TOP 10 PHRASAL VERBS IN ENGLISH - Most Common Phrasal Verbs

Hello and welcome to this lesson. Today you're  going to add the top 10 phrasal verbs to your  

سلام و به این درس خوش آمدید. امروز می‌خواهید 10 فعل عبارتی برتر را به

vocabulary. Of course I'm Jennifer from JForrest  English.com. And this channel is dedicated to  

دایره لغات خود اضافه کنید. البته من جنیفر از JForrest English.com هستم. و این کانال به

helping you feel confident speaking English in  public so you can take your career and your life  

کمک به شما در صحبت کردن انگلیسی در جمع اختصاص داده شده است تا بتوانید حرفه و زندگی خود را

to the next level. Now, before we go any further,  make sure you subscribe and hit that bell icon  

به سطحی بالاتر ببرید. اکنون، قبل از اینکه جلوتر برویم، مطمئن شوید که مشترک شوید و نماد زنگ را بزنید

so you're notified every time I post a new  lesson. Now, let's get started with this lesson.  

تا هر بار که یک درس جدید پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود . حالا بیایید با این درس شروع کنیم.

Are you ready to add the top 10 phrasal verbs to  your vocabulary? Now make sure you watch right  

آیا آماده‌اید 10 فعل عبارتی برتر را به واژگان خود اضافه کنید؟ اکنون مطمئن شوید که

on the end because you're going to complete  a quiz to make sure you know how to use these  

در آخر درست   را تماشا می‌کنید، زیرا می‌خواهید امتحانی را تکمیل کنید تا مطمئن شوید که چگونه از این

new phrasal verbs. Let's get started with phrasal  verb number one. Number one: to abide by. This is  

افعال عبارتی جدید استفاده کنید. بیایید با فعل عبارتی شماره یک شروع کنیم. شماره یک: رعایت کردن. این

more of a formal phrasal verb because it's used  when you accept or follow a rule or regulation.  

بیشتر یک فعل عبارتی رسمی است زیرا زمانی استفاده می‌شود که یک قانون یا مقررات را می‌پذیرید یا از آن پیروی می‌کنید.

So we use it mainly with government rules,  court rules, even business rules as well.  

بنابراین ما از آن عمدتاً با قوانین دولتی، قوانین دادگاه، حتی قوانین تجاری نیز استفاده می‌کنیم.

For example, as a tourist you have to abide by  the rules of the country you're visiting. So if  

برای مثال، به‌عنوان یک گردشگر، باید قوانین کشوری را که از آن بازدید می‌کنید، رعایت کنید. بنابراین، اگر

you see a sign that says no parking, you have to  abide by that rule. You have to follow that rule.  

علامتی می‌بینید که نشان می‌دهد پارک ممنوع است، باید از آن قانون پیروی کنید. شما باید از آن قانون پیروی کنید.

Now remember, we also use this to say you accept,  you accept, but then you follow it. For example,  

اکنون به یاد داشته باشید، ما همچنین از این برای گفتن شما می‌پذیرید، می‌پذیرید، استفاده می‌کنیم، اما سپس آن را دنبال می‌کنید. برای مثال،

let's say you go to court because of a dispute,  and the court doesn't rule in your favor. You  

فرض کنید به دلیل اختلاف به دادگاه می روید، و دادگاه به نفع شما رای نمی دهد.

still have to abide by that decision. You have to  accept it and then follow it. So this is a more  

هنوز باید به آن تصمیم پایبند باشید. شما باید آن را بپذیرید و سپس آن را دنبال کنید. بنابراین این یک

formal phrasal verb, but it's very useful because  we all have to abide by many different rules,  

فعل عبارتی رسمی تر است، اما بسیار مفید است زیرا همه ما باید قوانین،

regulations and policies. Number two: to dawn on.  This is an excellent phrasal verb to add to your  

مقررات و خط مشی های مختلف را رعایت کنیم. شماره دو: تا سحر. این یک فعل عبارتی عالی برای افزودن به

daily vocabulary. To dawn on is when you finally  realize or understand something. For example,  

واژگان روزانه شماست. سپیده دم زمانی است که بالاخره چیزی را می‌فهمی یا می‌فهمی. برای مثال،

one day it just dawned on me that I need to  change careers. So one day I just realized I  

یک روز متوجه شدم که باید تغییر شغل بدهم. بنابراین یک روز تازه متوجه شدم که

need to change careers. So you can absolutely say  realize, we're just using the phrasal verb dawn on  

باید شغلم را تغییر دهم. بنابراین می‌توانید کاملاً بگویید متوجه شوید، ما فقط از فعل عبارتی dawn on  استفاده می‌کنیم

and it's extremely common. Now notice the  sentence structure here. It dawned on me.  

