Improve your Vocabulary: 50 adjectives to describe what you see, hear, feel, smell, and taste

Hi there. Welcome back to engVid with me, Benjamin. In today's lesson you are going

سلام. به engVid با من خوش آمدید، بنیامین. در درس امروز شما می خواهید

to learn or revise 50 fantastic words that will help bring your language to life. Yes,

50 کلمه فوق العاده را یاد بگیرید یا اصلاح کنید که به زنده کردن زبان شما کمک می کند. بله،

we are going to be describing through the senses, so this will just make your language

ما قصد داریم از طریق حواس توصیف کنیم ، بنابراین این فقط زبان

and your conversation more dynamic, more interesting as your listener starts to imagine your words

و مکالمه شما را پویاتر می کند، زیرا شنونده شروع به تصور

more clearly.

واضح تر کلمات شما می کند.

We're going to start off with the sense of smell, sometimes called the olfactory sense.

ما با حس بویایی که گاهی اوقات حس بویایی نامیده می شود شروع می کنیم.

How can I talk about it? You could use a phrase such as: "The smell of..." Okay? "The smell

چگونه می توانم در مورد آن صحبت کنم؟ می توانید از عبارتی مانند: "بوی..." استفاده کنید خوب؟ «

of something was..." The smell was terrible, disgusting, fantastic, duh-duh-duh. "It smelt

بوی چیزی بود...» بوی وحشتناک، مشمئزکننده، خارق‌العاده، دوح دوح بود. "

of..." What did it remind you of? "It smelt of old fish", "It smelt like a kebab shop",

بوی..." شما را یاد چه چیزی می انداخت؟ « بوی ماهی کهنه می داد»، «بوی کباب فروشی می داد»،

I don't know. Let's look at some adjectives that you could use connected with smell. "Acrid",

نمی دانم. بیایید به برخی از صفت هایی که می توانید در ارتباط با بویایی استفاده کنید نگاه کنیم. "آکرید"،

okay? Meaning bitter. "Had an acrid smell." Okay? So this is quite an unusual word, here.

باشه؟ به معنای تلخ. "بوی تند داشت." باشه؟ بنابراین این یک کلمه کاملاً غیر معمول است، در اینجا.

Okay, think sort of lemons, things like that, but even more powerful. "A pungent smell".

خوب، به لیموها فکر کنید، چیزهایی مانند آن، اما حتی قوی تر. "بوی تند".

"Pungent", probably not going to be used in a good way. A pungent smell is one that sort

"Pungent" احتمالاً به خوبی مورد استفاده قرار نخواهد گرفت . بوی تند بویی است

of takes you by surprise in a quite unpleasant manner. "Foul", again, a word that is going

که شما را به طرزی کاملاً ناخوشایند غافلگیر می کند. باز هم "فول"، کلمه ای که

to suggest a bad smell. A foul, a disgusting smell. "A foul stench." That's another good

بوی بدی را القا می کند. یک بوی زننده، یک بوی منزجر کننده . "بوی بد." این یک کلمه خوب دیگر

word to use. So, "a stench" is a really strong smell. "Fragrant". You can probably spot the

برای استفاده است. بنابراین، "بوی تعفن" یک بوی واقعا قوی است . "معطر". شما احتمالاً می توانید

word "fragrance", so this is, you know, aftershave, perfumed, they are all fragrances. "Fragrant",

کلمه "عطر" را تشخیص دهید، بنابراین، می دانید، این عطر پس از اصلاح، عطر است، همه آنها عطر هستند. «معطر»،

there, the adjective. This is more pleasant. This is a nice smell. "A fragrant smell of

آنجا، صفت. این خوشایندتر است. این یک بوی خوب است. «بوی معطر

summer flowers." Okay? It's quite innocent. "Fresh", so we're thinking straight out the

گلهای تابستانی». باشه؟ این کاملا بی گناه است. "تازه"، بنابراین ما مستقیماً به حمام فکر می کنیم

shower, a fresh smell. This is something that goes: "Oo, yes, I feel alive and awake." And

