Take my ADVICE ➡ Learn ENGLISH Every Day - 🔴LIVE🔴 - Thursday 26th October 2023

And here we are again, back

و دوباره اینجا هستیم،

live on Thursday.

پنج شنبه به صورت زنده برگشتیم.

It's a lovely day here.

اینجا یک روز دوست داشتنی است.

I hope the weather is nice where you are as well.

امیدوارم در جایی که شما هم هستید هوا خوب باشد.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

Hello.

سلام.

oh there you are!

اوه تو هستی آیا

Can I say hi, everybody?

می توانم به همه سلام کنم؟

Hey, this is Mr. Duncan in England.

هی، این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so.

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy today?

امروز خوشحالی؟

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه به

We are approaching the end of the week.

پایان هفته نزدیک می شویم.

Tomorrow is Friday. Today is Thursday.

فردا جمعه است. امروز پنج شنبه است.

The weekend is approaching.

آخر هفته نزدیک است.

Some people think that the week is going by very slowly.

بعضی ها فکر می کنند که هفته خیلی کند می گذرد.

Maybe you are doing something that you don't want to do.

شاید شما در حال انجام کاری هستید که نمی خواهید انجام دهید.

Maybe you are stuck at work.

شاید سر کار گیر کرده اید.

And perhaps you are watching my stream in secret.

و شاید تو مخفیانه جریان من را تماشا می کنی.

Some people do.

برخی از مردم انجام می دهند.

A lot of people, when they're at work.

بسیاری از مردم، وقتی سر کار هستند.

Maybe they are bored with the task they are doing.

شاید آنها از کاری که انجام می دهند خسته شده اند.

They might go to the toilet and take their mobile phone with them

ممکن است به توالت بروند و موبایل خود را با خود ببرند

and they have a little look at the internet because they can't resist.

و کمی به اینترنت نگاه کنند زیرا نمی توانند مقاومت کنند.

So maybe at this very point in time right

بنابراین شاید در همین لحظه از زمان در حال

now, you might be sitting on the toilet watching me

حاضر، ممکن است روی توالت نشسته باشید و به من نگاه کنید

because you don't want to go back to work.

زیرا نمی خواهید به سر کار خود برگردید.

And if you are well,

و اگر خوب هستید،

you are more than welcome to join me.

بیشتر از آن خوشتان می آید که به من بپیوندید.

So my name is Duncan.

پس اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

I love English.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

So much and I have a feeling

خیلی زیاد و من این احساس را دارم

that you like English as well.

که شما هم انگلیسی را دوست دارید.

So that is the introduction. Out of the way.

بنابراین این مقدمه است. خارج از راه.

Please give me a lovely life as well.

لطفاً به من هم زندگی دوست داشتنی بدهید.

If you like me, please, Please like me.

اگه از من خوشت اومد لطفا لایکم کن

I know it sounds very desperate.

میدونم خیلی ناامید کننده به نظر میرسه به

That's because it is.

این دلیل است که اینطور است.

Please. Like this.

لطفا. مثل این.

And then YouTube might actually let people

و سپس YouTube ممکن است واقعاً به مردم اجازه دهد

see my material.

مطالب من را ببینند.

Yes, it is.

بله همینطور است.

Has as hard as that.

به همین سختی

It really is that difficult to be seen on YouTube these days.

واقعاً این روزها دیده شدن در یوتیوب خیلی سخت است .

By the way, just in case you're wondering why I am here on Thursday,

به هر حال، فقط در صورتی که تعجب می کنید که چرا من پنجشنبه اینجا هستم،

I'm doing some live streams between now and next Tuesday.

از هم اکنون تا سه شنبه آینده چند پخش زنده انجام می دهم.

Every day I am with you.

هر روز با تو هستم

It's incredible.

باورنکردنیه.

I know.

میدانم.

Mr. Duncan, we can't believe that you are doing this every day for free.

آقای دانکن، ما نمی توانیم باور کنیم که شما این کار را هر روز مجانی انجام می دهید.

And it's true.

و این درست است.

I am celebrating my 17th year,

من 17 سالگی خود را جشن می‌گیرم،

17 years on YouTube doing this.

17 سالی که در YouTube این کار را انجام می‌دهم. فکر

I don't think there are many people left on YouTube

نمی‌کنم افراد زیادی در یوتیوب باقی بمانند

who've been around for as long as I have

که تا زمانی که من

right here on this platform.

در این پلتفرم حضور داشته‌اند، حضور داشته باشند.

But I have, in fact, I'm going to let you in on a secret.

اما در واقع، من به شما اجازه می دهم که در مورد یک راز وارد شوید.

I am the first English English teacher

من اولین معلم انگلیسی انگلیسی

on YouTube.

در یوتیوب هستم.

It's true.

درسته.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

very interesting.

بسیار جالب.

We have a very interesting situation taking place.

شرایط بسیار جالبی داریم که در حال وقوع است.

Hello. To be true is.

سلام. درست بودن این است.

Hello there.

سلام. آیا

Are you still in the mountains or have you returned back home?

هنوز در کوه هستید یا به خانه برگشته اید؟

Congratulations.

تبریک می گویم.

You are first today.

تو امروز اول شدی

Well done, Beatrix.

آفرین، بئاتریکس.

It's very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

First on today's live chat.

اول در چت زنده امروز. دوست

It's lovely, Subsidise.

داشتنی است، یارانه بدهید.

It's obviously nice

واضح است که

people in the north of England.

مردم شمال انگلستان خوب هستند.

They talk like this. Hello?

اینجوری حرف میزنن سلام؟

They talk like this.

اینجوری حرف میزنن

People in the north of England.

مردم شمال انگلستان.

They sort of have this accent.

آنها به نوعی این لهجه را دارند.

People in Staffordshire, which is where I come from.

مردم در استافوردشایر، جایی که من از آنجا آمده ام.

Originally I was raised in a place called Stafford

من در ابتدا در مکانی به نام استافورد بزرگ شدم

and we have an accent.

و لهجه داریم.

Most people think that I don't have an accent, but I do have an accent.

بیشتر مردم فکر می کنند که من لهجه ندارم، اما لهجه دارم.

But I suppose most people are familiar with the Cockney accent.

اما فکر می‌کنم بیشتر مردم با لهجه کاکنی آشنا هستند.

Yeah. Hello.

آره سلام.

Well, hi.

My name is Mr.

خب سلام

اسم من آقای

Duncan, and I live in London in chat.

دانکن است و در لندن در چت زندگی می کنم.

I like to go up the old apple and Paris to say the.

من دوست دارم از سیب قدیمی و پاریس بروم تا آن را بگویم. بانوی

The old lady.

مسن.

Her indoors.

او در داخل خانه

The wife.

همسر

There's trouble in strikes.

مشکل در اعتصاب وجود دارد.

That's what I call my wife.

این چیزی است که من به همسرم می گویم.

She's my trouble in strikes.

او مشکل من در اعتصاب است.

So I never that I wearing my throat out this week.

بنابراین من هرگز گلویم را در این هفته خسته نمی کنم.

By the way, I did almost lose my voice yesterday and I've almost lost it today already.

اتفاقاً من دیروز تقریباً صدایم را از دست دادم و تقریباً امروز آن را از دست داده ام.

And I've only been here for a few minutes.

و من فقط چند دقیقه اینجا هستم.

Hello.

Also to who else is here today?

سلام.

همچنین برای چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Most soon, my roots.

خیلی زود، ریشه های من.

We also have Vitesse. Hello, Vitesse.

ویتسه هم داریم. سلام، ویتسه.

It's so lovely to see you here today.

خیلی دوست داشتنی است که شما را امروز اینجا می بینم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

we have Louis Mendez.

ما لویی مندز را داریم.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back here as well.

