40 PHRASAL VERBS WITH GET - Important GET Phrasal Verbs To Sound Like a Native (QUIZ + LESSON PDF)

Welcome back to JForrest  English. I'm Jennifer. And today,  

به JForrest  English خوش آمدید . من جنیفر هستم و امروز،   می‌خواهید

you're going to learn all those super common

تمام آن

phrasal verbs with

افعال عبارتی فوق‌العاده رایج را با

get to help you sound fluent and natural. Just  like a native speaker and make sure you watch  

get یاد بگیرید تا به شما کمک کند روان و طبیعی به نظر برسید. درست مانند یک زبان مادری و مطمئن شوید که

until the end. Because they'll be a quiz. Let's  get started to get ahead. This means to progress.  

تا آخر تماشا کنید. زیرا آنها یک مسابقه خواهند بود. بیایید شروع کنیم تا جلو برویم. این یعنی پیشرفت.

So to make progress towards something  and we most commonly use this in a curve.

بنابراین برای پیشرفت به سمت چیزی و ما معمولاً از آن در یک منحنی استفاده می‌کنیم.

Career setting or academic setting. For example,  

تنظیم شغلی یا محیط آکادمیک. برای مثال،

if you want to get ahead, you need  fluent English. Would you agree with

اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، به انگلیسی مسلط نیاز دارید. آیاشماباآن موافقید

that?

Put that in the comments if you want to  get ahead, you need fluent English. Now,  

؟

اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، آن را در نظرات قرار دهید، به انگلیسی روان نیاز دارید. اکنون،

notice how I didn't specify get ahead in. What if  you want to get ahead at work in your career, so,  

توجه کنید که چگونه من پیشروی را مشخص نکرده‌ام. اگر  می‌خواهید در شغل خود در کار پیشرفت کنید، چه می‌کنید، پس

don't forget that. But you can also  just say, if you want to get ahead,

این را فراموش نکنید. اما می‌توانید فقط بگویید، اگر می‌خواهید پیشرفت کنید،

To get along with most students know this one. Do  

برای کنار آمدن با بیشتر دانش‌آموزان این یکی را می‌دانند. آیا

you know this one, when you get along  with someone it means you have a good

این یکی را می‌شناسید، وقتی با کسی کنار می‌آیید به این معنی است که

relationship with that person.  I really get along with my boss  

با آن شخص رابطه خوبی دارید. من واقعاً با رئیسم کنار می‌آیم،

but we commonly use this in the - I don't  get along with my boss so you can use it in  

اما معمولاً از آن در موارد استفاده می‌کنیم - من با رئیسم کنار نمی‌آیم، بنابراین شما می‌توانید از آن در موارد

both the positive or the negative. So  which describes you I get along with.

مثبت یا منفی استفاده کنید. بنابراین، که شما را توصیف می کند، با آن کنار می آیم.

My boss. I

رئیس من. من برای فرار

don't get along with my

با رئیسم کنار نمی آیم

boss to get away. This means to escape,  so you can use this into context,  

. این به معنای فرار است، بنابراین می‌توانید از آن در زمینه استفاده کنید،

the criminal got away. So that means  he escaped. The robber, got away,  

جنایتکار فرار کرد. بنابراین این بدان معناست که او فرار کرده است. سارق فرار کرد،

he stole my car and he got away he  escaped. But we also use this more  

ماشین مرا دزدید و فرار کرد و فرار کرد. اما ما همچنین بیشتر از این به

in the sense of to escape from your daily  life. The difficulties of your daily life,

معنای فرار از زندگی روزمره شما استفاده می کنیم . سختی های زندگی روزمره شما،

I really need to get away. Work has been so  busy, I don't get along with my boss. I need  

من واقعا نیاز دارم که از آن دور شوم. کار آنقدر شلوغ بوده است، من با رئیسم کنار نمی‌آیم. I need

to get away another common phrasal verb with  get away, is to get away with something and  

to get away یکی دیگر از فعل های رایج عبارتی با get away, is to get away with something و

that something is negative. For example, she  got away with the crime. This means she wasn't

that something منفی است. برای مثال، او از جنایت فرار کرد. این به این معنی است که او

Finished for the crime. So  she did something wrong,  

برای جنایت تمام نشده است. بنابراین او کار اشتباهی انجام داد،

but she got away with it. She got away with  stealing the car. Notice that verb ing with  

اما از پس آن برآمد. او با دزدیدن ماشین فرار کرد. توجه داشته باشید که فعل ing with

stealing the car to get off lightly? This  is when you are punished for something,  

stealing the car to get lightly off? این زمانی است که برای چیزی تنبیه می‌شوید،

but you're punished less severely than you  anticipated. So maybe you forgot to submit