و بسیار رایج است. اکنون به ساختار جمله اینجا توجه کنید. برایم روشن شد.

Something dawns on someone. So that 'it' is the  realization. It dawned on me that I need to change  

چیزی برای کسی طلوع می کند. بنابراین "آن" تحقق است. متوجه شدم که باید

careers. So just keep that in mind because  the sentence structure is commonly used with  

شغلم را تغییر دهم. بنابراین فقط این را در نظر داشته باشید زیرا ساختار جمله معمولاً با

'it dawned' on and then 'someone'. Number three:  to pull off. This is also a must know phrasal  

«آن صبح شد» و سپس «کسی» استفاده می‌شود. شماره سه: برای بیرون کشیدن. این نیز یک فعل عبارتی است که باید بدانید

verb. When you pull something off, you're  able to do something that is difficult or  

. وقتی کاری را انجام می‌دهید، می‌توانید کاری را انجام دهید که انجام آن دشوار یا

unlikely to do. For example, let's say you're  a wedding planner, and a couple comes to you  

بعید است. برای مثال، فرض کنید شما یک برنامه‌ریز عروسی هستید، و زوجی پیش شما می‌آیند

and tells you they want to have this huge 300  person wedding in three weeks. And they want you  

و به شما می‌گویند که می‌خواهند این عروسی عظیم 300 نفری را در سه هفته برگزار کنند. و آنها از شما می خواهند

to plan everything. That's really difficult. And  it might even be unlikely that you're able to plan  

که همه چیز را برنامه ریزی کنید. واقعا سخته و حتی ممکن است بعید باشد که بتوانید

a 300-person wedding in three weeks. So you could  say, I don't know if I can pull that off. I don't  

یک عروسی 300 نفره در سه هفته برنامه ریزی کنید. بنابراین می‌توانید بگویید، نمی‌دانم می‌توانم آن را انجام دهم یا نه. نمی‌دانم می‌توانم

know if I can do that because it's very difficult.  I don't know if I can pull that off. The 'that'  

این کار را انجام دهم یا نه، زیرا بسیار دشوار است. نمی دانم می توانم آن را انجام دهم یا نه.

being planning the 300-person wedding. Now  let's say you do successfully plan the wedding.  

برنامه‌ریزی برای عروسی 300 نفره "این" است. اکنون فرض کنید عروسی را با موفقیت برنامه ریزی کرده اید.

After you could say, I can't believe I pulled  that off. I can't believe I pulled off planning  

بعد از اینکه می توانید بگویید، من نمی توانم باور کنم که این کار را انجام داده ام. من نمی توانم باور کنم که برنامه ریزی

a 300-person wedding in only three weeks.  Number four: to back out of. This is an  

یک عروسی 300 نفره را فقط در سه هفته انجام دادم. شماره چهار: عقب نشینی از. این یک

excellent business phrasal verb. It's used when  you fail to keep a commitment or a promise.  

فعل عبارت تجاری عالی است. زمانی استفاده می‌شود که به تعهد یا قولی عمل نکنید.

Now in a business context, a commitment could be  something you agreed to or arranged to. It can  

اکنون در یک زمینه تجاری، تعهد می‌تواند چیزی باشد که شما با آن موافقت کرده‌اید یا ترتیب آن را داده‌اید. می‌تواند

be formal and you have a contract in place or it  could be more informal and you just agreed to it  

رسمی باشد و شما قراردادی دارید یا می‌تواند غیررسمی‌تر باشد و شما فقط شفاهی با آن موافقت کرده‌اید

verbally. So if you don't keep that commitment,  then you back out of it. For example, I can't  

. بنابراین اگر به این تعهد پایبند نباشید، از آن عقب نشینی می کنید. برای مثال، نمی‌توانم

believe the client backed out at the last minute.  Now notice here I just said backed out. I didn't  

