IELTS BAND 9 Vocabulary | 200+ Words YOU MUST KNOW to Prepare for IELTS

Welcome to this English fluency master  class in this master class you'll learn  

به این کلاس مستر  تسلط به زبان انگلیسی خوش آمدید، در این کلاس مستر،

everything you need to prepare for your IELTS  or language exam in this master class you'll  

همه چیزهایی را که برای آماده شدن برای آزمون آیلتس یا زبان نیاز دارید، در این کلاس کارشناسی ارشد یاد خواهید گرفت، و

improve your vocabulary, grammar, reading,  listening, writing, and of course, speaking.

واژگان، گرامر، خواندن، شنیدن، نوشتن و البته صحبت کردن خود را بهبود می‌بخشید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer Now

البته، من جنیفر هستم حالا

Let's get started first in this master  class, let's focus on vocabulary.

بیایید ابتدا در این کلاس کارشناسی ارشد شروع کنیم ، بیایید روی واژگان تمرکز کنیم.

You'll.

Learn 33 words.

شما.

33 کلمه را یاد بگیرید.

You need to know to pass the  ielts #1 feasible feasible.

برای گذراندن ielts #1 feasible feasible باید بدانید.

This means possible to do easily or conveniently.

این بدان معناست که انجام آن به راحتی یا به راحتی امکان پذیر است.

Now, this is commonly used in  writing when discussing the  

اکنون، این معمولاً هنگام بحث در مورد

practicality how practical  is proposals or solutions.

عملی بودن پیشنهادها یا راه‌حل‌ها در نوشتن استفاده می‌شود.

For example, switching to renewable energy on a  large scale may not be feasible, may not be easily  

برای مثال، تغییر به انرژی‌های تجدیدپذیر در مقیاس وسیع ممکن است امکان‌پذیر نباشد، ممکن است به‌دلیل محدودیت‌های جغرافیایی

or conveniently done in certain  regions due to geographic limitations.

در مناطق خاصی به راحتی   یا به راحتی انجام نشود .

Or for an everyday example, you could  say when you have a great teacher,  

یا برای مثالی روزمره، می‌توانید بگویید وقتی معلم بزرگی دارید،

getting a high IL score becomes  feasible, becomes easy to do.

گرفتن نمره IL بالا عملی می‌شود، انجام آن آسان می‌شود.

Do you agree with that?

آیا شما با آن موافق هستید؟

If you do, put that's right, that's  right, put that's right in the comments.

اگر این کار را کردید، درست است، درست است، درست را در نظرات قرار دهید.

And don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

و نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم.

You can find the link in the  description #2 Proponent Proponent.

می‌توانید پیوند را در توضیحات #2 Proponent Proponent پیدا کنید.

This is a person who advocates for who supports  a theory, proposal, or course of action.

این شخصی است که از کسانی حمایت می کند که از یک نظریه، پیشنهاد یا روش عمل حمایت می کند.

Now, this is frequently seen in  discussions about policy debates  

اکنون، این اغلب در بحث‌های مربوط به بحث‌های سیاستی

and research in both speaking and writing,  for example, proponents of renewable energy.

و تحقیقات در گفتار و نوشتار، مثلاً طرفداران انرژی‌های تجدیدپذیر دیده می‌شود.

So this is people who support,  who advocate for renewable energy,  

بنابراین این افرادی هستند که حمایت می‌کنند، که از انرژی‌های تجدیدپذیر دفاع می‌کنند

argue that it provides a sustainable  alternative to fossil fuels.

استدلال می‌کنند که این انرژی جایگزین پایداری برای سوخت‌های فسیلی است.

I am a proponent of supporting any,  

من طرفدار حمایت از

any foundation, any, any type of group  that is being proactive about this.

هر بنیاد، هر نوع گروهی هستم که در این مورد فعال است.

As you know, I've been a very strong and  vocal proponent in the industry regarding  

همانطور که می‌دانید، من در مورد

the both the need and the opportunity to  rethink the models from the ground up.

نیاز و فرصت بازنگری مدل‌ها از پایه، یک طرفدار بسیار قوی و قوی در صنعت بوده‌ام.

I'm a huge proponent of all of us being  interdependent versus independent.

من طرفدار بزرگی هستم که همه ما به یکدیگر وابسته باشیم در مقابل مستقل.

Independent #3 deploy, deploy.

مستقل شماره 3 استقرار، استقرار.

This means to move into position for  

این به معنای حرکت در موقعیت برای

action or it can mean to utilize  something in a strategic manner.

اقدام یا می تواند به معنای استفاده از چیزی به شیوه ای استراتژیک باشد.

This is often used in writing to  describe the implementation of resources.

این اغلب به صورت نوشتاری برای توصیف اجرای منابع استفاده می‌شود.

So the use of resources or strategies  in various fields, for example,  

بنابراین استفاده از منابع یا استراتژی‌ها در زمینه‌های مختلف، برای مثال،

the government, this is  commonly used with government.

دولت، معمولاً با دولت استفاده می‌شود.

The government deployed emergency teams,  

دولت تیم‌های اضطراری را مستقر کرد،

so they put those teams in position  or used them strategically.

بنابراین آنها آن تیم‌ها را در موقعیت قرار دادند یا از آنها به صورت استراتژیک استفاده کردند.

So how did they use them strategically?

پس چگونه از آنها به صورت استراتژیک استفاده کردند؟

Perhaps to help tackle the  aftermath of the hurricane?

شاید برای کمک به مقابله با پیامدهای طوفان؟

Deploy algorithm and accidentally  deploy when you were landing.

الگوریتم را اجرا کنید و هنگام فرود به‌طور تصادفی  مستقر کنید.

Deploy the fleet #4 notable, notable.

ناوگان شماره 4 قابل توجه است، قابل توجه است.

This means worthy of attention or notice.

این به معنای شایسته توجه یا توجه است.

It could also simply mean remarkable.

همچنین می تواند به سادگی به معنای قابل توجه باشد.

This is commonly found in writing to highlight  significant differences or achievements.

این معمولاً برای برجسته کردن تفاوت‌ها یا دستاوردهای مهم در نوشتار یافت می‌شود.

For example, one notable difference.

به عنوان مثال، یک تفاوت قابل توجه.

So one significant difference.

بنابراین یک تفاوت قابل توجه.

One important difference between rural and  

یکی از تفاوت‌های مهم بین

urban lifestyles is the level of  access to healthcare facilities.

سبک زندگی روستایی و شهری، سطح دسترسی به امکانات مراقبت‌های بهداشتی است.

African soldiers proved to be notable  jungle fighters, and that's one of the more  

سربازان آفریقایی ثابت کردند که جنگجویان جنگلی قابل‌توجهی هستند، و این یکی از

notable aspects of how we painted at this  time anyway, certainly through the 1490s.

جنبه‌های قابل‌توجه‌تر در مورد نحوه نقاشی ما در این زمان است، قطعاً در دهه 1490.

This well preserved church is notable  due to its high church tower that has  

این کلیسای به خوبی حفظ شده به دلیل برج کلیسای مرتفعش که

been struck by lightning numerous times  throughout its history #5 detrimental.

در طول تاریخ خود بارها مورد اصابت صاعقه قرار گرفته است، قابل توجه است.

Detrimental.

مضر.

This means causing harm or tending to cause harm.

این به معنای ایجاد آسیب یا تمایل به ایجاد آسیب است.

This is used in writing mainly to discuss negative  impacts or consequences of policies and actions.

این به صورت نوشتاری عمدتاً برای بحث درباره تأثیرات منفی یا پیامدهای سیاست‌ها و اقدامات استفاده می‌شود. می‌توانید

You could say while many aspects  of technology are beneficial,  

بگویید در حالی که بسیاری از جنبه‌های فناوری سودمند هستند،

excessive screen time can have a detrimental  effect, a negative effect on mental health.

زمان بیش از حد صفحه نمایش می‌تواند تأثیر مضری داشته باشد ، تأثیر منفی بر سلامت روان.

So this is a great word to have that contrast,  

بنابراین این یک کلمه عالی برای داشتن آن تضاد،

which is commonly done in  writing, can be detrimental.

که معمولاً در نوشتن انجام می‌شود، می‌تواند مضر باشد.

Matt, you're a detriment here.

مت، تو اینجا یک ضرر هستی.

My bitterness would be detrimental to my recovery.

تلخی من برای بهبودی من مضر است.

Number six, mitigate, mitigate.

شماره شش، تخفیف، تخفیف.

This means to make less  severe, serious or painful.

این به این معنی است که کمتر شدید، جدی یا دردناک باشد.

This is useful in writing and speaking to  discuss ways to reduce negative impacts,  

این در نوشتن و صحبت کردن برای بحث درباره راه‌های کاهش اثرات منفی،

especially in environmental contexts,  which are common on the ILS.

به‌ویژه در زمینه‌های محیطی، که در ILS رایج است، مفید است.

For example, countries worldwide  are investing in renewable energy  

برای مثال، کشورهای سراسر جهان در حال سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر

as a means to mitigate to reduce  the effects of climate change.

به‌عنوان وسیله‌ای برای کاهش اثرات تغییرات آب و هوایی هستند.

So to make those effects less serious  to mitigate, stop mitigating everyone  

بنابراین برای اینکه این اثرات جدی‌تر کاهش یابد، از کاهش دادن همه افراد

with mitigating circumstances on mitigating  the health risks #7 discrepancy discrepancy.

با شرایط کاهش‌دهنده برای کاهش اختلاف ناهماهنگی خطرات سلامتی خودداری کنید.

This is a lack of compatibility or  similarity between two or more facts.

این عدم سازگاری یا شباهت بین دو یا چند واقعیت است.

This is commonly used in writing when  analyzing data or discussing research findings.

این معمولاً هنگام تجزیه و تحلیل داده‌ها یا بحث در مورد یافته‌های تحقیق به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

For example, a noticeable  discrepancy exists between  

برای مثال، اختلاف قابل توجهی بین

the reported income levels of  urban and rural populations.

سطح درآمد گزارش‌شده جمعیت شهری و روستایی وجود دارد.

So the discrepancy is that difference.

بنابراین اختلاف در همین تفاوت است.

Why is there this discrepancy?

چرا این اختلاف وجود دارد؟

It.

Seems that we're doing a comparative evaluation,  

آن را به

نظر می‌رسد که ما در حال انجام یک ارزیابی مقایسه‌ای هستیم،

but typically, I could find a discrepancy and  then I would say, well, I'm not saying it.

اما معمولاً می‌توانم مغایرتی پیدا کنم و سپس می‌گویم، خوب، آن را نمی‌گویم.

And any discrepancy should hopefully be external.

و هر گونه اختلاف امیدواریم که خارجی باشد.

So as I go #8 resilient.

بنابراین همانطور که من #8 انعطاف پذیر.

Notice that resilient, resilient.

توجه کنید که انعطاف پذیر، انعطاف پذیر است.

If someone is resilient, it means they're able to  

اگر فردی انعطاف‌پذیر باشد، به این معنی است که می‌تواند در شرایط سخت

withstand or recover quickly  from difficult conditions.

مقاومت کند یا به سرعت بهبود یابد .

This is very useful in speaking and  writing when discussing communities  

این در صحبت کردن و نوشتن هنگام بحث در مورد جوامع

or individuals facing challenges,  which is very common on the IELTS.

یا افراد با چالش بسیار مفید است، که در آیلتس بسیار رایج است.

For example, communities affected by natural  disasters have proven to be remarkably resilient,  

برای مثال، جوامعی که تحت تأثیر بلایای طبیعی قرار گرفته‌اند ثابت کرده‌اند که به‌طور قابل‌توجهی انعطاف‌پذیر هستند و

rebuilding their lives and homes so they're able  to quickly recover from these negative situations.

زندگی و خانه‌های خود را بازسازی می‌کنند تا بتوانند به سرعت از این موقعیت‌های منفی بهبود یابند.

It's time to embrace a resilient, strong  culture of processing, not repressing.

زمان آن فرا رسیده است که فرهنگ پردازش مقاوم و قوی را بپذیریم ، نه سرکوب.

We can push for a safe, kind,  resilient and human digital future.

ما می‌توانیم برای آینده‌ای دیجیتالی ایمن، مهربان، انعطاف‌پذیر و انسانی تلاش کنیم.

People are leaving these climate resilient areas  for economic reasons #9 alleviate, alleviate.

مردم به دلایل اقتصادی، این مناطق مقاوم در برابر آب و هوا را ترک می‌کنند .

This is to make suffering or  deficiency or a problem less severe.

این برای کاهش شدت رنج یا کمبود یا مشکل است.

This is commonly used in writing and speaking to  

این معمولاً در نوشتن و گفتار برای

discuss solutions to societal  issues like poverty or health.

بحث در مورد راه‌حل‌های مسائل اجتماعی مانند فقر یا سلامتی استفاده می‌شود.

For example, local governments are  implementing policies to alleviate  

به عنوان مثال، دولت‌های محلی در حال اجرای سیاست‌هایی برای

to reduce housing shortages in  urban centers #10 vulnerable.

کاهش کمبود مسکن در مراکز شهری شماره ۱۰ آسیب‌پذیر هستند.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Vulnerable.

آسیب پذیر.

This means susceptible to  physical or emotional harm.

این به معنای مستعد آسیب فیزیکی یا عاطفی است.

Again, this is often used in discussions  

باز هم، این اغلب در بحث‌ها

about social issues, health,  and even environmental concerns.

درباره مسائل اجتماعی، بهداشت، و حتی نگرانی‌های زیست‌محیطی استفاده می‌شود.

You could say older populations are more  vulnerable, so they're more susceptible  

می‌توانید بگویید جمعیت‌های مسن‌تر آسیب‌پذیرتر هستند، بنابراین بیشتر در معرض

to health issues, which means they  get health issues easier and faster.

مشکلات سلامتی هستند، به این معنی که مشکلات سلامتی را آسان‌تر و سریع‌تر دریافت می‌کنند.

Vulnerable, especially during  severe weather conditions.

آسیب پذیر، به ویژه در شرایط آب و هوایی شدید. پارادایم شماره 11

He's vulnerable, vulnerable,  vulnerable #11 paradigm.

او آسیب پذیر، آسیب پذیر، آسیب پذیر است.

This one is very common paradigm.

این یکی پارادایم بسیار رایج است.

This is a typical example or pattern of something.

این یک نمونه یا الگوی معمولی از چیزی است.

You can think of it as a model.

می توانید آن را به عنوان یک الگو در نظر بگیرید.

This is frequently found in writing to  discuss shifts in thinking or approaches.

این اغلب به صورت نوشتاری برای بحث درباره تغییرات در تفکر یا رویکردها یافت می‌شود.

You could say the adoption of digital technology  

می‌توانید بگویید که پذیرش فناوری دیجیتال

in classrooms represents a  significant paradigm shift.

در کلاس‌های درس نشان‌دهنده یک تغییر پارادایم مهم است.

So a shift in thinking in education is that  it's a paradigm that's trying to hold us back.

بنابراین تغییر در تفکر در آموزش این است که این الگوی است که سعی دارد ما را عقب نگه دارد.

So it's kind of a new paradigm that actually seems  to unlock things not only in fundamental physics,  

بنابراین، این نوعی الگوی جدید است که در واقع به نظر می‌رسد که قفل چیزها را نه تنها در فیزیک بنیادی،

but also in the foundations of  mathematics and computer science,  

بلکه در مبانی ریاضیات و علوم رایانه،

and possibly in areas like  biology and economics as well.

و احتمالاً در زمینه‌هایی مانند زیست‌شناسی و اقتصاد نیز باز می‌کند.

I believe it's time to reject that old  paradigm and realize that our fates are linked.

من معتقدم زمان آن رسیده است که آن پارادایم قدیمی را رد کنیم و متوجه شویم که سرنوشت ما به هم مرتبط است.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

movies, YouTube, and the news.

فیلم، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای

You can look the description for the  link to learn more or you can go to  

کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید توضیحات مربوط به پیوند را مشاهده کنید یا می‌توانید به

my website and click on Finally Fluent Academy.

وب‌سایت من بروید و روی آکادمی Fluent Fluent کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson #12 viable.

حالا بیایید به درس #12 خود ادامه دهیم.

Viable.

قابل اجرا

This means capable of working successfully.

این بدان معنی است که قادر به کار با موفقیت است.

It can also mean feasible.

همچنین می تواند به معنای امکان پذیر باشد.

So it's very important to learn alternatives,  synonyms, because you'll commonly see them.

بنابراین بسیار مهم است که جایگزین‌ها، مترادف‌ها را یاد بگیرید ، زیرا معمولاً آنها را خواهید دید.

And if you want to discuss these same issues,  you can use an alternative word, a synonym.

و اگر می‌خواهید درباره همین موضوعات بحث کنید، می‌توانید از یک کلمه جایگزین، یک مترادف استفاده کنید.

So now we have viable.

بنابراین در حال حاضر ما قابل دوام است.

This is used in discussions about  sustainability and practical solutions.

این در بحث‌های مربوط به پایداری و راه‌حل‌های عملی استفاده می‌شود.

For example, solar power, you could  say, is becoming a viable alternative  

برای مثال، می‌توانید بگویید، انرژی خورشیدی در حال تبدیل شدن به یک جایگزین مناسب

to traditional energy sources in many  sunny regions at least #13 benign.

برای منابع انرژی سنتی در بسیاری از مناطق آفتابی حداقل شماره 13 خوش خیم است.

Notice that silent G benign 9 Benign.

توجه داشته باشید که G خوش خیم 9 خوش خیم.

This means having no significant  harm or adverse effect.

این بدان معناست که هیچ آسیب یا اثر نامطلوبی قابل توجهی ندارد.

Negative effect.

اثر منفی.

This is commonly used in discussions about  

این معمولاً در بحث‌هایی درباره

impacts and effects to talk about  something not having an effect.

تأثیرات و تأثیرات برای صحبت در مورد چیزی که تأثیری ندارد استفاده می‌شود.

For example, despite initial fears,  

برای مثال، علیرغم ترس های اولیه،

the new construction projects are expected  to have a benign effect on local wildlife.

پروژه های ساختمانی جدید انتظار می رود تاثیر خوش خیمی بر حیات وحش محلی داشته باشند.

So it means the new construction  projects don't have an effect.

بنابراین به این معنی است که پروژه‌های ساخت‌وساز جدید تأثیری ندارند.

They don't have a significant effect.

تاثیر قابل توجهی ندارند.

They have a benign effect.

اثر خوش خیم دارند.

It's benign.

خوش خیم است.

Were they benign?

آیا آنها خوش خیم بودند؟

Fine and benign #14 conducive.

خوب و خوش خیم شماره 14 مساعد است.

Conducive.

مساعد.

This means making a certain situation  or outcome likely or possible.

این به معنای محتمل یا ممکن کردن یک موقعیت یا نتیجه خاص است.

This is common in discussions about environments  that encourage certain behaviors or outcomes.

این امر در بحث در مورد محیط‌هایی که رفتارها یا نتایج خاصی را تشویق می‌کنند، رایج است.

For example, students suggest  that a clutter free space.

برای مثال، دانش‌آموزان پیشنهاد می‌کنند که فضای خالی از درهم‌ریختگی وجود داشته باشد.

A space free of clutter, free  of things, distracting things,  

فضایی عاری از بهم ریختگی، عاری از چیزها، چیزهای حواس پرتی،

is conducive to better concentration and learning.

به تمرکز و یادگیری بهتر کمک می کند.

So it helps you achieve that outcome.

بنابراین به شما کمک می کند تا به آن نتیجه برسید.

It's not conducive to health.

برای سلامتی مفید نیست

Atmosphere wasn't conducive, right?

جو مساعد نبود، درست است؟

So doesn't isn't conducive to rhyming.

بنابراین برای قافیه سازی مساعد نیست.

Well #15 incentive.

خوب، مشوق شماره 15.

Incentive.

مشوق.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

This is a thing that motivates or  encourages someone to do something.

این چیزی است که کسی را به انجام کاری تشویق یا تشویق می‌کند.

This is used in discussions about  economics, business, and public policy.

این در بحث‌های مربوط به اقتصاد، تجارت و سیاست عمومی استفاده می‌شود.

You hear this frequently.

این را اغلب می شنوید.

For example, to reduce emissions, the government  

برای مثال، برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، دولت

introduced financial incentives for  companies investing in clean energy.

برای شرکت‌هایی که در انرژی پاک سرمایه‌گذاری می‌کنند، مشوق‌های مالی ارائه کرد.

So those companies will get something in return  

بنابراین، آن شرکت‌ها

and incentive if they invest  in clean energy #16 compile.

در صورت سرمایه‌گذاری روی انرژی پاک شماره 16، چیزی در ازای آن و انگیزه دریافت خواهند کرد.

Compile.

کامپایل کنید.

This means to produce by assembling  information and other sources.

این به معنای تولید با جمع‌آوری اطلاعات و منابع دیگر است.

This is often used in academic  writing and research discussions.

این اغلب در نوشتارهای آکادمیک و بحث‌های پژوهشی استفاده می‌شود.

For example, the researchers compiled  so gathered together compiled data from  

به عنوان مثال، محققان

numerous sources to ensure  a comprehensive analysis,  

برای اطمینان از تجزیه و تحلیل جامع، داده‌های جمع‌آوری‌شده را از منابع متعدد جمع‌آوری کردند،

compiled them in our data processes  and combined it with compilation.

آنها را در فرآیندهای داده ما گردآوری کردند و با جمع‌آوری ترکیب کردند.

Who compiled this map?

چه کسی این نقشه را تهیه کرده است؟

17 Contradictory Contradictory.

17 متناقض متناقض.

This means mutually opposed or inconsistent.

این به معنای مخالفت متقابل یا ناسازگار است.

This is used in writing when discussing  conflicting ideas or conflicting data.

هنگام بحث درباره ایده‌های متضاد یا داده‌های متناقض، از این حالت به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

For example, the study presents  contradictory findings,  

به عنوان مثال، این مطالعه یافته‌های متناقضی را ارائه می‌کند،

with one portion indicating benefits and  another highlighting potential risks.

که یک بخش مزایا و دیگری خطرات بالقوه را نشان می‌دهد.

So they're opposed to each other, risks  and benefits and risks they're opposed.

بنابراین آنها با یکدیگر مخالف هستند، خطرات و منافع و خطراتی که با آنها مخالف هستند.

So it's contradictory.

بنابراین متناقض است.

Saying that out loud almost sounds contradictory.

گفتن آن با صدای بلند تقریباً متناقض به نظر می رسد.

Upside and grief.

وارونه و اندوه.

And honestly, our physics is telling  us a lot of contradictory things.

و صادقانه بگویم، فیزیک ما چیزهای متناقضی زیادی به ما می گوید.

They allow us to interpret its  complex and contradictory signals.

آنها به ما اجازه می دهند سیگنال های پیچیده و متناقض آن را تفسیر کنیم.

#18 Foster Foster This is to encourage or  promote the development of something, and usually  

#18 فاستر فاستر این برای تشویق یا ترویج توسعه چیزی و معمولاً

something good, and this is commonly used in  discussions about education and social policies.

چیز خوب است و معمولاً در بحث‌های مربوط به آموزش و سیاست‌های اجتماعی استفاده می‌شود.

Educational institutions should foster creativity,  

موسسات آموزشی باید خلاقیت را تقویت کنند،

encourage creativity because it is positive and  critical thinking in their students #19 retention.

خلاقیت را تشویق کنند زیرا این تفکر مثبت و انتقادی در حفظ دانش‌آموزان شماره 19 است.

Retention.

حفظ.

This is the continued possession,  use, or control of something.

این مالکیت، استفاده یا کنترل مداوم چیزی است.

This is used in writing when discussing  education and employment practices.

هنگام بحث درباره شیوه‌های تحصیلی و استخدامی، از این به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

Very common in employment, for example, employee  retention, the ability to retain keep employees.

در استخدام بسیار رایج است، به عنوان مثال، حفظ کارمند، توانایی حفظ کارمندان.

Employee retention remains  a priority as high turnover.

حفظ کارمندان به عنوان جابجایی بالا در اولویت است.

Employees leaving as high turnover can  disrupt team dynamics #20 depict depict.

کارمندانی که به دلیل جابجایی زیاد می‌توانند پویایی تیم را مختل کنند.

This is to represent by a drawing,  painting, or other art form.

این برای نشان دادن یک طراحی، نقاشی، یا سایر اشکال هنری است.

This is common in discussions about art and  literature, which is common in writing tasks.

این در بحث‌های مربوط به هنر و ادبیات رایج است ، که در کارهای نوشتن رایج است.

For example, art from this.

مثلا هنر از این.

Typically depicts scenes so in that art  

معمولاً صحنه‌هایی را به تصویر می‌کشد، بنابراین در آن هنر

you see this scene represented, so  depicts scenes of everyday life.

شما این صحنه را بازنمایی می‌کنید، بنابراین صحنه‌هایی از زندگی روزمره را به تصویر می‌کشد.

Show casting rural traditions inside the church.

نمایش سنت های روستایی ریخته گری در داخل کلیسا.

The paintings depict scenes from the old and  new testaments and effigies of patron Saints  

این نقاشی‌ها صحنه‌هایی از عهد قدیم و جدید و تمثال‌های قدیس‌های حامی را به تصویر می‌کشند،

would it would depict it as an illustration of the  flexibility and wisdom of common law adjudication.

اگر آن را به‌عنوان تصویری از انعطاف‌پذیری و حکمت قضاوت کامن لا به تصویر می‌کشند.

The paintings depict the image of a chair in  various stages of completion or dissolution.

نقاشی‌ها تصویر یک صندلی را در مراحل مختلف تکمیل یا انحلال به تصویر می‌کشند.

21 to steer clear of So notice here we  have a phrase to steer clear of something.

21 to steer away of بنابراین توجه کنید که در اینجا عبارتی برای دوری از چیزی داریم.

This means to avoid someone or something.

این به معنای اجتناب از کسی یا چیزی است.

This is used in speaking and you can use  it to give advice or recommendations,  

این در صحبت کردن استفاده می شود و می توانید از آن برای ارائه مشاوره یا توصیه استفاده کنید،

which is very common on IELTS.

که در آیلتس بسیار رایج است.

For example, health professionals  often advise patients to steer clear  

برای مثال، متخصصان بهداشت اغلب به بیماران توصیه می‌کنند که صرفاً برای

of to avoid processed foods to maintain  overall well-being 22 solely solely.

حفظ سلامت کلی خود از غذاهای فرآوری شده اجتناب کنند .

This means not involving anyone or anything else.

این بدان معناست که هیچ کس یا هیچ چیز دیگری را درگیر نمی کند.

It can also be a replacement to  only This is useful in writing  

همچنین می‌تواند جایگزینی برای فقط باشد.

to clarify specific points or responsibilities.

For example, the success of the project  does not solely depend on funding.

برای مثال، موفقیت پروژه صرفاً به تأمین مالی بستگی ندارد.

So it does not only depend on funding,  but also on effective management.

بنابراین نه تنها به تأمین مالی، بلکه به مدیریت مؤثر نیز بستگی دارد.

So this is a nice complex sentence and  you can replace only with solely 23.

بنابراین این یک جمله پیچیده خوب است و فقط می‌توانید آن را با 23 جایگزین کنید.

Abundant.

فراوان.

Abundant.

فراوان.

This means existing or  available in large quantities.

این به معنای موجود یا موجود در مقادیر زیاد است.

It also means plentiful.

همچنین به معنای فراوان است.

This is commonly used in discussions  about resources and again, environments.

این معمولاً در بحث درباره منابع و دوباره محیط‌ها استفاده می‌شود.

The country is known for its abundant natural  resources, particularly oil and timber.

این کشور به دلیل منابع طبیعی فراوان ، به ویژه نفت و الوار شناخته شده است.

Public space must be as free and  abundant as the air we breathe.

فضای عمومی باید به اندازه هوایی که تنفس می کنیم آزاد و فراوان باشد.

Fishing near the village.

ماهیگیری در نزدیکی روستا

Seals in Caribou were abundant to speak of.

فوک ها در کاریبو به وفور صحبت می کردند.

It does have abundant land  and abundant sun and wind.

زمین فراوان و خورشید و باد فراوان دارد.

We can't all duplicate that.

همه ما نمی توانیم آن را تکرار کنیم.

20.

20.

4 Sustainability Sustainability This is  

4 Sustainability Sustainability این قابلیتی است که باید

the ability to be maintained  at a certain rate or level.

در نرخ یا سطح معینی حفظ شود.

This frequently appears in discussions  about environmental issues and development.

این اغلب در بحث‌ها درباره مسائل زیست‌محیطی و توسعه ظاهر می‌شود.

Investing in renewable resources is critical  for the sustainability of our environment.

سرمایه گذاری در منابع تجدیدپذیر برای پایداری محیط زیست ما حیاتی است.

You will absolutely hear this word  and you should use it as well.

شما کاملاً این کلمه را خواهید شنید و باید از آن نیز استفاده کنید.

Biodiversity can contribute to  the sustainability of a community.

تنوع زیستی می تواند به پایداری یک جامعه کمک کند.

And I think the main way I I think you  should look at it is about sustainability.

و من فکر می‌کنم اصلی‌ترین روشی که فکر می‌کنم شما باید به آن نگاه کنید، پایداری است.

Sustainability.

پایداری.

It's become something that a lot of  people in the world are striving for  

این به چیزی تبدیل شده است که بسیاری از افراد در جهان برای آن تلاش می‌کنند،

because we recognize what's going  on with the world these days.

زیرا ما می‌دانیم که این روزها در دنیا چه می‌گذرد.

25 Assess Assess This means to  evaluate or estimate the nature,  

25 ارزیابی ارزیابی این به معنای ارزیابی یا برآورد ماهیت،

ability, or quality of something.

توانایی یا کیفیت چیزی است. به عنوان مثال،

This is common in writing when discussing  

هنگام بحث در مورد

evaluations in education  and business, for example.

ارزیابی‌ها در آموزش و پرورش و کسب‌وکار، این امر در نوشتن رایج است.

Teachers assess students understanding  through regular tests and assignments.

معلمان درک دانش‌آموزان را از طریق آزمون‌ها و تکالیف منظم ارزیابی می‌کنند.

It assesses tests, assess your options.

تست ها را ارزیابی می کند، گزینه های شما را ارزیابی می کند.

Interesting assessment 26 Target Target.

ارزیابی جالب 26 Target Target.

This is an objective or result  toward which efforts are directed.

این هدف یا نتیجه ای است که تلاش ها به سمت آن هدایت می شود.

So you direct your efforts toward a target.

بنابراین شما تلاش خود را به سمت یک هدف هدایت می کنید.

This is commonly used in writing, especially  in essays discussing your goals and objectives.

این معمولاً در نوشتن استفاده می‌شود، مخصوصاً در مقاله‌هایی که درباره اهداف و اهداف شما بحث می‌کنند. می‌توان

You could say the initiative targets a 25%  reduction in carbon emissions within five years.

گفت هدف از این ابتکار کاهش ۲۵ درصدی انتشار کربن ظرف پنج سال است.

So notice here it's a verb.

بنابراین توجه کنید اینجا یک فعل است.

The initiative targets to target.

ابتکار هدف گذاری را هدف قرار می دهد.

This is also a noun odd target.

این نیز یک هدف عجیب و غریب است.

The target is a 25% reduction.

هدف کاهش 25 درصدی است.

27 Illicit Illicit.

27 غیر قانونی غیر قانونی.

This is to get a response, answer or fact from  someone, often through questioning or discussion.

این برای دریافت پاسخ، پاسخ یا واقعیت از شخصی، اغلب از طریق پرسش یا بحث است.

This is commonly used in writing when  discussing studies, research or data.

این معمولاً هنگام بحث درباره مطالعات، تحقیقات یا داده‌ها به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

For example.

به عنوان مثال.

The questions were designed  to elicit authentic responses,  

سؤال‌ها به‌منظور دریافت پاسخ‌های معتبر طراحی شده‌اند

so to get real honest responses from participants.

تا پاسخ‌های صادقانه واقعی از شرکت‌کنندگان دریافت کنند.

#28 Decipher Decipher.

#28 رمزگشایی رمزگشایی.

This means to interpret or to make sense of  something that is difficult to understand.

این به معنای تفسیر یا معنا بخشیدن به چیزی است که درک آن دشوار است.

A synonym is to decode, to decipher, to decode.

مترادف آن رمزگشایی، رمزگشایی، رمزگشایی است.

This is commonly used in writing when  discussing the meaning of someone or something.

این معمولاً در نوشتن هنگام بحث درباره معنای شخصی یا چیزی استفاده می‌شود.

For example, scholars spent decades  attempting to decipher the ancient script.

برای مثال، محققان چندین دهه تلاش کردند تا خط باستانی را رمزگشایی کنند.

So attempting to understand the  meaning of the ancient script,  

بنابراین، پروفسور آرم، در تلاش برای درک معنای خط باستانی،

Professor Arm wants to decipher which  data can lead to discriminatory actions  

می‌خواهد رمزگشایی کند که کدام داده‌ها می‌توانند منجر به اقدامات تبعیض آمیز

or privacy invasions and to set safeguards  for a better protection of human subjects.

یا تجاوز به حریم خصوصی شوند و تدابیری را برای محافظت بهتر از سوژه‌های انسانی تعیین کند.

In data science, students with hearing loss rely  more heavily on visual cues to decipher what is  

در علم داده، دانش‌آموزان مبتلا به کم شنوایی بیشتر به نشانه‌های بصری برای رمزگشایی از آنچه

being said, and now we have the capacity to  decipher life in a way we never did before.

گفته می‌شود تکیه می‌کنند و اکنون ما این ظرفیت را داریم که زندگی را به روشی که قبلاً انجام نداده‌ایم رمزگشایی کنیم.

29 Fluctuate, fluctuate.

29 نوسان، نوسان.

This means to change or vary irregularly,  

این به معنای تغییر یا تغییر نامنظم است،

so not by following a pattern  and often in amount or level.

بنابراین نه با پیروی از یک الگو و اغلب در مقدار یا سطح.

This is commonly used when discussing the  results or current state of something.

این معمولاً هنگام بحث درباره نتایج یا وضعیت فعلی چیزی استفاده می‌شود.

For example, the stock market fluctuates.

مثلاً بازار سهام در نوسان است.

It's up, it's down, and it's not  a regular pattern, it's irregular.

بالا است، پایین است، و یک الگوی منظم نیست، نامنظم است.

