IELTS Speaking Part 1 - Band 9 Tips and Tricks

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

- Do you have a pet?

- آیا حیوان خانگی دارید؟

- I do, in fact, I have two pets.

- من، در واقع، من دو حیوان خانگی دارم.

I have two cats and right now they're cuddling together.

من دو گربه دارم و در حال حاضر آنها با هم در آغوش گرفته اند.

(laughing)

(می خندد)

One is a black cat with some white markings

یکی گربه سیاه با چند علامت سفید

and the other cat is a white cat with some black markings,

و گربه دیگر یک گربه سفید با چند علامت سیاه است،

so they're the perfect combination.

بنابراین آنها ترکیب کاملی هستند.

- Right, and do you like animals?

- درست است، و آیا شما حیوانات را دوست دارید؟

- I do like animals,

- من حیوانات را دوست دارم،

but I don't often like the upkeep of animals.

اما اغلب از نگهداری از حیوانات خوشم نمی آید.

So I love visiting other people who have dogs.

بنابراین من عاشق دیدن سایر افرادی هستم که سگ دارند.

Today I visited a farm so I could see some goats

امروز از یک مزرعه بازدید کردم تا بتوانم چند بز

and chickens.

و مرغ را ببینم.

My toddler loves animals too, so it's good to visit,

کودک نوپای من حیوانات را نیز دوست دارد ، بنابراین خوب است که از آن بازدید کنید،

but it's not always nice to have to do the daily upkeep.

اما همیشه خوب نیست که مجبور به نگهداری روزانه باشید.

- And did you have a pet as a child?

- و آیا در کودکی حیوان خانگی داشتید؟

- Yes, I had a few pets,

- بله، من چند

but the main pet that I had was a cat,

حیوان خانگی داشتم، اما حیوان خانگی اصلی من یک گربه بود،

a Siamese cat named Dodger,

یک گربه سیامی به نام داجر،

who in fact lived for 18 years

که در واقع 18 سال زندگی کرد

and he passed away just two years ago,

و همین دو سال پیش فوت کرد

and we got him when I was in middle school,

و زمانی که من در آنجا بودم او را گرفتیم . مدرسه راهنمایی،

so he had a long, amazing life.

بنابراین او زندگی طولانی و شگفت انگیزی داشت.

- When did you start to learn math?

- از چه زمانی شروع به یادگیری ریاضی کردید؟

- Oh, I learned lots at school when I was a kid,

- اوه، وقتی بچه بودم در مدرسه چیزهای زیادی یاد

and I always loved math.

گرفتم و همیشه عاشق ریاضی بودم.

It was a really nice, a really enjoyable subject for me.

واقعاً موضوع خوبی بود، واقعاً برای من لذت بخش بود.

And at one point I was thinking of studying at university.

و در یک مقطعی به تحصیل در دانشگاه فکر می کردم.

- Is maths important?

- آیا ریاضیات مهم است؟

- Oh, absolutely.

- اوه، قطعا.

Wow, yes, I mean, even from simple arithmetic,

وای، بله، منظورم این است که، حتی از یک حساب ساده،

when you go around the supermarket,

وقتی در سوپرمارکت می‌گردید،

you need to be able to add up and check your bill.

باید بتوانید حساب خود را جمع کنید و حساب خود را بررسی کنید.

I need arithmetic to do my taxes every year.

من برای انجام مالیات هر سال نیاز به حساب دارم.

- And what is a good way to learn maths?

- و راه خوبی برای یادگیری ریاضی چیست؟

- I think a good teacher is essential.

- فکر می کنم یک معلم خوب ضروری است.

I think I enjoyed math so much

فکر می کنم از ریاضی بسیار لذت

because I had inspiring teachers

بردم زیرا معلمان الهام

who made it fun and interesting.

بخشی داشتم که آن را سرگرم کننده و جالب می کردند.

- What do people usually do with rubbish in your country?

- مردم معمولاً در کشور شما با زباله ها چه می کنند؟

- Well, in the US we often call this trash,

- خب، در ایالات متحده ما اغلب به این سطل زباله می گوییم،

(laughs)

(می خندد)

and usually people just throw their trash in the trash can,

و معمولاً مردم زباله های خود را در سطل زباله می اندازند، اما بازیافت زباله ها

but it's becoming more popular recycle.

محبوب تر می شود.

And we often, for example, in my house,

و ما اغلب، به عنوان مثال، در خانه من

we have a trash can for things that can't be recycled,

، یک سطل زباله برای چیزهایی داریم که قابل بازیافت نیستند،

and then we have a recycling bag where we put glass bottles

و سپس یک کیسه بازیافت داریم که در آن بطری های شیشه ای

or plastic containers,

یا ظروف پلاستیکی قرار می دهیم،

but there's often some scandal in different cities

اما اغلب در شهرهای مختلف رسوایی وجود

about if the recycling is actually being recycled.