اما کمتر از آنچه پیش‌بینی می‌کردید مجازات می‌شوید . بنابراین شاید فراموش کرده‌اید که

I'll report at work but you  got off lightly your boss,  

در محل کار گزارش می‌دهم ارسال کنید، اما به راحتی از رئیستان خارج شدید،

didn't fire you but they did remove you  from the account, so you were punished,  

شما را اخراج نکردند، بلکه شما را از حساب حذف کردند، بنابراین مجازات شدید،

but you were punished less severely  than you expect it. We also use this

اما کمتر از آنچه انتظار داشتید مجازات شدید. ما همچنین از این

more

بیشتر

in a criminal context. She stole the car,  

در زمینه جنایی استفاده می کنیم. او ماشین را دزدید،

but she got off lightly. So maybe  she didn't go to prison. She only

اما به آرامی پیاده شد. بنابراین شاید او به زندان نرفته است. او فقط

Had to do community service to get back.  This is used to say that you return to  

برای بازگشت باید خدمات اجتماعی انجام می داد. این برای گفتن اینکه شما به

your original starting point. So let's say  you're at home, but then you go to the store  

نقطه شروع اولیه خود باز می گردید استفاده می شود. بنابراین، فرض کنید شما در خانه هستید، اما سپس به فروشگاه می روید

and then you return back home. So now,  you can say, I got back at 7:00. What time  

و سپس به خانه برمی گردید. بنابراین اکنون، می‌توانید بگویید، ساعت 7:00 برگشتم. ساعت چند

did you get back? Now, you can specify  the place. What time did you get back?

برگشتی؟ اکنون، می‌توانید مکان را مشخص کنید . ساعت چند برگشتی؟

Home back to the office. Oh, I got back  around seven. We commonly use this,  

بازگشت به خانه به دفتر اوه، حدود هفت برگشتم. ما معمولاً از آن

with your vacations. What time did you  get back from your trip to Italy? Oh,  

برای تعطیلات شما استفاده می‌کنیم. از سفر به ایتالیا چه ساعتی برگشتید؟ اوه،

I got back on Tuesday, you returned home from  Italy. There's also the phrasal verb to get  

من سه شنبه برگشتم، شما از ایتالیا به خانه برگشتید . همچنین یک فعل عبارتی برای

back to someone. You might say, oh, I really need  to get back to John when you get back to someone,

بازگشت به کسی وجود دارد. ممکن است بگویید، اوه، من واقعاً نیاز دارم وقتی به کسی برمی‌گردید به جان بازگردم،

it means you respond to that person.  So if I say I need to get back to John,  

این بدان معناست که شما به آن شخص پاسخ می‌دهید. بنابراین اگر بگویم باید به جان برگردم،

it means that John contacted me but I have  not replied. So maybe he asked me a question  

به این معنی است که جان با من تماس گرفته است، اما من پاسخی نداده‌ام. بنابراین شاید او از من سؤالی پرسیده است

and I have not answered his question. I need  to get back to John or you John might say.  

و من به سؤال او پاسخ نداده‌ام. من باید به جان برگردم وگرنه جان ممکن است بگوید.

When are you going to get back to me? When  are you going to respond to my question?

کی قراره به من برگردی؟ کی می‌خواهید به سؤال من پاسخ دهید؟

When you get back into something, it means you  continue doing something that you stopped for  

وقتی دوباره وارد کاری می‌شوید، به این معنی است که به انجام کاری ادامه می‌دهید که برای مدتی آن را متوقف کرده‌اید

a period of time. So, let's say you decided  to learn how to play guitar or piano, and you  

. بنابراین، فرض کنید تصمیم گرفتید نحوه نواختن گیتار یا پیانو را بیاموزید و

play a guitar every week, for months, and months,  and months. And then you stop playing guitar,  

هر هفته، ماه‌ها، ماه‌ها، و ماه‌ها یک گیتار می‌نوازید. و سپس نواختن گیتار را متوقف می‌کنید،

you get very busy at work, but then work is no  longer busy. So you say, oh, I need to get back.

سر کار خیلی مشغول می‌شوید، اما بعد از آن کار دیگر شلوغ نیست. بنابراین شما می گویید، اوه، من باید برگردم.

Back into guitar. I need to get back into  my guitar lessons. So maybe you could use  

بازگشت به گیتار باید دوباره به درس‌های گیتار برگردم. بنابراین شاید بتوانید از

this with your language lessons. I need to  get back into my English language class.  