The stock market fluctuates dramatically  in response to world events.

بازار سهام در واکنش به رویدادهای جهانی به شدت نوسان می کند.

Any weight fluctuations This weight fluctuates.

هر گونه نوسان وزن این وزن نوسان دارد.

Any weight fluctuations #30 Outline outline.

هر گونه نوسانات وزن #30 طرح کلی.

This is to give a summary of something and is  

این برای ارائه خلاصه ای از چیزی است و

often used in writing to present  main ideas or structures clearly.

اغلب به صورت نوشتاری برای ارائه ایده ها یا ساختارهای اصلی به وضوح استفاده می شود.

For example, the professor outlined the  main points of the lecture at the beginning.

برای مثال، استاد در ابتدا نکات اصلی سخنرانی را بیان کرد.

Just the outline.

فقط طرح کلی

Anything you outline with  this I just outlined for you.

هر چیزی را که با این طرح می‌کنید، من فقط برای شما شرح دادم.

31 Promote Promote.

31 ترویج ترویج.

This means to support or actively encourage.

این به معنای حمایت یا تشویق فعالانه است.

This is frequent in discussions about public  health, education and social initiatives.

این موضوع در بحث‌های مربوط به بهداشت عمومی، آموزش و ابتکارات اجتماعی مکرر است.

For example, government campaigns often promote  healthier lifestyles to reduce healthcare costs.

برای مثال، کمپین‌های دولتی اغلب سبک زندگی سالم‌تری را برای کاهش هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی ترویج می‌کنند.

32 Habitat Habitat This is the natural  environment in which an Organism lives.

32 زیستگاه زیستگاه این محیط طبیعی است که یک ارگانیسم در آن زندگی می کند.

This is commonly used in discussions  about ecology and conservation.

این معمولاً در بحث‌هایی درباره اکولوژی و حفاظت استفاده می‌شود.

For example, protecting forests is  essential to preserving the habitats.

برای مثال، حفاظت از جنگل‌ها برای حفظ زیستگاه‌ها ضروری است.

The homes of numerous species.

خانه های گونه های متعدد.

33 Augment Augment.

33 Augment Augment.

This is to make something  larger, greater, or more intense.

این برای اینکه چیزی بزرگتر، بزرگتر یا شدیدتر شود.

This is common in speaking and writing  to discuss increases or improvements  

این امر در صحبت کردن و نوشتن برای بحث در مورد افزایش یا بهبود

in systems, infrastructures or even skills.

در سیستم‌ها، زیرساخت‌ها یا حتی مهارت‌ها رایج است.

For example, the government allocated additional  funds to augment public health services so to  

به عنوان مثال، دولت بودجه اضافی را برای افزایش خدمات بهداشت عمومی اختصاص داد تا به

help improve the size or state of these public  health services in response to rising demands.

بهبود اندازه یا وضعیت این خدمات بهداشتی عمومی در پاسخ به افزایش تقاضا کمک کند.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's keep focusing on vocabulary.

حالا بیایید بر روی واژگان تمرکز کنیم.

Now you'll learn 30 full phrases  specifically for your IELTS speaking section.

اکنون 30 عبارت کامل را به طور خاص برای بخش اسپیکینگ آیلتس خود خواهید آموخت.

Of course, on the IELTS, they're  going to ask you, where do you live?

البته، در آیلتس، آنها از شما خواهند پرسید که کجا زندگی می کنید؟ می

You can say I was born and raised in Winnipeg.

توان گفت من در وینیپگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

That's where I was born and raised.

آنجا به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

Did you know that I was born and  raised to be born and raised in?

آیا می‌دانستید که من به دنیا آمدم و بزرگ شدم تا در آن به دنیا بیایم و بزرگ شوم؟

Now here your verb is to be.

حالا اینجا فعل شما to be است.

So of course you need to conjugate it in the  past simple because it's a completed past action.

بنابراین مطمئناً باید آن را در گذشته ساده با هم ترکیب کنید زیرا این یک عمل گذشته کامل است.

I was born and raised in and then you  can state your city or your country.

من در متولد و بزرگ شدم و سپس می‌توانید شهر یا کشور خود را اعلام کنید.

Now don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم.

You can look in the description for the link.

برای یافتن لینک می توانید به توضیحات مراجعه کنید. می‌توانید

You can add on to this to make it sound more  complex to make you sound more advanced.

به آن اضافه کنید تا پیچیده‌تر به نظر برسد تا پیشرفته‌تر به نظر برسید.

I was born and raised in Winnipeg but now?

من در وینیپگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم اما اکنون؟

But now I live in Ottawa.

اما اکنون در اتاوا زندگی می کنم.

Go even further and say I've  lived here for over 10 years now.

حتی فراتر بروید و بگویید که اکنون بیش از 10 سال است که اینجا زندگی می کنم.

Notice I used the present perfect.

توجه داشته باشید که من از present perfect استفاده کردم.

You can also use the present perfect continuous  only for the verbs live, work and study.

همچنین می‌توانید از حال کامل استمراری فقط برای افعال live, work و study استفاده کنید.

And this is for an action that started  in the past and continues until now.

و این برای اقدامی است که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

So in the present perfect continuous,  I've been living here for over 10 years.

بنابراین در زمان کنونی کامل پیوسته، بیش از 10 سال است که اینجا زندگی می‌کنم.

You can use 4 plus the specific number of years.

می توانید از 4 به اضافه تعداد سال های خاص استفاده کنید.

You can even say four years, several  years, many years, a number of years.

حتی می توانید بگویید چهار سال، چندین سال، چندین سال، چند سال.

All of those are possibilities.

همه اینها احتمالات هستند.

Now let's move on to tell me about your work.

حالا بیایید ادامه دهیم تا در مورد کار خود بگویید. می

You can say I'm an engineer.

توانید بگویید من یک مهندس هستم.

I know this is a very simple sentence,  

می‌دانم که این جمله بسیار ساده‌ای است،

but most students get it wrong  because they forget the article.

اما اکثر دانش‌آموزان آن را اشتباه می‌گیرند، زیرا مقاله را فراموش می‌کنند.

You must use an article before your job title.

شما باید قبل از عنوان شغلی خود از یک مقاله استفاده کنید. به

Most likely you're going to use AH or an,  but it is possible to use the article.

احتمال زیاد می‌خواهید از AH یا an استفاده کنید، اما می‌توانید از مقاله استفاده کنید.

The This is when there is only one position in  the organization and you have that one position.

این زمانی است که فقط یک موقعیت در سازمان وجود دارد و شما آن یک موقعیت را دارید.

For example, I'm the executive director, so  there's only one executive director and that's me.

برای مثال، من مدیر اجرایی هستم، بنابراین فقط یک مدیر اجرایی وجود دارد و آن من هستم.

Now, if we use the, it's more common to explain  what the organization is or what the company is.

اکنون، اگر از آن استفاده کنیم، معمولاً توضیح می دهیم که سازمان چیست یا شرکت چیست.

But if you include just your job title with  a or an, you can, but you don't need to.

اما اگر فقط عنوان شغلی خود را با یک یا یک وارد کنید، می توانید، اما نیازی به این کار ندارید.

But if you use the, make sure  you state your organization.

اما اگر از آن استفاده می‌کنید، مطمئن شوید که سازمان خود را اعلام کرده‌اید.

Now add to this and add a general  statement about your specific job.

اکنون به این اضافه کنید و یک بیانیه کلی درباره شغل خاص خود اضافه کنید.

Being an engineer is rewarding.

مهندس بودن پاداش دارد.

Notice here being starts the sentence  because it's a gerund statement.

توجه داشته باشید که در اینجا جمله شروع می‌شود، زیرا این یک عبارت جرون است.

Gerund statements will absolutely  make you sound more advanced.

عبارات Gerund کاملاً شما را پیشرفته تر می کند. می

You could say I love using my analytical  skills to solve complex problems.

توانید بگویید من عاشق استفاده از مهارت های تحلیلی خود برای حل مسائل پیچیده هستم.

Love is a verb, a preference.

عشق یک فعل است، یک ترجیح.

So you need the verb a preference  plus a gerund Love using.

بنابراین شما به فعل a preference به اضافه یک Gerund Love با استفاده نیاز دارید. می

You could say I enjoy collaborating with my team.

توان گفت از همکاری با تیمم لذت می برم.

Enjoy is a verb, a preference.

لذت بردن یک فعل است، یک ترجیح.

So you need the gerund.

بنابراین شما به جروند نیاز دارید.

I enjoy collaborating with  my team and brainstorming  

من از همکاری با تیمم و ارائه

unique solutions to complex problems.

راه حل های منحصر به فرد برای مشکلات پیچیده لذت می برم.

So sure, you could say brainstorming solutions to  

بنابراین مطمئناً می‌توانید راه‌حل‌های طوفان فکری برای

problems, but adding adjectives  makes you sound more advanced.

مشکلات بگویید، اما افزودن صفت‌ها باعث می‌شود پیشرفته‌تر به نظر برسید.

You just mentioned something  positive about your work.

شما فقط به چیز مثبتی در مورد کار خود اشاره کردید.

Why not make a contrasting  statement and start with?

چرا یک بیانیه متضاد بیان نمی کنید و با آن شروع نمی کنید؟

However, this is a transition word  that we use to make a contrast,  

با این حال، این یک کلمه انتقالی است که ما از آن برای ایجاد تضاد استفاده می‌کنیم،

and using transition words will  make you sound so advanced.

و استفاده از کلمات انتقالی باعث می‌شود شما بسیار پیشرفته به نظر برسید.

However, being an engineer  also has its challenges.

با این حال، مهندس بودن چالش‌های خود را نیز دارد.

So before we had positives  about being an engineer,  

بنابراین، قبل از اینکه درباره مهندس بودن نکات مثبتی داشتیم

however, and now a negative about  being an engineer, a contrast.

،   و اکنون در مورد مهندس بودن، یک تضاد بود.

So now you can share one of those challenges,  

بنابراین اکنون می‌توانید یکی از آن چالش‌ها،   به‌ویژه کلمه انتقال  دیگری را به اشتراک بگذارید

specifically another transition  word to make you sound advanced.

تا حرفه‌ای به نظر برسید.

Specifically, I work around the  clock to meet tight deadlines.

به طور خاص، من شبانه روز کار می کنم تا ضرب الاجل های فشرده را رعایت کنم.

To work around the clock is an expression.

شبانه روز کار کردن یک عبارت است.

And using expressions really shows you understand  the language more at an advanced native level.

و استفاده از عبارات واقعاً نشان می‌دهد که زبان را در سطح بومی پیشرفته‌تر درک می‌کنید.

And of course, to work around the clock,  you can just imagine you work continuously.

و البته، برای کار شبانه روزی، فقط می توانید تصور کنید که به طور مداوم کار می کنید.

You work non-stop.

تو بی وقفه کار می کنی

Now let's talk about hobbies.

حالا بیایید در مورد سرگرمی ها صحبت کنیم. می‌توانید

You can begin with a gerund statement  that expresses your opinion on hobbies.

با یک جمله ژروند شروع کنید که نظر شما را در مورد سرگرمی‌ها بیان می‌کند.

In my opinion, having hobbies is  integral to living a fulfilling life.

به نظر من، داشتن سرگرمی برای داشتن یک زندگی کامل ضروری است.

So our gerund statement is  having hobbies is integral to.

بنابراین عبارت ژروند ما این است که سرگرمی‌ها جزء لاینفک آن است.

But then I just added on to  that by expressing my opinion.

اما سپس با بیان نظرم به آن افزودم.

So let's review some opinion words.

پس بیایید چند کلمه نظر را مرور کنیم.

Of course, in my opinion, in my view, from my  perspective, notice here from from my perspective,  

البته، به نظر من، به نظر من، از دیدگاه من، از دیدگاه من به اینجا توجه کنید،

personally, I think that have at  least four different opinion words.

شخصاً، فکر می کنم حداقل چهار کلمه نظر متفاوت داشته باشد. وقتی برای آیلتس می روید،

You can use these four in your  vocabulary when you go for your IELTS.

می توانید از این چهار در دایره لغات خود استفاده کنید.

Now let's get back to hobbies.

حالا بیایید به سرگرمی ها برگردیم.

You made your general statement, your gerund  statement, beginning with an opinion word.

شما بیانیه کلی خود را بیان کردید، بیانیه ی ژرونی خود را ، که با یک کلمه نظر شروع می شود.

Now you can state your specific hobby.

اکنون می توانید سرگرمی خاص خود را بیان کنید.

I'm an avid hiker, or maybe I'm  an avid cyclist, guitar player,  

من یک کوهنورد مشتاق هستم، یا شاید یک دوچرخه سوار، نوازنده گیتار،

tennis player, whatever your hobby is.

تنیس، هر چه سرگرمی شما باشد.

So here the structure is to be an  avid and then you need a noun and  

بنابراین در اینجا ساختار این است که مشتاق باشید و سپس به یک اسم نیاز دارید و

this means you have a strong interest,  passion or enthusiasm for that activity.

این بدان معنی است که شما علاقه، اشتیاق یا اشتیاق شدید به آن فعالیت دارید.

Now you can make a gerund statement  about why you enjoy this activity.

اکنون می‌توانید در مورد اینکه چرا از این فعالیت لذت می‌برید، بیانیه‌ای بنویسید.

Hiking gives me the opportunity to disconnect  from my devices and enjoy the beauty of nature.

پیاده‌روی به من این فرصت را می‌دهد که از وسایلم جدا شوم و از زیبایی طبیعت لذت ببرم.

Now notice that the gerund statement  started with the verb hiking.

اکنون توجه کنید که عبارت جیروند با فعل hiking شروع شده است.

You can also start a gerund  statement with the noun.

همچنین می‌توانید یک عبارت gerund  را با اسم شروع کنید.

For example guitar.

مثلا گیتار.

Guitar gives me the opportunity  to, you could say, play guitar.

گیتار به من این فرصت را می‌دهد که، می‌توان گفت، گیتار بزنم.

So you're using the verb form  or the noun form with guitar.

بنابراین شما از فرم فعل یا شکل اسم با گیتار استفاده می کنید.

Both are correct.

هر دو درست است.

Now, let's say you don't have any hobbies.

حالا فرض کنید هیچ سرگرمی ندارید.

Don't worry, you can still answer  this question in a very advanced way.

نگران نباشید، همچنان می‌توانید به روشی بسیار پیشرفته به این سؤال پاسخ دهید. می

You can say until now my  focus has been on my career.

توانید بگویید تا کنون تمرکزم روی حرفه ام بوده است.

However, I'm considering taking up and  then an activity taking up drawing.

با این حال، در نظر دارم شروع به کار کنم و سپس فعالیتی که طراحی را شروع کند.

So notice we have our present perfect.

بنابراین توجه داشته باشید که حال ما کامل است.

My focus has been because the action  started in the past and continues until now.

تمرکز من این بوده است که این اقدام در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Take up is the phrasal verb we use specifically  

Take up فعل عبارتی است که ما به طور خاص

with hobbies and activities  to mean start and notice.

برای سرگرمی ها و فعالیت ها به معنای شروع و توجه استفاده می کنیم.

Consider plus gerund.

بعلاوه جروند را در نظر بگیرید.

I'm considering that's in the present continuous.

من در نظر دارم که در حال استمراری است.

I'm considering taking up.

من در حال بررسی گرفتن هستم.

Take is in the gerund  because consider plus gerund.

Take به صورت جیروند است، زیرا به علاوه جیروند را در نظر بگیرید. با

You could also say, however,  I'd love to take up drawing.

این حال، می‌توانید بگویید، دوست دارم طراحی را شروع کنم.

The expression here is I would  love and then infinitive.

عبارت در اینجا I would love و سپس مصدر است.

Perhaps it's simpler to remember  and it still sounds advanced,  

شاید به خاطر سپردن آن ساده‌تر باشد و هنوز هم پیشرفته به نظر می‌رسد،

so feel free to use this alternative now.

بنابراین همین حالا از این جایگزین استفاده کنید.

You can still add on a gerund  statement about drawing,  

هنوز هم می‌توانید یک عبارت Gerund  درباره طراحی اضافه کنید،

but use the future simple because  you're not doing the activity right now.

اما از آینده ساده استفاده کنید زیرا فعالیت را در حال حاضر انجام نمی‌دهید.

Drawing will give me the  opportunity to disconnect.

طراحی به من فرصت قطع ارتباط را می‌دهد. می‌توانید

You could say I'm confident that or I'm hopeful  

بگویید من به این موضوع اطمینان دارم یا امیدوار هستم

that drawing will give me the  opportunity to disconnect.

که نقاشی به من فرصت قطع ارتباط بدهد.

You will sound very advanced.

شما بسیار پیشرفته به نظر خواهید رسید.

Now let's move on to tell me about your family.

حالا بیایید به من در مورد خانواده خود بگویید. می

You can say I'm from a close  knit family, close knit.

توانید بگویید من از یک خانواده صمیمی هستم.

Notice that pronunciation close knit.

توجه کنید که تلفظ نزدیک گره بزنید.

This is an adjective that describes the family.

این صفتی است که خانواده را توصیف می کند.

Now this is the same as saying  my family and I are very close.

حالا این همان است که می‌گوییم من و خانواده‌ام خیلی صمیمی هستیم.

My family and I, this is the subject.

من و خانواده ام، این موضوع است.

We, my family and I are very close.

من و خانواده ام خیلی صمیمی هستیم. می‌توانید

You can say everyone in my family gets along  because everyone is conjugated as a singular.

بگویید همه اعضای خانواده من با هم کنار می‌آیند، زیرا همه به صورت مفرد ترکیب می‌شوند.

Everyone gets along really well or used  extremely well to sound more advanced.

همه با هم خیلی خوب کنار می آیند یا بسیار خوب استفاده می کنند تا پیشرفته تر به نظر برسند.

Here's a great expression.

در اینجا یک بیان عالی است.

Everyone says I take after my mom in looks  and I take after my dad in personality.

همه می‌گویند من از نگاه مادرم و شخصیت پدرم را دنبال می‌کنم.

When you take after someone, it means  that you resemble them physically.

وقتی کسی را تعقیب می کنید، به این معنی است که از نظر فیزیکی شبیه او هستید.

So if you have a photo of you  and your mom and people say,  

بنابراین، اگر عکسی از خود دارید و مادرتان و دیگران می‌گویند،

oh, I see the similarities, you take  after your mom because your mom came  

اوه، من شباهت‌ها را می‌بینم، شما از مادرتان عکس می‌گیرید، زیرا اول مادرتان آمده است

first and maybe your mom takes  after your grandmother, etcetera.

و شاید مادرتان دنبال مادربزرگتان می‌رود و غیره.

But for personality, you can use this as well.

اما برای شخصیت، می توانید از این نیز استفاده کنید.

So maybe your dad is very  funny and you are very funny.

پس شاید پدرت خیلی بامزه باشد و تو خیلی بامزه.

So you take after your dad in personality.

بنابراین شما شخصیت پدرتان را دنبال می کنید.

A great phrasal verb to use on  the IELTS to sound very advanced.

یک فعل عبارتی عالی برای استفاده در آیلتس برای اینکه بسیار پیشرفته به نظر برسد.

Now let's move on to talk.

حالا بیایید به صحبت بپردازیم.

Talking about travel, you can say I'd love, I  would love, I'd love the opportunity to see Egypt,  

در مورد سفر صحبت می کنید، می توانید بگویید من دوست دارم، دوست دارم، دوست دارم فرصتی برای دیدن مصر،

to travel, to notice travel to  Egypt, but see Egypt, visit Egypt.

سفر، دیدن سفر به مصر پیدا کنم، اما مصر را ببینید، از مصر دیدن کنید.

So know when certain verbs  require additional prepositions,  

بنابراین بدانید زمانی که برخی افعال به حروف اضافه اضافی نیاز دارند،

Travel to a location, visit a location.

سفر به یک مکان، بازدید از یک مکان.

If I could travel anywhere, I'd choose Egypt.

اگر می توانستم به جایی سفر کنم، مصر را انتخاب می کردم.

This is our second conditional because it's  hypothetical and notice we have modal plus  

این دومین شرطی ما است زیرا فرضی است و توجه داشته باشید که ما

base verb.

فعل مبنا به اضافه مودال داریم. از

Don't use the infinitive modal plus base verb.

فعل مصدر بعلاوه مبنا استفاده نکنید.

Of course you can use a gerund statement.

البته می توانید از عبارت gerund استفاده کنید.

Visiting Egypt is at the top of my list.

بازدید از مصر در صدر فهرست من است.

Imagine you have a list of places you  want to visit and Egypt is at the top.

تصور کنید فهرستی از مکان‌هایی دارید که می‌خواهید از آن دیدن کنید و مصر در صدر قرار دارد. می‌توانید

You can make this more advanced  by using the present perfect.

با استفاده از حال عالی این را پیشرفته‌تر کنید.

Traveling to Egypt has been at the top  of my list for as long as I can remember,  

سفر به مصر تا زمانی که به یاد دارم در صدر فهرست من بود،

an action that started in the  past and continues until now.

اقدامی که از گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Now, why not use an opinion word?

حالا چرا از کلمه نظر استفاده نمی کنید؟

From my perspective, the pyramids are  one of our world's greatest treasures.

از دیدگاه من، اهرام یکی از بزرگترین گنجینه های جهان ما هستند.

So you're sharing an opinion that  reinforces why you want to visit Egypt.

بنابراین شما نظری را به اشتراک می‌گذارید که دلیل تمایل شما به بازدید از مصر را تقویت می‌کند. می‌توانید

You can go on and say, and I'd revel in, I'd revel  in the opportunity to see them with my own eyes.

ادامه دهید و بگویید، و من از آن لذت می‌برم، از فرصتی که آنها را با چشمانم ببینم لذت می‌برم.

The expression is to revel in the opportunity  and then you're infinitive to see them.

عبارت عبارت است از لذت بردن از فرصت ها و سپس دیدن آنها نامتناهی است.

This is a very advanced way of saying I  would thoroughly enjoy seeing the pyramids.

این یک روش بسیار پیشرفته برای گفتن است که من از دیدن اهرام کاملاً لذت می برم.

Now, as a bonus, let me share some phrases that  you can use when you want to clarify your answer.

اکنون، به عنوان یک امتیاز، اجازه دهید عباراتی را به اشتراک بگذارم که وقتی می‌خواهید پاسخ خود را روشن کنید، می‌توانید از آنها استفاده کنید.

So you're answering and you realize that  the words aren't coming out very well.

بنابراین شما در حال پاسخگویی هستید و متوجه می‌شوید که کلمات خیلی خوب بیرون نمی‌آیند. می‌توانید

You can say what I'm trying to say is,  and then you can change your thought.

بگویید آنچه من می‌خواهم بگویم، و سپس می‌توانید فکرتان را تغییر دهید.

You can express your thought a different way.

شما می توانید افکار خود را به روش دیگری بیان کنید.

What I mean is what I'm getting at  is what I'm trying to get at is to  

منظور من این است که به آن دست پیدا می‌کنم، این است که سعی می‌کنم به آن برسم این است که

put it another way, in other words,  and then you communicate your idea.

آن را به شکل دیگری بیان کنم، به عبارت دیگر، و سپس شما ایده‌تان را بیان کنید.

I suggest  

پیشنهاد می‌کنم

memorizing four of these because they will be  very helpful when you're taking your IELTS.

چهار مورد از این موارد را حفظ کنید، زیرا زمانی که آیلتس خود را امتحان می‌کنید، بسیار مفید خواهند بود.

Think of everything you learned.

به همه چیزهایی که یاد گرفتید فکر کنید.

Now let's focus on grammar.

حالا بیایید روی دستور زبان تمرکز کنیم.

You'll learn everything you need to  know about the verbs do, be, and have.

همه چیزهایی را که باید درباره افعال do، be و have بدانید، یاد خواهید گرفت.

You must master these verbs, so pay  close attention to this section first.

شما باید به این افعال تسلط داشته باشید، بنابراین ابتدا به این بخش توجه کنید.

In this master class, let's review the verb to be.

در این استاد کلاس، فعل to be را مرور می کنیم.

The verb to be can of course, be  used as the main verb in a sentence.

فعل to be البته می تواند به عنوان فعل اصلی در جمله استفاده شود.

Now don't worry about taking notes because I  summarize everything in our free lesson PDF.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در PDF درس رایگان خود خلاصه می کنم.

And at the end of this  lesson, I'm going to quiz you.

و در پایان این درس، می‌خواهم شما را امتحان کنم.

So make sure you watch until the end.

پس حتما تا آخر ببینید.

The verb to be is the main verb as the main verb.

فعل to be فعل اصلی به عنوان فعل اصلی است.

Let's review it in the present.

بیایید آن را در زمان حال بررسی کنیم.

Simple.

ساده

Now it has irregular conjugations.

حالا صیغه های نامنظم دارد. می

I know you're thinking, Jennifer, I know this,  

دانم که داری فکر می کنی، جنیفر، من این را می دانم،

but I correct these mistakes  with my most advanced students.

اما من این اشتباهات را با پیشرفته ترین دانش آموزانم اصلاح می کنم.

So pay attention.

پس توجه کنید.

The conjugations are I am, you, we,  they are ** *** it is I am happy.

صیغه ها من هستم، تو، ما، آنها هستند ** *** این است که من خوشحالم.

So we use the verb to be for States and emotions.

بنابراین ما از فعل to برای حالت ها و احساسات استفاده می کنیم.

What about you I am Right now I am.

در مورد تو چه من هستم در حال حاضر هستم.

Fill in the adjective, hopefully  it's a +1 and put it in the comments.

این صفت را پر کنید، امیدوارم 1+ باشد و آن را در نظرات قرار دهید.

I am what?

من چی هستم؟

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Practice that verb to be.

آن فعل to be را تمرین کنید.

You are my friend.

تو دوست من هستی

He is a happy person.

او فردی شاد است.

She is a doctor.

او یک پزشک است.

It is raining.

باران می بارد.

We are students.

ما دانشجو هستیم.

They are tired.

آنها خسته هستند.

Native speakers use the verb  to be in the contracted form.

گویشوران بومی از فعل به صورت قراردادی استفاده می کنند.

You should use it too, to sound more  natural, especially in spoken English.

شما نیز باید از آن استفاده کنید تا طبیعی تر به نظر برسد ، به خصوص در گفتار انگلیسی.

I'm happy you're my friend.

خوشحالم که دوست من هستی

He's a doctor, she's a doctor.

او یک دکتر است، او یک دکتر است.

It's raining where students  notice that pronunciation  

در جایی که دانش‌آموزان متوجه تلفظ می‌شوند،

where where students they're tired  as the main verb in the past simple.

جایی که دانش‌آموزان خسته هستند، به عنوان فعل اصلی در گذشته ساده، باران می‌بارد.

It also has irregular conjugations.

همچنین دارای صیغه های نامنظم است.

The subjects I, ** ***.

موضوعات من، ** ***.

It use was you.

استفاده از آن شما بودید.

We they use were.

ما آنها استفاده می کنند.

I was there yesterday.

دیروز اونجا بودم

He was a great leader.

او یک رهبر بزرگ بود.

She was at the party.

او در مهمانی بود.

It was a beautiful day.

روز زیبایی بود.

You were late.

دیر اومدی ما

We were happy.

خوشحال بودیم.

They were in the garden.

آنها در باغ بودند.

Let's look at the future.

به آینده نگاه کنیم.

Simple.

ساده

The structure is subject will be.

ساختار موضوع خواهد بود.

Now in this case, will is the  auxiliary verb and B is the main verb.

حال در این مورد، will فعل کمکی و B فعل اصلی است.

But the conjugations don't change.

اما صیغه ها تغییر نمی کنند.

So this is a very easy verb tense.

بنابراین این یک زمان فعل بسیار آسان است.

I will be there tomorrow.

من فردا آنجا خواهم بود.

You will be surprised.

شگفت زده خواهید شد.

He will be ready on time.

او به موقع آماده خواهد شد.

She will be at work.

او سر کار خواهد بود.

It will be sunny.

آفتابی خواهد بود. ما

We will be waiting.

منتظر خواهیم بود.

They will be happy.

آنها خوشحال خواهند شد.

Now let's look at the verb to be as the  auxiliary verb in the present continuous.

حالا بیایید به فعل to be به عنوان فعل کمکی در حال استمراری نگاه کنیم.

I'm reading a book, he's watching TV.

من کتاب می خوانم، او تلویزیون تماشا می کند.

They're being helpful.

آنها کمک کننده هستند

The structure here is subject.

ساختار در اینجا موضوع است.

And then you need the verb to be in the present.

و سپس شما نیاز دارید که فعل در حال باشد.

Simple.

ساده

So you have those three options  depending on the subject.

بنابراین بسته به موضوع، آن سه گزینه را دارید .

And is an R.

و یک R است.

And then you need your verb in ING,  which is the present participle.

و سپس به فعل خود در ING نیاز دارید، که فعل فعلی است.

Let's review all the conjugation options  for the verb to be in the infinitive.

بیایید همه گزینه‌های صرف را برای فعل به صورت مصدر مرور کنیم.

Of course, to be the base verb  be, you get rid of two present.

البته، برای اینکه فعل پایه‌ای باشید، از دو حال خلاص می‌شوید.

Simple AM is R.

AM ساده R است.

Past simple was were present  participle being past participle  

ماضی ساده بود.

bin and noticed that pronunciation  in American English, it's bin been.

Let's review that last example.

بیایید آن مثال آخر را مرور کنیم.

They're being helpful.

آنها کمک کننده هستند

This is the present continuous.

این حال استمراری است.

So we have our verb to be in the  present simple as the auxiliary  

بنابراین ما فعل خود را به صورت ساده در حال حاضر به عنوان

verb conjugated with the subject They are.

فعل کمکی با فاعل They are داریم.

And then we have the present participle.

و سپس ما فعل فاعل را داریم.

So we have our verb be in  the ING form, which is being.

بنابراین فعل ما be به شکل ING است، که بودن.

They're being helpful.

آنها کمک کننده هستند

The verb to be is the auxiliary verb.

فعل to be فعل کمکی است.

In the past continuous.

در گذشته مستمر.

He was watching TV.

داشت تلویزیون تماشا می کرد.

They were studying for the exam.

برای امتحان درس می خواندند.

The structure here is subject was  were conjugated with the subject  

ساختار در اینجا موضوع است که با فاعل

plus the present participle, your verb and ING.

به اضافه فعل فعلی، فعل شما و ING ترکیب شده است.

Let's review the future continuous.

بیایید آینده پیوسته را مرور کنیم.

She will be sleeping at that time.

اون موقع خوابه

They will be working on the project.

آنها روی پروژه کار خواهند کرد.

This one's easy because you already  know how to conjugate the future simple.

این یکی آسان است، زیرا شما از قبل می‌دانید که چگونه آینده ساده را با هم ترکیب کنید.

So you take that subject will be and then you  add on the present participle, your verb in ING.

بنابراین شما آن موضوع را در نظر بگیرید و سپس به فعل فعلی خود در ING اضافه کنید.

Let's review the verb been, which is the past  participle and remember that pronunciation.

بیایید فعل been را که فعل ماضی است مرور کنیم و آن تلفظ را به خاطر بسپاریم.

Repeat after me been been.

بعد از اینکه من بودم تکرار کنید

This is used in the present perfect  tense when B is the main verb.

زمانی که B فعل اصلی باشد، در زمان حال کامل استفاده می‌شود.

For example, he has been to Paris.

مثلاً پاریس بوده است.

They have been friends for years.

آنها سال ها با هم دوست هستند.

The structure here is subject have  or has conjugated with the subject  

ساختار اینجا فاعل have یا دارای مزدوج با فاعل   است

and then the past participle  with the verb to be is been.

و سپس فعل ماضی با فعل to be been است.

The past perfect tense also uses been  when the verb to be is the main verb.

زمانی که فعل to be فعل اصلی باشد، زمان گذشته کامل نیز از been استفاده می‌کند.

She had been in line for hours.

او ساعت ها در صف بود.

So here the structure is subject  had and then your past participle.

بنابراین در اینجا ساختار فاعل است و سپس فعل ماضی شما.

So for the verb to be that's been.

بنابراین برای فعل to be that been.

The verb to be is also used in the passive voice.

فعل to be نیز در صدای مفعول به کار می رود.

Now for the passive voice, this is when the  

اکنون برای صدای غیرفعال، این زمانی است که

focus is on the recipient rather  than the subject of the action.

تمرکز روی گیرنده به جای موضوع کنش است.

She ate the cake.

کیک را خورد.

Is this the passive or the active?

آیا این منفعل است یا فاعل؟

This is the active because the subject  she is doing the action, she ate the cake.

این فعال است زیرا سوژه ای که او در حال انجام عمل است، کیک را خورد.

Now I want you to change this  to the present passive voice.

اکنون می‌خواهم این را به صدای منفعل فعلی تغییر دهید. آیا

Can you do that?

می توانید این کار را انجام دهید؟

How would you start?

چگونه شروع می کنید؟

She ate the cake.

کیک را خورد.

So we take the object, the cake.

بنابراین ما شیء، کیک را می گیریم.

We use the verb to be is eaten, the cake  is eaten, and then you can include by whom?

ما از فعل to be is eaten، the cake  is eaten استفاده می کنیم، و سپس می توانید توسط چه کسی وارد شوید؟

By her, but that's optional.

توسط او، اما این اختیاری است.

So you already know your conjugations  for the verb to be in the present.

بنابراین شما قبلاً صیغه های خود را برای فعل to be در حال می دانید.

Simple.

So of course you need to change  them based on the subject.

ساده

بنابراین مطمئناً باید آنها را بر اساس موضوع تغییر دهید.

She ate the cake.

کیک را خورد.

What's that?

In the past passive, the cake was eaten because  the cake is conjugated as it it was eaten by her.

اون چیه؟

در غیرفعال گذشته، کیک خورده می‌شد زیرا کیک همانطور که توسط او خورده شده است، ترکیب می‌شود.

How about the present perfect passive voice?

صدای منفعل کامل فعلی چطور؟

Can you get this one?

میتونی این یکی رو بگیری؟

The cake?

کیک؟

The cake has been eaten.

کیک خورده شده

And the past?

و گذشته؟

Perfect, the cake.

عالی، کیک

The cake had been eaten.

کیک خورده بود

And how about the future?

و در مورد آینده چطور؟

The future passive, the cake.

منفعل آینده، کیک.

The cake will be eaten by her.

