It's February 25th / 28 days of Learning English / LIVE chat from England - Decisions

As you can hear spring is definitely in the air today i think it really does feel like

همانطور که می شنوید امروز قطعاً بهار در هوا است، فکر می کنم واقعاً احساس

spring and there you can see the daffodils are now coming up that is now a live view

بهار است و می توانید ببینید که نرگس ها در حال آمدن هستند که اکنون یک نمای زنده است

and also you can hear the live sound as well in the garden the birds are singing everyone

و همچنین می توانید صدای زنده را در باغ بشنوید. پرنده ها آواز می خوانند همه

feels happy today because the sun is also out and everyone is feeling rather nice i

امروز احساس خوشحالی می کنند زیرا خورشید نیز بیرون است و همه احساس خوبی دارند،

hope you are feeling super duper as well here we are again yes it is another day of 28 days

امیدوارم شما هم احساس بسیار بدی داشته باشید ما دوباره اینجا هستیم بله، این یک روز دیگر از 28 روز

of FABuary and this is day 25 how are you today only

از ماه فوریه است و این روز 25 است، حال شما چطور است امروز فقط

i

hope you are feeling super duper yes here we are again hi everybody this is mr duncan

امیدوارم که شما احساس فوق العاده احمقانه داشته باشید بله دوباره اینجا هستیم سلام به همه این آقای دانکن

in england how are you today are you okay i hope so are you happy i really hope you

در انگلیس است امروز چطور هستید خوب هستید امیدوارم خوشحال باشید واقعا

are feeling good we have made it to another day of this thing we call life thank you very

امیدوارم احساس خوبی داشته باشید ما به روز دیگری رسیدیم این چیزی است که ما به آن زندگی می گوییم از شما بسیار متشکرم

much for your company yesterday by the way i know it was a little bit different but i

برای شرکت دیروز شما، البته می دانم که کمی متفاوت بود، اما

had to rest my voice unfortunately i had a very sore throat i think all of these days

مجبور شدم به صدایم استراحت بدهم، متأسفانه گلویم خیلی درد می کرد، فکر می کنم تمام این

of talking to you live have actually had an effect a negative effect on my voice so i

روزهایی که با شما زنده صحبت کردم، در واقع تاثیر منفی روی من گذاشت صدا پس

had to make a decision i had to decide whether i would do my live stream yesterday or not

باید تصمیم می گرفتم باید تصمیم می گرفتم که آیا دیروز پخش زنده خود را انجام خواهم داد یا نه

nearly very nearly i didn't so i almost cancelled yesterday's live stream i almost cancelled

تقریباً من این کار را نکردم بنابراین تقریباً پخش زنده دیروز را لغو کردم تقریباً

it but i didn't so instead we were able to join together enjoy some english and also

آن را لغو کردم اما این کار را نکردم در عوض توانستیم برای پیوستن به هم از انگلیسی لذت ببرید و همچنین

watch the traffic as well i know some of you did not like it you were saying mr duncan

ترافیک را تماشا کنید، همچنین می‌دانم که برخی از شما آن را دوست

it's so boring yes tomec i'm looking at you

نداشتید، می‌گفتید آقای دانکن خیلی کسل‌کننده است بله تامک، من به تو نگاه می‌کنم

naughty tomec so here i am again today and i feel a little bit better today my throat

تامک شیطان پس امروز دوباره اینجا هستم و احساس می‌کنم کمی بهتر است امروز گلوی من

is much better i gave it a nice rest i also took some honey as well some warm honey drink

خیلی بهتر است من به آن استراحت خوبی دادم، همچنین مقداری عسل و همچنین مقداری نوشیدنی عسل گرم مصرف کردم،

so i drank that a few moments ago i've also had some lovely sweets as well to to soothe

بنابراین من نوشیدند که چند لحظه پیش شیرینی های دوست داشتنی نیز برای تسکین

my throat so i am feeling much better today thank you very much and as i mentioned at

گلویم خوردم. من امروز خیلی بهتر هستم از شما بسیار سپاسگزارم و همانطور که

the start of today's live stream yes outside it is rather nice shall we have another listen

در ابتدای پخش زنده امروز ذکر کردم بله در خارج از آن بسیار خوب است، آیا ما در حال حاضر یک بار دیگر

to the sounds of nature outside right now oh yes can you hear them

به صداهای طبیعت بیرون گوش کنیم، اوه بله می توانید آنها را بشنوید

the birds are very happy today there it is the sound of nature here in england

که پرندگان بسیار هستند خوشحالم امروز اینجا صدای طبیعت اینجا در انگلیس است

hopefully tomorrow by the way can i just say tomorrow i am hoping to go outside so i'm

امیدوارم فردا به هر حال می توانم فقط بگویم فردا امیدوارم بروم بیرون پس

keeping my fingers crossed like this i'm keeping my toes crossed i'm keeping every part of

انگشتانم را به این صورت روی هم می گذارم، انگشتان پایم را روی هم می

my body crossed if i can cross that part of my body i have crossed it already and in some

گذارم، اگر بتوانم از آن قسمت عبور کنم تمام قسمت های بدنم را روی هم می گذارم بدن من قبلاً از آن عبور کرده ام و در برخی

cases it is rather painful to be honest with you there are certain parts of your body that

موارد صادق بودن با شما نسبتاً دردناک است قسمت های خاصی از بدن شما وجود دارد که

you must never cross you must never put them over each other i found out the hard way so

هرگز نباید از آنها عبور کنید ، هرگز نباید آنها را روی یکدیگر قرار دهید ، من از راه سخت فهمیدم پس

tomorrow hopefully outside i'm here today my voice is much better thank you very much

فردا امیدوارم بیرون من امروز اینجا هستم صدایم خیلی بهتر است خیلی ممنون که

for asking about my voice it's okay it is one of the problems when you use your voice

در مورد صدای من پرسیدید اشکالی ندارد این یکی از مشکلاتی است که شما اغلب از صدای خود استفاده می کنید

often especially when you use it every day it can sometimes wear out but it's much better

مخصوصاً وقتی هر روز از آن استفاده می کنید گاهی اوقات ممکن است فرسوده شود اما امروز خیلی بهتر

today thank you very much for that and yes as some of you have rightly noticed we only

است از شما بسیار سپاسگزارم و بله همانطور که برخی از شما به درستی متوجه شده اید ما

have three more days of february and then it's all over march will arrive and a new

فقط سه روز دیگر از فوریه داریم و بعد از آن همه مارس فرا می رسد و یک

month will be up honors oh no mr duncan what is going to happen in march well you will

ماه جدید خواهد بود. اوه نه آقای دانکن در ماه مارس چه اتفاقی می افتد خوب شما

have to wait and see thank you very much for joining me nice to see you all here today

باید منتظر بمانید و ببینید متشکرم v خیلی خوشحالم که امروز همه شما را اینجا می بینم،

oh very interesting yes the end of the week is just around the corner tomorrow will be

اوه بسیار جالب است، بله آخر هفته نزدیک است فردا جمعه خواهد بود،

friday which means today is

یعنی امروز پنجشنبه است،

thursday

thursday has arrived everybody

پنجشنبه همه از راه رسیده اند

and i hope you are having a super duper day as well we will be doing something in a moment

و امیدوارم که روز فوق العاده ای داشته باشید. خوب ما در یک لحظه

on a sad note i must say now today we will be playing spot the white fan for the last

با یک نکته غم انگیز کاری انجام خواهیم داد، باید بگویم که امروز برای آخرین بار با هوادار سفید بازی خواهیم کرد،

time so today we have the final spot the white van and i can hear you all you are all saying

بنابراین امروز آخرین نقطه ون سفید را داریم و می توانم تمام حرف های شما را بشنوم

mr duncan we are so pleased we hate spot the white van so today we will be playing spot

آقای دانکن ما خیلی خوشحالیم که از دیدن ون سفید متنفریم، بنابراین امروز

the white van for the final time it will soon be time to say goodbye to those white vans

برای آخرین بار با وانت سفید نقطه ای بازی خواهیم کرد، به زودی زمان خداحافظی با آن وانت های سفید فرا می رسد،

but the big question is what will we be looking at tomorrow well hopefully i am hoping to

اما سوال بزرگ این است که فردا به چه چیزی نگاه خواهیم کرد. خوب

be outside in the garden tomorrow and if i can get outside and if everything is quiet

امیدوارم فردا بیرون در باغ باشم و اگر بتوانم بیرون بروم و اگر همه چیز

like today

مثل

it is so quiet outside today so i'm hoping tomorrow will be just as quiet equally as

امروز ساکت است امروز بیرون خیلی آرام است پس امیدوارم فردا هم به همان اندازه

quiet outside tomorrow i really hope so so who was first on today's live chat oh can

بیرون آرام فردا باشد، واقعا امیدوارم پس چه کسی اولین بار در زنده امروز بود چت آه، می

i say hello to finney finney daya it would appear that you are first on today's live

توانم به فینی فینی دایا سلام کنم، به نظر می رسد که شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید،

chat oh congratulations finney daya well done you are first here today

اوه تبریک می گویم فینی دایا آفرین، شما امروز برای اولین بار اینجا هستید،

very very nice in fact i think that almost deserves almost deserves a fancy pants

