🎁👉 'Give' words and phrases - English Addict 239 - 🚨LIVE CHAT🚨 Listen & Learn - Sun 5th March 2023

Hello, everyone.

سلام به همه

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

Welcome to today's live stream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

Oh yes. Here we are.

آه بله. اینجا هستیم.

You can see already.

قبلاً می توانید ببینید.

We are ready for you to watch us.

ما آماده ایم تا شما ما را تماشا کنید.

And I hope we will all have a good time today.

و امیدوارم امروز به همه ما خوش بگذرد.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan and also Mr. Steve.

دانکن و همچنین آقای استیو است.

Mr. Steve is here. Is.

آقای استیو اینجاست. است.

Well, it's great to see you back on a very miserable day.

خوب، خیلی خوب است که دوباره شما را در یک روز بسیار بدبخت می بینم.

The cold.

سرما. هوا

It's cold, it's grey, the skies are dark and everything is a bit gloomy.

سرد است، خاکستری است، آسمان تاریک است و همه چیز کمی تاریک است.

But here we will try our best

اما در اینجا ما تمام تلاش خود را می کنیم

to make everything lovely and sparkly.

تا همه چیز را دوست داشتنی و درخشان کنیم.

And here we are once again on English addict.

و در اینجا ما یک بار دیگر در مورد معتاد انگلیسی هستیم.

Couple of things I have to mention.

چند مورد را باید ذکر کنم.

First of all, there is no live stream on Wednesday.

اول از همه، هیچ پخش زنده ای در روز چهارشنبه وجود ندارد.

Next Wednesday?

چهارشنبه بعد؟

No. Mr. Duncan.

نه آقای دانکن

No. Mr. Steve.

نه آقای استیو.

No live stream on Wednesday. We

پخش زنده در روز چهارشنبه وجود ندارد. ما

don't panic.

وحشت نمی کنیم.

Of course. We are back next Sunday as well.

البته. یکشنبه آینده هم برمی گردیم.

Here we are then.

پس ما اینجا هستیم.

We are together.

ما با هم هستیم.

And it's a strange one today and a little strange.

و امروز عجیب و کمی عجیب است.

A little different because Mr.

کمی متفاوت است زیرا آقای

Steve has to go out and do something and we are going to change things around slightly.

استیو باید بیرون برود و کاری انجام دهد و ما می خواهیم کمی اوضاع را تغییر دهیم.

So we are in a few moments going to play,

بنابراین چند لحظه دیگر می خواهیم بازی کنیم،

fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Are you surprised?

تعجب کردی؟

So we will be changing things slightly today

بنابراین ما امروز کمی اوضاع را تغییر خواهیم داد

because Steve has something else to do.

زیرا استیو کار دیگری برای انجام دادن دارد.

I have to it off, as they say.

همانطور که می گویند باید آن را کنار بگذارم.

I have to flit off somewhere out and do something else a day.

من باید یک جایی بیرون بروم و روزی کار دیگری انجام دهم.

So I'm here till three.

بنابراین من تا سه اینجا هستم.

And then Mr. Duncan. Like Tinkerbell?

و بعد آقای دانکن. مثل تینکربل؟

Yes. Wow.

آره. وای.

Little Tinkerbell in Peter Pan.

تینکربل کوچک در پیتر پن.

She's going to flutter away.

او قرار است به سمت خود بال بزند.

Not quite the same as that, Mr. Duncan.

کاملاً شبیه آن نیست، آقای دانکن.

Hello. Hello, everyone. I'd like to say hello as well.

سلام. سلام به همه من هم دوست دارم سلام کنم.

You can, because I like to say hello to our lovely viewers across the world.

شما می توانید، زیرا من دوست دارم به بینندگان دوست داشتنی ما در سراسر جهان سلام کنم.

And we have lots of lovely viewers watching us today.

و امروز بینندگان دوست داشتنی زیادی داریم که ما را تماشا می کنند.

Well, let's hope that if we're playing the the the fill in the blanks early,

خوب، بیایید امیدوار باشیم که اگر در اوایل جای خالی را بازی کنیم،

that certain people are enjoying doing that game are here.

افراد خاصی از انجام آن بازی لذت می برند اینجا هستند.

Okay.

باشه.

Okay.

باشه.

Steve, while that might get a bit off, say hello to the live chat and hello to V.

استیو، اگرچه ممکن است کمی ناخوشایند باشد، به چت زنده و سلام به V سلام کنید.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Thank you very much for joining us.

از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

We've got

ما باید

to make sure you as well done.

مطمئن شویم که شما هم خوب کار کرده اید.

You have so much to get that it's a competition.

شما چیزهای زیادی برای بدست آوردن دارید که این یک رقابت است.

We have so much to get through.

ما خیلی چیزها برای عبور داریم.

So let me just explain what's happening.

پس بگذارید فقط توضیح دهم که چه اتفاقی دارد می افتد.

We will be playing fill in the blanks in a few moments.

تا چند لحظه دیگر جاهای خالی را پر کنید.

We have also our normal lesson.

ما هم درس عادی خود را داریم.

We have a subject today all about

ما امروز یک موضوع در مورد

giving.

بخشش داریم.

You give things that coming later on as well.

شما چیزهایی می دهید که بعداً می آیند.

Also, we are going to take a look at Mr.

همچنین، ما قصد داریم نگاهی به آقای

Steve in a very different style.

استیو با سبکی بسیار متفاوت داشته باشیم.

If you were watching last week, you might have some idea

اگر هفته گذشته تماشا می‌کردید، ممکن است ایده‌ای

of what I am talking about.

در مورد آنچه در مورد آن صحبت می‌کنم داشته باشید.

So we have that to reveal.

بنابراین ما باید آن را فاش کنیم.

Also, I have to say hello to

همچنین، باید به کلودیا سلام کنم آیا می

Can I say hello to Claudia?

توانم به کلودیا سلام کنم؟

Claudia sent some lovely pictures this week.

کلودیا این هفته چند عکس دوست داشتنی فرستاد.

I'm on holiday at a place called Mar del Plata.

من در تعطیلات در مکانی به نام مار دل پلاتا هستم. ما

There we go. Look at that.

میرویم آنجا. به آن نگاه کنید.

Isn't that beautiful?

این زیبا نیست؟

I'm very jealous because we haven't had a holiday for such a long time.

من خیلی حسودیم چون خیلی وقت بود که تعطیلات نداشتیم.

Another one.

یکی دیگه.

And I think,

و من فکر می کنم،

Claudia, you were enjoying the beach very much.

کلودیا، تو از ساحل بسیار لذت می بردی.

In fact, there is Claudia enjoying the beach last week.

در واقع، کلودیا در حال لذت بردن از ساحل هفته گذشته است.

I'm jealous.

من حسودم.

You were in the sun.

تو زیر آفتاب بودی

You were listening to the waves lapping on the shore.

داشتی به امواجی که روی ساحل می‌تابیدند.

And I feel just a little bit jealous of that, if I was honest with you.

و من فقط کمی نسبت به آن حسادت می کنم، اگر با شما صادق باشم.

So I hope you had a super time Claudia at Mare Mar

بنابراین امیدوارم کلودیا در Mare Mar

del Plata, which is a beautiful beach resort.

del Plata، که یک استراحتگاه ساحلی زیبا است، اوقات خوشی را سپری کرده باشید. به

It looks like Claudia has kept herself well protected from the sun

نظر می رسد که کلودیا خود را به خوبی در برابر نور خورشید محافظت کرده است

because I don't see any any undue redness there.

زیرا من هیچ قرمزی بی موردی در آنجا نمی بینم.

So maybe factor 30 has been well applied.

بنابراین شاید فاکتور 30 ​​به خوبی اعمال شده باشد.

You have to be safe to protect yourself from those UV rays.

برای محافظت از خود در برابر اشعه ماوراء بنفش باید ایمن باشید.

I forget always practice safe sun.

فراموش می کنم همیشه آفتاب ایمن را تمرین کنم.

And you know, you know, I like to think that

و می دانید، می دانید، من دوست دارم فکر کنم که

we appeal our live stream.

ما برای پخش زنده خود جذابیت داریم.

I like to think that it appeals to a large age group

من دوست دارم فکر کنم که برای یک گروه سنی بزرگ

from from any age to any age.

از هر سنی تا هر سنی جذاب است.

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

I've received a photograph of what could be our youngest viewer.

من عکسی از جوانترین بیننده ما دریافت کرده ام.

Would you like to see it, Steve?

آیا می‌خواهی آن را ببینی، استیو؟

Yes, it is.

بله همینطور است.

So this is come from Sammy Boss Court.

بنابراین این از دادگاه سامی باس آمده است.

Oh, and that is his little baby son

اوه، و این پسر کوچکش است که

watching this on YouTube.

این را در یوتیوب تماشا می کند.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

So I think this might be our youngest viewer

بنابراین فکر می‌کنم این ممکن است جوان‌ترین بیننده

or our youngest watcher.

یا جوان‌ترین تماشاگر ما باشد.

I think he's only around 15 months old, but already

من فکر می کنم او فقط حدود 15 ماه دارد، اما در حال حاضر

learning English with Mr.

انگلیسی را با آقای

Steve and Mr. Duncan.

استیو و آقای دانکن یاد می گیرد.

And I think that's quite a good topic as well there that we were talking about waking up,

و من فکر می‌کنم که این موضوع کاملاً خوبی است که در مورد بیدار شدن از خواب صحبت می‌کردیم،

because if there's one thing babies love doing,

زیرا اگر یک کاری وجود داشته باشد که نوزادان انجامش را دوست دارند،

it's waking up

آن بیدار شدن

at very inconvenient hours of the day.

در ساعات بسیار نامناسب روز است.

I thought you were going to put up a picture of a foetus.

فکر کردم قراره عکس جنین بذاری

Why? Well, because the youngest person that's ever watched is

چرا؟ خوب، چون جوانترین فردی که تا به حال تماشا شده

maybe.

شاید باشد.

Yeah, maybe it is.

Any pictures of foetuses watching as maybe you could turn that in as well.

بله، شاید اینطور باشد.

هر عکسی از جنین که در حال تماشای آن است، شاید شما هم بتوانید آن را به تصویر بکشید.

How are they going to see is are they going to peek? I'm joking.

آنها چگونه می خواهند ببینند که آیا قرار است نگاه کنند؟ من شوخی میکنم.

Are they taking you peeping?

آیا آنها شما را با نگاه کردن می برند؟

Are they peeping out of the little hole, I wonder?

تعجب می کنم که آیا آنها از سوراخ کوچک بیرون می آیند؟

Well, you can put a camera in there and a phone, can't you?

خوب، شما می توانید یک دوربین و یک تلفن در آنجا قرار دهید، نمی توانید؟

Yeah. Give a give a phone to the to the baby in the womb.

آره یک گوشی را به نوزاد در رحم بدهید.

Well they are miniaturising the miniaturising everything nowadays so who knows.

خوب آنها امروزه همه چیز را کوچک می کنند، پس چه کسی می داند.

You might be able to, to just live stream anything, anything to your baby.

ممکن است بتوانید هر چیزی و هر چیزی را برای کودکتان به صورت زنده پخش کنید.

Actually inside the baby's a developed hand.

در واقع در داخل کودک یک دست توسعه یافته است.

Maybe, you know, get the technology in there early.

شاید، می دانید، فناوری را زودتر وارد کنید. اجازه

Let the let the developing baby learn English from within the womb.

دهید کودک در حال رشد از درون رحم انگلیسی یاد بگیرد.

Yes. Another thing I have to show now, I know we were in a hurry.

آره. یه چیز دیگه که الان باید نشون بدم، میدونم عجله داشتیم.

Beatrice. Hello, Beatrice. I hope you are there.

بئاتریس سلام بئاتریس امیدوارم آنجا باشید.

Beatrice mentioned last week

بئاتریس هفته گذشته اشاره کرد

that she is an artist and she is actually sent some paintings to us

که او یک هنرمند است و در واقع چند نقاشی

in the past in an email attachment.

در گذشته در پیوست ایمیلی برای ما ارسال شده است.

Right. And I remember that you did that.

درست. و من به یاد دارم که شما این کار را کردید.

Well, guess what would you like to have a quick look at some of Beatrice paintings?

خوب، حدس بزنید که دوست دارید نگاهی گذرا به برخی از نقاشی های بئاتریس داشته باشید؟

Definitely. So here is one of them. Isn't that amazing?

قطعا. بنابراین در اینجا یکی از آنها است. آیا این شگفت انگیز نیست؟ به خاطر می‌آورم

That so I remember I remember showing these before

که یادم می‌آید اینها را قبل از اینکه

I did show them before a long time ago.

آنها را خیلی وقت پیش نشان دهم نشان داده بودم.

And that is that is one of the paintings

و این یکی از نقاشی هایی است که

painted by Beatrice Flack, a Picasso.

توسط بئاتریس فلک، یک پیکاسو کشیده شده است.

Who is that lovely? Yes, that's amazing.

اون دوست داشتنی کیه؟ بله، این شگفت انگیز است.

That's a lovely sort of.

این یک نوع دوست داشتنی است.

But it almost looks Mediterranean.

اما تقریباً مدیترانه ای به نظر می رسد.

I'm sure it isn't.

من مطمئن هستم که اینطور نیست.

It's probably, you know, from South America somewhere, but it looks Mediterranean.

احتمالاً، می دانید، جایی از آمریکای جنوبی است، اما مدیترانه ای به نظر می رسد.

But don't forget it.

Don't forget Beatrice is a jet setter, of course.

اما فراموشش نکن

فراموش نکنید که بئاتریس یک جت ستتر است، البته.

And of course, it could be anywhere. It looks like Greece.

و البته، می تواند هر جایی باشد. شبیه یونان است. به

It looks like Greece or something like that.

نظر می رسد یونان یا چیزی شبیه به آن.

Yeah, I think it's probably Greece.

آره، فکر کنم احتمالا یونان باشه.

I think so. Mhm.

من هم اینچنین فکر میکنم. مهم

And if you like a bit of money.

و اگر کمی پول دوست دارید.

Well look at that. Isn't that beautiful.

خوب به آن نگاه کنید. این زیبا نیست

Very good. You take. Excellent.

