Advanced Prepositions of Time: “throughout”, “ahead of”, “at around”, “out of”…

Omnivore. The spores that ate the planet. Hi, James from engVid. And my crazy readings.

همه چیزخوار. هاگ هایی که سیاره را خوردند. سلام، جیمز از engVid. و خواندن های دیوانه وار من

What a what? He's asking me to hurry up. We're almost out of time? Time for what? Oh, to

چی چی؟ او از من می خواهد که عجله کنم. تقریباً وقت ما تمام شده است؟ زمان برای چه؟ اوه، برای

start the lesson. Hi. Today's lesson's on prepositions of time. You might see a bit

شروع درس. سلام. درس امروز حروف اضافه زمان. ممکن است

of a prepositional phrase where I put two words together; it's not just a preposition.

مقداری عبارت اضافه را ببینید که در آن دو کلمه را کنار هم قرار داده ام. این فقط یک حرف اضافه نیست.

But understand that these prepositions do tell us about time. I know you've done prepositions

اما درک کنید که این حروف اضافه به ما درباره زمان می گویند. من می دانم که شما حروف اضافه را

where it's about place or movement, right? But, you know, when we say "by", "I got here

در مورد مکان یا حرکت انجام داده اید، درست است؟ اما، می دانید، وقتی می گوییم «با»، «

by foot", or "by 9 o'clock", right? These ones are specific prepositions that we don't

با پای پیاده به اینجا رسیدم» یا «تا ساعت 9»، درست است؟ این ها حروف اضافه خاصی هستند که ما

usually... Well, native speakers use, but you may not use, and I want to introduce them

معمولاً از آنها استفاده نمی کنیم... خوب، بومی ها استفاده می کنند، اما ممکن است شما استفاده نکنید، و من امروز می خواهم آنها را

to you today so you can help master the language. Let's go to the board, shall we?

به شما معرفی کنم تا بتوانید به تسلط بر زبان کمک کنید. بیایید به هیئت مدیره، می توانیم؟

All right. So, he's telling me to hurry up, and I'm going to find out why I've got to

خیلی خوب. بنابراین، او به من می‌گوید عجله کنم، و من می‌خواهم بفهمم چرا باید

hurry up. Well, the first one's not about hurrying up, but it's about the word "through"

عجله کنم. خوب، اولی مربوط به عجله نیست، بلکه در مورد کلمه "از طریق"

and "throughout". When we use the preposition "through", we talk about going, you know,

و "در سراسر" است. وقتی از حرف اضافه "از طریق" استفاده می کنیم، در مورد عبور

through a doorway. There's a door and you go through, meaning to go from one space,

از یک در صحبت می کنیم. یک در وجود دارد و شما از آن عبور می کنید، یعنی از یک فضا بروید، از

cross an area, go to another space. Go through. You go through a tunnel, right? You go through

یک منطقه عبور کنید، به فضای دیگری بروید. عبور کنید. شما از طریق یک تونل می روید، درست است؟ از

a doorway. "Throughout" means all the way through, so "throughout", because if you had

یک در می گذری «در سراسر» به معنای تمام طول است، بنابراین «در سراسر»، زیرا اگر

a page of writing, you would have words all the way through it. Similar, you're going

یک صفحه نوشته داشتید، در تمام طول آن کلمات خواهید داشت . به طور مشابه، شما

from one place to another. Okay? But what does this mean for time? When we talk about

از یک مکان به مکان دیگر می روید. باشه؟ اما این برای زمان چه معنایی دارد؟ وقتی در مورد

time, we say "for an entire period and after". Huh? Well, okay. Here's an example. "It rained

زمان صحبت می کنیم، می گوییم "برای یک دوره کامل و بعد". متعجب؟ بسیار خوب. در اینجا یک مثال است. "

throughout the night until the morning", or I can just say "We rained throughout the night".

در طول شب تا صبح باران بارید" یا فقط می توانم بگویم "ما در طول شب باران باریدیم".

That means the night is from 9pm, where I am now, to maybe 6 o'clock in the morning,

یعنی شب از ساعت 9 شب، جایی که من الان هستم، تا شاید ساعت 6 صبح است،

and it rained throughout the night. It kept raining, right? So, it rained throughout the

و در تمام طول شب باران می بارید. باران مدام می بارید، درست است؟ بنابراین، در طول

night, and that's a period of time. Next, "out of". "Out", right? We've got "of" two

شب باران بارید، و این یک دوره زمانی است. بعد، "خارج از". "کاملا؟ ما "از" دو تا

of them together. Well, when we say you're out of something, it means to be out of time

از آنها را با هم داریم. خوب، وقتی می گوییم چیزی تمام شده است، به این معنی است که وقت خود را تمام کرده اید

or use up your time. Example, "I had a test. It was two hours long. I got caught up reading

یا وقت خود را مصرف می کنید. به عنوان مثال، "من یک آزمون داشتم. دو ساعت طول کشید. من درگیر خواندن

some of it. It was really, really difficult, so then I ran out of time", meaning the clock

برخی از آن شدم. واقعاً بسیار دشوار بود، بنابراین وقتم تمام شد"، یعنی ساعت

stopped, the test was over, and I didn't have enough time to finish. Ran out. Now, you can

متوقف شد، آزمون تمام شد، و وقت کافی برای تمام کردن نداشتم. تمام شد. حالا، شما می توانید از

use your time up, right? You will run out of time if you do that. Use up the time, right?

