How to Describe Personality in English | Advanced Vocabulary

I've got a question for you. What are you like? What are you into?

من یک سوال از شما دارم شما چه شکلی هستید؟ به دنبال چه هستی؟

How would you describe your perfect weekend?

آخر هفته عالی خود را چگونه توصیف می کنید؟

How would you describe your work style?

سبک کار خود را چگونه توصیف می کنید؟

Or how would you describe your attitude toward life?

یا چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی توصیف می کنید؟

How would you describe the way that you deal with others?

نحوه برخورد خود با دیگران را چگونه توصیف می کنید؟

There's one thing all of these questions have in common:

همه این سوالات در یک چیز مشترک هستند:

a request to better understand you, your personality.

درخواست برای درک بهتر شما، شخصیت شما.

In both personal and professional situations,

هم در موقعیت‌های شخصی و هم در موقعیت‌های حرفه‌ای،

it's not uncommon to have questions that seek to better

داشتن سؤالاتی غیرمعمول نیست که به دنبال

understand who you are,

درک بهتر شما باشند،

and that means you'll need to have the right vocabulary in English to talk about

و این بدان معناست که باید واژگان مناسبی در زبان انگلیسی داشته باشید تا در مورد اینکه

how you think, how you feel, how you act or behave.

چگونه فکر می‌کنید، چه احساسی دارید و چگونه عمل می‌کنید صحبت کنید. یا رفتار کن

If you've ever felt unsure of how to talk about your unique characteristics

اگر تا به حال در مورد نحوه صحبت کردن در مورد ویژگی های منحصر به فرد خود

in an English conversation, in a job interview,

در یک مکالمه انگلیسی، در مصاحبه شغلی

or even on your social media bio, you're not alone.

یا حتی در بیوگرافی رسانه های اجتماعی خود مطمئن نیستید، تنها نیستید. به همین

That's why in this Confident English lesson today,

دلیل است که امروز در این درس انگلیسی مطمئن،

we're going to explore dynamic sentence starters,

شروع کننده جملات پویا، واژگان

rich personality-focused vocabulary and real-life examples,

غنی متمرکز بر شخصیت و مثال‌های واقعی را بررسی می‌کنیم

so you know exactly how to describe who you are.

تا دقیقاً بدانید که چگونه خودتان را توصیف کنید.

You'll be able to paint a vivid picture of your character.

شما قادر خواهید بود تصویر واضحی از شخصیت خود ترسیم کنید.

That means that by the end,

این بدان معنی است که تا پایان،

you'll be a hundred percent ready with the words and the confidence you need to

شما با کلمات و اعتماد به نفسی که باید

say, this is who I am, this is what I'm about, even better.

بگویید، صد در صد آماده خواهید شد، من این هستم، این چیزی است که من در مورد آن هستم، حتی بهتر.

Everything you learn here today is not only helpful to describe your own

همه چیزهایی که امروز اینجا یاد می گیرید نه تنها برای توصیف شخصیت خودتان مفید است

personality, but to also describe the personality of others, your best friend,

، بلکه برای توصیف شخصیت دیگران، بهترین دوستتان،

your high school sweetheart, your family members,

معشوق دبیرستانی، اعضای خانواده

or describing people at work.

یا توصیف افراد در محل کارتان مفید است.

Now, before we get there, if this is your first time here, welcome.

حالا، قبل از اینکه به آنجا برسیم، اگر اولین بار است که اینجا هستید، خوش آمدید.

I'm Annemarie, an English confidence and fluency coach.

من آنماری هستم، مربی اعتماد به نفس و تسلط انگلیسی.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

هر کاری که من انجام می‌دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کارتان به زبان انگلیسی می‌خواهید طراحی شده است.

If you'd love to explore years of my Confident English lessons and get a

اگر دوست دارید سال‌ها درس‌های انگلیسی مطمئن من را کاوش کنید و

variety of free resources for me,

منابع رایگان مختلفی را برای من دریافت کنید،

you can find all of that and more over at my Speak Confident English.com

می‌توانید همه آن‌ها و بیشتر را در وب‌سایت Speak Confident English.com من بیابید

website. Now, to navigate this lesson today,

. اکنون، برای پیمایش امروز در این درس،

there are three things I want to share with you. First,

سه نکته وجود دارد که می‌خواهم با شما در میان بگذارم. ابتدا،

we'll talk about some dynamic sentence starters.

ما در مورد شروع کننده های پویا صحبت خواهیم کرد.

These are sentence starters we typically use anytime someone asks a

اینها شروع های جملاتی هستند که معمولاً هر زمان که شخصی

personality-focused question. Then we're going to talk about qualifiers. Now,

سؤالی متمرکز بر شخصیت می پرسد از آنها استفاده می کنیم. سپس در مورد مسابقات مقدماتی صحبت می کنیم. حالا،

if you're not sure what those are, don't worry.