، بوی تازه. این چیزی است که می گوید: "اوه، بله، من احساس می کنم زنده و بیدار هستم." و

awake. "This fresh smell makes me feel like I'm walking through fields." Okay? It's one

بیدار این بوی تازه به من احساس می‌کند که در میان مزارع قدم می‌زنم.» باشه؟ این یکی است

that sort of wakes you up. "Musty", quite the opposite with musty. This is to do with

که شما را از خواب بیدار می کند. "Musty"، کاملا برعکس با musty. این مربوط به

mould. So it's something that's been lying in a cupboard for a very long time, maybe

قالب است. بنابراین این چیزی است که برای مدت طولانی در کمد خوابیده است،

it's got holes in because it's been eaten by moths. Yes? A very old, musty smell. "Noxious",

شاید سوراخ هایی در آن وجود داشته باشد زیرا پروانه ها آن را خورده اند . آره؟ بوی بسیار قدیمی و کپک زده. "مضر"،

now, this is often connected with chemicals, so it's a smell that you don't want to smell

اکنون، این اغلب با مواد شیمیایی مرتبط است، بنابراین بویی است که نمی خواهید آن را بو کنید

because you know that maybe it's a pollutant, it's quite dangerous. "A noxious smell". "Rancid",

زیرا می دانید که شاید یک آلاینده باشد، کاملا خطرناک است. "بوی مضر". «ترش»،

great word, "rancid", again, meaning disgusting. Horrifically awful smell. "Sharp", quite similar

کلمه بزرگ، «ترش»، باز به معنای ناپسند. بوی وحشتناکی وحشتناک «تند»، کاملاً شبیه

to this word "acrid" here, a sharp smell, it's one that... It's not particularly nice,

به این کلمه «آکرید» اینجا، بوی تند، آن چیزی است که... خیلی خوب نیست،

but it catches you by surprise. And then a "sweet" smell is one that's nice. "Mmm, the

اما شما را غافلگیر می کند. و سپس بوی "شیرین" بوی خوبی است. "مم،

sweet smell of momma's home cooking."

بوی شیرین آشپزی مامان در خانه."

Okay, on to sound. The clash of drums-dee-dee-dee-dee-can't stop thinking of Joseph and his... The Amazing

خوب، به صدا. برخورد طبل‌ها-دی-دی-دی-دی-نمی‌تواند از فکر کردن به جوزف و او دست بردارد... The Amazing

Technicoloured Dreamcoat. Technicolour Dreamcoat, so that's going to be to do with sight, isn't

Technicoloured Dreamcoat. Technicolor Dreamcoat، پس این به بینایی مربوط می شود، اینطور نیست

it? More of that in a moment. Sound, how do we talk about sound? "The sound of the trumpet",

؟ بیشتر از آن در یک لحظه. صدا، چگونه در مورد صدا صحبت کنیم؟ "صدای ترومپت"،

"It sounded like a full choir in good voice." Right. "Blare", so this is like a... Kind

"مثل یک گروه کر کامل با صدای خوب بود." درست. «بلِر»، پس این

of a wall of sound. "The blare of traffic made the man feel sad." Yeah. "The blare of

شبیه یک دیوار صدا است. صدای وزش ترافیک باعث ناراحتی مرد شد. آره "شفاف

traffic", the blare, so as I said, like a wall of sound. "Chime", we think of bells,

ترافیک"، صدای برق، همانطور که گفتم، مانند یک دیوار صدا است. "سنگ"، ما به زنگ ها فکر می کنیم، زنگ

chiming. Church bells chiming, kind of ringing. "Chirp", this is a sound that perhaps a bird

زدن. زنگ های کلیسا به صدا در می آیند، به نوعی به صدا در می آیند. "چهچه"، این صدایی است که شاید یک پرنده

would make. Chirping away. "Chirp. Chirp. Chirp. Chirp". "Chuckle", this is to do with

در بیاورد. جیغ زدن دور. "چیپ. چیرپ. چیرپ. چیرپ". "خنده" این برای

laughter. "The chuckle of laughter", "The chuckle after the joke lasted a long time",

خنده است. «خنده خنده»، « خنده بعد از شوخی طولانی شد»،

"He chuckled." So, there it's a noun: "a chuckle", but you can also use it as a verb: "to chuckle".