خیلی خوب. شما می گیرید. عالی

Can I just say, Beatrice, you are a very talented artist and I'm just wondering

می‌توانم فقط بگویم، بئاتریس، تو هنرمند بسیار با استعدادی هستی و من فقط می‌پرسم

now if you sell those paintings, do you sell them, Maybe you have a local

اگر آن نقاشی‌ها را می‌فروشی، آیا آنها را می‌فروشی، شاید

display somewhere and maybe you.

جایی و شاید هم خودت یک نمایشگاه محلی داشته باشی.

You are selling them. But I think you should.

شما آنها را می فروشید. اما من فکر می کنم شما باید.

If you're not, you should.

اگر نیستی، باید.

Because that is amazing.

زیرا این شگفت انگیز است.

And I have to say, you are very talented.

و باید بگم تو خیلی با استعدادی.

Well, you would definitely be able to sell those in the much Wenlock area

خوب، قطعاً می‌توانید آن‌ها را در منطقه بسیار ونلاک بفروشید،

because artistry and artists are very prevalent in this area, are they not?

زیرا هنرمندان و هنرمندان در این منطقه بسیار رایج هستند، اینطور نیست؟

It is.

این است.

It is McInnes.

مک اینس است.

McInnes. There we go.

مک اینز. ما میرویم آنجا.

So that that is Greece, isn't it?

یعنی یونان است، اینطور نیست؟

Yes. One of the Greek islands, I think so.

آره. یکی از جزایر یونان، من فکر می کنم.

When we go to the tea shops in much Wenlock. Yes.

وقتی به چای‌فروشی‌ها در ونلاک می‌رویم. آره.

Then quite often local artists, artists,

سپس اغلب هنرمندان محلی، هنرمندان،

they will put up their pictures for sale

عکس‌های خود را برای فروش

in the local tea shops and people come in, have a cup of tea or coffee and a cake

در چای‌فروشی‌های محلی می‌گذارند و مردم می‌آیند ، یک فنجان چای یا قهوه و یک کیک می‌خورند

and they look up and gaze at these lovely pictures and maybe purchase them.

و به بالا نگاه می‌کنند و به این تصاویر زیبا نگاه می‌کنند و شاید آنها را بخرند. .

So yes, all this art shops.

پس بله، همه این مغازه های هنری.

So do you sell them?

پس آنها را می فروشید؟

Do you sell them?

آیا آنها را می فروشید؟

Apparently that that lovely view that we saw just is McInnes

ظاهراً آن منظره دوست داشتنی که ما دیدیم مک اینس

and a very beautiful part of the world.

و قسمت بسیار زیبایی از جهان است.

Yes, amazing painting, says Harry.

هری می گوید: بله، نقاشی شگفت انگیز است.

Hello, Harry.

سلام هری

Who are you?

شما کی هستید؟

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

I don't think we've ever had a Harry watching this.

من فکر نمی کنم ما تا به حال هری داشته باشیم که این را تماشا کرده باشد.

I wonder if it's Prince Harry.

تعجب می کنم که آیا این شاهزاده هری است.

Oh, well, it might be.

اوه، خوب، ممکن است باشد.

It might be Harry.

ممکنه هری باشه

It could be Harry.

میتونه هری باشه

Yeah, or it could be my uncle.

آره یا ممکنه عمویم باشه

I've got an Uncle Harry. Hmm.

من یک عمو هری دارم. هوم

I mean, yes, but anyway. Yes.

یعنی بله، اما به هر حال. آره.

How interesting. Yes.

چه جالب. آره.

What are the chances of your Uncle Harry

احتمال اینکه عمو هری شما

accidentally finding us on YouTube?

به طور تصادفی ما را در یوتیوب پیدا کند چقدر است؟

I think the chances of that is pretty low.

من فکر می کنم شانس آن بسیار پایین است.

What about Prince Harry?

شاهزاده هری چطور؟

Maybe his English isn't very good.

شاید انگلیسیش زیاد خوب نباشد.

Yes, well, it isn't, is it? Maybe.

بله، خوب، اینطور نیست، اینطور نیست؟ شاید.

Maybe he's watching with, you know, his other half.

شاید او با نیمه دیگرش تماشا می کند.

Yes. Who needs to learn an English accent?

آره. چه کسی نیاز به یادگیری لهجه انگلیسی دارد؟

Yes. Maybe she.

آره. شاید اون

She you. That's it.

اون تو خودشه.

Maybe she doesn't want to sound like a Hollywood type.

شاید او نمی خواهد شبیه یک هالیوود به نظر برسد.

But of course, she wants to sound sophisticated like us.

اما البته، او می خواهد مانند ما پیچیده به نظر برسد.

But thank you for making yourself known, Harry.

اما از اینکه خودت را معرفی کردی متشکرم، هری.

And it's great to have new people.

و داشتن افراد جدید بسیار خوب است.

On fact, I've noticed one or two new people today that have come on set.

در واقع، امروز متوجه یکی دو نفر جدید شدم که سر صحنه فیلمبرداری آمده اند.

The more the merrier.

هر چه بیشتر بهتر.

And whatever you want to say in the live chat, as long as it's clean

و هرچه می‌خواهید در چت زنده بگویید، تا زمانی که تمیز

and not abusive, then feel free to go ahead.

و توهین آمیز نباشد، پس با خیال راحت ادامه دهید. اگر

Although if you want to abuse us, feel free anything.

چه اگر می خواهید از ما سوء استفاده کنید، خیالتان راحت باشد.

As long as you're saying something rather than not even even if it's something offensive towards us.

تا زمانی که شما چیزی می گویید نه اینکه حتی اگر چیزی توهین آمیز به ما باشد.

Yes, I do remember your horse, Beatrice.

بله، من اسب شما را به یاد دارم، بئاتریس.

You did send a picture of a beautiful brown horse as well.

شما عکس یک اسب قهوه ای زیبا را نیز ارسال کردید .

I think it was just its head.

فکر کنم فقط سرش بود

So I do remember that I have a very a very good memory.

بنابراین من به یاد دارم که حافظه بسیار خوبی دارم.

I think also there was there was some flowers in a vase as well,

فکر می‌کنم در یک گلدان هم چند گل وجود داشت،

if I remember if I remember correctly, anyway.

اگر درست یادم باشد، به هر حال.

Mr. Steve, we have a lot to get through.

آقای استیو، ما باید از خیلی چیزها عبور کنیم.

We are coming up to 2:15

به ساعت 2:15 نزدیک می‌شویم

and I'm going to show you something now

و می‌خواهم چیزی را به شما نشان دهم

that I couldn't resist making.

که نتونستم در برابر ساختنش مقاومت کنم.

We are going to go back now to the 1990s.

اکنون به دهه 1990 برمی گردیم.

Who remembers music well?

چه کسی موسیقی را خوب به یاد دارد؟

The music from the 1990s.

موسیقی دهه 1990.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

And you know, that music back then was very high energy.

و می دانید، آن موسیقی آن زمان انرژی بسیار بالایی داشت.

People were really

مردم واقعاً از

enjoying the rhythm, the pumping, the rhythm.

ریتم، پمپاژ و ریتم لذت می بردند.

And I thought after last week's English Addict, where Mr.

و من فکر کردم بعد از هفته گذشته انگلیسی معتاد، جایی که آقای

Steve was looking really cool and sophisticated, I thought

استیو واقعاً باحال و پیچیده به نظر می رسید، فکر کردم که

I couldn't resist doing a little edit of Mr.

نمی توانم در مقابل انجام یک ویرایش کوچک از آقای

Steve getting really funky.

استیو که واقعاً بد بو می شود مقاومت کنم.

Are you ready for this?

آیا برای این آماده اید؟

I hope so.

امیدوارم.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

Okay, so.

باشه پس

So do you think your reputation has been saved, Steve, or not?

پس فکر می کنی آبروی تو حفظ شده استیو یا نه؟

Who was that anyway?

اصلا اون کی بود؟

Who was that young, trendy guy?

آن مرد جوان و شیک پوش چه کسی بود؟

You know, everyone wants to know.

می دانید، همه می خواهند بدانند.

It just shows what you can do with with some clothing and some sunglasses.

این فقط نشان می دهد که با چند لباس و چند عینک آفتابی می توانید چه کاری انجام دهید .

You can you can you can make yourself look half the age you are.

شما می توانید شما می توانید می توانید خودتان را به نیمی از سنی که هستید نشان دهید.

What do you mean?

منظورت چیه؟

I can look sort of like 15 or something.

من می توانم به نوعی شبیه 15 یا چیزی به نظر برسم.

Sorry. It's. Well, I'm only 30. Okay.

متاسف. این است. خب، من فقط 30 سال دارم. باشه.

So, you know, obviously.

بنابراین، می دانید، بدیهی است.

Yeah, the rain is coming, by the way, behind us.

آره، باران می آید، اتفاقا، پشت سر ما.

You might notice the rain.

ممکن است متوجه باران شوید.

I am going to post that video that you just saw.

من قصد دارم آن ویدیویی را که شما اخیراً دیدید ارسال کنم.

I'm going to post it on to YouTube maybe later today.

شاید بعداً امروز آن را در یوتیوب پست کنم.

So you able to watch it?

پس می توانید آن را تماشا کنید؟

You'll be able to watch it as many times as you want.

شما می توانید آن را هر چند بار که بخواهید تماشا کنید.

Mr. Duncan, There's not just rain coming this week.

آقای دانکن، این هفته فقط باران نخواهد آمد.

We have snow.

برف داریم

Fortunately, not here.

خوشبختانه اینجا نیست.

Well, according to my phone, there's a possibility

خب با توجه به گوشی من این احتمال وجود داره

that on Thursday we might have some snow.

که پنج شنبه کمی برف داشته باشیم.

So that'll be exciting.

بنابراین هیجان انگیز خواهد بود.

You have to do a live stream if we do, Mr. Duncan? Yes.

آقای دانکن، اگر این کار را انجام دهیم، باید یک پخش زنده انجام دهید؟ آره.

I don't think we're going to get much snow.

فکر نمی کنم برف زیادی بباریم.

Most of the snow will be be in the north and northeast, but there is snow on the way.

بیشترین بارش برف در شمال و شمال شرق خواهد بود اما برف در راه است.

It's going to get cold, but I don't think we're going to get any.

قراره سرد بشه ولی فکر نمیکنم سرما بخوریم.

I have a feeling, in fact, one of the things I'm disappointed about recently

من یک احساس دارم، در واقع، یکی از چیزهایی که اخیراً از آن ناامید شده‌ام این

is the fact that we've had no snow this winter and now we are coming towards the end of winter.

است که زمستان امسال برف نداشتیم و اکنون به پایان زمستان می‌رسیم.

So it might be that we we won't get any snow at all.

بنابراین ممکن است اصلا برف نباریم.

Intelligent says it feels like we're on LSD.

اینتلیجنت می گوید احساس می کند که ال اس دی مصرف می کنیم.

Hello, Lydia.

سلام لیدیا

Did you enjoy that?

آیا از آن لذت بردید؟

Well, I will be posting that on my YouTube channel if you want to relive

خوب، اگر می خواهید

all of those moments again and again.

همه آن لحظات را دوباره و دوباره تجربه کنید، آن را در کانال یوتیوب خود پست خواهم کرد.

If Mr.

Steve getting really well, I'm not sure what he's getting.

اگر حال آقای

استیو واقعا خوب باشد، مطمئن نیستم که چه چیزی به دست می آورد.

I was high on life, Mr.

من در زندگی بالا بودم، آقای

Duncan. High on life. You were high on something.

دانکن. بالای زندگی تو یه چیزی بالا بودی

It was just life.

فقط زندگی بود

Well, guess what's coming up? What? This.

خوب، حدس بزنید چه چیزی در راه است؟ چی؟ این.

In a few weeks, we have Easter coming.

چند هفته دیگر عید پاک در راه است.

And you know what that means, don't you, Steve?

و میدونی این یعنی چی، نه، استیو؟

That means that we have

این بدان معناست که به

hot cross buns coming soon.

زودی نان های کراس داغ داریم.

So don't forget, Easter is on its way.

پس فراموش نکنید، عید پاک در راه است.

And always Easter is on Sunday.

و همیشه عید پاک یکشنبه است.

So of course we will be with you on Easter Sunday.

پس مطمئناً یکشنبه عید پاک با شما خواهیم بود.

I can't remember when it is this year.

یادم نیست امسال کی بود.

I'm not sure what it is, but I think it's the end of March or the beginning of April.

من مطمئن نیستم که چیست، اما فکر می کنم اواخر ماه مارس یا اوایل آوریل است.

So Easter is on its way.

بنابراین عید پاک در راه است.

We have hot cross buns, of course, we have chocolate Easter eggs

ما نان های کراس داغ داریم، البته، تخم مرغ های شکلاتی عید پاک

and all of the other festivities as well.

و همه جشن های دیگر را نیز داریم.

I'm going to stop you there, Mr.

من شما را در آنجا متوقف خواهم کرد، آقای

Duncan, because because you are on

دانکن، زیرا شما

a get fit lose weight programme at the moment.

در حال حاضر در یک برنامه کاهش وزن هستید.

This is true. I am. I'm doing very well. I've lost

درست است. من هستم. من خیلی خوب انجامش می دهم. من از دست داده ام

I think by the

فکر می کنم تا

end of this month I would have lost one stone of weight.

پایان این ماه یک سنگ وزن کم می کردم.

But Mr.

اما آقای

Duncan, you cannot indulge in high calorie

دانکن، شما نمی توانید

chocolate and hot cross buns at Easter

در عید پاک از شکلات پرکالری و نان های کراس داغ لذت ببرید،

because you are going to derail your plans.

زیرا برنامه های خود را از مسیر خارج خواهید کرد.

You are going to fall off the wagon.

قراره از واگن بیفتی

Yes, as they say.

بله همانطور که می گویند.

Well, maybe just a little bit.

خوب، شاید فقط کمی.

I will have to be the person

من باید کسی باشم

that determines how much chocolate

که تعیین می کند چه مقدار شکلات

and how many high calorie buns you are allowed to eat.

و چه تعداد نان پر کالری مجاز به خوردن است.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

So it will be either you cannot

بنابراین یا نمی توانید

or cannot allow you to fall off the wagon.