خیلی خوب است، در واقع فکر می کنم تقریباً سزاوار یک شلوار شیک

that's enough we can't have too much excitement we still have a long way to go in the week

است، کافی است ما نمی توانیم خیلی هیجان داشته باشیم ما هنوز راه زیادی در هفته داریم

yes i am

بله

i am with you tomorrow yes don't worry i didn't say that today is the last live stream i didn't

من هستم فردا با شما هستم بله نگران نباشید من نگفتم که امروز آخرین پخش زنده است من این را

say that tomorrow i will be outside however now we are going to play the last ever spot

نگفتم فردا بیرون خواهم بود، اما اکنون می‌خواهیم آخرین

the white van as we prepare to say goodbye to this much loved feature and there it is

نقطه ون سفید را بازی کنیم، همانطور که برای خداحافظی با این ویژگی بسیار دوست‌داشتنی آماده می‌شویم و

the view outside live it's sunny it's a lovely spring-like day it feels like spring is on

آنجا منظره بیرون زنده است، آفتابی است، روز بهاری دوست داشتنی است. بهار

the way but i'm not going to say that because whenever i say that the weather always turns

در راه است، اما نمی‌خواهم این را بگویم، زیرا هر وقت می‌گویم هوا همیشه

rubbish so i did did i see a white van or was that was that a blue van i think that

خراب می‌شود، آیا یک ون سفید دیدم یا آن ون آبی بود، فکر می‌کنم

was a blue van wasn't it i don't think that was a white van that was a blue van

ون آبی بود. فکر نمی کنم آن یک ون سفید بود که یک ون

oh yes was was that a white van i think it was oh well that was quick okay we will wait

آبی بود، بله، یک ون سفید بود من فکر می کنم خیلی خوب بود خیلی خوب بود ما

for one more white van and then that's it there will be no more spot the white van there

منتظر یک ون سفید دیگر خواهیم بود و پس از آن دیگر نقطه ای برای ون سفید وجود

will be no more it will be finished forever and i'm sure a lot of you are really looking

نخواهد داشت و دیگر برای همیشه تمام خواهد شد و من مطمئن هستم که بسیاری از شما واقعا مشتاقانه

forward to seeing the end of spot the white van so not not far not far off yes i know

منتظر دیدن پایان نقطه ون سفید هستم، بنابراین نه چندان دور نه چندان دور بله، می دانم

that there is a white van in the corner of the screen that is a guide you see that is

که یک ون سفید رنگ در گوشه صفحه وجود دارد که راهنمایی است که می بینید و

a guide so you can you can spot the white van more easily

یک راهنما است تا بتوانید بتوانید ون سفید را راحت تر ببینید

mr duncan we know what a white van looks like what are you saying so all we're waiting for

آقای دانکن ما می دانیم که یک ون سفید چه شکلی است که شما می گویید، بنابراین تنها چیزی که اکنون منتظر آن هستیم

now is another white van and then we can we can say goodbye to this feature forever and

یک ون سفید دیگر است و سپس می توانیم برای همیشه و همیشه با این ویژگی خداحافظی کنیم،

ever although i must admit the view today is rather nice i'm rather enjoying it to be

اگرچه باید اعتراف کنم منظره امروز نسبتاً خوب است من بیشتر از آن لذت می برم

honest all we need now is another white van of course at this time of the day many people

صادقانه بگویم تنها چیزی که اکنون نیاز داریم یک ون سفید دیگر است البته در این زمان از روز بسیاری از مردم

are taking a rest they are taking a break maybe the delivery drivers have been working

در حال استراحت هستند و در حال استراحت هستند، شاید رانندگان تحویل کالا از آن زمان کار

since five o'clock this morning so some of them are probably taking a rest at the moment

کرده باشند. ساعت پنج صبح امروز، بنابراین برخی از آنها احتمالاً در حال حاضر استراحت

maybe we should have some nature sounds as well oh that's a big lorry i don't know what

می کنند ما باید صداهای طبیعت را نیز داشته باشیم، اوه این یک کامیون بزرگ است، من نمی دانم

that's containing i wonder what's in there oh i think yes was that was that a white van

حاوی چه چیزی است، نمی دانم چه چیزی در آنجا وجود دارد، اوه، فکر می کنم بله، این یک ون سفید بود

i think we had a white van and also a blue van as well and there is another white van

، فکر می کنم ما یک ون سفید و همچنین یک ون آبی داشتیم. خوب و یک ون سفید دیگر وجود دارد

so that's it and another oh my goodness

پس همین است و دیگری خدای

i don't know why you wait for five minutes for a white van to come along and then you

من نمی دانم چرا پنج دقیقه منتظر می مانید تا یک ون سفید بیاید و سپس

get three at the same time so that's it we have spotted the white van and that is it

همزمان سه تا می گیرید پس ما سفید را دیدیم ون و این

for the white vans we will not be spotting any more so i can i think we can safely say

برای وانت های سفید است که ما دیگر نخواهیم دید، بنابراین می توانم با خیال راحت

that we have found at least five white vans today goodbye white vans

بگوییم که امروز حداقل پنج ون سفید پیدا کرده ایم خداحافظ وانت های سفید

goodbye

it's it's rather sad to be honest goodbye white vans i'll never forget you and they've

خداحافظ، صادقانه بگویم خداحافظ وانت های سفید بسیار ناراحت کننده است . هرگز شما را فراموش نمی‌کنم و آنها

gone that's it no more spot the white van so tomorrow we are outside and hopefully also

رفته‌اند، دیگر خبری از ون سفید نیست، پس فردا ما بیرون هستیم و

on saturday we will also be outside also also i'm really hoping so anyway thank you very

امیدوارم شنبه نیز بیرون باشیم، همچنین من واقعاً امیدوارم که به هر حال از

much for your lovely messages so many messages

پیام‌های دوست داشتنی شما بسیار متشکرم خیلی پیام‌ها

yes we had three white vans at the same time today i know it's amazing and i think that

بله، امروز سه ون سفید داشتیم شگفت‌انگیز است و فکر می‌کنم

is a good way to end that little contest i think so today what are we talking about well

این راه خوبی برای پایان دادن به آن مسابقه کوچک است، من فکر می‌کنم امروز در مورد چه چیزی صحبت می‌کنیم،

as i mentioned just a few moments ago

همانطور که چند لحظه پیش به آن اشاره کردم،

i'm loving your messages by the way i'm reading your messages at the same time as talking

من پیام‌های شما را از طریق خواندن پیام‌های شما در این سایت دوست دارم. همزمان با صحبت کردن

to you so sometimes i get very distracted by the messages on the screen interesting

با شما، بنابراین گاهی اوقات با پیام های روی صفحه بسیار حواس من پرت می شود،

so yesterday i had to make a decision i was not sure yesterday if i should do my live

بنابراین دیروز مجبور شدم تصمیمی می گرفتم، دیروز مطمئن نبودم که آیا باید پخش زنده خود را انجام دهم

stream or not because my throat was really painful and uncomfortable so i had to make

یا نه زیرا گلویم واقعاً دردناک و ناراحت کننده بود. من باید

a decision and today that is exactly what we are talking about so i suppose the first

تصمیمی می گرفتم و امروز دقیقاً همان چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم، بنابراین فکر می کنم اولین

question i should ask you today is have you ever been forced to make a decision so you

سوالی که امروز باید از شما بپرسم این است که آیا تا به حال مجبور شده اید تصمیمی بگیرید بنابراین

have to make a decision quite often in life decisions are small things sometimes a decision

اغلب در زندگی تصمیم می گیرید. چیزهای کوچک گاهی اوقات یک

is something that might make a very small change you have to decide on a small thing

تصمیم چیزی است که ممکن است یک تغییر بسیار کوچک ایجاد کند، شما باید در مورد یک چیز کوچک تصمیم بگیرید،

perhaps you have to decide what to eat what shall i eat for my tea what shall i eat for

شاید باید تصمیم بگیرید که چه بخورم برای چایم چه بخورم

my dinner so sometimes you do have to make choices you have to make decisions and today

برای شام چه بخورم، بنابراین گاهی اوقات مجبور هستید انتخاب های خود را انجام دهید برای تصمیم گیری و امروز

we are talking all about that oh you just met a helicopter a helicopter just went right

ما در مورد این موضوع صحبت می کنیم که اوه شما فقط یک هلیکوپتر را ملاقات کردید، یک هلیکوپتر درست

past on the live fan view we missed that you see we missed the helicopter going by that

از جلوی دید طرفداران رد شد و دیدیم که هلیکوپتری را از دست دادیم

was rather dramatic unfortunately only i could see it so quite often we have to make decisions

که بسیار دراماتیک بود متاسفانه فقط من توانستم آن را ببینم بنابراین اغلب ما مجبوریم

in our lives we have to make big decisions we sometimes have to make choices as well

در زندگی خود تصمیم بگیریم، مجبوریم تصمیمات بزرگ بگیریم، گاهی اوقات مجبوریم انتخاب کنیم،

so quite often when we say decision we are talking about a choice maybe you have to choose

