10 Phrasal Verbs for Academic Writing in English

Hi.

سلام.

Welcome to www.engvid.com.

به www.engvid.com خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's video I want to talk to you about academic writing.

در ویدیوی امروز می خواهم در مورد نویسندگی آکادمیک با شما صحبت کنم .

So this is especially for those of you who will be taking the IELTS or TOEFL, or any

بنابراین این مخصوصاً برای کسانی از شماست که در آیلتس یا تافل یا هر

English exam where you have to write an essay.

امتحان انگلیسی که در آن باید مقاله بنویسید شرکت می کنید.

Okay?

باشه؟

Now, before I get into this, a lot of you have been told by teachers, by classmates,

حالا، قبل از اینکه به این موضوع بپردازم، معلمان، همکلاسی ها

by whoever that you should not use phrasal verbs in your academic writing, in your essays,

، و هرکسی به بسیاری از شما گفته اند که نباید از افعال عباراتی در نوشته های دانشگاهی، در مقالات خود استفاده کنید،

because you think that they are too informal.

زیرا فکر می کنید که آنها بیش از حد غیر رسمی هستند.

Well, what I want to tell you today is that not only can you use phrasal verbs, you should

خوب، چیزی که امروز می خواهم به شما بگویم این است که نه تنها می توانید از افعال عبارتی استفاده کنید، بلکه باید

use phrasal verbs in your writing.

از افعال عبارتی نیز در نوشتار خود استفاده کنید.

Phrasal verbs are part of the English language.

افعال عبارتی بخشی از زبان انگلیسی هستند.

We use them in everyday situations, as well in very formal situations; in academics, in

ما از آنها در موقعیت های روزمره و همچنین در موقعیت های بسیار رسمی استفاده می کنیم. در دانشگاه، در

business, etc.

تجارت، و غیره.

So what I have here, I have a few phrasal verbs to show you that are very common, but

بنابراین آنچه من در اینجا دارم، چند فعل عبارتی برای نشان دادن شما دارم که بسیار رایج هستند، اما

are very useful for academic writing.

برای نوشتن آکادمیک بسیار مفید هستند.

And some of them are a little bit more rare, but if you can use them properly in your essays,

و برخی از آنها کمی نادرتر هستند، اما اگر بتوانید به درستی از آنها در مقالات

your scores should go up; you'll actually impress the graders a little bit.

خود استفاده کنید، نمرات شما باید بالا برود. شما در واقع دانش آموزان را کمی تحت تاثیر قرار خواهید داد.

But, again, if you're using them correctly.

اما، دوباره، اگر شما از آنها به درستی استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

So just before we begin, what is a "phrasal verb"?

بنابراین درست قبل از شروع، "فعل عبارتی " چیست؟

You have a verb in conjunction with a preposition; and together, the two words have a slightly

شما یک فعل در رابطه با حرف اضافه دارید. و با هم، این دو کلمه

different meaning or slightly different meanings - most of them have more than one.

معنای کمی متفاوت یا معانی کمی متفاوت دارند - اکثر آنها بیش از یک دارند.

So, today we're going to look at: "account for", "take into account" or "take into consideration",

بنابراین، امروز ما قصد داریم به موارد زیر نگاه کنیم: "حساب کردن"، "در نظر گرفتن" یا "در نظر گرفتن"،

but the actual phrasal is: "take into".

اما عبارت واقعی این است: "در نظر گرفتن".

Okay?

باشه؟

With something else.

با یه چیز دیگه

"Carry out"; "look into" or "find out" - these are kind of synonyms, you can use them one

"انجام دادن"؛ "نگاه کن" یا "پیدا کن" - اینها به نوعی مترادف هستند، می توانید آنها را یکی

or the other.

یا دیگری استفاده کنید.

"Cut down" or "cut back on" - these are also generally synonymous; you can use them in

"کاهش" یا "کم کردن" - اینها نیز به طور کلی مترادف هستند. شما می توانید آنها را در

certain...

موارد خاص استفاده کنید...

In same situations; slightly different usage.

در شرایط مشابه; استفاده کمی متفاوت

And...

و...

Just so you know, "cut back" can also become a noun: "cutback" or "cutbacks".

همین که بدانید، «cut back» هم می تواند به اسم تبدیل شود: «cutback» یا «cutbacks».