یا نمی توانید اجازه دهید که از واگن بیفتید.

No, I won't to put weight back on because when we go to Paris.

نه، دیگر وزنم را افزایش نمی‌دهم، زیرا وقتی به پاریس می‌رویم.

Oh, okay. Steve is starting to do that thing.

اوه، باشه استیو شروع به انجام این کار می کند.

What thing you're going into lots of different subjects.

چه چیزی شما در حال رفتن به بسیاری از موضوعات مختلف.

I know.

میدانم.

I'm just, you know, we've got to we've got to hurry up because we do have to fill in the blanks.

من فقط، می دانید، ما باید عجله کنیم، زیرا باید جاهای خالی را پر کنیم.

And you're going out? I'm going. Yes, that's right.

و داری میری بیرون؟ من دارم میروم. بله درست است.

You're doing it to protect you.

شما این کار را برای محافظت از شما انجام می دهید.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

I don't have to go exactly on.

من مجبور نیستم دقیقا ادامه دهم.

You know, a lot of people have said, can you send Mr.

می دانید، بسیاری از مردم گفته اند، آیا می توانید آقای

Steve a hug?

استیو را در آغوش بگیرید؟

I've had a lot of messages because.

من پیام های زیادی داشته ام زیرا.

Because you had your birthday of course you didn't.

چون تولدت رو داشتی البته نداشتی.

You you had your birthday.

تو تولدت رو داشتی

So a lot of people want you to have a hug.

بنابراین بسیاری از مردم می خواهند شما را در آغوش بگیرید.

So I'm going to send Mr. Steve a hug now.

بنابراین من الان می خواهم آقای استیو را در آغوش بگیرم. برای

Send it my way.

من بفرست

Oh, there it is. And I will give it to Mr. Steve.

اوه، آنجاست. و من آن را به آقای استیو خواهم داد.

Yeah.

آره

Oh, I don't want a bear hug, Mr. Duncan.

اوه، من یک خرس در آغوش نمی خواهم، آقای دانکن.

I don't think that's what people had in mind.

فکر نمی کنم این چیزی باشد که مردم در ذهن داشتند.

Let me go with the phones ringing.

بذار با زنگ تلفن برم

By the way, Francesca sent you an email.

در ضمن فرانچسکا برایت ایمیل فرستاد.

We'll read it later.

بعدا می خوانیم.

Francesca Probably Duncan hasn't seen it yet.

فرانچسکا احتمالاً دانکن هنوز آن را ندیده است.

Hello? Hello? Oh, got a complaint already?

سلام؟ سلام؟ اوه، قبلاً شکایتی دارید؟

No, we're not promoting it.

نه، ما آن را تبلیغ نمی کنیم.

No, no, we're not promoting it.

نه، نه، ما آن را تبلیغ نمی کنیم.

We're definitely not promoting it.

ما قطعا آن را تبلیغ نمی کنیم.

No, no, I just.

نه، نه، من فقط

I just gave Mr.

من فقط آقای

Steve a hug on behalf of someone else.

استیو را از طرف شخص دیگری در آغوش گرفتم.

No, we're not promoting anything here.

نه، ما اینجا چیزی را تبلیغ نمی کنیم.

Stop complaining.

توقف شکایت.

Goodbye.

خداحافظ.

Yeah, Mr. Duncan.

بله، آقای دانکن.

I'll answer your Francesca. Mr.

من جواب فرانچسکا شما را می دهم. آقا به

Answer emails you probably haven't seen. It's been very good.

ایمیل هایی که احتمالاً ندیده اید پاسخ دهید. خیلی خوب بوده

We've got thousands of emails. Well, yeah.

ما هزاران ایمیل داریم. اره.

You're saying I'm just. Yes.

شما می گویید من فقط هستم. آره.

Yeah. Don't worry, everyone.

آره همه نگران نباشید

I've got.

I've got things boring.

من دارم.

من چیزهای خسته کننده ای دارم

No. Well, yeah, well, I'm not. I'm just saying Yes.

نه. خب، آره، خوب، من نیستم. من فقط می گویم بله.

Well, don't worry.

It's.

خب نگران نباش

این است.

We've got weeks and weeks and weeks before we go to Paris and I'm going to look this week.

ما هفته ها و هفته ها و هفته ها قبل از رفتن به پاریس وقت داریم و من این هفته را بررسی خواهم کرد.

That's one of the reasons actually why I'm not with you on Wednesday, to be honest.

راستش این یکی از دلایلی است که من چهارشنبه با شما نیستم.

So no live stream on Wednesday.

بنابراین در روز چهارشنبه پخش زنده وجود ندارد.

The rain is coming behind us.

باران پشت سرمان می آید.

You can see now it's just raining.

اکنون می توانید ببینید که فقط باران می بارد.

It's horrible outside.

بیرون وحشتناک است

I'm so glad I'm here in the lovely, comfortable, warm studio

من خیلی خوشحالم که اینجا هستم در استودیوی هوشمند دوست‌داشتنی، راحت و گرم و

intelligence asking what a hot cross buns like that.

می‌پرسم که چه صلیب داغی مانند آن است.

Sweet.

شیرین.

They're gorgeous. Yeah, they're like that.

آنها زرق و برق دار هستند آره اونا اینطورن

Just like it's sort of like bread. Hmm.

درست مثل نان. هوم

Imagine a bread.

یک نان را تصور کنید.

Imagine bread.

نان را تصور کنید.

But it's a sweet as a sweet bread

اما شیرینی است مثل نان شیرین

with currants and raisins and things inside and peel. Yes.

با مویز و کشمش و چیزهای داخلش و پوست. آره. در

It can actually be quite spicy as well.

واقع می تواند بسیار تند نیز باشد.

And a bit spicy, but it put a bit of spice in there.

و کمی تند، اما کمی ادویه در آن قرار می دهد.

I mean, sort of warm spice like cinnamon or something.

منظورم نوعی ادویه گرم مانند دارچین یا چیزی است.

I don't mean sort of chilly. No.

منظورم یه جورایی سرد نیست نه.

So the sort of spices you put in cakes.

بنابراین نوع ادویه هایی که در کیک می ریزید.

So you just have a very interesting combination of savoury and spicy.

بنابراین شما فقط یک ترکیب بسیار جالب از مرزه و تند دارید.

It's but they are lovely.

این است اما آنها دوست داشتنی هستند.

How much is a stone, Anakie Oh, I don't bloody know.

سنگ چقدر است، آناکی اوه، من خونی نمی دانم.

It's £14. I don't know. I just know.

14 پوند است. من نمی دانم. من فقط میدانم.

I just know stones, 14 parts, about seven kilograms, something like that.

من فقط سنگ ها را می شناسم، 14 قسمت، حدود هفت کیلوگرم، یک چیزی شبیه آن.

Now, is that right? Yeah.

حالا درسته؟ آره

Because back £2 to a kilogram, something like that bag of sugar.

چون 2 پوند به یک کیلوگرم، چیزی شبیه به آن کیسه شکر.

So yeah. That seven kilograms. You're not that.

پس آره. اون هفت کیلو تو اون نیستی

Anyway moving on because we have got something to play now Steve.

به هر حال ادامه می دهیم زیرا ما اکنون چیزی برای بازی کردن داریم استیو.

Right. I don't think I've ever done this before.

درست. فکر نمی کنم قبلاً این کار را انجام داده باشم.

I've, I've fitted in so much stuff just for you.

من، من چیزهای زیادی را فقط برای شما جا داده ام.

It's for you.

این برای تو است.

This is all for me.

این همه برای من است.

Oh, Mr. Duncan, are you going? And Mr.

اوه، آقای دانکن، می روی؟ و آقای

Steve's coming out in a few moments.

استیو تا چند لحظه دیگر بیرون می آید.

So we are now going to play the game that we love playing.

بنابراین ما اکنون می خواهیم بازی ای را انجام دهیم که دوست داریم انجام دهیم.

I love playing the game.

من عاشق بازی کردن هستم.

You love playing the game.

شما عاشق بازی کردن هستید.

We all love playing the game.

همه ما عاشق بازی کردن هستیم.

Of course we are talking about fill in the blanks, fill in the blanks to do and fill in the blanks.

البته ما در مورد پر کردن جاهای خالی صحبت می کنیم، جاهای خالی را پر کنید تا انجام دهید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks to fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید تا جاهای خالی پر شود.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks, everyone. It's time to play it.

همه جاهای خالی را پر کنید. وقت آن است که آن را بازی کنید.

And I'm sure a lot of people are going to be surprised,

و من مطمئن هستم که بسیاری از مردم غافلگیر خواهند شد،

but we are now going to play Fill in the blanks.

اما ما در حال حاضر قرار است پر کردن جاهای خالی را بازی کنیم.

We are going to show you some sentences

ما قصد داریم چند جمله را به شما نشان دهیم

and all you have to do is fill in the blanks.

و تنها کاری که باید انجام دهید این است که جاهای خالی را پر کنید.

So please, I hope your brain is now heated up.

پس خواهش می کنم، امیدوارم اکنون مغز شما داغ شده باشد.

I hope you've given it to at least one hour to warm up.

امیدوارم حداقل یک ساعت وقت گذاشته باشید تا گرم شود.

And I hope all of your little synapses are firing away like this.

و امیدوارم همه سیناپس‌های کوچک شما به این شکل از بین بروند .

Here is the first fill in the blanks.

اینجا اولین پر کردن جاهای خالی است.

All you have to do is give me the missing words, please.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که کلمات گمشده را به من بدهید ، لطفا.

Now, there it is.

در حال حاضر، آن را وجود دارد.

That is my something and something.

این چیزی و چیزی من است.

Offer something.

چیزی پیشنهاد کن

It's or something. It's.

این یا چیزی است. این است.

Oh, so this is a long one.

اوه، پس این طولانی است.

I think it might be difficult.

من فکر می کنم ممکن است سخت باشد.

I'm going to be honest. It might be difficult.

من صادقانه خواهم گفت. ممکن است سخت باشد.

And it also has a connection to the subject that I'm going to talk about later today after Mr.

و همچنین ارتباطی با موضوعی دارد که امروز بعد از آقای استیونز در مورد آن صحبت خواهم کرد

Stevens is.

.

Yes, Valentino, this isn't the end of a live stream.

بله، والنتینو، این پایان یک پخش زنده نیست.

It's just that we're doing things in a slightly different way just for today.

فقط این است که ما فقط برای امروز کارها را به روشی کمی متفاوت انجام می دهیم.

Well, I think it's more concerning Wednesday because we're not here,

خوب، من فکر می کنم بیشتر مربوط به چهارشنبه است زیرا ما اینجا نیستیم،

so I'm not here on Wednesday, but it's not the end of the live streams.

بنابراین من چهارشنبه اینجا نیستم، اما این پایان پخش زنده نیست.

So it's not the end.

پس پایان کار نیست.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know how you've come to that conclusion,

نمی دانم چگونه به این نتیجه رسیده اید،

but it just means on Wednesday, because we're doing lots of things at the moment.

اما این فقط به معنای چهارشنبه است، زیرا ما در حال حاضر کارهای زیادی را انجام می دهیم.

Steve's got shows coming up.

نمایش های استیو در راه است.

I've got some preparation to do as well for various things

من آمادگی لازم را برای انجام کارهای مختلف دارم

and I think we've got an answer from Nystrom.

و فکر می‌کنم از Nystrom پاسخی دریافت کرده‌ایم.

Hello, Nystrom,

سلام، نیستروم،

clever Nystrom, who we know is a scientist

نیستروم باهوش، که می دانیم دانشمند است

and it's nice to have somebody of such intelligence.

و داشتن کسی با چنین هوشی خوب است.

It's deserving and the channel we need someone with intelligence here

این شایسته است و کانالی که ما در اینجا به فردی با هوش نیاز داریم،

because, I mean, let's face it, let's face it, you know, look at this.

زیرا، منظورم این است، بیایید با آن روبرو شویم، بیایید با آن روبرو شویم، می دانید، به این نگاه کنید.

Look at this.

به این نگاه کن

Look, look, look. Don't include me in that, Mr. Duncan.

نگاه کن نگاه کن آقای دانکن، من را وارد آن نکنید.

But yet Najam has said that what would fit in there was

اما با این حال نجم گفته است که آنچه در آن جا می‌شود

this is my first and last offer.

این اولین و آخرین پیشنهاد من است. یا

Take it or leave it.

بگیرش یا ولش کن.

That's a good a very good answer.

این یک پاسخ خوب بسیار خوب است.

I like that.

Excellent.

من آن را دوست دارم.

عالی

Because, of course, we are talking about give today.

از آنجا که، البته، ما در مورد دادن امروز صحبت می کنیم.

So that could be the reason why I've included this because of today's subject.

بنابراین این می تواند دلیلی باشد که من این را به دلیل موضوع امروز گنجانده ام.

So yeah, so thank you very much for that.

بنابراین بله، پس از شما بسیار سپاسگزارم.

Intelligent has said slightly, slightly

هوشمند کمی، کمی ظریف گفته است

subtly.

Just changing the first word to this is my

.

فقط تغییر کلمه اول به این

last and final offer

آخرین و آخرین پیشنهاد من

instead of first and last, which

به جای اولین و آخرین است که هر

which both fit quite well. Hmm.

دو کاملاً مناسب هستند. هوم

Keep it or leave it.

نگهش دار یا بگذار.

Yes, Harry, Take it or leave.

بله، هری، آن را بگیر یا برو.

Harry also has a very similar one. Hello, Harry.

هری نیز یک مورد بسیار مشابه دارد. سلام هری

Do I have to bow for you?

آیا باید برای تو تعظیم کنم؟

Maybe it's Prince Harry.

شاید شاهزاده هری باشد.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

First, last take leave.

اول، آخرین مرخصی.

Yes, yes, that's a good one. Yes, that's it.

بله، بله، این یک مورد خوب است. آره همینه.

So maybe.

پس شاید.

Maybe in this particular sentence, we are making a decision of some sort.

شاید در این جمله خاص، ما به نوعی تصمیم می گیریم.

So maybe a person might be making you an offer.

بنابراین ممکن است شخصی به شما پیشنهادی بدهد. می

You can see the word offer is there.

توانید ببینید کلمه پیشنهاد وجود دارد.