باور کنم که مشتری در آخرین لحظه از این کار عقب نشینی کرده است. حالا توجه کنید که من فقط گفتم عقب نشینی کردم. من از

use the 'of'. We only use 'of' when you specify  the noun, the something. I can't believe the  

«از» استفاده نکردم. ما فقط زمانی از «از» استفاده می‌کنیم که اسم، چیزی را مشخص کنید. من نمی توانم باور کنم که

client backed out of the agreement, the project,  the plan, the proposal at the last minute. Number  

مشتری در آخرین لحظه از توافق، پروژه، طرح، پیشنهاد عقب نشینی کرد. شماره

five: to clam up. This is an excellent phrasal  verb for all of you or anyone that does public  

پنج: جمع کردن. این یک فعل عبارتی عالی برای همه شما یا هرکسی است که به

speaking because when you clam up, you're unable  to speak, usually because of fear or nervousness.  

صحبت عمومی می‌پردازد، زیرا زمانی که صحبت می‌کنید، معمولاً به دلیل ترس یا عصبی بودن نمی‌توانید صحبت کنید.

But this can also be used if you simply refuse  to speak, for whatever reason. For example,  

اما اگر به هر دلیلی به سادگی از صحبت کردن خودداری کنید، می‌توانید از این نیز استفاده کنید . به عنوان مثال،

I always clam up when I'm public speaking. When  I'm public speaking, I become unable to get the  

من همیشه وقتی در جمع صحبت می‌کنم، سخن می‌گویم. وقتی در جمع صحبت می‌کنم، نمی‌توانم

words out. You clam up. Now my advice to you  is, if you feel like you're going to clam up,  

کلمات را به زبان بیاورم. تو خفه کن اکنون توصیه من به شما این است که اگر احساس می‌کنید می‌خواهید آرام شوید،

just take a deep breath. Number seven: to  mull over. When you mull something over,  

فقط یک نفس عمیق بکشید. شماره هفت: فکر کردن. وقتی چیزی را در نظر می گیرید،

you think about it or you consider it. And  the something you're mulling over is simply  

به آن فکر می کنید یا به آن فکر می کنید. و چیزی که در حال بررسی آن هستید، صرفاً

an idea, a proposal, a suggestion and you mull  it over. You think about it, you consider it.  

یک ایده، یک پیشنهاد، یک پیشنهاد است و شما در مورد آن فکر می‌کنید. شما به آن فکر می کنید، آن را در نظر می گیرید.

So let's say you're in a meeting and a client or  colleague suggests a new tool to use and you need  

بنابراین فرض کنید در یک جلسه هستید و یک مشتری یا همکار ابزار جدیدی را برای استفاده پیشنهاد می‌کند و شما باید

to think about it. So you could say, give me a  few days to mull it over and I'll get back to you.  

درباره آن فکر کنید. بنابراین می توانید بگویید، چند روز به من فرصت دهید تا در مورد آن فکر کنم و من به شما پاسخ خواهم داد.

To mull it over. That 'it' being using the tool,  purchasing the tool, whatever you're going to do.  

برای در نظر گرفتن آن. یعنی استفاده از ابزار، خرید ابزار، هر کاری که می‌خواهید انجام دهید.

Give me a few days to mull it over. Now, you  can also specify the noun and you can say,  

چند روز به من فرصت دهید تا در مورد آن فکر کنم. اکنون، می‌توانید اسم را نیز مشخص کنید و می‌توانید بگویید،

I need some mull the deal over before I  commit. Number seven: to pan out. This is  

من باید قبل از انجام تعهد، معامله را بررسی کنم. شماره هفت: بیرون آوردن. این

an extremely common phrasal verb. To pan out  simply talks about how a situation develops.  

یک فعل عبارتی بسیار رایج است. بررسی کردن به سادگی در مورد چگونگی ایجاد یک موقعیت صحبت می کند.

For example, I'm not sure how this merger will  pan out. So the situation here is the merger  

برای مثال، من مطمئن نیستم که چگونه این ادغام به نتیجه می‌رسد . بنابراین وضعیت اینجا ادغام است

and we're talking about how well the merger is  going to go. How's it going to develop. Will it  

و ما در مورد اینکه ادغام چقدر خوب پیش می‌رود صحبت می‌کنیم . چگونه قرار است توسعه یابد آیا

be positive? Will it be negative? Will there be  challenges or difficulties, benefits? That's how  

مثبت خواهد بود؟ منفی خواهد بود؟ آیا چالش‌ها یا مشکلات، مزایا وجود خواهد داشت؟ وضعیت به این صورت است

the situation develops. So here I'm saying I'm not  sure. I'm not sure how the merger will pan out.  