اگر مطمئن نیستید که چه هستند، نگران نباشید. وقتی در مورد ویژگی های شخصیتی خود

We're gonna talk all about them and why they're so important when we're talking

صحبت می کنیم، در مورد آنها و اینکه چرا آنها بسیار مهم هستند صحبت خواهیم کرد

about our character traits. And finally,

. و در نهایت،

I've got six different stories or examples to share with you so

من شش داستان یا مثال مختلف دارم که با شما به اشتراک می‌گذارم

that you can see how we would approach talking about our personality

تا بتوانید ببینید که چگونه در مورد شخصیت خود صحبت می‌کنیم

and balance the characteristics that we feel great about,

و بین ویژگی‌هایی که به آن احساس خوبی داریم،

characteristics that we're proud of,

ویژگی‌هایی که به آنها افتخار می‌کنیم

and those that we might feel a little bit hesitant about. So first,

و آنهایی که ممکن است کمی در مورد آن تردید داشته باشیم. بنابراین ابتدا،

let's get to some of these common sentence starters.

اجازه دهید به برخی از این شروع کننده های رایج جملات بپردازیم.

If in a job interview or in just a personal conversation, someone asks,

اگر در یک مصاحبه شغلی یا صرفاً در یک مکالمه شخصی، شخصی بپرسد،

how would you describe yourself?

چگونه خود را توصیف می کنید؟ در

Here are a few ways you can begin sharing those unique qualities.

اینجا چند راه وجود دارد که می توانید آن ویژگی های منحصر به فرد را به اشتراک بگذارید.

I would say, I would say that I'm, or if you're talking about someone else,

من می گویم، می گویم که من هستم، یا اگر شما در مورد شخص دیگری صحبت می کنید،

I would say that she's or he's, I would say that she's quite open-minded,

می گویم که او یا او است، من می گویم که او کاملاً ذهن باز است،

a second option. Some would say that I am,

گزینه دوم. برخی می گویند که من هستم،

but I think, or some would say that he's,

اما من فکر می کنم، یا برخی می گویند که او است،

but I think for example, some would say he's rather strict,

اما من برای مثال فکر می کنم، برخی می گویند که او نسبتاً سختگیر است،

but I think he's focused on being well organized to ensure

اما من فکر می کنم او بر سازماندهی خوب تمرکز کرده است تا از

clarity in the office. Number three, I am,

وضوح در دفتر اطمینان حاصل کند. شماره سه، من هستم،

I am a goal-oriented person. Next,

من یک فرد هدف گرا هستم. بعد،

I have a good sense of, for example,

من احساس خوبی دارم، به عنوان مثال،

with strong listening skills,

با مهارت های شنیداری قوی،

I have a good sense of what people really need or really want,

حس خوبی از آنچه مردم واقعاً نیاز دارند یا واقعاً می خواهند، دارم،

which helps me in my sales position.

که به من در موقعیت فروش کمک می کند.

I'd describe myself as, or I'd describe her as,

من خودم را به عنوان یک حلال مشکل، یا او را

I'd describe myself as a problem solver. I guess I'm,

به عنوان یک حلال توصیف می کنم. حدس می‌زنم که هستم،

I guess I'm pretty reserved at work. And finally,

حدس می‌زنم که در کار بسیار محتاط هستم . و در نهایت،

I would like to think that this expresses something that you hope

من می خواهم فکر کنم که این چیزی را بیان می کند که امیدوارید

is true about you.

در مورد شما صادق باشد.

I would like to think that I'm very sociable now in a moment as we

من می خواهم فکر کنم که در حال حاضر بسیار اجتماعی هستم، در یک لحظه که

continue and I share real-life examples,

ادامه می دهیم و مثال های واقعی را به اشتراک می گذارم،

I will highlight the definitions of several vocabulary words I use,

تعاریف چندین کلمه واژگانی را که استفاده می کنم برجسته خواهم کرد،

but if you want to review them carefully,

اما اگر می خواهید آنها را با دقت مرور کنید، می

you can find them all at this lesson over at my Speak Confident English website.

توانید پیدا کنید همه آنها در این درس در وب سایت Speak Confident English من برگزار می شود.

In addition to personality-focused vocabulary,

علاوه بر واژگان متمرکز بر شخصیت،

there's one other thing you heard me use in those example sentences.

یک چیز دیگر وجود دارد که شنیدید من در آن جملات مثال استفاده کردم.

Qualifiers are words that help us show to what degree something

واجد شرایط کلماتی هستند که به ما کمک می‌کنند نشان دهیم چیزی تا چه حد

is true or not true, or how strong something is.

درست است یا درست نیست، یا چقدر قوی است.

It can also soften a statement. For example,

همچنین می تواند یک بیانیه را ملایم کند . برای مثال،

I might be extremely reserved at work or

ممکن است در محل کار بسیار محتاط باشم یا در محل

somewhat reserved at work.