So perhaps you might describe this type

بنابراین شاید شما ممکن است این نوع

of sentence as an ultimatum.

جملات را یک اولتیماتوم توصیف کنید.

Mr. Steve Ultimatum.

آقای استیو اولتیماتوم.

An ultimatum, right.

یک اولتیماتوم، درست است.

It's not a great word if you give someone an ultimatum,

اگر به کسی اولتیماتوم بدهید کلمه خوبی نیست، به این

it means you are giving them their final chance.

معنی است که شانس نهایی را به او می دهید.

Their final chance.

شانس نهایی آنها

The ultimatum is the final chance.

اولتیماتوم آخرین فرصت است.

There will be no more offers.

دیگر پیشنهادی وجود نخواهد داشت.

They will be no more chances after this particular point.

آنها بعد از این نقطه خاص دیگر شانسی نخواهند داشت.

We call it the ultimatum.

ما آن را اولتیماتوم می نامیم.

Ooh, that's a good word, Mr. Duncan.

اوه، این کلمه خوبی است، آقای دانکن.

So you might describe this as one of those. An ultimatum.

بنابراین شما ممکن است این را به عنوان یکی از آن ها توصیف کنید. یک اولتیماتوم

Yes. Do you want to take the job or not?

آره. می خواهی کار را قبول کنی یا نه؟

This is your last chance.

این آخرین شانس شماست.

So you could have been deciding whether to take a promotion or not.

بنابراین می‌توانستید تصمیم بگیرید که ارتقای شغلی بگیرید یا خیر.

You weren't sure if you wanted the extra hours and the extra responsibility.

شما مطمئن نبودید که ساعت های اضافی و مسئولیت اضافی را می خواهید.

You made that offer and you kept.

شما آن پیشنهاد را دادید و ادامه دادید.

Well, I'll let me think about it for a few days

خب، اجازه می‌دهم چند روز در موردش فکر کنم

and then somebody came back to you and said, What's your decision?

و بعد یکی به سراغت آمد و گفت، تصمیمت چیست؟

Well, I just need a few more days.

خب من فقط چند روز دیگه نیاز دارم

And then eventually somebody says, Right, this is your last chance.

و در نهایت یکی می گوید، درست است، این آخرین فرصت شماست.

Do you want to take this job or not go, I'm going to offer it to somebody else.

میخوای این کار رو بگیری یا نرو، من به یکی دیگه پیشنهادش میدم.

Put you on the spot.

شما را در محل قرار دهد.

Beatrice has best last keep or leave.

بهتر است بئاتریس آخرین بار را نگه دارد یا ترک کند.

Yes, this is my best and last offer.

بله، این بهترین و آخرین پیشنهاد من است.

Keep it or leave it.

نگهش دار یا بگذار.

He normally keeps something mean,

او معمولاً چیز بدی را نگه می دارد،

something you've already had or already have in possession.

چیزی که شما قبلاً داشته اید یا قبلاً در اختیار دارید.

So keeping something means something you've already got.

بنابراین نگه داشتن چیزی به معنای چیزی است که قبلاً دارید.

So you keep it.

پس تو نگهش دار

So something you might have for a short period

بنابراین چیزی که ممکن است برای مدت کوتاهی داشته باشید، می

You want to keep forever.

خواهید برای همیشه نگه دارید.

You want to keep it.

شما می خواهید آن را حفظ کنید.

You want to keep hold of that thing.

شما می خواهید آن چیز را حفظ کنید.

So we'll have a look at this, shall we?

بنابراین ما نگاهی به این خواهیم داشت، آیا؟

Here's the answer, because I know Mr.

پاسخ اینجاست، زیرا می دانم که آقای

Steve has a busy day ahead.

استیو روز شلوغی در پیش دارد.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

What is the answer? Oh, of course we can't.

جواب چیست؟ اوه، البته ما نمی توانیم.

We can't do this without having this

ما نمی توانیم این کار را بدون داشتن این

bill.

صورتحساب انجام دهیم.

Oh, I love Mr.

اوه، من عاشق آقای

Cockerel. Here we go. Steve.

خروس هستم. در اینجا ما می رویم. استیو

The answer that I've got is being.

پاسخی که من دارم این است که

Oh, this is my third and final offer.

اوه، این سومین و آخرین پیشنهاد من است. یا

Take it or leave it.

بگیرش یا ولش کن.

So that is a great example of an ultimatum.

بنابراین این یک مثال عالی از اولتیماتوم است.

An ultimatum is the final offer that you are willing to make.

اولتیماتوم آخرین پیشنهادی است که شما مایل به ارائه آن هستید.

And after that, there will be no more offers.

و بعد از آن دیگر هیچ پیشنهادی وجود نخواهد داشت.

So that is my third and final offer.

پس این سومین و آخرین پیشنهاد من است. یا

Take it or leave it. Yes.

بگیرش یا ولش کن. آره.

So the suggestion is that you've you've given maybe one that you've given to other offers before.

بنابراین پیشنهاد این است که شما ممکن است پیشنهادی را که قبلاً به پیشنهادات دیگر داده اید داده اید.

So somebody says, Right, I want an increase in my salary,

بنابراین یکی می گوید، درست است، من می خواهم حقوقم را افزایش دهم،

or it could be the offer on buying something in a shop

یا ممکن است پیشنهاد خرید چیزی در یک مغازه باشد

and you're you're trying to haggle somebody down maybe on the purchase of a car

و شما سعی می کنید با کسی چانه بزنید شاید برای خرید یک ماشین

and you say, no, I'm not going to pay 20,000 for that car.

و شما می گویید، نه من برای اون ماشین 20000 پول نمیدم.

I want it for 18.

من آن را برای 18 می خواهم.

And the salesman says, No, 19.

و فروشنده می گوید، نه، 19.

You say, No, I want

شما می گویید، نه، من

16 and a half.

16 و نیم می خواهم.

And you keep haggling.

و مدام چانه میزنی

And then eventually the salesman says, This is my third and final offer.

و سپس سرانجام فروشنده می گوید: این سومین و آخرین پیشنهاد من است.

Or it could be just the first offer.

یا ممکن است فقط اولین پیشنهاد باشد.

And of course, it could be an auction. Yeah.

و البته، می تواند یک حراج باشد. آره

So maybe someone is selling an item and

بنابراین ممکن است شخصی در حال فروش یک کالا باشد و

lots of people are putting their own offers in.

افراد زیادی پیشنهادات خود را ارائه دهند.

So you might suddenly find there is the final offer.

بنابراین ممکن است ناگهان متوجه شوید که پیشنهاد نهایی وجود دارد.

So that is the final offer.

پس این پیشنهاد نهایی است.

Take it or leave it any more offers. No.

آن را بگیرید یا پیشنهادات بیشتری بگذارید. نه.

So that person who is just put

بنابراین شخصی که به تازگی

in the highest offer will take that.

در بالاترین پیشنهاد قرار می گیرد، آن را قبول می کند.

So you could replace third with best. Is that my best

بنابراین شما می توانید سوم را با بهترین جایگزین کنید. آیا این بهترین

and final offer

و آخرین پیشنهاد من است

which some people have put Put that as well.

که برخی از افراد آن را نیز قرار داده اند.

Good.

خوب

Okay, we have another one now, Steve, we've got to move on.

خوب، ما الان یکی دیگه داریم، استیو، باید ادامه بدیم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه جای

Another fill in the blank.

خالی دیگر را پر کنید.

So are you ready?

پس آماده ای؟

Oh, right.

درسته.

Don't something now.

حالا یه کاری نکن

After all the something you've put in again,

بعد از همه چیزهایی که دوباره وارد کردید،

this this might be connected to today's subject.

این ممکن است به موضوع امروز مرتبط باشد.

Oh, Mr. Duncan, Fancy pants.

اوه، آقای دانکن، شلوار فانتزی.

So don't something Now, after all the something

پس کاری نکنید حالا، بعد از همه چیزهایی که

you've put in, this one could have many different possibilities.

وارد کرده اید ، این یکی ممکن است امکانات مختلفی داشته باشد.

So there might be an obvious

بنابراین ممکن است یک

solution or an obvious two words you could put in here.

راه حل واضح یا دو کلمه واضح وجود داشته باشد که می توانید در اینجا وارد کنید.

But maybe there are other ideas

اما شاید ایده های دیگری

you have in your clever brains that you might substitute for the one that Mr.

در مغز باهوش شما وجود داشته باشد که می توانید آن را جایگزین ایده ای کنید که آقای

Duncan is going to.

دانکن به آن می رود.

He's going to suggest, of course, what we want

او قرار است پیشنهاد دهد، البته، آنچه ما می خواهیم

is correct.

درست است.

Well, we just want the words to fit the sentence.

خوب، ما فقط می خواهیم کلمات متناسب با جمله باشند.

So he's got to be the grammar has got to be correct.

بنابراین باید دستور زبانش درست باشد.

That's what we're looking for here. But don't worry about that.

این چیزی است که ما در اینجا به دنبال آن هستیم. اما از این بابت نگران نباشید.

There's no pressure. Just try.

هیچ فشاری نیست فقط امتحان کن.

Just give give me your suggestions.

فقط پیشنهادات خود را به من بدهید

So there's no pressure there.

بنابراین هیچ فشاری وجود ندارد.

And I also have my own suggestions, which I will show you in a moment.

و همچنین پیشنهادهای خود را دارم که در یک لحظه به شما نشان خواهم داد.

Don't something now, after all the something you've put

حالا کاری نکن، بعد از همه چیزهایی که

in, we've got one from Lydia which says, don't resign.

گذاشتی، یکی از لیدیا داریم که می گوید، استعفا نکن.

Now after all the effort you've put in.

حالا بعد از تمام تلاشی که کشیدی.

Very good. Very good. That fits perfectly.

خیلی خوب. خیلی خوب. که کاملا مناسب است.

Francesca has said

فرانچسکا

leave now after all the efforts

بعد از تمام تلاش‌هایی که

you've put in yet, don't leave now. Yes.

انجام داده‌اید، گفته است، حالا ترک نکنید. آره.

So you might say that this is a person

بنابراین ممکن است بگویید که این شخصی است که

trying to persuade another person

سعی دارد شخص دیگری را متقاعد کند که

not to do a certain thing.

کار خاصی را انجام ندهد.

So they are asking that person not to do it

بنابراین آنها از آن شخص می خواهند که این کار را انجام ندهد،

because and then they give a reason why.

و سپس دلیل می آورند.

So you can see there in that particular sentence, there are two things happening.

بنابراین می توانید ببینید که در آن جمله خاص، دو چیز در حال وقوع است.

You are telling someone not to do something

شما به کسی می گویید کاری را انجام ندهد

and you are giving them a very clear reason why they should not quit.

و دلیل بسیار واضحی به او می دهید که چرا نباید آن را ترک کند.

And that is one of the suggestions.

و این یکی از پیشنهادات است.

And Alessandra has said don't quit.

و الساندرا گفته است که دست نکش.

Now, after all the effort you've put in, don't stop now.

حالا بعد از این همه تلاشی که کشیدی، حالا دست از کار نکش.

Don't give up now, Susanna, That's two words.

حالا تسلیم نشو، سوزانا، این دو کلمه است.

But we'll accept that

اما ما قبول خواهیم کرد که

after all the energy you've put

بعد از این همه انرژی که

in, you can use substitute effort

صرف کرده‌اید، می‌توانید از تلاش جایگزین

with energy for the last word in that.

انرژی برای حرف آخر استفاده کنید.

And don't sell.

و نفروخت

Now, after all the money you've put in a very good one.

حالا، بعد از این همه پولی که در یک پول بسیار خوب گذاشته اید.

Now can I just say I don't normally do this, but that

حالا می‌توانم بگویم که من معمولاً این کار را نمی‌کنم، اما

nice, brilliant.

خوب، درخشان.

That is the very good. Who was Valentin? Valentin.

این خیلی خوب است. والنتین کی بود؟ والنتین.

Very good, Valentin.

خیلی خوبه والنتین

I like that one coming up with something different because you're really thinking.

من دوست دارم که آن یکی چیز متفاوتی بیاورد زیرا شما واقعاً فکر می کنید.

You're thinking your thinking is broad, so you are able to.

شما فکر می کنید که فکر شما گسترده است، بنابراین می توانید.

To think of more things.

برای فکر کردن به چیزهای بیشتر

So I like that one very much. Yes.

بنابراین من آن یکی را خیلی دوست دارم. آره.

So the stock market don't sound now after all the time you've put in.

بنابراین، پس از این همه زمانی که سرمایه گذاری کرده اید، اکنون بازار سهام به نظر نمی رسد.

That could be another thing.

این می تواند چیز دیگری باشد.

You could put time in there, of course, as well.

البته می‌توانید در آنجا زمان بگذارید.

I will be honest, there are probably many suggestions that you could put into this sentence.

صادقانه می گویم، احتمالاً پیشنهادات زیادی وجود دارد که می توانید در این جمله قرار دهید.

So that is the wonderful thing about this game is quite often you can put

بنابراین این چیز شگفت انگیز در مورد این بازی است که اغلب اوقات می توانید

many combinations of words into that sentence

ترکیب های زیادی از کلمات را در آن جمله قرار دهید

and it will still make sense after all

و پس از تمام تلاشی که انجام داده اید هنوز هم منطقی خواهد بود تا

the struggle you've put in so that you know,

بدانید،

yeah, some people might say that about me with my YouTube channel.

بله، برخی افراد ممکن است این را بگویند من با کانال یوتیوبم

They might say, Don't stop now.

آنها ممکن است بگویند، اکنون متوقف نشو.

After all the years you've put in.

پس از تمام سال‌هایی که گذاشتی.

So all of the years you see, 17 years I've been doing this,

پس در تمام سال‌هایی که می‌بینی، 17 سال است که این کار را انجام می‌دهم، برای اینکه با تو صادق باشم

you don't even get that for murder, to be honest with you.

، تو حتی آن را برای قتل نمی‌فهمی .

Would you like the answer?

آیا می خواهید پاسخ دهید؟

Your suggestion is Mr. Duncan.

پیشنهاد شما آقای دانکن است.

It is

این

the one that I have come up with.

همان چیزی است که من به آن رسیده ام.