خوشحالم که شما را به اینجا برگشتم.

You are still in the mountains, Beatriz.

تو هنوز در کوه هستی، بئاتریز.

Now, if I remember correctly, last Sunday,

حالا اگر درست یادم باشد یکشنبه گذشته، آیا

wasn't it your general election

انتخابات سراسری

last Sunday?

یکشنبه گذشته شما نبود؟

Am I getting confused here?

آیا من اینجا گیج می شوم؟

I'm sure it was your general election in Argentina.

مطمئنم که انتخابات سراسری شما در آرژانتین بود.

So did you vote? I wonder.

پس رای دادی؟ من تعجب میکنم.

Cristina, you are the best English teacher on YouTube.

کریستینا، شما بهترین معلم انگلیسی در یوتیوب هستید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Well, I have had a lot of practice

خوب، من

doing this 17 years.

17 سال تمرین زیادی برای انجام این کار داشتم.

I mean, when you think about it, if you do something for 17 years,

منظورم این است که وقتی به آن فکر می‌کنید، اگر کاری را برای 17 سال انجام دهید،

you really hope that you have become quite good at it

واقعاً امیدوارید که در آن کاملاً خوب شده باشید

or else what's the point when you think about it?

یا در غیر این صورت وقتی به آن فکر می‌کنید چه فایده‌ای دارد؟

Hello to Prem Premkumar.

سلام به Prem Premkumar.

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Yes, we have lots of people joining us. Olga.

بله، ما افراد زیادی به ما می پیوندند. اولگا.

Hello, Olga, Nice to see you here as well.

سلام، اولگا، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I feel as if it's been a long time since you've joined us

احساس می کنم مدت زیادی از پیوستن شما به ما می گذرد

and I have a feeling maybe today you are only joining us for a short time also.

و این احساس را دارم که شاید امروز شما نیز برای مدت کوتاهی به ما ملحق شوید.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

I will say two more hellos

من دو سلام دیگر می گویم

and then we will get on with today's livestream.

و سپس به پخش زنده امروز می پردازیم.

Mustafa is here as well.

مصطفی هم اینجاست.

Nice to see you back with us

خوشحالم که شما را دوباره با ما می بینم

and we will have one more.

و ما یکی دیگر خواهیم داشت.

Hello

سلام

coming in a moment, Beatriz.

، بئاتریز.

Yes, we had a terrible result.

بله، نتیجه وحشتناکی داشتیم.

I am making no comments.

من هیچ نظری نمی دهم.

Indeed.

در واقع.

Well, a lot of people didn't even hear about it.

خب، بسیاری از مردم حتی در مورد آن چیزی نشنیده بودند.

So I thought last week I thought I heard on the news

بنابراین فکر کردم هفته گذشته فکر کردم در اخبار شنیده ام که

someone talking about the elections taking place in Argentina.

کسی در مورد انتخابات آرژانتین صحبت می کند.

Now, I do like the guy that won.

حالا، من آن مردی را که برنده شد دوست دارم.

Is he the guy with the big the big mutton chops?

آیا او همان مردی است که گوشت گوسفندی بزرگ دارد؟

That's what we call them.

این چیزی است که ما به آنها می گوییم.

When you grow your hair on the side of your face.

هنگامی که موهای خود را در کنار صورت خود رشد می کنید.

And you you have it very long.

و شما آن را بسیار طولانی دارید.

We call those mutton chops.

ما به آن گوشت گوسفندی می گوییم.

It's true.

درسته.

Look it up, Google.

جستجو کن، گوگل.

Now, if you want,

حالا اگه بخوای

I can wait.

میتونم صبر کنم

I can wait.

می توانم منتظر بمانم.

Shafiq is here as well.

شفیق هم اینجاست.

Nice to see you here, Shafiq.

از دیدنت خوشحالم، شفیق.

Very nice to see you here, in fact.

در واقع خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So the reason why I'm doing this is because 17 years on YouTube,

بنابراین دلیل اینکه من این کار را انجام می دهم این است که 17 سال در یوتیوب،

I've been doing this for over such a long time.

این کار را برای مدت طولانی انجام داده ام.

I have to say, my legs really do ache.

باید بگویم پاهایم واقعا درد می کند.

I've been standing here for 17 years,

من 17 سال اینجا ایستاده ام،

takes a long, a long time to become this

مدت زیادی طول می کشد تا اینقدر

tired, I can tell you now.

خسته شوم، اکنون می توانم به شما بگویم.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope you are enjoying my daily live stream.

امیدوارم از پخش زنده روزانه من لذت برده باشید. از

Every day I am here

with you between now and next Tuesday.

الان تا سه شنبه آینده هر روز با شما هستم.

Tuesday will be the day when we celebrate the actual anniversary.

سه شنبه روزی است که سالگرد واقعی را جشن می گیریم .

31st of October 2006 was when I started doing this.

31 اکتبر 2006 زمانی بود که این کار را شروع کردم. روز

On Sunday.

یکشنبه.

We will be celebrating with Mr.

ما با آقای استیو جشن خواهیم گرفت

Steve, and I might also show some very old videos

، و همچنین ممکن است چند ویدیوی بسیار قدیمی

of me way back

از خودم

in 2006,

در سال 2006 نشان دهم،

all of fact.

در واقع همه.

Coming up next Sunday with Mr.

یکشنبه آینده هم با آقای

Steve as well, Who isn't here, by the way, Mr.

استیو، که اینجا نیست، آقای

Steve.

استیو.

Believe it or not, at the moment, Steve is at a funeral.

باور کنید یا نه، در حال حاضر استیو در مراسم تشییع جنازه است.

What more can you say?

دیگه چی میتونی بگی؟

Really?

واقعا؟

Hello to said hello, Mr. Duncan.

سلام برای گفتن سلام، آقای دانکن.

I really like your lessons.

من واقعاً درس های شما را دوست دارم.

They are interesting for me to use your teaching methods during my teaching.

برای من جالب است که از روش های تدریس شما در طول تدریس استفاده کنم.

Thank you, said Amir.

امیر گفت ممنون.

It's not Leslie, I have to say I do.

لسلی نیست، باید بگویم که دارم.

Can't get a lot of messages from teachers.

نمی توان پیام های زیادی از معلمان دریافت کرد.

And also, I know a lot of teachers use my livestreams

و همچنین، می دانم که بسیاری از معلمان از پخش زنده من

and also my old English lessons in their classrooms.

و همچنین درس های انگلیسی قدیمی من در کلاس های درس خود استفاده می کنند.

You might be amazed to find out where

شاید تعجب کنید که بفهمید

my English classes are actually shown.

کلاس های انگلیسی من واقعاً کجا نمایش داده می شود.

You might not know this,

ممکن است این را ندانید،

but a couple of years ago I had an email.

اما چند سال پیش یک ایمیل داشتم.

I received a message from someone in France

پیامی از شخصی در فرانسه دریافت کردم

and they were head of education

و آنها رئیس آموزش و پرورش

in the French

در

Prison Service

سازمان زندان فرانسه بودند

and they asked if they could use my English lessons

و از آنها پرسیدند که آیا می توانند از درس های زبان انگلیسی من

to teach the convicts in prison.

برای آموزش به محکومان زندان استفاده کنند.

I think they were using it as punishment.

فکر می کنم از آن به عنوان مجازات استفاده می کردند. به

I think it was a type of punishment.

نظر من این یک نوع مجازات بود.

If they were misbehaving, they would send them to a room

اگر آنها بدرفتاری می کردند، آنها را به اتاقی می فرستادند

and all that was playing in there on a very large

و همه چیزهایی که در آنجا روی یک صفحه تلویزیون بسیار بزرگ پخش می شد

TV screen for my English lessons.

برای درس زبان انگلیسی من.

So maybe, maybe it was used as a type of deterrent.

