10 Phrasal Verbs for everyday life

Yeah.

آره

No, I can't hear you.

نه، نمی شنوم

No, could you turn down the TV in the background?

نه، آیا می توانید تلویزیون را در پس زمینه کم کنید؟

Okay, that's better.

باشه بهتره

Yeah, I think I forgot to turn off the stove.

آره فکر کنم یادم رفت اجاق گاز رو خاموش کنم

Could you just check?

آیا می توانید فقط بررسی کنید؟

Yeah.

آره

Okay.

باشه.

Oh, that's good.

آه آن خوب است.

What do you want me to pick up?

چی میخوای بردارم؟

Yeah, okay, I can.

آره باشه من میتونم

Yeah, I'll pick up some milk on the way home.

آره، در راه خانه مقداری شیر برمی دارم.

Okay.

باشه.

All right.

خیلی خوب.

Yeah.

آره

I love you, too.

من هم شما را دوست دارم.

Bye.

خدا حافظ.

Sorry, just a personal conversation.

با عرض پوزش، فقط یک مکالمه شخصی است.

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on ten phrasal verbs that you can use around

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد ده فعل عبارتی که می توانید در

your house.

خانه خود استفاده کنید، خوش آمدید.

So, if you live with someone or you have a home, an apartment - these are some very common

بنابراین، اگر با کسی زندگی می کنید یا خانه، آپارتمان دارید - اینها برخی از

phrasal verbs that you can use to talk about domestic activities.

افعال عبارتی بسیار رایج هستند که می توانید از آنها برای صحبت در مورد فعالیت های خانگی استفاده کنید.

All right?

خیلی خوب؟

And you're going to have around 40 examples in this lesson, so not only will you, you

و شما حدود 40 مثال در این درس خواهید داشت، بنابراین نه تنها

know, hear: "turn on", "turn off", you'll hear all the possible options around your

می‌شنوید: «روشن کردن»، «خاموش کردن»، بلکه همه گزینه‌های ممکن در اطراف خانه‌تان را می‌شنوید

house that relate to these phrasal verbs and that you can use with these phrasal verbs.

که به این موارد مربوط می‌شوند. افعال عبارتی و که می توانید با این افعال عبارتی استفاده کنید.

Speaking of: "turn on", "turn off" - activate/deactivate.

صحبت از: "روشن"، "خاموش" - فعال / غیرفعال کنید.

You can turn on or turn off the light, turn on or turn off the AC, which is the air conditioning.

می توانید لامپ را روشن یا خاموش کنید، AC را که همان تهویه مطبوع است، روشن یا خاموش کنید.

Okay?

باشه؟

Turn on the fan, turn off the fan; the thing that makes air in your house.

فن را روشن کنید، فن را خاموش کنید. چیزی که در خانه شما هوا ایجاد می کند.

Some of them go like this.

برخی از آنها اینگونه پیش می روند.

You know what I mean.

شما می دانید منظورم چیست.

Turn on the stove or turn off the stove where you cook.

اجاق را روشن کنید یا اجاقی را که در آن آشپزی می کنید خاموش کنید.

Okay?

باشه؟

"Hey, could you turn off the stove?

"هی، می توانی اجاق گاز را خاموش کنی؟

I think the soup is ready."

فکر کنم سوپ آماده است."

Turn on the heater or the heating.

بخاری یا گرمایش را روشن کنید.

You might have a portable heater-all right?-that you just turn on and it makes heat, it makes

ممکن است یک بخاری قابل حمل داشته باشید - خوب است؟ - که فقط روشن می کنید و گرما می

it warm in your room, or you might have central heating in your house where you adjust the

دهد، اتاق شما را گرم می کند، یا ممکن است در خانه خود گرمایش مرکزی داشته باشید که در آن ترموستات را تنظیم می کنید

thermostat.

.

All right?

خیلی خوب؟

So you can turn on or turn off the heating.

بنابراین می توانید گرمایش را روشن یا خاموش کنید.