کار تا حدودی محتاط باشم.

This indicates the level of strength for that particular characteristic.

این نشان دهنده سطح قدرت برای آن ویژگی خاص است.

One example I shared included, I guess I'm pretty reserved,

یک مثالی که من به اشتراک گذاشتم شامل، حدس می‌زنم من خیلی محتاط هستم،

the words guess and pretty are both qualifiers.

کلمات guess و beautiful هر دو واجد شرایط هستند.

The first ones signals a level of uncertainty.

اولین ها نشان دهنده سطحی از عدم قطعیت هستند.

It questions how true that is,

این سوال می کند که چقدر درست است،

and the second one indicates the level of strength. Am I, again,

و مورد دوم نشان دهنده سطح قدرت است. آیا من باز هم در این زمینه

extremely reserved or pretty reserved in this context,

بسیار محتاط یا بسیار محتاط هستم،

pretty does not mean something that is lovely to look at. Instead,

زیبا به معنای چیزی نیست که دیدنش دوست داشتنی باشد. در عوض، به

it means somewhat or rather quite, quite reserved.

معنای تا حدودی یا بهتر بگوییم کاملاً محفوظ است.

Now, in a moment, I'm going to introduce you to several more qualifiers,

اکنون، در یک لحظه، من قصد دارم چندین مسابقه مقدماتی دیگر را به شما معرفی کنم

and I do want to share a note of caution here.

و می‌خواهم یک نکته احتیاطی را در اینجا به اشتراک بگذارم.

Qualifiers can be used to soften a statement,

از واجد شرایط می‌توان برای ملایم‌تر کردن یک عبارت استفاده

and we tend to use them if there's a personality characteristic that we

کرد، و اگر ویژگی شخصیتی وجود داشته باشد که

are unsure of, or maybe it's one that we're not really proud of,

مطمئن نیستیم یا شاید واقعاً به آن افتخار نمی‌کنیم،

so we want to soften it a bit. If we overuse them,

تمایل داریم از آنها استفاده کنیم . اگر بیش از حد از آنها استفاده کنیم،

they can also indicate a lack of self-confidence. For example,

می توانند نشان دهنده کمبود اعتماد به نفس نیز باشند. برای مثال،

if you are good at problem-solving, then say that you're a problem solver.

اگر در حل مسئله مهارت دارید، بگویید که حلال مشکل هستید.

Don't say that you're kind of a problem solver.

نگویید که به نوعی حلال مشکل هستید.

It's okay to own your personality characteristics.

اشکالی ندارد که ویژگی های شخصیتی خود را داشته باشید. همانطور که ادامه می دهیم،

You'll see examples of this as we continue, but first,

نمونه هایی از این را خواهید دید ، اما ابتدا، در

here's a common list of qualifiers you might hear when someone's talking about

اینجا یک لیست رایج از واجد شرایطی است که ممکن است وقتی کسی در مورد شخصیت خود صحبت می کند بشنوید

their personality. We've already discussed guess and pretty.

. ما قبلاً در مورد حدس و زیبایی بحث کرده ایم.

There's also very, quite rather, somewhat,

همچنین بسیار، کاملاً به جای، تا حدودی،

fairly, really a bit, a little,

نسبتاً، واقعاً کمی، کمی،

a whole lot kind of and sort of let's take a look

بسیار زیاد است، بیایید نگاهی

at three quick sentences that highlight the use of qualifiers. Number one,

به سه جمله سریع بیندازیم که استفاده از واجد شرایط را برجسته می کند. شماره یک،

he's fairly quiet at work,

او در محل کار نسبتاً ساکت است،

but he becomes rather talkative outside of the office. Number two,

اما در خارج از دفتر نسبتاً پرحرف می شود. شماره دو،

she's pretty studious. She'll definitely do well in her exams.

او بسیار اهل مطالعه است. او قطعاً در امتحانات خود موفق خواهد شد.

And number three, I can be a bit moody, especially if I'm hungry. In fact,

و شماره سه، من می توانم کمی بد خلق باشم، به خصوص اگر گرسنه باشم. در واقع،

I can get rather hangry sometimes.

گاهی اوقات می توانم نسبتاً گرسنه شوم.

Hangry is slang. It's a word that combines two words in English,

هانگری عامیانه است. این کلمه ای است که ترکیبی از دو کلمه در انگلیسی

hungry and angry.

گرسنه و عصبانی است.

If you know anyone that typically gets rather irritable or angry

اگر کسی را می شناسید که معمولاً در هنگام گرسنگی نسبتاً تحریک پذیر یا عصبانی می شود،

when they're hungry, this is a great word to use. Now,

این کلمه عالی برای استفاده است. در حال حاضر،

telling someone that I am moody is something I may not be proud of.

گفتن به کسی که من بد خلق هستم چیزی است که ممکن است به آن افتخار نکنم.

