Learn "Set" Vocabulary, Idioms, and Phrasal Verbs!

Hi. Welcome back to www.engvid.com. I'm Adam. Today's lesson is about the word "set".

سلام. به www.engvid.com بازگردید. من آدام هستم. درس امروز در مورد کلمه "ست" است.

Now, this word has many meanings and uses, and I was asked to make a lesson about this. And

حالا این کلمه معانی و کاربردهای زیادی دارد و از من خواسته شد در این باره درسی بسازم. و

I know that it's in the dictionary, you can look it up, but sometimes it's easier to just

من می دانم که در فرهنگ لغت وجود دارد، می توانید آن را جستجو کنید، اما گاهی اوقات

hear the lesson, hear the explanations of the words, get some examples of how they're

شنیدن درس، شنیدن توضیحات کلمات، دریافت نمونه هایی از نحوه استفاده از آنها

used, and you absorb it a little bit differently this way. So, we're going to look at the different

، و کمی متفاوت آن را جذب می کنید، آسان تر است. بدین ترتیب. بنابراین، ما قصد داریم به

meanings of "set". Now, "set" can be a verb, it can be a noun, it can be an adjective.

معانی مختلف "مجموعه" نگاه کنیم. حالا «ست» می تواند فعل باشد ، می تواند اسم باشد، می تواند صفت باشد.

Okay? So, we're going to look at these. And again, these are the more common uses. There

باشه؟ بنابراین، ما قصد داریم به این موارد نگاه کنیم. و دوباره، اینها کاربردهای رایج تر هستند.

are a few others that I didn't include; you can look those up if you need them.

چند مورد دیگر وجود دارد که من آنها را درج نکردم. در صورت نیاز می توانید آنها را جستجو کنید.

So, first: "to set". Now, the thing you have to remember about "set", this is called an

پس اول: «تنظیم کردن». حال، چیزی که باید در مورد "تنظیم" به خاطر بسپارید، به آن

ambitransitive verb. You don't need to know that word "ambitransitive", but it means it

فعل ambitransitive می گویند. لازم نیست کلمه "ambitransitive" را بدانید، بلکه به این معنی است که

can be a transitive or an intransitive, meaning it can take an object or not take an object.

می تواند متعدی یا غیر گذرا باشد، یعنی می تواند یک شی را بگیرد یا یک شی را نگیرد.

Okay? So, we can set something, we can place it somewhere, we can put it down. Right? So,

باشه؟ بنابراین، ما می توانیم چیزی را تنظیم کنیم، می توانیم آن را در جایی قرار دهیم، می توانیم آن را زمین بگذاریم. درست؟ بنابراین،

if I'm going to... If I have a vase-a vase/vase, however you want to pronounce it; both are

اگر می خواهم... اگر گلدان دارم-یک گلدان/گلدان، هر طور که می خواهید آن را تلفظ کنید. هر دو

okay-full of flowers, I want to set it on the table. Okay? So, I can set it down on

خوب هستند، پر از گل، من می خواهم آن را روی میز بگذارم. باشه؟ بنابراین، می توانم آن را

the table. Set the vase, the vase being the object. And you can... I can set the ladder,

روی میز بگذارم. گلدان را تنظیم کنید، گلدان شی است. و تو می‌توانی... من می‌توانم نردبان را بچینم،

or I can set the picture over there against the wall. So, I can put it in a place or a position.

یا می‌توانم تصویر را در آنجا روی دیوار بگذارم. بنابراین، می توانم آن را در یک مکان یا موقعیت قرار دهم.

Sometimes it's actually used to mean "to sit".

گاهی اوقات واقعاً به معنای "نشستن" استفاده می شود.

Okay? So, please set... Set the baby or set

باشه؟ بنابراین، لطفا تنظیم کنید ... کودک را بچینید

the child in the chair. It doesn't mean, like, plop it there, it means make the child sit

یا کودک را روی صندلی بچینید. این به این معنی نیست که آن را در آنجا بکوبید، بلکه به این معنی است که کودک را روی

in the chair. It's essentially the same idea, except we use the verb "set", rather than

صندلی بنشینید. اساساً همان ایده است، با این تفاوت که ما از فعل "تنظیم کردن" به

the verb "to sit". You can't say: "Please sit the child."

جای فعل "نشستن" استفاده می کنیم. شما نمی توانید بگویید: "لطفا بچه را بنشین."

