Describe Your Feelings in English | Feelings and Emotions Vocabulary

One of the most common topics of small talk and conversation is how you

یکی از رایج ترین موضوعات صحبت های کوچک و گفتگو، احساس شما

feel about something happening.

نسبت به اتفاقی است.

It may be as simple as your response to the common question: Hey,

ممکن است پاسخ شما به این سوال رایج ساده باشد: سلام،

how's it going? To telling your coworker how happy,

اوضاع چطور است؟ برای اینکه به همکارتان بگویید که از اتفاقی که دیروز افتاده چقدر خوشحال،

sad tire or angry you are about something that happened yesterday.

غمگین یا عصبانی هستید .

Of course, you know words like happy, sad, angry, and tired,

البته، شما کلماتی مانند شاد، غمگین، عصبانی و خسته را می شناسید،

but English speakers have a vast number of expressions, collocations,

اما انگلیسی زبانان تعداد زیادی عبارات، ترکیب ها

and idioms we use to talk about how we feel.

و اصطلاحات دارند که ما از آنها برای صحبت در مورد احساس خود استفاده می کنیم.

Doing so not only brings exciting variety to the conversation,

انجام این کار نه تنها تنوع هیجان انگیزی را برای مکالمه به ارمغان می آورد،

but it also allows you to be precise about how you feel,

بلکه به شما امکان می دهد در مورد احساس خود

choosing the exact word that allows you to express what you want.

دقیق باشید و کلمه دقیقی را انتخاب کنید که به شما امکان می دهد آنچه را که می خواهید بیان کنید.

I'm Annemarie with Speak Confident English.

من آنماری هستم و با اطمینان انگلیسی صحبت می کنم.

This is exactly where you want to be every week to get the confidence you want

این دقیقاً همان جایی است که می خواهید هر هفته باشید تا اعتماد به نفسی را که

for your life and work in English. In this video today,

برای زندگی و کار خود به زبان انگلیسی می خواهید به دست آورید. امروز در این ویدیو

you're going to learn 23 new ways to talk about how you

، 23 راه جدید برای صحبت در مورد

feel, whether it's happy, sad, angry, tired,

احساس خود، خواه خوشحال، غمگین، عصبانی، خسته،

confused, or "all the feels." Throughout the lesson,

گیج، یا "همه احساسات" را بیاموزید. در طول درس،

you'll learn a variety of collocations, idioms,

انواع ترکیب‌بندی‌ها، اصطلاحات

and synonyms so that you can describe even the smallest difference in

و مترادف‌ها را یاد خواهید گرفت تا بتوانید حتی کوچک‌ترین تفاوت را

the kind of happiness you feel. For example,

در نوع خوشبختی‌تان توصیف کنید. برای مثال

there's a difference between feeling happy because it's Friday,

، تفاوتی بین احساس خوشحالی وجود دارد، زیرا جمعه است،

which is certainly a great feeling,

که مطمئناً یک احساس عالی است،

and the kind of happiness you feel when you realize you were

و نوع خوشحالی که وقتی متوجه

successful in a job interview in English, and they just offered you the job.

می‌شوید در یک مصاحبه شغلی به زبان انگلیسی موفق بوده‌اید، احساس می‌کنید و فقط به شما پیشنهاد کار را داده‌اند.

Both of those result in happy feelings, but there is a little difference,

هر دوی اینها منجر به احساس شادی می شود، اما تفاوت کمی وجود دارد

isn't there? There certainly is. And in today's lesson,

، اینطور نیست؟ قطعا وجود دارد. و در درس امروز،

you're going to learn exactly how to talk about those.

دقیقاً یاد خواهید گرفت که چگونه در مورد آن صحبت کنید.

Let's start today by talking about the feels.

بیایید امروز را با صحبت در مورد احساسات شروع کنیم.