بنابراین شاید، شاید به عنوان یک نوع بازدارنده استفاده می شد.

Deterrent. That's a good word.

بازدارنده این کلمه خوبی است.

By the way, when we describe something as a deterrent,

به هر حال، وقتی چیزی را به عنوان یک عامل بازدارنده توصیف می کنیم، از

we are using something as a way of preventing

چیزی به عنوان راهی برای جلوگیری

a situation from occurring.

از وقوع یک موقعیت استفاده می کنیم.

It is a deterrent.

بازدارنده است.

It is trying to discourage someone

این تلاش برای منصرف کردن کسی

from doing something quite often

از انجام کاری اغلب

something bad or illegal.

بد یا غیرقانونی است.

So it is true that many teachers

بنابراین درست است که بسیاری از معلمان از

use my livestreams and also

پخش زنده من و

my recorded videos as well.

همچنین ویدیوهای ضبط شده من استفاده می کنند.

There are.

وجود دارد.

I think at the moment there are maybe one over one,

فکر می کنم در حال حاضر شاید بیش از یک،

one and a half thousand videos on my YouTube channel.

یک و نیم هزار ویدیو در کانال یوتیوب من وجود داشته باشد.

I think. So

من فکر می کنم. بنابراین

you have a very particular method of teaching.

شما روش بسیار خاصی برای تدریس دارید.

It is very useful.

این بسیار کاربردی است.

Thank you very much. I try my best.

بسیار از شما متشکرم. تمام تلاشم رو میکنم.

All I can do and all you can do is try your best.

تنها کاری که من می توانم انجام دهم و شما می توانید انجام دهید این است که تمام تلاش خود را بکنید.

That's all we can do when you think about it.

این تنها کاری است که ما می توانیم انجام دهیم وقتی به آن فکر کنید.

So I am here to give you some help with your English, to give you some advice,

بنابراین من اینجا هستم تا در مورد انگلیسی شما کمکی به شما بکنم، تا به شما مشاوره بدهم،

which just happens to be

the subject we are talking about today.

موضوعی که امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

That is what we will be discussing on today's live stream.

این همان چیزی است که ما در پخش زنده امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So I hope you will stay with me.

پس امیدوارم با من بمونی

We are looking at giving advice or maybe taking advice.

ما به دنبال نصیحت کردن یا شاید گرفتن نصیحت هستیم. آیا

Have you ever taken any advice from another person?

تا به حال توصیه ای از شخص دیگری دریافت کرده اید؟ آیا

Have you ever given advice to someone else?

تا به حال به شخص دیگری توصیه کرده اید؟

That is today's topic.

موضوع امروز همین است.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر به

UK time.

وقت انگلستان

I am with you quite a few times over the next few days

من در چند روز آینده چندین بار با شما هستم

and with you quite a lot.

و بسیار با شما هستم.

In fact, because I'm celebrating

در واقع، به این دلیل که من

my 17 years on YouTube.

17 سالگی خود را در یوتیوب جشن می‌گیرم.

Don't forget to give me a like as well.

یادتون نره به من هم لایک کنید

Please

لطفا

give me one of these and I will be ever so happy.

یکی از اینها را به من بدهید و من همیشه خوشحال خواهم شد.

I believe the best teacher in Mr.

من معتقدم بهترین معلم در

Duncan's way is his amazing ability to adjust his tones.

راه آقای دانکن توانایی شگفت انگیز او در تنظیم صدایش است.

He deliberately makes himself light

او عمداً خودش را به

your intake systems.

سیستم های مصرفی شما روشن می کند.

so it is very easy to absorb what I do.

بنابراین جذب کاری که انجام می دهم بسیار آسان است.

I think that's what you're saying.

من فکر می کنم این چیزی است که شما می گویید.

Thank you very much. It's very kind of you to say.

بسیار از شما متشکرم. این خیلی لطف شماست که می گویید.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

So today we are looking at giving

بنابراین امروز ما به دنبال نصیحت کردن هستیم

and also taking advice.

.

You give advice, You take advice.

نصیحت می کنی، نصیحت می کنی.

Of course.

البته.

A few moments ago I was talking about teaching and I suppose teaching is a type of advice.

چند لحظه پیش داشتم در مورد تدریس صحبت می کردم و فکر می کنم تدریس یک نوع توصیه است.

So you are advising, you are giving

پس نصیحت می کنید،

advice and information.

نصیحت و اطلاعات می کنید.

So I would say that part of teaching

بنابراین من می گویم که بخشی از آموزش

is giving advice.

دادن مشاوره است.

I think it is true to say that is the case.

فکر می‌کنم درست است که بگوییم چنین است.

So when we look at advice,

بنابراین وقتی به نصیحت نگاه می کنیم،

we often give words of advice.

اغلب نصیحت می کنیم.

So it's a great way of saying or stating that advice

بنابراین این یک راه عالی برای گفتن یا بیان این است که توصیه

or information is being given

یا اطلاعات

as help.

به عنوان کمک ارائه می شود.

You are helping someone by saying something to them.

شما با گفتن چیزی به کسی کمک می کنید.

Advice You give words of

نصیحت شما نصیحت می کنید

advice.

.

Advice is something that is offered

نصیحت چیزی است که به

a person might offer advice.

شخص پیشنهاد می شود ممکن است مشاوره ارائه دهد.

They are allowing you to learn something from them.

آنها به شما اجازه می دهند از آنها چیزی یاد بگیرید.

They have some information that might be useful to you.

آنها اطلاعاتی دارند که ممکن است برای شما مفید باشد.

I have something that I can tell you

من چیزی دارم که می توانم به شما بگویم

that might be useful,

که ممکن است مفید باشد،

a useful piece of information that I give to you is advice.

اطلاعات مفیدی که به شما می دهم مشاوره است.

Advice is something that is offered

نصیحت چیزی است که به آن

a helpful hint

اشاره

or suggestion is advice.

یا پیشنهاد مفیدی ارائه می‌شود.

Hint. I love that word.

اشاره. من عاشق این کلمه هستم

Hint hint.

نکته نکته.

You give a hint.

شما یک اشاره می کنید.

It is normally a small piece of advice that is useful.

معمولاً این یک توصیه کوچک است که مفید است.

A little suggestion.

یه پیشنهاد کوچولو

Sometimes you might not want to give someone advice,

گاهی ممکن است نخواهید کسی را نصیحت کنید،

so instead you give them a hint,

بنابراین در عوض به او اشاره ای می کنید،

just a small piece of information.

فقط یک اطلاعات کوچک.

Or maybe you want someone to learn for themselves.

یا شاید می خواهید کسی خودش یاد بگیرد.

So maybe you make a suggestion and then you encourage that person

بنابراین شاید شما پیشنهادی بدهید و سپس آن شخص را تشویق کنید

to go out and find out all about that thing for themselves.

که بیرون برود و خودش همه چیز را در مورد آن چیز بیابد.

So want to give a piece of advice

بنابراین می‌خواهید یک نصیحت ارائه دهید

that can encourage someone to find out more.

که می‌تواند کسی را تشویق کند تا بیشتر بداند.

So I think there are many ways of expressing

بنابراین فکر می‌کنم راه‌های زیادی برای بیان

advice, many ways of doing it.

توصیه، راه‌های زیادی برای انجام آن وجود دارد.

So a helpful hint or suggestion

بنابراین یک نکته یا پیشنهاد مفید

is advice.

توصیه است.

You offer advice,

شما مشاوره ارائه می دهید،

We offer information.

ما اطلاعات ارائه می دهیم.

You are allowing someone to learn something from you.

شما به کسی اجازه می دهید چیزی از شما یاد بگیرد.

You are giving advice.

نصیحت میکنی

You might offer advice as well.

