Improve Your English Vocabulary: SHAPES

Hmm-hmm-hmm.

هوم - هوم - هوم

Hey, E, I see you're measuring yourself for a new suit, and I notice you have the descriptive

هی، ای، می بینم که داری خودت را برای یک کت و شلوار جدید اندازه می گیری، و متوجه شدم که کلمات توصیفی

words to tell you what you want.

برای گفتن آنچه می خواهی داری.

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

A lot of times in English we use shapes to describe things.

بسیاری از اوقات در انگلیسی ما از اشکال برای توصیف چیزها استفاده می کنیم .

For most students, they have the classic shapes: Square, circle, and triangle; and I'm going

برای اکثر دانش آموزان، آنها اشکال کلاسیک دارند: مربع، دایره، و مثلث. و من

to today teach you a few other shapes that we use, which are sometimes a combination

امروز قصد دارم چند شکل دیگر را که استفاده می کنیم را به شما آموزش دهم، که گاهی اوقات ترکیبی

of shapes that we can use to accurately describe real-world things.

از اشکال هستند که می توانیم برای توصیف دقیق چیزهای دنیای واقعی از آنها استفاده کنیم.

Okay?

باشه؟

If you don't... if you don't know what I mean, give me a second; we're going to go to the

اگر نمی‌دانی... اگر منظورم را نمی‌دانی، یک لحظه به من بده. ما به

board and you'll find out.

هیئت مدیره می رویم و شما متوجه خواهید شد.

Okay?

باشه؟

All right, so, E, you're going to get yourself a new suit, and it seems you have a cylindrical

بسیار خوب، پس، E، شما می خواهید برای خود یک کت و شلوار جدید تهیه کنید، و به نظر می رسد شما

body, and you're talking about your head is oval.

بدنی استوانه ای دارید و می گویید که سرتان بیضی شکل است.

Well, I guess it is kind of egg-shaped, isn't it?

خوب، حدس می‌زنم که به شکل تخم مرغ باشد، اینطور نیست ؟

Okay, so let's look at the usual suspects: The square... sorry.

خوب، پس بیایید به مظنونین معمولی نگاه کنیم : میدان... ببخشید.

The circle, the square, and the triangle.

دایره، مربع و مثلث.

We talk about these shapes all the time.

ما همیشه در مورد این اشکال صحبت می کنیم.

Many students say, you know: "Teacher, it's like a square; it's like a circle", they don't

خیلی از دانش‌آموزان می‌گویند می‌دانی: «استاد، مثل مربع است، مثل دایره است»،

even use this one.

حتی از این استفاده نمی‌کنند.

Sometimes we say this: "Round".

گاهی این را می گوییم: «گرد».

We use "round" to describe something that's circular.

ما از "گرد" برای توصیف چیزی که دایره ای است استفاده می کنیم.

Oops, I just told you one of the words you're going to learn, but you'll see what I mean.

اوه، من فقط یکی از کلماتی را که قرار است یاد بگیرید به شما گفتم، اما متوجه منظور من خواهید شد.

And these are pretty good for describing the world, but the world we live in aren't nice,

و اینها برای توصیف جهان بسیار خوب هستند، اما دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم،

complete shapes.

شکل های زیبا و کاملی نیست.

In fact, sometimes they're mixed, so I'm going to try to give you as much as I can.

در واقع، گاهی اوقات آنها مخلوط می شوند، بنابراین سعی می کنم تا جایی که می توانم به شما بدهم.

And you see me looking around for objects I might be able to find in the real world

و مرا می بینی که به دنبال اشیایی می گردم که شاید بتوانم در دنیای واقعی پیدا کنم

that you use every day that you can actually start going: "Wow, I can use my English and

که شما هر روز از آنها استفاده می کنید و واقعاً می توانید شروع به رفتن کنید: "وای، من می توانم از انگلیسی خود استفاده کنم و

it's actually... these strange words have real meaning."

در واقع... این کلمات عجیب معنای واقعی دارند. "

So, let's look at the first one: A "cone".

بنابراین، بیایید به اولین مورد نگاه کنیم: یک "مخروط".

Sorry, it's a circle with a triangle.

متأسفیم، این یک دایره با یک مثلث است.

I did it again.

دوباره انجامش دادم

So, when you look here, you put these two together-okay?-and they form this weird kind

بنابراین، وقتی اینجا را نگاه می‌کنید، این دو را کنار هم می‌گذارید - باشه؟ - و آنها شکل عجیبی را تشکیل

of, I don't know... you might say... sometimes you've seen in the old movies when they would

می‌دهند.

have, like, a megaphone: "Helllloo?"

مثلاً یک مگافون دارید: "سلام؟"

Okay?

باشه؟

That's a cone-shaped.

این مخروطی شکل است.

When I was born, I had a cone shape.

وقتی به دنیا آمدم شکل مخروطی داشتم.

They pulled me out, and my head was kind of like that.

من را بیرون کشیدند و سرم یک جورهایی بود.

It's embarrassing, but true.

شرم آور است، اما حقیقت دارد.

Anyway, so, a cone.

به هر حال، بنابراین، یک مخروط.

I don't have anything for a cone, unfortunately.

من چیزی برای مخروط ندارم متاسفانه.

But I know something all of you enjoy in the summertime.

اما می دانم که همه شما در تابستان از چیزی لذت می برید .

Just take this, make it upside down.

فقط این را بگیرید، زیر و رو کنید.

And when you go for ice cream, you will say: "Can I have a blueberry ice cream, please?

و وقتی برای بستنی می روید، می گویید: "لطفا می توانم یک بستنی زغال اخته

And I want it on a cone", and they will give you a cone.

بخورم؟ و من آن را روی یک مخروط می خواهم" و آنها به شما یک قیفی می دهند.

There, ice cream cone.

آنجا، قیفی بستنی.

Didn't think I could do it, but there you go: Ice cream cone - that's the first one.