"Do without", "follow through", "frown upon" which is a little bit one of the rare ones,

«بدون»، «دنبال کردن»، «اخم کردن» که کمی از موارد نادر است،

"resort to" which should be used more but people don't use it enough, "rule out", and

«توسل به» که باید بیشتر استفاده شود، اما مردم به اندازه کافی از آن استفاده نمی‌کنند، «رد کردن» و

"put off".

به تعویق انداختن».

Okay?

باشه؟

So, let's go through each one separately.

بنابراین، اجازه دهید هر یک را جداگانه مرور کنیم.

"Account for".

"حساب برای".

"To account for something" means to consider it; to make it part of your thought process

«حساب دادن به چیزی» به معنای در نظر گرفتن آن است;

when you're thinking about something, especially making a plan or maybe making a budget, etc.

وقتی به چیزی فکر می کنید، به خصوص برنامه ریزی یا شاید بودجه و غیره،

And basically it means the same thing as: "Take into account".

آن را بخشی از فرآیند فکر خود کنید.

Now, you have "account" and "account".

حالا شما «حساب» و «حساب» دارید.

This is a noun; this is a verb.

این یک اسم است؛ این یک فعل است

So, be very careful not to mix the two expressions up somehow.

بنابراین، بسیار مراقب باشید که این دو عبارت را به نحوی با هم مخلوط نکنید.

So, "account for", and it's also part of your calculations.

بنابراین، "حساب برای"، و همچنین بخشی از محاسبات شما است.

That's why we have "account", like accountant does.

به همین دلیل است که ما "حساب" داریم، مانند حسابدار.

"Take into consideration" and "account" - same idea.

"در نظر گرفتن" و "حساب" - همان ایده.

When you're making a plan or you're thinking about something, don't forget to include whatever

وقتی در حال ساختن برنامه ای هستید یا به چیزی فکر می کنید، فراموش نکنید که هر

it is...

چیزی که هست را

Whatever the topic is into that thinking process.

بگنجانید... هر موضوعی که باشد در فرآیند تفکر.

Right?

درست؟

So, if you're creating a budget...

بنابراین، اگر در حال ایجاد بودجه هستید...

Let's say you have limited money, and you have to make yourself a budget for each month.

فرض کنید پول محدودی دارید، و باید برای هر ماه بودجه ای برای خود در نظر بگیرید.

So, make your budget for, like, school, work, going out, food, rent, etc. but don't forget

بنابراین، بودجه خود را برای مدرسه، کار، بیرون رفتن، غذا، اجاره خانه و غیره تنظیم کنید، اما

to take into account or don't forget to account for emergencies or surprise expenses; things

فراموش نکنید که موارد اضطراری یا هزینه های غافلگیرکننده را در نظر بگیرید یا فراموش نکنید. چیزهایی

that you weren't planning for that inevitably happen.

که شما برای آن برنامه ریزی نکرده بودید به ناچار اتفاق می افتد.

So: "Account for surprises in your budget calculations."

بنابراین: "در محاسبات بودجه خود شگفتی ها را در نظر بگیرید."

Okay?

باشه؟

Put a little bit extra money aside.

کمی پول اضافی کنار بگذارید.

Now: "carry out".

حال: «اجرا کردن».

"Carry out" essentially means do.

«اجرا کردن» در اصل به معنای انجام دادن است.

Okay?

باشه؟

But we use it with specific collocations.

اما ما از آن با collocations خاص استفاده می کنیم.

And "collocations" are groupings of words that generally go together to create a particular

و «هم‌آهنگی‌ها» گروه‌بندی‌هایی از کلمات هستند که عموماً با هم ترکیب می‌شوند تا یک عبارت خاص را ایجاد کنند

expression.

.

So, for example, you would carry out an experiment.

بنابراین، برای مثال، شما یک آزمایش را انجام می دهید.

You don't do an experiment; you carry out an experiment.

شما آزمایشی انجام نمی دهید. شما آزمایشی انجام می دهید

Okay?

باشه؟

So, it means do or make happen.

بنابراین، به معنای انجام دادن یا انجام دادن است.

So, for example, you have plans, you create plans for the weekend, and then the weekend

بنابراین، برای مثال، شما برنامه‌هایی دارید، برنامه‌هایی برای آخر هفته می‌سازید، و سپس آخر هفته

comes and now it's time to carry out those plans; make them happen, do them.

می‌آید و اکنون زمان اجرای آن برنامه‌ها است. آنها را انجام دهید، آنها را انجام دهید.

Okay?

باشه؟

"Look into" or "find out" is essentially the same meaning.

«نگاه کن» یا «پیدا کردن» اساساً به همین معنا است.

