10 PHRASAL VERBS you MUST Know! | Antonio Parlati

Hello everyone and welcome back to my YouTube  channel! So, today we're going to talk about  

سلام به همه و به کانال YouTube من خوش آمدید ! بنابراین، امروز در مورد

phrasal verbs. Now, if you want to learn English,  phrasal verbs are a must! You truly can't live  

افعال عبارتی صحبت خواهیم کرد. اکنون، اگر می‌خواهید انگلیسی یاد بگیرید، افعال عبارتی ضروری هستند! شما واقعاً نمی توانید

without them. Native speakers use them all the  time; but before we even get into it, what is a  

بدون آنها زندگی کنید. سخنرانان بومی همیشه از آنها استفاده می کنند . اما قبل از اینکه وارد آن شویم،

phrasal verb? What are they? So, whenever you see  a verb plus a preposition, that could be a phrasal  

فعل عبارتی چیست؟ آنها چه هستند؟ بنابراین، هر زمان که یک فعل به اضافه یک حرف اضافه می‌بینید، می‌تواند یک فعل عبارتی باشد

verb. Now, I'm saying "could" because in reality  there's a distinction between prepositional verbs  

. اکنون، من می‌گویم «می‌تواند»، زیرا در واقعیت، بین افعال اضافه

and phrasal verbs. I'm going to try and be quick  just to give you an idea. So, prepositional verbs  

و افعال عبارتی تمایز وجود دارد. من سعی می‌کنم سریع عمل کنم فقط به شما ایده بدهم. بنابراین، افعال حرف اضافه

are the sum of two meanings, the meaning of  the verb plus the meaning of the preposition,  

مجموع دو معنا هستند، معنی فعل به اضافه معنای حرف اضافه،

so you have something like "fall down"  the meaning of the verb is to fall, where?  

بنابراین چیزی شبیه "افتادن" دارید، معنی فعل سقوط است، کجا؟

down. They're very self-explanatory, no problem  to understand them. Now phrasal verbs are a  

پایین. آنها بسیار خود توضیحی هستند، مشکلی برای درک آنها نیست. اکنون افعال عبارتی

little bit trickier because you still have  a verb plus a preposition but in this case,  

کمی پیچیده‌تر هستند، زیرا هنوز یک فعل به اضافه یک حرف اضافه دارید، اما در این مورد،

they don't always make sense. An example that  i'm pretty sure everybody knows is "to shut  

آنها همیشه معنی ندارند. مثالی که مطمئنم همه می‌دانند «خفه

up". "to shut up" means to stop talking but if  you think about it- okay, to shut your mouth  

شو» است. "ساکت کردن" به معنای دست کشیدن از صحبت است، اما اگر به آن فکر می کنید، خوب، دهان خود را ببندید،

but then why "up"? I'm pretty sure there is an  explanation but, you know, they don't always  

اما پس چرا "صدا"؟ من تقریباً مطمئن هستم که یک توضیح وجود دارد، اما، می‌دانید، آنها همیشه

make sense immediately. Those are phrasal  verbs. And then if you have two prepositions  

فوراً معنی ندارند. اینها افعال عبارتی هستند . و سپس اگر دو حرف اضافه دارید،

you have a phrasal prepositional verb but enough  with the definitions let's just get into it.  

یک فعل اضافه عبارتی دارید اما با تعاریف کافی، اجازه دهید وارد آن شویم. در

Here are 10 phrasal verbs that I think everybody  should know. Phrasal verb n.1 "to make up".  

اینجا 10 فعل عبارتی وجود دارد که فکر می کنم همه باید بدانند. فعل عبارتی n.1 "to make up".