On social media or on TV shows,

در رسانه‌های اجتماعی یا برنامه‌های تلویزیونی

you may hear people talk about having all the feels or

، ممکن است بشنوید که مردم در مورد داشتن تمام احساسات یا

feeling all the feels.

احساس تمام احساسات صحبت می‌کنند.

It's not very common that we see that word feel used as a countable

خیلی متداول نیست که می بینیم از آن کلمه احساس به عنوان یک اسم قابل شمارش استفاده می شود

noun.

.

These two expressions are very informal and what they mean is to

این دو عبارت بسیار غیررسمی هستند و معنای آنها

feel a depth and often a variety of emotions.

احساس عمق و اغلب انواع احساسات است.

For example, have you ever watched a TV commercial that made you cry?

به عنوان مثال، آیا تا به حال تبلیغات تلویزیونی را تماشا کرده اید که باعث گریه شما شود؟

And you had this weird mix of feelings,

و تو این ترکیب عجیب و غریب از احساسات،

including hope for humanity.

از جمله امید به انسانیت را داشتی.

Those are surprising feelings from a TV commercial.

این احساسات شگفت انگیز از یک آگهی تلویزیونی است.

And when you're telling a friend about it,

و وقتی در مورد آن به دوستی می‌گویید،

you might say that TV commercial made me feel all the feels

ممکن است بگویید که تبلیغات تلویزیونی تمام حس‌ها را در

or I had all the feels when I watched that TV commercial.

من ایجاد کرده است یا وقتی آن آگهی تلویزیونی را تماشا می‌کردم تمام احساسات را داشتم.

It's definitely become a common expression to use. And now that you know it,

قطعاً استفاده از آن به یک عبارت رایج تبدیل شده است. و اکنون که آن را می دانید،

you'll probably start seeing it quite a bit.

احتمالاً شروع به دیدن آن خواهید کرد.

So now that we know about all the feels,

بنابراین اکنون که در مورد همه احساسات می دانیم،

let's talk about a few ways to describe happiness. For this feeling,

بیایید در مورد چند راه برای توصیف شادی صحبت کنیم. برای این احساس،

we're going to focus on four different synonyms that describe different

ما بر روی چهار مترادف مختلف تمرکز می کنیم که

levels or kinds of happiness.

سطوح یا انواع مختلف شادی را توصیف می کنند.

We feel the first one is to be thrilled. Now this is word.

ما احساس می کنیم اولین مورد هیجان زده شدن است. حالا این کلمه است.

I actually use a lot.

من در واقع خیلی استفاده می کنم.

I love this word and it means to be extremely pleased.

من این کلمه را دوست دارم و به معنای بسیار خوشحال بودن است.

For example, when someone tells me that one of my lessons was useful to them,

به عنوان مثال، وقتی کسی به من می گوید که یکی از درس های من برای او مفید بوده است،

I feel extremely pleased. I feel really happy.

من به شدت خوشحال می شوم. واقعا احساس خوشبختی می کنم.

I'm thrilled. Now with the word happy,

من هیجان زده هستم. حالا با کلمه خوشحال

of course we could emphasize that word by adding the word

، البته می‌توانستیم با اضافه کردن کلمه

very, to be very happy.

خیلی، خیلی خوشحال، روی آن کلمه تاکید کنیم.

Or we could be blissfully happy.

یا می توانیم به طرز سعادتی شاد باشیم.

Blissful means to be full of.

سعادتمند یعنی پر بودن.

To be full of happiness.

تا پر از شادی باشد.

Similar to being blissfully happy is to be delighted.

مشابه شاد بودن با سعادت، لذت بردن است.

This is also a great alternative to the word thrilled,

این همچنین یک جایگزین عالی برای کلمه هیجان زده است،

because it also means to be extremely pleased about something.

زیرا همچنین به معنای بسیار خوشحال بودن از چیزی است.

You might be delighted that your team was successful in winning a new client.

ممکن است خوشحال شوید که تیم شما در برنده شدن یک مشتری جدید موفق بوده است.

