BOX SET: English In A Minute 9 – TEN English lessons in 10 minutes!

Hi, I'm Georgina from BBC learning English.  In today's lesson, we look at the difference  

سلام، من جورجینا هستم از بی بی سی در حال یادگیری زبان انگلیسی. در درس امروز، به تفاوت

between 'unless' and 'as long as'. 'Unless'  and 'as long as' can be used to replace 'if'  

بین «مگر اینکه» و «تا زمانی که» نگاه می‌کنیم. «مگر» و «تا زمانی که» می‌توانند به جای «اگر»

in different situations. Let's have a look at some  example sentences: I will go to the party if you  

در موقعیت‌های مختلف استفاده شوند. بیایید به چند جمله مثال نگاهی بیندازیم: اگر شما هم بیایید به مهمانی خواهم رفت

come too. I will go to the party as long as you  come too. Both of these sentences have the same  

. تا زمانی که شما هم بیایید به مهمانی خواهم رفت . هر دوی این جملات معنای یکسانی دارند

meaning. Notice that the verb after 'if' and 'as  long as' is positive. Now look at these sentences:  

. توجه داشته باشید که فعل بعد از «اگر» و «تا زمانی که» مثبت است. حالا به این جملات نگاه کنید:

If you don't do your homework, you can't watch the  film. Unless you do your homework, you can't watch  

اگر تکالیف خود را انجام ندهید، نمی‌توانید فیلم را تماشا کنید. تا زمانی که تکالیف خود را انجام ندهید، نمی‌توانید فیلم را تماشا کنید

the film. Both of these sentences have the same  meaning, but notice that the verb after 'if' is  

. هر دوی این جملات معنای یکسانی دارند ، اما توجه داشته باشید که فعل بعد از «اگر»

negative and the verb after 'unless' is positive.  Hi, welcome to BBC learning English. I'm Sam,  

منفی است و فعل بعد از «مگه اگر» مثبت باشد. سلام، به بی بی سی برای یادگیری زبان انگلیسی خوش آمدید. من سم هستم،

and today we are going to look at adverbs of  frequency. You know these: 'always', 'sometimes',  

و امروز می‌خواهیم قیدهای فراوانی را بررسی کنیم. شما اینها را می دانید: «همیشه»، «گاهی»،

'never', but where do they go in a sentence? Look  at 'always' in this sentence - does it come before  

«هرگز»، اما آنها در یک جمله کجا می روند؟ به «همیشه» در این جمله نگاه کنید - آیا قبل از فعل آمده است

or after the verb? Helen always starts work at  seven. The verb is 'starts' and 'always' comes  

یا بعد از فعل؟ هلن همیشه ساعت هفت شروع به کار می کند . فعل "شروع" است و "همیشه"

before. Rule number one. Next sentence: Helen  isn't always happy about this. The verb is 'is'  

قبل از آن آمده است. قانون شماره یک جمله بعدی: هلن همیشه از این موضوع خوشحال نیست. فعل "is" است

and 'always' was after. Rule number two. Last  sentence: Helen has always hated early starts.  

و "همیشه" بعد از آن بود. قانون شماره دو جمله آخر: هلن همیشه از شروع های اولیه متنفر بوده است.

Trick question - there was an auxiliary verb  'has' and a main verb 'hated' and 'always' went  

سؤال ترفندی - یک فعل کمکی «داراست» و یک فعل اصلی «متنفر» بود و «همیشه»

after the auxiliary verb. Rule number three. Hi,  I'm Tom. It's the end of the day here in London,  

بعد از فعل کمکی بود. قانون شماره سه سلام، من تام هستم. اینجا در لندن پایان روز است،

so, let's look at some ways we can really say  'goodbye' to British people. Bye, see you in a  

بنابراین، بیایید به راه‌هایی نگاه کنیم که می‌توانیم واقعاً با مردم بریتانیا «خداحافظ» کنیم. خداحافظ، چند

bit. 'See you in a bit' means the same as 'see  you later'. You could also say 'in a bit'. Bye,  

لحظه دیگر می بینمت. «کمی دیگر می‌بینمت» به معنای « بعداً می‌بینم» است. شما همچنین می توانید بگویید "در یک کمی". خداحافظ،

have a good one. 'Have a good one' means  'enjoy your free time'. I say it like this:  

یک مورد خوب داشته باشید. «یک خوب داشته باشید» به معنای «از اوقات فراغت خود لذت ببرید». اینجوری میگم:

Have a good one. Are you off? 'Are you off?'  means 'are you leaving?'. 'Catch you later!' And,  

خوش بگذره. خاموشی؟ آیا شما خاموش هستید؟ یعنی "داری میری؟" 'بعد به شما ملحق میشم!' و،

'catch you later' means 'see you later'.  Finally, when you are leaving, you can say  

«بعداً شما را بگیرم» به معنای «بعداً می‌بینمت». در نهایت، وقتی می‌روید، می‌توانید بگویید

'I'm gonna shoot off' or 'I'm gonna shoot'  and you can also say 'I'm going to scoot',  

«من تیراندازی می‌کنم» یا «می‌خواهم شلیک کنم» و همچنین می‌توانید بگویید «می‌خواهم اسکوت کنم»

which has exactly the same meaning. Now, I'm going  to scoot off, so, see you in a bit. Hi, everyone.  

