Improve your Vocabulary: Stop saying NICE & BEAUTIFUL!

Steve Banyan, you are stunning.

استیو بانیان، شما خیره کننده هستید.

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

It seems that Mr. E thinks I'm stunning.

به نظر می رسد که آقای E فکر می کند من خیره کننده هستم.

I am, but not the way you think, and by the time I've done this lesson, you'll understand

من هستم، اما نه آنطور که شما فکر می کنید، و زمانی که این درس را انجام دادم، متوجه خواهید شد

why this isn't correct, what he's saying.

که چرا این درست نیست، چه می گوید.

Although the shirt is stunning, I like it, and maybe you do, too.

اگرچه پیراهن خیره کننده است، من آن را دوست دارم، و شاید شما هم دوست داشته باشید.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Now, a lot of students - I did a video on "very", so if you want to see that after this,

در حال حاضر، بسیاری از دانش آموزان - من یک ویدئو در "بسیار"، بنابراین اگر می خواهید ببینید که بعد از این،

it will be helpful.

آن را مفید خواهد بود.

It will explain to you how people use the same word too many times, and it leads to

برای شما توضیح خواهد داد که چگونه مردم یک کلمه را بارها و بارها استفاده می کنند و منجر به

a boring conversation.

یک مکالمه خسته کننده می شود.

We call it "redundant", where you say the same thing again and again.

ما به آن می گوییم "زائد"، جایی که شما بارها و بارها همان چیزی را می گویید.

But more to the point, or to be clearer, it loses accuracy.

اما بیشتر به این نکته، یا واضح تر، دقت را از دست می دهد.

When the words I have on the board are said by native speakers one to another, it gives

وقتی کلماتی که روی تابلو دارم توسط افراد بومی به یکدیگر گفته می شود

a picture.

، تصویری به دست می آید.

I'm going to give you an example in a second, and if I know if I asked a native person this

من در یک ثانیه برای شما مثال می زنم، و اگر بدانم اگر از یک فرد بومی این

and that, they would have a very different picture in their head.

و آن را بپرسم، تصویر بسیار متفاوتی در ذهنشان خواهد بود.

And if you want to become like a native - sorry, become like a native, no one wants to become

و اگر می خواهید شبیه یک بومی شوید - متاسفم ، شبیه یک بومی شوید، هیچ کس نمی خواهد

a native - but if you want to understand native speakers a lot better, and you want to be

بومی شود - اما اگر می خواهید زبان مادری را خیلی بهتر درک کنید، و می خواهید

clearer in your speech, what you want to do is start taking some of these words that most

در گفتار خود واضح تر باشید، آنچه می خواهید برای انجام این کار، شروع به استفاده از برخی از این کلمات کنید که

of you will use the words "beautiful", "cute", "nice", what else do you usually say, and

بیشتر شما از کلمات "زیبا"، "ناز"، "خوب"، چه چیز دیگری معمولاً می گویید و

"cute".

"ناز" استفاده می کنید.

Those are your four words.

این چهار کلمه شماست.

I'm going to give you at least 15, and just for the heck of it, I'll give you three more

من حداقل 15 تا بهت میدم و فقط سه تا دیگه بهت

for a bonus.

جایزه میدم.

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

And be careful and watch, because you'll notice some of these words are going to be repeated

و مراقب باشید و مراقب باشید، زیرا متوجه خواهید شد که برخی از این کلمات

in different categories.

در دسته های مختلف تکرار می شوند.

The categories I've outlined here are "place", "personality", "conversation", a person's

مقوله هایی که من در اینجا بیان کردم عبارتند از: "مکان"، "شخصیت"، "مکالمه"،

physical appearance, but not in a - you know, they've got a big bum or whatever, and also

ظاهر فیزیکی یک فرد، اما نه در یک - می دانید، آنها بداخلاق بزرگی دارند یا هر چیز دیگری، و

a little bit of - because we are all human after all.

همچنین کمی هم - چون بالاخره همه ما انسان هستیم

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, the first thing I want to talk about in place is this word "cute".

بنابراین، اولین چیزی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم این کلمه "ناز" است.

I know I just made fun of it and said, you know, people who don't - or English isn't

من می دانم که من فقط آن را مسخره کردم و گفتم، می دانید، افرادی که این کار را نمی کنند - یا فرض کنید انگلیسی

their first language, let's say.

زبان اول آنها نیست.

I was going to say don't speak English, but if you're watching this video, you clearly

می خواستم بگویم انگلیسی صحبت نکنید، اما اگر این ویدیو را تماشا می کنید، به وضوح

understand some English.

کمی انگلیسی می فهمید.

But I said "cute" was one of the words they go to.

اما من گفتم "ناز" یکی از کلماتی است که می روند.

That's because they think everything's cute, but we do have a meaning in English, and this

این به این دلیل است که آنها فکر می کنند همه چیز زیبا است، اما ما در انگلیسی معنایی داریم و

is funny.

این خنده دار است.

If you hear someone say "cute" and they're talking about your house, they usually think

اگر می شنوید که شخصی می گوید "ناز" و در مورد خانه شما صحبت می کند، معمولا فکر می

it's small.

کند خانه کوچک است.

If I go, "Oh, you know what?

اگر من بروم، "اوه، می دانید چیست؟

Mr. E's got a really cute place."

آقای E واقعاً جای زیبایی دارد."

It's nice.

خوبه.

It's like we talk about it for homes and condos, but we say it's usually small on the small

مثل این است که ما در مورد آن برای خانه ها و کاندوها صحبت می کنیم، اما می گوییم معمولاً در قسمت کوچک کوچک

side and it's nice.

است و خوب است.

Nothing special, but it's nice.

چیز خاصی نیست ولی خوبه

It's, you know, you can go there and think it's nice, but you'll notice how small it

می دانید، می توانید به آنجا بروید و فکر کنید خوب است، اما متوجه خواهید شد که چقدر کوچک

is.

است.

And that's why I put up "condos" and "homes".

و به همین دلیل من "کاندو" و "خانه" را قرار دادم.

The rest of these are for homes, and they could be for galleries or museums or cities,

بقیه اینها برای خانه ها هستند و می توانند برای گالری ها یا موزه ها یا شهرها باشند،

right?

درست است؟

But when it comes down to it, you use "cute" for homes and condos.

اما وقتی نوبت به آن می رسد، برای خانه ها و کاندوها از «ناز» استفاده می کنید.

If you said it about a city, you'd be saying it's not really a city, it's small.

اگر آن را در مورد یک شهر می گفتید، می گفتید که واقعاً یک شهر نیست، کوچک است.

So, some people who come from London, England, or New York City, or Paris, or Cologne, they

بنابراین، برخی از افرادی که از لندن، انگلستان، یا نیویورک، یا پاریس، یا کلن می

come to Toronto and go, "Toronto is a very cute city.

آیند، به تورنتو می آیند و می گویند: "تورنتو یک شهر

It's very cute."

بسیار ناز است. خیلی بامزه است."

Because it's like a city, but not really.

چون مثل یک شهر است، اما نه واقعا.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

Anyway.

به هر حال.

Next, "charming".

بعد، "جذاب کننده".

"Charming" means pleasant.

«جذاب» به معنای دلپذیر است.

Once again, it means nice.

یک بار دیگر به معنای خوب است.

Remember I said "cute", "nice", "good-looking"?

یادت هست گفتم "ناز"، "خوب"، "خوش تیپ"؟

It's different, though.

با این حال متفاوت است.

When someone talks about a place being charming, it means it has character.

وقتی کسی در مورد جذاب بودن مکانی صحبت می کند، به این معنی است که دارای شخصیت است.

There's something unique about it.

چیزی منحصر به فرد در مورد آن وجود دارد.

It's not just nice, it's got its own kind of flavour.

این نه تنها خوب است ، بلکه طعم خاص خود را دارد.

For instance, you go into some homes and they have gloss everywhere, and metal everywhere,

به عنوان مثال، شما وارد برخی از خانه‌ها می‌شوید و همه جا براق هستند، همه جا فلز

and white everywhere, and that's modern.

و همه جا سفید هستند، و این مدرن است.

You probably wouldn't say it's got character.

احتمالاً نمی گویید که شخصیت دارد.

Why?

چرا؟

Because it's modern.

چون مدرن است.

Yeah, I know.

آره میدونم

It's funny, because you think that's special.

خنده دار است، زیرا شما فکر می کنید که خاص است.

But if you go to a house and it's got a nice wood-burning fireplace, it's got bricks on

اما اگر به خانه ای بروید و یک شومینه چوبی خوب داشته باشد، روی دیوارها آجر باشد

the walls, you know, the wall's got bricks, and it's got a wooden floor, and it's got,

، می دانید، دیوار آجر دارد ، و کف آن چوبی است، و

you know, brass going up the stairs, you'd go - the place was really charming.

می دانید، برنجی دارد که بالا می رود. از پله ها می روید - مکان واقعاً جذاب بود.

It had this character to it, it's like from another time.

این کاراکتر را داشت ، مثل زمان دیگری است.

So, we talk about places that are charming as having character.

بنابراین، ما در مورد مکان هایی صحبت می کنیم که دارای شخصیت هستند.

They could also just be something that has a lot of a cultural influence.

آنها همچنین می توانند چیزی باشند که تأثیر فرهنگی زیادی داشته باشد.

Like, I went to a Colombian restaurant two or three years ago, and they decorated it

مثلا من دو سه سال پیش به یک رستوران کلمبیایی رفتم و آن را طوری تزئین کردند

as if it were out of Colombia, and outside it was Toronto.

که انگار خارج از کلمبیا است و بیرون آن تورنتو بود.

So, I stepped inside, whoa, I'm in a different country, and I thought it was really charming

بنابراین، من قدم به داخل گذاشتم، اوه، من در کشور دیگری هستم ، و فکر کردم که واقعاً جذاب است

because it felt authentic, and authentic means real.

زیرا احساس اصالت داشت، و معتبر به معنای واقعی است.

So, it made me enjoy the meal more, because I felt like I was having this real meal in

بنابراین، این باعث شد که از غذا بیشتر لذت ببرم، زیرا احساس می‌کردم این وعده غذایی واقعی را در

a real place that wasn't really there.

مکانی واقعی می‌خورم که واقعاً آنجا نبود.

Okay?

باشه؟

Now, elegant is a bit different.

حالا، ظریف کمی متفاوت است.

Elegant is sophisticated, it's stylish, you know, it's this elegant - well, this isn't

Elegant پیچیده است، شیک است، می‌دانید، این بسیار شیک است - خوب، این

quite elegant, but you get the point.

کاملاً شیک نیست، اما نکته را متوجه شدید.

So, when something's elegant, this might be a gold and black - a gold watch with black

بنابراین، وقتی چیزی شیک است، ممکن است یک ساعت طلایی و مشکی باشد - یک ساعت طلایی با

leather band or something.

نوار چرمی مشکی یا چیز دیگری.

It's stylish, sophisticated, it has taste and gloss.

شیک، پیچیده است ، طعم و براقی دارد.

So, if someone has an elegant home, you know there is probably leather chairs in there

بنابراین، اگر کسی خانه‌ای شیک دارد، می‌دانید که احتمالاً صندلی‌های چرمی و کف چوبی در آن وجود دارد

and a wooden floor.

.

Don't forget the fireplace.

شومینه را فراموش نکنید.

Here's an interesting word, opulent.

این یک کلمه جالب است، مجلل.

Most North Americans won't think of this word when they describe a house, because when I

اکثر مردم آمریکای شمالی هنگام توصیف یک خانه به این کلمه فکر نمی کنند ، زیرا وقتی به

think of the house like this, I think of the biggest house imaginable.

این خانه فکر می کنم، به بزرگترین خانه ای که می توان تصور کرد فکر می کنم.

Inside, they have columns, like Roman columns.

در داخل آنها ستون هایی مانند ستون های رومی دارند.

They also have wooden floors.

آنها همچنین دارای کف چوبی هستند.

They will have ceilings that are 20 feet tall.

آنها سقف هایی به ارتفاع 20 فوت خواهند داشت.

