How to talk about your boss in English

Hello. My name is Emma; and in today's video, we are going to talk about words

سلام. اسم من اما است؛ و در ویدیوی امروز، ما قصد داریم در مورد کلمات

and vocabulary you can use when describing your boss. So, if you've ever

و واژگانی صحبت کنیم که می توانید هنگام توصیف رئیس خود از آنها استفاده کنید. بنابراین، اگر تا

had a job, or you're planning on getting a job in the future, or if you like to

به حال شغلی داشته اید، یا قصد دارید در آینده شغلی پیدا کنید، یا اگر دوست دارید

watch movies or TV shows, a lot of these expressions you'll... you'll hear or you

فیلم یا برنامه های تلویزیونی تماشا کنید، بسیاری از این عبارات را خواهید شنید... یا

might even use. So, let's get started with a warning. Okay? I'm going to teach

حتی ممکن است استفاده کنید. بنابراین، اجازه دهید با یک هشدار شروع کنیم. باشه؟ من قصد دارم

you a lot of common expressions, and some of them are very negative, which

عبارات رایج زیادی را به شما آموزش دهم و برخی از آنها بسیار منفی هستند،

means: Do not say these expressions to your boss. Okay? So, these expressions

یعنی: این عبارات را به رئیس خود نگویید. باشه؟ بنابراین، این عبارات

are the ones you use when you're talking to your friends about your boss, when

همان عباراتی هستند که وقتی با دوستانتان در مورد رئیستان صحبت می کنید، وقتی

you're complaining about your boss to maybe your close colleagues or your

از رئیستان به شاید همکاران نزدیکتان یا خانواده تان شکایت می کنید، استفاده می کنید

family; they're not for you to tell your boss: "I think you're blank." Okay?

. آنها برای شما نیستند که به رئیس خود بگویید : "فکر می کنم شما خالی هستید." باشه؟

Because a lot of these are common expressions, but they are a little bit

زیرا بسیاری از اینها عبارات رایج هستند ، اما کمی

negative. So, with that warning, let's get started.

منفی هستند. بنابراین، با این هشدار، بیایید شروع کنیم.

The first expression I want to teach you is one that is used a lot today, and

اولین عبارتی که می خواهم به شما یاد بدهم، عبارتی است که امروزه زیاد استفاده می شود و

that word is "micromanager". Okay, so "micro" means small, and then we have

آن کلمه «مدیر خرد» است. بسیار خوب، پس «میکرو» به معنای کوچک است، و

the word "manager". A "micromanager" is a boss that tries to control everything.

سپس کلمه «مدیر» را داریم. یک "مدیر خرد " رئیسی است که سعی می کند همه چیز را کنترل کند.

Okay? So, you have your job, you're trying to do your work, but your boss

باشه؟ بنابراین، شما وظیفه خود را دارید، سعی می کنید کار خود را انجام دهید، اما رئیس شما

keeps trying to control all aspects of your work. So, they closely watch you

به تلاش برای کنترل تمام جنبه های کار شما ادامه می دهد. بنابراین، آنها همیشه شما را از نزدیک تماشا

all the time, they don't trust you; they try to control all aspects of what you

می کنند، آنها به شما اعتماد ندارند. آنها سعی می کنند تمام جنبه های کاری را که شما

do. So, this type of boss is a "micromanager". And a lot of people find

انجام می دهید کنترل کنند. بنابراین، این نوع از رئیس یک "مدیر خرد" است. و بسیاری از افراد

"micromanagers" annoying or difficult to work with. Okay? So, if you want this

«مدیران خرد» را آزاردهنده یا دشوار می دانند. باشه؟ بنابراین، اگر می خواهید

used in a sentence, you could say: "My boss is a micromanager". "Micromanager"

