

CNN، حالا به شما می دهند.

These.

اینها.

Details because the source of the information.

جزئیات به دلیل منبع اطلاعات.

Is classified. They don't want to reveal the actual person, probably because that person

طبقه بندی شده است. آنها نمی خواهند شخص واقعی را فاش کنند، احتمالاً به این دلیل که

might get in trouble if they identify their name. So you see this a lot in the media where

اگر نام خود را شناسایی کنند ممکن است آن شخص به مشکل بخورد . بنابراین شما این را زیاد در رسانه‌ها می‌بینید که

they don't tell you someone's name specifically.

نام کسی را به طور خاص به شما نمی‌گویند.

Now notice here we have CNN. I'm sure you know what this is. It's one of the biggest

حالا توجه کنید که ما CNN داریم. مطمئنم میدونی این چیه این یکی از بزرگترین

media networks in North America at least. But I want you to notice that there is no

شبکه های رسانه ای حداقل در آمریکای شمالی است. اما می خواهم توجه داشته باشید که

article. Okay. But you're probably familiar with the BBC. The B? Sorry BC.

مقاله ای وجود ندارد. باشه. اما احتمالاً با بی بی سی آشنا هستید. B متاسفم BC

Now in this case the article is part of the name, so sometimes we have proper names and

حالا در این مورد مقاله بخشی از نام است، بنابراین گاهی اوقات ما نام های مناسب داریم و

the general rule is that proper names don't have articles, Okay. But sometimes for companies

قاعده کلی این است که نام های خاص مقاله ندارند، بسیار خوب. اما گاهی اوقات برای شرکت ها

the article is part of the name, so the name of the company isn't just BBC.

مقاله بخشی از نام است، بنابراین نام شرکت فقط BBC نیست.

It's the BBC. But we're not using an article with CNN because CNN is a proper noun, which

بی بی سی است. اما ما از مقاله ای با CNN استفاده نمی کنیم زیرا CNN یک اسم خاص است، که

just means it's a name. It's the company name, but the name does not include an article.

فقط به معنای یک نام است. این نام شرکت است، اما نام شامل مقاله نیست.

So you could say I saw that, or maybe I read that. I read that on.

بنابراین می توان گفت من آن را دیدم، یا شاید آن را خواندم. من آن را خواندم

CNN, you don't have to say the CNN because that isn't part of their name. Just like you

CNN، شما مجبور نیستید CNN را بگویید زیرا این بخشی از نام آنها نیست. درست همانطور که می

would say I watched that on Netflix, right? That's the name. It's not the Netflix. I watched

گویید من آن را در نتفلیکس تماشا کردم، درست است؟ این نام است. این نتفلیکس نیست. من

that on the Netflix. No, because that's not the name, It's just Netflix.

آن را در نتفلیکس تماشا کردم. نه، چون این نام نیست، فقط نتفلیکس است.

I watched that on Netflix, but notice with BBC you would say I read that on the BBC because

من آن را در نتفلیکس تماشا کردم، اما با بی‌بی‌سی توجه کنید که می‌گویید من آن را در بی‌بی‌سی خواندم زیرا

the article the is part of the name. So I'm sharing that just because I know a lot of

مقاله بخشی از نام آن است. بنابراین من آن را به اشتراک می گذارم فقط به این دلیل که می دانم بسیاری از

students are very familiar with the BBC. So I don't want you to be confused about why

دانش آموزان با بی بی سی آشنا هستند. بنابراین نمی‌خواهم در مورد اینکه چرا

there isn't a article here with CNN.

مقاله‌ای در اینجا با CNN وجود ندارد سردرگم شوید.

Let's continue on. Those documents were handed.

بیایید ادامه دهیم. آن اسناد تحویل داده شد.

Over to the FBIOK.

به FBIOK

To hand something over. This is when you officially give something to someone, but usually because

چیزی را تحویل دادن. این زمانی است که شما رسماً چیزی را به کسی می دهید، اما معمولاً به این دلیل که

it was requested.

درخواست شده است.

So hand over, I'm just giving it to you, but we use this a lot in a legal concept, in this

پس تحویل دهید، من فقط آن را به شما می دهم، اما ما این را در یک مفهوم حقوقی، در این

case a government concept, because they have legal authority, right? But in a legal setting

مورد مفهوم دولتی، زیاد استفاده می کنیم، زیرا آنها دارای اختیارات قانونی هستند، درست است؟ اما در شرایط قانونی

you might be required to hand over documents to.

ممکن است از شما خواسته شود که مدارک را تحویل دهید .

The.

.

Lawyer.

وکیل.

By someone. Maybe the judge is requiring you to hand over the documents, so it simply means

توسط کسی. شاید قاضی از شما می خواهد که مدارک را تحویل دهید، بنابراین صرفاً به معنای

give the documents. But when we use hand over, it sounds more like a an official or formal

ارائه مدارک است. اما وقتی از hand over استفاده می کنیم، بیشتر شبیه یک درخواست رسمی یا رسمی به نظر می رسد

request. So that's what I would say. And this is a phrasal verb because we have the verb

. پس این چیزی است که من می گویم. و این یک فعل عبارتی است زیرا ما فعل

and the preposition.

و حرف اضافه را داریم.

To hand something over this is to an official request to give something to someone. OK,

تحویل دادن این چیزی به درخواست رسمی برای دادن چیزی به کسی است. خوب،

so for example, you might say we're required to hand over these receipts.

برای مثال، ممکن است بگویید که ما باید این رسیدها را تحویل دهیم.

To the auditor. So an auditor is someone who investigates your tax information, your reporting

به حسابرس. بنابراین حسابرس کسی است که اطلاعات مالیاتی،

information, your financial information.

اطلاعات گزارشگری و اطلاعات مالی شما را بررسی می کند.

For a person or for a company?

برای یک شخص یا برای یک شرکت؟

So you might have specific business receipts that you claimed were an expense and you were

بنابراین ممکن است رسیدهای تجاری خاصی داشته باشید که ادعا کرده اید هزینه است و

required to hand them over. OK, let's continue on. No other documents with classified markings

باید آنها را تحویل دهید. باشه ادامه بدیم این منبع گفت که هیچ سند دیگری با علامت های طبقه بندی شده

were found during a search of four of Trump's properties, the source said.

در بازرسی از چهار ملک ترامپ پیدا نشد .

The source Again, this is commonly used to say that a person provided this information,

منبع باز هم، این معمولاً برای گفتن اینکه شخصی این اطلاعات را ارائه کرده است، استفاده می‌شود،

but often people don't want to be known. You don't want to identify that John Smith share

اما اغلب افراد نمی‌خواهند شناخته شوند. شما نمی خواهید تشخیص دهید که جان اسمیت

this information, because John Smith might be.

این اطلاعات را به اشتراک می گذارد، زیرا ممکن است جان اسمیت همینطور باشد.

A friend of Trump or an employee of Trump, and he could get in trouble for sharing that

یکی از دوستان ترامپ یا یکی از کارمندان ترامپ، و او ممکن است برای به اشتراک گذاشتن این اطلاعات دچار مشکل شود

information. So the source represents a person who does not want to be identified. You see

. بنابراین منبع نشان دهنده شخصی است که نمی خواهد شناسایی شود.

this a lot in the media. So let's say somebody shared information with you and they gave

این را زیاد در رسانه ها می بینید. بنابراین فرض کنید شخصی اطلاعاتی را با شما به اشتراک گذاشته و آنها به

you some advice and said.

شما توصیه هایی کرده اند و گفته اند.

You don't have to file your taxes this year, OK? You might say who's the source of that

شما مجبور نیستید امسال مالیات خود را ثبت کنید، خوب؟ شاید بگویید منبع این

information? So you want to know where the information originated. Who's the source?

اطلاعات کیست؟ بنابراین می خواهید بدانید منبع اطلاعات از کجاست. منبع کیه؟

Who's the source? You can just say that. Or you can say who's the source of this information

منبع کیه؟ شما فقط می توانید این را بگویید. یا می توانید بگویید منبع این اطلاعات کیست

and then you can identify the information.

و سپس می توانید اطلاعات را شناسایی کنید.

So the source is the person, The source person. Why? It doesn't have to be a person. It could

بنابراین منبع همان شخص است، فرد مبدأ. چرا؟ لازم نیست یک شخص باشد.

come from a website, for example. So where the information originated? Where it came

برای مثال می تواند از یک وب سایت باشد. بنابراین منبع اطلاعات از کجاست؟ از کجا آمده است

from? Let's continue on. The discovery of the documents was first reported by the Washington

؟ بیایید ادامه دهیم. کشف این اسناد اولین بار توسط واشنگتن

Post.

پست گزارش شد.

Now, I want to point this out as a grammar issue, because here we have the documents.

حالا من می خواهم به این موضوع به عنوان یک موضوع دستور زبان اشاره کنم ، زیرا در اینجا ما اسناد را داریم.

That's plural, right? So think of your subject. I, you, ** *** it, we, they. You always want

این جمع است، درست است؟ پس به موضوع خود فکر کنید. من، تو، ****** آن، ما، آنها. شما همیشه می خواهید

to come back to those core subjects to identify the conjugation of your verb, because what

به آن موضوعات اصلی بازگردید تا صیغه فعل خود را شناسایی کنید، زیرا

verb is this was. What verb is this? Well, of course it's the.

این چه فعل است. این چه فعل است؟ خوب، البته این است.

Verb.

فعل

To be in the past simple, right?

ساده بودن در گذشته، درست است؟

So this is to be past simple. Now there are two options for the verb to be. In the past

بنابراین این باید گذشته ساده باشد. حالا دو گزینه برای فعل to be وجود دارد. در گذشته

simple, you have was or were. Now we use was I? ** *** it was.

ساده، شما بوده یا بوده اید. حالا استفاده می کنیم was I? ** *** بود.

But you were we were they were now we have the documents so that would be what subject

اما شما که ما بودیم آنها بودند حالا ما مدارک را داریم تا چه موضوعی باشد

I you ** *** it we they the documents is they. So if the subject the documents this represents

من شما ** *** ما آنها اسناد آنها هستند. بنابراین اگر موضوعی که این اسناد نشان می دهد،

they then why do we have was and not were because we need were right.

پس چرا ما داریم و نبودیم زیرا ما نیاز داریم درست بود. به این

It's because the documents is not the subject that's being conjugated. This is even a mistake

دلیل است که اسناد موضوعی نیست که در حال تلفیق است. این حتی اشتباهی است

that some native speakers make. They take the noun directly beside the verb and assume

که برخی از زبان مادری مرتکب می شوند. آنها اسم را مستقیماً در کنار فعل می گیرند و فرض می کنند

that's the subject. It's not. It's this the discovery. The discovery is our subject of

که آن فاعل است. این نیست. این کشف است کشف موضوع

the sentence.

جمله ماست.

And this is an it, it was the discovery was first reported by the Washington Post. So

و این یک آن است، این کشف اولین بار توسط واشنگتن پست گزارش شد. بنابراین

that's our subject and that's why it's conjugated with was this information of the documents.

موضوع ما این است و به همین دلیل است که با این اطلاعات اسناد ترکیب شده است.

That's just additional information to tell you more about the discovery, but our subject

این فقط اطلاعات اضافی برای گفتن بیشتر در مورد این کشف است، اما موضوع ما

is the discovery.

کشف است.

This is our subject and it's it. It was. Don't let that confuse you. When you're deciding

این موضوع ماست و بس. بود. اجازه ندهید که شما را گیج کند. وقتی تصمیم می‌گیرید

what your subject is, deciding what your vert conjugation is, always think about the subject.

که موضوعتان چیست، و تصمیم می‌گیرید که صیغه‌تان چیست، همیشه به موضوع فکر کنید.

Now notice here the Washington Post and notice the is in upper case, it's in upper case capital.

حالا به واشنگتن پست توجه کنید و توجه کنید که حروف بزرگ است، با حروف بزرگ است.

Because we capitalize proper names. Now the is part of the name and that's why it's capitalized.

زیرا ما نام‌های خاص را با حروف بزرگ می‌نویسیم. اکنون the بخشی از نام است و به همین دلیل با حروف بزرگ نوشته شده است.

But remember CNN? The source? The source of this article doesn't use the article. The

اما سی ان ان را به یاد دارید؟ منبع؟ منبع این مقاله از مقاله استفاده نمی کند.

CNN is just CNN. Let's continue on.

CNN فقط CNN است. بیایید ادامه دهیم.

The team of two searched Trump Tower in New York, the Bedminster Golf Club and office

تیم دو نفره برج ترامپ در نیویورک، باشگاه گلف بدمینستر و

location in Florida, and the storage unit where the two documents were found and where

محل دفتر در فلوریدا، و واحد ذخیره سازی که در آن دو سند پیدا شد و

the General Services Administration had shipped Trump's belongings after he left the White

اداره خدمات عمومی وسایل ترامپ را پس از خروج از

House. OK, so all of this additional information.

کاخ سفید در آنجا ارسال کرده بود، بازرسی کردند. خوب، پس همه این اطلاعات اضافی.

Tells you more about.

بیشتر به شما می گوید.

The storage unit, it relates directly to the storage unit. The storage unit is where the

واحد ذخیره سازی، مستقیماً به واحد ذخیره سازی مربوط می شود. واحد ذخیره سازی جایی است که این

two documents were found. Remember the two documents with that classified secret information?

دو سند پیدا شد. دو سند با آن اطلاعات محرمانه طبقه بندی شده را به خاطر دارید؟

And it's also where the General Services Administration, which I assume is a government department,

و همچنین جایی است که اداره خدمات عمومی، که به گمان من یک اداره دولتی است،

had shipped Trump's belongings.

وسایل ترامپ را ارسال کرده بود.

Now belongings.

الان متعلقات

Are anything that belong to you. That is where the word belongings come from. OK, so to belong

آیا هر چیزی که متعلق به شماست واژه متعلقات از آنجا آمده است. خوب، پس تعلق داشتن

is a verb. This is a good grammar point and a vocabulary point. So to belong, this is

یک فعل است. این یک نکته گرامری خوب و یک نکته واژگانی است. پس تعلق داشتن، این

a verb. Now belongings, this is a noun.

یک فعل است. اکنون متعلقات، این یک اسم است.

And we generally use it with one's belongings. So it's my belongings, your belongings, his

و ما عموماً از آن با وسایل خود استفاده می کنیم. پس این متعلقات من است، متعلقات شما،

belongings, Trump's belongings. So we could say Trump's belongings were shipped to his

متعلقات او، متعلقات ترامپ است. بنابراین می توانیم بگوییم که وسایل ترامپ به

storage locker or unit to.

کمد یا واحد ذخیره سازی او ارسال شده است.

To say that sentence in a different way, but to maintain the meaning. Now a belonging could

برای گفتن آن جمله به گونه ای دیگر، اما برای حفظ معنی. حالا یک متعلق می تواند

be anything, anything that belongs to you. It could be as simple as a pen. It's your

هر چیزی باشد، هر چیزی که به شما تعلق دارد. می تواند به سادگی یک خودکار باشد.

cell phone. It's your.

تلفن همراه شماست این شماست.

Clog.

گرفتگی

It's everything that belongs to me. Everything in this room right here is my belonging.

این همه چیزی است که به من تعلق دارد. همه چیز در این اتاق همین جا متعلق به من است.

Including this microphone, my rings, my headband, everything right? So those are your belongings.

از جمله این میکروفون، حلقه های من، هدبند من، همه چیز درست است؟ پس اینها متعلقات شماست.