So I'm using qualifiers to soften that statement with all of

بنابراین من از واجد شرایط استفاده می‌کنم تا آن عبارت را با همه

that in place, those sentence starters and the use of qualifiers.

آن‌ها، شروع‌کننده‌های جمله و استفاده از واجد شرایط، ملایم‌تر کنم.

Let's take a look at six real life examples.

بیایید نگاهی به شش مثال واقعی بیاندازیم.

You'll see that each example clearly describes someone's personality,

خواهید دید که هر مثال به وضوح شخصیت یک نفر را توصیف می کند،

balancing the positive and the negative,

مثبت و منفی را متعادل می کند،

while also including examples to explain a particular word choice.

در حالی که مثال هایی برای توضیح یک انتخاب کلمه خاص را نیز شامل می شود.

As we go through these examples,

با مرور این مثال‌ها، از

I want you to listen closely and begin to identify the words that describe you,

شما می‌خواهم که از نزدیک گوش کنید و شروع به شناسایی کلماتی کنید که شما را توصیف می‌کنند،

because of course, I've got a question for you to practice at the end.

زیرا البته در پایان یک سوال از شما دارم که باید تمرین کنید.

Example, number one,

به عنوان مثال، شماره یک،

I guess the most important or the most obvious thing about me is I'm a bit

حدس می‌زنم مهم‌ترین یا واضح‌ترین چیز در مورد من این است که کمی

of an introvert. If I'm at a party, for example,

درون‌گرا هستم. به عنوان مثال، اگر در یک مهمانی باشم،

I'm always the wallflower,

همیشه گل دیواری هستم،

but that doesn't mean I don't like being around people. I actually love it.

اما این بدان معنا نیست که دوست ندارم در کنار مردم باشم. من در واقع آن را دوست دارم.

I thrive on deep conversations where I feel a strong connection with someone,

من در مکالمات عمیق که در آن احساس می کنم با کسی ارتباط قوی دارم، پیشرفت می کنم

and I'd like to think I'm a good listener and a good

و دوست دارم فکر کنم شنونده خوبی هستم و

conversationalist. Let's talk about a few of those words.

مکالمه خوبی هستم. بیایید در مورد چند مورد از آن کلمات صحبت کنیم.

You are probably familiar with the word introvert.

احتمالاً با کلمه درونگرا آشنا هستید.

This describes someone who tends to need a lot of alone time.

این به کسی اشاره می کند که به زمان زیادی برای تنهایی نیاز دارد.

They get their energy from being alone.

آنها انرژی خود را از تنهایی می گیرند.

They can also be rather reserved in more social situations,

آنها همچنین می توانند در موقعیت های اجتماعی بیشتر محتاط باشند،

which leads others to describe introverts as being shy.

که باعث می شود دیگران درونگراها را خجالتی توصیف کنند.

That isn't always true, but that is sometimes the perception that's there.

این همیشه درست نیست، اما گاهی اوقات این تصوری است که وجود دارد.

And of course, the opposite of an introvert is an extrovert,

و البته نقطه مقابل درون گرا، برون گرا است،

someone who is highly social.

فردی که به شدت اجتماعی است.

They get energy from being in social situations.

آنها از قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی انرژی می گیرند.

The word wallflower is a word that is also often associated with

کلمه Wallflower کلمه ای است که اغلب با

being an introvert.

درونگرا بودن همراه است.

A wallflower describes someone who is typically shy in social

دیوار گل کسی را توصیف می کند که معمولاً در موقعیت های اجتماعی خجالتی است

situations.

.

I always like to tell my students to imagine a party full of people.

من همیشه دوست دارم به دانش آموزانم بگویم که یک مهمانی پر از جمعیت را تصور کنند.

And of course you have some individuals who are in the middle of everybody.

و البته شما افرادی را دارید که در وسط همه قرار دارند.

They're talking to, everyone laughing with everyone.

دارند با هم حرف می زنند، همه با همه می خندند.

And then you have a few people who love to stay close to the walls.

و سپس شما چند نفر دارید که دوست دارند نزدیک دیوار بمانند.

They sort of stay in the background and they might talk with someone at length

آن‌ها به نوعی در پس‌زمینه می‌مانند و ممکن است با فردی طولانی صحبت کنند

and enjoy a very deep, meaningful conversation.

و از یک مکالمه بسیار عمیق و معنادار لذت ببرند .

Those individuals are probably the wallflowers.

این افراد احتمالاً گل های دیواری هستند.

Another great word here is to thrive. To thrive on deep conversation.

یکی دیگر از واژه های عالی در اینجا شکوفایی است. برای پیشرفت در گفتگوی عمیق

To thrive means to prosper, to succeed, to shine.

شکوفایی به معنای شکوفایی، موفقیت، درخشش است.

And finally, I'd like to think I'm a good conversationalist.