که دقیقاً به همین معنی است. حالا، من می‌روم ، پس کمی بعد شما را می‌بینم. سلام به همه.

Dan for BBC Learning English here. Today, we're  going to talk about 'don't mind' and 'doesn't  

دان برای بی بی سی آموزش زبان انگلیسی در اینجا. امروز، در مورد «مهم نیست» و «

matter'. The verb 'mind' means 'dislike', 'be  annoyed by' or 'object to'. It's followed by verb  

مهم نیست» صحبت خواهیم کرد. فعل "mind" به معنای "نپسندیدن"، " ناراحت بودن" یا "مشاهده شدن" است. به دنبال آن فعل

+ing and often used in negatives and questions,  for example: Do you mind opening the window? No,  

+ing می آید و اغلب در موارد منفی و سؤالات استفاده می شود، به عنوان مثال: آیا مشکلی ندارید پنجره را باز کنید؟ نه،

I don't mind. If someone says 'I don't mind',  it means that they have 'no preference' or  

من مشکلی ندارم. اگر کسی بگوید "من مهم نیستم"، به این معنی است که "هیچ ترجیحی" ندارد یا

that they are 'happy for something to happen'.  However, the verb 'matter' in English can mean  

"از اینکه اتفاقی بیفتد خوشحال است". با این حال، فعل "matter" در انگلیسی می تواند به معنای

'be important'. 'English matters' means 'English  is important'. If we say it 'doesn't matter' it  

"مهم بودن" باشد. «English things» به معنای «انگلیسی مهم است». اگر بگوییم "مهم نیست" به این

means that the thing that we are talking about  is 'not important' or 'not significant'. Do you  

معنی است که چیزی که در مورد آن صحبت می کنیم "مهم نیست" یا "مهم نیست". آیا

want tea or coffee? It doesn't matter. OK.  Sometimes they can both mean the same thing:  

چای یا قهوه می خواهید؟ مهم نیست. خوب. گاهی اوقات هر دو می توانند معنی یکسانی داشته باشند:

Do you want chicken for dinner? I don't mind. Do  you want chicken for dinner? It doesn't matter to  

آیا برای شام مرغ می خواهید؟ من مشکلی ندارم. برای شام مرغ می خواهید؟ برای من مهم نیست

me. 'Accept' is a regular verb. Now, let's look at  five different meanings it can have. Number one:  

. "پذیرفتن" یک فعل منظم است. اکنون، بیایید به پنج معنای مختلف آن نگاه کنیم. شماره یک:

'accept' can mean 'to agree to take something or  receive something willingly'. This can be anything  

«پذیرفتن» می‌تواند به معنای «موافقت با گرفتن چیزی یا دریافت چیزی از روی میل باشد». این می تواند هر چیزی

from a gift, an award, an apology, responsibility  for something or even a form of payment. Many  

از هدیه، جایزه، عذرخواهی، مسئولیت برای چیزی یا حتی نوعی پرداخت باشد. بسیاری از

shops don't accept cash anymore. Number two:  to say yes to an invitation or an offer. She  

فروشگاه‌ها دیگر پول نقد نمی‌پذیرند. شماره دو: بله گفتن به یک دعوت یا پیشنهاد. او

accepted the job straight away. Number three:  to believe or recognise that something is true.  

بلافاصله کار را پذیرفت. شماره سه: باور یا تشخیص درست بودن چیزی.

The relationship has been over for weeks, but  he still refuses to accept it. Number four: to  

این رابطه هفته هاست که به پایان رسیده است، اما او هنوز از پذیرش آن سرباز می زند. شماره چهار:

consider satisfactory or to give approval. Tommy  was immediately accepted by the other children  

رضایت بخش در نظر گرفتن یا تایید کردن. تامی بلافاصله توسط سایر بچه‌ها

at his new school. And number five: to endure  something without complaint even though it makes  

در مدرسه جدیدش پذیرفته شد. و شماره پنج: تحمل کردن چیزی بدون شکایت حتی اگر

me sad. I accept that my one minute with you is  up. Hi, I'm Tim, and today I'm going to show you  