Turn on the TV, turn off the computer, turn on the dishwasher.

تلویزیون را روشن کنید، کامپیوتر را خاموش کنید، ماشین ظرفشویی را روشن کنید.

So, you put your dishes in the dishwasher, turn it on.

بنابراین، شما ظروف خود را در ماشین ظرفشویی بگذارید، آن را روشن کنید.

I do that because mine has three buttons, so one, two, three, and then four to start.

من این کار را انجام می دهم زیرا مال من سه دکمه دارد، بنابراین برای شروع یک، دو، سه و سپس چهار.

That's mine, but anyway.

این مال من است، اما به هر حال.

Turn on the laundry or turn off the laundry.

لباسشویی را روشن کنید یا لباسشویی را خاموش کنید.

You can say: "the laundry machine" as well.

می توانید بگویید: "ماشین لباسشویی" نیز.

And after, you know, you put your clothes in the laundry machine, also called a "washer",

و بعد از اینکه می دانید لباس های خود را در ماشین لباسشویی که به آن "واشر" نیز می گویند قرار

you can turn on the dryer.

دادید، می توانید خشک کن را روشن کنید.

"Hey, I put the clothes in the dryer.

"هی، من لباس ها را در خشک کن گذاشتم.

Can you just turn it on?

می توانی آن را روشن کنی؟

I forgot for some reason."

به دلایلی فراموش کردم."

Okay?

باشه؟

So, turn on the dryer.

بنابراین، خشک کن را روشن کنید.

Next...

بعد...

So, "turn on", "turn off" means activate/deactivate.

پس روشن کردن، خاموش کردن یعنی فعال/غیرفعال کردن.

"Turn up", "turn down".

«بالا بزن»، «کم کن».

"Turn up" - increase; "turn down" - decrease.

"روشن شدن" - افزایش؛ "کم کردن" - کاهش.

So, you are talking about the intensity of something; an appliance in your house.

بنابراین، شما در مورد شدت چیزی صحبت می کنید. یک وسیله در خانه شما

So, you can turn up the volume.

بنابراین، می توانید صدا را افزایش دهید.

Now, you can turn up the volume on the radio or the TV.

اکنون می توانید صدای رادیو یا تلویزیون را افزایش دهید.

You heard me having a conversation and I said: "Hey, can you turn down the TV?"

شنیدی که دارم صحبت می کنم و گفتم : هی، می تونی تلویزیون رو کم کنی؟

So when you say: "Turn down the TV" or "the radio", this specifically means the volume

بنابراین وقتی می گویید: "تلویزیون را کم کن" یا " رادیو"، این به طور خاص به معنای

on the TV.

صدای تلویزیون است.

This way.

بدین ترتیب.

Yeah.

آره

Or maybe you're doing it this way now with a mouse, or maybe you're tapping it.

یا شاید شما در حال انجام این کار با ماوس هستید، یا شاید دارید روی آن ضربه می زنید.

Or I don't know what you're doing now.

یا من نمیدونم الان داری چیکار میکنی

Or you can turn down the radio; the volume on the radio.

یا می توانید رادیو را کم کنید. صدای رادیو

You can turn up the AC.

می توانید AC را روشن کنید.

So: "It's still hot.

بنابراین: "هنوز گرم است.

Can you turn up...?

می توانی بالا بیاوری...؟

Turn up the AC?"

AC را روشن کن؟"

Increase the air conditioning.

تهویه مطبوع را افزایش دهید.

And turn up the heater, the heating.

و بخاری را روشن کنید، گرمایش.

You can also just say: "the heat".

شما همچنین می توانید فقط بگویید: "گرما".

"Can you turn down the heat?

"میتونی حرارت رو کم کنی؟

It's too hot in here."

اینجا خیلی گرمه."

All right?

خیلی خوب؟

Okay.

باشه.

So, remember "turn up" means to increase; "turn down" means to decrease.

بنابراین، به یاد داشته باشید "روشن کردن" به معنای افزایش است. «کم کردن» یعنی کم کردن.