دارد. اگر بازیافت واقعاً بازیافت شود.

So some people feel really skeptical and don't even recycle,

بنابراین برخی از مردم واقعاً شک دارند و حتی بازیافت نمی کنند،

but for me, I tried to do that.

اما برای من، سعی کردم این کار را انجام دهم.

- Right, so, what do you think

- درست است، پس

when you see rubbish or trash on the roads?

وقتی زباله یا زباله در جاده ها می بینید چه فکر می کنید؟

- When I see trash on the road,

- وقتی آشغال‌هایی را در جاده می‌بینم،

I usually wonder what kind of people could throw their trash

معمولاً به این فکر می‌کنم که چه جور آدم‌هایی می‌توانند زباله‌هایشان را

on the ground and not pick it up.

روی زمین بیندازند و آن‌ها را جمع نکنند.

It's kind of mind blowing to me

این یک جورهایی به من فکر می‌کند

that the simple act of picking up your trash,

که این کار ساده جمع کردن زباله‌های شما،

someone wouldn't do for me, it's a no brainer,

کسی برای من انجام نمی‌دهد، این کار بیهوده است

of course I'll pick up my trash,

، البته من زباله‌هایم را جمع می‌کنم،

but it's amazing some people don't feel the same way.

اما شگفت‌انگیز است که برخی افراد این را احساس نمی‌کنند. همون روش.

- Do you ever recycle paper and plastic?

- آیا تا به حال کاغذ و پلاستیک را بازیافت می کنید؟

- Yes, I often recycle paper and hard plastics,

- بله، من اغلب کاغذ و پلاستیک های سخت را بازیافت می کنم،

but in my city, something like a plastic bag,

اما در شهر من چیزی شبیه کیسه پلاستیکی،

these kinds of soft plastics, we can't recycle.

این نوع پلاستیک های نرم، نمی توانیم بازیافت کنیم.

So we have to just throw them out

بنابراین باید آنها را بیرون بیاندازیم

or try to at least reuse a plastic bag a couple of times

یا سعی کنیم حداقل چند بار

before throwing it out.

قبل از بیرون انداختن یک کیسه پلاستیکی از آن استفاده کنیم.

- Harry, is it important to keep your city clean?

- هری، تمیز نگه داشتن شهرت مهمه؟

- Absolutely, I'd say it should be everyone's priority.

- قطعاً، من می گویم این باید در اولویت همه باشد.

We should avoid littering at all costs,

ما باید به هر قیمتی از ریختن زباله پرهیز کنیم،

otherwise the streets just become filthy and on top of that,

در غیر این صورت خیابان ها کثیف می شوند و علاوه بر آن،

it can pose a health risk to the community, nice.

می تواند سلامتی جامعه را به خطر بیندازد، خوب است.

Great, and what's your favorite room?

عالی است، و اتاق مورد علاقه شما چیست؟

- Oh, that's a difficult one.

- اوه، این یک مشکل است.

I like the main room, so we've got a main room,

من اتاق اصلی را دوست دارم، بنابراین ما یک اتاق اصلی داریم

which is like a kitchen, dining room, living room.

که مانند آشپزخانه، اتاق غذاخوری، اتاق نشیمن است.

And it's quite spacious, there's a nice fireplace,

و کاملاً جادار است ، یک شومینه خوب وجود دارد،

so we can actually have a log fires going

بنابراین می‌توانیم در شب‌های بسیار سرد آتش‌سوزی داشته باشیم

in very cold nights.

.

- And is there anything you would like to change

- و آیا چیزی هست که بخواهید

about that room?

در آن اتاق تغییر دهید؟

- Yeah, we need to put more artwork on the walls

- آره، ما باید آثار هنری بیشتری روی دیوارها

because we moved in, well, it's a year ago now,

بگذاریم، زیرا ما به آنجا نقل مکان کردیم، خوب، الان یک سال پیش است،

but things move very slowly around here.

اما همه چیز در اینجا بسیار کند پیش می رود.

We haven't put up enough artwork,

ما آثار هنری کافی نگذاشته‌ایم،

so we're looking for pictures, paintings,

بنابراین به دنبال عکس‌ها، نقاشی‌ها

designs, and things that will go on the walls.

، طرح‌ها و چیزهایی هستیم که روی دیوارها می‌روند.

- Nice, did you like wearing jeans?

- نیس، دوست داشتی شلوار جین بپوشی؟

- For sure, I wear jeans an awful lot

- مطمئناً من خیلی شلوار جین می پوشم

because they're just so comfy and practical.

