40+ ways to answer “How are you?” | Fluent English

"Dear Mom, thanks for your message. I'm doing okay. How are you? Send."

"مامان عزیز، ممنون از پیامت. حالم خوبه. حالت چطوره؟ بفرست."

Perfect. Okay. Always text your mom. Okay. Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking,

کامل. باشه. همیشه به مادرت پیام بده باشه. هی همه. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن،

and welcome to this lesson on 40+ ways to answer the question, "How are you?"

و به این درس در مورد 40+ راه برای پاسخ به این سوال، "حال شما چطور است؟"

How are you? It's a very common question when you meet someone, and there are numerous ways

چطور هستید؟ این یک سوال بسیار رایج در هنگام ملاقات با شخصی است و راه های زیادی

to answer it. So we will look at positive responses, medium-level responses, and negative

برای پاسخ به آن وجود دارد. بنابراین ما به پاسخ های مثبت، پاسخ های سطح متوسط ​​و

responses. If you're not feeling great, if there's something happening in your life that is causing

پاسخ های منفی نگاه خواهیم کرد. اگر احساس خوبی ندارید، اگر اتفاقی در زندگی شما می افتد که باعث

you stress, or maybe you feel sick, we'll talk about all of that. So we will have some idioms

استرس شما می شود، یا شاید احساس بیماری می کنید، در مورد همه اینها صحبت خواهیم کرد. بنابراین

in this lesson as well. Everything is very useful, very practical, and I will ask you to repeat at

در این درس نیز چند اصطلاح خواهیم داشت. همه چیز بسیار مفید، بسیار کاربردی است و من از شما می خواهم که در

various times during the lesson. So let's begin. So if someone asks, "How are you?" and you want

زمان های مختلف در طول درس تکرار کنید. پس بیایید شروع کنیم. بنابراین اگر کسی بپرسد "حالت چطور است؟" و می خواهید

to give a positive response, you know what? You feel good. Maybe you feel great. Maybe you feel

پاسخ مثبت بدهید، می دانید چیست؟ شما احساس می کنید خوب. شاید احساس خوبی داشته باشی شاید شما احساس

excellent. I don't have excellent there, but you can say, "I'm excellent." So from the top,

عالی داشته باشید. من در آنجا عالی نیستم، اما می توانید بگویید: "من عالی هستم." بنابراین از بالا،

you can say, "I'm great." Now, maybe this is a cultural thing, and I think it's similar in many

می توانید بگویید: "من عالی هستم." حالا، شاید این یک چیز فرهنگی باشد، و من فکر می کنم در بسیاری از

cultures, but a lot of people, most people don't say, "I'm great", because the person asking the

فرهنگ ها مشابه است، اما بسیاری از مردم، اکثر مردم نمی گویند "من عالی هستم"، زیرا فردی که این سوال را می پرسد

question, "How are you?" might think, "That's weird. What do you have happening in your life

، "حالت چطور است؟" " ممکن است فکر کنید، " عجیب است. چه اتفاقی در زندگی تان می افتد

that is so great?" You know? Like, most people expect the response of, "I'm okay. You?" That's

که اینقدر عالی است؟" میدونی؟ مثلاً اکثر مردم انتظار دارند پاسخ اینگونه باشد: "من خوبم. شما؟" این

really one of the most common ones. Or, "Not bad." Right? We'll get to that one in a little bit.

واقعاً یکی از رایج ترین آنهاست. یا «بد نیست». درست؟ تا اندکی دیگر به آن می رسیم.

So, yeah, you can say, "I'm great." You can say, "I'm really good." Or, "I'm pretty good." So,

بنابراین، بله، می توانید بگویید: "من عالی هستم." می توانید بگویید: "من واقعاً خوب هستم." یا "من خیلی خوبم." بنابراین،

"really", right? You're intensifying the good. "Pretty good", like middle good. Or you can just

"واقعا"، درست است؟ خوبی ها را تشدید می کنی "بسیار خوب"، مانند خوب متوسط. یا فقط می توانید

say, "I'm good. I'm good." So, repeat after me, "I'm good. You?" Nice. You can also say, "I'm well."

بگویید: "من خوبم. من خوبم." بنابراین، بعد از من تکرار کنید: "من خوبم. شما؟" خوب. شما همچنین می توانید بگویید: "من خوب هستم."

So, "well" typically refers to your physical health, whether you're sick or not, but it can

بنابراین، "خوب" معمولاً به سلامت جسمانی شما اشاره دارد ، چه بیمار هستید یا نه، اما فقط می تواند

just refer to how you're doing in general, emotionally, in addition to physically, maybe

به عملکرد شما به طور کلی، عاطفی، علاوه بر جسمی، شاید

even spiritually, you know, whatever method you want to use to measure your level of wellness.