You might be delighted that your son's sports team won the championship.

ممکن است خوشحال شوید که تیم ورزشی پسرتان قهرمانی را به دست آورد.

Or you're delighted because a coworker brought you flowers for your birthday.

یا خوشحالید چون همکارتان برای تولدتان گل آورده است.

And the last one for talking about feeling happy is a really fun one to be

و آخرین مورد برای صحبت در مورد احساس خوشحالی، واقعاً سرگرم کننده است

giddy. We often combine this with the word excitement,

. ما اغلب این را با کلمه هیجان ترکیب می کنیم

to be giddy with excitement.

تا با هیجان سرگیجه داشته باشیم.

To be giddy can mean to feel dizzy.

سرگیجه می تواند به معنای سرگیجه باشد.

So imagine there's so much excitement and happiness that you are dizzy. Or

بنابراین تصور کنید آنقدر هیجان و شادی وجود دارد که سرگیجه دارید. یا

it can also mean to be light hearted.

می تواند به معنای سبک دل بودن نیز باشد.

Someone who's lighthearted is so happy and they don't have any

کسی که سبک دل است خیلی خوشحال است و هیچ

worries or concerns or stresses.

نگرانی یا نگرانی و استرسی ندارد.

One image I love to think about with this idea of giddy with excitement

یکی از تصویرهایی که دوست دارم با این ایده گیج شدن از

is to imagine a wave of excitement,

هیجان به آن فکر کنم، تصور موجی از هیجان است،

something that's overwhelming, but in a positive way.

چیزی که بسیار طاقت فرسا است، اما به روشی مثبت.

All right, now that you've got a variety of ways of talking about feeling happy.

بسیار خوب، اکنون که راه های مختلفی برای صحبت در مورد احساس شادی دارید.

Let's talk about feeling sad. You know,

بیایید در مورد احساس غم و اندوه صحبت کنیم. میدونی اون

those days when you wake up and you just don't feel

روزایی که از خواب بیدار میشی و حس

great? You don't really know why, maybe it's lack of sleep.

خوبی نداری؟ شما واقعا نمی دانید چرا، شاید کمبود خواب است.

Maybe something's not going well at work.

شاید چیزی در محل کار خوب پیش نمی رود.

And you just feel this slight general sense of

و شما فقط این حس کلی

sadness or a little bit of depression. It's nothing serious,

غمگینی یا کمی افسردگی را احساس می کنید. این چیز جدی نیست،

but you just don't feel particularly great.

اما شما فقط احساس خوبی ندارید .

In that case, you might say that you feel blue. If a friend calls you and says,

در این صورت، ممکن است بگویید که احساس آبی دارید. اگر دوستی به شما زنگ بزند و بگوید:

Hey, how are you doing? You might say, Hmm, feeling kind of blue today.

سلام، حال شما چطور است؟ ممکن است بگویید، هوم، امروز یک جورایی احساس آبی می کنم.

Similar to that idiom,

شبیه به آن اصطلاح،

but perhaps slightly stronger is to feel down or to

اما شاید اندکی قوی‌تر این باشد که احساس ناراحتی کنید یا

feel down in the dumps. Again,

در زباله‌ها احساس ناراحتی کنید. باز هم

this means to be sad or depressed.

این به معنای غمگین یا افسرده بودن است.

If a friend of yours recently lost a job,

اگر یکی از دوستان شما اخیراً شغل خود را از دست داده است

they might be feeling down or maybe you see a friend and immediately

، ممکن است احساس ناراحتی کند یا ممکن است دوستی را ببینید و بلافاصله

you notice that something isn't right. She's upset about something.

متوجه شوید که چیزی درست نیست . او از چیزی ناراحت است.

So you might say, you look a bit down, is everything okay?

بنابراین ممکن است بگویید، کمی پایین نگاه می کنید ، آیا همه چیز خوب است؟

Our third way to talk about feeling slightly sad is to

راه سوم ما برای صحبت در مورد احساس اندکی اندوه این است که

say, I'm not really feeling it.

