18 Advanced Adjectives to Describe PERSONALITY

Well hey there I'm Emma from mmmEnglish and in today's lesson,

خوب، من اِما از mmmEnglish هستم و در درس امروز،

I'm teaching eighteen epic adjectives to describe

هجده صفت حماسی را برای توصیف شخصیت افراد آموزش می دهم

people's personalities.

.

So we're gonna take some really common

بنابراین، برخی از

personality adjectives, adjectives that we use all of the time

صفت‌های شخصیتی واقعاً رایج را انتخاب می‌کنیم، صفاتی که همیشه از آنها استفاده

and we're gonna go bigger.

می‌کنیم و بزرگ‌تر خواهیم شد.

Right we're gonna level up your vocabulary

درست است که ما دایره لغات شما را ارتقا

and we're gonna look into some more interesting and advanced

می‌دهیم و به روش‌های جالب‌تر و پیشرفته‌تر

ways to express these ideas and describe people instead.

برای بیان این ایده‌ها و در عوض توصیف افراد می‌پردازیم.

As usual, I've made a workbook that you can download to help you

طبق معمول، یک کتاب کار تهیه کرده‌ام که می‌توانید آن را دانلود کنید تا به شما در تمرین کمک کند

practise. It's free, it's full of all of the example sentences

. رایگان است، مملو از تمام جملات مثال

and the pronunciation points that I'm going to teach you today

و نکات تلفظی است که امروز به شما آموزش می‌دهم،

so it's going to help you to study and use these adjectives

بنابراین به شما کمک می‌کند خودتان این صفت‌ها را به‌طور دقیق مطالعه و استفاده

accurately yourself. The link to get it is down below

کنید. پیوند دریافت آن در زیر

in the description. As soon as you sign up,

در توضیحات آمده است. به محض

it'll arrive straight in your inbox

ثبت‌نام، مستقیماً به صندوق ورودی

and you'll be ready to study with me.

شما می‌رسد و برای مطالعه با من آماده خواهید بود.

Let's get into the lesson!

بیایید وارد درس شویم!

This is friendly John.

این جان دوستانه است.

John can talk to anyone, everyone loves having him around.

جان می‌تواند با هر کسی صحبت کند، همه دوست دارند او را در کنار خود داشته باشند.

And he's always the first person invited to a party

و او همیشه اولین نفری است که به یک مهمانی دعوت می شود

because he's so friendly.

زیرا بسیار دوستانه است.

But what other words can we use to describe him?

اما از چه کلمات دیگری برای توصیف او استفاده کنیم؟

Drop an adjective down in the comments,

یک صفت را در نظرات بیاندازید

an adjective that you would use instead of friendly.

، صفتی که به جای دوستانه از آن استفاده می کنید.

I would say

من می توانم بگویم

that John is quite charming.

که جان بسیار جذاب است.

Charming.

جذاب

Pay attention to that CH sound at the beginning of the word.

به صدای CH در ابتدای کلمه توجه کنید.

Charming.

جذاب

It's that big open mouth vowel, charming.

این مصوت بزرگ دهان باز، جذاب است.

Charming people can talk to anyone and their conversations are

افراد جذاب می توانند با هر کسی صحبت کنند و مکالمات آنها

fun and interesting, it's so easy to talk to charming people.

سرگرم کننده و جالب است، صحبت کردن با افراد جذاب بسیار آسان است.

It's so easy to talk to John. He's charming.

صحبت کردن با جان خیلی راحت است. او جذاب است.

The structure that we're using here is really simple.

ساختاری که ما در اینجا استفاده می‌کنیم واقعاً ساده است.

Subject,

موضوع،

linking verb and adjective.

فعل و صفت پیوند دهنده.

He is charming.

او جذاب است.

But you can also say that John is a charming guy

اما شما همچنین می‌توانید بگویید که جان یک مرد جذاب

or a charming person.

یا یک فرد جذاب است.

If he's so friendly and he's so charming then he's probably quite

اگر او خیلی دوستانه و بسیار جذاب است، احتمالاً کاملاً

sociable.

