ENGLISH MASTERCLASS | THINK & SPEAK ENGLISH [FULL LESSON]

Your goal is to speak English fluently, like a native English speaker.

هدف شما این است که انگلیسی را روان صحبت کنید، مانند یک انگلیسی زبان مادری.

In order to speak English fluently, you must think like a native English speaker.

برای اینکه انگلیسی را روان صحبت کنید، باید مانند یک انگلیسی زبان مادری فکر کنید.

And today I am going to help you think and speak in English

و امروز قصد دارم به شما کمک کنم مانند یک انگلیسی زبان مادری به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید

like a native English speaker.

.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

All right.

The very first thing you must do is think in English.

بسیار خوب.

اولین کاری که باید انجام دهید این است که به زبان انگلیسی فکر کنید.

So if someone asks you a question, what did you eat yesterday?

پس اگر کسی از شما سوالی بپرسد دیروز چه خوردید؟

You first need to start off by.

ابتدا باید شروع کنید

Answering the five W's, you know, it, who, what, when, where, and why we are thinking

با پاسخ دادن به پنج W، می دانید، آن، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا فکر می کنیم

and organizing our thoughts in English.

و افکار خود را به زبان انگلیسی سازماندهی می کنیم.

So again, the question is, what did you eat yesterday?

خب دوباره سوال اینه که دیروز چی خوردی؟

So who me, what a burger and fries when last night at around 6 PM,

پس من کی هستم، چه برگر و سیب زمینی سرخ شده دیشب حدود ساعت 6 عصر،

where at red Robin, why my friends wanted to meet up for dinner.

کجا در رابین قرمز، چرا دوستانم می خواستند برای شام همدیگر را ملاقات کنند.

Now, what's happening is we're organizing all the bits and pieces of information

حال، آنچه اتفاق می افتد این است که ما در حال سازماندهی تمام اطلاعات

in our mind so that we can answer the question like a native English speaker.

در ذهن خود هستیم تا بتوانیم مانند یک انگلیسی زبان مادری به این سوال پاسخ دهیم.

It's very easy to answer the who, what, when, where, and why questions, right?

پاسخ دادن به سوالات کی، چه، چه زمانی، کجا و چرا بسیار آسان است، درست است؟

You understand what you did, but after you organize your thoughts,

شما متوجه می شوید که چه کاری انجام داده اید، اما بعد از اینکه افکار خود را سازماندهی کردید،

you think in English, the next thing you need to do is actually speak.

به زبان انگلیسی فکر می کنید، کار بعدی که باید انجام دهید این است که در واقع صحبت کنید.

So how can we organize that information into an actual response?

بنابراین چگونه می توانیم آن اطلاعات را در یک پاسخ واقعی سازماندهی کنیم؟ در

Here's how we do it using the exact information.

اینجا نحوه انجام این کار با استفاده از اطلاعات دقیق آمده است.

We looked at to answer the question.

برای پاسخ به سوال نگاه کردیم.

Once again, what did you eat yesterday?

بازم دیروز چی خوردی؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

Last night, my friends hit me up because they wanted to meet for dinner.

دیشب دوستانم به من ضربه زدند چون می خواستند برای شام همدیگر را ببینند.

It was around 6 p.

حوالی ساعت 6 بود.

m.

متر

So I was actually starving.

بنابراین من در واقع گرسنگی داشتم.

We decided to meet at Red Robin and I had a burger and fries.

تصمیم گرفتیم در رد رابین همدیگر را ببینیم و من همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خوردم.

Now, everything I just said came from the first step thinking in English.

حالا، همه چیزهایی که گفتم از اولین قدم فکر کردن به زبان انگلیسی است.

Now, before I go into this a little bit more, I want to

اکنون، قبل از اینکه کمی بیشتر وارد این موضوع شوم ، می‌خواهم

explain some of the expressions.

برخی از عبارات را توضیح دهم.

Notice I said, hit me up, hit me up.

توجه کنید که گفتم، مرا بزن، مرا بزن.

Now this is kind of slang, an expression we use in English.

حالا این یک نوع عامیانه است، عبارتی که ما در انگلیسی استفاده می کنیم.

So let me explain to you what this means to hit someone up, right?

بنابراین اجازه دهید برای شما توضیح دهم که منظور از ضربه زدن به کسی چیست، درست است؟

Here it's slang for contacting someone.

در اینجا این عامیانه برای تماس با کسی است.

For example, I'm recording this lesson for you.

مثلاً این درس را برای شما ضبط می کنم.

I'm teaching you right now, but right after this lesson,

من الان به شما آموزش می دهم، اما بلافاصله بعد از این درس،

I need to hit my friend up.

باید دوستم را بزنم.

I need to contact my friend in English.

باید با دوستم به زبان انگلیسی تماس بگیرم.

We say hit someone up.

ما می گوییم یک نفر را بزن.

So in the response, I said last night, my friends.

پس در پاسخ گفتم دیشب دوستان.

Hit me up.

منو بزن

Hey, Tiff.

هی، تیف

Hey, what's going on?

هی، چه خبر است؟

We want to go out to eat.

میخوایم بریم بیرون غذا بخوریم

All right.

Bet.

خیلی خوب.

شرط.

Sure.

I'll be there.

مطمئن.

من آنجا خواهم بود.

My friends hit me up.

دوستانم به من ضربه زدند. با

They contacted me.

من تماس گرفتند.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

And the last one is starving.

و آخری از گرسنگی می میرد.

I said, I was actually starving, starving right here.

گفتم، در واقع داشتم گرسنه می‌مردم، همین‌جا از گرسنگی می‌مردم.

It just means to be extremely hungry.

این فقط به معنای گرسنگی شدید است.

You are looking everywhere for food.

شما همه جا به دنبال غذا هستید.

You're extremely hungry.

شما به شدت گرسنه هستید.

In English, we say starving.

در انگلیسی به گرسنگی می گوییم.

Good job.

One more time after me, starving.

آفرین.

یک بار دیگر بعد از من، گرسنگی.

Excellent.

عالی

So again, in step number one, we had to organize our thoughts.

بنابراین دوباره در مرحله شماره یک، باید افکارمان را سازماندهی می‌کردیم.

What did you eat yesterday?

دیروز چی خوردی؟ ما به

We answered the who, what, when, where, and why.

کی، چه، چه زمانی، کجا و چرا پاسخ دادیم.

Then step number two, the speak step.

سپس مرحله شماره دو، مرحله صحبت کردن.

Now we are able to actually give our response using those

اکنون می‌توانیم با استفاده از آن پنج قطعه اطلاعات پاسخ خود را ارائه دهیم

five pieces of information.

.

Last night, my friends hit me up because they wanted to meet up for dinner.

دیشب دوستانم به من ضربه زدند چون می خواستند برای شام همدیگر را ببینند.

It was around 6 PM, so I was actually starving.

حدود ساعت 6 بعدازظهر بود، بنابراین من واقعاً از گرسنگی می‌مردم.

We decided to meet at Red Robin and I had a burger and fries.

تصمیم گرفتیم در رد رابین همدیگر را ببینیم و من همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خوردم.

Who, what, when, where, and why can all be found in this response.

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا همه را می توان در این پاسخ یافت.

And you sound like a native English speaker when you

و وقتی

include each of the five W's.

هر یک از پنج W را وارد می‌کنید مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر می‌رسید.

You like that, don't you?

شما آن را دوست دارید، نه؟

All right, let's move on to the next one.

باشه بریم سراغ بعدی

I want you to see that this applies to any question and any topic.

من می خواهم شما ببینید که این برای هر سوال و هر موضوعی صدق می کند.

So let's say, for example, someone asks you to tell them about your best friend.

بنابراین فرض کنید، برای مثال، شخصی از شما می خواهد که در مورد بهترین دوست خود به او بگویید.

Well, we have to start with the five W's who my best friend, Michelle, what?

خوب، ما باید با پنج W شروع کنیم که بهترین دوست من، میشل، چیست؟

She tells amazing stories when, whenever we hang out, where.

او داستان‌های شگفت‌انگیزی را تعریف می‌کند، زمانی که، هر زمان که در کجا قرار می‌گیریم.

In my backyard, why she has the best memory as she knows

در حیاط خلوت من، چرا او بهترین حافظه را دارد زیرا می داند

how to make people laugh.

چگونه مردم را بخنداند. به

Simple questions answered who, what, when, where, and why now, if you want

پرسش‌های ساده پاسخ داده می‌شود که چه کسی، چه چیزی ، چه زمانی، کجا و چرا اکنون، اگر می‌خواهید

to organize all of this information to sound like a native English

همه این اطلاعات را طوری سازماندهی کنید که شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسد

speaker, this is how you would do it.

، این کار را به این صورت انجام می‌دهید.

Step two, the speak step.

مرحله دوم، مرحله صحبت کردن.

My best friend's name is Michelle.

اسم بهترین دوست من میشل است.

One of her best abilities is her, or one of her best qualities is her

یکی از بهترین توانایی های او او است یا یکی از بهترین ویژگی های او

ability to tell amazing stories.

توانایی او در گفتن داستان های شگفت انگیز است.

She has the best memory and she knows how to make people laugh.

او بهترین حافظه را دارد و می داند چگونه مردم را بخنداند.

Whenever we hang out in my backyard, Michelle will start reminiscing about our

هر زمان که در حیاط خانه ام می گذریم، میشل شروع به یادآوری خاطرات

younger days and go right into a story.

روزهای جوانی ما می کند و مستقیماً وارد یک داستان می شود.

Now that was a response that any native English speaker would have given, but

حالا این پاسخی بود که هر انگلیسی زبان بومی می داد، اما

look at the foundation of this response.

به اساس این پاسخ نگاه کنید.

The foundation of this response is simply right here.

اساس این پاسخ به سادگی در اینجا است.

Oh, we have a little bit of overlap.

اوه، ما کمی همپوشانی داریم. ما

There we go.

میرویم آنجا.

The foundation of our response.

اساس پاسخ ما.

Let's go and check it out right here.

بیایید برویم و آن را در اینجا بررسی کنیم.

The foundation of our response is just right here.

اساس پاسخ ما همین جاست.

The five W's who, what, when, where, and why.

پنج W این است که چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

Now I'm going to leave that part in there.

حالا می‌خواهم آن قسمت را آنجا بگذارم.

It's okay.

مشکلی نیست.

It happens.

اتفاق می افتد.

So again, remember when you are trying to sound like a native English speaker,

پس مجدداً به یاد داشته باشید که وقتی سعی می‌کنید شبیه یک انگلیسی زبان بومی به نظر برسید،

you have to first step one, think in English, use the five W's who, what, when,

ابتدا باید قدم اول را بردارید، به انگلیسی فکر کنید، از پنج W که، چه، چه زمانی،

where, and why to organize your thoughts.

کجا، و چرا برای سازماندهی افکار خود استفاده کنید.

Once your thoughts are organized, then you can go directly into your response

هنگامی که افکار شما سازماندهی شدند، می توانید مستقیماً به پاسخ خود بروید

and sound like a native English speaker.

و مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

Now in this response.

حالا در این پاسخ.

You'll notice that there are three things that maybe you've never heard

متوجه خواهید شد که سه چیز وجود دارد که شاید قبلاً هرگز نشنیده باشید

before or maybe you don't understand.

یا شاید نفهمیده باشید.

So I want to explain them.

بنابراین من می خواهم آنها را توضیح دهم.

The first one is hang out, hang out now, hang out.

اولی پاتوق است، حالا پاتوق کن، پاتوق کن.

This just means to spend time relaxing or socializing informally.

این فقط به معنای صرف زمان برای استراحت یا معاشرت غیررسمی است.

Yeah, I'm just hanging out with my friends.

بله، من فقط با دوستانم در حال رفت و آمد هستم. می

You know, we're relaxing, just talking.

دانی، ما در حال استراحت هستیم، فقط صحبت می کنیم.

We're just spending time together.

ما فقط با هم وقت می گذرانیم

It's an informal situation.

این یک وضعیت غیر رسمی است.

We're relaxing and socializing in English.

ما در حال استراحت و معاشرت به زبان انگلیسی هستیم.

We say, hang out.

ما می گوییم، پاتوق.

So I said.

پس گفتم.

Whenever we hang out right now, the next thing I said was in my backyard backyard.

هر وقت در حال حاضر با هم قرار می‌گذاریم، حرف بعدی در حیاط خلوت من بود.

Now a backyard is literally just a yard or area of land behind a house.

اکنون حیاط خلوت به معنای واقعی کلمه فقط یک حیاط یا مساحت زمین پشت خانه است.

Or other building typically surrounded by a fence, right?

یا ساختمان دیگری که معمولاً توسط یک حصار احاطه شده است، درست است؟

So in America, we have our homes and behind our homes, there's

بنابراین در آمریکا، ما خانه‌هایمان را داریم و پشت خانه‌هایمان،

this plot of grass, an area we call that area, a backyard.

این زمین چمن وجود دارد، منطقه‌ای که به آن منطقه می‌گوییم، حیاط خلوت.

So I said, we hang out, spend time together, socializing in my

بنابراین گفتم، ما با هم وقت می گذرانیم، در

backyard, in the area behind my house.

حیاط خلوت من، در منطقه پشت خانه ام معاشرت می کنیم.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

You're visualizing it.

شما آن را تجسم می کنید.

Now, the last thing I said that might've been a little bit tricky was reminisce.

حالا، آخرین چیزی که گفتم شاید کمی مشکل باشد، یادآوری خاطرات بود.

Now reminisce, this means to indulge in enjoyable recollection,

حالا به یاد بیاور، این یعنی افراط در خاطرات لذت بخش،

remembering past events, man.

به یاد آوردن وقایع گذشته، انسان.

I remember when I was in high school, I'm reminiscing right now.

یادم می آید وقتی دبیرستان بودم الان دارم خاطرات را مرور می کنم.

I remember I could eat two sandwiches, two large fries.

یادم می آید می توانستم دو ساندویچ بخورم، دو سیب زمینی سرخ کرده بزرگ. می‌توانستم

I could eat a smoothie, a milkshake and not gain any weight.

اسموتی، میلک شیک بخورم و وزن اضافه نکنم.

It's true.

درسته.

So I'm reminiscing again, indulging in enjoyable recollection,

بنابراین من دوباره خاطرات را مرور می‌کنم، به خاطرات لذت‌بخشی می‌پردازم،

remembering of past events.