Now let's take a step back and let's take a look at our grammar as well. We have had

حالا بیایید یک قدم به عقب برگردیم و به دستور زبان خود نیز نگاهی بیندازیم. ما

shipped, had shipped. This is the past perfect. The past perfect. It confuses students, but

ارسال کرده بودیم، ارسال کرده بودیم. این گذشته کامل است. گذشته کامل. دانش آموزان را گیج می کند، اما

it's a really useful.

واقعا مفید است.

Verb.

فعل

Tense.

زمان فعل.

Because it tells you when things happened, and that's its only purpose. We have two actions

زیرا به شما می گوید چه زمانی اتفاق افتاده است و این تنها هدفش است. ما دو عمل داریم

that happened, so the two docs documents. That's how I would shorten docs documents.

که اتفاق افتاده است، بنابراین دو سند سند. به این ترتیب من اسناد اسناد را کوتاه می کنم.

Two documents were found. OK, so found and then.

دو سند پیدا شد. خوب، پس پیدا شد و سپس.

Documents shipped. These are our two actions. But interestingly, this action comes first

اسناد ارسال شده این دو عمل ماست. اما جالب اینجاست که این عمل

in our story. So I might think if I'm just reading this, I might think that this action

در داستان ما حرف اول را می زند. بنابراین من ممکن است فکر کنم اگر من فقط این را می خوانم، ممکن است فکر کنم که این عمل

happened first because it was told first.

ابتدا اتفاق افتاده است زیرا ابتدا گفته شده است.

In the article.

در مقاله.

But grammatically, I know that this action happened first because of the grammar had

اما از نظر دستوری، می‌دانم که این اقدام ابتدا به دلیل ارسال صحیح دستور زبان اتفاق افتاد

shipped okay. So the past perfect is the older action, so past perfect action.

. بنابراین گذشته کامل عمل قدیمی است ، پس عمل گذشته کامل است.

That so a past action because it's.

این یک اقدام گذشته است زیرا اینطور است.

Past.

گذشته.

Perfect past action that happens before another past action. OK, now action. The first action

عمل گذشته کاملی که قبل از عمل گذشته دیگری اتفاق می افتد . باشه، حالا اقدام کن اولین عمل

is the past perfect and the.

گذشته کامل و.

Second action, which is the newer action, is the past simple, Past simple. The documents

عمل دوم، که عمل جدیدتر است، گذشته ساده، گذشته ساده است. اسناد

were found, the documents had shipped. So do a little practice with the past perfect.

پیدا شد، اسناد ارسال شده بود. پس کمی با گذشته کامل تمرین کنید.

It's a very useful verb tense and it doesn't need to be confusing. Let's continue on.

این یک زمان فعل بسیار مفید است و نیازی به گیج کننده نیست. بیایید ادامه دهیم.

Before, searches came amid lingering concerns from the Justice Department that not all documents

پیش از این، جستجوها در بحبوحه نگرانی های طولانی وزارت دادگستری مبنی بر اینکه همه اسناد

had been returned to the federal government. Carried out in recent weeks, the searches

به دولت فدرال بازگردانده نشده بودند، انجام می شد. یک منبع آگاه دیگر به CNNOK گفت که در هفته های اخیر انجام شده است، جستجوها تحت

were overseen by Trump's legal team, another source familiar with the matter told CNNOK.

نظارت تیم حقوقی ترامپ بوده است .

Let's take a look at this. Very useful.

بیایید نگاهی به این بیندازیم. بسیار مفید.

This is a preposition, and it means in the middle of, in the middle of. So the four searches

این حرف اضافه است و به معنای وسط، در وسط است. بنابراین چهار جستجو

came in the middle of these concerns. So you have these concerns, and in the middle of

در میانه این نگرانی ها قرار گرفت. بنابراین شما این نگرانی ها را دارید و در وسط

them admit the concerns, they started searching. They completed the searches.

آنها به نگرانی ها اعتراف می کنند، شروع به جستجو کردند. آنها جستجوها را تکمیل کردند.

So I'll give you another example. In a political context, you might say this scandal happened

بنابراین من یک مثال دیگر برای شما می زنم. در یک زمینه سیاسی، ممکن است بگویید این رسوایی در

amid the election. Now the election takes place over a period of time. You have a beginning

بحبوحه انتخابات اتفاق افتاده است. اکنون انتخابات در یک دوره زمانی انجام می شود. شما یک شروع

and the end of the election. So the election is going, going, going, and then a scandal

و پایان انتخابات دارید. پس انتخابات می رود، می رود، می رود و بعد یک رسوایی

happens. Now the scandal happens.

اتفاق می افتد. حالا رسوایی اتفاق می افتد.

Amid the election. So in the middle of it doesn't necessarily have to be the very middle.

در بحبوحه انتخابات بنابراین وسط آن لزوماً نباید وسط باشد.

It could be closer to the beginning or closer to the end is just another way of saying during.

این می تواند نزدیک به آغاز یا نزدیک تر به پایان باشد، روش دیگری برای گفتن در طول است.

Now, let's move on to the word right beside it, because you're probably wondering about

اکنون، بیایید به کلمه درست کنار آن بپردازیم، زیرا احتمالاً در مورد این تعجب می کنید

this, and that's lingering. So lingering is a verb.

، و این درنگ است. پس طولانی شدن یک فعل است.

And in this case, it's being used as an adjective because it's giving more information about

و در این مورد، از آن به عنوان صفت استفاده می شود زیرا اطلاعات بیشتری در مورد

the concerns. What type of concerns? They're lingering concerns. To understand the adjective,

نگرانی ها ارائه می دهد. چه نوع نگرانی؟ آنها نگرانی های طولانی مدت دارند. برای درک صفت،

you just need to know the meaning of the verb. So the verb is to linger, to linger.

فقط باید معنی فعل را بدانید. پس فعل درنگ كردن، درنگ كردن است.

This is when something remains longer than wanted or expected. Wanted, needed or expected.

این زمانی است که چیزی بیشتر از چیزی که می خواستیم یا انتظار می رفت باقی می ماند. خواسته، مورد نیاز یا مورد انتظار.

We use this verb a lot, so add it to your vocabulary. Let's say you have a.

ما از این فعل زیاد استفاده می کنیم، پس آن را به دایره لغات خود اضافه کنید . فرض کنید شما یک.

Cold.

سرد

OK, so maybe you have a sore throat.

خوب، پس شاید گلو درد دارید.

And a little bit of a stuffed up nose, a cough. And you expect that to last for three to five

و کمی بینی پر شده، سرفه. و شما انتظار دارید که سه تا پنج

days. OK, that's how long you expect it to last. But ten days later, 2 weeks later, you're

روز طول بکشد. خوب، انتظار دارید تا چه مدت طول بکشد. اما ده روز بعد، 2 هفته بعد، شما

still coughing. Then you can say my cold.

همچنان سرفه می کنید. اونوقت میتونی بگی سرماخوردگی من.

My cold is lingering, is lingering. It's in the present continuous because it's taking

سرماخوردگی من طولانی است، درنگ است. در حال استمراری است زیرا در

place right now. It's lingering once it's done. You can say my cold lingered for two

حال حاضر در حال وقوع است. پس از اتمام آن معطل می شود . می توان گفت سرماخوردگی من دو هفته طول کشید

weeks. My cold lingered for two weeks. We also use this with the.

. سرماخوردگی من دو هفته طول کشید. ما همچنین از این با استفاده می کنیم.

Weather. A lot.

آب و هوا زیاد.

Because you expect summer to be warm for a certain amount of time or winter to be cold

زیرا انتظار دارید تابستان برای مدت معینی گرم یا زمستان

for a certain amount of time.

برای مدت معینی سرد باشد.

Or.

یا.

For rain to happen for a certain amount of time, and if it takes longer than expected,

برای اینکه باران برای مدت زمان مشخصی اتفاق بیفتد ، و اگر بیشتر از حد انتظار طول بکشد،

you can say oh wow, the cold. This in this case the weather. The snow is lingering, the

می توانید بگویید اوه وای، سرما. این در این مورد آب و هوا. برف درنگ است،

rain is lingering.

بارون درنگ است.

Now we use this in more of a negative way. So I generally wouldn't say the sunshine is

اکنون ما بیشتر از این به روشی منفی استفاده می کنیم. بنابراین من به طور کلی نمی گویم که تابش خورشید

lingering because I want the sunshine to stay. But if you don't want the sunshine, then you

طولانی است زیرا می خواهم آفتاب بماند. اما اگر نور خورشید را نمی خواهید،

can use lingering. So in this case it's an adjective. It's saying the concerns stayed

می توانید از طولانی مدت استفاده کنید. بنابراین در این مورد یک صفت است. می‌گوید نگرانی‌ها

longer than expected. So the concerns.

بیشتر از حد انتظار باقی ماندند. بنابراین نگرانی ها.

From the Justice Department that not all documents had been returned that stayed longer than

از وزارت دادگستری که همه اسنادی که بیش از آنچه

they were expecting. So these are two great adjectives, great vocabulary. One's a preposition,

انتظار داشتند بازگردانده نشده است. بنابراین این دو صفت عالی، واژگان عالی هستند. one's حرف اضافه،

one's an adjective, and now you have the verb as well. Add it to your vocabulary. Let's

one's صفت است و حالا فعل را هم دارید. آن را به دایره لغات خود اضافه کنید. بیایید

continue on. Trump's attorney offered to let federal investigators observe the search at

ادامه دهیم. وکیل ترامپ پیشنهاد داد که به بازرسان فدرال اجازه دهد بازرسی در

his Bedminster property.

ملک بدمینستر وی را مشاهده کنند.

But that offer was declined, given the Justice Department's response. Trump lawyers did not

اما با توجه به پاسخ وزارت دادگستری، این پیشنهاد رد شد . وکلای ترامپ

make a similar offer for the search of the other properties. Okay. Given the Justice

پیشنهاد مشابهی برای جست و جوی سایر اموال ندادند. باشه. با توجه به

Department's response, this is a preposition and is very useful.

پاسخ وزارت دادگستری، این یک حرف اضافه است و بسیار مفید است.

Notice how here it starts the sentence and the meaning is considering considering something.

توجه کنید که در اینجا چگونه جمله را شروع می کند و معنی در نظر گرفتن چیزی است.

So the something is the Justice Department's response. So remember they declined the past

بنابراین چیزی که پاسخ وزارت دادگستری است . بنابراین به یاد داشته باشید که آنها جستجوی گذشته را رد کردند

search. So when we consider how they responded in the past.

. بنابراین وقتی در نظر بگیریم که آنها در گذشته چگونه پاسخ دادند .

We're not going to ask them again because they said no in the past. So why would they

قرار نیست دوباره از آنها بپرسیم زیرا آنها در گذشته نه گفتند. پس چرا آنها می‌گویند

say no, yes now if they said no before. So given that response, considering it now, this

نه، بله، اگر قبلاً نه می‌گفتند. بنابراین با توجه به آن پاسخ، با توجه به آن اکنون، این

is very useful expression. We use it a lot, you might say, given his age.

بیان بسیار مفید است. با توجه به سن او، شاید بگویید، ما بسیار از آن استفاده می کنیم.

I'm surprised he's running again, Okay, given his age. Trump is quite old, right? So I'm

من تعجب می کنم که او دوباره می دود، خوب، با توجه به سنش. ترامپ کاملا پیر است، درست است؟ بنابراین من

surprised he's running in this case.

تعجب می کنم که او در این مورد اجرا می شود.

Running for office. This is when you want to be elected. You run for a position where

نامزدی برای دفتر این زمانی است که شما می خواهید انتخاب شوید. شما برای موقعیتی کاندید می شوید که در آن

you're elected. It's just the vocabulary we would use. It's not running, although it actually

انتخاب شده اید. این فقط واژگانی است که ما استفاده می کنیم. این دویدن نیست، اگرچه در واقع

makes sense because somebody who's quite old, you also win and expect them to start running.

منطقی است زیرا کسی که سن زیادی دارد، شما هم برنده می شوید و انتظار دارید که شروع به دویدن کند.

So you might say, given his age, I'm surprised he ran the marathon.

بنابراین ممکن است بگویید، با توجه به سن او، من تعجب کردم که او در ماراتن دوید.

So you use this in the sense, when I consider his age, knowing how old he is, I'm surprised.

بنابراین شما از این به این معنا استفاده می کنید که وقتی سن او را در نظر می گیرم، با دانستن اینکه چند سال دارد، تعجب می کنم.

So very useful preposition to have in your speech. Let's continue on. It would be highly

بنابراین حرف اضافه بسیار مفیدی است که در گفتار خود داشته باشید . بیایید ادامه دهیم.

unusual for the Justice Department to observe searches that aren't conducted by law enforcement.

مشاهده جستجوهایی که توسط مجریان قانون انجام نمی شود برای وزارت دادگستری بسیار غیرعادی است.

The department declined to comment.

این بخش از اظهار نظر خودداری کرد.

Steven Chang, a spokesperson spokesman for Trump. Generally, we try to avoid Gen. or

استیون چانگ، سخنگوی ترامپ. به طور کلی، ما سعی می‌کنیم از کلمات ژنرال یا

gendered words now notice how I said spokesperson because it's a little outdated to use spokesman

جنسیت پرهیز کنیم، اکنون متوجه می‌شویم که من چگونه سخنگو گفتم، زیرا استفاده از سخنگو کمی منسوخ شده است،

because in the past they would use this for men and women. Fireman. Firewoman.

زیرا در گذشته از آن برای مردان و زنان استفاده می‌کردند. مامور اتش نشانی. آتش نشان.

Mailman male women. But now we don't really.

پستچی زن مرد. اما الان واقعا اینطور نیستیم.

Say that we just use.

بگو که ما فقط استفاده می کنیم.

Person to try to be more gender neutral, more inclusive. So you can say that, but the more

فردی که سعی کند بیشتر از نظر جنسیتی خنثی و فراگیرتر باشد. بنابراین شما می توانید این را بگویید، اما

modern way to say it is, spokesperson, spokesperson for Trump said. The former president and his

سخنگو، سخنگوی ترامپ گفت که روش مدرن تر بیان آن است . رئیس جمهور سابق و

counsel continue to be cooperative and transparent. OK, transparent.

مشاور او همچنان همکاری و شفافیت دارند. باشه شفاف

This is when you freely share information with others, so this is an adjective that

این زمانی است که شما آزادانه اطلاعات را با دیگران به اشتراک می گذارید ، بنابراین این صفتی است که

is used a lot, especially in positions of authority or power within your company. You

بسیار مورد استفاده قرار می گیرد، به خصوص در موقعیت های قدرت یا قدرت در شرکت شما.

might complain that your boss isn't very transparent, which means they don't share a lot of information

ممکن است شکایت کنید که رئیستان خیلی شفاف نیست، به این معنی که او اطلاعات زیادی را

with you.

با شما به اشتراک نمی گذارد.

So to freely share information and you can use this in a positive. My boss is very transparent,

بنابراین برای به اشتراک گذاری آزادانه اطلاعات و شما می توانید از این در مثبت استفاده کنید. رئیس من بسیار شفاف است،

which is generally a positive because they share information freely or you can use it

که به طور کلی مثبت است زیرا آنها اطلاعات را آزادانه به اشتراک می گذارند یا شما می توانید از آنها

in a negative. My boss isn't very transparent which is more of a negative. They're not sharing

به صورت منفی استفاده کنید. رئیس من خیلی شفاف نیست که بیشتر منفی است. آنها اطلاعاتی را با شما به اشتراک نمی گذارند

information with you.

.

Which can be can make it difficult for you to do your job or make decisions, so that's

کدام یک می تواند انجام کار یا تصمیم گیری را برای شما دشوار کند، بنابراین

a good adjective there. It is unclear what the subsequent contact between the Trump legal

این یک صفت خوب است. هنوز مشخص نیست که تماس بعدی بین تیم حقوقی ترامپ

team and federal investigators has been since the searches, so subsequent. This means happening

و بازرسان فدرال از زمان جست‌وجوها و پس از آن چه بوده است. این یعنی

after.