این در یک جمله استفاده شود، می توانید بگویید: " رئیس من یک مدیر خرد است". "Micromanager

is a noun. The next expression is the expression: "to play favourites". I have

" یک اسم است. عبارت بعدی عبارت است : "بازی کردن موارد دلخواه". من در اینجا

the Canadian or British spelling of "favourites" here. If you're living in

املای کانادایی یا بریتانیایی "مورد علاقه" را دارم. اگر در ایالات متحده زندگی می کنید، در

the US, you don't need the "u" here. "Play favourites". What does it mean "to

اینجا به "u" نیاز ندارید. "بازی های مورد علاقه". "

play favourites"? A boss who "plays favourites" is a boss who shows they

بازی کردن در مورد علاقه" به چه معناست؟ رئیسی که "فوری ها را بازی می کند" رئیسی است که نشان می

like some people better than others. So, some people they might give special

دهد برخی از افراد را بهتر از دیگران دوست دارند. بنابراین، برخی از افراد ممکن است با آنها رفتار خاصی داشته

treatment to; maybe they let them leave work early, or maybe they choose them

باشند. شاید به آنها اجازه دهند زودتر کار را ترک کنند، یا شاید آنها را

for the best assignments. So, someone who "plays favourites" is someone who

برای بهترین وظایف انتخاب کنند. بنابراین، کسی که "بازی های مورد علاقه" را انجام می دهد، کسی است که

gives better treatment to some employees instead of others. So, there's no equal.

به جای دیگران با برخی از کارمندان رفتار بهتری دارد . بنابراین، هیچ برابری وجود ندارد.

Okay? People are not equal in... in this company, or with this boss. So, if you

باشه؟ مردم در این شرکت یا با این رئیس برابر نیستند. بنابراین، اگر می

want to use this in a sentence, you can say: "My boss plays favourites." Okay?

خواهید این را در یک جمله استفاده کنید، می توانید بگویید: "رئیس من بازی های مورد علاقه را بازی می کند." باشه؟

Now, the next expression is: "overly critical". So, "overly" is another way

حال عبارت بعدی این است: «بیش از حد انتقادی». بنابراین، "بیش از حد" راه دیگری

to say "too" — "t–⁠o–⁠o". You've heard of "too much" — "too" or "overly". You

برای گفتن "too" - "t–⁠o–⁠o» است. شما در مورد "بیش از حد" - "بیش از حد" یا "بیش از حد" شنیده اید. شما

can use either; you can say: "overly critical" or "too critical". They mean

می توانید از هر کدام استفاده کنید؛ می توانید بگویید: "بیش از حد انتقادی" یا "بیش از حد انتقادی".

the same thing. So, when somebody is "overly critical" or "too critical", it

منظورشون همینه بنابراین، وقتی کسی "بیش از حد انتقادی" یا "بیش از حد انتقادی" است، به این

means they tell you what you do that is wrong, and they tell you what you do

معنی است که آنها به شما می گویند کاری که انجام می دهید اشتباه است، و آنها به شما می گویند کاری که انجام می دهید

that is wrong a lot. So, when you go to work, imagine your boss tells you: "Oh,

اشتباه است. بنابراین، وقتی سر کار می روید ، تصور کنید رئیستان به شما می گوید: "اوه،

you made a mistake here. You didn't do this right. I don't know what your

تو اینجا اشتباه کردی. این کار را درست انجام ندادی. من نمی دانم

problem is — you made a mistake here. You can't do anything right." This is

مشکل شما چیست - شما اینجا اشتباه کردید. می توانید." هیچ کاری را درست انجام نده.» این

someone who is "overly critical"; they only talk about problems. They never

کسی است که "بیش از حد منتقد" است. آنها فقط در مورد مشکلات صحبت می کنند. آنها هرگز

tell you what you are doing that is good or that is right. Okay? So, it's... if

به شما نمی گویند کاری که انجام می دهید خوب است یا درست است. باشه؟ بنابراین، اگر

this is feedback, good feedback, negative feedback — with "overly

این بازخورد، بازخورد خوب، بازخورد منفی باشد - با "بیش

critical", you don't get any good feedback; you get all bad feedback. So,

از حد انتقادی"، هیچ بازخورد خوبی دریافت نمی کنید . همه بازخوردهای بد دریافت می کنید بنابراین،

if you want to use this in a sentence, you can say: "My boss is

اگر می خواهید این را در یک جمله استفاده کنید، می توانید بگویید: "رئیس من

overly-critical." So, it's an adjective, "overly-critical". Now, let's look at

بیش از حد انتقادی است." بنابراین، این یک صفت است، "بیش از حد انتقادی". حال، بیایید

some other expressions we can use to describe our boss.