زمان خود استفاده کنید، درست است؟ اگر این کار را انجام دهید وقت شما تمام خواهد شد. از زمان استفاده کنید، درست است؟

So, you have a certain amount, I was going to say allotted, but you have a certain amount

بنابراین، شما مقدار مشخصی دارید، می خواستم بگویم تخصیص داده شده است، اما مقدار مشخصی

of time given to you, allotted, and you use it up. Okay? So, that's to be out of time.

از زمان به شما داده شده، تخصیص داده شده است و آن را مصرف می کنید. باشه؟ بنابراین، آن زمان است.

This is through and throughout time. What is number three? Number three is, and you

این در طول زمان و در طول زمان است. شماره سه چیست؟ شماره سه است، و می

see I have "at", "around", and "at", "about". What? "At", "around", "at", "about", what

بینید که من "در"، "حدود" و "در"، "حدود" دارم. چی؟ «در»، «در اطراف»، «در»، «درباره»،

do you mean? Well, you can either say "around" or "about". Here's a sentence. "I will be

منظورتان چیست؟ خوب، می توانید بگویید "حدود" یا "درباره". در اینجا یک جمله است.

at your house around 4 o'clock. I will be at your house about 4 o'clock." Sometimes

حوالی ساعت 4 در خانه شما خواهم بود، حدود ساعت 4 در خانه شما خواهم بود. گاهی اوقات

people say "at" before that. "I will be at your house about", "at about 4 o'clock", or

مردم قبل از آن می گویند "در". « حدوداً در خانه شما خواهم بود»، «حدود ساعت 4» یا

"at around", and both mean approximate. Funny enough, they mean approximate, which means

«حدود» و هر دو به معنای تقریبی هستند. به اندازه کافی خنده دار است، آنها به معنای تقریبی هستند، که به معنای

not exact. Here's my problem with this. Well, it's not a problem. Sometimes when you say

دقیق نیست. مشکل من با این اینجاست. خب مشکلی نیست گاهی اوقات وقتی

something like "I'll be at your house around 3 o'clock", and you can say "I will be at

چیزی مانند "حوالی ساعت 3 در خانه شما خواهم بود " می گویید و می توانید بگویید "

your house at around 3 o'clock", one is almost a little less approximate than the other.

حدود ساعت 3 در خانه شما خواهم بود"، یکی تقریباً کمی کمتر از دیگری است. . می

They're saying close, close, close, close, close. And if you were to ask me, "Well, which

گویند نزدیک، ببند، ببند، ببند، ببند. و اگر بخواهید از من بپرسید، "خب، کدام

one is it?" I'm like, "I don't know. It depends on my mood if I want to be exact or not."

یک است؟" من می گویم: "نمی دانم. بستگی به روحیه من دارد که بخواهم دقیق باشم یا نه."

Because "at" is exact. "I will be at your house", that's an exact location. Yeah? "Around"

زیرا "در" دقیق است. "من در خانه شما خواهم بود "، این یک مکان دقیق است. آره؟ "در اطراف"

is approximate, but if I say to you, and I've talked to a couple of people about this, it's

تقریبی است، اما اگر به شما بگویم و با چند نفر در این مورد صحبت کرده باشم،

quite funny. When I've said, "Hey, if I say 'I'll be at your house at around 3 o'clock'

کاملا خنده دار است. وقتی گفتم، "هی، اگر بگویم "حوالی ساعت 3 در خانه شما خواهم بود"

or 'I'll be at your house around 3 o'clock', which is more?", each person says something

یا "حوالی ساعت 3 در خانه شما خواهم بود"، هر کدام بیشتر است؟" شخص چیز دیگری می گوید

different. "Well, that one's more exact." And the other one says, "No, no, no. The other

"خب، آن یکی دقیق تر است." و دیگری می گوید: "نه، نه، نه.

one's more exact." So, either one is okay. Both means approximate, not exact. And if

دیگری دقیق تر است." بنابراین، هر کدام اشکالی ندارد. هر دو به معنای تقریبی است، نه دقیق. و اگر می

you hear someone say it and they go, "No, I'll be there around at around", that means

شنوید که کسی آن را می گوید و او می گوید: "نه، من همین اطراف آنجا خواهم بود"، این بدان معنی

not what you think. The only thing you can tell is by the expression on their face, on

نیست که شما فکر می کنید. تنها چیزی که می‌توانید تشخیص دهید، بیان صورتشان، در

their context. Otherwise, these two, "around" or "at around", and "about" or "at about",

زمینه‌شان است. در غیر این صورت، این دو، "در اطراف" یا "در اطراف"، و "در مورد" یا "در حدود"،

same thing. Approximate, meaning it means nothing. That's my joke. Anyway, so we've

یک چیز است. تقریبی یعنی هیچی. این شوخی من است. به هر حال، پس ما به

gone there. Let's move on to "during". "During", it means a part of a period of something.