بعد از آن اتفاق می افتد.

Okay. So they had searches in the past. So search one happened three months ago. Search

باشه. بنابراین آنها در گذشته جستجوهایی داشتند. بنابراین یک جستجو سه ماه پیش انجام شد. جستجوی

2 happened 2 weeks ago. So you could say they had search one and then subsequently they

2 2 هفته پیش اتفاق افتاد. بنابراین می توانید بگویید که آنها یک جستجو کرده اند و سپس متعاقباً آنها

had search 2. So subsequent is when something happens after something, so subsequent happens

جستجوی 2 را انجام داده اند

after.

.

Now we use this as an adverb. Quite a lot you could say. I got a promotion and subsequently

حالا از این به عنوان قید استفاده می کنیم. خیلی چیزا میتونی بگی من ترفیع گرفتم و متعاقباً

bought my dream house, so you did this action.

خانه رویایی خود را خریدم، بنابراین شما این عمل را انجام دادید.

After this action and when you use subsequently, it implies the relationship between the two.

بعد از این عمل و زمانی که بعداً از آن استفاده می کنید، نشان دهنده رابطه بین این دو است.

You were able to do this because of this one, so it also shows a relationship. So notice

شما به خاطر همین یکی توانستید این کار را انجام دهید، بنابراین یک رابطه را نیز نشان می دهد. بنابراین توجه کنید که

this is being used as an adverb. An adverb. Let's complete the article.

این به عنوان یک قید استفاده می شود. یک قید. بیایید مقاله را کامل کنیم.

CNN previously reported exclusively that Trump's legal team was considering allowing federal

CNN قبلاً به طور انحصاری گزارش داده بود که تیم حقوقی ترامپ در حال بررسی اجازه دادن به

agents to search Mar a Lago, again to satisfy Justice demands that all sensitive government

مأموران فدرال برای جستجوی Mar a Lago است تا مجدداً خواسته‌های دادگستری مبنی بر بازگرداندن کلیه اسناد حساس دولتی را برآورده کند

documents were returned. The matter was addressed in a court proceeding this fall, where the

. این موضوع در دادگاهی در پاییز امسال مورد بررسی قرار گرفت، جایی که

Justice Department asked a judge to issue an order compelling the Trump team to arrange

وزارت دادگستری از یک قاضی خواست تا دستوری صادر کند که تیم ترامپ را وادار به ترتیب دادن یک

for another search.

جستجوی دیگر کند.

Let's look at this here. Order compelling the Trump team. This is another way of saying

بیایید در اینجا به این نگاه کنیم. دستور وادار کردن تیم ترامپ. این یک راه دیگر برای گفتن

forcing, forcing. So they're trying to force the team to arrange another search. They're

اجبار، اجبار است. بنابراین آنها سعی می کنند تیم را مجبور کنند تا جستجوی دیگری ترتیب دهند. آنها می

saying you must arrange another search. So this is a verb to compel, to compel.

گویند شما باید یک جستجوی دیگر ترتیب دهید. پس این یک فعل مجبور کردن، مجبور کردن است.

And this is to force someone to do something. So this probably happens a lot in the workplace,

و این برای مجبور کردن کسی به انجام کاری است. بنابراین، ممکن است بگویید این احتمالاً در محل کار زیاد اتفاق می افتد

you might say. My company is compelled us to work in the.

. شرکت من ما را مجبور می کند که در آن کار کنیم.

Office.

دفتر.

So a lot of people are transitioning from working from home to working in the office.

بنابراین بسیاری از افراد از کار از خانه به کار در دفتر تغییر می کنند.

But when you use the verb compel, it sounds like they're not asking, They're not saying,

اما وقتی از فعل مجبور کردن استفاده می کنید، به نظر می رسد که آنها نمی پرسند، آنها نمی گویند،

Hey, do you want to work in the office? Do you want to stay at home? They're compelling.

هی، آیا می خواهید در دفتر کار کنید؟ آیا می خواهید در خانه بمانید؟ آنها قانع کننده هستند.

They're forcing you must work in the office. So this is a very useful verb.

مجبورت میکنن باید تو اداره کار کنی بنابراین این یک فعل بسیار مفید است.

All right, so that's our article. Now let me go back and I'll read it from start to

بسیار خوب، پس این مقاله ماست. حالا برگردم و از اول تا آخر می خوانم

finish so you can pay attention to my pronunciation. Trump team finds two documents with classified

تا به تلفظ من توجه کنید. تیم ترامپ دو سند با علامت های طبقه بندی شده را

markings in a Florida storage unit. 2 documents with classified markings were found in a Florida

در یک واحد ذخیره سازی فلوریدا پیدا می کند. در جریان بازرسی تیمی که توسط وکلای دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا استخدام شده بود، دو سند با علامت های طبقه بندی شده در یک واحد ذخیره سازی فلوریدا پیدا شد

storage unit during a search by a team hired by former President Donald Trump's lawyers.

.

A person familiar with the situation told CNN those documents were handed over to the

یک فرد مطلع به CNN گفت که این اسناد به

FBI. No other documents with classified markings were found during a search of four of Trump's

FBI تحویل داده شده است. این منبع گفت که هیچ سند دیگری با علامت های طبقه بندی شده در بازرسی از چهار ملک ترامپ پیدا نشد

properties, the source said. The discovery of the documents was first reported by The

. کشف این اسناد اولین بار توسط

Washington Post. The team of two searched Trump Tower in New York The.

واشنگتن پست گزارش شد. تیم دو نفره برج ترامپ را در نیویورک جستجو کردند.

Bedminster Golf Club.

باشگاه گلف بدمینستر

An office location in Florida and the storage unit where the two documents were found and

یک دفتر در فلوریدا و واحد ذخیره سازی که در آن دو سند پیدا شد و

where the General Services Administration had shipped Trump's belongings after he left

اداره خدمات عمومی وسایل ترامپ را پس از ترک

the White House. The four searches came amid lingering concerns from the Justice Department

کاخ سفید در آنجا ارسال کرده بود. این چهار جستجو در بحبوحه نگرانی های مداوم وزارت دادگستری

that not all documents had been returned to the federal government. Carried out in recent

مبنی بر اینکه همه اسناد به دولت فدرال بازگردانده نشده اند، انجام شد.

weeks, the searches were overseen by Trump's legal team.

این جست و جوها که در هفته های اخیر انجام شد، تحت نظارت تیم حقوقی ترامپ بود.

Another source familiar with the matter told CNN Trump's attorneys offered to let federal

منبع دیگری که با این موضوع آشنا بود به سی ان ان گفت که وکلای ترامپ به بازرسان فدرال اجازه داده اند که

investigators observe the search at his Bedminster property, but that offer was declined given

بازرسی در ملک بدمینستر وی را بررسی کنند ، اما با توجه به پاسخ وزارت دادگستری این پیشنهاد رد شد

the Justice Department's response. Trump lawyers did not make a similar offer for the search

. وکلای ترامپ پیشنهاد مشابهی برای جست و جوی

of the other properties.

سایر اموال ندادند.

It would be highly unusual for the Justice Department to observe searches that aren't

مشاهده جستجوهایی که

conducted by law enforcement. The department declined to comment. Steven Chang, a spokesman

توسط مجریان قانون انجام نمی شود برای وزارت دادگستری بسیار غیرعادی است. این بخش از اظهار نظر خودداری کرد. استیون چانگ،

for Trump, said the former president and his counsel continued to be cooperative and transparent.

سخنگوی ترامپ، گفت که رئیس‌جمهور سابق و مشاور او همچنان همکاری و شفافیت دارند. مشخص

It is unclear what the subsequent contract between the Trump legal team and federal investigators

نیست که قرارداد بعدی بین تیم حقوقی ترامپ و بازرسان فدرال

has been since the searches.

از زمان جست و جوها چه بوده است.

CNN previously reported exclusively that Trump's legal team was considering allowing federal

CNN قبلاً به طور انحصاری گزارش داده بود که تیم حقوقی ترامپ در حال بررسی اجازه دادن به

agents to search Mar a Lago again to satisfy Justice demands that all sensitive government

ماموران فدرال برای بازرسی مجدد Mar a Lago برای برآورده کردن درخواست‌های عدالت مبنی بر بازگرداندن همه اسناد حساس دولتی است

documents were returned.

.

The matter was addressed in a court proceeding this fall where the justice.

این موضوع در دادگاهی در پاییز امسال که در آن قاضی دادگاه رسیدگی کرد.

Department asked a judge to issue an order compelling the Trump team to arrange for another

وزارت امور خارجه از یک قاضی خواست تا دستوری صادر کند تا تیم ترامپ را وادار به ترتیب دادن یک

search. Amazing job with that article. Now feel free to hit pause, take a break, go get

جستجوی دیگر کند. کار شگفت انگیز با آن مقاله حالا راحت ضربه بزنید، کمی استراحت کنید، بروید

a cup of coffee or tea, review the vocabulary you just learned, and when you're ready, hit

یک فنجان قهوه یا چای بنوشید، واژگانی را که تازه یاد گرفته‌اید مرور کنید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید

play and we'll continue on with the next article.

و ما به مقاله بعدی ادامه می‌دهیم.

Will Smith says bottled rage led him to slap Chris Rock at the Oscars.

ویل اسمیت می گوید که خشم در بطری باعث شد تا در مراسم اسکار به کریس راک سیلی بزند.

So this is.

بنابراین این است.

Very important to understand our article. So slap. This is slap. It's a verb to slap.

درک مقاله ما بسیار مهم است. پس سیلی بزن این سیلی است این یک فعل سیلی زدن است.

It's very commonly associated with violence, so in a negative way. However, you could slap

معمولاً با خشونت همراه است، بنابراین در یک راه منفی. با این حال،

a mosquito or a fly on your arm, for example, so you can use it in other contexts, but more

برای مثال، می توانید یک پشه یا مگس را به بازوی خود بزنید، بنابراین می توانید از آن در زمینه های دیگر استفاده کنید، اما بیشتر

commonly used in violence, fighting between two people.

در خشونت، دعوای بین دو نفر استفاده می شود.

OK, let me explain this because I believe this is mentioned again. Bottled rage. Bottled

خوب، اجازه دهید این را توضیح دهم زیرا فکر می کنم دوباره به این موضوع اشاره شده است. خشم بطری.

rage. So rage, of course, is an emotion. It means to be.

خشم بطری. بنابراین خشم، البته، یک احساس است. یعنی بودن.

Very, very, very very.

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی

Angry. OK, that's rage. Now what does bottled rage mean? Bottled.

خشمگین. خوب، این عصبانیت است. حالا بطری خشم یعنی چه؟ بطری شده.

Imagine here we have a bottle, right? And the water is in the bottle and it can't get

تصور کنید اینجا یک بطری داریم، درست است؟ و آب در بطری است و نمی تواند

out right?

خارج شود درست است؟

So if you have a.

بنابراین اگر شما یک.

Bottled emotion, rage, anger, jealousy, hatred. Generally a negative emotion. It means that

احساسات مخفی، خشم، خشم، حسادت، نفرت. به طور کلی یک احساس منفی است. این بدان معنی است که

emotion is inside of you and can't get out, just like the water can't get out of this

احساسات درون شماست و نمی توانند بیرون بیایند، همانطور که آب از این بطری خارج نمی شود

bottle.

.

So it's when you have an emotion and you do not express it, you keep it inside of you.

بنابراین وقتی احساسی دارید و آن را ابراز نمی کنید، آن را در درون خود نگه می دارید.

So if you keep anger, rage, jealousy, hatred inside of you, eventually it can come out

بنابراین اگر خشم، عصبانیت، حسادت، نفرت را در درون خود نگه دارید، در نهایت می تواند ظاهر شود

and you might do something violent like slap someone. Let's continue on.

و ممکن است کار خشونت آمیزی مانند سیلی زدن به کسی انجام دهید. بیایید ادامه دهیم.

Will Smith has said.

ویل اسمیت گفته است.

His.

خود.

Bottled rage led him to slap comedian Chris Rock. Here's our comedian Chris Rock on stage

خشم در بطری باعث شد تا او به کریس راک کمدین سیلی بزند . در اینجا کریس راک کمدین ما

at the Oscars in March. The actor has been interviewed.

در مراسم اسکار در ماه مارس روی صحنه است. این بازیگر مصاحبه شده است.

For the first.

برای اولین.

Time since the incident, which he described as a horrific night.

زمان پس از این حادثه که او آن را شبی وحشتناک توصیف کرد.

Horrific this.

این وحشتناکه

Is a great adjective. A lot of times students will use very.

یک صفت عالی است بسیاری از اوقات دانش آموزان بسیار استفاده می کنند.

Common adjectives.

صفات رایج.

Good.

خوب

Bad, because it's the ones they know, but adding more advanced adjectives will make

بد است، زیرا آنهایی هستند که آنها می دانند، اما افزودن صفت های پیشرفته تر باعث می شود

your English sound more advanced and will give you more color to your language as well.

انگلیسی شما پیشرفته تر به نظر برسد و همچنین رنگ بیشتری به زبان شما می دهد.

A.

الف.

Horrific night. So this is a very, very, very.

شب وحشتناک. بنابراین این یک خیلی، بسیار، بسیار است.

Bad night. That's how you can think of it. A very, very bad night.

شب بد. اینطوری می توانید به آن فکر کنید. یه شب خیلی خیلی بد

So if somebody asked you how was your day, you could say I had a horrific day, which

بنابراین اگر کسی از شما بپرسد که روز شما چگونه بود، می توانید بگویید من یک روز وحشتناک را پشت سر گذاشتم، که به

means very, very bad. Or you can describe an event that was horrific, that was very,

معنای بسیار بسیار بد است. یا می توانید رویدادی را توصیف کنید که وحشتناک بود، که بسیار بسیار

very bad. When I saw Will Smith slap Chris Rock, that was horrific. So you can say I

بد بود. وقتی دیدم ویل اسمیت به کریس راک سیلی زد، وحشتناک بود. بنابراین می توان گفت که من

had, I had a horrific.

داشتم، من یک وضعیت وحشتناک داشتم.

Day. All right. Let's move on. Appearing on The Daily Show with Trevor Noah he said I

روز خیلی خوب. بیایید ادامه دهیم. او با حضور تروور نوآ در دیلی شو گفت که

was going through something that night. You know now our he is Will Smith. So just remember

آن شب در حال گذراندن چیزی بودم. اکنون می دانید که او ویل اسمیت است. پس فقط

that through the story. He unless said otherwise is Will Smith. I was going through, so I is

این را از طریق داستان به خاطر بسپارید. او ویل اسمیت است مگر اینکه خلاف آن گفته شود. من داشتم می گذراندم، پس من

Will Smith. I was going through something that night, you know.

ویل اسمیت هستم. میدونی اون شب داشتم یه چیزی رو تحمل میکردم

So.

بنابراین.

He's describing what happened that night when he slapped the comedian Chris Rock that horrific

او دارد توصیف می کند که آن شب چه اتفاقی افتاد که در آن شب وحشتناکی که من بودم به کریس راک کمدین سیلی زد

night I was.

.

Going through something to go through something. This is an expression.

گذشتن از چیزی برای گذشتن از چیزی. این یک بیان است.

And we use this A to experience something difficult in our lives, and we use this more

و ما از این A برای تجربه چیزی سخت در زندگی خود استفاده می کنیم، و

as a general expression when we don't really want to specify what.