این در درس های زبان خود استفاده کنید. باید به کلاس زبان انگلیسی خود برگردم.

Are you enjoying this lesson? On phrasal verbs?  You are probably a little bit confused as well,  

آیا از این درس لذت می برید؟ در مورد افعال عبارتی؟ احتمالاً شما نیز کمی گیج شده‌اید،

because there are just so many phrasal verbs in  English. And if you want to become very confident  

زیرا افعال عبارتی زیادی در انگلیسی وجود دارد. و اگر می‌خواهید

with phrasal verbs than I want to tell you about  the finally fluent Academy, this is my premium,

با افعال عبارتی نسبت به آکادمی که در نهایت روان به شما بگویم بسیار مطمئن شوید، این برنامه ممتاز، منحصربه‌فرد من است که

Unique program, where we study native?  English speakers on TV movies, YouTube,  

در آن بومی مطالعه می‌کنیم؟ انگلیسی‌زبان در فیلم‌های تلویزیونی، YouTube،

and the news. So you can learn  the most common phrasal verbs,  

و اخبار. بنابراین می‌توانید رایج‌ترین افعال عبارتی،

idioms and expressions very quickly and easily.  Plus, you'll have me as your personal coach.  

اصطلاحات و عبارات را خیلی سریع و آسان بیاموزید. به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

So you can look in the description to learn more  about becoming a member today. Now, let's continue  

بنابراین می‌توانید به توضیحات نگاه کنید تا درباره عضویت امروز بیشتر بدانید. اکنون، بیایید

on with our next guest phrasal verb to get back  at someone. This is used for Revenge, so if you

به فعل عبارتی مهمان بعدی خود ادامه دهیم تا به کسی برگردیم. این برای Revenge استفاده می‌شود، بنابراین اگر

Didn't get back to John which  means you didn't reply to John  

به جان بازنگشتید، به این معنی است که به جان پاسخ نداده‌اید

and you didn't answer his question.  Maybe John will try to get back at

و به سؤال او پاسخ نداده‌اید. شاید جان سعی کند به

you.

شما پاسخ دهد.

He'll try to get revenge on you  so maybe he'll tell everyone that  

او سعی خواهد کرد از شما انتقام بگیرد بنابراین شاید به همه بگوید

you're not very helpful and that's how we  gets back at you to get behind someone or  

شما خیلی مفید نیستید و اینگونه است که ما به شما پاسخ می‌دهیم تا پشت سر کسی یا

something this is when you support someone  or something. So let's say your company has

چیزی باشیم، این زمانی است که از کسی یا چیزی حمایت می‌کنید. بنابراین، فرض کنید شرکت شما

A new policy on their dress code and you like  the policy you can say, I can really get behind  

یک خط‌مشی جدید در مورد کد لباس خود دارد و شما این خط‌مشی را که می‌توانید بگویید، دوست دارید، من واقعاً می‌توانم پشت

that policy. You support that policy to get by.  This is when you have just enough resources to  

آن خط‌مشی باشم. شما از آن سیاست حمایت می کنید تا به نتیجه برسید. این زمانی است که شما فقط منابع کافی برای

survive, we most commonly use this with Financial  Resources. So you might say with inflation. I can

زنده ماندن دارید، ما معمولاً از آن با منابع مالی استفاده می‌کنیم . بنابراین ممکن است با تورم بگویید. من

Barely get by. So it means you can pay your  bills, pay your mortgage, buy groceries,  

به سختی می توانم کنار بیایم. بنابراین به این معنی است که می‌توانید صورت‌حساب‌هایتان را بپردازید، وام مسکن خود را پرداخت کنید، مواد غذایی بخرید،

but just enough at the end of the month, you  have one or two dollars left in your account.  

اما به اندازه کافی در پایان ماه، یک یا دو دلار در حسابتان باقی مانده است. دارم

I'm getting by to get into trouble. I'm sure  you do this all the time when you get into  

میرسم تا به مشکل برسم مطمئنم وقتی به مشکل می‌خورید همیشه این کار را انجام می‌دهید،

trouble, it just means you enter that  situation where you're doing something.

این فقط به این معنی است که وارد آن موقعیتی می‌شوید که در حال انجام کاری هستید.

You're not supposed to be doing, which  is the trouble. So kids get into trouble  

قرار نیست این کار را انجام دهید، مشکل همین است. بنابراین بچه‌ها همیشه دچار مشکل می‌شوند

all the time. That's why you don't  leave your kids at home without an  

. به همین دلیل است که بچه‌هایتان را در خانه رها نمی‌کنید بدون اینکه

adult to supervise them because they're  going to get into trouble. They're going  

بزرگ‌سالی بر آن‌ها نظارت کند، زیرا آنها با مشکل مواجه می‌شوند. آن‌ها

to write on all the walls with crayon  or eat all the cookies in the fridge.  