Now, I'm pretty sure everybody knows this term  um as a noun, you know, the stuff that you put  

اکنون، من تقریباً مطمئن هستم که همه این اصطلاح um را به عنوان یک اسم می‌دانند، چیزهایی که

on your face to enhance it, makeup and it  could also work as a verb with the same  

روی صورت خود قرار می‌دهید تا آن را تقویت کنید، آرایش و آن نیز می‌تواند به عنوان یک فعل با همان معنی کار کند،

meaning but it's not very common. People usually  say "I'm putting on makeup" instead of "I'm making  

اما خیلی رایج نیست. مردم معمولاً به‌جای «من خودم را می‌سازم» می‌گویند «دارم آرایش می‌کنم

myself up" however this phrasal verb has plenty  of other meanings, for example, "to invent" if you  

»، اما این فعل عبارتی معانی زیادی دارد، برای مثال، «اختراع کردن» اگر

make something up it means you're inventing it.  If you think someone's lying to you you could say  

چیزی را درست می‌کنید به این معنی است که در حال اختراع آن هستید. . اگر فکر می‌کنید کسی به شما دروغ می‌گوید، می‌توانید بگویید

"you're making it up", it's not true,  you're inventing it, you're making it up.  

«شما دارید آن را می‌سازید»، این درست نیست، شما آن را اختراع می‌کنید، شما دارید آن را می‌سازید.

"I'm tired of your made-up excuses" that  means I'm tired of your invented excuses.  

"من از بهانه های ساختگی شما خسته شده ام" یعنی از بهانه های اختراعی شما خسته شده ام.

Another meaning is "to forgive someone" after  you've had an argument with them, so when you  

معنی دیگر این است که "ببخشید کسی" بعد از اینکه با او بحث کردید، بنابراین وقتی

reconcile with someone "you make up with them"  "they had an argument but eventually they made  

با کسی آشتی می کنید "با او سازش می کنید" "آنها بحث کردند اما در نهایت

up". To make up can also mean to compose, to  comprise "A puzzle is made up of different pieces"  

جبران کردند". آرایش کردن می‌تواند به معنای آهنگسازی نیز باشد، عبارت «یک پازل از قطعات مختلف تشکیل شده است»،

that means a puzzle is composed of different  pieces. "English speakers make up 4.9% of the  

یعنی یک پازل از قطعات مختلف تشکیل شده است . "انگلیسی زبانان 4.9٪ از

world's population". You can also use "to make up"  to mean "to compensate for something" let's say  

جمعیت جهان را تشکیل می دهند." همچنین می‌توانید از «برای جبران» به معنای «برای جبران چیزی» استفاده کنید، فرض کنید

your boss is mad at you because you're always very  late to work you could say "I'm sorry, I will make  

رئیستان از دست شما عصبانی است، زیرا همیشه دیر سر کار هستید، می‌توانید بگویید «متاسفم،

up for it by working harder" or let's pretend your  friends invited you to a party but you can't go  

آن را جبران می‌کنم.» سخت‌تر کار کنید» یا بیایید وانمود کنیم دوستانتان شما را به مهمانی دعوت کرده‌اند، اما شما نمی‌توانید بروید،

so you say "I'm sorry, I can't come but I promise  I will make it up to you" as a way of being  

بنابراین می‌گویید «متاسفم، نمی‌توانم بیایم اما قول می‌دهم جبران کنم» به عنوان روشی برای

forgiven by someone you've upset. The last meaning  of this phrasal verb is "to assemble, to put  

بخشیدن. توسط کسی که ناراحتش کردی آخرین معنای این فعل عبارتی «مجموعه کردن،

together ingredients to prepare something" "making  up a mixture" for example. The second phrasal verb  

ترکیب کردن   مواد برای تهیه چیزی است» برای مثال «مخلوط ساختن». دومین فعل عبارتی

is "to hang out". As a prepositional verb it's  the meaning of "hang" plus the meaning of "out"  

«هنگ کردن» است. به‌عنوان یک فعل اضافه، معنای «آویز کردن» به‌علاوه معنای «خارج کردن» است،

so it means to display something like you can hang  out a flag you can hang out a sign you can hang  

بنابراین به این معنی است که برای نمایش چیزی مانند شما می‌توانید پرچمی را آویزان کنید، می‌توانید علامتی را آویزان کنید و می‌توانید

out a banner or if something is drooping, it's  protruding like "The dog's tongue is hanging out"  