زمانی که واقعاً نمی خواهیم چه چیزی را مشخص کنیم، از این بیشتر به عنوان یک عبارت کلی استفاده می کنیم .

It.

آی تی.

Is so if somebody asked you what's wrong, you seem upset. You can just say I'm going

بنابراین اگر کسی از شما بپرسد چه مشکلی دارید، به نظر ناراحت می شوید. شما فقط می توانید بگویید که من

through a lot right now. I'm going through a lot right now. And that's just general,

در حال حاضر از خیلی چیزها می گذرم. من الان دارم خیلی چیزا رو میگذرونم و این فقط کلی است،

but it lets the person know.

اما به فرد اجازه می دهد بداند.

You're experiencing something difficult now. They might follow up and say, well, what?

شما در حال حاضر چیزی سخت را تجربه می کنید. ممکن است پیگیری کنند و بگویند خوب، چه؟

Tell me more and then you can say, I lost my job, my car was in an accident, my mom

بیشتر بهم بگو بعد می تونی بگی شغلم رو از دست دادم، ماشینم تصادف کرد، مامانم

got sick. So you can list the difficult things in your life. So we use this as a general

مریض شد. بنابراین می توانید چیزهای دشوار زندگی خود را فهرست کنید. بنابراین ما از این به عنوان یک بیانیه کلی استفاده می کنیم

statement. What's wrong?

. مشکل چیه؟

I'm going through a lot right now. I'm going through a lot right now. Now notice it's our

من الان دارم خیلی چیزا رو میگذرونم من الان دارم خیلی چیزا رو میگذرونم حالا توجه کنید که

verb to be so or sorry, not our verb to be. Our verb is go. So that's the verb you're

فعل ما to be so or sorry است نه فعل ما to be. فعل ما رفتن است. پس این همان فعل است که می

going to conjugate. Now here it's in the past continuous. That's why we have I was going,

خواهید با هم ترکیب کنید. حالا اینجا در گذشته استمراری است. به همین دلیل است که من می رفتم، می

I was going, and here it's in the present continuous. I'm going because you're experience.

رفتم، و اینجا در حال استمراری است. من میرم چون تو تجربه داری

The difficulty right now? Not that that justifies my behavior at all. So Will Smith is saying

مشکل در حال حاضر؟ اصلاً این رفتار من را توجیه نمی کند . بنابراین ویل اسمیت

the fact he was experiencing something difficult. That's not an excuse. If something justifies

این واقعیت را می گوید که او چیزی سخت را تجربه می کرد. این بهانه نیست. اگر چیزی چیزی را توجیه می کند،

something, it's an excuse. It says it's okay that I slapped him.

بهانه است. میگه اشکالی نداره بهش سیلی زدم.

Because I was going through something, but he's saying that doesn't justify it. That's

چون من داشتم از چیزی عبور می‌کردم، اما او می‌گوید که آن را توجیه نمی‌کند. این

not an excuse. So you can think of this as an excuse.

بهانه نیست. بنابراین می توانید این را به عنوان بهانه ای در نظر بگیرید .

But remember, they're.

اما به یاد داشته باشید، آنها هستند.

Using it in the negative, an excuse. Not that that justifies my behavior, it's not an excuse.

استفاده منفی از آن، بهانه ای است. نه اینکه این رفتار من را توجیه کند، بهانه نیست.

Smith added that there were many nuances and complexities to it.

اسمیت افزود که تفاوت های ظریف و پیچیدگی های زیادی در آن وجود دارد.

But added I just. I lost it. I lost it. Now notice here I lost it. What do you think that

اما اضافه کردم فقط. گمش کردم. گمش کردم. حالا توجه کنید اینجا را گم کردم. به نظر شما

it is? I lost it. What?

آن چیست؟ گمش کردم. چی؟

What did he lose? His keys? His wallet?

او چه چیزی را از دست داد؟ کلیدهای او؟ کیف پول او؟

No. When we use this in a general sense, I lost it. And I know what the context of the

نه. وقتی از این به معنای کلی استفاده می کنیم، آن را گم کردم. و من می دانم که زمینه

story is. He slapped someone. I know that. It means his sense of control over himself,

داستان چیست. به کسی سیلی زد. من می دانم که. این به معنای احساس کنترل او بر خود،

his emotions, his actions. I lost it.

احساسات، اعمالش است. گمش کردم.

So we use.

بنابراین ما استفاده می کنیم.

This in the sense I lost it.

این به این معنا که من آن را از دست دادم.

Yesterday in the meeting. So maybe you were in this meeting and your coworker said she

دیروز در جلسه بنابراین شاید شما در این جلسه بودید و همکارتان گفت که

couldn't finish the project and you lost it. What do you mean you couldn't finish the project?

نتوانسته پروژه را تمام کند و شما آن را از دست داده اید. منظورتان چیست که نتوانستید پروژه را تمام کنید؟

That's unacceptable. And you?

این غیر قابل قبول است. و شما؟

Get Really. Really.

دریافت واقعا. واقعا

Angry. You lose control of your emotions, your actions. You get taken over by the emotion.

خشمگین. کنترل احساسات و اعمال خود را از دست می دهید. شما تحت تأثیر احساسات قرار می گیرید.

Maybe the bottled, the bottled emotion.

شاید بطری، احساس بطری شده.

Your bottled anger, your bottled range, so I lost it. This is an expression. Hopefully

خشم بطری شما، محدوده بطری شما، بنابراین آن را از دست دادم. این یک بیان است. امیدواریم مجبور

you don't have to use it too often because it's not a positive expression. So to lose

نباشید زیاد از آن استفاده کنید زیرا بیان مثبتی نیست. بنابراین برای از دست دادن

it. This means to lose control over your emotions, your your actions as well, because you might

آن. این بدان معناست که کنترل احساسات و اعمال خود را از دست بدهید ، زیرا ممکن است

just start yelling at your coworker, but you.

سر همکارتان فریاد بزنید، اما خودتان.

Didn't really want to. You feel really bad after, but in that moment, you just couldn't

واقعا نمی خواست بعد از آن احساس خیلی بدی دارید ، اما در آن لحظه، نمی‌توانید

control it. You lost control. Smith stormed the stage at the Hollywood Awards ceremony

آن را کنترل کنید. کنترل خود را از دست دادی اسمیت در مراسم اهدای جوایز هالیوود

after Rock made a joke about Smith's wife Jada's shaved head. That's kind of a tongue

پس از اینکه راک در مورد سر تراشیده شده همسر اسمیت، جدا شوخی کرد، به صحنه یورش برد . این یک نوع

twister.

پیچاندن زبان است.

She has the hair loss condition alopecia.

او به بیماری ریزش مو آلوپسی مبتلا است.

Now notice how in the article they explain what alopecia is because it's not a very common

اکنون توجه کنید که چگونه در مقاله توضیح می دهند که آلوپسی چیست زیرا این یک بیماری خیلی شایع نیست

condition. They explain it's a hair loss condition and it's a hair loss condition for women because

. آنها توضیح می دهند که این یک بیماری ریزش مو است و این یک حالت ریزش مو برای خانم ها است، زیرا

men unfortunately lose their hair and we call that bald to be bald, to be bald to be bald.

مردان متأسفانه موهای خود را از دست می دهند و ما به آن کچل می گوییم کچل شدن، کچل بودن را به طاس.

This describes a man with no head hair, no head hair, right to be bald, but we don't

این مردی را بدون موی سر، بدون موی سر، به حق طاس توصیف می کند، اما ما

usually associate that with women. So there's a condition when women lose their hair is

معمولاً آن را با زنان مرتبط نمی کنیم. بنابراین زمانی که زنان موهای خود را از دست می دهند،

called alopecia. Now I want to point out these apostrophe S's in the in this case the's

بیماری آلوپسی نامیده می شود. اکنون می‌خواهم به این S-های آپاستروف اشاره کنم که در این مورد the's

is used to show possession, possession. So Smith's wife the wife belongs to Smith to

برای نشان دادن مالکیت، مالکیت استفاده می‌شود. بنابراین همسر اسمیت، همسر اسمیت متعلق به

Will.

ویل است.

Smith. And then they're saying her name, Jada. That's his wife's name, Jada.

اسمیت. و سپس آنها نام او را می گویند، Jada. این اسم همسرش جادا است.

Now, but the shaved head belongs to Jada, so that's why there is an's The shaved head

حالا اما سر تراشیده متعلق به جادا است، به همین دلیل است که سر تراشیده

belongs to Jada and.

متعلق به جادا و.

Shaved head is when you would go like this and then you get rid of all your hair. That

سر تراشیده زمانی است که شما اینگونه می روید و سپس تمام موهای خود را از بین می برید. به

would be a shaved head I believe. It looks like his head is shaved here so he would go

نظر من این یک سر تراشیده خواهد بود. انگار سرش اینجا تراشیده شده پس

like this and then the hair is very close to his.

اینجوری میره و بعد موهاش خیلی نزدیکه .

His scalp? That's a shaved head, now very common for men, but not that common for women.

پوست سرش؟ این یک سر تراشیده است که اکنون برای مردان بسیار رایج است، اما برای زنان چندان رایج نیست.

And the comedian Chris Rock? He made a joke about Will Smith's wife's shaved head. So

و کریس راک کمدین؟ او با سر تراشیده همسر ویل اسمیت شوخی کرد. پس

shaved head. We talked about what this is Shaved.

سر تراشیده ما در مورد اینکه این Shaved چیست صحبت کردیم .

Head hurt, people hurt.

سر درد می کند، مردم درد می کنند.

People.

مردم. او به نوح نوح گفت که

I understand how shocking that was for people, he told Noah Noah.

می‌دانم این برای مردم چقدر تکان‌دهنده بود .

Is the T.

آیا

V show host, remember he went Will Smith went on The Daily Show with the host Trevor Noah.

مجری برنامه تی وی است، به یاد داشته باشید که او رفت ویل اسمیت به همراه تروور نوح مجری برنامه در The Daily Show شرکت کرد.

So Will Smith is saying this to the TV show host Noah. I understand how shocking that

بنابراین ویل اسمیت این را به نوح مجری برنامه تلویزیونی می گوید . من درک می کنم که چقدر

was for people. So shocking. This is a great adjective.

برای مردم تکان دهنده بود. خیلی تکان دهنده این یک صفت عالی است .

Just look at my face right now. That is shocking.

فقط همین الان به صورتم نگاه کن که تکان دهنده است.

What?

چی؟

So when you receive news and it causes.

بنابراین زمانی که اخبار دریافت می کنید و باعث می شود.

You to go What? You lost your job. What?

تو برو چی؟ کارتو از دست دادی چی؟

But shocking is generally used in a negative context because we might go in more of a positive.

اما تکان دهنده معمولاً در زمینه منفی استفاده می شود زیرا ممکن است بیشتر به سمت مثبت برویم. تازه

You just got engaged. That's amazing. But that's more surprise, which is can be a more

نامزد کردی این شگفت انگیز است. اما این تعجب بیشتر است، که می تواند یک

positive emotion. But generally shocking. When we describe something as shocking, there's

احساس مثبت تر باشد. اما به طور کلی تکان دهنده. وقتی چیزی را تکان دهنده توصیف می کنیم،

a negative emotion in there. So when Will Smith slabs?

یک احساس منفی در آن وجود دارد. پس کی ویل اسمیت اسلب می کند؟

The comedian Imagine what the audience did. They would have gone shocking. How shocking

کمدین تصور کنید که مخاطب چه کار کرد. آنها شوکه کننده می شدند. چقدر تکان دهنده

that was. I was gone. That was a rage that had been bottled.

بود رفته بودم. این یک خشم بود که بطری شده بود.

For a really.

برای یک واقعا.

Long time. So again, that emotion, it's inside and you're not letting it out. You're not

مدت زمان طولانی. بنابراین، دوباره، آن احساس، در درون است و شما آن را بیرون نمی‌گذارید. شما

expressing your emotion.

احساسات خود را ابراز نمی کنید.

So because we've seen this for a few times, we do have some common expressions. Generally,

بنابراین از آنجایی که ما چند بار این را دیده‌ایم، عبارات مشترکی داریم. به طور کلی،

we say you shouldn't bottle your emotions.

ما می گوییم که نباید احساسات خود را در بطری بپوشانید.

Sometimes.

گاهی.

We add the optional preposition up to create a phrasal verb to bottle up. You shouldn't

ما حرف اضافه اختیاری را اضافه می کنیم تا یک فعل عبارتی برای بطری کردن ایجاد کنیم. شما نباید

bottle up your emotions.

احساسات خود را در بطری بپوشانید.

Which means you shouldn't.

یعنی نباید.

Keep your emotions inside of you you should express.

احساسات خود را در درون خود نگه دارید که باید ابراز کنید.

Them.

آنها

So to express.

بنابراین برای بیان.

Your emotion is when you might say to someone, hey, you hurt my feelings today or I felt

احساس شما زمانی است که ممکن است به کسی بگویید، هی، امروز احساسات من را جریحه دار کردید یا من

really sad today, instead of just keeping it inside of you and not expressing it, bottling

امروز واقعاً غمگین شدم، به جای اینکه فقط آن را در درون خود نگه دارم و ابراز نکنم،

it up inside of you.

آن را در درون خود بچکانید.

He said he also understood the pain he had caused and recalled the reaction of his nine

او گفت که دردی را که ایجاد کرده بود نیز درک کرده و واکنش

year old nephew that night. So Will Smith's 9 year old nephew watched the awards ceremony

برادرزاده 9 ساله‌اش را در آن شب به یاد آورد. بنابراین برادرزاده 9 ساله ویل اسمیت مراسم اهدای جوایز را تماشا کرد

and saw his uncle slap someone and the reaction is when you go.

و دید که عمویش به کسی سیلی می زند و عکس العملش زمانی است که شما می روید.

And that's the shock. That could be the reaction. Now, nephew, this describes a boy. It's used

و این شوک است. این می تواند واکنش باشد. حالا، برادرزاده، این یک پسر را توصیف می کند.

for males, and it's your sibling's child. So your sibling's child, Your sibling's male.

برای پسرها استفاده می شود و فرزند خواهر و برادر شماست. پس فرزند خواهر و برادرت، پسر خواهر یا برادرت.

Child it has to be for a male. Now notice I have my's because the child belongs to your

کودک باید برای یک مرد باشد. اکنون توجه کنید که من مال خود را دارم زیرا فرزند متعلق به

sibling and sibling is your brother or sister. Sibling is gender neutral. It can be for brother

خواهر یا برادر شماست و خواهر یا برادر شما برادر یا خواهر شماست. خواهر و برادر از جنسيت خنثي هستند. می تواند برای برادر

or sister. It does not matter sibling.

یا خواهر باشد. خواهر و برادر مهم نیست.

But nephew is only used for the male child of your sibling. Now we have a separate word

اما برادرزاده فقط برای فرزند پسر خواهر و برادر شما استفاده می شود. حالا یک کلمه جداگانه

for the female child. Do you know what that is? Your siblings? Female child? This is niece?

برای فرزند دختر داریم. آیا می دانی آن چیست؟ خواهر و برادرت؟ بچه مونث؟ این خواهرزاده است؟

Niece, niece. Your siblings? Female child.

خواهرزاده، خواهرزاده خواهر و برادرت؟ بچه مونث

Niece, so you might have a niece and a nephew or just a nephew or just a niece, he's the

اسمیت گفت، خواهرزاده، بنابراین شما ممکن است یک خواهرزاده و یک برادرزاده یا فقط یک برادرزاده یا فقط یک خواهرزاده داشته باشید، او

sweetest little boy, Smith said. We came home and he had stayed up late to see his uncle

شیرین ترین پسر کوچک است. ما به خانه آمدیم و او تا دیر وقت بیدار مانده بود تا عمویش

Will, and we're sitting in my kitchen and he's on my lap and he's holding the Oscar

ویل را ببیند، و ما در آشپزخانه من نشسته ایم و او روی بغل من است و اسکار را در دست دارد

and he's just like.

