BOX SET: English In A Minute 12 – TEN English lessons in 10 minutes!

'break' can have many meanings but today  we're only going to look at three. Number one:  

«شکستن» می‌تواند معانی زیادی داشته باشد، اما امروز ما فقط سه مورد را بررسی می‌کنیم. شماره یک:

it means to separate into pieces. Oh I sat on my  glasses but thankfully they didn't break. Two:  

یعنی تکه تکه شدن. اوه روی عینکم نشستم اما خوشبختانه نشکستند. دو:

'break' means that something doesn't operate or  doesn't function properly. Why is my laptop not  

«شکستن» به این معنی است که چیزی کار نمی‌کند یا به درستی کار نمی‌کند. چرا لپ تاپ من

working? Don't tell me it's broken! And meaning  number three: it means to surpass or do better  

کار نمی کند؟ به من نگو ​​خرابه! و به معنی شماره سه: به معنای پیشی گرفتن یا انجام بهتر

than something else. Have you seen that new horror  film? It broke all the box office records. As an  

از چیز دیگری است. آیا آن فیلم ترسناک جدید را دیده‌اید ؟ تمام رکوردهای باکس آفیس را شکست. به عنوان یک

adjective, 'breaking' is very often used together  with the word 'news' to mean that the news is very  

صفت، «شکستن» اغلب همراه با کلمه «اخبار» استفاده می‌شود، به این معنی که خبر

very recent. I get breaking news notifications on  my phone. And finally, as a noun 'break' means to  

بسیار جدید است. من اعلان‌های اخبار فوری را در تلفنم دریافت می‌کنم. و در نهایت، به عنوان یک اسم، «شکستن» به معنای

stop working for a short time time. It's time  for a break. Hi, I'm Tom and today I'm going  

توقف کار برای مدت کوتاهی است. وقت استراحت است. سلام، من تام هستم و امروز به

to show you how to use tag questions. We use tag  questions to ask for confirmation, for example:  

شما نشان خواهم داد که چگونه از سؤالات برچسب استفاده کنید. ما از سؤالات برچسب برای درخواست تأیید استفاده می‌کنیم، به عنوان مثال:

It's a melon, isn't it? 'Isn't it?' has a similar  meaning to 'Do you agree?' When the statement is  

این یک خربزه است، اینطور نیست؟ "اینطور نیست؟" معنایی مشابه «موافقید؟» دارد. وقتی گزاره

positive, we make a negative question, and when  the statement is negative we make a positive  

مثبت است، سؤال منفی می‌کنیم و وقتی عبارت منفی است

question. It isn't a banana, is it? We can use  other auxiliary verbs with tag questions and these  

سؤال مثبت می‌کنیم. موز نیست، اینطور است؟ می‌توانیم از افعال کمکی دیگر با سؤالات برچسب استفاده کنیم و اینها

show a change in tense and meaning. For example:  you won't eat my melon, will you? When there's  

تغییر زمان و معنی را نشان می‌دهند. به عنوان مثال: خربزه من را نمی خورید؟ وقتی

no auxiliary verb, we make a question using  'do'. Elly, you really like melons, don't you?

هیچ فعل کمکی وجود ندارد، با استفاده از «do» سؤال می‌سازیم. الی، تو خیلی خربزه دوست داری، نه؟

She really does. Hi, the word 'dead' has so many  meanings and we're going to look at five of them.  

او واقعاً انجام می دهد. سلام، کلمه "مرده" معانی بسیار زیادی دارد و ما پنج مورد از آنها را بررسی می کنیم.

The first one is simple - it means not living.  Monkey! Monkey! He's dead. You know when you  

اولین مورد ساده است - به معنای زندگی نکردن است. میمون! میمون! او مرده. می‌دانید وقتی

sleep on your arm - when you wake up you can't  feel anything - it's numb. It's gone dead.  

