EASY ENGLISH CONVERSATION: How to tell a story in English

Hello. My name is Emma, and in today's video,

سلام. اسم من اِما است و در ویدیوی امروز قصد

I am going to teach you how to tell a story

دارم به شما یاد بدهم که چگونه به

in English. This is a very important conversation

زبان انگلیسی داستان بگویید. این یک مهارت مکالمه بسیار مهم است

skill because a lot of the times when we see

زیرا بسیاری از مواقع وقتی

our friends or our family or coworkers, we

دوستان یا خانواده یا همکاران خود را می بینیم،

often tell stories. You might talk about your

اغلب داستان تعریف می کنیم. ممکن است در مورد

weekend and tell a story about something funny

آخر هفته خود صحبت کنید و داستانی در مورد اتفاق خنده‌داری

that happened to you, or maybe you want to

که برای شما اتفاق افتاده است بگویید، یا ممکن است بخواهید در مورد

talk about something funny from your past or

چیز خنده‌داری از گذشته یا

something scary. So, we often tell stories

چیزی ترسناک صحبت کنید. بنابراین، ما اغلب در گفتگو داستان می گوییم

in conversation. So, let me teach you how you can tell a story in English. So, let's

. بنابراین، اجازه دهید به شما یاد بدهم که چگونه می توانید یک داستان را به زبان انگلیسی تعریف کنید. بنابراین، بیایید

get started.

شروع کنیم.

There are different ways to introduce a story

راه های مختلفی برای معرفی یک داستان

in conversation. So, a lot of the times, we

در گفتگو وجود دارد. بنابراین، در بسیاری از مواقع، ما در

actually will use an expression, and that

واقع از یک عبارت استفاده می‌کنیم، و این به

shows the listener that we are going to tell

شنونده نشان می‌دهد که قرار است

a story. It's almost like a signal. So, when

داستانی را تعریف کنیم. تقریباً شبیه یک سیگنال است. بنابراین، وقتی می

you hear somebody say these things, you know,

شنوید کسی این چیزها را می گوید، می دانید،

okay, a story is coming. They are about to

خوب، داستانی در راه است. آنها در حال

say a story. So, let's look at some of these

گفتن یک داستان هستند. بنابراین، اجازه دهید به برخی از این

different ways to start a story in conversation.

راه‌های مختلف برای شروع یک داستان در گفتگو نگاه کنیم.

This is an example of something my father

این نمونه ای از چیزی است که پدرم

says all the time in English. He always says,

همیشه به زبان انگلیسی می گوید. او همیشه می گوید:

"Did I ever tell you about the time when _____

"آیا من تا به حال در مورد زمانی که _____

happened?" So, this can be many different

اتفاق افتاد به شما گفتم؟" بنابراین، این می تواند چیزهای مختلفی باشد

things. "Did I ever tell you about the time

. "آیا تا به حال در مورد زمانی

when I got in trouble at school?" "Did I ever

که در مدرسه به مشکل خوردم به شما گفتم؟" "آیا تا به حال در

tell you about the time when I met your mother?"

مورد زمانی که مادرت را ملاقات کردم به تو گفتم؟"

"Did I ever tell you about the time when the

"آیا تا به حال در مورد زمانی که

storm of the century happened?" Okay? So,

طوفان قرن رخ داد به شما گفتم؟" باشه؟ بنابراین،

there's a lot of different ways you can introduce

راه های مختلفی برای معرفی

a story. This is a very common way. "Did I ever tell you about the time when _____?"

یک داستان وجود دارد. این یک راه بسیار رایج است. "آیا من تا به حال در مورد زمانی که _____ به شما گفته ام؟"

You might also hear somebody say this, "Oh,

همچنین ممکن است بشنوید که کسی می گوید: "اوه،

that reminds me. That reminds me of when _____

این مرا به یاد می آورد. این به من یادآوری می کند که _____

happened. That reminds me." We usually use this when someone is telling us something

اتفاق افتاد. این به من یادآوری می کند." ما معمولاً زمانی از این استفاده می کنیم که کسی چیزی را به ما می گوید

and it reminds us of a story. So, they're saying something and suddenly we think of

و ما را به یاد داستانی می اندازد. بنابراین، آنها چیزی می گویند و ناگهان ما به

a story from our own experience. So, maybe somebody is talking about maybe something

داستانی از تجربه خودمان فکر می کنیم. بنابراین، شاید کسی در مورد چیزی

from their childhood, and maybe they're talking

از دوران کودکی خود صحبت می کند، و شاید آنها در

about soccer, and I go, "Oh, that reminds

مورد فوتبال صحبت می کنند، و من می گویم: "اوه، این

me of when I was a child and I used to play

مرا به یاد زمانی می اندازد که من بچه بودم و فوتبال بازی می کردم

soccer." And then I'll probably tell a story.