Extremely wealthy people have opulent houses, and this is because the things there are expensive

افراد بسیار ثروتمند خانه های مجلل دارند و این به این دلیل است که چیزهای آنجا گران

and they're luxurious.

و مجلل هستند.

Right?

درست؟

So, they're not things - their couches are not coming from Sears or Walmart.

بنابراین، آنها چیز نیستند - کاناپه های آنها از سیرز یا والمارت نمی آیند.

They're coming from Ralph Lauren couches.

آنها از کاناپه های رالف لورن می آیند.

You buy the shirt, they buy the couch.

شما پیراهن را می خرید، آنها مبل را می خرند.

Okay?

باشه؟

Opulence.

مجلل.

So, I'm going to give you a few more words, because this is for places, right?

بنابراین، من قصد دارم چند کلمه دیگر به شما بگویم، زیرا این برای مکان ها است، درست است؟

So, I'm talking about your homes, if you're visiting someone's house, you might use some

بنابراین، من در مورد خانه های شما صحبت می کنم، اگر به خانه کسی می روید، ممکن است برخی

of these words.

از این کلمات را به کار ببرید.

And even though we said "sophisticated" and "stylish", for instance, for elegant, I didn't

و حتی اگر گفتیم "پیچیده" و "شیک"، به عنوان مثال، برای شیک بودن، من

say it has to be just for wealthy people.

نگفتم که باید فقط برای افراد ثروتمند باشد.

You can have an elegant home and not be wealthy.

شما می توانید خانه ای شیک داشته باشید و ثروتمند نباشید.

It just means you've picked really good things and made the place look really good.

این فقط به این معنی است که چیزهای واقعاً خوبی را انتخاب کرده اید و مکان را واقعاً خوب جلوه داده اید.

Okay?

باشه؟

But when it's opulent, you can smell the money, literally.

اما وقتی مجلل است ، به معنای واقعی کلمه بوی پول را حس می کنید.

Right?

درست؟

I smell rich Corinthian leather as I walk through the passages, or from the oak and

وقتی از گذرگاه ها عبور می کنم، یا از

the pine stairways.

راه پله های بلوط و کاج، بوی چرم غنی کورنتی را می دهم.

Right?

درست؟

And the dust from the marble comes into my nostrils.

و گرد و غبار از سنگ مرمر به سوراخ های بینی من می آید.

Now, these ways we can also talk about people's places, but usually, once again, I put them

اکنون، این راه‌ها می‌توانیم درباره مکان‌های افراد نیز صحبت کنیم ، اما معمولاً، یک بار دیگر، آنها

down here, because this has to do more with a nice, wealthy, or affluent home.

را اینجا می‌گذارم، زیرا این موضوع بیشتر با یک خانه خوب، ثروتمند یا مرفه ارتباط دارد.

Affluent means having money.

مرفه یعنی پول داشتن.

But the funny thing is, we also use these same words for nature, and you've noticed

اما نکته خنده دار این است که ما از همین کلمات برای طبیعت نیز استفاده می کنیم ، و شما متوجه شده اید که

I put the word "nature" beside it, because as I say them, you'll kind of go "Wow, yeah,

من کلمه "طبیعت" را در کنار آن قرار داده ام، زیرا همانطور که آنها را می گویم، به نوعی خواهید گفت "وای، آره،

I've seen a sunset", and it can be truly stunning.

من دارم یک غروب خورشید دیده شده است، و می تواند واقعا خیره کننده باشد.

Perfect example.

مثال کامل

So, if you say somebody's home is stunning, it doesn't necessarily mean it's filled with

بنابراین، اگر می گویید خانه شخصی خیره کننده است، لزوماً به این معنی نیست که پر

lots of wealth.

از ثروت فراوان است.

It just means it could be so well put together, the colours are right, furniture is right,

این فقط به این معنی است که می توان آن را به خوبی کنار هم قرار داد ، رنگ ها مناسب هستند، مبلمان مناسب است،

that you walk in, you're like "Wow, this is really cool".

که وارد آن می شوید، مانند "وای، این واقعاً عالی است".

In North America, we have a lot of TV programs, renovation programs, where you see the house

در آمریکای شمالی، ما برنامه های تلویزیونی زیادی داریم، برنامه های بازسازی، که می بینید

looking one way, and it's okay.

خانه یک طرفه به نظر می رسد و اشکالی ندارد.

You wouldn't say "Oh my gosh, this is terrible", you'd go "It's a house, people live here".

نمی گفتی "اوه خدای من، این وحشتناک است"، می گفتی "این یک خانه است، مردم اینجا زندگی می کنند".

Then they come in and renovate, they fix the house, and you see the people walk in, they

بعد می آیند و بازسازی می کنند، خانه را درست می کنند ، و مردم را می بینید که وارد می شوند، می گویند

go "Oh, wow, oh, oh", and they're stunned, because the change is so dramatic.

"اوه، وای، اوه، اوه" و مبهوت می شوند، زیرا تغییر بسیار چشمگیر است.

Because stunning means that something has hit you, it can be physical, but usually mentally,

از آنجا که خیره کننده به این معنی است که چیزی به شما ضربه زده است ، ممکن است جسمی باشد، اما معمولاً از نظر روحی،

something hits you, and it makes you stop.

چیزی به شما ضربه می زند و باعث توقف شما می شود.

Right there, you're stunned, and it's almost like you can't move, you're just...

همان جا، شما مبهوت شده اید، و تقریباً مثل این است که نمی توانید حرکت کنید، فقط ...

So much information coming in that your brain doesn't know what to do.

آنقدر اطلاعات وارد می شود که مغز شما نمی داند باید چه کار کند.

Stunning.

خیره کننده.

And it means impressive or incredible.

و به معنای چشمگیر یا باورنکردنی است.

And if you've ever seen an Italian sunset over a terrace in, I don't know, I'm trying

و اگر تا به حال غروب آفتاب ایتالیایی را روی یک تراس دیده باشید، نمی دانم، اکنون سعی

to think of now, Tuscany or something, you'd probably go "Oh my god, the sky is like

می کنم به توسکانی یا چیزی دیگر فکر کنم، احتمالاً خواهید گفت: "اوه خدای من، آسمان مانند

filled with colours, it's truly stunning".

پر از رنگ‌ها ، واقعاً خیره‌کننده است».

It makes you...

باعث میشه

Takes your breath away.

... نفست رو میگیره.

You probably want a glass of red wine when you're watching it.

هنگام تماشای آن احتمالاً یک لیوان شراب قرمز میل کنید.

Anyway.

به هر حال.

The next which is similar to that is breathtaking.

بعدی که شبیه آن است نفس گیر است.

These are things that give you a physical reaction to it.

اینها چیزهایی هستند که به شما واکنش فیزیکی نسبت به آن می دهند.

We can say the same thing here, nature, once again it's about nature, usually it's usually

ما می توانیم در اینجا همین را بگوییم، طبیعت، یک بار دیگر در مورد طبیعت است، معمولاً معمولاً

large and beautiful.

بزرگ و زیبا است.

So, when you go into a forest or you're on top of a mountain, maybe you're on Everest,

بنابراین، وقتی به یک جنگل می روید یا بالای یک کوه هستید، شاید در اورست

you're looking down, and you look down on Everest and everything's so small and everything's

هستید، به پایین نگاه می کنید، و از پایین به اورست نگاه می کنید و همه چیز بسیار کوچک است و همه چیز

white and it's beautiful, and you're like "I'm on Everest".

سفید و زیبا است، و شما مثل "من در اورست هستم".

And the sight is breathtaking, it means literally it takes my breath away.

و این منظره نفس گیر است، یعنی به معنای واقعی کلمه نفسم را بند می آورد.

It is so large, because the area, Everest, is tall, and so beautiful that it almost stops

آنقدر بزرگ است، زیرا منطقه، اورست ، بلند و آنقدر زیبا است که تقریباً مانع

you from breathing.

از تنفس شما می شود.

Stops you from thinking, stunning, stops you from breathing, breathtaking.

شما را از فکر کردن باز می دارد، خیره کننده، شما را از نفس کشیدن باز می دارد، نفس گیر.

And it's usually a large, beautiful space.

و معمولاً فضای بزرگ و زیبایی است.

So, you wouldn't go to a small condo, get in the condo and go "My god, it's breathtaking,

بنابراین، شما نمی توانید به یک کانکس کوچک بروید، وارد کاندو شوید و بگویید "خدای من، نفس گیر است،

hold on, hold on, oh yes, it's breathtaking, let me look over here", it's too small.

صبر کن، صبر کن، اوه بله، نفس گیر است، بگذار اینجا را نگاه کنم"، خیلی کوچک است.

Okay?

باشه؟

You can see it just by turning your head.

فقط با چرخاندن سر می توانید آن را ببینید .

But if it's a large mansion with green rolling hills and they play polo up there, it could

اما اگر یک عمارت بزرگ با تپه‌های نورد سبز باشد و آن‌ها چوگان بازی کنند،

be breathtaking, it's beautiful.

می‌تواند نفس‌گیر باشد، زیباست.

But nature itself is breathtaking.

اما خود طبیعت نفس گیر است.

Now, I'm going to give you a word, we don't usually use it for nature, but it can be,

حالا من می خواهم یک کلمه به شما بگویم، ما معمولاً از آن برای طبیعت استفاده نمی کنیم، اما می تواند باشد،

and it talks about a very specific type of nature, but it would also talk about a very

و در مورد نوع خاصی از طبیعت صحبت می کند، اما در مورد نوع خاصی از خانه نیز صحبت می

specific type of home.

کند. .

Rare and special.

کمیاب و خاص.

If someone lives in a castle from 1572 and they've got it done, you know, with modern

اگر کسی در قلعه ای از سال 1572 زندگی می کند و آن را انجام داده است، می دانید، با

things in it, but it looks absolutely perfect, you would say it's exquisite, because this

چیزهای مدرن در آن، اما کاملاً عالی به نظر می رسد، می گویید که نفیس است، زیرا این

thing is rare and very special.

چیز کمیاب و بسیار خاص است.

There's nothing quite like it.

هیچ چیز کاملا شبیه آن وجود ندارد.

So, if you go into, there's a trench, I think the Moranian, I can't remember the trench

بنابراین، اگر وارد آن شوید، یک سنگر وجود دارد، فکر می‌کنم مورانی، من نمی‌توانم سنگر را به خاطر بیاورم

that goes down to the water, so I won't even go there because I forgot, but let's say the

که به سمت آب می‌رود، بنابراین حتی به آنجا نمی‌روم چون فراموش کرده‌ام، اما بیایید بگوییم

Amazon rainforest.

جنگل بارانی آمازون.

I mean, some of the places there are exquisite, because you look and there are flowers, there

منظورم این است که برخی از مکان‌های آنجا نفیس هستند، زیرا شما نگاه می‌کنید و گل‌ها وجود

are nowhere else on the planet Earth, and animals and creatures and people even that

دارد، هیچ جای دیگری در سیاره زمین وجود ندارد، و حیوانات و موجودات و مردمی حتی که

we've never seen.

ما هرگز ندیده‌ایم.

So, the rainforest is exquisite because it's rare and special, it's the only place on Earth

بنابراین، جنگل بارانی نفیس است زیرا کمیاب و خاص است، این تنها مکان روی زمین است که

like it, right?

شبیه آن است، درست است؟

So, we should take care of it, but that's another conversation.

بنابراین، ما باید مراقب آن باشیم، اما این بحث دیگری است.

So, in this case, we've talked about places, and I've given you words that aren't just

بنابراین، در این مورد، ما در مورد مکان ها صحبت کرده ایم و من کلماتی را به شما گفته ام که فقط

beautiful.

زیبا نیستند.

Beautiful could be used here, but we have a better word, breathtaking.

زیبا می تواند در اینجا استفاده شود، اما ما یک کلمه بهتر داریم، نفس گیر.

It's not just cute or nice or good-looking.

این فقط ناز یا خوب یا خوش قیافه نیست.