یک بنر را آویزان کنید یا اگر چیزی در حال آویزان است، بیرون زده مانند "زبان سگ آویزان است"

but informally this phrasal verb has a  completely different meaning. "To hang out"  

اما به طور غیررسمی این فعل عبارتی معنای کاملاً متفاوتی دارد. «هنگ کردن»

means to spend time somewhere or with someone  so "What are you doing today? Oh, nothing much,  

به معنای گذراندن وقت در جایی یا با کسی است بنابراین «امروز چه کار می‌کنی؟ اوه، زیاد نیست،

I'm just hanging out by the pool" that means I'm  just spending time there, at the pool. "Hey do  

من فقط کنار استخر می‌گذرم»، به این معنی که من فقط وقت خود را آنجا، در استخر می‌گذرانم. "هی، آیا می‌خواهی

you want to hang out tomorrow?" That is "Hey  do you want to spend time together tomorrow?"  

فردا با هم وقت بگذاریم؟" یعنی "هی، می‌خواهی فردا با هم وقت بگذرانی؟"

Phrasal verb number three "to break out". We're  going to focus on two meanings here: the first  

فعل عبارتی شماره سه "شکستن". ما در اینجا روی دو معنا تمرکز خواهیم کرد: اولین معنای

one is "to escape" "The prisoner broke out of  his cell" for example. That means he escaped,  

"فرار کردن" است، برای مثال "زندانی از سلول خود خارج شد". این بدان معناست که او فرار کرد،

but figuratively this phrasal verb is commonly  associated with skin, in particular with pimples,  

اما به طور مجازی این فعل عبارتی معمولاً با پوست، به ویژه با جوش،

with zits. Let's say you tried a new moisturizer  and the next morning you wake up with a bunch of  

با زیت مرتبط است. فرض کنید یک مرطوب‌کننده جدید امتحان کرده‌اید و صبح روز بعد که با انبوهی از

pimples on your face, you could say "Im breaking  out" I'm breaking out or "That moisturizer broke  

جوش‌های روی صورتتان از خواب بیدار می‌شوید، می‌توانید بگویید «دارم جوش می‌زنم» یا «آن مرطوب‌کننده من را ترک کرد

me out" so you might want to stop using it  and start looking for a product that prevents  

»، بنابراین ممکن است بخواهید آن را متوقف کنید. از آن استفاده کنید و شروع به جستجوی محصولی کنید که از

breakouts. Hold on, I forgot to mention  that "to break out" can also mean "to start"  

بروز جوش جلوگیری کند. دست نگه دارید، فراموش کردم ذکر کنم که «شکستن» همچنین می تواند به معنای «شروع کردن» باشد

in case of a war or a disease, for  example: "The great war broke out in 1914".  

در صورت جنگ یا بیماری، به عنوان مثال: «جنگ بزرگ در سال 1914 شروع شد».

Number four "to come across". Again, we're going  to focus on two meanings: the first one is "to  

شماره چهار "برای آمدن". مجدداً، ما روی دو معنی تمرکز می‌کنیم: اولی این است که "با

meet someone or find something by chance". "I came  across john the other day" that means I met him,  

کسی ملاقات کنی یا اتفاقی چیزی پیدا کنی". " روز پیش جان را دیدم" یعنی با او ملاقات کردم، با

I bumped into him. That's another phrasal verb "to  bump into someone" or to come across someone means  

او برخورد کردم. این یکی دیگر از فعل‌های عبارتی «به برخورد کردن با کسی» یا برخورد با کسی به معنای

to meet them by chance. Or "I was cleaning my room  and I came across some old photos". "Come across"  

ملاقات تصادفی اوست. یا «داشتم اتاقم را تمیز می‌کردم و با چند عکس قدیمی برخوردم». «Come through»

can also mean "to give the impression". "Your  tone is coming across as very rude right now"  

همچنین می‌تواند به معنای «تفکر دادن» باشد. " لحن شما در حال حاضر بسیار بی ادبانه به نظر می رسد"    "