." و بعد احتمالاً داستانی تعریف خواهم کرد.

So, "that reminds me" is a common way to introduce a story.

بنابراین، "این به من یادآوری می کند" یک روش رایج برای معرفی یک داستان است.

You might also hear this, "Let me tell you

همچنین ممکن است این جمله را بشنوید، "اجازه بده

about... Let me tell you about the time when

در مورد... بگذار در مورد زمانی بگویم که

I got really scared. Let me tell you about

واقعاً ترسیدم. بگذار در مورد زمانی

the time when I was on a roller coaster. Let

که در ترن هوایی بودم به شما بگویم.

me tell you about the time when I went to

وقتی به

China and my experiences there." So, we often

چین رفتم و تجربیاتم در آنجا." بنابراین، ما اغلب از

use "let me tell you about" as an introduction to a story.

"بگذار به تو بگویم" به عنوان مقدمه ای برای یک داستان استفاده می کنیم.

You might also say something to somebody like,

همچنین ممکن است به کسی بگویید:

"You'll never guess what happened." This is

«هرگز حدس نمی‌زنید چه اتفاقی افتاده است». این

a great introduction to get the listener interested

یک مقدمه عالی برای علاقه مند کردن شنونده

in what you are going to say. "You'll never

به آنچه می خواهید بگویید است. "شما هرگز

guess what happened." And then you tell something

حدس نمی زنید چه اتفاقی افتاده است." و بعد یک چیز جالب را می گویید

interesting that just happened. "You'll never

که اتفاق افتاده است. "شما هرگز

guess what happened." You might actually

حدس نمی زنید چه اتفاقی افتاده است." در واقع ممکن است

just say something like, "Oh, I have a funny

چیزی شبیه به "اوه، من یک داستان خنده دار

story for you." This is common, too. Or, "I have a story for you." So, if it's funny,

برای شما دارم" بگویید. این نیز رایج است. یا "من برای شما داستانی دارم." بنابراین، اگر خنده دار است،

you might use this. If not, you might just

ممکن است از این استفاده کنید. اگر نه، ممکن است فقط

say, "I have a story for you." So, these are

بگویید: "من یک داستان برای شما دارم." بنابراین، اینها

all common ways to start telling stories in conversation.

همه راه‌های رایج برای شروع داستان‌گویی در مکالمه هستند.

Now, let's learn a little bit more about how

اکنون، بیایید کمی بیشتر در مورد نحوه

to tell stories in English. So, the next thing

داستان گویی به زبان انگلیسی بیاموزیم. بنابراین، نکته بعدی که

I want to tell you about telling a story in English is you need to be careful about

می خواهم در مورد داستان گویی به زبان انگلیسی به شما بگویم این است که باید مراقب

the length of a story. Telling stories is

طول داستان باشید. قصه گفتن

very cultural. So, in some cultures, we might

بسیار فرهنگی است. بنابراین، در برخی از فرهنگ‌ها، ما ممکن است

tell very long stories, whereas in other cultures,

داستان‌های بسیار طولانی بگوییم، در حالی که در فرهنگ‌های دیگر،

we might typically tell shorter stories. In

معمولاً ممکن است داستان‌های کوتاه‌تری بگوییم. در

English, people often have a shorter attention

زبان انگلیسی، مردم معمولاً دامنه توجه کوتاه‌تری دارند

span, so they prefer stories to be on the

، بنابراین ترجیح می‌دهند داستان‌ها

shorter side, unless it's a really good story.

کوتاه‌تر باشند، مگر اینکه داستان واقعاً خوبی باشد.