We can talk about places as well as people, and that's kind of cool, because now you've

ما می‌توانیم در مورد مکان‌ها و همچنین افراد صحبت کنیم، و این خیلی جالب است، زیرا

taken some words you've known and we're using them to show new words you can now use and

اکنون برخی از کلماتی را که می‌شناختید انتخاب کرده‌اید و ما از آنها برای نشان دادن کلمات جدیدی استفاده می‌کنیم که اکنون می‌توانید استفاده کنید و

elevate your conversation.

مکالمه خود را ارتقا دهید.

And if you've noticed the way I said it, just saying, "Hey, your place is really cute."

و اگر به روشی که گفتم دقت کرده اید، فقط بگویید: "هی، جای تو واقعاً بامزه است."

I'd go, "Thank you.

میگفتم "ممنون.

I know it's small, you know it's small, but at least you think it's attractive."

میدونم کوچیکه، تو میدونی کوچیکه ولی حداقل فکر میکنی جذابه."

So, you're getting much more accurate on the way you speak to people, and it's not just

بنابراین، شما در نحوه صحبت کردن با مردم بسیار دقیق تر می شوید، و این فقط

about people are cute.

در مورد دوست داشتنی بودن افراد نیست.

You can see we can use it in different ways, okay?

می بینید که ما می توانیم از آن به روش های مختلف استفاده کنیم، خوب؟

Next, let's talk about personality.

بعد، بیایید در مورد شخصیت صحبت کنیم.

I know you want to talk about people, but you have your four words, and I want to break

می‌دانم که می‌خواهی در مورد مردم صحبت کنی، اما چهار کلمه‌ی خودت را داری، و من می‌خواهم

that habit to give you a little bit more, you know, of an expansive vocabulary, a larger

این عادت را کنار بگذارم تا کمی بیشتر به تو بدهم، می‌دانی، واژگان گسترده‌تر، واژگان بزرگ‌تری

vocabulary.

.

So, let's talk about people.

بنابراین، بیایید در مورد مردم صحبت کنیم.

What do you say when you meet someone like, "Hi, my name's Jenny.

وقتی با کسی روبرو می شوید چه می گویید: "سلام، اسم من جنی است.

I'm on the cheerleading team, and I also like skiing, and I also like..."

من در تیم تشویق کننده هستم، و همچنین اسکی را دوست دارم، و همچنین دوست دارم..."

And they're always so happy, and it's just like bubbles are coming off them, like pop,

و آنها همیشه بسیار خوشحال هستند، و این فقط اگر در ایالات متحده هستید، مانند حباب ها از آنها بیرون می آیند، مانند پاپ

right, or soda, if you're in the States.

، راست یا نوشابه .

It's like, what?

مثل اینکه چیه؟

We say effervescent, bubbly, and fizzy.

می گوییم جوشان، حباب دار و گازدار.

Fizzy is what's in those drinks, like a cola, and those fizzes are making you feel good.

گازدار همان چیزی است که در آن نوشیدنی ها وجود دارد، مانند کولا، و آن گازها احساس خوبی به شما می دهند.

Bubbly means kind of excited and happy, so when somebody's effervescent, and trust me,

Bubbly به معنای نوعی هیجان زده و خوشحال است، بنابراین وقتی کسی جوشان است، و به من اعتماد کنید،

most people aren't going to say this word, so when you say, "I like Joanie.

اکثر مردم این کلمه را نمی گویند، بنابراین وقتی می گویید "من جوانی را دوست دارم.

She's got an effervescent personality", they'll be like, "Damn, where'd you go to school?

او شخصیتی جوشان دارد"، آنها مانند "لعنتی، کجا مدرسه رفتی؟

We didn't learn that in our school.

ما این را در مدرسه خود یاد نگرفتیم.

You go to dictionary?" and you go, "Yes, it's called my mind."

شما به فرهنگ لغت می روی؟" و شما می‌گویید: "بله، اسمش ذهن من است."

Okay, so, effervescent.

خوب، پس، جوشان.

Now, we usually, I have to be honest, it's not usually used for men, and it's usually

حالا ما معمولاً، راستش را بخواهم، معمولاً برای آقایان استفاده نمی‌شود و

used for younger women, and I'm saying, like, teenage girls up to their 20s will probably

معمولاً برای خانم‌های جوان‌تر استفاده می‌شود و من می‌گویم دختران نوجوان تا ۲۰ سالگی احتمالاً

be effervescent.

جوش‌آور خواهند بود.

If you say an older woman is effervescent, it would be a compliment, but kind of a strange

اگر می گویید یک زن مسن جوش می زند، این یک تعریف و تمجید خواهد بود، اما به نوعی عجیب

one, because then she probably wouldn't want to be seen like a little girl.

است، زیرا در این صورت احتمالاً نمی خواهد مانند یک دختر بچه دیده شود.

And if you said a big, burly guy, "He's effervescent", they go, "I'll kick your butt if you say that

و اگر به یک مرد درشت هیکل و تنومند بگویی: «او جوشان است» ، می‌گویند: «اگر دوباره این حرف را بزنی، به باسنت لگد می‌زنم

again."

».

Because he doesn't want to be bubbly.

چون نمی‌خواهد حبابی باشد.

Now, for some of you guys who think in a box, it doesn't mean gay, it means happy.

حالا، برای برخی از شما که در یک جعبه فکر می کنید، این به معنای همجنس گرا نیست، بلکه به معنای خوشحالی است.

And it means, like, really happy and jumpy and full of energy, just like when you crack

و این یعنی واقعاً شاد و پرانرژی و پر انرژی، درست مثل زمانی که

open a Coke and the bubbles come up.

یک کوکاکولا را باز می‌کنید و حباب‌ها بالا می‌آیند.

Next, demure.

بعد، متانت.

This is a funny word to me, because it sounds so heavy and so depressing, but demure just

این کلمه برای من خنده دار است، زیرا بسیار سنگین و افسرده کننده به نظر می رسد، اما فروتنی فقط

means to be shy and reserved.

به معنای خجالتی بودن و خودداری است.

So, for some of you guys who only know the word "someone is shy", this word is a little

بنابراین، برای برخی از شما که فقط کلمه "کسی خجالتی است" را می دانید، این کلمه

bit more technical, because someone can seem shy, but they're reserved, meaning they're

کمی فنی تر است، زیرا ممکن است کسی خجالتی به نظر برسد ، اما محتاط است، به این معنی که

not necessarily shy, they just don't like to speak.

لزوما خجالتی نیست ، فقط این کار را انجام می دهد. دوست ندارم حرف بزنم

They want to - they're conservative, so they speak when necessary and not - speak only

آنها می خواهند - آنها محافظه کار هستند، بنابراین در مواقع ضروری صحبت می کنند و نه - فقط در مواقع ضروری صحبت می کنند

when necessary and not more than that.

و نه بیشتر از آن.

So, if you say this man or this woman is demure, it doesn't mean they're completely shy, but

بنابراین، اگر می گویید این مرد یا این زن فروتن است، به این معنی نیست که آنها کاملاً خجالتی هستند، بلکه

they are going to be reserved and they may be shy.

محتاط هستند و ممکن است خجالتی باشند.

But it's also to speak to older people, because kids, you can say, are shy.

اما صحبت با افراد مسن تر نیز می باشد ، زیرا می توان گفت که بچه ها خجالتی هستند.

As a grown man, you don't want to say "he's shy".

به عنوان یک مرد بالغ، شما نمی خواهید بگویید "او خجالتی است".

If you say "he's rather demure", then it gets to play with reserved, so you're giving him

اگر می گویید "او نسبتاً فروتن است"، در این صورت باید با محجوب بازی کرد، بنابراین به او

that kind of respect, but also the understanding of shy, so the other person understands, okay,

احترام می گذارید، اما همچنین درک خجالتی بودن را به او می دهید، بنابراین طرف مقابل می فهمد، بسیار خوب،

they're not going to be running around the room like James, talking to everybody.

آنها این کار را نمی کنند. مثل جیمز دور اتاق دوید و با همه صحبت کرد.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

So, next, because we've got bubbly, then we've got almost the exact opposite.

بنابراین، در مرحله بعد، چون ما حبابی داریم، پس تقریباً برعکس آن را داریم.

We've got easygoing.

ما راحت هستیم

This is your kind of guy, as you come in the room, and you know what I'm saying?

این پسر شماست، وقتی وارد اتاق می شوید و می دانید من چه می گویم؟

You know, not Brad Pitt, but the other guy.

می دانید، نه براد پیت، بلکه آن مرد دیگر.

He's always kind of soft when he speaks, he's from Texas.

او همیشه وقتی صحبت می کند نرم است، او اهل تگزاس است.

Can't remember his name right now, you know what I'm saying?

الان اسمش یادم نمیاد، میدونی چی میگم؟

I forgot.

فراموش کردم.

I can see his face, but I can't remember his name.

صورتش را می بینم اما اسمش را به خاطر نمی آورم.

Easygoing is they're relaxed, and they're patient, so they're good with kids.

راحت بودن این است که آنها آرام هستند و صبور هستند، بنابراین با بچه ها خوب هستند.

If you trip on them, they're like "No problem, it's okay".

اگر به آنها سفر کنید، آنها مانند "مشکلی نیست، اشکالی ندارد" هستند.

It's not that they're weak and you can do anything you want, they're just, they're really

اینطور نیست که آنها ضعیف هستند و شما می توانید هر کاری که بخواهید انجام دهید، آنها فقط هستند، آنها واقعاً

pleasant to be around, they're relaxed.

لذت بخش هستند، آنها آرام هستند.

So they want you to be relaxed, they want everybody to have a good old time and just

بنابراین آنها می خواهند که شما آرام باشید، آنها می خواهند که همه اوقات خوبی را سپری کنند و فقط

relax.

استراحت کنند.

Matthew McConaughey.

متیو مک کانهی.

Hey, hey, you know him, never wears a shirt, McConaughey.

هی، هی، شما او را می شناسید، هرگز پیراهن نمی پوشد، مک کانهی.

If you watch him talking, he's got a drawl, he's from Texas.

اگر صحبت های او را تماشا کنید، او یک قرعه کشی دارد، او اهل تگزاس است.

You just want to sit down and go "Can I go to bed now?"

شما فقط می خواهید بنشینید و بگویید "می توانم الان برم بخوابم؟"

He's really kind of cool like that.

اون واقعا یه جورایی باحاله

That's Matthew.

این متیو است.

Okay?

باشه؟

Charming, charming.

جذاب، جذاب.

For those of you who know I like superheroes, you'll know I'm going to talk about the number

برای کسانی از شما که می‌دانید من ابرقهرمان‌ها را دوست دارم، می‌دانید که در مورد مرد شماره یک صحبت خواهم کرد

one guy.

.

But I'll give you the obvious one for you guys.

اما من یک مورد واضح را برای شما بچه ها به شما می دهم.

Tony Stark is charming.

تونی استارک جذاب است.

If you watch Iron Man, he's charming, he knows how to talk to people, people like him, and

اگر مرد آهنی را تماشا کنید، او جذاب است، می‌داند چگونه با مردم، افرادی مثل او صحبت کند، و

he's got that kind of swagger, he's kind of cool.

از این نوع فحاشی برخوردار است، او به نوعی باحال است.

James Bond is charming.

جیمز باند جذاب است.

James Greer, James Greer, or should I say Bond, James Bond.

جیمز گریر، جیمز گریر، یا باید بگویم باند، جیمز باند.

People are like "Wow, he's so cool, man.

مردم مثل "وای، او خیلی باحال است، مرد.

He's charming."

او جذاب است."

They're attractive, and they're - nice isn't quite the word there.

آنها جذاب هستند، و آنها - خوب است کاملا کلمه وجود ندارد.

Nice is, they are nice enough to make you feel comfortable.

خوب است، آنها به اندازه کافی خوب هستند تا به شما احساس راحتی کنند.

They might not say always nice things, but they will make you smile and go "That's funny.

آنها ممکن است همیشه چیزهای خوبی نگویند، اما باعث می شوند شما لبخند بزنید و بگویید: "این خنده دار است.

He insulted me, but I thought it was funny, too."