You can say: "Seat the child in the chair", it means put him in the seat.

می توان گفت: «کودک را روی صندلی بنشانید» یعنی او را روی صندلی بنشانید.

Or, you could say: "Set the child in the chair",

یا می‌توانید بگویید: « کودک را روی صندلی بگذار»

put him there. Okay? So, that's one common use of it.

، او را آنجا بگذار. باشه؟ بنابراین، این یکی از کاربردهای رایج آن است.

"Establish". Now, here I have "establish" and "build", they're essentially the same

"تاسيس كردن". اکنون، در اینجا من "تاسیس" و "ساخت" را دارم، آنها اساساً یک

idea, but you build something physical-okay?-and you establish something not necessarily physical,

ایده هستند، اما شما چیزی فیزیکی می سازید - خوب است؟ - و چیزی را نه لزوما فیزیکی،

more of an idea or a concept. So if I establish something, if I set up a fund... We often

بیشتر یک ایده یا یک مفهوم ایجاد می کنید. پس اگر چیزی را تأسیس کنم، اگر صندوقی راه اندازی کنم...

use it with the preposition "up", which makes it a phrasal verb: "Set up a fund" means establish.

اغلب آن را با حرف اضافه «افراشتن» به کار می بریم که آن را به فعل عبارتی تبدیل می کند: «تأسیس صندوق» به معنای تأسیس است.

Set up a school, establish a school, or found a school, or begin a school. So, this is a

مدرسه ای راه اندازی کنید، مدرسه ای تأسیس کنید، یا مدرسه ای تاسیس کنید، یا مدرسه ای را راه اندازی کنید. بنابراین، این یک

very common use of the word "set", to establish something, to set it up, to begin it, to start

استفاده بسیار متداول از کلمه "ست" است، برای ایجاد چیزی، راه اندازی، شروع آن، شروع

it, etc. You can also set up something physical. For example, I'm going to be giving a performance,

آن و غیره. شما همچنین می توانید چیزی فیزیکی را راه اندازی کنید. به عنوان مثال، من قرار است اجرا داشته

I want a little stage, so I set up the stage; I get it ready, I get it built, every... All

باشم، من یک صحنه کوچک می خواهم، بنابراین صحنه را برپا کردم. من آن را آماده می‌کنم، آن را می‌سازم، هر...

the lights, everything's in place, and then I give my presentation, performance, whatever.

همه چراغ‌ها، همه چیز سر جای خود است، و سپس ارائه، اجرا، هر چیزی را ارائه می‌کنم.

If you have... If you're going to a conference or a convention for your company, you want

اگر دارید... اگر برای شرکت خود به یک کنفرانس یا همایش می روید، می

to... You have a little booth where you're going to present your information, you can

خواهید... شما یک غرفه کوچک دارید که در آن قرار است اطلاعات خود را ارائه دهید، می توانید

set up your exhibit, for example. Oops, sorry about that.

نمایشگاه خود را راه اندازی کنید. مثال. اوه، بابت آن متاسفم.

So, "set up your exhibit" means

بنابراین، "نمایشگاه خود را برپا کنید" به این معنی است

you're building it, but you're also preparing it at the same time. It's the same idea.

که شما در حال ساخت آن هستید، اما همزمان آن را نیز آماده می کنید. همین ایده است.

You can also "set" means to apply something to something. So, if you "set fire to the building"

شما همچنین می توانید "تنظیم" به معنای اعمال چیزی برای چیزی است. بنابراین، اگر «ساختمان را به آتش بکشید» به این

means you're applying fire, you're putting the fire to the building - the building

معنی است که آتش می‌زنید ، آتش را به ساختمان می‌افروزید -

goes up in flames. Okay? So, you can set, apply, or you can focus.

ساختمان در آتش می‌سوزد. باشه؟ بنابراین، می توانید تنظیم کنید، اعمال کنید، یا می توانید تمرکز کنید.

You can "set your mind on something". And again, you notice that I'm using

شما می توانید "ذهن خود را روی چیزی متمرکز کنید". و دوباره متوجه می شوید که من از

"set fire to", "set your mind on".

"ساخت آتش به"، " ذهن خود را روی" استفاده می کنم.