شما ممکن است مشاوره نیز ارائه دهید.

Of course, the opposite is also possible.

البته برعکس آن نیز ممکن است.

You can receive advice.

می توانید مشاوره دریافت کنید.

It doesn't matter who you are

فرقی نمی کند که چه کسی هستید

or how old you are or what your experience is.

یا چند سال دارید یا چه تجربه ای دارید.

I think it is always possible to learn

من فکر می‌کنم همیشه می‌توان

something from other people

چیزی از دیگران یاد گرفت،

so you can also receive advice you can give and receive.

بنابراین شما نیز می‌توانید توصیه‌هایی دریافت کنید که می‌توانید بدهید و دریافت کنید.

So you might say that giving advice is an active

بنابراین ممکن است بگویید که نصیحت کردن یک عمل فعال

action

and receiving advice is passive.

و دریافت نصیحت غیرفعال است.

So you are saying that someone will give you

بنابراین شما می گویید که شخصی اطلاعاتی را به شما می دهد

information that might be useful to you.

که ممکن است برای شما مفید باشد.

Maybe there is a question

شاید سوالی وجود داشته باشد

that you don't know the answer to that person might give you a suggestion,

که نمی دانید پاسخ آن شخص ممکن است به شما پیشنهاد دهد،

so they are advising you on something

بنابراین در مورد چیزی به شما توصیه می کنند

that you are not sure of.

که شما از آن مطمئن نیستید.

Maybe something you have to do.

شاید کاری که باید انجام دهید.

Maybe a piece of information that you want

شاید اطلاعاتی که بخواهید

to be more clear about.

در مورد آن واضح تر باشید.

So it is

بنابراین

a good way of doing that.

راه خوبی برای انجام آن است.

So you can receive advice as well.

بنابراین می توانید مشاوره نیز دریافت کنید.

You offer advice, you receive advice.

نصیحت می کنید، نصیحت می کنید.

Both of those things can be very useful indeed.

هر دوی این موارد می توانند در واقع بسیار مفید باشند.

To give

advice is to advise.

نصیحت کردن، نصیحت کردن است.

So there is a difference between those two words.

بنابراین بین این دو کلمه تفاوت وجود دارد.

Advice is the thing that you give

نصیحت چیزی است که تو نصیحت می کنی

advice is

the verb you are advising,

فعل است که نصیحت می کنی،

someone you advise, you are helping someone.

کسی را نصیحت می کنی، به کسی کمک می کنی.

So when you advise us, you are providing help.

بنابراین وقتی به ما مشاوره می دهید، در حال ارائه کمک هستید.

You are helping that person.

شما به آن شخص کمک می کنید.

You are giving information to someone

شما اطلاعاتی را به کسی می‌دهید که به او

you advise is someone.

توصیه می‌کنید.

Quite often people in power,

غالباً افراد صاحب قدرت،

people with senior positions,

افرادی با مناصب ارشد،

quite often have people around them to give them advice

اغلب افرادی را در اطراف خود دارند که به آنها مشاوره می دهند

and they are often described as advisers.

و آنها اغلب به عنوان مشاور توصیف می شوند.

So advice is the thing that is given as a verb.

پس نصیحت چیزی است که به صورت فعل آورده می شود. به

You advise someone.

کسی نصیحت می کنی

So there is a difference between those two words.

بنابراین بین این دو کلمه تفاوت وجود دارد.

It might seem like a small difference, but if you are writing

ممکن است یک تفاوت کوچک به نظر برسد، اما اگر

something formally, you have to get it right.

چیزی را به صورت رسمی می نویسید، باید آن را درست انجام دهید.

Advice and

نصیحت و

advise.

نصیحت.

You aren't giving the information.

شما اطلاعات را نمی دهید

You are offering advice

شما

by advising.

با مشاوره دادن مشاوره می دهید.

The advice given is seen quite often

توصیه های داده شده اغلب

as helpful to the one offering it.

برای کسی که آن را ارائه می دهد مفید تلقی می شود.

So the advice given is seen as helpful

بنابراین توصیه های ارائه شده

to the one offering it.

برای کسی که آن را ارائه می دهد مفید تلقی می شود.

So maybe I think that you need some advice.

بنابراین شاید من فکر می کنم که شما نیاز به مشاوره دارید.

So the reason why a person will give advice to another person

بنابراین دلیل اینکه شخصی به شخص دیگری توصیه می کند این

is because they believe it is useful or helpful.

است که معتقد است مفید یا مفید است.

So that is one of the reasons why someone will try

بنابراین این یکی از دلایلی است که کسی سعی می کند

or they will offer to give advice.

یا پیشنهاد مشاوره می دهد.

Not everyone likes to be advised.

همه دوست ندارند نصیحت شوند.

It is true.

درست است.

Some people don't like it.

برخی از مردم آن را دوست ندارند.

Some people don't like to be given advice.

بعضی ها دوست ندارند به آنها نصیحت شود.

You might ask someone for advice

ممکن است از کسی راهنمایی بخواهید

or you seek a person's counsel

یا از شخصی که

you counsel.

شما مشاوره می دهید، کمک بگیرید.

So if a person is giving advice, we can say that they are

بنابراین اگر شخصی نصیحت می کند، می توان گفت که در حال

counselling another person.

مشاوره با شخص دیگری است.

You seek counsel.

تو دنبال مشاوره

So basically counsel means to help to advise.

پس اصولاً نصیحت به معنای کمک به نصیحت کردن است.

You are discussing maybe something with another person

شما در حال بحث و گفتگو با شخص دیگری هستید

and you are trying to help them by giving them useful advice.

و سعی می کنید با دادن توصیه های مفید به او کمک کنید.

Advice can be described

مشاوره را می توان

as help assistance,

به عنوان کمک کمک،

information, guidance, instruction

اطلاعات، راهنمایی، دستورالعمل

or recommendation.

یا توصیه توصیف کرد.

So I suppose if there is something you want to offer

بنابراین من فکر می کنم اگر چیزی وجود دارد که می خواهید

as advice, you can help that person.

به عنوان مشاوره ارائه دهید، می توانید به آن شخص کمک کنید.

You are giving them assistance, you are offering them information,

شما به آنها کمک می کنید، به آنها اطلاعات می دهید،

you are offering guidance,

راهنمایی،

instruction, or maybe recommendation.

آموزش یا شاید توصیه می کنید.

You are recommending something.

شما چیزی را توصیه می کنید.

Maybe a person has nothing to do

شاید کسی

on Friday night and they might ask their friend

در شب جمعه کاری نداشته باشد و ممکن است از دوست خود بپرسد

if they know of anywhere to go or any place

که آیا جایی برای رفتن یا جایی

that is exciting to visit.

که دیدن آن هیجان انگیز است را می شناسد.

So the other person will give them advice, they will give them

بنابراین طرف مقابل آنها را نصیحت می کند، توصیه هایی به آنها می کند

some recommendation, maybe a place to eat.

، شاید جایی برای غذا خوردن.

I know a great place

من یک مکان عالی را می شناسم

where you can take your girlfriend on a date.

که در آن می توانید دوست دختر خود را به قرار ملاقات ببرید.

A lovely restaurant.

یک رستوران دوست داشتنی

It's very romantic.

خیلی رمانتیکه

So I am recommending something to you.

بنابراین من چیزی را به شما توصیه می کنم.

I am offering you some advice

من به شما توصیه هایی می کنم

that may or may not be useful.

که ممکن است مفید باشد یا نباشد.

You might receive advice willingly.

ممکن است با کمال میل مشاوره دریافت کنید.

This is often described as solicited advice.

این اغلب به عنوان توصیه درخواستی توصیف می شود.

So to solicit is to offer something

بنابراین درخواست به معنای ارائه چیزی

or to put something forward

یا ارائه چیزی

as an offer to another person.