و در نهایت، من می خواهم فکر کنم که یک مکالمه گر خوبی هستم.

A conversationalist is someone who enjoys and who contributes

مکالمه گرا کسی است که از گفتگو لذت می برد و به آن کمک می کند

to a conversation. Now,

. اکنون،

it's important to not confuse this with someone who does all the talking.

مهم است که این موضوع را با کسی که تمام حرف زدن را انجام می دهد اشتباه نگیرید.

Someone who does all the talking is not really a good conversationalist.

کسی که تمام حرف زدن را انجام می دهد، واقعاً یک گفتگوگر خوب نیست.

They are dominating the conversation.

آنها بر گفتگو مسلط هستند.

They're not giving room for anyone else to participate.

آنها مجالی برای مشارکت دیگران نمی دهند.

A conversationalist does both.

یک مکالمه گر هر دو را انجام می دهد.

They participate and they give opportunity for others to participate

آنها شرکت می کنند و به دیگران نیز فرصت می دهند تا شرکت کنند

as well.

.

That requires clear communication skills and fantastic listening skills.

این به مهارت های ارتباطی واضح و مهارت های گوش دادن فوق العاده نیاز دارد.

Example number two, oh, that's easy. I'm super loyal,

مثال شماره دو، آه، این آسان است. من فوق العاده وفادار،

determined, and goal-driven. I'll do almost anything to get what I want.

مصمم و هدفمند هستم. من تقریباً هر کاری می کنم تا به آنچه می خواهم برسم.

I suppose a lot of people would say I'm stubborn,

فکر می‌کنم خیلی‌ها می‌گویند من لجباز هستم،

but I prefer to see the positive.

اما ترجیح می‌دهم چیزهای مثبت را ببینم.

I'll always find a way or a solution that's not

من همیشه راهی یا راه حلی پیدا خواهم کرد که نه

only true for me, but for my friends and family as well. Well,

تنها برای من، بلکه برای دوستان و خانواده ام نیز صادق باشد. خوب،

I'll do anything to help them out. Alright, here,

من برای کمک به آنها هر کاری می کنم . خوب، در اینجا،

let's talk about that word determined.

اجازه دهید در مورد آن کلمه تعیین شده صحبت کنیم.

This describes someone who has made a decision and has

این به کسی اشاره می کند که تصمیمی گرفته و

resolved to find a way to reach a particular goal or to make that

تصمیم گرفته است راهی برای رسیدن به یک هدف خاص یا انجام آن

decision happen. Now, as you may have noticed in the language here,

تصمیم بیابد. اکنون، همانطور که ممکن است در زبان اینجا متوجه شده باشید،

we associated determined with the word stubborn.

ما مصمم را با کلمه سرسخت مرتبط کردیم.

Stubborn tends to have a more negative connotation.

لجباز تمایل بیشتری به داشتن بار منفی دارد.

So the speaker used a qualifier to soften that

بنابراین گوینده برای ملایم کردن آن

particular description and they added on their own way to think about that

توصیف خاص از یک مشخصه استفاده کرد و آنها به روش خود اضافه کردند تا درباره آن

particular word goal-driven, of course,

کلمه خاص فکر کنند که هدف‌محور است، البته

is someone who is motivated by goals.

کسی است که با اهداف انگیزه دارد.

They are focused on achieving their goals.

آنها بر روی دستیابی به اهداف خود متمرکز هستند.

I mentioned a moment ago that stubborn is possibly

چند لحظه پیش اشاره کردم که لجبازی احتمالاً

associated with words such as determined,

با کلماتی مانند مصمم همراه است،

but it has a more negative connotation.

اما بار منفی تری دارد.

If someone is described as being stubborn,

اگر فردی لجوج توصیف شود، حاضر

they're unwilling to compromise or to do something in a

به سازش یا انجام کاری به

different way, they're unwilling to move. And finally,

روشی دیگر نیست، تمایلی به حرکت ندارد. و در نهایت،

I want to talk about the phrasal verb to help someone out.

من می خواهم در مورد فعل عبارتی برای کمک به کسی صحبت کنم.

When you help someone out,

وقتی به کسی کمک می‌کنید،

you do something to make someone else's task,

کاری انجام می‌دهید که کار،

job or life easier. And now example three.

شغل یا زندگی دیگران را آسان‌تر کنید. و حالا مثال سه.

I'd say I'm pretty easygoing and social.

من می توانم بگویم که من بسیار راحت و اجتماعی هستم.

I love to crack jokes to make people laugh at work.

من دوست دارم جوک بسازم تا مردم در محل کار بخندند.

I'm the guy that gets along with everyone and I feel good knowing other people

من مردی هستم که با همه کنار می آیم و از اینکه می دانم دیگران در

are comfortable around me. The downside of being that guy,

کنار من راحت هستند احساس خوبی دارم. نقطه ضعف آن مرد بودن،

the life of the party guy, is that other people think I can't be serious.