کیک توسط او خورده خواهد شد.

You should know how to use the present  passive and the past passive because  

شما باید بدانید که چگونه از حال و غیرفعال گذشته استفاده کنید زیرا

they are the most common, so focus on those two.

آنها رایج ترین هستند، بنابراین روی آن دو تمرکز کنید.

The verb to be is also used in the subjunctive,  

فعل to be نیز در حالت افعالی استفاده می‌شود،

and native speakers use this specifically  in hypothetical unreal situations.

و گویشوران بومی به طور خاص از آن در موقعیت‌های غیرواقعی فرضی استفاده می‌کنند.

What do you think about this sentence?

نظر شما در مورد این جمله چیست؟

If I were you, I'd apologize.

من اگه جای شما بودم عذرخواهی میکردم

What do you think?

Does it sound strange?

نظر شما چیست؟

عجیب به نظر می رسد؟

Unusual.

غیر معمول.

I were, isn't it?

من بودم، اینطور نیست؟

I was.

من بودم

I was busy yesterday.

دیروز سرم شلوغ بود

In the subjunctive, it always uses were if I  were you, if she were you, all subjects use were.

در فاعل، همیشه به کار می رود if I  was you، اگر او بود شما، همه موضوعات استفاده می شود.

But native speakers don't always follow this rule,  

اما گویشوران بومی همیشه از این قانون پیروی نمی‌کنند،

and it's very common to hear a native speaker  say if I was you, If I was you, I'd quit.

و شنیدن یک زبان بومی  بسیار رایج است که می‌گوید اگر من بودم، اگر جای شما بودم، ترک می‌کردم.

So don't be surprised.

پس تعجب نکنید.

But on a grammar exam, your IELTS,  you should definitely say if I were  

اما در امتحان گرامر، آیلتس شما، قطعاً باید بگویید که آیا من جای

you because that is the correct grammatical rule.

شما بودم، زیرا این قانون گرامری صحیح است.

Now you know all the  conjugations you need to know.

اکنون همه صیغه‌هایی را که باید بدانید، می‌دانید.

But remember, the verb to be is also  used in many expressions and idioms.

اما به یاد داشته باشید، فعل to be نیز در بسیاری از عبارات و اصطلاحات استفاده می‌شود.

So I'm going to teach you some common ones.

بنابراین من قصد دارم چند مورد رایج را به شما آموزش دهم.

But we're going to do this  as a quiz at the same time,  

اما ما همزمان این کار را به‌عنوان یک مسابقه انجام می‌دهیم،

to be on cloud 9, this means to  be extremely happy or elated.

برای حضور در ابر 9، به این معنی که بسیار خوشحال یا خوشحال باشیم.

She on cloud 9 when she passed her IELTS.

او در cloud 9 وقتی آیلتس خود را گذراند.

Now how can you complete  this sentence in the past?

حالا چگونه می‌توانید این جمله را در گذشته کامل کنید؟

Simple, she on cloud 9.

ساده، او در ابر 9.

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

She was on cloud 9.

او در ابر 9 بود.

Did you get it to be in hot water?

آیا متوجه شدید که در آب گرم است؟

This means that you're in trouble.

این به این معنی است که شما در مشکل هستید.

They have in hot water lately.

آنها اخیراً در آب گرم هستند.

Complete the sentence with the present.

جمله را با حال کامل کنید.

Perfect.

عالی

Do you know what this is?

میدونی این چیه؟

They have put it in the comments.

در کامنت ها گذاشته اند.

They have been in hot water lately.

آنها اخیراً در آب گرم بوده اند.

Did you get that correct pronunciation?

آیا تلفظ صحیح را دریافت کردید؟

Been to be in the same boat.

در همان قایق بودم

This is in the same situation  or circumstance as someone else.

این در شرایط یا شرایط مشابه دیگری است.

We in the same boat.

ما در یک قایق.

Easy, right present, simple.

آسان، حال درست، ساده.

What's the answer?

جواب چیست؟

Put it in the comments, we are in the same boat.

در نظرات بنویسید، ما در یک کشتی هستیم.

This is easy for you to be on the ball.

این برای شما آسان است که روی توپ باشید.

This means to be alert, competent, well prepared.

این به این معنی است که هوشیار، شایسته و به خوبی آماده باشید.

If he had on the ball, he  wouldn't have lost the client.

اگر توپ را در اختیار داشت، مشتری را از دست نمی داد.

Oh, third conditional.

اوه، سوم مشروط.

How can you complete the sentence?

چگونه می توانید جمله را کامل کنید؟

Put it in the comments if he had been  on the ball to be under the weather,  

اگر او روی توپ بوده تا زیر آب و هوا باشد، آن را در نظرات قرار دهید،

this means to be sick or unwell.

این به معنای بیمار یا ناخوشی است.

Thankfully I, under the weather last  week, complete the sentence with the pass.

خوشبختانه من، تحت شرایط هوای هفته گذشته، جمله را با مجوز کامل کردم.

Simple negative, passable negative.

منفی ساده، منفی قابل قبول.

Thankfully I put in the comments.

خوشبختانه من در نظرات قرار دادم.

Thankfully I wasn't under the weather last week.

خوشبختانه هفته گذشته زیر آب و هوا نبودم.

Notice I used that contraction was  not wasn't to be out of the woods.

توجه داشته باشید که من استفاده کردم که انقباض نباید خارج از جنگل باشد.

This is when you have successfully  overcome a difficult situation.

این زمانی است که با موفقیت بر یک موقعیت دشوار غلبه کرده اید.

We out of the woods yet Doctor, complete  this with a question in the present.

ما از جنگل خارج شدیم اما دکتر، این را با یک سوال در حال حاضر تکمیل کنید.

Simple we out of the woods yet?

ساده ما از جنگل هنوز؟

What's the answer are are we out of the woods yet?

پاسخ چیست آیا ما هنوز از جنگل خارج شده ایم؟

Easy, right?

آسان است، درست است؟

To be a piece of cake.

یک تکه کیک بودن.

This means to be very easy.

این به این معنی است که بسیار آسان است.

MMM, this lesson a piece of cake.

MMM، این درس یک تکه کیک است.

This is a question in the past.

این یک سوال در گذشته است.

Simple MMM this lesson a piece of cake.

MMM ساده این درس یک تکه کیک. آیا

Was this lesson a piece of cake?

این درس یک تکه کیک بود؟

Now to answer, you can say  yes it was or no it wasn't.

اکنون برای پاسخ دادن، می‌توانید بگویید بله بود یا نه، نبود.

So what do you think?

پس نظر شما چیست؟

Put your answer in the comments.

پاسخ خود را در نظرات بنویسید.

Yes, it was.

بله همینطور بود.

No, it wasn't our last question.

نه، این آخرین سوال ما نبود.

How are you doing so far to be in good company?

برای اینکه در یک شرکت خوب حضور داشته باشید تا به حال چطور پیش رفته اید؟

This is when you're surrounded  by people you admire.

این زمانی است که با افرادی احاطه می‌شوید که آنها را تحسین می‌کنید.

So in this community, we're in good company.

بنابراین در این جامعه، ما در شرکت خوبی هستیم.

Now your test question.

حالا سوال تستی شما

In good company is a great way to cheer up.

در شرکت خوب یک راه عالی برای شاد کردن است.

You need to complete this with a gerund statement.

شما باید این را با یک عبارت gerund کامل کنید.

In good company is a great way to cheer up.

در شرکت خوب یک راه عالی برای شاد کردن است.

What's the answer as the gerund?

چه جوابی به عنوان جروند دارد؟

It's the verb ING being.

این فعل ING بودن است.

Being in good company is a great way to cheer up.

بودن در یک شرکت خوب یک راه عالی برای شاد کردن است.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Share your score in the comments.

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

Amazing job.

Now let's keep going and review the verb to do.

کار شگفت انگیز

حالا بیایید ادامه دهیم و فعل to do را مرور کنیم.

First, let's review the conjugations.

ابتدا بیایید صیغه ها را مرور کنیم.

Don't worry about taking notes because I  summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم. می‌توانید

You can find the link in the description and pay  

پیوند را در توضیحات پیدا کنید و به

close attention because I'm going to  quiz you throughout this whole lesson.

دقت توجه کنید، زیرا در کل این درس از شما سؤال می‌کنم.

So the conjugations are irregular.

بنابراین صیغه ها نامنظم هستند.

The infinitive is to do.

مصدر انجام دادن است.

The base verb do.

فعل پایه do.

The present simple is do or does  conjugated with the subject.

حال ساده با موضوع انجام می‌شود یا انجام می‌شود.

The past simple is did, the present participle  doing, and the past participle done.

ماضی ساده انجام می شود، فعل فعلی انجام می شود و ماضی انجام می شود.

First, let's review the  verb to do as the main verb.

ابتدا، اجازه دهید فعل to do را به عنوان فعل اصلی مرور کنیم.

It's the main verb in the present simple, which is  used for routine actions, activities, and tasks.

این فعل اصلی در حال ساده است که برای اعمال، فعالیت‌ها و وظایف معمول استفاده می‌شود.

As a bonus tip, you can use an adverb of  frequency because this is the present simple.

به عنوان یک نکته، می‌توانید از قید فراوانی استفاده کنید زیرا این ساده است.

For example, I do the dishes every day.

مثلا من هر روز ظرف ها را می شستم.

Every day is the adverb of frequency.

هر روز قید بسامد است.

In English, the verb do is used  with many common activities,  

در انگلیسی، فعل do با بسیاری از فعالیت‌های رایج استفاده می‌شود،

but there are also other activities  that commonly use the verbs go or make.

اما فعالیت‌های دیگری نیز وجود دارد که معمولاً از افعال go یا make استفاده می‌کنند.

Some common activities that you do are the dishes,  

برخی از فعالیت‌های رایجی که انجام می‌دهید عبارتند از: ظروف،

chores, homework, laundry,  taxes, your makeup, hair,  

کارهای خانه، مشق شب، لباس‌شویی، مالیات، آرایش، مو،

you do cooking, you do shopping, do yoga, Pilates,  exercises, stretches, and you can do puzzles.

آشپزی، خرید کردن، انجام یوگا، پیلاتس، تمرینات، حرکات کششی، و می‌توانید پازل انجام دهید.

Those are some common activities that you do.

اینها برخی از فعالیت های رایجی هستند که شما انجام می دهید.

So why don't you try?

پس چرا تلاش نمی کنی؟

I do every day, choose one activity  and put it in the comments.

من هر روز انجام می دهم، یک فعالیت را انتخاب می کنم و آن را در نظرات قرار می دهم.

I do every day.

من هر روز انجام می دهم.

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

You often do yoga.

شما اغلب یوگا انجام می دهید.

So here the adverb of frequency is often.

بنابراین در اینجا قید فراوانی اغلب است.

He or she sometimes does puzzles.

او گاهی اوقات پازل می کند.

They rarely do exercises.

آنها به ندرت ورزش می کنند.

We never do chores now never  means 0 times per week.

ما در حال حاضر هرگز کارهای خانه را انجام نمی دهیم، هرگز به معنای 0 بار در هفته نیست.

So you could also say we do not do chores.

بنابراین شما همچنین می توانید بگویید که ما کارهای خانه را انجام نمی دهیم.

That's the negative and to form that contraction.

این نکته منفی است و این انقباض است.

We don't do chores and that will  help you sound more natural.

ما کارهای خانه انجام نمی دهیم و این به شما کمک می کند طبیعی تر به نظر برسید.

We don't do chores.

ما کارهای خانه انجام نمی دهیم

Wouldn't that be nice to say we don't do chores.

آیا این خوب نیست که بگوییم ما کارهای خانه را انجام نمی دهیم.

So notice all subjects use do  except ** *** it uses does.

بنابراین توجه کنید که همه سوژه‌ها از do استفاده می‌کنند به جز ** *** که از does استفاده می‌کند.

Now let's review the present continuous.

حال بیایید حال استمراری را مرور کنیم.

This is for actions taking place  now and planned future actions.

این برای اقداماتی است که اکنون انجام می‌شوند و اقدامات آینده برنامه‌ریزی‌شده.

So here are all those examples in the present.

بنابراین در اینجا همه آن نمونه ها در حال حاضر هستند.

Simple.

ساده

Let's change them to the present continuous.

بیایید آنها را به حال استمراری تغییر دهیم.

I do the dishes every day.

من هر روز ظرف ها را می شستم.

In the present continuous, I'm  doing the dishes right now.

در زمان حال مستمر، در حال حاضر مشغول شستن ظرف‌ها هستم.

You can add that keyword to  say is taking place right now.

می‌توانید آن کلمه کلیدی را اضافه کنید تا بگویید در حال حاضر در حال انجام است.

You often do yoga.

شما اغلب یوگا انجام می دهید.

What would this be in the present continuous?

این در حال استمراری چه خواهد بود؟

Maybe you're doing yoga next  week, A planned future action.

شاید هفته آینده یوگا انجام می دهید ، یک اقدام برنامه ریزی شده در آینده.

She sometimes does puzzles.

او گاهی اوقات پازل می کند.

In the present continuous, he  is currently doing a puzzle.

او در حال حاضر در حال انجام یک پازل است.

Currently is another keyword.

در حال حاضر کلمه کلیدی دیگری است.

For the present continuous,  they rarely do exercises.

برای زمان حال مستمر، آنها به ندرت تمرینات را انجام می دهند.

In the present continuous,  they're not doing exercises.

در حال مستمر، آنها تمرینات را انجام نمی دهند.

Now the negative here they're not.

در حال حاضر منفی در اینجا آنها نیست.

So notice for the negative you just add not  we never do chores in the present continuous.

بنابراین برای موارد منفی که فقط اضافه می‌کنید توجه کنید، ما هرگز کارهای روزمره را در زمان حال مستمر انجام نمی‌دهیم.

We aren't doing chores tomorrow.

فردا کارها را انجام نمی دهیم

Planned future action in the negative.

برنامه ریزی برای اقدامات آینده به صورت منفی.

In this case, the negative is in a contraction.

در این مورد، منفی در یک انقباض است.

Let's look at the past simple.

بیایید به گذشته ساده نگاه کنیم.

For past actions, the  structure is subject plus did.

برای اقدامات گذشته، ساختار موضوع به اضافه انجام شد.

It's did for all verbs in the negative.

برای همه افعال منفی انجام می شود.

It's did not do and then as a  contraction didn't do, didn't do.

انجام نشد و سپس به عنوان یک انقباض انجام نشد، انجام نشد.

So here are the present continuous examples.

بنابراین در اینجا نمونه های پیوسته حاضر هستند.

Let's turn them into the past simple.

بیایید آنها را به گذشته ساده تبدیل کنیم.

Instead of I'm doing the dishes right  now, I did the dishes yesterday.

به جای اینکه الان ظرف ها را بشورم ، دیروز ظرف ها را شستم.

Instead of your doing yoga next  week, you did yoga last week.

به جای اینکه هفته آینده یوگا انجام دهید ، هفته گذشته یوگا انجام دادید.

He's currently doing a puzzle in the past simple.

او در حال حاضر در حال انجام یک پازل در گذشته ساده است.

She did a puzzle recently.

او اخیراً یک پازل انجام داده است.

They're not doing exercises now.

الان تمرین نمیکنن

In the past simple, they  didn't do exercises today.

در گذشته ساده، آنها امروز تمرینات را انجام نمی‌دادند.

Today you can use as a past simple  reference if today is finished.

اگر امروز تمام شده باشد، امروز می‌توانید به‌عنوان مرجع گذشته ساده استفاده کنید.

So maybe I say this at 9:00 PM.

بنابراین شاید من این را در ساعت 9:00 شب بگویم.

They didn't do exercises today and  notice that contraction didn't do.

آنها امروز تمرین انجام ندادند و متوجه شدند که انقباض انجام نشد. انجام ندادند

They didn't do.

.

We aren't doing chores tomorrow in the past.

ما در گذشته کارهای فردا را انجام نمی دهیم.

Simple.

ساده

We didn't do chores this morning and  again this morning is in the past.

امروز صبح کارهای خانه را انجام ندادیم و دوباره امروز صبح در گذشته است.

If right now it's 5:00 PM, let's  look at the present perfect,  

اگر در حال حاضر ساعت 5 بعدازظهر است، بیایید به زمان حال کامل نگاه کنیم،

which can be used for a completed pass  action that has a present consequence.

که می‌توان از آن برای یک عمل پاس تکمیل‌شده استفاده کرد که پیامد فعلی دارد.

The structure is subject plus have or has.

ساختار موضوع به اضافه دارند یا دارند.

So the verb have is the auxiliary verb  plus, not if you're making it negative.

بنابراین فعل have فعل کمکی + plus است، نه اگر آن را منفی کنید.

And then you need your past participle.

و سپس به فعل گذشته خود نیاز دارید.

So if the verb to be is the  main verb, it would be done.

بنابراین اگر فعل to be فعل اصلی باشد، این کار انجام می شود.

So here are the past simple examples.

بنابراین در اینجا نمونه های ساده گذشته آورده شده است.

Let's change them to the present perfect.

بیایید آنها را به زمان حال کامل تغییر دهیم.

I know you can do this.

من می دانم که شما می توانید این کار را انجام دهید.

I did the dishes yesterday  becomes I have done the dishes.

من دیروز ظرف ها را شستم  می شود ظرف ها را شستم.

And now you need a keyword for the  present perfect we can use already.

و اکنون به یک کلمه کلیدی برای   زمان حال کامل نیاز دارید که می توانیم از قبل استفاده کنیم.

You did yoga last week becomes you've done.

شما در هفته گذشته یوگا انجام داده اید تبدیل به شما می شود.

You have you've done yoga recently.

اخیراً یوگا انجام داده اید.

He did a puzzle recently becomes he has done.

او پازلی انجام داد که اخیراً انجام داده است.

He's done a puzzle recently.

او اخیراً یک پازل ساخته است. می‌توانید

You can keep the keyword recently  

کلیدواژه‌ای را که اخیراً انجام

they didn't do exercises today they haven't  done so the negative have not contraction.

نداده‌اند، حفظ کنید، بنابراین آن‌ها تمرین‌هایی را انجام نداده‌اند.

They haven't done exercises today yet.

آنها هنوز تمرینات امروز را انجام نداده اند.

You can add yet as a keyword  for the present perfect.

می‌توانید هنوز به‌عنوان یک کلمه کلیدی برای زمان حال کامل اضافه کنید.

We didn't do chores this morning  becomes we haven't done chores  

ما امروز صبح کارهای خانه را انجام ندادیم می‌شود که کارهای انجام نداده‌ایم

and you can leave it there or you could say yet.

و می‌توانید آن را آنجا بگذارید یا می‌توانید هنوز بگویید.

Now let's review when the verb to  do is used as the auxiliary verb.

حالا بیایید بررسی کنیم که چه زمانی از فعل to به عنوان فعل کمکی استفاده می شود.

This is done to form yes, no questions,  which of course you're very familiar with.

این کار برای تشکیل سوالات بله، خیر انجام می‌شود که البته شما با آن‌ها بسیار آشنا هستید.

Do you like this video?

آیا این ویدیو را دوست دارید؟

Do you do you like this video?

آیا این ویدیو را دوست دارید؟

So to answer in the short  form, you can say yes I do.

بنابراین برای پاسخ دادن به فرم کوتاه، می‌توانید بگویید بله می‌کنم.

So make sure you like this video.

پس مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید.

Yes I do.

بله انجام می دهم.

Yes, I like this video would be the full answer.

بله، من دوست دارم این ویدیو پاسخ کامل باشد.

But of course you could say no, no I do not.

اما مطمئناً می توانید بگویید نه، نه من این کار را نمی کنم.

But you can form a contraction.

اما می توانید انقباض ایجاد کنید.

No, I don't like this video.

نه من از این ویدیو خوشم نمیاد

Remember with the subjects ** *** it you need to  change do to does this is for questions as well.

با موضوعات ** *** به یاد داشته باشید که باید انجام دهید این کار را برای سؤالات نیز تغییر دهید.

Does he does she watch J force English videos?

آیا او فیلم های انگلیسی را به زور J تماشا می کند؟

What's the short answer?

پاسخ کوتاه چیست؟

Yes, she does.

بله، او انجام می دهد.

So in the short answer you remember you still  have to conjugate your verb with the subject.

بنابراین در پاسخ کوتاهی که به یاد می آورید، هنوز باید فعل خود را با فاعل مرتبط کنید.

She does, he does.

او انجام می دهد، او انجام می دهد.

The full answer is yes, she watches.

پاسخ کامل این است که بله، او تماشا می کند.

He watches J4's English videos.

او ویدیوهای انگلیسی J4 را تماشا می کند.

And in the negative, no he doesn't.

و از جنبه منفی، نه او این کار را نمی کند.

Does not.

نمی کند.

She doesn't watch J4's English  videos in the past simple.

او ویدیوهای انگلیسی J4 را در گذشته ساده تماشا نمی‌کند.

I could ask you, did you watch  my video on the verb to be?

می‌توانم از شما بپرسم، آیا ویدیوی من را در مورد فعل to تماشا کردید؟

So did you in the short form positive?

پس در فرم کوتاه مثبت بودید؟ می

You can say yes I did.

توانید بگویید بله انجام دادم.

And remember it's did for all subjects.

و به یاد داشته باشید که برای همه موضوعات انجام می شود.

The full answer is yes, I watched your video.

پاسخ کامل این است که بله، من ویدیوی شما را تماشا کردم.

S you put your verb in the past.

S شما فعل خود را در گذشته قرار می دهید.

Simple in the negative.

ساده در منفی.

No, I did not.

نه من این کار را نکردم.

No, I didn't watch your video.

نه، ویدئوی شما را ندیدم.

Now here's something that  native speakers love doing.

اکنون این چیزی است که افراد بومی عاشق انجام آن هستند.

We love using the emphatic form  to answer or ask questions.

ما عاشق استفاده از فرم تاکیدی برای پاسخ دادن یا پرسیدن سوال هستیم. می‌توانم

I could say make sure you subscribe  to my channel for more great lessons.

بگویم برای درس‌های عالی‌تر، حتماً در کانال من مشترک شوید.

Now to answer this statement or respond  to this statement in the past simple,  

اکنون برای پاسخ دادن به این بیانیه یا پاسخ به این بیانیه در گذشته ساده،

you could say I subscribe, Jennifer, I subscribed.

می‌توانید بگویید مشترک شدم، جنیفر، من مشترک شدم.

To make this an emphatic statement, you  add the auxiliary verb do conjugated with  

برای اینکه این یک جمله تاکیدی باشد، فعل کمکی do را به همراه

the time reference, in this case, the  past simple Jennifer, I did subscribe.

مرجع زمان اضافه کنید، در این مورد، جنیفر ساده، من مشترک شدم.

So the structure is subject  plus did plus base verb.

بنابراین ساختار فاعل به‌علاوه did به‌علاوه فعل پایه است.

I did subscribe and this  simply emphasizes the action.

من مشترک شدم و این به سادگی بر این اقدام تأکید می کند.

Maybe you say to your friend, let's go to  the movies because she doesn't like hiking.

شاید به دوستتان بگویید، بیا به سینما برویم، زیرا او کوهنوردی را دوست ندارد.

You could reply and say she likes hiking.

می توانید پاسخ دهید و بگویید که او پیاده روی را دوست دارد.

That's the present simple.

همین حال ساده است.

Or you could say she does like hiking,  

یا می‌توانید بگویید که او پیاده‌روی را دوست دارد،

which is the in static present simple  which native speakers like using.

که در حال حاضر ساده است که بومی‌ها دوست دارند از آن استفاده کنند.

So the structure is subject  plus do or does depending  

بنابراین ساختار فاعل به اضافه do یا انجام می‌شود بسته

on the subject you already know **  *** it does she does plus base verb.

به موضوعی که از قبل می‌دانید ** *** آن را انجام می‌دهد به اضافه فعل پایه.

Let's try this with a question I could ask you.

بیایید این را با سوالی که می توانم از شما بپرسم امتحان کنیم.

Does this lesson make sense to you?

آیا این درس برای شما منطقی است؟

Now to answer in the present simple,  

اکنون برای پاسخ دادن به ساده‌ترین زمان،   می‌توانید

you can say it makes sense, it  being this lesson, it makes sense.

بگویید که منطقی است، این درسی است که منطقی است.

Or you can sound more dramatic and say it does  make sense, which is the emphatic present simple.

یا می‌توانید دراماتیک‌تر به نظر برسید و بگویید که منطقی‌تر است، که در حال حاضر ساده است.

Only use this structure if you want  to emphasize what you're saying.

فقط زمانی از این ساختار استفاده کنید که می‌خواهید بر آنچه می‌گویید تأکید کنید.

Now let's review how to form tag questions.

حالا بیایید نحوه تشکیل سوالات برچسب را بررسی کنیم.

You like my videos, don't you?

شما ویدیوهای من را دوست دارید، نه؟

In the short answer you can say.

در پاسخ کوتاه می توانید بگویید.

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

Yes, I like your videos.

بله، من ویدیوهای شما را دوست دارم.

The full answer.

پاسخ کامل.

How about the emphatic answer?

جواب قاطع چطور؟ می

You can say yes, I do like your videos.

توانید بگویید بله، من ویدیوهای شما را دوست دارم.

If you want to respond negatively, you can  use the adverb actually to show a contrast.

اگر می‌خواهید پاسخ منفی بدهید، می‌توانید از قید در واقع برای نشان دادن تضاد استفاده کنید.

Actually, I don't like your videos.

در واقع من از ویدیوهای شما خوشم نمی آید.

Let's practice with a different subject.

بیایید با یک موضوع متفاوت تمرین کنیم.

She doesn't work today, does she?

او امروز کار نمی کند، نه؟

So notice negative, positive, and  then before it was positive, negative.

بنابراین به منفی، مثبت، و قبل از مثبت بودن، منفی توجه کنید.

She doesn't, does not doesn't she?

او نمی کند، اینطور نیست؟

Doesn't work today, does she?

امروز کار نمی کند، نه؟

In the short form, you would say, no, she doesn't.

در شکل کوتاه، شما می گویید، نه، او این کار را نمی کند.

The full answer, no, she doesn't work today.

پاسخ کامل، نه، او امروز کار نمی کند.

Now let's say you want to respond negatively  and you're going to use the emphatic reply.

حالا فرض کنید می‌خواهید پاسخ منفی بدهید و از پاسخ تاکیدی استفاده می‌کنید.

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

And you can use actually to start.

و شما می توانید در واقع برای شروع استفاده کنید.

Actually she does work today.

در واقع او امروز کار می کند. وقتی گزینه‌های مختلفی دارید، از

The verb to do is also used to form choice  questions when you have different options.

فعل to do برای تشکیل سؤالات انتخابی استفاده می‌شود .

For example, do you prefer coffee or tea?

مثلا قهوه را ترجیح می دهید یا چای؟

But to respond, you just answer.

اما برای پاسخ دادن، فقط جواب می دهید.

You don't use the verb do  unless it's part of the answer.

شما از فعل do استفاده نمی‌کنید، مگر اینکه بخشی از پاسخ باشد.

So you would say I prefer tea.

بنابراین شما می گویید من چای را ترجیح می دهم.

You state your choice.

شما انتخاب خود را اعلام کنید.

Remember to conjugate that  verb in the present simple.

به یاد داشته باشید که آن فعل را در حال ساده به هم متصل کنید.

Does she want pizza or pasta?

پیتزا میخواد یا پاستا؟

Again, you would just answer.

باز هم شما فقط جواب می دهید.

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

I'll ask her and let you know.

من از او می پرسم و به شما اطلاع می دهم.

Now let's review some common  expressions with the verb to do,  

اکنون بیایید برخی از عبارات رایج با فعل to do را مرور کنیم،

and I'm going to quiz you at the  same time to do someone a favor.

و من در همان زمان از شما سؤال می‌کنم تا به کسی لطفی کنید.

This is to help someone with a task or a request.

این برای کمک به کسی در انجام یک کار یا درخواست است.

Can you me a favor and hit like and subscribe.

میشه لطف کنید و لایک کنید و سابسکرایب کنید.

What's the answer Can you  

پاسخ چیست آیا می‌توانید به

do me a favor to do business with someone This  is when you engage in commercial activities.

من لطفی کنید تا با کسی تجارت کنم این زمانی است که در فعالیت‌های تجاری شرکت می‌کنید.

I'd love business with Elon Musk.

من دوست دارم با ایلان ماسک تجارت کنم.

How do you complete this?

چگونه این را تکمیل می کنید؟

I'd love to do you need the infinitive I'd love  to do business with Elon Musk to do 1's best.

I'd love to do you need the مصدر I'd love  to do business with Elon Musk to do the best 1's.

This is to give maximum effort.

این برای حداکثر تلاش است. او

She best.

بهترین

How would you form a sentence and  let's say it's an emphatic past simple.

چگونه یک جمله تشکیل می‌دهید و فرض کنید این یک گذشته ساده است.

Hmm, what would you say?

هوم، چه می گویید؟

She did do her best.

او تمام تلاشش را کرد.

Don't be confused by this, she did do her  best without the emphatic the regular past.

با این موضوع گیج نشوید، او تمام تلاش خود را بدون تاکید بر گذشته منظم انجام داد.

Simple is she did her best to do a number  on this is to cause harm or damage.

ساده این است که او تمام تلاش خود را کرد تا تعدادی را انجام دهد که باعث آسیب یا آسیب شود.

The harsh weather last year,  a number on our garden.

هوای سخت سال گذشته، یک عدد در باغ ماست.

How would you complete this?

چگونه این را تکمیل می کنید؟

Well, look at that keyword we have last year.

خوب، به آن کلمه کلیدی که سال گذشته داریم نگاه کنید.

So I know I need the past.

بنابراین می دانم که به گذشته نیاز دارم.

Simple did a number on our garden.

ساده یک عدد در باغ ما انجام داد.

Easy right?

آسان درست است؟

To do The Dirty work.

برای انجام کار کثیف

This is to do unpleasant or  morally questionable work.

این برای انجام کارهای ناخوشایند یا از نظر اخلاقی مشکوک است.

He always gets others.

او همیشه دیگران را می گیرد.

The Dirty work.

کار کثیف

How would you complete this?

چگونه این را تکمیل می کنید؟

He gets others to do you need the infinitive to do  

او دیگران را وادار به انجام می‌دهد. شما باید مصدر را انجام دهید

The Dirty work to do justice to this  is to represent something accurately.

کار کثیف برای اجرای عدالت در این مورد نشان دادن دقیق چیزی است.

This photo justice to the  breathtaking views we saw.

این عکس مناظر خیره‌کننده‌ای را که دیدیم درست است.

How would you answer this in the negative?

چگونه به این پاسخ منفی می دهید؟

This photo doesn't do justice to to make do  this is to survive with whatever is available.

این عکس به درستی عمل نمی کند، این برای زنده ماندن با هر آنچه در دسترس است است.

The bank didn't approve our loan, but we with  our savings complete this sentence in the past.

بانک وام ما را تأیید نکرد، اما ما با پس‌اندازهایمان این جمله را در گذشته تکمیل کردیم.

Simple, but we made do Here do is used  in the expression, but the verb is make.

ساده، اما ما انجام دادیم در اینجا do در عبارت استفاده می شود، اما فعل make است.

So that's what you conjugate.

پس این همان چیزی است که شما با هم ترکیب می کنید.

But we made do with our savings.

اما ما به پس انداز خود بسنده کردیم.

What's done is done.

آنچه انجام شده انجام شده است.

This is a great expression.

این یک بیان عالی است.

This means that you accept that  past events cannot be changed.

این به این معنی است که می‌پذیرید رویدادهای گذشته قابل تغییر نیستند.

Yes, he stole our clients, but we need to move on.

بله، او مشتریان ما را دزدید، اما ما باید ادامه دهیم.

But this is easy because it's an expression.

اما این آسان است زیرا یک بیان است.

So you just take the full expression.

بنابراین شما فقط بیان کامل را در نظر بگیرید.

You don't need to change  anything, but what's done is done.

لازم نیست چیزی را تغییر دهید ، اما کاری که انجام شده انجام شده است.

To do away with this means to eliminate  why the company away with the dress code.

از بین بردن این امر به معنای حذف چرایی حذف شرکت با کد لباس است.

How would you complete this?

چگونه این را تکمیل می کنید؟

Why did the company do away with  so it's a completed past action.

چرا شرکت این کار را حذف کرد، بنابراین این یک اقدام قبلی تکمیل شده است.

And finally to do the trick.

و در نهایت به انجام ترفند.

This means to successfully  achieve a desired result.

این به معنای دستیابی موفقیت آمیز به نتیجه دلخواه است.

Thanks Jennifer, this lesson.

با تشکر جنیفر، این درس.

Now I know how to use the verb to do.

اکنون می دانم چگونه از فعل to do استفاده کنم.

How would you complete this?

چگونه این را تکمیل می کنید؟

Thanks Jennifer.

ممنون جنیفر

This lesson did the trick, do the trick.

این درس کار را انجام داد، کار را انجام دهید.

So did in the past simple did the trick,  and I hope you would agree with that.

همینطور در گذشته ساده ترفند را انجام داد، و امیدوارم با آن موافق باشید.

Now let's review our final verb to have.

حالا بیایید فعل نهایی to have را مرور کنیم.

First, let's review all the  conjugations of the verb have,  

ابتدا، بیایید همه صیغه‌های فعل have را مرور کنیم،

because you'll need to know these  throughout the entire lesson.

زیرا باید اینها را در کل درس بدانید.

And don't worry about taking notes because I  summarized everything in a free lesson PDF.

و نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه کردم.

You can find the link in the description,  

می‌توانید پیوند را در توضیحات پیدا کنید،

and I'm going to quiz you at  the end, so pay close attention.

و من در پایان از شما سؤال می‌کنم ، بنابراین به دقت توجه کنید.

The conjugations are in the infinitive to  have the base verb have, the past simple had,  

صیغه‌ها در مصدر هستند تا فعل پایه have، گذشته ساده had،

the present participle having,  and the past participle had.

فعلاً داشتن، و فعل گذشته had.

Now let's review to have as the main verb in  the present simple have is used for possession  

حال بیایید بررسی کنیم تا به عنوان فعل اصلی در حال ساده have برای مالکیت

or ownership.

یا مالکیت استفاده می شود.

I have two adorable cats.

من دو گربه دوست داشتنی دارم

What about you?

شما چطور؟

What is something that you have?