Next we have: "pick up".

بعد داریم: "انتخاب".

"Pick up" is very useful because it has a couple of different contexts.

"برداشتن" بسیار مفید است زیرا دارای چند زمینه مختلف است.

So, first I'm going to give you some context where "pick up" means to lift, or to lift

بنابراین، ابتدا می‌خواهم به شما زمینه‌ای بدهم که در آن «برداشتن» به معنای بلند کردن، یا بلند کردن

and collect things in your house.

و جمع‌آوری اشیاء در خانه‌تان است.

This helps when you are cleaning up around your house, and you need to pick up the toys.

این به زمانی کمک می کند که اطراف خانه خود را تمیز کنید و باید اسباب بازی ها را بردارید.

So, you tell your kids, like I tell my kids: "Pick up your toys."

بنابراین، همانطور که من به بچه هایم می گویم، به بچه هایتان بگویید: «اسباب بازی هایتان را بردارید».

And then they don't listen, and there's a long argument, and then no one is happy.

و سپس آنها گوش نمی دهند و بحث طولانی می شود و هیچ کس خوشحال نمی شود.

No one.

هیچکس.

Just...

فقط...

It's very hard.

خیلی سخته.

You know what I'm talking about, parents.

شما می دانید که من در مورد چه صحبت می کنم، پدر و مادر.

So: "Pick up the toys."

بنابراین: "اسباب بازی ها را بردارید."

Another favourite of mine: "Pick up the stuff on the floor."

یکی دیگر از موارد مورد علاقه من: "مواد روی زمین را بردارید."

Okay?

باشه؟

All of the stuff.

همه چیز.

I can't even see what it is, because it's just plastic on top of papers, and more plastic,

من حتی نمی توانم ببینم آن چیست، زیرا روی کاغذها فقط پلاستیک است، و پلاستیک بیشتر،

and dolls, and things.

عروسک ها و چیزها.

And: "Pick up your jacket."

و: "ژاکت خود را بردارید."

All right?

خیلی خوب؟

So, someone left the jacket on the floor.

بنابراین، یک نفر ژاکت را روی زمین گذاشت.

"Hey, pick up your jacket."

"هی، ژاکتت را بردار."

Pick up the papers on the table.

کاغذهای روی میز را بردارید.

So, maybe you live with someone and they left a big mess on the table: "Hey, could you pick

بنابراین، شاید شما با کسی زندگی می کنید و او یک آشفتگی بزرگ روی میز ایجاد کرده است: "هی، می

up the papers on the table?"

توانید کاغذهای روی میز را بردارید؟"

And next we have "pick up" with the meaning of getting or acquiring something.

و در مرحله بعد "برداشتن" را به معنای بدست آوردن یا به دست آوردن چیزی داریم.

So, you can pick up something on the way home from work.

بنابراین، می توانید چیزی را در راه خانه از محل کار بردارید.

You can get something or pick up something from the grocery store, from a department

شما می توانید چیزی را از خواربار فروشی، از یک فروشگاه بزرگ تهیه کنید یا چیزی بردارید

store; wherever you can buy something.

. هر جا که بتوانید چیزی بخرید

So, hey, you heard me on the phone; I said: "Yeah, I can pick up some milk.

بنابراین، هی، شما من را در تلفن شنیدید. گفتم : آره، می تونم شیر بردارم،

I will get...

می گیرم...

I will pick up some milk from the grocery store" or "supermarket", depending on which

از بقالی شیر می گیرم یا سوپر مارکت، بسته به این که

word you prefer there.

شما کدام کلمه را آنجا ترجیح می دهید.

"Hey, can you pick up some double-A batteries?

برای مثال، "هی، می‌توانی چند باتری دوبل A بگیری؟

We need double-A batteries from the smoke detector", for example.

ما به باتری‌های دوبل A از آشکارساز دود نیاز داریم ".

All right?

خیلی خوب؟

"Could you pick up a coffee for me?"