وقایع گذشته را به یاد می‌آورم.

Right?

درست؟

So now again, in step number one, we organized our thoughts

بنابراین اکنون دوباره، در مرحله شماره یک، افکار خود را

to answer this question.

برای پاسخ به این سوال سازماندهی کردیم.

Can you tell me about your best friend?

میشه از بهترین دوستت برام بگی؟

We use the five W's who, what, when, where, and why.

ما از پنج W که، چه، چه زمانی، کجا و چرا استفاده می کنیم.

And we have this full response, a response that native English

و ما این پاسخ کامل را داریم، پاسخی که انگلیسی

speakers would give in real life.

زبانان بومی در زندگی واقعی می دهند.

Now, what if you were asked a different question?

حالا اگر سوال دیگری از شما پرسیده شود چه؟

What about this question?

در مورد این سوال چطور؟

How often do you exercise?

چند وقت یکبار ورزش می کنید؟

Remember, as always, step one, we must organize our thoughts using the five W's.

به یاد داشته باشید، مانند همیشه، مرحله اول، ما باید افکار خود را با استفاده از پنج W سازماندهی کنیم.

So how often do you exercise?

پس چند وقت یکبار ورزش می کنید؟

Who?

سازمان بهداشت جهانی؟

Me.

من

What?

چی؟

Run.

اجرا کن.

And then we're going to answer the when at the crack of dawn, Monday to Friday.

و سپس ما می‌خواهیم به کی در سحرگاه، دوشنبه تا جمعه پاسخ دهیم.

Where?

جایی که؟

On the treadmill at the gym.

روی تردمیل در باشگاه.

Why I can clear my mind now, remember the question is, how often do you exercise?

چرا اکنون می توانم ذهنم را پاک کنم، به یاد داشته باشید که سوال این است که هر چند وقت یکبار ورزش می کنید؟

But when you start organizing your thoughts again, step number one, using

اما وقتی دوباره شروع به سازماندهی افکار خود می کنید، مرحله شماره یک، با استفاده از

the five W's you start to get more information that will help you answer the

پنج W شروع به دریافت اطلاعات بیشتری می کنید که به شما کمک می کند

question like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به سؤال پاسخ دهید.

So what would the answer look like using the five pieces of information?

بنابراین پاسخ با استفاده از این پنج قطعه اطلاعات چگونه خواهد بود؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Our response would be like this.

پاسخ ما اینگونه خواهد بود.

I normally exercise Monday through Friday in order to get it in before work.

من معمولاً از دوشنبه تا جمعه ورزش می کنم تا قبل از کار به آن برسم.

I wake up at the crack of dawn and head to the gym while I'm running on the

در سحر از خواب بیدار می شوم و در حالی که روی تردمیل می دوم به باشگاه می روم

treadmill, I am able to clear my mind.

، می توانم ذهنم را پاک کنم.

This is an amazing response.

این یک پاسخ شگفت انگیز است.

It's not super long, but it includes each and every one of the five W's.

خیلی طولانی نیست، اما شامل هر یک از پنج W است.

All of the information is found in this response.

تمام اطلاعات در این پاسخ یافت می شود.

Now, there's some new expressions that I want to explain to you.

حالا، عبارات جدیدی وجود دارد که می خواهم برای شما توضیح دهم.

The first one is get it in.

اولین مورد دریافت آن است.

This is a phrasal verb and it can be slang and sometimes as well.

این یک فعل عبارتی است و می تواند عامیانه باشد و گاهی اوقات نیز.

So let me explain what this means.

بنابراین اجازه دهید توضیح دهم که این به چه معناست.

Explain what this means.

توضیح دهید که این به چه معناست.

If you get something in, you manage to do it at a time when you are

اگر کاری را وارد کنید، در زمانی که

very busy doing other things.

به شدت مشغول انجام کارهای دیگر هستید، آن را انجام می دهید.

You manage to do something.

شما موفق به انجام کاری می شوید.

Normally I'm super busy in the morning.

معمولا صبح خیلی سرم شلوغه

Normally I don't have enough time, but I want to get it in before I go to work.

معمولاً وقت کافی ندارم، اما می‌خواهم قبل از رفتن به سر کار، آن را وارد کنم.

Let me kind of squeeze it in right here in this spot.

اجازه دهید به نوعی آن را در اینجا در این نقطه فشار دهم.

Again, if you get something in, you manage to do it at a time when you

باز هم، اگر کاری را وارد کنید، در زمانی که

are very busy doing other things.

بسیار مشغول انجام کارهای دیگر هستید، موفق می شوید آن را انجام دهید.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

Okay.

باشه.

The next thing is the crack of dawn.

مورد بعدی ترک سحر است.

The crack of dawn, this just means a time very early in the morning at

شکاف سپیده دم، این فقط به معنای زمانی است که صبح خیلی زود در

daybreak or even before daybreak.

سپیده دم یا حتی قبل از سپیده دم است.

Now for me, I am an early bird.

حالا برای من، من یک پرنده زودرس هستم.

I wake up at the crack of dawn every day, normally between 4 or 5 a.

من هر روز در سحر از خواب بیدار می شوم ، معمولاً بین ساعت 4 یا 5 صبح.

m.

متر

That's the normal time that I wake up at the crack of dawn.

آن زمان عادی است که من در سحر از خواب بیدار می شوم.

It makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Okay.

And the next one was clear my mind.

باشه.

و مورد بعدی ذهنم را روشن کرد.

I said, I'm able to clear my mind on the treadmill when I'm running on the

گفتم، وقتی روی تردمیل می دوم، می توانم ذهنم را روی

treadmill to stop worrying or thinking about something, maybe something happened

تردمیل خالی کنم تا دیگر نگران چیزی نباشم یا به چیزی فکر نکنم، شاید

at work, maybe something happened with my family or my friends, or maybe something

اتفاقی در محل کارم افتاده باشد، شاید با خانواده یا دوستانم اتفاقی افتاده باشد، یا شاید چیزی

is going on and it's really causing me a lot of stress when I get on the treadmill.

باشد. ادامه دارد و وقتی روی تردمیل می روم واقعاً استرس زیادی به من وارد می کند.

I'm able to clear my mind to stop worrying or thinking about that thing.

من می توانم ذهنم را پاک کنم تا دیگر نگران آن چیز نباشم یا به آن فکر نکنم.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

So again, if we look at the response.

بنابراین، اگر به پاسخ نگاه کنیم، دوباره.

I normally exercise Monday through Friday.

من معمولا از دوشنبه تا جمعه ورزش می کنم. چه

When?

In order to get it in before work, I wake up at the crack

زمانی؟

برای اینکه قبل از کار واردش شوم، در سحر

of dawn and head to the gym.

از خواب بیدار می شوم و به باشگاه می روم.

Why?

چرا؟

Get it in before work.

قبل از کار آن را وارد کنید.

What do you do?

چه کار میکنی؟ چه

When?

Wake up at the crack of dawn.

زمانی؟

در سحر از خواب بیدار شوید.

Where do you go?

کجا میری؟

Heading to the gym.

رفتن به ورزشگاه

While I'm running on the treadmill, I am able to clear my mind.

در حالی که روی تردمیل می دوم، می توانم ذهنم را پاک کنم.

We've answered each of the five W's.

ما به هر یک از پنج W پاسخ داده ایم.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

So again, if you want to speak English like a native English speaker,

بنابراین، اگر می‌خواهید مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید،

just remember to think first using the five W's, who, what, when,

فقط به یاد داشته باشید که ابتدا با استفاده از پنج W، چه کسی، چه زمانی،

where, and why, and then speak.

کجا، و چرا فکر کنید و سپس صحبت کنید.

And you'll start sounding like me Here we go.

و شما شروع به صدای من خواهید کرد.

Using the five W's method, who, what, when, where, and why let's

با استفاده از روش پنج W، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا بیایید

look at this situation, think what are the students doing?

به این وضعیت نگاه کنیم، فکر کنیم دانش آموزان چه می کنند؟

So we have to use the five W's the first W is.

بنابراین ما باید از پنج W که اولین W است استفاده کنیم.

Who we see a group of passionate students, passionate students.

که گروهی از دانشجویان پرشور را می بینیم ، دانش آموزان پرشور.

What are they doing?

آنها چه کار می کنند؟

They've organized a protest.

اعتراضی ترتیب داده اند. چه

When did this happen?

زمانی این اتفاق افتاد؟

Or when is it going to happen?

یا کی قراره اتفاق بیفته؟ چه

When will it happen?

زمانی اتفاق خواهد افتاد؟

We've selected tomorrow.

ما فردا را انتخاب کردیم

All right.

Where is it going to happen in front?

خیلی خوب.

کجا قراره پیش بیاد؟

Of city hall.

از شهرداری

And why is it going to happen to demand better funding for education?

و چرا قرار است این اتفاق بیفتد که بودجه بهتری برای آموزش و پرورش طلب کنیم؟

What are we doing?

ما چه کار می کنیم؟

We are organizing our thoughts.

ما افکارمان را سازماندهی می کنیم.

Remember in order to speak English fluently, you must organize your

به یاد داشته باشید که برای اینکه به زبان انگلیسی روان صحبت کنید، باید

thoughts in English using the five W's who, what, when, where, and why.

افکار خود را به زبان انگلیسی با استفاده از پنج W که، چه، چه زمانی، کجا، و چرا سازماندهی کنید.

So step one being think we have thought about this.

بنابراین مرحله اول این است که فکر کنید ما در مورد این فکر کرده ایم.

We have our five W's.

ما پنج W خود را داریم.

How do we turn this into.

چگونه این را تبدیل کنیم.

A fluent English response.

پاسخ انگلیسی روان. در

Here's how we do it right here.

اینجا نحوه انجام این کار در اینجا آمده است.

Read it with me.

با من بخوان

Tomorrow, a group of passionate students will gather in front of city hall.

فردا جمعی از دانشجویان پرشور مقابل شهرداری تجمع خواهند کرد.

They decided to organize this protest in order to demand

آنها تصمیم گرفتند این اعتراض را سازماندهی کنند تا خواهان

better funding for education.

بودجه بهتر برای آموزش و پرورش باشند.

This is an issue they believe needs immediate action.

این موضوعی است که آنها معتقدند نیاز به اقدام فوری دارد.

Now, what did we just do?

حالا ما چیکار کردیم؟

We turned the information that we organized our thoughts, who, what,

ما اطلاعاتی را که افکارمان را سازماندهی کردیم، چه کسی، چه چیزی، چه

when, where, and why we turned this information that we organized

زمانی، کجا و چرا این اطلاعات را که سازماندهی کرده بودیم

into a fluent English response.

به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کردیم.

It's that simple using the five W's.

استفاده از پنج W به همین سادگی است.

Now I do want to break down some of these words for you.

اکنون می‌خواهم برخی از این کلمات را برای شما بنویسم.

The first one is passionate.

اولی پرشور است. می

I want you to repeat after me this word, passionate.

خواهم پس از من این کلمه را تکرار کنی، پرشور.

Good again, after me, passionate, excellent.

خوب دوباره بعد از من پرشور عالی عالی

Now passionate, it just means a strong enthusiasm or desire for something.

اکنون پرشور، فقط به معنای اشتیاق یا میل شدید به چیزی است.

A strong enthusiasm or desire for something.

اشتیاق یا میل شدید به چیزی.

Remember we said a group of passionate students, they're enthusiastic.

به یاد داشته باشید که گفتیم گروهی از دانش آموزان پرشور، آنها مشتاق هستند.

They had a strong desire, right?

آنها میل شدیدی داشتند، درست است؟

In English, we say passionate.

در انگلیسی می گوییم پرشور.

Makes sense.

منطقی است.

All right.

Now the second word was demand.

خیلی خوب.

حالا حرف دوم مطالبه بود.

Good again, after me demand.

خوب دوباره، بعد از من تقاضا دارم.

Excellent.

Now this word demand just means a strong request or requirement.

عالی

حال این کلمه تقاضا فقط به معنای درخواست یا نیاز قوی است.

Yes.

A strong request or requirement.

آره.

یک درخواست یا نیاز قوی.

Listen again, in our response, we said they decided to organize this protest

دوباره گوش کنید، در پاسخ ما گفتیم که تصمیم گرفتند این اعتراض را سازماندهی کنند

in order to make a strong request.

تا یک درخواست قوی داشته باشند.

For better funding for education.

برای تامین بودجه بهتر برای آموزش

Again, they decided to organize this protest in order to demand

آنها دوباره تصمیم گرفتند این اعتراض را سازماندهی کنند تا از

better funding for education.

بودجه بهتری برای آموزش و پرورش تقاضا کنند.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Demand.

تقاضا.

Excellent.

عالی

Very good.

خیلی خوب.

So again, we first thought about the information again, the question

بنابراین دوباره ابتدا دوباره به اطلاعات فکر کردیم، سوال این بود که

was, what are the students doing?

دانش آموزان چه کار می کنند؟

Who, what, when, where, and why?

کی، چی، کی، کجا و چرا؟

And it gave us this fluent English response.

و این پاسخ انگلیسی روان را به ما داد.

Now, can we apply this to another situation?

حال، آیا می توانیم این را در موقعیت دیگری اعمال کنیم؟

What if we were asked this question?

اگر این سوال از ما پرسیده شود چه می شود؟

Hey, what are your daughter's plans?

سلام برنامه دخترت چیه؟

What are your daughter's plans?

دخترت چه برنامه ای داره؟

Well, once again, we're going to start with who, what, when, where,

خوب، یک بار دیگر، ما قصد داریم با چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا

and why the five W's here we go.

و چرا پنج W اینجا هستند شروع کنیم.

Let's check this out again.

بیایید دوباره این را بررسی کنیم.

Well, who are we talking about my daughter and her friends?

خوب، ما در مورد دختر من و دوستانش صحبت می کنیم؟

What planning a road trip when next month, where from California to New York.

چه برنامه ریزی برای یک سفر جاده ای در ماه آینده، کجا از کالیفرنیا به نیویورک.

Why to explore new places and create lasting memories.

چرا باید مکان های جدید را کاوش کنیم و خاطرات ماندگار بسازیم.

Look what happened.

ببین چی شد

We have the question and now we've organized our thoughts in English,

ما این سوال را داریم و اکنون افکار خود را به زبان انگلیسی

using the simple five W's method, who, what, when, where, and why.

