Giving ADVICE to People / English Addict LIVE chat & Learning / Wed 9th March 2022 - with Mr Duncan

Dee doo doo doo doo doo doo doo

دی دوو دوو دوو دوو دوو دوو

dee dee dee da da da da

دی دی دی دا دا دا

Come on, everyone, sing along...

بیا همه با هم آواز

Hmm. Here we go, then.

بخون... هوم. پس ما اینجا می رویم.

Yes, we are back. Hello, everyone.

بله، ما برگشتیم. سلام به همه

It is another English addict coming to you live

این معتاد انگلیسی دیگری است که

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید که اتفاقاً همینطور است.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

It's England.

انگلستان است.

To be debating

برای بحث کردن

I don't know what's wrong with me today.

، نمی دانم امروز چه مشکلی دارم.

I can't wait to get started.

من نمی توانم صبر کنم تا شروع کنم.

I feel so excited, and I just can't hide it.

من خیلی هیجان زده هستم و نمی توانم آن را پنهان کنم.

As you can see right now.

همانطور که در حال حاضر می بینید.

Here we go then. Hi, everybody.

پس ما اینجا می رویم. سلام به همه.

This is Mr.

Duncan in England.

این آقای

دانکن در انگلیس است.

What?

چی؟

What is happening there?

آنجا چه اتفاقی می افتد؟

What is happened to my little photograph?

چه اتفاقی برای عکس کوچک من افتاده است؟

It's disappeared.

ناپدید شده است

That's a good start.

این شروع خوبی است.

The whole thing has disappeared.

همه چیز ناپدید شده است.

So that is supposed to say, Mr. Duncan.

بنابراین قرار است بگوییم آقای دانکن.

And underneath it is supposed to say an English addict.

و قرار است زیر آن یک معتاد انگلیسی نوشته شود.

But I don't know what's happened there. It's all changed.

اما نمی دانم آنجا چه اتفاقی افتاده است . همه چیز تغییر کرده است.

It's gone back to its.

به حالت خودش برگشته

Its default settings.

تنظیمات پیش فرض آن

So that was a good start.

بنابراین شروع خوبی بود.

I enjoyed that.

من از آن لذت بردم.

I hope you enjoyed that moment of time that

راستش امیدوارم از آن لحظه لذت برده باشید که

I think

it's going to be one of those shows, to be honest.

فکر می کنم یکی از آن نمایش ها خواهد بود.

Here we go, then. Yes. My name is Mr. Duncan.

پس ما اینجا می رویم. آره. اسم من آقای دانکن است.

We don't have the caption.

ما زیرنویس نداریم

Unfortunately, it's not there.

متاسفانه اونجا نیست

But I am. Mr. Duncan, please trust me.

اما من هستم. آقای دانکن لطفا به من اعتماد کنید.

I'm not an imposter.

من کلاهبردار نیستم

I'm not a person pretending to be Mr. Duncan.

من آدمی نیستم که وانمود کنم آقای دانکن هستم.

First of all, why would anyone pretend to be me?

اول از همه، چرا کسی تظاهر به من کند؟

Really? Who?

واقعا؟ سازمان بهداشت جهانی؟

Who would want to pretend

چه کسی می‌خواهد چنین

to be this I can't imagine anyone ever wanting to do that.

وانمود کند، نمی‌توانم تصور کنم کسی بخواهد این کار را انجام دهد.

Here we go, then. Yes, I am feeling okay today.

پس ما اینجا می رویم. بله، امروز حالم خوب است.

I hope you are feeling well and happy and safe

امیدوارم هرجای دنیا که هستید خوب و شاد و در امنیت

wherever you are in the world.

باشید.

We have made it to the middle of another week

ما بدون اینکه خودمان را منفجر کنیم به اواسط یک هفته دیگر رسیده

without blowing ourselves up

ایم

which is always a good thing when you think about it.

که همیشه وقتی به آن فکر می کنی چیز خوبی است.

Yes, it's Wednesday.

بله، چهارشنبه است.

Beep, beep.

Beep, beep. Beep, beep. Beep, beep.

بوق بوق.

بوق بوق. بوق بوق. بوق بوق.

Typical PDP. Typically PDP. No PDP.

PDP معمولی به طور معمول PDP. بدون PDP

It was International Women's Day yesterday.

دیروز روز جهانی زن بود.

If you are a woman

اگر شما یک زن

or you are thinking of becoming one,

هستید یا به این فکر می کنید که یکی شوید،

then can I say Happy Women's Day for yesterday.

پس می توانم روز زن را برای دیروز تبریک بگویم.

And of course, I did do a live stream yesterday.

و البته دیروز یک پخش زنده انجام دادم.

I was on here doing a short live stream

من در اینجا بودم و یک پخش زنده کوتاه

as a way of celebrating International Women's Day,

به عنوان راهی برای جشن گرفتن روز جهانی زن انجام

and I think it's a good thing to have Women's Day.

می دادم، و فکر می کنم داشتن روز زن چیز خوبی است.

There's nothing wrong with that.

هیچ اشکالی ندارد.

It's the oh, I don't think so.

این اوه، من اینطور فکر نمی کنم.

Why not? That's what I say.

چرا که نه؟ این چیزی است که من می گویم.

It is Wednesday, the 9th of March,

چهارشنبه نهم مارس است،

Those weeks and months are really flying by.

آن هفته ها و ماه ها واقعاً در حال پرواز هستند.

I was thinking this morning how wonderful it would be

امروز صبح داشتم به این فکر می کردم که چقدر عالی می شد

if it was 2020 again.

اگر دوباره سال 2020 بود.

It seems like such a simpler time

به نظر می رسد زمان ساده تری باشد

when all we had to worry about was a worldwide pandemic.

که تنها چیزی که باید نگران آن بودیم یک بیماری همه گیر جهانی بود.

Those those much simpler and quieter times

آن زمان های بسیار ساده تر و آرام تر

Wow. That's all I can say.

وای. این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

If you just tuned in and you're not sure what they handle, this is your thinking.

اگر تازه وارد شده اید و مطمئن نیستید که آنها چه کاری انجام می دهند، این تفکر شماست.

What the hell is this?

این دیگه چه کوفتیه؟

Well,

خوب،

stick around and find out that's all I can say.

بمانید و متوجه شوید که این تنها چیزی است که می توانم بگویم.

Here we go, then.

پس ما اینجا می رویم.

Yes, we have the live chat.

بله، ما چت زنده داریم.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Today we have first on the live chat Palmira.

امروز ما برای اولین بار در چت زنده Palmira.

Hello, Palmira.

سلام پالمیرا

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Maybe

it's old age, but I don't know what's happening to my neck.

شاید پیری باشد، اما نمی دانم چه بلایی سر گردنم می آید.

It seems to be

به نظر می رسد که

I seem to be growing a second chin,

من در حال رشد چانه دوم

and I have my lovely chin here.

هستم و چانه دوست داشتنی خود را اینجا دارم.

But underneath, for some reason, I don't know why.

اما در زیر، به دلایلی، نمی دانم چرا.

Look, can you see that?

ببین، آیا می توانی آن را ببینی؟

There is another chin growing underneath.

چانه دیگری در زیر آن رشد می کند.

Hello.

سلام.

My name's Mr. Double Chin.

اسم من آقای دابل چین است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Today?

Talking of today.

امروز؟

صحبت از امروز

Because it is today.

چون امروز است.

And here we are altogether.

و ما در کل اینجا هستیم.

Very nice.

بسیار خوب.

Today we are talking about advice.

امروز در مورد مشاوره صحبت می کنیم.

I like to think of myself as being a sage.

دوست دارم خودم را یک حکیم بدانم.

And I'm not talking about the herbs.

و من در مورد گیاهان صحبت نمی کنم.

I'm not talking about any herbs.

من در مورد هیچ گیاهی صحبت نمی کنم.

I'm talking about the person who can offer

من در مورد کسی صحبت می کنم که می تواند ارائه دهد

and give good advice.

و مشاوره خوبی بدهد.

So I like to think of myself as the sage of English.

بنابراین من دوست دارم خودم را حکیم انگلیسی بدانم.

Sometimes I give good advice.

گاهی توصیه های خوبی می کنم.

I suppose sometimes maybe my advice is not good

فکر می کنم گاهی ممکن است توصیه

or maybe it is not useful to you.

من خوب نباشد یا برای شما مفید نباشد.

But I always try to give some advice

اما همیشه سعی می‌کنم نصیحت

and I hope most of it is good advice.

کنم و امیدوارم بیشتر آن نصیحت خوبی باشد.

And that's what we are talking about today.

و این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We are talking all about giving advice,

ما در مورد مشاوره دادن صحبت می کنیم،

maybe receiving advice as well because it is a two way thing.

شاید هم در مورد دریافت مشاوره، زیرا این یک چیز دو طرفه است.

You say you can offer, you can give advice,

شما می گویید می توانید ارائه دهید، می توانید مشاوره بدهید،

you can give help to someone

می توانید به کسی کمک کنید

and and of course you can receive it as well.

و البته می توانید آن را نیز دریافت کنید.

So you can send advice, give advice,

بنابراین می توانید مشاوره بفرستید، مشاوره بدهید،

or you can receive advice as well.

یا همچنین می توانید مشاوره دریافت کنید.

That is something we are talking about a little bit later on.

این چیزی است که کمی بعد در مورد آن صحبت می کنیم.

So I hope you will stick around for that.

بنابراین من امیدوارم که شما برای این کار ادامه دهید.

Hello, Richard.

سلام ریچارد.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Hello, Gulu.

سلام گولو

Gulu ten.

گولو ده.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Hello there.

سلام.

Also, Yaroslav, who says please help Ukraine.

همچنین یاروسلاو که می گوید لطفا به اوکراین کمک کنید.

Well, I am sure I am not the only person to say this,

خوب، مطمئنم من تنها کسی نیستم که این را می گویم،

but yes, it is a serious situation.

اما بله، این یک وضعیت جدی است.

And all eyes, all eyes

و همه چشم‌ها، همه چشم‌ها

around the world

در سراسر جهان

are watching what is going on

در حال تماشای آنچه

there at the moment.

در آن لحظه در آنجا می‌گذرد، هستند.

We also have hello to Luis Méndez

ما همچنین به لوئیس مندز سلام

is here today.

می کنیم که امروز اینجاست.

Hello, Luis.

سلام، لوئیس.

I have some photographs that you sent.

چندتا عکس دارم که فرستادی

I'm going to show all of the photographs

من قصد دارم تمام عکس‌ها

and everything that has been sent to me by you out there in YouTube land.

و همه چیزهایی که توسط شما برای من فرستاده شده است را در سرزمین YouTube نشان دهم.

And I will be showing it on Sunday.

و من آن را یکشنبه نشان خواهم داد.