روی تمام دیوارها با مداد رنگی می‌نویسند یا همه کوکی‌های داخل یخچال را می‌خورند.

They're going to get into trouble to get  on this is when you board, which means

وقتی سوار می‌شوید برای سوار شدن به مشکل برمی‌خورند، که به

Means to enter certain vessels,  certain methods of transportation. So,  

معنای ورود به کشتی‌های خاص، روش‌های خاص حمل‌ونقل است. بنابراین،   می‌توانید

you can get on a plane, a train, a  boat, or a bus. I got on the plane,  

سوار هواپیما، قطار، قایق یا اتوبوس شوید. سوار هواپیما شدم،

you entered the plane, you boarded  the plane to get on is also used as  

تو وارد هواپیما شدی، سوار هواپیما شدی تا سوار شوی، به عنوان

an expression to say that someone is old or  has become very old. So, you might say my

تعبیری برای گفتن اینکه شخصی پیر است یا خیلی پیر شده است، استفاده می‌شود. بنابراین، ممکن است بگویید

Animal is getting on which means my  grandma is now quite old. She's become  

حیوان من در حال سوار شدن است که به این معنی است که مادربزرگ من اکنون کاملاً پیر شده است. او

very old my grandma's getting on so she  has difficulty getting on a plane. Now,  

خیلی پیر شده است که مادربزرگ من سوار می شود، بنابراین او برای سوار شدن به هواپیما مشکل دارد. حالا،

what's the opposite of on? I'm on the plane I got  on the plane so now I need to get off the plane  

برعکس on چیست؟ من در هواپیمایی هستم که در هواپیما سوار شدم، بنابراین اکنون باید از هواپیما پیاده شوم

and remember you only get off certain methods  of transportation Planes, Trains boats, and

و به یاد داشته باشید که شما فقط از روش‌های خاص حمل و نقل هواپیما، قایق قطار و

Buses. This is my stop. I need to  get off the bus. Get off the train  

اتوبوس پیاده شوید. این توقف من است. باید از اتوبوس پیاده شوم.

for vehicles, cars Vans or trucks, you  get in and get out of. I got in my car,  

برای وسایل نقلیه، ماشین‌ها وانت‌ها یا کامیون‌ها از قطار پیاده شوید، وارد و پیاده شوید. من سوار ماشینم شدم،

I got out of my car, so don't confuse those  two. We also use get in when you enter a room.

از ماشینم پیاده شدم، پس این دو را اشتباه نگیرید . همچنین وقتی وارد اتاق می شوید از get in استفاده می کنیم.

A building or enter a house or a  location. So this is very common  

یک ساختمان یا وارد یک خانه یا یک مکان شوید. بنابراین این امر در محل کار بسیار رایج است

at work. A co-worker could ask you o. What  time did you get in? They met. What time did  

. یک همکار می تواند از شما بپرسد. ساعت چند وارد شدی؟ ملاقات کردند. چه ساعتی

you enter the office? So you can also use  it to mean, what time did you start your  

وارد دفتر شدی؟ بنابراین می‌توانید از آن به این معنا نیز استفاده کنید که چه ساعتی

work day because when you enter the office  building technically, you started work. So  

روز کاری خود را شروع کرده‌اید، زیرا وقتی از نظر فنی وارد ساختمان اداری می‌شوید، کار را شروع کرده‌اید. پس

what time did you get in? Is another way  of saying, what time did you start work?

چه ساعتی وارد شدی؟ راه دیگری برای گفتن این که چه ساعتی کار را شروع کردید، وجود دارد؟

And now in this case, although the opposite  of in is out, we have an expression to get  

و اکنون در این مورد، اگرچه برعکس in out است، ما یک عبارت برای برداشتن داریم

off which means to end work for the day. So,  someone could ask you o. What time do you get  

که به معنای پایان دادن به کار روزانه است. بنابراین، یکی می‌تواند از شما بپرسد. امروز چه ساعتی

off today? What time do you usually get off?  What time are you getting off tomorrow? This  

پیاده می‌شوید؟ معمولا ساعت چند پیاده می شوید؟ فردا ساعت چند پیاده می شوید؟ این

means what time do you finish work?  Do you end work? Just for the day.