او به من توهین کرد، اما من فکر کردم خنده دار است."

Or "Wow, you said something that made me feel really good."

یا "وای، چیزی گفتی که به من احساس خوبی داد."

Charming people know how to speak to people that they feel good when they're around them.

افراد جذاب می دانند چگونه با مردم صحبت کنند که وقتی در اطرافشان هستند احساس خوبی دارند.

Right?

درست؟

And everybody has a good time because they are magnetic, they bring people to them.

و به همه خوش می گذرد چون مغناطیسی هستند، مردم را به سمت خود می آورند.

Now, remember, this is just personality.

حالا، به یاد داشته باشید، این فقط شخصیت است.

We haven't talked about what people look like.

ما در مورد ظاهر مردم صحبت نکرده ایم .

I'm like, yeah, it's about time you up your vocabulary, because we teach people, you know,

من فکر می کنم، بله، وقت آن رسیده است که دایره لغات خود را افزایش دهید ، زیرا ما به افراد، شما می دانید،

tall, short, fat, and I'm like, why don't we do something a bit more and give them a

قدبلند، کوتاه قد، چاق، یاد می دهیم، و من فکر می کنم، چرا یک مقدار بیشتر انجام ندهیم و کمی به آنها بدهیم.

little bit more interesting conversation to have, because in your own language, you would

گفتگوی جالب تری برای انجام دادن، زیرا به زبان خودتان،

be able to describe a person more than "This man is tall, and he is very skinny."

می توانید فردی را بیشتر از "این مرد قد بلند و بسیار لاغر است" توصیف کنید.

You'd also say "He's very charming, I like him."

شما همچنین می گویید "او بسیار جذاب است، من او را دوست دارم."

You know?

میدونی؟

His wife has an effervescent personality, which would lead people to go "What do you mean

همسرش شخصیتی جوشان دارد که مردم را به این سمت سوق می دهد که «منظورت

by that?" and expand your conversation capability.

از آن چیست؟» و قابلیت مکالمه خود را گسترش دهید.

Back to the board.

برگشت به تابلو

Next, we're going to go to open-minded.

در مرحله بعد، ما قصد داریم به سمت افکار باز برویم.

This is interesting, because enough students don't know this.

این جالب است، زیرا تعداد زیادی از دانش آموزان این را نمی دانند.

Open-minded, and I say this because I would like to think I'm open-minded, but I'm in

ذهن باز، و من این را می گویم چون دوست دارم فکر کنم ذهن باز هستم، اما در

North America.

آمریکای شمالی هستم.

If I went to another country, I may not be as open-minded, and in my country, but I'm

اگر به کشور دیگری رفتم، ممکن است آنقدرها ذهن باز نباشم و در کشور خودم، اما

very open-minded, because maybe I don't have the ability to accept new ideas.

بسیار ذهن باز هستم، زیرا شاید توانایی پذیرش ایده های جدید را نداشته باشم.

So, when you say somebody is open-minded, it means you can bring something they've never

بنابراین، وقتی می گویید کسی ذهن باز دارد، به این معنی است که می توانید چیزی را بیاورید که او هرگز

heard about, and they'll go "Okay, that seems reasonable."

در مورد آن نشنیده است، و او می گوید: "خوب، منطقی به نظر می رسد."

It doesn't mean they believe everything they're told, but they're willing to listen to new

این بدان معنا نیست که آنها هر چیزی را که به آنها گفته می شود باور می کنند ، اما مایلند به ایده های جدید گوش دهند

ideas and think about them.

و در مورد آنها فکر کنند.

Now, some of you are like "What?"

حالا، برخی از شما مانند "چی؟"

I'm like "Yeah, me too."

من مثل "آره، من هم" هستم.

It doesn't happen all that often.

این خیلی اوقات اتفاق نمی افتد.

It does.

این کار را انجام می دهد.

You get people who are open-minded, but an open-minded person is really cool.

شما افرادی را به دست می آورید که ذهن باز دارند، اما یک فرد با ذهن باز واقعاً باحال است.

I mean, and if they had most of these things, if they were charming, easy-going, and open-minded,

منظورم این است که اگر بیشتر این چیزها را داشتند، اگر جذاب، راحت و گشاده روی بودند

the world is theirs.

، دنیا مال آنهاست.

People just love them to death, because these are rare people.

مردم فقط تا حد مرگ آنها را دوست دارند، زیرا این افراد کمیاب هستند.

You want to get some of these characteristics, yeah?

شما می خواهید برخی از این ویژگی ها را به دست آورید، بله؟

I do, right?

انجام می دهم، درست است؟

I wouldn't mind being effervescent, a little bubbly here and there.

بدم نمی‌آید که این‌جا و آنجا جوشان، کمی حباب‌دار باشم.

Now, I put these ones in blue underneath, just as I did blue over there, to show you

حالا، من اینها را به رنگ آبی در زیر قرار دادم، درست همانطور که آبی را در آنجا انجام دادم، تا نشان دهم

wouldn't say someone's enjoyable, pleasant, or enlightening.

که نمی گویید کسی لذت بخش ، دلپذیر یا روشنگر است.

This is conversation.

این مکالمه است

It's a way of saying "So, what was the conversation like with Mr. E?"

این روشی است برای گفتن "خب ، گفتگو با آقای E چگونه بود؟"

"Oh, it was rather enjoyable."

"اوه، نسبتا لذت بخش بود."

It means I had fun, I enjoyed it, it was nice chatting with him.

یعنی لذت بردم، لذت بردم، چت کردن با او خوب بود.

This one means fun, this means good.

این یکی یعنی سرگرمی، این یعنی خوب.

It was pleasant, it was nice, and the last one is interesting, enlightening means I learned

دلنشین بود، خوب بود و آخری جالب بود، روشنگر یعنی چیزی یاد

something.

گرفتم.

So, if you say a conversation was enjoyable, it means maybe they talked about a few jokes,

بنابراین، اگر می گویید یک مکالمه لذت بخش بود، به این معنی است که شاید آنها در مورد چند جوک

you talked about people you knew, and you had fun, right?

صحبت کرده اند، شما در مورد افرادی که می شناسید صحبت کرده اید و به شما خوش می گذرد، درست است؟

It was fun.

سرگرم کننده بود.

Pleasant, you can see the word "please" coming for pleasing, means it made you happy.

خوشایند، شما می توانید کلمه "لطفا" را ببینید که برای خوشایند آمده است، یعنی شما را خوشحال کرده است.

It was a pleasant conversation, it was a good conversation.

گفتگوی دلنشینی بود، گفتگوی خوبی بود.

An enjoyable conversation doesn't have to be a nice or good one, it just means at the

لازم نیست یک مکالمه لذت بخش خوب یا خوب باشد، فقط به این معنی است که در آن

time maybe you were debating and you had a good time chatting about it, that was enjoyable.

زمان ممکن است شما در حال بحث و گفتگو بودید و در مورد آن صحبت می کردید، لذت بخش بود.

It doesn't necessarily mean pleasant.

لزوماً به معنای خوشایند نیست.

Pleasant means it made you smile, it was nice, you talked about puppies and kittens, or someone's

خوشایند یعنی باعث شد لبخند بزنی، خوب بود ، در مورد توله سگ و بچه گربه صحبت کردی

having children, or someone's getting married, it was pleasant, it was nice.

، یا کسی بچه دار می شود، یا یکی ازدواج می کند، خوشایند بود، خوب بود.

Enlightening is interesting because it means when I finished talking to this person, I

روشنگری جالب است زیرا به این معنی است که وقتی صحبت با این شخص را تمام کردم،

learned something I didn't know before.

چیزی را یاد گرفتم که قبلاً نمی دانستم.

I grew as a human being, I learned something new, so it was enlightening, I learned something.

من به عنوان یک انسان بزرگ شدم، چیز جدیدی یاد گرفتم ، پس روشنگر بود، چیزی یاد گرفتم.

And that's really cool.

و این واقعا عالی است.

Now finally, let's get to the one that most people wanted to start with, and the reason

حالا در نهایت، بیایید به موردی برسیم که اکثر مردم می‌خواستند با آن شروع کنند، و

why I did these first is because I want you to learn something new before we go over something

دلیل اینکه من این کارها را برای اولین بار انجام دادم این است که می‌خواهم قبل از اینکه به چیزی

you already know.

که قبلاً می‌دانید، چیز جدیدی یاد بگیرید.

Some of these you're going to see, and you'll go, "We know these ones", and I'll go, "Yeah,

برخی از اینها را می‌بینید، و می‌روید، «ما این‌ها را می‌شناسیم» و من می‌روم، «آره،

I know."

می‌دانم».

But you'll see how some of these are on the other side of the board, and then seeing how

اما شما خواهید دید که چگونه برخی از اینها در طرف دیگر صفحه هستند، و سپس خواهید دید که چگونه

I got you to understand the idea here, so when we go here, you can see, oh, it's not

من شما را به درک ایده اینجا واداشتم، بنابراین وقتی به اینجا می رویم، می توانید ببینید، اوه،

just he is cute, she is cute, I can use it for something else, right?

او فقط ناز نیست، او ناز است، من می توانم از آن برای چیز دیگری استفاده کنم، درست است؟

I think I also have breathtaking, same thing, right?

فکر می‌کنم من هم نفس‌گیر دارم، درسته؟

So, let's go to the board and check it out.

بنابراین، بیایید به تابلو برویم و آن را بررسی کنیم.

Cute.

جذاب.

Cute means attractive.

ناز یعنی جذاب.

It doesn't mean that they're beautiful, but if you go, "Hey, she's kind of cute", it means

این به این معنی نیست که آنها زیبا هستند، اما اگر بگویید "هی، او یک جورایی ناز است"، به این معنی است

they are attractive, and probably a little bit more than normal attractive.

که آنها جذاب هستند و احتمالاً کمی بیشتر از جذابیت معمولی هستند.

You wouldn't say somebody who is 50/50 is cute, you'd say they're okay.

شما نمی گویید کسی که 50/50 است بامزه است، می گویید او خوب است.

They're okay.

اونا خوبن

But if they're cute, they're a little bit better than that, you know?

اما اگر آنها ناز هستند، کمی بهتر از این هستند، می دانید؟

He's kind of cute, she's kind of cute, it means I find you attractive.

اون یه جورایی بامزه، اون یه جورایی بامزه ، یعنی من تو رو جذاب میبینم.

Which is the next word, attractive.

که کلمه بعدی، جذاب است.

Attract - what does it mean?

جذب - به چه معناست؟

Like a magnet?

مثل آهنربا؟

Brings it to you.

آن را برای شما می آورد.

When someone is attractive, they bring attention to themselves.

وقتی کسی جذاب است، توجه را به خودش جلب می کند.

You find them something nice and pleasant to look at, right?

شما آنها را چیزی خوب و دلپذیر برای نگاه کردن پیدا می کنید، درست است؟

So, when you say someone's attractive, you're going to say people look at them.

بنابراین، وقتی می گویید فردی جذاب است، می گویید مردم به او نگاه می کنند.

So, once again, they're not 50, like okay or so-so.

بنابراین، یک بار دیگر، آنها 50 ساله نیستند، مثل خوب یا فلان.

And by the way, okay and so-so are attributes you can say about someone.

و به هر حال، خوب و به همین ترتیب ویژگی هایی هستند که می توانید در مورد کسی بگویید.

If you say, "Hey, is James good-looking?", "He's so-so", which is true, it means not

اگر بگویید: "هی، جیمز خوش قیافه است؟"، "او چنین است"، که درست است، به این معنی است که نه

great-looking, not ugly-ugly, but not great-looking either, "He's so-so", it's okay, right?

خوش قیافه، نه زشت و نه زشت، بلکه خوش قیافه هم نیست، "او خیلی خوب است" "، اشکالی ندارد، درست است؟

Handsome.

خوش قیافه.

Well, when someone's handsome, it's usually they have that square - if they're a guy,

خوب، وقتی کسی خوش تیپ است، معمولاً آن مربع را دارد - اگر پسر است

they have a square jaw, Superman.

، فک مربعی دارد، سوپرمن.

