If you know these 15 phrases, your professional English is EXCELLENT!

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

If you know these 15 business English phrases, your professional English is

اگر این 15 عبارت انگلیسی تجاری را می دانید ، انگلیسی حرفه ای شما

amazing, no question!

شگفت انگیز است، بدون شک!

These are 15 advanced professional phrases!

این 15 عبارت حرفه ای پیشرفته است!

As always, I've created a free PDF that you can download, and I've included 15

مثل همیشه، من یک PDF رایگان ایجاد کرده‌ام که می‌توانید آن را دانلود کنید، و 15

bonus business English phrases as an extra boost to your vocabulary!

عبارت انگلیسی تجاری را به عنوان یک تقویت اضافی برای واژگان شما اضافه کرده‌ام!

I've also included an interactive vocabulary exercise to test you on what

من همچنین یک تمرین واژگان تعاملی قرار داده ام تا شما را در مورد آنچه

you've learnt.

یاد گرفته اید آزمایش کنم.

If you'd like to download that PDF, just

اگر می‌خواهید آن پی‌دی‌اف را دانلود کنید، کافی است

click on the link in the description box or scan that little QR code there.

روی پیوند موجود در کادر توضیحات کلیک کنید یا آن کد QR کوچک را در آنجا اسکن کنید.

Enter your name and your email address, and the PDF will arrive directly in your inbox.

نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید و PDF مستقیماً در صندوق ورودی شما خواهد رسید.

After that you've joined my PDF club, you will automatically receive my free weekly

پس از آن که به باشگاه PDF من ملحق شدید، به طور خودکار

lesson PDFs alongside all of my news, course updates and offers.

PDF های رایگان درس هفتگی من را در کنار همه اخبار، به روز رسانی دوره ها و پیشنهادات من دریافت خواهید کرد.

It's a free service, and you can unsubscribe at any time.

این یک سرویس رایگان است و هر زمان که بخواهید می توانید اشتراک خود را لغو کنید. در کل

There are 15 professional English phrases in total.

15 عبارت انگلیسی حرفه ای وجود دارد .

I want to know how many you know out of 15?

میخوام بدونم از 15 تا چند نفر رو میشناسی؟

Let me know in the comments, and let me

در نظرات به من اطلاع دهید و به من

know which ones were new to you.

بگویید که کدام یک برای شما جدید هستند.

Okay, let's get down to business.

باشه بریم سر کار

Phrase number 1, 'touch base,' 'touch base.'

عبارت شماره 1، 'پایه لمسی'، 'پایه لمسی'.

'To touch base' means to make contact with

"To touch base" به معنای برقراری تماس با

someone, usually to share updates or information.

کسی است، معمولاً برای به اشتراک گذاشتن به‌روزرسانی‌ها یا اطلاعات.

We usually say 'base' with a bit more

ما معمولاً می گوییم «پایه» با کمی

energy, 'touch base.'

انرژی بیشتر، «پایه لمسی».

You might also hear people say 'check in'

همچنین ممکن است بشنوید که مردم می گویند "بررسی"

or 'catch up,' which have similar meanings.

یا "تصاویر" که معانی مشابهی دارند.

For example—'Let's touch base next week

به عنوان مثال-"بیایید هفته آینده پایگاه را لمس کنیم

to discuss the progress of  the marketing campaign.'

تا در مورد پیشرفت کمپین بازاریابی بحث کنیم."

Moving on to phrase 2, 'get the ball rolling'.

به عبارت 2 می رویم، «توپ را به چرخش درآور».

'Get the ball rolling'.

"توپ را به چرخش درآورید".

When you 'get the ball rolling', you start

وقتی «توپ را به دست می‌آورید»،

or initiate something, like  a project or a meeting.

چیزی را شروع می‌کنید یا شروع می‌کنید، مانند یک پروژه یا یک جلسه.

This phrase comes from the idea of

این عبارت از ایده

pushing a ball to start it moving.

هل دادن توپ برای شروع حرکت آن ناشی می شود.

Another similar phrase is 'kick off'.

یکی دیگر از عبارت های مشابه "راه اندازی" است.