فکر نمی‌کردم بتوانم این کار را انجام دهم، اما این اولین مورد است.

And, really, it is a circle with a triangle mixed together.

و در واقع دایره ای است که مثلثی با هم مخلوط شده است.

All right?

خیلی خوب؟

So let's look at the next one: "Semi-circle".

پس بیایید به مورد بعدی نگاه کنیم: "نیم دایره".

Well, if I'm from Jamaica, man, you know what I mean, because it's a patty.

خب، اگر من اهل جامائیکا هستم، منظورم را می‌دانید، زیرا این یک پتی است.

A "patty" is a food in Jamaica, but a "semi-circle" is half a circle.

"پتی" در جامائیکا یک غذا است، اما "نیم دایره " نیم دایره است.

But I have a better one for you for that.

اما من برای این کار برای شما بهتری دارم.

A lot of times when you have... because I do teach kids when I'm not here, and I want

خیلی وقت‌ها وقتی دارید... چون من وقتی اینجا نیستم به بچه‌ها آموزش می‌دهم و می‌خواهم

them to sit down, I ask them to sit down in a semi-circle or a semi-circle, okay?

بنشینند، از آنها می‌خواهم که به صورت نیم دایره یا نیم دایره بنشینند، باشه؟

And it means they sit in a half-a-circle formation, so I can stand here and talk and then they

و به این معنی است که آنها در یک آرایش نیم دایره می نشینند، بنابراین من می توانم اینجا بایستم و صحبت کنم و سپس آنها

sit around me.

دور من بنشینند.

Right?

درست؟

Because I don't want them behind me in a circular formation.

چون نمی‌خواهم پشت سرم به‌صورت دایره‌ای باشند .

Another word for saying "semi-circle" is... to describe this, you would say: "semi-circular".

کلمه دیگر برای گفتن "نیم دایره" این است که ... برای توصیف این موضوع می گویید: "نیم دایره".

Semi-circular, that means half a circle.

نیم دایره، یعنی نیم دایره.

So, a semi-circle is what it is, but it's a semi-circular shape; half of a circle.

بنابراین، یک نیم دایره همان چیزی است که هست، اما یک شکل نیم دایره است. نیمی از دایره

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Want to go for the next one?

می خواهید برای بعدی بروید؟

The next one I have something for you: A "cylinder".

مورد بعدی من چیزی برای شما دارم: یک "سیلندر".

Now, what is a "cylinder"?

حال، "سیلندر" چیست؟

Do you remember I told you?

یادت هست بهت گفتم؟

In some cases what we have is things are mixed together in reality because you cannot get

در برخی موارد چیزی که ما داریم این است که چیزها در واقعیت با هم مخلوط شده اند زیرا شما نمی توانید

just a square, and a triangular, or a circle shape.

فقط یک مربع، یک مثلث یا یک شکل دایره ای بدست آورید.

A cylinder is: Take a square and pull it out, and then make it round, and you have a cylinder.

استوانه عبارت است از: یک مربع بردارید و بیرون بکشید و سپس گرد کنید و یک استوانه دارید.

And I'm sure you're saying: "Okay, what are you talking about?

و من مطمئن هستم که شما می گویید: "باشه، در مورد چی صحبت می کنی؟

I don't understand."

من نمی فهمم."

This is a cylinder.

این یک سیلندر است.

The marker is long and round.

نشانگر بلند و گرد است.

And if that's not good enough for you, your bottles of water are cylinders.

و اگر این به اندازه کافی برای شما خوب نیست، بطری های آب شما سیلندر هستند.

We cut them off at the ends, but it's a cylinder.

آنها را در انتها قطع می کنیم، اما این یک استوانه است.

And for those of you, like my French friends, you'll know a cylinder that makes you very

و برای کسانی از شما، مانند دوستان فرانسوی من، استوانه ای را می شناسید که شما را بسیار

happy.

خوشحال می کند.

Yeah?

آره؟

Yes.

آره.

Yeah?

آره؟

Makes me happy, too.

من را هم خوشحال می کند

So, the cylinder part is here.

بنابراین، قسمت سیلندر اینجاست.

You might even say this is a bit of a cone here, so we've got the two shapes together;

حتی ممکن است بگویید که اینجا کمی مخروط است، بنابراین ما این دو شکل را با هم داریم.

but really we're looking at the cylinder - it's round.

اما در واقع ما به سیلندر نگاه می کنیم - گرد است.

And that's why I said in many real-world objects we talk about, you would say: "But I wouldn't

و به همین دلیل است که گفتم در بسیاری از اشیاء دنیای واقعی که در مورد آنها صحبت می کنیم، می گویید: "اما من نمی

say it's a cylinder."

گویم این یک استوانه است."

And you're right, because you're going: "James, that's not really a cylinder."

و حق با شماست، زیرا می گویید: "جیمز، این واقعا یک استوانه نیست."

I go: "It's not, but it is... it is cylindrical, like a cylinder."

می روم: نیست، اما هست... استوانه ای است، مثل استوانه.

You'll notice when we have the cylindrical and you go circular, they're descriptive,

متوجه خواهید شد وقتی استوانه‌ای را داریم و دایره‌ای می‌روید، آنها توصیفی هستند،

so I'm giving you what it is - the shape.

بنابراین من به شما می‌دهم که چه چیزی است - شکل.

But how would I use this in real life?

اما چگونه می توانم از این در زندگی واقعی استفاده کنم؟

I wouldn't say: "This is a cylinder."

من نمی گویم: "این یک استوانه است."

Because if someone told me this is a cylinder, I'd say they're wrong.

چون اگر کسی به من بگوید که این یک سیلندر است، من می گویم اشتباه می کند.

If they told me it's cylindrical, I'd go: "Yeah, it's round, it's long.

اگر به من می‌گفتند استوانه‌ای است، می‌گفتم : آره، گرد است، دراز است.

It's a square that's been pulled, and it's got circles; it's cylindrical."