"میشه یه قهوه برام بگیری؟"

So if you are out and your partner is at home, your partner calls you: "Hey, I know you're

بنابراین اگر بیرون هستید و شریک زندگی شما در خانه است ، شریک زندگی شما به شما زنگ می زند: "هی، می دانم که

coming home soon.

به زودی به خانه می آیی.

Could you pick up a coffee for me?

آیا می توانی یک قهوه برای من انتخاب کنی؟

A cup of coffee for me?"

یک فنجان قهوه برای من؟"

And you can also ask someone to pick up the mail.

و همچنین می توانید از کسی بخواهید که نامه را تحویل بگیرد.

So: "I forgot to pick up the mail yesterday."

بنابراین: "دیروز فراموش کردم نامه را تحویل بگیرم."

Or maybe you go on vacation so you ask your neighbours or someone, you know, in your family

یا شاید به تعطیلات می‌روید و از همسایه‌هایتان یا یکی از اعضای خانواده‌تان

to pick up the mail while you are away.

می‌خواهید در زمانی که شما دور هستید، نامه را تحویل بگیرد.

So, to get the letters that come into your mailbox every day while you're away.

بنابراین، برای دریافت نامه‌هایی که هر روز به صندوق پستی شما می‌آیند، در حالی که دور هستید.

Now, before we continue, I also want to stress: "turn on", "turn off", "turn up", "turn down",

اکنون، قبل از اینکه ادامه دهیم، من همچنین می خواهم تأکید کنم: "روشن کردن"، "خاموش کردن"، "روشن کردن"، "پایین کردن"،

"pick up", and the other five phrasal verbs you will see - they are all separable.

"برداشتن"، و پنج فعل عبارتی دیگر که خواهید دید - همه آنها هستند. قابل تفکیک

What this means is the object, like for example, the light, the volume, the stuff on the table

این به معنای مفعول است، مانند نور، حجم، چیزهای روی میز

- they can go in the middle of the phrasal verb or at the end of the phrasal verb.

- آنها می توانند در وسط فعل عبارتی یا در انتهای فعل عبارتی قرار گیرند.

So, it's possible to say: "Turn the light off" or "turn off the light", or: "Turn the

پس می توان گفت: «چراغ را خاموش کن» یا «چراغ را خاموش کن» یا: «

volume up", "turn up the volume".

صدا را زیاد کن»، «صدا را زیاد کن».

Okay?

باشه؟

So you can put this in the middle of the phrasal verb or at the end of it.

بنابراین می توانید این را در وسط فعل عبارتی یا در انتهای آن قرار دهید.

So, we got five more to go guys, and after this I think you're going to be quite the

بنابراین، ما پنج نفر دیگر برای رفتن داریم، و بعد از این فکر می‌کنم شما کاملاً

domestic king or queen.

پادشاه یا ملکه داخلی خواهید بود.

Next we have: "put away".

بعد داریم: " کنار گذاشتن ".

So, "to put away stuff" means to return something to the place it's supposed to be, or to put

بنابراین، «دور گذاشتن چیزها» به معنای برگرداندن چیزی به جایی که قرار است باشد، یا قرار دادن

it in the place it's supposed to be.

آن در جایی است که باید باشد.

So, if your partner comes home with groceries and says: "Hey, I did the groceries.

بنابراین، اگر شریک زندگی شما با مواد غذایی به خانه می آید و می گوید: "هی، من مواد غذایی را انجام دادم.

Here, can you put these away?"

اینجا، می توانید اینها را کنار بگذارید؟"

So, this means, you know: "Can you put the vegetables where the vegetables are supposed

بنابراین، این بدان معناست که می دانید: "آیا می توانید سبزیجات را در جایی که قرار است سبزیجات

to go, the cans in the cabinets?

بروند، قوطی ها را در کابینت ها قرار دهید؟

Can you put away the milk in the fridge?"

آیا می توانید شیر را در یخچال بگذارید؟"

etc.

So, put away the groceries; put them in their designated places.