«خندید». بنابراین، یک اسم وجود دارد: "a chuckle"، اما شما همچنین می توانید آن را به عنوان فعل استفاده کنید: "خندیدن".

"Clash", we're thinking of drums, here. "The clash of the drum." Okay? We imagine that

"کلش"، اینجا به درام فکر می کنیم. " برخورد طبل." باشه؟ ما آن

hi-hat going: "Ptch". "A clash of drums", okay? But also you can use this word to mean

کلاه سلام را تصور می کنیم: "Ptch". "برخورد طبل"، باشه؟ اما همچنین می توانید از این کلمه به معنای

to fall out with someone, to argue. If you clash personalities it means they... You know,

درگیری با کسی، بحث کردن استفاده کنید. اگر با شخصیت‌ها برخورد کردید، به این معنی است که آنها... می‌دانید،

you don't get along well with someone. "Crunch", I think of food with this word. "The crunch

شما با کسی کنار نمی‌آیید. "کرانچ" با این کلمه به غذا فکر می کنم. "

of crisp toast", "He crunched into his breakfast cereal." Or maybe you're walking on gravel:

ترد نان تست ترد"، "او به غلات صبحانه اش خرد شد ." یا شاید روی شن راه می‌روید:

"The crunch of gravel underneath him." So it's sort of a... Imagine things sort of going

"خرد شن زیر او." بنابراین یک جورایی... تصور کنید همه چیز

together. "Crunch, crunch." Okay? "Howl", maybe a dog or a wolf is going: "Owwww." Okay?

با هم پیش می رود. "کرانچ، کرانچ." باشه؟ "زوزه"، شاید یک سگ یا یک گرگ می رود: "اووو." باشه؟

So it's slightly onomatopoeic; the sound and the meaning are quite close together. "Howl",

بنابراین کمی رویه است. صدا و معنی کاملاً به هم نزدیک هستند. "زوزه"،

yup, it suggests what is happening with that word. "Rumble". Your stomach can rumble. Okay?

بله، نشان می دهد که با آن کلمه چه اتفاقی می افتد . "غرش". شکم شما می تواند غرش کند. باشه؟

If you're really, really hungry and your tummy is empty, you can sometimes hear your tummy

اگر واقعاً، واقعاً گرسنه هستید و شکمتان خالی است، گاهی اوقات می توانید صدای حرکت شکم خود را بشنوید

going: "Bll-bull-bll", making weird noises. Or maybe the thunder is rumbling in the distance,

: «Bll-bull-bll»، صداهای عجیبی در می آورد. یا شاید رعد و برق از دور

it's kind of a low, deep: "Rrl-rr-rrl-rrl" sound. "Sizzle", something in the frying pan:

غر می‌زند، صدایی کم و عمیق است: «ررل-رر-رل-rrl» . «سیزل»، چیزی در ماهیتابه:

"Tssss." We've got steam coming up and you can hear that sort of cooking going on, sizzling.

«تسسس». ما بخار داریم و شما می توانید بشنوید که این نوع پخت و پز در حال انجام است.

"Six sizzling sausages", more of that... Well, those kind of ideas in my vocal warmup video.

"شش سوسیس داغ"، بیشتر از آن... خب، این نوع ایده ها در ویدیوی گرم کردن آواز من.

"Slurp", this is to do with drinking: "[Slurps]", really annoying habit, try not to do it. "[Slurps]".

"Slurp"، این مربوط به نوشیدن است: "[Slurps]"، عادت واقعا آزاردهنده، سعی کنید آن را انجام ندهید. "[Slurps]".

Slurping tea. Okay?

دم کردن چای. باشه؟

On we go to taste. "The taste of India", "It tasted astonishingly good." Right. So, ten

در ادامه به طعم و مزه می رویم. "طعم هند"، " طعم شگفت انگیزی داشت." درست. بنابراین، ده

more words to talk about taste. "Acidic", we can see the shorter word in there: "acid".