به عنوان پیشنهاد به شخص دیگری است.

So advice that you want to receive

بنابراین توصیه ای که می خواهید دریافت کنید، به شما

is given, solicited, or in a solicited way.

داده می شود، درخواستی، یا به روشی درخواستی.

You offer advice.

شما مشاوره می دهید

It's a little bit like advertising as well.

این کمی شبیه تبلیغات نیز هست.

Maybe someone will come to your door and they will knock on your door

شاید یک نفر به در خانه شما بیاید و در خانه شما را بزند

and they will try to sell something to you on your doorstep

و بخواهد چیزی را

that is not solicited, that is unsolicited.

که خواسته نشده، ناخواسته است، به شما بفروشد.

You did not ask for it.

شما آن را نخواستید.

It was offered without your permission.

بدون اجازه شما ارائه شد.

You might receive advice

ممکن است ناخواسته مشاوره دریافت کنید

unwillingly.

.

So as I just said, that is the opposite.

پس همانطور که گفتم برعکس است.

This is unsolicited advice.

این توصیه ناخواسته است.

We often go to places for advice.

ما اغلب برای مشاوره به مکان هایی می رویم.

We might go to an organisation.

ممکن است به یک سازمان برویم.

Maybe if there is a couple in a relationship or a marriage

شاید اگر زن و شوهری در یک رابطه یا ازدواج هستند

who are having difficulty with their relationship,

که در رابطه با آنها مشکل دارند، به

they will go to see someone who will give them advice.

دیدن شخصی بروند که به آنها توصیه کند.

I'm not sure if it happens nowadays, but I do remember

من مطمئن نیستم که امروزه این اتفاق می افتد یا نه، اما به یاد دارم که

way back in the 1970s and the eighties,

در دهه 1970 و دهه هشتاد،

there were a lot of people offering marriage advice.

افراد زیادی بودند که مشاوره ازدواج ارائه می کردند.

So you would go along and you would try to help your relationship.

بنابراین شما همراهی می کنید و سعی می کنید به رابطه خود کمک کنید. فکر می‌کنم

I think I think most of this started in the 1980s

بیشتر این اتفاقات در دهه 1980 شروع شد و

by people became more aware of their their social situations,

مردم از موقعیت‌های اجتماعی‌شان،

especially in relationships.

به‌ویژه در روابط، آگاه‌تر شدند.

So there are many things that you can get advice about.

بنابراین موارد زیادی وجود دارد که می توانید در مورد آنها مشاوره بگیرید.

Of course, you can go to a therapist as well.

البته می توانید به یک درمانگر نیز مراجعه کنید.

So maybe a person that you visit may be a person that you go

بنابراین ممکن است شخصی که به ملاقاتش می‌روید ممکن است شخصی باشد که به سراغش می‌روید و به

to who will give you help, information, maybe therapy.

شما کمک، اطلاعات و شاید درمان می‌دهد.

I know in the United States, many people have therapy.

من می دانم که در ایالات متحده، بسیاری از مردم درمان دارند. پیش

They go to someone and they will sit down maybe for an hour

یکی می روند و شاید یک ساعتی می نشینند

and they will tell that person all their problems, all their troubles that they are having.

و همه مشکلاتشان را به آن آدم می گویند، همه گرفتاری هایی که دارند.

Of course, not all advice is useful.

البته همه توصیه ها مفید نیستند.

You might find yourself receiving bad advice.

ممکن است متوجه شوید که توصیه های بدی دریافت می کنید.

This can happen in many different situations.

این می تواند در بسیاری از شرایط مختلف اتفاق بیفتد.

One of the most common, I think these days

یکی از رایج ترین، به نظر من این روزها،

is financial advice.

مشاوره مالی است. به

Everyone seems to know the way to make lots of money,

نظر می رسد همه راه های کسب درآمد زیاد،

investing in shares,

سرمایه گذاری در سهام،

buying cryptocurrency.

خرید ارز دیجیتال را می دانند.

That's the big one.

آن بزرگ است.

Although it would appear that that is not as popular as it used to be.

اگرچه به نظر می رسد که به اندازه گذشته محبوب نیست .

But I know a couple of years ago

اما می‌دانم که چند سال پیش

everyone was talking about buying Bitcoin and cryptocurrency

همه درباره خرید بیت‌کوین و ارز دیجیتال صحبت می‌کردند

and then the value would go up and then it would fall again.

و سپس ارزش آن بالا می‌رفت و دوباره سقوط می‌کرد.

Sometimes people would take advice from another person

گاهی اوقات مردم از شخص دیگری مشاوره می گرفتند

and they would lose all their money.

و تمام پول خود را از دست می دادند.

So it can happen.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد.

It can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

Financial advice, I think, is one of the trickiest

من فکر می کنم مشاوره مالی یکی از پیچیده ترین هاست

because sometimes you might receive bad advice

زیرا گاهی اوقات ممکن است توصیه های بدی دریافت کنید

and you might actually lose money because of it.

و در واقع به دلیل آن پول از دست بدهید.

So not all advice is good advice.

بنابراین همه توصیه ها توصیه خوبی نیستند.

Sometimes you can receive

گاهی اوقات می توانید

bad advice or unhelpful advice.

توصیه های بد یا توصیه های غیر مفید دریافت کنید. ممکن است

The person receiving bad advice

فردی که مشاوره بد دریافت می کند

might be described as being ill advised.

به عنوان بیمار توصیه شده توصیف شود.

So you can see the phrase just underneath my finger.

بنابراین می توانید عبارت را دقیقاً زیر انگشت من ببینید. به

You are ill advised.

شما بد توصیه شده است.

So we often describe this situation when a person has received

بنابراین ما اغلب این وضعیت را زمانی توصیف می‌کنیم که شخصی

or they've been the victim of bad advice.

قربانی توصیه‌های نادرست شده یا شده است.

They were ill advised.

آنها بد توصیه شده بودند.

It is a phrase we often use

این عبارتی است که ما اغلب

when we are talking about advice that was not helpful.

وقتی در مورد توصیه هایی صحبت می کنیم که مفید نبوده استفاده می کنیم.

In fact, it may have caused damage.

در واقع، ممکن است باعث آسیب شود.

You help someone, you assist someone.

شما به کسی کمک می کنید، به کسی کمک می کنید.

So we often see advice as a form of help assistance.

بنابراین ما اغلب مشاوره را نوعی کمک کمک می بینیم.

You are offering information not to another person.

شما اطلاعاتی را به شخص دیگری ارائه نمی دهید. داری

You are giving them advice.

نصیحتشون میکنی

I don't like to be advised, says Moustafa.

مصطفی می گوید دوست ندارم نصیحت شوم.

I feel like we should change the topic.

فکر می کنم باید موضوع را عوض کنیم.

I don't make mistakes, but of course everyone makes mistakes,

من اشتباه نمی کنم، اما مطمئناً همه اشتباه می کنند،

but with no confrontation.

اما بدون تقابل.

I think many people don't like this.

من فکر می کنم بسیاری از مردم این را دوست ندارند. به

I think it is human. Behave here.

نظر من انسان است. اینجا رفتار کن

Sometimes we don't like to

گاهی اوقات دوست نداریم به ما

be told how to do something.

بگویند چگونه کاری را انجام دهیم.

I think maybe it is arrogance.

من فکر می کنم شاید غرور است.

Even I sometimes I have to say I will put my hand up

حتی من گاهی اوقات باید بگویم دستم را بالا می‌برم

and I will say that sometimes I don't like

و می‌گویم که گاهی دوست ندارم به من

to be told how to do something

بگویند چگونه کاری را انجام دهم،

because I think I already know how to do it.

زیرا فکر می‌کنم از قبل می‌دانم چگونه آن کار را انجام دهم.