حتی معنوی، به هر روشی اشاره کند. می خواهید از آن برای اندازه گیری سطح سلامتی خود استفاده کنید.

"I'm fine." So, "fine", again, it's still... It's not great, but it's not bad, and it's not really,

"من خوبم." پس "خوب"، باز هم، هنوز... عالی نیست، اما بد نیست، و واقعاً،

like, you know, in the middle. It's above the middle a little bit. If you had a scale of zero

مثل، می دانید، این وسط نیست. کمی بالاتر از وسط است. اگر مقیاسی از صفر

to 10, "I'm fine" is probably a solid 6.5 out of 10, I would say. Maybe a 7, even. Let me know in

تا 10 داشتید، می‌توانم بگویم «من خوبم» احتمالاً 6.5 از 10 است. شاید 7، حتی.

the comments if you think that's what "I'm fine" means. Now, I know you have seen other YouTube

اگر فکر می‌کنید «من خوبم» به این معنی است، در نظرات به من اطلاع دهید. اکنون، می دانم که شما ویدیوهای دیگری از یوتیوب را دیده اید

videos where people tell you, when someone asks you, "How are you?", don't say, "I'm fine, thank

که در آن مردم به شما می گویند، وقتی کسی از شما می پرسد "حالت چطور است؟"، نگویید "من خوبم،

you. And you?" You can say it. It's not the worst thing in the world. It's not the end of the world

متشکرم. و شما؟" می توانید آن را بگویید. این بدترین چیز در جهان نیست. این آخر دنیا نیست که

to say, "Yeah, I'm fine, thank you. And you?" because you can say it in a casual way. It still

بگی: "آره، من خوبم، ممنون. و شما؟" زیرا می توانید آن را به روشی معمولی بگویید. هنوز هم

sounds natural, but it is not really the most common, you know, way or the most natural way

طبیعی به نظر می رسد، اما واقعاً رایج ترین راه یا طبیعی ترین راه

to answer the question, "How are you?" Normally, you just say, "You". You can say, "And you",

برای پاسخ به این سؤال نیست، "حالت چطور است؟" به طور معمول، شما فقط می گویید "شما". می‌توانید بگویید «و تو»،

but just "you" is really the most common way in a casual situation because you just want to,

اما «شما» واقعاً رایج‌ترین راه در موقعیت‌های معمولی است، زیرا فقط می‌خواهید، می‌دانید

you know, end the exchange a little quickly. "I'm a-okay". Now, I don't say this. "A-okay",

، تبادل را کمی سریع خاتمه دهید. "من خوبم". حالا من این را نمی گویم. "A-OK"،

it sounds a little bit like something I would hear maybe in a movie or a TV show.

کمی شبیه چیزی است که شاید در یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی بشنوم.

It's a little too cheesy, I guess, would be... That would be the word, so I wouldn't really say,

فکر می‌کنم خیلی بد است... این کلمه می‌تواند باشد، بنابراین من واقعاً نمی‌گویم،

like, "I'm a-okay", like I want to be like a little cowboy or something, like, "I'm a-okay,

"من خوبم"، مثل اینکه می‌خواهم مثل یک گاوچران کوچک باشم یا چیزی شبیه به مانند "من خوبم

partner". But you can use it if you want to be funny, maybe. If you're in the, you know,

شریک". اما اگر می خواهید خنده دار باشید، می توانید از آن استفاده کنید. اگر در ایالات متحده هستید، می دانید،

the United States or something like that, maybe, in parts of it, "I'm okay". "Okay" is a very,

یا چیزی شبیه به آن، شاید در بخش هایی از آن، "من خوبم". "خوب" یک پاسخ بسیار،

like, neutral, common response, very standard. "I'm all right". You'll notice the spelling,

شبیه، خنثی، رایج، بسیار استاندارد است. "من حالم خوبه". متوجه املا خواهید شد،

I put A-L-L space R-I-G-H-T. This is the correct way to spell it, but people also spell it the

من فضای A-L-L را R-I-G-H-T گذاشتم. این روش درست برای املای آن است، اما مردم آن را به

other way, A-L-R-I-G-H-T, and that's becoming more accepted as a way to say "all right", which means,

روش دیگری نیز می نویسند، A-L-R-I-G-H-T، و این به عنوان روشی برای گفتن "خیلی خوب" پذیرفته می شود، که به این معنی است که

like, everything is correct, or good, or fine. So, "I'm all right". And again, "All right",

همه چیز درست است، یا خوب است، یا خوب است. بنابراین، "حالم خوب است". و دوباره، "خوب"،

"I'm fine", "I'm okay". "All right", "All right". Next, "all good". Like, if you just want to be

"من خوبم"، "من خوبم". "خیلی خب"، "خیلی خب". بعد، "همه خوب". مثلاً اگر می خواهید

very casual and say, "Everything is normal", "Everything is fine", "I have nothing to complain

خیلی معمولی باشید و بگویید "همه چیز عادی است" ، " همه چیز خوب است" ، "من چیزی برای شکایت ندارم" ،

about", "Life is fine", you can say, "All good. You?" There I go again. So, let me ask you how

"زندگی خوب است" ، می توانید بگویید "همه چیز خوب است. " دوباره آنجا می روم. بنابراین، اجازه دهید از شما بپرسم که وضعیت

you're doing, and I want you to say, "All good. You?" So, let me ask you, "How are you?"