An example for 'get the ball rolling'—'I've scheduled a team meeting for Monday to

مثالی برای «تصویر توپ را دریافت کنید»—«من یک جلسه تیمی را برای روز دوشنبه برنامه ریزی کرده ام تا

get the ball rolling on the new product launch'.

در راه اندازی محصول جدید، توپ را دریافت کنم».

Next up, phrase 3, 'on the same page,'

بعد، عبارت 3، «در همان صفحه»،

'on the same page.'

«در همان صفحه».

Being 'on the same page' means that

"در یک صفحه" بودن به این معنی است که

everyone agrees and understands a situation in the same way.

همه موافق هستند و یک موقعیت را به یک شکل درک می کنند.

'Before we move forward, we need to get on the same page and figure out the next steps.'

قبل از اینکه به جلو حرکت کنیم، باید در همان صفحه قرار بگیریم و مراحل بعدی را مشخص کنیم.

Phrase 4, this is a good one.

عبارت 4، این یک جمله خوب است.

'In the loop,' 'in the loop.'

'در حلقه،' 'در حلقه.'

Informed about what is going on.

از آنچه در جریان است مطلع شد.

We normally stress the word 'loop,' 'in the loop.'

ما معمولاً روی کلمه "حلقه"، "در حلقه" تاکید می کنیم.

The opposite phrase is 'out of the loop,' meaning someone isn't fully informed.

عبارت مقابل "خارج از حلقه" است، به این معنی که کسی کاملاً مطلع نیست.

An example—'I'll send a weekly update email to keep all stakeholders in the loop.'

یک مثال — 'من یک ایمیل به روز رسانی هفتگی ارسال می کنم تا همه ذینفعان را در جریان نگه دارم.'

Or—'I've been feeling a bit out of the loop ever since I got back from maternity leave.'

یا - از زمانی که از مرخصی زایمان برگشتم، کمی احساس می کنم که دور از ذهن هستم.

And number 5, we have 'win-win.'

و شماره 5، ما "برد-برد" داریم.

'Win-win.'

'برد - برد.'

Business professionals love to use this phrase!

حرفه ای های تجارت دوست دارند از این عبارت استفاده کنند!

'A win-win situation' is one that benefits

"وضعیت برد-برد" موقعیتی است که به نفع

everyone involved.

همه درگیر است. ما

We say both syllables clearly, but the

هر دو هجا را به وضوح می گوییم، اما

main stress is on the second 'win.'

تاکید اصلی بر "برد" دوم است.

'Win-win.'

'برد - برد.'

'Win-win.'

'برد - برد.'

An example—'If we collaborate with their

یک مثال: "اگر ما با تیم آنها همکاری کنیم

team, it could be a win-win for both companies.'

، می تواند یک برد-برد برای هر دو شرکت باشد."

Now, you get a bonus point if you can

اکنون، اگر بتوانید

come up with the opposite of 'win-win.'

برعکس «برد-برد» را بیابید، یک امتیاز جایزه دریافت می‌کنید.

No trick questions here.

اینجا هیچ سوال ترفندی وجود ندارد.

We do say a 'lose-lose,' I promise.

قول می‌دهم «بازنده-بازنده» می‌گوییم.

Phrase 6 is 'think out of the box.'

عبارت 6 عبارت است از «بیرون از جعبه فکر کن».

'Think out of the box,' or  'think outside of the box.'

«بیرون از جعبه فکر کنید» یا «بیرون از جعبه فکر کنید».

'To think out of the box' is to think creatively and innovatively, coming up

"فکر کردن از جعبه" به معنای تفکر خلاقانه و نوآورانه است و

with entirely new solutions.

راه حل های کاملاً جدیدی ارائه می دهد.

If someone tells you 'to think out of the

اگر کسی به شما می‌گوید «بی‌درنگ فکر کنید

box,' they are basically saying—think creatively.

»، اساساً می‌گوید خلاقانه فکر کنید.