Square jaw, high cheekbones, those eyes, right?

فک مربع، گونه های بلند، آن چشم ها، درست است؟

So, when we say handsome, it's usually reserved for men.

بنابراین، وقتی می گوییم خوش تیپ ، معمولاً مختص مردان است.

Funny enough, it's also for women.

به اندازه کافی خنده دار است ، همچنین برای زنان است.

Two types of women.

دو نوع زن

An older woman can be handsome, which means she is mature and attractive.

یک زن مسن می تواند خوش تیپ باشد، به این معنی که او بالغ و جذاب است.

So when you look at her, she is attractive, but she's mature.

بنابراین وقتی به او نگاه می کنید، جذاب است، اما بالغ است.

She's not 20, she's not 30, she's probably 40s, 50s, maybe 50s, 60s, and there's - she's

او نه 20 ساله است، نه 30 ساله، او احتمالاً 40 ساله، 50 ساله، شاید 50 ساله، 60 ساله است، و وجود دارد - او

a good-looking woman.

یک زن خوش قیافه است.

I'm trying to think of like Dame - the one that played in the Bond movies, Judi Dench.

من سعی می‌کنم به دیم فکر کنم - جودی دنچ که در فیلم‌های باند بازی کرد.

She's a handsome woman.

او یک زن خوش تیپ است.

You go, "She's old."

شما بروید، "او پیر است."

I go, "Yeah, but is she ugly?"

میگم آره ولی اون زشته؟

"No, no, she's attractive."

"نه، نه، او جذاب است."

Well, you can't say she's beautiful and ravishing, no, because they're like - but she is handsome.

خوب، نمی توان گفت که او زیبا و جذاب است، نه، زیرا آنها شبیه هستند - اما او خوش تیپ است.

She's an attractive woman.

او یک زن جذاب است.

He's like, "Yeah.

او مثل "آره.

Yeah, she is."

بله، او است."

Now, I said for an older, mature woman, now when a woman is younger, but maybe she has

حالا من برای یک زن مسن و بالغ گفتم، حالا وقتی یک زن جوانتر است، اما ممکن

a square jaw, like she has strong features, she doesn't look like a man because some of

است فک مربعی داشته باشد، مثل اینکه ویژگی های قوی دارد، شبیه یک مرد نیست، زیرا بعضی از

you go, "She look like man, yeah?"

شما می گویید: "او شبیه است. مرد، آره؟"

I'm like, "No, she doesn't."

من می گویم، "نه، او نمی کند."

But she might have high cheekbones, a square jaw.

اما او ممکن است گونه های بلند ، فک مربعی داشته باشد.

It's not soft like Barbie, but she's good-looking, but there's a strength in her face.

مثل باربی نرم نیست، اما خوش قیافه است، اما قدرتی در چهره اش وجود دارد.

I like to think of Rocky - Bridgette Nielsen from Rocky - when you see her, she's got the

من دوست دارم به راکی ​​فکر کنم - بریجت نیلسن از راکی ​​- وقتی او را می بینید

blonde hair, and she's like, "I'm a Russian woman."

موهای بلوند دارد و می گوید: "من یک زن روسی هستم."

And you're like, "Whoa, she's good-looking, but I'm scared."

و شما می گویید: "اوه، او خوش قیافه است، اما من می ترسم."

She's a handsome woman.

او یک زن خوش تیپ است.

Not soft.

نرم نیست.

Sharp, strong features.

ویژگی های تیز و قوی

Handsome.

خوش قیافه.

So this can be used for men and women.

بنابراین این می تواند برای مردان و زنان استفاده شود.

Men is - any man can be handsome after he becomes a man, so you wouldn't say a boy is handsome.

مردان است - هر مردی بعد از مرد شدن می تواند خوش تیپ باشد، بنابراین نمی توان گفت که یک پسر خوش تیپ است.

Boys and girls are usually cute, but if a man is, you know, 16, 18 and up, he can be

پسرها و دخترها معمولاً بامزه هستند، اما اگر مردی 16، 18 سال به بالا باشد، می تواند

handsome from 16 up to 80 if people think he's that good-looking.

از 16 تا 80 سال خوش تیپ باشد، اگر مردم فکر کنند او آنقدر خوش تیپ است.

And a woman, two different ways.

و یک زن، دو راه متفاوت.

She can be younger and handsome with strong features, or a more mature woman who's handsome

او می‌تواند جوان‌تر و خوش‌تیپ‌تر با ویژگی‌های قوی‌تر باشد، یا زن بالغ‌تری باشد که خوش‌تیپ‌تر باشد،

because she's older.

زیرا سنش بالاتر است.

Next, good-looking.

بعد، خوش قیافه.

You've heard that one before.

شما قبلاً آن را شنیده اید.

Good to look at.

خوب است نگاه کنید.

That's what it means.

معنی آن همین است.

Good to look at.

خوب است نگاه کنید.

Good-looking.

خوش تیپ.

Need we say more?

آیا باید بیشتر بگوییم؟

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I think you know what that means.

فکر کنم میدونی یعنی چی

What about stunning?

خیره کننده چطور؟

I already explained it to you.

قبلا برات توضیح دادم

Do you remember what I said to this?

یادت هست به این چه گفتم؟

Like you walk into a wall, you're stunned, your brain goes, "What just happened to me?"

مثل اینکه وارد دیوار می شوی، مات و مبهوت می شوی ، مغزت می گوید: "چی شد؟"

The same as when you look at nature, you get - when you see a sunset, you're like, "Oh

همانطور که وقتی به طبیعت نگاه می‌کنید ، متوجه می‌شوید - وقتی غروب خورشید را می‌بینید، مثل "وای

my god, it's stunning", and you just shut your mouth, and you look.

خدای من، خیره کننده است" و فقط دهان خود را می بندید و نگاه می کنید.

The same can be said when you see a human being.

وقتی یک انسان را می بینید همین را می توان گفت.

You're walking down the street, minding your business, you've never seen something that

شما در خیابان راه می روید و به کار خود فکر می کنید ، تا به حال چیزی به آن

beautiful walk by you before.

زیبایی در کنار خود ندیده اید.

You stop, you physically stop, your mouth stops, maybe your mouth falls open, and your

شما می ایستید، از نظر فیزیکی می ایستید، دهانتان می ایستد، شاید دهانتان باز شود، و

head just rotates.

سرتان فقط می چرخد.

That person's stunning.

آن شخص خیره کننده است

It means so good-looking, they stopped my thought process.

یعنی آنقدر خوش تیپ، روند فکرم را متوقف کردند.

They interrupted my thought process, that whatever I was thinking about, I stopped to

آنها روند فکر مرا قطع کردند که هر چه فکر می کردم متوقف شدم تا

pay attention to them.

به آنها توجه کنم.

Remember I talked about breathtaking?

یادت هست در مورد نفس گیر صحبت کردم؟

What does that do?

چه کاری انجام می دهد؟

I'll give you examples, because I gave you the example here.

من برای شما مثال می زنم، زیرا مثال را در اینجا برای شما آورده ام.

Nature can be breathtaking.

طبیعت می تواند نفس گیر باشد.

A father seeing his daughter walk down the stairs in her bridal dress, remembering she

پدری که می بیند دخترش با لباس عروسش از پله ها پایین می رود ، به یاد می آورد که

was a little girl, now she's a woman, and she's wearing that white dress, thinking the

او یک دختر بچه است، حالا او یک زن است، و او آن لباس سفید را پوشیده است، و فکر می کند

best he's ever seen his daughter, will have a tear, and he probably won't speak because

بهترین چیزی که تا به حال دخترش را دیده است، اشک خواهد ریخت، و احتمالا صحبت نمی

it's breathtaking seeing how beautiful she is.

کند زیرا دیدن او چقدر زیبا است.

A woman seeing her child for the first time ever, who might not say anything, she'll be

زنی که برای اولین بار فرزندش را می بیند ، ممکن است چیزی نگوید،

stunned, tears rolling down her face, it's breathtaking.

مات و مبهوت می شود، اشک روی صورتش می غلتد، نفس گیر است.

It takes your breath away.

نفست را می گیرد.

Something is so beautiful, it stops, and we use this term because it stops a natural function

چیزی بسیار زیباست، متوقف می‌شود، و ما از این اصطلاح استفاده می‌کنیم زیرا عملکرد طبیعی را

you don't have control over.

که شما کنترلی روی آن ندارید متوقف می‌کند.

You breathe whether you think about it or not.

چه به آن فکر کنی یا نه، نفس می کشی.

When something's breathtaking, you'll go, and it just stops.

وقتی چیزی نفس گیر است، شما می روید، و فقط متوقف می شود.

Brain goes, "Don't breathe.

مغز می گوید: "نفس نکش.

We've already been stunned, now we're not breathing.

ما قبلاً مات و مبهوت شده بودیم، حالا نفس نمی کشیم.

This is incredibly beautiful."

این فوق العاده زیباست."

Breathtaking.

مهیج.

Gorgeous.

جذاب.

I love gorgeous, because gorgeous has - to gorge oneself means to eat and fill oneself

من زرق و برق دار را دوست دارم، زیرا زرق و برق دار است - خود گول زدن به معنای خوردن و پر کردن خود

with something.

با چیزی است.

Gorgeous, in this case, means to fill the eyes with something.

زرق و برق دار، در این مورد، به معنای پر کردن چشم با چیزی است.

So if someone says, "Somebody is gorgeous", it means I want to eat you up with my eyes.

بنابراین اگر کسی بگوید "کسی زیباست" به این معنی است که می خواهم تو را با چشمانم بخورم.

You're just so beautiful.

تو خیلی زیبا هستی

You're so beautiful, it's too good to be true, can't keep my eyes off of you, and that's

تو خیلی زیبا هستی، برای واقعی بودن خیلی خوب است، نمی توانم چشمانم را از تو دور کنم، و

what it is.

همین است.

You're so gorgeous, it's just like, oh, I want more of you.

تو خیلی زرق و برق دار هستی، مثل اینکه، اوه، من بیشتر از تو می خواهم.

I want to see more and more of you, okay?

من می خواهم بیشتر و بیشتر شما را ببینم، باشه؟

These words, if you say - okay, if you say someone's cute, attractive, handsome, or good-looking,

این کلمات، اگر بگویید - باشه، اگر کسی را بامزه، جذاب، خوش تیپ یا خوش قیافه بگویید

those are nice, and people will say them in pleasant conversation.

، خوب هستند و مردم آنها را در مکالمه دلپذیر می گویند.

Rarely will they say stunning, breathtaking, or gorgeous.

به ندرت می گویند خیره کننده ، نفس گیر یا زرق و برق دار.

If you see someone talking about another person - okay, ladies, I'll give you this.

اگر دیدید کسی در مورد شخص دیگری صحبت می کند - باشه خانم ها، این را به شما می دهم.

If you're a lady and your man doesn't know you're there, okay, and he's talking to his

اگر شما یک خانم هستید و مرد شما نمی داند که شما آنجا هستید، خوب است، و او با دوستانش صحبت می کند

friends, and he says to his friends, "My girlfriend's stunning, breathtaking, or gorgeous", you

و به دوستانش می گوید: "دوست دخترم خیره کننده، نفس گیر یا زرق و برق دار است"،

are 100% stunning, breathtaking, or gorgeous.

شما 100% خیره کننده هستید. ، نفس گیر یا زرق و برق دار

If he only says it to you in your house when the doors are locked, the TV's turned up loud,

اگر در خانه‌تان فقط زمانی که درها قفل است، تلویزیون بلند می‌شود

and there are no neighbours around, he is lying to you.

و همسایه‌ای در اطراف نیست، این را به شما می‌گوید، به شما دروغ می‌گوید.

People don't use these words.

مردم از این کلمات استفاده نمی کنند.

I make this story to tell you the truth.

این داستان را می سازم تا حقیقت را به شما بگویم.

People don't use these words unless it's true, and they will say it to anyone, because everyone

مردم از این کلمات استفاده نمی کنند مگر اینکه درست باشد، و آن را به هر کسی می گویند، زیرا همه

will say, "Absolutely, that's a gorgeous baby."