بنابراین، مواد غذایی را کنار بگذارید. آنها را در مکان های تعیین شده خود قرار دهید.

Put away the dishes.

ظرفها را کنار بگذار.

"Hey, I washed the dishes.

"هی، من ظرف ها را شستم،

Can you put the dishes away?"

می توانی ظرف ها را کنار بگذاری؟"

So the plates go in this cabinet, the mugs and cups go in this cabinet, etc.

بنابراین بشقاب ها در این کابینت می روند، لیوان ها و فنجان ها در این کابینت می روند و غیره

Put away the laundry.

. لباس های شسته شده را کنار بگذارید.

Right?

درست؟

So: "I folded the laundry.

بنابراین: "لباس‌ها را

Can you just put it away?

تا کردم. می‌توانی آن را کنار

Put it in the closet; put the shirts where the shirts go, and the underwear where the

بگذاری؟ آن را در کمد بگذار، پیراهن‌ها را در جایی که پیراهن‌ها می‌روند، و لباس‌های زیر را در جایی که

underwear go."

لباس‌های زیر می‌روند، بگذاری."

Wherever.

هر کجا که.

"Could you put away the stuff on the table?

"آیا می‌توانید وسایل را روی میز بگذارید؟

There's a lot of random stuff.

چیزهای تصادفی زیادی وجود دارد.

Can you put it in its designated place?"

آیا می‌توانید آن‌ها را در محل تعیین‌شده‌اش بگذارید؟"

All right?

خیلی خوب؟

And: "Could you put the toys away?

و: "آیا می توانی اسباب بازی ها را کنار

Could you put away the toys?

بگذاری؟ آیا می توانی اسباب بازی ها را کنار بگذاری؟

They are all over the floor, I can't live like this, I refuse to live like this, and...

آنها همه روی زمین هستند، من نمی توانم اینطور زندگی کنم، من از این زندگی امتناع می کنم، و...

Just put away the toys, kids.

فقط اسباب بازی ها را کنار بگذارید، بچه ها

Just put them away."

فقط آنها را کنار بگذارید."

All kids, put them away.

همه بچه ها، آنها را کنار بگذارید.

All right.

خیلی خوب.

"Put back".

"بگذار سر جاش".

"Put back" simply means to return.

«بازگشت» صرفاً به معنای بازگشت است.

So, the difference with "put away" and "put back" - "put away" means put something in

پس فرق بین گذاشتن و پس گذاشتن یعنی گذاشتن چیزی در

its designated place; "put back" means to return something to a place where you got

جای معینش; «پس گذاشتن» به معنای برگرداندن چیزی به جایی است که

it from.

آن را از آنجا گرفته اید.

So, it's a slight distinction.

بنابراین، این یک تمایز جزئی است.

So: "Hey, can you put back the remote?

بنابراین: "هی، می‌توانی ریموت را برگردانی

The remote control for the TV.

؟ کنترل از راه دور تلویزیون

You know, it's on the floor.

. می‌دانی، روی زمین است.

Can you put it back beside the TV, or on the table beside the couch?"

می‌توانی آن را کنار تلویزیون یا روی میز کنار کاناپه بگذاری؟"

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

"Could you put back the milk?

"می‌توانی شیر را برگردانی

The milk is on the table.

؟ شیر روی میز است

It needs to go in the fridge."

. باید در یخچال بماند."

"Could you put back the books?

"آیا می‌توانی کتاب‌ها را برگردانی؟

Could you put the books back?

آیا می‌توانی کتاب‌ها را برگردانی؟

I noticed that, you know, hey, there are a bunch of books here, you were reading them,

متوجه شدم، می‌دانی، هی، یک سری کتاب اینجا هست، تو داشتی آنها را می‌خوانی،

now you're not reading them.

حالا نمی‌خوانی.

Can you put them back on the shelf?"

می‌توانی آنها را برگردانی. روی قفسه؟"

Next, the salt or the salt shaker.

بعد نمک یا نمکدان.