So, the reason I'm telling you this is it's

بنابراین، دلیل اینکه من این را به شما می گویم این است که

important when you are telling a story to pay attention to the listener. You want to

وقتی داستانی را تعریف می کنید، توجه به شنونده مهم است. شما می خواهید

look at the listener and look at their cues.

به شنونده نگاه کنید و به نشانه های آنها نگاه کنید.

Are they yawning? Are they looking at their

خمیازه می کشند؟ آیا آنها به ساعت خود نگاه می کنند

watch? That would be rude, but maybe they're

؟ این بی ادبی است، اما شاید آنها

doing that. Are they not even looking at you?

این کار را انجام می دهند. آیا آنها حتی به شما نگاه نمی کنند؟

By looking at what the listener is doing, that can actually help you improve your own

با نگاه کردن به آنچه که شنونده انجام می دهد، این در واقع می تواند به شما در بهبود

storytelling, because you don't want your stories to be too long and you don't want

داستان سرایی خود کمک کند، زیرا نمی خواهید داستان های شما خیلی طولانی باشد و نمی خواهید

them to be too short. There's a good amount of

آنها خیلی کوتاه باشند.

time you might tell a story. So, in English,

زمان زیادی برای گفتن داستان وجود دارد. بنابراین، در انگلیسی،

again, usually we prefer shorter stories to longer stories.

دوباره، معمولاً ما داستان های کوتاه تر را به داستان های طولانی تر ترجیح می دهیم.

The next thing I wanted to tell you about

نکته بعدی که می خواستم در مورد

telling stories in English is in conversation,

داستان گویی به زبان انگلیسی به شما بگویم در مکالمه است،

we often use signal words. So, what are signal

ما اغلب از کلمات علامتی استفاده می کنیم . بنابراین، کلمات سیگنال چیست

words? Well, they're words that tell us where

؟ خوب، آنها کلماتی هستند که به ما می گویند

the story is going, or maybe they tell us

داستان به کجا می رود، یا شاید

the sequence of events. What happened first?

دنباله وقایع را به ما می گویند. اول چه اتفاقی افتاد؟

What happened next? Then what happened? So, to improve your storytelling, I recommend

بعد چه اتفاقی افتاد؟ بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ بنابراین، برای بهبود داستان سرایی خود، توصیه می کنم از

using signal words. Here are some examples.

کلمات سیگنال استفاده کنید. در اینجا چند نمونه آورده شده است.

First, then, next, later, finally. These are

اول، بعد، بعد، بعد، در نهایت. اینها

just a few signal words, but they're examples.

فقط چند کلمه سیگنال هستند، اما نمونه هستند.

They really help with the organization of

آنها واقعاً به سازماندهی

your story. One other point is I mentioned that it's important to listen... Or to pay

داستان شما کمک می کنند. یک نکته دیگر این است که گفتم گوش دادن مهم است... یا اینکه

attention to the listener and see how they are responding to your story. One good sign

به شنونده توجه کنید و ببینید که او چگونه به داستان شما پاسخ می دهد. یک نشانه خوب

is if the listener says, "Then what happened?"

این است که اگر شنونده بگوید "پس چه شد؟"

"Then what happened?" means they are interested.

"بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟" یعنی علاقه مند هستند باشه

Okay? So, while you're telling the story,

؟ بنابراین، در حالی که شما داستان را تعریف می کنید،

the listener might say, "Then what happened?"

شنونده ممکن است بگوید: "پس چه شد؟"

So, this is a good thing to hear from a listener.

بنابراین، شنیدن این موضوع از یک شنونده خوب است.

It means they are interested in what you are

این بدان معناست که آنها به آنچه شما می گویید علاقه مند هستند

saying. "And then what happened?" Okay, now

. "بعدش چی شد؟" خوب، حالا

let's learn a little bit about the verb tenses

بیایید کمی در مورد زمان های افعالی که

we use when we tell stories in conversation.

هنگام گفتن داستان در گفتگو استفاده می کنیم، یاد بگیریم. بسیار

Okay, so when you tell a story in English,

خوب، پس وقتی داستانی را به زبان انگلیسی تعریف می کنید،

one of the most common tenses we use is the

یکی از رایج ترین زمان هایی که استفاده می کنیم

past tense. It's possible to use the present

زمان گذشته است. استفاده از

tense, but in general, we usually use the

زمان حال امکان پذیر است، اما به طور کلی، ما معمولاً

past tense when we tell stories. So, I'm going

هنگام داستان گویی از زمان گذشته استفاده می کنیم. بنابراین، من قصد دارم

to talk a little bit about the past tense and how we use this when we tell stories.