می گویند: "مطمئناً، این بچه فوق العاده ای است."

Babies can be gorgeous, because new life is gorgeous, right?

بچه ها می توانند زرق و برق دار باشند، زیرا زندگی جدید بسیار زیبا است، درست است؟

Or a baby can be breathtaking or stunning.

یا یک نوزاد می تواند نفس گیر یا خیره کننده باشد.

When you're an adult, it gets harder for people to say that because you're not a new life,

وقتی بالغ می‌شوی، برای مردم سخت‌تر می‌شود که بگویند چون زندگی جدیدی نیستی،

you've lived something, we all look different.

چیزی را زندگی کرده‌ای، همه ما متفاوت به نظر می‌رسیم.

But when people say this in public, and sometimes you see it in beauty shows, beauty pageants,

اما وقتی مردم این را در ملاء عام می گویند، و گاهی اوقات شما آن را در نمایش های زیبایی، مسابقات زیبایی می بینید،

look at her, she's gorgeous.

به او نگاه کنید، او فوق العاده است.

A lot of people in Hollywood like to throw that word around, I hate that.

بسیاری از مردم در هالیوود دوست دارند این کلمه را دور بزنند، من از آن متنفرم.

You notice I didn't put "beautiful" because they say that word a lot as well, and you

متوجه شدید که من "زیبا" را نگذاشتم زیرا آنها این کلمه را نیز زیاد می گویند و شما

know it.

آن را می دانید.

But these words mean you're not normal, you're above, way above average.

اما این کلمات به این معنی است که شما عادی نیستید ، شما بالاتر از حد متوسط ​​هستید.

So listen to them carefully.

پس با دقت به آنها گوش دهید.

And that's why you notice we use them for nature, right?

و به همین دلیل است که متوجه شدید که ما از آنها برای طبیعت استفاده می کنیم، درست است؟

Because nature isn't normal, it's beyond us, it's above us.

چون طبیعت عادی نیست ، فراتر از ماست، بالاتر از ماست.

So we're always in awe, and we think it's special, and it's breathtaking, it's stunning,

بنابراین ما همیشه در هیبت هستیم، و فکر می کنیم که این خاص است، و نفس گیر است، خیره کننده است،

and nature can be absolutely gorgeous.

و طبیعت می تواند کاملاً باشکوه باشد.

Red hot words for words you want to say that are a little bit more - okay, because we talked

کلمات داغ برای کلماتی که می خواهید بگویید که کمی بیشتر هستند - بسیار خوب، زیرا ما

about this, and I said you can't use these words all the time.

در مورد این صحبت کردیم و من گفتم نمی توانید همیشه از این کلمات استفاده کنید.

So what are you going to say when you're walking down the street and you see a - I'm thinking

پس وقتی در خیابان راه می‌روید و می‌بینید چه می‌خواهید بگویید - من به

un senorita, a guapita senorita, a good-looking woman, what do you say, right?

un senorita فکر می‌کنم، یک guapita senorita، یک زن خوش‌قیافه، چه می‌گویید، درست است؟

You can say this for men as well, by the way, "sexy", "sexy", because they make you think

شما می توانید این را برای مردان نیز بگویید، اتفاقاً "سکسی"، "سکسی"، زیرا آنها باعث می شوند

of sex.

به جنسیت فکر کنید.

It means they have, if it's a man, broad shoulders, strong-looking, nice chest, you can be sexy,

این بدان معناست که اگر مرد باشد، شانه های پهن، قیافه ای قوی، سینه زیبا دارند، شما می توانید سکسی باشید،

he's got a good body.

او اندام خوبی دارد.

A woman, if her body's like that, we say "sexy".

یک زن، اگر بدنش اینطور باشد، می گوییم "سکسی".

Hot, muy calor, very hot, right?

داغ، بسیار گرم، بسیار داغ، درست است؟ به اسپانیایی

That was very hot, I said in Spanish, but she's very hot.

گفتم خیلی داغ بود ، اما او خیلی داغ است.

Hot means like sexy, like flame, they burn you because they're so good-looking.

داغ یعنی مثل سکسی، مثل شعله، تو را می سوزانند چون خیلی خوش قیافه هستند.

Here's one, because I don't want you just going into lower language, the whole thing

این یکی است، چون نمی‌خواهم شما فقط به زبان پایین‌تر بروید، تمام کار

is to make your language more expansive, as I said, "live", and you're going, "What is

این است که زبانتان را گسترده‌تر کنید، همانطور که گفتم "زندگی کن" و شما می‌گویید "

live, teacher?"

زندگی چیست، معلم؟"

I'm going to tell you something, don't worry, I'm going to guess about 40% of native English

می‌خواهم چیزی به شما بگویم، نگران نباشید، من می‌خواهم حدس بزنم حدود 40 درصد از انگلیسی‌زبان‌های بومی

speakers who just saw that word just went, "That's a spelling mistake, he meant 'live'."

که این کلمه را دیده‌اند، می‌گویند: "این یک اشتباه املایی است، منظور او "زنده" بود.

I went, "No, I didn't, I meant 'live'."

رفتم، نه، نه، منظورم «زنده» بود.

This word means supple, flexible, moves with elegance, youthful.

این کلمه به معنای انعطاف پذیر، انعطاف پذیر، حرکت با ظرافت، جوانی است.

So, when you see a lithe body, it's usually like an athletic body, think of a gymnast

بنابراین، وقتی بدنی سبک می‌بینید، معمولاً مانند یک بدن ورزشکار است، به یک ژیمناستیک

or a ballet dancer, they'll have that body that just, you're like, "Oh, it's live", just

یا یک رقصنده باله فکر کنید، آن‌ها آن بدنی خواهند داشت که فقط، شما مانند «اوه، زنده است»،

feels full of energy and power, it's youthful, it's beautiful, the way it moves.

احساس پر بودن می‌کنید. انرژی و قدرت، جوانی است، زیباست، نحوه حرکت آن.

So, if you say she has a lithe body, it's actually better than sexy and hot, because

بنابراین، اگر می گویید او بدنی نرم دارد، در واقع بهتر از سکسی و داغ است، زیرا

sexy and hot, if you're a woman and you wear a top low enough and you walk the right way,

سکسی و داغ، اگر شما یک زن هستید و به اندازه کافی پایین تنه می پوشید و راه درست را

you can be sexy.

می روید، می توانید سکسی باشید.

To be lithe means to move with this kind of balance and elegance and just this suppleness

سبک بودن به معنای حرکت با این نوع تعادل و ظرافت و فقط با این

of movement, almost, it's hard to describe except by watching some of our finest athletes.

نرمی حرکت است، تقریباً توصیف آن جز با تماشای برخی از بهترین ورزشکاران ما دشوار است.

You want somebody to say that about your body.

شما می خواهید کسی این را در مورد بدن شما بگوید.

Now, if we want to go back to the hot and sexy way of saying things, just say ravishing.

حال، اگر می‌خواهیم به شیوه‌های جذاب و جذاب بیان چیزها برگردیم، فقط بگوییم که راویینگ.

Because when you ravish food, it means you eat it like an animal.

زیرا وقتی غذا را تند می کنید، به این معنی است که آن را مانند یک حیوان می خورید.

So, if I say you're ravishing, it means I want to eat you like an animal, you're just

بنابراین، اگر من بگویم که شما دیوانه هستید، به این معنی است که می خواهم شما را مانند یک حیوان بخورم، شما

so beautiful.

خیلی زیبا هستید.

And that, my friend, is much better than saying hot or sexy.

و این دوست من خیلی بهتر از گفتن داغ یا سکسی است.

Now, if you're in the bar with your friends and you see a girl over there and, you know,

حالا، اگر با دوستانت در بار بودی و دختری را دیدی و می‌دانی،

two or three of you guys, you go, "Hey, she's hot."

دو سه نفر از شما بچه‌ها ، می‌گویید: «هی، او داغ است».

If you say, "Hey, she's ravishing", they're going to go, "Have another drink and shut

اگر بگویید "هی، او شیطون است"، آنها می روند، "یک نوشیدنی دیگر بنوشید و ساکت

up.

شوید.

She's hot, not ravishing."

او داغ است، نه مجذوب کننده."

But if you read romance novels or if you're talking to your lady, you want to whisper

اما اگر رمان‌های عاشقانه می‌خوانید یا با خانمتان صحبت می‌کنید، می‌خواهید

in her ear, "You look ravishing tonight", and she'll be like, "Ooh, all lithe in your

در گوش او زمزمه کنید: «امشب جذاب به نظر می‌رسی» و او مانند «اوه، همه‌چیز در آغوشت شلخته

arms."

» خواهد بود.

Cool.

سرد.

See how we did that?

ببینید چگونه این کار را انجام دادیم؟

We've taken these two words and upped it.

ما این دو کلمه را گرفته ایم و آن را افزایش داده ایم.

You're welcome.

خواهش میکنم.

And speaking of being welcome, I want to make sure you know half of these words and it's

و در مورد خوش آمدگویی، می‌خواهم مطمئن شوم که نیمی از این کلمات را می‌دانی و

not just me talking up here and you're going, "Great, yeah, yeah, I hope you took notes

این فقط من نیستم که اینجا صحبت می‌کنم و می‌گویی: "عالی، آره، بله، امیدوارم یادداشت برداری کرده باشید،

because that's something you should do when you watch these videos."

زیرا این کاری است که باید انجام دهید. شما این ویدیوها را تماشا کنید."

In fact, I'm going to reiterate that.

در واقع، من این را تکرار می کنم.

Please don't watch my videos unless you have a pen or a paper.

لطفا ویدیوهای من را تماشا نکنید مگر اینکه قلم یا کاغذی داشته باشید.

I know this is not always possible, but if you want to get the maximum out of every video

می دانم که این همیشه امکان پذیر نیست، اما اگر می خواهید از هر ویدیویی

I do, take a pen and paper, write it down, and look for things you don't know if I didn't

که من انجام می دهم حداکثر استفاده را ببرید، یک قلم و کاغذ بردارید، آن را یادداشت کنید و اگر به درستی توضیح نداده ام به دنبال چیزهایی بگردید که نمی دانید.

explain it properly, because at the end of these videos, people make comments and you

، زیرا در پایان این ویدیوها، مردم نظر می دهند و شما

can always leave a question and I've seen people answer them, alright?

همیشه می توانید یک سوال بنویسید و من دیده ام که مردم به آنها پاسخ می دهند، خوب؟

Make this your lesson by doing something with it and not just watching passively, and you'll

با انجام کاری با آن و نه صرفاً تماشای منفعلانه، این را درسی خود قرار دهید، و

notice within five, ten lessons, your English is going to just change.

در طی پنج، ده درس متوجه خواهید شد که انگلیسی شما فقط تغییر خواهد کرد.

Cool?

سرد؟

Alright.

بسيار خوب.

Time for me to do the quiz.

وقت آن است که من مسابقه را انجام دهم.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

And we're back.

و ما برگشتیم

Let me see what we have available for us in our test.

اجازه دهید ببینم در آزمون خود چه چیزهایی برای خود داریم.

Dun-da-da-dun-dun-dun.

دون-دا-دا-دون-دون-دون.

As you can see, we have five questions on the board.

همانطور که می بینید، ما پنج سوال روی تابلو داریم.

I think you paid attention to the lesson.

فکر کنم به درس دقت کردی.

There were some things repeated, which makes it a little easier, but you got the different

بعضی چیزها تکرار شد، که کار را کمی آسان‌تر می‌کند، اما شما معانی مختلفی

meanings for words that you probably thought you knew, like "cute" was a cute person, knowing

را برای کلماتی که احتمالاً فکر می‌کردید می‌دانید، دریافت کردید، مانند "ناز" یک فرد بامزه بود، با دانستن

that you can talk about an apartment and talk about the size of something.

اینکه می‌توانید درباره یک آپارتمان صحبت کنید و در مورد اندازه صحبت کنید. از چیزی.