چیزی که داری چیه؟

I have.

من دارم.

Maybe it's a pet, maybe it's a car.

شاید یک حیوان خانگی باشد، شاید یک ماشین.

Maybe it's an interesting possession.

شاید دارایی جالبی باشد.

Share something in the comments below.

چیزی را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

I have.

من دارم.

I have put that in the comments with  the subject you, you have a turtle.

من این را در نظرات با موضوع شما، شما یک لاک پشت دارید، قرار داده ام.

She or he has.

او یا او دارد. به

Notice that irregular conjugation.

این صرف نامنظم توجه کنید.

** *** it, we use has he or she has a Penguin.

** *** آن، ما استفاده می کنیم که او پنگوئن دارد.

Why not?

چرا نه؟

They have a kangaroo.

آنها یک کانگورو دارند.

We have an iguana.

ما یک ایگوانا داریم.

Just remember, take a note of this.

فقط به یاد داشته باشید، این را یادداشت کنید.

** *** it, it uses, has.

** *** آن، استفاده می کند، دارد.

All other subjects use have.

همه موضوعات دیگر استفاده می کنند.

This is in the present simple.

این در زمان حال ساده است.

Let's talk about the present continuous.

بیایید در مورد حال استمراری صحبت کنیم.

Now this is for experiences.

حالا این برای تجربیات است.

What do you think about this sentence?

نظر شما در مورد این جمله چیست؟

I'm having 2 cats.

من 2 گربه دارم

So our verb is half, but is  conjugated in the present continuous.

بنابراین فعل ما نصف است، اما در حال استمراری مزدوج است.

Of course, the auxiliary verb is the verb to be.

البته فعل کمکی فعل to be است.

I am I'm and then your verb in  ING having I'm having 2 cats.

I am I'm و سپس فعل شما در ING have I'm have 2 cats.

What do you think about this sentence?

نظر شما در مورد این جمله چیست؟

This sentence is incorrect because we  don't use the verb have in the present  

این جمله نادرست است زیرا ما از فعل have در حال

continuous for possession.

استمراری برای مالکیت استفاده نمی کنیم.

We use it in the present simple in  the present continuous with have.

ما آن را در حال ساده در حال استمراری با have استفاده می کنیم.

It's about experiences.

این در مورد تجربیات است.

So with cats, as you saw before, you would have to  say I have two cats, even though it's right now.

بنابراین در مورد گربه ها، همانطور که قبلاً دیدید، باید بگویید که من دو گربه دارم، حتی اگر الان است. اما

But.

For experiences, you can  say I'm having a great time.

برای تجربیات، می‌توانید بگویید که به من خوش می‌گذرد. با

You're having so much fun watching this video.

دیدن این ویدیو خیلی لذت می برید

I hope that's true.

امیدوارم این درست باشد.

She's having trouble understanding this.

او در درک این مشکل دارد

They're having a party tonight.

اونا امشب یه مهمونی دارن در

What about this one?

مورد این یکی چطور؟

We're having a baby.

داریم بچه دار میشیم

What does that mean?

این به چه معناست؟

We're having a baby.

داریم بچه دار میشیم

This means we're expecting a baby.

این یعنی ما منتظر بچه هستیم.

So if this was the man talking,  it would be my wife is pregnant.

بنابراین اگر این مردی بود که صحبت می‌کرد، به این معنی بود که همسرم باردار است.

We're having a baby.

داریم بچه دار میشیم ما

We're expecting a baby.

منتظر بچه هستیم

Now let's review the past.

حال بیایید گذشته را مرور کنیم.

Simple.

ساده

This is used for both possession in  the past or experiences in the past.

این هم برای داشتن در گذشته یا هم برای تجربیات گذشته استفاده می شود.

I had a dog when I was a kid,  ownership possession in the past.

وقتی بچه بودم یک سگ داشتم که در گذشته مالکیت داشت.

We had so much fun at the party  and experience in the past.

ما در مهمانی بسیار لذت بردیم و در گذشته تجربه کردیم. او

She had a baby last week.

هفته گذشته صاحب یک بچه شد.

This means she gave birth last week.

این به این معنی است که او هفته گذشته زایمان کرده است.

He had a headache yesterday.

دیروز سردرد داشت

An experience You experience  a headache in the past.

تجربه ای که در گذشته سردرد را تجربه کرده اید.

Now let's review have as the auxiliary verb.

حالا بیایید have را به عنوان فعل کمکی بررسی کنیم.

This is used in the present perfect.

این در حال کامل استفاده می شود.

I have had a busy week.

هفته شلوغی داشتم

The structure for the present perfect is  subject have or has conjugated with the subject.

ساختار زمان حال کامل، موضوعی است که با سوژه همراه شده یا شده است.

You already know that ** *** it needs has.

شما قبلاً می دانید که ** *** آن نیاز دارد.

All other subjects use have  and then the past participle.

همه مضامین دیگر استفاده می‌کنند و سپس فعل ماضی دارند.

Now in my sentence, I have had a busy week.

الان در حکمم هفته شلوغی داشتم.

My main verb is the verb to have  conjugated in the present perfect.

فعل اصلی من فعل to have در حال کامل صرف است. به

That's why there's had.

همین دلیل وجود داشته است.

It's the past participle, but no matter  what verb you use as the main verb,  

این فعل ماضی است، اما مهم نیست که از چه فعل به‌عنوان فعل اصلی استفاده می‌کنید، از

the present perfect always uses  have as the auxiliary verb.

فعل حال کامل همیشه به‌عنوان فعل کمکی استفاده می‌کنید.

You have been very helpful.

شما بسیار مفید بوده اید.

So the verb be is the main  verb and have is the auxiliary.

بنابراین فعل be فعل اصلی و have فعل کمکی است.

She has won the lottery twice.

او دو بار در لاتاری برنده شده است.

He has run 2 marathons.

او 2 ماراتن دویده است.

Remember he and she you need  has as the auxiliary verb and  

به یاد داشته باشید که he and she you need دارد به عنوان فعل کمکی و

then your main verb in the past participle.

سپس فعل اصلی شما در فعل گذشته.

We have scheduled the meeting.

ما جلسه را برنامه ریزی کرده ایم.

They have left the party.

آنها حزب را ترک کرده اند.

Now let's review the contractions because  these are very important to sound natural,  

اکنون بیایید انقباضات را مرور کنیم زیرا اینها برای طبیعی به نظر رسیدن،

like a native speaker and  to understand us as well.

مانند یک زبان مادری و همچنین درک ما بسیار مهم هستند.

I've you've, he's, she's, it's, we've, they've.

من دارم شما، او، او، این است، ما داریم، آنها.

Native speakers usually use the contractions  when the verb have is the auxiliary verb.

زمانی که فعل have فعل کمکی باشد، گویشوران بومی معمولاً از انقباضات استفاده می‌کنند.

Important point.

نکته مهم.

American speakers don't use the contraction when  have is the main verb, but British speakers do.

وقتی که دارای فعل اصلی است، سخنرانان آمریکایی از انقباض استفاده نمی کنند ، اما انگلیسی زبانان این کار را می کنند.

I have a car.

من یک ماشین دارم.

I remember the first time I  heard a British speaker say this.

اولین باری را به یاد می‌آورم که شنیدم یک سخنران انگلیسی این را می‌گوید.

I thought it sounded so weird.

به نظرم خیلی عجیب بود

I have a car because American  speakers would never say that.

من یک ماشین دارم زیرا سخنرانان آمریکایی هرگز این را نمی‌گویند.

We would say I have a car because  the verb have is the main verb.

می‌گوییم ماشین دارم چون فعل have فعل اصلی است.

But both American and British speakers would say,  

اما سخنرانان آمریکایی و انگلیسی هر دو می‌گویند،

I've had a busy week because  here have is the auxiliary verb.

هفته پرمشغله‌ای را گذرانده‌ام زیرا اینجا have فعل کمکی است.

Let's keep reviewing have as the auxiliary verb.

بیایید به مرور have به عنوان فعل کمکی ادامه دهیم.

What do you think about this sentence?

نظر شما در مورد این جمله چیست؟

She had had a meeting with her boss.

او با رئیسش جلسه گذاشته بود.

What do you think?

نظر شما چیست؟

Is this correct?

آیا این درست است؟

Incorrect.

نادرست است.

This is correct.

این درست است.

Do you know what verb tense this is?

آیا می دانید این زمان فعل چیست؟

This is the past perfect  with have as the main verb.

این فعل گذشته کامل با have به عنوان فعل اصلی است.

Of course, the past perfect is used for a past  action completed before another past action.

البته، گذشته کامل برای یک عملکرد گذشته  که قبل از اقدام گذشته دیگری تکمیل شده است، استفاده می‌شود.

So it's the past in the past.

پس این گذشته در گذشته است.

She had had a meeting with her  boss before she met the client.

او قبل از اینکه مشتری را ملاقات کند با رئیس خود جلسه ای داشته است.

2 past actions.

2 عمل گذشته

The past perfect is the first past action.

گذشته کامل اولین عمل گذشته است.

The older past action.

عمل گذشته قدیمی تر.

You're probably more familiar with  They had left by the time I arrived.

احتمالاً با آنها تا رسیدن من رفته بودند بیشتر آشنا هستید.

The structure of the past perfect is  subject had and the past participle.

ساختار ماضی کامل فاعل و مضارع است.

So all subjects use had, and then your  main verb is in the past participle,  

بنابراین همه موضوعات از had استفاده می کنند، و سپس فعل اصلی شما در فعل ماضی است،

but the past participle of the verb have is had.

اما فعل ماضی فعل have had است. به

That's why it's possible to say she  had had a meeting with her boss.

همین دلیل است که می توان گفت که او با رئیسش ملاقاتی داشته است.

Let's review the contractions and we'll  use the verb to leave as the main verb,  

بیایید انقباضات را مرور کنیم و از فعل ترک به عنوان فعل اصلی استفاده کنیم،

which will be in the past participle left.

که در فعل ماضی سمت چپ خواهد بود.

They had left.

رفته بودند.

So with the subject I, I'd left, you'd  laughed, she'd laughed, he'd laughed.

بنابراین با موضوع من، من رفتم، تو خندیدی، او خندید، او خندید.

It is possible with the subject it ID laughed.

ممکن است با موضوع آن ID خندید.

So notice it's just ID ID ID  left, we'd laughed, they'd left.

بنابراین توجه کنید که فقط شناسه شناسه باقی مانده است، ما خندیدیم، آنها رفتند.

So you just add a soft D to the subject.

بنابراین شما فقط یک D نرم به سوژه اضافه کنید.

What do you think about this  sentence I'd a dog when I was young.

نظر شما در مورد این جمله من وقتی جوان بودم سگ می‌کردم چیست؟

Is this correct or incorrect?

آیا این درست است یا نادرست؟

Well, this is incorrect to an American  speaker because the main verb is have.

خب، این برای یک گوینده آمریکایی نادرست است زیرا فعل اصلی have است.

American speaker would say I  had a dog when I was young.

سخنران آمریکایی می‌گوید وقتی جوان بودم سگ داشتم.

Remember, American speakers don't form a  contraction when have is the main verb,  

به یاد داشته باشید، سخنرانان آمریکایی وقتی که دارای فعل اصلی است، انقباض ایجاد نمی‌کنند،

whether it's the present simple or past simple.

خواه فعل ساده حال یا گذشته ساده باشد.

But native speakers usually form a contraction  

اما گویشوران بومی معمولاً

when have is the auxiliary verb  and have is the auxiliary verb.

زمانی که have فعل کمکی است و have فعل کمکی است یک انقباض تشکیل می دهند.

With all the perfect tenses, you already know  the present perfect and the past perfect.

با تمام زمان‌های کامل، شما از قبل زمان حال کامل و گذشته کامل را می‌شناسید.

These are the two most common ones.

این دو مورد رایج ترین هستند.

Let's quickly review the other perfect tenses.

بیایید به سرعت سایر زمان های کامل را مرور کنیم.

For the present perfect continuous you  have your subject have or has remember  

برای حال کامل استمراری شما دارید موضوع شما دارد یا دارد به خاطر می‌آورد   دارد

has with ** *** it been and then your present  participle your verb and ING the past perfect  

با ** *** آن بوده است و سپس فعل فعلی شما فعل شما و ING ماضی کامل

continuous you have your subject plus  had plus been plus present participle.

استمراری، فاعل شما به اضافه  بود به علاوه بوده است به علاوه فعل حال.

The future perfect you have subject plus will  plus have plus past participle and the future  

آینده کامل شما مضمون بعلاوه به اضافه مضارع مضاعف خواهد داشت و آینده

perfect continuous you have your subject plus  will plus have plus been plus present participle.

کامل استمراری که مضمون شما به اضافه می‌شود به‌علاوه مضارع بعلاوه است.

Remember you need to change  have to has for ** *** it for  

به یاد داشته باشید که باید تغییر کنید باید برای ** *** آن را برای

the present perfect and the  present perfect continuous.

حال کامل و حال کامل استمراری تغییر دهید.

In all other cases, the verb  doesn't change with the subject.

در همه موارد دیگر، فعل با فاعل تغییر نمی کند.

So you would say they have reserved a table.

بنابراین شما می گویید آنها یک میز رزرو کرده اند.

She has reserved a table.

او یک میز رزرو کرده است.

We have been preparing for the party.

ما برای مهمانی آماده شده ایم.

He has been preparing for the party.

او برای مهمانی آماده شده است.

But remember to.

اما یادت باشه

Form those contractions.

آن انقباضات را شکل دهید.

So what would the first one be?

پس اولین مورد چه خواهد بود؟

They have they've, they've reserved a table.

آنها دارند، یک میز رزرو کرده اند.

She has, she's reserved a table.

او دارد، او یک میز رزرو کرده است.

We have been preparing.

ما در حال آماده سازی بوده ایم.

We've been preparing.

ما در حال آماده سازی بودیم.

He has been preparing, he's been preparing.

او در حال آماده شدن است، او در حال آماده شدن است.

Now let's review negation with have  so taking half and making it negative.

حالا بیایید نفی را با have مرور کنیم، پس نیمی از آن را منفی کنیم.

Let's do this as a little quiz.

بیایید این کار را به عنوان یک مسابقه کوچک انجام دهیم.

I have a dog.

من یک سگ دارم.

How would you make this negative?

چگونه این را منفی می کنید؟

I don't have a dog.

من سگ ندارم از

Did you use that contraction?

اون انقباض استفاده کردی؟ می‌توانید

You could say I do not have a dog,  

بگویید من سگ ندارم،

but native speakers usually form the  contraction when have is negative.

اما افراد بومی زبان معمولاً وقتی منفی است، انقباض را ایجاد می‌کنند.

She has a car.

او یک ماشین دارد.

What is this in the negative  and use the contraction?

این چه چیزی منفی است و از انقباض استفاده کنید؟

She doesn't have a car.

اون ماشین نداره

She does not have a car.

او ماشین ندارد.

We had some problems at the conference.

ما در کنفرانس با مشکلاتی مواجه شدیم.

Was this in the negative?

آیا این موضوع منفی بود؟

We didn't have any problems at the conference.

در کنفرانس هیچ مشکلی نداشتیم.

Did you get the contraction?

انقباض را گرفتی؟

Did not have, didn't have and  did you change some to any?

نداشتید، نداشتید و برخی را به هیچکدام تغییر دادید؟

They've had a lot of success.

آنها موفقیت های زیادی کسب کرده اند.

What is this in the negative?

این چه چیزی منفی است؟

They haven't had a lot of success here.

آنها در اینجا موفقیت زیادی کسب نکرده اند.

You can leave a lot of you could also  say they have not had a lot of success.

شما می توانید بسیاری از شما را ترک کنید همچنین می توانید بگویید که موفقیت زیادی نداشته اند.

She's had a great day.

او روز بسیار خوبی را سپری کرده است.

What is this in the negative?

این چه چیزی منفی است؟

She hasn't had a great day.

او روز خوبی را سپری نکرده است.

She has not had a great day.

او روز خوبی نداشته است.

They'd had problems before the launch.

آنها قبل از پرتاب مشکل داشتند.

What is this in the negative?

این چه چیزی منفی است؟

They hadn't had.

نداشتند.

They had not had problems before the launch.

آنها قبل از پرتاب مشکلی نداشتند. در

What about this sentence?

مورد این جمله چطور؟

I have time.

وقت دارم

How do you make this negative?

چگونه این منفی را ایجاد می کنید؟

You could say I don't have time.

میشه گفت وقت ندارم

I do not have time.

وقت ندارم. در

What about this sentence?

مورد این جمله چطور؟

I have no time.

وقت ندارم

What do you think about this?

نظر شما در مورد این چیست؟

Correct or incorrect?

درسته یا نادرست؟

This is correct and very  commonly used by native speakers.

این درست است و معمولاً توسط افراد بومی استفاده می‌شود. بسته به موضوع،

The structure is subject plus have  or has depending on the subject.

ساختار موضوع به اضافه دارد یا دارد.

Remember, ** *** it has no and  then noun, in this case, time.

به یاد داشته باشید، ** *** هیچ و سپس اسم، در این مورد، زمان دارد. از

This is used to emphasize the lack of  something and to do it in a more dramatic way.

این برای تأکید بر فقدان چیزی و انجام آن به شیوه‌ای دراماتیک‌تر استفاده می‌شود.

I have no time.

وقت ندارم می

You could say she has no money.

توان گفت که او پول ندارد.

This sounds more dramatic  than She doesn't have money.

این دراماتیک تر به نظر می رسد از اینکه او پول نداشته باشد.

We have no ideas.

ما هیچ ایده ای نداریم.

We don't have any ideas here.

ما اینجا هیچ ایده ای نداریم

Ideas of course are thoughts,  thoughts to solve problems.

ایده‌ها البته افکار هستند، افکاری برای حل مشکلات.

But if you say I have no idea in the  singular, this means I don't know.

اما اگر به صورت مفرد بگویید من هیچ ایده ای ندارم ، این بدان معناست که نمی دانم.

This is very commonly used by native speakers.

این بسیار رایج توسط افراد بومی استفاده می شود.

So if someone asks you a complicated  math problem, what's 362 / 3.8?

بنابراین اگر کسی از شما یک مسئله ریاضی پیچیده بپرسد، 362 / 3.8 چیست؟

I have no idea.

من هیچ نظری ندارم.

It emphasizes it more than saying I don't know.

بیشتر از اینکه بگوید نمی دانم تاکید می کند.

This structure is only used  in specific situations.

این ساختار فقط در موقعیت‌های خاص استفاده می‌شود.

But for now, you can use it with time,  money, ideas plural, or idea singular.

اما در حال حاضر، می‌توانید با زمان، پول، ایده‌های جمع یا ایده مفرد از آن استفاده کنید.

Now let's review some common expressions with  have and I'm going to quiz you at the same time  

حالا بیایید برخی از عبارات رایج با  have را مرور کنیم و من می‌خواهم همزمان از شما سؤال کنم

so you can practice all of these conjugations  and structures that you just learned and learn.

تا بتوانید تمام این صرف و ساختارهایی را که به تازگی یاد گرفته‌اید و یاد گرفته‌اید تمرین کنید.

Natural expressions at the same time to have  a blast, this means to have a great time.

عبارات طبیعی در همان زمان برای داشتن یک انفجار، این به معنای داشتن زمان عالی است.

We all blast at the concert last time,  complete the sentence with the negative form.

همه ما در آخرین بار در کنسرت صدا زدیم، جمله را با فرم منفی کامل کنید.

Do you know it?

آیا شما آن را می شناسید؟

We didn't have a blast because  our keyword is last night.

ما خوشحال نشدیم زیرا کلمه کلیدی ما دیشب است.

So you need the past simple to have a ball.

بنابراین برای داشتن یک توپ به گذشته ساده نیاز دارید.

This also means to have a great time.

این همچنین به معنای داشتن اوقات عالی است.

Both are commonly used.

هر دو معمولا استفاده می شوند.

If we a ball at the conference,  we wouldn't have left early.

اگر در کنفرانس توپ می‌زدیم، زودتر نمی‌رفتیم.

This is the third conditional.

این سومین مشروط است.

Can you complete it?

میتونی کاملش کنی؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

Well, have is the main verb, so in  the past perfect, which you need.

خب، have فعل اصلی است، بنابراین در گذشته کامل، که به آن نیاز دارید.

If we had had a ball at the conference,  we wouldn't have left early.

اگر در کنفرانس توپ داشتیم، زودتر نمی رفتیم.

An advanced structure to have the last laugh.

ساختاری پیشرفته برای آخرین خنده.

This is when you appear to be the loser at  first, but in the end you're the winner.

این زمانی است که در ابتدا به نظر می رسید که بازنده هستید ، اما در نهایت شما برنده هستید.

They rejected our proposal, but I believe in our  

آنها پیشنهاد ما را رد کردند، اما من به محصول مان اعتقاد دارم

product and I know the last laugh  as a hint, you need the future.

و آخرین خنده را به عنوان یک اشاره می دانم، شما به آینده نیاز دارید.

Simple, did you get this one?

ساده، این یکی را گرفتید؟

And I know will have as a contraction  will we will will have the last laugh.

و می دانم که به عنوان یک انقباض، آخرین خنده را خواهیم داشت.

You'll ultimately be the winner even though  it seems like you're the loser right now  

در نهایت شما برنده خواهید شد، حتی اگر به نظر می‌رسد که در حال حاضر بازنده هستید،

because they rejected your proposal  to have butterflies in your stomach.

زیرا آنها پیشنهاد شما را برای داشتن پروانه در شکم رد کردند.

This is when you're nervous and anxious before  a significant event like public speaking.

این زمانی است که قبل از رویداد مهمی مانند سخنرانی در جمع، عصبی و مضطرب هستید. وجود

Butterflies in your stomach is  normal before a job interview.

پروانه در شکم قبل از مصاحبه شغلی طبیعی است.

Can you complete this?

می توانید این را کامل کنید؟

And as a hint, you need the gerund verb.

و به عنوان یک اشاره، به فعل جیروند نیاز دارید.

Having butterflies in your stomach have  as the gerund verb to have a screw lose.

داشتن پروانه در معده شما به عنوان فعل جیروند دارای پیچ از دست دادن است.

This describes someone who is a little  crazy, but more in an eccentric way.

این کسی را توصیف می کند که کمی دیوانه است، اما بیشتر به روشی عجیب و غریب.

She might a few screws  loose, but she gets results.

ممکن است چند پیچ باز شود، اما نتیجه می‌گیرد.

She might might is your modal,  so you need the base verb.

She may ممکن است وجه شماست، بنابراین به فعل پایه نیاز دارید.

She might have a few screws loose.

او ممکن است چند پیچ ​​شل داشته باشد.

Like Shakira said, I'm crazy, but you like it.

همانطور که شکیرا گفت، من دیوانه هستم، اما شما آن را دوست دارید.

To have a lot on one's plate.

داشتن چیزهای زیادی در بشقاب.

This means to be very busy and it's very  commonly used right now, Tony a lot on his plate.

این به معنای شلوغ بودن است و در حال حاضر بسیار رایج است، تونی در بشقابش زیاد است.

This is easy right?

این آسان است درست است؟ در

Right now Tony has because it's possession and you  can only use the present simple with possession.

حال حاضر تونی دارد زیرا مالکیت است و شما فقط می‌توانید از زمان حال ساده با مالکیت استفاده کنید.

Right now Tony has a lot  on his plate to have a cow.

در حال حاضر تونی چیزهای زیادی برای داشتن یک گاو در بشقاب خود دارد.

This is a fun one.

این یک سرگرمی است.

It means to become very upset a cow.

یعنی خیلی ناراحت شدن یک گاو.

It's just a small scratch on your car as a hint,  you need the imperative in the negative form.

این فقط یک خراش کوچک روی ماشین شما به عنوان یک اشاره است، شما به این امر به شکل منفی نیاز دارید.

Do you know how to complete this?

آیا می دانید چگونه این را تکمیل کنید؟

Don't have a cow.

گاو نداشته باش

Don't have a cow to have a heart of gold.

گاو نداشته باش تا دل طلا داشته باشی.

This describes someone who is very kind,  caring and generous despite a heart of gold.

این کسی را توصیف می کند که با وجود قلب طلایی بسیار مهربان، دلسوز و سخاوتمند است.

She didn't get the promotion.

او ترفیع را دریافت نکرد.

What's the answer Despite having a heart of gold?

با وجود داشتن قلب طلا چه جوابی دارد؟

Because despite is a preposition and you  need the gerund verb after prepositions.

زیرا while یک حرف اضافه است و بعد از حروف اضافه به فعل جیروند نیاز دارید.

So how did you do with this quiz?

پس چگونه با این مسابقه کار کردید؟

Share your score in the comments.

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

Now let's keep focusing on grammar.

حالا بیایید بر روی دستور زبان تمرکز کنیم.

You'll learn the 50 most common  irregular verbs in English.

50 فعل نامنظم رایج در انگلیسی را خواهید آموخت.

Again, you must master these verbs if  you want to sound fluent and advanced.

باز هم، اگر می‌خواهید روان و پیشرفته به نظر برسید، باید به این افعال تسلط داشته باشید.

The first verb is the most common verb in English.

فعل اول رایج ترین فعل در زبان انگلیسی است.

The verb to be to be, was or were, been.

فعل to be بودن، بود یا بودند، بود.

Notice for the past simple, we  have two choices, was or were.

به گذشته ساده توجه کنید، ما دو انتخاب داریم، بود یا بود.

Your choice depends on the subject.

انتخاب شما بستگی به موضوع دارد.

I, ** ***.

من، ******.

It was.

بود.

Yesterday I was sick.

دیروز مریض بودم

Yesterday he was sick.

دیروز مریض بود

Were is for you.

Were برای شماست.

We and they we were sick.

ما و آنها بیمار بودیم.

Yesterday they were sick.

دیروز مریض بودند.

Yesterday The participle been.

Yesterday The Participe been.

I haven't been sick in years.

سالهاست که مریض نشده ام

Become became become.

تبدیل شدن تبدیل شد.

Yesterday I became sick.

دیروز مریض شدم

Have you become sick?

آیا شما مریض شده اید؟

Begin.

شروع کنید.

Began.

آغاز شد.

Begun.

آغاز شد.

I began the project 2 weeks ago.

من این پروژه را 2 هفته پیش شروع کردم.

Have you begun the project yet?

آیا هنوز پروژه را شروع کرده اید؟

Bring Brought.

بیاورید.

Brought.

آورده است.

She brought chocolates to the party.

او برای مهمانی شکلات آورد.

She had already brought the  chocolates by the time I came by.

او قبلاً شکلات ها را آورده بود تا زمانی که من آمدم.

Bought, bought.

خرید، خرید.

She bought new shoes last week.

او هفته گذشته کفش نو خرید.

She had bought the shoes  before she got the promotion.

او کفش‌ها را قبل از ترفیع خریده بود.

Choose, chose chosen.

انتخاب، انتخاب برگزیده. به

Notice the pronunciation difference  between our base verb choose and  

تفاوت تلفظ بین فعل پایه ما select و

the past and the participle choose chose.

past و participle select chose توجه کنید.

Oh, choose chose chosen.

اوه، انتخاب انتخاب شده را انتخاب کنید.

She chose me for her team  who had chosen that book.

او من را برای تیمش انتخاب کرد که آن کتاب را انتخاب کرده بود.

Come, came, come.

بیا، آمد، بیا.

She came home late.

دیر به خانه آمد.

Has she come to the party yet?

آیا او هنوز به مهمانی آمده است؟ انجام داد

Do did.

.

Done.

انجام شد.

I did the chores.

من کارها را انجام دادم.

Have you done the chores?

آیا کارهای خانه را انجام داده اید؟

Drink.

بنوشید.

Drank drunk.

مست نوشید.

She drank the entire bottle.

او تمام بطری را نوشید.

She's drunk 2 bottles so far.

او تا به حال 2 بطری نوشیده است.

Drive.

رانندگی کنید. راند

Drove.

.

Driven.

رانده شده

Who drove you here?

چه کسی شما را به اینجا رساند؟

I was driven by my friend.

من توسط دوستم رانندگی کردم.

Eat.

بخور

Ate.

خورد.

Eaten.

خورده شده

I ate early yesterday.

دیروز زود خوردم

Have you eaten yet?

تا حالا خوردی؟

Fall.

پاییز

Fell.

افتاد.

Fallen.

افتاد.

She fell really hard.

او واقعاً به سختی زمین خورد.

She had fallen before it rained.

قبل از اینکه باران ببارد افتاده بود.

Feel.

احساس کنید.

Felt.

احساس کرد.

Felt.

احساس کرد.

I felt bad.

حالم بد شد

I haven't felt fabric like that before.

من قبلاً چنین پارچه ای را احساس نکرده بودم.

Find, found, found.

پیدا، یافت، یافت.

I found 10 bucks on the street.

من 10 دلار در خیابان پیدا کردم.

Have you ever found money before?

آیا قبلاً پول پیدا کرده اید؟

Fly, flew.

پرواز کن، پرواز کن

Flown.

پرواز کرد.

They flew to Paris last week.

آنها هفته گذشته به پاریس پرواز کردند.

I've flown five times this year.

من امسال پنج بار پرواز کردم.

Forget, forgot.

فراموش کن، فراموش کن

Forgotten.

فراموش شده

Oh no, I forgot to buy milk.

اوه نه یادم رفت شیر ​​بخرم

Have you ever forgotten someone's birthday?

آیا تا به حال روز تولد کسی را فراموش کرده اید؟

Get, got, got, or gotten.

گرفت، گرفت، گرفت یا گرفت.

You can use either one in  the past participle form.

می‌توانید از یکی از این دو به شکل فعل گذشته استفاده کنید.

Got or gotten.

گرفتم یا گرفتم

Gotten is more common in American English.

Gotten در انگلیسی آمریکایی رایج تر است.

Yesterday I got a speeding ticket.

دیروز بلیط سرعت گرفتم.

Have you ever gotten a speeding ticket?

آیا تا به حال بلیط سرعت گرفته اید؟

Give, gave, given.

داد، داد، داد.

I gave her a box of chocolates.

یک جعبه شکلات به او دادم.

Have you ever given someone chocolates?

آیا تا به حال به کسی شکلات داده اید؟

Go, went, gone.

برو، رفت، رفت

Such a common verb, but I hear a lot of  mistakes with the verb go, go, went, gone.

چنین فعل رایجی است، اما من اشتباهات زیادی با فعل go, go, go, gone می شنوم.

Yesterday we went to the store.

دیروز رفتیم مغازه.

They've been gone for 20 minutes.

20 دقیقه است که رفته اند. داشته اند

Have had had.

.

She had a great time yesterday.

دیروز خیلی خوش گذشت

We've had a great time since we got here.

از زمانی که به اینجا رسیدیم به ما خوش گذشت.

Here heard.

اینجا شنیده می شود.

Heard yesterday.

دیروز شنیدم

I heard the Best Song.

بهترین آهنگ رو شنیدم

Have you ever heard that song?

آیا تا به حال آن آهنگ را شنیده اید؟ نگه

Keep kept.

داشته شود.

Kept.

نگهداری می شود.

The politician kept his promise.

این سیاستمدار به قول خود عمل کرد.

Have you kept your photos from your trip?

آیا عکس های خود را از سفر خود نگه داشته اید؟

No.

نه.

Knew.

می دانست.

Known.

شناخته شده است.

I knew she did it.

می دانستم که او این کار را کرده است.

I've known him for 10 years.

10 سال است که او را می شناسم.

Leave.

ترک کنید.

Left.

سمت چپ

Left.

سمت چپ

She left at 5:00.

ساعت 5:00 رفت.

She had already left by the time I came.

تا من اومدم اون قبلا رفته بود.

Lend Lent.

روزه قرض دهید.

Lent.

روزه

I lent him some money.

مقداری پول به او قرض دادم.

Have you ever lent anyone money?

آیا تا به حال به کسی پول قرض داده اید؟

Let let let that one's easy.

اجازه دهید آن یکی آسان است.

She let me keep the money.

او اجازه داد من پول را نگه دارم.

I've let 5 people into the room so far.

من تا الان 5 نفر را به اتاق راه داده ام.

Lose, Lost, lost.

باخت، گم شد، گم شد.

I lost their number.

شماره آنها را گم کردم

Have you ever lost your wallet?

آیا تا به حال کیف پول خود را گم کرده اید؟

Make made, made.

ساخته شده، ساخته شده.

They made a terrible mistake.

آنها یک اشتباه وحشتناک مرتکب شدند.

Have you ever made a promise  that you didn't keep meat?

آیا تا به حال قول داده اید که به گوشت عمل نکرده اید؟

Met.

ملاقات کرد.

Met.

ملاقات کرد.

We met last week.

هفته پیش با هم آشنا شدیم.

Have you met Fred yet?

آیا تا به حال فرد را ملاقات کرده اید؟

Pay.

پرداخت کنید.

Paid.

پرداخت شده است.

Paid.

I already paid the bill.

پرداخت شده است.

قبض رو قبلا پرداخت کردم

She had paid the bill by the time  I got back from the bathroom.

تا زمانی که من از حمام برگشتم، قبض را پرداخت کرده بود.

Put.

قرار دهید.

Put, Put.

بگذار، بگذار.

That one's easy.

اون یکی راحته

I put my new shoes in the closet.

کفش های جدیدم را داخل کمد گذاشتم.

Have you put away your groceries yet?

آیا هنوز مواد غذایی خود را کنار گذاشته اید؟

Read, read, read.

بخوان، بخوان، بخوان.

Notice the spelling is exactly the  same, but the pronunciation changes.

توجه داشته باشید که املا دقیقاً یکسان است، اما تلفظ تغییر می کند.

Read, read, read.

بخوان، بخوان، بخوان.

Yesterday I read my book for 20 minutes.

دیروز 20 دقیقه کتابم را خواندم.

Have you read his autobiography yet?

آیا تا به حال زندگی نامه او را خوانده اید؟

Run, Ran, run.

فرار کن، فرار کن.

He ran a marathon last week.

او هفته گذشته یک ماراتن دوید.

We've run three tests so far,  Say said said, Who said that?

ما تا کنون سه آزمایش انجام داده‌ایم، سای گفت: چه کسی این را گفته است؟

She had said that before our conversation.

این را قبل از صحبت ما گفته بود.

See Saw, Seen.

رجوع به اره، دیده شود.

I saw a movie last week.

هفته پیش فیلمی دیدم.