غمگینم کند. قبول دارم که یک دقیقه با شما تمام شده است. سلام، من تیم هستم، و امروز می‌خواهم

three real phrases we say using the word 'face'.  When talking about something we think is bad, we  

سه عبارت واقعی را به شما نشان دهم که با استفاده از کلمه «صورت» می‌گوییم. وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که فکر می کنیم بد است،

can use the expression 'can't face it'. This means  that we don't want something or we don't want to  

می توانیم از عبارت "نمی توانم با آن روبرو شوم" استفاده کنیم. این بدان معناست که ما چیزی را نمی‌خواهیم یا نمی‌خواهیم

do something. School is awful at the moment -  I can't face it today. Or in a shorter form:  

کاری را انجام دهیم. مدرسه در حال حاضر وحشتناک است - امروز نمی توانم با آن روبرو شوم. یا به شکل کوتاه‌تر:

I can't face school today. Sometimes, we need to  think about or confront something difficult even  

امروز نمی‌توانم با مدرسه روبرو شوم. گاهی اوقات، حتی زمانی که نمی‌خواهیم، ​​نیاز داریم درباره چیزی سخت فکر کنیم یا با آن مقابله کنیم

when we don't want to. Here we can say 'face up  to something', for example: You need to face up to  

. در اینجا می‌توانیم بگوییم «رو به روی چیزی»، برای مثال:

your fear of exams if you want to pass the course.  I could also say 'you need to face up to it'. The  

اگر می‌خواهید این دوره را پشت سر بگذارید، باید با ترس خود از امتحان روبرو شوید. من همچنین می توانم بگویم "شما باید با آن روبرو شوید".

last expression is 'face the music'. This means  to 'accept the negative result of past actions',  

آخرین عبارت «مواجهه با موسیقی» است. این به معنای «پذیرفتن نتیجه منفی اقدامات گذشته» است،

for example: I forgot to do my homework. Now, I  have to tell the teacher and face the music. Hi,  

برای مثال: فراموش کردم تکالیفم را انجام دهم. حالا، باید به معلم بگویم و با موسیقی روبرو شوم. سلام،

I'm Phil from BBC learning English. Today, I'm  going to tell you the difference between 'expect',  

من فیل هستم از بی بی سی در حال یادگیری زبان انگلیسی. امروز، می‌خواهم تفاوت بین «انتظار»، «

'wait' and 'hope'. They all talk about things in  the future, but they don't mean the same. We use  

انتظار» و «امید» را به شما بگویم. همه آنها درباره چیزهایی در آینده صحبت می کنند ، اما منظورشان یکسان نیست. ما از

'expect' to say that we think something is likely.  It's raining today, so I expect the traffic will  

«انتظار» استفاده می‌کنیم تا بگوییم که فکر می‌کنیم چیزی محتمل است. امروز باران می‌بارد، بنابراین انتظار دارم ترافیک

be really bad. When we talk about time passing, we  don't use 'expect', we use 'wait'. I'm waiting for  

واقعاً بد باشد. وقتی درباره گذر زمان صحبت می‌کنیم، از «انتظار» استفاده نمی‌کنیم، از «انتظار» استفاده می‌کنیم. منتظر

the rain to stop. When we talk about wanting  something to happen, we don't use 'expect',  

باران هستم. وقتی در مورد اینکه می‌خواهیم اتفاقی بیفتد صحبت می‌کنیم، از «انتظار» استفاده نمی‌کنیم،   از

we use 'hope'. I hope it will be sunny tomorrow.  So, just remember: you expect what's likely, wait  

«امید» استفاده می‌کنیم. امیدوارم فردا هوا آفتابی باشه بنابراین، فقط به یاد داشته باشید: شما انتظار دارید که محتمل است، منتظر

for things that take time, and hope the things  that you want, happen. I expect you knew that,  

چیزهایی باشید که زمان می برد و امیدوار باشید چیزهایی که می خواهید اتفاق بیفتند. من انتظار دارم که شما این را می دانستید،

but I hope you'll practice it. I'm waiting for  you to start. Go on. Hello, everyone. Tom here  

اما امیدوارم آن را تمرین کنید. منتظر شروع شما هستم. ادامه دادن. سلام به همه تام اینجا

from BBC learning English in London. I'm going  to explain the expression 'used to'. 'Used to'  

از بی‌بی‌سی که در لندن انگلیسی می‌آموزد. من می‌خواهم عبارت "استفاده شده به" را توضیح دهم. «استفاده از»

describes repeated actions or habits in the past,  for example: I used to play football after school.  

اعمال یا عادت‌های مکرر در گذشته را توصیف می‌کند، برای مثال: من بعد از مدرسه فوتبال بازی می‌کردم.