And by the way, you can also talk about - if you think somebody's small or short and they're

و اتفاقاً می‌توانید در مورد آن هم صحبت کنید - اگر فکر می‌کنید کسی کوچک یا کوتاه‌قد است و

attractive, you can call them cute as well, you know, because we usually think good-looking

جذاب است، می‌توانید او را هم بامزه خطاب کنید، می‌دانید، زیرا ما معمولاً فکر می‌کنیم

people are taller.

افراد خوش‌تیپ بلندتر هستند.

That's just an aside, but keep that in mind.

این فقط یک کناره است، اما این را در نظر داشته باشید.

Okay.

باشه.

So, we have five questions here.

بنابراین، ما در اینجا پنج سوال داریم.

Number one is, "Her personality was something.

شماره یک این است، "شخصیت او چیزی بود.

She was bubbly and fun."

او حبابی و سرگرم کننده بود."

What would be the answer to that one?

پاسخ آن یکی چه خواهد بود؟

Ah, like the soda pop.

آه، مانند نوشابه پاپ.

Remember I told you about that one?

یادت هست در مورد اون یکی بهت گفتم؟

Effervescent - sorry, I had an extra r - effervescent.

جوشان - ببخشید من یک r اضافی داشتم - جوشان.

She was effervescent, bubbly, alive, like pop, exciting.

او جوشان، حبابی، زنده، مانند پاپ، هیجان انگیز بود.

What about number two?

شماره دو چطور؟

"He was very something, with a strong jaw and high cheekbones, like a Spartan warrior."

"او بسیار چیزی بود، با فک قوی و گونه های بلند، مانند یک جنگجوی اسپارتی."

Yeah, handsome.

آره خوش تیپ

And what else did we say about handsome?

و دیگر چه گفتیم خوش تیپ؟

Handsome could be for women as well, if they're mature women, older women, or if they have

خوش‌تیپ می‌تواند برای زنان نیز باشد، اگر زنان بالغ، زنان مسن‌تر باشند، یا اگر

strong features, like - because handsome men have strong features, it's not just - you

ویژگی‌های قوی دارند، مانند - چون مردان خوش تیپ ویژگی‌های قوی دارند، نه فقط - شما

can have pretty boys, pretty men that look nice, but they look kind of like women.

می‌توانید پسرهای زیبا، مردانی زیبا و زیبا داشته باشید. اما آنها به نوعی شبیه زنان هستند.

We don't call them handsome, we actually call them pretty boys.

ما به آنها خوش تیپ نمی گوییم، در واقع آنها را پسرهای زیبا می نامیم.

Handsome can be for a man or a woman, meaning strong features that make them very attractive.

خوش تیپ می تواند برای یک مرد یا یک زن باشد، یعنی ویژگی های قوی که آنها را بسیار جذاب می کند.

Okay?

باشه؟

How about this one?

این یکی چی؟

This one might be a little tricky for you, because I didn't give you - I've given you

این یکی ممکن است برای شما کمی مشکل باشد، زیرا من به شما ندادم - من

basically the answer at the very end, so you have to read the whole thing, so read it one

اساساً پاسخ را در آخر به شما داده ام، بنابراین باید کل مطلب را بخوانید، بنابراین یک

more time and think if you can get it.

بار دیگر بخوانید و فکر کنید که آیا می تواند آن را دریافت کند.

Okay?

باشه؟

So, "She had a something nature.

بنابراین، "او طبیعتی داشت.

She tended to be shy and quite reserved."

او خجالتی و کاملا محجوب بود."

Now, those are the key words you should be looking for, shy and quite reserved, in what

اکنون، اینها کلمات کلیدی هستند که باید به دنبال آنها باشید ، خجالتی و کاملا محتاطانه، در

she wore and her personality.

مورد لباس و شخصیت او.

That's right.

درست است.

Demure.

فروتن.

Remember we talked about demure being a little bit shy and reserved?

به یاد دارید که ما در مورد کمرو بودن کمی خجالتی و محجوب صحبت کردیم؟

I said personality, but what I didn't mention, but I put it here, was what she wore.

گفتم شخصیت، اما چیزی که اشاره نکردم، اما اینجا گذاشتم، لباسی بود که او می پوشید.

Demure, if someone is demure, they will wear more conservative clothing.

بی حوصله، اگر کسی متانت باشد ، لباس محافظه کارانه تری خواهد پوشید.

So, if it's a woman, she'll wear a dress, but the dress will probably come up here,

بنابراین، اگر زن باشد، یک لباس خواهد پوشید، اما لباس احتمالاً به اینجا می‌آید

go beneath the ankles, or down the knee, down low on her leg, and not show too much skin,

، زیر قوزک پا یا زانو پایین می‌آید، روی پایش پایین می‌آید و اساساً پوست زیادی نشان نمی‌دهد

basically.

.

It's not that it's old-fashioned, it will be more conservative, right, reserved.

این طور نیست که از مد افتاده باشد، محافظه کارانه تر، درست، محفوظ تر خواهد بود.

Or another word we say is modest.

یا کلمه دیگری که می گوییم حیا است.

There, see, you're getting vocabulary from me like crazy now.

اونجا ببین الان دیوونه وار از من واژگان میگیری.

If someone's modest, they don't like to show a lot, they keep things to themselves, they're

اگر کسی متواضع باشد، دوست ندارد چیزهای زیادی نشان دهد، چیزها را برای خودش نگه می‌دارد

a little bit more quiet.

، کمی ساکت‌تر است.

Now, oh, this is interesting, "The house he lived in was very luxurious and the most expensive

حالا اوه، جالب است، "خانه ای که او در آن زندگی می کرد بسیار مجلل و گران ترین خانه

on the street."

در خیابان بود."

Right?

درست؟

"It was the something, the most something house in the city."

"این چیزی بود ، چیزی ترین خانه در شهر."

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

Luxurious, very expensive?

لوکس، خیلی گران؟

Opulent, his house was opulent, the most opulent house in the street - house in the city.

مجلل، خانه اش مجلل بود، مجلل ترین خانه کوچه - خانه شهر.

And finally, "She was so something, people would stop in the streets when they saw her."

و در نهایت، "او چیزی بود که مردم با دیدن او در خیابان ها توقف می کردند."

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

I'll be honest, this is a trick one, so I'm going to give you a second or two to think

صادقانه می گویم، این یک ترفند است، بنابراین یک یا دو ثانیه به شما فرصت می دهم تا

about what the possible answer would be.

در مورد پاسخ احتمالی فکر کنید.

Yeah, okay.

آره باشه

Some of you were smart and you caught it, I was trying to be tricky.

برخی از شما باهوش بودید و آن را گرفتید، من سعی می کردم حیله گر باشم.

Because she could be - or she could be - because both of these things would stop someone's

زیرا او می تواند باشد - یا می تواند باشد - زیرا هر دوی این موارد رفتار عادی یک نفر را متوقف می

normal behavior, right?

کند، درست است؟

Stop their breathing, stop their thinking, stop their motion.

نفس آنها را متوقف کنید، فکر آنها را متوقف کنید، حرکت آنها را متوقف کنید.

I did this one to show that just because I say one word has this meaning, it doesn't

من این یکی را انجام دادم تا نشان دهم که فقط به این دلیل که می گویم یک کلمه این معنا را دارد،

mean in context, in the real world, that it always has to be this way or that way.

در زمینه، در دنیای واقعی به این معنی نیست که همیشه باید اینطور یا آن طرف باشد.

Once you have an understanding of these words, you'll notice that sometimes these two could

هنگامی که این کلمات را درک کردید، متوجه خواهید شد که گاهی اوقات این دو می توانند

go here.

به اینجا بروند.

But definitely, you wouldn't put "stunning", "the most stunning house in the city" when

اما قطعاً وقتی در مورد ثروت و تجمل صحبت می‌کنم، «شگفت‌کننده‌ترین خانه شهر» را

I'm talking about wealth and luxury.

نمی‌زنید.

This is the nuance of language or the subtlety or the smallness - the small things in language

این تفاوت جزئی زبان یا ظرافت یا کوچکی است - چیزهای کوچک در زبان

that make you a future native speaker, right?

که شما را به یک زبان مادری آینده تبدیل می کند، درست است؟

Knowing this will give you a leg up or give you the ability that other language students

دانستن این موضوع به شما کمک می‌کند یا توانایی‌هایی را به شما می‌دهد که سایر زبان‌آموزان

don't have when they have that nice, good looking, handsome, cute as their whole thing

وقتی آن‌ها زیبا، خوش‌قیافه، خوش‌تیپ‌تر و بامزه‌ترین ویژگی‌هایشان را

for describing people.

برای توصیف افراد دارند، ندارند.

You can now not only say different words, but you know when you want to put different

اکنون نه تنها می‌توانید کلمات متفاوتی را بیان کنید، بلکه می‌دانید چه زمانی می‌خواهید

words in to get more emphasis.

کلمات مختلف را برای تاکید بیشتر وارد کنید.

So, breathtaking is like "ah", stunning is like "oof", and you know by saying that, changing

بنابراین، نفس گیر مانند "آه" است، خیره کننده مانند "اوف" است، و شما با گفتن این جمله می دانید که با تغییر

those two words, the effect may be the same, but how you describe it puts a different picture

این دو کلمه، تأثیر ممکن است یکسان باشد، اما نحوه توصیف آن تصویری متفاوت

in my head or a different understanding of my body or the way I hear it.

در ذهن من ایجاد می کند یا تصویری متفاوت درک بدنم یا نحوه شنیدن آن

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Of course, because you've come to the end of the video when you do the quiz, we have

البته، چون وقتی مسابقه را انجام می‌دهید، به پایان ویدیو رسیده‌اید، ما

a bonus section and I would like to give you the bonus now by giving you some other words

یک بخش جایزه داریم و می‌خواهم با دادن چند کلمه دیگر

that can talk about things and people.

که می‌تواند در مورد چیزها و افراد صحبت کند، جایزه را به شما بدهم.

For instance, alluring.

به عنوان مثال، جذاب.

If you say someone is alluring, you're talking about their personality.

اگر می گویید فردی جذاب است، در مورد شخصیت او صحبت می کنید.

You're saying they are attractive in a mysterious way.

شما می گویید آنها به شکلی مرموز جذاب هستند.

You don't know.

شما نمی دانید.

It's sort of like - it's not even just for people.

این یک جورهایی است - حتی فقط برای مردم نیست.

If you have a cologne and you go "Oh, that cologne is alluring", it's like there's something,

اگر ادکلن دارید و می گویید "اوه، آن ادکلن جذاب است"، مثل این است که چیزی وجود دارد،

I don't know, is it cinnamon, is it lemon, is it - what is in that cologne that makes

نمی دانم، آیا دارچین است، آیا لیمو است ، آیا - چه چیزی در آن ادکلن است که

it smell - it's alluring.

بوی آن را می دهد - جذاب

It's mysterious, yet it's attractive, it makes me interested, right?

مرموز است، اما جذاب است، من را علاقه مند می کند، درست است؟

Personality, some people are alluring, and their personality is that you talk to them,

شخصیت، برخی از افراد جذاب هستند و شخصیت آنها این است که شما با آنها صحبت می کنید،

you don't know what it is about them, but they just make you attracted to them.

نمی دانید در مورد آنها چیست، اما آنها فقط شما را جذب آنها می کنند.

It doesn't have to be sexual, it could be - though it can be sexual, it's sometimes

لازم نیست جنسی باشد، می تواند باشد - اگرچه می تواند جنسی باشد، اما گاهی اوقات برای

someone's alluring is you just want to be near them because there's something about

کسی جذاب است که شما فقط می خواهید نزدیک او باشید زیرا چیزی در مورد

them.

آنها وجود دارد.

You talk to people a lot, they've got a lot of expertise or wisdom, and they attract you,

شما زیاد با مردم صحبت می کنید، آنها تخصص یا خرد زیادی دارند و شما را جذب می

they're alluring.

کنند، جذاب هستند.

Engaging is different.

درگیر شدن متفاوت است.

Notice how they say this one's attractive, and this one's to create interest, similar

توجه کنید که چگونه می گویند این یکی جذاب است، و این یکی برای ایجاد علاقه است، مشابه

but not the same.