Have you seen that movie yet?

آیا تا به حال آن فیلم را دیده اید؟

Sell.

فروش.

Sold.

فروخته شد.

Sold We sold our car.

فروخته شد ما ماشین خود را فروختیم.

Have you sold your house yet?

آیا تا به حال خانه خود را فروخته اید؟

Send Sent Sent We sent the package last week.

ارسال ارسال ارسال شده ما بسته را هفته گذشته ارسال کردیم.

Have you sent the package yet?

آیا هنوز بسته را ارسال کرده اید؟

Sing Sang Sung She sang in the shower yesterday.

بخون سانگ سونگ دیروز زیر دوش خوند.

Have you ever sung in the shower?

آیا تا به حال زیر دوش آواز خوانده اید؟

Sit.

بنشین

SAT.

SAT.

SAT.

SAT.

She sat down and broke the chair.

نشست و صندلی را شکست.

Have you ever sat beside someone famous?

آیا تا به حال در کنار شخص مشهوری نشسته اید؟

Sleep, Slept.

بخواب، خوابید.

Slept.

خوابید.

I slept terrible last night.

دیشب بدجوری خوابیدم

Have you ever slept outside?

تا حالا بیرون خوابیدی؟

Speak, Spoke.

صحبت کن، صحبت کن

Spoken.

صحبت کرد.

Who spoke at the wedding?

چه کسی در عروسی صحبت کرد؟

I haven't spoken to her in years.

سالهاست که با او صحبت نکرده ام

Stand, stood, stood.

ایستاد، ایستاد، ایستاد.

He stood me up.

او مرا ایستاد.

Have you ever been stood up?

آیا تا به حال ایستاده اید؟

When someone stands you up, it means you made  plans with someone, usually romantically,  

وقتی کسی شما را بلند می کند، به این معنی است که شما با کسی برنامه ریزی کرده اید، معمولاً عاشقانه،

like a date, but the other person didn't show up.

مانند قرار ملاقات، اما آن شخص حاضر نشده است.

They didn't come to the restaurant  at 7:00 like they said they would.

آن‌ها ساعت 7:00 به رستوران نیامدند که می‌گفتند.

So have you ever been stood up or  have you ever stood someone up?

بنابراین آیا تا به حال ایستاده اید یا تا به حال کسی را ایستاده اید؟

Hopefully not.

امیدوارم نه.

Swim, swam, swam.

شنا، شنا، شنا.

I swam in the ocean last week.

من هفته گذشته در اقیانوس شنا کردم.

I haven't swum in the ocean for five years.

من پنج سال است که در اقیانوس شنا نکرده ام.

Take, took, taken.

بگیر، گرفت، گرفت.

She took our photo.

او عکس ما را گرفت.

Have you taken anyone's photo before?

آیا قبلا از کسی عکس گرفته اید؟

Teach taunt.

تمسخر را آموزش دهید

Taunt.

طعنه زدن

She taught them how to use irregular verbs.

او به آنها یاد داد که چگونه از افعال بی قاعده استفاده کنند.

Have you ever taught someone  how to use irregular verbs?

آیا تا به حال به کسی یاد داده اید که چگونه از افعال بی قاعده استفاده کند؟

Tell, told, told.

بگو، گفتن، گفتن.

She told me the truth.

او حقیقت را به من گفت.

Have you ever told a lie?

تا حالا دروغ گفتی؟

Think, thought, thought.

فکر کن، فکر کن، فکر کن.

I thought it was a good idea.

فکر کردم ایده خوبی بود.

Have you thought about moving?

آیا به حرکت فکر کرده اید؟

Understand, Understood, Understood.

فهمیدن، فهمیدن، فهمیدن.

I understood her explanation.

توضیحش را فهمیدم

Have you understood all these irregular verbs?

آیا این همه افعال بی قاعده را فهمیده اید؟

Wear, wore, worn.

پوشید، پوشید، پوشیده شد.

She wore her green dress to the party.

او در مهمانی لباس سبزش را پوشید.

She hasn't worn her blue dress yet.

او هنوز لباس آبی خود را نپوشیده است.

Write, wrote, written.

بنویس، نوشته، نوشته.

I wrote the answer in my notebook.

جواب را در دفترم نوشتم.

Have you written the essay yet?

آیا تا به حال انشا را نوشته اید؟

Now let's focus on reading.

حالا بیایید روی مطالعه تمرکز کنیم.

We'll review an academic IELTS  reading passage together.

ما با هم بخش ریدینگ آیلتس آکادمیک را بررسی می‌کنیم.

Our article is called Time Travel.

مقاله ما سفر در زمان نام دارد.

Let's start the first section.

بیایید بخش اول را شروع کنیم.

Time travel took a small step away from  science fiction and toward science.

سفر در زمان یک گام کوچک از داستان علمی تخیلی و به سمت علم فاصله گرفت.

So you have here is science fiction.

بنابراین شما باید در اینجا علمی تخیلی است.

Fiction is the opposite of fact.

داستان برعکس واقعیت است.

So we have two categories.

پس ما دو دسته داریم.

We have fiction which is not real.

ما داستان هایی داریم که واقعی نیستند.

Like.

Harry Potter And then we have  non fiction which is real,  

مانند.

هری پاتر و پس از آن، ما غیرداستانی داریم که واقعی است،

like a historical biography or autobiography.

مانند بیوگرافی تاریخی یا زندگی نامه.

I wrote those definitions here.

من آن تعاریف را اینجا نوشتم.

So time travel took a step away from fiction,  so away from not true and toward true.

بنابراین سفر در زمان یک قدم از داستان‌های تخیلی فاصله گرفت، بنابراین از نادرست و به سمت حقیقت فاصله گرفت.

Here, notice how we have the word toward  as a preposition to spellings are correct.

در اینجا، توجه کنید که چگونه کلمه به سمت به عنوان حرف اضافه برای املا درست است.

You can say toward or towards with an S.

می‌توانید با S بگویید به سمت یا به سمت.

So if you hear someone say towards  with an S, it's not incorrect.

بنابراین اگر می‌شنوید که شخصی با S می‌گوید، این اشتباه نیست.

Both of them are grammatically correct  and acceptable and towards science.

هر دوی آنها از نظر دستوری صحیح و قابل قبول و نسبت به علم هستند.

Recently when physicists discovered that  subatomic particles known as neutrinos.

اخیراً وقتی فیزیکدانان کشف کردند که ذرات زیر اتمی به نام نوترینوها شناخته می شوند.

Neutrinos.

نوترینوها

Just listen to my pronunciation.

فقط به تلفظ من گوش کن

Neutrinos can exceed the speed of light.

نوترینوها می توانند از سرعت نور تجاوز کنند.

So if you exceed something, it  means you've gone beyond it.

بنابراین اگر از چیزی فراتر رفتید، به این معنی است که از آن فراتر رفته اید.

Now, in this case, they're talking about speed.

حالا، در این مورد، آنها در مورد سرعت صحبت می کنند.

So to go beyond means to go faster than.

بنابراین فراتر رفتن به معنای سریعتر رفتن است.

If you exceeded your spending limit on your  credit card, you've gone beyond that limit,  

اگر از حد مجاز هزینه‌های خود در کارت اعتباری خود فراتر رفته‌اید، از آن حد فراتر رفته‌اید،

which means you've spent more  money than you have available.

که به این معنی است که بیشتر از پولی که در دسترس دارید خرج کرده‌اید.

And notice here we have can which is a modal verb  and then we have exceed which is the base verb.

و توجه داشته باشید که در اینجا ما can داریم که یک فعل معین است و سپس فراتر داریم که فعل پایه است.

So grammatically you always  have modal plus base verb,  

بنابراین از نظر دستوری، شما همیشه فعل مدال به اضافه پایه دارید،

not the infinitive can to  exceed, no just can exceed.

نه مصدر can to فراتر، نه فقط می‌تواند فراتر رود.

So modal plus base verb can  exceed the speed of light.

بنابراین فعل مبنا به‌علاوه می‌تواند از سرعت نور تجاوز کند.

So these neutrinos which are sub atomic particles,  don't worry I don't know what a neutrino is.

بنابراین این نوترینوها که ذرات زیر اتمی هستند، نگران نباشید، من نمی دانم نوترینو چیست.

I don't don't really know what a subatomic  particle is because I'm not a physicist,  

من واقعاً نمی‌دانم ذره زیراتمی چیست، زیرا من فیزیکدان نیستم،

but I understand that they're particles and  they can go faster than the speed of light.

اما می‌دانم که آنها ذرات هستند و می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند.

That is what I know based on the  article, The Unassuming Particle.

این چیزی است که من بر اساس مقاله، ذره بی ادعا می دانم.

Unassuming is an adjective, and when  you describe something as unassuming,  

بی تکلف یک صفت است، و وقتی چیزی را بی ادعا توصیف می کنید، به این

it means it doesn't attract a  lot of interest or attention.

معنی است که علاقه یا توجه زیادی را به خود جلب نمی کند.

So maybe you're walking down a  street and there's a restaurant,  

بنابراین ممکن است در خیابانی راه می‌روید و رستورانی وجود دارد،

but it doesn't attract your interest or  attention because maybe it's very small.

اما علاقه یا توجه شما را جلب نمی‌کند، زیرا ممکن است بسیار کوچک باشد.

It doesn't look very nice from the outside.

از بیرون خیلی زیبا به نظر نمی رسد.

There isn't a lot of decorations.

تزئینات زیادی وجود ندارد.

The sign for the restaurant is very small, so  you almost don't even notice the restaurant.

تابلوی رستوران بسیار کوچک است، بنابراین تقریباً حتی متوجه رستوران نمی‌شوید.

So it's an unassuming restaurant, but  you go in and the food is delicious,  

بنابراین، این یک رستوران بی ادعا است، اما وارد آن می‌شوید و غذا خوشمزه است،

but you almost didn't notice  it because it's unassuming.

اما تقریباً متوجه آن نمی‌شوید  زیرا بی ادعا است.

So these particles, these  neutrinos, are unassuming.

بنابراین این ذرات، این نوترینوها، بی ادعا هستند.

They don't attract a lot of attention or  interest, likely because they're just very small.

آنها توجه یا علاقه زیادی را به خود جلب نمی کنند ، احتمالاً به این دلیل که بسیار کوچک هستند.

They're not considered something  that's very important in science.

آنها چیزی به حساب نمی آیند که در علم بسیار مهم است.

The unassuming particle, it is electrically  neutral, small, but with a non 0 mass.

این ذره بی ادعا، از نظر الکتریکی خنثی، کوچک، اما با جرم غیر صفر است.

So this is simply giving us more  information about what this particle  

بنابراین این به سادگی اطلاعات بیشتری درباره چیستی این ذره به ما می‌دهد

is, because the average person  does not know what a neutrinos is.

، زیرا افراد عادی نمی‌دانند نوترینو چیست.

A physicist knows what this is,  but the average person does not.

یک فیزیکدان می داند این چیست، اما یک فرد معمولی نمی داند.

So this is giving us more information on  this particle, the unassuming particle.

بنابراین این به ما اطلاعات بیشتری در مورد این ذره، ذره بی ادعا می دهد. از نظر

It is electrically neutral, small but  with a non 0 mass and able to penetrate.

الکتریکی خنثی است، کوچک، اما دارای جرم غیر 0 و قادر به نفوذ است.

Now notice here able to penetrate is  something missing from this expression and  

اکنون توجه کنید که در اینجا قادر به نفوذ چیزی در این عبارت کم است و

able to penetrate the expression is to  be able to that's the full expression.

قابلیت نفوذ به عبارت این است که قادر به این عبارت کامل باشد.

But notice it is electrically  neutral and able to penetrate.

اما توجه داشته باشید که از نظر الکتریکی خنثی است و قادر به نفوذ است.

So when we have and you don't  need to repeat the main verb.

بنابراین وقتی داریم و شما نیازی به تکرار فعل اصلی ندارید.

So you can say for example, she is tall and thin.

بنابراین می توانید به عنوان مثال بگویید او قد بلند و لاغر است.

OK, she is tall and thin, so you don't  have to say she is tall and is thin.

خوب، او قد بلند و لاغر است، بنابراین لازم نیست بگویید او قد بلند و لاغر است.

You can get rid of this main verb  and just say she is tall and thin.

می‌توانید از شر این فعل اصلی خلاص شوید و فقط بگویید او قد بلند و لاغر است.

The same thing is happening here.

اینجا هم همین اتفاق می افتد.

The only difference is instead of  having one simple word like tall,  

تنها تفاوت این است که به جای داشتن یک کلمه ساده مانند بلند،

we have all of this information.

همه این اطلاعات را داریم.

So it's easy to forget that this is  is also attached to able to because  

بنابراین به راحتی می توان فراموش کرد که این است نیز به قادر به متصل است زیرا

the expression is not able to it's be able to.

عبارت قادر به آن نیست.

OK, so for example, you can't  say she able to speak Japanese.

خوب، برای مثال، نمی‌توانید بگویید که او می‌تواند ژاپنی صحبت کند.

You can't say that this is grammatically  incorrect because the verb to be is missing.

نمی‌توانید بگویید که این از نظر گرامری نادرست است زیرا فعل to be گم شده است.

So I'll put a :( and an X.

بنابراین من یک :( و یک X می‌گذارم.

She is able.

او قادر است.

To.

Speak Japanese.

To. به زبان

ژاپنی صحبت می‌کند.

So now this is correct because we have  to be able and then your infinitive.

بنابراین اکنون این صحیح است زیرا باید to be able و سپس مصدر شما.

So that is what's happening here and able to.

بنابراین این چیزی است که در اینجا اتفاق می‌افتد و قادر به.

But we're using the verb to be for  both sections before and and after.

اما ما از فعل be برای هر دو بخش قبل و بعد از آن استفاده می‌کنیم.

And so don't forget that with able to.

بنابراین فراموش نکنید که باقابلیت

And able to penetrate.

When you penetrate something,  it simply means you go into.

به.

So let's say I'm putting cream on my skin.

من کرم را روی پوستم می زنم

When the when the cream goes into my  skin and you can no longer see it,  

و شما دیگر نمی توانید آن را ببینید، به

it means the cream penetrated my skin.

این معنی است که

It went into my skin.

So this neutron, this neutrinos can go into your  skin, it can penetrate the human form undetected.

این نوترون به داخل پوست من نفوذ کرده است،

So you don't see something going into your  skin because they they're not visible,  

بنابراین شما

they're so small that you can't see them.

نمی توانید آن ها را ببینید

So that means undetected, not visible, not  known, not visible, or not known, not known.

ناشناخته، قابل مشاهده، ناشناخته، ناشناخته، ناشناخته

Undetected is on its way to becoming  a rock star of the scientific world.

در راه تبدیل شدن به یک ستاره راک در دنیای علمی است،

When you see this dash here and then  another dash, it means you can remove  

وقتی این خط تیره را می‌بینید ، به این معنی است که می‌توانید

all of the information between the dashes and  the sentence would be grammatically correct.

همه اطلاعات بین خط تیره‌ها را حذف کنید .

For example, let me read it  without the information in blue.

برای مثال، اجازه دهید آن را بدون اطلاعات آبی بخوانم.

The unassuming particle is on its way to  becoming a rock star of the scientific world.

این ذره بی ادعا در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است. از

Grammatically correct.

نظر گرامری صحیح است.

The information between the dashes is  additional supplementary information,  

اطلاعات بین خط تیره‌ها اطلاعات تکمیلی اضافی است،

and in this case, it gives you  more information about what the  

و در این مورد، اطلاعات بیشتری در مورد چیستی

nutrinos is because as I said, the  average person just doesn't know.

نوترینوها در اختیار شما قرار می‌دهد، زیرا همانطور که گفتم، افراد معمولی نمی‌دانند.

Don't worry about writing all this down because  I summarize everything in the free lesson PDF.

نگران نوشتن همه اینها نباشید زیرا من همه چیز را در PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

So you can look in the description  below to download the free lesson PDF.

بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF درس رایگان به توضیحات زیر نگاه کنید.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor.

محققان در ژنو، نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی پرتاب کردند.

Let's take a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

At hurtling, this means to move very fast,  but it also implies in a dangerous way.

در ضربه زدن، این به معنای حرکت بسیار سریع است، اما به روشی خطرناک نیز اشاره دارد.

So when these neutrinos were hurtling through  the underground corridor, so imagine the  

بنابراین وقتی این نوترینوها از طریق راهروی زیرزمینی پرتاب می‌شدند، تصور کنید که

corridor is going straight and the neutrinos  are going very fast, but maybe they're banging  

راهرو مستقیم می‌رود و نوترینوها خیلی سریع می‌روند، اما شاید آنها

against the sides of the wall, They're crashing  into each other, not in a orderly straight way.

به دو طرف دیوار می‌کوبند، آنها به یکدیگر برخورد می‌کنند، نه به صورت مستقیم.

So you can use this, for example, with drivers,  

بنابراین، می‌توانید از این مورد استفاده کنید، برای مثال، در مورد رانندگان،

you might say the delivery  driver hurdled up my driveway.

ممکن است بگویید راننده تحویل  مسیر ورودی من را با مانع روبرو کرده است.

So he came up your driveway.

بنابراین او از راهروی شما آمد.

He drove up your driveway very quickly,  but also very dangerously so quickly.

او خیلی سریع از راهروی شما عبور کرد، اما به طرز بسیار خطرناکی خیلی سریع.

And maybe he's swerving.

و شاید داره منحرف میشه

There's object here.

اینجا شیئی هست

He's going right for it.

او برای آن درست پیش می رود.

Maybe you're standing here and  he doesn't seem to be stopping.

شاید شما اینجا ایستاده اید و به نظر نمی رسد که او متوقف شود.

He hurdled up your driveway.

او مانع از راهروی شما شد.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurdling through an underground corridor  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق یک راهروی زیرزمینی

toward their colleagues or towards remember  their colleagues 730 kilometers away in Italy.

به سمت همکاران خود یا به یاد آوردن همکارانشان در 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly.

نوترینوها به سرعت وارد شدند.

Promptly is an adverb and it means quickly  without delay, but also at the scheduled time.

Promptly یک قید است و به معنای سریع و بدون تأخیر است، اما همچنین در زمان برنامه ریزی شده.

So for example, the meeting  will start promptly at 9:00 AM.

بنابراین، برای مثال، جلسه بی‌درنگ ساعت 9 صبح شروع می‌شود.

Often when you schedule a meeting at 9, some  people might come to the meeting 9 O3 nine O 5.

اغلب وقتی جلسه ای را ساعت 9 برنامه ریزی می کنید، ممکن است برخی افراد به جلسه 9 O3 nine O 5 بیایند.

Just a little bit.

فقط کمی. دیر

Late.

But if you say the meeting will  start promptly at 9:00 AM, I will  

اما اگر بگویید جلسه بی‌درنگ ساعت 9 صبح شروع می‌شود، من

start the presentation at 900, not 901 or 902.

ارائه را در ساعت 900 شروع می‌کنم، نه 901 یا 902.

Promptly at 9:00.

فوراً در ساعت 9:00.

So immediately at 9:00.

بنابراین بلافاصله در ساعت 9:00.

So in this case, the neutrinos arrived promptly.

بنابراین در این مورد، نوترینوها به سرعت وارد شدند.

So we can say quickly without delay.

بنابراین می توانیم به سرعت و بدون تاخیر بگوییم.

So promptly in fact, that they triggered  what scientists are calling the unthinkable.

در واقع آنقدر سریع، که آنها چیزی را به وجود آوردند که دانشمندان آن را غیرقابل تصور می نامند.

Let's look at triggered and unthinkable.

بیایید به محرک و غیرقابل تصور نگاه کنیم.

So first triggered.

بنابراین ابتدا تحریک شد.

When something triggers something, it  simply means it causes it to start.

وقتی چیزی چیزی را تحریک می‌کند، به سادگی باعث شروع آن می‌شود.

So the fact that the neutrinos traveled so  promptly caused something else to start.

بنابراین، این واقعیت که نوترینوها خیلی سریع حرکت کردند باعث شد چیز دیگری شروع شود.

And that something else is that scientists  are are now rethinking time travel.

و نکته دیگر این است که دانشمندان اکنون در حال تجدید نظر درباره سفر در زمان هستند.

So that's the something you could say, for  example, speaking in public triggers my anxiety.

بنابراین این چیزی است که می‌توانید بگویید، مثلاً صحبت کردن در جمع باعث اضطراب من می‌شود.

So speaking in public causes my anxiety to.

بنابراین صحبت در جمع باعث نگرانی من می شود.

Start.

شروع کنید.

I wrote that example here for you.

من آن مثال را اینجا برای شما نوشتم.

Now, the unthinkable.

در حال حاضر، غیر قابل تصور.

This is when something is just so shocking or  unlikely that it's difficult for you to imagine,  

این زمانی است که چیزی آنقدر تکان دهنده یا بعید است که تصور کردن آن برای شما دشوار است،

difficult for you to actually form a picture.

برای شما دشوار است که واقعاً تصویری بسازید.

For example, a world without  language would be unthinkable.

برای مثال، جهانی بدون زبان غیرقابل تصور است. آیا

Can you even contemplate?

می توانید حتی فکر کنید؟ آیا

Can you think about what life would  be like if nobody spoke any language?

می‌توانید به این فکر کنید که اگر کسی به هیچ زبانی صحبت نمی‌کرد، زندگی چگونه بود؟

Language was not invented.

زبان اختراع نشد.

A human being never uttered, which means spoke,  never uttered a word, never spoke a word, ever.

یک انسان هرگز به زبان نیامد، یعنی صحبت کرد، هرگز یک کلمه را بر زبان نیاورد، هرگز یک کلمه صحبت نکرد، هرگز.

Could you even imagine how we  would interact with each other?

آیا حتی می توانید تصور کنید که ما چگونه با یکدیگر تعامل خواهیم داشت؟

It's unthinkable.

این غیر قابل تصور است.

It's so shocking and unlikely, we  can't even really think about it.

خیلی تکان دهنده و بعید است، ما حتی نمی توانیم واقعاً به آن فکر کنیم.

So time travel is another  thing that's just unthinkable.

بنابراین سفر در زمان چیز دیگری است که غیرقابل تصور است. آیا

Can you imagine what life would  be like if we could time travel?

می توانید تصور کنید که اگر بتوانیم در زمان سفر کنیم، زندگی چگونه خواهد بود؟

It's unthinkable that everything they have  learnt, known or taught stemming from the last  

غیرقابل تصور است که همه چیزهایی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند یا یاد داده‌اند که از

100 years of the physics discipline  may need to be reconsidered.

100 سال گذشته در رشته فیزیک نشات گرفته‌اند، ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشند.

So this is.

بنابراین این است.

The unthinkable that everything that  physicists know about their discipline,  

غیرقابل تصور است که هر آنچه فیزیکدانان در مورد رشته خود می دانند،

they may need to think about it  again if time travel is possible.

ممکن است لازم باشد در صورت امکان سفر در زمان دوباره درباره آن فکر کنند.

I want to point out the past  simple here of the verb learn  

من می‌خواهم در اینجا به گذشته  ساده فعل Learn  اشاره کنم

because you might be confused as to why it has AT.

زیرا ممکن است در مورد اینکه چرا AT دارد گیج شوید.

So learnt  

So Learnt

is the preferred spelling and pronunciation in  British English in American English which I teach.

املا و تلفظ ترجیحی در انگلیسی بریتانیایی در انگلیسی آمریکایی است که من آموزش می‌دهم. .

The.

Preferred spelling and pronunciation is  learned, so notice we have a soft T here.

املا و تلفظ ترجیحی آموخته شده است، بنابراین توجه کنید که در اینجا یک T نرم داریم.

Learnt and then in American  learned with a soft D learned.

یاد گرفت و سپس به زبان آمریکایی با یک D نرم آموخته شد.

Both of them are grammatically correct, it's  just two countries preferred two different words.

هر دوی آنها از نظر گرامری صحیح هستند، فقط دو کشور دو کلمه متفاوت را ترجیح می دهند.

Everything they have learnt, known or  taught stemming from here To stem from  

همه چیزهایی که آنها آموخته اند، می دانند یا آموزش داده اند، از اینجا سرچشمه می گیرند

simply means come from, to come from, come from.

.

So in this case, because it's in the gerund  form, I'll put mine in the gerund form.

بنابراین، در این مورد، چون به شکل جیروند است، من مال خود را به شکل جیروند قرار می‌دهم.

Coming from the last 100 years of the physics  discipline may need to be reconsidered.

از 100 سال گذشته رشته فیزیک ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد.

So when you add re in front of the  verb, it means you do the verb again.

بنابراین وقتی re را جلوی فعل اضافه می‌کنید، به این معنی است که دوباره فعل را انجام می‌دهید.

So you need to consider again.

پس باید دوباره در نظر بگیرید.

So that means consider again because you add  re reconsidered, we need to consider it again.

بنابراین این بدان معناست که دوباره در نظر بگیرید، زیرا اضافه کردید، دوباره بررسی شد، ما باید دوباره آن را در نظر بگیریم.

So let's say you asked your boss for  a promotion and your boss said no.

بنابراین فرض کنید از رئیستان ترفیع درخواست کردید و رئیستان گفت نه.

Maybe you could say, can you reconsider  what he can you consider my proposal again?

شاید بتوانید بگویید، آیا می‌توانید دوباره در مورد پیشنهاد من تجدید نظر کنید؟

And most likely he'll say no.

و به احتمال زیاد او نه خواهد گفت.

But hey, maybe he'll say,  I guess I could reconsider.

اما هی، شاید او بگوید، حدس می‌زنم می‌توانم تجدید نظر کنم.

And then you can explain again  why you deserve a promotion.

و سپس می‌توانید دوباره توضیح دهید که چرا مستحق ارتقا هستید.

And maybe this time your boss will say yes.

و شاید این بار رئیس شما بگوید بله.

So it's always possible for someone to reconsider.

بنابراین همیشه ممکن است که یک نفر تجدید نظر کند.

Let's continue the issue at stake.

بیایید موضوع مورد بحث را ادامه دهیم.

So at stake is simply when  something is being considered.

بنابراین زمانی که چیزی در نظر گرفته می‌شود، در خطر است.

So here, the issue being considered.

بنابراین در اینجا، موضوع در نظر گرفته شده است.

The issue at stake?

موضوع در خطر است؟

So being considered is a tiny segment  of time, precisely 60 nanoseconds.

بنابراین در نظر گرفتن بخش کوچکی از زمان است، دقیقاً 60 نانوثانیه.

So now they're going to  explain what 60 nanoseconds is,  

بنابراین اکنون آنها می خواهند توضیح دهند که 60 نانوثانیه چیست،

because the average person who  is not a physicist does not know.

زیرا افراد عادی که فیزیکدان نیستند نمی دانند.

So 60 nanoseconds is 60 billionths of a second.

بنابراین 60 نانوثانیه 60 میلیاردم ثانیه است.

So you have one second, and then you divide that  one second into billions and you take 60 of them.

بنابراین شما یک ثانیه دارید و سپس آن یک ثانیه را به میلیاردها تقسیم می‌کنید و 60 تا از آن‌ها را می‌گیرید.

For me, I can't really comprehend  what 60 billions of a second is,  

برای من، راستش را بخواهید، نمی‌توانم واقعاً بفهمم 60 میلیارد ثانیه چیست،

to be honest, because a second is like that.

زیرا یک ثانیه همینطور است.

And imagine you take 60 billions of that second.

و تصور کنید شما 60 میلیارد از آن ثانیه را مصرف می کنید.

It would be so, so fast.

خیلی سریع می شد

It's unthinkable.

این غیر قابل تصور است.

I can't even imagine what that would be.

من حتی نمی توانم تصور کنم که چه چیزی می تواند باشد.

So notice I just used unthinkable.

بنابراین توجه کنید من فقط غیر قابل تصور استفاده کردم.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of  error of 10 billionths of a second,  

حتی با در نظر گرفتن حاشیه خطای 10 میلیاردم ثانیه،

this stands as proof that it is  possible to race against light and win.

این نشان می‌دهد که می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد.

So here they're comparing the  speed of the neutrinos to the.

بنابراین در اینجا آنها سرعت نوترینوها را با سرعت مقایسه می کنند.

Speed of light, which is just.

سرعت نور، که فقط.

So fast that you and I average  people can't really comprehend,  

آنقدر سریع که من و شما متوسط مردم واقعاً نمی‌توانیم آن را درک کنیم،

understand how fast it is because  it just happens so quickly.

بفهمیم که چقدر سریع است زیرا خیلی سریع اتفاق می‌افتد.

So they're just letting you know it  happened faster than the speed of light and.

بنابراین آنها فقط به شما اطلاع می دهند که سریعتر از سرعت نور اتفاق افتاده است.

This.

این با

Allowing for a margin of error,  

در نظر گرفتن حاشیه خطا،

they're saying even if our calculation was  incorrect, don't worry, it's still accurate.

آنها می‌گویند حتی اگر محاسبه ما نادرست بود، نگران نباشید، هنوز دقیق است.

So they accounted for that.

بنابراین آنها برای آن حساب کردند.

They allowed some miscalculation in their  formula, and the neutrinos are still faster  

آن‌ها در فرمول خود مقداری اشتباه محاسباتی را مجاز دانستند ، و نوترینوها همچنان سریع‌تر

than the speed of light even if their  calculation is somewhat inaccurate.

از سرعت نور هستند حتی اگر محاسبه‌شان تا حدودی نادرست باشد.

So that's a margin of error.

بنابراین این یک حاشیه خطا است.

You'll see this a.

شما این را خواهید دید.

Lot in studies, scientific  studies, research studies.

بسیاری از مطالعات، مطالعات علمی، مطالعات تحقیقاتی.

A margin of error of 10 billionths of a second.

حاشیه خطا 10 میلیاردم ثانیه.

The duration of the experiment.

مدت زمان آزمایش.

Duration is the length, the  duration of the experiment,  

مدت زمان، طول مدت آزمایش،

the length of this experiment,  the entire time of the experiment.

طول این آزمایش، کل زمان آزمایش است.

So length or entire time of the  experiment also accounted for.

بنابراین طول یا کل زمان آزمایش نیز به حساب می‌آید.

When you account for something,  you simply consider it.

وقتی چیزی را حساب می‌کنید، آن را به سادگی در نظر می‌گیرید.

So they considered that margin of error error  that their calculation may be somewhat inaccurate.

بنابراین آنها این حاشیه خطا را در نظر گرفتند که ممکن است محاسبه آنها تا حدودی نادرست باشد.

So to consider also accounted for.

بنابراین در نظر گرفتن نیز به حساب می آید.

Considered.

در نظر گرفته شده است.

So here accounted for something.

بنابراین در اینجا برای چیزی توضیح داده شده است.

So notice the preposition.

پس به حرف اضافه توجه کنید.

You account for something,  but you consider something.

شما چیزی را به حساب می آورید، اما چیزی را در نظر می گیرید.

So we don't use considered for,  it's just considered because we  

بنابراین ما از در نظر گرفته شده برای استفاده نمی کنیم، فقط در نظر گرفته می شود زیرا ما به

don't need the preposition for  and considered and ruled out.

حرف اضافه برای و در نظر گرفته و رد شده نیازی نداریم.

The phrasal verb to rule something out is when  you no longer have something as a possibility,  

فعل عبارتی برای رد کردن چیزی زمانی است که دیگر چیزی به‌عنوان یک امکان ندارید،

so to no longer have an option as a possibility.

بنابراین گزینه‌ای به‌عنوان امکان وجود ندارد.

So basically it means to exclude  an option to exclude an option.

بنابراین اساساً به معنای حذف گزینه ای برای حذف یک گزینه است.

So let's say you.

پس بیایید بگوییم شما.

Are considering different options.

در حال بررسی گزینه های مختلف

Maybe you're going to give your team a promotion,  

شاید بخواهید به تیم خود یک ارتقاء بدهید،

give them an extra vacation day or  give them free lunch on Fridays.

یک روز تعطیلات اضافی به آنها بدهید یا جمعه ها به آنها ناهار رایگان بدهید.

Those are your three options to  show your support for your staff.

اینها سه گزینه شما برای نشان دادن حمایت خود از کارکنانتان هستند.

But you're going to rule out promotions.

اما شما تبلیغات را رد خواهید کرد.

You're going to no longer consider  that as an option because you don't  

دیگر آن را به عنوان یک گزینه در نظر نخواهید گرفت زیرا

have the financial resources to offer  promotions and it's very expensive.

منابع مالی برای ارائه تبلیغات ندارید و بسیار گران است.

So you're going to rule out promotions.

بنابراین شما تبلیغات را رد خواهید کرد.

Now you just have two options to consider.

حالا شما فقط دو گزینه برای بررسی دارید.

So they.

بنابراین آنها.

Ruled out any possible lunar effects.

هرگونه اثرات احتمالی ماه را رد کرد.

Lunar is the moon so effects from the moon because  the moon can influence time and tidal bulges.

قمری ماه است بنابراین از ماه تأثیر می‌گذارد زیرا ماه می‌تواند بر زمان و برآمدگی‌های جزر و مدی تأثیر بگذارد.

I don't know what a bulge is, I  assume it's similar to a wave.

من نمی‌دانم برآمدگی چیست، فرض می‌کنم شبیه موج باشد.

And tidal relates to the tide so going when the  water goes in and out that is called the tide.

و جزر و مد به جزر و مد مربوط می شود، بنابراین زمانی که آب وارد و خارج می شود، جزر و مد نامیده می شود.

So tidal bulges in the Earth crust.

بنابراین جزر و مد در پوسته زمین برآمدگی می کند.

So this information is just to let  you know that their calculation  

بنابراین این اطلاعات فقط برای این است که به شما اطلاع دهد که محاسبه آنها

considered many different factors  to understand if they are wrong.

عوامل مختلفی را در نظر گرفته است تا متوجه اشتباه بودن آنها شوید.

And they're still saying even if  we take all of this into account,  

و آنها همچنان می‌گویند حتی اگر همه اینها را در نظر بگیریم،

consider all of this, the neutrinos are  still faster than the speed of light.

همه اینها را در نظر بگیریم، نوترینوها هنوز سریع‌تر از سرعت نور هستند.

Let's continue nevertheless the transition  

بیایید ادامه دهیم، با این حال،

word neither the nevertheless is used  when you are going to have a contrast.

کلمه انتقال   و نه با این وجود وقتی می‌خواهید تضاد داشته باشید استفاده نمی‌شود.