So I am here on Sunday, of course.

بنابراین من یکشنبه اینجا هستم، البته.

Every week I'm here every Sunday from 2 p.m.

هر هفته من هر یکشنبه از ساعت 14 اینجا هستم.

UK time English addict live.

به وقت بریتانیا معتاد انگلیسی زنده.

And yes, I will be showing all of the photographs

و بله، من همه عکس ها

and things on Sunday.

و چیزها را یکشنبه نشان خواهم داد.

Hello to Lewis Hello, Christina.

سلام به لوئیس سلام کریستینا.

Hello to this S.A..

سلام به این S.A.

Hello, Vincent.

سلام، وینسنت.

I like your name, by the way.

اتفاقا اسمت را دوست دارم

I feel I feel quite sophisticated when I see it.

وقتی آن را می بینم احساس می کنم کاملاً پیچیده هستم.

The S.A..

S.A..

Is that right?

درست است؟

How I pronounce your name right.

چقدر اسمت رو درست تلفظ میکنم

Vicente.

ویسنته

Also, we have. Oh, I see.

همچنین، ما داریم. اوه می فهمم.

We have do Queen Fung, who is watching in Vietnam.

ما ملکه فانگ را داریم که در ویتنام تماشا می کند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello.

سلام.

Cafe.

کافه.

Cafe where? Fadi.

کافه کجا؟ فادی.

I'm saying hello to my father.

دارم به پدرم سلام می کنم.

Today.

امروز.

Hello.

Also Mohammed Albie or OBE.

سلام.

همچنین محمد آلبی یا OBE.

Also, we have Marcin again.

همچنین، ما دوباره Marcin را داریم.

We have Jessica.

ما جسیکا داریم

We have come a long can time.

ما به زمان زیادی رسیده ایم.

I hope I pronounced your name right.

امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کرده باشم

Come a.

بیا الف

And to come a La Quinta.

و برای آمدن به La Quinta.

I hope I pronouncing that correctly.

امیدوارم درست تلفظ کرده باشم

Welcome to you. Watching in India.

به شما خوش آمدید. تماشا در هند

Hello, India.

سلام، هند.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Louis.

لویی.

But not that Louis.

اما نه اون لویی

This is another Louis.

این یک لویی دیگر است.

This is Louis,

این لویی

the 17th.

، هفدهمین است.

See, I'm starting to think that

ببین، دارم به این فکر می کنم که

perhaps you are not really Louis the 17th.

شاید تو واقعاً لویی هفدهم نیستی.

I think so. I think you might not be.

من هم اینچنین فکر میکنم. فکر کنم شاید نباشی

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

I have a feeling down my left leg that you are not really

من این احساس را دارم که در پای چپم وجود دارد که تو واقعاً

Louis the 17th.

لویی هفدهمی نیستی.

Hello, Erika. Hello.

سلام اریکا سلام.

Also to Paolo. Oh, wow.

همچنین به پائولو. اوه وای.

It's a busy one today.

امروز شلوغ است

Nice to see so many people here giving up your time

خوشحالم که می بینم افراد زیادی اینجا در طول هفته وقت شما را صرف

during the week.

می کنند.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

Hello to Vitesse.

سلام به ویتسه

I would imagine there are lots of things going on where you are in Lithuania

من تصور می کنم در جایی که شما در لیتوانی هستید

for various reasons.

به دلایل مختلف چیزهای زیادی در حال وقوع است.

Hello.

Also to

سلام.

همچنین به

civil engineering.

مهندسی عمران.

Hello, civil engineer engineering.

سلام مهندس عمران.

I'm sorry I can't say your name. Oh,

متاسفم که نمی توانم نام شما را بگویم. اوه،

I think these teeth.

من فکر می کنم این دندان ها.

These are my new teeth, by the way.

اتفاقاً اینها دندانهای جدید من هستند.

Do you like them?

آیا آنها را دوست دارید؟

I bought them yesterday on the Internet and they arrived this morning.

دیروز از اینترنت خریدم و امروز صبح رسیدند.

But the only problem is they are still a little bit loose,

اما تنها مشکل این است که آنها هنوز کمی شل هستند،

so I might mispronounce some of the words today.

بنابراین ممکن است امروز برخی از کلمات را اشتباه تلفظ کنم.

And also, we have Sandra Gonzalez is here as well.

و همچنین، ما ساندرا گونزالس را نیز در اینجا داریم.

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

What area are you living in?

در چه منطقه ای زندگی می کنید؟

The UK?

انگلستان؟

I am in a little place.

من در یک مکان کوچک هستم.

A small town called Much Wenlock.

یک شهر کوچک به نام Much Wenlock.

And we have we have our own paper.

و ما کاغذ خود را داریم.

We have our own newspaper. There it is.

ما روزنامه خودمان را داریم. ایناهاش.

Can you see it on the screen?

آیا می توانید آن را روی صفحه نمایش ببینید؟

The Wenlock Herald.

ونلاک هرالد

We are so important, even though our town is very tiny,

ما بسیار مهم هستیم، حتی اگر شهر ما بسیار کوچک است،

it is so small, but we have our own newspaper

آنقدر کوچک است، اما ما روزنامه خودمان را داریم که

more scene is here as well.

صحنه بیشتری در اینجا وجود دارد.

Rucksack. Hello, wrong sack.

کوله پشتی. سلام کیسه اشتباه

Thank you very much for your lovely message that I saw

از پیام زیبای شما که

on my comments this morning.

امروز صبح روی نظراتم دیدم بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Also, we have

همچنین، ما

new in tea time

جدید در زمان چای

or Tim.

یا تیم.

Pam, I hope I pronounce your name right.

پم، امیدوارم اسمت را درست تلفظ کرده باشم.

As I just explained, my teeth are new.

همونطور که توضیح دادم دندونام نو هستن.

These are my new teeth.

اینها دندانهای جدید من هستند.

You see, I've had these just put in to my mouth, so I have to be careful.

می بینید، من فقط اینها را در دهانم گذاشته ام، بنابراین باید مراقب باشم.

If I talk too quickly, my teeth might fly out.

اگر خیلی سریع صحبت کنم، ممکن است دندان‌هایم بیرون بزنند.

And no one and I mean, no one wants to see that.

و هیچ کس و منظورم این است که هیچ کس نمی خواهد آن را ببیند.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I feel a little bit guilty today.

امروز کمی احساس گناه می کنم.

I feel slightly guilty because Mr.

من کمی احساس گناه می کنم زیرا آقای

Steve was going out for a little run

استیو

just before I started today's live stream.

درست قبل از شروع پخش زنده امروز برای دویدن کمی بیرون می رفت.

And I did something that I feel ashamed of

و من کاری کردم که از آن خجالت می کشم

I feel a lot of shame at the moment because I.

، در حال حاضر بسیار شرمنده

I gave Mr.

هستم، زیرا من. برس را به آقای

Steve the brush off.

استیو دادم.

Do you ever do that?

تا حالا این کار را کردی؟

Do you ever give someone the brush off?

آیا تا به حال برس را به کسی می دهید؟

Brush off?

مسواک زدن؟

If you give someone the brush off, you are telling them

اگر برس را از دست کسی بردارید، به او می گویید

that you don't want to see them or you don't want to talk to them.

که نمی خواهید او را ببینید یا نمی خواهید با او صحبت کنید.

At the moment, you do not want to be disturbed by that person.

در حال حاضر، شما نمی خواهید توسط آن شخص مزاحم شوید.

So you give them

بنابراین شما

the brush off.

برس را به آنها می دهید.

It's rather like having something on your shoulder

بیشتر شبیه این است که چیزی روی دوش خود

that you don't want to have near you.

داشته باشید که نمی خواهید در نزدیکی خود داشته باشید.

You you give them the brush off.

شما برس را به آنها می دهید.

So I told Mr.

بنابراین به آقای

Steve not to disturb me.

استیو گفتم که مزاحم من نشود.

I gave him the brush off,

من برس را از دستش

and now I feel really sad about it.

دادم و حالا واقعاً از این بابت ناراحتم.

I feel guilty because I should have let Mr.

من احساس گناه می کنم زیرا باید به آقای استیو اجازه می دادم

Steve come into the studio to say hello.

که برای سلام کردن وارد استودیو شود.

To me before I started today's live stream.

برای من قبل از شروع پخش زنده امروز.

But instead I gave him

اما در عوض من براش را به او دادم

the brush off Not very nice, is it, really?

خیلی خوب نیست، واقعا؟

I feel so ashamed of that.

من خیلی از این احساس شرمندگی دارم

Hello to Filippo.

سلام به فیلیپو

How are you ever met one of your friends? Face to face.

چگونه با یکی از دوستان خود آشنا شدید؟ رو در رو.

Yes, I have.

بله دارم.

I once had a whole classroom

من یک بار یک کلاس درس کامل

come to England

with their teacher all the way from Turkey and not Turkey.

با معلم آنها از ترکیه و نه ترکیه به انگلیس آمدم.

Sorry, not Turkey. I beg your pardon?

با عرض پوزش، ترکیه نیست. ببخشید؟

South Korea.

کره جنوبی.

Not Turkey. South Korea.

نه ترکیه کره جنوبی.

I don't know how I got those two places mixed up, but I did.

نمی دانم چگونه آن دو مکان را با هم قاطی کردم، اما این کار را کردم.

It's my strange brain. You see.

این مغز عجیب من است. می بینید.

But I had some students, some very young students,

اما من چند دانش آموز داشتم، چند دانش آموز بسیار جوان،

and they came here to see me

و آنها از کره جنوبی برای دیدن من به اینجا آمدند

all the way from South Korea.

.

So we had a great time.

پس به ما خوش گذشت.

We all met up in a place called

همه ما در مکانی به نام

Stratford upon Avon, and we had a great time there.

Stratford upon Avon همدیگر را ملاقات کردیم و در آنجا اوقات بسیار خوبی را سپری کردیم.

We spent the whole afternoon together.

تمام بعدازظهر را با هم گذراندیم.

We had a lot of fun, and they also were going to other parts of the UK.

ما خیلی خوش گذراندیم و آنها همچنین به سایر نقاط بریتانیا می رفتند.

So whilst they were travelling around the UK, they actually stopped off in Stratford

بنابراین در حالی که آنها در سراسر بریتانیا سفر می کردند، در واقع در Stratford

upon Avon, which happens to be the birthplace of William Shakespeare.

upon Avon توقف کردند، جایی که اتفاقاً زادگاه ویلیام شکسپیر است.

He very fancy

او بسیار شیک است،

so yes, I have I have met

بنابراین بله، من با

some of my students and hopefully, hopefully

برخی از دانش آموزانم ملاقات کرده ام و امیدوارم، امیدوارم

and that is all we have nowadays is hope

و این تنها چیزی است که امروزه داریم این است که

Hopefully I will be meeting up with some of some of you

امیدوارم سال آینده یا شاید اواخر امسال با برخی از شما ملاقات کنم

next year or maybe later this year.