. بنابراین در اینجا می‌گویم که مطمئن نیستم. من مطمئن نیستم که ادغام چگونه انجام خواهد شد.

Now let's say the merger had some difficulties  or challenges. You could say, the merger didn't  

حالا بیایید بگوییم ادغام چند مشکل یا چالش داشت. می توان گفت، ادغام به نتیجه نرسید

pan out, didn't develop, the merger didn't  pan out as we had expected. Number eight:  

، توسعه پیدا نکرد، ادغام آنطور که ما انتظار داشتیم انجام نشد. شماره هشت:

to ramble on. This is an excellent one for  all you public speakers. Because when you  

برای دور زدن. این یک گزینه عالی برای همه شما سخنرانان عمومی است. زیرا هنگامی که شما در حال

ramble on, you talk at length without getting  to the point. So let's say I rambled on  

غوطه‌ور شدن هستید، بدون اینکه به اصل مطلب برسید، طولانی صحبت می‌کنید. بنابراین، فرض کنید من به مدت

for five minutes trying to explain the definition  of ramble on and at the end, you didn't understand  

پنج دقیقه سعی کردم تعریف رامبل را توضیح دهم و در پایان، شما

it at all and you're confused, you're a  little annoyed because I wasted your time.  

اصلاً آن را متوجه نشدید و گیج شده‌اید، کمی اذیت می‌شوید زیرا وقت شما را تلف کردم.

I rambled on. So this is used as a negative,  and it's used when you're communicating an idea.  

من سر و صدا کردم. بنابراین از این به‌عنوان منفی استفاده می‌شود، و زمانی که در حال انتقال یک ایده هستید استفاده می‌شود.

So we generally use this as a complaint.  The speaker rambled on for 20 minutes.  

بنابراین ما به طور کلی از این به عنوان یک شکایت استفاده می کنیم. اسپیکر به مدت 20 دقیقه به صدا در آمد.

Number nine: to nod off. This is when you fall  asleep, but it's when you fall asleep usually  

شماره نه: سر تکان دادن. این زمانی است که به خواب می روید، اما زمانی است که معمولاً

for a very short period of time, and usually when  you're not supposed to. So this isn't when you  

برای مدت زمان بسیار کوتاهی به خواب می روید و معمولاً زمانی است که قرار نیست. بنابراین این زمانی نیست که

go to bed at the end of the night. Okay, so  let's say you're in a meeting at work and your  

در پایان شب به رختخواب بروید. بسیار خوب، بنابراین فرض کنید شما در یک جلسه در محل کار هستید و

colleague is rambling on and the topic is  very boring, and you start doing this...that's  

همکارتان در حال غوغا است و موضوع بسیار کسل کننده است، و شما شروع به انجام این کار می کنید... این یعنی

nodding off. And this motion of your head,  what I'm doing, this is the verb 'to nod',  

تکان دادن سر. و این حرکت سر شما، کاری که من انجام می‌دهم، این فعل «نق زدن» است،

nod your head. So when you fall asleep, what  do you do? You nod your head? So that's where  

سرتان را تکان دهید. پس وقتی به خواب می‌روید، چه کار می‌کنید؟ سرت را تکان می دهی؟ بنابراین،

this phrasal verb, to nod off, comes from. And  remember we use this for short periods of time,  

این فعل عبارتی، سر زدن، از آنجا می آید. و به یاد داشته باشید که ما از آن برای دوره‌های زمانی کوتاه استفاده می‌کنیم،

usually when you're not supposed to fall asleep.  For example, when you're driving! So I might say,  

معمولاً زمانی که قرار نیست شما بخوابید. مثلا وقتی در حال رانندگی هستید! بنابراین می‌توانم بگویم،

I always listen to loud music when I'm driving at  night so I don't nod off. And number 10: I love  

همیشه هنگام رانندگی شب به موسیقی با صدای بلند گوش می‌دهم تا سرم را تکان ندهم. و شماره 10: من عاشق

this phrasal verb, to luck out. When you luck  out, you're very lucky in a specific situation.  