So here they're talking about all the reasons why  the neutrinos are faster than the speed of light.

بنابراین در اینجا آنها در مورد همه دلایلی صحبت می کنند که چرا سرعت نوترینوها از سرعت نور بیشتر است.

But now, because I have, nevertheless, I  know they're going to introduce evidence  

اما اکنون، چون دارم، با این وجود، می‌دانم که شواهدی ارائه می‌کنند که می‌گویند

to say that this might not be true  because there has to be a contrast.

این ممکن است درست نباشد، زیرا باید تضاد وجود داشته باشد.

So this is a transition word used  to introduce a contrasting point.

بنابراین این یک کلمه انتقالی است که برای معرفی یک نقطه متضاد استفاده می‌شود.

Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical.

با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

Skeptical means I'm not sure if I  believe you or I'm not sure if I believe.

مشکوک یعنی مطمئن نیستم شما را باور کنم یا مطمئن نیستم باور کنم.

This.

این

Topic I'm not sure if I believe  that we can travel through time.

موضوع من مطمئن نیستم که باور دارم می‌توانیم در زمان سفر کنیم.

I'm skeptical, so not sure if the  person can be trusted or believed.

من شک دارم، بنابراین مطمئن نیستم که می توان به آن فرد اعتماد کرد یا باور کرد.

Person or information.

شخص یا اطلاعات

In this case, it's the  information they're presenting.

در این مورد، این اطلاعاتی است که ارائه می‌کنند.

Information can be trusted or  believed, so I'm skeptical.

اطلاعات قابل اعتماد یا باور هستند، بنابراین من شک دارم.

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

According to Harvard University science historian  Peter Gallison, Einstein, Albert Einstein.

به گفته مورخ علم دانشگاه هاروارد، پیتر گالیسون، انیشتین، آلبرت انیشتین.

Of course, Einstein's relativity theory has  

البته، نظریه نسبیت اینشتین

been pushed harder than any theory in  the history of the physical sciences.

بیش از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است.

Pushed harder than It means that every scientist  has tried to prove that his theory is not correct,  

بیشتر از این به این معنی است که هر دانشمندی سعی کرده است ثابت کند که نظریه‌اش صحیح نیست،

so they've pushed his theory harder than any  theory in the history of the physical sciences.

بنابراین آن‌ها نظریه او را سخت‌تر از هر نظریه در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار داده‌اند.

Yet each prior challenge, prior means previous.

با این حال هر چالش قبلی، قبلی یعنی قبلی.

So each challenge that had  previously happened prior, previous.

بنابراین هر چالشی که قبلاً قبلاً اتفاق افتاده بود، قبلی.

You see this a lot in job interviews.

این را در مصاحبه های شغلی زیاد می بینید.

Do you have any prior experience?

آیا تجربه قبلی دارید؟

Do you have any previous experience?

آیا تجربه قبلی دارید؟

So let me write that for you.

پس بگذارید آن را برای شما بنویسم.

Do you have any prior experience in Excel?

آیا تجربه قبلی در اکسل دارید؟

So Excel is a Microsoft  software for organizing data.

بنابراین اکسل یک نرم افزار مایکروسافت برای سازماندهی داده ها است.

Do you have any prior experience in Excel?

آیا تجربه قبلی در اکسل دارید؟

Do you have any previous experience yet?

آیا تاکنون تجربه قبلی دارید؟

Each prior challenge has come to no avail.

هر چالش قبلی بی فایده بوده است.

So remember I said they've tried to prove that  Einstein's theory is inaccurate or incorrect,  

بنابراین به یاد داشته باشید که گفتم آنها سعی کرده‌اند ثابت کنند که نظریه انیشتین نادرست یا نادرست است،

but it's come to no avail, which  means they have not been successful.

اما هیچ فایده‌ای نداشته است، به این معنی که آنها موفق نبوده‌اند.

So no avail means not successful.

پس بی فایده به معنای عدم موفقیت است.

Let's review this example.

بیایید این مثال را مرور کنیم. از

I asked my boss for a promotion but to no avail.

رئیسم ترفیع خواستم اما فایده ای نداشت.

So notice the expression is to no  avail and this means not successful.

بنابراین توجه داشته باشید که عبارت بی فایده است و این به معنای موفق نبودن است.

So I didn't get the promotion.

بنابراین من ارتقاء را دریافت نکردم.

My boss said no, but to no avail.

رئیسم گفت نه، اما فایده ای نداشت.

I'm hopeful he'll reconsider.

من امیدوارم که او تجدید نظر کند.

I'm hopeful that's just another way  of saying I hope he'll reconsider.

من امیدوارم که این فقط راه دیگری برای گفتن باشد که امیدوارم او در این باره تجدید نظر کند.

So remember, we talked about this, consider it  again and change his decision, but he's skeptical.

بنابراین به یاد داشته باشید، ما در مورد این موضوع صحبت کردیم، دوباره آن را در نظر بگیرید و تصمیم خود را تغییر دهید، اما او شک دارد.

I don't know.

من نمی دانم.

I'm not sure if Jennifer's ready for a promotion.

مطمئن نیستم که جنیفر برای ترفیع آماده است یا نه. او

He's.

Skeptical that I'm ready for  a management position so.

شک دارم که برای یک پست مدیریتی آماده هستم.

Here we used.

در اینجا ما استفاده کردیم.

A lot of expressions in one  thought, one advanced thought.

عبارات زیادی در یک فکر، یک فکر پیشرفته.

Let's continue.

ادامه دهیم.

So is time travel just around the corner?

پس آیا سفر در زمان نزدیک است؟

When something is just around the corner,  it means happening soon, happening soon.

وقتی چیزی نزدیک است، به این معنی است که به زودی اتفاق می افتد، به زودی اتفاق می افتد.

So you could say my vacation is just  around the corner happening soon.

بنابراین می توانید بگویید که تعطیلات من به زودی نزدیک است.

So is time travel happening soon  just around the corner the prospect.

بنابراین سفر در زمان به زودی اتفاق می افتد .

So the prospect is the idea that time  travel is just around the corner.

بنابراین دورنما این ایده است که سفر در زمان نزدیک است.

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility.

چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

This simply means moved closer to the realm of  possibility, meaning that something is possible.

این به سادگی به معنای نزدیک‌تر شدن به قلمرو امکان است، به این معنی که چیزی ممکن است.

So a simple way of saying this is the prospect  has certainly been moved towards possibility.

بنابراین یک راه ساده برای گفتن این موضوع، مطمئناً به سمت امکان حرکت کرده است.

Now that a major physical  hurdle, a hurdle is an obstacle,  

اکنون که یک مانع فیزیکی بزرگ است ، یک مانع یک مانع است،

something that prevents you from achieving a goal.

چیزی که شما را از دستیابی به هدف باز می دارد.

So an obstacle, hurdle,  obstacle, the speed of light.

بنابراین یک مانع، مانع، مانع، سرعت نور.

So this is the obstacle, the hurdle  for time travel, the fact that.

بنابراین این مانع، مانع سفر در زمان است، این واقعیت است که. ما

We.

Need to travel faster than the speed of  light, and so far nothing has traveled  

باید سریعتر از سرعت نور حرکت کرد و تا کنون هیچ چیزی

faster than the speed of light until  these neutrinos has been cleared.

سریعتر از سرعت نور حرکت نکرده است تا زمانی که این نوترینوها پاک شوند.

So to clear the hurdle means to  get rid of it, to eliminate it.

بنابراین برداشتن مانع به معنای خلاص شدن از شر آن، از بین بردن آن است.

If particles, these neutrinos, if  particles can travel faster than light,  

اگر ذرات، این نوترینوها باشند، اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند،

in theory, traveling back in time is possible.

در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است.

That's unthinkable, isn't it?

این غیر قابل تصور است، اینطور نیست؟ اینکه

How anyone harnesses that to harness something  is when you use something successfully.

چگونه کسی آن را برای مهار چیزی به کار می گیرد، زمانی است که شما از چیزی با موفقیت استفاده می کنید.

To use something successfully,  use something successfully.

برای استفاده موفق از چیزی، از چیزی با موفقیت استفاده کنید.

For example, we have.

مثلا داریم.

Now harnessed the power of  the sun through solar panels.

اکنون نیروی خورشید را از طریق پنل‌های خورشیدی مهار کرده است.

So you put a solar panel on the roof of your house  and it harnesses the sun, the energy of the sun.

بنابراین شما یک پنل خورشیدی را روی پشت بام خانه خود قرار می‌دهید و این پنل خورشیدی، انرژی خورشید را مهار می‌کند.

It uses that energy successfully  by then heating your house.

با گرم کردن خانه شما از آن انرژی با موفقیت استفاده می‌کند.

So we've already harnessed  many things in our environment.

بنابراین ما قبلاً چیزهای زیادی را در محیط خود مهار کرده‌ایم.

Why not time travel?

چرا سفر در زمان نه؟

How anyone harnesses that?

چگونه کسی آن را مهار می کند؟

So how anyone uses time travel successfully to  

بنابراین نحوه استفاده موفقیت آمیز از سفر در زمان برای رسیدن به

some kind of helpful end is far beyond  the scope of any modern technologies.

نوعی هدف مفید بسیار فراتر از حوزه فناوری های مدرن است.

OK, so far beyond the scope of.

بسیار خوب، بسیار فراتر از محدوده.

When something is beyond the scope of, it means  that it is not included in, not included in.

وقتی چیزی فراتر از محدوده است، به این معنی است که در آن گنجانده نشده است، در آن گنجانده نشده است.

For example, teaching you about  Einstein's theory of relativity  

برای مثال، آموزش نظریه نسبیت انیشتین به شما

is beyond the scope of this lesson, which  means it's not included in this lesson.

فراتر از محدوده این درس است، به این معنی که در این درس گنجانده نشده است.

It doesn't mean it's not important, it's  just beyond the scope of this lesson.

این بدان معنا نیست که مهم نیست، فقط فراتر از محدوده این درس است.

It's not included in this lesson.

در این درس گنجانده نشده است.

So it's beyond the scope of any modern technology,  

بنابراین، فراتر از دامنه هر فناوری مدرن است،

however, and will be left to  future generations to explore.

و برای کاوش به نسل‌های آینده واگذار خواهد شد.

When you leave something  to someone, it means that.

وقتی چیزی را به کسی واگذار می‌کنید، به این معنی است.

You give the.

شما می دهید.

Responsibility to someone else.

مسئولیت در قبال شخص دیگری.

So the future generations now have the  responsibility to take the information  

بنابراین نسل‌های آینده اکنون مسئولیت برداشتن اطلاعات

from this article, the fact that these neutrinos  can travel faster than the speed of light and try  

این مقاله را دارند، این واقعیت که این نوترینوها می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند و سعی کنند

to harness that, try to turn it into something  tangible that we can use and benefit from.

آن را مهار کنند، سعی کنیم آن را به چیزی ملموس تبدیل کنیم که بتوانیم از آن استفاده کنیم و از آن بهره ببریم.

So that's not our responsibility.

پس این مسئولیت ما نیست.

We're going to leave.

ما می رویم.

That to future generations to explore.

که به نسل های آینده برای کشف.

So that's the end of the article.

پس این پایان مقاله است.

What I'll do now is I'll go to the  beginning and I'll read the article  

کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به ابتدا می روم و مقاله را

from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation.

از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Time travel Time travel took a small step away  

سفر در زمان سفر در زمان یک گام کوچک

from science fiction and towards  science recently when physicists  

از داستان های علمی تخیلی و به سمت علم برداشت.

discovered that subatomic particles known  as neutrinos can exceed the speed of light.

The unassuming particle, it is electrically  neutral, small but with a non 0 mass, and able to  

این ذره بی ادعا، از نظر الکتریکی خنثی، کوچک اما با جرمی غیر صفر است و قادر است به شکل

penetrate the human form undetected, is on its way  to becoming a rock star of the scientific world.

غیرقابل شناسایی به شکل انسان نفوذ کند، در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی

toward their colleagues 730  kilometers away in Italy.

به سمت همکاران خود در فاصله 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly.

نوترینوها به سرعت وارد شدند.

So promptly, in fact, that they triggered  what scientists are calling the unthinkable,  

در واقع، آنقدر سریع باعث ایجاد چیزی شدند که دانشمندان آن را غیرقابل تصور می‌خوانند،

that everything they have learned, known,  

که ممکن است نیاز به بازنگری در هر چیزی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند،

or taught stemming from the last 100 years of the  physics discipline may need to be reconsidered.

یا یاد داده‌اند که از ۱۰۰ سال گذشته رشته فیزیک است، بازنگری شود.

The issue at stake is a tiny segment of time,  

موضوع مورد بحث بخش کوچکی از زمان است،

precisely 60 nanoseconds, which  is 60 billionths of a second.

دقیقاً 60 نانوثانیه، که 60 میلیاردم ثانیه است.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of  error of 10 billionths of a second,  

حتی با در نظر گرفتن حاشیه خطای 10 میلیاردم ثانیه،

this stands as proof that it is  possible to race against light and win.

این نشان می‌دهد که می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد.

The duration of the experiment  also accounted for and ruled  

مدت زمان آزمایش

out any possible lunar effects or  tidal bulges in the Earth's crust.

هر گونه اثرات احتمالی ماه یا برآمدگی جزر و مدی در پوسته زمین را نیز به حساب آورد و رد کرد.

Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical.

با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

According to Harvard University science historian  Peter Gallison, Einstein's relativity theory has  

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علم دانشگاه هاروارد، نظریه نسبیت انیشتین

been pushed harder than any theory in  the history of the physical sciences.

بیش از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است.

Yet each prior challenge has come to no avail,  and relativity has so far refused to buckle.

با این حال، هر چالش قبلی فایده ای نداشته است، و نسبیت تاکنون از دست و پنجه نرم کردن خودداری کرده است.

So is time travel just around the corner?

پس آیا سفر در زمان نزدیک است؟

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility  

now that a major physical hurdle,  the speed of light, has been cleared.

اکنون که یک مانع فیزیکی بزرگ، سرعت نور، برطرف شده است، چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

If particles can travel faster than light, in  theory, traveling back in time is possible.

اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند، در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است. با این حال،

How anyone harnesses that to some kind  of helpful end is far beyond the scope of  

اینکه چگونه کسی آن را برای نوعی هدف مفید مهار می‌کند، بسیار فراتر از حوزه

any modern technologies, however, and will  be left to future generations to explore.

فناوری‌های مدرن است و برای کشف آن به نسل‌های آینده واگذار خواهد شد.

Now let's focus on listening.

حالا بیایید روی گوش دادن تمرکز کنیم.

You'll test your listening skills  of fast English in this lesson.

در این درس مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع آزمایش خواهید کرد.

You'll listen to a video clip  of a fast speaking native,  

به یک کلیپ ویدیویی از یک فرد بومی که سریع صحبت می‌کند گوش می‌دهید،

and you need to complete the missing words.

و باید کلمات از دست رفته را تکمیل کنید.

You'll listen to each clip twice.

شما به هر کلیپ دوبار گوش خواهید داد.

Are you ready for the first clip?

برای اولین کلیپ آماده ای؟

Remember, you need to fill in the missing words.

به یاد داشته باشید، باید کلمات از دست رفته را پر کنید.

It's worth mentioning we're going  to have to be pretty frank about  

شایان ذکر است که هنگام مطالعه شیوع بیماری، باید درباره

the human body and some of the more  icky parts when studying outbreaks.

بدن انسان و برخی از قسمت‌های بدتر صحبت کنیم.

It's worth mentioning we're going  to have to be pretty frank about  

شایان ذکر است که هنگام مطالعه شیوع بیماری، باید درباره

the human body and some of the more  icky parts when studying outbreaks.

بدن انسان و برخی از قسمت‌های بدتر صحبت کنیم.

How'd you do it?

This one?

چگونه این کار را انجام دادی؟

این یکی؟

She said.

او گفت.

It's worth mentioning we're going  to have to be pretty frank about  

شایان ذکر است که هنگام مطالعه شیوع بیماری، باید درباره

the human body and some of the more  icky parts when studying outbreaks.

بدن انسان و برخی از قسمت‌های بدتر صحبت کنیم.

Did you get that?

متوجه شدید؟

Let's review the pronunciation.

بیایید تلفظ را مرور کنیم.

So notice were native speakers  like using contractions and we  

بنابراین توجه داشته باشید که سخنرانان بومی مانند استفاده از انقباضات هستند و ما

pronounce them in an unstressed way.

آنها را به روشی بدون تاکید تلفظ می کنیم.

Were were this is of course,  we are now she said going to.

اگر این بود البته، اکنون او گفت که می‌رویم.

But as you may know, native speakers  commonly reduce going to as gonna gonna.

اما همانطور که می‌دانید، افراد بومی معمولاً رفتن را تا حدی کاهش می‌دهند.

But this is in spoken English only.

اما این فقط به زبان انگلیسی گفتاری است.

Now native speakers also combine sounds together.

اکنون سخنرانان بومی نیز صداها را با هم ترکیب می کنند.

So here we have some of the instead of  saying of, you can just do an unstressed,  

بنابراین در اینجا ما به جای گفتن از، شما می‌توانید یک مجموع بدون تاکید انجام دهید،

uh, Suma sum of the some of the so it  sounds like one word repeat after me.

بنابراین به نظر می‌رسد که یک کلمه بعد از من تکرار شود.

Some of the let's talk about  some grammar and vocabulary.

برخی از آنها بیایید در مورد گرامر و واژگان صحبت کنیم.

Notice one of your missing words was mentioning,  and that's because to be worse plus gerund verb.

توجه کنید یکی از کلمات گم شده شما ذکر کردن بود، و دلیل آن بدتر بودن به اضافه فعل جیروند است.

So I wanted to remind you  or perhaps help you learn  

بنابراین می‌خواستم به شما یادآوری کنم یا شاید به شما کمک کنم که یاد بگیرید

that you need the gerund with this expression.

که با این عبارت به جیروند نیاز دارید.

So worth is a gerund verb  to be worth doing something.

بنابراین ارزش یک فعل جیروندی است که ارزش انجام کاری را داشته باشد.

For example, it's worth to  be it is as a contraction.

برای مثال، ارزش آن را دارد که به عنوان یک انقباض باشد.

It's worth subscribing to J Forrest English now.

اکنون ارزش اشتراک J Forrest English را دارد.

If.

اگر

A friend asks you should I  subscribe to J Forrest English?

یکی از دوستان از شما می‌پرسد آیا باید مشترک J Forrest English شوم؟ می

You can say yes, it's worth it.

توانید بگویید بله، ارزشش را دارد.

It's worth it.

ارزشش را دارد.

What's the IT It's worth subscribing.

IT چیست ارزش اشتراک را دارد.

So it represents the gerund.

بنابراین نشان دهنده ی جرون است.

It's worth subscribing.

ارزش اشتراک را دارد

And if you want to sound like  a native, you can add totally.

و اگر می‌خواهید شبیه یک بومی به نظر برسید، می‌توانید کاملاً اضافه کنید.

It's totally worth it.

این کاملا ارزشش را دارد.

It's totally worth it.

این کاملا ارزشش را دارد.

Do you agree with that?

آیا شما با آن موافق هستید؟

If you do put that's right, that's  right, but that's right in the comments.

اگر درست است، درست است، اما در نظرات درست است.

And don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

و نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم. می

You can find the link in the description.

توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Let's talk about to be frank, frank.

بیایید در مورد رک بودن صحبت کنیم، رک.

This means to speak honestly, directly or  openly, often about something uncomfortable.

این به این معنی است که صادقانه، مستقیم یا آشکار، اغلب در مورد چیزی ناراحت کننده صحبت کنید.

We often use this to start a sentence.

ما اغلب از این برای شروع یک جمله استفاده می کنیم.

To be frank, I thought you  were rude to your mother,  

صادقانه بگویم، فکر می‌کردم با مادرت بی‌ادب رفتار می‌کنی،

so that might be something that's  uncomfortable to tell someone.

بنابراین ممکن است گفتن آن به کسی ناراحت‌کننده باشد.

And she used pretty to be pretty frank.

و او قبلاً بسیار رک بود.

This is simply an intensifier.

این به سادگی یک تشدید کننده است.

Now, did you hear the word icky?

حالا کلمه icky را شنیدی؟

Icky.

ایکی.

This is an informal way of something  as unpleasant, gross, or distasteful.

این یک روش غیررسمی برای چیزی ناخوشایند، ناخوشایند یا ناپسند است.

Cleaning the bathroom.

تمیز کردن حمام.

Oh, it's so icky, wouldn't you agree?

اوه، خیلی بد است، موافق نیستی؟

Or you could say you have  some icky stuff on your shirt.

یا می توانید بگویید که چیزهای بدی روی پیراهن خود دارید.

Some gross stuff.

برخی چیزهای ناخوشایند

Are you ready for your next listening exercise?

آیا برای تمرین شنیداری بعدی خود آماده هستید؟

Remember, you need to complete the missing words.

به یاد داشته باشید، باید کلمات از دست رفته را کامل کنید.

You'll hear it twice.

شما آن را دو بار خواهید شنید.

I've got a level with you.

Before we started making this movie, I'd  never been on a pair of skis in my life.

من با شما یک سطح دارم

قبل از شروع ساختن این فیلم، هرگز در عمرم روی یک جفت اسکی نرفتم.

I've got a level with you before  we started making this movie.

قبل از شروع ساختن این فیلم، با شما سطحی دارم.

I'd never been on a pair of skis in my life.

من هرگز در عمرم روی یک جفت اسکی نرفتم.

I'd never been on a pair of skis in my life.

من هرگز در عمرم روی یک جفت اسکی نرفتم.

I've got to level with you before  we started making this movie.

قبل از شروع ساختن این فیلم، باید با شما هم سطح شوم.

I'd never been on a pair of skis in my life.

من هرگز در عمرم روی یک جفت اسکی نرفتم.

Just like going to becomes gonna got  to becomes gotta in spoken English.

درست مانند رفتن به تبدیل شدن به gonna got to تبدیل شدن به باید در انگلیسی گفتاری.

And again, those contractions  which are difficult to hear.

و دوباره، آن انقباضاتی که شنیدن آنها دشوار است.

I'd I'd I had a very soft D, I'd  I'd now instead of saying of you  

ای کاش یک D خیلی نرم داشتم، حالا به جای اینکه بگویم از تو می‌توانستم

can reduce that to just simply ah,  ah, but then combine them together.

آن را فقط به آه، آه کاهش دهم ، اما سپس آنها را با هم ترکیب کنیم.

Para, para, para skis, Paris skis.

پارا، پارا، پارا اسکی، اسکی پاریس.

Now let's talk about those missing  words to level with someone.

حالا بیایید در مورد کلمات گمشده صحبت کنیم تا با کسی هم سطح شویم.

This means to share a surprising or harsh truth.

این به معنای به اشتراک گذاشتن یک حقیقت غافلگیر کننده یا خشن است.

A harsh truth is an uncomfortable truth.

یک حقیقت تلخ یک حقیقت ناراحت کننده است.

So you can say I have to level with you.

بنابراین می توانید بگویید من باید با شما هم سطح شوم.

I don't like ice cream.

من بستنی دوست ندارم

Now, Americans commonly say I  gotta I got a level with you.

اکنون، آمریکایی‌ها معمولاً می‌گویند من باید با شما یک سطح داشته باشم.

I got a level with you.

من با تو به یک سطح رسیدم

I have to level with you.

من باید با تو هم سطح بشم

I got a level with you.

من با تو به یک سطح رسیدم

They're the same thing.

آنها همان چیز هستند.

And the fact that I don't like ice  cream could be a surprising truth.

و این واقعیت که من بستنی دوست ندارم می تواند حقیقتی شگفت انگیز باشد.

I got a level with you.

من با تو به یک سطح رسیدم

Or you can say I have to level with you.

یا می توانید بگویید من باید با شما هم سطح شوم.

I got a level with you.

من با تو به یک سطح رسیدم

Your performance has been  slipping, going down, slipping.

عملکرد شما در حال لغزش، پایین آمدن، لغزش بوده است.

So this is a harsh truth.

پس این یک حقیقت تلخ است.

It's honest and direct.

صادقانه و مستقیم است.

Because of that, you can also use that expression.

به همین دلیل، می توانید از آن عبارت نیز استفاده کنید.

We learned to be frank.

ما یاد گرفتیم که رک باشیم.

I have to be frank with you.

من باید با شما صریح باشم.

Your performance has been slipping.

عملکرد شما افت کرده است.

Here's your next listening exercise.

در اینجا تمرین گوش دادن بعدی شما است.

You'll hear it twice.

شما آن را دو بار خواهید شنید.

I think a lot of people will reflect on  their previous year and think, you know what?

من فکر می‌کنم بسیاری از مردم به سال گذشته خود فکر می‌کنند و فکر می‌کنند، می‌دانید چیست؟

What is the one thing I want to work on?

تنها چیزی که می خواهم روی آن کار کنم چیست؟

I think a lot of people will reflect  on their previous year and think,  

فکر می‌کنم بسیاری از مردم درباره سال قبل خود فکر می‌کنند و فکر می‌کنند،  می‌دانید،

you know what, what is the  one thing I want to work on?

تنها چیزی که می‌خواهم روی آن کار کنم چیست؟

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

Was it easy or difficult for you?

برای شما آسان بود یا سخت؟

I think a lot of people will reflect  on their previous year and think,  

فکر می‌کنم بسیاری از مردم درباره سال قبل خود فکر می‌کنند و فکر می‌کنند،  می‌دانید،

you know what, what is the  one thing I want to work on?

تنها چیزی که می‌خواهم روی آن کار کنم چیست؟

Let's talk about those pronunciation changes.

بیایید در مورد آن تغییرات تلفظی صحبت کنیم.

A lot of becomes a lotta lotta, a lotta.

بسیاری از آنها تبدیل به لوتا لوتا می شود.

Now reflect on because you have that T sound,  

حالا فکر کنید چون آن صدای T را دارید،

you can transfer it to the next  sound and say reflect on, reflect on.

می‌توانید آن را به صدای بعدی منتقل کنید و بگویید بازتاب کن، بازتاب کن.

So it sounds like one word.

بنابراین مانند یک کلمه به نظر می رسد.

You can do this with work on, work on, work on.

شما می توانید این کار را با کار روی، کار روی، کار روی انجام دهید.

So it sounds like one word.

بنابراین مانند یک کلمه به نظر می رسد.

You know what may have been difficult  to hear because it becomes unstressed.

شما می‌دانید که شنیدن چه چیزی ممکن است سخت باشد زیرا بدون استرس می‌شود.

Yeah, you know what?

آره میدونی چیه؟

You know what and want to becomes wanna want to.

شما می دانید چه چیزی و می خواهید به خواستن تبدیل می شوید.

Now, I wanted you to pay attention  to reflect on and work on.

اکنون، می‌خواهم توجه داشته باشید که روی آن تأمل کنید و روی آن کار کنید.

So you notice those prepositions  when you're learning vocabulary.

بنابراین هنگام یادگیری واژگان متوجه آن حروف اضافه می شوید .

You should also learn the preposition  that completes the verb, because if you  

همچنین باید حرف اضافه را که فعل را کامل می کند یاد بگیرید، زیرا اگر

get the preposition wrong, it won't sound correct.

حرف اضافه را اشتباه بگیرید، درست به نظر نمی رسد.

So to reflect on something, this means to  think deeply or carefully about something,  

بنابراین، برای تأمل در مورد چیزی، این به معنای تفکر عمیق یا دقیق در مورد چیزی است،

usually before making decisions.

معمولاً قبل از تصمیم گیری.

For example, after the meeting, I  reflected on the feedback my boss gave me.

برای مثال، پس از جلسه، بازخوردی را که رئیسم به من می‌داد بازتاب دادم.

Maybe he had to level with you.

شاید او مجبور شد با شما هم سطح شود.

Maybe he had to give you some frank feedback,  

شاید او باید بازخوردی صریح،

honest and direct, and you reflected  on that, which is a mature thing to do.

صادقانه و مستقیم به شما می‌داد، و شما درباره آن تأمل کردید، که کاری بالغانه است.

Let's talk about you know what, you  know what, this is an interjection.

بیایید در مورد شما صحبت کنیم، شما می دانید چه چیزی، این یک حرف است.

So it's used to introduce a thought, or it's  simply to create a pause in a conversation.

بنابراین برای معرفی یک فکر یا به سادگی برای ایجاد مکث در مکالمه استفاده می شود.

So you can say we should host a  party for your sister's birthday,  

بنابراین می‌توانید بگویید که ما باید یک مهمانی برای تولد خواهرتان برگزار کنیم،

but that might sound very abrupt.

اما ممکن است خیلی ناگهانی به نظر برسد.

So if you want to transition or create a pause,  introduce an idea, you can use an interjection.

بنابراین، اگر می‌خواهید انتقال دهید یا مکث ایجاد کنید، ایده‌ای را معرفی کنید، می‌توانید از میان‌گذاری استفاده کنید.

You know what?

میدونی چیه؟

We should host a party for your sister's birthday.

ما باید برای تولد خواهرت جشن بگیریم.

So by saying you know what,  

بنابراین، با گفتن می‌دانید،

you get someone's attention and then  they're ready to hear your idea.

توجه کسی را جلب می‌کنید و سپس آن‌ها آماده شنیدن ایده شما هستند.

Get ready for the next listening exercise.

برای تمرین شنیداری بعدی آماده شوید.

You'll hear it twice.

شما آن را دو بار خواهید شنید.

Watch this video and get the scoop  on a little known storytelling  

این ویدیو را تماشا کنید و از تکنیک داستان سرایی کمی شناخته شده استفاده کنید

technique that'll crank up the  believability of your message.

که باورپذیری پیام شما را افزایش می‌دهد.

Watch this video and get the scoop  on a little known storytelling  

این ویدیو را تماشا کنید و از تکنیک داستان سرایی کمی شناخته شده استفاده کنید

technique that'll crank up the  believability of your message.

که باورپذیری پیام شما را افزایش می‌دهد.

Was this more difficult for you?

این برای شما سخت تر بود؟

Watch this video and get the scoop  on a little known storytelling  

این ویدیو را تماشا کنید و از تکنیک داستان سرایی کمی شناخته شده استفاده کنید

technique that'll crank up the  believability of your message.

که باورپذیری پیام شما را افزایش می‌دهد.

Instead of saying scoop on a with pauses,  

به‌جای اینکه مکث کنید،

you can pronounce this as one word scoop on  a scoop on a scoop on a scoop on a little  

می‌توانید این را به‌عنوان یک کلمه «scoop on a» تلفظ کنید.

may have been difficult to hear because  that's not how native speakers say it.

ممکن است شنیدن آن دشوار بوده باشد، زیرا به زبان مادری اینطور نیست.

We say little the the little that'll is a  contraction of that will, that'll that'll.

ما می گوییم اندک آن چیزی که می خواهد، انقباض آن اراده است، آن خواهد شد.

Let's review the vocabulary.

بیایید واژگان را مرور کنیم.

The scoop.

اسکوپ.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

This means insider information or the  latest secret or exclusive details.

این به معنای اطلاعات داخلی یا آخرین جزئیات مخفی یا انحصاری است. آیا

Can you get the scoop on  who's getting the promotion?

می‌توانید اطلاعاتی در مورد اینکه چه کسی تبلیغ را دریافت می‌کند، دریافت کنید؟

So I'm asking you to get the exclusive  information or the latest secret details.

بنابراین از شما می‌خواهم اطلاعات انحصاری یا آخرین جزئیات مخفی را دریافت کنید.

Or I could ask what what's  the scoop on the promotion?

یا می‌توانم بپرسم چه چیزی در مورد تبلیغ وجود دارد؟

Do you know the latest details?

آیا از آخرین جزئیات خبر دارید؟

Or I could say, who knows  this scoop on the promotion?

یا می‌توانم بگویم، چه کسی این مقدار تبلیغات را می‌شناسد؟

So who has the secret or latest details?

پس چه کسی راز یا آخرین جزئیات را دارد؟

What if I said to you, oh, it's  cold in here, crank up the heat.

اگر به شما می‌گفتم، اوه، اینجا هوا سرد است، گرما را افزایش دهید، چه می‌شود.

What would you do to the heat?

با گرما چه کار می کنی؟

Or how about I love this song,  crank it up, crank it up.

یا اینکه من عاشق این آهنگ هستم، آن را بلند کن، آن را بلند کن.

What would you do?

چه کاری انجام می دهید؟

To crank up means to increase the  intensity, volume or level of something.

بالا رفتن به معنای افزایش شدت، حجم یا سطح چیزی است.

Now, in this case, the something was  the believability, which is a noun.

حال، در این مورد، چیزی باورپذیری بود که یک اسم است.

And this is the quality or state of  being believable, which is the adjective.

و این کیفیت یا حالت باورپذیر بودن است که صفت آن است.

So to be believable, I could say to my and you  didn't win the lottery, you were so believable.

بنابراین برای باورپذیر بودن، می‌توانم به من بگویم و تو در لاتاری برنده نشدی، تو خیلی باورپذیر بودی.

I believed my friend because she's believable.

من دوستم را باور کردم زیرا او قابل باور است.

Or I could say to be frank, the  story lacked, lacked believability.

یا می‌توانم صادقانه بگویم، داستان فاقد باورپذیری بود.

So it lacked the quality of being believable.

بنابراین فاقد کیفیت قابل باور بودن بود.

Or I could say I have to level with you.

یا می توانم بگویم باید با شما هم سطح شوم.

I got a level with you.

من با تو به یک سطح رسیدم

The story lacked believability.

داستان فاقد باورپذیری بود.

So look for ways you can mix and match  all the vocabulary that you're learning.

بنابراین به دنبال راه‌هایی باشید که بتوانید همه واژگانی را که یاد می‌گیرید ترکیب و مطابقت دهید.

One more listening exercise.

یک تمرین گوش دادن دیگر

You'll hear it twice.

شما آن را دو بار خواهید شنید.

All right, we've been planning for months.

بسیار خب، ماه هاست که برنامه ریزی کرده ایم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

It's go time.

وقت رفتن است

All right, we've been planning for months.

بسیار خب، ماه هاست که برنامه ریزی کرده ایم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

It's go time.

وقت رفتن است

Did you get that first word?

حرف اول را زدی؟

All right, we've been planning for months.

بسیار خب، ماه هاست که برنامه ریزی کرده ایم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

It's go time now.