.

We're not sure at the moment, but we are hoping to have a little get together,

ما در حال حاضر مطمئن نیستیم، اما امیدواریم که کمی دور هم جمع شویم

a little rendezvous with myself, Mr.

، کمی با خودم، آقای

Steve and also some of you as well, although at the moment we

استیو و همچنین برخی از شما، هرچند در حال

we don't have any plans.

حاضر هیچ برنامه ای نداریم.

It's not easy making plans at the moment.

در حال حاضر برنامه ریزی آسان نیست.

As you may have noticed.

همانطور که ممکن است متوجه شده باشید.

So I don't plan anything.

پس من هیچ برنامه ای ندارم

I wake up in the morning and I open my eyes

صبح از خواب بیدار می شوم و چشمانم را باز می کنم

and if I'm still here, if I'm still alive,

و اگر هنوز اینجا باشم، اگر هنوز زنده باشم،

I have a big smile on my face and that's it.

لبخند بزرگی بر لب دارم و بس.

That's all I can do at the moment.

این تنها کاری است که در حال حاضر می توانم انجام دهم.

Hello.

Also,

سلام.

همچنین،

Yes. If you give someone the brush off,

بله. اگر برس را از دست کسی بردارید،

maybe you get annoyed,

شاید اذیت شوید،

but I think if I don't do it, then I will be distracted.

اما فکر می کنم اگر این کار را نکنم، حواسم پرت می شود.

So giving the brush off is sometimes necessary.

بنابراین حذف برس گاهی اوقات ضروری است.

That's a good point, actually.

این نکته خوبی است، در واقع.

That is a very good point because sometimes if you're really busy doing something

این نکته بسیار خوبی است زیرا گاهی اوقات اگر واقعاً مشغول انجام کاری هستید

and let's face it, we all have busy lives,

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، همه ما زندگی پرمشغله ای داریم،

sometimes we do not want to be disturbed.

گاهی اوقات نمی خواهیم مزاحم شویم.

We don't want to be disturbed.

ما نمی خواهیم مزاحم شویم.

We want to be left on our own because we have things to do.

ما می خواهیم به حال خود رها شویم زیرا کارهایی برای انجام دادن داریم.

So unfortunately, because I was busy this morning

بنابراین متأسفانه، چون امروز صبح مشغول

preparing this, I had to give Mr.

آماده کردن این کار بودم، مجبور شدم براش را از آقای

Steve the brush off.

استیو جدا کنم.

I feel quite guilty about it, to be honest.

راستش را بخواهید در مورد آن کاملاً احساس گناه می کنم.

Fair. Dooley is here.

نمایشگاه. دولی اینجاست

Hello, Federal.

سلام فدرال

Hello. Nice. It's nice to see you.

سلام. خوب. از دیدنت خوشحالم

And thank you very much for your lovely thumb as well.

و همچنین از انگشت شست دوست داشتنی شما بسیار سپاسگزارم.

A beautiful thumb if you like this,

اگر این را دوست دارید،

please give me a nice thumb

یک انگشت شست زیبا به من بدهید،

Louis the 17th says William Shakespeare

لویی هفدهم می گوید ویلیام شکسپیر

was married to Anne Hathaway.

با آن هاتاوی ازدواج کرده بود.

You all right? Yes.

شما خوبی؟ آره.

Hello.

Also to

سلام.

همچنین به

I'm liking your messages today.

اینکه امروز پیام های شما را دوست دارم.

I am liking them very much.

من آنها را خیلی دوست دارم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Homesick. Hello. Homesick.

دلتنگی. سلام. دلتنگی.

I think you've been here before.

فکر کنم قبلا اینجا بودی

I don't think it's your first time, is it?

فکر نمی کنم بار اول شما باشد، نه؟

I think you've been here before in the past. Homesick.

فکر می کنم قبلاً در گذشته اینجا بوده اید. دلتنگی.

I don't know why, but I recognise your name.

نمیدونم چرا ولی اسمت رو میشناسم

It seems familiar some thing that is familiar

آشنا به نظر می رسد برخی چیزهای

is something that seems

آشنا چیزی است که به نظر می رسد

known.

شناخته شده است.

Something you seem to know.

چیزی که به نظر می رسد می دانید.

Something you are familiar with is something you feel as

چیزی که با آن آشنا هستید چیزی است که احساس می کنید

if maybe you've seen before.

شاید قبلا دیده اید.

So maybe you feel as if you've heard a song.

بنابراین شاید احساس کنید که آهنگی را شنیده اید.

Or maybe you feel as if you've heard someone's name before.

یا شاید احساس می کنید که قبلاً نام کسی را شنیده اید.

It seems very

خیلی آشنا به نظر می رسد

familiar

we also have.

که ما هم داریم.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Very nice.

بسیار خوب.

Seydou Fadhil.

سیدو فاضل.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

For your lovely greeting.

برای سلام دوست داشتنی شما

Again, it's not nice.

باز هم خوب نیست.

So we are going to look at words and phrases

بنابراین ما قصد داریم به کلمات و عبارات

connected to advice, giving advice.

مرتبط با پند و اندرز نگاه کنیم.

I might even ask you the question

حتی ممکن است این سوال را از شما بپرسم که

do you ever

آیا تا

or have you ever received or asked for advice?

به حال مشاوره دریافت کرده اید یا درخواست کرده اید؟

All of that coming a little bit later on.

همه اینها کمی بعد می آیند.

But first, let's have a look

اما ابتدا، اجازه دهید نگاهی

at one of my full English lessons.

به یکی از دروس کامل انگلیسی من بیندازیم.

As you know, over the past 15 years,

همانطور که می دانید، در طول 15 سال گذشته،

I have made lots and lots of lovely

من

and hopefully informative lessons about the English language.

درس های دوست داشتنی و امیدوارانه آموزنده زیادی در مورد زبان انگلیسی ساخته ام.

And this is one of them

و این یکی از آنهاست

can you see what I'm standing inside?

آیا می توانی ببینی که من در داخل چه ایستاده ام؟

This is something you will see a lot on the countryside.

این چیزی است که در حومه شهر زیاد خواهید دید.

Walk here in England.

اینجا در انگلستان قدم بزنید.

This is a type of gate that is used on public footpaths in rural areas.

این یک نوع دروازه است که در مسیرهای پیاده روی عمومی در مناطق روستایی استفاده می شود.

It is called a kissing gate.

به آن دروازه بوسیدن می گویند.

You will often see them around the edges of farmland

شما اغلب آنها را در اطراف لبه های زمین های کشاورزی خواهید دید،

where a public footpath comes into a farmer's field.

جایی که یک مسیر پیاده روی عمومی به مزرعه یک کشاورز می رسد.

The shape of a kissing gate means that

شکل دروازه بوسیدن به این معنی است که

only one person can go through at any time.

فقط یک نفر در هر زمان می تواند از آن عبور کند.

The gate will not open right out

دروازه به درستی باز نمی شود و

this preventing livestock such as sheep from escaping

این مانع از فرار دام هایی مانند گوسفند می شود که از

the gate is closed off on both sides.

هر دو طرف دروازه بسته می شود.

This is because of the shape of the enclosure.

این به دلیل شکل محفظه است.

It is normally semi-circular or square in shape.

به طور معمول به شکل نیم دایره یا مربع است.

The gate touches or kisses each side of the enclosure,

دروازه هر طرف محفظه را لمس می کند یا می بوسد،

which gives this gate its name it is a kissing gate.

که به این دروازه نام آن را دروازه بوسیدن می دهد.

It allows people to pass through whilst keeping the farmer's livestock

این اجازه می دهد تا مردم در حالی که دام های کشاورز را

enclosed in the field.

در مزرعه محصور می کنند عبور کنند.

Can you see what I have here?

میتونی ببینی من اینجا چی دارم؟

This is stirring.

این تکان دهنده است.

It is a useful item for tying things up with you.

این یک آیتم مفید برای گره زدن چیزها با شما است.

Tie things with string,

چیزها را با نخ ببندید،

you tie up something to keep it in place or to bind things together.

چیزی را می‌بندید تا در جای خود بماند یا چیزها را به هم بچسبانید.

The word string can also be used in other ways too.

کلمه رشته را می توان به روش های دیگری نیز به کار برد.

As a phrasal verb, you can use the word string to mean lead

به‌عنوان یک فعل عبارتی، می‌توانید از کلمه string به معنای هدایت کردن

someone on by making them believe something that's not true.

کسی استفاده کنید و با واداشتن او به چیزی که درست نیست باور کند.

You string them along, you are stringing them along.

شما آنها را در امتداد رشته قرار می دهید، آنها را در امتداد رشته می کنید.

You are cheating them.

داری فریبشون میدی

To fool someone into believing something that's untrue is string along.

فریب دادن کسی که چیزی را نادرست باور کند ، یک رشته است.

I don't believe a word of what you're saying.

من یک کلمه از آنچه شما می گویید را باور نمی کنم.

You are just stringing me along as a verb.

شما فقط من را به عنوان یک فعل در کنار هم قرار می دهید.

To string up means to hang something with a rope.

ریسمان کردن به معنای آویزان کردن چیزی با طناب است.

To execute a person by hanging them by

اعدام یک نفر با آویزان کردن او

their neck is to string up.

به گردن، به معنای نخ کردن است.

Then there is the phrase highly strung,

سپس عبارت highly strung وجود دارد

which means to be oversensitive and easily upset.

که به معنای بیش از حد حساس بودن و به راحتی ناراحت شدن است.

A highly strung person tends to overreact to things

یک فرد بسیار قوی تمایل دارد نسبت به چیزهایی که به قوی بودن شهرت دارد بیش از حد واکنش نشان دهد

he has a reputation for being highly strung,

،

so be careful what you say.

بنابراین مراقب صحبت های خود باشید.

It's time to take a look at another buzz word.

وقت آن است که نگاهی به یک کلمه وزوز دیگری بیندازیم.

A buzz word is a word or phrase used frequently

کلمه buzz کلمه یا عبارتی است که اغلب

during a certain period or for a certain reason.

در یک دوره خاص یا به دلیل خاصی استفاده می شود.

Today's buzz word is millennial.

کلمه وزوز امروز هزاره است.

The word millennial can be used as an adjective or noun

کلمه هزاره را می توان به عنوان صفت یا اسم

in its general term, the word refers to a period of 1000 years.

در اصطلاح کلی آن به کار برد، این کلمه به دوره ای 1000 ساله اطلاق می شود.

For example, a millennial cycle which relates to the time

به عنوان مثال، یک چرخه هزاره که به زمانی مربوط می شود که

something it takes to complete or come around again.