بنابراین اغلب وقتی می گوییم تصمیم داریم در مورد یک انتخاب صحبت می کنیم، شاید شما باید انتخاب کنید

what to eat maybe you have to decide or choose what to wear however sometimes in your life

که چه چیزی بخورید، شاید مجبور باشید تصمیم بگیرید یا انتخاب کنید که چه بپوشید، اما گاهی اوقات در زندگی

you have to make big decisions have you ever been forced to make a decision maybe you have

خود مجبور به گرفتن تصمیمات بزرگ هستید، آیا تا به حال مجبور به تصمیم گیری شده اید، شاید مجبور

to choose between two people perhaps you are a boss running a company and there are two

باشید بین دو نفر یکی را انتخاب کنید، شاید شما رئیس یک شرکت هستید و دو

people who want a promotion but you have to choose just one of them so you might say that

نفر هستند که می خواهند ارتقاء اما شما باید فقط یکی از آنها را انتخاب کنید، بنابراین ممکن است بگویید

that is a very hard decision to make it is a very tough decision so some decisions are

که تصمیم گیری بسیار سخت است، تصمیم بسیار سختی است، بنابراین گرفتن برخی از

not easy to make some decisions are hard to make they are hard to decide

تصمیمات آسان نیست.

ricardo is here hello ricardo nice to see you here this world pushes us every day into

آردو اینجاست سلام ریکاردو خوشحالم که شما را اینجا می بینم این دنیا ما را هر روز به سمت

problematic decisions yes i must be honest with you i do not envy all of those people

تصمیمات مشکل ساز سوق می دهد بله باید با شما صادق باشم به همه آن افراد

with power and responsibility anyone with lots of power and responsibility i i do not

با قدرت و مسئولیت نسبت به کسی که قدرت و مسئولیت زیادی دارد حسادت نمی کنم من حسادت نمی کنم

envy the decisions that they have to make almost every day so imagine that imagine if

تصمیماتی که آنها تقریباً هر روز باید بگیرند، پس تصور کنید اگر

you have to make decisions that will change the lives of thousands maybe even millions

مجبورید تصمیماتی بگیرید که زندگی هزاران نفر را تغییر دهد، شاید حتی

of people imagine that i think the stress of making lots of big decisions can actually

میلیون‌ها نفر تصور کنند که من فکر می‌کنم استرس ناشی از گرفتن بسیاری از تصمیم‌های بزرگ واقعاً

have a negative effect on your life i think so i think it can cause certain types of anxiety

می‌تواند تأثیر منفی بر روی آن بگذارد. زندگی شما من فکر می کنم بنابراین فکر می کنم می تواند باعث ایجاد انواع خاصی از اضطراب شود

hello sora sora hamasha says decision making or decision making is making me stressed so

سلام سورا سورا هاماشا می گوید تصمیم گیری یا تصمیم گیری باعث استرس من می شود بنابراین

if you have to make an important decision sometimes a decision can be trivial small

اگر مجبور هستید تصمیم مهمی بگیرید گاهی اوقات یک تصمیم می تواند بی

unimportant something you have to decide but it won't have any big consequences so quite

اهمیت باشد، چیزی که باید تصمیم بگیرید. اما هیچ عواقب بزرگی نخواهد داشت، بنابراین

often when we talk about making decisions there is always something you decide and quite

اغلب وقتی در مورد تصمیم گیری صحبت می کنیم ، همیشه چیزی وجود دارد که شما تصمیم می گیرید و

often there is also a consequence to that decision so quite often you might imagine

اغلب اوقات پیامدهایی نیز برای آن وجود دارد. خیلی اوقات ممکن است تصور کنید

or you might think that small decisions have small consequences big decisions have big

که تصمیمات کوچک عواقب کوچکی دارند یا ممکن است فکر کنید که تصمیمات کوچک پیامدهای کوچکی دارند، تصمیمات بزرگ پیامدهای بزرگ دارند.

consequences i think it's fair to say

sandra says oh thank you sandra mr duncan it is your your most important decision is

to take care of your voice thank you very much that's very kind of you to say my voice

صدا خیلی ممنون، خیلی لطف کردی که گفتی صدای من

is much better today it's still it still feels a little bit rough but that's because i've

امروز خیلی بهتر است، هنوز هم کمی خشن به نظر می رسد، اما این به این دلیل

been using it too much however three days and then i can have a little rest i will be

است که با این حال سه روز بیش از حد از آن استفاده کردم و سپس می توانم کمی استراحت کنم.

able to rest my voice because our 28 days of february will come to an end on sunday

می‌توانم صدایم را آرام کنم زیرا 28 روز فوریه ما یکشنبه به پایان می‌رسد،

we have to decide oh yes well i suppose the situation that is going on at the moment in

ما باید تصمیم بگیریم اوه بله خوب، فکر می‌کنم وضعیتی که در حال حاضر

the world and i'm sure you don't need me to tell you what it is because we all know we

در جهان در جریان است و مطمئن هستم که شما این کار را نمی‌کنید. باید به شما بگویم این چیست زیرا همه ما می دانیم که

all know what it is the thing that is happening so i suppose there are decisions that might

همه می دانیم اتفاقی که در حال وقوع است چیست، بنابراین فکر می کنم تصمیماتی وجود دارد که ممکن است

save lives decisions that might help people live

زندگی را نجات دهد تصمیماتی که ممکن است به مردم کمک کند زندگی

it's incredible so sometimes decisions can literally be life or death and sometimes in

کنند باورنکردنی است بنابراین گاهی اوقات تصمیمات می توانند به معنای واقعی کلمه زندگی یا مرگ باشند. و گاهی اوقات در

life you have to make life or death decisions maybe you have to decide whether to have a

زندگی باید تصمیماتی برای زندگی یا مرگ بگیرید، شاید باید تصمیم بگیرید که آیا یک

certain operation maybe you have to go into hospital for some surgery maybe there is something

عمل خاص انجام دهید یا نه، شاید مجبور شوید برای یک عمل جراحی به بیمارستان بروید، شاید در

wrong with a part of your body so you have to make a decision and sometimes that type

قسمتی از بدن شما مشکلی وجود دارد، بنابراین باید تصمیم بگیرید و گاهی اوقات آن

of decision can be life or death a moment of time a decision that can change your life

نوع تصمیم می تواند زندگی یا مرگ باشد، یک لحظه تصمیمی که می تواند زندگی شما

or maybe someone else's life i think so

یا زندگی شخص دیگری را تغییر دهد، من فکر می کنم پس

hello to palmyra oh we also have pedro belmont every day we are forced to make decisions

سلام به پالمیرا اوه ما نیز هر روز پدرو بلمونت داریم که مجبور به تصمیم گیری هستیم

i think these days especially quite often we have to decide i don't know maybe what

فکر می کنم این روزها به خصوص اغلب اوقات ما باید تصمیم بگیریم که من نمی دانم

to do maybe you find yourself in a situation where you have lots of time on your hands

چه کنم شاید شما در موقعیتی قرار گرفتید که زمان زیادی در اختیار

and you don't know what to do with yourself what do i do sometimes you have to decide

دارید و نمی دانید با خودتان چه کار کنید.

you have to make a decision maybe you have to decide whether you go out for a walk or

برای تصمیم گیری باید تصمیم بگیرید شاید باید تصمیم بگیرید که برای پیاده روی بیرون بروید یا

stay in the house so quite often decisions are based on something you will do

در خانه بمانید، بنابراین اغلب تصمیمات بر اساس کاری است که انجام خواهید داد،

maybe something you will do in the future maybe something you will do in a few moments

شاید کاری که در آینده انجام خواهید داد، شاید کاری که در آینده انجام خواهید داد. چند لحظه

immediately so you can decide to do something in the future or you can decide to do something

من به طور متوسط ​​تا بتوانید تصمیم بگیرید در آینده کاری انجام دهید یا می توانید همین الان تصمیم بگیرید که

right now

کاری انجام دهید

hello marietta sometimes i make decisions but i'm not i would do not continue

سلام ماریتا گاهی اوقات تصمیم می گیرم اما نیستم ادامه نمی دهم

but now i have decided to learn english with you thank you very much that's very nice of

اما اکنون تصمیم گرفتم انگلیسی را با شما یاد بگیرم بسیار متشکرم خیلی خوب است

you to say i can't read your name because it is in arabic but can i say hello to you

که می گویید من نمی توانم نام شما را بخوانم زیرا به عربی است، اما آیا می توانم به شما سلام کنم

and i think sometimes decisions can put you on another path so you follow another direction

و فکر می کنم گاهی اوقات تصمیمات می توانند شما را در مسیر دیگری قرار دهند، بنابراین شما مسیر دیگری

or a different direction in your life so sometimes a decision can be life changing you are changing

یا مسیر دیگری را در زندگی خود دنبال کنید. گاهی اوقات یک تصمیم می تواند زندگی را تغییر دهد،

your outcome you are changing what happens next in your life so yes i think you're right

شما نتیجه خود را تغییر می دهید، شما در حال تغییر هستید که بعداً در زندگی شما اتفاق می افتد، بنابراین بله فکر می کنم حق با شماست

hello flower espoire for me one of my hardest decisions was when i had to choose between