Same with a marker - it's cylindrical.

همینطور با یک نشانگر - استوانه ای است.

Cool, right?

باحال، درسته؟

And now you sound very intelligent.

و اکنون شما بسیار باهوش به نظر می رسید.

"Can you pass me that cylindrical wine bottle, not the square one?

"می‌توانی آن بطری استوانه‌ای شراب را از من بگذرانی، نه مربعی؟

No, no, no.

نه، نه، نه

I don't want boxed wine; I want a bottle of wine.

. من شراب جعبه‌ای نمی‌خواهم، من یک بطری شراب می‌خواهم.

Thank you."

متشکرم."

Okay?

باشه؟

Cool.

سرد.

So that's "cylindrical".

بنابراین "اسوانه ای" است.

Now let's look at the other one.

حالا بیایید به یکی دیگر نگاه کنیم.

"Egg shape".

"شکل تخم مرغ".

You've seen this in life, and I don't have one, but you know what one is.

تو این را در زندگی دیده‌ای، و من ندارم، اما می‌دانی چیست.

But what do we call it?

اما ما آن را چه می نامیم؟

You can't...

شما نمی توانید...

well, you can say everything is egg shape, but that's so unsophisticated and I know you've

خوب، می توانید بگویید همه چیز به شکل تخم مرغ است، اما این خیلی ساده است و من می دانم که شما برای

been one of our viewers for a while, so you want the... the good vocabulary.

مدتی یکی از بینندگان ما بوده اید، بنابراین شما دایره لغات خوب را می خواهید.

Well, we would say this: "Oval".

خوب، ما این را می گوییم: "بیضی".

And I've met many people who actually have oval heads.

و من افراد زیادی را ملاقات کرده ام که در واقع سرهای بیضی شکل دارند.

Remember I said I had kind of a cone head?

یادت هست که گفتم یه جورایی سر مخروطی دارم؟

Well, some people have oval heads, so the base is bigger than the top.

خوب، برخی از افراد سر بیضی دارند، بنابراین پایه بزرگتر از بالا است.

Right?

درست؟

It's actually quite a pretty shape.

در واقع شکل بسیار زیبایی است.

There's also "heart-shaped", and I'll give you that one.

"قلب شکل" نیز وجود دارد، و من آن را به شما می دهم.

And when they say: "Heart-shaped", it's like this, like a heart.

و چون می گویند: «قلبی»، این گونه است ، مانند قلب.

Okay.

باشه.

Some people have heart-shaped heads.

برخی از افراد سرهای قلبی شکل دارند.

They don't have two bumps, but you can say: "Heart-shaped" or "Oval-shaped", and this

آنها دو برآمدگی ندارند، اما می توانید بگویید: "قلب شکل" یا "بیضی شکل" و این

can be descriptive for somebody's face.

می تواند برای چهره کسی توصیفی باشد.

Okay?

باشه؟

All right, so we're there.

بسیار خوب، پس ما آنجا هستیم.

Let's move on to the next one: "Sphere".

بیایید به مورد بعدی برویم: "کره".

Well, a "sphere" is a round... round thing, like a full circle that's three-dimensional,

خوب، "کره" یک چیز گرد است ... گرد، مانند یک دایره کامل که سه بعدی است،

okay?

خوب؟

And you're probably thinking: "Besides the planet Earth, where is James going to get

و احتمالاً دارید فکر می کنید: "به جز سیاره زمین، جیمز قرار است از کجا

a sphere for me to see?"

کره ای بیاورد تا من ببینم؟"

Dun-dun-dun-dun-dun-dun-dunh.

دون دون دون دون دون دون دون.

A sphere.

یک کره

Three-dimensionals.

سه بعدی.

There's a circle, and a circle, and a circle goes in three dimensions.

یک دایره و یک دایره وجود دارد و یک دایره به صورت سه بعدی می رود.

Our planet is "spherical".

سیاره ما "کروی" است.

Notice I stopped saying the word "sphere" and I changed that word for "sphere" or "spherical"?

توجه کنید که از گفتن کلمه "کره" صرف نظر کردم و آن کلمه را به "کره" یا "کروی" تغییر دادم؟

Because that's what it is.

چون همین است.

To describe something, you say: "It's spherical."

برای توصیف چیزی، می گویید: "کروی است."

Sorry.

متاسف.

There we go.

ما میرویم آنجا.

Spherical, meaning three-dimensional, round ball.

کروی به معنای گوی سه بعدی گرد .

We could also use a simple word: "Round".

ما همچنین می توانیم از یک کلمه ساده استفاده کنیم: "گرد".

Right?

درست؟

It's round, which doesn't mean just circle; it means it has to have some kind of volume

گرد است که به معنای دایره نیست. این بدان معناست که باید نوعی حجم

around it so you can see height, length, and depth.

در اطراف خود داشته باشد تا بتوانید ارتفاع، طول و عمق را ببینید.

Not bad, see?

بد نیست، می بینید؟

Helps me... reminds me of my old math days, except now it makes sense to me.

کمکم می کند... من را به یاد روزهای ریاضی قدیم می اندازد، با این تفاوت که الان برایم معنا پیدا می کند.

[Laughs]

[می خندد]

Okay, so we've got the long, round shape of the cylinder; we've got the round shape of

بسیار خوب، پس شکل گرد و بلند سیلندر را داریم. ما شکل

the sphere; we've got the egg shape or the oval; we've got the circle with the triangle

گرد کره را داریم. ما شکل تخم مرغ یا بیضی داریم. ما دایره را با مثلث

for the cone or remember my head-okay?-we've got the semi-circle and remember the kids

برای مخروط داریم یا سرم را به یاد می آوریم - خوب است؟ - ما نیم دایره را داریم و به یاد داشته باشید بچه

are sitting around it for half a circle.

ها نیم دایره دور آن نشسته اند.

So, these are all circular things.

بنابراین، اینها همه چیزهای دایره ای هستند.