And I think I think we may have actually had

و من فکر می‌کنم که ما ممکن است واقعاً این را داشته باشیم که کاملاً دست از

this is being

quite that one quits effort.

تلاش برداشته باشیم.

Don't quit now

after all the effort you've put in for Alexandra, put that in as well.

بعد از این همه تلاشی که برای الکساندرا کشیده اید، اکنون دست از کار نکشید، آن را نیز انجام دهید.

So Alison has given us two completely different answers. So

بنابراین آلیسون دو پاسخ کاملا متفاوت به ما داده است. خیلی خوب

well done, but well done to everyone. Hmm.

بود، اما آفرین به همه. هوم

And yet sometimes it's about if people are very quick putting the answers

و با این حال، گاهی اوقات به این معنی است که اگر افراد خیلی سریع پاسخ ها را

in, that means that they've got a good grasp of the English language.

وارد کنند، به این معنی است که آنها زبان انگلیسی را به خوبی درک کرده اند .

Probably, yes.

احتمالا بله.

And even if you didn't get one, it doesn't matter because then you will

و حتی اگر یکی را دریافت نکردید، مهم نیست زیرا در این صورت

seeing the suggestions and it will still help you.

پیشنهادات را خواهید دید و همچنان به شما کمک خواهد کرد.

So even if you don't know the answer or if you're not sure,

بنابراین حتی اگر پاسخ را نمی دانید یا مطمئن نیستید،

we will still give you some help.

ما همچنان به شما کمک خواهیم کرد.

So this is why the game is so much fun.

بنابراین به همین دلیل است که بازی بسیار سرگرم کننده است.

If you quit something of course that means you stop doing it.

البته اگر کاری را رها کنید به این معنی است که انجام آن را متوقف می کنید.

You resign.

شما استعفا دهید.

You could put don't resign now,

شما می‌توانید اکنون استعفا نکنید،

after all the work you've put in could have been another suggestion. Yes.

بعد از همه کارهایی که کشیده‌اید می‌توانست پیشنهاد دیگری باشد. آره. می

You know, you because you've put a lot of effort into the job.

دانید، شما چون تلاش زیادی برای این کار کرده اید.

You think it's going nowhere, so you resign.

فکر می کنی به جایی نمی رسد، پس استعفا می دهی.

But of course, you somebody might say don't resign.

اما مطمئناً ممکن است شما بگویید استعفا نکنید.

Now, after all the effort you put in or don't quit now because success might be just around the corner,

حالا، بعد از تمام تلاش‌هایی که انجام داده‌اید یا اکنون دست از کار نمی‌کشید، زیرا موفقیت ممکن است در گوشه و کنار باشد،

might be very close to getting success.

ممکن است به موفقیت بسیار نزدیک باشد.

We have one more and then Mr.

ما یکی دیگر داریم و بعد آقای

Steve is going to leave us.

استیو قرار است ما را ترک کند.

And then I have today subject I in fact, I like this way of doing it.

و بعد من امروز موضوعی دارم که در واقع، این روش انجام آن را دوست دارم.

Maybe we will it this way round.

شاید ما به این سمت برویم.

Oh, on Sunday. Right. Okay, good.

اوه، یکشنبه. درست. باشه خوبه

So we have fill in the blanks first, then

بنابراین ابتدا باید جاهای خالی را پر کنیم، سپس

maybe we spend a bit of time with you and then you can leave.

شاید کمی با شما وقت بگذرانیم و سپس شما بتوانید آنجا را ترک کنید.

And then we have the subject.

و سپس ما موضوع را داریم.

So I think that's why we might, we might have a new format for this show.

بنابراین فکر می کنم به همین دلیل است که ممکن است قالب جدیدی برای این نمایش داشته باشیم.

Who knows? We will see what happens.

چه کسی می داند؟ خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Thanks, everybody for their suggestions.

با تشکر از همه برای پیشنهاداتشان

Here comes the third and final one.

در اینجا سومین و آخرین مورد می آید.

Oh, we must something you

اوه، ما باید

something in something for you.

چیزی در چیزی برای شما داشته باشیم.

Something.

یه چیزی

Oh, this is a this might be a bit difficult, but again, we can.

اوه، این ممکن است کمی دشوار باشد، اما دوباره، ما می توانیم.

We have maybe more than one combination of words that.

ما شاید بیش از یک ترکیب از کلمات که.

So again, the subject of today's

بنابراین، دوباره موضوع

lesson later on after Steve has gone

درس امروز بعد از رفتن استیو،

is the word give using give it a sentence.

کلمه give using give it a جمله است.

Yes, I'm going early today.

آره امروز زود میرم

Don't normally go early and normally come on later.

معمولا زود نروید و معمولا دیرتر بیایید.

Don't even stay for longer.

حتی بیشتر نمانید

But just for today.

اما فقط برای امروز

Maybe then. No, it'll be next weekend as well. Probably.

شاید اون موقع نه، آخر هفته آینده هم خواهد بود. شاید.

Just to give you a heads up, Mr.

آقای دانکن سر بالا فقط برای اینکه به شما سر بزنم

Duncan Heads up. So.

. بنابراین.

So it is going to be a bit strange over the next couple of weeks because Steve might be disappearing.

بنابراین در چند هفته آینده کمی عجیب خواهد بود زیرا استیو ممکن است ناپدید شود.

I might be disappearing, but we're not stopping.

من ممکن است ناپدید شوم، اما ما متوقف نمی‌شویم.

It's just that other things at the moment, behind the scenes

فقط چیزهای دیگر در حال حاضر، در پشت صحنه

or in our normal life

یا در زندگی عادی ما

away from YouTube, it's just a little bit.

دور از YouTube، فقط کمی است.

Yes. Francesca,

آره. فرانچسکا،

you can say efforts, your efforts in something,

شما می توانید بگویید تلاش، تلاش شما در چیزی،

how much work you put in your efforts. Mr.

چقدر تلاش می کنید. آقای

Duncan puts in a lot of effort into this live stream,

دانکن برای این پخش زنده تلاش زیادی می کند،

but you might thank me for my efforts.

اما ممکن است از زحمات من تشکر کنید.

So all of the different things I have to do.

بنابراین تمام کارهای مختلفی که باید انجام دهم.

And let's face it, I do everything.

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، من همه کارها را انجام می دهم.

Everything that you see, everything

هر چیزی که می بینید، هر چیزی

that you've ever seen here on my channel, it's all been created by me.

که تا به حال اینجا در کانال من دیده اید، همه توسط من ایجاد شده است.

No one else. Me just.

هیچکس دیگر. فقط من.

Just me on my own.

فقط من به تنهایی

And sometimes with Mr. Steve.

و گاهی با آقای استیو.

Right. We've got one here.

درست. ما اینجا یکی داریم

We miss. Yeah.

دلمون تنگ شده آره

Yes, yes. In intelligent.

بله بله. در هوشمند. برای راحتی شما

We must send you something in advance for your convenience.

باید از قبل چیزی برای شما ارسال کنیم .

That's good. Yes. That face.

خوبه. آره. آن چهره.

Yes. And also, Inaki, we must gift you

آره. و همچنین، ایناکی، برای سخاوت شما باید مبلغی را در قبال کانالتان به شما هدیه کنیم

something in payment for your channel, for your generosity.

.

So two very good suggestions are well done.

بنابراین دو پیشنهاد بسیار خوب به خوبی انجام شده است.

And all of us to give you something.

و همه ما چیزی به شما بدهیم.

Well, well done, Inaki.

آفرین، ایناکی.

And also to Liliana as well. Congratulations.

و همچنین به لیلیانا. تبریک می گویم.

They are good suggestions.

آنها پیشنهادات خوبی هستند.

Let's give you something in.

بیایید چیزی به شما بدهیم.

Oh, he's a good one as well. From Francesca.

اوه، او هم خوب است. از فرانچسکا

We must give you something in return for your help.

ما باید در ازای کمک شما چیزی به شما بدهیم.

Oh, yes.

آه بله.

Yeah. So well done. That's a good one.

آره خیلی خوبه این یکی خوب است.

Mary, it's Marie.

مریم، این ماری است.

It's also has has put a similar answer as well.

همچنین پاسخ مشابهی را نیز داده است.

And Beatrice says we must give you something in advance for your birthday.

و بئاتریس می گوید باید از قبل برای تولدت چیزی به تو بدهیم.

Oh, it's too late for mine, but not too late for Mr.

اوه، برای من خیلی دیر است، اما برای آقای دانکن دیر نیست

Duncan.

.

So you'll have to wait until August for my birthday.

پس برای تولد من باید تا آگوست صبر کنید. اگر شما

You must give you something

باید چیزی به شما بدهید

if you.

Something?

.

چیزی؟

Yeah.

آره

That doesn't quite fit that one.

این کاملاً به آن یکی نمی خورد.

Uh, let's must tell you something.

اوه، باید یه چیزی بهت بگیم

And we must pay you something in regards

و ما باید در قبال زحمات شما مبلغی به شما بپردازیم

for your efforts. Yes.

. آره.

So to go with pay you something in regards

بنابراین برای رفتن با شما چیزی در رابطه

for your effort or in regards unfortunately, the.

با تلاش شما و یا در مورد متاسفانه، پرداخت.

Yes, the grammar is slightly off.

بله، گرامر کمی خاموش است.

There, so I will explain this sentence briefly.

در آنجا، بنابراین من این جمله را به طور خلاصه توضیح می دهم.

This is a situation

این وضعیتی است

where maybe one person feels as if they owe

که ممکن است شخصی احساس کند به دلیل

another person something for being kind or for being

مهربانی یا

in some way doing something nice.

انجام کاری خوب به شخص دیگری مدیون است.

So think about words that could be related to that.

بنابراین به کلماتی فکر کنید که می توانند با آن مرتبط باشند.

Here's one from, uh,

اینم یکی

from Valentin.

از والنتین.

We must tell you something in private for your security.

برای امنیت شما باید در خلوت چیزی به شما بگوییم.

Oh, yeah.

That fits.

اوه، آره

مناسب است.

Yes, that fits. Yes.

بله، مناسب است. آره.

Very good.

خیلی خوب.

Another good one.

یکی دیگه خوبه

There

آنجا

in Inaki.

در ایناکی.

We must confess something

ما باید

in return for your confidence.

در ازای اعتماد شما به چیزی اعتراف کنیم.

Now, I would probably say that the last word should be trust rather than confidence.

حالا احتمالاً می گویم که حرف آخر باید اعتماد باشد تا اعتماد.

So I would say I need to tell you something in advance for your trust.

بنابراین می گویم برای اعتماد شما باید از قبل چیزی به شما بگویم.

So maybe you are giving someone a secret or telling someone something very personal.

بنابراین شاید شما به کسی رازی می‌دهید یا به کسی چیزی بسیار شخصی می‌گویید.

So that's another good one.

پس این یکی دیگر از موارد خوب است.

So very good, good suggestions.

بنابراین بسیار خوب، پیشنهادات خوبی است.

And so what do you think about this? Should we play

و بنابراین نظر شما در مورد این چیست؟ آیا باید

fill in the blanks at the start of a live stream and then have Mr.

در شروع پخش زنده جاهای خالی را پر کنیم و سپس آقای

Steve here for a short time at the start and then Mr.

استیو را برای مدت کوتاهی در شروع اینجا داشته باشیم و سپس آقای

Steve goes or what? So we will see.

استیو برود یا چه؟ پس خواهیم دید.

We might be having a change here.

ممکن است در اینجا تغییراتی داشته باشیم.

Oh, we're certainly going to be doing it next Sunday.

اوه، ما مطمئناً یکشنبه آینده این کار را انجام خواهیم داد.

It's exciting, isn't it?

هیجان انگیز است، اینطور نیست؟

We must give you something in payment for your kindness.

ما باید در قبال محبت شما چیزی به شما بدهیم .

Yeah, that fits. V tastes good.

بله، مناسب است. V طعم خوبی دارد.

Uh, one doesn't quite fit, Pamela.

اوه، یکی کاملا مناسب نیست، پاملا.

Unfortunately, we must advise.

متأسفانه ما باید توصیه کنیم.

Doesn't quite.

نه کاملا.

That's not quite what you're trying to say there.

این کاملاً آن چیزی نیست که می خواهید در آنجا بگویید.

But the grammar is not quite.

اما گرامر کاملاً درست نیست.

We must save you something

ما باید چیزی

in the kitchen for your dinner. Hmm.

در آشپزخانه برای شام شما ذخیره کنیم. هوم

That fits. But it's.

مناسب است. اما این.

We only want one word in that set.

ما فقط یک کلمه در آن مجموعه می خواهیم.

So. So it could be the kitchen if it is the place you are naming.

بنابراین. بنابراین اگر جایی است که شما نام می برید، می تواند آشپزخانه باشد.

So it is in the kitchen.

بنابراین در آشپزخانه است.

We must prepare you something in advance

ما باید از قبل

for your supper or dinner.

برای شام یا شام چیزی برای شما آماده کنیم.

Yeah. Yes.

So that would work.

آره آره.

بنابراین این کار می کند.

We must prepare you something in advance for your supper.

ما باید از قبل برای شام شما چیزی آماده کنیم.

Yeah.

Anyway, we're coming to the end of Mr. Steve's slot.

آره

به هر حال، ما به پایان کار آقای استیو می رسیم.

Mr. Steve. Steve, I thought it was time.

آقای استیو استیو، فکر کردم وقتشه

It's time to three.

وقت سه است.

No. Okay. I've got. I've got lots of other things to do.

نه. باشه. من دارم. من خیلی چیزهای دیگر برای انجام دادن دارم.

Oh, well, you're going, don't you?

اوه، خوب، شما می روی، نه؟

You're going to want to do your thing.

شما می خواهید کار خود را انجام دهید.

I've put so much effort into today to make sure that you always.

من امروز تلاش زیادی کرده ام تا مطمئن شوم که همیشه.

To make sure Mr.

برای اطمینان از اینکه آقای

Steve does not get delayed.

استیو به تاخیر نیفتد.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Then the answer or my answer at least, is being.

سپس پاسخ یا حداقل پاسخ من، بودن است.

Oh, we must offer you

اوه، ما باید

something in return

در ازای

for your assistance.

کمک شما چیزی به شما ارائه دهیم.