بگوییم من واقعاً آن را احساس نمی کنم.

What that means is you're just generally disinterested in something.

معنی آن این است که شما به طور کلی به چیزی بی علاقه هستید.

I actually used this one recently when my husband and I were watching a movie.

من در واقع اخیراً زمانی که من و شوهرم مشغول تماشای فیلم بودیم از این یکی استفاده کردم.

It was a movie that he thought was fantastic. He was really enjoying it.

این فیلمی بود که به نظر او فوق العاده بود. او واقعاً از آن لذت می برد.

And at the end he said, wasn't that fantastic? And I said, Hmm,

و در پایان گفت، این فوق العاده نبود؟ و من گفتم، هوم،

I wasn't really feeling it. In other words, I wasn't very interested in it.

من واقعاً آن را احساس نمی کردم. به عبارت دیگر ، من خیلی به آن علاقه نداشتم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Now typically we might feel that sense of disinterest because

اکنون معمولاً ممکن است این حس بی‌علاقگی را احساس کنیم، زیرا

we're tired or slightly depressed or upset about something.

از چیزی خسته یا اندکی افسرده یا ناراحت هستیم.

And finally,

و در نهایت،

our last example for how to talk about feeling sad is to have a heavy

آخرین مثال ما برای نحوه صحبت در مورد احساس غم و اندوه داشتن قلب سنگین است

heart. Now, this one is a powerful expression.

. حال، این یکی بیان قدرتمندی است.

If you have a heavy heart, you are very sad,

اگر قلبتان سنگین است ، بسیار غمگین و

even miserable.

حتی بدبخت هستید.

You may have a heavy heart because a friend received some terrible news

ممکن است قلبتان سنگین باشد زیرا یکی از دوستانتان خبرهای وحشتناکی دریافت کرده است

or something awful happened at work.

یا اتفاق بدی در محل کارتان افتاده است.

If you're telling a coworker about something upsetting, you might say, Oh,

اگر در مورد چیزی ناراحت کننده به یک همکار بگویید، ممکن است بگویید، اوه،

I have a really heavy heart today.

من امروز قلب بسیار سنگینی دارم.

Before we move on to look at a variety of ways that we can use to talk about

قبل از اینکه به سراغ روش‌های مختلفی برویم که می‌توانیم در مورد

feeling angry. I want to pause here for a moment.

احساس عصبانیت صحبت کنیم. می خواهم یک لحظه اینجا مکث کنم.

This particular month,

در این ماه خاص،

I'm sharing several videos related to vocabulary because I want to help

من چندین ویدیو مرتبط با واژگان را به اشتراک می‌گذارم زیرا می‌خواهم به

you grow your vocabulary and communicate precisely.

شما کمک کنم دایره لغات خود را افزایش دهید و دقیقاً ارتباط برقرار کنید.

My goal of course, is not only for you to learn new vocabulary,

البته هدف من فقط این نیست که شما لغات جدیدی یاد بگیرید،

but to remember it, to be able to use it.

بلکه به خاطر بسپارید و بتوانید از آن استفاده کنید.

So as you watch this lesson today, I have two pieces of advice. Number one,

بنابراین همانطور که امروز این درس را تماشا می کنید، دو توصیه دارم. شماره یک،

after you hear my example sentences,

پس از شنیدن جملات مثال من

take a moment to create your own example sentence,

، یک لحظه وقت بگذارید تا جمله مثالی خود را

using the same synonym, idiom, or collocation. Doing that

با استفاده از مترادف، اصطلاح یا ترکیب مشابه ایجاد کنید. انجام این کار

not only personalizes the language,

نه تنها زبان را شخصی می کند،

but it also gives you some of the repetition you need to help you

بلکه مقداری از تکرارهای مورد نیاز را نیز به شما می دهد تا به شما کمک کند

remember something new.