با استفاده از روش ساده پنج W، که، چه، چه زمانی، کجا و چرا، سازماندهی کرده ایم.

So now with this information that we now have in answer to the question,

بنابراین اکنون با این اطلاعاتی که اکنون در پاسخ به این سوال داریم،

how do we change this to actually be a fluent English response?

چگونه این را تغییر دهیم تا در واقع یک پاسخ انگلیسی روان باشد؟

So let's go back here.

پس بیایید به اینجا برگردیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

My daughter and her friends are planning an outing.

دخترم و دوستانش در حال برنامه ریزی برای یک گردش هستند.

Epic road trip from California to New York.

سفر جاده ای حماسی از کالیفرنیا به نیویورک.

Their plan is to leave next month, but they are still in the planning phase.

برنامه آنها قرار است ماه آینده بروند اما هنوز در مرحله برنامه ریزی هستند.

They all want to explore new places and create lasting memories, a great

همه آن‌ها می‌خواهند مکان‌های جدیدی را کشف کنند و خاطراتی ماندگار خلق کنند، یک

response, a very, very natural and fluent English response, but notice

پاسخ عالی، یک پاسخ انگلیسی بسیار، بسیار طبیعی و روان، اما

once again, it has each of the five W's who, what, when, where, and

یک بار دیگر توجه کنید، هر یک از پنج W را دارد که، چه، چه زمانی، کجا، و

why remember when we were thinking about this question, what did we do?

چرا به یاد داشته باشید چه زمانی ما به این سوال فکر می کردیم که چه کار کردیم؟

We organized the who.

ما چه کسی را سازماندهی کردیم.

What, when, where, and why?

چی، کی، کجا و چرا؟

So now having this response, now let's go a little bit deeper because there

بنابراین اکنون با داشتن این پاسخ، حالا بیایید کمی عمیق تر برویم، زیرا

are new words and expressions that I want to make sure you understand.

کلمات و عبارات جدیدی وجود دارد که می خواهم مطمئن شوم که شما آنها را درک می کنید.

The first one being epic.

اولین مورد حماسی است.

Good again, after me, I want you to say it epic.

بازم خوبه بعد از من میخوام حماسه بگی

Excellent.

Now this just means grand and noble in scale, grand, amazing,

عالی

اکنون این فقط به معنای بزرگ و نجیب در مقیاس، بزرگ، شگفت انگیز،

something really awesome.

چیزی واقعاً عالی است.

In English, we say epic.

در انگلیسی می گوییم حماسه.

So in the response, my daughter and her friends are planning an epic road trip.

بنابراین در پاسخ، دخترم و دوستانش در حال برنامه ریزی یک سفر جاده ای حماسی هستند.

Not just a regular one, an epic, awesome, amazing road trip.

نه فقط یک سفر معمولی، یک سفر جاده ای حماسی، عالی و شگفت انگیز.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

In English, we say epic.

در انگلیسی می گوییم حماسه.

What about the next one though?

اما در مورد بعدی چطور؟

The next word is phase.

کلمه بعدی فاز است.

Good again, after me phase, great job.

بازم خوبه بعد فاز من کار عالی

Now this just means a stage in the development of something

اکنون این فقط به معنای مرحله ای از توسعه یک چیزی است

once again, a stage in the development of something good.

، مرحله ای در توسعه یک چیز خوب.

Now, when we made this response and we said it, we said it in this way.

حالا وقتی این پاسخ را دادیم و گفتیم، اینطور گفتیم.

Their plan is to leave next month, but they are still in the planning phase.

برنامه آنها قرار است ماه آینده بروند اما هنوز در مرحله برنامه ریزی هستند.

They are still in the planning stage.

آنها هنوز در مرحله برنامه ریزی هستند.

They're still developing.

آنها هنوز در حال توسعه هستند.

They're still planning.

آنها هنوز در حال برنامه ریزی هستند.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

In English, we say phase.

در انگلیسی می گوییم فاز.

And the last one I want to look at is lasting memories.

و آخرین موردی که می خواهم به آن نگاه کنم، خاطرات ماندگار است.

Good again, lasting memories.

باز هم خوب، خاطرات ماندگار

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means memories that will remain in the mind for a long period of

حالا این فقط به معنای خاطراتی است که برای مدت طولانی در ذهن باقی می ماند،

time, in English, we say lasting memories.

در انگلیسی می گوییم خاطرات ماندگار.

For example, I still remember the very first time my mom made banana

به عنوان مثال، من هنوز اولین باری که مادرم نان مغز موزی درست کرد

nut bread and I was four years old.

و من چهار ساله بودم را به یاد دارم.

It was good.

خوب بود.

That's a lasting memory.

این یک خاطره ماندگار است.

Something that remains for a long period of time, a memory that

چیزی که برای مدت طولانی باقی می ماند ، خاطره ای که

remains for a long period of time.

برای مدت طولانی باقی می ماند.

Got it.

فهمیدم.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So once again, we used the five W's to give our response to this question.

بنابراین یک بار دیگر، ما از پنج W برای پاسخ دادن به این سوال استفاده کردیم.

And we have a fluent English response, but can we still apply it to another question?

و ما یک پاسخ انگلیسی روان داریم، اما آیا هنوز هم می توانیم آن را برای یک سوال دیگر اعمال کنیم؟

Let's say, for example, someone asks you, how is your favorite sports team doing?

مثلاً یکی از شما می پرسد که وضعیت تیم ورزشی مورد علاقه شما چگونه است؟

Hey, how's your favorite sports team doing another question, right?

هی، تیم ورزشی مورد علاقه شما سوال دیگری را چگونه انجام می دهد، درست است؟

You can always use the five W's.

شما همیشه می توانید از پنج W استفاده کنید.

If you want to sound like a native English speaker, just

اگر می خواهید مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید، فقط

remember the five W's method.

روش پنج W را به خاطر بسپارید.

Who, what, when, where, and why watch what happens.

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا، و چرا، تماشا کنید که چه اتفاقی می افتد.

All right.

خیلی خوب.

Who a sports team, what training for a championship game when in two weeks

کی یک تیم ورزشی، چه تمرینی برای یک بازی قهرمانی وقتی در دو هفته

where at their home stadium, why to win the championship and bring pride

که در استادیوم خانگی خود، چرا برای قهرمانی و افتخار

to their city, we have everything organized in our mind, right?

برای شهر خود، همه چیز را در ذهن خود داریم، درست است؟

We know each W the information for each W.

ما اطلاعات هر W را برای هر W می دانیم.

So how can we turn this into a response?

پس چگونه می توانیم این را به یک پاسخ تبدیل کنیم؟

Check this out.

اینو ببین.

My favorite sports team will be in a championship game at their stadium

تیم ورزشی مورد علاقه من تا دو هفته دیگر در ورزشگاه خود در یک بازی قهرمانی خواهد بود،

in two weeks, they are training hard for the championship game and

آنها برای بازی قهرمانی سخت تمرین می کنند و

pushing themselves to the limit because they want to win this win will

خودشان را تا حد امکان بالا می برند زیرا می خواهند این برد را ببرند در

actually bring pride to their city.

واقع باعث افتخار شهرشان خواهد شد.

This response, it's amazing again, who, what, when, where, and why each of the

این پاسخ، باز هم شگفت انگیز است، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا هر یک از

five W's can be found in this response.

پنج W را می توان در این پاسخ یافت.

Now I do want to explain some of the words.

اکنون می خواهم چند کلمه را توضیح دهم.

Look at this first expression, pushing themselves to the limit.

به این عبارت اول نگاه کنید، خود را به حد نهایی رسانده اند. می‌خواهم

I want you to repeat after me pushing oneself to the limit.

بعد از من تکرار کنی تا خودت را به حد نهایی برسانی.

Excellent.

عالی

Again, pushing oneself to the limit.

باز هم خود را به حد اقل رساندن.

Good job.

Now this just means to strive to reach one's fullest potential to

آفرین.

اکنون این فقط به معنای تلاش برای رسیدن به حداکثر پتانسیل برای به

challenge oneself in order to achieve a desired outcome, challenging

چالش کشیدن خود برای رسیدن به یک نتیجه دلخواه است، خود را به چالش می کشد

yourself, pushing yourself forward.

، خود را به جلو سوق می دهد.

You want to speak English fluently.

شما می خواهید انگلیسی را روان صحبت کنید.

So you're watching this lesson.

بنابراین شما در حال تماشای این درس هستید.

You're letting me be your English teacher.

شما به من اجازه می دهید معلم انگلیسی شما باشم.

You're letting me help you.

تو به من اجازه می دهی کمکت کنم

And you're working hard to achieve that goal.

و شما برای رسیدن به این هدف سخت کار می کنید.

You are pushing yourself.

داری به خودت فشار میاری

Right?

درست؟

So pushing yourself to the limit means to your fullest potential.

بنابراین فشار دادن خود به حد مجاز به معنای به حداکثر رساندن پتانسیل شماست.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

All right.

Now, what about the other one?

خیلی خوب.

حالا یکی دیگه چی؟

Right.

درست.

Good again, pride.

بازم خوبه غرور

Excellent.

عالی

Now we'll read the response over again, after we go over this word.

اکنون پس از بررسی این کلمه، پاسخ را دوباره می خوانیم.

Now, this just means a feeling of pleasure or satisfaction in oneself.

حال، این فقط به معنای احساس لذت یا رضایت در خود است.

For one's achievements, like, ah, I did that.

برای دستاوردهای یک نفر، مانند، آه، من این کار را کردم.

Yes.

آره.

I know I'm amazing.

می دانم که شگفت انگیزم.

We say this is pride, right?

ما می گوییم این غرور است، درست است؟

So now check out the response, the response again, my favorite sports

بنابراین اکنون پاسخ را بررسی کنید، پاسخ دوباره، تیم ورزشی مورد علاقه من دو هفته دیگر

team will be in a championship game at their home stadium in two weeks.

در یک بازی قهرمانی در استادیوم خانگی خود خواهد بود.

They are training hard for the championship game and pushing themselves

آنها به سختی برای بازی قهرمانی تمرین می کنند و خود را

to the limit because they want to win.

تا حد امکان بالا می برند زیرا می خواهند برنده شوند.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

And finally, this wind will actually bring pride to their city.

درست؟

و بالاخره این باد در واقع باعث افتخار شهرشان خواهد شد.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

Excellent.

عالی

I want you to remember this.

می خواهم این را به خاطر بسپارید.

No matter what the topic is, no matter what the question is, you can use the

مهم نیست که موضوع چیست، مهم نیست که سوال چیست، می‌توانید از

simple five W's method, who, what, when, where, and why to answer any question

روش ساده پنج W، چه کسی، چه، چه زمانی، کجا و چرا استفاده کنید تا به هر سؤالی پاسخ دهید

and sound like a native English speaker.

و صدایی شبیه به انگلیسی زبان مادری داشته باشید.

Now, this simple method can be applied to any topic.

در حال حاضر، این روش ساده را می توان برای هر موضوعی اعمال کرد.

I want us to start with this one right here.

می‌خواهم با این یکی از اینجا شروع کنیم.

Imagine someone asked you, what did your friend do this morning?

تصور کنید یکی از شما پرسید دوستتان امروز صبح چه کرد؟

To be honest, a very simple question, right?

صادقانه بگویم، یک سوال بسیار ساده، درست است؟

Hey, what did your friend do this morning?

سلام دوستت امروز صبح چیکار کرد؟

But in order for you to answer this, like a native English speaker,

اما برای اینکه بتوانید مانند یک انگلیسی زبان مادری به این پاسخ پاسخ دهید و

to give a fluent response in English, you must use the five W's.

به زبان انگلیسی پاسخی روان بدهید ، باید از پنج W استفاده کنید.

So let's start with the first one, who let's say your friend's name is.

پس بیایید با اولین مورد شروع کنیم، که فرض کنید نام دوست شما است.

Sarah, what Sarah went to the gym.

سارا، چه سارا به ورزشگاه رفت.

I'm not going to lie to you this morning.

امروز صبح بهت دروغ نمیگم

I also went to the gym and I feel rejuvenated.

من هم به باشگاه رفتم و احساس شادابی می کنم.

All right, we'll get back to Sarah though.

خیلی خب، ما به سارا برمی گردیم.

Again, we're answering the who, what, when, where, and why questions.

باز هم ما به سوالات کی، چه، چه زمانی، کجا و چرا پاسخ می دهیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

What about the, when this morning, where in her neighborhood, why?

در مورد، وقتی امروز صبح، کجا در محله او، چرا؟

To stay fit and healthy.

برای تناسب اندام و سلامتی.

Now, at this point, we have answered each of the five W's who Sarah, what

حالا، در این مرحله، ما به هر یک از پنج W که سارا، چه چیزی

went to the gym when this morning, where in her neighborhood, why she

امروز صبح به ورزشگاه رفت، در کجای محله‌اش، چرا می‌خواهد

wants to stay fit and healthy, very simple pieces of information, right?

تناسب اندام و سالم بماند، اطلاعات بسیار ساده پاسخ داده‌ایم، درست است؟

I'm sure you understood each and every piece of information.

من مطمئن هستم که شما تک تک اطلاعات را درک کرده اید .

So how can we turn this into a fluent English response, a response that any

بنابراین چگونه می توانیم این را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم، پاسخی که هر

native English speaker would give easily.

انگلیسی زبان بومی به راحتی می دهد. در

Here's what it would look like using the five W's we just organized.

اینجا به نظر می رسد با استفاده از پنج W که ما به تازگی سازماندهی کرده ایم.

This morning, Sarah decided to prioritize her health and fitness by

امروز صبح، سارا تصمیم گرفت با

heading to the gym in her neighborhood.

رفتن به باشگاه ورزشی محله خود، سلامتی و تناسب اندام خود را در اولویت قرار دهد.

Now, don't worry.

حالا نگران نباش

I'm going to teach you the new words as well.

لغات جدید رو هم بهتون یاد میدم. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

She told me that she went because she wants to stay fit and healthy.

او به من گفت که رفته چون می‌خواهد تندرست و سالم بماند.

She understands the importance of exercise for both physical and mental

او اهمیت ورزش را برای سلامت جسمی و روانی درک می کند

wellbeing, and is committed to making it a regular part of her routine.

و متعهد است که آن را به بخشی منظم از برنامه روزانه خود تبدیل کند.

Each of the five W's is found in this response.

هر یک از پنج W در این پاسخ یافت می شود.

When you are able to organize your thoughts.