"Look into" means more, like, investigate; "find out" means get some more information.

"نگاه به" به معنای بیشتر، مانند، تحقیق; "پیدا کردن" به معنای دریافت اطلاعات بیشتر است.

So, you investigate in order to get the information.

بنابراین، برای به دست آوردن اطلاعات، تحقیق کنید.

So, in many cases you can use one or the other; but, again, don't mix them.

بنابراین، در بسیاری از موارد می توانید از یکی یا دیگری استفاده کنید. اما، دوباره، آنها را با هم مخلوط نکنید.

Don't "look out" or "find into"; don't mix them, which happens quite a bit.

"به دنبال" یا "پیدا کردن" نباشید. آنها را با هم مخلوط نکنید، که بسیار اتفاق می افتد.

So, the police, they don't look into every complaint that they get on the telephone.

بنابراین، پلیس، به هر شکایتی که تلفنی می‌رسد، رسیدگی نمی‌کند.

Sometimes people call the FBI, let's say, or just the police, and they want to make

گاهی اوقات مردم با FBI تماس می گیرند، مثلاً، یا فقط پلیس، و می خواهند

a complaint of something.

از چیزی شکایت کنند.

So, the police, they get so many of these phone calls that they can't look into everything;

بنابراین، پلیس، آنها آنقدر از این تماس های تلفنی دریافت می کنند که نمی توانند همه چیز را بررسی کنند.

they can't investigate everything.

آنها نمی توانند همه چیز را بررسی کنند.

They can't find out if all of these complaints are real.

آنها نمی توانند بفهمند که آیا همه این شکایات واقعی هستند یا خیر.

Okay?

باشه؟

So, they investigate.

بنابراین، آنها تحقیق می کنند.

"Cut down" or "cut back on".

"کاهش" یا "کم کردن".

So, let's start with "cut down".

بنابراین، بیایید با "کاهش" شروع کنیم.

"Cut down" basically means reduce.

«قطع» در اصل به معنای کاهش است.

Okay?

باشه؟

So, a company wants to cut down its...

بنابراین، یک شرکت می خواهد هزینه های خود را کاهش دهد

Its expenses.

.

It wants to reduce its expenses, so maybe it has to let go of some staff.

می خواهد هزینه های خود را کاهش دهد، بنابراین شاید مجبور شود برخی از کارکنان را رها کند.

Okay?

باشه؟

It has to fire some staff.

باید تعدادی پرسنل را اخراج کند.

"Cut back on" means also reduce, but basically do less of something.

"قطع کردن" به معنای کاهش دادن است، اما اساساً کاری را کمتر انجام دهید.

"Cut down" - spend less; "cut back on", basically you're moving backwards.

"کاهش" - کمتر خرج کنید. "قطع کن"، اساساً شما به سمت عقب حرکت می کنید.

You're still going to spend on this particular something, but you're just going to spend

شما هنوز هم برای این چیز خاص خرج خواهید کرد، اما فقط برای آن هزینه

less on it.

کمتری خواهید کرد.

Right?

درست؟

So, "cut back on expenses" or "cut down the company's expenses".

بنابراین، "کاهش هزینه ها" یا "کاهش هزینه های شرکت".

Okay?

باشه؟

Or: "the company's expenditures" is more correct.

یا: «مخارج شرکت» صحیح تر است.

"Cutbacks" are the situation.

"کاهش" وضعیت است.

When a company is experiencing cutbacks, generally it means people are going to lose their jobs

زمانی که یک شرکت در حال کاهش است، به طور کلی به این معنی است که مردم شغل خود را از دست می دهند

because the easiest cutback to make is staff salaries.

زیرا ساده ترین کاهش، حقوق کارکنان است.

So, the company wants to cut back on expenses; it's going to let go a few people and salaries

بنابراین، شرکت می خواهد هزینه ها را کاهش دهد. چند نفر را رها می‌کند و

go down, and they save money.

حقوق‌ها پایین می‌آید، و آنها پول پس‌انداز می‌کنند.

"Do without".

"بدون" انجام دهید.

So, "do without" basically means be able to succeed or survive without something.

بنابراین، "بدون انجام" اساساً به معنای قادر به موفقیت یا زنده ماندن بدون چیزی است.

So, if you can do without it, means you'll be okay if you don't have it.

بنابراین، اگر می توانید بدون آن کار کنید، به این معنی است که اگر آن را نداشته باشید، خوب خواهید بود.

Okay?