و او دقیقاً شبیه است.

Why did you hit that man, Uncle Will? Oh, that's really sad. Why did you hit that man?

چرا آن مرد را زدی، عمو ویل؟ اوه، واقعاً ناراحت کننده است. چرا آن مرد را زدی؟

Now hit can be a slap. It's the same thing. So when I slap you, I would never do that.

حالا ضربه می تواند یک سیلی باشد. همین موضوع است. بنابراین وقتی به شما سیلی می زنم، هرگز این کار را نمی کنم.

When I slap someone, I also hit them. It's the same thing. But hit is more general. So

وقتی به کسی سیلی می زنم، او را هم می زنم. همین موضوع است. اما ضربه کلی تر است. پس

this.

این

Is also hit, but this is also called a punch, so hit is a.

ضربه هم هست ولی به آن پانچ هم می گویند پس ضربه یک است.

Category and then within that category you have a slap, you have a punch and other forms

دسته و سپس در آن دسته شما یک سیلی دارید، یک مشت و اشکال دیگر

as well. So we have, I'll just write the ones I shared so we have slap.

نیز دارید. پس داریم، فقط آنهایی را که به اشتراک گذاشتم می نویسم تا سیلی بخوریم.

This is when your hand is open.

این زمانی است که دست شما باز است.

I don't necessarily like teaching these violent words. Hopefully you don't use them.

من لزوماً دوست ندارم این کلمات خشونت آمیز را آموزش دهم . امیدوارم از آنها استفاده نکنید.

But I guess you'll see them on movies and stuff. Slap and then punch is when your fist

اما حدس می‌زنم آنها را در فیلم‌ها و چیزهای دیگر خواهید دید. سیلی و سپس مشت زمانی است که مشت شما

is closed. Punch. It was a mess. A mess.

بسته است. مشت. به هم ریخته بود. یک آشفتگی

So to describe.

بنابراین برای توصیف.

Something as a mess.

چیزی به عنوان یک آشفتگی.

This is.

این هست.

A negative it's saying.

منفی که می گوید

Well, imagine your room. You might know this from a room in your house. Your kitchen is

خوب، اتاق خود را تصور کنید. شما ممکن است این را از یک اتاق در خانه خود بدانید. آشپزخانه شما به

a mess. There's things everywhere. It's the opposite of clean.

هم ریخته است. همه جا چیزهایی هست این برعکس تمیز است.

So we use this to describe.

بنابراین ما از این برای توصیف استفاده می کنیم.

A situation that is the opposite of an ideal situation. That's how I would describe it,

موقعیتی که برعکس وضعیت ایده آل است . من آن را اینگونه توصیف می کنم،

it being the situation.

این وضعیت است.

So this situation, in this case the incident at the Oscars when he slapped someone, this

بنابراین این وضعیت، در این مورد ماجرای اسکار که او به کسی سیلی زد، این

situation was a mess. So it's the opposite of ideal. Opposite of ideal, which is a good

وضعیت به هم ریخته بود. بنابراین برعکس ایده آل است. در مقابل ایده آل که وضعیت خوبی است

situation, right?

، درست است؟

So I might say.

بنابراین من ممکن است بگویم.

The meeting was a mess. The meeting was a mess. Which?

جلسه به هم ریخته بود. جلسه به هم ریخته بود. کدام؟

Describes the meeting as negative. Many negative things happened, but you would have to ask

جلسه را منفی توصیف می کند. اتفاقات منفی زیادی افتاد، اما باید از

me what happened because it's not clear.

من بپرسید چه اتفاقی افتاده است، زیرا مشخص نیست.

So it's just a.

پس فقط یک است.

General, nonspecific term to say that something negative happened, but you have to say why

اصطلاح عمومی، غیر اختصاصی برای گفتن اینکه اتفاق منفی افتاده است، اما باید بگویید چرا

what?

چه؟

Happened and then.

اتفاق افتاد و بعد.

And then you could explain the client lost it when we told.

و سپس می توانید توضیح دهید که مشتری وقتی به ما گفتیم آن را از دست داده است.

Her We're over budget, remember? Remember we talked about to lose.

او ما بیش از بودجه، یادتان هست؟ به یاد داشته باشید که ما در مورد باخت صحبت کردیم.

It the client could not control her emotions or her actions, what do you mean?

اگر مشتری نمی تواند احساسات یا اعمال خود را کنترل کند، منظور شما چیست؟

You're over budget. This is unacceptable.

بودجه شما زیاد است این غیر قابل قبول است.

And the client lost it.

و مشتری آن را از دست داد.

So the meeting was a mess. You can also use this for a room in your house, The kitchen.

بنابراین جلسه به هم ریخته بود. شما همچنین می توانید از این برای یک اتاق در خانه خود، آشپزخانه استفاده کنید.

My kitchen is a mess. Now in this case it's saying it's dirty or not organized. That would

آشپزخانه من به هم ریخته است. حالا در این مورد می گوید کثیف است یا سازماندهی نشده است. این

be the definition of when you describe a room a room as a mess, dirty or not organized.

تعریف زمانی است که شما یک اتاق را یک اتاق به عنوان یک اتاق بهم ریخته، کثیف یا سازماندهی نشده توصیف می کنید.

The interview on the late night USTV talk show was the first time Smith had been publicly

مصاحبه در اواخر شب برنامه گفتگوی USTV اولین باری بود که اسمیت به طور علنی

challenged about the attack. Smith told Noah he understood the often quoted theory that.

در مورد این حمله به چالش کشیده شد. اسمیت به نوح گفت که او نظریه اغلب نقل قول شده را درک کرده است.

Hurt people hurt.

صدمه زدن به مردم صدمه می زند.

People.

مردم. این بازیگر در مورد

Discussing the background to his Oscars assault, that actor said it was a lot of things. It

پس‌زمینه حمله به اسکار خود گفت که چیزهای زیادی بود. این

was the little boy that watched his father beat up his mother. You know, all of that

پسر کوچک بود که شاهد ضرب و شتم پدرش مادرش بود. میدونی، همه اینها

just bubbled up in the moment. That's not who I want to be. So to beat someone up?

فقط در همین لحظه شکل گرفت. این کسی نیست که من می خواهم باشم. پس برای کتک زدن یک نفر؟

This means to violently attack someone. So it has a very negative meaning, especially

این به معنای حمله خشونت آمیز به کسی است. بنابراین معنای بسیار منفی دارد، به خصوص

when we're talking about a father violently attacking a mother, right? So to violently

وقتی در مورد حمله خشونت آمیز پدری به مادر صحبت می کنیم، درست است؟ بنابراین برای حمله خشونت آمیز

attack, and you can do that obviously by hitting someone, stopping someone, punching someone

، و شما می توانید این کار را به وضوح با ضربه زدن به کسی، متوقف کردن کسی، مشت زدن به کسی

to violently attack now.

برای حمله خشونت آمیز انجام دهید.

Notice it's a phrasal.

توجه کنید که یک عبارت است.

Verb to beat.

فعل زدن.

Up. So we have this preposition. Up is formed with the verb beat, which you conjugate, and

بالا پس ما این حرف اضافه را داریم. Up با فعل beat تشکیل می شود که آن را با هم ترکیب می کنید و

then you add the preposition up. OK to bubble up.

سپس حرف اضافه را اضافه می کنید. خوب برای حباب کردن.

Think back to our when our emotions were bottled up, right? They're inside, You're not expressing

به زمانی فکر کنید که احساسات ما از بین رفتند، درست است؟ آنها در داخل هستند، شما آنها را بیان نمی کنید

them. Now imagine this is a fizzy drink like Cocacola or Sprite or something like that.

. حالا تصور کنید این یک نوشیدنی گازدار مانند کوکاکولا یا اسپریت یا چیزی شبیه به آن است.

If I shake it. And that's coke when I open.

اگر تکانش بدهم. و وقتی باز می کنم این کوکا است.

This.

این.

What's going to happen?

چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

If I shake a carbonated drink and I open it is going to explode. That is the meaning of

اگر یک نوشیدنی گازدار را تکان دهم و آن را باز کنم منفجر می شود. این معنی

bubble up. Because remember your emotions are bottled up but then they bubble up. They

حباب کردن است. زیرا به یاد داشته باشید که احساسات شما جمع می شوند اما بعداً حباب می شوند.

all come to the surface at once. So it's another way of saying explode.

همه آنها به یکباره به سطح می آیند. بنابراین این یک راه دیگر برای گفتن منفجر است.

All of that just bubbled up so you can say exploded in that moment and notice bubble

همه اینها فقط حباب شد، بنابراین می توانید بگویید در آن لحظه منفجر شده و متوجه حباب

up. It's also a phrasal verb. We have our verb bubble and our preposition up. That's

شدن آن شوید. همچنین یک فعل عبارتی است. ما حباب فعل و حرف اضافه خود را داریم. این کسی

not who I want to be. Well, I'm glad to hear that Will Smith Smith has opened up before

نیست که من می خواهم باشم. خوب، خوشحالم که می شنوم که ویل اسمیت قبلاً

about growing up in an abusive home.

در مورد بزرگ شدن در یک خانه بدرفتار صحبت کرده است.

So an abusive home. This is a home where you either witness violence, like he witnessed

بنابراین یک خانه بدرفتاری این خانه ای است که در آن یا شاهد خشونت هستید، مثل اینکه

his father beat up his mother, or he also could have received violence himself. So it's

پدرش مادرش را کتک می زند، یا خودش هم می توانست خشونت داشته باشد. پس

possible that his father also beat him up. That is what we would describe an abusive

ممکن است پدرش هم او را کتک زده باشد. این همان چیزی است که ما یک خانه بدرفتاری را توصیف می کنیم

home. Now grow up.

. حالا بزرگ شو

I find a lot of students noticed or know how to use this, but often I see mistakes because

من متوجه شدم که بسیاری از دانش‌آموزان متوجه شده‌اند یا می‌دانند چگونه از آن استفاده کنند، اما اغلب اشتباهاتی را می‌بینم زیرا

they forget that it's a phrasal verb. You need the verb grow and the preposition up.

فراموش می‌کنند که این یک فعل عبارتی است. شما به فعل grow و حرف اضافه up نیاز دارید.

So when you grow up in a home or you can grow up in a specific city, that means that is

بنابراین وقتی در یک خانه بزرگ می‌شوید یا می‌توانید در یک شهر خاص بزرگ شوید، به این معنی است که

where you were raised. That's where you.

شما در آنجا بزرگ شده‌اید. آنجاست که تو.

Were a child and then you became older and older and older and became an adult. So you

بچه بودی و بعد بزرگتر و بزرگتر شدی و بالغ شدی. بنابراین

might say I live in Florida now, but I grew up in Texas.

ممکن است بگویید من اکنون در فلوریدا زندگی می کنم، اما در تگزاس بزرگ شده ام.

So the this.

پس این

Means I spent most of my time when I was a child and when I was becoming an adult. That

یعنی بیشتر وقتم را در کودکی و در بزرگسالی سپری کردم. آن

time when I grew up, I spent it in Texas. Now remember, our verb is grow. So this is

زمان که بزرگ شدم، آن را در تگزاس گذراندم. حالا به یاد داشته باشید، فعل ما رشد است. پس این

in the past. Simple. I grew up in Texas. Don't forget that preposition up.

در گذشته است. ساده. من در تگزاس بزرگ شدم. این حرف اضافه را فراموش نکنید.

Now, the last thing I will share with you is our phrasal verb open up to open up. So

اکنون، آخرین چیزی که با شما به اشتراک خواهم گذاشت، فعل عبارتی open up to open up است. بنابراین

to open up about something is when you share information about a a negative or simply a

باز کردن در مورد چیزی زمانی است که شما اطلاعاتی را در مورد یک منفی یا صرفاً

personal.

شخصی به اشتراک می گذارید.

Events in your life. So Will Smith is saying. He bottled up his emotions. He kept them inside.

اتفاقات زندگی شما بنابراین ویل اسمیت می گوید. احساساتش را جمع کرد. آنها را داخل نگه داشت.

But then eventually he decided to open up. He decided to share that information. So he

اما در نهایت تصمیم گرفت در را باز کند. او تصمیم گرفت این اطلاعات را به اشتراک بگذارد. پس

maybe he told his close friends, maybe he told.

شاید به دوستان نزدیکش گفته، شاید هم گفته است.

Some a therapist even, or he told some family members about the abuse that he experienced

حتی برخی از درمانگران، یا به برخی از اعضای خانواده در مورد آزاری که

as a child. So he shared that personal information. So that is another great phrasal verb.

در کودکی تجربه کرده است، گفته است. بنابراین او آن اطلاعات شخصی را به اشتراک گذاشت. پس این یکی دیگر از فعل های عبارتی عالی است.

So now you have a lot of new vocabulary from this article. I am going to read this article

بنابراین اکنون واژگان جدید زیادی از این مقاله دارید. من قصد دارم این مقاله را

from start to finish so you can focus on the pronunciation uninterrupted, so I'll do that

از ابتدا تا انتها بخوانم تا بتوانید بدون وقفه روی تلفظ تمرکز کنید، بنابراین اکنون این کار را انجام خواهم داد

now. Will Smith says bottled range led him to slap Chris Rock at the Oscars. Will Smith

. ویل اسمیت می‌گوید بطری‌های بطری باعث شد در اسکار به کریس راک سیلی بزند. ویل اسمیت

has said his bottled rage led him to slap comedian Chris Rock on stage at the Oscars

گفته است که خشم او باعث شد تا کریس راک کمدین را روی صحنه اسکار

in March.

در ماه مارس سیلی بزند.

The actor has been interviewed for the first time since the incident, which he described

این بازیگر برای اولین بار پس از این حادثه مصاحبه کرده است، که او آن را

as a horrific night appearing on The Daily Show with Trevor Noah. He said I was going

شبی وحشتناک با حضور تروور نوح در The Daily Show توصیف کرد. می‌گفت من

through something that night, you know, not that that justifies my behavior at all. Smith

آن شب در حال گذراندن یک اتفاق بودم، می‌دانی، اصلاً این رفتار من را توجیه نمی‌کند. اسمیت

added that there were many nuances and complexities to it, but added I just, I lost it.

اضافه کرد که تفاوت های ظریف و پیچیدگی های زیادی در آن وجود دارد، اما اضافه کرد که من فقط آن را گم کردم.

Smith stormed the stage at the Hollywood awards ceremony after Rock made a joke about Smith's

اسمیت در مراسم اهدای جوایز هالیوود پس از اینکه راک در مورد

wife Jada's shaved head. She has the hair loss condition, alopecia, hurt people, hurt

سر تراشیده شده همسر اسمیت، جدا شوخی کرد، به صحنه یورش برد. او به بیماری ریزش مو، آلوپسی، آسیب رساندن به مردم، آسیب رساندن به

people. I understand how shocking that was for people, he told Noah. I was gone. That

مردم مبتلا است. او به نوح گفت که می‌دانم این برای مردم چقدر تکان‌دهنده بود. رفته بودم. آن

was a range that had been bottled.

محدوده ای بود که بطری شده بود.

For a really.

برای یک واقعا.

Long time.

مدت زمان طولانی.