یعنی چه ساعتی کار را تمام می‌کنید؟ کار را تمام می کنی؟ فقط برای روز

To get out is also used as an expression of  disbelief. So let's say your friend tells you,  

بیرون رفتن نیز به عنوان بیان ناباوری استفاده می شود. بنابراین فرض کنید دوستتان به شما می‌گوید،

I won the lottery, get out, get out, get  out of here, get out of town so you can  

من در قرعه‌کشی برنده شدم، برو بیرون، برو بیرون، از اینجا برو بیرون، از شهر برو تا بتوانی

add get out of here or less commonly, but  still comment, get out of town. It's just  

برو از اینجا یا کمتر به آن اضافه کن، اما همچنان نظر بده، برو از شهر. این فقط

a show that I can't believe it. What get out.  Get out. So if your friend says something very

نمایشی است که نمی توانم آن را باور کنم. چه چیزی بیرون. برو بیرون. بنابراین اگر دوست شما چیزی بسیار

Shocking or surprising. I'm moving  to Antarctica. Get out. Get out of  

تکان دهنده یا تعجب آور می گوید. من در حال حرکت به قطب جنوب هستم. برو بیرون. از شهر خارج شوید

town. Why? Why are you doing that?  When you get, I would have something

. چرا؟ چرا این کارو میکنی؟ وقتی می‌گیری، من چیزی دارم

or get out of doing something. It means  you avoid doing something unpleasant.  

یا از انجام کاری خارج می‌شوم. یعنی از انجام کاری ناخوشایند اجتناب می‌کنید.

So I could say, I need to get out of  cleaning the garage because that's  

بنابراین می‌توانم بگویم، باید از تمیز کردن گاراژ خارج شوم، زیرا این کار

unpleasant and I don't want to do it  to get together. This is when people

ناخوشایند است و نمی‌خواهم این کار را برای دور هم جمع شدن انجام دهم. این زمانی است که مردم از نظر

Eyes socially. They join each other socially.  So I might ask what time are we getting  

اجتماعی نگاه می کنند. آنها از نظر اجتماعی به یکدیگر می پیوندند. بنابراین ممکن است بپرسم امشب چه ساعتی با

together tonight? So what time are we going  to meet each other? Join each other and have  

هم جمع می شویم؟ پس چه ساعتی قرار است همدیگر را ملاقات کنیم؟ به یکدیگر بپیوندید و

dinner. Have a cup of coffee? Go for a walk, do  something social. Now, if you specify the noun,  

شام بخورید. یک فنجان قهوه بخورید؟ پیاده روی بروید، کاری اجتماعی انجام دهید. حالا، اگر اسم مورد نیاز خود را مشخص کنید،

you need with, what time are you getting  together with your friends tonight?

امشب با دوستانتان چه ساعتی جمع می‌شوید؟

Right? You probably know this one to get up.  What time do you get up? This is when you  

درست؟ احتمالا این یکی را برای بلند شدن می شناسید. ساعت چند بیدار میشی؟ این زمانی است که

leave your bed in the morning, first thing in  the morning. So what time do you wake up? This  

صبح، اول صبح، تخت خود را ترک می‌کنید . پس ساعت چند از خواب بیدار می شوید؟ این

is when you open your eyes but then get up is  when you actually leave your bed. So I wake up  

زمانی است که چشم‌هایتان را باز می‌کنید، اما وقتی از خواب بلند می‌شوید، واقعاً تختتان را ترک می‌کنید. بنابراین من ساعت

at 6 a.m. but I don't get up until 6:30 but how  about this one, get up to. What did you get up to

6 صبح از خواب بیدار می شوم اما تا ساعت 6:30 بیدار نمی شوم، اما در مورد این یکی، تا ساعت بیدار شوم. دیشب چی گرفتی

Last night. This is a common way of  simply asking what someone did. Oh,  

این یک روش متداول برای اینکه به سادگی بپرسید کسی چه کار کرده است. اوه،

what did you get up to last night? Oh, not much.  I watched a movie. We also use this one though,  

دیشب چه کاری انجام دادی؟ اوه، نه زیاد. من یک فیلم تماشا کردم. با این حال، ما از این یکی نیز استفاده می‌کنیم،

to imply that someone is doing something  wrong. My kids are always getting up to.  

برای اینکه بگوییم شخصی در حال انجام کاری اشتباه است. بچه های من همیشه بلند می شوند.

No good. This is the same thing as getting  into trouble, but in a general context. So  

خوب نیست. این همان چیزی است که دچار مشکل شوید، اما در یک زمینه کلی. پس

what did you get up to last night? It's  what did you do last night to get across?