اما یکسان نیست.

An engaging conversation makes you want to stay there.

یک مکالمه جذاب باعث می شود که بخواهید در آنجا بمانید.

See, with alluring, it attracts you.

ببینید، با جذابیت، شما را جذب می کند.

Engaging, once you've been attracted, you can leave.

جذاب، زمانی که جذب شدید، می توانید آن را ترک کنید.

When someone's engaging, to engage means to create a connection.

وقتی کسی درگیر است، درگیر شدن به معنای ایجاد ارتباط است.

So, when they start talking, they want - you want to be a part of the conversation, you

بنابراین، وقتی آنها شروع به صحبت می کنند، می خواهند - شما می خواهید بخشی از گفتگو باشید،

want to be there, you want to be part of it, right?

می خواهید آنجا باشید، می خواهید بخشی از آن باشید، درست است؟

And they create interest, that's why there's a connection, they make you interested in

و آنها علاقه ایجاد می کنند، به همین دلیل است که یک ارتباط وجود دارد، آنها شما را به

what they're talking about.

آنچه در مورد آن صحبت می کنند علاقه مند می کنند.

A lot of people find politics engaging, and some others find politics not that engaging

بسیاری از مردم سیاست را جذاب می دانند و برخی دیگر سیاست را چندان جذاب نمی دانند

because it doesn't create a connection.

زیرا ارتباطی ایجاد نمی کند.

So, even though I'm using this word, if there's not a connection, there's just arguments,

بنابراین، با وجود اینکه من از این کلمه استفاده می کنم، اگر ارتباطی وجود نداشته باشد، فقط بحث و جدل وجود دارد

you wouldn't say the conversation was engaging, right?

، نمی گویید مکالمه درگیرکننده بود، درست است؟

But if when you're done, you're like, "Wow, that was really - that was interesting, I

اما اگر وقتی کارتان تمام شد، بگویید: "وای، واقعاً بود - جالب بود، من

didn't know these things."

این چیزها را نمی دانستم."

Not exactly the same as, remember we talked about the other one, enlightening?

دقیقاً همان چیزی نیست که، یادتان باشد در مورد دیگری صحبت کردیم، روشنگر؟

Enlightening is like, "I didn't know that at all, wow, that blew my mind."

روشنگری مثل این است که «اصلاً نمی‌دانستم ، وای، این ذهنم را به هم ریخت».

Sometimes conversations are enlightening, you learn something, right?

گاهی اوقات گفتگوها روشنگر هستند، شما چیزی یاد می گیرید، درست است؟

But maybe not engaging.

اما شاید جذاب نباشد.

You will have many engaging conversations where you create a connection with another

شما مکالمات جذاب زیادی خواهید داشت که در آن با شخص دیگری ارتباط برقرار

person and you create interest in that person and the subject itself.

می کنید و به آن شخص و خود موضوع علاقه ایجاد می کنید .

May not be enlightening, you might talk about the same things you've discussed, and it's

ممکن است روشنگر نباشد، ممکن است در مورد همان چیزهایی که صحبت کرده اید صحبت کنید، و این

just fun, but a lot of engaging conversations become enlightening conversations, if you

فقط سرگرم کننده است، اما بسیاری از مکالمات جذاب تبدیل به مکالمات روشنگرانه می شوند، اگر

go far enough and you get a deep enough connection.

به اندازه کافی دور بروید و به اندازه کافی عمیق ارتباط برقرار کنید.

Cool?

سرد؟

Now, exquisite.

حالا، نفیس.

This is an interesting word.

این کلمه جالبی است.

I don't use it that often, I don't have exquisite money, and you might go, "What?"

من اغلب از آن استفاده نمی کنم، پول نفیس ندارم، و ممکن است بگویید "چی؟"

Well exquisite means rare and special.

خوب نفیس یعنی کمیاب و خاص.

We can use exquisite when we talk about - and a lot of times they will say if a woman is

وقتی صحبت می کنیم می توانیم از نفیس استفاده کنیم - و خیلی وقت ها می گویند که آیا یک زن

beautiful, for instance, a man can be exquisite as well.

زیباست، مثلاً یک مرد نیز می تواند نفیس باشد.

It means their beauty is special, it's not like any other beauty, it's different.

یعنی زیبایی آنها خاص است، مثل هیچ زیبایی نیست، متفاوت است.

People can be beautiful, but this is different.

مردم می توانند زیبا باشند، اما این متفاوت است.

Why?

چرا؟

Because it's rare.

چون نادر است.

It's like one in a million people look like this.

انگار از هر یک میلیون نفر یک نفر به این شکل است.

Brad Pitts, they used to say Brad Pitt, Tom Cruise, the new guy, Patterson, who's going

برد پیتس، آنها می گفتند برد پیت، تام کروز، پسر جدید، پترسون، که

to be Batman, they'll go, "He's exquisite."

قرار است بتمن شود، می گفتند: "او نفیس است."

Very few people look like them, and that makes them special.

افراد بسیار کمی شبیه آنها هستند و این آنها را خاص می کند.

Diamonds are exquisite, and that's why I said I don't use that word.

الماس ها نفیس هستند و به همین دلیل گفتم از این کلمه استفاده نمی کنم.

I am not exquisite, nor do I have exquisite money.

من نه نفیس هستم و نه پول نفیس دارم.

So a Ferrari's an exquisite car, rare and special.

بنابراین یک فراری ماشینی نفیس، کمیاب و خاص است.

Not everyone has one.

همه یکی ندارند.

So you can use it for beauty, and you can use it for things.

بنابراین می توانید از آن برای زیبایی استفاده کنید و می توانید از آن برای چیزها استفاده کنید.

Cool?

سرد؟

Next.

بعد.

I say next, but it's homework time.

بعدش میگم ولی وقت تکلیفه.

I always like to say thank you for watching this video, and thank you for making it to

من همیشه دوست دارم از شما برای تماشای این ویدیو تشکر کنم و از شما تشکر کنم که آن را

the end.

تا آخر ساختید.

And I know this sounds weird, but my gift to you is homework.

و من می دانم که این عجیب به نظر می رسد، اما هدیه من به شما مشق شب است.

And why I give you that gift of homework is that which we practice becomes normal.

و اینکه چرا من آن تکلیف را به شما هدیه می دهم این است که ما تمرین می کنیم عادی می شود.

So if you start using these words from watching the video, doing the quiz I do here, doing

بنابراین اگر از تماشای ویدیو شروع به استفاده از این کلمات کردید، مسابقه‌ای را که من اینجا انجام می‌دهم، انجام دادن

this for homework, then going to engVid and doing the quiz there, don't be surprised if

این کار برای انجام تکالیف، سپس رفتن به engVid و انجام مسابقه در آنجا، تعجب

you have a opulent vocabulary, rich, decadent, yes, anyway.

نکنید اگر واژگان مجلل، غنی، منحط دارید. بله، به هر حال

So today's homework is - each question is worth 10,000 points for each one you get correct.

بنابراین تکلیف امروز این است - هر سوال برای هر سوالی که درست می‌گیرید 10000 امتیاز دارد.

I would like you to answer below in the comment section, whether you're on engVid or on YouTube

از شما می خواهم در قسمت نظرات پاسخ دهید ، چه در engVid هستید یا در یوتیوب

or whatever platform you're on, answer the questions, there are three of them, and it's

یا هر پلتفرمی که در آن هستید، به سوالات پاسخ دهید، سه تا از آنها وجود دارد و

worth 30,000 points.

ارزش آن 30000 امتیاز است.

If you get them all right, I'll say it's 50, all right?

اگر همه آنها را درست دریافت کنید، من می گویم 50 است، خوب است؟

People give you a thumbs up and thumbs down, I've seen it a million times before, it's

مردم به شما یک شست بالا و پایین می دهند، من قبلاً آن را میلیون ها بار دیده ام،

really cool, you get the right answer, and 12 people from across the planet or 20, I've

واقعاً عالی است، شما پاسخ درستی می گیرید، و 12 نفر از سراسر کره زمین یا 20، من

seen 30 people across the planet give you a thumbs up, it's nice having you on our team.

30 نفر در سراسر کره زمین را دیده ام با تشکر از شما ، داشتن شما در تیم ما خوب است.

Okay, so first one is - she is one of a kind and something beauty.

بسیار خوب، پس اول این است که او بی نظیر است و زیبایی دارد.

Now, try and think of all the ones I taught you, all the adjectives, what is one of a

اکنون، سعی کنید و به تمام صفاتی که به شما یاد دادم فکر کنید، چه چیزی در

kind or rare?

نوع خود یا نادر است؟

Yeah, it's closer than you think.

آره، از اون چیزی که فکر میکنی نزدیک تره

Number two - his watch was covered, sorry, his watch was something, it was covered in

شماره دو - ساعتش روکش شده بود، ببخشید ساعتش چیزی بود، با

gold and diamonds.

طلا و الماس پوشیده شده بود.

What would be - what word do you use to say something that's got something that expensive

چه کلمه ای برای گفتن چیزی به کار می برید که چیزی به این گرانی

and just that luxurious, like diamonds and gold, just ripping with all this wealth, okay?

و لوکس دارد، مانند الماس و طلا، با این همه ثروت، خوب؟

And the third one is - the view from the 50th floor, and I want you to think of a big apartment

و سومی - منظره ای از طبقه 50 ، و می خواهم به یک ساختمان آپارتمانی بزرگ فکر کنید

building where you're looking down.

که در آن به پایین نگاه می کنید.

The view from the 50th floor was something.

منظره طبقه 50 چیزی بود.

Now, if you're 50 floors up looking down, what do you think that would do to you?

حالا، اگر 50 طبقه بالا باشید و به پایین نگاه کنید، فکر می‌کنید با شما چه می‌کند؟

And what word or adjective would be the best one to use?

و بهترین کلمه یا صفت برای استفاده از کدام کلمه است؟

Anyway, that's the quiz we're going to do.

به هر حال، این مسابقه ای است که ما می خواهیم انجام دهیم.

Thank you for coming and joining us once again, I love having you beautiful people part of

از اینکه آمدید و یک بار دیگر به ما ملحق شدید متشکرم، دوست دارم شما افراد زیبا را بخشی از

my lesson.

درس من باشم.

So, thank you.

بنابراین، متشکرم.

That's the first thing.

این اولین چیز است.

Second, I would like you to go to www.engvid.com, well there'll be a quiz that accompanies this.

دوم، من از شما می خواهم که به www.engvid.com بروید، خوب یک مسابقه امتحانی همراه با این وجود خواهد داشت.

Don't forget to subscribe and hit the notification bell somewhere around here, that way any video

فراموش نکنید که مشترک شوید و زنگ اعلان را در جایی در اینجا بزنید، به این ترتیب هر ویدیویی

I do, you'll be notified immediately, cool?

که من انجام دهم، بلافاصله به شما اطلاع داده می شود، جالب است؟

And before I go, I would like to leave you a little quote for beauty, okay?

و قبل از رفتن، می خواهم یک نقل قول کوچک برای زیبایی برای شما بگذارم، باشه؟

This is by Confucius, a Japanese philosopher from over 2,500 years ago.

این توسط کنفوسیوس، فیلسوف ژاپنی مربوط به بیش از 2500 سال پیش است.

He said, "Everything is beauty, or everything is beautiful, but not everybody sees it."

گفت: همه چیز زیبایی است یا همه چیز زیباست، اما همه آن را نمی بینند.

Cool?

سرد؟

So, keep that in mind, because now you have at least 15 to 20 words on beauty, and you

بنابراین، این را در نظر داشته باشید، زیرا اکنون حداقل 15 تا 20 کلمه در مورد زیبایی دارید و می

know how to use them.

دانید چگونه از آنها استفاده کنید.

So, you won't be one of those people who doesn't see it, because you have 20 ways of expressing

بنابراین، شما از آن دسته افرادی نخواهید بود که آن را نمی بینند، زیرا شما 20 راه برای بیان

it.

آن دارید.

It's been a pleasure.

این یک لذت بوده است.

See you later.

بعدا میبینمت.

Ciao.

سیائو