کلمه دیگر برای صحبت در مورد سلیقه. «اسیدی»، کلمه کوتاه‌تر را در آنجا می‌بینیم: «اسید».

Yeah? We think of acids and alkalines. Acid, do you want to be tasting something acid?

آره؟ ما به اسیدها و قلیایی ها فکر می کنیم. اسید، آیا می خواهید طعم اسیدی را بچشید؟

It doesn't, like, sound that healthy to me. Acidic, not a very nice taste. A little bit

به نظر من چندان سالم نیست. اسیدی، طعم خیلی خوبی ندارد. کمی

like the smell acrid, meaning bitter. "A biting taste", so we're eating perhaps, I don't know,

شبیه بوی تند یعنی تلخ. "یک مزه گزنده"، پس ما داریم می خوریم شاید، نمی دانم،

a piece of fruit, an apple, and it's got a biting taste, I meant to be biting the apple,

یک تکه میوه، یک سیب، و طعم گزنده ای دارد، من قصد داشتم

but the apple is biting me, so it's like: "Oo, this taste, it's, ah, I don't know."

سیب را گاز بگیرم، اما سیب دارد من را گاز می گیرد، بنابراین این مانند: "اوه، این طعم، این است، آه، من نمی دانم."

It's got quite a strong taste if the taste is biting you. Similar spelling, but different:

اگر طعم آن شما را گاز بگیرد، طعم بسیار قوی دارد . املای مشابه، اما متفاوت:

"bitter". Okay? Again, connected with sort of lemons, acidic type things. A bitter taste.

"تلخ". باشه؟ باز هم با نوعی لیمو، چیزهای اسیدی مرتبط است. یه طعم تلخ

Now, this has two meanings, so we've got the taste, but you can be bitter about something.

حالا، این دو معنی دارد، بنابراین ما طعم آن را داریم، اما شما می توانید در مورد چیزی تلخ باشید.

I'll write that. To... If you are bitter, it means you are upset, you are angry about

من آن را خواهم نوشت. به ... اگر تلخ شدی یعنی ناراحتی، از چیزی عصبانی هستی

something. Okay? So obviously it's not a particularly good taste to have leaving in your mouth.

. باشه؟ بنابراین بدیهی است که داشتن ترک در دهان طعم خوبی ندارد.

"Full-bodied", this is most closely associated to wine. Okay? If it's a full-bodied wine,

"پر بدن"، این بیشترین ارتباط را با شراب دارد. باشه؟ اگر یک شراب پر بدن است،

then it's got a good, complete taste. Okay? "Rank", "rank" is not a very nice word. If

پس طعم خوب و کاملی دارد. باشه؟ "رتبه"، "رتبه" کلمه خیلی خوبی نیست.

it is a rank taste, it tastes disgusting. I'm sort of thinking of, like, dead animals

اگر طعم رتبه ای باشد مزه ناپسندی دارد. من به نوعی به حیوانات مرده

or something. "Sugary", you can all see the word "sugar" in there. If something is sugary

یا چیزی فکر می کنم. "شکر"، همه شما می توانید کلمه "قند" را در آنجا ببینید. اگر چیزی شیرین

it tastes of sugar. "Succulent", so this is really tasty, it's got... It's got... It's

باشد طعم شکر می دهد. "ساکولنت"، پس این واقعا خوشمزه است، آن را ... آن را دارد ...

moist, it's... Just really enjoy eating, it's succulent, it's satisfying to eat. "A succulent

مرطوب است، آن را ... فقط واقعا از خوردن لذت ببرید، این آبدار است، خوردن آن راضی کننده است. "یک

steak". You might be a vegetarian, but "succulent" goes well with a steak because of the repeated

استیک آبدار". شما ممکن است گیاهخوار باشید، اما «ساکولنت» به دلیل صدای مکرر S به خوبی با استیک تطبیق می یابد

S sound. "Tangy", a bit like bitter, but sort of a pleasant tang. A tangy taste is manageable.