کمی در مورد زمان گذشته و نحوه استفاده از آن هنگام داستان گویی صحبت کنم.

So, there are different forms of the past tense in English. Two examples are we have

بنابراین، اشکال مختلفی از زمان گذشته در انگلیسی وجود دارد. دو مثال این است که ما

the simple past tense, and we also have the

زمان گذشته ساده داریم و

past continuous tense. These are both popular

زمان گذشته استمراری نیز داریم. این هر دو

to use when we tell stories. So, I'm going to give you an example of the simple past

برای استفاده در هنگام داستان گویی محبوب هستند. بنابراین، من قصد دارم برای شما مثالی از زمان گذشته ساده ارائه کنم

tense. "I saw a bear." So, in a story, this is true. One time, I saw a bear. Notice the

. "من یک خرس دیدم." بنابراین، در یک داستان، این درست است. یک بار، یک خرس دیدم. به

verb I used. The verb is in the simple past tense. The verb is "to see", I've changed

فعل من توجه کنید. فعل در زمان گذشته ساده است . فعل "دیدن" است، من

the verb into the past tense, and now it is the verb "saw". "I saw a bear." So, a lot

فعل را به زمان گذشته تغییر دادم و اکنون فعل "دیدم". "من یک خرس دیدم." بنابراین، بسیاری

of the times when we tell stories, we just

از مواقع وقتی داستان می‌گوییم، فقط از زمان

use the simple past tense. Simple past tense,

گذشته ساده استفاده می‌کنیم . زمان گذشته ساده،

regular verbs in the simple past tense often

افعال منظم در زمان گذشته ساده اغلب

have -ed endings, so if that helps you to

دارای پایان های -ed هستند، بنابراین اگر این به شما کمک می کند به

remember. So, for example, you might talk

خاطر بسپارید. بنابراین، برای مثال، ممکن است

about how you worked yesterday, or you visited

در مورد نحوه کار خود در دیروز صحبت کنید یا به ملاقات

your grandmother. So, we use the simple past a lot when we tell stories.

مادربزرگ خود رفته اید. بنابراین، زمانی که داستان می گوییم، از گذشته ساده بسیار استفاده می کنیم.

We also use the past continuous. So, you might

ما از گذشته استمراری نیز استفاده می کنیم . بنابراین، ممکن است

wonder, what is the past continuous? Well,

تعجب کنید که گذشته استمراری چیست؟ خوب،

whenever you see grammar with the word "continuous"

هر زمان که گرامر را با کلمه "continuous"

in it, or "progressive", that usually means

یا "progressive" در آن می بینید، معمولاً به این معنی است که در جایی

there's an -ing ending somewhere. So, here

یک پایان -ing وجود دارد . بنابراین، در اینجا

is an example of the past continuous. "I was

یک مثال از گذشته استمراری است.

walking down the street when I saw a bear."

در خیابان راه می رفتم که یک خرس را دیدم.

So, "walking" has our -ing in it, it's a verb

بنابراین، "راه رفتن" ما -ing را در خود دارد، یک فعل

with -ing, and we also have the "be" verb, "was". So, "I was walking down the street.

با -ing است، و همچنین فعل "be"، "بود" را داریم. بنابراین، "در خیابان راه می رفتم، باران می بارید،

It was raining. It was snowing. It was...

برف می بارید، ...

The sun was shining." These are all examples

خورشید می درخشید." اینها همه نمونه هایی

of the past continuous.

از گذشته استمراری است.

So when do we use the past continuous, or

پس چه زمانی از گذشته استمراری استفاده می کنیم، یا

how do we use it when we tell stories? Well,

وقتی داستان می گوییم چگونه از آن استفاده می کنیم ؟ خوب،

we use it to talk about either the background,

ما از آن برای صحبت در مورد پس زمینه استفاده می کنیم،

so what was the weather like? What was happening

پس آب و هوا چگونه بود ؟ چه اتفاقی می افتاد

when something happened? So, we use it to talk about the background description, or

که اتفاقی افتاد؟ بنابراین، از آن برای صحبت در مورد توضیحات پس‌زمینه استفاده می‌کنیم، یا

we can use it to talk about an activity that

می‌توانیم از آن برای صحبت در مورد فعالیتی استفاده کنیم که

is in progress at the time of your story.