چیزی برای تکمیل یا بازگشت دوباره آن طول می کشد.

Then there is the more modern use, which is a person who will reach young adulthood

سپس استفاده مدرن تر وجود دارد، که فردی است که

during the early 21st century.

در اوایل قرن بیست و یکم به بلوغ جوانی می رسد.

A person who will be a young adult in the early 2000

فردی که در اوایل سال 2000 بالغ جوان خواهد بود را

can be described as a millennial

می توان به عنوان یک هزاره توصیف کرد.

We often hear about millennial trends and millennial habits

ما اغلب در مورد روندهای هزاره ای و عادات هزاره ای

concerning young adults in today's society.

در مورد بزرگسالان جوان در جامعه امروزی می شنویم.

The adjective describes the person while the noun refers

این صفت شخص را توصیف می کند در حالی که اسم

to the status of young adults

به وضعیت جوانان

in the early 21st century are millennials

در اوایل قرن بیست و یکم اشاره دارد

the needs of the average millennial tend to be technology based.

، نیازهای هزاره های متوسط ​​مبتنی بر فناوری است.

Social media sites often find it hard to keep up

سایت‌های رسانه‌های اجتماعی اغلب به سختی می‌توانند

with the demands of the millennial user.

با خواسته‌های کاربر هزاره‌ای همراه باشند.

Are you a millennial?

آیا شما یک هزاره هستید؟

This particular buzz word is often used when discussing the needs

این کلمه خاص اغلب هنگام بحث در مورد نیازها

and requirements of the current and the next generation of young adults.

و نیازهای نسل فعلی و نسل بعدی جوانان استفاده می شود.

Here are a couple

در اینجا

of words that sound alike but have very different meanings.

چند کلمه وجود دارد که شبیه به هم هستند اما معانی بسیار متفاوتی دارند.

The words are aloud and aloud.

کلمات با صدای بلند و بلند هستند.

They share the same phonetics, but their definitions are completely dissimilar.

آنها آوایی یکسانی دارند، اما تعاریف آنها کاملاً متفاوت است.

First of all, the word aloud means to do something audibly.

اولاً کلمه aloud به معنای انجام کاری به صورت شنیداری است.

That is to say that something is done that can be heard for example,

یعنی کاری انجام می شود که مثلاً

not in a low whisper, but in a voice that can be heard.

نه با زمزمه آهسته، بلکه با صدایی شنیده می شود.

The thinking question is being done aloud

سؤال تفکر با صدای بلند انجام می شود.

He read the letter aloud for all to hear.

او نامه را با صدای بلند خواند تا همه بشنوند.

The word aloud is an adverb.

کلمه aloud یک قید است.

It describes how something is being done.

شرح می دهد که چگونه کاری انجام می شود.

Then there is a loud,

سپس بلند

which is a verb that means to give permission or to consent to something.

است که فعل به معنای اجازه دادن یا رضایت دادن به چیزی است.

You allow something to happen.

شما اجازه می دهید اتفاقی بیفتد.

It is allowed.

این مجاز است.

One person has allowed another person to do something.

یک نفر به دیگری اجازه انجام کاری را داده است.

The sign says No ball games allowed.

تابلو می گوید بازی با توپ مجاز نیست.

I'm sorry, but no one is allowed in this room.

متاسفم، اما هیچ کس اجازه ورود به این اتاق را ندارد.

On a side note, to allow also means to put aside something

در یک یادداشت جانبی، اجازه دادن همچنین به معنای کنار گذاشتن

so something else can be done.

چیزی است تا کار دیگری انجام شود.

I will allow a couple of hours this afternoon for a rest

من امروز بعدازظهر چند ساعت وقت می گذارم تا استراحت

to consider something or to keep something in

کنم تا چیزی را در نظر بگیرم یا چیزی را در

mind is also allow.

ذهن داشته باشم نیز مجاز است.

You must allow for delays before starting your journey.

قبل از شروع سفر باید تاخیرها را در نظر بگیرید.

Hi there.

It was one of my many English lessons.

سلام.

این یکی از بسیاری از درس های انگلیسی من بود.

There are so many you could spend hours

تعداد زیادی وجود دارد که می توانید ساعت ها

and hours swimming in the ocean.

و ساعت ها در اقیانوس شنا کنید.

That is my YouTube channel

این کانال یوتیوب من است

and there is lots of useful information right there

و اطلاعات مفید زیادی در آنجا وجود دارد که

for you to absorb

می توانید آنها را جذب کنید

When we went

وقتی ما به

here we are.

اینجا رفتیم.

We are back.

ما برگشتیم.

Yes, we are live now.

بله، ما در حال حاضر زنده هستیم.

This is live right now. Live.

این در حال حاضر زنده است. زنده.

Well, let me just check

خوب، اجازه دهید من فقط

Yeah.

Yeah, I'm definitely live at the moment at two 32

بله را بررسی کنم.

بله، من قطعاً در حال حاضر در ساعت دو و 32

on a Wednesday.

روز چهارشنبه هستم.

I hope you are having a good day where you are in the world, wherever you are.

امیدوارم هرجای دنیا که هستید روز خوبی رو سپری کنید.

By the way, wherever every person is welcome here,

به هر حال، در هر کجا که هر فردی در اینجا خوش آمدید،

if you are interested in learning the English language, improving your English.

اگر علاقه مند به یادگیری زبان انگلیسی هستید، انگلیسی خود را بهبود بخشید.

Welcome, everyone.

همگی خوش آمدید.

Hello to you.

درود بر تو.

Oh, we have a complaint here.

اوه، ما اینجا شکایت داریم.

Oh. Oh, a complaint.

اوه اوه، یک شکایت

Sandra, Sandra says

ساندرا، ساندرا می‌گوید

I am feeling okay, but I'm angry with YouTube.

حالم خوب است، اما از یوتیوب عصبانی هستم.

What is wrong, Sandra? What has happened?

چه مشکلی دارد ساندرا؟ چه اتفاقی افتاده است؟

It does not remind me of the beginning of Mr.

من را به یاد شروع

Duncan's lesson.

درس آقای دانکن نمی اندازد.

Well, I will see if I can help you, because, as you know, I am.

خوب، من می بینم که آیا می توانم به شما کمک کنم، زیرا، همانطور که می دانید، من هستم.

I am a big star on YouTube, and I know everyone I know.

من یک ستاره بزرگ در یوتیوب هستم و همه کسانی را که می شناسم می شناسم.

Sue, Susie, as I call her at YouTube.

سو، سوزی، همانطور که من او را در یوتیوب صدا می زنم.

So I will just give her a phone call and let her know.

پس من فقط به او زنگ می زنم و به او اطلاع می دهم.

Excuse me. Me and my mom and

ببخشید. من و مامانم و

my mom

مامانم

Just a moment.

فقط یه لحظه

Oh, hello.

اوه سلام.

Can I speak to Sue?

آیا می توانم با سو صحبت کنم؟

You know, Susie, you know, she's the big boss at YouTube.

می‌دانی، سوزی، می‌دانی، او رئیس بزرگ YouTube است.

Yes, I can

بله، من می توانم

Oh, hello, Susie.

اوه، سلام سوزی.

Nice to speak to you.

خوشحالم که با شما صحبت می کنم.

How are things going on there at YouTube? Is it okay?

اوضاع آنجا در YouTube چگونه است؟ خوبه؟

Is it good?

خوب است؟

I have a message here.

من اینجا پیام دارم

From one of your your users.

از یکی از کاربران شما.

Sandra is sending a message to you.

ساندرا برای شما پیام می فرستد.

And the message is I'm

و پیام این است که من

there we go, Sandra.

آنجا هستم، ساندرا.

I hope that helps.

امیدوارم که کمک کند.

And we all feel better about that.

و همه ما نسبت به آن احساس بهتری داریم.

Beatrice says, I remember the lesson about the kissing gate.

بئاتریس می گوید، درس دروازه بوسیدن را به خاطر می آورم.

I remember all the details when you were walking through the kissing gate.

تمام جزئیات را به یاد می آورم وقتی که از دروازه بوسیدن عبور می کردی.

The only problem was, of course, I had no one to kiss.

تنها مشکل این بود که البته من کسی را نداشتم که ببوسم.

I was by myself.

من تنها بودم

Well, there was me, and there was a couple of cows nearby,

خب، من آنجا بودم، و چند گاو در آن نزدیکی،

so I suppose I could have gone over to the cows and given them

بنابراین فکر می کنم می توانستم به سراغ گاوها بروم و

a little kiss as well.

آنها را نیز ببوسم.

Hello.

Also to oh, who else is here today?

سلام.

همچنین به اوه، چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Hello.

100, Dobby. Mr.

سلام.

100، دابی. آقای

Duncan, I hope soon you will get

دانکن، امیدوارم به زودی

1 million subscribers I hope soon it will happen.

1 میلیون مشترک داشته باشید، امیدوارم به زودی این اتفاق بیفتد.

Well, I think it will happen between now and the end of time.

خوب، من فکر می کنم که از الان تا آخر زمان اتفاق می افتد.

At some point.

از برخی نقطه نظرات.

I know that I will reach

می دانم که به

1 million subscribers.

1 میلیون مشترک خواهم رسید.

Or should I say 1 million subs.

یا باید بگم 1 میلیون مشترک.

Scribes and

کاتبان و

right now,

در حال حاضر،

Hello, also, Christian.

سلام، همچنین مسیحی.

Hello, Christian.

سلام کریستین

We have Christian.

مسیحی داریم.

Steven Cardona.

استیون کاردونا.

I'm on. Sol.

من هستم. سول

Hello, to you and welcome.

سلام خدمت شما و خوش آمدید.

Thank you for joining me on Wednesday. Yes, it is.

از اینکه چهارشنبه به من ملحق شدید متشکرم. بله همینطور است.

Mr. Duncan, for those wondering what this is, this

آقای دانکن، برای کسانی که می‌پرسند این چیست،

this thing you are watching now is Mr.

این چیزی که الان دارید تماشا می‌کنید آقای

Duncan.

دانکن است.

You are right. Yes.

حق با شماست. آره.

And sometimes

I talk about the English language, and other times

و گاهی

در مورد زبان انگلیسی صحبت می‌کنم، و گاهی

I like to run around the fields

دوست دارم مانند اغلب اوقات در اطراف مزارع بدوم

chasing the sheep and the cow as I often do.

و گوسفند و گاو را تعقیب کنم.

And sometimes

و گاهی اوقات

I also like to go to the local park

دوست دارم به پارک محلی بروم

and play on the swings

و روی تاب بازی

I'm a big boy now. You

کنم. الان پسر بزرگی هستم.

I hope you enjoyed that.