به عبارات دیگری که می توانیم برای توصیف رئیس خود استفاده کنیم نگاه کنیم.

Okay. So, maybe some of you out there have had a boss who is "too demanding".

باشه. بنابراین، شاید برخی از شما در آنجا رئیسی داشته اید که "بیش از حد خواستار" است.

And, again, "too" means the same thing as "overly", so you could even say:

و دوباره، "too" به معنای "بیش از حد" است، بنابراین حتی می توانید بگویید:

"overly demanding" — both are possible. If your boss is "too demanding", this

"بیش از حد خواستار" - هر دو ممکن است. اگر رئیس شما "بیش از حد خواستار" است، به این

means that they want you to do a lot of work, but an unrealistic amount of work.

معنی است که آنها از شما می خواهند کارهای زیادی انجام دهید، اما مقدار غیر واقعی کار.

So, there's too much work. Or they don't give you enough time to do the work. So,

بنابراین، کار خیلی زیاد است. یا زمان کافی برای انجام کار به شما نمی دهند. بنابراین،

"too demanding" means they're giving you way too much to do, and too little time

"بیش از حد خواستار" به این معنی است که آنها به شما بسیار زیاد و زمان کمی

to do it. So, we use this a lot when we're talking about bosses: "Oh, he was

برای انجام آن می دهند. بنابراین، هنگامی که در مورد رئیس‌ها صحبت می‌کنیم، از این بسیار استفاده می‌کنیم: "اوه،

way too demanding.", "My boss is way too demanding." And this is an adjective.

او خیلی خواستار بود."، "رئیس من خیلی خواستار است." و این یک صفت است.

Okay? The next expression is when someone is "getting on your case". "To

باشه؟ عبارت بعدی زمانی است که یک نفر در حال "بررسی پرونده شما" است. "

get on someone's case". So, this expression is when somebody — in this

برخوردن به پرونده کسی". بنابراین، این عبارت زمانی است که کسی - در این

case, your boss; you can also use this when you're talking about your parents,

مورد، رئیس شما. شما همچنین می توانید از این مورد استفاده کنید زمانی که در مورد والدین خود،

or your teacher, or somebody else — they keep asking you or bothering you about

یا معلم خود، یا شخص دیگری صحبت می کنید - آنها مدام از شما می پرسند یا شما را در مورد

doing something. Okay? So, for example: "My boss is getting on my case about

انجام کاری اذیت می کنند. باشه؟ بنابراین، برای مثال: "رئیس من در مورد

coming into work late." So, maybe in that case, your boss should be on your

دیر آمدن سر کار به من رسیدگی می کند." بنابراین، شاید در آن صورت، رئیس شما باید روی

case. But people are annoyed when someone is "on their case" — it means

پرونده شما باشد. اما مردم زمانی که کسی "در مورد آنها" است، آزرده می شوند - به این معنی است که

somebody keeps saying the same thing to them, which people find annoying. So,

کسی همان حرف را به آنها می زند، که مردم آن را آزاردهنده می دانند. بنابراین،

bothering or frequently asking you about something. So, "getting on your case".

مزاحم یا مکرراً در مورد چیزی از شما می پرسند . بنابراین، "در مورد شما".