سلام گل برای من یکی از سخت ترین تصمیم های من زمانی بود که مجبور شدم بین

two men oh oh dear you see when we talk about affairs of the heart we are talking about

دو مرد یکی را انتخاب کنم آه اوه عزیزم میبینی وقتی در مورد امور قلبی صحبت میکنیم از عشق صحبت میکنیم به

love looking for love finding love choosing the right lover i think so yes sometimes you

دنبال عشق یافتن عشق انتخاب معشوق مناسب فکر میکنم بله گاهی

have to follow my heart or follow your heart

باید دنبال قلب من بروی یا قلبت را دنبال کنی

flower espoire says i had to choose between two men

گل میگوید من مجبور شدم بین دو مرد یکی را انتخاب کنم

and i had to decide and follow my heart knowing that i will live with problems or to have

یک d من باید تصمیم می گرفتم و از قلبم پیروی می کردم که می دانستم با مشکلات زندگی خواهم کرد یا

peace in my mind thank you flower well any decision small or large now i would say choosing

در ذهنم آرامش خواهم داشت ممنون گلم خوب هر تصمیمی کوچک یا بزرگ اکنون می گویم

the right partner to spend your life with is a big decision i would say definitely

انتخاب شریک زندگی مناسب برای گذراندن زندگی خود تصمیم بزرگی است. حتما بگو

luis mendes hello luis oh lewis mendes is here today thank you very much hiroko is here

لوئیس مندز سلام لوئیس اوه لوئیس مندز امروز اینجاست خیلی ممنون هیروکو اینجاست

as well

hiroko says anyway the wind blows nothing really matters to me that sounds like the

همینطور هیروکو می گوید به هر حال باد می وزد هیچ چیز واقعاً برای من مهم نیست که مانند

line from a song i think it is yes a song by queen anyway the wind blows nothing really

خط یک آهنگ به نظر می رسد من فکر می کنم بله به هر حال آهنگی از ملکه است باد می وزد هیچ چیز واقعاً

matters to me

برای من مهم نیست

i'm just watching the sheep running around in the distance i'm very distracted by my

من فقط گوسفندانی را تماشا می کنم که از دور در حال دویدن

camera today because there's lots of things happening in front of me right in front of

هستند. امروز دوربینم بسیار حواسش پرت شده است زیرا اتفاقات زیادی در مقابل من در مقابل

me and the sad thing is you can't see it but i can

من رخ می دهد و چیز غم انگیز شما هستید نمی توانم آن را ببینم اما می توانم

because no one wants to spot the white van i know so i have made a decision i have decided

زیرا هیچ کس نمی خواهد ون سفید را ببیند من می دانم بنابراین تصمیم گرفتم تصمیم

not to play spot the white van ever again it will never happen again i promise hello

گرفتم که دیگر هرگز با ون سفید نقطه ای بازی نکنم دیگر این اتفاق نخواهد افتاد من قول می

raja oh i am raja from iraq thank you very much and i'm very pleased to see you here

دهم سلام راجا اوه من راجا هستم از عراق بسیار متشکرم و هستم بسیار خوشحالم که شما را در اینجا می بینم

thank you for making the decision you have made your choice to improve and hopefully

ممنون از تصمیمی که برای بهبود انتخاب کرده اید و امیدوارم

learn the english language very nice thank you for joining me here

زبان انگلیسی را بیاموزید بسیار خوب است. ممنون که به من

leah garcia says my grandma always decides should i put a hat on or should i not wear

پیوستید لی گارسیا می گوید مادربزرگ من همیشه تصمیم می گیرد که آیا کلاه بگذارم یا نه

a hat should i wear a hat today or should i not wear a hat so sometimes we ask the question

کلاه بپوشم آیا امروز کلاه بپوشم یا کلاه نگذارم، بنابراین گاهی اوقات ما این سوال

to ourselves it is common for us to make a decision quite often we will ask questions

را از خودمان می پرسیم که معمولا تصمیم گیری می کنیم اغلب از

to ourselves what should i do what shall i do today what shall i do shall i go for a

خودمان سوال می کنیم که امروز چه کار کنم. چیکار کنم برم

walk or shall i stay at home what shall i have to eat my goodness everything's going

قدم بزنم یا تو خونه بمونم باید چی بخورم همه

on in front of me okay i'm going to change my screen in front of me because there are

چیز جلوی من میگذره باشه میخوام صفحه نمایشمو عوض کنم چون

all sorts of things happening outside on my camera and it's very distracting and i think

همه جوره چیزهایی که بیرون روی دوربین من اتفاق می افتد و خیلی حواس پرت کننده است و من فکر می

it's very unfair to leave you out

کنم این خیلی ناعادلانه است که تو را کنار بگذارم

ah flower says i think this is in response to what i said a few moments ago yes it is

آه گل می گوید فکر می کنم این در پاسخ به چیزی است که چند لحظه پیش گفتم بله

hard to make a decision but love sometimes is not sufficient to choose your partner sometimes

تصمیم گیری سخت است اما عشق گاهی اینطور نیست برای انتخاب شریک زندگی خود کافی است به

it involves other things i i'm very curious to find out what you mean by that what do

دلیل اینکه شامل چیزهای دیگری می شود من بسیار کنجکاو هستم که بدانم منظور شما از آن چیست،

you mean by that well i think most people find when they meet someone quite often the

فکر می کنم اکثر مردم وقتی با کسی ملاقات می کنند اغلب

first thing they feel is attraction so quite often your eyes are telling you oh hello hello

اولین چیزی که احساس می کنند جذابیت است، بنابراین اغلب چشمان شما به آن توجه می کنند. به تو گفتن سلام سلام

you're nice

تو خوب هستی

yes and then after that if you if you have the courage if you make the decision to ask

بله و بعد از آن اگر جرات داشته باشی اگر تصمیم بگیری

that person today to you to go out together somewhere nice and then slowly you get to

که امروز از آن شخص بخواهی که با هم بیرون برویم یک جای خوب و سپس آرام آرام با

know each other so you can have love at first sight i personally

هم آشنا میشوی تا می توانم در نگاه اول عشق داشته

i personally don't believe in love at first sight however i do believe that it is possible

باشم من شخصاً به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارم، اما معتقدم که ممکن است

to to to meet someone for the first time and actually feel as if you've always known them

برای اولین بار کسی را ملاقات کنید و در واقع احساس کنید که گویی همیشه می دانید که او

to feel as if you you've always had them somewhere in your life so that's the the feeling i had

این احساس را دارد. اگر شما همیشه آنها را در جایی در زندگی خود داشته اید، بنابراین این همان احساسی است

when i met steve you see mr steve when i met steve it felt as if i had always known him

که من هنگام ملاقات با استیو داشتم، می بینید که آقای استیو زمانی که استیو را ملاقات کردم، احساس می کنید که گویی همیشه او را

in my life very strange so it can happen sometimes

در زندگی خود می شناختم بسیار عجیب است، بنابراین ممکن است گاهی اوقات اتفاق بیفتد.

surah surah hamasha says i am thinking about drawing your face do you mean me are you going

سوره سوره حماشه می‌گوید در فکر کشیدن چهره شما هستم منظورت اینه که من

to make are you going to draw my face

میخوای صورتمو بکشی

my next question is why why do you want to draw my face hello wilson oh hello wilson

سوال بعدی من اینه که چرا میخوای صورتمو بکشی سلام ویلسون آه سلام ویلسون

i have not seen you for a long time thank you wilson

من خیلی وقته ندیدمت ممنون ویلسون

that's very kind of you thank you very much have you ever seen the fish and chip van around

که خیلی لطف کردی خیلی ممنون آیا تا به حال وقتی من بچه بودم وانت ماهی و چیپس را در اطراف

your area when i was a child and this is not a word of a lie when i was a child we used

منطقه خود دیده اید و این یک کلمه دروغ نیست وقتی بچه

to have a fish and chip van so inside the van there would be a man and he would be frying

بودم ما یک ون ماهی و چیپس داشتیم بنابراین داخل ون وجود داشت مرد باشید و او چیپس هایش را سرخ می

his chips and also frying some fish and then he would drive to the front of your house

کرد و همچنین مقداری ماهی سرخ می کرد و سپس جلوی در خانه شما رانندگی

and he would sound his horn

می کرد و بوق می زد

and then we would know that the fish and chip man had arrived yeah mum can we have some

و بعد ما می فهمیدیم که مرد ماهی و چیپس رسیده است بله مامان می توانیم داشته باشیم. مقداری

fish and chips so yes we used to not anymore you don't see them anymore but we used to

ماهی و چیپس، پس بله، دیگر نمی‌توانستیم آن‌ها را ببینیم، اما

we used to have the fish and chip van it used to stop outside our house we also used to

قبلاً وانت ماهی و چیپس را داشتیم که بیرون از خانه ما توقف می‌کرد،

have a bread van as well there used to be a bread van who would deliver bread to your

ما یک ون نان هم داشتیم. یک وانت نان باشد که هر روز نان را به

house every day and also there would be the ice cream van as well oh now that is one thing