He said he also understood the pain he had caused and recalled the reaction of his nine

او گفت که دردی را که ایجاد کرده بود نیز درک کرده و واکنش

year old nephew that night. He's the sweetest little boy, Smith said. We came home and he

برادرزاده 9 ساله‌اش را در آن شب به یاد آورد. اسمیت گفت که او شیرین ترین پسر کوچک است. ما به خانه آمدیم و او تا

had stayed up late to see his Uncle Will and we're sitting in the kitchen and he's on my

دیروقت بیدار مانده بود تا عمو ویل خود را ببیند و ما در آشپزخانه نشسته ایم و او روی بغل من است

lap and he's holding the Oscar and he's just like, why did you hit that man, Uncle Will?

و او اسکار را در دست دارد و او دقیقاً مثل این است که چرا آن مرد را زدی عمو ویل؟ به

It was a mess.

هم ریخته بود.

The interview on the late night.

مصاحبه آخر شب

USTV talk show was the 1st.

برنامه گفتگوی USTV اولین برنامه بود.

Time Smith had been publicly challenged about the attack. Smith told Noah he understood

تایم اسمیت علناً در مورد این حمله به چالش کشیده شده بود . اسمیت به نوح گفت که او

the often quoted theory that hurt people, hurt people. Discussing the background to

نظریه ای که اغلب نقل می شود را درک می کند که به مردم صدمه می زند، به مردم صدمه می زند.

his Oscars assault, the actor said it was a lot of things.

این بازیگر در مورد پس‌زمینه حمله‌اش به اسکار گفت که چیزهای زیادی بود.

It was the little.

کم بود

Boy that watched his father beat up his mother, you know, all of that just bubbled up in that

پسری که پدرش را دید که مادرش را کتک می‌زند، می‌دانی ، همه‌ی اینها در آن

moment.

لحظه شروع شد.

That's not who I want to be. Smith has opened up before about growing up in an abusive home.

این کسی نیست که من می خواهم باشم. اسمیت قبلاً در مورد بزرگ شدن در خانه ای بدسرپرست صحبت کرده است.

Amazing job with that article. Now feel free to hit pause, take a break, go get a cup of

کار شگفت انگیز با آن مقاله حالا راحت ضربه بزنید، کمی استراحت کنید، بروید یک فنجان

coffee or tea, review the vocabulary you just learned, and when you're ready, hit play and

قهوه یا چای بنوشید، واژگانی را که تازه یاد گرفته‌اید مرور کنید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید و

we'll continue on with the next article.

ما به مقاله بعدی ادامه می‌دهیم.

Today we're talking about U.S. President Joe Biden touching down in Ottawa. Ottawa is where

امروز در مورد جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده صحبت می کنیم که در اتاوا به زمین نشست. اتاوا جایی است که

I live, which is why I chose this article. And I'm sure you recognize this man. He's

من زندگی می کنم، به همین دلیل این مقاله را انتخاب کردم. و من مطمئن هستم که شما این مرد را می شناسید. او

the Prime Minister of Canada. Justin Trudeau. So let me read this headline again.

نخست وزیر کانادا است. جاستین ترودو پس بگذارید این تیتر را دوباره بخوانم.

U.S. President Joe Biden touches down in Ottawa. First, let's talk about this phrasal verb

جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده در اتاوا حاضر شد. ابتدا، بیایید در مورد این فعل عبارتی

touchdown and notice we have an S on it because it's conjugated with Joe Biden, which represents

touchdown صحبت کنیم و متوجه شویم که یک S روی آن داریم زیرا با جو بایدن مزدوج شده است که نشان دهنده

the subject he.

فاعل او است.

U.S. President Joe Biden. He touches down in Ottawa. Now to touchdown. This means to

جو بایدن رئیس جمهور آمریکا او در اتاوا پایین می آید . حالا به تاچ داون. این به معنای

land and we use it specifically for a plane as an example. I could say my plane just touched

فرود آمدن است و ما از آن به طور خاص برای یک هواپیما به عنوان مثال استفاده می کنیم. می توانم بگویم هواپیمای من به تازگی

down, which means my plane just.

سقوط کرده است، که به معنای هواپیمای من است.

Landed. To be honest, I would say that landed is more common than using the phrasal verb

فرود آمد. صادقانه بگویم، می توانم بگویم که فرود از استفاده از فعل عبارتی touchdown رایج تر است

touchdown. So if you're already comfortable with using, what time does your plane land?

. بنابراین اگر از قبل با استفاده از آن راحت هستید، هواپیمای شما چه ساعتی فرود می آید؟

My plane just landed. I say keep using it, but at least now you know what it means when

هواپیمای من همین الان فرود آمد. من می گویم به استفاده از آن ادامه دهید، اما حداقل اکنون می دانید وقتی

you see it. OK, let's continue on and talk about his trip in Canada.

آن را می بینید چه معنایی دارد. خوب، بیایید ادامه دهیم و در مورد سفر او به کانادا صحبت کنیم.

U.S. President Joe Biden arrived Thursday evening in Ottawa for a whirlwind 27 hour

جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، عصر پنجشنبه برای یک سفر گردباد 27 ساعته وارد اتاوا شد

visit. Now, first I want to point out that for everyone who doesn't know the capital

. اکنون، ابتدا می خواهم به این نکته اشاره کنم که برای همه کسانی که پایتخت کانادا را نمی شناسند،

city of Canada is Ottawa. It is not Toronto. I think probably 90% of people think the capital

اتاوا است. تورنتو نیست. فکر می کنم احتمالاً 90 درصد مردم فکر می کنند

city in Canada is Toronto. That's just not true Ottawa.

پایتخت کانادا تورنتو است. این فقط اتاوا درست نیست.

Is the capital city.

پایتخت است.

Which is where all the official government business takes place, and which is why President

جایی که تمام کارهای رسمی دولتی در آنجا انجام می شود و به همین دلیل است که

Joe Biden is visiting Ottawa and not Toronto. Toronto is Canada's largest city, OK, so make

جو بایدن رئیس جمهور از اتاوا بازدید می کند و نه از تورنتو. تورنتو بزرگترین شهر کانادا است، خوب، بنابراین

sure you know that the next time someone asks you about the capital of Canada.

مطمئن شوید که دفعه بعد کسی از شما در مورد پایتخت کانادا سوال می کند.

Arrives Thursday evening in Ottawa for a whirlwind 27 hour visit. OK, what is a whirlwind? Whirlwind

عصر پنجشنبه برای بازدید طوفانی 27 ساعته به اتاوا می رسد. خوب، گردباد چیست؟ Whirlwind

pronunciation Whirlwind A whirlwind. Now this is being used as an adjective and we often

تلفظ Whirlwind A whirlwind. اکنون این به عنوان یک صفت استفاده می شود و ما اغلب

describe an event.

یک رویداد را توصیف می کنیم.

Like a visit, a meeting, a vacation, a conference as a whirlwind vacation, a whirlwind conference,

مانند یک دیدار، یک جلسه، یک تعطیلات، یک کنفرانس به عنوان یک تعطیلات گردباد، یک کنفرانس گردباد،

a whirlwind meeting, a whirlwind visit is simply a visit where many, many things happen

یک جلسه گردباد، یک بازدید گردباد به سادگی دیداری است که در آن بسیاری از چیزها

in a short period of time. So very.

در مدت زمان کوتاهی اتفاق می افتد. خیلی زیاد.

Active, many different activities. So he's going to go to a lot of different places,

فعال، بسیاری از فعالیت های مختلف. بنابراین او قرار است به جاهای مختلف برود، با

meet a lot of different people as well. And that's why you could describe your vacation

افراد مختلف زیادی نیز ملاقات کند. و به همین دلیل است که می توانید تعطیلات

or a meeting or a conference or even your summer. I had a whirlwind summer. It implies

یا یک جلسه یا کنفرانس یا حتی تابستان خود را توصیف کنید. تابستان طوفانی داشتم. این نشان می دهد

that you did many, many different things. You saw many, many different.

که شما کارهای بسیار بسیار متفاوتی انجام داده اید. خیلی خیلی متفاوت دیدی

People. So I would say busy, Eventful.

مردم. بنابراین من می گویم مشغول، پر حادثه.

See lots of people things. That's how I would describe it. And this is an adjective, so

چیزهای بسیاری را ببینید من آن را اینگونه توصیف می کنم. و این یک صفت است، پس

that's an adjective. So as an adjective, you would put it before what you're describing.

آن یک صفت است. بنابراین به عنوان یک صفت، آن را قبل از آنچه که توصیف می کنید قرار می دهید.

Expected to focus on both the friendly and thorny.

انتظار می رود که روی هر دو حالت دوستانه و خاردار تمرکز کند.

Aspects of the Canada.

جنبه های کانادا

US relationship. OK, so friendly. You know what that means. What about Thorny? Well,

رابطه آمریکا خوب، خیلی دوستانه میدونی یعنی چی در مورد تورنی چطور؟ خب،

Thorn is.

تورن هست.

Something very sharp and a thorn hurts you. So that's kind of what you want to imagine.

یه چیز خیلی تیز و خار آزارت میده. بنابراین این چیزی است که شما می خواهید تصور کنید.

Those aspects of the relationship that are thorny, that can hurt you. So in this case,

جنبه هایی از رابطه که خاردار هستند، می توانند به شما صدمه بزنند. بنابراین در این مورد،

I would just say the positive aspects of the relationship, that's the friendly aspects

من فقط جنبه‌های مثبت رابطه را می‌گویم، آن جنبه‌های دوستانه است

and then the thorny are the negative aspects of the relationship because obviously these

و سپس خاردار جنبه‌های منفی رابطه است، زیرا بدیهی است که این

two countries probably don't.

دو کشور احتمالاً اینطور نیستند.

Share the same opinion on every single topic. They probably have some debate that they're

نظرات یکسان را در مورد هر موضوع به اشتراک بگذارید. آنها احتمالاً بحث هایی دارند که

going to have as well. So that would be, I would just summarize it as negative, negative.

قرار است با هم داشته باشند. بنابراین، من فقط آن را به عنوان منفی، منفی خلاصه می کنم.

So you could describe your relationship.

بنابراین می توانید رابطه خود را توصیف کنید.

I have a thorny relationship with my boss with my coworker, so you're saying you know

من با رئیسم و ​​همکارم رابطه سختی دارم ، بنابراین شما می گویید که می دانید

it's negative. There are things that hurt each other in that relationship.

منفی است. در این رابطه چیزهایی وجود دارد که به یکدیگر آسیب می زند .

OK. Thorny aspects of the Canada US relationship, I don't know what those aspects are. I guess

خوب. جنبه های خاردار روابط کانادا با ایالات متحده، من نمی دانم آن جنبه ها چیست. من حدس می‌زنم

right here, including protectionism and migration on both sides of the.

درست در اینجا، از جمله حمایت‌گرایی و مهاجرت در هر دو طرف.

Border.

مرز.

So I'm not sure if these are the friendly aspects or the thorny aspects. They don't

بنابراین من مطمئن نیستم که این جنبه های دوستانه است یا جنبه های خاردار. آنها

really specify. Now actually, before we move on, I want to talk about the pronunciation

واقعاً مشخص نمی کنند. در واقع، قبل از اینکه به ادامه مطلب برویم، می خواهم در مورد تلفظ

of Canada.

کانادا صحبت کنم.

Because I actually hear a lot of mispronunciation because of syllable stress. So a lot of students

چون من در واقع به دلیل استرس هجا، اشتباه تلفظ می کنم. بنابراین بسیاری از دانش‌آموزان

will put the stress on the wrong syllable or they won't put any stress on it. So it's

بر روی هجای اشتباه تاکید می‌کنند یا هیچ استرسی روی آن نمی‌گذارند. پس

Canada. It's not Canada, Canada. Sometimes I hear that where the da is really strong.

کاناداست. این کانادا نیست، کانادا. گاهی اوقات می شنوم که در جایی که دا واقعا قوی است.

Canada. No, Canada. Canada, OK.

کانادا نه، کانادا کانادا، باشه

That's how you say it. Like an American. Like a Canadian, Canada. So this, duh, is quite

اینطوری میگی مثل یک آمریکایی. مثل یک کانادایی، کانادا. بنابراین این، دیو، کاملاً

sure. Canada. Canada. So now you know the capital of Canada, the largest city, and you

مطمئن است. کانادا کانادا بنابراین اکنون پایتخت کانادا، بزرگترین شهر را می شناسید و می

know how to correctly pronounce it. All of these notes are available in a lesson PDF,

دانید که چگونه آن را به درستی تلفظ کنید. همه این یادداشت ها به صورت PDF درس موجود است،

so you can look in the description or the comment section to download the free lesson

بنابراین می توانید برای دانلود PDF درس رایگان به قسمت توضیحات یا نظرات مراجعه کنید

PDF.

.

All right, let's continue on. Is quite a packed schedule. So a packed schedule. This is just

بسیار خب، بیایید ادامه دهیم. یک برنامه کاملاً فشرده است بنابراین یک برنامه فشرده. این فقط

another way of saying busy, busy. Now you could also think of it as crowded because

راه دیگری برای گفتن مشغول، مشغول است. حالا شما همچنین می توانید آن را شلوغ در نظر بگیرید زیرا

you can say.

می توانید بگویید.

The.

.

Event The event was packed, and in this case, packed means crowded.

رویداد رویداد پر بود و در این مورد packed به معنای شلوغ است.

So there were many, many people in the event, so you couldn't really move around. It was

بنابراین افراد بسیار زیادی در این رویداد حضور داشتند، بنابراین شما واقعاً نمی‌توانید حرکت کنید.

crowded. But because we're talking about a schedule, it really more means busy. Now honestly,

شلوغ بود. اما از آنجا که ما در مورد یک برنامه صحبت می کنیم، واقعا بیشتر به معنای شلوغ بودن است. حالا راستش را بخواهید،

you could use our same adjective as before and probably say it's quite a whirlwind schedule,

می توانید از همان صفت قبلی ما استفاده کنید و احتمالاً بگویید که برنامه کاملاً طوفانی است،

because what is a busy schedule? It's when you do.

زیرا برنامه شلوغ چیست؟ آن زمانی است که شما انجام می دهید.

Lots of things. See lots of people meet with lots of people well.

خیلی چیزها. ببینید افراد زیادی با افراد زیادی به خوبی ملاقات می کنند.

That's also kind of the definition of busy, right? So you could use our other adjective,

این هم نوعی تعریف مشغول بودن است، درست است؟ بنابراین می توانید از صفت دیگر ما،

whirlwind. Or you can use packed as well and then know that packed can mean crowded at

گردباد استفاده کنید. یا می توانید از packed نیز استفاده کنید و سپس بدانید که packed می تواند در

the same time. So in terms of busy, you could say my weekend was packed, my weekend was

همان زمان به معنای شلوغ باشد. بنابراین از نظر شلوغی، می توان گفت آخر هفته من شلوغ بود، آخر هفته من

packed, which means it was busy.

شلوغ بود، به این معنی که شلوغ بود.

Now sometimes we actually add, which is kind of fun. I like saying this. We add the word

در حال حاضر گاهی اوقات ما واقعا اضافه می کنیم، که نوعی سرگرم کننده است. من دوست دارم این را بگویم. در مقابل کلمه action را اضافه می کنیم

action in front. Oh, my weekend was action-packed. You don't have to say that, you can simply

. اوه، آخر هفته من پر از اکشن بود. لازم نیست این را بگویید، می توانید به سادگی

say packed, but that's just an option. action-packed or packed. All right, it was quite a packed

بگویید بسته بندی شده است، اما این فقط یک گزینه است. پر اکشن یا بسته بندی شده سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید گفت، بسیار خوب، برنامه بسیار فشرده ای

schedule for a short trip, said White House National Security Council spokesman. That's

برای یک سفر کوتاه بود .

a long title.