روی بازو می‌خوابید - وقتی از خواب بیدار می‌شوید نمی‌توانید چیزی را احساس کنید - بی‌حس است. مرده است

I tried to catch monkey but my arm had gone dead.  'Dead' in reference to batteries means they have  

سعی کردم میمون بگیرم اما بازویم مرده بود. "مرده" در اشاره به باتری ها به این معنی است که آنها

no power. Hi I need to ... oh no the battery's  dead. In informal British English, 'dead' can  

برق ندارند. سلام من باید ... اوه نه باتری تمام شده است. در انگلیسی غیررسمی بریتانیایی، «مرده» می‌تواند به

also mean 'very'. This English in a Minute is  dead interesting. Lastly, in speaking about  

معنای «بسیار» نیز باشد. این انگلیسی در یک دقیقه جالب است. در نهایت، در صحبت کردن درباره

directions or time, 'dead' can mean 'exactly'. The  post office is dead ahead. We should arrive dead  

مسیرها یا زمان، «مرده» می‌تواند به معنای «دقیقا» باشد. اداره پست در پیش است. ما باید مرده

on time. Why should you never talk to a ghost?  Because they're dead boring. Hi this is Kee from  

به موقع برسیم. چرا هرگز نباید با یک روح صحبت کرد؟ چون کسل کننده هستند سلام این Kee از

BBC Learning English. Today I'm going to tell you  three different ways of using the phrasal verb  

بی بی سی آموزش زبان انگلیسی است. امروز می‌خواهم سه روش مختلف برای استفاده از فعل عبارتی

'pick up'. First we use 'pick up' to describe  learning something. So, for example, I can say:  

«بردار» را به شما بگویم. ابتدا از «انتخاب» برای توصیف یادگیری چیزی استفاده می‌کنیم. بنابراین، برای مثال، می‌توانم بگویم:

children pick up languages very quickly, and so  can you at BBC Learning English. Second, we use  

بچه‌ها خیلی سریع زبان‌ها را یاد می‌گیرند، و همین‌طور شما در آموزش انگلیسی بی‌بی‌سی. دوم، ما

'pick up' informally to describe buying something,  for example: I often pick up some milk on my way  

به‌طور غیررسمی از «برداشتن» برای توصیف خرید چیزی استفاده می‌کنیم، به‌عنوان مثال: من اغلب در راه خانه مقداری شیر برمی‌دارم

home. Third, we use 'pick up' to describe getting  an illness. I think I picked up a cold. So we  

. سوم، ما از «انتخاب» برای توصیف ابتلا به یک بیماری استفاده می‌کنیم. فکر کنم سرما خوردم بنابراین ما

can pick up languages, pick up some milk, and  pick up a cold. Let's take a minute to look at  

می‌توانیم زبان‌ها را انتخاب کنیم، مقداری شیر برداریم، و سرما بخوریم. بیایید یک دقیقه وقت بگذاریم و به

some of the many meanings 'while' can have. As a  conjunction, 'while' can mean at the same time as.  

برخی از معانی متعدد «در حالی که» می تواند داشته باشد نگاه کنیم. به‌عنوان یک ربط، «در حالی که» می‌تواند به معنای همزمان باشد.

While we were sleeping, it snowed. We can swap  the two clauses around, but notice the comma  

وقتی خواب بودیم برف بارید. ما می‌توانیم دو جمله را با هم عوض کنیم، اما متوجه شوید که کاما

goes away. It snowed while we were sleeping.  'While' can have the same meaning as 'but'.  

حذف می‌شود. وقتی خواب بودیم برف بارید. "در حالی که" می تواند همان معنای "اما" باشد.

One of the twins is shy, while the other is  outgoing. And 'while' or 'whilst' in more formal  

یکی از دوقلوها خجالتی است، در حالی که دیگری برون‌گرا است. و «while» یا «whils» در

contexts can also be used in the same way as  'although'. While I know that sugar is bad for me,  

زمینه‌های رسمی‌تر نیز می‌تواند به همان شیوه «اگرچه» استفاده شود. در حالی که می دانم شکر برای من مضر است،

I can never say no to dessert. As a noun 'while'  can mean a length of time, and in the expression  

هرگز نمی توانم به دسر نه بگویم. به عنوان یک اسم «در حالی که» می‌تواند به معنای مدت زمان طولانی باشد، و در عبارت

'worth your while' it can mean 'worth the time and  effort used'. So, finally, even though we only had  

«ارزش زمان» می‌تواند به معنای «ارزش زمان و تلاشی است که استفاده می‌شود». بنابراین، در نهایت، با وجود اینکه

a short while together, we hope this lesson was  worth your while. Hello ladies and gentlemen,  

مدت کوتاهی با هم بودیم، امیدواریم این درس ارزش وقت شما را داشته باشد. سلام خانم‌ها و آقایان،

Tom here for BBC Learning English. Today, I'm going  to explain the difference between 'everyone' and  

تام برای یادگیری زبان انگلیسی در BBC آمده است. امروز، می‌خواهم تفاوت بین «همه» و

'anyone'. When I say: 'Hello everyone!', I'm talking  to all the people in a group or all the people  

«هرکس» را توضیح دهم. وقتی می‌گویم: «سلام به همه!»، با همه افراد یک گروه یا همه افرادی که

watching this video. 'Anyone', however, relates to  any one individual person in a group, and we often  

این ویدیو را تماشا می‌کنند صحبت می‌کنم. با این حال، «هر کسی» به هر فردی در یک گروه مربوط می‌شود، و ما اغلب از

use it to ask questions. For example, 'Is anyone  listening?' or 'Can anyone answer today's question?'  