خانه شما برساند و همچنین وانت بستنی هم آنجا باشد اوه حالا این چیزی است که

i am really looking forward to i am looking forward

من واقعا مشتاقانه منتظرش هستم، مشتاقانه

to the ice cream van going by my house

منتظر ون بستنی هستم که از خانه من می گذرد،

i really i really can't wait

واقعاً نمی توانم صبر کنم

now i did have an ice cream van but i can't find it where is my ice cream van i don't

اکنون یک ون بستنی داشتم اما نمی توانم آن را جایی پیدا کنم آیا ون بستنی من است من نمی

know what's happening at the moment i keep finding things and then i lose them again

دانم در حال حاضر چه اتفاقی می افتد من به یافتن چیزهایی ادامه می دهم و دوباره آنها را گم می

i don't know how that's possible i used to have a little ice cream van that would come

کنم ، نمی دانم چگونه ممکن است من قبلاً یک ون بستنی کوچک داشتم که از بین می رفت

past but now i can't find it where is it gone it's not fair it's not this is it is it this

اما اکنون می توانم پیداش کن کجا رفته ، عادلانه نیست، این نیست، این نیست،

it's not that one i should not press buttons unless i know what they are for so that definitely

این نیست، من نباید دکمه‌ها را فشار دهم، مگر اینکه بدانم برای چه هستند، بنابراین

isn't it very strange i wonder what's happened to my ice cream van i'm going to try and find

قطعاً خیلی عجیب نیست، تعجب می‌کنم که چه اتفاقی برای من افتاده است. وانت بستنی من سعی می کنم

it because it's really annoying me now where is the ice cream van i want a nice scream

آن را پیدا کنم زیرا الان واقعاً من را آزار می دهد وانت بستنی کجاست من یک فریاد خوب می خواهم

oh there it is i found it so here is the ice cream van that is going to go by and when

اوه آنجا آن را پیدا کردم بنابراین اینجا ون بستنی است که می رود و

i was a child i would always wait patiently to find some money or maybe i would ask my

وقتی بچه بودم همیشه صبورانه منتظر می ماندم تا مقداری پول پیدا کنم یا شاید از

mother for some money and then i would run outside because i could hear the ice cream

مادرم مقداری پول می خواستم و سپس بیرون می دویدم. من می‌توانستم بشنوم که

man was coming around the corner

مرد بستنی‌دار در حال آمدن به گوشه‌ای

was it worth the wait are you happy now that i did that has it really made a difference

بود، آیا ارزش صبر کردن را داشت، آیا اکنون خوشحال هستید که این کار را انجام دادم که واقعاً

to today's live stream i don't think so i really don't yes marietta says we still have

برای پخش زنده امروز تفاوتی ایجاد کرد، فکر نمی‌کنم پس واقعاً نه، بله ماریتا می‌گوید ما هنوز

the bread van in our area and quite often in the rural areas the baker will come every

ون نان را در منطقه خود داریم و اغلب در مناطق روستایی نانوا هر

day you are very lucky i wish i would love to have my bread delivered every day but unfortunately

روز می آید شما بسیار خوش شانس هستید، ای کاش دوست داشتم نان خود را هر روز تحویل بگیرم اما متأسفانه

around here we don't do it we don't do it

در این اطراف ما این کار را نمی کنیم.

tomek is saying why do you cherry-pick the comments i don't i don't cherry-pick them

تومک میگه چرا کامنت ها رو گیلاس انتخاب میکنی من نمیزارم گیلاس انتخاب

it's just that my screen everything is always moving you see

نمیکنم فقط صفحه من همیشه همه چیز حرکت میکنه میبینی

louis mendes is talking about the virus

لوئیس مندس داره از ویروس حرف میزنه چند تا ایموجی

how many emojis did you buy well i have enough of these to put on my hat for 28 days so i

زدی خوب بخر من به اندازه کافی از اینها دارم که برای 28 روز کلاهم را بگذارم، بنابراین

hope that answers your question mr duncan you act like a child do i really ma roots

امیدوارم به سوال شما پاسخ دهد آقای دانکن شما مثل یک بچه رفتار می کنید آیا واقعاً ما roots

sroka says that thank you very much

sroka می گوید که خیلی متشکرم

i miss the ice cream man we don't get the ice cream van around here unfortunately because

دلم برای مرد بستنی که دوست داریم تنگ شده است. متأسفانه ون بستنی را اینجا بیاورید زیرا

i live in the countryside we don't have any vans well we have lots of white vans but no

من در حومه شهر زندگی می کنم و هیچ ون نداریم خوب ما ون های سفید زیادی داریم اما

ice cream van unfortunately so today we are talking about decisions there are lots and

متاسفانه ون بستنی نداریم، بنابراین امروز در مورد تصمیمات صحبت می کنیم،

lots of words that we can use when we are talking about making decisions so that is

کلمات بسیار زیادی وجود دارد که می توانیم در مورد تصمیم گیری از آنها استفاده کنیم، بنابراین این همان

what we are talking about for the rest of today's live stream making decisions

چیزی است که ما در مورد بقیه صحبت می کنیم. از پخش زنده امروز تصمیم

and also making choices as well

گیری و همچنین انتخاب

leah garcia says it is not cherry-picking mr duncan is making decisions it is a decision-making

لیا گارسیا می گوید این انتخاب گیلاس نیست آقای دانکن تصمیم می گیرد این یک اقدام تصمیم گیری است که

action i like that and that leads very nicely into what i'm talking about today we are talking

من آن را دوست دارم و این به خوبی به آنچه امروز درباره آن صحبت می کنم منجر می شود. صحبت کردن

about making a decision a decision is a thought that confirms a plan or course of action in

در مورد تصمیم گیری یک تصمیم فکری است که یک برنامه یا مسیر عملی را در آینده تایید می کند

the future the fate of another person can be chosen through a decision being made you

که سرنوشت فرد دیگری را می توان از طریق تصمیمی انتخاب کرد که شما

decide something based on some sort of evaluation oh you come to a decision you have reached

بر اساس نوعی ارزیابی تصمیم می گیرید، اوه شما به یک تصمیم می رسید. شما به

a decision you have decided the result of a decision is the outcome or conclusion when

تصمیمی رسیده اید شما تصمیم گرفته اید نتیجه یک تصمیم نتیجه یا نتیجه است وقتی

we talk about decisions we are talking about a thought so most decisions come from some

ما در مورد تصمیمات صحبت می کنیم در مورد یک فکر صحبت می کنیم بنابراین بیشتر تصمیمات از

type of thought some type of thought that comes in your mind so quite often a decision

نوعی تفکر ناشی می شود. به ذهن شما خطور می کند، بنابراین اغلب یک

is something that we think about and then we make a choice all of these things are done

تصمیم چیزی است که ما به آن فکر می کنیم و سپس انتخاب می کنیم که همه این کارها

consciously we think about them in our mind maybe something you have to do maybe some

آگاهانه انجام شوند، در ذهن خود به آنها فکر می کنیم، شاید کاری که شما باید انجام دهید،

some place you have to go to perhaps you have to decide how to get somewhere maybe you have

شاید جایی که باید به جایی بروید. شاید باید تصمیم بگیرید که چگونه به جایی برسید، شاید

to go for a job interview and then you have to decide how to get there shall i drive shall

باید برای یک مصاحبه شغلی بروید و سپس باید تصمیم بگیرید که چگونه به آنجا برسم، آیا رانندگی می کنم، آیا سوار قطار می شوم، آیا

i take the train shall i go in a taxi so quite often there are decisions to make and we have

با تاکسی بروم، بنابراین اغلب تصمیماتی وجود دارد که تصمیم بگیرید و ما باید

to make them quite often so you decide you have to decide you have to make a choice you

آنها را اغلب انجام دهیم، بنابراین شما تصمیم می گیرید که باید تصمیم بگیرید باید انتخاب کنید، تصمیم می گیرید

make a decision so the word decision is actually the outcome so you might say the decision

بنابراین کلمه تصمیم در واقع نتیجه است، بنابراین ممکن است بگویید

is the result of making a choice or making a decision so the decision is the final thing

تصمیم نتیجه انتخاب یا تصمیم گیری است. تصمیم گیری بنابراین تصمیم نهایی چیزی است

that you decide before making a decision you must do certain things so sometimes when you

که قبل از تصمیم گیری تصمیم می گیرید، باید کارهای خاصی را انجام دهید، بنابراین گاهی اوقات

have a choice so maybe you have a choice of two things or maybe many things you have to

وقتی یک انتخاب دارید، بنابراین ممکن است بین دو چیز یا شاید خیلی چیزها

make a choice before making a decision you must evaluate oh yes you must evaluate so

انتخاب داشته باشید، قبل از تصمیم گیری باید انتخاب کنید. شما باید ارزیابی کنید اوه بله شما باید

quite often when you make a decision or if you are making a choice you have to evaluate

خیلی وقت ها وقتی تصمیم می گیرید ارزیابی کنید یا اگر در حال انتخاب هستید باید ارزیابی

you look at the choices that you have what are the choices and then you evaluate you

کنید به انتخاب هایی که دارید نگاه کنید چه انتخاب هایی دارید و سپس ارزیابی می کنید

decide which choice is the best you evaluate you decide on which thing is the best choice