چون خیلی راحت و کاربردی هستند.

That said, I don't wear them in the summer so much

گفته می شود، من آنها را در تابستان زیاد نمی پوشم

because it's usually too hot.

زیرا معمولاً خیلی گرم است.

I think they're more suitable for the cooler seasons.

به نظر من برای فصول سردتر مناسب ترند.

- Right, how many hours do you sleep every day?

- درسته، هر روز چند ساعت می خوابی؟

- And this is a really strange question for me

- و این برای من واقعاً یک سؤال عجیب است

because my sleep is very erratic.

زیرا خواب من بسیار نامنظم است.

Sometimes I'll only sleep four hours

گاهی فقط چهار ساعت می‌خوابم

or sometimes it will be six hours

یا گاهی شش ساعت می‌خوابم

or sometimes it will be 10.

یا گاهی اوقات 10.

- Are you a patient person Harry?

- آیا تو آدم صبوری هری؟

- By and large, yes.

- در کل، بله.

I'm a fairly laid back person,

من یک فرد نسبتاً آرام هستم، که می‌گویم

that said it really does depend on the situation.

این واقعاً به موقعیت بستگی دارد.

I can get impatient sometimes in long queues,

من می توانم گاهی اوقات در صف های طولانی بی تاب می شوم،

like at the checkout till, in a supermarket.

مانند سر صندوق ها ، در سوپرمارکت.

- Are you a patient person, Dick?

- آیا تو آدم صبوری، دیک؟

- Yes, I am.

- بله من هستم.

I have to be as a musician.

من باید به عنوان یک نوازنده باشم.

I don't get impatient easily.

من به راحتی بی تاب نمی شوم.

I'm happy to just let things happen,

من خوشحالم که فقط اجازه می دهم همه چیز اتفاق بیفتد،

unless I'm hungry, then I lose my patience really quickly.

مگر اینکه گرسنه باشم، در این صورت به سرعت صبرم را از دست می دهم.

- Which languages do you speak?

- به کدام زبان صحبت می کنید؟

- I speak English and I speak some French as well.

- من انگلیسی صحبت می کنم و مقداری فرانسوی نیز صحبت می کنم.

I live in France.

من در فرانسه زندگی می کنم.

My friends should be better than it is,

دوستان من باید بهتر از آنچه هست باشند،

but I do speak some French every day.

اما من هر روز مقداری فرانسوی صحبت می کنم.

I go out to the, you know,

من

to the bakery that belongs to Yuri and buy my bread

به نانوایی که متعلق به یوری است بیرون می روم و نان خود را می خرم

and sort of chat to people I meet in the streets

و با افرادی که در خیابان ها می

and I pick up my daughter from the creche

بینم صحبت می کنم و دخترم را از مهد کودک می

and I speak a bit French there.

گیرم و کمی فرانسوی صحبت می کنم.

So yeah, my French is kind of coming along.

بنابراین بله، فرانسوی من به نوعی در حال آمدن است.

- Do you often look at the sky?

- آیا اغلب به آسمان نگاه می کنید؟

- Yes, I do, I love looking at the sky.

- بله، دوست دارم به آسمان نگاه کنم.

In Paris sometimes we get beautiful sunsets,

در پاریس گاهی اوقات غروب‌های زیبایی می‌بینیم،

and it's fantastic to look out the window

و دیدن از پنجره

and see the sky there.

و دیدن آسمان در آنجا فوق‌العاده است.

Also when I'm in the countryside back home,

همچنین وقتی در حومه شهر هستم،

certainly in England, I'll often be looking at the sky,

مطمئناً در انگلستان، اغلب به آسمان

looking for birds because my family will,

نگاه می کنم، به دنبال پرندگان می گردم، زیرا خانواده من

for some reason, the birdwatchers we love, you know,

به دلایلی، پرنده نگریانی که ما دوست داریم،

identify different birds and things.

پرندگان و چیزهای مختلف را شناسایی می کنند. .

And so it's always interesting

و بنابراین همیشه

to have a sort of scan of the horizon.

داشتن نوعی اسکن از افق جالب است.

- Do you know much about the stars and planets?

- آیا اطلاعات زیادی در مورد ستارگان و سیارات دارید؟

- Well, I mean, there's so much to know.

- خب، منظورم این است که چیزهای زیادی برای دانستن وجود دارد.

I know little things, I know for example,

من چیزهای کوچکی را می دانم، مثلاً

some constellations, I know what Orion looks like.

برخی از صورت های فلکی را می دانم، می دانم شکارچی چه شکلی است.