. "Tangy"، کمی شبیه تلخ، اما به نوعی یک تانگ دلپذیر است. طعم تند قابل کنترل است.

It's... You know, it's got flavour. "A tangy lemon cheesecake" is, you know... It's not

این... می دانید، طعمی دارد. "یک چیزکیک لیموی تند" است، می دانید... ساده نیست

plain, it's got some flavour, but in a good way. "Zesty", again, this is positive. If

، کمی طعم دارد، اما به روشی خوب . "Zesty"، دوباره، این مثبت است.

you have a zest full of life, then you have a lot of energy. So, zesty is full of, kind

اگر شور و شوق پر از زندگی دارید، پس انرژی زیادی دارید. بنابراین، زستی پر از،

of, flavour, full of taste, but again I'm sort of associating it with a lemon, it's

نوعی، طعم و مزه است، اما دوباره آن را به نوعی با لیمو مرتبط می‌کنم،

that kind of fresh, biting taste. "Zingy", quite a strange word, not quite sure why I've

آن طعم تازه و گزنده‌ای است. "Zingy"، یک کلمه کاملاً عجیب است، کاملاً مطمئن نیستم که

included this because it's not one often used, but similar to zesty: "A zingy taste", if

چرا این را گنجانده ام، زیرا اغلب استفاده نمی شود، اما شبیه به zesty است: "طعم زینگی"،

you just want to vary your vocabulary.

اگر فقط می خواهید دایره لغات خود را تغییر دهید.

[Whistles]. Touch. Touch, yeah? The touch of something, the feel of something. "It felt..."

[سوت ها]. لمس كردن. لمس کنید، آره؟ لمس چیزی، احساس چیزی. "احساس می کرد..."

Okay? We're thinking what it feels like through your body. "The sensation of"... "Sensation"

باشه؟ ما در حال فکر کردن هستیم که در بدن شما چه حسی دارد . «احساس»... «احساس»

means feeling. "The feel of..." Another ten words for you. "Damp" meaning wet. Yeah? "It

یعنی احساس. "حس..." ده کلمه دیگر برای شما. «نم» به معنای خیس. آره؟ "در

felt wet underfoot." Okay? It's been raining. It's damp. "Limp", the feel of his or her

زیر پا احساس خیس شدن می کرد." باشه؟ باران می بارید. مرطوب است. "لنگ"، احساس

handshake was limp, a limp handshake. Not good. "Rough", okay? It felt too rough. You've

دست دادن او لنگی بود، یک دست دادن لنگی. خوب نیست. "خشن"، باشه؟ خیلی خشن به نظر می رسید.

got a rough handshake: "Hooyah", yeah? And your hands kind of go: "Wuh". Okay. Rough.

شما یک دست دادن شدید دارید: "هویا"، آره؟ و دستان شما به نوعی می روند: "ووه". باشه. خشن.

A rough... "His hand felt rough." It's kind of been weathered, he's been outside, it's

خشن... "دستش خشن بود." یه جورایی هوا زده شده، اون بیرون

got, you know, a really... The opposite of smooth. "Slimy", we're thinking monsters here,

بوده، میدونی، واقعا... برعکس صاف. "لزج"، ما اینجا به هیولا فکر می

we're thinking goo. Slimy. A bit like jelly. "Sticky", like Sellotape, yeah? When you can't

کنیم، ما به گوو فکر می کنیم. لزج. کمی شبیه ژله "چسبنده"، مانند سلوتیپ، آره؟ هنگامی که نمی

get your hand off the Sellotape, it's sticky, it attaches to things. "Velvety", very smooth.

توانید دست خود را از روی Sellotape بردارید، چسبنده است، به چیزها می چسبد. "مخملی"، بسیار صاف.

This is a very positive adjective. Velvet, okay? So that expensive, beautiful material.

این یک صفت بسیار مثبت است. مخملی، باشه؟ بنابراین آن مواد گران قیمت و زیبا.