So again, we feel as if we must give you something

بنابراین دوباره احساس می کنیم که باید چیزی به شما بدهیم

because you have done something for us.

زیرا شما کاری برای ما انجام داده اید.

We must offer you something in return

ما باید در ازای کمک شما چیزی به شما پیشنهاد کنیم

for your assistance.

.

We must give.

باید بدهیم.

Offer something in return.

در ازای آن چیزی ارائه دهید.

So some things that you do in return is returning a favour.

بنابراین برخی از کارهایی که شما در ازای آن انجام می دهید، بازگشت لطف است.

Maybe a person has done something really nice for you

شاید یک نفر واقعاً کار خوبی برای شما انجام داده باشد

and you do something nice for them.

و شما کار خوبی برای او انجام دهید.

I that is that is the is what most people did

این همان چیزی است که بیشتر مردم

understand what that sentence was about.

متوجه شدند که آن جمله در مورد چیست.

In fact, everybody understood what that sentence was about and they just used

در واقع، همه فهمیدند که آن جمله در مورد چیست و فقط از

everybody use slightly different words to

کلمات متفاوتی

to explain that. Yeah, that meaning a cross.

برای توضیح آن استفاده کردند. آره این یعنی صلیب

So thank you for all your suggestions.

پس از همه پیشنهادات شما سپاسگزارم.

But that is the wonderful thing about English, the wonderful thing about English,

اما این چیز شگفت انگیز در مورد انگلیسی است، چیز شگفت انگیز در مورد انگلیسی،

and this is the thing I always talk about because, you know, I am one of those out there.

و این چیزی است که من همیشه در مورد آن صحبت می کنم زیرا، می دانید، من یکی از کسانی هستم که در آنجا وجود دارد.

I'm an English addict and I'm crazy about English.

من یک معتاد انگلیسی هستم و دیوانه انگلیسی هستم.

I have is that there are many ways of using words,

من این را دارم که راه‌های زیادی برای استفاده از کلمات وجود دارد،

and sometimes you can use them in many ways,

و گاهی اوقات می‌توان از آنها به روش‌های مختلفی استفاده کرد،

or you can use many different words in a very similar sentence.

یا می‌توان از کلمات مختلف در یک جمله بسیار مشابه استفاده کرد.

So I do like that way of looking at the English language and that is it.

بنابراین من این نوع نگاه به زبان انگلیسی را دوست دارم و بس.

Mr. Steve Well, I shall prepare for going out if I'm still here.

آقای استیو خب، اگر هنوز اینجا باشم، برای بیرون رفتن آماده خواهم شد.

You'll know that it's been cancelled, but I wish you all

می دانید که لغو شده است، اما برای همه شما آرزوی

an enjoyable rest of the live stream.

لذت بخشی از پخش زنده را دارم.

Mr. Duncan and I shall see you all again next Sunday.

من و آقای دانکن همه شما را دوباره یکشنبه آینده خواهیم دید.

Bye. Bye.

خدا حافظ. خدا حافظ.

So that was Mr. Steve.

پس این آقای استیو بود.

And now take your last look as he says goodbye

و حالا آخرین نگاه خود را در حین خداحافظی

until next Sunday. Mm,

تا یکشنبه آینده بیندازید. مم،

Yes. Am back.

بله. برگشتم.

But now I am on my own. Mr.

اما الان تنهام. آقای

Steve is now getting ready to go out because he has a lot of things to do.

استیو اکنون برای بیرون رفتن آماده می شود زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن دارد.

So it's just me.

پس فقط من هستم.

Now you have Mr. Duncan.

حالا شما آقای دانکن را دارید.

That's me, by the way, for those who've just joined us, I like the English language.

این من هستم، اتفاقاً برای کسانی که به تازگی به ما پیوسته اند، من زبان انگلیسی را دوست دارم.

You may have noticed that I am an English addict

شاید متوجه شده باشید که من یک معتاد انگلیسی هستم

and I have a feeling you might be as well.

و این احساس را دارم که ممکن است شما هم معتاد باشید.

Sunday afternoon. We all live on YouTube.

بعد از ظهر یکشنبه. همه ما در یوتیوب زندگی می کنیم.

I hope you are having a good day where you are in the world as well.

امیدوارم در این دنیا هم روز خوبی را سپری کرده باشید .

We have a subject coming up today.

امروز یک موضوع داریم.

We are talking all about something that is often seen as nice,

ما همه چیز در مورد چیزی صحبت می کنیم که اغلب به نظر خوب می رسد،

a thing that is seen as kind.

چیزی که مهربان به نظر می رسد.

Maybe if you are offering something to a person

شاید اگر چیزی را به شخصی پیشنهاد می کنید

or maybe you are gifting something.

یا شاید چیزی را هدیه می دهید.

If you gift something, then

اگر چیزی هدیه می دهید، به این

it means you are giving something to another person.

معنی است که چیزی را به شخص دیگری هدیه می دهید.

You gift that thing.

شما آن چیز را هدیه می دهید

So it's interesting to know that the word gift can

بنابراین جالب است بدانید که کلمه هدیه در واقع می تواند

actually be used as both a verb.

به عنوان هر دو فعل استفاده شود.

You gift something and also a noun.

شما چیزی هدیه می دهید و همچنین یک اسم.

You are describing the object.

شما در حال توصیف شیء هستید.

That thing is the gift.

آن چیز هدیه است.

You gift something to another person.

شما چیزی را به شخص دیگری هدیه می دهید.

Yes. Mr.

Steve is doing shows at the moment.

آره. آقای

استیو در حال حاضر مشغول اجرای نمایش است.

He's in shows and he's doing a couple of performances, in fact.

او در نمایش‌ها حضور دارد و در واقع چند اجرا دارد.

So he has been asked to stand in at the last moment.

بنابراین از او خواسته شده که در آخرین لحظه بایستد.

So Steve now doesn't just have to learn one show.

بنابراین استیو اکنون فقط مجبور نیست یک نمایش را یاد بگیرد.

He also has to learn another one as well.

او همچنین باید یکی دیگر را نیز یاد بگیرد.

And that one is starting in two weeks from now.

و آن یکی دو هفته دیگر شروع می شود.

So that's the reason why Steve is now rather rather busy.

پس این دلیلی است که استیو اکنون نسبتاً شلوغ است.

I know, and I'm busy as well.

میدونم و سرم شلوغه

I will be honest with you at the moment.

من در حال حاضر با شما صادق خواهم بود.

Everything is crazy here. You know what life is like.

اینجا همه چیز دیوانه است. میدونی زندگی چطوریه

Sometimes life goes smoothly, sometimes it goes

گاهی اوقات زندگی به آرامی می گذرد، گاهی اوقات به

easily without any problem.

راحتی بدون هیچ مشکلی می گذرد.

And then suddenly,

و سپس ناگهان،

suddenly life becomes very crazy.

ناگهان زندگی بسیار دیوانه می شود.

Hello to h t who is watching in the people's Republic of China.

سلام به h t که در جمهوری خلق چین تماشا می کند.

Hello to you and I hope you are feeling good today where you are.

سلام به شما و امیدوارم امروز در جایی که هستید احساس خوبی داشته باشید.

It's late now in China.

الان در چین دیر است.

It is very late.

خیلی دیر است.

So I hope you will stay awake for the rest of today's live stream.

بنابراین امیدوارم تا پایان پخش زنده امروز بیدار بمانید .

Nice to see you here, Florence.

از دیدنت در اینجا خوشحالم، فلورانس.

As Mr.

به عنوان

Mr. Duncan, your studio is very good.

آقای دانکن، استودیوی شما بسیار خوب است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Well, to be honest with you, it is very good when it works.

خوب، صادقانه بگویم، وقتی کار می کند بسیار خوب است.

But one of the problems, if you have lots of technology around you

اما یکی از مشکلات این است که اگر فناوری زیادی در اطراف خود دارید

and this studio is full of all sorts

و این استودیو پر از انواع

of technology, which is great

فناوری است،

when it works, but if you have problems or if you have some sort of problem

وقتی کار می کند عالی است، اما اگر مشکل دارید یا

with one piece of your technology, then it's not so good.

با یک قطعه از خود مشکل دارید. تکنولوژی، پس آنقدرها خوب نیست.

It is not so good, unfortunately.

خیلی خوب نیست متاسفانه

Hello.

Also, can I say hello to Alessandra?

سلام.

همچنین، آیا می توانم به الساندرا سلام کنم؟

Thank you for getting in touch today with the.

با تشکر از شما برای تماس امروز با.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Also, we have Katumbi.

همچنین، ما Katumbi را داریم.

Hello, Katumbi.

سلام کاتومبی

Can I say hello to you, Katumbi, It's nice to see you here.

می توانم به شما سلام کنم، کاتومبی، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Welcome to my lovely live stream.

به پخش زنده دوست داشتنی من خوش آمدید.

And you are more than welcome to join in as well.

و همچنین از شما خوش آمدید که به آن بپیوندید.

So here we go.

پس بزن که بریم.

We have today's subject, and I'm going to get straight onto that. Now,

ما موضوع امروزی داریم، و من مستقیماً به آن می پردازم. حالا،

for those who missed Mr.

برای کسانی که دلتنگ آقای

Steve, don't worry.

استیو هستند، نگران نباشند. بعداً

You can watch the live stream again later on with captions as well.

می‌توانید پخش زنده را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

So today's subject is words

بنابراین موضوع امروز کلمات

and phrases connected to give.

و عبارات مرتبط با دادن است.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

I think the feeling of giving

من فکر می کنم احساس بخشش

is the most amazing feeling.

شگفت انگیزترین احساس است. می

I know it's nice to receive things as well.

دانم که دریافت چیزها نیز خوب است.

So maybe if it's your birthday you receive a gift.

بنابراین شاید اگر روز تولد شما باشد یک هدیه دریافت کنید.

But I think it's also very nice to give things as well.

اما به نظر من دادن چیزهایی نیز بسیار خوب است.

You give something to another person.

شما چیزی را به شخص دیگری می دهید.

So we are going to go through these very quickly.

بنابراین ما به سرعت از این موارد عبور خواهیم کرد.

And if you want to watch this again later

و اگر می‌خواهید بعداً دوباره این را تماشا کنید

so you can take notes, then feel free to give.

تا بتوانید یادداشت برداری کنید، در صورت تمایل آن را ارسال کنید.

So quite often we use the word give as a verb.

بنابراین اغلب ما از کلمه give به عنوان فعل استفاده می کنیم.

So give is often used as a verb.

بنابراین give اغلب به عنوان یک فعل استفاده می شود.

It can be used as a noun as well, which we will talk about later.

می توان از آن به عنوان اسم نیز استفاده کرد که در ادامه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So when we use give as a verb

بنابراین وقتی از give به عنوان فعل

to offer voluntarily without needing a reward.

برای ارائه داوطلبانه بدون نیاز به پاداش استفاده می کنیم.

So quite often when we give something, we give it

بنابراین اغلب وقتی چیزی را می دهیم،

without wanting anything.

بدون اینکه چیزی بخواهیم آن را می دهیم.

In return.

در عوض.

You might give a present.

شما ممکن است یک هدیه بدهید.

You might give your friend some money for their birthday.

ممکن است برای تولد دوستتان مقداری پول بدهید .

You might give someone

ممکن است کسی را

a kiss.

ببوسید.

But please, before you do that, make sure you get their permission.

اما لطفا، قبل از انجام این کار، مطمئن شوید که از آنها اجازه گرفته اید.

Don't just go up to a stranger in the street

فقط به سراغ یک غریبه در خیابان نروید

and kiss them because, well, these days it is frowned upon.

و آنها را ببوسید، زیرا خوب، این روزها آن را اخم کرده اند.

It really is.

واقعا هست.

Hello, Florence.

سلام فلورانس

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for your lovely comments about my studio.

از نظرات زیبای شما در مورد استودیوی من متشکرم.

So we have some examples of give.

بنابراین ما چند نمونه از دادن داریم.

Do you want me to give you a ride to work?

میخوای سوارت کنم سرکار؟

So maybe a person is offering to take

بنابراین ممکن است شخصی پیشنهاد کند

another person in their car.

شخص دیگری را در ماشین خود ببرد.

Do you want me to give you a ride to work?

میخوای سوارت کنم سرکار؟

I will give you a piece of my cake.

تکه ای از کیکم را به تو می دهم.

So you are giving something.

پس شما چیزی می دهید.

But you don't want anything in return.

اما تو در عوض چیزی نمیخواهی

You don't want anything back as payment.

شما چیزی به عنوان پرداخت نمی خواهید.

You are doing it for free.

شما این کار را رایگان انجام می دهید.

You give something so often the word give is used to mean

شما چیزی می‌دهید که اغلب از کلمه دادن به معنای

give without wanting anything in return.

دادن بدون اینکه چیزی در ازای آن بخواهید استفاده می‌شود.

You give it selfless, fully, without wanting any reward.

شما آن را بی خود، به طور کامل، بدون اینکه هیچ پاداشی بخواهید، می دهید.

As a verb.

به عنوان یک فعل.

We can also use the word give to mean offer a thing,

همچنین می‌توانیم از کلمه give به معنای پیشنهاد چیزی استفاده کنیم،

maybe something you have in your hand and you need to pass it to another person.

شاید چیزی که در دست دارید و لازم است آن را به شخص دیگری منتقل کنید.

We often use the word hand as well.

ما اغلب از کلمه دست نیز استفاده می کنیم.

So you hand something to another person,

بنابراین شما چیزی را به شخص دیگری تحویل می دهید

to hand to someone.

تا به کسی تحویل دهید.

You pass something by hand, for example.

مثلا چیزی را با دست رد می کنید.

Hand me that screwdriver.

آن پیچ گوشتی را به من بده

Hand me that screwdriver.

آن پیچ گوشتی را به من بده

The postman handed me a letter

پستچی نامه ای به من داد

or he handed a letter to me.

یا نامه ای به من داد.

So quite often we use the word hand to mean

بنابراین اغلب ما از کلمه دست استفاده می کنیم تا به

give you hand something over.

شما چیزی را تحویل دهید.

Maybe the police come round to your house and you have a gun in your house.

شاید پلیس به خانه شما بیاید و شما یک اسلحه در خانه داشته باشید.

You have to hand the gun to them.