عنوان طولانی است.

John Kirby on Wednesday. This is a meaningful visit. Canada is one of the United States

جان کربی در روز چهارشنبه این یک بازدید معنادار است . کانادا یکی از

closest allies. Notice they have this apostrophe. This is to show possession. Then United States

نزدیک ترین متحدان ایالات متحده است. توجه کنید که آنها این آپستروف را دارند. این برای نشان دادن مالکیت است. سپس

closest allies and friends. So the allies belongs to the United States. The friends

نزدیکترین متحدان و دوستان ایالات متحده. بنابراین متحدان متعلق به ایالات متحده است. دوستان

belong to the United States. So that's why now.

متعلق به ایالات متحده هستند. پس الان به همین دلیل است. به

Generally with possession, I would say that's my friend's shirt, so that is when I'm talking

طور کلی در مورد مالکیت، می توانم بگویم که پیراهن دوست من است، بنابراین زمانی که من

about my one friend, right? So my one friend, singular. Now this S is not.

در مورد یک دوستم صحبت می کنم، درست است؟ بنابراین یک دوست من، مفرد. حالا این S نیست.

Plural.

جمع.

Is to show possession, Is to show the shirt belongs to my friend. OK, now I could say.

برای نشان دادن مالکیت است، برای نشان دادن پیراهن متعلق به دوست من است. باشه حالا میتونم بگم

That's my friends because I can say my friends and it could be plural. That's my friends.

این دوستان من است زیرا می توانم بگویم دوستانم و می تواند جمع باشد. این دوستان من هستند.

What could be a multiple item belonging to my friends? That's my friend's dog. OK, let's

چند مورد متعلق به دوستان من چه چیزی می تواند باشد ؟ اون سگ دوست منه خوب،

say I have two friends and they live in the same house.

فرض کنید من دو دوست دارم و آنها در یک خانه زندگی می کنند.

And they share one dog, so the dog belongs to my friends. Two friends, plural. But I

و آنها یک سگ مشترک دارند، بنابراین سگ متعلق به دوستان من است. دو دوست، جمع. اما من

just put the apostrophe here because there is already an S so I don't need to put another

فقط آپستروف را اینجا قرار دادم زیرا قبلاً یک S وجود دارد بنابراین نیازی به گذاشتن S دیگر ندارم

S because that looks weird, right? So you don't need to put another S if it ends in

زیرا عجیب به نظر می رسد، درست است؟ بنابراین اگر به S ختم می شود نیازی به گذاشتن S دیگر ندارید

an S and this is to show possession. This is also to show possession.

و این برای نشان دادن مالکیت است. این هم برای نشان دادن مالکیت است.

OK, Canada is one of the United States closest friends and allies and friends and has been

خوب، کانادا یکی از نزدیکترین دوستان، متحدان و دوستان ایالات متحده است و

now for more than 150 years. Why is it 100 and.

اکنون بیش از 150 سال است که چنین بوده است. چرا 100 است و.

50 years because that's how long.

50 سال چون این مدت است.

Canada has been a country. It's been 150 two or three years. That's why they say more than

کانادا یک کشور بوده است. دو سه سال 150 می گذرد. به همین دلیل است که می گویند بیش از پس از زمانی که

So since we became a country, this will be the.

ما یک کشور شد، این خواهد شد .

First true.

اول درست است.

In person, bilateral meeting. A bilateral meeting is a meeting between two people. So

ملاقات حضوری دوجانبه. ملاقات دوجانبه، ملاقات دو نفر است. بنابراین

it's just another way of of saying two people. I don't know why they really said it, because

این فقط راه دیگری برای گفتن دو نفر است. من نمی دانم چرا آنها واقعاً این را گفتند، زیرا

it's already implied, because it's Joe Biden and Trudeau and they're two people. Anyway,

قبلاً به طور ضمنی گفته شده است، زیرا جو بایدن و ترودو هستند و آنها دو نفر هستند. به هر حال

you could say I'm having a bilateral meeting with my boss.

می توان گفت که من با رئیسم یک جلسه دوجانبه دارم .

And this implies that the meeting is between you and your boss, because bilateral is with

و این نشان می دهد که ملاقات بین شما و رئیس شما است، زیرا دو طرفه با

two people. Now let's say it's actually my bosses.

دو نفر است. حالا بیایید بگوییم که در واقع رئیس من هستند.

Friend. I can't think of anything else so I'll say friend. But notice this is possessive

دوست چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه پس میگم دوست. اما توجه داشته باشید که این امر مالکانه است

because the friend belongs to my boss. Boss already ends in S so I don't need to put another

زیرا دوست متعلق به رئیس من است. Boss قبلاً به S ختم می‌شود، بنابراین

S there if it were the other way around my friend's boss, I put's because it does not

اگر برعکس رئیس دوستم بود، نیازی به گذاشتن S دیگری در آنجا ندارم، چون

end in S and this is also showing possession.

به S ختم نمی‌شود و این نیز نشان دادن مالکیت است.

I have a bilateral meeting with my friends Boss. OK, let me highlight that for you between

من یک جلسه دوجانبه با دوستانم رئیس دارم. خوب، اجازه دهید این موضوع را برای شما بین

the two leaders in Canada since 2009.

دو رهبر در کانادا از سال 2009 برجسته کنم.

So we'll be the first true in person bilateral meeting now adding in person because obviously

بنابراین، ما اولین ملاقات دوجانبه حضوری واقعی خواهیم بود که اکنون به صورت حضوری اضافه می شود، زیرا بدیهی است که

in the last.

در آخرین ملاقات حضوری خواهیم داشت.

Few years a lot of meetings have taken place online so.

چند سالی است که جلسات زیادی به صورت آنلاین برگزار شده است.

It suggests that is possible They had an online bilateral meeting. It's possible now. Notice

این نشان می دهد که ممکن است آنها یک جلسه دوجانبه آنلاین داشتند. اکنون امکان پذیر است. توجه داشته باشید که

we have since since plus a specific time since 2009 since.

ما از آن زمان به بعد به علاوه یک زمان خاص از سال 2009 از آن زمان تاکنون داریم.

Last summer since March 5th and we use four with a time period for two weeks, two years

تابستان گذشته از 5 مارس و ما از چهار با یک دوره زمانی برای دو هفته، دو سال استفاده می کنیم

now. In this context, 4 doesn't work. You wouldn't replace, it will be the first.

. در این زمینه، 4 کار نمی کند. شما جایگزین نمی کنید، آن اولین خواهد بود.

In person meeting for two weeks, it doesn't make any sense, so we can't replace it with

ملاقات حضوری برای دو هفته، هیچ معنایی ندارد، بنابراین ما نمی توانیم آن را با

four. But I'm just letting you know that there are specific times when you use sense or 4IN

چهار جایگزین کنیم. اما من فقط به شما اطلاع می دهم که زمان های خاصی وجود دارد که از حس یا

other cases because I do see mistakes with those. In this case we need to use sense and

موارد دیگر 4IN استفاده می کنید زیرا من اشتباهاتی را در این موارد می بینم. در این مورد ما باید از حس استفاده کنیم و باید

we're we have to have a specific time because sense is only used with a specific time. OK?

زمان خاصی داشته باشیم زیرا حس فقط با زمان خاصی استفاده می شود. خوب؟

The first year of Biden's term. So here's another possessive The term belongs to Biden.

سال اول دوره ریاست جمهوری بایدن بنابراین، این اصطلاح متعلق به بایدن است.

The first year of Biden's term focused on rebuilding Canada. US relations following

اولین سال دوره ریاست جمهوری بایدن بر بازسازی کانادا متمرکز بود. روابط ایالات متحده پس از

Trump's divisive term in in office. All right.

دوره تفرقه انگیز ریاست جمهوری ترامپ. خیلی خوب.

Let's take a look.

بیا یک نگاهی بیندازیم.

At this focused on rebuilding, rebuilding. So notice a couple things. One.

در این بر بازسازی، بازسازی متمرکز شده است. پس به چند نکته توجه کنید یکی

It's in the gerund form. My verb is in the ING gerund form. Why? Because I have a preposition.

به شکل جیروند است. فعل من به شکل جیروند ING است. چرا؟ چون من حرف اضافه دارم.

Here on is a preposition, and when we have a preposition, you're following verb. In this

اینجا on یک حرف اضافه است و وقتی حرف اضافه داریم، شما از فعل پیروی می کنید. در این

case, rebuilding needs to be in the ING in the gerund form. So that's our gerund. So

مورد، بازسازی باید در ING به شکل gerund باشد. پس این جیروند ماست. بنابراین

I'll just write that out for you. Preposition plus gerund.

من فقط آن را برای شما می نویسم. حرف اضافه به اضافه جروند.

Now we have a re in front of building to say is happening again, so we're building it again,

حالا ما یک دوباره در مقابل ساختمان داریم که می گوییم دوباره اتفاق می افتد، بنابراین ممکن است بگویید دوباره آن را می سازیم

you might say. Jennifer, this lesson was awesome, but I need to re watch it. I need to watch

. جنیفر، این درس عالی بود، اما باید دوباره تماشاش کنم. باید

it again. Why? Well, because you need to practice everything I'm teaching you in this lesson,

دوباره تماشاش کنم چرا؟ خوب، چون باید تمام آنچه را که در این درس به شما یاد می دهم تمرین کنید،

right? I need to re watch.

درست است؟ من باید دوباره تماشا کنم

This lesson at least three times to really fully learn everything I'm teaching you in

این درس را حداقل سه بار انجام دهید تا واقعاً همه چیزهایی را که در این درس به شما یاد می دهم به طور کامل یاد بگیرید،

this lesson because I'm going quite fast, aren't I? So this means watch again and notice

زیرا من خیلی سریع پیش می روم، اینطور نیست؟ بنابراین این به این معنی است که دوباره تماشا کنید و متوجه شوید

for pronunciation re E I'm not doing like a schwa sound. Ruh ruh roh watch.

که تلفظ re E مانند صدای schwa نیست. ساعت روح روح.

American pronunciation. We love our unstressed schwa sound in our throat here, but I'm not

تلفظ آمریکایی. ما اینجا عاشق صدای schwa بدون استرس خود در گلو هستیم، اما من

doing that. This is a full E re rewatch, rewatch. Watch it again. So hopefully you rewatch this

این کار را نمی‌کنم. این یک دوباره تماشای کامل E است، دوباره تماشا کنید. دوباره تماشاش کن پس امیدوارم دوباره این

lesson. Let me know if you're going to rewatch it. Okay. Let's talk about this divisive,

درس را تماشا کنید. اگر می خواهید دوباره آن را تماشا کنید به من اطلاع دهید . باشه. بیایید در مورد این تفرقه افکن،

divisive, visive, divisive, divisive.

تفرقه افکن، تفرقه افکن، تفرقه افکن صحبت کنیم.

Trump's divisive term in office, divisive, comes from the word division. Division, which

دوره تفرقه‌انگیز ترامپ، یعنی تفرقه‌انگیز، از کلمه تقسیم می‌آید. تقسیم که آن

also comes from the word divided. When people are divided, when there's division between

هم از کلمه تقسیم می آید. وقتی مردم تقسیم می شوند، وقتی بین

a group of people, it means.

گروهی از مردم تفرقه وجود دارد، به این معنی است.

Some people think this and other people think that.

بعضی ها اینطور فکر می کنند و بعضی دیگر آنطور.

And divisive is the adjective that's describing that as an example. I could say his policy

و تقسیم کننده صفتی است که آن را به عنوان مثال توصیف می کند. می توانم بگویم سیاست او

is very divisive. It causes some people to be here and other people to be here. It causes

بسیار تفرقه انگیز است. باعث می شود عده ای اینجا باشند و عده ای دیگر اینجا باشند. باعث

division. It divides people. So it's implying that Trump caused division between.

تفرقه می شود. مردم را از هم جدا می کند. بنابراین به این معناست که ترامپ باعث ایجاد تفرقه بین آنها شد.

The United States and Canada, or at least their relationship, let's continue on the

ایالات متحده و کانادا، یا حداقل روابط آنها، بیایید در

2nd focused on meeting obligations. The second, Remember, here we are talking about the first

2 ادامه دهیم با تمرکز بر انجام تعهدات. دوم، به یاد داشته باشید، اینجا ما در مورد

year of Biden's term. Now we're talking about the second, the second year of Biden's term.

سال اول دوره ریاست جمهوری بایدن صحبت می کنیم. اکنون ما در مورد دومین سال، دومین سال ریاست جمهوری بایدن صحبت می کنیم.

The 2nd focused on meeting obligations. So again, on is our preposition. So we have our.

دوم بر انجام تعهدات متمرکز بود. پس دوباره حرف اضافه ما on است. پس ما خودمان را داریم.

Jaron here.

جارون اینجاست کربی گفت که

Meeting obligations, including prioritizing orderly and safe migration through regular

انجام تعهدات، از جمله اولویت دادن به مهاجرت منظم و ایمن از طریق

pathways, Kirby said. Now heading into the third, the third year of his term. Heading

مسیرهای منظم. اکنون به سومین سال، سومین سال دوره خود می رود. با ورود

into we use the word head as a replacement to the word go.

به این، از کلمه head به عنوان جایگزینی برای کلمه go استفاده می کنیم.

So you could say going into the third term going or I guess in this case you might want

بنابراین می‌توانید بگویید که وارد ترم سوم می‌شوید یا حدس می‌زنم در این مورد ممکن است بخواهید

to think of it as entering, but go, there's movement, right? And enter, there's movement

آن را وارد شدن بدانید، اما بروید، حرکتی وجود دارد، درست است؟ و وارد شوید، حرکت

as well. I'm going into the store. I'm entering the store now. We do use HEAD a lot. You could

نیز وجود دارد. من دارم میرم داخل فروشگاه الان وارد فروشگاه میشم ما از HEAD زیاد استفاده می کنیم. می توان

say I'm heading to the store.

گفت من به سمت فروشگاه می روم. چه

When do you head to the airport? And in this case it means go, I'm going to the store.

زمانی به فرودگاه می روید؟ و در این مورد یعنی برو، من به فروشگاه می روم.

When do you go to the airport? It's extremely common. It sounds very natural. Americans,

چه زمانی به فرودگاه می روید؟ بسیار رایج است. خیلی طبیعی به نظر می رسد. آمریکایی ها،

we love saying head as a replacement for go. So you can start with these two expressions

ما عاشق گفتن سر به عنوان جایگزینی برای رفتن هستیم. بنابراین می توانید با این دو عبارت شروع کنید

and then.

و سپس.

Add on some more to your vocabulary once you get comfortable with them. Now heading into

هنگامی که با آنها راحت شدید، مقدار بیشتری را به دایره لغات خود اضافه کنید . اکنون که به

the third, this visit is about taking stock of what we've done, where we are, what we

سومین سفر می‌رویم، این بازدید در مورد بررسی کارهایی است که انجام داده‌ایم، کجا هستیم، چه چیزی را

need to prioritize.

باید در اولویت قرار دهیم.

For the future.

برای آینده.

OK. When you take stock of something, you basically assess the current situation. So

خوب. وقتی چیزی را بررسی می کنید، اساساً وضعیت فعلی را ارزیابی می کنید. بنابراین

you might say we need to take stock of.

ممکن است بگویید که ما نیاز به بررسی داریم.

Our finances. So you need to think about your current financial situation and then perhaps.

امور مالی ما بنابراین باید به وضعیت مالی فعلی خود فکر کنید و شاید.

The.

.

Recent past of it and then going into the near future as well. So the current situation

گذشته اخیر آن و سپس رفتن به آینده نزدیک نیز. بنابراین وضعیت فعلی

including the past and the present. So let me just write that out for you. Let's take

اعم از گذشته و حال. پس بگذارید فقط آن را برای شما بنویسم. بیایید

stock or we need to.