چیز جدیدی را به خاطر بسپارید.

The second thing that you can do is to create an effective daily habit for

دومین کاری که می توانید انجام دهید ایجاد یک عادت روزانه موثر برای

practicing vocabulary. And I've got an easy way to help you do that.

تمرین واژگان است. و من یک راه آسان برای کمک به شما در انجام این کار دارم.

Recently,

اخیراً

I shared a lesson on how to develop an effective daily habit in English,

درسی در مورد چگونگی ایجاد یک عادت روزانه مؤثر در انگلیسی به اشتراک

and I included a free download to help you track your

گذاشتم و یک دانلود رایگان برای کمک به شما در ردیابی

English vocabulary habits.

عادات واژگان انگلیسی خود قرار دادم.

You can check out that lesson and get the free download on my website.

شما می توانید آن درس را بررسی کنید و دانلود رایگان آن را در وب سایت من دریافت کنید.

I'll be sure to leave a link for you just below this video.

حتماً لینکی را برای شما در زیر این ویدیو می گذارم.

And now let's talk about a few different to talk about feeling angry.

و حالا بیایید در مورد چند مورد متفاوت صحبت کنیم تا در مورد احساس عصبانیت صحبت کنیم.

The first word on our list is kind of a fun word,

اولین کلمه در لیست ما به نوعی یک کلمه سرگرم کننده است،

even though it's a negative feeling: to feel prickly. Now,

حتی اگر یک احساس منفی باشد : احساس خاردار بودن. در حال حاضر،

a cactus is prickly.

یک کاکتوس خاردار است.

And when someone is prickly,

و وقتی کسی خاردار است، به

it means they are easily offended or they're just ready to take offense.

این معنی است که به راحتی توهین می شود یا فقط آماده توهین است.

Maybe, you know someone at work who's generally just prickly.

شاید، شما فردی را در محل کار می شناسید که عموماً خاردار است.

You never know when they're going to be offended and upset by something you say.

شما هرگز نمی دانید که چه زمانی از چیزی که شما می گویید آزرده و ناراحت می شوند.

And of course, sometimes all of us are prickly.

و البته گاهی همه ما خاردار هستیم.

Maybe you didn't get a lot of sleep last night.

شاید دیشب زیاد نخوابیدی

So today you're just kind of a little angry and frustrated.

بنابراین امروز شما فقط کمی عصبانی و ناامید هستید.

The danger of being prickly is that you never know when

خطر خاردار بودن این است که هرگز نمی دانید چه زمانی

someone might explode or be about to explode.

ممکن است کسی منفجر شود یا در شرف انفجار باشد.

Now of course the word explode is an aggressive word.

در حال حاضر البته کلمه انفجار یک کلمه تهاجمی است.

Imagine something exploding in anger.

تصور کنید چیزی از عصبانیت منفجر می شود.

Definitely not a positive moment. For example, yesterday,

قطعا لحظه مثبتی نیست . مثلا دیروز

we were all shocked when our boss exploded with anger.

وقتی رئیسمان از عصبانیت منفجر شد همه ما شوکه شدیم.

Or those moments when you feel really angry inside,

یا آن لحظاتی که از درون واقعاً عصبانی

you know that you're prickly and you want to warn someone to be very

هستید، می دانید که خاردار هستید و می خواهید به کسی هشدار دهید که بسیار

careful.

مراقب باشد.

You might say I'm about to explode and that lets them know

ممکن است بگویید من در شرف انفجار هستم و این به آنها اجازه می دهد بدانند

it's probably time to walk away.

که احتمالاً زمان دور شدن فرا رسیده است.

The third way that we can talk about feeling angry is to say that furious.

راه سومی که می‌توانیم درباره احساس عصبانیت صحبت کنیم، گفتن خشم است.