You will also hear people shorten 'out of

همچنین می‌شنوید که افراد «out of

the' to /ˈaʊtə ðə/ or /ˈaʊt̬ə ðə/.

the» را به /ˈaʊtə ðə/ یا /ˈaʊt̬ə ðə/ کوتاه می‌کنند.

That's in fast speech.

این در سخنرانی سریع است.

As I mentioned, we also say 'think outside the box' or 'think outside of the box.'

همانطور که اشاره کردم، ما همچنین می گوییم «خارج از چارچوب فکر کن » یا «بیرون از جعبه فکر کن».

They're both very common, just choose the one you like best.

هر دو بسیار رایج هستند، فقط یکی را که بیشتر دوست دارید انتخاب کنید.

An example—'We really need to think outside the box if we're going to beat

یک مثال: اگر می‌خواهیم

our competitors on this.'

رقبای خود را در این زمینه شکست دهیم، واقعاً باید خارج از چارچوب فکر کنیم.

Lucky number 7 is 'bottom line.'

شماره خوش شانس 7 "خط پایین" است.

'Bottom line.'

'خط پایین.'

'The bottom line' has two main meanings in

"خط نهایی" در زمینه های تجاری دو معنای اصلی دارد

business contexts.

.

First, it refers to the essential point

ابتدا به نکته اساسی

or final outcome.

یا نتیجه نهایی اشاره دارد.

It's the most important part of the

این مهمترین بخش

matter, the deciding factor.

موضوع است، عامل تعیین کننده.

This could be meeting a deadline,

این می تواند رسیدن به یک ضرب الاجل،

satisfying customer needs, or achieving a specific goal.

برآوردن نیازهای مشتری یا دستیابی به یک هدف خاص باشد.

For example—'The bottom line is that we need to ensure customer satisfaction

به عنوان مثال - "خط اصلی این است که ما بیش از هر چیز باید رضایت مشتری را تضمین کنیم

above all else.'

."

In addition to this more general meaning,

علاوه بر این معنای کلی تر،

'the bottom line' also has a specific financial definition.

«خط پایانی» یک تعریف مالی خاص نیز دارد .

In a business English setting, your 'bottom line' can refer to the final

در یک محیط انگلیسی تجاری، «خط پایین» شما می‌تواند به

financial outcome, whether it's a profit or a loss, after all expenses and

نتیجه مالی نهایی، چه سود یا زیان، پس از محاسبه تمام هزینه‌ها و

revenues have been accounted for.

درآمدها اشاره داشته باشد. به عنوان

An example—'Our bottom line has improved

مثال، "مقول نهایی ما

since implementing the new cost-saving measures.'

از زمان اجرای اقدامات جدید صرفه جویی در هزینه بهبود یافته است."

For phrase 8, we have 'action point.'

برای عبارت 8، "نقطه اقدام" داریم.

'Action point.'

'نقطه عمل.'

'An action point' is a task that needs to

"نقطه اقدام" وظیفه ای است که باید

be completed, usually assigned during a meeting.

تکمیل شود و معمولاً در طول جلسه تعیین می شود.

Stress 'action.'

"عمل" استرس.

You might also hear 'action item,' which has the same meaning.

همچنین ممکن است "اقلام اقدام" را بشنوید که همین معنی را دارد.

An example—'Let's review the action points from last week's meeting.'

یک مثال — "بیایید نکات عملی جلسه هفته گذشته را مرور کنیم."

Phrase 9, 'learning curve.'

عبارت 9، "منحنی یادگیری".

'Learning curve.'

'منحنی یادگیری.'

'The learning curve' is the time it takes to learn a new skill or understand a new process.

"منحنی یادگیری" زمانی است که برای یادگیری یک مهارت جدید یا درک یک فرآیند جدید لازم است.

We often use the strong collocation— 'steep learning curve' to talk about

ما اغلب از ترکیب قوی - "منحنی یادگیری شیب دار" برای صحبت در مورد

something that's quite difficult to learn.

چیزی که یادگیری آن بسیار دشوار است استفاده می کنیم.

For example—'We went through a steep

به عنوان مثال: "ما

learning curve when switching to the new software but it was worth it in the end.'