آنجا رفته ایم. بیایید به "در طول" برویم. «در حین» به معنای بخشی از یک دوره چیزی است.

And I love it. I write these expressions, unless I explain them. What does he mean?

و من عاشق این هستم. من این عبارات را می نویسم، مگر اینکه آنها را توضیح دهم. منظور او چیست؟

What does that mean? I kind of do that on purpose so you have to watch the lesson. Otherwise

معنی آن چیست؟ من این کار را عمدا انجام می دهم، بنابراین شما باید درس را تماشا کنید. در غیر این صورت

you'd read it and go, "I got it. Take a picture. No more." Okay, so let's just say there's

شما آن را می‌خوانید و می‌گفتید: "من متوجه شدم. عکس بگیرید. نه دیگر." خوب، پس بیایید بگوییم که

a meeting going on, and the meeting is about four hours long, and you hear someone say,

جلسه ای در جریان است، و جلسه حدوداً چهار ساعت طول می کشد، و می شنوید که یکی می گوید:

"James fell asleep during the meeting." That means there was a period of that meeting I

"جیمز در حین جلسه خوابش برد." یعنی یه دوره ای از اون جلسه بود که من

was asleep for. Could be the whole meeting he fell asleep during, but usually we'll say

خواب بودم. ممکن است کل جلسه ای باشد که در طول جلسه به خواب رفته است، اما معمولاً می گوییم که

he fell asleep during the whole meeting. We'll add something. But it means there's a part

او در کل جلسه به خواب رفته است. یه چیزی اضافه میکنیم اما این بدان معناست که بخشی

of that meeting I was asleep. Right? So, when you hear someone say "during this", it means

از آن جلسه من خواب بودم. درست؟ بنابراین، وقتی می شنوید کسی می گوید "در این مدت"، به این معنی است که

something else is going on that's a bigger thing, and in that period of time something

چیز دیگری در حال وقوع است که یک چیز بزرگتر است، و در آن دوره زمانی اتفاق

else occurred. Cool? So, it was raining during the night. Well, it might have rained a little

دیگری رخ داده است. سرد؟ بنابراین، در طول شب باران می بارید . خوب، ممکن است کمی باران باریده باشد

bit, and I'll give you an example. It was raining during the night. You look outside,

، و من برای شما مثال می زنم. در طول شب باران می بارید. به بیرون نگاه می کنی،

it's wet. You look in the sky, it's dry. You look outside again, it's wet. You turn to

خیس است. به آسمان نگاه می کنی، خشک است. دوباره به بیرون نگاه می کنی، خیس است. رو به

your friend and say, "It must have been raining during the night." Sometime, a period of that

دوستت می کنی و می گویی: "حتماً در طول شب باران آمده است." یک وقت، یک دوره از آن

night, water came down and then it stopped. Cool? All right.

شب، آب پایین آمد و بعد قطع شد. سرد؟ خیلی خوب.

"Ahead of". Now, hmm, your head is here. When we say something is ahead of, it means to

"پیش از". حالا، هوم، سرت اینجاست. وقتی می گوییم چیزی جلوتر است، به معنای

be early. So, if John is here and William is here, and William is ahead of John, he's

زود بودن است. بنابراین، اگر جان اینجاست و ویلیام اینجاست، و ویلیام از جان جلوتر است، او

in front of. And in this case, on a clock, we're saying "ahead of". You're ahead of the

جلوتر است. و در این مورد، در یک ساعت، ما می گوییم "پیش از پیش". شما از

other people. The meeting starts at 9. Maybe you arrived at 8.30. You're early. Okay? Can

بقیه جلوترید جلسه ساعت 9 شروع می شود. شاید شما ساعت 8.30 رسیده باشید. زود امدی. باشه؟ آیا می توانید

you come ahead of the other guys? We need to talk about something first. Come early.

جلوتر از بچه های دیگر بیایید؟ ابتدا باید در مورد چیزی صحبت کنیم. زود بیا.

So, "ahead of" means to come early.

پس «پیشتر» به معنای زود آمدن است.

Next, "within". These two are going to be interesting, so you're going to have to pay

بعد، "داخل". این دو جالب خواهند بود، بنابراین شما باید

particular attention to what I say, because they're almost going to sound the same, but

به آنچه من می گویم توجه ویژه ای داشته باشید، زیرا تقریباً یکسان به نظر می رسند، اما

they're not the same. Okay? This is where you show you're a very good student.

یکسان نیستند. باشه؟ اینجاست که نشان می دهید دانش آموز بسیار خوبی هستید.