اجتماعی است.

Hear the stressed syllable there?

هجای تاکید شده را در آنجا می شنوید؟

Sociable.

دوستانه.

Sociable people love being around other people.

افراد اجتماعی دوست دارند در کنار دیگران باشند.

They usually seek them out and they seem to thrive

آنها معمولاً به دنبال آنها هستند و به نظر می رسد که در گفتگوها پیشرفت می

in conversations.

کنند.

John loves going to all the events and all the parties.

جان دوست دارد به همه رویدادها و مهمانی‌ها برود.

He is sociable.

او اجتماعی است.

For natural pronunciation practice, let's use the contraction here

برای تمرین تلفظ طبیعی، بیایید از انقباض در اینجا استفاده کنیم

and say he's sociable.

و بگوییم که او اجتماعی است.

Now because the two consonants are the same, the same sound,

حالا چون این دو صامت یکسان و یک صدا هستند،

they merge together.

با هم ادغام می شوند.

He is sociable becomes he's sociable.

او اجتماعی است، اجتماعی می شود.

He's sociable.

او اجتماعی است.

And lastly, friendly people like John can be described as

و در آخر، افراد صمیمی مانند جان را می‌توان به‌عنوان خوش‌آمد توصیف کرد

welcoming.

.

Now for those of you who struggle with this sound

اکنون برای کسانی از شما که با این صدا دست و پنجه نرم می‌کنید،

really focus on that sound.

واقعاً روی آن صدا تمرکز کنید.

No teeth involved, no teeth touching. It's not but

بدون دندان درگیر، بدون تماس دندان. اینطور نیست، اما

If you need to,

اگر نیاز دارید

get a little bit of air from deep down in your stomach and

، کمی هوا از اعماق معده خود بگیرید و

push that out to make the sound.

آن را فشار دهید تا صدا ایجاد شود.

Welcoming.

استقبال کردن. وقتی وارد اتاق می‌شوید،

Someone who's welcoming is going to make you feel like

کسی که خوش‌آمد می‌گوید، باعث می‌شود احساس

you belong there the moment you walk into the room.

کنید به آنجا تعلق دارید.

They make you feel accepted and happy.

آن‌ها باعث می‌شوند که احساس پذیرش و خوشحالی کنید.

He's so welcoming. The minute we walked into the room

او بسیار استقبال می کند. لحظه ای که وارد اتاق شدیم،

he came over to give us a big hug and a huge smile.

او آمد تا ما را در آغوش بگیرد و لبخند بزرگی بزند.

Meet Sally.

با سالی آشنا شوید

She's fun. Sally is the first one to get up to dance

او سرگرم کننده است. سالی اولین کسی است که هنگام پخش موسیقی به رقص بلند می‌شود

when the music plays.

.

She loves travelling and going to different cafes and restaurants

او عاشق سفر کردن و رفتن به کافه‌ها و رستوران‌های مختلف است

and if you're having a bad day, she'll usually have a joke or two

و اگر روز بدی را سپری می‌کنید، معمولاً یک یا دو جوک

up her sleeve to cheer you up.

در آستین خود دارد تا شما را شاد کند.

There are some great adjectives that you can use to describe

چند صفت عالی وجود دارد که می توانید برای توصیف

people like Sally.

افرادی مانند سالی از آنها استفاده کنید.

If you can think of any, let me know down in the comments below.

اگر می توانید به هر موردی فکر کنید، در نظرات زیر به من اطلاع دهید.

But my first one is

اما اولی من

chirpy.

چیپ است.

And there's that CH sound again.

و دوباره آن صدای CH وجود دارد.

Chirpy.

چیپ.

Notice specifically that that vowel sound in the stressed syllable  

به طور خاص توجه کنید که آن صدای مصوت در هجای تأکید

is not a short sound it's ER as in her.

شده   صدای کوتاهی نیست، بلکه مانند صدای او ER است.

Chirpy

not chippy or chirpy.

چیرپی نه چیپ یا چیپ.

Chirpy.

چیپ.

Try it.

آن را امتحان کنید.