شما امیدوارم لذت برده باشید

A moment of frivolity or frivolity

یک لحظه بیهودگی یا بیهودگی

I hope you enjoyed that very much.

امیدوارم از آن بسیار لذت برده باشید.

Hello, also. Oh, Lewis. Lewis is here.

سلام، همچنین. اوه، لوئیس. لوئیس اینجاست

Lewis says I have learnt the formal greeting lap as Dean.

لوئیس می‌گوید من به‌عنوان دین، احوالپرسی رسمی را یاد گرفته‌ام .

But later, I saw you. Right?

ولی بعدا دیدمت درست؟

Le Bass.

لو باس

Well, I think La Bass is okay as well.

خوب، من فکر می کنم La Bass هم مشکلی ندارد.

It's a little bit like in English where we say hello,

کمی شبیه به انگلیسی است که سلام می کنیم،

but sometimes we say hi.

اما گاهی اوقات سلام می کنیم.

So you might have formal, which is.

بنابراین شما ممکن است رسمی داشته باشید، که است.

Hello. Hello.

سلام. سلام.

Hello.

سلام.

Hello.

Oh, hello.

سلام.

اوه سلام.

Oh. Informal.

اوه دوستانه و غیر رسمی.

Hi. Hi there. Hi.

سلام. سلام. سلام.

How's it going? How's it hanging?

اوضاع چطوره؟ چگونه آویزان است؟

What's new, baby?

چه خبر عزیزم؟

Edith.

ادیت

Edith Gourlay. Hello, Edith.

ادیت گورلی. سلام ادیت

I haven't seen you for a long time.

خیلی وقته ندیدمت

Where have you been?

کجا بودی؟

What have you been doing, I wonder?

در تعجبم که داشتی چیکار میکردی؟

Today we are looking at advice, and I thought it would be interesting

امروز در حال بررسی پند و اندرز هستیم و به نظرم جالب

to have a look at some of the words connected

است که نگاهی به برخی از کلمات مرتبط

to giving and receiving advice.

با نصیحت کردن داشته باشم.

And that is what we are going to do right now,

و این همان کاری است که ما در حال حاضر انجام خواهیم داد،

giving words of advice.

و توصیه هایی می کنیم.

So this actually expresses the action of doing it.

بنابراین این در واقع عمل انجام آن را بیان می کند.

So you are giving

بنابراین شما

it. You

see those birds, then lots and lots of birds were flowing behind me.

آن را می دهید.

آن پرنده ها را می بینی، آن وقت پرنده های زیادی پشت سرم جاری بودند.

Lots of them giving words of advice.

بسیاری از آنها سخنان پند می دهند.

If you give words of advice,

اگر نصیحت می کنید، به

it means you are expressing yourself through

این معنی است که خود را از طریق

some infor information, some helpful information,

برخی اطلاعات، برخی اطلاعات مفید بیان می کنید،

maybe something that you feel another person will benefit from.

شاید چیزی که احساس می کنید شخص دیگری از آن سود می برد.

So quite often advice is something spoken or something you say.

بنابراین اغلب توصیه چیزی است که گفته می شود یا چیزی است که شما می گویید.

So that is why we say you give words of advice, because for most of the time,

به همین دلیل است که می گوییم نصیحت کنید، زیرا در بیشتر مواقع

advice is spoken.

نصیحت گفته می شود.

Advice is something that is offered.

نصیحت چیزی است که ارائه می شود.

So we often think of advice as something that is offered.

بنابراین ما اغلب به مشاوره به عنوان چیزی که ارائه می شود فکر می کنیم.

You offer advice, you give advice,

شما نصیحت می کنید، نصیحت می کنید،

you are offering advice to another person.

به شخص دیگری نصیحت می کنید.

So advice is something that is offered a helpful hint

بنابراین توصیه چیزی است که ارائه می شود یک اشاره مفید

or suggestion is advice.

یا پیشنهاد توصیه است.

So we might describe advice as a helpful hint

بنابراین ما ممکن است توصیه را به عنوان یک راهنمایی

or a suggestion.

یا یک پیشنهاد توصیف کنیم.

Something you suggest to someone

چیزی که شما به کسی پیشنهاد می کنید

is advice

، نصیحتی است

you offer advice

که شما پیشنهاد می کنید

so one person can offer advice.

تا یک نفر بتواند مشاوره بدهد.

And of course you might receive these advice.

و البته ممکن است این توصیه ها را دریافت کنید.

So it is possible to give and receive advice.

بنابراین امکان مشاوره دادن و دریافت مشاوره وجود دارد.

Maybe you could you could also describe it as

شاید بتوانید آن را به عنوان

an active action or a passive action.

یک عمل فعال یا یک عمل منفعل نیز توصیف کنید.

So to give advice is active.

بنابراین مشاوره دادن فعال است.

If you receive advice, then it is passive yes.

اگر مشاوره دریافت کردید، پس منفعل است بله.

Advice is the thing given

نصیحت چیزی است که

as a verb, you advise someone.

به صورت فعل داده می شود، شما کسی را نصیحت می کنید.

So advice is the thing.

پس نصیحت موضوع است.

But if a person is offering

اما اگر شخصی

the advice or the information,

نصیحت یا اطلاعاتی را ارائه می دهد،

you can say that they advise you advice,

می توانید بگویید که به شما مشاوره

they are offering advice, they are advising you,

می دهد، نصیحت می کند، به شما مشاوره می دهد،

they are offering information or help.

اطلاعات یا کمک می کند.

The advice given is seen as helpful to the one offering it.

توصیه های داده شده برای کسی که آن را ارائه می دهد مفید تلقی می شود.

So a person will give advice or offer advice

بنابراین، یک نفر توصیه می کند یا توصیه می کند

because they feel

زیرا احساس می کند

that the information is useful

که اطلاعات مفید است

So quite often when we want to help someone, maybe we have a friend who is in need

بنابراین اغلب وقتی می خواهیم به کسی کمک کنیم، شاید دوستی داریم که نیاز دارد

and we feel as if we may be.

و احساس می کنیم ممکن است باشیم.

I can say something or offer some help, some advice.

من می توانم چیزی بگویم یا کمکی بکنم، راهنمایی کنم.

So quite often we feel that the advice that we offer.

بنابراین اغلب ما احساس می کنیم که توصیه هایی که ارائه می دهیم.

Oh, hello there. Hi. Hello. Hello.

اوه، سلام. سلام. سلام. سلام.

Are you going for a walk or are you having a nice walk there and enjoy your walk

آیا برای پیاده‌روی می‌روید یا در آنجا پیاده‌روی خوبی دارید و از پیاده‌روی خود لذت

Quite often advice is seen as helpful to the woman

می‌برید اغلب توصیه‌ها برای زنی

giving it, giving the advice

که آن را ارائه می‌کنند مفید می‌دانند،

You might ask someone for advice.

توصیه می‌کنند ممکن است از کسی راهنمایی بخواهید.

You seek a person's counsel.

شما از یک نفر مشاوره می گیرید.

Well, I like that one.

خب من اون یکی رو دوست دارم

Counsel so if we are speaking formally,

مشاوره پس اگر به صورت رسمی صحبت می

we might say that advice is a form of counsel.

کنیم، ممکن است بگوییم که نصیحت نوعی مشاوره است.

You are giving advice, you are giving counsel.

نصیحت می کنی، نصیحت می کنی.

The advice is given,

نصیحت ارائه شده است،

and we will look at another way of expressing that later on.

و در ادامه به روش دیگری برای بیان آن خواهیم پرداخت.

Advice is help

مشاوره راهنمای

assistance information

اطلاعات کمکی

guide and instruction

و توصیه دستورالعمل است

recommendation.

.

So all of those words can be used as advice

بنابراین همه این کلمات می توانند به عنوان نصیحت استفاده شوند،

So you are giving help, you are giving assistance,

بنابراین شما کمک می کنید، کمک می

you are offering information, you are giving guidance.

کنید، اطلاعات ارائه می دهید، راهنمایی می کنید.

You are giving instruction

شما دارید دستورالعمل

or you are offering recommendation.

می دهید یا توصیه می کنید.

A recommendation is something that one person feels

توصیه چیزی است که یک فرد احساس می کند

might be useful to another person.

ممکن است برای شخص دیگری مفید باشد.

Maybe they want to stay in a certain town

شاید آنها بخواهند در یک شهر خاص اقامت کنند

and you might know of a hotel, maybe a great hotel,

و شما ممکن است هتلی را بشناسید، شاید یک هتل عالی،

and you might recommend

و ممکن است

the hotel that you stay that in the past.

هتلی را که در گذشته اقامت داشته اید، توصیه کنید.

So that is a form of advice.

پس این نوعی نصیحت است.

Very nice.

بسیار خوب.

You might receive advice willingly,

ممکن است شما با کمال میل مشاوره دریافت کنید،

and we described this as solicited advice.

و ما این را به عنوان توصیه درخواستی توصیف کردیم.

So if you receive advice that you actually want

بنابراین اگر توصیه‌هایی دریافت می‌کنید که واقعاً می‌خواهید،

so maybe you are looking or searching

بنابراین ممکن است به

for advice from another person,

دنبال مشاوره از شخص دیگری

you receive it willingly because you want it.

باشید یا به دنبال مشاوره باشید، آن را با کمال میل دریافت می‌کنید زیرا آن را می‌خواهید.

You need the advice.

به مشاوره نیاز دارید

So we describe that as solicited advice.

بنابراین ما آن را به عنوان توصیه درخواستی توصیف می کنیم.

However,

با این حال

you might receive advice unwillingly.

، ممکن است ناخواسته مشاوره دریافت کنید.

Some people will try to help you.

برخی از افراد سعی می کنند به شما کمک کنند.

They try to offer advice even if you don't want it, even if you don't need it.

آنها سعی می کنند توصیه هایی را ارائه دهند حتی اگر شما آن را نخواهید، حتی اگر به آن نیاز ندارید.

People will sometimes try to force you

گاهی اوقات مردم سعی می کنند شما را مجبور

to accept or listen to their advice.

به پذیرش یا گوش دادن به توصیه های آنها کنند.

So we describe this as unsolicited

بنابراین ما این را به عنوان توصیه ناخواسته توصیف می کنیم

advice, unsolicited means unwanted, something you did not want,

، ناخواسته یعنی ناخواسته، چیزی که شما نمی خواستید،

something you do not wish to receive is under solicited.

چیزی که نمی خواهید دریافت کنید تحت درخواست است.

So the advice is being offered.

بنابراین مشاوره ارائه می شود.

But you don't want it.

اما شما آن را نمی خواهید.

I don't want the advice

من مشاوره نمی خواهم

Of course not.

All advice is useful.

البته نه.

همه توصیه ها مفید است.

You might find yourself receiving bad advice.

ممکن است متوجه شوید که توصیه های بدی دریافت می کنید.