شما چگونه است، و می خواهم بگویید: " خوبی. تو؟" بنابراین، اجازه دهید از شما بپرسم: "حالت چطور است؟"

"All good." Yeah, "I'm all good, too." Good. All right. Next, I mentioned this one before,

"همه چی خوبه." آره، "من هم خوبم." خوب خیلی خوب. بعد، قبلاً به این مورد اشاره کردم،

"can't complain". "Can't complain" means, like, "I can't complain. I don't have anything to

"نمی توانم شکایت کنم". "نمی توانم شکایت کنم" یعنی "من نمی توانم شکایت کنم. من چیزی برای

complain about. My life isn't fantastic, but you know what? I have nothing to complain about. You

شکایت ندارم. زندگی من فوق العاده نیست، اما می دانید چیست؟ من چیزی برای شکایت ندارم. می

know, I have a house, I have a job, I have food on the table, I have friends and family. I can't

دانید، من من خانه دارم، کار دارم، غذا روی میز دارم، دوستان و خانواده دارم، نمی توانم

complain." Next, "You know what? I've never been better." Maybe you have received some amazing news

شکایت کنم.» بعد، "میدونی چیه؟ من هیچ وقت بهتر نبودم." شاید اخیراً اخبار شگفت انگیزی دریافت کرده باشید

recently. Maybe you got a new job, or a raise, or you were accepted to the university that you

. شاید یک شغل جدید، یا افزایش حقوق دریافت کرده باشید، یا در دانشگاهی که درخواست داده اید قبول شده باشید

applied to, and you want to say, like, "Oh, man, I feel fantastic. This is the greatest day of my

، و می خواهید بگویید، "اوه، مرد، من احساس فوق العاده ای دارم. این بزرگترین روز زندگی من است

life. I've never been better." So, this one, you can't say "I've", or you don't even have to say

. هرگز بهتر نبوده است." بنابراین، این یکی، شما نمی توانید بگویید "من دارم"، یا حتی مجبور نیستید بگویید

"I have". You can just say, "Never been better." And, again, this is, like, if you are just

"دارم". شما فقط می توانید بگویید: "هرگز بهتر نبوده است." و باز هم اینطور است که اگر فقط

radiating positive energy out of your body. And, of course, you can also just say, "I'm doing",

انرژی مثبت را از بدن خود ساطع کنید. و البته، شما همچنین می توانید فقط بگویید "من دارم انجام می دهم"

and then say, "I'm doing okay. I'm doing well. I'm doing good. I'm doing fine." All right?

و سپس بگویید "من خوبم. حالم خوب است. کارم خوب است. خیلی خوب؟

So, we got some positives here. And, you know what? Let's practice can't complain. So,

بنابراین، ما در اینجا نکات مثبتی دریافت کردیم. میدونی چیه؟ بیایید تمرین نمی تواند شکایت کند. بنابراین،

when I ask you how you are, say, "Can't complain." "Hey, how are you?"

وقتی از شما می پرسم که چطور هستید، بگویید: "نمی توانم شکایت کنم." "هی چطوری؟"

"Okay. That's good. Nice." I meant to say "nice". Did I say "noise"? Like a strange pronunciation

"باشه. خوبه. خوبه." منظورم این بود که بگویم "خوب". گفتم "صدا"؟ مثل تلفظ عجیب

of the word "nice". Next, we have this kind of medium level where maybe you're, like, a 5 out

کلمه «نیس». در مرحله بعد، ما این نوع سطح متوسط ​​را داریم که ممکن است شما، مثلاً، از 5

of 10 in your mood, or maybe 5.5 to a 6. So, you can say, "How are you?" "Not bad." Honestly,

از 10 در خلق و خوی خود باشید، یا شاید 5.5 تا 6. بنابراین، می توانید بگویید: "حالت چطور است؟" "بد نیست." صادقانه بگویم،

this is the most common response that I give when people ask me how I'm doing. "Alex, how are you?"