So I think we all have that problem.

بنابراین من فکر می کنم همه ما این مشکل را داریم.

We all sometimes reject advice

همه ما گاهی توصیه را رد می کنیم

because we think we know better than that person.

زیرا فکر می کنیم بهتر از آن شخص می دانیم.

We think we already know how to do something,

ما فکر می کنیم از قبل می دانیم که چگونه کاری را انجام دهیم،

but Advice can be useful.

اما مشاوره می تواند مفید باشد.

There might be many situations where you need advice

ممکن است موقعیت‌های زیادی وجود داشته باشد که در آن شما نیاز به مشاوره

from someone and there is no shame.

از کسی داشته باشید و شرمنده نباشد.

There is nothing wrong with asking another person for help or advice.

هیچ اشکالی ندارد که از شخص دیگری کمک یا مشاوره بخواهید.

You should never be ashamed of that.

شما هرگز نباید از آن خجالت بکشید.

A professional adviser is often described as a counsellor.

یک مشاور حرفه ای اغلب به عنوان یک مشاور توصیف می شود.

As I mentioned a few moments ago, a person whose job

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم، فردی که وظیفه اش

is to give advice

مشاوره دادن است،

normally connected to a way or the way

معمولاً به یک راه یا شیوه

a person behaves or thinks, or maybe two people in a relationship.

رفتار یا تفکر یک فرد یا شاید دو نفر در یک رابطه مرتبط است.

As I mentioned earlier, they are often described as a counsellor.

همانطور که قبلا ذکر کردم، آنها اغلب به عنوان یک مشاور توصیف می شوند.

They also can be described

آنها همچنین می توانند

as an adviser as well.

به عنوان یک مشاور نیز توصیف شوند.

So a person who is an adviser

بنابراین فردی که مشاور

is, a person who gives advice

است، شخصی که به

normally in a professional way,

طور معمول به روش حرفه ای مشاوره می دهد،

you might have

ممکن است

relationship advice,

مشاوره روابط داشته باشید،

you see a relationship adviser,

مشاور روابط،

financial advice,

مشاوره مالی،

medical advice.

مشاوره پزشکی باشید.

So there is one I haven't mentioned yet.

بنابراین یکی وجود دارد که من هنوز به آن اشاره نکرده ام.

You might have to go to see someone because you are worried about

ممکن است مجبور شوید برای دیدن کسی بروید زیرا نگران هستید که

how to handle a certain health problem or health issue.

چگونه یک مشکل سلامتی یا مشکل سلامتی خاص را مدیریت کنید.

It is true.

درست است.

So an adviser is a person

پس مشاور فردی است

who gives information.

که اطلاعات می دهد.

They are an adviser

آنها یک مشاور هستند

and you might notice their

و ممکن است متوجه شوید که

there are two spellings of the word adviser.

دو املای کلمه مشاور وجود دارد.

So you can spell it in two different ways with,

بنابراین شما می توانید آن را به دو روش مختلف املا کنید،

and e

و e

So there are two different ways.

بنابراین دو روش مختلف وجود دارد.

One, of course, is used in American English and the other in British English.

البته یکی در انگلیسی آمریکایی و دیگری در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

You might also suggest

شما همچنین ممکن است

something suggest I like that word.

چیزی را پیشنهاد کنید که نشان دهد آن کلمه را دوست دارم.

You suggest you suggest something to another person.

شما پیشنهاد می کنید چیزی را به شخص دیگری پیشنهاد دهید.

You make a suggestion.

شما یک پیشنهاد بدهید.

So a suggestion is a piece of advice that you are offering.

بنابراین یک پیشنهاد توصیه ای است که شما ارائه می کنید.

That is the advice.

این نصیحت است.

The advice is the suggestion.

نصیحت، پیشنهاد است.

Shall we go out for a meal tonight?

امشب بریم بیرون غذا بخوریم؟

Let's go to that new place that's opened in the High Street.

بیایید به آن مکان جدیدی که در High Street باز شده است برویم.

I suggest you make a suggestion.

پیشنهاد میکنم یه پیشنهاد بدید

Maybe you make a suggestion as to what to watch on television tonight.

شاید پیشنهادی بدهید که امشب چه چیزی را در تلویزیون تماشا کنید.

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

You make a suggestion, suggest something.

شما یک پیشنهاد بدهید، چیزی پیشنهاد دهید.

You put forward advice or you offer

توصیه هایی را مطرح می کنید یا چیزی را پیشنهاد می کنید

something that can be accepted or refused.

که می توان آن را پذیرفت یا رد کرد.

Some people find it hard to ask for advice

برخی از افراد به سختی درخواست مشاوره می دهند

and they see it as a sign of weakness.

و آن را نشانه ضعف می دانند.

This might be true, but I would say, as I said,

این ممکن است درست باشد، اما من می گویم، همانطور که

a few moments ago, there is nothing wrong with asking for help.

چند لحظه پیش گفتم، درخواست کمک اشکالی ندارد.

If you need help,

اگر به کمک نیاز دارید،

never be afraid to

هرگز از

ask for help or advice.

درخواست کمک یا مشاوره نترسید.

And also, as I said earlier, teachers

و همچنین، همانطور که قبلاً گفتم، معلمان

are always willing to give advice

همیشه مایلند که

that is their job when you think about it.

وقتی در مورد آن فکر می کنید، توصیه هایی که وظیفه آنهاست ارائه دهند.

So I would say that advice given in education

بنابراین می‌توانم بگویم که توصیه‌هایی که در آموزش و پرورش داده می‌شود،

is generally the way that teaching works.

به طور کلی روشی است که آموزش کار می‌کند.

You are always giving advice.

شما همیشه نصیحت می کنید. آیا

Can I say hello to Sash?

می توانم به ساش سلام کنم؟

Hello, Sash. Sash.

سلام ساش ارسی.

Double sash.

ارسی دوبل.

I haven't seen you for quite a while.

خیلی وقته ندیدمت

Hello and welcome back. It's lovely to see you.

سلام و خوش آمدید. دیدنت لذت بخشه

Thank you for joining me on this Thursday afternoon.

از اینکه در این پنجشنبه بعد از ظهر به من ملحق شدید متشکرم. در

Here are some words of advice.

اینجا چند توصیه است.

Now, these are things that I like to offer when I talk generally

اکنون، اینها چیزهایی هستند که من دوست دارم وقتی به طور کلی

about situations that people might come across.

در مورد موقعیت هایی صحبت می کنم که ممکن است مردم با آنها مواجه شوند، ارائه دهم.

One of the things that you learn as you get older

یکی از چیزهایی که با افزایش سن یاد می گیرید این

is that you can give advice to people.

است که می توانید به مردم مشاوره بدهید.

You can give words of advice.

می توانید نصیحت کنید.

So I would like to offer words of advice.

بنابراین من می خواهم توصیه هایی را ارائه دهم.

Today, if I may,

امروز، اگر اجازه داشته باشم،

perhaps my advice will be useful.

شاید توصیه من مفید باشد.

Or maybe not.

یا شاید هم نه.

You have a choice.

شما یک انتخاب دارید.

Never worry about the things you cannot change.

هرگز نگران چیزهایی نباشید که نمی توانید تغییر دهید.

There are things in the world that you can change quite often.

چیزهایی در دنیا وجود دارد که می توانید اغلب آنها را تغییر دهید .

You can alter certain things.

شما می توانید چیزهای خاصی را تغییر دهید.

You can change them.

می توانید آنها را تغییر دهید.

You can make them different.

می توانید آنها را متفاوت کنید.

You can improve them.

شما می توانید آنها را بهبود بخشید.

But you should never worry about the things

اما هرگز نباید نگران چیزهایی باشید

that you cannot change or things you can't stop.