A lot of the times, "set" is used as a phrasal verb, it's used with prepositions

در بسیاری از مواقع از "set" به عنوان یک فعل عبارتی استفاده می شود، با حروف اضافه استفاده می شود

and they have the different meanings. So you're kind of... You're kind of getting a double

و آنها معانی مختلفی دارند. بنابراین شما یک جورهایی ... شما یک جور درس مضاعف می گیرید

lesson, here; you're getting phrasals and you're getting just the general word "set"

، اینجا; شما عبارات را دریافت می کنید و فقط کلمه کلی "set" را

as a verb. So, "set fire to", "set off the alarm" means you... There's smoke, it applied...

به عنوان یک فعل دریافت می کنید. پس «آتش بزن»، «دزدگیر را خاموش کن » یعنی تو... دود هست، اعمال شد...

You apply the source, the trigger to the alarm, the alarm goes off.

شما منبع، ماشه را به آلارم می زنید، آلارم خاموش می شود.

You "set your mind on something".

شما "ذهن خود را روی چیزی معطوف کرده اید".

"Set" can also mean sink or decline. For example, the sun sets in the west every day, or every

"Set" همچنین می تواند به معنای فرو رفتن یا زوال باشد. مثلاً هر روز یا هر غروب باید بگویم خورشید در غرب

evening I should say. So, "set" means sink, go down. But you can also use it just to generally

غروب می کند. پس «ست» به معنای فرو رفتن، فرود آمدن است. اما شما همچنین می توانید از آن فقط برای

refer to a decline, to going down. Now, you can actually mix the two.

اشاره به کاهش، به پایین رفتن استفاده کنید. در حال حاضر، شما در واقع می توانید این دو را با هم مخلوط کنید.

You can say: "The American Empire is setting." This is not as common,

می توانید بگویید: "امپراتوری آمریکا در حال تنظیم است." این چندان رایج

but you can say that. It means it's in decline; it's getting lower and lower. But you can also say:

نیست، اما می توان گفت. یعنی رو به زوال است. پایین تر و پایین تر می شود اما شما همچنین می توانید بگویید:

"The sun is setting on the American Empire." This is just an example. I'm not making any political statements, here,

"خورشید در امپراتوری آمریکا غروب می کند." این فقط یک مثال است. من در اینجا هیچ اظهارنظر سیاسی نمی کنم،

just so we understand. "Sun is setting on something" means it's in decline, it's weakening

فقط برای اینکه بفهمیم. «خورشید بر چیزی غروب می کند» یعنی رو به زوال است، ضعیف می شود

and losing power.

و قدرتش را از دست می دهد.

Something becomes thick or hard, so for example, if you're building a building and you have

چیزی ضخیم یا سخت می شود، مثلاً اگر در حال ساختن یک ساختمان هستید و

concrete... So, this is a good example. I hope everybody knows what concrete is, it's

بتن دارید... بنابراین، این یک مثال خوب است. امیدوارم همه بدانند بتن چیست، این

that grey stuff that you build buildings with. Once you place the concrete in its place and

مواد خاکستری است که با آن ساختمان می سازید. هنگامی که بتن را در جای خود قرار دادید و

everything's smooth and level, then you have to wait maybe a day or maybe 36 hours for

همه چیز صاف و هموار شد، باید یک روز یا شاید 36 ساعت صبر

the concrete to set. "To set" means it becomes thick and hard, and doesn't move and stays

کنید تا بتن گیر کند. «قرار دادن» یعنی غلیظ و سخت می شود و حرکت نمی کند و

in place. If you try to step on it too quickly, your foot will sink in. Okay? So, you have

در جای خود می ماند. اگر بخواهید خیلی سریع روی آن پا بگذارید، پایتان فرو می‌رود. باشه؟ بنابراین، باید

to let it set, and then you can build on top of it. You can also just think of something

اجازه دهید تنظیم شود، و سپس می توانید روی آن بسازید. شما همچنین می توانید فقط

becoming hard.

به سخت شدن چیزی فکر کنید.

Here's a good word for you...

در اینجا یک کلمه خوب برای شما ...

Riga-... Sorry. "Rigamortis".

ریگا - ... متاسفم. "ریگامورتیس".

So, when a body, when a person

بنابراین، هنگامی که یک بدن، زمانی که فردی

dies, their body's still warm and soft and whatever, after a little while after all the

می میرد، بدن او هنوز گرم و نرم است و هر چه باشد، پس از مدتی که تمام

heat starts to go away, rigamortis sets in. And again, we're using a preposition.