زندگی مرد مهمانی این است که دیگران فکر می کنند من نمی توانم جدی باشم.

I'm afraid my boss might think that actually. But when I need to,

می ترسم رئیسم واقعاً چنین فکر کند. اما وقتی لازم باشد،

I can be very focused. Here we've got the adjective easygoing.

می توانم خیلی متمرکز باشم. در اینجا ما صفت easygoing را داریم.

This is used to describe someone who's friendly and relaxed.

این برای توصیف شخصی که دوستانه و آرام است استفاده می شود.

You never really see them get stressed out or frustrated.

شما هرگز واقعاً نمی بینید که آنها تحت فشار قرار بگیرند یا ناامید شوند.

And if someone likes to crack jokes, they like to tell quick,

و اگر کسی دوست دارد جوک بسازد، دوست دارد

witty jokes.

جوک‌های سریع و شوخ‌آمیز بگوید.

They're very fast with making quick funny replies.

آنها با دادن پاسخ های خنده دار سریع بسیار سریع هستند.

The phrasal verb to get along with someone means that someone is able

فعل عبارتی to get along with someone به این معنی است که کسی می تواند

to be on friendly terms with other people very easily.

به راحتی با دیگران روابط دوستانه برقرار کند.

And finally,

this particular individual described himself as a life of the party

و در نهایت،

این فرد خاص خود را به عنوان یک زندگی از

kind of guy. If you describe someone as being the life of the party,

نوع مهمانی توصیف کرد. اگر شخصی را به عنوان زندگی مهمان توصیف کنید،

this idiomatic expression indicates that someone is super sociable and

این عبارت اصطلاحی نشان می دهد که فردی فوق العاده اجتماعی است و

makes sociable events very fun.

رویدادهای اجتماعی را بسیار سرگرم کننده می کند.

They're likely at the center of everything.

آنها به احتمال زیاد در مرکز همه چیز هستند.

And now let's move on to example number four.

و حالا بیایید به مثال شماره چهار برویم.

I think others would say I'm very reliable, which I like.

فکر می کنم دیگران می گویند من بسیار قابل اعتماد هستم، که من آن را دوست دارم.

I do like to take care of problems and help others.

من دوست دارم به مشکلات رسیدگی کنم و به دیگران کمک کنم.

And I'd also say I'm hardworking and diligent.

و همچنین می توانم بگویم که سخت کوش و کوشا هستم.

I feel great when I complete a project at work. And I know I've done it well.

وقتی یک پروژه را در محل کار کامل می کنم، احساس خوبی دارم . و می دانم که این کار را به خوبی انجام داده ام.

Sometimes I wish I were more of an ideas person,

گاهی اوقات آرزو می‌کنم که ای کاش بیشتر آدم ایده‌پردازی بودم،

but I guess I'm the person who will get things done.

اما حدس می‌زنم من کسی هستم که کارها را انجام می‌دهم.

Let's start with the word reliable.

بیایید با کلمه قابل اعتماد شروع کنیم.

Someone who is reliable is someone that you can expect to get things done,

کسی که قابل اعتماد است کسی است که شما می توانید انتظار داشته باشید که کارها را

to get them done on time and with an appropriate result.

به موقع و با نتیجه مناسب انجام دهد.

You might also describe someone who is reliable as dependable or responsible.

همچنین ممکن است شخصی را که قابل اعتماد است، قابل اعتماد یا مسئول توصیف کنید.

The phrasal verb used here to take care of means to be

فعل عبارتی که در اینجا برای مراقبت از استفاده می شود به معنای

attentive to or to do things that address the needs

توجه یا انجام کارهایی است که نیازهای

of other people. If you take care of a friend, for example,

افراد دیگر را برطرف می کند. برای مثال، اگر از یک دوست مراقبت می کنید،

you're helping to meet the needs of that particular friend.

به رفع نیازهای آن دوست خاص کمک می کنید.

Another great adjective we had here was diligent.

صفت بزرگ دیگری که در اینجا داشتیم کوشا بود.

Someone who is diligent is focused,

کسی که کوشا باشد

steady and energetic in their efforts.

در تلاش های خود متمرکز، ثابت و پرانرژی است.

And finally, an ideas person.

و در نهایت، یک فرد ایده‌پرداز.

This collocation or figure of speech would be used to describe someone who is

این ترکیب یا شکل گفتار برای توصیف فردی که

innovative, someone who is good at thinking of new ideas.

نوآور است، کسی که در تفکر ایده های جدید خوب است، استفاده می شود.

I'm curious if you've started to identify some words that might describe you as

من کنجکاو هستم که آیا شروع به شناسایی کلماتی کرده اید که ممکن است شما را نیز توصیف کنند

well. If you have, keep taking those notes.

. اگر دارید، به یادداشت برداری ادامه دهید.