آن برای پرسیدن سؤال استفاده می‌کنیم. برای مثال، "آیا کسی گوش می دهد؟" یا "آیا کسی می تواند به سوال امروز پاسخ دهد؟"

Here I'm asking if any individuals in the group  are listening. If the whole group is listening,  

در اینجا می‌پرسم که آیا افرادی در گروه به شما گوش می‌دهند. اگر کل گروه در حال گوش دادن هستند،

we can say 'yes, everyone is listening'. Which  is something that English teachers love to hear.  

می‌توانیم بگوییم «بله، همه گوش می‌دهند». چیزی که معلمان انگلیسی عاشق شنیدن آن هستند.

Hi, I'm Saskia from BBC Learning English.  Today, I'm going to tell you four ways to  

سلام، من ساسکیا هستم از BBC Learning English. امروز، چهار راه برای

use the word 'just' as an adverb. One way we use  'just' is for things happening at this moment.  

استفاده از کلمه «فقط» به عنوان قید به شما می‌گویم. یکی از روش‌هایی که از «فقط» استفاده می‌کنیم، برای چیزهایی است که در این لحظه اتفاق می‌افتند.

Do you want to go for a coffee? Hang on, I'm just  finishing this video. 'Just' can also mean 'only'.  

میخوای بریم یه قهوه بخوریم؟ صبر کنید، من فقط دارم این ویدیو را تمام می کنم. "فقط" همچنین می تواند به معنای "فقط" باشد.

This book cost me just one pound. Wow that  was cheap! 'Just' often means 'exactly'.  

این کتاب برای من فقط یک پوند هزینه داشت. وای که ارزان بود! "فقط" اغلب به معنای "دقیقا" است.

What time is it? It's just four o'  clock. Saskia, here's a present for you.

ساعت چند است؟ فقط ساعت چهار است. ساسکیا، این یک هدیه برای شماست. با

Thanks! It's just what I wanted. You can also use 'just'  to emphasise other words and expressions. I just  

تشکر! این همان چیزی است که من می خواستم. همچنین می‌توانید از «فقط» برای تأکید بر کلمات و عبارات دیگر استفاده کنید. من فقط

love this shirt. So, that's four ways to use  'just'. Just in time, better go for that coffee.  

این پیراهن را دوست دارم. بنابراین، این چهار راه برای استفاده از «فقط» است. به موقع، بهتر است آن قهوه را بخورید.

Hello everyone, I'm Tom from BBC Learning  English London and I'm here to explain  

سلام به همه، من تام از BBC Learning English London هستم و اینجا هستم تا توضیح دهم

'be used to'. We use this expression to talk  about things which are normal for us now,  

"be used to". ما از این عبارت برای صحبت درباره چیزهایی استفاده می‌کنیم که اکنون برای ما عادی هستند،

for example, 'It's winter here in the UK'. I've  lived in the UK for quite a long time so this  

مثلاً «اینجا در بریتانیا زمستان است». من برای مدت طولانی در بریتانیا زندگی کرده ام، بنابراین این

is not a problem for me. So, I can say 'I'm used  to the cold weather'. If we want to use a verb  

مشکلی برای من نیست. بنابراین، می‌توانم بگویم « به هوای سرد عادت کرده‌ام». اگر بخواهیم از یک عبارت فعل استفاده کنیم، باید

phrase with the expression we need to add -ing,  for example, 'I'm used to wearing warm clothes  

-ing را اضافه کنیم، به عنوان مثال، "من به پوشیدن لباس گرم

outside'. If something has not become normal,  I can use 'not' to make the negative form.  

در بیرون عادت دارم". اگر چیزی عادی نشده است، می‌توانم از «نه» برای ایجاد شکل منفی استفاده کنم.