And yes, it is true, especially in these strange times

و بله، این درست است، به خصوص در این زمان های عجیب و غریب

where everyone is coming up with new ideas or new ways of doing things.

که همه در حال ارائه ایده های جدید یا روش های جدید برای انجام کارها هستند.

I suppose the big thing at the moment is investing,

فکر می‌کنم در حال حاضر مهم‌ترین چیز سرمایه‌گذاری است،

investing your money into shares or stocks,

سرمایه‌گذاری پول خود در سهام یا سهام،

playing the market as they call it.

بازی کردن در بازار به قول آنها.

There is a guy on YouTube

مردی در یوتیوب است

and he keeps popping up

و مدام

on my YouTube channel in an advert

در کانال یوتیوب من در یک تبلیغ ظاهر

You've probably seen him, Greg, Greg Secor,

می شود. احتمالاً او را دیده اید، گرگ، گرگ سکور،

have you seen him

آیا او را دیده اید

He is always popping up in adverts on my channel.

او همیشه در تبلیغات کانال من ظاهر می شود.

I don't know why, but when I'm watching YouTube videos,

نمی دانم چرا، اما وقتی دارم ویدیوهای یوتیوب را تماشا می کنم

then he is Greg Sacca.

، او گرگ ساکا است.

Hi, everyone. Greg, second here.

سلام به همه. گرگ، نفر دوم اینجاست.

I'm just with the Penguins at the moment.

من در حال حاضر فقط با پنگوئن ها هستم.

Would you like to

آیا دوست دارید

gamble all of your hard earned money on the stock market?

تمام پولی که به سختی به دست آورده اید را در بازار سهام قمار کنید ؟

No, I would not actually because quite often

نه، در واقع این کار را نمی‌کنم زیرا اغلب

that advice might be described as bad advice.

این توصیه ممکن است به عنوان توصیه بد توصیف شود.

Some people say, Oh, you should get your money and invest

برخی از مردم می گویند، اوه، شما باید پول خود را بگیرید و در بیت کوین سرمایه گذاری کنید،

in Bitcoin

Maybe that's bad advice.

شاید این توصیه بدی باشد.

I think a lot of people see that as bad advice, especially if you don't have much money.

من فکر می کنم بسیاری از مردم این را به عنوان توصیه بدی می دانند، به خصوص اگر پول زیادی نداشته باشید.

You might say that that is not good advice.

ممکن است بگویید که این توصیه خوبی نیست.

If you don't have much money, don't.

اگر پول زیادی ندارید، نداشته باشید.

Don't put all your money in the stock market because you might lose everything.

تمام پول خود را در بورس نگذارید زیرا ممکن است همه چیز را از دست بدهید.

So you might describe it as bad advice.

بنابراین ممکن است آن را به عنوان یک توصیه بد توصیف کنید.

Of course, not all advice is useful.

البته همه توصیه ها مفید نیستند.

You might receive advice that is not good.

ممکن است توصیه هایی دریافت کنید که خوب نیستند.

A person receiving bad advice

فردی که توصیه بد دریافت

might be described as being ill advised.

می کند ممکن است به عنوان بد توصیه شده توصیف شود.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

It is a great phrase.

این عبارت عالی است.

So a person who receives bad advice,

پس کسی که نصیحت می‌کند،

we can say that that person receiving it has been ill advised.

می‌توان گفت که کسی که آن را دریافت می‌کند، بد توصیه شده است.

It is not a good suggestion.

پیشنهاد خوبی نیست.

It is not a good idea.

ایده خوبی نیست.

It is not good at all.

اصلا خوب نیست.

Don't follow that advice.

از این توصیه پیروی نکنید

It is bad advice.

نصیحت بدی است

A professional adviser

یک مشاور حرفه ای

is often described as a counsellor.

اغلب به عنوان یک مشاور توصیف می شود.

So yes, you can have all sorts of advice

بنابراین بله، شما می توانید انواع توصیه ها را

on many different things, especially to do with life.

در مورد چیزهای مختلف داشته باشید، به خصوص در مورد زندگی.

Life is one of those things you can't avoid.

زندگی یکی از آن چیزهایی است که نمی توانید از آن اجتناب کنید.

We spend all of our life trying to deal with life,

ما تمام عمر خود را صرف تلاش برای مقابله با زندگی می کنیم،

and sometimes we never get it right.

و گاهی اوقات هرگز آن را درست نمی کنیم.

A professional advisor is often described as a counsellor.

یک مشاور حرفه ای اغلب به عنوان یک مشاور توصیف می شود.

They are a person who gives advice

آنها فردی هستند که به

in a professional manner.

شیوه ای حرفه ای مشاوره می دهند.

So I suppose you could have a counsellor

بنابراین من فکر می کنم شما می توانید یک مشاور

connected to relations ships,

مرتبط با کشتی های روابط داشته باشید،

maybe a marriage counsellor or hear.

شاید یک مشاور ازدواج یا بشنوید.

Quite often here we call them a marriage advisor,

اغلب در اینجا ما به آنها یک مشاور ازدواج می گوییم،

so you can have a marriage counsellor,

بنابراین می توانید یک مشاور ازدواج،

a marriage advisor, or of course we can say marriage guidance as well.

یک مشاور ازدواج یا البته می توانیم بگوییم راهنمایی ازدواج هم داشته باشید.

A person who offers advice is a counsellor,

کسی که نصیحت می کند مشاور است

they offer advice and guidance

، نصیحت می کند و راهنمایی می کند

Some people find it hard

برخی از افراد

to ask for advice and see it as a sign of weakness.

مشاوره گرفتن برایشان سخت است و آن را نشانه ضعف می دانند.

That is true.

این درست است.

I think quite often we don't want to seem as if

من فکر می‌کنم اغلب ما نمی‌خواهیم به نظر

we have to

برسیم که باید به

look for advice.

دنبال مشاوره باشیم.

We like to think that we know everything.

ما دوست داریم فکر کنیم که همه چیز را می دانیم.

We like to go through life thinking, I don't need any advice.

ما دوست داریم با فکر کردن در زندگی بگذریم، من نیازی به مشاوره ندارم.

I know everything

من همه چیز را می‌دانم،

So we might find seeking

بنابراین ممکن است دنبال کردن

or asking for advice

یا درخواست نصیحت

as a sign of weakness.

را نشانه‌ی ضعف بدانیم.

And here is the question that I have for you.

و این سوالی است که من از شما دارم.

Do you ever offer or ask for advice?

آیا تا به حال پیشنهاد می کنید یا درخواست مشاوره می کنید؟

Where do you get your advice from?

مشاوره خود را از کجا می گیرید؟

Maybe you are looking for a certain type of information.

شاید شما به دنبال نوع خاصی از اطلاعات هستید.

Maybe you are looking for help with a certain thing.

شاید شما به دنبال کمک برای یک چیز خاص هستید.

Quite often advice is is sort

اغلب توصیه به

or looked for because a person has a problem they can't solve.

این دلیل است که یک فرد مشکلی دارد که نمی تواند حل کند.

And of course, these days, I suppose it would be

و البته این روزها فکر می کنم

fair to say that most people, if they need advice,

منصفانه باشد که بگوییم اکثر مردم اگر نیاز به مشاوره داشته

they will go straight to the Internet.

باشند مستقیماً سراغ اینترنت می روند.

That is where they will go to.

همان جایی است که آنها به آنجا خواهند رفت.

They will click on something.

آنها روی چیزی کلیک می کنند.

They will go to a search engine, and then they will search for that

آنها به یک موتور جستجو می روند و سپس آن

information or that advice

اطلاعات یا آن

So do you ever offer

or ask for advice?

توصیه را جستجو می کنند.

So that is the question I am asking for the next few moments.

بنابراین این سوالی است که برای چند لحظه آینده می پرسم.

If you have something maybe recently you've been looking

اگر چیزی دارید، شاید اخیراً به

for advice or information.

دنبال مشاوره یا اطلاعات بوده اید.

Can I just tell you my own story recently?

آیا می توانم فقط داستان خودم را به تازگی برای شما تعریف کنم؟

I had some problems with my computer and I decided to repair the computer myself.

من با کامپیوترم مشکل داشتم و تصمیم گرفتم خودم کامپیوتر را تعمیر کنم.

So I had to look for lots of information and advice on the Internet.

بنابراین مجبور شدم به دنبال اطلاعات و توصیه های زیادی در اینترنت باشم.

So I looked at many websites, lots of YouTube

بنابراین من به وب‌سایت‌های زیادی، ویدیوهای یوتیوب زیادی نگاه

videos, and I learnt all about

کردم و همه چیز را در مورد

the technical parts of a computer

بخش‌های فنی یک رایانه

and the things that might go wrong with them.

و چیزهایی که ممکن است با آنها مشکل داشته باشند، یاد گرفتم.

And let's face it, quite often computers do go wrong.

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، اغلب رایانه ها اشتباه می کنند.

They do break down.

آنها خراب می شوند.

They have faults and problems.

آنها ایرادات و مشکلاتی دارند.

So I had to find some advice.

بنابراین من مجبور شدم راهنمایی پیدا کنم.

I had to look for information so I could repair my computer.

باید به دنبال اطلاعاتی می گشتم تا بتوانم کامپیوترم را تعمیر کنم.

I had to find out which parts I needed and how much they would cost

باید می فهمیدم به کدام قطعات نیاز دارم و چقدر هزینه دارند

and where I could get them from.

و از کجا می توانم آنها را تهیه کنم.

So, yes,

بنابراین، بله،

Vitesse is going.

ویتسه می رود.

See you later, Vitesse.

بعدا میبینمت، ویتس.

Don't worry, you can always watch this again.

نگران نباشید، همیشه می توانید دوباره این را تماشا کنید.

You can find all the information here later on

بعداً می‌توانید همه اطلاعات را در اینجا بیابید

because this live stream will be available

زیرا این پخش زنده در

So do you ever offer.

دسترس خواهد بود.

So have you ever offered advice?

پس آیا تا به حال توصیه ای ارائه کرده اید؟

Maybe you are a person who knows something about a certain subject.

شاید شما فردی هستید که در مورد موضوع خاصی چیزی می دانید.

Or maybe you've had your own experiences of that particular thing.

یا شاید شما تجربیات خود را از آن چیز خاص داشته اید.

Have you ever offered advice?

آیا تا به حال توصیه ای ارائه کرده اید؟

Maybe you've gone to a person and you've offered advice to them.

شاید به سراغ شخصی رفته اید و به او توصیه ای کرده اید.

Some people are very good at giving advice.

برخی افراد در مشاوره دادن بسیار خوب هستند.

I'm not sure if I am Sometimes I have moments where I think of

من مطمئن نیستم که هستم گاهی اوقات لحظاتی را دارم که به

inspirational things,

چیزهای الهام بخش،

words, sentences, proverbs.