باشه؟

So: "These days, people, like young people are learning math, and science, and art at

بنابراین: «این روزها، مردم مانند جوانان در حال یادگیری ریاضیات، علوم و هنر در

school, but a lot of the bigger tech companies and a lot of the bigger international companies

مدرسه هستند، اما بسیاری از شرکت های بزرگ فناوری و بسیاری از شرکت های بزرگ بین المللی

are warning parents and young people that in the future they will not be able to do

به والدین و جوانان هشدار می دهند که در آینده

without some programming skills."

بدون برخی از مهارت های برنامه نویسی قادر به انجام آن نخواهم بود."

Okay?

باشه؟

Now, you can use this at the beginning, like, you can do without something, or you can put

حالا می‌توانید از این در ابتدا استفاده کنید، مثلاً می‌توانید بدون چیزی انجام دهید، یا می‌توانید

it after the something.

آن را بعد از چیزی قرار دهید.

Something that you cannot do without.

چیزی که بدون آن نمی توانید انجام دهید.

So: "Programming skills are something that young people cannot do without if they want

بنابراین: "مهارت های برنامه نویسی چیزی است که اگر جوانان

to get a good job in the future."

بخواهند در آینده شغل خوبی پیدا کنند، نمی توانند بدون آن عمل کنند."

Okay?

باشه؟

So, if you're talking about employment.

بنابراین، اگر در مورد اشتغال صحبت می کنید.

If you can do without it, great; if you can't do without it, make sure you get it - whatever

اگر بتوانید بدون آن کار کنید، عالی است. اگر نمی‌توانید بدون آن انجام دهید، مطمئن شوید که آن را به دست آورده‌اید - هر

"it" is.

چه که باشد.

Okay?

باشه؟

"Follow through" has a couple of meanings.

"پیگیری از طریق" چند معنی دارد.

One is to complete.

یکی تکمیل کردن است.

If I started a project, I will follow it through to the end.

اگر پروژه ای را شروع کردم، آن را تا انتها دنبال خواهم کرد.

And notice I say: "Follow it through to the end" means I will continue until it's finished.

و توجه کنید که من می گویم: "تا آخر آن را دنبال کنید " یعنی تا زمانی که تمام شود ادامه خواهم داد.

"Follow through" can also means to, like, keep a promise.

"پیروی کردن" همچنین می تواند به معنای عمل کردن به یک وعده باشد.

So, if I promised my friend that I will help him move this weekend, then I have to follow

بنابراین، اگر به دوستم قول دادم که به او کمک کنم تا آخر هفته جابجا شود، پس

through on that promise; I have to go and actually help him move to his new apartment.

باید به آن قول عمل کنم. من باید بروم و در واقع به او کمک کنم تا به آپارتمان جدیدش نقل مکان کند.

So, keep a promise or complete a task.

بنابراین، به قول خود عمل کنید یا یک کار را تکمیل کنید.

Follow through on a project, follow through on one's plans, follow through on a promise.

یک پروژه را دنبال کنید، برنامه های خود را دنبال کنید، به یک وعده عمل کنید.

Notice the collocations, there.

به collocations، آنجا توجه کنید.

"Frown upon".

"ناهنجاری".

Now, first of all, what does "frown" mean?

حالا اولاً «اخم» یعنی چه؟

So, the opposite of a smile is a frown.

بنابراین، نقطه مقابل لبخند، اخم است.

So, we always say...

پس همیشه می گوییم...

This is a smile; this is a frown.

این یک لبخند است. این یک اخم است

Right?

درست؟

So: "Turn that frown upside down", and you get a smile.

بنابراین: "اخم را وارونه کن" و لبخند می زنی.

That's just for the kids, anyway.

به هر حال این فقط برای بچه هاست.

So, "to frown upon" means to basically not accept something or to think something is

پس «اخم کردن» یعنی اساساً چیزی را نپذیرفتن یا فکر می‌کنند چیزی

not a good thing.

خوب نیست.

Now, generally speaking, when you frown upon something, means that technically it's okay

در حال حاضر، به طور کلی، وقتی به چیزی اخم می کنید، به این معنی است که از نظر فنی مشکلی

or it's legal, or whatever, but it's frowned upon - means people don't want you to do it.

ندارد یا قانونی است، یا هر چیز دیگری، اما به آن اخم می کنند - یعنی مردم نمی خواهند شما آن کار را انجام دهید.

It's not really accepted.

واقعا قبول نیست

Okay?

باشه؟

So, let's say in politics.

بنابراین، بیایید بگوییم در سیاست.