دیشب چه کاری انجام دادی؟ این این است که دیشب چه کاری انجام دادید تا به آن برسید؟

Ross. This is to communicate your idea  successfully. So, as a non-native speaker,  

راس این برای انتقال موفقیت آمیز ایده شما است . بنابراین، به‌عنوان یک سخنران غیر بومی،

you might say I have a hard time getting my  ideas across, I have a hard time communicating  

ممکن است بگویید من برای رساندن ایده‌هایم مشکل دارم، برای برقراری ارتباط

successfully, and if you have a hard time getting  your ideas across, someone might ask you. What  

موفقیت آمیز مشکل دارم، و اگر برای شما مشکل است که ایده‌هایتان را منتقل کنید، ممکن است کسی از شما بپرسد. می

are you getting at? What are you getting at? This  is another way of saying. What are you trying to?

خوای به چی برسی؟ می خوای به چی برسی؟ این یک راه دیگر برای گفتن است. برای چی تلاش میکنی؟

Communicate. What do you mean? So, if you're  trying to explain something, but the other  

برقراری ارتباط. منظورت چیه؟ بنابراین، اگر می‌خواهید چیزی را توضیح دهید، اما

person doesn't understand, they can say, what are  you getting at now? To get at can also mean to  

طرف مقابل نمی‌فهمد، می‌تواند بگوید الان به چه چیزی می‌رسید؟ رسیدن به آن می تواند به معنای

successfully reach, something, or find something  or obtain something. So, let's say I have a  

رسیدن موفقیت آمیز به چیزی، یا یافتن چیزی یا به دست آوردن چیزی باشد. بنابراین، فرض کنید من یک

shelf and I have a hat on a very high shelf. I  might say, I can't get at my hat. I can't read.

قفسه دارم و یک کلاه روی یک قفسه بسیار بلند دارم. ممکن است بگویم، نمی‌توانم به کلاهم دست پیدا کنم. من نمی توانم بخوانم. به

Reach my hat. So you get rid of this  is when you throw away. So permanently  

کلاه من برس بنابراین زمانی که دور می اندازید از شر آن خلاص می شوید . بنابراین برای همیشه

remove unwanted items. So remember I said  I wanted to get out of cleaning my garage  

موارد ناخواسته را حذف کنید. پس به یاد داشته باشید که گفتم می‌خواهم از تمیز کردن گاراژم خارج شوم،

because there's so many things, I need to get  rid of. There are so many unwanted things in  

زیرا چیزهای زیادی وجود دارد که باید از شر آن خلاص شوم. چیزهای ناخواسته زیادی در

my garage that I want to permanently  remove. So maybe once a year, you can

گاراژ من وجود دارد که می‌خواهم برای همیشه پاکشان کنم. بنابراین شاید سالی یک بار بتوانید

Go

through your entire house and get rid of things,  get rid of unwanted things to get wound up about

کل خانه خود را مرور کنید و از شر چیزها خلاص شوید، از شر چیزهای ناخواسته خلاص شوید تا در مورد چیزی زخمی شوید،

something

is when you get really angry about something.  So let's say, your father, doesn't like politics

زمانی است که واقعاً از چیزی عصبانی می شوید. بنابراین فرض کنید، پدر شما به طور کلی سیاست را دوست ندارد

in general. So every time he sees something in the  news about politicians he gets wound up. He gets

. بنابراین هر بار که چیزی در اخبار درباره سیاستمداران می‌بیند، زخمی می‌شود. او

Ali,

علی را

angry, but you might say to your dad,  get over it, get over it, to get over

عصبانی می کند، اما شما ممکن است به پدرتان بگویید، از آن عبور کن، غلبه کن، برای غلبه بر

something

is when you tell someone, they shouldn't have  strong feelings towards something else, and those

چیزی

است که به کسی می گویید، او نباید احساسات قوی نسبت به چیز دیگری داشته باشد، و این

strong

feelings are usually negative feelings. So,  

احساسات قوی معمولا منفی هستند. احساسات بنابراین،

if your dad gets really wound up about  politics, you can say, oh, just get over it.

اگر پدرتان واقعاً در مورد سیاست زخم خورده است، می توانید بگویید، اوه، فقط از آن عبور کنید.

It's not a big deal. You can of course,  

این چیز مهمی نیست. مطمئناً می‌توانید از

get over someone. Do you know this one?  When you get over someone it means you.