کلمات، جملات، ضرب المثل ها فکر می کنم.

Of course, we often give advice, and in speech,

البته ما اغلب نصیحت می کنیم و در گفتار

as I said earlier, and quite often we use Proverbs

همانطور که قبلاً گفتم و اغلب از ضرب المثل ها

as a way of giving advice,

به عنوان نصیحت استفاده

something we can say to help another person.

می کنیم، چیزی که می توانیم برای کمک به شخص دیگری بگوییم.

Let's see

بیایید ببینیم

if there are any

آیا اوه وجود دارد

Oh, Jose or Jose Marquet

، خوزه یا خوزه مارکته

says if advice was good, it would not be given, it would be sold.

می گوید اگر نصیحت خوبی بود داده نمی شد، فروخته می شد.

Well, I suppose these days there are lovely people around

خب، فکر می کنم این روزها افراد دوست داشتنی در اطراف

you like to give advice and offer information for free.

شما هستند که دوست دارند مشاوره و اطلاعات رایگان ارائه دهند.

So not everyone wants to be paid for it.

بنابراین همه نمی خواهند برای آن پول دریافت کنند.

Some people try to offer their time

برخی از افراد سعی می کنند زمان

or their services for free.

یا خدمات خود را به صورت رایگان ارائه دهند.

It does happen quite a lot, especially these days.

به خصوص این روزها خیلی اتفاق می افتد.

Edict says, I have given advice more times to my friends,

دستور می‌گوید، من بارها به دوستانم توصیه کرده‌ام،

but she never followed it.

اما او هرگز به آن عمل نکرد.

Well, that's the other problem, isn't it?

خب، این مشکل دیگر است، اینطور نیست؟

Sometimes you receive bad advice, but also

گاهی اوقات نصیحت های بدی دریافت می کنید، اما

sometimes you receive good advice.

گاهی اوقات توصیه های خوبی نیز دریافت می کنید.

But you ignore it.

اما شما آن را نادیده می گیرید.

And that, I think, is human nature.

و به نظر من این طبیعت انسان است.

Sometimes we feel too proud to take advice.

گاهی اوقات ما آنقدر احساس غرور می کنیم که نمی توانیم نصیحت کنیم.

As I said earlier, some people believe that advice

همان طور که قبلاً گفتم، برخی معتقدند که نصیحت

or asking for advice is a sign of weakness.

یا نصیحت کردن، نشانه ضعف است.

So sometimes you might offer another person some good advice,

بنابراین گاهی اوقات ممکن است به شخص دیگری توصیه خوبی ارائه دهید،

but they don't take it.

اما او آن را قبول نمی کند.

They don't take your advice, even though the advice you are giving is very good.

آنها نصیحت شما را قبول نمی کنند، هر چند نصیحتی که می کنید بسیار خوب است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I would imagine that a lot of people are looking for advice

من تصور می کنم که بسیاری از مردم

on certain topics at this moment.

در این لحظه به دنبال مشاوره در مورد موضوعات خاص هستند.

Maybe advice on getting fit and healthy.

شاید توصیه ای در مورد تناسب اندام و سلامتی.

Maybe during the past two years,

شاید در طول دو سال گذشته،

people have been doing less and maybe eating more.

مردم کمتر کار می کردند و شاید بیشتر غذا می خوردند.

Perhaps you are looking for advice on how to lose weight

شاید به دنبال راهنمایی در مورد چگونگی کاهش وزن

or become more fit and healthy.

یا تناسب اندام تر و سالم تر باشید.

So there are many things you can

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید

search for.

جستجو کنید.

You can hopefully find if you need advice

اگر به مشاوره نیاز دارید،

especially on something that is affecting your life.

به ویژه در مورد چیزی که زندگی شما را تحت تأثیر قرار می دهد، امیدواریم که می توانید پیدا کنید.

Maybe there are things that are worrying you

شاید چیزهایی وجود داشته باشد که شما را نگران کرده

and you feel as if you need to speak to someone

و احساس می کنید که باید با کسی صحبت

to get advice from them.

کنید تا از او مشاوره بگیرید.

There is no shame ever

هیچ شرمی

in searching for advice or asking for help.

در جستجوی نصیحت یا درخواست کمک وجود ندارد.

You should never feel upset

هرگز نباید احساس ناراحتی

or ashamed.

و شرمندگی کنید.

Gulu says if it

گولو می گوید اگر

is very urgent, then only leave the session in the middle.

خیلی فوری است ، فقط جلسه را وسط بگذارید.

Otherwise you should enjoy

در غیر این صورت باید از

every wonderful session.

هر جلسه فوق العاده لذت ببرید.

So do you mean this?

پس منظورت اینه؟

Do you mean this lesson?

منظورت این درس هست؟

Do you mean my live videos?

منظورت ویدیوهای زنده منه؟

Well, some people don't watch all of my video.

خوب، برخی از مردم همه ویدیوی من را تماشا نمی کنند.

Maybe they watch it in small sections.

شاید آنها آن را در بخش های کوچک تماشا می کنند.

So sometimes you will find there are people

بنابراین گاهی اوقات افرادی را خواهید دید

who are very patient and they can sit

که بسیار صبور هستند و می توانند

for the whole hour or sometimes 2 hours,

تمام یک ساعت یا گاهی اوقات 2 ساعت بنشینند

and they can watch all of my live stream.

و می توانند تمام پخش زنده من را تماشا کنند.

Christina says, I don't like to give advice because I'm afraid of being wrong.

کریستینا می گوید، من دوست ندارم نصیحت کنم، زیرا می ترسم اشتباه کنم.

Oh, only if I am sure of what I am saying.

آه، فقط اگر از آنچه می گویم مطمئن باشم.

Well, I think that's a fair point.

خوب، من فکر می کنم این یک نکته عادلانه است.

Yes, I think that's a good point to make.

بله، من فکر می کنم این نکته خوبی است که می توان به آن اشاره کرد.

Sometimes we have

گاهی اوقات

an understanding

ما درکی

of a certain subject or topic, maybe experience, and that's what I mentioned earlier.

از یک موضوع یا موضوع خاص، شاید تجربه داریم، و این همان چیزی است که قبلاً به آن اشاره کردم.

Sometimes our own experiences can be used to help another person.

گاهی اوقات می توان از تجربیات خودمان برای کمک به شخص دیگری استفاده کرد.

Something you've come across, something you've experienced in your own life.

چیزی که با آن برخورد کرده اید، چیزی که در زندگی خود تجربه کرده اید.

And from that you can offer

و از آن می توانید مشاوره ارائه دهید

advice.

.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I once asked how to get to a play.

یک بار پرسیدم چگونه به یک نمایشنامه برسم؟

The answer was by going there.

پاسخ با رفتن به آنجا بود.

Well, I suppose that's good advice.

خوب، فکر می کنم این توصیه خوبی است.

It's also a little bit sarcastic as well.

همچنین کمی طعنه آمیز نیز هست.

Sometimes a person might might not want to give advice.

گاهی ممکن است شخصی نخواهد نصیحت کند.

Perhaps you ask someone for advice,

شاید از کسی راهنمایی بخواهید،

but maybe that person does not want to help you.

اما شاید آن شخص نمی خواهد به شما کمک کند.

So that can be a little bit embarrassing.

بنابراین ممکن است کمی خجالت آور باشد.

When it happens.

وقتی اتفاق می افتد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Before I leave you today,

قبل از اینکه امروز شما را ترک کنم،

I thought I would offer some advice.

فکر کردم توصیه ای ارائه کنم.

Do you mind?

اشکالی نداره؟

Would you mind if I did this?

اگر این کار را بکنم برایتان مهم نیست؟

So this is something I did before during my

بنابراین این کاری است که من قبلاً در

my regular livestreams

جریان پخش زنده معمولی خود انجام دادم،

when we were all in lockdown here in England.

زمانی که همه ما در اینجا در انگلیس در قرنطینه بودیم.

Do you remember?

I did lots and lots of live streams every day.

یادت میاد؟

من هر روز استریم های زنده زیادی انجام دادم.

During the pandemic lockdown,

در طول قرنطینه همه‌گیر،

which now seems such a long time ago.

که اکنون به نظر می‌رسد مدت‌ها پیش است.

So here are some of my words of advice.

بنابراین در اینجا برخی از توصیه های من است.

You can take them or you can leave them.

می توانید آنها را بگیرید یا می توانید آنها را رها کنید.

You don't have to accept them.

شما مجبور نیستید آنها را بپذیرید.

My first word of advice before I go.

اولین توصیه من قبل از رفتن.

Never worry about the things you cannot change as we go through life.

هرگز نگران چیزهایی نباشید که نمی توانید در طول زندگی تغییر دهید.

There are many things that exist around us that

چیزهای زیادی در اطراف ما وجود دارد که

we can't change.

نمی توانیم آنها را تغییر دهیم.

Maybe you are concerned about your appearance,

شاید شما در مورد ظاهر خود و

or maybe the way you do a certain thing.

یا شاید نحوه انجام یک کار خاص نگران هستید.

Don't worry about those things.

نگران اون چیزا نباش

You can't always change yourself.

شما همیشه نمی توانید خودتان را تغییر دهید.

It is possible to do it, but not completely.

امکان انجام آن وجود دارد، اما نه به طور کامل.

So don't worry about the things you can not change

پس نگران چیزهایی نباشید که نمی توانید تغییر دهید

There are things around us that we can't change.

چیزهایی در اطراف ما هستند که ما نمی توانیم آنها را تغییر دهیم.

For example, time we can't do anything about that.

به عنوان مثال، زمانی که ما نمی توانیم کاری در مورد آن انجام دهیم.

A lot of people worry about time.

بسیاری از مردم نگران زمان هستند.

They think, I don't have enough time.

آنها فکر می کنند، من وقت کافی ندارم.

Time is running out. Tick tock, tick tock.

زمان رو به اتمام است. تیک تاک، تیک تاک.

The clock is ticking and I don't have enough time.

ساعت دارد می زند و من وقت کافی ندارم.

And people become very upset and worried

و مردم بسیار ناراحت و نگران می شوند

because they feel that time is always running out.

زیرا احساس می کنند زمان همیشه در حال اتمام است.

What you should do is forget about that and just use the time.

کاری که باید انجام دهید این است که آن را فراموش کنید و فقط از زمان استفاده کنید.

Make sure that you are using the time useful.

مطمئن شوید که از زمان مفیدی استفاده می کنید.

So don't worry about the things you cannot change.

پس نگران چیزهایی نباشید که نمی توانید تغییر دهید.

We are all going in the same direction.

همه ما به یک سمت می رویم.

We are all heading towards the same final destination.

همه ما به سمت یک مقصد نهایی می رویم.