Realistically and legally, a politician can attack another politician, like, verbally;

از نظر واقع بینانه و قانونی، یک سیاستمدار می تواند به سیاستمدار دیگر حمله کند، مانند، شفاهی;

not physically, obviously.

بدیهی است که نه از نظر فیزیکی

Verbally and in terms of ads or campaigns, etc.

به صورت شفاهی و از نظر تبلیغات یا کمپین و غیره.

But in many countries, this is frowned upon.

اما در بسیاری از کشورها این امر مورد بی مهری قرار می گیرد.

If you do that, people look badly at you and it's actually going to hurt you more than

اگر این کار را انجام دهید، مردم به شما بد نگاه می کنند و در واقع بیشتر از اینکه

help you.

به شما کمک کند به شما آسیب می زند.

You're allowed to; nobody can stop you, but it's frowned up, so better not to do it.

شما مجاز به انجام؛ هیچ کس نمی تواند شما را متوقف کند، اما اخم است، پس بهتر است این کار را نکنید.

"Resort to".

"توسل به".

When you resort to something, you're using this option, or this tactic, or this thing

وقتی به چیزی متوسل می‌شوید، از این گزینه یا این تاکتیک یا کاری

that you can do as the last option.

که می‌توانید به عنوان آخرین گزینه انجام دهید استفاده می‌کنید.

So, for example, if you want to...

بنابراین، برای مثال، اگر می خواهید...

If you need to resort to something, it's usually something that you don't want to do, but you

اگر نیاز دارید به چیزی متوسل شوید، معمولاً کاری است که نمی خواهید انجام دهید، اما

have no more options.

گزینه دیگری ندارید.

So, people resort to legal action, or people resort to violence when they have nothing...

بنابراین، مردم به اقدامات قانونی متوسل می شوند، یا مردم زمانی که هیچ چیز ندارند، به خشونت متوسل می شوند

There's nothing else they can do.

... کار دیگری نمی توانند بکنند.

Right?

درست؟

So, for example: I live in a building and my neighbour, every weekend has a party and

مثلاً: من در یک ساختمان زندگی می‌کنم و همسایه‌ام، هر آخر هفته مهمانی دارد و

it's really loud, and lots of people come.

صدای آن واقعاً بلند است و افراد زیادی می‌آیند.

Come to the apartment, and it really bothers me.

به آپارتمان بیا، و این واقعاً مرا آزار می دهد.

So I've gone to the neighbour and I've spoken to him, and I've asked him many times to please

بنابراین من پیش همسایه رفته‌ام و با او صحبت کرده‌ام و بارها از او خواسته‌ام که لطفاً

turn down the music and invite fewer people - that didn't work.

موسیقی را کم کند و افراد کمتری را دعوت کند - که کار نکرد.

I went to the landlord, I complained, I said: "This person is making too much noise."

رفتم پیش صاحبخانه، شکایت کردم، گفتم : این آدم خیلی سروصدا می کند.

Nothing changed.

هیچ چیز تغییر نکرد.

So, finally, I resorted to calling the police.

پس بالاخره به پلیس زنگ زدم.

I resorted to legal action.

من به اقدامات قانونی متوسل شدم.

I had no other choice.

چاره دیگری نداشتم.

I was trying to be nice, talking to my neighbour, but finally I had no choice; I resorted to

سعی می‌کردم خوب باشم و با همسایه‌ام صحبت کنم، اما بالاخره چاره‌ای نداشتم. من به پلیس زنگ زدم

calling the police to come and do something about it.

که بیاید و کاری انجام دهد.

"Rule out".

"رد کردن".

"To rule out" is to say: "Impossible.

«رد کردن» یعنی گفتن: «غیرممکن است.

This is not going to happen."

این اتفاق نخواهد افتاد».

Okay?

باشه؟

So, especially when you're talking about negotiations, for example, in business.

بنابراین، به خصوص وقتی در مورد مذاکره صحبت می کنید ، مثلاً در تجارت.

"We're going to negotiate with you, but we're not ruling out legal action."

ما قصد داریم با شما مذاکره کنیم، اما اقدام قانونی را رد نمی کنیم.»

So, again, I'm using legal action.

بنابراین، دوباره، من از اقدامات قانونی استفاده می کنم.

I'm keeping this option available.

من این گزینه را در دسترس نگه می دارم.

So: "not rule out" means to leave something...

پس: «عدم رد کردن» به معنای ترک چیزی است

An option available.

... گزینه موجود.