When you say "within", within a period of time, right, it says between now and a length

وقتی می گویید "در داخل"، در یک بازه زمانی، درست است، می گوید بین اکنون و

of time. I will be there within 10 minutes. I'm saying within this second, like this second

مدت زمان طولانی. تا 10 دقیقه دیگر آنجا خواهم بود. من می گویم در این ثانیه، مثل این ثانیه

I make that statement, and 10 minutes later, in between those two times I'm coming. So,

آن جمله را می گویم، و 10 دقیقه بعد، در بین آن دو بار می آیم. بنابراین

"now" is very important when you say "within". "Now" is a very important part of that statement.

وقتی می گویید «در» «اکنون» بسیار مهم است. "اکنون" بخش بسیار مهمی از آن بیانیه است.

Now and whatever the end time is. So, between now and a length of time, I will be here within

اکنون و هر زمان که زمان پایان باشد. بنابراین، از هم‌اکنون تا مدت‌ها، ظرف 10 دقیقه اینجا خواهم بود

10 minutes. I'll be here within two hours from the moment I speak until that final time

. من در عرض دو ساعت از لحظه ای که صحبت می کنم تا آخرین زمان

within that two-hour range. Okay, got it. What's so difficult?

در محدوده آن دو ساعت اینجا خواهم بود. باشه فهمیدم چه سخته؟

"Between", after one time, but before another time. So, both of these are talking about

«بین»، بعد از یک بار، اما قبل از زمان دیگر. بنابراین، هر دوی اینها در مورد

two periods of time. This one is talking about now and that end time. This one is actually

دو دوره زمانی صحبت می کنند. این یکی در مورد زمان حال و آن زمان آخر صحبت می کند. این یکی در واقع

talking about in between the two times. Imagine this one, when we talk about "within". So,

در بین دو زمان صحبت می کند. وقتی از «درون» صحبت می کنیم، این مورد را تصور کنید. بنابراین،

I say I'm going to start here at three, right here, and I will be here in five minutes,

من می‌گویم که می‌خواهم از ساعت سه اینجا شروع کنم، همین‌جا ، و پنج دقیقه دیگر اینجا خواهم بود،

so four. So, I'm saying I'm going to start here, be here before this time here. "Between"

بنابراین چهار. بنابراین، من می گویم که از اینجا شروع می کنم، قبل از این زمان اینجا باشید. "بین"

is a little different. It means, you can imagine, there's a little dot here. So, between is

کمی متفاوت است. یعنی می توانید تصور کنید، اینجا یک نقطه کوچک وجود دارد. بنابراین، بین

going to be just after this moment here, but just before this moment here. That's between.

قرار است فقط بعد از این لحظه اینجا باشد، اما درست قبل از این لحظه اینجا. این بین.

And when you think of what "between" means, like if there are two trees and he's between

و وقتی به معنای «بین» فکر می‌کنید، مثلاً اگر دو درخت وجود داشته باشد و او بین

the trees, one will be here, one will be here, you'll be in the middle. When we talk about

درختان باشد، یکی اینجا خواهد بود، یکی اینجا، شما در وسط خواهید بود. وقتی از

"within", you're actually saying this is the starting point and this is the end point.

"درون" صحبت می کنیم، در واقع می گویید این نقطه شروع است و این نقطه پایان است.

So, you're not in between, you're not in the middle. You're here, here. Two different points.

بنابراین، شما در بین نیستید، شما در وسط نیستید. شما اینجا هستید، اینجا دو نکته متفاوت

The other one says we start in between. Crazy, I know, right? But this is where we get really

دیگری می گوید ما از این بین شروع می کنیم. دیوانه، می دانم، درست است؟ اما اینجا جایی است که ما در

good at English between when we say I know English and I understand English. The context

بین زمانی که می گوییم انگلیسی بلدم و انگلیسی می فهمم، در زبان انگلیسی واقعاً خوب می شویم. زمینه

is different. If I tell you, "Hey, I'll be at your house between 4 and 5pm", that could

متفاوت است. اگر به شما بگویم "هی، من بین ساعت 4 تا 5 بعدازظهر در خانه شما خواهم بود"، ممکن است

be any time. That's not starting now. This could be 1 o'clock in the afternoon, and I

هر زمانی باشد. الان شروع نمیشه این می تواند ساعت 1 بعد از ظهر باشد و من به

tell you, "Later on, I will be at your house between 4 and 5." That has nothing to do with

شما می گویم "بعداً بین ساعت 4 تا 5 در خانه شما خواهم بود." ربطی به

now. However, if I say, "I'll be there within 20 minutes" or "within 3 hours", I'm talking

الان نداره با این حال، اگر بگویم "تا 20 دقیقه دیگر آنجا خواهم بود " یا "تا 3 ساعت دیگر"، در

about now until that time. So, this one can be separated by time. You can talk about another