که تصمیم می گیرید کدام انتخاب بهترین است که شما را ارزیابی می کنید. تصمیم بگیرید که بهترین انتخاب برای انجام کدام کار است

to make and then you can make your decision you can work out the best course of action

و سپس می توانید تصمیم خود را بگیرید،

if you work out the best course of action that once again is expressing the action of

اگر بهترین مسیر عملی را انجام دهید که یک بار دیگر بیانگر عمل

making a decision the best course of action is what will i do next what is the best thing

تصمیم گیری بهترین مسیر است، می توانید بهترین مسیر عمل را انجام دهید. عمل این است که بعداً چه خواهم کرد بهترین کار

to do what is the best way to approach this thing or this situation you work out the best

برای انجام چه کاری بهترین راه برای نزدیک شدن به این موضوع یا این موقعیت است، شما بهترین راه

course of action so this is what you do when you are trying to make a decision ah i like

را برای عمل انجام می دهید، بنابراین این همان کاری است که وقتی می خواهید تصمیم بگیرید. مثل

this word now this is a word i used a few weeks ago and i think i used it as well maybe

این کلمه حالا این کلمه ای است که من چند هفته پیش استفاده کردم و فکر می کنم من هم از آن استفاده کردم شاید

last week ponder i love this word so sometimes when you have a choice to make you have to

هفته گذشته فکر کنم این کلمه را دوست دارم بنابراین گاهی اوقات وقتی انتخابی برای تصمیم گیری دارید باید

make a decision sometimes you will ponder you will think very carefully about what the

تصمیم بگیرید گاهی اوقات به شما فکر می کنید بسیار با دقت در مورد آنچه که د فکر می کنم

decision will be what decision should i make what is the decision that i should make so

تصمیم گیری این خواهد بود که چه تصمیمی باید بگیرم تصمیمی که باید بگیرم چه تصمیمی است که باید بگیرم تا

you ponder you think and then decide

شما فکر کنید که فکر می کنید و سپس تصمیم بگیرید

you think about what to do you think about what your next step will be as i mentioned

که در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهید فکر می کنید قدم بعدی شما چه خواهد بود همانطور که

earlier in life quite often you have to make choices that will affect your life forever

قبلاً در زندگی ذکر کردم اغلب اوقات مجبور هستید انتخاب هایی داشته باشید که برای همیشه زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد.

you look at the choices as i said a few moments ago sometimes you are forced to choose between

همانطور که چند لحظه پیش گفتم به انتخاب ها نگاه کنید، گاهی اوقات مجبور می شوید بین

two or more things so what you normally do is look at the choices it's a little bit like

دو یا چند چیز یکی را انتخاب کنید، بنابراین کاری که معمولا انجام می دهید این است که به انتخاب ها نگاه کنید، کمی

going for a meal in a restaurant quite often you will have a menu so the menu will normally

شبیه به غذا خوردن است. در یک رستوران اغلب شما یک منو خواهید داشت، بنابراین منو به طور معمول

be given to you and then you will make a decision on what to eat so first you will look at the

در اختیار شما قرار می گیرد و سپس تصمیم می گیرید که چه بخورید، بنابراین ابتدا به

choices so you will see what is on offer you will see what the selections are hmm what

انتخاب ها نگاه خواهید کرد تا ببینید چه چیزی ارائه می شود و چه چیزی را خواهید دید. انتخاب هاممم چی

shall i have to eat i wonder you look at the choices

باید بخورم تعجب می کنم که حالا به انتخاب ها نگاه کنید

now this oh yes i like this one

این اوه بله من این یکی را دوست دارم

sometimes when you have to make a choice sometimes you will weigh up the pros and cons so in

گاهی اوقات وقتی مجبور به انتخاب هستید گاهی اوقات مزایا و معایب را می سنجید بنابراین در

this sentence the word pro means the good things and the cons are the bad things the

این جمله کلمه pro به معنای چیزهای خوب و معایب آن هستند او

negative things so you are looking at both sides of the choices what is the best thing

چیزهای منفی را بد می کند، بنابراین شما به دو طرف انتخاب ها نگاه می کنید که بهترین انتخاب چیست

to choose and sometimes it's not very easy to make a choice sometimes you have to look

و گاهی اوقات انتخاب کردن خیلی آسان نیست، گاهی اوقات باید به

at the pros and the cons by that i mean the good things and the bad things the positive

جوانب مثبت و منفی نگاه کنید. چیزها و چیزهای بد، چیزهای مثبت

things and the negative things you have to weigh up way up so when we say way up it means

و منفی را باید تا حد زیادی سنجید، بنابراین وقتی می گوییم خیلی بالا، به این معنی است

you are deciding yes you are weighing up you are evaluating between those two things

که شما تصمیم می گیرید بله، شما در حال سنجیدن هستید ، شما در حال ارزیابی بین این دو چیز هستید،

here's another one you have to consider the benefits and yes i know human beings can be

در اینجا یک مورد دیگر است که باید در نظر بگیرید منفعت دارد و بله، می دانم که انسان ها می توانند

very selfish but quite often when we make a decision when we make a choice quite often

بسیار خودخواه باشند، اما اغلب وقتی تصمیم می گیریم زمانی که اغلب انتخاب می

we will think of the benefits how will i benefit from that thing if i choose that what will

کنیم، به مزایای آن فکر می کنیم که اگر انتخاب کنم که چه فوایدی خواهد داشت، چگونه از آن چیز سود خواهم برد.

be the benefits what will i gain what will i get so even though we are quite often kind

من چه چیزی را به دست می‌آورم، بنابراین حتی اگر اغلب با دیگران مهربان

and considerate to other people there are moments where we can be very selfish and quite

و با ملاحظه هستیم، لحظاتی وجود دارد که می‌توانیم بسیار خودخواه باشیم و

often when we make a decision or a choice we can also be quite selfish as well

اغلب وقتی تصمیم یا انتخابی می‌گیریم، می‌توانیم کاملاً خودخواه باشیم و

hello to hailey quang oh yes hailey quang says sometimes you have to make a deal i think

سلام به هایلی. کوانگ اوه بله، هیلی کوانگ می‌گوید گاهی اوقات باید یک معامله انجام دهید، من فکر می‌کنم

so yes so sometimes a choice can also be making a deal with another person maybe you have

بله، بنابراین گاهی اوقات یک انتخاب می‌تواند معامله با شخص دیگری باشد، شاید

to make a choice maybe another person makes you an offer or maybe they make you two offers

مجبور باشید انتخاب کنید، شاید شخص دیگری به شما پیشنهاد بدهد یا شاید آنها دو پیشنهاد به شما بدهند.

sometimes you have to make a decision and quite often you will have to make a deal

گاهی اوقات شما باید تصمیم بگیرید و اغلب اوقات مجبور می شوید معامله کنید

yes i think you're right

بله من فکر می کنم حق با شماست.

what are the consequences what are the consequences of something being decided if you make that

choice what are the consequences what is the result what will happen if i choose that thing

اتفاق می افتد اگر آن چیز را انتخاب کنم

what will happen is it a good thing or a bad thing is it the right choice or the wrong

چه اتفاقی می افتد خوب است یا چیز بد ، انتخاب درست است یا انتخاب اشتباه،

choice so sometimes before making a decision you have to decide what the consequences are

بنابراین گاهی اوقات قبل از تصمیم گیری باید تصمیم بگیرید که عواقب آن چیست

because of course every action has a reaction everything we do has some sort of consequence

زیرا مطمئنا هر عملی واکنشی دارد. هر کاری که ما انجام می دهیم نوعی

the consequence is the result

پیامد دارد، نتیجه این است که

you have to ask yourself is it a good decision am i making a good decision am i making the

شما باید از خود بپرسید آیا تصمیم خوبی است، آیا تصمیم خوبی

right decision is my decision a good decision

می گیرم آیا تصمیم درست می گیرم تصمیم من تصمیم خوب است

or a bad one here is another one i know i like this i think maybe you haven't heard

یا تصمیم بد. یکی دیگر را می‌دانم که این را دوست دارم، فکر می‌کنم شاید شما در

of this particular phrase but this is a phrase we do use in english you have to look at the

مورد این عبارت خاص نشنیده باشید، اما این عبارتی است که ما در انگلیسی استفاده می‌کنیم.

whys and the wherefores the whys and the wherefores what does this mean mr duncan the result you

نتیجه شما

are looking at the result of your decision so the whys and the wherefores come together

به نتیجه تصمیم خود نگاه می کنید، بنابراین چراها و دلایل با هم جمع می شوند

and they they mean the result of your decision and quite often we will use this when we are

و آنها به معنای نتیجه تصمیم شما هستند و اغلب ما از آن استفاده می کنیم زمانی که

trying to find out what the choices are and whether those choices are a good choice or

سعی می کنیم بفهمیم انتخاب ها چیست و آیا آن انتخاب ها یک انتخاب خوب یا

a bad choice you often look at the whys and the wherefores

یک انتخاب بد است، شما اغلب به چراها و دلایل آن نگاه می کنید که

it's a great expression and yes we still use it even though this particular word the word

این یک عبارت عالی است و بله، ما همچنان از آن استفاده می کنیم، حتی اگر این کلمه خاص کلمه

wherefore is actually old-fashioned it's actually quite an old word so the wherefore is the