If it feels velvet it's very smooth in a good way. You could also describe it in more things

اگر به نظر مخملی است از نظر خوبی بسیار صاف است. شما همچنین می توانید آن را در مواردی بیش

than touch. "It has a velvety taste", or sound: "He had a velvety voice". "Smooth" most of

از لمس توصیف کنید. « مزه مخملی دارد» یا صدا: «صدای مخملی داشت». «صاف» بیشتر

you should have come across before. "Smooth as a young person's skin", it's really...

شما باید قبلاً با آن برخورد کرده باشید. "صاف مثل پوست جوان" واقعا...

You know, it feels nice, it's smooth. It's not... It's not like sandpaper, it's not rough.

میدونی حس خوبی داره، صافه. این نیست... مثل سمباده نیست، خشن نیست.

"Frosty", so "frost" in the morning, you go outside, it's really, really cold. If something

"یخبندان"، پس "یخبندان" صبح، شما بروید بیرون، واقعاً خیلی سرد است. اگر چیزی

feels frosty, it's very, very cold. "Feathery", we think of a feather, so if something is

یخبندان است، خیلی خیلی سرد است. "پر"، ما به یک پر فکر می کنیم، پس اگر چیزی

feathery it's light and... "Light as a feather." It's feathery, it's nice and light. "Abrasive"

پر است، سبک است و ... "سبک مانند یک پر." پر است، زیبا و سبک است. "ساینده"

here we are going... Thinking of the rough idea again. If something is abrasive it's

اینجا ما می رویم... دوباره به ایده خام فکر می کنیم. اگر چیزی ساینده باشد به

dangerously rough. Okay? "An abrasive surface"... I'll write that for you. Abrasive surface

طور خطرناکی خشن است. باشه؟ "یک سطح ساینده"... آن را برای شما خواهم نوشت. سطح ساینده

is one where, you know, if you go along like that with your hand you're going to lose your

جایی است که، می دانید، اگر با دست خود به همین ترتیب پیش بروید، پوست خود را از دست خواهید داد

skin. Okay? I've got ten more words for you. Are you ready to learn ten new words about sight?

. باشه؟ من ده کلمه دیگر برای شما دارم. آیا برای یادگیری ده کلمه جدید در مورد بینایی آماده هستید؟

Sight, okay? What we see with our eyes. This is why I've tried to use more colour to appeal

دید، باشه؟ آنچه با چشمانمان می بینیم. به همین دلیل است که سعی کرده‌ام از رنگ بیشتری برای جذابیت

to how things look. "It looked beautiful", "It looked fantastic", "It looked like a beautiful

در ظاهر چیزها استفاده کنم. "زیبا به نظر می رسید"، "فوق العاده به نظر می رسید"، "مثل یک غروب زیبا به نظر می رسید

sunset". "All I could see was cars, fog", duh-duh-duh. Describe. "The sight of the Eiffel

". "تنها چیزی که می‌توانستم ببینم ماشین‌ها، مه بود"، duh-duh-duh. توصیف کردن. "منظره

Tower was jaw-droppingly impressive." Ten words. "Angular", so with these words I've

برج ایفل به طرز شگفت انگیزی چشمگیر بود." ده کلمه "زاویه ای"، بنابراین با این کلمات

tried to express their meaning with how I've written them on the board. If something is

سعی کردم معنای آنها را با نحوه نوشتن آنها بر روی تابلو بیان کنم. اگر چیزی

angular, then it's got sharp edges. Angular. So the shorter word would be "angle", so an

زاویه دار است، پس لبه های تیز دارد. زاویه ای. بنابراین کلمه کوتاه‌تر «زاویه» خواهد بود، بنابراین یک

angle in math is, you know, measuring the angle there. It's all about funny lines and

زاویه در ریاضیات، زاویه را اندازه‌گیری می‌کند . همه چیز در مورد خطوط و اشکال خنده دار است

shapes. Angular. "The building had an angular appearance". "Distinct", if something is distinct,

. زاویه ای. "ساختمان ظاهری زاویه دار داشت". «متمایز»، اگر چیزی متمایز است،

you recognize it, it's clear. "It had a distinct shape. The car was distinctive in its design".