"He came across as a very friendly guy" he gave me  the impression of being very friendly. Number five  

او به عنوان یک مرد بسیار دوستانه برخورد کرد" او این تصور را به من داد که بسیار دوستانه هستم. شماره پنج

"to work out". I'm pretty sure all of you are  familiar with the meaning that has to do with  

«تمرین کردن». من تقریباً مطمئن هستم که همه شما با معنی مربوط به

physical exercise "I work out every day to stay  healthy" that means I exercise every day, but  

ورزش بدنی آشنا هستید "من هر روز ورزش می کنم تا سالم بمانم" به این معنی که من هر روز ورزش می کنم، اما

"working out" also indicates how something is  going, how it's developing, especially if it's  

"تمرین کردن" همچنین نشان می دهد که کاری چگونه پیش می رود، چگونه در حال توسعه است، به خصوص اگر به

going well. "We weren't sure about our project,  but eventually everything worked out perfectly"  

خوبی پیش می رود. "ما در مورد پروژه خود مطمئن نبودیم، اما در نهایت

everything went well, that's what it means. Six  "to keep up with" we have two prepositions here  

همه چیز به خوبی پیش رفت." شش «برای همگام شدن با» ما در اینجا دو حرف اضافه داریم

so this is a phrasal prepositional verb but that  doesn't matter. Now, I am certain that you've seen  

بنابراین این یک فعل اضافه عبارتی است اما اهمیتی ندارد. اکنون، من مطمئن هستم که شما

this phrasal verb in the title of a very famous  show "Keeping Up with the Kardashians" but let's  

این فعل عبارتی را در عنوان یک نمایش بسیار معروف "همگام با کارداشیان ها" دیده اید، اما بیایید

see all its meanings. First of all it can mean "to  go as fast as" "While running he was struggling to  

همه معانی آن را ببینیم. اول از همه، می‌تواند به معنای «به سرعت رفتن» باشد «هنگام دویدن او در تلاش بود تا

keep up with his friend" meaning he couldn't  run as fast as them. If we use that meaning  

با دوست‌اش همگام شود» به این معنی که نمی‌توانست به اندازه آنها سریع بدود. اگر از این معنی

in a figurative way we get something like "to stay  informed" which is exactly what they meant in the  

به شکل مجازی استفاده کنیم، چیزی مانند " اطلاع رسانی" دریافت می کنیم که دقیقاً منظور آنها در

title "keeping up with the Kardashians" to stay  informed on what they're doing. Another example,  

عنوان "همراهی با کارداشیان ها" است تا از کارهایی که انجام می دهند مطلع شویم. مثالی دیگر،

let's pretend your friend doesn't know what  TikTok is, you could say "You don't know  

بیایید وانمود کنیم دوستتان نمی‌داند TikTok چیست، می‌توانید بگویید "شما نمی‌دانید که

what TikTok is? What do you mean? Try to keep  up! Keep up with the times!" stay informed.  

TikTok چیست؟ منظورتان چیست؟ سعی کنید به‌روز باشید! با زمان‌ها همراه باشید!" مطلع باشید

Another figurative meaning is "to perform as well  as" "I'm failing to keep up with my classmates"  

معنای مجازی دیگر این است که «به خوبی اجرا کنم»

meaning I'm not performing as well as the  others. Lastly "keep up with" can also mean  

به این معنی که من به اندازه دیگران خوب عمل نمی کنم . در نهایت، «همراه باشید» همچنین می‌تواند به معنای

to stay in contact with someone, to keep in  touch like "I try to keep up with my grandparents  

حفظ ارتباط با کسی باشد، مانند «سعی می‌کنم

via email". Seven "to get over". This one is very  common and it means "to recover from" something  

از طریق ایمیل با پدربزرگ و مادربزرگم ارتباط برقرار کنم». هفت "برای گذشتن". این یکی بسیار رایج است و به معنای "نقایف شدن از" چیزی

like an illness "I hope you get over your flu"  that means I hope you recover from your flu, but  