این رایج ترین پاسخی است که وقتی مردم از من می پرسند حالم را می پرسند. "الکس، چطوری؟"

"Not bad. You?" So, it just means, yeah, okay. "So-so". "So-so", you're in the middle. "Not good",

"بد نیست. تو؟" بنابراین، این فقط به این معنی است، بله، باشه. "نه خوب نه بد". "فذا"، تو وسط هستی. "خوب نیست"،

"not bad", in the middle. "So-so". "How are you?" "Same old". "Same old" means nothing is new. I'm

"بد نیست"، در وسط. "نه خوب نه بد". "چطور هستید؟" "همان قدیمی". "همان قدیمی" یعنی هیچ چیز جدیدی نیست. من

doing how I usually am doing. And that, again, it depends on the person. If you know the person well,

همان کاری را انجام می دهم که معمولاً انجام می دهم. و باز هم به شخص بستگی دارد. اگر آن شخص را خوب بشناسید،

if they say "same old", you know what that means. And usually, a person who says "same old",

اگر بگویند «همان قدیمی»، می‌دانید که به چه معناست. و معمولاً، فردی که می‌گوید «همان قدیمی»،

they're pretty much in the middle, usually. So, let's see. "I want you to tell me you're not bad."

معمولاً تقریباً در وسط هستند. بنابراین، بیایید ببینیم. می خواهم به من بگویی بد نیستی.

So, say "not bad" when I ask you a question, and that question is, "Hey, how are you?"

بنابراین، وقتی از شما سؤالی می‌پرسم، بگویید «بد نیست»، و آن سؤال این است: «هی، چطوری؟»

"Good." "All right." "Not bad." "I'll take it." Now, these ones, well, still alive, still here.

"خوب." "خیلی خوب." "بد نیست." "من برش میدارم." حالا، اینها، خوب، هنوز زنده اند، هنوز اینجا هستند. به نظر من

This person is trying to be a little funny, I think. They have some problems in their life,

این شخص سعی می کند کمی بامزه باشد . آنها در زندگی خود مشکلاتی دارند

and maybe things are really difficult and stressful at work, and they're just continuing on,

و شاید همه چیز در محل کار واقعاً سخت و استرس زا باشد و آنها فقط به

pushing on in life, continuing forward in life. So, "Hey, how are you?" "Still alive."

زندگی ادامه می دهند، به زندگی ادامه می دهند و در زندگی به جلو ادامه می دهند . بنابراین، "هی، چطوری؟" "هنوز زنده."

"Still here." You know, they need something in their life. They need some positive force,

"هنوز اینجا." می دانید، آنها به چیزی در زندگی خود نیاز دارند. آنها به نیروی مثبت،

some kind of energy to improve their life a little bit. Maybe they're just doing what they can to

نوعی انرژی نیاز دارند تا کمی زندگی خود را بهبود بخشند . شاید آنها فقط برای زنده ماندن هر کاری که می توانند انجام می دهند

survive. And speaking of surviving, "How are you?" "Surviving." Right? Just living. Life is

. و صحبت از زنده ماندن، " چطوری؟" "در حال زنده ماندن." درست؟ فقط زندگی کردن زندگی

continuing, and I am here, a bag of flesh in this rock of the universe, and there's a big sun that's

ادامه دارد، و من اینجا هستم، یک کیسه گوشت در این سنگ جهان، و یک خورشید بزرگ وجود دارد که

going to burn out in a few million years, hundreds of millions of years, but I'm surviving, and I

چند میلیون سال دیگر، صدها میلیون سال دیگر می سوزد، اما من زنده می مانم، و من

don't know. Sorry, guys. It's getting dark. It's getting too dark. But you know what? Eh, could be

نمی دانم بچه ها متاسفم. هوا داره تاریک میشه هوا خیلی تاریک می شود. اما میدونی چیه؟ اوه، می تواند

worse. Right? So, "How are you?" If you say, "Could be worse", you can say, "It could be worse",

بدتر باشد. درست؟ پس "چطوری؟" اگر بگویید "می تواند بدتر باشد"، می توانید بگویید "می تواند بدتر باشد"، به

meaning, like, the situation or life could be worse. You can also say, "I could be worse."

این معنی که وضعیت یا زندگی می تواند بدتر باشد. شما همچنین می توانید بگویید: "من می توانم بدتر باشم."

"I could be worse." This means, again, things are okay, but, eh, I guess they could be worse.

"من میتونم بدتر باشم." این به این معنی است که، دوباره، همه چیز خوب است، اما، اوه، حدس می‌زنم که ممکن است بدتر هم باشند.

They're okay. They're in the middle. So, I'm okay. This one. Now, when I was in high school...

اونا خوبن آنها در وسط هستند. پس من خوبم این یکی. الان وقتی دبیرستان بودم...

Let me tell you a story. Let's start that again. When I was in high school, I had a friend.

بذار یه داستان برات تعریف کنم. بیایید دوباره آن را شروع کنیم. وقتی دبیرستان بودم، یک دوست داشتم.