"To rule out" means to make an option not available; impossible.

«رد کردن» به معنای در دسترس نبودن گزینه است . غیر ممکن

Okay?

باشه؟

So, a lot of...

بنابراین، بسیاری از

A lot of companies rule out the op-...

... بسیاری از شرکت ها این امکان را رد می کنند

The opportunity to be bought out, or to pay more, or to do whatever.

... فرصتی برای خرید، یا پرداخت بیشتر، یا انجام هر کاری.

So, I have a company and I say: "Okay, the minimum wage is $15 per hour, and I will rule

بنابراین، من یک شرکت دارم و می گویم: "باشه، حداقل دستمزد ساعتی 15 دلار است، و من

out any...

Any opposition or anybody who wants to pay less for whatever reason."

هر مخالفتی یا هر کسی که بخواهد به هر دلیلی کمتر بپردازد، رد می کنم."

Okay?

باشه؟

So: "rule it out" - not going to happen.

بنابراین: "آن را رد کنید" - این اتفاق نخواهد افتاد.

"Put off".

"به تعویق انداختن".

I think many people know this one; it's a bit more common.

من فکر می کنم بسیاری از مردم این یکی را می دانند. کمی رایج تر است

"To put off" basically means to postpone; to schedule for a later date.

«به تعویق انداختن» در اصل به معنای به تعویق انداختن است; برای برنامه ریزی برای تاریخ بعدی

So, we were supposed to have a meeting at the company today, but the...

بنابراین، قرار بود امروز در شرکت جلسه ای داشته باشیم، اما...

The weather has been terrible, and many people are stuck in traffic or just can't get to

هوا وحشتناک بوده است و بسیاری از مردم در ترافیک گیر کرده اند یا به

the office because of the weather, so we will put off the meeting until next week; we will

دلیل آب و هوا نمی توانند به دفتر برسند، بنابراین ما قرار می دهیم پایان جلسه تا هفته آینده؛ ما

postpone it, we will do it again next week.

آن را به تعویق می اندازیم، هفته آینده دوباره این کار را انجام خواهیم داد.

Now, very common phrasal verbs.

اکنون، افعال عبارتی بسیار رایج.

And yes, use these in your writing.

و بله، از اینها در نوشته خود استفاده کنید.

In your IELTS and TOEFL writing, use these for the essays; don't be afraid of them.

در رایتینگ آیلتس و تافل خود، از اینها برای مقاله استفاده کنید. از آنها نترس

There's no such thing as bad English.

چیزی به نام انگلیسی بد وجود ندارد.

Right?

درست؟

It's all English.

همش انگلیسیه

There are informal or slang phrasal verbs - those you should avoid.

افعال غیررسمی یا عامیانه وجود دارد - از آنها باید اجتناب کنید.

Otherwise, if they're formal or neutral, absolutely use them; you're going to get a higher vocab

در غیر این صورت، اگر آنها رسمی یا خنثی هستند، کاملاً از آنها استفاده کنید. شما نمره لغات بالاتری خواهید گرفت

score.

.

Okay?

باشه؟

Now, if you have any questions about this, please ask me in the comment section at www.engvid.com.

حال اگر در این مورد سوالی دارید، لطفا در قسمت نظرات در www.engvid.com از من بپرسید.

There's a quiz as well, if you want to practice and make sure you understand the meanings

یک مسابقه نیز وجود دارد، اگر می خواهید تمرین کنید و مطمئن شوید که معانی آنها را درک کرده اید

of these.

.

And don't forget to subscribe to my YouTube channel if you like the channel, and give

و فراموش نکنید اگر کانال را دوست دارید در کانال یوتیوب من سابسکرایب شوید و به

me a like.

من لایک کنید.

And come back next week.

و هفته بعد برگرد

Oh, and don't forget: If you want more help and more ideas about writing for the IELTS

آه، و فراموش نکنید: اگر کمک بیشتر و ایده های بیشتری در مورد نوشتن برای آیلتس

or TOEFL, don't forget to check out my site: WriteToTop.com or "Write to Top" at YouTube,

یا تافل می خواهید، فراموش نکنید که به سایت من سر بزنید: WriteToTop.com یا "Write to Top" در YouTube،

and you'll get a lot more help there as well.

و خواهید توانست در آنجا نیز کمک بسیار بیشتری دریافت کنید.

Okay.

باشه.

I'll see you next time for another lesson.

دفعه بعد برای یک درس دیگر می بینمت.

Bye-bye.

خداحافظ.