Now this is a synonym that we can use and it's definitely a more powerful way

اکنون این مترادفی است که می‌توانیم از آن استفاده کنیم و قطعاً راه قدرتمندتری

to talk about being angry because when someone is furious,

برای صحبت در مورد عصبانی بودن است زیرا وقتی کسی عصبانی است،

they are extremely angry.

به شدت عصبانی می‌شود.

They may be about to explode. Okay?

ممکن است در شرف انفجار باشند. باشه؟

We've talked about all the feels, alternatives to talk about feeling happy, sad,

ما در مورد تمام احساسات، جایگزین هایی برای صحبت در مورد احساس شادی، غم

and angry. So now let's move on to talking about feeling tired,

و عصبانیت صحبت کرده ایم. پس حالا بیایید به صحبت در مورد احساس خستگی،

feeling confused,

احساس سردرگمی ادامه دهیم،

and we'll finish with some great expressions to use when you want to tell

و ما با برخی از عبارات عالی برای استفاده در زمانی که می خواهید به

someone else that you understand exactly how they feel.

دیگران بگویید که دقیقاً احساس او را درک می کنید، استفاده می کنیم.

So let's talk about feeling tired.

پس بیایید در مورد احساس خستگی صحبت کنیم.

The first one is to feel or to be worn down,

اولین مورد احساس کردن یا فرسودگی است

which means to be weary and overcome with stress and

که به معنای خسته شدن و غلبه بر استرس و

pressure. I think for many of us,

فشار است. فکر می‌کنم برای بسیاری از ما،

2020 was a year when we felt worn down,

سال 2020 سالی بود که احساس فرسودگی می‌کردیم،

we had a lot of increased pressures and unexpected stresses in our lives.

فشارهای زیاد و استرس‌های غیرمنتظره‌ای در زندگی‌مان داشتیم.

At the end of a long week, you might come home on Friday and say, Oh,

در پایان یک هفته طولانی، ممکن است روز جمعه به خانه بیایید و بگویید: اوه،

I'm so worn down. I just want to sleep all weekend.

من خیلی خسته هستم. من فقط می خواهم تمام آخر هفته بخوابم.

An expression that sounds similar is to be worn out,

عبارتی که شبیه به نظر می رسد باید فرسوده شود،

but there's a slight difference in the meaning here. When something is worn out,

اما در اینجا تفاوت جزئی در معنی وجود دارد. وقتی چیزی فرسوده شد به

it means that it's been overused.

این معنی است که بیش از حد از آن استفاده شده است.

So if you're feeling worn out,

بنابراین اگر احساس فرسودگی می کنید

it typically means that physically you're exhausted.

، معمولاً به این معنی است که از نظر فیزیکی خسته شده اید.

Maybe you had a particularly workout or you went on a run that was much

شاید شما تمرین خاصی داشته اید یا دویدن

longer than usual and afterwards physically you're worn out.

طولانی تر از حد معمول انجام داده اید و پس از آن از نظر بدنی فرسوده شده اید.

And when that happens, you may need to take a breather.

و زمانی که این اتفاق می افتد، ممکن است لازم باشد یک نفس بکشید.

To take a breather means to pause your activities for a short period of time.

نفس کشیدن به معنای توقف فعالیت های خود برای مدت کوتاهی است.

And just to relax. Again, for example,

و فقط برای استراحت دوباره، برای مثال،

if you've had a particularly long week and someone asks,

اگر هفته‌ای طولانی داشته‌اید و کسی بپرسد،

what are you doing this weekend? You might say, ah, I'm worn out.

این آخر هفته چه کار می‌کنید؟ ممکن است بگویید، آه، من فرسوده شده ام.

I'm just taking a breather. And lastly,

فقط دارم نفس میکشم و در نهایت،

the fourth way to talk about feeling tired is again,

راه چهارم برای صحبت در مورد احساس خستگی دوباره

a synonym to feel or be exhausted.

، مترادف احساس یا خسته شدن است.