What about the other ones?

بقیه چطور؟

Well, let's just step over here-right-and let's talk about things that have more of

خوب، بیایید از اینجا به سمت راست برویم و در مورد چیزهایی صحبت کنیم که بیشتر

a square shape to it.

شکل مربعی دارند.

Well: "Rectangle".

خوب: "مستطیل".

You know what a rectangle is, right?

می دانید مستطیل چیست، درست است؟

This isn't just a rectangle; we'd say: "It's rectangular", because once again, the rectangle

این فقط یک مستطیل نیست. ما می گوییم: " مستطیل شکل است"، زیرا یک بار دیگر، مستطیل

is here.

اینجاست.

But that doesn't describe this; it looks like a rectangle.

اما این این را توصیف نمی کند. شبیه یک مستطیل است

"Rectangular" we can talk about three dimensions.

"مستطیل" می توانیم در مورد سه بعدی صحبت کنیم.

It's a rectangular shape.

این یک شکل مستطیل است.

And we've added what we call a dimension or another side to it.

و ما چیزی را که بعد یا جنبه دیگری می نامیم به آن اضافه کرده ایم.

See that?

می بینیم که؟

So, I put rectangle.

بنابراین، من مستطیل قرار دادم.

Let's me step over here so you can read it, and we're going to put... sorry, I'm having

اجازه دهید من قدم به اینجا بگذارم تا شما بتوانید آن را بخوانید، و ما قرار است ... ببخشید، من برای

a hard time writing over on that side.

نوشتن در آن سمت مشکل دارم.

"Rectangular".

"مستطیل شکل".

So, it's an object that has two sides that are longer than the other two sides, but in

بنابراین، جسمی است که دو ضلع آن بلندتر از دو ضلع دیگر است، اما در

this case we're being rectangular, it also has other dimensions.

این حالت ما مستطیل شکل هستیم، ابعاد دیگری نیز دارد.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Now we're getting somewhere.

حالا داریم به جایی میرسیم

Now: "Cube".

اکنون: "مکعب".

A "cube" is a three-dimensional box, so we see a box and a cube.

"مکعب" یک جعبه سه بعدی است، بنابراین ما یک جعبه و یک مکعب را می بینیم.

I wasn't able to get anything for cube.

من نتوانستم چیزی برای مکعب بگیرم.

I'm sorry.

متاسفم.

I have Oxo cubes at home, but that doesn't quite count and you don't know what I'm talking

من مکعب های Oxo در خانه دارم، اما این کاملاً حساب نمی شود و شما نمی دانید من در مورد چه چیزی صحبت می

about.

کنم.

But a cube is three-dimensional.

اما یک مکعب سه بعدی است.

But we don't usually say: "It's a cube."

اما ما معمولاً نمی گوییم: "این یک مکعب است."

We might say: "It's"...

ممکن است بگوییم: "این است"...

I know that's terribly scientific: "Something is cube-like".

می دانم که به طرز وحشتناکی علمی است: " چیزی مکعب مانند است".

Terribly, terribly scientific, but I'm sorry, that's how we say it because we're simple

وحشتناک، خیلی علمی، اما متاسفم، ما اینطوری می گوییم چون ساده

and we'll go: "It's not a cube; it's cube-like" meaning it's like a square or a box that's

هستیم و می رویم: "مکعب نیست؛ مکعب مانند است" یعنی مانند مربع یا جعبه ای است که

three-dimensional.

سه بعدی است. .

But sometimes when we say something is... doesn't really have a really good... oh, you

اما گاهی اوقات وقتی می گوییم چیزی ... واقعاً خوب نیست ... اوه، می

know, I could do this: This is cube-like.

دانید، من می توانم این کار را انجام دهم: این یک مکعب است.

See?

دیدن؟

But it's missing a side, but it's still cube-like.

اما یک طرف آن کم است، اما هنوز مکعب مانند است.

Right?

درست؟

See?

دیدن؟

Cube; cube-like.

مکعب؛ مکعب مانند

But we could also say something is "boxy".

اما ما همچنین می توانیم بگوییم چیزی "جعبه ای" است.

What?

چی؟

Well, if you ask... if I asked my friend, if I go: "Mr. E, can you get that thing that's...?

خوب، اگر بپرسید... اگر از دوستم بپرسم، اگر بروم: "آقای E، می توانید آن چیزی را که...؟

That boxy thing over there?" he'd give me this.

آن چیز جعبه ای آن طرف است؟" او این را به من می داد

And you go: "Why?"

و می روی: "چرا؟"

It's because it looks like a box, it's a box, and a box happens to be usually cube-like

به این دلیل است که شبیه یک جعبه است، یک جعبه است، و یک جعبه اتفاقاً معمولاً مکعبی

or a cube.

یا مکعبی است.

Sometimes we talk about cars are boxy or a sweater is boxy, so it has that kind of big

گاهی اوقات صحبت می‌کنیم که ماشین‌ها جعبه‌ای هستند یا ژاکت‌ها جعبه‌ای هستند، بنابراین

volume to it that's not really defined.

حجم زیادی در آن وجود دارد که واقعاً تعریف نشده است.

There we go.

ما میرویم آنجا.

And my last one, but not least, you're going to go: "What the flipping heck is that?"

و آخرین مورد من، اما مهم‌تر از همه، شما می‌روید: "این چه بد است؟"

Well, this is when we combine kind of a circle with kind of a square, we make it rectangle,

خوب، این زمانی است که یک دایره را با یک نوع مربع ترکیب می کنیم، آن را مستطیل می

we elongate it, then we kind of put round edges on it.

کنیم، آن را دراز می کنیم، سپس یک جورهایی لبه های گرد را روی آن قرار می دهیم.

And I'm sure you guys are going to go: "Okay, what is that?"

و من مطمئن هستم که شما بچه ها می روید: "خوب، این چیست؟"

And I'll say: "Cigar shape" or "Hotdog shape", but I've got one better for you.