مورد الان تا آن زمان صحبت می کنم. بنابراین، این یکی را می توان با زمان از هم جدا کرد. شما می توانید در مورد

time, another day, another year. Here, it's now until that time. Confusing? Eh, probably

زمان دیگری، روزی دیگر، سالی دیگر صحبت کنید. اینجا، الان تا آن زمان است. گیج کننده؟ اوه، احتمالا

not. We've gone over it, but you know I'm going to do a test to help you get rid of

نه ما آن را بررسی کرده‌ایم، اما می‌دانید که من یک آزمایش انجام می‌دهم تا به شما کمک کنم از شر

that confusion. All right? Are you ready? Let's take a bit of a break and come back

این سردرگمی خلاص شوید. خیلی خوب؟ اماده ای؟ بیایید کمی استراحت کنیم و

to the board. All right, time for our test, our homework, and the extra. You ready? Let's

به تخته بازگردیم. خیلی خوب، وقت تست، تکالیف و کارهای اضافی است. آماده ای؟ بریم سراغ

go to the board.

هیئت.

So the first thing I want to do in the test, we've got five questions. I will ask them,

بنابراین اولین کاری که می خواهم در آزمون انجام دهم، پنج سوال داریم. من از آنها می پرسم

and you will try and figure out which one we are talking about. I'm going to circle

و شما سعی می کنید بفهمید که در مورد کدام یک صحبت می کنیم. من می خواهم

it with a green so you know that's the true one. Green means go. All right, so Cheryl

آن را با رنگ سبز دایره کنم تا بدانید که این مورد واقعی است. سبز یعنی رفتن بسیار خوب، پس شریل

and Carly are coming off to work. They should be here, is it between or within 5 or 6 p.m.?

و کارلی سر کار می آیند. آنها باید اینجا باشند، آیا بین ساعت 5 یا 6 بعد از ظهر است یا در عرض؟

What do you think? Okay, if you said between 5 or 6 p.m., correct. Remember, when we talked

شما چی فکر میکنید؟ خوب، اگر گفتید بین ساعت 5 یا 6 بعد از ظهر، درست کنید. به یاد داشته باشید، وقتی در

about between, we said there are two times and you're here. Right? It wasn't within,

مورد بین صحبت کردیم، گفتیم دو بار وجود دارد و شما اینجا هستید. درست؟ در داخل نبود،

because you can clearly see, and this is where context is important, this person is speaking

زیرا شما به وضوح می توانید ببینید، و اینجاست که زمینه مهم است، این شخص

to someone at an earlier time, and they're talking about later. When we use within, they're

در زمان قبلی با فردی صحبت می کند، و او بعداً در مورد آن صحبت می کند. وقتی از داخل استفاده می‌کنیم،

usually saying now, but we have these two markers, so keep that in mind when you're

معمولاً اکنون می‌گویند، اما ما این دو نشانگر را داریم، بنابراین وقتی در حال انجام متن هستید، این را در نظر داشته باشید

doing context. Okay? The context to help you is they give you two times, they're probably

. باشه؟ زمینه ای که به شما کمک می کند این است که آنها دو بار به شما می دهند، احتمالاً

going to say between. Next, James fell asleep the meeting because he was tired. Did you

بین آنها می گویند. بعد، جیمز جلسه را به دلیل خستگی خوابش برد.

say during the meeting? Then you're correct. Remember that something's happening for a

در جلسه گفتی؟ سپس شما درست می گویید. به یاد داشته باشید که برای مدتی چیزی در حال رخ دادن است

period of time, and during a part of that period of time, he fell asleep. It doesn't

و در بخشی از آن مدت، او به خواب رفته است. این بدان

mean he was asleep for the whole meeting, but you know maybe 20 minutes in, 30 minutes,

معنا نیست که او تمام جلسه را خوابیده است، اما می دانید که شاید 20 دقیقه بعد، 30 دقیقه،

he fell asleep during the meeting. Now, the rain went on something the night, right up

در طول جلسه به خواب رفته است. حالا، باران چیزی در شب ادامه داشت، درست

until the early morning. So, the rain went on something the night, right up to the early

تا صبح زود. بنابراین، باران چیزی را در شب، درست تا

morning. Okay, yes, that was a tough one, because that could have been during the night,

صبح زود ادامه داد. خوب، بله، سخت بود، زیرا می‌توانست در طول شب باشد،

or... but remember we said apart, when we talked about during, okay, and we said it's

یا... اما به یاد داشته باشید که وقتی در مورد آن صحبت می‌کردیم، گفتیم، خوب، و گفتیم که این

a part of a larger thing. When I talked about throughout, I said it can be to the end and

بخشی از یک چیز بزرگ‌تر است. وقتی در مورد آن صحبت کردم، گفتم می تواند تا آخر باشد و

maybe a bit before, a bit extra, a little bit extra. So, in this case, it was through

شاید کمی قبل، کمی اضافی، کمی اضافی. بنابراین، در این مورد، در طول

the night, right? It went throughout the night and to the early morning, just a little bit

شب بود، درست است؟ در طول شب و تا صبح زود گذشت، فقط کمی

extra, so throughout is the correct answer, here.