His name was Brian. I am going to use his name because he will never watch this video

اسمش برایان بود. من قصد دارم از نام او استفاده کنم زیرا او هرگز این ویدیو را تماشا نخواهد کرد

unless he does. Hi, Brian. And we called Brian "Mr. Meh", because every single time you asked

مگر اینکه تماشا کند. سلام برایان و ما برایان را "آقای مه" صدا زدیم، زیرا هر بار که از

him how he was doing, this was his answer, and he would shrug his shoulders. It's like, "Brian,

او می پرسیدی حالش چطور بود، این پاسخ او بود و شانه هایش را بالا می انداخت. مثل "برایان،

how are you?" "Meh." I guess if you're a teenager, it makes you seem kind of cool,

چطوری؟" "مه." حدس می‌زنم که اگر یک نوجوان باشی، این باعث می‌شود که یک جورهایی باحال به نظر بیای،

like you don't care, but "meh" means, like, you're very apathetic to your world, to life that is

مثل اینکه برایت مهم نیست، اما «مه» به این معنی است که شما نسبت به دنیای خود، به زندگی اطرافتان بسیار بی‌تفاوت هستید

around you. "Meh", like nothing's great, like what is so good about life, etc. So, yeah, Brian,

. "مه"، مثل اینکه هیچ چیز عالی نیست، مثل چیزی که در زندگی خیلی خوب است، و غیره. پس، آره، برایان،

this one's for you, Mr. Meh. I hope you're not "meh" now. You must be in your 40s right now,

این یکی برای شما، آقای مه. امیدوارم الان "مه" نباشی. برایان، باید الان در دهه 40 خود باشید،

right, Brian? I think you're in your 40s. So, anyway, Brian, I hope you're better than "meh"

درست است؟ فکر می کنم شما در 40 سالگی هستید. بنابراین، به هر حال، برایان، امیدوارم در دهه 40 خود از "مه" بهتر باشی

in your 40s. And I hope you're better than "meh" today. And then, finally, we have, eh, you know.

. و امیدوارم امروز بهتر از "مه" باشی . و سپس، در نهایت، ما، اوه، می دانید.

So, again, if you're close with people in your life, and they ask you how you're doing,

بنابراین، مجدداً، اگر با افرادی در زندگی خود صمیمی هستید، و آنها از شما می پرسند که چگونه هستید، و

and they know your normal state, and your normal state is usually somewhere in the middle,

آنها وضعیت طبیعی شما را می دانند، و حالت عادی شما معمولاً جایی در وسط است،

say, "Eh, you know." You know? Maybe they're the same. Maybe they can relate with your emotion,

بگویید: "اوه، می دانید " میدونی؟ شاید هم همینطور باشند شاید آنها بتوانند با احساسات شما،

with your feeling of being in the middle. Nothing is surprising. Okay. We're getting

با احساس شما در وسط بودن ارتباط برقرار کنند. هیچ چیز تعجب آور نیست. باشه. ما

in some dark existential places in this middle area, so let's move on to sadness, even more

در این ناحیه میانی به مکان‌های تاریک وجودی می‌رسیم ، پس بیایید به غم و اندوه بیشتر برویم

sadness. So, if you're not great, you can say, "I could be better." Now, this person, if someone

. بنابراین، اگر شما عالی نیستید، می توانید بگویید: "من می توانستم بهتر باشم." حالا این شخص، اگر کسی

says, "I could be better" or "could be better", they want to talk, so use your empathy. Use your,

بگوید «من می‌توانم بهتر باشم» یا «می‌توانستم بهتر باشم»، می‌خواهد صحبت کند، پس از همدلی خود استفاده کنید. از ماهواره اجتماعی خود استفاده کنید

you know, your social satellite. What's the antenna? Your social antenna? That's not a thing,

. آنتن چیست؟ آنتن اجتماعی شما؟ این چیزی نیست،

but I think you know what I'm trying to say. Radar, your social radar, and say, "Oh, this person

اما فکر می‌کنم شما می‌دانید که می‌خواهم چه بگویم. رادار، رادار اجتماعی شما، و بگویید: "اوه، این شخص

needs to have a conversation." So, you can ask them, "Hey, do you want to talk about it?" Right?