If someone's chirpy, they're really happy, they're lively,

اگر کسی صدای جیر جیر می‌زند، واقعاً خوشحال است، سرزنده است،

they're excited about the day ahead.

در مورد روز آینده هیجان‌زده است.

She looked so chirpy when she arrived at the office today!

وقتی امروز به دفتر رسید، خیلی ژولیده به نظر می رسید!

Now I'm using the verb looked here

اکنون من از فعل looked در اینجا استفاده می‌کنم،

but it doesn't mean that it was the colour of her hair or clothes

اما به این معنی نیست که رنگ مو یا لباس

or her facial features that made her look chirpy.

یا ویژگی‌های صورتش بوده است که او را چهل‌چیزی کرده است.

It just means that she's showing the qualities

این فقط به این معنی است که او ویژگی‌های کسی را نشان می‌دهد

of someone who is happy and lively and

که شاد و سرزنده است و

that it comes across in this way.

به این شکل ظاهر می‌شود.

And we often use verbs like this when we don't know

و ما اغلب از افعالی مانند این استفاده می‌کنیم، زمانی

for sure about that personality. You can tell what they're like by

که از آن شخصیت مطمئن نیستیم. می‌توانید با

little small things, the things that they do and the way that they act.

چیزهای کوچک، کارهایی که انجام می‌دهند و روشی که انجام می‌دهند، وضعیت آنها را تشخیص دهید.

Another really great adjective to describe someone who's fun

یکی دیگر از صفت واقعاً عالی برای توصیف فردی که سرگرم کننده

is to say that they're

است، گفتن این است که آنها

adventurous.

ماجراجو هستند.

Listen to that stressed syllable,

به آن هجای تاکید شده گوش کن،

adventurous.

ماجراجو.

So adventurous people are the ones who are always willing

بنابراین افراد ماجراجو کسانی هستند که همیشه مایلند

to try new and different things

چیزهای جدید و متفاوتی را امتحان کنند

which makes life exciting and fun.

که زندگی را هیجان انگیز و سرگرم کننده می کند.

We always have a good time when Sally organises our trips

وقتی سالی سفرهای ما را سازماندهی می‌کند، همیشه اوقات خوشی را سپری می‌کنیم،

because she's quite adventurous.

زیرا او کاملاً ماجراجو است.

We do things that we wouldn't normally do.

ما کارهایی را انجام می‌دهیم که معمولاً انجام نمی‌دهیم.

The last adjective that I've chosen to describe someone who is fun

آخرین صفتی که برای توصیف فردی که سرگرم کننده است انتخاب کرده ام

is witty.

، شوخ است.

Now I wonder if you've heard this adjective before.

حالا نمی‌دانم که آیا قبلاً این صفت را شنیده‌اید.

Witty.

شوخ

I'm sure you know someone who's quite witty,

من مطمئن هستم که شما کسی را می شناسید

who is quick-witted. They're the people who are really

که کاملاً شوخ و تیز هوش است. آن‌ها افرادی هستند که واقعاً

quick to respond and they're really funny when they speak just

سریع پاسخ می‌دهند و وقتی بلافاصله صحبت می‌کنند واقعاً خنده‌دار هستند

instantly, they have great humorous calls.

، تماس‌های طنز عالی دارند.

Sometimes we call it banter when you can have a really great

گاهی اوقات وقتی می‌توانید یک مکالمه واقعاً عالی

conversation back and forth with someone.

با کسی داشته باشید، آن را شوخی می‌نامیم.

They're smart, they make you laugh, they're entertaining,

آنها باهوش هستند، شما را می‌خندانند، سرگرم‌کننده هستند،

you know they're really fun to talk to.

می‌دانید که صحبت کردن با آنها واقعاً سرگرم کننده است.

Oh Sally? I love chatting with Sally.

اوه سالی؟ من عاشق چت کردن با سالی هستم.

She's so witty and entertaining.

او بسیار شوخ و سرگرم کننده است.

Meet kind Ella.

با الای مهربان آشنا شوید.

If you don't understand how something works,

اگر نمی‌دانید کاری چگونه کار می‌کند،

she'll happily take the time to explain it to you.