و من می گویم: "شکل سیگار" یا "شکل هات داگ"، اما من یکی بهتر برای شما دارم.

90% of you guys have this... one of these in your pocket.

90 درصد شما بچه ها این را دارید ... یکی از اینها را در جیب خود دارید.

I'm going to say it's "oblong".

من می خواهم بگویم "مطوط" است.

And you look, here: "oblong" as in long, and "ob", I don't know what "ob" means.

و شما اینجا را نگاه می کنید: "طولانی" مانند طولانی، و "ob"، من نمی دانم "ob" به چه معناست.

We might say optical, around; I'm making it up, so don't go: "Mr. E and James said oblong

ممکن است بگوییم نوری، در اطراف. دارم درست می کنم، پس نرو: "آقای E و جیمز گفتند

is optical and long.

مستطیلی نوری و بلند است.

It's an eyeball."

این یک کره چشم است."

No.

نه.

It's a freaking cell phone.

این یک تلفن همراه عجیب است.

Cell phones are long and they have rounded edges; they're oblong.

تلفن های همراه بلند هستند و لبه های گرد دارند. آنها مستطیل هستند

You could say rectangular, but this isn't rectangle; it's rounded.

شما می توانید بگویید مستطیل، اما این مستطیل نیست. گرد شده است

So, a lot of you guys have cell phones and they're actually oblongs.

بنابراین، بسیاری از شما بچه ها تلفن همراه دارید و آنها در واقع مستطیلی هستند.

So, it's oblong shape.

بنابراین، شکل مستطیلی است.

Yes, you have square ones; and some people do have really fat, square ones; and some

بله، شما مربع های مربعی دارید. و برخی افراد واقعا چاق و مربعی دارند. و برخی

people have similar ones.

افراد مشابه آن را دارند.

I also have something else that's oblong, here.

من همچنین چیز دیگری دارم که در اینجا مستطیل است.

What did I pick up that was oblong that I put down?

چی برداشتم که مستطیل بود و گذاشتمش؟

This is another form of oblong.

این شکل دیگری از مستطیل است.

See?

دیدن؟

It's kind of got the rectangle, it's got the rounded edges.

به نوعی مستطیل است، لبه های گرد دارد.

This is a little funny on the end, but you get the point.

این در پایان کمی خنده دار است، اما شما متوجه موضوع شدید.

It's not just a rectangle; it has to have rounded edges.

این فقط یک مستطیل نیست. باید لبه های گرد داشته باشد.

So, these things are oblong, and these are everyday items

بنابراین، این چیزها مستطیلی هستند و اینها موارد روزمره ای هستند

you use.

که شما استفاده می کنید.

Okay, so these are items that you use all the time, and I've just showed you, like,

خوب، پس اینها مواردی هستند که شما همیشه از آنها استفاده می کنید، و من به تازگی به شما

these weird words that probably people would say you don't use.

این کلمات عجیب و غریب را نشان داده ام که احتمالاً مردم می گویند شما از آنها استفاده نمی کنید.

We do use them to describe things that we live with all the time, and now you will be

ما از آنها برای توصیف چیزهایی استفاده می کنیم که همیشه با آنها زندگی می کنیم، و اکنون شما می

able to.

توانید.

But, of course, learning something, and knowing something, and understanding something are

اما، البته، یادگیری چیزی، و دانستن چیزی، و درک چیزی

usually two different things.

معمولا دو چیز متفاوت هستند.

So, you know what we have to do.

بنابراین، شما می دانید که ما باید چه کار کنیم.

We're going to do our quiz, so I'm going to give you a second or two and click my magic

ما می‌خواهیم مسابقه‌مان را انجام دهیم، بنابراین یک یا دو ثانیه به شما فرصت می‌دهم و روی انگشت‌های جادویی‌ام کلیک می‌کنم

fingers, and you know what happens next: We take off and we go and do the other board.

، و می‌دانید که بعداً چه اتفاقی می‌افتد: ما بلند می‌شویم و می‌رویم و تخته دیگر را انجام می‌دهیم.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

[Snaps]

[Snaps]

So, now we've learned a few shapes or new shapes, why don't we put them to practice?

خب، حالا ما چند شکل یا شکل جدید یاد گرفتیم، چرا آنها را تمرین نکنیم؟

In the first picture what I want to do is show you how we can use them to describe people

در تصویر اول، کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که به شما نشان دهم چگونه می‌توانیم از آنها برای توصیف افراد

or parts of people.

یا بخش‌هایی از افراد استفاده کنیم.

So, let's talk about Anna.

پس بیایید در مورد آنا صحبت کنیم.

This Anna is a grot.

این آنا یک غول است.

A "grot" is an English word for unattractive individual.

"گرت" یک کلمه انگلیسی برای فرد غیرجذاب است .

Yes, you can borrow that.

بله، شما می توانید آن را قرض بگیرید.

Okay, so Anna has an egg-shaped head with half-circular eyes.

خوب، پس آنا یک سر تخم مرغی با چشمان نیم دایره دارد.

That does not sound very attractive or appealing at all.

این اصلاً جذاب و جذاب به نظر نمی رسد .

But if we use our new vocabulary, and we say Anna has an oval-shaped head... right?

اما اگر از واژگان جدیدمان استفاده کنیم و بگوییم آنا سر بیضی شکل دارد... درست است؟

With, what do we say?

با، چه بگوییم؟

Semi-circular, beautiful eyes, well, that's a different thing altogether.

چشمان نیم دایره و زیبا، خوب، این یک چیز دیگر است.

See how much more beautiful she is?

ببین چقدر زیباتره؟

Those eyes look like almonds.

این چشم ها شبیه بادام است.

The hair, everything just comes together, so we go from this to: Anna's beautiful.

مو، همه چیز به هم می رسد، بنابراین از این به این می پردازیم: آنا زیباست.

Now let's talk about objects.