این فعل عبارتی، به شانس هستم. هنگامی که شما خوش شانس هستید ، در یک موقعیت خاص بسیار خوش شانس هستید.

So let's say there's this major sale on the new  iPhone model and they're selling for 50% off. And  

بنابراین، فرض کنید این فروش عمده در مدل جدید آیفون وجود دارد و آنها با 50٪ تخفیف به فروش می‌رسند. و

you go to the store and you get the very last one.  You could say, I can't believe I lucked out and  

به فروشگاه می روید و آخرین مورد را دریافت می کنید. می‌توانید بگویید، باورم نمی‌شود که شانس آوردم و

got the new iPhone for 50% off. You lucked out.  You were very lucky in this specific situation.  

آیفون جدید را با 50 درصد تخفیف دریافت کردم. شانس آوردی تو در این موقعیت خاص خیلی خوش شانس بودی.

Or let's say you're driving during rush hour  and you're going to an appointment and you get  

یا فرض کنید در ساعات شلوغی رانندگی می‌کنید و به یک قرار ملاقات می‌روید و

a parking spot right in front of the office in  rush hour downtown. You can say, I can't believe  

در  ساعت شلوغی مرکز شهر، جای پارک درست روبروی دفتر می‌گیرید . می‌توانید بگویید، باورم نمی‌شود

I lucked out and got such an amazing parking spot.  Or if you're telling that story to a friend, I got  

شانس آوردم و چنین مکان پارک شگفت‌انگیزی پیدا کردم. یا اگر آن داستان را برای یکی از دوستانتان تعریف می‌کنید، در ساعات شلوغی، من

this parking spot right in front of the building  downtown during rush hour. They could say,  

این پارکینگ را درست مقابل ساختمان در مرکز شهر دریافت کردم. آنها می توانند بگویند،

wow, you really lucked out. You really  lucked out by getting that parking spot.  

وای، شما واقعاً خوش شانس بودید. با گرفتن آن محل پارک واقعاً خوش شانس بودید.

So now you have 10 new phrasal  verbs added to your vocabulary.  

بنابراین اکنون 10 فعل عبارتی جدید به واژگان خود اضافه کرده‌اید.

So are you ready for your quiz? Here are the  questions. Hit pause and complete the quiz now.  

پس برای مسابقه خود آماده اید؟ در اینجا سؤالات وجود دارد. مکث را بزنید و اکنون مسابقه را کامل کنید.

So how was that quiz, easy,  difficult? How did you do?  

پس چگونه آن مسابقه، آسان، سخت بود؟ چطور انجامش دادی؟

Let's find out. Here are the answers. Hit pause  and compare your answers to the correct answers.  

بیایید دریابیم. در اینجا پاسخ ها آمده است. مکث را فشار دهید و پاسخ‌های خود را با پاسخ‌های صحیح مقایسه کنید.

All right. So how did you do?  Make sure you share your score  

خیلی خوب. خب چکار کردی؟ مطمئن شوید که نمره خود را

in the comments below. And make sure you  practice some of these new phrasal verbs,  

در نظرات زیر به اشتراک می گذارید. و مطمئن شوید که برخی از این افعال عبارتی جدید را تمرین کرده‌اید،

do some example sentences so you feel really  confident with them. And if you found this  

جملات مثالی انجام می‌دهید تا با آنها واقعاً اعتماد به نفس داشته باشید. و اگر این

video helpful, please hit the like button, share  it with your friends and of course subscribe.  

ویدیو برای شما مفید بود، لطفاً دکمه لایک را بزنید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و البته مشترک شوید.

And before you go make sure you head on  over to my website JForrestEnglish.com  

و قبل از رفتن مطمئن شوید که به وب‌سایت من JForrestEnglish.com بروید

and download your free speaking guide. In  this guide, I share six tips on how to speak  

و راهنمای صحبت رایگان خود را دانلود کنید. در این راهنما، من شش نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به

English fluently and confidently, so you don't  clam up! And until next time, Happy Studying!

انگلیسی روان و با اعتماد به نفس به اشتراک می‌گذارم، تا از این کار حرف نزنید! و تا دفعه بعد، مطالعه مبارک!