I've got a question for you at the end, but before we get there,

من در پایان یک سوال از شما دارم ، اما قبل از اینکه به آنجا برسیم، می

I wanna share two more examples with you. Example five,

خواهم دو مثال دیگر را با شما در میان بگذارم . مثال پنج،

I'm the kind of person who values collaboration and generosity,

من از آن دسته افرادی هستم که به همکاری و سخاوت،

especially at work. Rather than compete against my peers,

به ویژه در محل کار، اهمیت می دهم. به جای رقابت با همتایانم،

I prefer to pool our shared knowledge so that we succeed as a team.

ترجیح می دهم دانش مشترک خود را جمع آوری کنم تا به عنوان یک تیم موفق شویم.

This also leads to a more convivial and productive work environment.

این همچنین منجر به محیط کاری شادتر و سازنده تر می شود.

In this example,

در این مثال،

we were introduced to two nouns that highlight what someone

ما با دو اسم آشنا شدیم که آنچه را که کسی

values, generosity and collaboration.

ارزش قائل است، سخاوت و همکاری را برجسته می کند.

Collaboration is any time two or more people work together to achieve

همکاری هر زمانی است که دو یا چند نفر با هم کار کنند تا

something together.

با هم به چیزی برسند.

And generosity is the act of giving, giving money,

و سخاوت عبارت است از انفاق ، پول دادن،

giving time, giving effort,

وقت دادن، تلاش کردن

and usually doing so in a way that is more than what was expected.

و معمولاً به گونه ای که بیش از آنچه انتظار می رفت انجام شود.

Then we had an interesting verb use to pool shared knowledge.

سپس یک فعل جالب برای جمع آوری دانش مشترک داشتیم.

Now, I'm sure you're familiar with a pool,

اکنون، مطمئنم که شما با یک استخر آشنا هستید،

a pool that people swim in Here,

استخری که مردم در اینجا شنا می کنند،

the verb form takes on a very different meaning.

شکل فعل معنای بسیار متفاوتی به خود می گیرد.

To pool means to put things together,

ادغام کردن به معنای کنار هم قرار دادن چیزها،

to put money together or ideas together in a way that can be shared

کنار هم قرار دادن پول یا ایده ها به گونه ای است که بتوان آن را

among a group of people or with a cause. For example,

بین گروهی از مردم یا با یک هدف تقسیم کرد. برای مثال،

someone might pool money in order to give to an organization.

شخصی ممکن است پول را جمع کند تا به یک سازمان بدهد.

The collocation, shared knowledge, as you might expect,

همانطور که انتظار دارید، دانش مشترک،

is knowledge that is shared, divided, experienced,

دانشی است که بین گروهی از افراد به اشتراک گذاشته، تقسیم شده، تجربه شده

or felt among a group of people, not just by one.

یا احساس می شود ، نه فقط توسط یک نفر.

And finally, convivial can be used to describe an individual,

و در نهایت می توان برای توصیف یک فرد،

a situation or an atmosphere,

یک موقعیت یا یک فضا از خوش گذرانی استفاده کرد

and it indicates that someone is friendly or welcoming or that that

و نشان دهنده این است که شخصی دوستانه یا خوشامدگو است یا آن

particular situation is friendly and welcoming.

موقعیت خاص دوستانه و خوشامدگو است.

And now our final example,

و اکنون مثال آخر ما،

I've heard others say that I'm rather direct, and I suppose they're right,

من از دیگران شنیده ام که می گویند من نسبتاً مستقیم هستم، و فکر می کنم حق با آنهاست،

although I might prefer to say I'm efficient with problem solving.

اگرچه ممکن است ترجیح بدهم بگویم که در حل مسئله کارآمد هستم.

I'm not afraid of tough conversations,

من از مکالمات سخت نمی ترسم

and I'll get straight to the point when I need to. That said,

و در صورت نیاز مستقیماً به سر اصل مطلب خواهم رفت . با این حال،

I aim for a diplomatic approach to delicate conversations,

هدف من رویکرد دیپلماتیک برای گفتگوهای ظریف، برقراری

communicating with respect and consideration.

ارتباط با احترام و ملاحظه است.

The adjective direct is used to describe someone who says what they

صفت مستقیم برای توصیف شخصی استفاده می شود که آنچه را که

think in a very honest way.

فکر می کند به روشی بسیار صادقانه می گوید.

And without worrying about other people's opinions,

و بدون نگرانی در مورد نظرات دیگران،

we often associate the adjective direct with the language

ما اغلب صفت مستقیم را با زبان مرتبط می کنیم

to get straight to the point.

تا مستقیماً به اصل مطلب برسیم.

This idiom means to communicate in a way that gets to the most important

این اصطلاح به معنای برقراری ارتباط به شیوه ای است که بلافاصله به مهم ترین

or the most crucial part immediately.