کسی غلبه کنید. آیا این یکی را می شناسید؟ وقتی از کسی غلبه میکنی یعنی تو

No

longer have romantic feelings for that  person. So, after my divorce, it took me

دیگر نسبت به آن فرد احساسات عاشقانه نداشته باشید . بنابراین، پس از طلاق، سال‌ها طول کشید

years

to get over my husband it took me years to  stop having romantic feelings towards my

تا بر شوهرم غلبه کنم، سال‌ها طول کشید تا احساسات عاشقانه نسبت به شوهرم نداشته باشم

Husband. Now someone could

. حالا یکی می تواند

say get over it, stop

بگوید از پس آن برآیید، از این

being upset about

the situation that you're no longer with

که دیگر با

your husband. But that might be a little  insensitive. You can also get over an illness,  

شوهرتان نیستید ناراحت نشوید. اما ممکن است کمی غیر حساس باشد. شما همچنین می‌توانید بر یک بیماری غلبه کنید،

which means you recover from an  illness. It took me weeks to get  

که به این معنی است که از یک بیماری بهبود می‌یابید. هفته ها طول کشید تا

over my cold. It took me weeks  to recover from my cold to get

بر سرماخوردگی ام غلبه کنم. هفته‌ها طول کشید تا از سرماخوردگی خود خلاص شوم تا

Mound. This is how you travel  within an area. So if you're a  

موند را بگیرم. به این ترتیب در یک منطقه سفر می‌کنید. بنابراین اگر

tourist you might Google. What's the  best way to get around New York City  

گردشگر هستید، ممکن است در گوگل جستجو کنید. بهترین راه برای رفت و آمد در شهر نیویورک چیست

and of course, it's not by car. You don't want to  get around by car because the traffic is terrible.  

و البته با ماشین نیست. نمی‌خواهید با ماشین رفت و آمد کنید زیرا ترافیک وحشتناک است.

So walking is the best way to get around or  taking the subway is the best way to get around.

بنابراین پیاده‌روی بهترین راه برای رفت و آمد است یا استفاده از مترو بهترین راه برای رفت و آمد است.

Around New York City. When you get around  to something or to doing something,  

در اطراف شهر نیویورک. وقتی به کاری نزدیک می‌شوید یا کاری را انجام می‌دهید، به این

it means you finally do something after not  doing it for a long period of time. So let's  

معنی است که بالاخره کاری را بعد از انجام ندادن آن برای مدت طولانی انجام می‌دهید. بنابراین، فرض کنید

say I was trying to get out of cleaning  the garage because I didn't really want  

سعی می‌کردم از تمیز کردن گاراژ خارج شوم، زیرا واقعاً نمی‌خواستم

to get rid of all that unwanted  stuff, but I finally got around

از شر همه چیزهای ناخواسته خلاص شوم ، اما در نهایت

On to cleaning the garage. So I finally  clean the garage after a long time of not  

به تمیز کردن گاراژ رسیدم. بنابراین من بالاخره بعد از مدت‌ها

cleaning the garage to get it together is  when you take control of your life or your  

تمیز کردن گاراژ را تمیز می‌کنم تا گاراژ را جمع کنم وقتی کنترل زندگی یا

emotions. So let's say your friend is really  upset because she broke up with her husband.

احساسات خود را به دست می‌گیرید. بنابراین فرض کنید دوست شما واقعاً ناراحت است زیرا از شوهرش جدا شده است.

And she has not gotten over him and you  want to tell your friend to just get over  

و او بر او غلبه نکرده است و شما می خواهید به دوست خود بگویید که از پس

it. But instead you tell your friend, get  it together, get it together. You need to  

آن بربیاید. اما در عوض به دوستت می‌گویی، آن را جمع کن، جمع کن. شما باید

take control of your emotions because  your friend is crying all the time or  

کنترل احساسات خود را به دست بگیرید زیرا دوست شما همیشه گریه می کند یا

she's really upset. She's really moody angry,  not pleasant to be around and you tell your

واقعاً ناراحت است. او واقعاً بداخلاق عصبانی است، بودن در اطراف و شما به جبهه خود خوشایند نیست

Front. You need to get it together,  which is a little bit of tough love,  

. شما باید آن را جمع کنید، که کمی عشق سخت است،

but sometimes it's necessary. There are many  phrasal verbs with get through that have different  

اما گاهی اوقات لازم است. افعال عبارتی بسیاری با get through وجود دارد که معانی مختلفی دارند

meanings. When you get through something, it means  you in der or deal with a difficult situation,  

. وقتی از چیزی عبور می کنید، به این معنی است که در موقعیت سختی هستید یا با آن روبرو هستید،

it was really difficult for me to get  through my father's death. So my father died

برای من واقعاً سخت بود که از مرگ پدرم عبور کنم. بنابراین پدرم فوت کرد

Obviously that's a difficult situation. Hopefully  you don't say get over it because that would be  

واضح است که وضعیت دشواری است. امیدوارم نگویید که از پس آن برآیید زیرا این امر

very insensitive but I had a hard time getting  through my father's death so you can use this in  