حساب کنیم وگرنه نیاز داریم.

We need to take stock of our financial situation. As I said, I think the best replacement would

ما باید وضعیت مالی خود را بررسی کنیم. همانطور که گفتم، من فکر می کنم بهترین جایگزین

be assess when you.

ارزیابی زمانی است که شما.

Assess something.

چیزی را ارزیابی کنید

You think about the current situation, so assess, think about the current situation.

شما به وضعیت فعلی فکر کنید، پس ارزیابی کنید، به وضعیت فعلی فکر کنید.

And in this case, it's the current situation of your financial situation, a little bit

و در این مورد، وضعیت فعلی وضعیت مالی شما، کمی

confusing. They're using situation twice. So this visit is about taking stock of what

گیج کننده است. آنها دو بار از موقعیت استفاده می کنند. بنابراین این بازدید در مورد بررسی کارهایی است که

we've done, so assessing what we've done, where we are and what we need to prioritize.

انجام داده‌ایم، بنابراین ارزیابی کارهایی که انجام داده‌ایم، کجا هستیم و چه چیزی را باید در اولویت قرار دهیم.

For the future.

برای آینده.

So far, neither the White House nor the Prime Minister's Office have confirmed if there

تا کنون، نه کاخ سفید و نه دفتر نخست وزیری تایید نکرده اند که آیا

will be any impromptu stomps during the trip. All right, let's take a look at neither nor.

در طول این سفر ضربات بداهه ای وجود خواهد داشت یا خیر. بسیار خوب، بیایید به نه و نه نگاهی بیندازیم.

I did create a separate video on neither nor because I hear a lot of mistakes with it,

من یک ویدیوی جداگانه در مورد نه و نه ایجاد کردم زیرا اشتباهات زیادی با آن می‌شنوم،

so I'll put the link to that video in the comment.

بنابراین لینک آن ویدیو را در نظر می‌گذارم.

But just know that neither is used when it's negative. So it's saying not the White House

اما فقط بدانید که هیچکدام وقتی منفی است استفاده نمی شود . بنابراین می گوید نه کاخ سفید

and not the Prime Minister. So it's negative for the White House and it's also negative

و نه نخست وزیر. بنابراین برای کاخ سفید و

for the Prime Minister. That's what I'll say now, just because I do already have that full

برای نخست وزیر نیز منفی است. این چیزی است که اکنون می گویم ، فقط به این دلیل که قبلاً آن

lesson on it. So I will just say.

درس کامل را در مورد آن دارم. پس من فقط می گویم.

Link to lesson in the video description on neither nor. It's a great video and I highly

پیوند به درس در توضیحات ویدیویی در مورد نه و نه. ویدیوی فوق العاده ای است و

suggest you watch it. OK, so you can watch that when you have time. It's a pretty short

پیشنهاد میکنم حتما ببینید. خوب، بنابراین می توانید آن را در زمانی که وقت دارید تماشا کنید. این یک ویدیوی بسیار کوتاه

video as well. Just trying to get this. Let me just put this on a separate line for you.

نیز هست. فقط تلاش برای بدست آوردن این. بگذارید این را در یک خط جداگانه برای شما قرار دهم.

Neither whoopsie.

نه اوپسی.

Neither nor oh OK, got it. So far, neither the White House nor the Prime Minister's Office

نه اوه خوب، متوجه شدم. تاکنون، نه کاخ سفید و نه دفتر نخست‌وزیری این موضوع را

have confirmed if there will be any impromptu stops. What was an impromptu stop? It's an

تایید نکرده‌اند . توقف بداهه چه بود؟ این یک

unplanned stop, unplanned, it seems.

توقف برنامه ریزی نشده است، به نظر می رسد برنامه ریزی نشده است.

Like it would be obvious that there would be unplanned stops. For example, if you and

مثل اینکه واضح است که توقف های برنامه ریزی نشده ای وجود خواهد داشت. برای مثال، اگر من و شما

I were going on a vacation, we wouldn't plan out every single place, including cafes, restaurants,

به تعطیلات می‌رفتیم، از قبل برای هر مکان، از جمله کافه‌ها، رستوران‌ها،

stores in advance and have that on an itinerary, right? If we felt like going to a cafe, we

فروشگاه‌ها برنامه‌ریزی نمی‌کردیم، درست است؟ اگر دوست داشتیم به کافه برویم،

would go to a cafe. Obviously that's not how it works for the president for security reasons.

به کافه می رفتیم. بدیهی است که به دلایل امنیتی این روش برای رئیس جمهور کار نمی کند.

Everything has to be very planned out so security can be present. So that's why an impromptu

همه چیز باید خیلی برنامه ریزی شده باشد تا امنیت وجود داشته باشد. بنابراین به همین دلیل است که

stop is unlikely. But it did happen when Barack Obama, former President Barack Obama visited

توقف بداهه بعید است. اما این اتفاق زمانی افتاد که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق باراک اوباما،

Ottawa many years ago, and that's what this picture represents. I'll continue reading

سال ها پیش از اتاوا بازدید کرد، و این چیزی است که این تصویر نشان دهنده آن است. من به خواندن این ادامه خواهم داد

this.

.

So it hasn't been confirmed if there will be any impromptu, unplanned, impromptu stops

بنابراین تأیید نشده است که آیا در طول سفر توقف های بی موقع، برنامه ریزی نشده و بداهه وجود دارد یا خیر

during the trip. Meaning we'll have to wait and see whether there will be another Obama

. به این معنی که باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا لحظه دیگری از اوباما وجود خواهد داشت یا خیر

cookie moment. If you come to Ottawa as a tourist, you will see this Obama cookie. It's

. اگر به عنوان توریست به اتاوا بیایید ، این کلوچه اوباما را خواهید دید.

very popular for tourists and it's because Obama visited Canada.

برای گردشگران بسیار محبوب است و به این دلیل است که اوباما از کانادا دیدن کرد.

In Ottawa, where I live, the capital remember in 2009, and he had an impromptu stop, an

در اتاوا، جایی که من زندگی می کنم، پایتخت را به یاد می آوریم در سال 2009، و او یک توقف بداهه داشت، یک

unplanned stop, So he went to our tourist area, which is called the Byword Market. That's

توقف برنامه ریزی نشده، بنابراین او به منطقه توریستی ما رفت که به آن بازار بایورد می گویند. این

just an area of the city in our historic downtown where the tourists generally go.

فقط منطقه ای از شهر در مرکز شهر تاریخی ما است که گردشگران عموماً به آنجا می روند.

And he went to a bakery and he bought a cookie from that bakery. Remember, this happened

و به یک نانوایی رفت و از آن نانوایی یک کلوچه خرید. به یاد داشته باشید، این

in 2009. Today, if you go into that bakery, there are pictures of Obama everywhere, Like

در سال 2009 اتفاق افتاد. امروز، اگر به آن نانوایی بروید، همه جا عکس های اوباما وجود دارد، مانند

this picture is from the bakery.

این عکس از نانوایی است.

And this is a television. What I'm pointing out with my mouse is a television. And it

و این یک تلویزیون است. چیزی که من با ماوس به آن اشاره می کنم یک تلویزیون است. و

plays over and over again. Barack Obama's trip in Canada from 2.

بارها و بارها پخش می شود. سفر باراک اوباما به کانادا از 2.

1000.

1000.

Nine is pretty funny because even now it's a big tourist attraction in Ottawa to come

Nine بسیار خنده دار است زیرا حتی در حال حاضر نیز یک جاذبه توریستی بزرگ در اتاوا برای

see this Obama cookie.

دیدن این کلوچه اوباما است.

So if Biden makes an impromptu stop, maybe we'll have a Biden cookie in Ottawa as well,

بنابراین، اگر بایدن یک توقف فی البداهه انجام دهد، شاید یک کوکی بایدن در اتاوا نیز داشته باشیم،

or something like that. OK, we'll have to wait and see if there'll be another Obama

یا چیزی شبیه به آن. خوب، باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا یک لحظه دیگر از اوباما وجود خواهد داشت

cookie moment when then U.S. President Barack Obama popped into a bakery in the Byword Market

که باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده در سفر سال 2009 به نانوایی در بازار بایورد وارد شد یا خیر

during his 2009 trip. I like this phrasal verb to pop into.

. من این فعل عبارتی را دوست دارم که وارد آن شود.

When you pop into a store, a cafe, a bakery, in Obama's case, it means you just enter quickly.

وقتی وارد یک فروشگاه، کافه، نانوایی می شوید، در مورد اوباما، به این معنی است که سریع وارد می شوید.

So you just go in, you get your cookie and you leave. So most likely you're not going

بنابراین شما فقط وارد می شوید، کوکی خود را می گیرید و می روید. بنابراین به احتمال زیاد شما قرار نیست

to stay for two hours and have lunch with a friend, You're just going to get something

دو ساعت بمانید و با یک دوست ناهار بخورید، فقط می خواهید چیزی بگیرید

and leave. So if you're with your husband or wife or a friend, you might say.

و بروید. بنابراین اگر با همسر یا همسر یا دوست خود هستید، ممکن است بگویید.

Is it OK if we pop into this store I need to buy and then you can just tell whatever

آیا اشکالی ندارد اگر ما وارد این فروشگاه شویم که باید بخرم و بعد شما می توانید هر چیزی را که

you want to buy? OK, Now when you say pop into your friend, your husband, your wife,

می خواهید بخرید بگویید؟ خوب، حالا وقتی می گویید به دوستتان، شوهرتان، همسرتان وارد شوید،

they understand that is going to be quick. So even if you're on a schedule, they know

آنها می فهمند که این کار سریع انجام می شود. بنابراین حتی اگر در یک برنامه قرار دارید، آنها می دانند

OK, it's not going to take a long time.

خوب است، زمان زیادی طول نمی کشد.

So if someone asked you like, oh, did you visit the museum when you were in Ottawa?

بنابراین اگر کسی از شما بپرسد دوست دارید، اوه، آیا زمانی که در اتاوا بودید از موزه دیدن کردید؟

You might say we popped in, we popped in, which means you didn't spend a very long time.

ممکن است بگویید ما وارد شدیم، وارد شدیم، یعنی شما زمان زیادی را صرف نکردید.

So this is the same as saying visited quickly. We popped in, we just took a few pictures,

پس این همان است که می گویند سریع بازدید شد. وارد شدیم، فقط چند عکس گرفتیم، به

looked around, but we had another.

اطراف نگاه کردیم، اما عکس دیگری داشتیم.

Appointment to get to. We just popped in, so we use this a lot when you're going to

قرار ملاقات برای رسیدن به ما به تازگی وارد شده ایم، بنابراین زمانی که شما به فروشگاه ها می روید از آن استفاده زیادی می کنیم

stores. Or you might go pop into a friend's house, which means you visit that friend for

. یا ممکن است به خانه یکی از دوستانتان بروید ، به این معنی که برای

a brief period of time. So my friend popped in on.

مدت کوتاهی به ملاقات آن دوست می‌روید. بنابراین دوستم وارد شد.

Over the weekend. Just sometime over the weekend. Oh, my friend popped in over the weekend,

درآخر هفنه. فقط زمانی در آخر هفته اوه، دوست من در آخر هفته به آنجا آمد،

so she visited me quickly. That's what it implies.

بنابراین او به سرعت از من دیدن کرد. این چیزی است که نشان می دهد.

And that's the end of the article. So now I'll.

و این پایان مقاله است. بنابراین در حال حاضر من.

Read the article from start to finish so you can focus on my pronunciation. U.S. President

مقاله را از ابتدا تا انتها بخوانید تا بتوانید روی تلفظ من تمرکز کنید. جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده

Joe Biden touches down in Ottawa.

در اتاوا حاضر شد.

U.S. President Joe Biden arrived Thursday evening in Ottawa for a whirlwind 27 hour

جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، عصر پنجشنبه برای یک سفر گردباد 27 ساعته وارد اتاوا شد

visit.

.

Expected to focus.

انتظار می رود تمرکز کند.

On both the friendly and thorny aspects of the Canada US relationship, including protectionism

در مورد هر دو جنبه دوستانه و خاردار روابط کانادا با ایالات متحده، از جمله حمایت گرایی

and migration on both sides of the.

و مهاجرت در هر دو طرف.

Border.

مرز.

Is quite a.

کاملا یک است. جان کربی،

Packed schedule for a short trip, said White House National Security Council spokesman

سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید روز

John Kirby on Wednesday. This is a meaningful visit. Canada is one of the United States

چهارشنبه گفت که برنامه سفر کوتاهی بسته شده است. این یک بازدید معنادار است . کانادا یکی از

closest allies and friends and has been now for more than 150 years. This will be the

نزدیک ترین متحدان و دوستان ایالات متحده است و اکنون بیش از 150 سال است. این

first true in person bilateral meeting between the two leaders in Canada since 2009.

اولین دیدار واقعی دوجانبه بین دو رهبر در کانادا از سال 2009 خواهد بود.

The first year of Biden's term focused on rebuilding Canada US relations. Following

اولین سال دوره ریاست جمهوری بایدن بر بازسازی روابط کانادا با ایالات متحده متمرکز بود. کربی گفت که پس از

Trump's divisive term in office, the 2nd focused on meeting obligations, including prioritizing

دوره تفرقه‌انگیز ترامپ، جلسه دوم بر انجام تعهدات از جمله اولویت‌بندی

orderly and safe migration through regular pathways, Kirby said. Now heading into the

مهاجرت منظم و ایمن از طریق مسیرهای منظم متمرکز شد. اکنون که به

third, this visit is about taking stock of what we've done, where we are, and what we

سومین سفر می‌رویم، این بازدید در مورد بررسی کارهایی است که انجام داده‌ایم، کجا هستیم، و آنچه را که

need to prioritize for the future.

برای آینده باید در اولویت قرار دهیم.

So far, neither the White House nor the Prime Minister's Office have confirmed if there

تا کنون، نه کاخ سفید و نه دفتر نخست وزیری تایید نکرده اند که آیا

will be any impromptu stops during the trip, meaning we'll have to.

توقف های بداهه در طول سفر وجود دارد یا خیر، به این معنی که ما مجبور خواهیم شد.

Wait and see.

صبر کن و ببین.

Whether there will be another Obama cookie moment when the US President Barack Obama,

آیا زمانی که باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در طی سفر سال 2009 خود

popped into a bakery in the Byward Market during his 2009 trip.

به نانوایی در بازار بایوارد آمد، لحظه دیگری از شیرینی اوباما وجود خواهد داشت؟

Amazing job with this lesson. Now, what was your favorite new word from this lesson? Leave

کار شگفت انگیز با این درس حالا، کلمه جدید مورد علاقه شما از این درس چه بود؟

that in the comments below.

آن را در نظرات زیر بگذارید.

And leave an example sentence practicing your new vocabulary. And if you found this lesson

و یک جمله مثال برای تمرین واژگان جدید خود بگذارید. و اگر این درس برای شما

helpful, please hit the like button, share it with your friends and of course subscribe.

مفید بود، لطفا دکمه لایک را بزنید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و البته مشترک شوید.

And before you go, make sure you head to my website and get your free speaking guide.

و قبل از رفتن، مطمئن شوید که به وب سایت من سر زده اید و راهنمای سخنرانی رایگان خود را دریافت کنید.

In this guide I share 6 tips on how to speak English fluently and confidently And until

در این راهنما، من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی روان و با اعتماد به نفس به اشتراک می گذارم و تا

next, I'm happy studying.

بعد، من از مطالعه خوشحالم.