اضافی، بنابراین در سراسر پاسخ صحیح، اینجاست.

What about number four? Josh is on his way home now. He should arrive... yeah, because

شماره چهار چطور؟ جاش الان در راه خونه است. او باید بیاید... آره، چون

this is should, right? We're looking at a modal here, and it's like the right thing

این باید باشد، درست است؟ ما در اینجا به یک مودال نگاه می‌کنیم، و شبیه چیز

or kind of, so this modal tells us around, right? You should do something is like it's

یا نوع درستی است، بنابراین این مدال به ما می‌گوید، درست است؟ شما باید کاری را انجام دهید مثل این است که

the right thing to do. It doesn't mean you're going to do it, but it is the right thing

کار درستی است. این بدان معنا نیست که شما آن را انجام خواهید داد، اما این کار درستی است

to do. It's approximately, giving an approximation. In this case, when we said around, he should

. تقریبی است. در این مورد، وقتی گفتیم باید

arrive, I think so, that's what he should do. Don't know, maybe, maybe a little earlier,

بیاید، به نظر من همینطور است. نمی دانم، شاید، شاید کمی زودتر،

a little late. Through makes no sense, here, because you can't go through 9 o'clock. You're

کمی دیر. از طریق هیچ معنایی ندارد، در اینجا، زیرا شما نمی توانید از ساعت 9 عبور کنید. تو

not a car hitting a wall, okay?

ماشینی نیستی که به دیوار می خورد، باشه؟

And then, finally, number five. The test was very difficult, and I couldn't answer all

و سپس، در نهایت، شماره پنج. امتحان خیلی سخت بود و من نتونستم به همه

of the questions. I, out of, ahead of time. What do you think? Sorry, time's up. What

سوالات جواب بدم. من، خارج، جلوتر از زمان. شما چی فکر میکنید؟ با عرض پوزش، زمان تمام شده است.

time now? I ran out of time. Ran out of. Remember, you have no more left. If you were ahead of

الان ساعت چنده؟ وقتم تموم شد تمام شد. یادت باشه دیگه چیزی نداری اگر از زمان جلوتر بودید،

time, that would be early, but you said it was very difficult, and you couldn't answer,

زود بود، اما گفتید خیلی سخت است، و نمی توانید پاسخ دهید،

so clearly, you ran out of time. Cool? All right, so now we're going to answer these

به وضوح، وقت شما تمام شد. سرد؟ بسیار خوب، پس اکنون ما به این

questions, and I hope to give you not just the answers to the questions, but the understanding

سؤالات پاسخ خواهیم داد، و من امیدوارم که به شما نه تنها پاسخ سؤالات، بلکه درک این موضوع را بدهم

that you have to look at context, showing you that different words can give you the

که باید به زمینه نگاه کنید، و به شما نشان دهم که کلمات مختلف می توانند

word you want to use, yeah? Expanding not just, I know the answer to this, but I know

کلمه شما را به شما ارائه دهند. می خواهید استفاده کنید، بله؟ نه فقط بسط دادن ، من جواب این را می دانم، بلکه می دانم

how to think about these things. That's what I want for you.

چگونه به این چیزها فکر کنم. این چیزی است که من برای شما می خواهم.

So, before I finish with expressions of time, I've got three extra ones for you, and of

بنابراین، قبل از اینکه بیان زمان را تمام کنم، سه مورد اضافی برای شما دارم، و

course, your homework. Red is for blood, because it's dangerous. All right, so, by the time.

البته، تکالیف شما. قرمز برای خون است، زیرا خطرناک است. خیلی خب، پس به وقتش.

By the time I explain by the time, and you read it in a dictionary, you may be more or

تا زمانی که من توضیح می دهم و شما آن را در فرهنگ لغت می خوانید، ممکن است کم و

less confused. I'm joking. I don't like the dictionary definition for this one. Please

بیش گیج شوید. من شوخی میکنم. من از تعریف دیکشنری برای این یکی خوشم نمی آید. لطفا در صورت

check it out if you wish to, but I will give you the best word for it. Are you ready?

تمایل آن را بررسی کنید، اما من بهترین کلمه را به شما خواهم گفت. اماده ای؟

Before. Dun-da-da-da-da-da-da-da. Yes, all the gods are hailing me right now. Before.

قبل از. دون-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا. بله، همه خدایان در حال حاضر از من استقبال می کنند. قبل از.

It's the simplest way to explain it. I love looking to the dictionary to explain, like,

این ساده ترین راه برای توضیح آن است. من دوست دارم برای توضیح دادن به فرهنگ لغت نگاه کنم،

and it was like, oh, by the time this extra da-da-da-da-da-da-da-da-da, by the time, like,

و مثل این بود که، اوه، تا آن زمان این دا -دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا، تا آن زمان، مانند،

oh my god, this is so difficult. What's the easiest thing? Before. What do I mean? Something's

خدای من ، این خیلی سخت است. ساده ترین کار چیست؟ قبل از. منظورم چیست؟ یه اتفاقی قراره

going to happen. Let's just say, store's going to close. Before the store closes, be here.