الان وقت رفتن است

You may not have heard that first  word again because of reducing sounds.

شاید به دلیل کاهش صداها، آن کلمه اول را دوباره نشنیده باشید.

So instead of saying all right, native speakers  commonly say, ah, all right, all right, all right.

بنابراین، به جای گفتن خیلی خوب، گویشوران بومی معمولاً می گویند، خوب، خوب، بسیار خوب.

So it can be very unstressed  or a little bit unstressed.

بنابراین می‌تواند بسیار بدون استرس یا کمی بدون استرس باشد.

It depends on the speaker.

بستگی به گوینده داره

This one was quite unstressed.

این یکی کاملا بدون استرس بود.

We've we've is of course, we have or sounds like  

البته ما داریم، یا به نظر می رسد که

Fer Fer very unstressed and do  it to get rid of that pause.

فرفر خیلی بی استرس است و این کار را انجام می دهیم تا از این مکث خلاص شویم.

You can add a very soft do it, do it, do it.

می توانید یک کار بسیار نرم اضافه کنید، انجامش دهید، انجامش دهید.

But when you say it as one  word, you don't hear it.

اما وقتی آن را به عنوان یک کلمه می‌گویید، آن را نمی‌شنوید.

Do it, do it, do it.

انجامش بده، انجام بده، انجامش بده.

All right is used as both an  interjection or confirmation.

All right هم به‌عنوان استیضاح یا تأیید استفاده می‌شود.

So if someone says let's meet at 2:00 to discuss  the project, you can say all right to confirm,  

بنابراین اگر کسی می‌گوید بیایید در ساعت 2:00 برای بحث درباره پروژه ملاقات کنیم ، می‌توانید برای تأیید بگویید خیلی خوب است،

or you can start the discussion by saying,  all right, let's review the sales reports.

یا می‌توانید بحث را با گفتن، خوب، بیایید گزارش‌های فروش را بررسی کنیم، شروع کنید.

So in this case, it's an interjection.

بنابراین در این مورد، این یک تداخل است. جلب

It gets attention and it signals readiness.

توجه می کند و نشان دهنده آمادگی است.

To start.

برای شروع.

Let's look at let's do it.

بیایید نگاه کنیم بیایید آن را انجام دهیم.

I say this a lot, so maybe  you've heard it from me.

من این را زیاد می گویم، بنابراین شاید شما آن را از من شنیده باشید.

This is an informal way to  signal readiness to act.

این یک روش غیررسمی برای نشان دادن آمادگی برای اقدام است. می

I could say today you'll learn 20 phrasal verbs.

توانم بگویم امروز 20 فعل عبارتی را یاد خواهید گرفت.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

And you can reply back and say, let's do it.

و شما می توانید پاسخ دهید و بگویید، بیایید این کار را انجام دهیم.

Let's do it, Jennifer.

بیا انجامش بدیم جنیفر

Or your friend could ask you, should  we sign up for that cooking class?

یا دوستتان می‌تواند از شما بپرسد، آیا باید برای آن کلاس آشپزی ثبت‌نام کنیم؟

And you say, let's do it, let's do it.

و شما می گویید، بیایید آن را انجام دهیم، بیایید آن را انجام دهیم.

Let's look at it's go time.

بیایید به زمان رفتن نگاه کنیم.

I love this one.

من این یکی را دوست دارم.

This is an informal way to  say now is the time to act.

این یک روش غیررسمی برای گفتن است که اکنون زمان اقدام است.

This is the moment we've been waiting for.

این لحظه ای است که ما منتظرش بودیم.

And it's commonly used with a  lot of energy and excitement,  

و معمولاً با انرژی و هیجان زیاد استفاده می‌شود،

so you can imagine before a sports game or a  big presentation, someone says it's go time.

بنابراین می‌توانید قبل از یک بازی ورزشی یا یک ارائه بزرگ تصور کنید، کسی می‌گوید وقت رفتن است.

Now let's focus on writing.

حالا بیایید روی نوشتن تمرکز کنیم.

You'll learn the 10 spelling  rules you need to know.

10 قانون املایی را که باید بدانید، یاد خواهید گرفت .

Let's review a short sentence and see if  you can identify the spelling mistakes.

بیایید یک جمله کوتاه را مرور کنیم و ببینیم آیا می‌توانید اشتباهات املایی را شناسایی کنید.

Jennifer, I really want to improve my writing  so I can pass the written section of the exam.

جنیفر، من واقعاً می‌خواهم نوشتارم را بهبود بخشم تا بتوانم در بخش کتبی امتحان قبول شوم.

Now in this short sentence,  there are 4 spelling mistakes.

اکنون در این جمله کوتاه، 4 اشتباه املایی وجود دارد.

Pause this video, take as much time as you  need and see if you can identify all four.

این ویدیو را مکث کنید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و ببینید آیا می‌توانید هر چهار نفر را شناسایی کنید.

So could you get all four?

بنابراین می توانید هر چهار را دریافت کنید؟

Here they are.

اینجا هستند.

Did you notice that my name was spelled wrong?

متوجه شدید که اسم من اشتباه نوشته شده است؟

Now, for proper nouns, names of people or  places, you simply need to memorize them.

اکنون، برای اسامی خاص، نام افراد یا مکان‌ها، فقط باید آنها را حفظ کنید.

But in your exam or in anything you're writing  for business purposes or other purposes,  

اما در امتحان یا هر چیزی که برای اهداف تجاری یا اهداف دیگر می نویسید،

it's very common that you'll use proper nouns.

بسیار رایج است که از اسم های مناسب استفاده می کنید.

You don't want to misspell the name of a  company if you're applying to that position.

اگر برای آن موقعیت درخواست می دهید، نمی خواهید نام یک شرکت را اشتباه املایی کنید.

So just make sure that you memorize the names of  the proper nouns that you you use in your writing.

بنابراین فقط مطمئن شوید که نام اسم‌هایی را که در نوشتن خود استفاده می‌کنید حفظ کنید.

Did you get that I was spelled incorrectly?

متوجه شدید املای من اشتباه بود؟

Now this is a spelling mistake because the subject  

حالا این یک اشتباه املایی است زیرا موضوع

I is always capitalized and it's a mistake  if you see the subject I in lower form.

I همیشه با حروف بزرگ نوشته می‌شود و اگر موضوع I را به شکل پایین‌تر ببینید اشتباه است.

Let's review these examples.

بیایید این نمونه ها را مرور کنیم.

I went to the store.

به فروشگاه رفتم.

So in this case I.

بنابراین در این مورد I.

Begins the sentence.

جمله را آغاز می کند.

So it's capitalized, but it's also capitalized  because the subject I is always capitalized,  

بنابراین با حروف بزرگ نوشته می‌شود، اما با حروف بزرگ نیز نوشته می‌شود، زیرا فاعل I همیشه با حروف بزرگ نوشته می‌شود،

no matter what place it is in the sentence.

مهم نیست در کجای جمله باشد.

Mark and I went to the store.

من و مارک به فروشگاه رفتیم.

You still capitalize I because it's a subject.

شما همچنان من را با حروف بزرگ می نویسید زیرا یک موضوع است.

Today I'm going to the store.

امروز میرم فروشگاه

Even in a contracted form, I is still  a subject, so you capitalize it.

حتی در یک فرم قراردادی، من هنوز یک موضوع است، بنابراین شما آن را با حروف بزرگ بنویسید.

Don't make this mistake for your  IELTS, your TOEFL, or business writing.

این اشتباه را برای آیلتس، تافل یا نوشتن تجاری خود انجام ندهید.

Now don't worry about writing down  these notes because I summarize  

اکنون نگران نوشتن این یادداشت ها نباشید زیرا من

everything in a free lesson PDF so you  can find the link in the description.

همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم تا بتوانید پیوند را در توضیحات پیدا کنید.

Writing is spelled wrong because there is only  one T but notice how the word right ends in an E.

نوشتن اشتباه است زیرا فقط یک T وجود دارد، اما توجه کنید که چگونه کلمه right به E ختم می‌شود.

But then when you add your suffix ING, you  remove that final E before adding the ING.

اما وقتی پسوند ING خود را اضافه می‌کنید، E نهایی را قبل از اضافه کردن ING حذف می‌کنید.

This is done when the final E is silent.

این کار زمانی انجام می شود که E نهایی بی صدا باشد.

So ride becomes riding, you remove  that E, dance becomes dancing,  

بنابراین سواری تبدیل به سواری می‌شود، شما آن E را حذف می‌کنید، رقص تبدیل به رقص می‌شود،   خلق

create creating, move, moving, smile, smiling.

می‌کنید، حرکت می‌کنید، حرکت می‌کنید، لبخند می‌زنید، لبخند می‌زنید.

Notice how written was spelled incorrectly  because there was only 1 T so right in ING  

توجه داشته باشید که چگونه نوشته شده اشتباه املا شده است، زیرا فقط 1 T درست در فرم ING وجود دارد،

form you only use 1T, but written you need  2T's so you double the final consonant.

شما فقط از 1T استفاده می‌کنید، اما برای نوشتن به 2T نیاز دارید تا صامت نهایی را دو برابر کنید.

This generally happens when you add a suffix,  and it happens when you have one vowel plus one  

این معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که یک پسوند اضافه می‌کنید، و زمانی اتفاق می‌افتد که یک مصوت به اضافه یک

consonant at the end of a word, and the  stress is on the last part of the word.

صامت در انتهای یک کلمه داشته باشید، و تأکید روی قسمت آخر کلمه باشد.

For one syllable words, there is no stress.

برای کلمات یک هجا، هیچ استرسی وجود ندارد.

Like right, one syllable, there's no stress.

درست مثل یک هجا، هیچ استرسی وجود ندارد.

For example, the verb hop, so one  syllable, so there's no stress.

به عنوان مثال، فعل hop، بنابراین یک هجا، بنابراین هیچ استرسی وجود ندارد.

But notice we have one vowel,  the O1 consonant the P.

اما توجه داشته باشید که ما یک مصوت داریم، همخوان O1 P.

So we double the final consonant, the P before  you add the suffix and it becomes hopping.

بنابراین صامت نهایی را دو برابر می کنیم، P قبل از  که پسوند را اضافه کنید و تبدیل به پرش می شود.

But don't confuse this with the verb hope to hope  because you have that final E silent E on hope.

اما این را با فعل امید به امید اشتباه نگیرید، زیرا شما آن E پایانی را در سکوت E در امید دارید.

So you remove that silent E before  you add the ING hopping hopping,  

بنابراین، قبل از اضافه کردن ING hopping hopping،

stop, stopped in the Ed is your suffix.

stop, stop در Ed پسوند شماست، آن E خاموش را حذف می‌کنید.

You double the consonant.

شما صامت را دو برابر می کنید.

Jog, jogging, plan, planning, bag, bagging.

دویدن، دویدن، برنامه ریزی، برنامه ریزی، کیف، چمدان.

Now technically this rule  doesn't apply to the verb, right?

اکنون از نظر فنی، این قانون در مورد فعل صدق نمی‌کند، درست است؟

Because it isn't 1 vowel plus one  consonant, it ends on a vowel E,  

از آنجایی که 1 مصوت به اضافه یک صامت نیست، به یک مصوت E،

the silent E But this double consonant rule  applies only in EN form with the suffix EN.

صامت E ختم می‌شود، اما این قانون صامت دوتایی فقط در شکل EN با پسوند EN اعمال می‌شود.

So you can simply memorize this as an exception.

بنابراین شما می توانید به سادگی این را به عنوان یک استثنا حفظ کنید.

And exceptions happen a lot in English spelling,  so you have to understand that these are general  

و استثناها در املای انگلیسی زیاد اتفاق می‌افتند، بنابراین باید بدانید که اینها دستورالعمل‌های کلی هستند

guidelines, but there are many exceptions, and a  lot of English spelling is simply memorization.

، اما استثناهای زیادی وجود دارد، و بسیاری از املای انگلیسی صرفاً حفظ کردن است.

Let's review some common exceptions to this rule.

بیایید برخی از استثناهای رایج این قانون را مرور کنیم.

And don't worry, everything is summarized in that  PDF, along with more common exceptions as well.

و نگران نباشید، همه چیز در آن PDF خلاصه شده است ، همراه با استثناهای رایج تر.

Mix, edit, visit, happen, Limit, benefit.

میکس، ویرایش، بازدید، اتفاق، محدود کردن، بهره مندی.

Again, it's simply memorization.

باز هم، این به سادگی حفظ کردن است.

Now let's move on to your next spelling test.

حالا بیایید به سراغ آزمون املای بعدی شما برویم.

Let's review this short paragraph.

بیایید این پاراگراف کوتاه را مرور کنیم.

I visited the chief briefly to discuss the  weird foreign smell coming from the field.

من برای مدت کوتاهی با رئیس ملاقات کردم تا درباره بوی عجیب غریبی که از مزرعه می آمد صحبت کنم.

I stopped to smell it when I was jogging.

وقتی دویدم ایستادم تا بوی آن را بو کنم.

Oh, this one has 8 spelling mistakes.

اوه، این یکی 8 غلط املایی دارد. آیا

Can you identify the mall?

می توانید مرکز خرید را شناسایی کنید؟

Pause the video, take as much time as you  need, and when you're ready, hit play.

ویدیو را مکث کنید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی پخش ضربه بزنید.

So how many could you get?

پس چند تا می توانید بدست آورید؟

Here are the mistakes.

در اینجا اشتباهات وجود دارد.

Remember that visit was an exception  to the double consonant rule,  

به یاد داشته باشید که بازدید از قانون همخوان دوگانه استثنا بود،

but stop and jog were not exceptions,  so you need to double that consonant.

اما توقف و دویدن از این قاعده مستثنی نبودند، بنابراین باید آن صامت را دو برابر کنید.

Come doesn't follow the double consonant  rule, it follows the silent E rule.

بیا از قانون همخوان دوتایی پیروی نمی کند ، از قانون E بی صدا پیروی می کند.

So you need to remove that final E before you  add ING and you don't double the consonant.

بنابراین، قبل از اینکه ING را اضافه کنید، باید E نهایی را حذف کنید و صامت را دو برابر نکنید.

All the other mistakes are because  because of the spelling rule,  

همه اشتباهات دیگر به این دلیل است که  به دلیل قانون املایی،

I before E except after C Repeat that out loud.

I قبل از E به جز بعد از C آن را با صدای بلند تکرار کنید.

I before E except after C And this  rule applies to chief, brief, relief,  

I قبل از E به جز بعد از C و این قانون در مورد chief, brief, relief,

yield, and believe among many more,  which you'll see in the free PDF.

yield, and trust در میان بسیاری دیگر اعمال می شود که در PDF رایگان خواهید دید.

But you might be wondering  about weird and foreign.

اما ممکن است درباره چیزهای عجیب و غریب و خارجی تعجب کنید.

Well, there are many exceptions to the I before E  except after C rule, and weird and foreign are two  

خب، استثناهای زیادی برای I قبل از E به جز قانون بعد از C وجود دارد، و عجیب و غریب و خارجی دو مورد

of those exceptions, along with neither science,  and their more exceptions are in the free PDF.

از این استثناها هستند، همراه با هیچ یک از علوم، و استثناهای بیشتر آنها در PDF رایگان موجود است.

Are you ready for another spelling test?

آیا برای آزمون املای دیگری آماده اید؟

Here's the paragraph I cried when I applied  for the science scholarship but didn't get it.

این پاراگراف است که وقتی برای بورسیه علمی درخواست دادم گریه کردم اما آن را نگرفتم.

I guess my study routine wasn't  efficient, but now I'm happier  

حدس می‌زنم روال مطالعه‌ام کارآمد نبود، اما اکنون خوشحال‌تر هستم،

because I married a beautiful girl who  enjoys playing chess as much as I do.

زیرا با دختر زیبایی ازدواج کردم که به اندازه من از بازی شطرنج لذت می‌برد.

There are 6 spelling mistakes.

6 اشتباه املایی وجود دارد.

Hit pause and see if you can identify them all.

مکث را بزنید و ببینید آیا می توانید همه آنها را شناسایی کنید.

How'd you do?

چطوری؟

Well, here are the mistakes.

خب اشتباهات اینجاست.

Did you get them all?

آیا همه آنها را گرفتید؟

Efficient and science are two exceptions  to the I before E except after C rule.

کارآمد و علم دو استثنا برای I قبل از E به جز بعد از قانون C هستند.

Again, remember, you just need  to memorize these exceptions.

دوباره، به یاد داشته باشید، فقط باید این استثناها را به خاطر بسپارید.

Did you notice that lowercase I  at the very end as much as I do?

آیا به اندازه من متوجه حروف کوچک I در انتهای کار شده‌اید؟

Well, this is a subject I, so  it needs to be capitalized.

خب، این یک موضوع من است، بنابراین باید با حروف بزرگ نوشته شود.

Let's learn a new rule.

بیایید یک قانون جدید یاد بگیریم.

Y becomes I before a suffix,  but not with the suffix ING.

Y قبل از یک پسوند به I تبدیل می شود، اما نه با پسوند ING.

This applies to Try Happy,  Merry beauty, fly, try pity.

این در مورد Try Happy صدق می‌کند، زیبایی شاد، پرواز کن، ترحم را امتحان کن.

There are many other you'll  see in the free lesson PDF.

موارد بسیار دیگری وجود دارد که در PDF درس رایگان خواهید دید.

But of course there are exceptions  that you need to memorize.

اما البته استثناهایی وجود دارد که باید آنها را به خاطر بسپارید.

Common exceptions include  Enjoy, Play, say, Lay and stay,  

استثناهای متداول عبارتند از: لذت ببرید، بازی کنید، بگویید، دراز بکشید و بمانید،

and notice there's an irregular  spelling for say and lay in the past.

و توجه کنید که در گذشته املای نامنظمی برای گفتن و دراز کردن وجود دارد.

Simple.

ساده

Remember grammar rules.

قوانین گرامری را به خاطر بسپارید.

There's a lot of irregular verbs as well.

افعال بی قاعده زیادی نیز وجود دارد.

Again, it's just a matter of memorization.

باز هم فقط بحث حفظ است.

Let's try one more spelling test.

بیایید یک تست املای دیگر را امتحان کنیم.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

I can't make the party tonight,  but I hope to see you tomorrow.

من نمی توانم امشب مهمانی کنم، اما امیدوارم فردا شما را ببینم.

I really want to see your cute new puppy.

من واقعاً می خواهم توله سگ ناز جدید شما را ببینم.

I have to bite the bullet and use  my vacation time so I can visit.

من باید گلوله را گاز بگیرم و از زمان تعطیلاتم استفاده کنم تا بتوانم بازدید کنم.

I'll be a lot happier when  I can take some time off.

وقتی بتوانم کمی مرخصی بگیرم، خیلی خوشحالتر خواهم شد.

There are 11 spelling mistakes.

11 اشتباه املایی وجود دارد. آیا

Can you find the mall?

می توانید مرکز خرید را پیدا کنید؟

Hit pause.

مکث را بزنید.

Take as much time as you need.

هر چقدر که نیاز دارید وقت بگذارید.

So how many did you find?

پس چند تا پیدا کردی؟

Here are the mistakes.

در اینجا اشتباهات وجود دارد.

The double consonant rule  applies to really Puppy and  

قاعده همخوان دوتایی برای واقعاً توله سگ و

bullet I before E except after C applies to happy.

گلوله I قبل از E به جز بعد از C برای شاد اعمال می شود. به

That's why it's happier.

همین دلیل شادتر است.

Now let's learn one more important spelling rule.

حالا بیایید یک قانون املایی مهم دیگر را یاد بگیریم.

You need to add a silent E to single  syllable words to make the vowel long.

باید یک E بی صدا به کلمات تک هجا اضافه کنید تا مصوت طولانی شود.

So this rule impacts how you  pronounce the word that E is silent.

بنابراین این قانون بر نحوه تلفظ کلمه ای که E خاموش است تأثیر می گذارد. بر

It affects the length of the vowel.

طول مصوت تأثیر می گذارد.

So the verb is to make,  which you already knew right?

بنابراین فعل ساختن است، که از قبل درست می‌دانستید؟

And adding that silent E makes it a long a.

و اضافه کردن E بی صدا آن را به یک a طولانی تبدیل می کند.

So it makes the vowel say its name a  EIOU, so a that's the vowels name a.

بنابراین واکه را وادار می کند که نام خود را یک EIOU بگوید، بنابراین a این نام مصوت ها a است.

And when you say make, you use the long a make.

و وقتی می گویید ساخت، از ساخت طولانی استفاده می کنید.

And this helps you distinguish between 2 words  like hop which is a short vowel and then hope,  

و این به شما کمک می کند بین 2 کلمه مانند hop که مصوت کوتاه است و سپس hope،

hope, oh hope which is a long vowel.

امید، oh hope که مصوت بلند است، تمایز قائل شوید.

And the same with cut short, cute you cute,  long bit, short bite I bite long take.

و همینطور با cut short, cute you cute, long bit, short bite I bite long take.

I'm sure you already know needs that E.

من مطمئن هستم که شما از قبل می‌دانید که به E نیاز دارد.

And then there's the difference  between the name Tim,  

و سپس تفاوت بین نام Tim،

my friend's name is Tim, and time  I time with a long vowel sound.

نام دوستم Tim و زمان با صدای مصوت طولانی وجود دارد.

These are the most important spelling rules.

اینها مهمترین قوانین املایی هستند.

And remember, there are many words that you simply  just need to memorize the spelling of that word.

و به یاد داشته باشید، کلمات زیادی وجود دارد که فقط باید املای آن کلمه را حفظ کنید.

So my best advice to you is when you learn a  new word, learn how to spell the word correctly.

بنابراین بهترین توصیه من به شما این است که وقتی یک کلمه جدید یاد می‌گیرید، یاد بگیرید که چگونه آن کلمه را درست بنویسید.

Then you'll be doing two things things  at once and you won't need to worry  

سپس دو کار را همزمان انجام می‌دهید و دیگر لازم نیست نگران

about learning all of these spelling rules later.

یادگیری همه این قوانین املایی باشید.

How about we do one more spelling  test, and this time is going to be  

چطور می‌شود که یک تست املای دیگر انجام دهیم ، و این بار

a good old fashioned spelling test  where I'm just going to say a word,  

یک تست املای خوب و قدیمی خواهد بود، جایی که من فقط یک کلمه را می‌گویم،

I'll say it three times and then I'll say  it in a sentence because it's important  

آن را سه بار می‌گویم و سپس آن را در یک جمله می‌گویم، زیرا مهم است

to hear it in a sentence so you understand  context and you need to write down that word.

آن را در یک جمله بشنویم تا زمینه را درک کنید و باید آن کلمه را یادداشت کنید.

Put it directly in the comments section.

مستقیماً در قسمت نظرات قرار دهید.

Are you ready for your spelling test?

آیا برای آزمون املای خود آماده هستید؟

Necessary, necessary, necessary.

لازم، لازم، ضروری.

Learning how to spell is necessary.

یادگیری املا ضروری است.

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Our next word.

حرف بعدی ما

Definitely, definitely, definitely.

قطعا، قطعا، قطعا.

I'll definitely like this video.

من قطعا این ویدیو را دوست دارم.

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Restaurant, restaurant, restaurant.

رستوران، رستوران، رستوران.

We went to a restaurant last night.

دیشب رفتیم رستوران.

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Accommodate, accommodate, Accommodate.

جای دادن، جای دادن، جای دادن.

I'll try to accommodate your request.

من سعی می کنم درخواست شما را برآورده کنم.

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Occasion, Occasion, Occasion.

مناسبت، مناسبت، مناسبت.

Do you have address for the special occasion?

آیا آدرسی برای مناسبت خاص دارید؟

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Parallel.

موازی.

Parallel, parallel.

موازی، موازی.

I don't know how to parallel park.

من بلد نیستم پارک موازی کنم.

Here is the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Embarrass, embarrass, embarrass.

خجالت کشیدن، خجالت کشیدن، خجالت کشیدن.

Sometimes you have to embarrass yourself.

گاهی باید خودت را خجالت بکشی.

Here is the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

February, February, February.

فوریه، فوریه، فوریه.

I'm going on vacation in February.

من بهمن ماه به تعطیلات می روم.

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Separate, separate, separate.

جدا، جدا، جدا.

We work in separate rooms.

ما در اتاق های جداگانه کار می کنیم.

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Receive, receive, receive.

دریافت، دریافت، دریافت.

What mark did you receive on this spelling test?

در این آزمون املا چه نمره ای گرفتید؟

Here's the correct spelling.

در اینجا املای صحیح است.

Did you get that I before E except after C?

آیا متوجه شدید I قبل از E به جز بعد از C؟

In this case, the rule applies.

در این مورد، قانون اعمال می شود.

And So what mark did you  get on this spelling test?

و خب در این آزمون املا چه نمره ای گرفتید؟

And don't worry if your mark was very low.

و اگر نمره شما خیلی کم بود نگران نباشید.

Native speakers struggle with spelling as well.

سخنرانان بومی با املا نیز مشکل دارند.

As you could see the pronunciation  and the spelling do not match.

همانطور که می بینید تلفظ و املا مطابقت ندارند.

And that's just a part of the English language.

و این فقط بخشی از زبان انگلیسی است.

So that's why, like I said, you should learn  the spelling when you learn a new word.

بنابراین، همانطور که گفتم، به همین دلیل است که وقتی کلمه جدیدی را یاد می‌گیرید، باید املا را یاد بگیرید.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's focus on speaking.

حالا بیایید روی صحبت کردن تمرکز کنیم.

You'll learn how to train your  brain to think and speak in English.

شما یاد خواهید گرفت که چگونه مغز خود را برای تفکر و صحبت به زبان انگلیسی آموزش دهید.

You'll learn 4 tips #1 Think  during everyday activities.

4 نکته #1 در طول فعالیت‌های روزمره فکر کنید.

Think of all the things that you do in your  everyday life that either are very routine,  

به تمام کارهایی که در زندگی روزمره خود انجام می دهید فکر کنید که یا بسیار معمولی هستند، به فکر

don't require a lot of conscious  thought, or are pretty boring.

آگاهانه زیادی نیاز ندارند یا بسیار خسته کننده هستند.

For me, it would be getting showered in the  morning, doing my makeup, doing my hair.

برای من، صبح دوش گرفتن ، آرایش کردن، آرایش کردن موهایم است.

And for a lot of people it  might be commuting to work.

و برای بسیاری از افراد ممکن است رفت و آمد به محل کار باشد.

And then think of all the chores you  do, doing the dishes, making your bed,  

و سپس به تمام کارهایی که انجام می‌دهید، شستن ظرف‌ها، مرتب کردن رختخوابتان،

all those various things that  don't require conscious thought.

همه آن چیزهای مختلفی که نیازی به تفکر آگاهانه ندارند فکر کنید.

Well, why don't you use that  time to think in English?

خوب، چرا از آن زمان برای فکر کردن به زبان انگلیسی استفاده نمی‌کنید؟

Now, you might be saying or thinking  in your native language perhaps.

اکنون، ممکن است به زبان مادری خود بگویید یا فکر کنید.

Well, Jennifer, what should I think about?

خب جنیفر، در مورد چی فکر کنم؟ به

What can I think about?

چه چیزی می توانم فکر کنم؟

And here's the best part.

و اینجا بهترین قسمت است.

In order to practice thinking in English,  

برای تمرین تفکر به زبان انگلیسی،

you just need to make very simple  statements, very simple observations.

فقط باید جملات بسیار ساده ، مشاهدات بسیار ساده بیان کنید.

You don't need to make it overly complex.

لازم نیست آن را بیش از حد پیچیده کنید.

You don't need to focus on certain  grammar structures or vocabulary.

نیازی نیست روی ساختارهای گرامر یا واژگان خاصی تمرکز کنید.

Just look around and observe the room  you're in and make a simple statement.

فقط به اطراف نگاه کنید و اتاقی را که در آن هستید مشاهده کنید و یک جمله ساده بیان کنید.

Let's say you're brushing your teeth  as you go through that process.

فرض کنید در حین انجام این فرآیند در حال مسواک زدن هستید.

Now remember, you don't have to say this out loud.

حالا به یاد داشته باشید، لازم نیست این را با صدای بلند بگویید.

You can simply think in your head, but think  in English as you pick up the toothpaste.

شما می توانید به سادگی در ذهن خود فکر کنید، اما وقتی خمیر دندان را برمی دارید به انگلیسی فکر کنید.

Think about that.

در مورد آن فکر کنید.

I'm picking up the toothpaste.

دارم خمیر دندان را برمی دارم.

I'm taking off the cap.

دارم درپوش را برمی دارم

I'm putting toothpaste on my toothbrush.

دارم خمیردندان رو روی مسواک میزنم.

My toothbrush is very old.

مسواک من خیلی قدیمی است.

I should buy a new toothbrush.

من باید یک مسواک جدید بخرم.

The toothpaste smells minty.

خمیر دندان بوی نعناع می دهد.

I never noticed the color  of the toothpaste before.

من قبلاً به رنگ خمیردندان توجه نکرده بودم .

Now think of how boring this conversation is.

حالا به این فکر کنید که چقدر این گفتگو خسته کننده است.

In your everyday life, you would  never talk so much about toothpaste,  

در زندگی روزمره خود، هرگز اینقدر در مورد خمیر دندان،

your toothbrush, or brushing your teeth, right?

مسواک یا مسواک زدن صحبت نمی کنید، درست است؟

But you are doing this in your head  to practice thinking in English.

اما شما این کار را در ذهن خود انجام می دهید تا تفکر انگلیسی را تمرین کنید.

And that's just one very simple  thing that you do every day,  

و این فقط یک کار بسیار ساده است که شما هر روز انجام می دهید،

two times a day, maybe three or more times a day.

دو بار در روز، شاید سه بار یا بیشتر در روز.

Think of all the other things and how you can  simply make observations about that situation or  

به همه چیزهای دیگر فکر کنید و اینکه چگونه می‌توانید به سادگی درباره آن موقعیت یا آنچه در اطرافتان می‌بینید، مشاهداتی داشته باشید،

about what you see around you, and you're going to  make those observations in your head in English.

و می‌خواهید این مشاهدات را در ذهن خود به زبان انگلیسی انجام دهید.

As a tip, you can start with simple statements,  

به عنوان یک نکته، می‌توانید با جملات ساده شروع کنید،

my toothbrush is old, and then take that  statement and try to make it more complex.

مسواک من قدیمی است، و سپس آن عبارت را بگیرید و سعی کنید آن را پیچیده‌تر کنید. آیا

Can you change the verb tense?

می توانید زمان فعل را تغییر دهید؟

Can you ask a question?

میشه یه سوال بپرسی آیا می‌توانید

Can you add an adjective so you  can purposely think of ways to  

یک صفت اضافه کنید تا بتوانید عمداً راه‌هایی برای

make it more complex as an additional exercise?

پیچیده‌تر کردن آن به عنوان تمرین اضافی بیاندیشید؟

But start simple and then add on.

اما ساده شروع کنید و سپس اضافه کنید.

So if you're committed to trying  this exercise, put toothpaste.

بنابراین اگر متعهد به انجام این تمرین هستید، خمیر دندان بگذارید.

Put toothpaste in the comments.

خمیر دندان را در نظرات قرار دهید.

Why not #2 speak out loud  when you think in your head.

چرا شماره 2 وقتی در ذهن خود فکر می کنید با صدای بلند صحبت نکنید.

That is very beneficial to train your  brain to start thinking in English,  

این برای آموزش مغز شما برای شروع تفکر به زبان انگلیسی،

to start processing sentence structure,  grammar, vocabulary in English.

شروع پردازش ساختار جمله، دستور زبان، واژگان انگلیسی بسیار مفید است.

But thinking something in your head is not the  same as opening your mouth and saying the words.

اما فکر کردن به چیزی در ذهنتان مانند باز کردن دهان و گفتن کلمات نیست.

Once you open your mouth and say the  words, it's a different activity.

هنگامی که دهان خود را باز می کنید و کلمات را می گویید، این یک فعالیت متفاوت است.

You're practicing your speaking skills now.

اکنون در حال تمرین مهارت های گفتاری خود هستید.

You might be thinking to yourself, well,  Jennifer, of course I want to speak.

شاید با خودت فکر می کنی، خب، جنیفر، البته من می خواهم صحبت کنم.

This is the one thing I want to do in English,  but I don't have anyone to speak with.

این تنها کاری است که می‌خواهم به زبان انگلیسی انجام دهم، اما کسی را ندارم که با او صحبت کنم.

I live in a country where  there are no native speakers.

من در کشوری زندگی می‌کنم که در آن زبان مادری وجود ندارد.

That's OK because there are easy ways that  you can practice speaking on your own.

اشکالی ندارد زیرا راه‌های آسانی وجود دارد که می‌توانید به تنهایی صحبت کردن را تمرین کنید.

My favorite way and native  speakers use this activity  

راه مورد علاقه من و سخنرانان بومی از این فعالیت استفاده می کنند

as well to practice their speaking skills.

و همچنین مهارت های گفتاری خود را تمرین می کنند.

My favorite way is a website  called Random Question Generator.

راه مورد علاقه من یک وب سایت به نام Random Question Generator است.

All you need to Google is Random Question  Generator and there are many different websites.

تنها چیزی که برای Google نیاز دارید، Random Question Generator است و وب‌سایت‌های مختلفی وجود دارد. وب‌سایت‌های

I will leave my favorite  websites in the description.

مورد علاقه‌ام را در توضیحات می‌گذارم.

Now what you can do with these  websites is all you do is you  

اکنون کاری که می‌توانید با این وب‌سایت‌ها انجام دهید این است که روی

click the button that generates a random question.

دکمه‌ای کلیک کنید که یک سؤال تصادفی ایجاد می‌کند.

Now what you need to do is as  soon as you see that question,  

حالا کاری که باید انجام دهید این است که به محض اینکه این سوال را دیدید، می‌خواهم

I want you to open your mouth and start speaking.

دهانتان را باز کنید و شروع به صحبت کنید. به

Don't think about grammar, don't think about  vocabulary, don't think about pronunciation.

گرامر فکر نکنید، به واژگان فکر نکنید ، به تلفظ فکر نکنید.

Open your mouth and start speaking.

دهان خود را باز کنید و شروع به صحبت کنید.

Make it your goal to speak for  one minute on on that topic.

هدف خود را در نظر بگیرید که یک دقیقه درباره آن موضوع صحبت کنید.

You can record yourself speaking.