او با خوشحالی وقت می‌گذارد تا آن را برای شما توضیح دهد.

She'll share her lunch with you, she'll help you out with some extra

او ناهار خود را با شما به اشتراک می‌گذارد، در

cash if you need it. If you know someone like Ella,

صورت نیاز با مقداری پول نقد اضافی به شما کمک می‌کند. اگر فردی مانند الا را می‌شناسید،

you can definitely say that this person is kind

قطعاً می‌توانید بگویید که این شخص مهربان است،

but another way to describe her is

اما روش دیگری برای توصیف او

generous.

سخاوتمندانه است.

Let's break that down a little.

بیایید آن را کمی تفکیک کنیم.

That sound is the same consonant sound as at the start of jam

این صدا همان صدای همخوانی است که در شروع جم

or jump.

یا پرش وجود دارد.

Generous.

سخاوتمندانه

Where's the stress? Which syllable has the stress?

استرس کجاست؟ کدام هجا استرس دارد؟

Generous.

سخاوتمندانه

Much stronger on the first syllable, right?

در هجای اول بسیار قوی تر است، درست است؟

Generous people are usually happy to share their time or their

افراد سخاوتمند معمولاً از اینکه وقت یا

energy or their money with you because they're quite giving.

انرژی یا پول خود را با شما به اشتراک می‌گذارند خوشحال می‌شوند، زیرا آنها کاملاً بخشنده هستند.

Ella seems like a really generous person.

الا واقعاً آدم سخاوتمندی به نظر می رسد.

She often brings biscuits and cakes into the office to share

او اغلب بیسکویت و کیک به دفتر می آورد تا با همه به اشتراک بگذارد

with everyone.

.

Now I'm using a different verb there, aren't I?

حالا من از یک فعل متفاوت در آنجا استفاده می کنم، نه؟

Seems,

به نظر می رسد،

is, looks and seems are all linking verbs

است، به نظر می رسد و به نظر می رسد همه افعال پیوند دهنده هستند،

so they're words that give more information about the subject

بنابراین آنها کلماتی هستند که اطلاعات بیشتری درباره موضوع ارائه می دهند

and in this context, seem has a really similar meaning to look.

و در این زمینه، به نظر می رسد معنای واقعاً مشابهی برای نگاه کردن دارد.

We're taking a guess or we're assuming something about

ما به

the person because of the behaviour that we observe in them.

دلیل رفتاری که در فرد مشاهده می‌کنیم، حدس می‌زنیم یا چیزی در مورد آن فرد فرض می‌کنیم.

We're saying that the person

ما می گوییم که آن شخص

has said or has done some things that make us feel like

چیزهایی را گفته یا انجام داده است که باعث می شود احساس کنیم

they are a certain way. It feels like they're that person,

آنها به روش خاصی هستند. به نظر می‌رسد که آنها آن شخص هستند،

they seem like a generous person.

به نظر می‌رسد که آنها فردی سخاوتمند هستند.

Another great adjective is

یکی دیگر از صفت های عالی

considerate.

ملاحظه است.

Where's the stress there?

استرس کجاست؟

And importantly, where is there not stress?

و مهمتر از همه، جایی که استرس وجود ندارد؟

Considerate.

قابل توجه

It's a short vowel sound but the other ones drop back,

این یک صدای مصوت کوتاه است، اما صداهای دیگر عقب

we hear that schwa sound coming in again.

می‌افتند، صدای شوا دوباره می‌آید.

Considerate.

قابل توجه

Considerate people show concern for others, they think about

افراد با ملاحظه نسبت به دیگران توجه نشان می دهند، به این فکر می کنند

how a situation or something might affect someone else.

که چگونه یک موقعیت یا چیزی ممکن است بر شخص دیگری تأثیر بگذارد.

Ella seems considerate.

الا با ملاحظه به نظر می رسد.

She often offers to drop her colleagues home from work

او اغلب پیشنهاد می‌کند که وقتی باران می‌بارد، همکارانش را از سر کار به خانه رها کند

when it's raining.