زمانی که بتوانید افکار خود را سازماندهی کنید.

Using the five W's, you will also be able to give a response

با استفاده از پنج W، شما همچنین قادر خواهید بود

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری پاسخ دهید.

Each piece of information is found in this response.

هر بخش از اطلاعات در این پاسخ یافت می شود.

Now I want to quickly break down some of the words and the expressions.

اکنون می خواهم به سرعت برخی از کلمات و عبارات را بشکنم.

First, the word prioritize.

ابتدا کلمه اولویت بندی.

Excellent.

عالی

Again, prioritize.

باز هم اولویت بندی کنید.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means there we go right here to determine the order for

اکنون این فقط به این معنی است که ما دقیقاً به اینجا می رویم تا ترتیب

dealing with a series of items or tasks according to their relative importance.

رسیدگی به یک سری موارد یا وظایف را با توجه به اهمیت نسبی آنها تعیین کنیم.

For example, you might have five tasks to complete today at your job.

برای مثال، ممکن است امروز پنج کار در محل کار خود داشته باشید.

But, you know, writing the report is the most important one you must finish first.

اما، می دانید، نوشتن گزارش مهم ترین گزارشی است که ابتدا باید آن را تمام کنید.

So you are prioritizing again, determining the order for dealing

بنابراین شما دوباره اولویت بندی می کنید و ترتیب رسیدگی

with a series of items or tasks, according to their relative importance.

به یک سری آیتم ها یا کارها را با توجه به اهمیت نسبی آنها تعیین می کنید.

Now I'm teaching you this word.

حالا این کلمه را به شما یاد می دهم.

I'm giving you the definition, but don't forget to download

من به شما تعریف می کنم، اما فراموش نکنید که

the app English with Tiffani.

برنامه انگلیسی را با تیفانی دانلود کنید.

After this lesson, you can go and practice what I am teaching you, the new words,

بعد از این درس، می توانید بروید و آنچه را که من به شما یاد می دهم، کلمات جدید،

the new expressions, and yes, even what you're seeing as we go through the five W.

عبارات جدید و بله، حتی آنچه را که می بینید در حالی که از پنج W می بینید، تمرین کنید.

So don't forget to download the English with Tiffani app.

پس فراموش نکنید که انگلیسی را با آن دانلود کنید. اپلیکیشن تیفانی

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

You'll see for today's lesson.

برای درس امروز خواهید دید.

So you can practice what you're learning.

بنابراین می توانید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

All right.

خیلی خوب.

Now, what about this next word, this next expression heading.

حال، چه در مورد این کلمه بعدی، این عنوان عبارت بعدی.

Good again, heading to great job.

خوب دوباره، به سمت یک کار عالی می رویم.

I said heading to the gym, heading to actually just means moving or

گفتم رفتن به باشگاه، رفتن به در واقع به معنای حرکت یا

traveling towards a particular place.

سفر به سمت یک مکان خاص است.

Or direction, Hey, you know that I love Indian food, but I also love Mexican food.

یا کارگردانی، هی، می دانید که من عاشق غذاهای هندی هستم، اما غذاهای مکزیکی را نیز دوست دارم.

And there's a Mexican restaurant, not too far from my office.

و یک رستوران مکزیکی، نه چندان دور از دفتر من وجود دارد.

So around lunchtime, I'm going to head to the Mexican restaurant.

بنابراین حوالی وقت ناهار، به رستوران مکزیکی می روم.

I'm going to move towards the restaurant going in that direction.

من می خواهم به سمت رستوران حرکت کنم و در آن جهت حرکت کنم.

You caught it, right?

گرفتی، درسته؟

Excellent.

عالی

In English, we say heading.

در انگلیسی می گوییم heading.

To, or head to a certain place or in a certain direction.

به، یا به یک مکان خاص یا در یک جهت خاص بروید.

What about this one though?

اما در مورد این یکی چطور؟

She wants to stay fit and healthy.

او می خواهد تناسب اندام و سالم بماند.

What does fit mean?

تناسب به چه معناست؟

So after me first, repeat after me fit.

بنابراین بعد از من اول، بعد از من مناسب تکرار کنید.

Excellent.

عالی

Again, fit.

باز هم مناسب

Great job.

Last time after me fit.

کارت عالی بود.

آخرین بار بعد از من مناسب.

Nice.

خوب.

Now this just means being in good physical condition or health.

حالا این فقط به معنای داشتن وضعیت جسمانی خوب یا سلامت است.

In English, we say fit being in good physical condition.

در زبان انگلیسی می گوییم فیت بودن در شرایط بدنی خوب.

I was actually just talking to one of my friends.

در واقع داشتم با یکی از دوستانم صحبت می کردم.

Our families are very close.

خانواده های ما خیلی به هم نزدیک هستند.

And I was looking at some pictures of him when he was extremely muscular.

و من داشتم به چند عکس از او نگاه می کردم که بسیار عضلانی بود.

He was really.

او واقعا بود.

Fit his body.

متناسب با بدنش

I couldn't honestly see any fat on his body and he was telling me what he

من صادقانه نمی توانستم هیچ چربی روی بدنش ببینم و او به من می گفت که

went through in order to get so fit.

برای اینکه اینقدر تناسب اندام داشته باشد چه کارهایی را پشت سر گذاشته است.

So again, being in good physical condition or health in English, we say fit.

پس باز هم در شرایط جسمانی یا سلامتی خوب در زبان انگلیسی می گوییم فیت.

Maybe you're fit right now.

شاید الان تناسب اندام داشته باشی

Here we go next.

در ادامه می رویم.

Well being good again.

خوبه دوباره

Well being.

تندرستی.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means the state of being comfortable, healthy, and happy.

حالا این فقط به معنای حالت راحت، سالم و شاد است. از نظر

Well being mentally, physically, you feel good.

روحی و جسمی خوب باشید، احساس خوبی دارید.

I think I right now have a good feeling.

فکر کنم الان حس خوبی دارم

I'm experiencing a good vibes.

من حال و هوای خوبی را تجربه می کنم.

I'm experiencing good health.

من سلامتی خوبی را تجربه می کنم. می

You can tell I'm trying to show you right.

تونی بگی سعی می کنم درست رو بهت نشون بدم.

Hey.

سلام.

Mentally healthy, physically healthy.

از نظر روحی سالم، از نظر جسمی سالم.

Again, like she said for both physical and mental well being, that's why

باز هم همانطور که او گفت برای سلامت جسمی و روحی، به همین دلیل

she exercises, that's also one of the reasons why I exercise, it

ورزش می کند، این هم یکی از دلایلی است که من ورزش می کنم، این

really helps your mental wellbeing.

واقعا به سلامت روان شما کمک می کند.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

So again, we see, we use the five W's.

عالی

بنابراین دوباره، می بینیم، ما از پنج W استفاده می کنیم.

To give this response and answer to the question, what

برای دادن این پاسخ و پاسخ به این سوال که

did your friend do this morning?

دوست شما امروز صبح چه کار کرد؟

And you see, we have heading to prioritize fit and wellbeing,

و می بینید، ما برای اولویت دادن به تناسب و تناسب اندام،

new words and expressions.

کلمات و عبارات جدید پیش رو داریم.

Don't forget again, in order for you to practice, you must download

بازم یادت نره برای تمرین باید

the app English with Tiffani, right?

اپلیکیشن انگلیسی رو با تیفانی دانلود کنی درسته؟

After this lesson, go to the app and practice what I am teaching you right now.

بعد از این درس، به اپلیکیشن بروید و آنچه را که در حال حاضر به شما آموزش می دهم، تمرین کنید.

Okay.

The link is right in the description.

باشه.

لینک درست در توضیحات موجود است.

Now, what if somebody asks you this question, why did Michael buy a new car?

حالا، اگر کسی این سوال را از شما بپرسد ، چرا مایکل یک ماشین جدید خرید، چطور؟

Simple question, right?

سوال ساده، درسته؟

Hey, why did Michael buy a new car?

هی، چرا مایکل یک ماشین جدید خرید؟

You might say he wanted one.

شاید بگویید او یکی می خواست.

That is a correct answer, but remember, we're trying to get you

این پاسخ درستی است، اما به یاد داشته باشید، ما در تلاشیم تا شما را وادار کنیم

to speak like a native English speaker to speak English fluently.

که مانند یک انگلیسی زبان مادری صحبت کنید و به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

So what do we need to do?

پس باید چکار کنیم؟

You got it to apply the five W's who, what, when, where, and why.

شما آن را برای اعمال پنج W که، چه، چه زمانی، کجا، و چرا.

So the question, why did Michael buy a new car?

بنابراین این سوال مطرح می شود که چرا مایکل یک ماشین جدید خرید؟

So we have who Michael, what bought a new car?

بنابراین ما که مایکل، چه خرید یک ماشین جدید؟

When last week, where at a dealership, why?

وقتی هفته گذشته، کجا در یک نمایندگی، چرا؟

Because his old car was no longer reliable.

چون ماشین قدیمی او دیگر قابل اعتماد نبود.

So we have each piece of information that we need, who, what, when, where, and why.

بنابراین ما تک تک اطلاعاتی را داریم که نیاز داریم، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

Very simple pieces of information.

اطلاعات بسیار ساده

I want you to pay attention to the fact that the five W's method is actually

من می خواهم به این واقعیت توجه کنید که روش پنج W در واقع

very simple, Michael bought a new car last week at a dealership because

بسیار ساده است، مایکل هفته گذشته یک ماشین جدید از یک نمایندگی خرید زیرا

his old car was no longer reliable.

ماشین قدیمی او دیگر قابل اعتماد نبود.

Now, how can we turn this into a response?

حال، چگونه می توانیم این را به یک پاسخ تبدیل کنیم؟

A fluent English response.

پاسخ انگلیسی روان.

Check it out.

Here we go.

آن را بررسی کنید.

در اینجا ما می رویم.

Michael bought a new car last week.

مایکل هفته گذشته یک ماشین جدید خرید.

From a dealership already starting off good, his old car was no longer reliable.

از نمایندگی‌هایی که از قبل خوب شروع به کار کرده بودند، ماشین قدیمی او دیگر قابل اعتماد نبود.

So he decided it was time for an upgrade.

بنابراین او تصمیم گرفت که زمان ارتقا رسیده است.

Michael is excited about his new purchase and feels more confident knowing he

مایکل در مورد خرید جدید خود هیجان زده است و با دانستن اینکه

has a reliable means of transportation.

وسیله حمل و نقل قابل اعتمادی دارد، احساس اطمینان بیشتری می کند.

That is an amazing response.

این یک پاسخ شگفت انگیز است.

Again, using the five W's that we organized and you understand them.

باز هم، با استفاده از پنج W که سازماندهی کردیم و شما آنها را درک می کنید. به این

This is how you are able to give a fluent English response when you use the five Ws.

صورت است که وقتی از پنج W استفاده می کنید، می توانید یک پاسخ انگلیسی روان بدهید.

Very simple, but it creates a very good response.

بسیار ساده است، اما پاسخ بسیار خوبی ایجاد می کند.

Now in this response, just like last time, you'll see that there

اکنون در این پاسخ، درست مانند دفعه قبل، خواهید دید که

is a new word and a new expression.

یک کلمه جدید و یک عبارت جدید وجود دارد.

The word is reliable.

کلمه قابل اعتماد است.

Good again, after me reliable.

خوب دوباره، بعد از من قابل اعتماد.

Excellent.

Last time after me, reliable, great job.

عالی

آخرین بار بعد از من، کار قابل اعتماد، عالی.

Now this just means consistently good in quality or performance able to be trusted.

اکنون این فقط به این معنی است که به طور مداوم کیفیت یا عملکرد خوب قابل اعتماد است.

Makes sense.

Now I'm going to use an example and I hope you agree with me.

منطقی است.

حالا من یک مثال می زنم و امیدوارم با من موافق باشید.

I think I am a reliable English teacher.

فکر می کنم یک معلم انگلیسی قابل اعتماد هستم.

I think my YouTube channel speak English with Tiffani is

من فکر می کنم کانال یوتیوب من با تیفانی انگلیسی صحبت می کند

a reliable YouTube channel.

یک کانال یوتیوب قابل اعتماد است.

Why?

Because each week, every Sunday, I consistently upload an English lesson.

چرا؟

زیرا هر هفته، هر یکشنبه، من به طور مداوم یک درس انگلیسی را آپلود می کنم.

I hope the quality meets your standards.

امیدوارم کیفیت مطابق با استانداردهای شما باشد.

I hope you enjoy the lessons.

امیدوارم از درس ها لذت ببرید.

I think my channel is a reliable English channel.

من فکر می کنم کانال من یک کانال انگلیسی قابل اعتماد است.

Do you agree?

موافقید؟

You can answer.

I can hear you.

میتونی جواب بدی

میتونم صداتو بشنوم

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

So you understand the term reliable, right?

بنابراین شما اصطلاح قابل اعتماد را درک می کنید، درست است؟

Again, in the response, his old car was no longer reliable.

باز هم در جواب ماشین قدیمی اش دیگر قابل اعتماد نبود.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

The next one is means of transportation.

مورد بعدی وسیله حمل و نقل است.

Good again, means of transportation.

خوب دوباره وسیله حمل و نقل.

Excellent.

عالی

Last time after me.

آخرین بار بعد از من

Means of transportation.

وسایل حمل و نقل.

Good again, please don't forget to practice when you, after this

بازم خوبه، لطفا یادتون نره وقتی بعد از این

lesson, go to the app English with Tiffani, because it's important

درس با تیفانی به اپلیکیشن انگلیسی رفتید، تمرین کنید ، چون

for you to practice this as well.

تمرین این کار برای شما هم مهم است.

You have some speech practice with this one to pronunciation.

شما برای تلفظ با این یکی تمرین گفتاری دارید.

All right.

It just means a vehicle or mode of travel used to move people or

خیلی خوب.

این فقط به معنای وسیله نقلیه یا حالت سفر است که برای جابجایی افراد یا

goods from one place to another.

کالاها از یک مکان به مکان دیگر استفاده می شود.

We just say means of transportation.

ما فقط می گوییم وسیله حمل و نقل.

My car is my means of transportation.

ماشین من وسیله حمل و نقل من است.

Some people take the bus to work.

برخی از افراد با اتوبوس به محل کار خود می روند.

Some people almost coughed there.

بعضی ها تقریباً آنجا سرفه می کردند.