مانند یک بیماری است "امیدوارم آنفولانزای خود را از بین ببرید"، یعنی امیدوارم از آنفولانزا بهبود پیدا کنید، اما

it's not just illnesses. It could also be a shock  like "I'm still trying to get over the fact that I  

این فقط بیماری نیست. همچنین ممکن است یک شوک مانند "هنوز سعی می‌کنم بر این حقیقت غلبه کنم که

passed my exam" like I can't believe it, i'm still  shocked, I can't get over it. Or a person, usually  

امتحانم را گذرانده‌ام" مانند اینکه نمی‌توانم آن را باور کنم، هنوز شوکه هستم، نمی‌توانم از آن عبور کنم. یا شخصی، معمولاً

an ex-boyfriend or girlfriend a person you were  in a relationship with, in a romantic relationship  

دوست پسر یا دوست دختر سابق، فردی که با او در رابطه بودید، در یک رابطه عاشقانه

with. "He's still trying to get over Vanessa"  meaning he's still trying to stop thinking about  

با او. "او هنوز در تلاش است تا بر ونسا غلبه کند"، به این معنی که او هنوز در تلاش است تا به او فکر نکند و

her, to stop being in love with her. That's really  sad! Number eight "to give up". Moving on to a  

عاشق او نباشد. این واقعاً غم انگیز است! شماره هشت "تسلیم شدن". حرکت به سمت

very easy one "to give up". It's a super common  phrasal verb and it simply means "to surrender,  

یک «تسلیم شدن» بسیار آسان. این یک فعل عبارتی بسیار رایج است و به سادگی به معنای "تسلیم شدن،

to stop trying". "I tried to convince them,  but I give up". You can also give up a habit,  

توقف تلاش کردن" است. "من سعی کردم آنها را متقاعد کنم، اما من تسلیم شدم." شما همچنین می‌توانید یک عادت را ترک کنید،

an addiction "My dad gave up smoking" that  means he quit smoking, he doesn't smoke anymore.  

یک اعتیاد «پدرم سیگار را ترک کرد» که به این معنی است که سیگار را ترک کرده، دیگر سیگار نمی‌کشد.

Nine "to figure out". This has mainly two meanings  that are very much related. It could mean "to  

نه "برای فهمیدن". این عمدتاً دو معنی دارد که بسیار مرتبط هستند. می‌تواند به معنای «

solve" like you could figure out a math problem,  but informally it also means "to understand". "I  

حل کردن» باشد، مانند اینکه می‌توانید یک مسئله ریاضی را کشف کنید، اما به طور غیررسمی به معنای «فهمیدن» نیز می‌باشد. "من

can't figure out why my printer is not working"  I don't understand. The tenth and final phrasal  

نمی توانم بفهمم چرا چاپگرم کار نمی کند" نمی فهمم. دهمین و آخرین

verb for today is "to back up". It can have mainly  three meanings. Okay so the first meaning, let's  

فعل عبارتی برای امروز "پشتیبان گیری" است. می تواند عمدتاً سه معنی داشته باشد. بسیار خوب، پس معنی اول، بیایید

just get it out of the way, has to do with data.  I'm pretty sure you're already familiar with it.  

آن را از سر راه برداریم، به داده ها مربوط می شود. من تقریباً مطمئن هستم که شما قبلاً با آن آشنا هستید.

So if you back up a file that means you're making  a copy of it, you're saving it somewhere else,  

بنابراین، اگر از یک فایل نسخه پشتیبان تهیه می‌کنید، به این معنی که یک کپی از آن تهیه می‌کنید، آن را در جای دیگری ذخیره می‌کنید،

somewhere safe like um you can back up a file on  a drive, on your computer. "Make sure you do a  

جایی امن مانند اوم، می‌توانید از یک فایل در یک درایو، در رایانه خود نسخه پشتیبان تهیه کنید. «مطمئن شوید که

backup of your photos before updating your phone"  for example "Make sure you back up your photos"  