نیاز به گفتگو دارد." بنابراین، می توانید از آنها بپرسید، "هی، آیا می خواهید در مورد آن صحبت کنید؟" درست؟

Do you want to talk about it? So, I'm going to ask you how you're doing, and I'm sorry, I'm going

میخواهی راجع بهش صحبت کنیم؟ بنابراین، من می خواهم از شما بپرسم که حال شما چطور است، و متاسفم، می خواهم

to make you say, "I could be better." Things could always be better, right? So, let me ask you,

شما را وادار کنم که بگویید "من می توانستم بهتر باشم." همه چیز همیشه می تواند بهتر باشد، درست است؟ پس اجازه بدهید از شما بپرسم:

"Hey, you look a little down. How are you doing? Oh, what's wrong?" Right? So, I'm using my empathy

"هی، کمی پایین را نگاه می کنی. حالت چطور است؟ اوه، چه مشکلی دارد؟" درست؟ بنابراین، من از همدلی‌ام استفاده می‌کنم

to, you know, ask you more about what's happening with you. If you're really tired,

تا، می‌دانی، از شما درباره آنچه که با شما می‌گذرد بیشتر بپرسم. اگر واقعا خسته هستید،

"I'm exhausted." You have had a long day of work, school, social activities, maybe you're on

"من خسته هستم." شما یک روز طولانی کار، مدرسه، فعالیت های اجتماعی داشته اید، شاید در

vacation, and you traveled to Paris, and you went up the Eiffel Tower, and you went to the Louvre,

تعطیلات هستید، و به پاریس سفر کرده اید، از برج ایفل بالا رفته اید، به موزه لوور رفته اید،

and you went to the Arc de Triomphe. I like how I said that, "Arc de Triomphe." And at the end

و به طاق پیروزی رفته اید. . من دوست دارم این را بگویم "طاق پیروزی". و در پایان

of the day, you're in your hotel, and you say, "I'm exhausted." Some other ways to say, "I'm

روز، شما در هتل خود هستید و می گویید: "من خسته شدم." چند راه دیگر برای گفتن "من

exhausted." "I'm spent" is a bit more casual. "I'm beat" is another way that you can use.

خسته هستم." "من خرج شده ام" کمی معمولی تر است. "من ضرب و شتم" راه دیگری است که می توانید استفاده کنید.

"I'm stressed." So, again, many, many things in our lives give our stress. Not any, any things.

"من استرس دارم." بنابراین، دوباره، بسیاری از چیزها در زندگی ما استرس ما را ایجاد می کند. نه هیچ، هیچ چیز.

Many things bring stress to our lives. So, if you're stressed, you can say, "I'm stressed.

خیلی چیزها استرس را به زندگی ما وارد می کنند. بنابراین، اگر استرس دارید، می‌توانید بگویید: "من استرس دارم.

Like, the boss has me working on a project, and the project is due this Friday, and it's only

مثلاً، رئیس از من می‌خواهد روی پروژه‌ای کار کنم، و پروژه قرار است این جمعه باشد، و فقط

half finished. I have no idea how it's going to get done. I'm stressed." All right. Next,

نیمه تمام است. من نمی‌دانم چطور پیش می‌رود. من استرس دارم." خیلی خوب. بعد،

"I'm overwhelmed" or "I'm a bit overwhelmed." If you're overwhelmed, there are a lot of things

"من غرق شده ام" یا "من کمی غرق شده ام". اگر غرق شدید، اتفاقات زیادی

happening in your life, like a wave of stuff that is causing you to feel like, "Oh, God,

در زندگی شما رخ می دهد، مانند موجی از چیزها که باعث می شود این احساس را در شما ایجاد کند که "اوه، خدایا،

how am I going to survive this?" Okay? So, if you feel overwhelmed, there are too many things

چگونه می خواهم از این وضعیت جان سالم به در ببرم؟" باشه؟ بنابراین، اگر احساس غرق شدن می کنید، اتفاقات زیادی

happening in your life that are covering you, like a giant wave. So, yeah, "I'm overwhelmed at

در زندگی شما رخ می دهد که شما را می پوشاند، مانند یک موج غول پیکر. بنابراین، بله، "من در کار غرق شده ام

work" or "I'm overwhelmed with housework." Maybe you're preparing for a holiday or a party or

" یا "من غرق در کار خانه هستم." شاید در حال آماده شدن برای تعطیلات یا مهمانی یا

something like that, and there are too many things happening. There is too much stuff in your life.

چیزی شبیه به آن هستید و اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است. چیزهای زیادی در زندگی شما وجود دارد.

You know what? How are you? Things have been rough lately. So, you have had what we call

میدونی چیه؟ چطور هستید؟ اوضاع اخیراً خشن بوده است. بنابراین، شما چیزی داشته اید که ما آن را

a string of bad luck. So, a string of bad luck is when one negative thing happens,

رشته بدشانسی می نامیم. بنابراین، یک رشته بدشانسی زمانی است که یک چیز منفی اتفاق می افتد،

and then another negative thing happens, and then another negative thing happens. So,

و سپس یک اتفاق منفی دیگر رخ می دهد، و سپس یک اتفاق منفی دیگر رخ می دهد. بنابراین،

it's a string of bad luck. So, you can say, "Things have been rough lately." "Rough" is the

این یک رشته بدشانسی است. بنابراین، می‌توانید بگویید: «اخیراً اوضاع خشن بوده است». «خشن»

opposite of "smooth". So, a road can be smooth or a road can be rough. So, again, "Things have

نقطه مقابل «صاف» است. بنابراین، جاده می تواند هموار یا جاده ناهموار باشد. بنابراین، دوباره، "این

been rough lately", this person also wants to talk. They want to share their life with you,

اواخر اوضاع ناهموار بوده است"، این شخص نیز می خواهد صحبت کند. آنها می خواهند زندگی خود را با شما به اشتراک بگذارند،

their experience with you, take them out for a coffee, be a good human being, and listen.