But don't worry about it.

اما در مورد آن نگران نباشید.

Concentrate on your own goals.

روی اهداف خودت تمرکز کن

And this is something a lot of people try to do.

و این چیزی است که بسیاری از افراد سعی می کنند انجام دهند.

Some people do it early in life.

برخی افراد در اوایل زندگی این کار را انجام می دهند.

Some people decide to do it later.

بعضی ها بعدا تصمیم می گیرند این کار را انجام دهند.

But we all have something we want to do.

اما همه ما کاری داریم که می خواهیم انجام دهیم.

Concentrate on your own goals and not the ones of others.

بر اهداف خود تمرکز کنید نه اهداف دیگران.

Don't become distracted by other people's lives.

از زندگی دیگران پرت نشوید.

You might think, Oh, it's not fair.

ممکن است فکر کنید، اوه، این عادلانه نیست.

My neighbour has a big car and I don't.

همسایه من ماشین بزرگی دارد و من ندارم.

Don't worry about it.

نگرانش نباش

Maybe one day you will have your own car,

شاید یک روز ماشین شخصی خود را داشته باشید،

your own big car to drive around.

ماشین بزرگ خود را برای رانندگی در اطراف.

So that is just one example.

پس این فقط یک مثال است.

There are many others.

بسیاری دیگر وجود دارد.

Concentrate on your own goals

روی اهداف خود تمرکز کنید

and do not become distracted.

و حواس خود را پرت نکنید.

By other people's goals or the things they are doing

با اهداف دیگران یا کارهایی که انجام می دهند،

because it can become too much of a distraction.

زیرا می تواند بیش از حد باعث حواس پرتی شود.

Worrying about what other people think

نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر

will eventually become an unwelcome distraction.

می کنند در نهایت به یک حواس پرتی ناخواسته تبدیل می شود.

So this is reinforcing what I just said, worrying about what other people think.

بنابراین این چیزی است که من گفتم را تقویت می کند و نگران این است که دیگران چه فکر می کنند.

And we all do it.

و همه ما این کار را انجام می دهیم.

I used to do it a lot.

من خیلی این کار را انجام می دادم.

I don't do it very much anymore because as you get older,

من دیگر زیاد این کار را نمی‌کنم، زیرا با بزرگ‌تر شدن،

you realise that

متوجه می‌شوید

what people think of you doesn't really matter.

که مردم در مورد شما چه فکری می‌کنند، واقعاً مهم نیست.

So worrying about what other people think will eventually

بنابراین نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر می کنند در نهایت

become an unwelcome distraction,

به یک حواس پرتی ناخواسته تبدیل می شود

your your thoughts,

، افکار

your plans will start to become unclear.

و برنامه های شما شروع به مبهم شدن می کنند.

If you think too much about

اگر بیش از حد

other people's opinions and attitude,

به نظرات و نگرش دیگران فکر کنید

will you have a story to tell?

، آیا داستانی برای گفتن خواهید داشت؟

But only a few of us have the courage to tell theirs?

اما فقط تعداد کمی از ما شهامت این را داریم که به آنها بگوییم؟

I believe this.

من این را باور دارم.

I know I've mentioned this many times in the past, but

می دانم که در گذشته بارها به این موضوع اشاره کرده ام، اما

we all have a story to tell inside.

همه ما در درون داستانی برای گفتن داریم.

It's in there.

آنجاست

Maybe in our mind or in our heart.

شاید در ذهن ما یا در قلب ما.

There is something we want to express, something we want to write down.

چیزی وجود دارد که می خواهیم بیان کنیم، چیزی که می خواهیم بنویسیم.

But quite often we feel afraid to do it

اما اغلب ما از انجام آن می ترسیم

because we don't know what other people will think.

زیرا نمی دانیم دیگران چه فکری می کنند.

My advice there is don't worry about what people think

توصیه من این است که نگران افکار مردم نباشید

stuff them.

.

That's my advice. Do it.

این توصیه من است. انجام دهید.

If there is something you want to write down, something you want to express,

اگر چیزی هست که می خواهید بنویسید، چیزی است که می خواهید بیان کنید،

something that is in your mind and maybe something

چیزی که در ذهن شماست و شاید چیزی است که

you want to write down, maybe a story,

می خواهید بنویسید، شاید یک داستان،

maybe an experience that you want to share with others do it.

شاید تجربه ای که می خواهید با دیگران به اشتراک بگذارید، این کار را انجام دهید.

That's what I say.

این چیزی است که من می گویم.

We all have a story to tell, but only a few of us

همه ما داستانی برای گفتن داریم، اما فقط تعداد کمی از

have the courage to tell theirs

ما شجاعت گفتن داستان آنها را داریم

Write about the things that interest you.

در مورد چیزهایی که برای شما جالب است بنویسید.

And this is a good piece of advice when we are talking about learning English.

و این یک توصیه خوب برای یادگیری زبان انگلیسی است.

Maybe you want to write something down, maybe you want to practise your spelling,

شاید بخواهید چیزی بنویسید، شاید بخواهید املای خود را تمرین کنید،

or maybe you want to practise your handwriting.

یا شاید بخواهید دستخط خود را تمرین کنید.

Write about the things that interest you.

در مورد چیزهایی که به شما علاقه دارند بنویسید.

Express yourself through the things that draw

خود را از طریق چیزهایی که

your attention in a positive and meaningful way.

توجه شما را به شیوه ای مثبت و معنادار جلب می کند، ابراز کنید.

And this is what I've done in the past.

و این همان کاری است که من در گذشته انجام داده ام.

Especially if you are asked

به خصوص اگر از شما خواسته شود

maybe to write an essay or give a speech.

که مقاله بنویسید یا سخنرانی کنید.

My advice is always talk about something you know

توصیه من این است که همیشه در مورد چیزی صحبت کنید که می دانید

about something you enjoy doing,

در مورد کاری که از انجام دادن آن لذت می برید،

something you have an interest in.

چیزی

Write about the things that interest you.

که به آن علاقه دارید. در مورد چیزهایی که به شما علاقه دارند بنویسید.

So that piece of advice is good for life, but also

بنابراین این نصیحت برای زندگی خوب است، اما همچنین

it is good for those who are practising

برای کسانی که

their English, their written English

انگلیسی خود را تمرین می کنند، خوب است، انگلیسی نوشتاری آنها

Here's a good one.

اینجا یک توصیه خوب است.

A bad moment is short lived.

یک لحظه بد کوتاه است.

So don't let it spoil all of the moments that follow on from it.

بنابراین اجازه ندهید که تمام لحظاتی را که در پی آن اتفاق می افتد، خراب کند.

And this is quite often something we do.

و این اغلب کاری است که ما انجام می دهیم.

Maybe someone in the street.

شاید کسی در خیابان

Maybe their attitude is not very good towards us.

شاید برخورد آنها با ما خیلی خوب نباشد.

And then the rest of the day we feel depressed and upset about it.

و سپس بقیه روز از این بابت احساس افسردگی و ناراحتی می کنیم.

But that moment was so short, so fleeting.

اما آن لحظه بسیار کوتاه و زودگذر بود.

And yet we spend the rest of the day thinking about it.

و با این حال ما بقیه روز را به فکر کردن در مورد آن می گذرانیم.

So a that moment that you experience is short lived.

بنابراین لحظه ای که تجربه می کنید کوتاه است.

It only lasts for a very short time.

فقط برای مدت بسیار کوتاهی دوام می آورد.

So don't let it spoil all of the moments that follow on from it.

بنابراین اجازه ندهید که تمام لحظاتی را که در پی آن اتفاق می افتد، خراب کند.

And the last one

و آخرین موردی

I like this one.

که من این یکی را دوست دارم.

This is this.

این است.

This this one comes from the heart.

این یکی از دل می آید

The next time someone calls

دفعه بعد که کسی

you eccentric, or maybe weird,

شما را عجیب و غریب، یا شاید عجیب و غریب صدا زد، به شما بگویید

reply with I'm not eccentric.

من عجیب نیست.

You are boring.

تو خسته کننده ای.

And that is it.

و همین است.

I will leave you with those words of advice.

من شما را با این توصیه های توصیه می کنم.

I hope you've enjoyed it.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

We are going in a moment.

یه لحظه دیگه میریم

When I say we, I mean myself, but also you as well.

وقتی می گویم ما، منظورم خودم است، بلکه شما نیز همینطور.

I will.

And the live stream in a few moments.

من خواهم.

و پخش زنده در چند لحظه.

But don't worry, I will be back.

اما نگران نباش من برمی گردم.

We are, of course, back together on Sunday.

البته ما یکشنبه دوباره با هم هستیم.

And yes, Mr.

و بله، آقای

Steve will be here on Sunday.

استیو یکشنبه اینجا خواهد بود.

He will be joining us live in the studio.

او به صورت زنده در استودیو به ما ملحق خواهد شد.

I hope you've enjoyed this live stream and I hope it's being useful to you.

امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید و امیدوارم برای شما مفید بوده باشد.

I hope something good has come from it.

امیدوارم چیز خوبی از آن حاصل شده باشد.

And that is the reason why we often give advice.

و به همین دلیل است که ما اغلب توصیه می کنیم.

We like to think that the advice is useful.

ما دوست داریم فکر کنیم که مشاوره مفید است.

We like to think that the advice we give

ما دوست داریم فکر کنیم که توصیه هایی که

can help other people So I help or I hope

می کنیم می تواند به دیگران کمک کند بنابراین من کمک می کنم یا

I hope I have helped you today.

امیدوارم امروز به شما کمک کرده باشم.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Don't forget to PM UK time.

PM به وقت انگلستان را فراموش نکنید.

Look out for the notifications.

مراقب اعلان ها باشید

And don't forget, please give me a thumbs up if you like this

و فراموش نکنید، لطفاً اگر این را دوست دارید

give me a thumbs up.

به من تبریک بگویید.

And of course, you can subscribe as well to my YouTube channel.

و البته، می توانید در کانال یوتیوب من نیز مشترک شوید.

And you will never miss another one of these ever.

و هرگز یکی دیگر از این موارد را از دست نخواهید داد.

This is Mr.

Duncan, in the birthplace of English, saying thanks for watching.

این آقای

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و از تماشای شما تشکر می کند.

See you on Sunday. Have a great day.

یکشنبه می بینمت. روز خوبی داشته باشی.

And I hope you enjoy the rest of your week and stay safe.

و امیدوارم از بقیه هفته لذت ببرید و سالم بمانید.

Stay happy.

شاد بمان.

Don't forget, I'm thinking about you wherever you are in the world.

یادت نره هرجای دنیا که باشی به تو فکر میکنم .

And you know what's coming next.

و شما می دانید که چه چیزی در آینده در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Ta ta for now.

تا تا فعلا