آن را تشخیص می دهید، معلوم است. "شکل مشخصی داشت . ماشین در طراحی متمایز بود."

"Blushing", if you blush then you go all red because you are embarrassed. "He looked like

"Blushing"، اگر شما سرخ می شوید، همه قرمز می شوید زیرا خجالت می کشید. "به نظر می رسید

he was blushing." Yes? Okay. "Filthy" means very dirty. "His car was filthy." Okay? It's

که سرخ شده بود." آره؟ باشه. «پلث» به معنای بسیار کثیف است. ماشینش کثیف بود. باشه؟

just covered in mud. "Gleaming", if something is gleaming then light is shining off it.

فقط پوشیده از گل است. «درخشنده»، اگر چیزی می درخشد، نور از آن می تابد.

Very similar word, here: "glowing", you could say: "She was glowing with good health." It

کلمه بسیار مشابه، در اینجا: "درخشنده"، می توانید بگویید: "او با سلامتی می درخشید."

means she just looks very healthy. "Grotesque" means disgusting. Okay? But it's also sort

یعنی خیلی سالم به نظر میرسه «گروتسک» به معنای نفرت انگیز است. باشه؟ اما به

of exaggerated, it's like a... Kind of a big, weird, theatrical pantomime, so it's a big

نوعی اغراق آمیز است، مانند یک... یک پانتومیم بزرگ، عجیب و غریب و تئاتری است، بنابراین یک

disgustingness. "Murky", "murky" is like something that lies down in the underworld. It's kind

نفرت انگیز است. «مَرَک»، «مَرَکَ» مانند چیزی است که در عالم اموات نهفته است. یه

of dark and forbidden, and not very clear. "It looked all murky." Okay? You kind of think

جورایی تاریک و ممنوعه و خیلی واضح نیست. "همه تار به نظر می رسید." باشه؟ شما به نوعی به آب فکر می کنید

of water, the murky water. You certainly can't see your feet in murky water. "Rotund", this

، آب کدر. مطمئناً نمی توانید پاهای خود را در آب کدر ببینید. "روتوند"،

is all one word, I just made a bit of a boo-boo there. "Rotund", if someone's quite fat, if

اینها همه یک کلمه است، من فقط در آنجا کمی بوو بو کردم . "Rotund"، اگر کسی کاملا چاق باشد،

they're quite round. Okay? Can you see this word, here? Can you try and work out what

اگر کاملا گرد باشد. باشه؟ آیا می توانید این کلمه را اینجا ببینید؟ آیا می توانید امتحان کنید و بفهمید که چه چیزی

that says? Let's join the dots together. "T, T-ra", worked it out? "Trans", it's all one

می گوید؟ بیایید نقطه ها را به هم بپیوندیم. "T، T-ra"، آن را کار کرد؟ "ترانس" همه یک

word. "Translu-, translucent" means see-through.

کلمه است. "Translu-, Translucent" به معنای شفاف است.

Okay, so I've just presented to you 50 words to describe through your senses. If you can

خوب، پس من به تازگی 50 کلمه را به شما معرفی کردم تا از طریق حواس خود را توصیف کنید. اگر

start using these words, then people will listen to you and they will imagine what you

بتوانید از این کلمات استفاده کنید، آنگاه مردم به شما گوش می دهند و آنچه را که

are saying much more clearly because you will put pictures, you will put sounds, you will

می گویید بسیار واضح تر تصور می کنند زیرا شما تصاویر را قرار می دهید، صداها را قرار می

put feelings into their mind with these words. Have some fun with them. Have a go. Try them

دهید، احساسات را با این کلمات در ذهن آنها قرار می دهید. کمی با آنها سرگرم شوید. برو. امروز آنها را امتحان کنید

out today. Why not do the quiz to make sure that you have fully learned these words, and

. چرا امتحان را انجام نمی دهید تا مطمئن شوید که این کلمات را به طور کامل یاد گرفته

you can go out and play? Until next time, good-bye.

اید و می توانید بیرون بروید و بازی کنید؟ تا دفعه بعد خداحافظ