Using adverbs of frequency to describe your daily routine

Sophie. Yes Finn? Our topic for the day: Describe your daily routine... Ok, great.

سوفی بله فین؟ موضوع روز ما: روال روزانه خود را شرح دهید... خوب، عالی.

using lots and lots of adverbs... lots of adverbs, got it...great. So I usually wake up around 7 am. Me too: breakfast?

استفاده از قیدهای زیاد و زیاد... قیدهای زیاد، متوجه شدم... عالی. بنابراین من معمولا حدود ساعت 7 صبح از خواب بیدار می شوم . من هم: صبحانه؟

Yeah, I'll try and have breakfast.

آره سعی میکنم صبحانه بخورم

sometimes I get up too late so I'll just grab a banana and run out of the door (very good) and then if it is raining, I always

گاهی اوقات من خیلی دیر بیدار می شوم بنابراین فقط یک موز برمی دارم و از در می دوم (خیلی خوب) و بعد اگر باران می بارد

get the bus (yeah)

همیشه سوار اتوبوس می شوم (آره)

but if the weather is alright, I'll walk - takes about 20 minutes.

اما اگر هوا خوب باشد پیاده می روم - حدود 20 دقیقه طول می کشد.

How about you?

در مورد شما چطور؟

I always take the tube. Always?

من همیشه لوله را می گیرم. همیشه؟

It's so far. If I was to take the bus it would take too long.

خیلی دور است. اگر قرار بود سوار اتوبوس شوم خیلی طول می کشید.

What time do you go for lunch? About one o'clock usually. I think I pretty much always have

چه ساعتی برای ناهار می روید؟ معمولا حدود ساعت یک فکر می‌کنم تقریباً همیشه

lunch at one.

ناهار را در یکی می‌خورم.

That's very precise.

one until two, every day, exactly. That's good though, it breaks up the day a bit,

این خیلی دقیق است.

یک تا دو، هر روز، دقیقا. هر چند این خوب است، روز را کمی به هم می ریزد،

doesn't it? It does. What about - when do you finish work? About six o'clock most days,

اینطور نیست؟ این کار را انجام می دهد. در مورد - چه زمانی کار را تمام می کنید؟ تقریباً ساعت شش بیشتر روزها،

some days if I can escape a little bit earlier that happens occasionally - don't tell the boss -

بعضی روزها اگر بتوانم کمی زودتر فرار کنم، این اتفاق گاهی رخ می دهد - به رئیس نگویید -

No, absolutely - Never tell the boss - How about you?

نه، کاملاً - هرگز به رئیس نگو - شما چطور؟

I usually finish at six actually.

من معمولاً در ساعت شش تمام می کنم.

And then what do you do with your evenings? WIth my life? I go home and I rarely cook actually

و بعد با شب های خود چه می کنید؟ با زندگی من؟ من به خانه می روم و به ندرت آشپزی می کنم در واقع

Noooo... I always cook. I love to cook dinner.

نووو... همیشه آشپزی می کنم. من عاشق پختن شام هستم.

Maybe once a week - rarely cook - sometimes eat in a restaurant, sometimes eat with friends

شاید یک بار در هفته - به ندرت آشپزی کنید - گاهی در یک رستوران غذا بخورید، گاهی با دوستان غذا

That's nice - Yeah, and then usually go to bed at about midnight.

بخورید.

About midnight? Oh no, I'm in bed by ten o'clock. Really?

حدود نیمه شب؟ اوه نه، من تا ساعت ده در رختخواب هستم. واقعا؟

Yeah, otherwise I'm really grumpy in the morning.

آره، وگرنه من صبح ها واقعا بداخلاق هستم .

Incredible - Well done you!

باور نکردنی - آفرین!

Thanks!

با تشکر!