The next expression I really like is "power-trip". So, we often say "on" —

عبارت بعدی که من خیلی دوست دارم "سفر قدرت" است. بنابراین، ما اغلب می گوییم "روشن" -

that's a preposition — "on a power-trip". So, what does it mean to be

این یک حرف اضافه است - "در یک سفر قدرت". بنابراین،

"on a power-trip"? Well, if you are "on a power-trip", what it means is that you

"در یک سفر برق" بودن به چه معناست؟ خوب، اگر "در سفر قدرت" هستید، معنایش این است که

have become very bossy, very arrogant, not nice. Okay? So, you become maybe a

بسیار رئیس شده اید، بسیار مغرور شده اید، نه خوب. باشه؟ بنابراین، شاید

bit nasty. Maybe you're abusive to people, you say things that aren't nice,

کمی بداخلاق شوید. شاید با مردم توهین می کنید ، چیزهایی می گویید که خوب نیست،

and you do it because you have a lot of power. So, for some people, when they

و این کار را انجام می دهید زیرا قدرت زیادی دارید . بنابراین، برای برخی افراد وقتی

get power, we say in English: "It goes to their head", meaning that suddenly

قدرت می گیرند، به انگلیسی می گوییم: « به سرشان می رسد»، یعنی ناگهان

they have this power, so they feel like they can treat people badly just because

این قدرت را دارند، بنابراین احساس می کنند که می توانند با مردم بد رفتار کنند، فقط به

they can, because they have power. So, we call that "being on a power-trip".

این دلیل که می توانند، چون قدرت دارند. . بنابراین، ما آن را "بودن در یک سفر قدرت" می نامیم.

So, if I wanted to use an example, I could say, you know: "I saw my boss this

بنابراین، اگر بخواهم از مثالی استفاده کنم، می‌توانم بگویم، می‌دانید: "امروز صبح رئیسم را دیدم

morning; she was on a power-trip. She yelled at all the employees for no good

؛ او در سفر برقی بود. او بدون دلیل موجه سر همه کارمندان فریاد زد

reason. My boss was on a power-trip."

. رئیس من در برق بود. -سفر."

The next expression: "anal retentive". You can also say: "anal". This comes

عبارت بعدی: «نگهدار مقعدی». شما همچنین می توانید بگویید: "مقعد".

from... it's an older word that comes from Freud — if you're interested in

این یک کلمه قدیمی است که از فروید آمده است - اگر به روانشناسی علاقه دارید

psychology; but if not, that's okay. We use the word "anal" when we're talking

. اما اگر نه، اشکالی ندارد. وقتی در مورد کسی صحبت می کنیم که به جزئیات وسواس دارد، از کلمه "مقعدی" استفاده می کنیم

about someone who is obsessed with details. Sorry. So, "anal retentive" or

. متاسف. بنابراین، "مقعدی نگهدارنده" یا

"anal" — you can use either — is a person who is strict, obsessed with

"مقعدی" - می توانید از هر دو استفاده کنید - فردی سختگیر، وسواس به

details, and it's annoying to other people. So, for example, I could say:

جزئیات است و برای افراد دیگر آزاردهنده است . بنابراین، برای مثال، می‌توانم بگویم:

"My boss is so anal. She made me rewrite the report ten times because she wanted

"رئیس من خیلی مقعدی است. او مرا مجبور کرد که ده بار گزارش را بازنویسی کنم، زیرا می‌خواست

it done her way." So, that means she's very strict. She's obsessed with the

این کار به روش خودش انجام شود." بنابراین، این بدان معناست که او بسیار سختگیر است. او به جزئیات وسواس دارد

details. "She's very anal." Or: "My boss is very anal. He wants me to do reports

. او بسیار مقعدی است. یا: "رئیس من خیلی مقعدی است. او از من می خواهد که گزارش ها را

in this way, even though they take a lot more time. He's very strict." So, we can

به این شکل انجام دهم، حتی اگر زمان بیشتری می برد. او بسیار سختگیر است." بنابراین، ما می‌توانیم

use this, again, when somebody is obsessed with details that we think

دوباره از این استفاده کنیم، وقتی کسی درگیر جزئیاتی است که

don't really matter. Okay. Now let's look at... We've looked at a whole bunch

فکر می‌کنیم واقعاً مهم نیستند. باشه. حالا بیایید نگاه کنیم... ما به مجموعه

of negative ways to describe our boss; now it's time to describe the bosses we

ای از راه های منفی برای توصیف رئیسمان نگاه کرده ایم. اکنون زمان توصیف رئیس‌هایی است که

love — positive ways to describe our bosses because some bosses are amazing,

دوستشان داریم - روش‌های مثبت برای توصیف رئیس‌هایمان زیرا برخی از رئیس‌ها شگفت‌انگیز هستند،

so let's hear some expressions to do that.