And it can also describe states or things that  happened over a long period of time, for example:  

و همچنین می‌تواند حالت‌ها یا چیزهایی را که در یک دوره زمانی طولانی اتفاق افتاده‌اند توصیف کند، برای مثال:

I used to live in Japan. We can also use 'used to'  in the negative form - we just add 'did not' or  

من قبلاً در ژاپن زندگی می‌کردم. همچنین می‌توانیم از «استفاده به» به شکل منفی استفاده کنیم - فقط «نکردم» یا

'didn't'. Using our first example, we could say:  I didn't use to play football. But be careful with  

«نکردم» را اضافه می‌کنیم. با استفاده از اولین مثال خود، می‌توانیم بگوییم: من فوتبال بازی نمی‌کردم. اما مراقب

negative and question forms - we don't include 'd'  at the end of 'use'. So, now, question time - tell  

فرم‌های سؤالی و منفی باشید - ما «d» را در پایان «استفاده» لحاظ نمی‌کنیم. بنابراین، اکنون، زمان سؤال است - به

us: What did you use to do when you were a child?  Leave us a comment below the video, and let us  

ما بگویید: وقتی کودک بودید چه کار می‌کردید؟ زیر ویدیو برای ما نظر بگذارید و به ما

know. Hi. I'm Sian, and I have something to say  about the verbs 'say' and 'tell'. With 'tell',  

اطلاع دهید. سلام. من سیان هستم و درباره افعال «گفتن» و «گفتن» چیزی برای گفتن دارم. با «بگو»،

we usually say who is spoken to, so we use 'tell'  with a direct personal object like 'you', 'him',  

معمولاً می‌گوییم با چه کسی صحبت می‌شود، بنابراین از «بگو» با یک موضوع شخصی مستقیم مانند «تو»، «او»،

'her'. I love English grammar. Phil told me that  he loves English grammar. So, remember to include  

«او» استفاده می‌کنیم. من عاشق گرامر انگلیسی هستم. فیل به من گفت که گرامر انگلیسی را دوست دارد. بنابراین، به یاد داشته باشید که

who is spoken to - so, don't say: Phil told I  love English grammar. Say: 'Phil told me' or'  

کسی که با او صحبت می‌شود را نیز درج کنید - بنابراین، نگویید: فیل به گرامر انگلیسی علاقه دارد. بگویید: «فیل به من گفت» یا»

Phil told us that he loves English grammar'. With  the verb 'say', we don't normally include who is  

فیل به ما گفت که دستور زبان انگلیسی را دوست دارد. با فعل «گفتن»، معمولاً افرادی که با آنها صحبت می‌شود را در نظر نمی‌گیریم

spoken to. We say something, and you can also use  the direct words someone says. I love teaching  

. ما چیزی می‌گوییم، و شما همچنین می‌توانید از کلمات مستقیمی که کسی می‌گوید استفاده کنید. من عاشق تدریس

English. Phil said 'I love teaching English'. So,  remember in general we tell someone something,  

انگلیسی هستم. فیل گفت: "من عاشق آموزش زبان انگلیسی هستم". بنابراین، به طور کلی به یاد داشته باشید که ما به کسی چیزی می‌گوییم،

but we say something. Hi, everyone. Tom here from  BBC Learning English, and I'm here to explain  

اما چیزی می‌گوییم. سلام به همه. تام اینجا از بی بی سی آموزش زبان انگلیسی است، و من اینجا هستم تا توضیح دهم

'have something done'. This is an expression we  use when we pay someone to do something for us,  

«کاری انجام شده است». این عبارتی است که وقتی به کسی پول می‌دهیم تا کاری برای ما انجام دهد استفاده می‌کنیم،

for example: I have my hair cut at the  hairdressers. If I cut my own hair,  

مثلاً: من موهایم را در آرایشگاه کوتاه می‌کنم . اگر خودم موهایم را کوتاه کنم،

it would look terrible.  The expression uses 'have',  

وحشتناک به نظر می رسد. عبارت از 'have' استفاده می‌کند،

an object and the action which is done  to the object - and the action is always  

یک شی و عملی که برای آن شیء انجام می‌شود - و این عمل همیشه

in past participle form. We can also use  the expression in the past, for example:  

به شکل ماضی است. همچنین می‌توانیم از این عبارت در گذشته استفاده کنیم، برای مثال:

I had my clothes cleaned yesterday whilst I  was at work. How about you - can you think  

دیروز وقتی سر کار بودم، لباس‌هایم را تمیز کردم. شما چطور - آیا می توانید به کاری فکر کنید

of something that you have done regularly?  Leave a comment below the video to practise.

که مرتباً انجام داده اید؟ برای تمرین زیر ویدیو کامنت بگذارید.