تجربه خود را با شما به اشتراک بگذارند، آنها را برای یک قهوه بیرون ببرند، انسان خوبی باشند و گوش کنند.

Sometimes just listening is all people need. Next, some people, they don't want to tell you.

گاهی اوقات فقط گوش دادن تنها چیزی است که مردم نیاز دارند. بعد، برخی از مردم، آنها نمی خواهند به شما بگویند.

They don't want to talk. You can ask them, "How are you?" Don't ask. They are somewhere else.

آنها نمی خواهند صحبت کنند. می توانید از آنها بپرسید "حال شما چطور است؟" نپرس. جای دیگری هستند.

Their mind is thinking about the terrible things that are happening in their life or which have

ذهن آنها به اتفاقات وحشتناکی که در زندگی آنها می افتد یا

happened in their life recently, and they do not want to talk. When a person says, "Don't ask",

اخیراً در زندگی آنها رخ داده است فکر می کند و نمی خواهند صحبت کنند. وقتی شخصی می‌گوید «نپرس»،

you might just say, "Okay. I hope things get better." Right? You can say something like that,

ممکن است فقط بگویید: «باشه. امیدوارم اوضاع بهتر شود». درست؟ شما می توانید چیزی شبیه به آن بگویید،

a small encouraging word, or you can say something like, "Well, if you want to talk,

یک کلمه تشویق کننده کوچک، یا می توانید چیزی مانند، "خب، اگر می خواهید صحبت کنید،

just let me know", and then walk away. Give them their space. Sometimes people need space.

فقط به من اطلاع دهید" و سپس دور شوید. فضایشان را به آنها بدهید. گاهی اوقات مردم به فضا نیاز دارند.

All right. "I'm under the weather" or "I'm a little under the weather". So,

خیلی خوب. "من زیر آب و هوا هستم" یا "من کمی زیر آب و هوا هستم". بنابراین،

"under the weather" is an idiom which means you are sick. You are not feeling well.

"زیر آب و هوا" اصطلاحی است که به معنای بیمار هستید. حال شما خوب نیست.

You probably have a cold, you know, your nose is runny, and you are coughing. So,

احتمالا سرما خورده اید، می دانید، بینی شما آبریزش می کند و سرفه می کنید. بنابراین،

"I'm a little under the weather. I'm a little sick." If this person is here and, you know,

"من کمی زیر آب و هوا هستم. کمی مریض هستم." اگر این شخص اینجا باشد و می دانید،

you're at work with them, you might tell them, "What are you doing here? Go home" or "Go to bed",

با او سر کار هستید، ممکن است به او بگویید: "اینجا چه کار می کنی؟ برو خانه" یا "برو بخواب"، می

you know? All right. This person... This person has seen some things. They have experienced a lot of

دانید؟ خیلی خوب. این شخص... این شخص چیزهایی دیده است. آنها

heavy, heavy things recently. So, if you ask someone, "How are you?" and they say,

اخیراً چیزهای سنگین و سنگین زیادی را تجربه کرده اند. بنابراین، اگر از کسی بپرسید: "حالت چطور است؟" و آنها می گویند

"I... I don't even know anymore", they have... Their sensor, their emotional sensor is

"من... من دیگر حتی نمی دانم"، آنها دارند ... سنسور آنها، حسگر احساسی آنها

just broken, okay? Because they don't know if they're good. They don't know if they're bad.

خراب است، باشه؟ چون نمی دانند خوب هستند یا نه. آنها نمی دانند که آیا آنها بد هستند.

Maybe they need some sleep. They need some encouragement. They need a hug. They need

شاید نیاز به خواب داشته باشند. آنها نیاز به تشویق دارند. آنها به یک آغوش نیاز دارند. آنها به

some space to themselves. They need a lot of things, but they just... You can say,

فضایی برای خود نیاز دارند. آنها به چیزهای زیادی نیاز دارند ، اما فقط... می توان گفت:

"I don't even know anymore. I don't know. I can't describe it. It's indescribable."

"من دیگر حتی نمی دانم. نمی دانم. نمی توانم آن را توصیف کنم. این غیر قابل توصیف است."