حالا بیایید در مورد اشیا صحبت کنیم.

How can we use these words for objects?

چگونه می توانیم از این کلمات برای اشیا استفاده کنیم؟

Well, clearly, we're talking about, you know, shapes and things have shapes, and I showed

خب، واضح است که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم، می‌دانید، اشکال و اشیا شکل‌هایی دارند، و من

you some real-world ones, but how about we talk about something you probably drive on

برخی از آن‌ها را در دنیای واقعی به شما نشان دادم، اما در مورد چیزی که احتمالاً به طور منظم رانندگی می‌کنید چطور صحبت کنیم

a regular basis?

؟

A car.

یک ماشین.

In North America, we are known for having bigger cars, and that's where I am; as opposed

در آمریکای شمالی، ما به داشتن خودروهای بزرگتر معروفیم و من اینجا هستم.

to Europe, which has smaller cars.

برخلاف اروپا که خودروهای کوچکتری دارد.

And some of the older cars didn't have the same shape that we have now.

و برخی از خودروهای قدیمی همان شکلی که ما اکنون داریم را نداشتند.

You see newer cars now and they've kind of got this nice, kind of smooth shape, which

شما اکنون خودروهای جدیدتری را می بینید و به نوعی به این شکل خوب و صاف رسیده اند،

I'm going to get to in a second or two, in case you're wondering: What do I mean by "smooth"?

که من در یک یا دو ثانیه به آن خواهم رسید، در صورتی که از خود بپرسید: منظور من از "صاف" چیست؟

But in the old days they used to be kind of, like, well, a box; a box-like car, like very,

اما در قدیم آنها نوعی جعبه بودند. یک ماشین جعبه مانند، بسیار

very square, but they had a lot of room.

بسیار مربعی، اما آنها فضای زیادی داشتند.

So, Josh has a car that's box-like and has a lot of room.

بنابراین، جاش ماشینی دارد که جعبه مانند است و فضای زیادی دارد.

But why don't we change it and say...?

اما چرا تغییرش نمی دهیم و نمی گوییم...؟

It's more like a muscle car, like a Jeep, so we don't want to say it's box-like, because

این بیشتر شبیه یک ماشین عضلانی است، مانند یک جیپ، بنابراین نمی‌خواهیم بگوییم که شبیه جعبه است، زیرا

that's not really attractive.

واقعاً جذاب نیست.

But what happens if we say he has a boxy car?

اما اگر بگوییم او یک ماشین جعبه ای دارد چه اتفاقی می افتد؟

So, it's got a lot of room, but now it sounds muscular and strong, so he's got like a Jeep.

بنابراین، فضای زیادی دارد، اما اکنون عضلانی و قوی به نظر می رسد، بنابراین او مانند یک جیپ است.

No, he doesn't have this; he's got a Jeep.

نه، او این را ندارد. او یک جیپ دارد.

So, he's got there, it's a Jeep.

بنابراین، او به آنجا رسیده است، این یک جیپ است.

Vroom, vroom.

وروم، وروم.

I'm going to do this.

من قصد دارم این کار را انجام دهم.

Yeah, there we go.

آره، ما می رویم.

It's a sexy Jeep.

این یک جیپ سکسی است.

And there's Josh, big smile; he's got a cool car now.

و جاش، لبخند بزرگ وجود دارد. او اکنون یک ماشین باحال دارد .

Honk-honk.

بوق بوق.

He's gone from this middle-age crisis to sexy Jeep, and it's boxy.

او از این بحران میانسالی به جیپ سکسی تبدیل شده است و جعبه‌ای است.

We can even say it's cube-like.

حتی می توانیم بگوییم که شبیه مکعب است.

Cool?

سرد؟

Cool.

سرد.

All right.

خیلی خوب.

So, now we've talked about people, we've talked about something you would drive.

بنابراین، اکنون ما در مورد مردم صحبت کرده ایم، ما در مورد چیزی صحبت کرده ایم که شما رانندگی می کنید.

Let's do the last thing: Something you would find in your home.

بیایید آخرین کار را انجام دهیم: چیزی که در خانه خود پیدا می کنید.

How would you describe a new table that you have in your home?

چگونه میز جدیدی را که در خانه خود دارید توصیف می کنید؟

Well, Mr. E-well, he's not here right now-just purchased a new table.

خب، آقای E-well، او در حال حاضر اینجا نیست، فقط یک میز جدید خریده است.

So let's go into his house and take a look at the table.

پس بیایید به خانه او برویم و به جدول نگاهی بیندازیم .

Okay?

باشه؟

Mr. E has a new table that is a rectangle with long, circular legs.

آقای E یک میز جدید دارد که مستطیل است با پایه های بلند و مدور.

It doesn't even sound close.

حتی به نظر نزدیک نمیاد

A rectangle with long, circular legs.

مستطیل با پایه های بلند و مدور.

Not even close.

حتی نزدیک نیست.

But if we go over here and we say: "Mr. E, why don't we use some of the new words that

اما اگر به اینجا برویم و بگوییم: "آقای E، چرا برخی از کلمات جدیدی را که داریم استفاده نمی

we have?" because I bet when he bought the table, nobody said this to him; they used

کنیم؟" چون شرط می‌بندم وقتی میز را خرید ، کسی این را به او نگفت. از کلمات بهتری استفاده می کردند

better words.

.

They probably used words like this: "Yeah, he's got a rectangular"... sorry.

احتمالاً از کلماتی مانند این استفاده کرده اند: "آره، او یک مستطیل دارد" ... ببخشید.

Or a rectangular table, right?

یا یک میز مستطیلی، درست است؟

Remember we talked about a rectangle?

یادتان هست در مورد یک مستطیل صحبت کردیم؟

Right?

درست؟

It's going to have some dimensions to it.

قرار است ابعادی داشته باشد.

And what kind of legs would it have?