.

Thoughtful is our last adjective here.

متفکر آخرین صفت ما در اینجاست.

Listen to that vowel sound in the stressed syllable

به آن صدای مصوت در هجای تأکید شده

thoughtful

like in door.

مانند در درب گوش دهید.

Thoughtful.

متفکر.

Thoughtful people are always thinking about

افراد متفکر همیشه به

others around them, they're paying attention to them,

اطرافیان خود فکر می کنند، به آنها توجه می کنند،

they're thinking about what they might need

به آنچه ممکن است نیاز داشته باشند

or what they might want.

یا آنچه ممکن است بخواهند فکر می کنند.

Ella organised a party on my last day in the office.

الا در آخرین روز حضورم در دفتر، مهمانی ترتیب داد.

She is so thoughtful.

او بسیار متفکر است.

This is Ray.

این ری است.

He's really understanding. When there's a disagreement between

او واقعاً درک می کند. وقتی بین افراد اختلاف نظر وجود

people, Ray is the person who can see both sides.

دارد، ری فردی است که می تواند هر دو طرف را ببیند.

He's the colleague or the manager who will give you a break

او همکار یا مدیری است

if you've had a rough day.

که اگر روز سختی را پشت سر گذاشته باشید به شما استراحت می دهد.

You could definitely describe him as

مطمئناً می توانید او را دلسوز توصیف کنید

compassionate.

.

Listen again for that stress, compassionate.

دوباره به آن استرس گوش کن، دلسوز.

And importantly, where there is less stress

و مهمتر از همه، جایی که استرس کمتری وجود دارد

where you see those schwa sounds.

که آن صداهای شوا را می‌بینید.

Compassionate.

دلسوز.

Compassionate is similar to considerate where you're really

دلسوزی شبیه به این است که شما واقعاً

thinking about the people around you and you're doing things

به افرادی که در اطرافتان هستند فکر می‌کنید و کارهایی انجام می‌دهید

to show them that you care or in Ray's case,

تا به آنها نشان دهید که اهمیت می‌دهید یا در مورد ری،

that you understand their situation. There's a warmth

موقعیت آنها را درک می‌کنید. در

and there's comfort that comes with being near to or surrounded

نزدیکی یا محاصره شدن در میان افراد دلسوز، گرما و راحتی وجود دارد

by compassionate people.

.

She had no chance of getting the job

او هیچ شانسی برای به دست آوردن شغل

but Ray spent a long time explaining to her why she didn't

نداشت، اما ری مدت زیادی را صرف توضیح دادن به او کرد که

get the job. He's incredibly compassionate.

چرا شغل را پیدا نکرد. او فوق العاده دلسوز است.

Just like the word really, using the adverb incredibly

درست مانند کلمه واقعاً، استفاده از قید به طرز باورنکردنی

before an adjective is gonna really lift your description up.

قبل از یک صفت، واقعاً توصیف شما را بالا می‌برد.

It's gonna emphasise that meaning of the adjective.

این بر معنای صفت تأکید می‌کند.

He's incredibly compassionate.

او فوق العاده دلسوز است.

Here's a great one.

اینجا یکی عالیه

Empathetic.

همدل.

Nice one.

ایول! احسنت.

Now I can hear you wondering, questioning in your head.

اکنون می‌توانم بشنوم که در حال تعجب هستید و در ذهنتان سؤال می‌کنید.

Pathetic is a negative adjective right

رقت انگیز یک صفت منفی درست است

but empathetic is a positive one. Empathetic people

اما همدلانه یک صفت مثبت است. افراد همدل،

they understand how someone else feels because they can

احساس دیگران را درک می کنند زیرا می توانند

imagine themselves in that same situation.

خود را در همان موقعیت تصور کنند.

They can put themselves in someone else's shoes,

آنها می توانند خود را به جای دیگران بگذارند،

you know that idiom right?

این اصطلاح را درست می دانید؟

To put yourself in someone else's shoes. It's the perfect idiom

برای اینکه خودت را به جای دیگران بگذاری. این اصطلاح عالی

for the adjective empathetic.