For example, 'I am not used to wearing warm clothes  in my office'. What are you used to or what are you  

برای مثال، «من عادت ندارم در دفترم لباس گرم بپوشم» . به چه چیزی عادت دارید یا به چه چیزی

still not used to? Leave us a comment below the  video to tell us. Hi guys, it's Phil from BBC  

هنوز عادت ندارید؟ زیر ویدیو برای ما نظر بگذارید تا به ما بگویید. سلام بچه ها، این فیل از بی بی سی است   در

Learning English. Today we're going to look at how  we can make conditional sentences easy. So, let's  

حال یادگیری انگلیسی. امروز می‌خواهیم ببینیم چگونه می‌توانیم جملات شرطی را آسان کنیم. بنابراین، اجازه دهید

start with a real conditional, something like: If  it rains tomorrow, I'll bring an umbrella. It's  

با یک شرط واقعی شروع کنیم، چیزی مانند: اگر فردا باران ببارد، من یک چتر می‌آورم.

real because it might happen. Guys, it's London, it might happen, it might rain tomorrow. To make  

واقعی است زیرا ممکن است اتفاق بیفتد. بچه ها، لندن است، ممکن است اتفاق بیفتد، ممکن است فردا باران ببارد. برای ساخت

them, you just need to remember there are two  bits. We've got the 'if' bit and we've got the  

آنها، فقط باید به یاد داشته باشید که دو بیت وجود دارد. ما بیت "اگر" را داریم و

results bit. For the 'if' bit, just use a present  tense. For the results bit, we can use 'will' like  

بیت نتایج را داریم. برای بیت «اگر»، فقط از زمان حال استفاده کنید . برای بیت نتایج، می‌توانیم از «will» مانند

the future. The other thing to remember is that  the order doesn't matter. You can put them any  

آینده استفاده کنیم. نکته دیگری که باید به خاطر بسپارید این است که ترتیب مهم نیست. می‌توانید آن‌ها را به هر

way around. So now it's over to you. Why don't you  leave a comment down below and tell us what you'll  

شکلی قرار دهید. پس حالا به تو رسیده است. چرا یک نظر در زیر نمی‌گذارید و به ما نمی‌گویید

do tomorrow if it's raining or if it's sunny or  if it's windy or if it's foggy or you know...?

اگر باران ببارد، اگر هوا آفتابی باشد یا اگر باد باشد یا مه باشد یا می‌دانید، فردا چه خواهید کرد؟

We're going to take a look at four different  uses of the adjective 'fair'. I sold my car  

ما قصد داریم به چهار کاربرد مختلف از صفت «عادلانه» نگاهی بیندازیم. من ماشینم را

for two thousand pounds - it was a fair deal. In  this example, 'fair' means 'equitable'. It means  

به دو هزار پوند فروختم - معامله عادلانه ای بود. در این مثال، «عادلانه» به معنای «عادلانه» است. این بدان معناست

that I received the correct amount of money. My  car is worth two thousand pounds and I received  

که من مقدار صحیح پول را دریافت کردم. ارزش ماشین من دو هزار پوند است و من

two thousand pounds. It looks like there's a fair  chance it will rain tonight. 'A fair chance' is  

دو هزار پوند دریافت کردم. به نظر می‌رسد احتمالاً امشب باران ببارد. "یک شانس منصفانه"

a set phrase and it describes the likelihood of  something - it means that there is a good chance  

یک عبارت تنظیم شده است و احتمال وقوع چیزی را توصیف می کند - به این معنی است که یک شانس خوب

or a high likelihood of something happening.  My sister has fair hair and fair skin. 'Fair'  

یا احتمال زیاد اتفاقی وجود دارد. خواهر من موهای روشن و پوست روشنی دارد. «عادلانه»

is used to describe the colour in this example. It's like saying that my sister has light-coloured  

برای توصیف رنگ در این مثال استفاده می‌شود. مثل این است که بگوییم خواهرم

hair and light skin. I have a fair understanding  of Spanish but I'm not fluent. In this example,  

موهای روشن و پوست روشن دارد. من درک درستی از اسپانیایی دارم اما مسلط نیستم. در این مثال،

'fair' means 'average' or 'not bad but not  great' - it means I know a little Spanish  

«عادلانه» به معنای «متوسط» یا «بد نیست اما عالی نیست» - به این معنی است که من کمی اسپانیایی می‌دانم

but not a lot. If you have a fair understanding  of the word 'fair', why not leave us a comment?

اما نه زیاد. اگر درک درستی از کلمه "عادلانه" دارید، چرا برای ما نظر نمی گذارید؟