So: "I don't need the salt anymore.

بنابراین: "من دیگر به نمک نیازی ندارم.

I need to put back the salt shaker where it belongs", you know, on the table or somewhere

باید نمکدان را در جایی که تعلق دارد برگردانم"، می دانید، روی میز یا جای

else in the kitchen.

دیگری در آشپزخانه.

And: "Could you put back the DVDs?

و: "آیا می‌توانید دی‌وی‌دی‌ها را برگردانید

There are DVDs on the floor.

؟ دی‌وی‌دی‌ها روی زمین هستند.

Could you please, you know, put them back in the place they are supposed to be?

می‌دانید می‌توانید لطفاً آنها را در جایی که قرار است باشند

Please return them where you got them from."All right.

برگردانید؟ لطفاً آنها را از جایی که از آنجا تهیه کردید برگردانید." بسیار خوب.

Next, we have: "take out" and "put out".

بعد داریم: «بیرون آوردن» و «بیرون کردن».

So, you can use both of these in the same way.

بنابراین، می توانید از هر دوی اینها به یک روش استفاده کنید.

Here we have: Take out the garbage, put out the garbage, the recycling, the compost, the

اینجا داریم: زباله ها را بیرون بیاوریم، زباله ها را بیرون بیاوریم ، بازیافت، کمپوست،

cat, the dog.

گربه، سگ را بیرون بیاوریم.

So, to "take out" or "put out" something or...

بنابراین، "بیرون آوردن" یا "خارج کردن" چیزی یا ...

Well, something or someone; depends how you feel about animals - if you think they're

خوب، فلان چیز یا کسی; بستگی به احساس شما نسبت به حیوانات دارد - اگر فکر می کنم آنها

people, I guess.

انسان هستند، حدس می زنم.

So, you can take out the cat, take out the dog, put out the cat, put out the dog.

بنابراین، می توانید گربه را بیرون بیاورید ، سگ را بیرون بیاورید، گربه را بیرون بیاورید، سگ را بیرون بیاورید.

This means to take something inside the house and put it outside the house.

یعنی چیزی را داخل خانه بردارید و بیرون از خانه بگذارید.

So, usually you do this with garbage, recycling, compost; if you have pets and, you know, the

بنابراین، معمولاً این کار را با زباله، بازیافت، کمپوست انجام می دهید. اگر حیوان خانگی دارید و می دانید،

dog needs to pee: "Hey, can you put the dog out?" or "Can you take the dog out for a walk?"

سگ باید ادرار کند: "هی، می توانی سگ را بیرون بیاوری؟" یا "آیا می توانید سگ را برای پیاده روی بیرون ببرید؟"

Another one for dogs and cats, if they need to pee outside, you can say: "Can you let

یکی دیگر برای سگ ها و گربه ها، اگر آنها نیاز به ادرار کردن در بیرون دارند، می توانید بگویید: "آیا می توانید

the dog out?" or "Can you let the cat out?"

سگ را بیرون بیاورید؟" یا "آیا می توانی گربه را بیرون بگذاری؟"

All right?

خیلی خوب؟

So you can take out garbage, take out animals, put out garbage, put out animals.

بنابراین می توانید زباله ها را بیرون بیاورید، حیوانات را بیرون بیاورید، زباله ها را بیرون بیاورید، حیوانات را بیرون بیاورید.

And, finally, we have: "throw away" or "throw out".

و بالاخره داریم: «دور انداختن» یا «بیرون انداختن ».

Another word to, you know, just a common verb for this is "toss".

می‌دانید، کلمه دیگری که فقط یک فعل رایج برای این است «پرتاب» است.

"Hey, can you just toss this away?

"هی، می‌توانی این را دور بریزی؟

Toss it?"

پرتش کن؟"

All right?

خیلی خوب؟

So: "throw away", "throw out the garbage".

پس: «دور بریز»، «زباله را بریز».

"Throw away" or "throw out", you know, this junk or: "Throw this away.