Wherefore در واقع قدیمی است، در واقع یک کلمه کاملا قدیمی است، بنابراین

result the outcome

نتیجه نتیجه

here's another one i'm just keeping my eye on the time i'm watching the time you see

اینجا یکی دیگر است من فقط حواسم به زمان است من زمان را تماشا می کنم

oh yes we have 14 minutes to go

اوه بله ما 14 دقیقه تا پایان داریم

sometimes a decision can be easy sometimes a decision can be simple sometimes it is easy

گاهی یک تصمیم می تواند آسان باشد گاهی یک تصمیم می تواند ساده باشد گاهی اوقات آسان

it is an easy decision to make so when you decide something you make a decision you are

است آسان است تصمیم بگیرید پس وقتی تصمیم می گیرید تصمیم می گیرید اینجا تصمیم می گیرید،

deciding up here

it is an easy decision to make of course there is the opposite sometimes things can be very

تصمیم گیری آسان است البته برعکس وجود دارد گاهی اوقات همه چیز می تواند بسیار

hard it is a tough decision to make perhaps oh perhaps you are a boss of a company and

سخت باشد تصمیم گیری سخت است شاید آه شاید شما یک رئیس هستید از یک شرکت

there are two people on your list but one of them you must fire you must make redundant

و دو نفر در لیست شما هستند، اما یکی از آنها را باید اخراج کنید، باید آنها را اخراج کنید

because you have too many people working for you so one of these people has to go you have

زیرا افراد زیادی برای شما کار می کنند، بنابراین یکی از این افراد باید برود

to say goodbye to them you have to make them redundant so sometimes a decision can be very

شما باید با آنها خداحافظی کنید. آنها زائد هستند، بنابراین گاهی اوقات یک تصمیم می تواند بسیار

difficult we quite often refer to it as a tough decision a difficult decision it is

دشوار باشد، ما اغلب به آن به عنوان یک تصمیم سخت می گوییم، یک تصمیم دشوار،

a tough decision to make it is not easy so a good example of that is having to choose

یک تصمیم دشوار است، گرفتن آن آسان نیست، بنابراین یک مثال خوب از آن

a member of your staff one of your employees you have to make them redundant because you

انتخاب یکی از کارکنان خود است. از کارمندان خود باید آنها را بیکار کنید زیرا

have too many people working for you so you might say that that is a very tough decision

افراد زیادی برای شما کار می کنند، بنابراین ممکن است بگویید که این تصمیم بسیار سختی

it is a decision that is not easy to make

است، تصمیمی است که گرفتن آن آسان نیست،

then we have of course as i mentioned earlier we have the outcome of a decision the result

پس البته همانطور که قبلاً ذکر کردم ما داریم. نتیجه الف تصمیم گیری

of a decision so before you make a decision you think and then afterwards

نتیجه یک تصمیم است بنابراین قبل از اینکه تصمیمی بگیرید فکر کنید و بعد از آن

you will find out what the result of your decision is

خواهید فهمید که نتیجه تصمیم شما چیست

so quite often there are two outcomes good and bad you might have a good outcome or a

بنابراین اغلب اوقات دو نتیجه خوب و بد وجود دارد که ممکن است یک نتیجه خوب یا یک

bad outcome the result can be positive or negative sometimes we do make decisions sometimes

نتیجه بد داشته باشید. می تواند مثبت یا منفی باشد گاهی اوقات ما تصمیم می گیریم گاهی اوقات

we make bad decisions

تصمیمات بد می گیریم

the result of a decision can be described as the upshot the upshot of a decision is

نتیجه یک تصمیم را می توان به عنوان نتیجه توصیف کرد نتیجه یک تصمیم

the result it is the upshot the upshot of a decision is the result

نتیجه است نتیجه یک تصمیم نتیجه

have you ever heard of that before have you heard of that word before the upshot the upshot

است آیا تا به حال شنیده اید از آن قبلاً این کلمه را شنیده اید قبل از نتیجه نتیجه نتیجه

we could also say the conclusion of something as well the conclusion of a decision the conclusion

ما همچنین می توانیم نتیجه گیری چیزی را بگوییم همچنین نتیجه گیری یک تصمیم نتیجه گیری

is the result the outcome the upshot the result

نتیجه نتیجه نتیجه نتیجه نتیجه

ah now this is an interesting word the verdict of the thing that you have been trying to

آه حالا این کلمه جالبی است حکم چیزی که شما سعی کرده اید در مورد آن

decide on so sometimes the verdict can be the decision you are saying the thing that

تصمیم بگیرید، بنابراین گاهی اوقات حکم می تواند تصمیمی باشد که شما می گویید، چیزی که

you have decided upon the verdict maybe you are deciding whether or not to employ someone

شما در مورد آن تصمیم گرفته اید، شاید شما تصمیم می گیرید که آیا فردی را استخدام کنید یا نه

in your company you have to decide whether to choose that person or not what is the verdict

در شرکت شما باید تصمیم بگیرید که آیا آن شخص را انتخاب کنید یا نه، چه حکمی دارید،

what is your decision also in a court trial if a person is on trial for a serious crime

چه تصمیمی می گیرید، همچنین در یک محاکمه دادگاه، اگر فردی به دلیل یک جرم سنگین محاکمه شود

a group of people will come together and then they will decide what the verdict is they

، گروهی از افراد دور هم جمع می شوند و سپس تصمیم می گیرند. آنها

will make a decision based on the evidence that they've heard

بر اساس شواهدی که شنیده

we also have the choice made so the choice made is basically the thing that has been

اند تصمیم می گیرند چه حکمی دارند، بنابراین انتخاب انجام شده اساساً همان چیزی است که تصمیم گرفته شده است

decided your decision is the choice made the choice you made is the decision you have had

تصمیم شما همان انتخابی است که شما انجام داده اید، انتخابی که شما انجام داده اید، تصمیم شماست. باید

to make a choice then you make a decision and that is the choice that you have made

انتخاب می کردید، سپس تصمیم می گیرید و این همان انتخابی است که شما گرفته اید، درست

you have come to a decision

قبل از اینکه تصمیم خود را

just before announcing or telling people what you have decided you can say that you have

اعلام کنید یا به مردم بگویید تصمیم گرفته اید، می توانید بگویید که

come to a decision ladies and gentlemen i have come to a decision i have decided that

تصمیمی گرفته اید خانم ها و آقایان. تصمیم گرفته‌ام تصمیم گرفته‌ام

there will be no spot the white van ever again it's finished it's ended so i have come to

که دیگر هیچ نقطه‌ای برای ون سفید وجود نخواهد داشت، تمام شده است، پس به

a decision i have decided that is my decision my decision is to never play spot the white

تصمیمی رسیده‌ام تصمیم من این است که تصمیم من این است که هرگز دوباره با وانت سفید نقطه‌ای بازی

van ever again

نکنم.

a decision has been made i have made my decision i have made my choice my choice is final so

تصمیم گیری گرفته شده است من تصمیم خود را گرفته ام من انتخابم را انجام داده ام انتخاب من نهایی است بنابراین

when you say that your decision is final it means it cannot be changed i will not change

وقتی می گویید تصمیم شما قطعی است به این معنی است که نمی توان آن را تغییر داد

my decision i will not change my mind that is it i will not be changing my decision or

من تصمیم خود را تغییر نمی دهم نظر خود را تغییر نمی دهم. تصمیم خود را تغییر دهم یا

anything that is my choice my decision and that is my final decision i will not be changing

هر چیزی که انتخاب من است تصمیم من است و این تصمیم نهایی من است من نظرم را تغییر

my mind

نمی دهم،

then well sometimes it is hard very hard to make a decision it is very hard to make a

خوب گاهی اوقات تصمیم گیری خیلی سخت است، انتخاب کردن بسیار سخت است،

choice so sometimes we like to put off making a final decision sometimes we put off things

بنابراین گاهی اوقات ما دوست داریم تصمیم نهایی را به تعویق بیندازیم گاهی اوقات چیزهایی را به تعویق می

oh i don't want to make a decision today i will think about it and then i will tell you

اندازیم آه من نمی خواهم امروز تصمیمی بگیرم در مورد آن فکر می کنم و فردا به شما می گویم

tomorrow is that a good idea so i don't want to tell you today what my decision is i don't

این ایده خوبی است پس نمی خواهم امروز به شما بگویم چه چیزی تصمیم من این است که

want you to i don't want to tell you i just don't because i i can't decide or maybe you

شما را نمی خواهم، نمی خواهم به شما بگویم نمی خواهم زیرا من نمی توانم تصمیم بگیرم یا

don't want to decide maybe you just don't want to do it at all i don't want to decide

شاید شما نمی خواهید تصمیم بگیرید، شاید اصلاً نمی خواهید این کار را انجام دهید من نمی خواهم تصمیم بگیرم،

i'm going to put off making a decision

if you put off something it means you delay you postpone you make something continue

اگر چیزی را به تعویق بیندازم، تصمیم گیری را به تعویق می اندازم، به این معنی است که شما تصمیم گیری را به تعویق می اندازید

to carry on is to put off so i am deciding to put off my decision i have decided that