می توانید صحبت کردن خود را ضبط کنید.

You can just use the voice  recorder app on your phone.

فقط می‌توانید از برنامه ضبط صدا در تلفنتان استفاده کنید.

You can also set a timer for  one minute if you'd like,  

همچنین می‌توانید در صورت تمایل، تایمر را برای یک دقیقه تنظیم کنید،

so when that timer goes off then you know  you've spoken for that amount of time.

بنابراین وقتی آن تایمر خاموش شد، بدانید که برای آن مدت صحبت کرده‌اید.

You don't need to do that.

شما نیازی به انجام این کار ندارید.

It's just an option.

این فقط یک گزینه است.

Now, after you can listen to that recording  and you can think about your pronunciation,  

اکنون، پس از اینکه می‌توانید به آن ضبط‌شده گوش دهید ، می‌توانید به تلفظ،

grammar, sentence structure, vocabulary,  and you can think of areas to improve.

گرامر، ساختار جمله، واژگان خود فکر کنید و می‌توانید به حوزه‌هایی برای بهبود فکر کنید.

However, as you're doing the exercise, you're not  thinking about your English, you're just speaking.

با این حال، همانطور که در حال انجام تمرین هستید، به انگلیسی خود فکر نمی کنید، بلکه فقط صحبت می کنید.

But here's the best part,  

اما بهترین بخش اینجاست،

because you have already taken the time  to think in English every single day.

زیرا قبلاً هر روز برای فکر کردن به انگلیسی وقت گذاشته‌اید.

Maybe you get 510, even 20 minutes  of practice where you're thinking,  

شاید 510، حتی 20 دقیقه تمرین در جایی که فکر می‌کنید،

you're observing, you're making  simple observations more complex.

مشاهده می‌کنید، مشاهدات ساده را پیچیده‌تر می‌کنید.

All of that practice that you just did will  help you open your mouth and get the words out.

تمام تمرین‌هایی که انجام دادید به شما کمک می‌کند دهانتان را باز کنید و کلمات را بیرون بیاورید. به

Give this activity one week,  then two weeks, then 30 days.

این فعالیت یک هفته، سپس دو هفته و سپس 30 روز فرصت دهید.

I promise you, if you do this three times  a day for just two to three minutes,  

من به شما قول می دهم، اگر این کار را سه بار در روز به مدت دو تا سه دقیقه،

three times a day in 30 days, you are  going to be so impressed with your results.

سه بار در روز در 30 روز انجام دهید، بسیار تحت تأثیر نتایج خود قرار خواهید گرفت.

So if you're committed to trying this exercise,  

بنابراین، اگر متعهد هستید که این تمرین را امتحان کنید،

put let's go, put, let's go in  the comments #3 describe images.

بگذارید اجازه دهید بریم، بگذارید، بیایید در نظرات شماره 3 که تصاویر را توضیح می‌دهند، برویم.

This is a more guided method because when  you describe an image, you can think in  

این یک روش هدایت‌شده‌تر است، زیرا وقتی تصویری را توصیف می‌کنید، می‌توانید در

your mind, which is absolutely beneficial.

ذهن خود فکر کنید، که کاملاً سودمند است.

I've already mentioned why.

من قبلاً به دلیل آن اشاره کردم.

Or you can practice speaking out  loud and instead of using a random  

یا می‌توانید با صدای بلند صحبت کنید و به‌جای استفاده از یک

question generator, you are going to use an image.

مولد سؤال تصادفی، از یک تصویر استفاده کنید.

How are you going to find an image?

چگونه می خواهید یک تصویر پیدا کنید؟

You can simply go to Google  Images and put a random.

می‌توانید به سادگی به Google Images بروید و تصادفی قرار دهید.

Word in like cat or dog and choose any image.

کلمه ای مانند گربه یا سگ و هر تصویری را انتخاب کنید.

Or you can go to a website that  shares free images like pixels,  

یا می‌توانید به وب‌سایتی بروید که تصاویر رایگان مانند پیکسل‌ها را به اشتراک می‌گذارد،

which I'll put in the description as well and just  choose one of the first images on the homepage.

که در توضیحات نیز قرار می‌دهم و فقط یکی از اولین تصاویر را در صفحه اصلی انتخاب کنید.

This is an exercise that I do with my  students and they absolutely love it.

این تمرینی است که من با دانش آموزانم انجام می دهم و آنها کاملاً آن را دوست دارند.

And the conversations that we have, the examples  that they share are so interesting as well.

و گفتگوهایی که ما داریم، مثال‌هایی که آنها به اشتراک می‌گذارند نیز بسیار جالب است.

Now this is an activity that I do  with my students for free on YouTube.

اکنون این فعالیتی است که من با دانش آموزانم به صورت رایگان در YouTube انجام می دهم.

So make sure you subscribe so you know the  next time that I'm hosting a speaking class.

پس حتما مشترک شوید تا بدانید دفعه بعد که من یک کلاس اسپیکینگ برگزار می‌کنم.

So here's an image that I used  in my last speaking class and  

بنابراین این تصویری است که در آخرین کلاس صحبت [ __ ] استفاده کردم و

the students shared such interesting examples.

دانش‌آموزان نمونه‌های جالبی را به اشتراک گذاشتند.

Now all you have to do is  describe, type this image.

اکنون تنها کاری که باید انجام دهید این است که توضیح دهید، این تصویر را تایپ کنید. می‌توانید

You can make observations about how  the people look, they're clothing,  

درباره ظاهر افراد، لباس‌هایشان،

the background, or you can make  statements about what they're doing.

پیش‌زمینه‌شان مشاهداتی داشته باشید، یا می‌توانید درباره کاری که انجام می‌دهند اظهارنظر کنید.

So in this image you might say the man  wearing an orange shirt is kneeling or  

بنابراین در این تصویر ممکن است بگویید مردی که پیراهن نارنجی پوشیده است زانو زده است یا

you might say there's an umbrella next to the man.

ممکن است بگویید یک چتر در کنار مرد است.

And again you can make simple  statements more complex.

و دوباره می‌توانید جملات ساده را پیچیده‌تر کنید.

There's a bright multi colored  umbrella next to the man.

یک چتر چند رنگ روشن در کنار مرد وجود دارد.

You can even have fun with this and try  to guess what is happening in this image.

حتی می‌توانید با این کار سرگرم شوید و سعی کنید حدس بزنید در این تصویر چه اتفاقی می‌افتد.

So this is what my students did.

پس این کاری است که شاگردان من انجام دادند.

Some of them said that the  man is proposing to the woman.

برخی از آنها گفتند که مرد از زن خواستگاری می کند.

Other people had funny things like the  woman is helping the man because he fell.

افراد دیگر چیزهای خنده‌داری داشتند مانند اینکه زن به مرد کمک می‌کند زیرا او سقوط کرده است.

So it was really interesting the  different observations that students made.

بنابراین، مشاهدات متفاوتی که دانش‌آموزان انجام دادند، واقعاً جالب بود.

So you can take any image and use  this to both speak in your head.

بنابراین می‌توانید هر تصویری بگیرید و از آن برای صحبت کردن در ذهن خود استفاده کنید.

Maybe on the way to work.

شاید در راه کار.

If you're on the bus or train, you  can do this activity in your head,  

اگر در اتوبوس یا قطار هستید، می‌توانید این فعالیت را در سرتان انجام دهید،

think in your head, or you can  practice speaking out loud.

در ذهنتان فکر کنید، یا می‌توانید با صدای بلند صحبت کنید.

So are you going to practice this activity if  you are put I'm committed, Put I'm committed  

بنابراین، اگر به شما متعهد باشید، این فعالیت را انجام خواهید داد

because I want to know that you're you're  committed to practicing this activity.

زیرا می‌خواهم بدانم که شما متعهد به انجام این فعالیت هستید

And I want you to be committed because  I know the results that you're going  

و من از شما می‌خواهم که متعهد باشید، زیرا می‌دانم نتایجی که می‌خواهید

to get are going to make you so  confident, so happy and so proud.

به دست آورید، شما را بسیار اعتماد به نفس، خوشحال و افتخار می‌کند.

Number 4A daily summary.

خلاصه روزانه شماره 4A.

Now this is an activity that you should start  doing regardless because preparing a daily  

اکنون این فعالیتی است که باید بدون توجه به آن شروع به انجام آن کنید زیرا تهیه یک

summary is a great way to reflect on the day  and ask yourself, what areas am I very proud of?

خلاصه روزانه راهی عالی برای تأمل در روز است و از خود بپرسید به چه زمینه‌هایی بسیار افتخار می‌کنم؟ در

What areas could I improve on?

چه زمینه هایی می توانم پیشرفت کنم؟

And this is just a great thing to do  for your overall personal development.

و این فقط یک کار عالی برای توسعه کلی شخصی شماست.

But we'll focus on how this activity can help you  train your brain to think and speak in English.

اما ما بر این تمرکز خواهیم کرد که چگونه این فعالیت می‌تواند به شما کمک کند مغزتان را برای تفکر و صحبت به زبان انگلیسی آموزش دهید.

Well, the same thing that we talked about before.

خوب، همان چیزی که قبلا در مورد آن صحبت کردیم.

You can think these activities in your  head and if you are in a public place,  

می‌توانید این فعالیت‌ها را در ذهن خود فکر کنید و اگر در یک مکان عمومی هستید،

this is a great time to just think the activities.

زمان بسیار خوبی برای فکر کردن به فعالیت‌ها است.

If you are in a more private place,  then you can say it out loud.

اگر در مکان خصوصی‌تری هستید، می‌توانید آن را با صدای بلند بگویید.

And always remember the option is  there to record yourself speaking.

و همیشه به یاد داشته باشید که گزینه ای برای ضبط صحبت کردن خود وجود دارد.

And with your daily summary, of  course, you can summarize your day.

و البته با خلاصه روزانه‌تان ، می‌توانید روزتان را خلاصه کنید.

You can talk about the best part of  your day, the worst part of your day,  

می‌توانید درباره بهترین قسمت روزتان، بدترین قسمت روزتان،

three things you're grateful for, three things  you're proud of, three things you want to improve.

سه چیز که به خاطرشان سپاسگزار هستید، سه چیز که به آنها افتخار می‌کنید، سه چیز که می‌خواهید بهبود دهید، صحبت کنید.

And the best part is you don't  need to summarize your whole day.

و بهترین بخش این است که نیازی نیست کل روز خود را خلاصه کنید.

So you don't need to do this at night.

بنابراین نیازی نیست این کار را در شب انجام دهید.

Maybe your nights are very  busy getting your kids ready  

شاید شب‌های شما بسیار مشغول آماده کردن فرزندانتان

for school or preparing for work the next day.

برای مدرسه یا آماده شدن برای کار روز بعد باشد.

So you could do this activity  every day at noon, at lunchtime.

بنابراین می‌توانید این فعالیت را هر روز ظهر، وقت ناهار انجام دهید.

And you can summarize your morning.

و می توانید صبح خود را خلاصه کنید.

So the daily summary doesn't  have to be your entire day.

بنابراین خلاصه روزانه نباید کل روز شما باشد.

You could summarize your morning, you  could summarize a meeting at work,  

شما می توانید صبح خود را خلاصه کنید، می توانید یک جلسه در محل کار را خلاصه کنید،

you could summarize your evening.

می توانید عصر خود را خلاصه کنید.

Or you can do this multiple times a day.

یا می توانید این کار را چند بار در روز انجام دهید.

So you could summarize your morning  and then summarize your evening so  

بنابراین می توانید صبح خود را خلاصه کنید و سپس عصر خود را خلاصه کنید تا

you have the opportunity to do this twice a day.

فرصت داشته باشید این کار را دو بار در روز انجام دهید.

Whatever works best for you.

هر چیزی که برای شما بهتر کار می کند.

The more you practice, the  faster you'll get results.

هرچه بیشتر تمرین کنید، سریع‌تر به نتیجه خواهید رسید.

I have two bonus tips for you.

من دو نکته برای شما دارم.

Bonus tip #1 Surround yourself  in English as much as you can.

نکته جایزه شماره 1 تا جایی که می توانید به زبان انگلیسی احاطه کنید.

Ask yourself, what can I do to  make my environment more English?

از خود بپرسید، چه کاری می توانم انجام دهم تا محیط خود را انگلیسی تر کنم؟ آیا

Can you change the settings on  your phone or your computer?

می‌توانید تنظیمات تلفن یا رایانه‌تان را تغییر دهید؟ آیا

Can you start listening to English music?

می توانید شروع به گوش دادن به موسیقی انگلیسی کنید؟ آیا

Can you start watching English TV shows?

می توانید شروع به تماشای برنامه های تلویزیونی انگلیسی کنید؟

What can you do that's easy for you to  do to make your environment more English?

چه کاری می توانید انجام دهید که انجام آن برای شما آسان باشد تا محیط خود را انگلیسی تر کنید؟ آیا

Can you put labels on all the items in a room  or your entire house and their English labels?

می توانید بر روی همه اقلام یک اتاق یا کل خانه خود و برچسب انگلیسی آنها برچسب بزنید؟

So think about one thing, one thing that you  can do to make your environment more English.

بنابراین به یک چیز فکر کنید، یک کاری که می توانید انجام دهید تا محیط خود را انگلیسی تر کنید.

Because of course, the more you  surround yourself with the language,  

زیرا مطمئناً، هر چه بیشتر خود را با زبان احاطه کنید،

the more that your brain  will absorb that language.

مغزتان آن زبان را بیشتر جذب خواهد کرد.

And bonus tip #2 the most important is be patient.

و نکته مهم شماره 2 این است که صبور باشید.

This is not going to dramatically  change your English overnight.

این یک شبه انگلیسی شما را به طرز چشمگیری تغییر نمی‌دهد.

But in seven days, you will see some results.

اما در عرض هفت روز، نتایجی را خواهید دید.

In 14 days, you will see some results.

در 14 روز، نتایجی را مشاهده خواهید کرد.

In 30 days, you will see some results.

در 30 روز، نتایجی را مشاهده خواهید کرد.

But if you take those results from the seven  days, 14 days, and 30 days, guess what?

اما اگر این نتایج را از هفت روز، 14 روز و 30 روز بگیرید، حدس بزنید چه چیزی؟

The result is a lot bigger than you may realize.

نتیجه بسیار بزرگتر از آن چیزی است که ممکن است تصور کنید.

And that's only 30 days.

و این فقط 30 روز است.

Imagine you do these four.

تصور کنید این چهار مورد را انجام می دهید.

Very simple, free activities  that only take a few minutes,  

فعالیت‌های بسیار ساده و رایگان که فقط چند دقیقه طول می‌کشد،

and you do these activities every day for 90 days.

و شما این فعالیت‌ها را هر روز به مدت ۹۰ روز انجام می‌دهید.

Imagine the results that are possible.

نتایج ممکن را تصور کنید. پس

So be patient.

صبور باش

Now let's keep focusing on speaking.

حالا بیایید به صحبت کردن ادامه دهیم.

You'll learn transition words.

کلمات انتقالی را یاد خواهید گرفت.

Knowing these words will help you  expand on your ideas and provide full,  

دانستن این کلمات به شما کمک می‌کند تا ایده‌های خود را گسترش دهید و

complex answers when you're speaking in English.

زمانی که به زبان انگلیسی صحبت می‌کنید، پاسخ‌های کامل و پیچیده ارائه کنید.

Well, transition words are individual  words or groups of words, phrases that  

خوب، کلمات انتقالی، واژه‌ها یا گروه‌هایی از کلمات، عباراتی هستند که

you can use to organize your ideas and  to show connection between your ideas.

می‌توانید برای سازماندهی ایده‌هایتان و نشان دادن ارتباط بین ایده‌هایتان از آنها استفاده کنید.

They're commonly used in academic  or formal writing, but you shouldn't  

آنها معمولاً در نوشتارهای آکادمیک یا رسمی استفاده می‌شوند، اما شما نباید

limit their use to just that because you can  absolutely use them in your spoken English.

استفاده از آنها را فقط به این محدود کنید زیرا می‌توانید کاملاً از آنها در انگلیسی گفتاری خود استفاده کنید.

And you should use them in your spoken English  to sound very advanced and professional.

و باید از آنها در گفتار انگلیسی خود استفاده کنید تا بسیار پیشرفته و حرفه ای به نظر برسند.

And if you watch to the end of this video,  

و اگر تا پایان این ویدیو را تماشا کنید،   می‌خواهم

I'm going to share how you can use transition  words to expand your ideas and to take a really  

به اشتراک بگذارم که چگونه می‌توانید از کلمات انتقالی برای گسترش ایده‌های خود استفاده کنید و یک

simple idea and be able to talk on that  idea for longer using transition words.

ایده واقعاً ساده بگیرید و بتوانید با استفاده از کلمات انتقالی برای مدت طولانی‌تری درباره آن ایده صحبت کنید.

So stay right to the end.

پس تا آخر درست بمان.

So let's get started.

پس بیایید شروع کنیم.

You're going to learn over 50  transition words in this lesson.

در این درس بیش از 50 کلمه انتقالی را یاد خواهید گرفت.

Don't feel overwhelmed, just add  them to your vocabulary as you go.

احساس ناراحتی نکنید، فقط در حین حرکت آنها را به دایره لغات خود اضافه کنید.

Our first group of transition words are  used to show cause and effect, causation.

اولین گروه ما از کلمات انتقالی برای نشان دادن علت و معلول، علیت استفاده می شود.

So here I have two separate ideas.

بنابراین در اینجا من دو ایده جداگانه دارم.

I spilled my coffee.

قهوه ام را ریختم.

I changed my shirt.

پیراهنم را عوض کردم

Now this is where we can use a transition word to  

اکنون اینجاست که می‌توانیم از یک کلمه انتقال برای

combine these ideas together and to  show the relationship between them.

ترکیب این ایده‌ها و نشان دادن رابطه بین آنها استفاده کنیم.

I spilled my coffee.

قهوه ام را ریختم.

As a result, I changed my shirt.

در نتیجه پیراهنم را عوض کردم.

Cause and effect here are the  transition words in this category,  

علت و معلول در اینجا واژه‌های انتقالی در این دسته هستند،

and they're listed from most formal to least  formal, so you can take a screenshot of this.

و از رسمی‌ترین به غیر رسمی فهرست شده‌اند، بنابراین می‌توانید از آن اسکرین شات بگیرید.

Consequently, Hence, accordingly.

در نتیجه، از این رو، بر این اساس.

Thus, for that reason, as  a result, therefore, and so  

بنابراین، به همین دلیل، در نتیجه، بنابراین، و به همین

since because due to now the example I gave you, I  spilled my coffee as a result, I changed my shirt.

دلیل، چون به دلیل مثالی که برای شما آوردم، قهوه ام را در نتیجه ریختم، پیراهنم را عوض کردم.

This is a casual statement.

این یک بیانیه اتفاقی است.

It might sound a little odd, perhaps out of place,  

ممکن است کمی عجیب، شاید نامناسب به نظر برسد،

to use a very formal transition  word such as Consequently,  

استفاده از یک کلمه انتقالی بسیار رسمی مانند «در نتیجه»،

in such a common everyday speech, I spilled  my coffee, consequently I changed my shirt.

در چنین گفتار رایج روزمره، قهوه ام را ریختم، در نتیجه پیراهنم را عوض کردم.

You could absolutely say it,  it's grammatically correct,  

می‌توانید کاملاً آن را بگویید،  از نظر گرامری درست است،

but the choice of transition  word is just a little too formal.

اما انتخاب کلمه انتقال  کمی بیش از حد رسمی است.

So do not think that formal is the best,  and you absolutely should use formal.

بنابراین فکر نکنید که رسمی بهترین است، و شما باید از رسمی استفاده کنید.

You should use formal when  your ideas are more formal,  

زمانی که ایده‌های شما رسمی‌تر،

they're more academic, they're more  professional in a business context.

آکادمیک‌تر، و در زمینه کسب‌وکار حرفه‌ای‌تر هستند، باید از حالت رسمی استفاده کنید.

Let's look at a business context.

بیایید به یک زمینه تجاری نگاه کنیم.

The project is over budget.

پروژه بیش از بودجه است.

We have to cut costs.

ما باید هزینه ها را کاهش دهیم.

So again, we'll show our cause and effect.

بنابراین دوباره، ما علت و معلول خود را نشان خواهیم داد.

We'll use a transition word  to combine these ideas,  

ما از یک کلمه انتقالی برای ترکیب این ایده‌ها استفاده می‌کنیم،

and because it's a more formal context,  I can use a more formal transition word.

و چون زمینه رسمی‌تری دارد، می‌توانم از کلمه انتقال رسمی‌تری استفاده کنم.

The project is over budget, hence,  consequently, thus, we have to cut costs.

پروژه بیش از بودجه است، بنابراین، بنابراین، ما باید هزینه ها را کاهش دهیم.

Our next group of transition words is chronology.

گروه بعدی ما از کلمات انتقالی، گاه‌شماری است.

This is how events are related  based on when they occur.

رویدادها بر اساس زمان وقوعشان به این ترتیب مرتبط می‌شوند.

So think of time.

پس به زمان فکر کن

Here are three events.

در اینجا سه ​​رویداد وجود دارد.

I went to the store, I worked out, I made dinner.

رفتم مغازه، ورزش کردم، شام درست کردم.

Now, of course, we can add first, second,  third, first, next, finally, that's chronology.

اکنون، البته، می‌توانیم اول، دوم، سوم، اول، بعدی، در نهایت، زمان‌بندی را اضافه کنیم.

And it instantly sounds more organized and more  advanced when you add the transition words.

و هنگامی که کلمات انتقال را اضافه می کنید، فوراً سازماندهی شده تر و پیشرفته تر به نظر می رسد .

So let's review the transition  words in this category first.

بنابراین بیایید ابتدا کلمات انتقال  را در این دسته مرور کنیم.

Firstly, to start to begin at  the beginning, at the start,  

اولاً، برای شروع برای شروع از ابتدا، در شروع،

2nd, secondly, after, afterwards, next,  then subsequently, later, third, thirdly,  

دوم، دوم، بعد، بعد، بعد، سپس متعاقباً، بعد، سوم، سوم،   بعد، بعد، بعد، بعد، پس از آن،  بعد، در نهایت، آخر، آخرین

after, afterwards, next, then, subsequently,  later, finally, lastly, last but not least.

اما نه کم اهمیت ترین.

Now notice that for the second and 3rd events  many of the transition words are the same.

اکنون توجه کنید که برای رویدادهای دوم و سوم، بسیاری از کلمات انتقالی یکسان هستند. می‌توانید از

You can use after, after for  the second and third event,  

after، after برای رویداد دوم و سوم،

or you can use next, next for the  second and third and 4th and 5th event.

یا می‌توانید از next، next برای رویداد دوم و سوم و چهارم و پنجم استفاده کنید.

But you might want to avoid that so you don't  

اما ممکن است بخواهید از آن اجتناب کنید تا با

sound repetitive using the same  transition word again and again.

استفاده از یک کلمه انتقالی تکراری به نظر نرسید.

So you can use next, then, then  subsequently, subsequently, finally.

بنابراین می‌توانید از next، سپس، سپس متعاقباً، متعاقبا، در نهایت استفاده کنید.

So you can use the different transition words  just to show off your advanced vocabulary.

بنابراین می‌توانید از کلمات انتقالی مختلف فقط برای نشان دادن واژگان پیشرفته‌تان استفاده کنید.

Our next category of transition words is to  show contrast when you have two opposing ideas.

دسته بعدی ما از کلمات انتقالی این است که وقتی دو ایده مخالف دارید، تضاد را نشان دهید.

Let me give you 2 ideas.

بگذارید 2 ایده به شما بدهم.

I love ice cream.

من عاشق بستنی هستم. من

I'm lactose intolerant.

عدم تحمل لاکتوز دارم

So can you see how these  two ideas are in opposition?

بنابراین آیا می‌توانید ببینید که چگونه این دو ایده در تضاد هستند؟

I love ice cream is great.

من عاشق بستنی هستم عالیه

It's a really positive thing.

واقعا چیز مثبتی است.

But I'm lactose intolerant.

اما من تحمل لاکتوز دارم.

That's negative, and it also means that I can't  eat ice cream, so those ideas are in opposition.

این منفی است، و همچنین به این معنی است که من نمی‌توانم بستنی بخورم، بنابراین این ایده‌ها در تضاد هستند.

So we can use our contrasting transition words.

بنابراین می توانیم از کلمات انتقال متضاد خود استفاده کنیم. با

However, although though, but I love  ice cream, but I'm lactose intolerant.

این حال، اگرچه اگرچه، اما من بستنی را دوست دارم ، اما به لاکتوز حساسیت ندارم.

Same thing.

The transition words are listed  from most formal to least formal.

همین مورد

کلمات انتقالی از رسمی ترین به کم رسمی ترین فهرست شده اند.

Again, you could say I love ice cream,  however, I'm lactose intolerant.

باز هم می توان گفت که من عاشق بستنی هستم، اما من به لاکتوز حساسیت دارم.

But again, these ideas are quite simple, so you  probably want a more simple transition word.

اما دوباره، این ایده‌ها بسیار ساده هستند، بنابراین احتمالاً یک کلمه انتقال ساده‌تر می‌خواهید.

Our next category of transition  words is addition of similar ideas.

دسته بعدی ما از کلمات انتقالی اضافه کردن ایده های مشابه است.

I love ice cream.

من عاشق بستنی هستم.

I love cake.

من عاشق کیک هستم.

It's adding a similar idea because they're both  in the same category, which is desserts or sweets.

این ایده مشابهی را اضافه می کند زیرا هر دو در یک دسته هستند، که دسر یا شیرینی است.

The most common transition words from most formal  to least formal in this category are furthermore  

رایج‌ترین واژه‌های انتقالی از رسمی‌ترین به کم‌رسمی‌ترین واژه‌ها در این دسته، علاوه

moreover, further additionally in addition  also, and I love ice cream and I love cake.

بر این، علاوه بر این، علاوه بر این، علاوه بر این، همچنین، من عاشق بستنی هستم و عاشق کیک هستم.

Obviously, you know that one.

بدیهی است که شما آن یکی را می شناسید.

So why not try to advance  your vocabulary by using in  

پس چرا سعی نکنید دایره لغات خود را با استفاده از  به

addition I love ice cream In addition I love cake.

علاوه I love ice cream به علاوه من عاشق کیک هستم، ارتقا دهید.

Now let's talk about generality.

حالا بیایید در مورد کلیت صحبت کنیم.

This is when things are true most of the time.

این زمانی است که همه چیز در بیشتر مواقع صادق است.

The most common transition words in this category  are in general, generally, generally speaking,  

رایج‌ترین کلمات انتقالی در این دسته به طور کلی، به طور کلی، به طور کلی،

by and large, for the most part, most of the time,  more often than not, usually, typically mostly.

به طور کلی، در بیشتر موارد، بیشتر اوقات، بیشتر از نه، معمولاً معمولاً عمدتاً هستند.

So let's take an example our meetings.

بنابراین بیایید جلسات خود را مثال بزنیم.

Are very productive.

بسیار سازنده هستند.

Now, of course, I'm sure there's one or  two meetings that aren't very productive,  

اکنون، البته، مطمئن هستم که یک یا دو جلسه وجود دارد که خیلی سازنده نیستند،

but most of the time, in general, generally  speaking, our meetings are very productive.

اما بیشتر اوقات، به طور کلی ، جلسات ما بسیار سازنده هستند.

Now let's look at the category of examples.

حال بیایید به دسته نمونه ها نگاه کنیم. در

There are really only three main transition words.

واقع فقط سه کلمه انتقال اصلی وجود دارد.

For example, as an example, for instance,  this software has really helped us.

به عنوان مثال، به عنوان مثال، این نرم افزار واقعاً به ما کمک کرده است.

Now it can make your point a lot stronger or help  you expand on your idea by adding an example.

اکنون می‌تواند نظر شما را بسیار قوی‌تر کند یا با افزودن یک مثال به شما کمک کند ایده خود را گسترش دهید.

This software has really helped us.

این نرم افزار واقعا به ما کمک کرده است.

For example, as an example, for instance,  it reduced our error rate by 40%.

به عنوان مثال، به عنوان مثال، میزان خطای ما را تا 40٪ کاهش داد.

Our next category is emphasis.

دسته بعدی ما تاکید است. از

This category is used to make a point stronger  by adding more supporting information.

این دسته برای قوی‌تر کردن یک نکته با افزودن اطلاعات پشتیبانی بیشتر استفاده می‌شود.

Let's take a simple example.

بیایید یک مثال ساده بزنیم.

I love pie.

من عاشق پای هستم.

Now what if I wanted to make this point stronger?

حالا اگر بخواهم این نکته را قوی تر کنم چه؟

I could say it's my favorite dessert.

می توانم بگویم این دسر مورد علاقه من است.

I love pie.

من عاشق پای هستم.

In fact, it's my favorite dessert.

در واقع، این دسر مورد علاقه من است.

I love pie.

من عاشق پای هستم.

As a matter of fact, it's my favorite.

در واقع، آن مورد علاقه من است.

Dessert.

دسر.

These are the only two transition words  that are commonly used to add emphasis.

اینها تنها دو کلمه انتقالی هستند که معمولاً برای تأکید استفاده می‌شوند.

And finally, conclusion transition words.

و در نهایت، کلمات انتقال نتیجه.

Notice I just used a transition word.

توجه کنید که من فقط از یک کلمه انتقال استفاده کردم.

And finally, that is a conclusion transition word.

و در نهایت، این یک کلمه انتقال نتیجه است.

Now, of course, in this category, we  use these transition words when we  

اکنون، البته، در این دسته، زمانی که می‌خواهیم به

want to end what we're seeing and  our speech and our presentation.

آنچه می‌بینیم و سخنرانی و ارائه‌مان پایان دهیم، از این کلمات انتقالی استفاده می‌کنیم.

Here are the most common transition words  listed from most formal to least formal.

در اینجا رایج‌ترین واژه‌های انتقالی فهرست‌شده از رسمی‌ترین به کم‌رسمی‌ترین واژه‌ها هستند.

In conclusion, to conclude, to summarize,  in sum, all things considered, finally,  

در خاتمه، برای جمع بندی، خلاصه، به طور خلاصه، همه چیز در نظر گرفته می شود، در نهایت، به

overall, ultimately, in the end, to wrap  up, to sum up, All in all, so let's say I'm  

طور کلی، در نهایت، در پایان، برای جمع بندی، به طور خلاصه، در کل، بنابراین فرض کنید من

ending my presentation at work and I want my  colleagues to remember 1 very important fact.

ارائه خود را در محل کار به پایان می برم و می خواهم همکارانم 1 واقعیت بسیار مهم را به خاطر بسپارند.

And that fact is if we want to remain  competitive, we have to invest in automation.

و این واقعیت این است که اگر می‌خواهیم رقابتی باقی بمانیم ، باید روی اتوماسیون سرمایه‌گذاری کنیم.

Now to let my colleagues know that this  is the last point I'm going to make,  

اکنون برای اینکه به همکارانم بفهمانم که این آخرین نکته ای است که قرار است به آن اشاره کنم،

my final point, I'm going to add  a conclusion, transition word.

نکته پایانی من، یک نتیجه گیری، کلمه انتقالی اضافه می کنم.

Ultimately, if we want to remain  competitive, we have to invest in automation.

در نهایت، اگر می‌خواهیم رقابتی باقی بمانیم ، باید روی اتوماسیون سرمایه‌گذاری کنیم.

So now you have 50 plus transition  

بنابراین اکنون شما بیش از 50 کلمه انتقالی دارید که به

words to help you communicate your ideas  in a very professional and organized way.

شما کمک می‌کند تا ایده‌های خود را به شیوه‌ای بسیار حرفه‌ای و سازمان‌دهی شده منتقل کنید.

Before you go, let me share a bonus tip with you.

قبل از رفتن، اجازه دهید یک نکته جایزه را با شما به اشتراک بگذارم.

You can use transition words to  help you expand on your ideas.

می‌توانید از کلمات انتقالی برای کمک به گسترش ایده‌هایتان استفاده کنید.

So let's take one idea.

پس بیایید یک ایده داشته باشیم.

In general, our meetings are very productive.

به طور کلی، جلسات ما بسیار سازنده است.

Now I can pick any category of transition word.

اکنون می توانم هر دسته از کلمه انتقالی را انتخاب کنم.

To expand on this idea, I could add a contrast.

برای گسترش این ایده، می‌توانم یک تضاد اضافه کنم.

However, they usually run over  time, so this is an opposing idea.

با این حال، آنها معمولاً در طول زمان اجرا می‌شوند، بنابراین این یک ایده مخالف است.

Now let me give an example of my last point  to add emphasis and to expand even more.

اکنون اجازه دهید یک مثال از آخرین نکته خود را برای تأکید بیشتر و گسترش بیشتر بیان کنم.

For example, today our meeting was scheduled  to end at 11 and it went until 11/17.

به عنوان مثال، امروز جلسه ما قرار بود ساعت 11 به پایان برسد و تا 11/17 ادامه داشت.

So let's expand on this even more.

پس بیایید این را بیشتر بسط دهیم. 17 دقیقه پایان

What was the effect of the meeting  running over by 17 minutes?

جلسه چه تأثیری داشت ؟

As a result, I was late for  a meeting with a client.

در نتیجه، برای جلسه با یک مشتری دیر آمدم.

Were there any other effects?

اثرات دیگری هم داشت؟

If there were, I could use an  addition of a similar idea.

اگر وجود داشت، می‌توانم از یک ایده مشابه استفاده کنم.

Transition word.

کلمه انتقالی

Additionally, I had to work  through lunch to catch up.

به‌علاوه، مجبور شدم تا ناهار کار کنم تا به عقب برسم.

Amazing job in this master class.

کار شگفت انگیز در این استاد کلاس.

Do you want me to make another  master class just like this?

آیا می‌خواهید کلاس استاد دیگری درست مثل این بسازم؟

If you do put let's go, let's  go put let's go in the comments.

اگر گذاشتید اجازه دهید برویم، بیایید برویم بگذاریم بگذار برویم در نظرات.

And of course, make sure you like this lesson,  

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که یک درس جدید را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید

You can click here to download it or  look for the link in the description.

برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And here's another master class  to help you improve your English.

و در اینجا یک کلاس کارشناسی ارشد دیگر برای کمک به شما در بهبود زبان انگلیسی وجود دارد.

Watch it now.

حالا تماشاش کن