شما باید اسلحه را به آنها بدهید.

You have to give it to them.

باید به آنها بدهید.

Can you imagine me with a gun?

آیا می توانید من را با یک تفنگ تصور کنید؟

Thank goodness we live in England.

خدا را شکر که در انگلیس زندگی می کنیم.

There are no good guns allowed.

اسلحه خوب مجاز نیست. می

You see, you're not allowed to carry one.

بینید، شما اجازه ندارید یکی را حمل کنید.

Fortunately, yes.

خوشبختانه بله.

Mr. Steve is watching me from the from the back of the studio.

آقای استیو از پشت استودیو من را تماشا می کند.

You are right. He is just behind me.

حق با شماست. او درست پشت سر من است.

Of course, it's not the real Mr.

البته این آقای استیو واقعی نیست

Steve. It's the fake Mr. Steve.

. این آقای استیو جعلی است.

We are looking at words and phrases connected to give

ما در حال بررسی کلمات و عباراتی هستیم که باید به آنها

to place in someone's care.

توجه کنیم.

So you are taking something.

پس داری یه چیزی میگیری

You are giving it to someone else for them

شما آن را به شخص دیگری می دهید تا

to take care of it can be anything.

از آن مراقبت کند، می تواند هر چیزی باشد.

I suppose it could be an animal.

فکر کنم میتونه حیوان باشه

Maybe you are going away on holiday

شاید در تعطیلات به آنجا می روید

and you want to give your dog to your neighbours.

و می خواهید سگ خود را به همسایگان خود بدهید.

You are giving it to them so they can look after the dog whilst you are on holiday.

شما آن را به آنها می دهید تا در تعطیلات شما بتوانند از سگ مراقبت کنند.

Give me your coat and I'll hang it in my wardrobe.

کتت را به من بده تا در کمد لباسم آویزانش کنم.

So you are giving it to someone but they are not going to keep it.

بنابراین شما آن را به کسی می دهید اما او آن را نگه نمی دارد.

They are going to look after it, they are going to take care of that

آنها می خواهند از آن مراقبت کنند، آنها می خواهند از آن

thing until you need it again

چیز مراقبت کنند تا زمانی که

to grant opportunity or permission.

برای دادن فرصت یا اجازه دوباره به آن نیاز داشته باشید.

So the word permission means allow.

پس لغت اذن به معنای اجازه دادن است.

So you are allowing that person,

بنابراین شما به آن شخص اجازه می دهید،

you are opening a door for someone,

دری را برای کسی باز می کنید، به

You are giving them permission to enter the house to.

او اجازه ورود به خانه را می دهید.

Grant opportunity or permission.

فرصت یا اجازه بدهید.

Please give me another chance.

لطفا یک فرصت دیگر به من بدهید.

Please give me another chance.

لطفا یک فرصت دیگر به من بدهید.

I will give you the right to reply.

من به شما این حق را می دهم که پاسخ دهید.

So that's an interesting sentence.

پس جمله جالبی است.

If you give someone the right to reply, it means you are allowing them

اگر به کسی حق پاسخ دادن را بدهید، به این معنی است که به او اجازه می‌دهید

to reply to what you have just said.

به آنچه شما گفتید پاسخ دهد.

So maybe I make some comments

بنابراین شاید من نظراتی را ارائه دهم

and then I will allow other people to reply.

و سپس به دیگران اجازه پاسخ دادن را بدهم.

I give them the right to reply.

من به آنها حق پاسخگویی می دهم.

They can reply to the things I've just said.

آنها می توانند به چیزهایی که من گفتم پاسخ دهند.

So to grant opportunity or to give permission you are allowing it.

بنابراین برای دادن فرصت یا اجازه دادن به آن اجازه می دهید.

You give permission

شما اجازه

to impart or communicate.

انتشار یا ارتباط را می دهید.

So quite often in

بنابراین اغلب در

everyday life we want, we often give information.

زندگی روزمره که می خواهیم، ​​اغلب اطلاعات می دهیم.

Maybe we give instructions, maybe we give an offer.

شاید دستور می دهیم، شاید هم پیشنهاد می دهیم.

You impart, you are saying something,

شما منتشر می کنید، چیزی می گویید،

you are passing on information

اطلاعات می دهید

or you will giving information.

یا اطلاعات می دهید.

I will give you some good advice.

من به شما توصیه های خوبی خواهم کرد. آیا

Would you like some good advice?

توصیه خوبی می خواهید؟

Practice English every day.

هر روز انگلیسی را تمرین کنید. با

Treat English like a part of your body.

زبان انگلیسی مانند بخشی از بدن خود رفتار کنید.

Make it your own.

آن را مال خودت کن

Make it part of your life.

آن را بخشی از زندگی خود قرار دهید.

So there is some good advice for me.

بنابراین توصیه های خوبی برای من وجود دارد.

A careless cough

سرفه بی دقت

might give someone a cold or fever.

ممکن است باعث سرماخوردگی یا تب شود.

So to give something you impart information

بنابراین برای دادن چیزی، اطلاعاتی را منتشر می کنید

or maybe you pass something on such

یا ممکن است چیزی مانند ویروس را منتقل کنید

as a virus.

.

Naughty, naughty

شیطان، شیطان

to set, fool or show present offer.

برای تنظیم، احمق یا نشان دادن پیشنهاد حاضر.

So you are giving something.

پس شما چیزی می دهید.

Give me one good reason why I should trust you.

یک دلیل خوب به من بدهید که چرا باید به شما اعتماد کنم.

Give me one good reason why I should trust you know.

یک دلیل خوب به من بدهید که چرا باید به شما اعتماد کنم.

Give you one good reason why I should trust you.

یک دلیل خوب به شما بیاورید که چرا باید به شما اعتماد کنم.

Give me one good reason.

یک دلیل خوب به من بدهید

You are asking that person.

داری از اون شخص میپرسی

You are instructing them.

شما به آنها دستور می دهید.

You are offering them the chance to tell you why

شما به آنها این فرصت را می دهید که به شما بگویند چرا

you should trust them.

باید به آنها اعتماد کنید.

He will give you a good deal on the new car.

او یک معامله خوب برای ماشین جدید به شما خواهد داد.

It's a shame Mr.

حیف است که آقای

Steve isn't here, because I'm sure Steve would have a lot of things to talk about with that.

استیو اینجا نیست، زیرا مطمئن هستم که استیو باید در مورد آن چیزهای زیادی صحبت کند.

He will give you a good deal on a new car.

او یک ماشین جدید به شما پیشنهاد می دهد.

So if you give someone a good deal, it means you are offering them

بنابراین اگر به کسی معامله خوبی بدهید، به این معنی است که شما

something at a reasonable price,

چیزی را با قیمت مناسب به او پیشنهاد می‌دهید،

maybe something that is less expensive than other people

شاید چیزی که هزینه کمتری نسبت به سایر افراد

to pay or transfer

برای پرداخت یا انتقال

possession to another in exchange for something

مالکیت به دیگری در ازای دریافت چیزی

very similar to the previous example

بسیار شبیه به مثال قبلی دارد.

to pay or transfer possession to another person

انتقال مالکیت به شخص دیگری

in exchange for something quite often money.

در ازای چیزی اغلب پول.

I will give you

£800 for your old car.

من

800 پوند برای ماشین قدیمی شما به شما می دهم.

That's a very good offer.

این یک پیشنهاد بسیار خوب است.

I will give you £800 for your old car.

من 800 پوند برای ماشین قدیمی شما به شما می دهم.

He gave me £60 for my old camera.

او برای دوربین قدیمی ام 60 پوند به من داد.

He gave me £60 for my old camera.

او برای دوربین قدیمی ام 60 پوند به من داد.

He gave me £60 for my old camera.

او برای دوربین قدیمی ام 60 پوند به من داد.

It's a very good offer. I think so.

خیلی پیشنهاد خوبیه من هم اینچنین فکر میکنم.

So if you sell something to another person,

بنابراین اگر چیزی را به شخص دیگری بفروشید،

maybe something you've already used

شاید چیزی که قبلاً استفاده کرده اید،

sometimes you try to get a good price.

گاهی اوقات سعی می کنید قیمت خوبی داشته باشید. او

He gave me £60.

60 پوند به من داد.

I will give you £800.

من به شما 800 پوند می دهم.

Both of those sentences are showing an exchange

هر دوی این جمله ها مبادله

of one thing for another.

یک چیز را با چیز دیگر نشان می دهند.

Here we go again. Here's another one

دوباره شروع کنیم. در اینجا یکی دیگر

to deal or administer.

برای رسیدگی یا مدیریت وجود دارد.

So quite often when we deal, it means you are giving,

بنابراین اغلب وقتی معامله می کنیم، به این معنی است که شما در حال دادن هستید، به

you are offering you a deal.

شما پیشنهاد می دهید.

So to deal is to give

بنابراین معامله دادن به این معناست که

maybe in a game of cards you will deal with cards.

شاید در یک بازی ورق با ورق برخورد کنید. به این

It means you are giving the cards out to the other players.

معنی است که شما کارت ها را به بازیکنان دیگر می دهید.

I will give you the insulin injection.

بهت تزریق انسولین میدم

Some people do.

برخی از مردم انجام می دهند.

They have to have injections all the time

آنها باید مدام آمپول بزنند

because they have diabetes.

زیرا دیابت دارند.

They need insulin to help their body to cope with the sugar.

آنها به انسولین برای کمک به بدن برای مقابله با قند نیاز دارند.

I will give you your insulin injection.

من بهت تزریق انسولین میدم

He gave me

a blow to the head.

ضربه ای به سرم زد.

So that is an action, a direct action

بنابراین این یک عمل است، یک عمل مستقیم که در آن

where one thing is being given to another.

یک چیز به چیز دیگر داده می شود.

So quite often we might say that this is a physical thing.

بنابراین اغلب ممکن است بگوییم که این یک چیز فیزیکی است.

You are doing it physically.

شما این کار را به صورت فیزیکی انجام می دهید.

I will give you your insulin injection.

من بهت تزریق انسولین میدم

He gave me a blow to the head.

ضربه ای به سرم زد.

So these are things that are actually happening physically

بنابراین اینها چیزهایی هستند که در واقع به صورت فیزیکی

to administer or deal.

برای مدیریت یا رسیدگی اتفاق می‌افتند.

You are giving something out

شما چیزی را به

to inflict as punishment on another.

عنوان تنبیه به دیگری می دهید.

So you give punishment.

پس مجازات می کنی

You inflict punishment.

مجازات می کنی

The judge gave her ten years in prison.

قاضی به او ده سال زندان محکوم کرد.

The judge gave her ten years in prison.

قاضی به او ده سال زندان محکوم کرد. به

They are likely to give him a tough sentence.

احتمال زیاد به او حکم سختی خواهند داد.

Again, both of these sentences refer to punishment that is being given.

باز هم هر دوی این جملات به مجازاتی که داده می شود اشاره دارد. داری

You are giving punishment.

مجازات می کنی

You in flicked punishment,

شما در مجازات تند و تیز، برای جرمی

you are handing over a sentence

حکم می دهید

for a crime.

.

The judge gave her ten years in prison.

قاضی به او ده سال زندان محکوم کرد. به

They are likely to give him a tough sentence.

احتمال زیاد به او حکم سختی خواهند داد.

So from that sentence, we are saying that

پس از آن جمله می گوییم

the period of time that he will be in prison

مدت زمانی که او در زندان خواهد بود

will be a long time.

طولانی خواهد بود.

It will it will be a long prison sentence

to offer a pledge

ارائه تعهد

or offer as a promise.

یا پیشنهاد به عنوان یک وعده، حکم زندان طولانی خواهد داشت.

I give you my word.

من حرفم را به شما می دهم. به

I will tell no one.

هیچ کس نخواهم گفت.

So I am giving you my pledge.

پس من عهد خود را به شما می دهم.

I am saying that I will not tell other people.

من می گویم به دیگران نمی گویم.

It is a promise that I'm giving to you.

این قولی است که من به شما می دهم.

You must give me your promise not to lie again.

تو باید به من قول بدهی که دیگر دروغ نگویی.

Again, you are asking that person

باز هم از آن شخص می خواهید به

to give you a promise

شما قول بدهد

so I can give you a promise.

تا من به شما قول بدهم.

Or you can give me a promise.

یا میتونی به من قول بدی

You are saying Don't worry, Don't worry.

شما می گویید نگران نباش، نگران نباش.

I promise. I will never say that again.

قول میدهم. من هرگز آن را دوباره نمی گویم.

I will never lie to you again.

من دیگر هرگز به شما دروغ نخواهم گفت. در

Here's another one

اینجا یکی دیگر از

you can have

give as a noun and this is quite interesting.

شما می توانید به

عنوان یک اسم و این بسیار جالب است.

Give the state of offering resilience.

وضعیت ارائه تاب آوری را بدهید.

You give, you are not breaking.

می دهی، نمی شکنی.

You are taking the strain.

شما در حال تحمل فشار هستید.

Give as a noun.

به عنوان اسم بدهید.

The spring goodness, don't you?

بهار خوبی، نه؟

You don't know.

شما نمی دانید.

You don't know the spring goodness of something.

خوبی بهاری چیزی را نمی دانی.

So you are saying that something can take a lot of pressure.

بنابراین شما می گویید که چیزی می تواند فشار زیادی را تحمل کند.

It can take the weight of something.

می تواند وزن چیزی را تحمل کند.

Of course, the word give can also mean to collapse.

البته کلمه دادن می تواند به معنای فرو ریختن نیز باشد.

Maybe something gives way, maybe something collapses.

شاید چیزی تسلیم شود، شاید چیزی فرو بریزد.

So Give as a noun often refers

بنابراین Give به عنوان یک اسم اغلب

to the resilience of something.

به انعطاف پذیری چیزی اشاره دارد.

How strong something is

چقدر چیزی قوی است

and how much weight or force it can take.

و چقدر وزن یا نیرو می تواند بگیرد.

For example,

به عنوان مثال،

this rope

این طناب

has a lot of give,

قدرت زیادی دارد،

so that means the rope can support a lot of weight.

به این معنی که طناب می تواند وزن زیادی را تحمل کند.

So you don't have to worry about the rope snapping.