Some people take the train means of transportation.

عده ای سوار قطار می شوند .

And again, in the response at the very end, he feels more confident knowing he

و دوباره، در پاسخ آخر، با دانستن اینکه

has a reliable means of transportation.

وسیله حمل و نقل قابل اعتمادی دارد، احساس اطمینان بیشتری می کند.

You got it.

Right.

فهمیدی.

درست.

Excellent.

عالی

All right.

So now, now that we see how powerful the five W's are, when we go to our

خیلی خوب.

بنابراین، اکنون که می‌بینیم پنج W چقدر قدرتمند هستند، وقتی به

last example here, I think you'll already be able to start thinking of

آخرین مثال خود در اینجا می‌رویم، فکر می‌کنم شما از قبل می‌توانید به

your own responses for the five W's.

پاسخ‌های خود برای پنج W فکر کنید.

Here's the question.

سوال اینجاست.

Someone might ask you right here.

ممکن است کسی همین جا از شما بپرسد.

What did Emily do last night?

امیلی دیشب چیکار کرد؟

What did Emily do last night?

امیلی دیشب چیکار کرد؟

Now I'm going to give you some information to match each of the five W's.

حالا من به شما اطلاعاتی می دهم تا با هر یک از پنج W مطابقت داشته باشد.

But if you're watching this video lesson, I want you to look at the

اما اگر در حال تماشای این درس ویدیویی هستید ، از شما می خواهم که به ویدیو نگاه کنید

video and start thinking for yourself.

و خودتان شروع به فکر کنید.

Okay.

باشه.

What could I say now for the who Emily, that's the response.

حالا برای امیلی که چه کسی می توانم بگویم، این پاسخ است.

But for the, what I said, watched a movie.

اما برای اون چیزی که گفتم فیلم دیدم.

You might say she's working on her computer again.

ممکن است بگویید او دوباره با کامپیوترش کار می کند. ازت

I want you to start thinking.

میخوام شروع کنی به فکر

This is the first step in the process.

این اولین قدم در این فرآیند است.

Think and then speak when last night, where.

فکر کن و بعد صحبت کن دیشب کی، کجا.

At home.

در خانه.

Why?

چرا؟

Because it was a new release.

چون نسخه جدیدی بود.

She had been looking forward to each of the five W's has been answered.

او مشتاقانه منتظر بود تا به هر یک از پنج W پاسخ داده شود.

No matter what the topic is, no matter what the question is, you can

مهم نیست که موضوع چه موضوعی است، مهم نیست که سؤال چیست، می توانید از

use the five W's to think in English and finally speak English fluently.

پنج W برای تفکر به زبان انگلیسی استفاده کنید و در نهایت به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

So using our five W's the information we organized, how can we speak English?

بنابراین با استفاده از اطلاعات پنج W خود که سازماندهی کردیم، چگونه می توانیم انگلیسی صحبت کنیم؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

Last night, Emily decided to chill at home.

دیشب امیلی تصمیم گرفت در خانه خنک شود.

She was excited because it was a new release.

او هیجان زده بود زیرا این یک نسخه جدید بود.

She had been looking forward to, after watching the movie, she hit

او مشتاقانه منتظر بود، پس از تماشای فیلم، به من ضربه زد

me up and told me it was great.

و به من گفت که عالی است.

You like that, right?

شما آن را دوست دارید، درست است؟

You like that for those watching, I had a little acting for you, but you see, we use

شما این را برای کسانی که تماشا می کنند دوست دارید، من کمی بازیگری برای شما داشتم، اما می بینید، ما از

the five W's who, what, when, where, and why, and we got a fluent English response,

پنج W استفاده می کنیم که، چه، چه زمانی، کجا، و چرا، و یک پاسخ انگلیسی روان دریافت کردیم،

Now, even in this response, there are a few words and expressions that I want to

حالا، حتی در این پاسخ، چند کلمه و عبارات وجود دارد که می‌خواهم

explain and make sure you understand the first one is chill up, not new release.

توضیح دهم و مطمئن شوم که متوجه می‌شوید اولین مورد آرامش است، نه نسخه جدید.

Let's go to chill.

بریم خنک بشیم

I'll show you new release.

نسخه جدید را به شما نشان خواهم داد.

Don't worry.

نگران نباشید.

Chill.

خنک

Good again.

بازم خوبه

Chill.

خنک

Excellent.

Last time after me chill.

عالی

آخرین بار بعد از من سرد

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means to relax or take it easy.

در حال حاضر این فقط به معنای آرامش یا آسودگی است.

To hang out in a casual and laid back way.

برای وقت گذرانی به روشی معمولی و آرام.

I like to chill in the evenings.

من دوست دارم عصرها خنک باشم.

I'll lay on my couch, eat my dinner, maybe watch something on YouTube.

روی مبل دراز می کشم، شامم را می خورم، شاید در یوتیوب چیزی ببینم.

Maybe talk to a friend.

شاید با یک دوست صحبت کنید.

I just want to relax and take it easy.

من فقط می خواهم آرامش داشته باشم و راحت باشم.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

In English, we say chill.

در انگلیسی می گوییم chill.

It's kind of a slang term.

این یک نوع اصطلاح عامیانه است.

All right, next we have now new release.

بسیار خوب، بعدی ما اکنون نسخه جدید داریم.

Good again, new release.

خوب دوباره، نسخه جدید.

Excellent.

Last time after me, new release.

عالی

آخرین بار بعد از من، نسخه جدید.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means a recently published or released work, such

اکنون این فقط به معنای اثری است که اخیراً منتشر شده یا منتشر شده است،

as a book, a movie, or an album.

مانند یک کتاب، یک فیلم یا یک آلبوم.

Hey, I heard there's a new release.

سلام، شنیدم نسخه جدیدی وجود دارد.

Do you want to go to the movies with me?

آیا می خواهید با من به سینما بروید؟

Hey, I heard a new movie came out.

هی شنیدم یه فیلم جدید اومده

Do you want to go to the movies with me?

آیا می خواهید با من به سینما بروید؟

Makes sense.

منطقی است.

Right?

Good.

درست؟

خوب

In English, we say new release.

در انگلیسی می گوییم نسخه جدید.

Finally, the last sentence in the last sentence, hit me up was said, hit me up.

در نهایت جمله آخر در جمله آخر، ضربه به من گفته شد، مرا بالا بزن.

Good last time after me, hit me up.

خوب آخرین بار بعد از من، به من ضربه بزنید.

Excellent.

عالی

Now this just means a casual way of asking someone to contact

اکنون این فقط به معنای روشی معمولی برای درخواست از کسی است که با

you or get in touch with you.

شما تماس بگیرد یا با شما در تماس باشد.

Hey, can you hit me up later?

هی، می تونی بعدا منو بزنی؟

Hey, I'll hit you up tomorrow.

هی، فردا بهت سر میزنم

Hey, can you call me later?

هی میتونی بعدا با من تماس بگیری؟

Hey, I'll call you tomorrow.

هی فردا باهات تماس میگیرم

Now, hit me up is also kind of a slang term, so you wouldn't use it in a

در حال حاضر، hit me up نیز نوعی اصطلاح عامیانه است ، بنابراین شما آن را در یک

professional environment, but you can use it with your family and friends.

محیط حرفه ای استفاده نمی کنید، اما می توانید آن را با خانواده و دوستان خود استفاده کنید.

It just means to get in contact with someone, hit me up or hit someone up.

این فقط به این معنی است که با کسی در تماس باشید ، به من ضربه بزنید یا به کسی ضربه بزنید.

Makes sense.

منطقی است.

Excellent.

عالی

So again, you see how we can use the five W's to speak English fluently

بنابراین دوباره، می بینید که چگونه می توانیم از پنج W برای صحبت روان انگلیسی

about any topic in answer to any question it can be used and they can

در مورد هر موضوعی در پاسخ به هر سوالی که می توان استفاده کرد استفاده کرد و آنها می توانند

change your English speaking ability.

توانایی صحبت کردن انگلیسی شما را تغییر دهند.

Now the lesson is not done.

حالا درس تمام نشده است.

I need you once again to download the English with Tiffani app.

یک بار دیگر برای دانلود انگلیسی با اپلیکیشن تیفانی به شما نیاز دارم.

If you haven't already.

اگر قبلا این کار را نکرده اید.

And go to the practice lessons for this one.

و برای این یکی به سراغ درس های تمرینی بروید.

All right, you're going to practice how to use the words, how to use the expressions

بسیار خوب، شما نحوه استفاده از کلمات، نحوه استفاده از عبارات

and much more from our lesson today.

و خیلی چیزهای دیگر را از درس امروز ما تمرین خواهید کرد.

All right.

The very first thing we're going to look at is right here.

خیلی خوب.

اولین چیزی که می خواهیم به آن نگاه کنیم، همین جاست.

Let's say someone asks you this question.

فرض کنید کسی این سوال را از شما می پرسد.

What did he do right now?

الان چیکار کرد؟

We are thinking about the question again, we're starting off first and foremost.

ما دوباره به این سوال فکر می کنیم، اول از همه شروع می کنیم.

Thinking in English.

تفکر به زبان انگلیسی

So if someone asks you this question, Hey, what did he do?

بنابراین اگر کسی این سوال را از شما بپرسد ، او چه کار کرده است؟

You need to use the five W's method.

شما باید از روش پنج W استفاده کنید.

Who, what, when, where, and why?

کی، چی، کی، کجا و چرا؟

So who are we speaking about?

پس از چه کسی صحبت می کنیم؟

Let's say his name is John.

فرض کنید اسمش جان است.

What did he do?

او چه کار کرد؟

John bought a car.

جان یک ماشین خرید.

When did he buy the car?

ماشین را کی خرید؟

Yesterday, now you see what we're doing, right?

دیروز، حالا می بینید که ما چه می کنیم، درست است؟

We're just thinking about the question and picking out very

ما فقط به این سؤال فکر می کنیم و

simple pieces of information to answer each of the five W's.

اطلاعات بسیار ساده ای را برای پاسخ به هر یک از پنج W انتخاب می کنیم.

Now this information is going to enable you to speak English.

اکنون این اطلاعات به شما امکان می دهد انگلیسی صحبت کنید.

So we have who, we have what, and we have when.

بنابراین ما چه کسی را داریم، چه چیزی را داریم و چه زمانی داریم.

Where a dealership in the downtown area and why to commute to work.

یک نمایندگی در مرکز شهر کجاست و چرا باید به محل کار رفت و آمد کرد.

So now we have each of the five W's answered who, what, when, where, and why

بنابراین اکنون هر یک از پنج W پاسخ داده شده به چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا

a simple method to answer the question.

یک روش ساده برای پاسخ به این سوال داریم.

What did he do?

او چه کار کرد؟

So how can we take this information and turn it into a response that a

پس چگونه می‌توانیم این اطلاعات را دریافت کنیم و آن را به پاسخی تبدیل کنیم که یک

native English speaker would give?

انگلیسی زبان مادری می‌دهد؟

Let's check out the response, the speak step.

بیایید پاسخ، مرحله صحبت را بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

John made a significant investment yesterday when he bought a car.

جان دیروز با خرید یک ماشین سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داد .

He purchased the car from a dealership downtown because he is

او ماشین را از یک نمایندگی در مرکز شهر خریداری کرد زیرا

going to start commuting to work.

قرار است رفت و آمد به محل کار را آغاز کند.

Listen, this right here is a very fluent English response to this question.

گوش کنید، این دقیقاً در اینجا یک پاسخ انگلیسی بسیار روان به این سؤال است.

And all we did was to first think in English using the five W's method.

و تنها کاری که انجام دادیم این بود که ابتدا با استفاده از روش پنج W به انگلیسی فکر کنیم.

Who, what, when, where, and why, and each piece of information

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا، و هر بخش از اطلاعات را

can be found in this response.

می توان در این پاسخ یافت.

Thinking in, and then speaking English.

فکر کردن، و سپس صحبت کردن به انگلیسی.

Now, there are a few words that I want to explain to you.

حالا چند کلمه هست که می خواهم برای شما توضیح دهم.

The first one is significant.

مورد اول قابل توجه است.

Now this word significant, it just means sufficiently great

اکنون این کلمه معنی دار است، فقط به معنای آنقدر بزرگ

or important to be worthy of.

یا مهم است که شایسته آن باشد.

Attention or noteworthy something that's important.

توجه یا نکته قابل توجه که مهم است.

Yes, this was a significant accomplishment, something

بله، این یک دستاورد مهم بود ، چیزی که

worthy of focusing on.

ارزش تمرکز روی آن را دارد.

What did we say?

چی گفتیم؟

He made a significant investment, a car.

او سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داد، یک ماشین.

That's a very important purchase.

این یک خرید بسیار مهم است.

You're investing a lot of money into a car, thousands of dollars many times.

شما پول زیادی را برای یک ماشین سرمایه گذاری می کنید ، هزاران دلار چندین بار.

Right?

درست؟

So significant.

خیلی مهمه

Now, what about this last word?

حالا این حرف آخر چی میشه؟

Commuting.

رفت و آمد.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

The word is commute.

کلمه رفت و آمد است.

We added I N G, right?

ما I N G را اضافه کردیم، درست است؟

But the word is commute and it just means to travel some distance between one's

اما کلمه رفت و آمد است و فقط به معنای پیمودن مسافتی بین

home and place of work on a regular basis.

خانه و محل کار به طور منظم است.

So we saw when we organized our five W's that.

بنابراین، وقتی پنج W خود را سازماندهی کردیم، دیدیم که.

This individual, John was purchasing a car.

این شخص، جان در حال خرید یک ماشین بود.

Why?

Because he had to commute to work, going from his home to

چرا؟

چون مجبور بود به سر کار رفت و آمد کند و مرتباً از خانه به محل کارش برود

his job on a regular basis.

.

So he needed a car.

پس به ماشین نیاز داشت.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

So again, we have the five W's.

درست؟

بنابراین دوباره، ما پنج W را داریم.

Organized.

سازماندهی شده است.

We understand who John bought a car.

ما فهمیدیم که جان ماشین خریده است.

What, when, yesterday, when yesterday, where a dealership in the downtown

چه، چه زمانی، دیروز، دیروز کی، کجا یک نمایندگی در مرکز شهر

area and why to commute to work.

و چرا برای رفت و آمد به محل کار.

And we have our response, a perfect response in English.