بسیار غیر حساس است، اما من به سختی می‌توانم از مرگ پدرم عبور کنم، بنابراین شما می‌توانید از آن در

a personal situation you can use it in a work  situation as well. I don't get along with my  

موقعیت شخصی استفاده کنید و می‌توانید از آن در موقعیت کاری نیز استفاده کنید. من با رئیسم هماهنگ نیستم،

boss so I have a hard time getting through our  meetings. I have a hard time dealing with our

بنابراین برای گذراندن جلساتمان مشکل دارم . من برای مقابله با جلساتمان مشکل دارم،

Meetings because I don't get along with my boss  when you get through something. It can also  

زیرا وقتی شما از چیزی عبور می کنید، با رئیسم کنار نمی آیم. همچنین می‌تواند به این

mean that you successfully finish something  that was very difficult or time-consuming.  

معنی باشد که کاری را با موفقیت به پایان می‌رسانید که بسیار سخت یا زمان‌بر بود.

I finally got through the report, so you  finished it, but it took you a really long  

من بالاخره گزارش را دریافت کردم، بنابراین شما آن را به پایان رساندید، اما واقعاً زمان زیادی از شما گرفت

time. It was difficult when you get through  to someone, it means that you successfully.

. سخت بود وقتی با کسی ارتباط برقرار می کنید، به این معنی است که شما موفق شده اید.

At them after numerous attempts of  trying to contact them. So let's say,  

پس از تلاش‌های متعدد برای تماس با آنها. بنابراین، فرض کنید،

I needed to get back to John, I needed to  respond to John, but every time I called John,  

من باید به جان برمی‌گشتم، باید به جان پاسخ می‌دادم، اما هر بار که با جان تماس می‌گرفتم،

I got his voicemail. I could say I'm  having a hard time getting through to John,  

پست صوتی او را دریافت می‌کردم. می‌توانم بگویم برای رسیدن به جان برایم سخت است،

so I can't get back to John because I  can't get through to him, but we also use

بنابراین نمی‌توانم به جان برگردم زیرا نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم، اما

To get through to someone when you're able to  communicate something to someone in a way that  

وقتی می‌توانید با کسی ارتباط برقرار کنید، از «برخورد کردن با کسی» استفاده می‌کنیم. چیزی برای کسی به نحوی که

they understand it. So I told my friend that  she shouldn't quit her job and I explained all  

آن را بفهمد. بنابراین به دوستم گفتم که او نباید شغلش را رها کند و همه دلایل را توضیح دادم

the reasons why and I finally got through  to her. So I finally made her understand  

و در نهایت به او رسیدم. بنابراین بالاخره به او فهماندم که

why she shouldn't quit her job. Your head is  probably spinning right now with all of these

چرا نباید کارش را رها کند. احتمالاً در حال حاضر سرتان با تمام این

Diesel verbs with get. But all you  need is some practice practice,  

افعال Diesel با get در حال چرخش است. اما تنها چیزی که به آن نیاز دارید تمرین،

practice and repetition. So  let's do that right now with  

تمرین و تکرار است. بنابراین بیایید همین الان با

a quiz. So you have a chance to review  and practice. These get phrasal verbs.

یک مسابقه این کار را انجام دهیم. بنابراین فرصتی برای مرور و تمرین دارید. اینها افعال عبارتی می گیرند.

So how did you do with that quiz?  Don't worry if it was difficult again,  

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ اگر دوباره مشکل بود نگران نباشید،

you just need to practice so review this video  again multiple times try that quiz again,  

فقط باید تمرین کنید، بنابراین چندین بار این ویدیو را مرور کنید دوباره آن مسابقه را امتحان کنید

but share your score in the comments so you can  come back and see how much you've improved and  

اما امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید تا بتوانید برگردید و ببینید چقدر پیشرفت کرده‌اید و

share. Your favorite phrasal verbs with get  in the comments as well and before you go  

به اشتراک بگذارید. افعال عبارتی مورد علاقه شما با get در نظرات نیز وجود دارد و قبل از رفتن

you can get this free speaking guide where  I share six tips on how to speak English,  

می‌توانید این راهنمای گفتاری رایگان را دریافت کنید که در آن شش نکته در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی به اشتراک می‌گذارم،

fluently and confidently, you can  download this for free from my website.

روان و با اطمینان، می‌توانید این را به صورت رایگان از وب‌سایت من دانلود کنید.

Right right here and you can get  started with your nice lesson right now.

درست همین‌جا و می‌توانید همین الان با درس خوبتان شروع کنید.