گرما شروع به از بین رفتن کرد، ریگامورتیس وارد می شود. و دوباره، ما از یک حرف اضافه استفاده می کنیم.

"Set in" means it takes hold. Okay? So, here, we're talking about take hold. And it's becoming

"Set in" به این معنی است که می گیرد. باشه؟ بنابراین، در اینجا، ما در مورد نگه داشتن صحبت می کنیم. و دارد

hard, it's losing all its softness and heat, but something... This takes hold. It becomes

سخت می شود، نرمی و گرمای خود را از دست می دهد، اما چیزی... این اتفاق می افتد. دائمی می شود

permanent, it becomes... Well, becomes set. It becomes part of the thing. So, the concrete

، می شود... خب، ست می شود. بخشی از چیز می شود. بنابراین، بتن

sets or becomes thick and hard, and it also takes hold of whatever it's being poured on.

گیر می کند یا ضخیم و سخت می شود، و همچنین هر چیزی را که روی آن ریخته می شود، می گیرد.

So, you pour the concrete on a little area, it sets, and it sets, takes hold of the thing.

بنابراین، بتن را روی یک منطقه کوچک می‌ریزید، گیر می‌کند و گیر می‌کند، چیز را می‌گیرد.

Becomes permanent. Once the effect of something sets on the place, that's the new idea. So,

دائمی می شود. هنگامی که اثر چیزی بر مکان قرار می گیرد، این ایده جدید است. بنابراین،

a new manager comes to the company, he brings with him or with her a new corporate culture.

یک مدیر جدید به شرکت می آید، او با خود یا با خود یک فرهنگ شرکتی جدید می آورد.

Okay? He or she likes to do things very differently. At the beginning, everybody hates it, everybody's

باشه؟ او دوست دارد کارها را بسیار متفاوت انجام دهد. در آغاز، همه از آن متنفرند، همه

fighting against it, everybody's rebelling. But eventually, the new habits set in. Again,

با آن مبارزه می کنند، همه عصیان می کنند. اما در نهایت، عادت‌های جدید شروع می‌شوند. باز هم،

we're using the "in", it sets in, it becomes permanent. It takes hold of the people, it

ما از "in" استفاده می‌کنیم، شروع می‌شود، دائمی می‌شود. مردم را

takes hold of the place. It becomes the new normal. Okay?

می گیرد، مکان را می گیرد. تبدیل به عادی جدید می شود. باشه؟

So, these are the most common verbs using "set". Now, we can also use "set" as a noun.

بنابراین، اینها رایج ترین افعالی هستند که از "set" استفاده می کنند. اکنون می توانیم از "set" به عنوان اسم نیز استفاده کنیم.

So, for example, I like to play golf. Actually, I'm not very good at it, but I like to play,

بنابراین، برای مثال، من دوست دارم گلف بازی کنم. در واقع، من در این کار خوب نیستم، اما دوست دارم بازی

and I have a golf set. This is my bag with all the clubs in it, and it's a complete set.

کنم و یک ست گلف هم دارم. این کیف من با تمام چماق ها در آن است و یک ست کامل است.

So, it's a collection or series of things. Now, I also like Lego, and I like Star Wars,

بنابراین، این یک مجموعه یا یک سری چیزها است. حالا من هم لگو را دوست دارم و جنگ ستارگان را دوست

and I have the complete Star Wars Lego set. So, this is basically a series. It's a collection

دارم و مجموعه کامل لگو جنگ ستارگان را دارم. بنابراین، این اساسا یک سریال است. این مجموعه ای

of pieces that make up one whole group of something. Usually something, like, in a series,

از قطعات است که یک گروه کامل از چیزی را تشکیل می دهد. معمولاً چیزی، مثلاً در یک سریال

it has one, two, three, it has all the pieces - together, it makes the complete set.

، یک، دو، سه دارد، همه قطعات را دارد - با هم، مجموعه کامل را می سازد.

Sometimes we talk about a group of people as a set. "The intellectual set" means this

گاهی اوقات ما در مورد گروهی از افراد به عنوان یک مجموعه صحبت می کنیم. «مجموعه روشنفکری»

is that group of people that are considered the intellectuals. The wealthy set.