قبل از به‌روزرسانی تلفن، از عکس‌های خود نسخه پشتیبان تهیه کنید» برای مثال «مطمئن شوید که از عکس‌های خود نسخه پشتیبان تهیه کنید»

The second meaning is "to support" and it  could be used literally or figuratively. So  

معنای دوم «پشتیبانی کردن» است و می‌توان آن را به معنای واقعی یا مجازی استفاده کرد. بنابراین

if you back someone up it means you're  supporting them, you have their back  

اگر از کسی حمایت می‌کنید، به این معنی است که از او حمایت می‌کنید، شما از او حمایت می‌کنید

"Don't worry, I will back you up" I will support  you. The figurative use has to do with providing  

«نگران نباش، من از تو پشتیبانی خواهم کرد» من از شما حمایت خواهم کرد . استفاده مجازی مربوط به ارائه

evidence to support your claims "Do you have any  evidence to back up your statement? Do you have  

شواهدی برای حمایت از ادعای شماست "آیا مدرکی برای تایید اظهارات خود دارید؟ آیا

any evidence that supports your statement? So we  know you're not lying. The third meaning- and this  

مدرکی دارید که بیانیه خود را تایید کند؟ بنابراین ما می دانیم که شما دروغ نمی گویید. معنی سوم - و این

is very common in informal conversations- is to go  back and repeat something that you already said.  

در مکالمات غیررسمی بسیار متداول است- این است که به عقب برگردید و چیزی را که قبلاً گفته اید تکرار کنید.

Let's pretend your friend is telling you a story  very fast and you don't understand something,  

بیایید وانمود کنیم که دوست شما خیلی سریع به شما می گوید و شما چیزی را نمی فهمید ، به نوعی

you kind of get lost, you could say "Whoa whoa  back up a little! Can you back up a little?"  

گم می شوید ، می توانید بگویید "چه کسی کمی پشتیبان بگیرید! آیا می‌توانید کمی پشتیبان‌گیری کنید؟»

like could you just go back a  little and repeat what you said?  

مانند می‌توانید کمی به عقب برگردید و آنچه را که گفتید تکرار کنید؟

Again, this is very useful in informal  conversations. So that was it guys! now that  

باز هم، این در مکالمات غیررسمی بسیار مفید است . پس بچه‌ها همینطور بود! به

we're done with it, I wanted to tell you that  I picked 10 phrasal verbs which in my opinion  

شما بگویم که من 10 فعل عبارتی را انتخاب کردم که به نظر من

are not basic, like I still wanted to pick some  phrasal verbs that are super common and are super  

اساسی نیستند، مانند اینکه هنوز می‌خواستم برخی از افعال عبارتی را انتخاب کنم که بسیار رایج هستند و بسیار

useful and that native speakers use all the time  and I did, but I feel like these phrasal verbs  

مفید هستند و افراد بومی همیشه از آنها استفاده می‌کنند و من این کار را انجام دادم. افعال عبارتی

are not basic English, you know, I wanted to do  something a little bit more advanced for you guys.  

انگلیسی پایه نیستند، می دانید، من می خواستم کاری کمی پیشرفته تر برای شما انجام دهم.

If you know them, good job! All right you guys,  thank you so much for watching this video! If  

اگر آنها را می شناسید، کار خوب است! بسیار خوب بچه ها، خیلی ممنون از تماشای این ویدیو! اگر  از

you enjoyed it, please give it a big thumbs up  and subscribe to my channel and also tell me in  

آن لذت بردید. ، لطفاً به آن کمک بزرگی بدهید و در کانال من مشترک شوید و همچنین در   نظرات به من بگویید که در

the comments what you want to see next. Make sure  you follow me on all of my social media platforms  

ادامه چه چیزی را می خواهید ببینید. مطمئن شوید من را در همه پلتفرم های رسانه های اجتماعی من دنبال می کنید

and, again, thank you so much for watching  I will see you guys in my next video, bye!

و باز هم از تماشای من بسیار سپاسگزارم بچه ها شما را در ویدیوی بعدی من می بینم، خداحافظ!