در زمان داستان شما در حال انجام است.

So, just a clear example, here is what is

بنابراین، فقط یک مثال واضح، در اینجا چیزی است که

happening. This is the activity in progress.

اتفاق می افتد. این فعالیت در حال انجام است.

"I was walking down the street." So, that is happening when I saw a bear. So, this is

"در خیابان راه می رفتم." بنابراین، زمانی که من یک خرس را دیدم این اتفاق می افتد. بنابراین، این

an interruption of that activity.

یک وقفه در آن فعالیت است.

So, we have videos on the past continuous. I

بنابراین، ما ویدیوهایی در مورد گذشته استمراری داریم.

recommend if you don't know how to use this

توصیه می کنم اگر نمی دانید چگونه از این

tense to watch some of these videos, they

زمان برای تماشای برخی از این ویدیوها استفاده کنید،

can be very helpful. But again, when we tell

می توانند بسیار مفید باشند. اما باز هم وقتی

stories in conversation, we often use the

در گفتگو داستان می‌گوییم، اغلب از

simple past tense or the past continuous tense.

زمان گذشته ساده یا زمان گذشته استمراری استفاده می‌کنیم.

Now, let's learn what else we use when we tell stories in English.

حالا بیایید یاد بگیریم که وقتی به انگلیسی داستان می‌گوییم از چه چیز دیگری استفاده می‌کنیم.

So, you've told your story now, and the question

بنابراین، شما اکنون داستان خود را گفته اید ، و سوال این

is, "How do you end it?" We like to signal

است که "چگونه آن را به پایان برسانید؟" ما دوست داریم

to the listener that the story is finished.

به شنونده پیام بدهیم که داستان تمام شده است.

So, what can we say to show our story is over?

بنابراین، چه می توانیم بگوییم تا نشان دهیم داستان ما به پایان رسیده است؟

Well, there's a couple of things we can say.

خوب، یکی دو چیز وجود دارد که می توانیم بگوییم.

At the end of a story, we can say, "Can you

در پایان یک داستان، می‌توان گفت: «آیا می‌توانی

believe that?" So, this is a way to show my

این را باور کنی؟» بنابراین، این راهی است برای نشان دادن اینکه

story is finished, and it's a surprising story.

داستان من تمام شده است، و این یک داستان غافلگیرکننده است.

"Can you believe that?" Or you might say something like, "I'll never forget it. I'll

"باورت میشه؟" یا ممکن است چیزی شبیه این بگویید: "من

never forget it. I'll never forget what happened."

هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.

You might say something like, "I can't believe

ممکن است چیزی شبیه این بگویید: "من نمی توانم باور کنم که این

that happened. I can't believe it. I can't

اتفاق افتاده است. نمی توانم آن را باور کنم. نمی توانم

believe that happened." So, we often use these,

باور کنم که این اتفاق افتاده است." بنابراین، ما اغلب از اینها استفاده می کنیم،

especially if there's a surprise in the story.

به خصوص اگر یک شگفتی در داستان وجود داشته باشد.

Now, sometimes when we tell a story, we think

حالا گاهی که داستانی را تعریف می کنیم، فکر می کنیم که

it's a great story, and we look at the listener,

داستان عالی است و به شنونده نگاه می کنیم

and they are like this. They don't find the story

و آنها این گونه هستند. آنها داستان را

funny. They don't find the story interesting.

خنده دار نمی دانند. آنها داستان را جالب نمی دانند.

They're not really showing any emotion. So,

آنها واقعاً هیچ احساسی از خود نشان نمی دهند. بنابراین،

after we tell a story, if the listener looks

پس از گفتن داستان، اگر شنونده به این شکل به نظر می رسد

like this, you can say, "I guess you had to be there." This means in order to like

، می توانید بگویید: "حدس می زنم باید آنجا می بودی." این بدان معناست که برای اینکه داستان را دوست داشته باشید،

the story, you needed to experience it. "I guess you had to be there." This is a very

باید آن را تجربه کنید. " حدس میزنم باید آنجا بوده باشی." این یک

common thing people say at the end of stories

چیز بسیار رایجی است که مردم در انتهای داستان ها می گویند،

when the reaction to the story is not good.