برای صفت همدل است.

Ray is a great person to talk to when you're going through a

ری فردی عالی برای صحبت کردن با او در شرایط

rough time. He's so empathetic.

سختی است. او خیلی همدل است.

We're getting a little more serious here.

اینجا کمی جدی‌تر می‌شویم.

We have diplomatic.

دیپلماتیک داریم

Diplomatic.

دیپلماتیک.

Where's that stress?

این استرس کجاست؟

Diplomatic.

دیپلماتیک.

People who are diplomatic can deal with others in a really

افرادی که دیپلماتیک هستند، می‌توانند به شیوه‌ای واقعا حساس با دیگران برخورد کنند

sensitive way, in a way that doesn't upset them.

، به گونه‌ای که آنها را ناراحت نکند.

Ray managed to create a peaceful resolution for both sides.

ری موفق شد یک راه حل مسالمت آمیز برای هر دو طرف ایجاد کند.

He's really diplomatic.

او واقعا دیپلماتیک است.

And again, I've just thrown an adverb in there to modify

و دوباره، من فقط یک قید را برای اصلاح آن صفت در آنجا انداختم

that adjective, it's a really great way to emphasise

، این یک راه واقعا عالی برای تأکید بر

the meaning of the adjective.

معنای صفت است.

He's really diplomatic.

او واقعا دیپلماتیک است.

He's incredibly compassionate.

او فوق العاده دلسوز است.

This is Mia.

این میا است.

She's smart, she's the person you go to when you've got

او باهوش است، او فردی است که وقتی با

a problem that you need help solving.

مشکلی روبرو می شوید که برای حل آن به کمک نیاز دارید، به سراغ او می روید.

She's always wanting to learn more.

او همیشه می‌خواهد بیشتر بیاموزد.

She has lots of different ideas and goals and she's good

او ایده ها و اهداف مختلفی دارد و

at making decisions.

در تصمیم گیری مهارت دارد.

Can you think of any other adjectives to describe Mia?

آیا می توانید صفت دیگری برای توصیف میا در نظر بگیرید؟

Mia is astute.

میا زیرک است

Astute.

زیرک.

So that second syllable is the one that's stressed and in there

بنابراین هجای دوم هجای است که تاکید دارد و در آنجا

we can hear a little sound that's been added.

می‌توانیم صدای کمی اضافه شده بشنویم.

Can you hear it?

آیا می توانید آن را بشنوید؟

Astute.

زیرک.

That's in my accent and in most British English accents

این در لهجه من و در اکثر لهجه‌های انگلیسی انگلیسی است،

but you will hear some American accents

اما برخی از لهجه‌های آمریکایی را خواهید شنید که

pronouncing this word as astute.

این کلمه را زیرکانه تلفظ می‌کنند.

Now what is astute? What's an astute person?

حالا زیرکی چیه؟ آدم زیرک چیه؟

They're really good at judging situations and people

آن‌ها واقعاً در قضاوت سریع موقعیت‌ها و افراد

quite quickly and they use their knowledge to benefit them

مهارت دارند و از دانش خود استفاده می‌کنند تا به نحوی برایشان سودمند

in some way.

باشد.

If you know anyone who invested in Bitcoin early on,

اگر کسی را می‌شناسید که در ابتدا روی بیت‌کوین سرمایه‌گذاری کرده باشد،

they're astute. They were paying attention and making

زیرک است. آن‌ها از همان ابتدا توجه می‌کردند و

good decisions early on.

تصمیمات خوبی می‌گرفتند.

She's also

او همچنین

ambitious.

جاه طلب است.

Notice that t-i-o-u-s at the end is pronounced

توجه داشته باشید که t-i-o-u-s در پایان Ambitious تلفظ می شود

Ambitious.

.

That middle syllable is the stressed one.

آن هجای میانی، هجای تأکید شده است.

Ambitious people are really determined to succeed.

افراد جاه طلب واقعا مصمم به موفقیت هستند.

They're driven to reach their goals.

آنها برای رسیدن به اهداف خود رانده می شوند.