که نمی توانید تغییر دهید یا چیزهایی که نمی توانید آنها را متوقف کنید.

For example, never worry about getting older.

به عنوان مثال، هرگز نگران پیر شدن نباشید.

It's going to happen, so don't worry about it.

قرار است اتفاق بیفتد، پس نگران آن نباشید.

Enjoy the journey.

سفر خوش بگذرد.

Don't forget old age is a privilege

فراموش نکنید کهولت سن امتیازی است

that many never get.

که خیلی ها هرگز به آن دست نمی یابند.

Never worry about things you cannot change.

هرگز نگران چیزهایی نباشید که نمی توانید تغییر دهید.

Concentrate on your own goals and not the ones of others.

بر اهداف خود تمرکز کنید نه اهداف دیگران.

It is very easy in life to become distracted

در زندگی بسیار آسان است که

by other people, the things they are doing.

حواس دیگران را پرت کنید، کارهایی که انجام می دهند.

So instead of thinking about your own desires,

بنابراین به جای اینکه به خواسته های خود فکر کنید،

or maybe your own path or your own goals that you want to pursue,

یا شاید مسیر خود یا اهداف خود را که می خواهید دنبال کنید،

you might become distracted by what other people are doing.

ممکن است از کارهایی که دیگران انجام می دهند منحرف شوید.

It happens all the time.

همیشه اتفاق میفته.

Maybe your

neighbour is doing something that is distracting you.

شاید

همسایه شما کاری انجام می دهد که حواس شما را پرت می کند.

Maybe they are doing something to their house.

شاید دارند با خانه شان کاری می کنند.

Maybe they are buying new furniture.

شاید آنها در حال خرید مبلمان جدید هستند.

Maybe you feel distract it because that person appears to be doing more

شاید شما احساس می کنید که حواس شما پرت می شود زیرا به نظر می رسد آن شخص بیشتر از

or having more success than you.

شما کار می کند یا موفقیت بیشتری دارد.

In fact, you should never be distracted by that.

در واقع، هرگز نباید از این موضوع حواس‌تان پرت شود.

Never allow yourself to be distracted by these things.

هرگز اجازه ندهید که با این چیزها حواس تان پرت شود.

Concentrate on your own goals

بر اهداف خود تمرکز کنید

and not the ones of others.

نه اهداف دیگران.

Sometimes, of course, people will try to discourage you.

گاهی اوقات، البته، مردم سعی می کنند شما را دلسرد کنند.

They will try to put you off.

آنها سعی خواهند کرد شما را کنار بگذارند.

They will say things that might be seen as negative.

آنها چیزهایی می گویند که ممکن است منفی دیده شود.

My advice is to ignore them

توصیه من این است که آنها را نادیده بگیرید و

worrying about what other people think

نگران آنچه دیگران فکر می کنند

will eventually become an unwelcome distraction,

در نهایت به یک حواس پرتی ناخواسته تبدیل می شود،

very similar to the previous one.

بسیار شبیه به مورد قبلی.

If you worry about what people think about you,

اگر نگران این هستید که مردم در مورد شما چه فکری می کنند،

or if you worry about what people might think, if you do something,

یا اگر نگران این هستید که مردم چه فکری می کنند، اگر کاری انجام دهید،

maybe you are afraid that they will make fun or laugh at you.

شاید می ترسید که آنها شما را مسخره کنند یا بخندند.

Worrying about what other people will think

نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر می کنند

eventually becomes or it will become

در نهایت تبدیل می شود یا به

an unwelcome distraction.

یک حواس پرتی ناخواسته تبدیل می شود.

It is very easy to become distracted by what people think.

بسیار آسان است که با افکار مردم منحرف شوید.

My advice,

توصیه من،

especially after doing this here on YouTube for 17 years,

به خصوص پس از انجام این کار در اینجا در یوتیوب به مدت 17 سال،

when I first started doing this, I received a lot of criticism

زمانی که برای اولین بار این کار را شروع کردم، انتقادات

and a lot of

و

hate.

نفرت زیادی دریافت کردم. به

Dare I say,

جرأت می توانم بگویم،

way back in 2007 and 2008

در سال های 2007 و 2008

and also 2009.

و همچنین 2009.

I used to receive a lot of criticism from people writing to me

انتقادات زیادی از طرف افرادی دریافت می کردم که برای من نامه می نوشتند

and telling me I was rubbish.

و به من می گفتند که من مزخرف هستم.

My ways of teaching were nonsensical.

روش های تدریس من بی معنی بود.

This, I managed to ignore them all.

این، من موفق شدم همه آنها را نادیده بگیرم.

Here's another piece of advice, some words of advice from Mr.

این هم یک توصیه دیگر، چند نصیحت از آقای

Duncan.

دانکن.

We all have a story to tell, but only a few of us

همه ما داستانی برای گفتن داریم، اما فقط تعداد کمی از ما

have the courage to tell that.

شجاعت گفتن آن را داریم.

And this is something I firmly believe in.

و این چیزی است که من عمیقاً به آن اعتقاد دارم.

I think everyone has a story inside,

فکر می‌کنم هر کسی در درون خود داستانی دارد،

a story that they could tell, maybe some things

داستانی که می‌تواند بگوید، شاید چیزهایی

that they could write down and publish,

که می‌توانند بنویسند و منتشر کنند،

or maybe you could produce a blog online

یا شاید شما می‌توانید یک وبلاگ آنلاین

or maybe a video log as well.

یا شاید یک گزارش ویدیویی نیز تولید کنید. .

You could tell people about your life experiences.

می توانید تجربیات زندگی خود را به مردم بگویید.

So it is possible to help other people by by recounting

بنابراین می توان با بازگویی

or recalling your own experiences the way you made it through life.

یا یادآوری تجربیات خود از راهی که در زندگی انجام دادید به دیگران کمک کرد.

So I think we all have a story to tell,

بنابراین من فکر می کنم همه ما داستانی برای گفتن داریم

and quite often they can be interesting

و اغلب آنها می توانند جالب

or they can be encouraging.

یا تشویق کننده باشند.

But only a few people

اما فقط تعداد کمی از مردم

will have the courage to actually write their story.

شجاعت نوشتن داستان خود را دارند.

We all have a story to tell.

همه ی ما داستانی برای گفتن داریم.

We do.

ما انجام می دهیم.

If you are going to write something

اگر قصد دارید چیزی بنویسید

and I know I receive a lot of questions

و من می دانم که سوالات زیادی

about writing because some people love practice saying that

در مورد نوشتن دریافت می کنم زیرا برخی از افراد عاشق تمرین هستند که می گویند

writing skills because it is a very good way of improving your English.

مهارت های نوشتن را انجام می دهند زیرا این روش بسیار خوبی برای بهبود زبان انگلیسی شما است.

You can write about the things that interest you.

می توانید در مورد چیزهایی که برایتان جالب است بنویسید.

You can express yourself through the things that draw your attention

شما می توانید خود را از طریق چیزهایی که توجه شما را جلب می کند

in a positive and meaningful way.

به شیوه ای مثبت و معنادار بیان کنید.

So it is possible.

بنابراین امکان پذیر است.

It is possible to write

ممکن است

something, write about things that you enjoy.

چیزی بنویسید، درباره چیزهایی بنویسید که از آنها لذت می برید.

Write about things that you know about.

در مورد چیزهایی که می دانید بنویسید.

Shafiq says,

شفیق می‌گوید،

I will not be distracted by what other people think.

من از آنچه دیگران فکر می‌کنند منحرف نمی‌شوم.

I will take your advice, Mr.

من توصیه شما را قبول خواهم کرد، آقای

Duncan.

Well, I think it is good advice and this is advice that I've taken in the past.

دانکن.

خوب، من فکر می کنم این توصیه خوبی است و این توصیه ای است که در گذشته انجام داده ام.