بیفته فقط بگوییم، فروشگاه بسته می شود. قبل از بسته شدن فروشگاه، اینجا باشید.

By the time the store closes, be here. All right? Don't come after, that's no good. So,

تا زمان بسته شدن فروشگاه، اینجا باشید. خیلی خوب؟ دنبالش نرو، این خوب نیست. بنابراین،

when we say by the time, we're saying here. Here is the end of that time, and you have

وقتی می گوییم تا زمان، ما اینجا می گوییم. اینجا پایان آن زمان است و شما

to arrive at least by here. At least. If not, before is better. That's it. Before. Before

باید حداقل تا اینجا برسید. حداقل. اگر نه، قبل از آن بهتر است. خودشه. قبل از. قبل از

this. I know, simple. And some of you are going, but I haven't written, and it's so

این. میدونم ساده و برخی از شما می روید، اما من ننوشته ام، و خیلی

difficult. I told you, this was a hard one. It took me a while to find the easiest word

سخت است. بهت گفتم این کار سختی بود مدتی طول کشید تا راحت ترین کلمه ای را پیدا کنم که بتوانم

to give to you. On the dot is easy. So, if we did by the time, you could look at it this

به شما بگویم. روی نقطه آسان است. بنابراین، اگر ما در آن زمان این کار را انجام دادیم، می توانید به این شکل به آن نگاه کنید

way. Time is going this way. Notice the arrow isn't touching because you want to be here

. زمان به این سمت می گذرد. توجه داشته باشید که فلش لمس نمی شود زیرا می خواهید

by this time. Not after, not at. Simple enough. On the dot. Bang. Right there. On the dot.

تا این لحظه اینجا باشید. نه بعد، نه در به اندازه کافی ساده در نقطه. انفجار. همونجا در نقطه.

If you are, it's 5 o'clock, on the dot, it's exactly 4.59, 5.58, 5.57, 5.59. Bang. 5 o'clock.

اگر هستید، ساعت 5 است، روی نقطه، دقیقاً 4.59، 5.58، 5.57، 5.59 است. انفجار. ساعت 5.

On the dot. Exactly. Just in time. If you're like me, and you know you're walking somewhere,

در نقطه. دقیقا. درست سر وقت. اگر شما هم مثل من هستید و می دانید که دارید به جایی می روید،

and the door's about to close, and somebody opens it up, and they're walking through,

و در نزدیک است بسته شود، و کسی آن را باز می کند، و آنها در حال عبور هستند،

and all of a sudden, you're like Usain Bolt or some other fast runner, and you run just

و ناگهان، شما مانند یوسین بولت یا برخی دیگر هستید. دونده سریع دیگر، و شما

in time so you don't have to do the door yourself. You know, you're too lazy to open the door,

به موقع می دوید تا مجبور نباشید خودتان در را انجام دهید. می‌دانی ، تو خیلی تنبلی که در را باز کنی،

you want to just in time or the door would have closed on you. Okay? So, just in time

می‌خواهی به موقع این کار را انجام دهی وگرنه در به رویت بسته می‌شد. باشه؟ بنابراین، دقیقاً به موقع به این

means the time was almost up, but you finished similar to this, but not exactly the same.

معنی است که زمان تقریباً تمام شده بود، اما شما مشابه این کار را تمام کردید، اما دقیقاً یکسان نیست.

You finished just in time because any more, it would have been in trouble. Okay? That's

درست به موقع تموم کردی چون دیگه مشکل داشت. باشه؟ این

the difference. So, this one, if you were any later, psh, too late. This is... This

تفاوت است. بنابراین، این یکی، اگر شما بعدا، psh، خیلی دیر. این است... این

is your limitation. So, even though they look kind of similar, they're not the same.

محدودیت شماست. بنابراین، حتی اگر آنها به نوعی شبیه به نظر می رسند، آنها یکسان نیستند.

And how we're going to practice this is doing the homework. So, here's your homework, and

و اینکه چگونه این را تمرین می کنیم، انجام تکالیف است. بنابراین، این تکالیف شماست، و

I want you to go work on this. Okay? And in the comments, leave the comments below, you

من می خواهم که روی آن کار کنید. باشه؟ و در کامنت ها، نظرات زیر را بنویسید،

will get 10 points for every question you get right. So, you can get a total of 30 points,

به ازای هر سوالی که درست می کنید 10 امتیاز می گیرید . بنابراین، شما می توانید در مجموع 30 امتیاز کسب کنید،

and you guys know how you vote. You give them a thumbs up if you're on YouTube, you give

و بچه ها می دانید که چگونه رای می دهید. اگر در یوتیوب هستید به آن‌ها تحسین می‌کنید،

them a little thumbs up or a little checkmark if you're anywhere else, and that tells the