در هنگام تغییر به نرم افزار جدید از یک منحنی یادگیری پرشیب گذشتیم، اما در نهایت ارزشش را داشت."

Number 10, 'game plan.'

شماره 10، "طرح بازی".

'Game plan.'

'استراتژی بازی.'

Notice how there's no pause between the two words and I blend the 'm' and 'p' together.

توجه کنید که چگونه بین دو کلمه مکثی وجود ندارد و من "m" و "p" را با هم ترکیب می کنم.

'Game plan.'

'استراتژی بازی.'

'A game plan' is a strategy or plan for

"یک برنامه بازی" یک استراتژی یا برنامه برای

achieving a goal.

دستیابی به یک هدف است.

And this phrase likely comes from sports

و این عبارت احتمالاً از ورزش‌هایی می‌آید

where teams have a strategic plan for winning.

که تیم‌ها برنامه‌ای استراتژیک برای برنده شدن دارند.

For example—'Let's develop a game plan

به عنوان مثال - "بیایید یک برنامه بازی

for expanding into international markets.'

برای گسترش به بازارهای بین المللی ایجاد کنیم."

Phrase 11, 'to give the green light.'

عبارت 11، "برای نشان دادن چراغ سبز."

'To give the green light.'

"برای نشان دادن چراغ سبز."

When someone 'gives the green light,' they

وقتی کسی «چراغ سبز می‌دهد»،

approve or give permission for something to happen.

اتفاقی را تأیید می‌کند یا اجازه می‌دهد .

The emphasis is on 'green light,' which comes from traffic signals where green

تاکید بر "چراغ سبز" است، که از علائم راهنمایی و رانندگی می آید که در آن سبز به

means go.

معنای رفتن است.

You might also hear the verb 'to green-light

همچنین ممکن است فعل "چراغ سبز کردن

something,' which has a similar meaning.

چیزی" را بشنوید که معنای مشابهی دارد. به عنوان

An example—'Once the budget is approved,

مثال: "پس از تصویب بودجه،

we'll give the green light to start the project.'

ما برای شروع پروژه چراغ سبز نشان خواهیم داد."

At 12, we have 'at stake,' 'at stake.'

در 12 سالگی، «در خطر»، «در خطر» داریم.

If something is 'at stake,' it means it's at risk or there's something to be lost

اگر چیزی "در خطر" است، به این معنی است که در معرض خطر است یا چیزی برای از دست دادن

or gained, and it often implies high importance or urgency.

یا به دست آوردن وجود دارد، و اغلب حاکی از اهمیت یا فوریت بالایی است.

For example—'There's a lot at stake with this big client pitch, so let's bring our

به عنوان مثال: « این بازی بزرگ مشتری چیزهای زیادی در خطر است، پس بیایید

A-game!'

A-game خود را بیاوریم!»

'A-game' is another great expression,

"A-game" یک عبارت عالی دیگر است،

meaning giving your best performance or effort.

به معنای ارائه بهترین عملکرد یا تلاش شما.

Moving on to 13, 'pain point,' 'pain point.'

رفتن به 13، 'نقطه درد'، 'نقطه درد'.

'A pain point' is a problem or challenge that a customer or business is facing,

"نقطه درد" مشکل یا چالشی است که یک مشتری یا کسب و کار با آن مواجه است،

but the emphasis is on pain.

اما تاکید بر درد است.

Identifying 'pain points' helps businesses

شناسایی «نقاط دردناک» به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا

create solutions that customers need.

راه‌حل‌هایی را ایجاد کنند که مشتریان به آن‌ها نیاز دارند.

For example—'Our new service addresses a

به عنوان مثال، "سرویس جدید ما به یک

major pain point for small business owners.'

نقطه دردناک بزرگ برای صاحبان مشاغل کوچک می پردازد."

Our penultimate phrase—phrase 14—is 'up

عبارت ماقبل آخر ما - عبارت 14 - '

to speed,' 'up to speed.'

تا سرعت'، 'تا سرعت' است.

When you're 'up to speed,' it means you

وقتی «سرعت» دارید، به این معنی است که

have the latest information and are fully informed about a particular topic or situation.