و ما پاسخ خود را داریم، یک پاسخ کامل به زبان انگلیسی.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

You're understanding this pattern and using this method to think

شما در حال درک این الگو هستید و از این روش برای فکر کردن

in English and then speak, but it doesn't just work for this question.

به زبان انگلیسی و سپس صحبت کردن استفاده می کنید، اما این فقط برای این سوال کار نمی کند.

You can use it in every situation.

در هر شرایطی می توانید از آن استفاده کنید.

Watch this.

این را نگاه کن.

Let's say someone asks you this question.

فرض کنید کسی این سوال را از شما می پرسد.

What did she do last night?

دیشب چیکار کرد؟

So we have this individual.

بنابراین ما این فرد را داریم.

Who is it?

Let's say her name is Sarah.

کیه؟

فرض کنید اسمش سارا است.

What is she doing?

او چه کار می کند؟

She cooked past tense, a scrumptious dinner.

او زمان گذشته، یک شام خوشمزه پخت.

Now don't worry.

حالا نگران نباش

I will explain the meaning of the word scrumptious.

معنی کلمه خوش طعم را توضیح خواهم داد.

I got you.

Don't worry.

گرفتمت

نگران نباشید.

But right now we're thinking in English, we're organizing our thoughts.

اما در حال حاضر ما به زبان انگلیسی فکر می کنیم، ما افکار خود را سازماندهی می کنیم.

So she cooked a scrumptious dinner when.

بنابراین او یک شام خوشمزه درست کرد که.

Last night, where at home, why to celebrate her anniversary.

دیشب، کجا در خانه، چرا برای جشن سالگرد او. می

You see, when we break it down, thinking in English, using the five W's, it

بینید، وقتی آن را تجزیه می کنیم، به انگلیسی فکر می کنیم و از پنج W استفاده می کنیم،

immediately becomes so much easier.

بلافاصله بسیار آسان تر می شود.

So we have the information.

بنابراین ما اطلاعات را در اختیار داریم.

Now we need to turn this information into a response that a native

اکنون باید این اطلاعات را به پاسخی تبدیل کنیم که یک

English speaker would give.

انگلیسی زبان بومی می‌دهد.

So let's check out the response that includes each of the five W's.

بنابراین بیایید پاسخی را که شامل هر یک از پنج W است بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Last night, Sarah cooked a scrumptious dinner at home for her husband.

دیشب سارا یک شام خوشمزه در خانه برای شوهرش درست کرد.

She decided to cook because she wanted to celebrate their anniversary.

او تصمیم گرفت آشپزی کند زیرا می خواست سالگرد آنها را جشن بگیرد.

Each of the five W's can be found in this response.

هر یک از پنج W را می توان در این پاسخ یافت.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

And if you give this response during an English exam, during a conversation, the

و اگر این پاسخ را در حین امتحان انگلیسی، در حین مکالمه بدهید،

person listening to you will be impressed.

شخصی که به شما گوش می دهد تحت تأثیر قرار می گیرد.

Why?

Because it answers each of the five W's.

چرا؟

زیرا به هر یک از پنج W پاسخ می دهد.

Now, I promised you that I would explain the word scrumptious.

حالا بهت قول دادم که کلمه خوش طعم رو توضیح بدم.

So this word scrumptious, it literally just means when speaking about food.

بنابراین این کلمه خوش طعم، در لغت به معنای زمانی است که در مورد غذا صحبت می شود.

Extremely tasty, very delicious.

فوق العاده خوشمزه، بسیار خوشمزه. از

You've heard me tell you stories during story time about my mom's food.

من شنیده اید که در طول زمان داستان درباره غذای مادرم برایتان داستان تعریف می کنم.

My mom cooks very well.

مامانم خیلی خوب آشپزی میکنه

Her food is always scrumptious.

غذایش همیشه خوشمزه است

You got it again, very tasty and delicious.

دوباره گرفتی خیلی خوشمزه و لذیذ

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

Yes.

آره.

This word is very commonly used.

این کلمه بسیار رایج است.

So you see that we can use the five W's to think in English about any topic,

بنابراین می بینید که ما می توانیم از پنج W برای فکر کردن به انگلیسی در مورد هر موضوعی،

about any question, and we finally are able to give a fluent English response.

در مورد هر سوالی استفاده کنیم و در نهایت می توانیم پاسخ انگلیسی روانی بدهیم.

But maybe you're asking.

اما شاید شما بپرسید.

Hey, Tiff, does it really work?

هی، تیف، آیا واقعا کار می کند؟

I'm going to give you another example, another example, but don't forget

قصد دارم یک مثال دیگر برای شما بیاورم، یک مثال دیگر، اما

again, after this lesson, remember to go to the app English with Tiffani app.

باز هم فراموش نکنید، بعد از این درس یادتان باشد که با اپلیکیشن تیفانی به اپلیکیشن انگلیسی بروید.

The link is right in the description, and this will help you.

لینک درست در توضیحات است و این به شما کمک می کند.

It will help you actually practice what you're learning.

این به شما کمک می کند تا در واقع آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

Download the app.

برنامه را دانلود کنید.

The link is in the description and this app will help you practice what you are.

پیوند در توضیحات موجود است و این برنامه به شما کمک می کند آنچه را که هستید تمرین کنید.

Learning weekly English fluency lessons with Tiffani.

آموزش هفتگی دروس تسلط انگلیسی با تیفانی.

So you can watch this lesson and then go to the app and you can

بنابراین می توانید این درس را تماشا کنید و سپس به برنامه بروید و می توانید

practice what you're learning.

آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

All right.

So let's go to the third one to prove again, that this actually works.

خیلی خوب.

پس بیایید به سراغ سومی برویم تا دوباره ثابت کنیم که این واقعاً کار می کند.

Here's the situation, Peter.

وضعیت اینجاست، پیتر.

The question is, Hey, where did Peter go?

سوال این است، هی، پیتر کجا رفت؟

What do we need to do?

باید چکار کنیم؟

Yes.

To think in English, we need to answer the five W's.

آره.

برای تفکر به زبان انگلیسی، باید به پنج W پاسخ دهیم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

Who?

سازمان بهداشت جهانی؟

We know we're talking about Peter.

ما می دانیم که در مورد پیتر صحبت می کنیم.

What attended a concert when last weekend, where at the stadium, why?

چه کسی در یک کنسرت آخر هفته گذشته، کجا در استادیوم، چرا؟

Because he is a huge fan.

چون او طرفدار بزرگی است.

The band.

گروه.

So we have everything answered for the five W's so simple thinking

بنابراین ما همه چیز را برای تفکر ساده پنج W

in English, we're making it easy.

در زبان انگلیسی پاسخ داده ایم، ما آن را آسان می کنیم.

English does not have to be difficult.

انگلیسی نباید سخت باشد.

We know who, what, when, where, and why.

ما می دانیم چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

So now we need to answer the question using the information that we just.

بنابراین اکنون باید با استفاده از اطلاعاتی که فقط به این سؤال پاسخ دهیم.

Organized.

سازماندهی شده است.

So in order to use this information to organize it, this is what we need to say.

بنابراین برای استفاده از این اطلاعات برای سازماندهی آن، این چیزی است که باید بگوییم.

Last weekend, Peter attended a concert.

آخر هفته گذشته، پیتر در یک کنسرت شرکت کرد.

The concert was held at the stadium and he had an amazing experience.

کنسرت در استادیوم برگزار شد و او تجربه شگفت انگیزی داشت.

He had been anticipating the concert for weeks because he is a huge

او هفته‌ها پیش‌بینی کنسرت را می‌کشید، زیرا او

fan of the band that was playing.

از طرفداران بزرگ گروهی است که در حال نواختن بود.

You liked that response too, didn't you?

شما هم از این پاسخ خوشتان آمد، اینطور نیست؟

I loved it.

من آن را دوست داشتم.

Why?

چرا؟

Because we can find each of the five W's in this response.

زیرا ما می توانیم هر یک از پنج W را در این پاسخ پیدا کنیم.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

Now you'll also notice, there are two words that we need to go over.

اکنون متوجه خواهید شد که دو کلمه وجود دارد که باید مرور کنیم.

The first one that I want to break down to you is anticipate.

اولین موردی که می خواهم برای شما توضیح دهم این است که پیش بینی کنید.

We said he had been anticipating the concert for weeks.

گفتیم او هفته ها بود که کنسرت را پیش بینی می کرد.

What does anticipate mean?

پیش بینی یعنی چه؟

It just means to expect.

این فقط به معنای انتظار است.

Or predict he was expecting the concert.

یا پیش بینی کن که منتظر کنسرت بود.

He was looking forward to the concert.

او بی صبرانه منتظر کنسرت بود.

Ooh, I can't wait until the concert and anticipate makes sense.

اوه، من نمی توانم صبر کنم تا کنسرت و پیش بینی منطقی شود.

Right.

درست.

Excellent.

عالی

All right.

The second one is actually a combination.

خیلی خوب.

مورد دوم در واقع یک ترکیب است.

So this expression, huge fan now huge just means very big or large,

بنابراین این عبارت، طرفداران عظیم اکنون عظیم فقط به معنای بسیار بزرگ یا بزرگ است،

but a huge fan is used to emphasize that you are really a big fan.

اما یک فن بزرگ برای تأکید بر اینکه شما واقعاً یک طرفدار بزرگ هستید استفاده می شود.

A really big fan of someone or something.

واقعاً طرفدار بزرگ کسی یا چیزی.

Maybe you're my fan.

شاید تو طرفدار من باشی

Maybe you're a huge fan of teacher Tiffani.

شاید شما از طرفداران بزرگ معلم تیفانی باشید.

I hope so.

I love helping you, but you see, again, it just emphasizes that you really

امیدوارم.

من دوست دارم به شما کمک کنم، اما می بینید، دوباره، این فقط تأکید می کند که شما واقعاً

love someone you really are their fan.

کسی را دوست دارید که واقعاً طرفدار او هستید.

In English, we say huge fan.

در انگلیسی می گوییم طرفدار عظیم.

So Peter, a huge fan of the band.

بنابراین پیتر، یکی از طرفداران بزرگ گروه.

So he was anticipating.

بنابراین او پیش بینی می کرد.

The concert makes sense, right?

کنسرت منطقی است، درست است؟

So again, we just use the five W's who, what, when, where, and why to think

بنابراین دوباره، ما فقط از پنج W who، what، when، کجا و چرا استفاده می کنیم تا

in English and then speak English.

به انگلیسی فکر کنیم و سپس انگلیسی صحبت کنیم.

The very first thing I want us to look at is this situation right here.

اولین چیزی که می‌خواهم به آن نگاه کنیم، همین وضعیت است.

Someone has asked you a question.

یکی از شما سوالی پرسیده است.

Do you like to travel now, as you were looking at that video, if you're looking

آیا دوست دارید الان سفر کنید، همانطور که در حال تماشای آن ویدیو بودید، اگر

at the video lesson, you probably started thinking about a vacation.

به درس ویدیویی نگاه می کنید، احتمالاً شروع به فکر کردن به تعطیلات کرده اید.

Maybe you had in the past, or maybe a vacation you want to go on in the future.

شاید در گذشته داشته‌اید، یا شاید تعطیلاتی که می‌خواهید در آینده به آن بروید.

But how do you answer?

اما شما چگونه پاسخ می دهید؟

This question, simply you use the five W's method.

این سوال، شما به سادگی از روش پنج W استفاده می کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The very first thing you need to organize is who, who are we talking about?

اولین چیزی که باید سازماندهی کنید این است که در مورد چه کسی صحبت می کنیم؟

Me?

من؟

What love to explore new cultures when during summer vacations,

چه علاقه ای به کشف فرهنگ های جدید در طول تعطیلات تابستانی،

where to exotic destinations, why?

کجا به مقصدهای عجیب و غریب، چرا؟

Because it broadens my horizons and enriches my life.

زیرا افق دید مرا وسعت می بخشد و زندگی ام را غنی می کند.

And I'm going to pause for a second.

و من برای یک ثانیه مکث می کنم.

Right now, we're doing the first step.

در حال حاضر، ما اولین قدم را انجام می دهیم.

We're thinking in English.

ما به انگلیسی فکر می کنیم.

The question is, do you like.

سوال این است که آیا دوست دارید؟

Well, if we organize our ideas based on who, what, when, where, and why

خوب، اگر ایده‌های خود را بر اساس اینکه چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا

the five W's, we will actually be able to speak English fluently and

پنج W سازماندهی کنیم، در واقع می‌توانیم انگلیسی را روان صحبت کنیم و

you can do the same each and every time someone asks you a question.

شما می‌توانید هر بار که کسی از شما سؤالی می‌پرسد، همین کار را انجام دهید.

So we have the information who, what, when, where, and why, but how can we

بنابراین ما اطلاعاتی داریم که چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا، اما چگونه می‌توانیم

turn this into a fluent English response?

این را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم؟ در

Here's what it will sound like.

اینجا چیزی است که به نظر می رسد.

I love to explore new cultures during summer vacations.

من عاشق کشف فرهنگ های جدید در تعطیلات تابستانی هستم.

Usually I traveled to exotic destinations.

معمولا به مقاصد عجیب و غریب سفر می کردم.

The experience of immersing myself in unfamiliar customs,

تجربه غوطه ور شدن در آداب،

traditions, and languages.

سنت ها و زبان های ناآشنا.

Broadens my horizons and enriches my life in countless ways.

افق دید من را گسترده می کند و زندگی من را به روش های بی شماری غنی می کند.

Now you're probably thinking to yourself, well, yes, Tiffani, that's an amazing

اکنون احتمالاً با خود فکر می کنید، خوب، بله، تیفانی، این یک پاسخ شگفت انگیز است

response, but if you look closely, you'll realize within this response.

، اما اگر دقت کنید، متوجه این پاسخ خواهید شد.

That's right.

درست است.

I only used the information from the five W's who, what, when, where,

من فقط از اطلاعات پنج W که، چه، چه زمانی، کجا

and why that we organized in the first step thinking in English.

و چرا استفاده کردیم که در مرحله اول تفکر به زبان انگلیسی را سازماندهی کردیم.

Once again, who, well, we're talking about me, right?

یک بار دیگر، خوب، ما در مورد من صحبت می کنیم، درست است؟

I love.

من عاشق.