ادامه دادن به تعویق انداختن است، بنابراین من تصمیم دارم تصمیمم را به تعویق بیندازم. تصمیم گرفتم

i won't give you a decision today i put off something so if you put off something it means

که امروز به شما تصمیمی نخواهم داد، چیزی را به تعویق انداختم، بنابراین اگر چیزی را به تعویق بیندازید به این معنی است که آن را به

you delay you put it off until another time

تعویق می اندازید تا اینکه بار دیگر

oh i love this word by the way this word is one of my favourite words in english you procrastinate

اوه من این کلمه را دوست دارم به هر حال این کلمه یکی از کلمات مورد علاقه من در زبان انگلیسی است شما

to procrastinate is to think wait you can't decide you find it difficult to make a decision

به تعویق انداختن این است که فکر کنید صبر کنید نمی توانید تصمیم بگیرید تصمیم گیری برای شما دشوار است

you are undecided you can't decide you can't make up your mind that is another way of saying

شما بلاتکلیف هستید نمی توانید تصمیم بگیرید نمی توانی تصمیم بگیری این روش دیگری برای گفتن

decision you make a decision you have to make up your mind sometimes you can't sometimes

تصمیم گیری است شما تصمیم می گیرید باید تصمیم خود را بگیرید گاهی اوقات نمی توانید

you don't want to you procrastinate a lot of people do that me included i do it sometimes

گاهی اوقات نمی خواهید به تعویق بیاندازید بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند که من از جمله آن را انجام می دهم گاهی اوقات

i know quite often there are responsibilities there are things that i have to decide but

می دانم که اغلب مسئولیت هایی وجود دارد چیزهایی وجود دارد که باید تصمیم بگیرم

i don't want to do it i don't want to i want to i want to delay that thing i want to put

اما نمی خواهم آن را انجام دهم نمی خواهم می خواهم می خواهم آن چیزی را به تعویق بیندازم می خواهم آن را به تعویق بیندازم

it off i can't make up my mind i procrastinate

نمی توانم تصمیمم را بگیر که به تعویق

you might have a tough choice to make sometimes in life there are very tough choices as i

می اندازم ممکن است انتخاب سختی داشته باشی که گاهی اوقات در زندگی خیلی سخت است. همانطور

said earlier on in my live stream there are a lot of choices that have to be made in life

که قبلاً در پخش زنده من گفتم، انتخاب های زیادی در زندگی وجود دارد که باید

on a daily basis quite often every day you have to make choices and decisions sometimes

به صورت روزانه انجام شود، اغلب هر روز مجبور به انتخاب و تصمیم گیری

you don't even realize it maybe you have to put your socks on in the morning and you choose

هستید، گاهی اوقات حتی متوجه نمی شوید که شاید مجبور باشید جوراب خود را صبح بپوشید و

your socks but maybe you do it without even thinking so it is possible sometimes to make

جوراب خود را انتخاب کنید، اما ممکن است بدون فکر کردن این کار را انجام دهید، بنابراین گاهی اوقات ممکن است

choices and decisions without even thinking about it it can happen sometimes especially

بدون فکر کردن در مورد آن انتخاب و تصمیم بگیرید، این ممکن است گاهی اوقات اتفاق بیفتد، به خصوص

if it is part of your routine if you are in your routine of doing the same thing sometimes

اگر بخشی از روال شما باشد. در روال انجام همان کار، گاهی اوقات

your choices or your decisions can be made very quickly without any any problems

انتخاب ها یا تصمیمات شما می توانند خیلی سریع و بدون هیچ مشکلی انجام

to put something off to delay or postpone so if you have a tough choice it means you

شوند تا کاری را به تعویق بیندازید یا به تعویق بیندازید، بنابراین اگر انتخاب سختی دارید به این معنی است که

have to make a decision which is very hard to decide you have a choice you have two choices

باید تصمیمی بگیرید که بسیار سخت است. برای تصمیم گیری شما یک انتخاب دارید دو انتخاب دارید

but the decision is not easy it's not easy it is not an easy decision to make because

اما تصمیم گیری آسان نیست آسان نیست تصمیم گیری آسان نیست زیرا

you have a tough choice in english there is an expression that we can use when you have

شما انتخاب سختی دارید در انگلیسی تعبیری وجود دارد که وقتی انتخاب بسیار سختی دارید می توانیم از آن استفاده کنیم.

a very tough choice or a very difficult decision to make we can say that you are stuck between

یا یک تصمیم بسیار سخت می توان گفت که شما بین

a rock and a hard place i love this so imagine yourself stuck between a rock and a hard place

یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده اید من این را دوست دارم پس تصور کنید که بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده

and you are in the middle you are in between you don't know which way to go because both

اید و شما در وسط هستید و در بین آن هستید نمی دانید کدام راه را انتخاب کنید زیرا هر دو

of the choices are very difficult to make you are stuck between a rock and a hard place

انتخاب بسیار دشوار است، شما بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده اید

the decision is not easy it is very hard to make that decision it is not easy to make

، تصمیم آسان نیست، گرفتن آن تصمیم بسیار دشوار است، گرفتن آن آسان نیست

and well guess what that is it for today to be stuck between a rock and a hard place if

و خوب حدس بزنید که آن چیست برای امروز که بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده

you have to make a decision that is not easy to decide on you can find yourself stuck between

اید اگر باید تصمیمی بگیرید که تصمیم گیری در مورد آن آسان نیست، می توانید خود را بین

a rock and a hard place i hope you've enjoyed today's live stream that was day number 25

یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده باشید، امیدوارم از پخش زنده امروز آن روز لذت برده باشید. شماره

of february over with it is done it is finished but i will see you tomorrow hopefully outside

25 فوریه به پایان رسید، تمام شد، اما فردا می بینمت امیدوارم

i am really hoping i am keeping my fingers crossed that tomorrow we will be outside enjoying

بیرون، واقعاً امیدوارم که دستانم را کنار بگذارم که فردا بیرون باشیم و از

nature enjoying the birds song and hopefully also enjoying the sunshine because apparently

طبیعت لذت ببریم و از آواز پرندگان لذت ببریم و امیدوارم از آفتاب نیز لذت ببریم، زیرا ظاهراً

the weather tomorrow is going to be really nice we will have one last listen to the sounds

هوای فردا اوه واقعاً خوب خواهد بود ما برای آخرین بار به صداهای طبیعت بیرون گوش خواهیم داد،

of nature outside

i think the birds have fallen asleep i think they've all gone to sleep belarusia thank

فکر می کنم پرنده ها به خواب رفته اند، فکر می کنم همه آنها به خواب رفته اند بلاروسی

you very much for your lovely comment i enjoyed this lesson very much thank you very much

بسیار متشکرم از نظر دوست داشتنی شما از این درس بسیار لذت بردم خیلی ممنون

for all of your lovely messages and i will see you tomorrow because tomorrow is friday

بابت همه پیام های دوست داشتنی شما و فردا میبینمتون چون فردا جمعه هست

and i will be outside hopefully so there are two things that i have to decide i have to

و امیدوارم بیرون باشم پس دو چیز هست که باید تصمیم بگیرم

decide if i should go outside tomorrow and also i have to decide what i'm going to talk

باید تصمیم بگیرم فردا برم بیرون و همچنین باید تصمیم بگیرم برای تصمیم گیری در

about tomorrow as well so actually i have two decisions that i now have to make between

مورد اینکه فردا در مورد چه چیزی صحبت خواهم کرد، بنابراین در واقع من دو تصمیم دارم که اکنون باید بین

now and tomorrow's live stream thank you for your company i hope you've enjoyed today's

پخش زنده و پخش زنده فردا اتخاذ

live chat thank you for being with me and yes i hope tomorrow we will enjoy some more

کنم، از همراهی شما سپاسگزارم، امیدوارم از چت زنده امروز لذت برده باشید، از اینکه همراه بودید متشکرم من و بله امیدوارم فردا بیشتر

of the lovely sounds of nature and of course until the next time we meet here don't forget

از صداهای دوست داشتنی طبیعت لذت ببریم و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، فراموش نکنید

to give me a thumbs up if you like this please give me a lovely thumb don't forget also you

که اگر این را دوست دارید به من سر بزنید لطفاً یک شست دوست داشتنی به من بدهید. فراموش کنید همچنین می

can watch this live stream again later on youtube hopefully also there will be captions

توانید این خیابان زنده را تماشا کنید من دوباره بعداً در یوتیوب هستم امیدوارم

later on as well there will be captions and of course until tomorrow 2 p.m uk time hopefully

بعداً زیرنویس هایی نیز وجود داشته باشد و البته تا فردا ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان امیدوارم در

outdoors and i'm also hoping it's not too noisy you know what's coming next this is

خارج از منزل و همچنین امیدوارم خیلی پر سر و صدا نباشد شما می دانید که بعداً چه اتفاقی می افتد این

mr duncan in the birthplace of english saying thank you so much for watching me today and

آقای دانکن است. زادگاه انگلیسی‌ها می‌گوید از اینکه امروز من را تماشا کردید بسیار متشکرم

of course you know what's coming next

و البته می‌دانید که فعلاً چه چیزی در راه است.

ta ta for now