آخرین اطلاعات را دارید و به طور کامل در مورد یک موضوع یا موقعیت خاص مطلع هستید.

We often use this phrase with 'on' to specify the subject.

ما اغلب از این عبارت با 'روشن' برای مشخص کردن موضوع استفاده می کنیم.

For example—'I need to get up to speed on the new project guidelines.'

به عنوان مثال - 'من باید دستورالعمل های پروژه جدید را سریع کنم.'

Once you're comfortable with this usage, you'll also often hear it combined with

هنگامی که با این استفاده راحت شدید، اغلب آن را با

verbs like 'get' or 'be.'

افعالی مانند "get" یا "be" ترکیب می‌کنید.

For example—'Let's schedule a call to get

به عنوان مثال - "بیایید یک تماس را برنامه ریزی کنیم تا

the new team members up to speed on the project.'

اعضای تیم جدید را به سرعت در پروژه آماده کنیم."

And finally, our last one, number 15, we

و در نهایت، آخرین شماره ما، شماره 15،

have 'ballpark figure.'

"شکل بال پارک" را داریم.

'Ballpark figure.'

"شکل بال پارک".

I remember being so confused when I heard this for the first time.

یادم می آید وقتی برای اولین بار این را شنیدم خیلی گیج شدم.

'A ballpark figure' is a rough estimate, not an exact number.

"یک رقم توپ" یک تخمین تقریبی است، نه یک عدد دقیق.

'Ballpark' likely comes from baseball stadiums, implying a large general area.

"Ballpark" احتمالاً از استادیوم‌های بیسبال می‌آید که به معنای یک منطقه عمومی بزرگ است.

For example—'Can you give me a ballpark figure for the cost of the event?'

به عنوان مثال: «می‌توانی برای هزینه‌ی رویداد به من رقمی در زمین مسابقه بدهی ؟»

And there you have it: 15 essential, quite advanced business English phrases to help

و در اینجا شما آن را دارید: 15 عبارت ضروری و کاملاً پیشرفته انگلیسی تجاری که به شما کمک می کند

you sound professional. How many did you know? Let me know in the comments! You can

حرفه ای به نظر برسید. چند نفر را می شناختید؟ در نظرات به من اطلاع دهید! می‌توانید

practice using these in your work conversations and emails, and you'll sound

استفاده از اینها را در مکالمات کاری و ایمیل‌های خود تمرین کنید و

like a seasoned pro in no time.

در کمترین زمان مانند یک حرفه‌ای کارکشته به نظر خواهید رسید.

Also, this is the first time I'm

همچنین، این اولین بار است که

mentioning it on this channel, but in the next few months, I will release my new

در این کانال به آن اشاره می کنم، اما در چند ماه آینده،

Professional English Programme, Level 2.

برنامه زبان انگلیسی حرفه ای جدید خود را، سطح 2 منتشر خواهم کرد.

This caters to the B2 level of English in

این برنامه به سطح B2 انگلیسی در

a professional context.

زمینه حرفه ای پاسخ می دهد.

If you would like to sign up to the

اگر می‌خواهید در

waiting list, I have added a link in the description box, or you can scan the QR

لیست انتظار ثبت‌نام کنید، پیوندی در کادر توضیحات اضافه کرده‌ام، یا می‌توانید

code right here.

کد QR را در اینجا اسکن کنید.

This means that you'll be the first to

این بدان معنی است که شما اولین کسی خواهید بود که

know about all updates on the release of this Programme.

از تمام به روز رسانی های انتشار این برنامه مطلع می شوید.

I've also left a link to Level 1, which you could take now, and then you could do

من همچنین یک پیوند به سطح 1 گذاشته ام که می توانید اکنون آن را بگیرید و سپس می توانید

Level 2 later.

سطح 2 را بعدا انجام دهید.

Don't forget to download the free PDF for

دانلود PDF رایگان

this lesson, where you have 15 bonus phrases. I will see you soon for the next one.

این درس را فراموش نکنید که در آن 15 عبارت جایزه دارید. به زودی برای بعدی می بینمت.

Muah!

موح!