Mia's actually determined to be CEO of the company.

میا در واقع مصمم است که مدیرعامل این شرکت باشد.

She's a really ambitious woman.

او یک زن واقعا جاه طلب است.

Here's another great adjective.

در اینجا یک صفت عالی دیگر وجود دارد.

Resourceful.

مدبر.

Notice that Z sound?

به صدای Z توجه کنید؟

Resourceful not resource-ful

پرمحتوا نه منبع پر، اما پرمحتوا

but resourceful

Resourceful.

.

Resourceful people are able to use whatever they have

افراد مدبر می توانند از هر آنچه

at the time to solve problems or to reach their goals so

در آن زمان دارند برای حل مشکلات یا رسیدن به اهداف خود استفاده کنند، بنابراین

clever people, smart people are often quite resourceful

افراد باهوش، افراد باهوش اغلب کاملاً مدبر هستند

and as we know, Mia is quite a resourceful person.

و همانطور که می دانیم، میا یک فرد کاملاً مدبر است.

The projector wasn't working during her presentation

پروژکتور در حین ارائه او کار نمی کرد،

so she printed out copies quickly and gave them to everyone.

بنابراین او به سرعت کپی ها را چاپ کرد و به همه داد.

She's very resourceful.

او بسیار مدبر است.

She solves problems quickly.

او مشکلات را به سرعت حل می کند.

This structure, one that we mentioned earlier actually,

این ساختار، ساختاری که قبلاً به آن اشاره کردیم، در واقع

Mia is a resourceful person, is slightly more formal.

میا فردی مدبر است، کمی رسمی تر است.

It's still really frequently used, it sounds natural but it's

هنوز واقعاً اغلب استفاده می‌شود، طبیعی به نظر می‌رسد، اما

probably a little bit more professional than just saying

احتمالاً کمی حرفه‌ای‌تر از این است که فقط

she's resourceful.

بگوییم مدبر است.

Mia's resourceful.

میا مدبر است.

She's quite a resourceful person.

او یک فرد کاملاً مدبر است.

Just a little bit more professional.

فقط کمی حرفه ای تر

And this is Sam. He's hard working.

و این سام است. او سخت کار می کند.

He completes his tasks on time, he produces high-quality work.

او کارهایش را به موقع انجام می دهد، کارهای باکیفیت تولید می کند.

He stays late when he needs to and he takes charge of projects

او تا دیر وقت می‌ماند و پروژه‌ها را

to make sure that they get done, he puts all of his effort

به عهده می‌گیرد تا مطمئن شود که انجام می‌شوند، تمام

into his work.

تلاشش را روی کارش می‌گذارد.

Now there are some really great adjectives to describe someone

حالا چند صفت واقعا عالی برای توصیف شخصی

like Sam. We would say he's quite

مثل سام وجود دارد. ما می گوییم او

organised.

کاملاً منظم است.

Listening for the stress.

گوش دادن برای استرس

Organised.

سازماندهی شده است.

Now think of someone in your life who is quite organised.

اکنون به فردی در زندگی خود فکر کنید که کاملاً سازمان یافته است.

These people make lists, they keep a diary of all of their deadlines.

این افراد فهرست می‌سازند، از تمام مهلت‌هایشان یادداشت می‌کنند.

They're always on time, everything is neatly arranged and in order.

آنها همیشه به موقع هستند، همه چیز مرتب و مرتب است.

He looks like an organised person, all of his files are colour-coded.

او مانند یک فرد سازمان‌یافته به نظر می‌رسد، همه فایل‌هایش دارای کد رنگی هستند.

So again, this structure is a little longer, it's just as effective

بنابراین باز هم، این ساختار کمی طولانی‌تر است، به همان اندازه مؤثر است

and has the same meaning as

و همان معنایی دارد که

she looks organised. It's just a little more formal right?

او سازمان‌یافته به نظر می‌رسد. این فقط کمی رسمی تر است، درست است؟

He looks like an organised man.

او مانند یک مرد سازمان یافته به نظر می رسد.

He looks like an organised person.

او مانند یک فرد سازمان یافته به نظر می رسد.