یعنی آن دسته از افراد که روشنفکر محسوب می شوند. مجموعه ثروتمند

Another good expression:

تعبیر خوب دیگر:

"the jetsetters". "The jetsetters" are generally the people who fly around in

"جت ستترها". "جت ستترها" عموماً افرادی هستند که به دلیل ثروتمند بودن با جت در سراسر جهان پرواز

jets all over the world because they're rich, and they create the trends. They're spending

می کنند و روندها را ایجاد می کنند. آنها دارند

the money, they decide what is popular, what is not popular, what is trendy, what is fashionable.

پول خرج می کنند، آنها تصمیم می گیرند چه چیزی محبوب است، چه چیزی محبوب نیست، چه چیزی مد روز است، چه چیزی مد است.

They're the jetsetters. They go to... They want to have dinner, a French dinner, they

آنها جت ستترها هستند. آنها می‌روند... آنها می‌خواهند شام بخورند، یک شام فرانسوی،

fly to Paris, have dinner, fly back home to New York or wherever they are. Jetsetters.

به پاریس پرواز می‌کنند، شام می‌خورند، به خانه برمی‌گردند، نیویورک یا هر کجا که هستند. جت سترها

Now, adjectives. Have you ever watched the Olympics or any race for that matter? And

حالا صفت ها آیا تا به حال بازی های المپیک یا هر مسابقه ای را تماشا کرده اید؟ و

they... At the beginning, everybody lines up and they say: "Ready", so everybody comes

آنها... اول همه صف می کشند و می گویند: «آماده» پس همه

to the line. "Set", and they get into their position. "Go". Right? So, "set" means get

به صف می آیند. "تنظیم"، و آنها در موقعیت خود قرار می گیرند. "برو". درست؟ پس «مست» به معنای قرار گرفتن

into position. I didn't actually put that. But in essence, it means ready. Ready to do

در موقعیت است. من در واقع آن را قرار ندادم. اما در اصل به معنای آماده است. آماده برای انجام

something. Right? Okay, and you can say: -"Are you ready?"

کاری. درست؟ خوب، و می توانید بگویید: "آماده ای؟"

-"All set." This is another very good expression.

-"همه چیز آماده است." این یک تعبیر بسیار خوب دیگر است.

"All set" means I'm ready. I'm ready to do whatever needs to be done.

"همه تنظیم" به این معنی است که من آماده هستم. من آماده انجام هر کاری هستم که باید انجام شود.

So you're going to do a test. Everybody sits on their tables, everybody takes out their

بنابراین شما یک آزمایش انجام می دهید. همه روی میزهایشان می نشینند، همه

pencils and pens, papers, and the teacher says: -"Okay, everybody ready?"

مدادها، خودکارها، کاغذهایشان را بیرون می آورند و معلم می گوید: -خوب، همه آماده اند؟

-"Yeah. All set." -"Go. Start your test."

-"آره. همه چیز آماده است." -"برو. تستت را شروع کن."

Now, you can also use "all set" to mean satisfied.

در حال حاضر، شما همچنین می توانید از "همه مجموعه" به معنای راضی استفاده کنید.

-"Can I get you anything else? Do you need a coffee? Do you need a drink?" -"No. I'm all set."

-"میتونم چیز دیگه ای برات بیارم؟ قهوه لازم داری؟ نوشیدنی لازم داری؟" -"نه. من آماده ام."

It means: "I'm good. I have everything I need. I'm satisfied. Thank you very much."

یعنی: "من خوبم. همه چیزم را دارم. راضی هستم. خیلی ممنون."

It also means that... Again, we're still looking at adjectives, here. It also means standard

همچنین به این معنی است که... باز هم، ما هنوز به صفت ها نگاه می کنیم، اینجا. همچنین به معنای استاندارد

or common. So, for example, "a set expression". Sometimes people ask me:

یا رایج است. بنابراین، به عنوان مثال، "یک عبارت مجموعه". گاهی اوقات مردم از من می پرسند:

"Oh, why do people say this or that in English?" And I say:

"اوه، چرا مردم این یا آن را به انگلیسی می گویند؟" و من می گویم:

"Well, there's no real reason to." Like: "Why do people say 'all set'?" Well, it's just a set expression.

"خب، هیچ دلیل واقعی وجود ندارد." مانند: "چرا مردم می گویند "همه چیز"؟ خوب، این فقط یک بیان مجموعه ای است.