What, and we're just using the pieces of information from the first step,

چه، و ما فقط از تکه‌های اطلاعات گام اول استفاده می‌کنیم،

love to explore new cultures during summer vacations to exotic destinations,

دوست دارم فرهنگ‌های جدید را در طول تعطیلات تابستانی به مقصدهای عجیب و غریب کشف کنم،

because it broadens my horizons.

زیرا افق دید من را گسترده‌تر می‌کند.

Now we see that the response is a fluent English response, but you'll

اکنون می بینیم که پاسخ یک پاسخ انگلیسی روان است، اما

also notice within the response that.

در پاسخ نیز متوجه خواهید شد که.

There's some new words.

چند کلمه جدید هست

I want to explain the new words.

من می خواهم کلمات جدید را توضیح دهم.

The very first one is exotic.

اولین مورد عجیب و غریب است.

Good after me again, exotic.

بعد از من دوباره خوب، عجیب و غریب.

Excellent.

Now this just means unusual or intriguing often associated with.

عالی

اکنون این فقط به معنای غیرعادی یا جذاب است که اغلب با آن همراه است.

Foreign or unfamiliar places, cultures, or things.

مکان ها، فرهنگ ها یا چیزهای خارجی یا ناآشنا.

So this is a brand new word for you.

بنابراین این یک کلمه کاملاً جدید برای شما است.

Again, I use it like this.

بازم اینجوری استفاده میکنم

Usually I travel to exotic, unfamiliar destinations.

معمولاً به مقاصد عجیب و غریب و ناآشنا سفر می کنم.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

Now.

And the second one, well, this third sentence I said, immersing.

اکنون.

و دومی، خوب، این جمله سومی که گفتم، غوطه ور شدن.

So what does the word immerse mean?

پس کلمه غوطه ور به چه معناست؟

Immerse oneself in something.

خود را در چیزی غوطه ور کند.

This is the expression using the word.

این عبارت با استفاده از کلمه است.

So to immerse oneself in something, it just means to fully.

بنابراین غوطه ور شدن در چیزی، فقط به معنای کامل شدن است.

Involve oneself in, or become deeply absorbed in a particular

خود را درگیر یک

activity, experience, or environment.

فعالیت، تجربه یا محیط خاص می کند یا عمیقاً درگیر آن می شود.

For example, as your English teacher, I encourage you, even if you don't live in

به عنوان مثال، به عنوان معلم انگلیسی شما، من شما را تشویق می کنم، حتی اگر در

an English speaking country to immerse yourself in English, watch YouTube

یک کشور انگلیسی زبان زندگی نمی کنید، خود را در زبان انگلیسی غرق کنید، ویدیوهای یوتیوب را تماشا کنید،

videos, watch movies, listen to podcasts, immerse yourself, fully involve yourself.

فیلم تماشا کنید، به پادکست گوش دهید، غوطه ور شوید، خودتان را کاملا درگیر کنید.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

So again, in the sentence, the experience of immersing myself in unfamiliar

پس دوباره در جمله، تجربه غوطه ور شدن در

customs, traditions, and languages.

آداب، سنت ها و زبان های ناآشنا.

This brings us to the next expression, broaden one's horizons.

این ما را به بیان بعدی می رساند ، افق دید خود را گسترش دهید.

Listen, I hope you're taking notes because these are expressions

گوش کنید، امیدوارم یادداشت برداری کرده باشید زیرا این عبارات

and words that native English speakers use on a regular basis.

و کلماتی هستند که انگلیسی زبانان بومی به طور منظم از آنها استفاده می کنند.

So yes, I'm helping you think and speak English, but I'm also helping you start

بنابراین بله، من به شما کمک می‌کنم انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید ، اما همچنین به شما کمک می‌کنم

to sound like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Broaden one's horizons.

افق دید خود را گسترش دهید.

It means to expand one's knowledge, understanding, or experiences beyond

این به معنای گسترش دانش، درک یا تجارب خود فراتر از

what is familiar or conventional.

آنچه آشنا است یا متعارف است.

What is the norm?

هنجار چیست؟

Often by exploring new perspectives or cultures.

اغلب با کاوش در دیدگاه ها یا فرهنگ های جدید.

For example, prior to going to South Korea, I had only lived in America.

به عنوان مثال، قبل از رفتن به کره جنوبی، من فقط در آمریکا زندگی می کردم.

I was very familiar with American culture, but when I moved to South Korea,

من با فرهنگ آمریکا خیلی آشنا بودم ، اما وقتی به کره جنوبی نقل مکان کردم،

I had to learn about a new culture.

مجبور شدم فرهنگ جدیدی را یاد بگیرم.

I had to understand new customs.

باید آداب و رسوم جدید را می فهمیدم.

My horizons were broadened.

افق دیدم گسترده تر شد.

I started to understand people even more.

من شروع به درک بیشتر مردم کردم.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

All right.

Now this is the next expression in rich one's life in rich one's life.

خیلی خوب.

حالا این عبارت بعدی در زندگی ثروتمند در زندگی ثروتمند است.

This just means to enhance or improve the quality depth or meaningfulness of

این فقط به معنای افزایش یا بهبود عمق کیفیت یا معنی دار بودن

one's life, often through experiences, relationships, or personal growth.

زندگی فرد است، اغلب از طریق تجربیات، روابط یا رشد شخصی.

I always say that living in South Korea for such a long time enriched my life.

من همیشه می گویم که زندگی در کره جنوبی برای مدت طولانی زندگی من را غنی کرده است.

I grew in so many ways, my perspectives, my actions, different habits.

من به طرق مختلف رشد کردم، دیدگاه هایم، اعمالم، عادت های مختلف.

It really enriched my life.

واقعا زندگی من را غنی کرد.

Makes sense.

منطقی است.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So we see again from this first example, thinking in English and then speaking

بنابراین ما دوباره از این مثال اول می بینیم که به انگلیسی فکر می کنیم و سپس

English, thinking by using the five W's who, what, when, where, and why.

انگلیسی صحبت می کنیم، با استفاده از پنج W که، چه، چه زمانی، کجا، و چرا فکر می کنیم.

Okay.

Tiffani.

باشه.

تیفانی.

Yes, we were able to answer the question.

بله، ما توانستیم به سوال پاسخ دهیم.

Do you like to travel using the five W's, but is it really

آیا دوست دارید با استفاده از پنج دبلیو سفر کنید، اما آیا واقعاً

possible to use the five W's?

امکان استفاده از پنج W وجود دارد؟

In every situation.

در هر شرایطی.

Yes.

آره.

Look at this question right here.

همینجا به این سوال نگاه کنید.

Here's the question.

سوال اینجاست.

Do you and your friends like to travel different situation?

آیا شما و دوستانتان دوست دارید در موقعیت های مختلف سفر کنید؟

We're talking about travel, but now do you and your friends like to travel?

ما در مورد سفر صحبت می کنیم، اما اکنون شما و دوستانتان دوست دارید سفر کنید؟

How can we use the five W's who, what, when, where, and why to think

چگونه می توانیم از پنج W چه، چه، چه زمانی، کجا و چرا برای تفکر

in English and organize our thoughts?

به زبان انگلیسی و سازماندهی افکار خود استفاده کنیم؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Who my friends and I, what enjoy going on road trips when on long weekends, where.

من و دوستانم چه کسی از رفتن به سفرهای جاده ای در آخر هفته های طولانی لذت می بریم، کجا.

To scenic landscapes and national parks.

به مناظر دیدنی و پارک های ملی.

Why?

چرا؟

Because it allows us to disconnect from our daily routines and

زیرا به ما این امکان را می دهد که از کارهای روزمره خود جدا شویم و

experience the beauty of nature.

زیبایی طبیعت را تجربه کنیم. می

You see, when you use the five W's who, what, when, where, and

بینید، وقتی از پنج W چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و

why to organize your thoughts, all of a sudden the stress leaves.

چرا برای سازماندهی افکار خود استفاده می کنید، ناگهان استرس از بین می رود.

Why you're not thinking about, Oh, how do I speak fluently?

چرا به این فکر نمی کنی، اوه، چگونه روان صحبت کنم؟

How do I sound like a native speaker?

چگونه می توانم مانند یک زبان مادری صدا کنم؟

No.

نه.

You're focused on organizing your thoughts.

شما بر سازماندهی افکار خود متمرکز هستید.

You're smart.

تو باهوشی

You're intelligent.

تو باهوشی

Yes.

I'm talking to you.

آره.

من با تو صحبت میکنم.

You're already intelligent.

تو از قبل باهوشی

I'm just giving you the tools you need to organize your thoughts

من فقط ابزارهایی را به شما می دهم که برای سازماندهی افکارتان

and present them in English.

و ارائه آنها به زبان انگلیسی نیاز دارید.

So five W's for this question.

بنابراین پنج W برای این سوال.

We have who, what, when, where, and why to answer the question.

ما باید چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا به این سوال پاسخ دهیم.

Do you and your friends.

آیا شما و دوستانتان.

Like to travel, what will this look like?

دوست دارید سفر کنید، این چگونه خواهد بود؟

Let's put it all together.

بیایید همه را کنار هم بگذاریم.

My friends and I enjoy going on road trips.

من و دوستانم از رفتن به سفرهای جاده ای لذت می بریم.

We often travel to scenic landscapes and national parks during long weekends.

ما اغلب در آخر هفته های طولانی به مناظر دیدنی و پارک های ملی سفر می کنیم.

You already recognize the five W's don't you?

شما قبلاً پنج W را می شناسید، نه؟

These adventures allow us to disconnect from our daily routines

این ماجراجویی‌ها به ما این امکان را می‌دهد که از کارهای روزمره خود جدا شویم

and experience the beauty.

و زیبایی را تجربه کنیم.

Of nature, my friend, I want you once again, to think about the five W's

از طبیعت، دوست من، من از شما می خواهم که یک بار دیگر به پنج W که

we organized in step one, all of the information from step one is in our

در مرحله یک سازماندهی کردیم فکر کنید، تمام اطلاعات مرحله یک در پاسخ ما است

response and that's what makes it a fluent English response, five W's each

و این چیزی است که آن را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل می کند، هر کدام پنج W است.

of the W's are answered in this response.

W در این پاسخ پاسخ داده می شود.

All of the five W's are answered.

تمام پنج W پاسخ داده شده است.

Each one is seen in this response.

هر یک در این پاسخ دیده می شود.

But now let's take a step back and learn some of the words.

اما حالا بیایید یک قدم به عقب برگردیم و برخی از کلمات را یاد بگیریم.

We have some new words in this response that I want to make sure you understand.

ما چند کلمه جدید در این پاسخ داریم که می‌خواهم مطمئن شوم که متوجه آنها شده‌اید.

The first one is scenic.

اولی دیدنی است.

Good again after me, scenic.

بعد از من دوباره خوب، منظره.

Excellent.

Now this just means beautiful or picturesque, typically referring

عالی

اکنون این فقط به معنای زیبا یا دیدنی است، که معمولاً

to natural landscapes, views, or settings that are visually

به مناظر طبیعی، مناظر یا تنظیماتی اشاره دارد که از نظر بصری

appealing or aesthetically pleasing.

جذاب یا از نظر زیبایی شناسی دلپذیر هستند. اگر در حال تماشای ویدیو هستید،

I want you to, once again, if you're watching the video.

یک بار دیگر از شما می خواهم .

To look at the video in the background, this video of this amazing national park.

برای تماشای ویدیو در پس زمینه، این ویدیو از این پارک ملی شگفت انگیز است.

It's very scenic.

خیلی دیدنی است

This is how we use the word scenic, a picturesque, beautiful, natural landscape.

اینگونه است که ما از کلمه منظره، منظره زیبا، زیبا و طبیعی استفاده می کنیم.

Next, I want you to understand this word, disconnect, disconnect.

بعد، می خواهم این کلمه را بفهمی، قطع کن، قطع کن.

Now this means to break free, disengage from something often referring to

اکنون این به معنای رها شدن، رهایی از چیزی است که اغلب به

detaching oneself from technology.

جدا شدن از فناوری اشاره دارد.

We have our cell phones.

ما تلفن های همراه خود را داریم.

We have our iPads.

ما آیپدهای خود را داریم.

We have our computers disconnecting, not using them for a period of time.

ما کامپیوترهایمان را قطع می کنیم و برای مدتی از آنها استفاده نمی کنیم.

Daily routines can also be disconnected from right.

روال های روزانه را نیز می توان از سمت راست جدا کرد.

Or distractions in order to relax.

یا حواس پرتی به منظور آرامش.

To feel rejuvenated or focus on other activities in English, we say disconnect.

برای احساس شادابی یا تمرکز بر فعالیت‌های دیگر به زبان انگلیسی، می‌گوییم ارتباط را قطع کنید.

For example, I've been so busy.

مثلاً من خیلی سرم شلوغ بود.

I just need to disconnect.

فقط باید قطع کنم

If someone says that it means they want to relax and take a break from life, from

اگر کسی بگوید که این بدان معناست که می‌خواهد استراحت کند و از زندگی،

technology, from work, whatever might be going on in English, we say disconnect.

فناوری، کار، هر آنچه ممکن است به زبان انگلیسی اتفاق بیفتد، استراحت کند، می‌گوییم ارتباط را قطع کنید.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Excellent.

عالی

All right.

So we see that we are able to use the five W's no matter what the question is.

خیلی خوب.

بنابراین می بینیم که می توانیم از پنج W استفاده کنیم بدون توجه به اینکه سوال چیست.

Now I want to remind you again, don't forget to download the app

حالا می خواهم دوباره به شما یادآوری کنم، فراموش نکنید که برنامه

English with Tiffani so that you can practice what you're learning.

انگلیسی را با تیفانی دانلود کنید تا بتوانید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

That's the most important thing.

این مهمترین چیز است.

Practice after you learn.

بعد از یادگیری تمرین کنید.

All right.

So download the app totally for free.

خیلی خوب.

بنابراین برنامه را کاملا رایگان دانلود کنید.

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

Now I want us to look at this question, this question right here.

حالا می‌خواهم به این سؤال، این سؤال، همین‌جا نگاه کنیم.

Does he like to travel notice different questions, right?

آیا او دوست دارد سفر کند به سؤالات مختلف توجه کنید، درست است؟ ما

We're focusing now on someone else.

اکنون روی شخص دیگری تمرکز می کنیم.

Hey, does he like to travel?