یا مهم ترین بخش می رسد.

They don't waste time with small talk or other details.

آنها زمان را با صحبت های کوچک یا جزئیات دیگر تلف نمی کنند.

They go right to the core of the matter.

آنها مستقیماً به اصل موضوع می روند.

Here we also have the adjective efficient,

در اینجا ما همچنین صفت کارآمد را داریم

which can be used to describe a person, a process, a system, a machine.

که می تواند برای توصیف یک شخص، یک فرآیند، یک سیستم، یک ماشین استفاده شود.

And it means that that individual or that process

و به این معنی است که آن فرد یا آن فرآیند

works quickly and it works well. Lastly,

به سرعت کار می کند و به خوبی کار می کند. در نهایت،

we had the words diplomatic and consideration. The adjective.

ما کلمات دیپلماتیک و ملاحظه را داشتیم. صفت.

Diplomatic is used to describe someone who speaks and acts in a way

دیپلماتیک برای توصیف شخصی استفاده می شود که به گونه ای صحبت می کند و رفتار می کند

that doesn't cause any offense.

که باعث توهین نمی شود.

It's very soft language. And finally,

خیلی زبان نرمی است و در نهایت،

to do something with consideration means to do something with a lot

انجام کاری با ملاحظه به معنای انجام کاری با

of thought, to do it very carefully. Now, as you might guess,

فکر زیاد، انجام آن با دقت بسیار است. اکنون، همانطور که ممکن است حدس بزنید،

it's time for you to practice,

وقت آن است که تمرین کنید،

and I would love for you to take into consideration all the words that you've

و من دوست دارم تمام کلماتی را که

learned in this lesson today. Identify a few that describe you.

امروز در این درس آموخته اید، در نظر بگیرید. چند موردی را که شما را توصیف می کنند شناسایی کنید.

Imagine for example, you are at a party, you meet a friend of a friend,

به عنوان مثال، تصور کنید در یک مهمانی هستید، با یکی از دوستان یکی از دوستانتان ملاقات می کنید

and during some conversation you start to have some connections.

و در طی چند مکالمه شروع به برقراری ارتباط می کنید.

Someone gets curious and they say, so tell me about you.

یک نفر کنجکاو می شود و می گوید، پس از خودت بگو. به

What are you into? What are you like?

دنبال چه هستی؟ شما چه شکلی هستید؟

Or perhaps you're at a job interview in English, and the interviewer asks,

یا شاید در یک مصاحبه شغلی به زبان انگلیسی هستید و مصاحبه کننده می پرسد،

how would your coworkers describe you? If you want,

همکارانتان شما را چگونه توصیف می کنند؟ در صورت تمایل

you can share your examples with me in the comments below.

می توانید نمونه های خود را در نظرات زیر با من در میان بگذارید.

And if you're not comfortable describing yourself,

و اگر در توصیف خود راحت نیستید،

you could also describe someone you know, consider a coworker or a friend. Now,

می توانید کسی را که می شناسید، همکار یا دوست خود در نظر بگیرید. اکنون،

if you choose that option, please don't share any names.

اگر آن گزینه را انتخاب کردید، لطفاً هیچ نامی را به اشتراک نگذارید.

We want to respect privacy,

ما می خواهیم به حریم خصوصی احترام بگذاریم،

so you can simply refer to a friend of mine or a coworker of mine.

بنابراین شما می توانید به سادگی به یکی از دوستانم یا یکی از همکارانم مراجعه کنید.

With that, if you've found today's lesson helpful to you, I would love to know.

با این اوصاف، اگر درس امروز را برای شما مفید دانسته اید، دوست دارم بدانم.

As always, you can tell me in a few simple ways. Number one,

مثل همیشه، می توانید به چند روش ساده به من بگویید. شماره یک،

give this lesson a thumbs up here on YouTube and share a comment with me below.

این درس را در اینجا در یوتیوب به اشتراک بگذارید و نظر خود را در زیر با من به اشتراک بگذارید.

Number two,

شماره دو،

make sure you subscribe to my Speak Confident English Channel so you never miss

مطمئن شوید که در کانال انگلیسی Speak Confident من مشترک شوید تا هرگز

one of my Confident English lessons. And finally,

یکی از درس های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید . و در نهایت،

go on over to my Speak Confident English website,

به وب‌سایت Speak Confident English من بروید،

review the lessons I have available, the free resources you can download.

درس‌هایی را که در دسترس دارم مرور کنید، منابع رایگانی را که می‌توانید دانلود کنید.

And I recommend that you get my in-depth fluency training called

و من توصیه می کنم که آموزش تسلط عمیق من به نام

How to Get the Confidence to Say What You Want In English.

چگونه اعتماد به نفس را برای گفتن آنچه می خواهید به زبان انگلیسی بدست آورید را دریافت کنید.

Thank you so much for joining me, and I look forward to seeing you next time.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.