It doesn't have any particular

معنی خاصی

meaning. That's just what people say, and they always say it the same way. Okay? Like

نداره این همان چیزی است که مردم می گویند و همیشه به همین صورت می گویند. باشه؟ همانطور که

people say: "To kill a bird with one stone", this is an idiom. So, why those particular

مردم می گویند: "کشتن پرنده با یک سنگ" این یک اصطلاح است. بنابراین، چرا آن

words? Well, it's just a set idiom, it's a set expression. It's already been decided,

کلمات خاص؟ خوب، این فقط یک اصطلاح مجموعه ای است، این یک بیان مجموعه ای است. قبلاً تصمیم گرفته شده است، استفاده از

it's become common in use - that's how it stays.

آن رایج شده است - اینگونه باقی می ماند.

Unmoving. Now...

بی حرکت. حالا...

I hope you can see that. "To be set in one's ways".

امیدوارم بتوانید آن را ببینید. «در راه خود قرار گرفتن».

If something is set, means it's not moving, it's not budging, it's not going to change. So, if I am set

اگر چیزی تنظیم شده باشد، به این معنی است که حرکت نمی کند، تکان نمی خورد، تغییر نمی کند. بنابراین، اگر

in my ways, means I have my beliefs, I have my values, you're not going to change me.

من در مسیر خود قرار بگیرم، به این معنی است که من باورهایم را دارم، ارزش هایم را دارم، شما مرا تغییر نمی دهید.

I'm very stubborn. Okay? That's a synonym to "set in one's ways". Unmoving, you can't

من خیلی لجبازم باشه؟ این مترادف کلمه "در راه خود قرار دادن" است. بی حرکت، نمی توانید

convince it, you can't persuade it to do something different.

آن را متقاعد کنید، نمی توانید متقاعدش کنید که کاری متفاوت انجام دهد.

And, lastly: fixed or something is fixed or decided on already. So, for example, the annual

و، در آخر: ثابت شده است یا چیزی در حال حاضر ثابت یا تصمیم گرفته شده است. بنابراین، برای مثال،

conference is on a set date and time every year. Every year, it's on December 3rd in

کنفرانس سالانه هر سال در یک تاریخ و زمان مشخص برگزار می شود. هر سال، در شب 3 دسامبر است

the evening. It's set. Excuse me. It's fixed. It's not going to be changing. So, it's a

. تنظیم شده است. ببخشید. درست شده. قرار نیست تغییر کند. بنابراین،

little bit different from unmoving. "Unmoving" means you can be convinced or persuaded; whereas

کمی متفاوت از بی حرکت است. "بی تحرک" به این معنی است که شما می توانید متقاعد یا متقاعد شوید. در حالی که

"fixed" means it's decided, it's not going to change, it's always going to be the same.

"تثبیت" به این معنی است که تصمیم گرفته شده است، قرار نیست تغییر کند، همیشه یکسان خواهد بود.

Okay? You can also... You can have a set schedule, you can have a set itinerary. It means it's

باشه؟ شما همچنین می توانید ... می توانید یک برنامه زمان بندی مشخص داشته باشید، می توانید یک برنامه سفر مشخص داشته باشید. یعنی

been decided, it's been planned, no more changing it. Okay? And, again, we're using it as an

تصمیم گرفته شده است، برنامه ریزی شده است، دیگر تغییری در آن وجود ندارد. باشه؟ و دوباره، ما از آن به عنوان یک

adjective to talk about something else.

صفت برای صحبت در مورد چیز دیگری استفاده می کنیم.

So, there are the many meanings of the word "set". I know it's a little bit of a confusing word.

بنابراین، معانی زیادی از کلمه "مجموعه" وجود دارد. می دانم که این کلمه کمی گیج کننده است.

We have a lot of words like this in English, but you'll get to them one at a time,

ما در انگلیسی کلمات زیادی از این دست داریم، اما شما به آرامی اما مطمئناً یکی یکی به آنها خواهید رسید

slowly but surely.

.

If you need to practice these words, go to www.engvid.com.

اگر نیاز به تمرین این کلمات دارید، به www.engvid.com مراجعه کنید.

There's a quiz there. You can also ask me questions; I'll be very happy to help you out.

یک مسابقه در آنجا وجود دارد. شما همچنین می توانید از من سوال بپرسید؛ من بسیار خوشحال خواهم شد که به شما کمک کنم.

Subscribe to my YouTube channel, and come back again soon. Bye.

در کانال یوتیوب من مشترک شوید و به زودی دوباره برگردید. خدا حافظ.