زمانی که واکنش به داستان خوب نیست.

So, if the listener looks like this, you can say, "I guess you had to be there."

بنابراین، اگر شنونده به این شکل است، می‌توانید بگویید: «حدس می‌زنم باید آنجا می‌بودی».

Okay, so we've covered a little bit about how to

خوب، بنابراین ما کمی در مورد چگونگی

tell stories in English. There is a lot more to

داستان‌گویی به زبان انگلیسی توضیح داده‌ایم.

say on this subject. One thing I recommend my

در مورد این موضوع چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد. یکی از کارهایی که به دانش آموزانم توصیه می کنم این است که

students do is listen to people tell stories.

به داستان های مردم گوش دهند.

The best way to improve is to actually hear models of what you want to do.

بهترین راه برای بهبود این است که واقعاً مدل هایی از آنچه می خواهید انجام دهید بشنوید.

So, the way you can listen to native speakers

بنابراین، راهی که می‌توانید به سخنرانان بومی گوش دهید،

tell stories is watch English talk shows.

تماشای برنامه‌های گفتگوی انگلیسی است.

If you ever watch an English talk show, you

اگر تاک شوی انگلیسی را تماشا کنید،

will notice that the celebrity on the talk show

متوجه خواهید شد که سلبریتی در برنامه گفتگو

always tells a story, and it's usually a funny

همیشه داستانی را تعریف می کند و معمولاً یک داستان خنده دار

story or an interesting story, and they're short.

یا یک داستان جالب است و آنها کوتاه هستند.

So, I recommend you watch talk shows if you want

بنابراین، اگر می خواهید

to improve your storytelling. You can watch The

داستان سرایی خود را بهبود ببخشید، توصیه می کنم برنامه های گفتگو را تماشا کنید. می توانید The

Late Show, The Tonight Show, The Colbert Report.

Late Show، The Tonight Show، The Colbert Report را تماشا کنید.

There are many different talk shows in English.

برنامه های گفتگوی مختلفی به زبان انگلیسی وجود دارد.

You can watch them on YouTube, but I highly

شما می توانید آنها را در YouTube تماشا کنید، اما من به شدت

recommend doing this to improve your storytelling.

توصیه می کنم این کار را برای بهبود داستان سرایی خود انجام دهید.

So, thank you so much for watching. You can practice what you learned today by visiting

بنابراین، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم. شما می توانید با مراجعه به

our website at www.engvid.com. There, you can

وب سایت ما به آدرس www.engvid.com آنچه را که امروز آموخته اید تمرین کنید. در آنجا، می‌توانید

actually take a quiz on some of what we talked

در مورد برخی از مواردی که

about today. I also recommend that you subscribe

امروز در مورد آن صحبت کردیم، امتحان کنید. همچنین توصیه می کنم

to my channel. I have a lot of different resources

در کانال من عضو شوید. من منابع مختلف زیادی

on grammar, vocabulary, listening, writing, and many other subjects of English,

در گرامر، واژگان، گوش دادن، نوشتن و بسیاری از موضوعات دیگر انگلیسی دارم،

so I highly recommend doing that. Just don't

بنابراین به شدت توصیه می کنم این کار را انجام دهید. فقط

forget to ring the bell. If you want to get

زنگ را فراموش نکنید . اگر می‌خواهید

new notifications, you need to ring the bell to

اعلان‌های جدیدی دریافت کنید، برای عضویت باید زنگ را بزنید

subscribe. You can also check out my website at

. همچنین می‌توانید از وب‌سایت من در

www.teacheremma.com, and there you can find more free resources on learning English.

www.teacheremma.com دیدن کنید و در آنجا می‌توانید منابع رایگان بیشتری در مورد یادگیری زبان انگلیسی پیدا کنید. پس

So, thank you so much for watching, and until next time, take care.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و تا دفعه بعد مراقب باشید.