بنابراین بیایید برخی از عبارات را برای انجام این کار بشنویم .

Okay. So, the list of positive characteristics of a boss is a lot

باشه. بنابراین، فهرست ویژگی‌های مثبت یک رئیس بسیار

smaller — not because, you know, there aren't good bosses out there. There are

کوچک‌تر است - نه به این دلیل که، می‌دانید، رئیس‌های خوبی در آنجا وجود ندارند.

a lot of amazing bosses, but I find that people don't spend as much time talking

رئیس‌های شگفت‌انگیز زیادی وجود دارند، اما متأسفانه متوجه شدم که مردم زمان زیادی را صرف صحبت

about amazing bosses, unfortunately. Usually when you talk about an amazing

در مورد رئیس‌های شگفت‌انگیز نمی‌کنند. معمولاً وقتی در مورد یک رئیس شگفت انگیز صحبت می کنید

boss, you just say: "Oh, my boss is wonderful. I love her.", "My boss is

، فقط می گویید: "اوه، رئیس من فوق العاده است. من او را دوست دارم."، "رئیس من

amazing. He's... he's great." So, I find that people don't spend as much time

شگفت انگیز است. او ... او عالی است." بنابراین، متوجه شدم که مردم زمان زیادی را صرف

talking about really good bosses, which is sad; they should. But I find usually,

صحبت در مورد رئیس‌های واقعا خوب نمی‌کنند، که ناراحت‌کننده است. آنها باید. اما من معمولاً متوجه می شوم که

you spend a lot more time talking about the bosses you don't like. So, on this

شما زمان بیشتری را صرف صحبت در مورد رئیس هایی می کنید که دوست ندارید. بنابراین، در این

list, I have five... five expressions or words that people would use to talk

لیست، من پنج... پنج عبارت یا کلمه دارم که مردم برای صحبت

about a very good boss. The first one is "supportive". Okay? If I want to talk

درباره یک رئیس بسیار خوب از آنها استفاده می کنند. اولین مورد "حمایت کننده" است. باشه؟ اگر بخواهم در

about how great my boss is, I might say: "She is so supportive", which means

مورد اینکه رئیسم چقدر عالی است صحبت کنم، می توانم بگویم: "او بسیار حامی است"، به این معنی که

she's very helpful, she's very encouraging. She is "supportive"; you

او بسیار کمک کننده است، او بسیار دلگرم کننده است. او "حمایت کننده" است. شما

feel like you can trust her because she is very supportive of you. So, this is a

احساس می کنید می توانید به او اعتماد کنید زیرا او بسیار از شما حمایت می کند. بنابراین، این یک

common way to talk about good bosses. We might also talk about a good boss as

روش رایج برای صحبت در مورد رئیس های خوب است. ما همچنین ممکن است در مورد یک رئیس خوب به عنوان

"approachable". So, "approachable" — if you notice, part of the word is

"قابل دسترس" صحبت کنیم. بنابراین، "قابل دسترس" - اگر متوجه شده باشید، بخشی از کلمه

"approach" and then "able". "Approachable" means someone who is easy

"نزدیک شدن" و سپس "توان" است. «قابل دسترس» یعنی کسی که به راحتی

to talk to and who is very friendly. When we see someone who is

با او صحبت می شود و بسیار دوستانه است. وقتی فردی را می‌بینیم که

"approachable", it's easy for us to, you know, tell them about the work or to

«قابل دسترس» است، برایمان آسان است که در مورد کار به او بگوییم یا

talk to them about anything. Some people are not "approachable"; they're very

درباره هر چیزی با او صحبت کنیم. برخی افراد «قابل دسترس» نیستند. آنها بسیار

intimidating, and talking to them is really... you feel very nervous. This is

ترسناک هستند و صحبت کردن با آنها واقعاً ... شما بسیار عصبی هستید. این در

opposite of an "approachable person". An "approachable person" is someone who's

مقابل "فرد قابل نزدیک شدن" است. "فرد قابل نزدیک شدن" کسی است که

very warm and friendly, and easy to talk to. So, I could say: "My manager is very