I know what is it the great bear or the plow

من می دانم خرس بزرگ یا

is what we used to call it in my family,

گاوآهن چیزی است که در خانواده من به آن می گفتیم

and the north star and some things like that,

و ستاره شمال و چیزهایی از این قبیل،

but no, not really, I don't understand most of it,

اما نه، واقعاً نه، من بیشتر آن را نمی فهمم

it's incredibly complicated.

، فوق العاده پیچیده است .

- Right, here we are,

- درسته، اینجاییم

have you always had the hair style you have now?

، آیا همیشه مدل موهایی که الان دارید را داشتید؟

- No, not at all.

- نه اصلا.

I mean, my hair really short now

منظورم این است که موهای من الان واقعاً کوتاه هستند،

because it's much more manageable, you know,

زیرا بسیار قابل کنترل هستند، می دانید،

easy to wash, no need to brush it and that.

شستن آسان است، نیازی به برس زدن نیست و اینها.

But when I was younger,

اما وقتی جوانتر

I used to have long, shoulder-length hair.

بودم، موهای بلند و بلندی داشتم که تا شانه می رسید.

I also played with the idea of dying it,

من هم با فکر مردن آن بازی کردم

but in the end, I never did.

، اما در نهایت هرگز این کار را نکردم.

- Right, now then., what's happening.

-درست، پس، چه اتفاقی می افتد.

Do you go to the barber's a lot?

زیاد آرایشگاه میری؟

- To tell the truth,

- راستش

I never go to the hairdressers these days

این روزها هیچ وقت آرایشگاه نمی روم

because my wife cuts my hair.

چون همسرم موهایم را کوتاه می کند.

However, when I was younger,

با این حال، وقتی کوچکتر بودم،

I used to go once a month and I always got the same style,

ماهی یک بار می رفتم و همیشه همان استایل،

short back and sides.

کمر و پهلوهای کوتاه را داشتم.

- What mobile apps do you use?

- از چه برنامه های موبایلی استفاده می کنید؟

- I use the usual ones of like

- من از موارد معمول مانند لایک در

the social media channels of,

کانال های رسانه های اجتماعی،

well, mainly Facebook and Instagram.

خوب، عمدتاً فیس بوک و اینستاگرام استفاده می کنم.

I'm not so clued up on how to use Twitter for example,

من نمی دانم که چگونه از توییتر استفاده

it's a bit too complicated for me.

کنم، برای من کمی پیچیده است.

What other apps do I use?

از چه برنامه های دیگری استفاده کنم؟

I use Sky Sports News quite a lot,

من از Sky Sports News بسیار استفاده

so I can keep up to date with all the football news.

می کنم، بنابراین می توانم از تمام اخبار فوتبال به روز باشم.

- What kind of apps do you expect will have in the future?

- انتظار دارید چه نوع برنامه هایی در آینده داشته باشند؟

- Well, wow, in the future, I mean,

-خب وای در آینده یعنی

I suppose any kind of app,

هر جور اپی فرض

I know this virtual, what's it called?

میکنم این مجازی رو میشناسم اسمش چیه؟

Virtual reality, VI virtual intelligence kind of thing

واقعیت مجازی، نوع هوش مجازی VI

is quite big these days, so maybe something like that,

این روزها بسیار بزرگ است، بنابراین شاید چیزی شبیه به آن،

where you wear the goggles as well with the app.

جایی که شما عینک را نیز با برنامه استفاده می کنید.

I'm not so sure, I'm not really big on technology.

من خیلی مطمئن نیستم، من واقعاً در زمینه فناوری بزرگ نیستم.

I just do what they tell me to do,

من فقط کاری را انجام می دهم که آنها به من می گویند،

and even then I have difficulty,

و حتی در آن زمان هم مشکل دارم،

but to try and actually envisage

اما برای اینکه تلاش کنم و در واقع تصور کنم

what will happen in the future, I'm not so sure.

که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ، چندان مطمئن نیستم.

- Right, have you spend a lot of money on a perfume?

- درسته، پول زیادی برای عطر خرج کردی؟

- Yes, I think I would,

- بله، فکر می کنم

if I was buying a present for somebody,

اگر می خواستم برای کسی هدیه ای بخرم،

I'd be happy to splash out on a nice perfume.

خوشحال می شوم که یک عطر خوب بپاشم.

It depends really, if I was buying it for myself,

بستگی داره واقعا اگه واسه خودم میخریدم

I don't think I would spend too much.

فکر نمیکنم زیاد خرج کنم.

If I was buying a present for somebody,

اگر می‌خواستم برای کسی هدیه بخرم

then yes, I'd fork out a bit of extra money.

، بله، مقداری پول اضافی می‌خریدم.