«دور بیانداز» یا «بیرون»، می‌دانی، این آشغال یا: «این را دور بریز.

Throw this away."

این را دور بریز».

It means to discard it.

یعنی دور انداختن.

All right?

خیلی خوب؟

Don't keep it anymore; we don't need it.

دیگر آن را حفظ نکن؛ ما به آن نیاز نداریم

Throw it away.

آن را دور بیانداز.

Throw it out.

بندازش بیرون.

Out of my house; away.

بیرون از خانه من؛ دور.

So: "Could you throw this away?

بنابراین: "می‌توانی این را دور

Could you throw that out?

بریزی؟ آیا می‌توانی آن را دور بریزی

It's old.

؟ قدیمی است.

Throw it out."

آن را بیرون بینداز."

"Could you throw out your old clothes?"

"آیا می توانید لباس های قدیمی خود را بیرون بیاورید؟"

So if you have, like, old clothes and maybe they have rips and they're dirty from paint

بنابراین، اگر لباس‌های قدیمی دارید و احتمالاً پارگی دارند و از رنگ

or something and, you know, you need to throw that stuff away.

یا چیزی کثیف شده‌اند، می‌دانید، باید آن چیزها را دور بریزید.

"Toss your old clothes.

«لباس‌های کهنه‌تان را بیاندازید. لباس‌های

Throw away your old clothes.

کهنه‌تان را دور بریزید. لباس‌های کهنه‌تان را دور بریزید

Throw out your old clothes" or donate them, but I'm using it in another example with "throw

» یا آن‌ها را اهدا کنید، اما من در مثالی دیگر از آن با «

away" or "throw out".

دور انداختن» یا «پرت کردن» استفاده می‌کنم.

Donate is what you should probably do if your clothes are still in pretty good condition.

اگر لباس‌هایتان هنوز در وضعیت خوبی هستند، کمک مالی کاری است که احتمالاً باید انجام دهید .

Whew, that's a lot of talking from me, so I think it's time for you guys to do some

وای، این صحبت های من زیاد است، بنابراین فکر می کنم وقت آن رسیده است که شما بچه ها کمی

work.

کار کنید.

If you want to test your understanding of all the phrasal verbs we've studied today,

اگر می‌خواهید درک خود را از تمام افعال عبارتی که امروز مطالعه کرده‌ایم،

as always, you can check out the quiz on www.engvid.com.

مانند همیشه آزمایش کنید، می‌توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

You can also subscribe to my YouTube channel; click on that bell.

همچنین می توانید در کانال یوتیوب من مشترک شوید. روی آن زنگ کلیک کنید

And don't forget: You can also check me out on Facebook and on Twitter where I post pictures

و فراموش نکنید: همچنین می‌توانید من را در فیس‌بوک و توییتر بررسی کنید، جایی که من عکس‌هایی

of stuff I'm doing, books I'm reading.

از کارهایی که انجام می‌دهم، کتاب‌هایی که دارم می‌خوانم، پست می‌کنم.

I give you, like, English tips and stuff like that, and I try to keep in touch with all

من به شما نکات انگلیسی و مواردی از این دست را می دهم و سعی می کنم با

the people who, you know, support engVid.

تمام افرادی که می دانید از engVid حمایت می کنند در تماس باشم.

And speaking of supporting engVid, if you'd like to do that by, you know, donating to

و در مورد حمایت از engVid، اگر مایلید این کار

us with a financial contribution, we very much welcome that.

را با کمک مالی به ما انجام دهید، ما بسیار از آن استقبال می کنیم.

There's no pressure to do it, but if you appreciate and enjoy the lessons we provide here, please

هیچ فشاری برای انجام آن وجود ندارد، اما اگر از درس‌هایی که در اینجا ارائه می‌دهیم قدردانی می‌کنید و از آن لذت می‌برید،

consider donating.

لطفا کمک مالی کنید.

So, thank you very much, everybody.

بنابراین، از همه شما بسیار سپاسگزارم.

And until next time, thanks for clicking.

و تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.