بسیار خونگرم و صمیمی است و به راحتی می توان با او صحبت کرد. بنابراین، می‌توانم بگویم: "مدیر من بسیار خوش

approachable; I can ask her anything, and there's no problem."

برخورد است، می‌توانم هر چیزی را از او بپرسم، و هیچ مشکلی وجود ندارد."

The next expression we use a lot when we talk about bosses is the word "mentor".

تعبیر بعدی که وقتی در مورد رئیس صحبت می کنیم زیاد استفاده می کنیم کلمه "مربی" است.

So, while "supportive" and "approachable" are adjectives, the word

بنابراین، در حالی که «حمایت کننده» و «قابل دسترس» صفت هستند، کلمه

"mentor" is a noun. So, we would say: "a mentor". So, if my boss is "a mentor" to

«مرشد» یک اسم است. پس می گوییم: « مرشد». بنابراین، اگر رئیس من برای من "مربی" باشد

me, that means that my boss is in a position where they spend time training

، به این معنی است که رئیس من در موقعیتی است که آنها وقت خود را صرف آموزش

me, they spend time giving me advice; and most importantly, they spend a lot

من می کنند، آنها وقت خود را صرف مشاوره به من می کنند. و مهمتر از همه، آنها زمان زیادی را صرف

of time to help me grow and develop my skills. So, not all bosses are

کمک به رشد و توسعه مهارت هایم می کنند . بنابراین، همه روسا

"mentors". But "a mentor" is a boss who really focuses on how to make you grow,

"مربی" نیستند. اما «مرشد» رئیسی است که واقعاً روی این موضوع تمرکز می‌کند که چگونه باعث رشد شما

and be the best employee or person you can be. So, if you find a good "mentor"

شود و بهترین کارمند یا فردی باشید که می‌توانید باشید. بنابراین، اگر یک "مربی" خوب پیدا کنید

— that is an amazing thing in life. The next word is "professional". We often

- این یک چیز شگفت انگیز در زندگی است. کلمه بعدی "حرفه ای" است. ما اغلب

use the word "professional" to describe bosses, or even coworkers who dress well

از کلمه "حرفه ای" برای توصیف رئیس ها یا حتی همکارانی استفاده می

at work, who are very careful with what they say and what they do, who are

کنیم که در محل کار لباس خوبی می پوشند، مراقب حرف هایشان و کارهایی که می کنند،

always on time, who are very considerate of other people's time, as well as who

همیشه سر وقت هستند ، به وقت دیگران توجه زیادی می کنند. و همچنین کسانی

are very diplomatic or tactful. So, I've just said a lot of things, but

که بسیار دیپلماتیک یا با درایت هستند. بنابراین، من فقط خیلی چیزها را گفتم، اما

"professional" is actually... it's a big adjective, meaning it describes a lot of

"حرفه ای" در واقع ... این یک صفت بزرگ است ، به این معنی که بسیاری از

different actions. So, someone who is "professional" is calm, they're fair,

اقدامات مختلف را توصیف می کند. بنابراین، کسی که "حرفه ای" است، آرام است، منصف است

they're very rational, they think well, and they're very diplomatic. So,

، بسیار منطقی است، خوب فکر می کند، و بسیار دیپلماتیک است. بنابراین،

"professional", again, means many things. The main way to look at

"حرفه ای" دوباره به معنای چیزهای زیادی است. راه اصلی برای نگاه کردن به

"professional" is someone who's doing a really good job; and who, you know, is

"حرفه ای" کسی است که واقعاً کار خوبی انجام می دهد. و می دانید

acting in a respectful and careful way at work. So, "professional" is a great

که در محل کار به شیوه ای محترمانه و با دقت عمل می کند. بنابراین، "حرفه ای" عالی است

Finally, the last word I wanted to look at is "fair". "Fair" means a boss who

در نهایت، آخرین کلمه ای که می خواستم به آن نگاه کنم "عادلانه" است. "عادلانه" به معنای رئیسی است که

acts in a way that's consistent with the rules. Remember I talked earlier about

way to describe a boss.