Next, "totally out of it". So, if you're out of it, it means you are not focused in the present

بعد، "کاملاً خارج از آن". بنابراین، اگر خارج از آن هستید، به این معنی است که در لحظه حال تمرکز ندارید

moment. Usually because you are tired, you have, you know, experienced a lot of things that have

. معمولاً چون خسته هستید، می دانید، چیزهای زیادی را تجربه کرده اید که

made you tired, either physically, mentally, emotionally, spiritually, or if you're out of it,

شما را خسته کرده است، چه از نظر جسمی، روحی، عاطفی، روحی، یا اگر از این کار خارج شده اید،

you... It's also because of substances such as alcohol or drugs, and you say, "I am out of it.

... این هم به خاطر مواد است. مانند الکل یا مواد مخدر، و شما می گویید، "من از آن خارج شده ام.

Like, I'm not here. I'm somewhere else." So, if you're out of it, you can say,

مثل اینکه، اینجا نیستم. من جای دیگری هستم." بنابراین، اگر خارج از آن هستید، می توانید بگویید:

"My body is present, but my mind is somewhere else." Okay? Another way to say... Well,

"بدن من حاضر است، اما ذهن من جای دیگری است." باشه؟ یک راه دیگر برای گفتن... خوب،

not exactly this. I'll give you a bonus one. You can say, "The mind is willing, but the flesh

دقیقاً این نیست. من به شما یک جایزه می دهم. می توانید بگویید: "ذهن مایل است، اما جسم

is weak." So, your flesh is, you know, this part of your skin. Well, under your skin, flesh.

ضعیف است." بنابراین، گوشت شما این قسمت از پوست شما است. خوب، زیر پوست شما، گوشت.

Zombies eat human flesh. So, yeah, you can say, "You know what? The mind is willing, but the body...

زامبی ها گوشت انسان را می خورند. بنابراین، بله، می‌توانید بگویید: "می‌دانی چیست؟ ذهن می‌خواهد، اما بدن...

But the flesh is weak." So, your mind wants to do something, but you're exhausted because you

اما بدن ضعیف است." بنابراین، ذهن شما می خواهد کاری انجام دهد، اما شما خسته شده اید، زیرا به

haven't slept enough or something. Okay, so we haven't practiced in a little bit, so I'm going

اندازه کافی نخوابیده اید یا چیزی شبیه به این. خوب، پس ما کمی تمرین نکرده‌ایم، بنابراین می‌خواهم از

to ask you how you're doing, and I want you to choose one of these responses. If you are feeling

شما بپرسم که وضعیت شما چطور است، و می‌خواهم یکی از این پاسخ‌ها را انتخاب کنید. اگر احساس

great, that's okay. Imagine you're not, or maybe this describes how you feel today. So, ready,

خوبی دارید، اشکالی ندارد. تصور کنید که نیستید، یا شاید این احساس شما را امروز توصیف می کند. بنابراین، آماده،

I am going to ask you, how are you? Stressed? Exhausted? Overwhelmed? Fine? So-so? Hmm. I hope

من می خواهم از شما بپرسم، حالت چطور است؟ استرس؟ خسته؟ غرق؟ خوب؟ نه خوب نه بد؟ هوم امیدوارم

you're doing well today, and I hope you have enjoyed this video. We have gone on a wild

امروز حالتون خوب باشه و امیدوارم از این ویدیو لذت برده باشید. ما امروز به یک سفر وحشیانه رفته ایم

journey today. It has been very emotional for me, probably very emotional for you if you are still

. برای من بسیار احساسی بود، احتمالاً برای شما بسیار احساسی بود، اگر هنوز

here, and I hope that you have enjoyed this lesson, you have enjoyed this conversation,

اینجا هستید، و امیدوارم از این درس لذت برده باشید، از این مکالمه لذت برده باشید،

that you have practiced your English listening, and that you now have some phrases that you can

شنیدن انگلیسی خود را تمرین کرده باشید، و اکنون عباراتی دارید. که می توانید از آن

use to sound more natural in your English conversations, especially in casual settings,

برای صدای طبیعی تر در مکالمات انگلیسی خود ، به خصوص در محیط های معمولی،

but also in the workplace with your colleagues or in the classroom with your classmates.

بلکه در محل کار با همکاران یا در کلاس با همکلاسی های خود استفاده کنید.

If you want to test your understanding of this material, I'm not going to do 40 questions. I'll

اگر می خواهید درک خود را از این مطالب آزمایش کنید، من 40 سوال را انجام نمی دهم. من

do 10. I'll give you 10 questions. Go to www.engvid.com, do the quiz, test your understanding,

10 تا. به www.engvid.com بروید، آزمون را انجام دهید، درک خود را آزمایش کنید

and in the comments, let me know, how are you? Until next time, thanks for clicking. I hope

و در نظرات به من اطلاع دهید که چطور هستید؟ تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید. امیدوارم

you're well.

حالتون خوب باشه