So the advice that I'm giving today is also advice

بنابراین توصیه ای که امروز می کنم نیز توصیه هایی است

that I've been given in the past, and it has been very helpful.

که در گذشته به من شده است و بسیار مفید بوده است.

Of course, in life we all have problems.

البته در زندگی همه ما مشکلاتی داریم.

Things come along, things come along

چیزهایی پیش می‌آیند، چیزهایی پیش می‌آیند

to spoil our plans, to make life difficult.

که برنامه‌های ما را خراب کنند، زندگی را سخت کنند.

A bad moment is short lived, so don't let it spoil

یک لحظه بد عمر کوتاهی دارد، پس اجازه ندهید

all of the moments that follow on from it.

تمام لحظاتی را که به دنبالش می آیند خراب کند.

A brief of difficulty or unhappiness

مختصری از سختی یا ناراحتی به این

does not mean

معنا نیست

that what follows will be unpleasant.

که آنچه در پی خواهد آمد ناخوشایند خواهد بود.

So a bad moment is short lived.

بنابراین یک لحظه بد کوتاه است.

It only lasts for a short time.

فقط برای مدت کوتاهی دوام می آورد.

Whatever that situation is, there is always a chance to move forward.

هر شرایطی که باشد، همیشه فرصتی برای حرکت به جلو وجود دارد.

There is always tomorrow.

همیشه فردا هست

You can always move forward.

شما همیشه می توانید به جلو حرکت کنید.

I remember during the pandemic

یادم می‌آید در دوران همه‌گیری

when I was doing my special live streams

زمانی که پخش زنده ویژه‌ام را انجام می‌دادم

and I was here every day during the pandemic

و در طول همه‌گیری همه‌گیر هر روز اینجا بودم

and I was giving similar advice.

و توصیه‌های مشابهی می‌کردم.

Light at the end of the tunnel

نور در انتهای تونل

was another thing that I was about.

چیز دیگری بود که من در مورد آن بودم.

Finally, the next time someone calls you

در نهایت دفعه بعد که کسی شما را

weird or eccentric,

عجیب و غریب یا عجیب و غریب صدا زد،

you reply with the following sentence I am not eccentric.

شما با جمله زیر پاسخ می‌دهید I am not excentric.

You are boring.

تو خسته کننده ای.

Not you, not you watching now.

نه تو، نه الان که نگاه می کنی.

But if someone ever says you are weird, you are eccentric,

اما اگر کسی بگوید شما عجیب و غریب هستید، شما غیرعادی هستید،

I will say no, I'm not eccentric.

من می گویم نه، من عجیب و غریب نیستم.

I'm just

من فقط

not a boring person

آدم خسته کننده ای نیستم

and that

و این

should keep them quiet.

باید آنها را ساکت نگه دارد.

What about you?

تو چطور؟

Do you ever offer or ask for advice?

آیا تا به حال پیشنهاد می کنید یا درخواست مشاوره می کنید؟

There is nothing wrong with doing either of those things.

انجام هر کدام از این کارها اشکالی ندارد.

A person might be in a situation where they need help

ممکن است فردی در موقعیتی باشد که به کمک نیاز داشته باشد

or maybe they need advice.

یا شاید به مشاوره نیاز داشته باشد.

Maybe they are too afraid to ask for advice.

شاید آن‌ها خیلی از مشاوره می‌ترسند.

Hello, Brandon.

سلام براندون

Brandon Sanchez says it is my birthday today.

براندون سانچز می گوید امروز تولد من است.

Happy birthday.

تولدت مبارک. آینده

Very nice

بسیار خوبی

future.

Sara Jian, Bijan.

سارا ژیان، بیژن.

Hello to you.

درود بر تو.

I like your design, by the way, next to your name.

من طراحی شما را، اتفاقا، در کنار نام شما دوست دارم.

Very lovely.

خیلی دوست داشتنی.

How should I learn new words?

چگونه باید کلمات جدید را یاد بگیرم؟

Learning new words is something you do

یادگیری کلمات جدید کاری است که

slowly over time.

در طول زمان به آرامی انجام می دهید.

So don't try to learn too much in one day.

پس سعی نکنید در یک روز چیزهای زیادی یاد بگیرید.

One of the things about my lessons and about my videos

یکی از چیزهایی که در مورد درس های من و ویدیوهای من وجود دارد

is you can watch them again

این است که می توانید هر

and again as many times as you want.

چند بار که می خواهید آنها را بارها و بارها تماشا کنید.

So even if you don't understand what I'm saying straight away,

بنابراین حتی اگر فوراً متوجه نمی‌شوید که من چه می‌گویم،

maybe some of the words on new.

شاید برخی از کلمات جدید باشد.

Never be afraid to write them down

هرگز از نوشتن آنها

or to look them up on the internet.

یا جستجوی آنها در اینترنت نترسید.

Have a dictionary nearby.

یک دیکشنری نزدیک داشته باشید.

And this is one of the best ways of improving

و این یکی از بهترین راه ها برای بهبود

your word power.

قدرت کلام شماست.

That is almost it.

تقریباً همین است.

my goodness.

خدای من.

I can't believe I've been here for over 45 minutes already.

من نمی توانم باور کنم که بیش از 45 دقیقه است که اینجا هستم .

Incredible.

باور نکردنی

Today's live stream has gone very fast.

پخش زنده امروز خیلی سریع انجام شد.

I have to say.

من باید بگویم.

So the next time you find yourself

بنابراین دفعه بعد که

in a difficult situation, never be afraid to ask for advice.

در موقعیت سختی قرار گرفتید، هرگز از درخواست مشاوره نترسید.

Whatever it may be.

هر چه که باشد.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

It's been lovely having you here.

حضور شما در اینجا بسیار خوب است.

I'm going to try and end on something

من سعی می کنم به چیزی

happy, something nice, something fun.

شاد، چیز خوب، سرگرم کننده پایان دهم.

Does that sound like a good idea?

آیا این ایده خوبی به نظر می رسد؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So I will see you tomorrow.

پس فردا میبینمت

Yes, I'm back tomorrow.

آره فردا برمیگردم

Can you believe it once again?

آیا می توانی یک بار دیگر آن را باور کنی؟

Friday. Tomorrow. Here.

جمعه. فردا. اینجا.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK Time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم.

As we do the special live streams between now and next Tuesday

همانطور که ما پخش‌های زنده ویژه را از هم‌اکنون تا سه‌شنبه آینده انجام می‌دهیم و حضور

celebrating my long, long, long, long time on YouTube.

طولانی، طولانی، طولانی من در YouTube را جشن می‌گیریم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

Thank you, Louis.

ممنون لویی

Thank you, Beatrice Moustafa.

متشکرم، بئاتریس مصطفی.

Happy birthday to Brandon.

تولدت مبارک براندون

Hassan is here as well.

حسن هم اینجاست.

Hello, Hassan.

سلام حسن

Olga, also Christina

اولگا، همچنین کریستینا

V, Tess Beatriz.

پنجم، تس بئاتریز.

Thank you very much for your lovely messages and I will see you tomorrow.

از پیام های زیبای شما بسیار سپاسگزارم و فردا شما را می بینم.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK And of course, until the next time we meet here,

انگلستان و البته، تا دفعه بعدی که در اینجا ملاقات خواهیم کرد،

which hopefully will be tomorrow,

که امیدوارم فردا،

Friday, tomorrow.

جمعه، فردا باشد.

Are you excited?

آیا شما هیجان زده هستید؟

Do you have some plans for the weekend?

آیا برای آخر هفته برنامه ای دارید؟

I wonder what they are.

من تعجب می کنم که آنها چه هستند.

And of course...

و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا.

See you tomorrow

فردا میبینمت من

I'm a big boy now.

الان پسر بزرگی هستم