اگر جای دیگری هستید کمی به آن‌ها علامت می‌دهید، و این به

person who wrote it they did a good job. And we kind of want to show our appreciation,

شخصی که آن را نوشته است می‌گوید کارش را خوب انجام داده است. و ما به نوعی می‌خواهیم قدردانی خود را نشان دهیم،

because if you've watched this whole video and you're still here, you've put the time

زیرا اگر این ویدیو را کامل تماشا کرده‌اید و هنوز اینجا هستید،

in, and if you take the time to actually figure it out, it's nice to give someone a little

زمان گذاشته‌اید، و اگر برای فهمیدن آن وقت بگذارید، خوب است که آن را در اختیار بگذارید. یک نفر کمی

pat on the back, going, "Hey, way to go. You're really here to learn the language." Okay?

به پشتش می زند و می گوید: "هی، خیلی خوبه. تو واقعا اینجا هستی تا زبان یاد بگیری." باشه؟

So, number one, they... Oh, by the way, I should say, I've noticed a lot of you guys

بنابراین، شماره یک، آنها... اوه، اتفاقا، باید بگویم، من متوجه شدم که بسیاری از شما

do do that, and thank you for the ones who put the thumbs up and actually go through

این کار را انجام می‌دهید، و از شما برای کسانی که انگشت شست را بالا می‌آورند و در واقع مرور می‌کنند

and read the comments and help other people out, because you've also made corrections.

و می‌خوانند، تشکر می‌کنم. نظر دهید و به افراد دیگر کمک کنید ، زیرا شما نیز اصلاحاتی انجام داده اید.

Thank you. So, here we go. So, the first question for homework, "They got there just before

متشکرم. پس بزن که بریم. بنابراین، اولین سوال برای تکالیف، "آنها درست قبل از

the plane left." I was told you should say that the plane took off. I know that is correct,

حرکت هواپیما به آنجا رسیدند." به من گفتند باید بگویید که هواپیما بلند شد. می دانم که درست است،

but I didn't have much room. Okay? I've only got this much room to work with. So, the plane

اما فضای زیادی نداشتم. باشه؟ من فقط اینقدر فضا برای کار دارم. بنابراین، هواپیما

took off. They got there. I can't tell you. Sorry. That's your homework. Next, "The ambulance

بلند شد. به آنجا رسیدند. من نمی توانم به شما بگویم. متاسف. این تکلیف شماست. بعد، "آمبولانس

will be there ten minutes." Ooh, that sounds like you need to... It's starting now. They

ده دقیقه آنجا خواهد بود." اوه، به نظر می رسد که شما نیاز دارید... اکنون شروع می شود.

got to get there somewhat now. That's a clue, by the way. I'm giving you a hint. Now, the

الان باید تا حدودی به آنجا برسند. اتفاقاً این یک سرنخ است . من به شما یک اشاره می کنم. حالا

last question of the day is, "The test was over, and Nina wasn't finished. She something...

آخرین سوال روز این است که "آزمون تمام شد و نینا تمام نشده بود. او چیزی...

She ran..." Time. What could that be? Well, you're smart, and I know you watched the lesson

دوید..." زمان. آن چه می تواند باشد؟ خوب، تو باهوشی، و من می دانم که درس را تماشا کردی،

because you're still looking at me, as pretty as I am. Okay? No, I'm not that pretty, I

زیرا هنوز هم به من نگاه می کنی، به همان زیبایی که من هستم. باشه؟ نه، من آنقدرها هم زیبا نیستم،

look like a dog's breakfast. Anyway, listen. Thank you very much for doing the lesson.

شبیه صبحانه سگ ها هستم. به هر حال گوش کن از شما برای انجام درس بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much for studying with us. I always appreciate that there are people

از اینکه با ما مطالعه کردید بسیار سپاسگزاریم. من همیشه قدردانی می کنم که افرادی هستند

out there who want to better themselves. And on that note, if you want to learn or take

که می خواهند خودشان را بهتر کنند. و در این یادداشت، اگر می‌خواهید

on other lessons with other prepositions, that of time or prepositions of place or how

دروس دیگری را با حروف اضافه دیگر، زمان یا حروف اضافه مکان یا نحوه انجام

we do things, you want to go to the source. You want to go to www.engvid.com. Okay? Where

کارها یاد بگیرید، می‌خواهید به منبع بروید. می خواهید به www.engvid.com بروید. باشه؟ جایی که

there are myself and other teachers who will be happy to help you. There's probably about

من و معلمان دیگر هستند که خوشحال می شوند به شما کمک کنند. احتمالاً حدود

1,000 lessons, if not more right now. Go check it out. Anyway, have a good one, and I'll

1000 درس وجود دارد، اگر در حال حاضر بیشتر نباشد. برو چک کن به هر حال خوش بگذره و

see you soon. I'm out of here. Intent.

به زودی میبینمت. من از اینجا خارج شده ام. قصد.