هی دوست داره سفر کنه؟

So now you're going to have to formulate your ideas based on someone else's

بنابراین اکنون باید ایده های خود را بر اساس تجربه شخص دیگری فرموله کنید

experience, but we're still going to use the five W's method who, what,

، اما ما همچنان از روش پنج W استفاده می کنیم که، چه، چه

when, where, and why, so who, he, what.

زمانی، کجا، و چرا، پس چه کسی، او، چه چیزی.

Seeks adventure and thrills when during school breaks, where to adrenaline

به دنبال ماجراجویی و هیجان در هنگام تعطیلات مدرسه است، جایی که به

pumping destinations like bungee jumping spots and extreme sports centers.

مقصدهایی مانند مکان‌های بانجی جامپینگ و مراکز ورزش‌های شدید، آدرنالین می‌دهد.

Why?

چرا؟

Because it gives him an adrenaline rush and makes him feel alive.

زیرا به او هجوم آدرنالین می دهد و به او احساس سرزندگی می دهد.

Again, we're just organizing our thoughts.

باز هم، ما فقط افکارمان را سازماندهی می کنیم.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

Now we can speak English because our thoughts are already organized.

اکنون می توانیم انگلیسی صحبت کنیم زیرا افکارمان از قبل سازماندهی شده است.

Let's turn this actually into a fluent English response.

بیایید این را در واقع به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم.

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

He seeks adventure and thrills during school breaks.

او در تعطیلات مدرسه به دنبال ماجراجویی و هیجان است.

So he usually travels to adrenaline pumping destinations like bungee jumping

بنابراین او معمولاً به مقاصد پمپاژ آدرنالین مانند

spots and extreme sports centers.

مکان های بانجی جامپینگ و مراکز ورزش های شدید سفر می کند.

The rush of adrenaline.

هجوم آدرنالین.

Experiences from pushing his limits and engaging in exhilarating

تجربیات ناشی از فشار بر محدودیت های خود و شرکت در

activities makes him feel truly alive.

فعالیت های نشاط آور باعث می شود که او واقعا زنده باشد.

This is an amazing response.

این یک پاسخ شگفت انگیز است. به

It sounds like a native English speaker.

نظر می رسد که یک انگلیسی زبان مادری است.

Why?

چرا؟

Because we followed the first step.

چون ما قدم اول را دنبال کردیم.

Organizing our thoughts, who, what, when, where, and why.

سازماندهی افکارمان، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

Now you'll also notice that within this response, there were quite a

اکنون همچنین متوجه خواهید شد که در این پاسخ،

few new words and new expressions.

چند کلمه جدید و عبارات جدید وجود دارد.

So let's start with the first one.

پس بیایید با اولی شروع کنیم.

The first one I want to explain to you is thrill.

اولین چیزی که می خواهم برای شما توضیح دهم هیجان است.

Good again, thrill.

بازم خوبه، هیجان

Excellent.

Now this just refers to a strong feeling right here.

عالی

اکنون این فقط به یک احساس قوی در اینجا اشاره دارد.

If you're looking at it of excitement, adrenaline, or exhilaration

اگر به آن هیجان، آدرنالین یا نشاط می نگرید که

often derived from intense.

اغلب از شدت ناشی می شود.

Or risky activities or experiences, jumping out of a plane, riding a

یا فعالیت‌ها یا تجربیات مخاطره‌آمیز، پریدن از هواپیما، سوار شدن بر

rollercoaster thrill, the fact that your eyes get big, or you feel this

ترن هوایی هیجان‌انگیز، بزرگ شدن چشم‌هایتان، یا این

rush of adrenaline in your body thrill.

هیجان آدرنالین را در بدن خود احساس می‌کنید.

Next we have.

بعدی داریم.

Adrenaline pumping, adrenaline pumping.

پمپاژ آدرنالین، پمپاژ آدرنالین.

Now this just means something that causes a surge of adrenaline, that

حالا این فقط به معنای چیزی است که باعث افزایش آدرنالین می شود، آن

feeling that comes up inside of you, typically associated with thrilling or

احساسی که در درون شما ایجاد می شود، معمولاً با فعالیت های هیجان انگیز یا با

high intensity activities that generate excitement and a heightened state

شدت بالا همراه است که باعث ایجاد هیجان و حالت شدید

of arousal, adrenaline pumping, man.

برانگیختگی، افزایش آدرنالین می شود، مرد.

Jumping out of a plane is an adrenaline pumping experience.

بیرون پریدن از هواپیما یک تجربه پمپاژ آدرنالین است. به

The adrenaline just seems to pump, you know, when your heart

نظر می رسد که آدرنالین فقط پمپ می کند، می دانید، وقتی قلب شما

beats fast, adrenaline pumping.

سریع می زند، آدرنالین پمپاژ می کند.

Next we have push one's limits.

بعد ما باید محدودیت های خود را افزایش دهیم.

Push one's limits.

محدودیت های خود را فشار دهید.

Now this refers to going beyond one's comfort zone or usual capabilities,

اکنون این به فراتر رفتن از منطقه راحتی یا توانایی های معمول، به

challenging oneself to reach new levels of physical, mental, or

چالش کشیدن خود برای رسیدن به سطوح جدیدی از

emotional performance or endurance.

عملکرد یا استقامت فیزیکی، ذهنی یا احساسی اشاره دارد.

You, my friend right now are pushing your limits.

شما دوست من در حال حاضر محدودیت های خود را بالا می برید.

You might've felt before this video, man, it's so hard to think in English.

شاید قبل از این ویدیو احساس کرده باشید، مرد، فکر کردن به انگلیسی خیلی سخت است.

It's so hard to speak English fluently, but now as you're

صحبت کردن روان انگلیسی بسیار سخت است ، اما اکنون که در حال

understanding using simple.

فهمیدن هستید از ساده استفاده کنید.

Methods can actually help you speak English fluently.

روش‌ها در واقع می‌توانند به شما کمک کنند انگلیسی را روان صحبت کنید.

You have this desire to push your limits, to go beyond what you thought

شما این تمایل را دارید که از محدودیت های خود عبور کنید، فراتر از آنچه فکر می کردید

you could do, push one's limits.

می توانید انجام دهید، از محدودیت های خود عبور کنید.

And finally we have exhilarating.

و در نهایت ما هیجان انگیز است.

Yes.

A longer word again, exhilarating.

آره.

دوباره یک کلمه طولانی تر، هیجان انگیز.

Excellent.

عالی

It just means producing intense feelings of excitement.

این فقط به معنای ایجاد احساسات شدید هیجان است.

Exhilaration, the same word or joy often associated with thrilling

نشاط، همان کلمه یا شادی است که اغلب با تجربیات هیجان انگیز

or stimulating experiences that make one feel alive and energized.

یا محرکی همراه است که باعث می شود فرد احساس سرزندگی و انرژی کند.

It's exhilarating and adrenaline pumping experience.

این تجربه نشاط آور و پمپاژ آدرنالین است.

Make sense.

معنی دارد.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So again, you're seeing how just thinking in English, using the five W's who, what,

بنابراین، دوباره می‌بینید که چگونه فکر کردن به زبان انگلیسی، با استفاده از پنج W چه کسی، چه چیزی، چه

when, where, and why caused you caused us to produce this fluent English response.

زمانی، کجا و چرا باعث شد که ما این پاسخ انگلیسی روان را تولید کنیم.

So my friend, I want you to remember as you're going on your English journey,

بنابراین دوست من، می‌خواهم در سفر انگلیسی‌تان به یاد داشته باشید،

don't forget to use the five W's who, what, when, where, and why, and

فراموش نکنید که از پنج W who، what، کی، کجا و چرا استفاده کنید و

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد. .

You still there, you know what time it is.

شما هنوز آنجا هستید، می دانید ساعت چند است.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

Let's do it again.

بیایید دوباره آن را انجام دهیم.

Y'all story time.

شما زمان داستان

Hey, I said, story time.

هی، گفتم زمان داستان.

I felt like singing it twice today.

امروز دلم میخواست دوبار بخونمش

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So I want to tell you something that happened with my friend's son.

بنابراین من می خواهم چیزی را که برای پسر دوستم اتفاق افتاده است به شما بگویم.

Again, this is when I was in South Korea.

باز هم این زمانی است که من در کره جنوبی بودم.

And my friend has two children, she has a six month old baby

و دوست من دو فرزند دارد، او یک نوزاد شش ماهه

and she has a two year old boy.

و یک پسر دو ساله دارد.

They're both boys.

هر دو پسر هستند

So the oldest one is two years old.

بنابراین مسن ترین آنها دو ساله است.

And so every morning, you know, we'd all wake up, we'd talk a little bit.

و بنابراین هر روز صبح، می دانید، همه ما از خواب بیدار می شدیم، کمی صحبت می کردیم.

My friend and I would talk a little bit.

من و دوستم کمی صحبت می کردیم.

The boys would kind of play on the floor and then we'd eat breakfast.

پسرها به نوعی روی زمین بازی می کردند و بعد ما صبحانه می خوردیم.

So in this morning, we ate breakfast and my friend and I

بنابراین امروز صبح صبحانه خوردیم و من و دوستم

decided just to keep talking.

تصمیم گرفتیم فقط به صحبت ادامه دهیم.

So the baby was just kind of in the baby chair, you know, relaxing.

بنابراین، کودک به نوعی روی صندلی کودک نشسته بود، می‌دانید که آرام می‌شد.

And the two year old was kind of just playing in the living room area.

و کودک دو ساله به نوعی فقط در اتاق نشیمن بازی می کرد.

And then all of a sudden, the two year old ran to my room.

و ناگهان بچه دو ساله به اتاق من دوید.

Now, I was okay with him being in my room.

حالا با حضور او در اتاق من مشکلی نداشتم.

I didn't even think anything of it.

من حتی به چیزی فکر نمی کردم.

So my friend and I kept talking.

بنابراین من و دوستم به صحبت ادامه دادیم.

But there's this thing, this thing that we all know when a child

اما یک چیز وجود دارد، این چیزی که همه ما می دانیم وقتی یک کودک

gets quiet, something's going on.

ساکت می شود، چیزی در حال رخ دادن است.

So my friend and I were talking and two minutes went by three minutes

بنابراین من و دوستم داشتیم صحبت می کردیم و دو دقیقه سه دقیقه گذشت و

went by five minutes went by and I noticed that he was very quiet.

پنج دقیقه گذشت و من متوجه شدم که او بسیار ساکت است.

So I said to my friend, one second, let me go check and see what he's doing.

بنابراین به دوستم گفتم، یک ثانیه، بگذار بروم بررسی کنم و ببینم او چه کار می کند.

So I walked to the room that I was staying in at their apartment.

بنابراین به سمت اتاقی رفتم که در آپارتمان آنها اقامت داشتم.

And when I got to the door, I saw the little man sitting at the desk

و وقتی به در رسیدم، مرد کوچولو را دیدم که پشت میز

in my room and his back was towards me, but he just seemed so happy.

اتاق من نشسته بود و پشتش به سمت من بود، اما او خیلی خوشحال به نظر می رسید.

So I called his name and he turned around and his whole face was covered in lotion

بنابراین من نام او را صدا زدم و او برگشت و تمام صورتش با لوسیون پوشانده شد

and his hands were covered in lotion and he had the biggest smile on his

و دستانش با لوسیون پوشیده شده بود و بزرگترین لبخند را روی

face like, Then I looked behind him, my entire computer was covered in lotion.

صورتش داشت مانند ، سپس به پشت سر او نگاه کردم ، تمام رایانه من با لوسیون پوشیده شده بود.

My bag was and my first thought was, let's make sure he didn't eat the lotion.

کیف من بود و اولین فکرم این بود که مطمئن شویم لوسیون را نخورده است.

So I called my friends like, Hey, Hey, Hey, come, come.

بنابراین به دوستانم زنگ زدم، هی، هی، هی، بیا، بیا.

And I was calling her because of him.

و من به خاطر او به او زنگ می زدم.

I was laughing because of the situation.

به خاطر شرایط داشتم می خندیدم.

So she thought I was worried about my computer.

بنابراین او فکر کرد که من نگران کامپیوترم هستم.

I was like, no, my computer, I'll fit out.

مثل اینکه، نه، کامپیوترم، جا می‌شوم.

It's fine.

خوبه.

I'll wipe that off.

من آن را پاک می کنم.

Make sure he didn't eat the lotion.

مطمئن شوید که لوسیون را نخورده است.

So she takes him to the bathroom and make sure he's still smiling and la la land.

بنابراین او را به حمام می برد و مطمئن می شود که هنوز لبخند می زند و لا لا لند.

Just excited.

فقط هیجان زده

She picks him up, takes him to the bathroom.

او را بلند می کند، او را به حمام می برد.

I look at my desk and I just laughed.

به میز کارم نگاه کردم و فقط خندیدم.

I was like, children.

من مثل بچه ها بودم

Are amazing.

شگفت انگیز هستند.

They find joy in the simplest things.

آنها شادی را در ساده ترین چیزها می یابند.

So I, when I wipe my computer off, wipe my bag off, everything was fine.

بنابراین، وقتی کامپیوترم را پاک کردم، کیفم را پاک کردم، همه چیز خوب بود.

But throughout the rest of my trip, I would periodically just start

اما در طول بقیه سفرم، به طور دوره‌ای شروع به

laughing, thinking about this little boy turning around as looking at

خندیدن می‌کردم، به این فکر می‌کردم که این پسر کوچولو در حالی که به

me, hands covered in lotion, face covered in lotion, like, hi auntie.

من نگاه می‌کند، با دست‌های پوشیده از لوسیون، صورت پوشیده از لوسیون، مانند سلام خاله، به من می‌چرخد.

So it's a reminder that sometimes we need to stop.

بنابراین این یادآوری است که گاهی اوقات باید متوقف شویم.

And just enjoy the simple things in life.

و فقط از چیزهای ساده در زندگی لذت ببرید.

I don't want you to wrap yourself in lotion, but children find

نمی‌خواهم خودت را در لوسیون بپیچی، اما بچه‌ها

joy in so many simple things.

از خیلی چیزهای ساده لذت می‌برند.

And as adults, sometimes we forget to find joy in the little things.

و در بزرگسالی، گاهی فراموش می کنیم که در چیزهای کوچک شادی پیدا کنیم.

So today I hope just like that little man, you find joy in the

بنابراین امروز امیدوارم که شما نیز مانند آن مرد کوچک، از

simple things in life today.

چیزهای ساده زندگی امروز لذت ببرید.

All right.

I'll talk to you in the next lesson.

خیلی خوب.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.