بنابراین لازم نیست نگران قفل شدن طناب باشید.

It won't snap because it has lots of give.

خراب نمی شود زیرا بخشش زیادی دارد.

The bridge is too weak.

پل خیلی ضعیفه

It could give a tiny.

می تواند کوچک بدهد.

So in the second sentence, we are saying that

بنابراین در جمله دوم می گوییم که

if we put too much pressure on the bridge,

اگر فشار زیادی به پل وارد کنیم

it will eventually collapse.

در نهایت فرو می ریزد.

So something can give,

بنابراین چیزی می‌تواند بدهد، می‌تواند

it can collapse, something can also give

فرو بریزد، چیزی هم می‌تواند کمک کند

and still offer support.

و همچنان حمایت کند.

So it's a very interesting use of the word

بنابراین استفاده از کلمه give بسیار جالب است

give and we are using it there as a noun.

و ما در آنجا به عنوان اسم از آن استفاده می کنیم.

Some phrase is connected to give

برخی از عبارت‌ها برای دادن

the phrase give as good as you get.

عبارت give به همان اندازه که می‌گیرید متصل است.

So a person might be attacked in some,

بنابراین ممکن است شخصی در برخی مورد حمله قرار گیرد،

they might be attacked by another person.

ممکن است توسط شخص دیگری مورد حمله قرار گیرد.

So you retaliate, you fight back

بنابراین شما تلافی می‌کنید،

to you give as good as you get.

به همان اندازه که به دست می‌آورید، می‌جنگید.

So all of the things that are happening to you, you respond

بنابراین، همه چیزهایی که برای شما اتفاق می‌افتد،

in the same way with the same force

به همان شیوه با همان نیرو پاسخ می‌دهید

to retaliate in equal measure,

تا به همان اندازه تلافی کنید،

to fight back with the same or similar force.

تا با همان نیروی مشابه یا مشابه مقابله کنید.

So if someone is mean to you, you are mean to them.

پس اگر کسی نسبت به شما بد است، شما هم نسبت به او بد هستید.

Violence aimed at one person

خشونتی که یک نفر را هدف قرار می‌دهد

might mean that that person then has to fight back in the same way

ممکن است به این معنا باشد که آن شخص باید به همان شیوه‌ای که

you give as good as get.

شما به همان خوبی که می‌دهید، مقابله کند.

Then we have the phrase give up the ghost,

سپس عبارت give up the ghost،

Give up the ghost.

Give up the ghost را داریم.

It is a sentence that we often say something has

این جمله ای است که اغلب می گوییم چیزی

expired or something is about or will soon

منقضی شده است یا چیزی در مورد آن است یا به زودی از

stop working or expire or die.

کار می افتد یا منقضی می شود یا می میرد.

Something stops functioning.

چیزی کار نمی کند.

It who gives up the ghost?

چه کسی روح را تسلیم می کند؟

So imagine a ghost floating away from the object

بنابراین تصور کنید یک روح شناور از جسم در

as it die

حالی که می میرد،

it gives up the ghost.

روح را رها می کند.

To give up the ghost means that you stop.

تسلیم شدن روح به این معنی است که متوقف می شوید.

You end Something expires, it dies,

شما پایان می دهید چیزی منقضی می شود، می میرد،

it stops functioning.

کار نمی کند.

Then we have the phrase is give up and give in.

سپس عبارت است رها کردن و تسلیم شدن را داریم.

So these both use the words give.

بنابراین این هر دو از کلمات دادن استفاده می کنند.

You give up,

تسلیم می‌شوی،

you give in.

تسلیم می‌شوی.

To stop trying

دست کشیدن از تلاش

to quit is to give up or give in.

برای استعفا، تسلیم شدن یا تسلیم شدن است.

Maybe if you have to admit defeat, maybe if you have been beaten,

شاید اگر مجبور به اعتراف به شکست شوید، شاید اگر شکست خورده‌اید،

maybe if you are in a contest or a competition

شاید اگر در یک مسابقه یا مسابقه هستید

and the other person beats you, they win and you lose.

و دیگری شما را شکست می دهد، آنها برنده می شوند و شما می بازید.

You give up, you admit defeat, or maybe you cease

تسلیم می شوید، شکست را می پذیرید، یا شاید

to give in is to surrender, for example.

تسلیم شدن را متوقف می کنید، مثلاً.

So maybe you give in or you give yourself up.

بنابراین شاید تسلیم شوید یا خودتان را تسلیم کنید.

You surrender.

شما تسلیم شوید.

Maybe you surrender to the police.

شاید تسلیم پلیس شدی

Yes, you can give up smoking. That's a good one.

بله، می توانید سیگار را ترک کنید. این یکی خوب است.

Thank you. V test for that.

متشکرم. تست V برای آن.

You give up smoking.

شما سیگار را ترک می کنید.

Then we have the phrase give way.

سپس عبارت give way را داریم.

Quite often you will see this particular sign on the road here in the UK.

اغلب شما این علامت خاص را در جاده های اینجا در انگلستان خواهید دید.

Quite often as you drive.

اغلب هنگام رانندگی.

This might be one of the most common

این ممکن است یکی از متداول‌ترین

signs on the road that you will see

علائم در جاده باشد که می‌بینید

Give way means,

راه بدهید، به

allow others to pass across.

دیگران اجازه عبور دهید.

So if you are going along the road, you have to wait at the junction and other

بنابراین اگر در امتداد جاده می‌روید، باید در تقاطع و سایر

traffic to pass by before you turn out.

ترافیک‌ها منتظر بمانید تا بپیچید.

You have to give way.

باید راه بدی

Also, it can mean stop or move over as an instruction.

همچنین، می تواند به معنای توقف یا حرکت به عنوان یک دستورالعمل باشد.

So if you give way, it means you are stopping what you are doing

بنابراین اگر راه را واگذار کنید، به این معنی است که کاری را که انجام می دهید متوقف می کنید

and then you are allowing another person to begin.

و سپس به شخص دیگری اجازه می دهید شروع کند.

You give way to that person.

شما راه را به آن شخص می دهید.

Or maybe if you are driving along the road,

یا شاید اگر در امتداد جاده رانندگی می کنید،

you give way to a to another car that's behind you.

جای خود را به ماشین دیگری که پشت سرتان است می دهید.

You move over and you allow that car to pass by.

شما حرکت می کنید و اجازه می دهید آن ماشین از آنجا عبور کند.

You give way and yes,

شما تسلیم می شوید و بله،

you will see this sign quite often on the roads here in the UK.

این علامت را اغلب در جاده های اینجا در انگلستان خواهید دید.

It's a very common sign.

این یک علامت بسیار رایج است.

Finally.

سرانجام.

Oh, finally we have one more

اوه، بالاخره یک عبارت دیگر داریم

the phrase.

.

So this is just one phrase, not to the phrase

بنابراین این فقط یک عبارت است، نه به عبارت به

give the benefit of the doubt.

سود شک.

If you give the benefit of the doubt,

اگر از شک بهره مند شوید، به این

it means to offer a good outcome because of uncertainty.

معنی است که به دلیل عدم اطمینان، نتیجه خوبی ارائه می دهید.

So quite often, if a person has been accused

بنابراین اغلب، اگر شخصی متهم

of doing something bad, they might

به انجام کار بدی شده باشد،

well, they might actually escape any punishment

ممکن است در واقع از هر مجازاتی فرار کند،

because there is no evidence, there is only suspicion,

زیرا هیچ مدرکی وجود ندارد، فقط سوء ظن وجود دارد،

but there's also doubt.

اما شک نیز وجود دارد.

So quite often when we have doubt,

بنابراین اغلب وقتی شک داریم، به این

it means we are uncertain

معنی است که مطمئن نیستیم

about whether that person committed the crime or not.

آن شخص مرتکب جرم شده یا نه.

You offer a good outcome because of uncertainty.

شما به دلیل عدم اطمینان نتیجه خوبی ارائه می دهید.

So maybe I think that my neighbour has stolen

بنابراین شاید فکر می کنم که همسایه من

some of my garden sculptures, but

تعدادی از مجسمه های باغم را دزدیده است، اما

I can't prove it.

نمی توانم آن را ثابت کنم.

So because I can't prove that it was them,

بنابراین چون نمی توانم ثابت کنم که آنها بوده اند،

I have to give them the benefit of the doubt because I'm not certain.

باید به آنها شک کنم زیرا مطمئن نیستم.

I have no proof, I have no evidence.

من هیچ مدرکی ندارم، هیچ مدرکی ندارم.

You benefit because there is doubt.

شما سود می برید زیرا شک وجود دارد.

So maybe I am accused of committing a crime.

پس شاید من متهم به ارتکاب جرم باشم.

But no one can prove it.

اما هیچ کس نمی تواند آن را ثابت کند.

There is only suspicion.

فقط شبهه وجود دارد.

So all they can do is give me the benefit of the doubt because they're not certain.

بنابراین تنها کاری که آنها می توانند انجام دهند این است که من را از شک و تردید بهره مند کنند زیرا آنها مطمئن نیستند.

Quite often in law, if you have to go to court, if you have to go on trial

اغلب در قانون، اگر باید به دادگاه بروید، اگر مجبور به محاکمه

for a crime, quite often there has to be some proof.

برای جرمی هستید، اغلب باید مدرکی وجود داشته باشد.

If there is ever

اگر

any doubt, then the benefit of the doubt will always go your way.

شک و شبهه ای وجود داشته باشد، سود شک همیشه به راه شما خواهد رفت.

It will always be in your favour.

همیشه به نفع شما خواهد بود.

So that is today's subject.

پس این موضوع امروز است.

There are many other ways of expressing give.

راه های زیادی برای بیان دادن وجود دارد.

As I said earlier, that you give up something

همانطور که قبلاً گفتم، ترک کاری

may be a bad habit, maybe something you've been doing for many years.

ممکن است عادت بدی باشد، شاید کاری که سال‌هاست انجام می‌دهید.

You've been smoking or drinking.

شما سیگار می کشیدید یا مشروب می خوردید.

Maybe you give up your your lazy lifestyle

شاید شما سبک زندگی تنبل خود را رها کنید

because you want to do more exercise, something like that.

زیرا می خواهید بیشتر ورزش کنید، چیزی شبیه به آن.

So, yes, some very interesting phrases

بنابراین، بله، برخی از عبارات بسیار جالب

and also some definitions of the word give.

و همچنین برخی از تعاریف از کلمه ارائه می دهد.

I will be going in a moment.

یه لحظه دیگه میرم

And yes, I know what you're going to say, Mr.

و بله، من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای

Duncan. It's a short one.

دانکن. این یک کوتاه است.

Well, we will see what happens.

خوب، خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

I'm not here on Wednesday.

من چهارشنبه اینجا نیستم

Don't forget no live stream on Wednesday, and it doesn't mean anything bad.

هیچ پخش زنده ای را در روز چهارشنبه فراموش نکنید، و این به معنای چیز بدی نیست.

So don't panic. Please don't panic.

پس نترسید. لطفا نترسید.

It's not a bad thing. I'm not quitting.

چیز بدی نیست. من ترک نمی کنم.

I'm not.

من نیستم.

I'm not going to give up.

من تسلیم نمی شوم.

Nothing like that.

چنین چیزی نیست.

Do you remember that song

آیا آن آهنگ دهه 1980 را به خاطر دارید

from the 1980s?

؟

Never going to give you up, Never going to let you down,

هرگز تو را رها نمی‌کنم، هرگز ناامیدت نمی‌کنم،

never going to run around

هرگز نمی‌دویم

and desert you.

و تو را رها نمی‌کنم.

So I am not going to give in. Definitely not.

بنابراین من تسلیم نمی شوم. قطعاً نه.

But I won't be here on Wednesday.

اما من چهارشنبه اینجا نیستم.

But we are back together next Sunday.

اما ما یکشنبه آینده با هم هستیم.

I think Steve is with us next Sunday as well,

فکر می کنم استیو یکشنبه آینده نیز با ما باشد،

so I will be going in a few moments.

بنابراین من تا چند لحظه دیگر می روم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope it's been interesting.

امیدوارم جالب بوده باشه

You can watch it all again, everything.

می توانید همه چیز را دوباره تماشا کنید، همه چیز را.

You can watch this as many times as you want.

شما می توانید این را هر چند بار که بخواهید تماشا کنید.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

It is all for free.

این همه رایگان است.

It doesn't cost anything.

هیچ هزینه ای ندارد.

So I hope you enjoy today's live stream and I will be back with you

بنابراین امیدوارم از پخش زنده امروز لذت ببرید و یکشنبه آینده با شما باز خواهم گشت

next Sunday and I hope you have a good week.

و امیدوارم هفته خوبی داشته باشید.

I will be posting Mr.

من

Steve nineties

1990s style video.

ویدیوی سبک دهه نود آقای استیو را پست خواهم کرد.

Mr. Steve is having a little rave

آقای استیو کمی هیجان زده

I will be giving that I will be posting

می شود که

that on my YouTube channel maybe today or tomorrow.

شاید امروز یا فردا آن را در کانال یوتیوب خود پست کنم.

So look out for that and of course you can watch this live stream again Thanks for watching.

بنابراین مراقب آن باشید و مطمئناً می توانید دوباره این پخش زنده را تماشا کنید از تماشای شما متشکریم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And until the next time we meet again.

و تا دفعه بعد که دوباره همدیگر را ببینیم.

Well, if you want to get in touch, by the way,

خوب، اگر می خواهید تماس بگیرید، اتفاقاً

that's my email.

این ایمیل من است.

There it is.

ایناهاش.

There is my Facebook.

فیسبوک من آنجاست.

And if you want to make a donation, you can as well to keep my work going

و اگر می خواهید کمک مالی کنید، می توانید کار من را ادامه دهید

because I do all this for free.

زیرا من همه این کارها را رایگان انجام می دهم.

It doesn't cost you anything.

هیچ هزینه ای برای شما ندارد.

So if you want to make a donation, you can as well.

بنابراین اگر می خواهید کمک مالی کنید، می توانید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying Thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next?

و البته، تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید بعد از آن چه می شود؟

Yes, you do. Hmm.

بله، شما انجام می دهید. هوم

Hmm. Hmm hmm.

هوم هوم هوم

Ta ta for now.

تا تا فعلا