و چه نوع پاهایی خواهد داشت؟

My French students were taking a drink, going: "Oh, oui, oui, it would have cylindrical legs."

شاگردان فرانسوی من نوشیدنی می‌خوردند و می‌گفتند: "اوه، اوی، اوی، پاهای استوانه‌ای خواهد داشت."

Right?

درست؟

I go: "Yes, Mr. French, it would have cylindrical legs."

می روم: بله آقای فرنچ، پایه های استوانه ای داشت.

And you can see this because the legs are round, even though the table is a rectangle;

و شما می توانید این را ببینید زیرا پاها گرد هستند، حتی اگر میز یک مستطیل است.

it gives it more dimension or shape.

ابعاد یا شکل بیشتری به آن می دهد.

Right?

درست؟

So, cool.

خیلی باحال.

So now we've kind of talked about something you would find in your house.

بنابراین اکنون ما به نوعی در مورد چیزی صحبت کرده ایم که در خانه خود پیدا می کنید.

Right?

درست؟

Cylindrical legs or a table, we've described a kind of car you might drive, we've even

پایه‌های استوانه‌ای یا یک میز، ما نوعی ماشین را توصیف کرده‌ایم که ممکن است رانندگی کنید، حتی

described how somebody might look.

توضیح داده‌ایم که چگونه ممکن است کسی به نظر برسد.

So, when you put all of this together, we've taken some words that seem different, and

بنابراین، وقتی همه اینها را کنار هم می گذارید، ما برخی از کلمات را انتخاب کرده ایم که متفاوت به نظر می رسند، و

I've shown you how they've taken the three basic shapes, we've put them together to change

من به شما نشان داده ام که چگونه آنها سه شکل اصلی را گرفته اند، ما آنها را کنار هم قرار داده ایم تا

those basic shapes to become cones or cylindrical-like, or cubed or rectangular... or, sorry, oblong.

آن شکل های اصلی را تغییر دهیم تا تبدیل به مخروط شوند. یا استوانه مانند، یا مکعبی یا مستطیلی... یا، ببخشید، مستطیلی.

And I've shown you how you can apply these words in the real world.

و من به شما نشان داده ام که چگونه می توانید این کلمات را در دنیای واقعی به کار ببرید.

So, here's what...

بنابراین، این چیزی است که ...

Oh, before I give you homework, which is always fun, I want to give you four other words or

اوه، قبل از اینکه به شما تکلیف بدهم، که همیشه سرگرم کننده است، می خواهم چهار کلمه دیگر یا

four other adjectives we use to describe things that you may not be aware of, but we use quite

چهار صفت دیگر را به شما بگویم که برای توصیف چیزهایی استفاده می کنیم که ممکن است از آنها آگاه نباشید، اما ما اغلب استفاده

often.

می کنیم. .

Now, "curved".

اکنون، "منحنی".

If you take a surface, like my hand, for instance, and you kind of bend it a bit, we say that's

مثلاً اگر سطحی را بگیرید، مثل دست من، و کمی آن را خم کنید، می گوییم

curved.

منحنی است.

Many of you drive down streets or roads that are curved; they're not exactly straight.

بسیاری از شما در خیابان ها یا جاده هایی که منحنی هستند رانندگی می کنید . آنها دقیقا مستقیم نیستند

Okay?

باشه؟

People talk about that: There's a curve.

مردم در مورد آن صحبت می کنند: یک منحنی وجود دارد.

Or, you know, women have curves - ooh-la-la.

یا، می دانید، زنان منحنی دارند - اوه-لا-لا.

Or a Coke bottle has curves; it goes in and out.

یا یک بطری کوکاکولا منحنی دارد. داخل و خارج می شود

Not straight lines, okay?

خطوط مستقیم نیست، باشه؟

So we're saying it's not straight... it has not a bend like a triangle, but a soft, kind

پس می گوییم صاف نیست... خمیده ای مانند مثلث ندارد، اما نرم

of it goes in like a circle and out like a circle: Curve.

، مانند دایره به داخل می رود و مانند دایره بیرون می رود : منحنی.

Every circle has a curve.

هر دایره یک منحنی دارد.

"Flat".

"تخت".

Well, this board is flat.

خوب، این تخته صاف است.

Some people like to refer to it as a "chalk-and-talk board".

برخی از مردم دوست دارند از آن به عنوان "تخته گچ و صحبت" یاد کنند.

You know who you are.

میدونی کی هستی

And yes, that's what it is: It's flat.

و بله، همین است: مسطح است.

Okay?

باشه؟

It's not curved, so it's straight in that way.

خمیده نیست، بنابراین به این صورت مستقیم است.

And "rough".

و "خشن".

Rough like my face in the morning.

خشن مثل صورت من در صبح.

When I don't shave, I get hair.

وقتی اصلاح نمی‌کنم، مو می‌زنم.

And if you go like this, you might hear... can you hear that?

و اگر اینگونه بروی، ممکن است بشنوی... آیا می توانی آن را بشنوی؟

That's rough.

این خشن است.

You don't want that; that's rough.

شما آن را نمی خواهید؛ این خشن است

It means not... the opposite of actually smooth, it means it's not... how do I say it?

یعنی نه... برعکس در واقع صاف یعنی نیست... چطوری بگم؟

It's hard, but you hear this and you go: "It's not..." and the word you want to say is "smooth".

سخت است، اما این را می شنوی و می روی: «این نیست...» و کلمه ای که می خواهید بگویید «صاف» است.

"Smooth" is like a baby's bum.

«صاف» مانند دم بچه است.

"Smooth" is like...

«صاف» مثل ...

"Smooth" is like a perfect circle, a peach, if you will.

«صاف» مثل یک دایره کامل است، یک هلو، اگر بخواهید.

The opposite of "smooth" is "rough", and you know that sandpaper thing I was saying.

متضاد «صاف»، «زمخت» است، و آن حرف سمباده را می‌دانید.

Carpets are rough, right?