Hard-working people are often quite

افراد سخت کوش اغلب کاملاً

reliable.

قابل اعتماد هستند.

Hear that little short tiny little schwa sound in there?

آن صدای كوچك و كوچك schwa را در آنجا می شنوید؟

Reliable.

قابل اعتماد.

No matter what happens, you can always rely on someone

مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، همیشه می‌توانید به فردی اعتماد کنید

who is reliable, you can count on them, you can depend on them.

که قابل اعتماد است، می‌توانید روی او حساب کنید، می‌توانید به او تکیه کنید.

They'll always make sure that they are there when they need to be,

آنها همیشه مطمئن خواهند شد که در صورت نیاز در آنجا هستند،

that they do what they need to do.

کاری را که باید انجام دهند انجام می دهند.

So if you have a really urgent project to finish

بنابراین اگر یک پروژه واقعاً فوری برای به پایان رساندن

then you definitely want someone reliable, someone like Sam.

دارید، قطعاً یک شخص قابل اعتماد می‌خواهید، شخصی مانند سام.

Sam looks like a reliable person.

سام آدم قابل اعتمادی به نظر می رسد.

And one of my absolute favourite qualities in my team,

و یکی از ویژگی‌های مطلق مورد علاقه من در تیمم،

efficient people.

افراد کارآمد است.

Efficient.

کارآمد.

So that C actually makes a SH sound like ship.

به طوری که C در واقع صدای SH را شبیه کشتی می کند.

Efficient.

کارآمد.

You hear that short vowel sound unstressed in the first syllable.

آن صدادار کوتاه را بدون تاکید در هجای اول می شنوید.

Efficient.

کارآمد.

And you hear that schwa sound in the third syllable.

و صدای شوا را در هجای سوم می شنوید.

When you're efficient, you complete your tasks on time,

وقتی کارآمد هستید، وظایف خود را به موقع

you complete your projects quickly and accurately.

انجام می دهید، پروژه های خود را سریع و دقیق تکمیل می کنید.

Sam looks like he's quite efficient,

به نظر می رسد سام کاملاً کارآمد است،

he always finishes his work ahead of time.

او همیشه کارش را زودتر از موعد به پایان می رساند.

Wow, nice work! You just up-levelled your vocabulary.

عجب کار خوبی فقط دایره لغاتت را بالا بردی

Eighteen brand new adjectives that you've learned

هجده صفت کاملاً جدید که

and you've practised with today.

امروز یاد گرفته اید و با آنها تمرین کرده اید.

If you missed any of the adjectives or you want to review some of

اگر هر یک از صفت‌ها را فراموش کردید یا می‌خواهید برخی از

the different structures then make sure you download

ساختارهای مختلف را مرور کنید، مطمئن شوید که

the free workbook that I've put together for you.

کتاب کار رایگانی را که برای شما تهیه کرده‌ام دانلود کرده‌اید.

The link is in the description below,

پیوند در توضیحات زیر است

it's got all of the adjectives from today's lesson,

، تمام صفت‌های درس امروز،

their definitions and a couple of practice activities as well

تعاریف آن‌ها و چند فعالیت تمرینی

to help you put them into use.

به شما کمک می‌کند تا از آنها استفاده کنید.

Make sure you hit that subscribe button, the notification bell,

مطمئن شوید که دکمه اشتراک، زنگ اعلان را فشار داده اید،

turn it on so that you find out whenever I've got a new video

آن را روشن کنید تا هر زمان که ویدیوی جدیدی

ready for you.

برای شما آماده کردم متوجه شوید.

Of course, make sure you like the video if you did enjoy it.

البته، اگر از ویدیو لذت بردید، حتماً آن را دوست داشته باشید.

Every little bit helps.

هر ذره کمک می کند.

Right now I'm going to send you over to this video here to practise

در حال حاضر می‌خواهم شما را به این ویدیو در اینجا بفرستم تا

your listening skills a little more with me.

مهارت‌های شنیداری خود را کمی بیشتر با من تمرین کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's get in there!

بیایید وارد آنجا شویم!