So here we're using a more powerful word to talk about feeling

بنابراین در اینجا ما از یک کلمه قوی تر برای صحبت در مورد

very tired. How are you doing?

احساس خستگی استفاده می کنیم. حال شما چطور است؟

I know we've got a lot of new vocabulary today. How are you feeling about it?

می دانم که امروز واژگان جدید زیادی داریم. چه احساسی نسبت به آن دارید؟

Of course, in a moment I want you to practice,

البته، در یک لحظه از شما می خواهم تمرین کنید،

but first we have just six more expressions to learn today.

اما ابتدا فقط شش عبارت دیگر برای یادگیری امروز داریم.

We've got four about feeling confused and two to learn for

ما چهار مورد در مورد احساس سردرگمی و دو مورد برای یادگیری

what to say when you want to tell someone else that you understand how they

این موضوع داریم که وقتی می‌خواهید به شخص دیگری بگویید که احساس او را درک می‌کنید، چه بگویید

feel. So let's talk about feeling confused.

. پس بیایید در مورد احساس سردرگمی صحبت کنیم.

The first one is to feel off or to feel slightly off.

اولین مورد این است که احساس ناراحتی کنید یا کمی احساس ناراحتی کنید.

This one works for a general feeling of being confused or not really

این یکی برای یک احساس کلی گیج شدن یا عدم

clear minded.

ذهنیت کاملاً روشن کار می کند.

It's also possible to use it when you just feel a light sense of

همچنین زمانی که فقط احساس

sadness or depression to just feel off. I feel off today.

غمگینی یا افسردگی می کنید، می توانید از آن استفاده کنید. امروز احساس بدی دارم

It may be because you slept poorly or maybe you're coming down with a cold.

ممکن است به این دلیل باشد که شما بد می‌خوابیدید یا شاید در حال سرماخوردگی هستید.

There may be days when you go to work and you just can't do anything.

ممکن است روزهایی پیش بیاید که سر کار بروید و نتوانید کاری انجام دهید.

You can't think clearly you don't have the energy again.

شما نمی توانید به وضوح فکر کنید که دوباره انرژی ندارید.

You just feel off.

شما فقط احساس ناراحتی می کنید.

Our second one is to be a hot mess.

مورد دوم ما این است که یک آشفتگی داغ باشد.

If you're a hot mess, you are absolutely disorganized.

اگر شما یک آشفتگی داغ هستید، کاملاً بی نظم هستید.

Everything is in chaos and you might feel that you can't do anything

همه چیز در هرج و مرج است و ممکن است احساس کنید که نمی توانید هیچ کاری را

right.

درست انجام دهید.

Maybe you had a particularly terrible day at work where everything went wrong.

شاید روز بدی را در محل کارتان سپری کرده باشید که در آن همه چیز اشتباه پیش رفته است.

So then you come home at the end of the day and you say, Oh my gosh,

پس در پایان روز به خانه می آیی و می گویی، اوه خدای من،

I'm a hot mess today. Or I feel like I'm a hot mess.

امروز حالم داغ است. یا من احساس می کنم که من یک آشغال داغ هستم.

Number three is to feel puzzled.

شماره سه این است که احساس گیجی کنید.

This is a great synonym for feeling confused.

این یک مترادف عالی برای احساس سردرگمی است.

And we often use this if we've got some doubt or uncertainty. Now,

و اگر شک یا عدم اطمینان داشته باشیم اغلب از این استفاده می کنیم . اکنون،

recently actually did a lesson on how to talk about expressing doubt and

اخیراً درسی در مورد چگونگی صحبت در مورد ابراز تردید و

uncertainty. And I'll leave a link to that just below the video.

عدم اطمینان انجام داد. و من لینکی به آن درست زیر ویدیو می گذارم.

And now our last one for talking about feeling confused is to have mixed

و اکنون آخرین مورد ما برای صحبت در مورد احساس سردرگمی، داشتن احساسات مختلط است

feelings. This is another great one to talk about doubt and uncertainty.