به شیوه ای مطابق با قوانین عمل می کند. به یاد داشته باشید که قبلاً در مورد

روش توصیف یک رئیس صحبت کردم.

"playing favourites", where some bosses say: "Oh, I like this person, so I'm

"بازی کردن علاقه مندی ها"، جایی که برخی از روسای می گویند: "اوه، من این شخص را دوست دارم، بنابراین می

going to treat them better than this person"? A boss who is "fair" does not

خواهم با آنها بهتر از این شخص رفتار کنم"؟ رئیسی که "منصف" است

"play favourites"; they treat everybody the same. Okay? They are "fair". So,

"محبوب بازی" نمی کند. با همه یکسان رفتار می کنند باشه؟ آنها "عادلانه" هستند. بنابراین،

they have the same rules and they apply those rules to everyone the same; they

آنها قوانین یکسانی دارند و آن قوانین را برای همه یکسان اعمال می کنند.

are very fair. So, if you want to describe your boss in a positive way,

آنها بسیار منصف هستند بنابراین، اگر می خواهید رئیس خود را به شکلی مثبت توصیف کنید

you might use some of these words. And before this, I taught you a whole bunch

، ممکن است از برخی از این کلمات استفاده کنید. و قبل از این، من به شما یک

of negative words to describe your boss. So, if you want to complain to your

سری کلمات منفی برای توصیف رئیس خود یاد دادم. بنابراین، اگر می‌خواهید به

friends about your boss, or you know, just get some emotions expressed about

دوستانتان در مورد رئیستان شکایت کنید، یا می‌دانید، فقط احساسات خود را در مورد احساستان نسبت به کار بیان

how you feel about work, you can use those words, too.

کنید، می‌توانید از این کلمات نیز استفاده کنید.

So, thank you for watching. I know we've covered a lot of expressions today. If

بنابراین، از تماشای شما متشکرم. می دانم که امروز عبارات زیادی را پوشش داده ایم. اگر

you want to practice what you've learned in this video, you can visit us at

می خواهید آنچه را که در این ویدیو آموخته اید تمرین کنید ، می توانید به آدرس www.engvid.com مراجعه کنید

www.engvid.com. And there, you can actually take a quiz to make sure you

. و در آنجا، می توانید در واقع یک مسابقه امتحانی انجام دهید تا مطمئن شوید

understand the meaning of all the words I've taught to you today. You can also

که معنی تمام کلماتی را که امروز به شما آموزش داده ام را درک کرده اید. شما همچنین می

subscribe to my channel. Don't forget to ring the bell. There, you will find a

توانید در کانال من عضو شوید. فراموش نکنید که زنگ را بزنید. در آنجا، شما

whole bunch of information on all sorts of different topics from writing, to

مجموعه کاملی از اطلاعات را در مورد انواع موضوعات مختلف از نوشتن،

listening, to pronunciation — all sorts of different topics that can really help

شنیدن، تا تلفظ خواهید یافت - انواع موضوعات مختلف که واقعا می توانند به

you to learn and improve your English. Finally, you can visit me at

شما در یادگیری و بهبود زبان انگلیسی خود کمک کنند. در نهایت، می توانید به من در www.teacheremma.com مراجعه کنید

www.teacheremma.com. And there, you can find more resources and learn more about

. و در آنجا، می توانید منابع بیشتری پیدا کنید و درباره من اطلاعات بیشتری کسب

me. So, thank you so much for watching; and until next time, take care.

کنید. بنابراین، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم. و تا دفعه بعد مراقب باشید