فرش ها خشن هستند، درست است؟

Cool.

سرد.

All right, so those are your four extra words for bonus.

بسیار خوب، پس این چهار کلمه اضافی شما برای جایزه هستند.

So, you can talk about, you know, if something is semi-circular and a little rough, then

بنابراین، می‌توانید در مورد آن صحبت کنید، می‌دانید، اگر چیزی نیم‌دایره و کمی خشن باشد،

the person would get the idea that it's half of a circle and the edge is not, you know...

آن‌وقت فرد این ایده را درمی‌یابد که نیمی از دایره است و لبه آن نه، می‌دانید...

yeah, that's a good sound.

بله، این خوب است. صدا.

Sounds like this; not smooth.

به نظر می رسد این است؛ نرم نیست.

I want to give you homework because I think when you study, it's good to take the video.

من می خواهم به شما تکلیف بدهم زیرا فکر می کنم وقتی مطالعه می کنید خوب است که فیلم را بگیرید.

The video is a good method.

ویدئو روش خوبی است.

But what really makes it yours is when you take the time to play with it.

اما چیزی که واقعاً آن را مال شما می کند زمانی است که برای بازی با آن وقت بگذارید.

Do you know what I mean?

می دونی منظورم چیه؟

You play with something, you get to understand how it really works and then it's yours; and

شما با چیزی بازی می کنید، متوجه می شوید که واقعاً چگونه کار می کند و سپس مال شماست. و

from that, you can create and do more.

از آن، شما می توانید ایجاد کنید و کارهای بیشتری انجام دهید.

So, from these five words I've given you, you can make a whole world out of them; and

بنابراین، از این پنج کلمه ای که به شما داده ام، می توانید یک دنیای کامل از آنها بسازید. و

that's what Lego is for, ladies and gentlemen.

این همان چیزی است که لگو برای آن است، خانم ها و آقایان.

One of my favourite toys.

یکی از اسباب بازی های مورد علاقه من.

Okay, anyway... sorry, I got to Lego.

باشه، به هر حال... ببخشید، به لگو رسیدم.

So, I want you to use...

بنابراین، می‌خواهم از شما استفاده کنید...

create five sentences using the shapes that you've learned to describe something...

با استفاده از شکل‌هایی که یاد گرفته‌اید،

Here's... here's the homework because you're going: "You always say: 'Do five'."

پنج جمله بسازید تا چیزی را توصیف کنید. "

Here, in this video, I am wearing things, like for instance, even my watch, my pocket

اینجا، در این ویدیو، من چیزهایی را می پوشم، مثلاً، حتی ساعتم،

watch.

ساعت جیبی ام.

Right?

درست؟

I've got things on me.

من چیزهایی در سر دارم

I have brought things out.

من چیزهایی را بیرون آورده ام.

Try and use a sentence, like: "He took out the oblong book from his pocket", or: "The

سعی کنید و از جمله ای استفاده کنید، مانند: " کتاب مستطیل را از جیبش بیرون آورد"، یا: "

cylindrical...", "The water bottle was"...

استوانه..."، "بطری آب بود"...

I'm not going to help you anymore; I already gave you one.

من دیگر به شما کمک نمی کنم. قبلا یکی بهت دادم

But make a sentence about something you saw in the video or something I was doing to describe

اما یک جمله در مورد چیزی که در ویدیو دیدید یا کاری که من انجام می دادم برای توصیف

it.

آن بنویسید.

You know: "He wrote on the flat surface; the smooth, flat surface of the board."

می دانید: «روی سطح صاف نوشت؛ سطح صاف و صاف تخته».

Or look around your home.

یا به اطراف خانه خود نگاه کنید.

Go to your house, pick something up, and then try to describe it.

به خانه خود بروید، چیزی بردارید و سپس سعی کنید آن را توصیف کنید.

Talk about your cup.

در مورد فنجان خود صحبت کنید.

Right?

درست؟

Talk about your cell phone.

در مورد تلفن همراه خود صحبت کنید.

Talk about something.

در مورد چیزی صحبت کنید.

Okay?

باشه؟

And then come back to the website.

و سپس به وب سایت بازگردید.

Or I should say: Go to engVid; there's a test that I want you to do.

یا باید بگویم: به engVid بروید. آزمایشی هست که از شما می خواهم انجام دهید.

And many students make contributions, and what I mean by that is they talk to each other

و بسیاری از دانش آموزان کمک می کنند، و منظور من از آن این است که آنها با یکدیگر صحبت می کنند

and help each other improve their sentences.

و به یکدیگر کمک می کنند تا جملات خود را بهبود بخشند.

Or in the bottom of the YouTube video, you can always make a comment, saying: "I made

یا در پایین ویدیوی یوتیوب، همیشه می توانید نظر بدهید و بگویید: "

this sentence."

این جمله را من ساختم."

I've seen time and time again other students jump in and say: "Hey, that's a great one.

بارها و بارها دانش‌آموزان دیگر را دیده‌ام که می‌پرند و می‌گویند: "هی، این یکی عالی است

What about mine?"

. در مورد من چطور؟"

It's a great community to join.

این یک انجمن عالی برای پیوستن است.

Anyway, on that note, I got to let you go, but go to www.engvid.com.

به هر حال، در آن یادداشت، من باید شما را رها کنم، اما به www.engvid.com بروید.

Or before you go, make sure you subscribe.

یا قبل از رفتن، حتما مشترک شوید.

Ding that bell and you'll get the latest video that I have done, like this one.

زنگ بزنید و جدیدترین ویدیویی را که من انجام داده ام، مانند این، دریافت خواهید کرد.

Anyway, it's always a pleasure and I look forward to seeing you in the next round.

به هر حال همیشه باعث خوشحالی است و مشتاقانه منتظر دیدار شما در دور بعدی هستم.

See?

دیدن؟

I used one of the words: "Round".

یکی از کلمات را به کار بردم: «گرد».

Ciao.

سیائو