. این یکی دیگر از موارد عالی برای صحبت در مورد تردید و عدم اطمینان است.

Let's say that you're about to make a big decision,

بیایید بگوییم که شما در شرف گرفتن یک تصمیم بزرگ

but you're still having this mix of, is this the right thing?

هستید، اما هنوز هم این ترکیب را دارید، آیا این کار درستی است؟

Is it the wrong thing? I don't know. You go back and forth.

آیا کار اشتباهی است؟ من نمی دانم. شما به این سو و آن سو می روید.

You have mixed feelings about it. Similarly,

شما احساسات متفاوتی در مورد آن دارید. به طور مشابه،

maybe you and your team members at work are trying to solve a problem.

شاید شما و اعضای تیمتان در محل کار در حال تلاش برای حل یک مشکل هستید.

And although someone has presented a really great solution,

و اگرچه کسی یک راه حل واقعا عالی ارائه کرده است،

you're just not sure about it. Something doesn't seem right. Again,

شما فقط در مورد آن مطمئن نیستید. به نظر می رسد چیزی درست نیست. باز هم،

you have mixed feelings about it.

شما احساسات متفاوتی در مورد آن دارید.

And with that you have 21 different ways to talk about all the feels

و با آن شما 21 راه مختلف برای صحبت در مورد تمام احساسات

plus being happy, sad, angry, tired,

به اضافه شادی، غمگینی، عصبانیت، خستگی

or confused.

یا سردرگمی دارید.

So let's finish with two ways that you can tell someone else that you understand

پس بیایید با دو روش به پایان برسانیم تا بتوانید به دیگران بگویید که احساس او را درک

how they feel. For example, if someone says after 2020,

می کنید. به عنوان مثال، اگر کسی بگوید بعد از سال 2020،

I feel totally worn out. You might say, I feel, ya.

من کاملاً فرسوده شده‌ام. ممکن است بگویید، من احساس می کنم، بله.

I feel ya. Or I know the feeling.

من شما را احساس می کنم یا حسش را می دانم.

Both of those are perfect ways to identify with someone else.

هر دوی اینها راههای عالی برای همذات پنداری با شخص دیگری هستند.

Now that you have finished this lesson with 23 new ways to talk about how you

اکنون که این درس را با 23 روش جدید برای صحبت در مورد

feel, I want you to practice.

احساس خود به پایان رسانده اید، از شما می خواهم تمرین کنید.

That is an essential step in remembering all this new vocabulary

این یک گام اساسی در به خاطر سپردن همه این واژگان جدید است

so you can use it easily in conversation.

تا بتوانید به راحتی از آن در مکالمه استفاده کنید.

If you found this lesson useful to you, I would love to know.

اگر این درس برای شما مفید بود، خوشحال می شوم بدانم.

You can tell me in three simple ways, number one,

شما می توانید به سه روش ساده به من بگویید ، شماره

give this lesson a thumbs up on YouTube and subscribe to this channel so you

یک، این درس را در یوتیوب به اشتراک بگذارید و در این کانال مشترک شوید تا

never miss one of my Confident English lessons. Number two,

هرگز یکی از درس های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید . شماره دو،

if you have a friend or a coworker,

اگر دوست یا همکار دارید

who's also working to increase their English vocabulary,

که او نیز در تلاش است تا دایره لغات انگلیسی خود را افزایش دهد

share this lesson with them. And number three, practice with me.

، این درس را با آنها به اشتراک بگذارید. و شماره سه، با من تمرین کنید.

Share your examples below the video with that.

نمونه های خود را در زیر ویدیو با آن به اشتراک بگذارید.

Have a wonderful week. Thank you for joining me.

هفته فوق العاده ای داشته باشید. از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

And I look forward to seeing you next time for your Confident English lesson.

و من مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما برای درس انگلیسی مطمئن هستم.