LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS | DAY 26

Holy smokes! It's day 26! We're down to our  last five days of this incredible 30 Day  

دودهای مقدس! روز 26 است! ما به پنج روز آخر این چالش باورنکردنی 30 روزه

English Vocabulary Challenge. We're learning 105  words from the academic word list with real life  

واژگان انگلیسی نزدیک شدیم. ما در حال یادگیری 105 لغت از لیست لغات آکادمیک با مثال‌های واقعی هستیم

examples, with quizzes, words that will help  you have sophisticated English conversations,  

، با آزمون‌ها، کلماتی که به شما کمک می‌کنند مکالمات انگلیسی پیچیده‌ای داشته باشید،

words you need to know if you're preparing for  exams like IELTS or TOEFL. I've been watching the  

کلماتی که باید بدانید در صورت آماده شدن برای امتحاناتی مانند آیلتس یا تافل. من

posts you've been making about this challenge,  it's incredible, inspiring. Make up a sentence  

پست‌هایی را که درباره این چالش گذاشته‌اید تماشا می‌کنم، باورنکردنی و الهام‌بخش است.

to a word you learn and post it on social. Don't  forget to like and subscribe and don't forget to  

برای کلمه ای که یاد می گیرید یک جمله بسازید و آن را در شبکه اجتماعی پست کنید. فراموش نکنید که لایک کنید و مشترک شوید و فراموش نکنید

download the study guide that goes with this 30  day challenge. You can do that by clicking here or  

که راهنمای مطالعه مربوط به این چالش 30 روزه را دانلود کنید. می‌توانید این کار را با کلیک کردن روی اینجا

the link in the video description. Learn the  words, ace the quizzes, you've got this.  

یا پیوند در توضیحات ویدیو انجام دهید. کلمات را یاد بگیرید ، آزمون‌ها را بیاموزید، این را دارید.

Today, we start with EQUATION.  Equation. A noun, in Mathematics,  

امروز با EQUATION شروع می کنیم. معادله. یک اسم، در ریاضیات،

a statement that two expressions are equal. He's  starting to work out simple equations in school.  

عبارتی است که دو عبارت برابر هستند. او در مدرسه شروع به حل معادلات ساده کرده است.

It also means a complicated situation or issue.  And as we look at our real-life examples, we're  

همچنین به معنای وضعیت یا مسئله پیچیده است. و همانطور که به مثال‌های واقعی خود نگاه می‌کنیم،

going to see more of this use of equation. These  sentences have to do with complicated situations  

بیشتر از این استفاده از معادله خواهیم دید. این جملات با موقعیت‌ها

or issues, and sometimes with solving them.  Let's look again up close and in slow motion. 

یا مسائل پیچیده و گاهی اوقات با حل آن‌ها ارتباط دارند. بیایید دوباره از نزدیک و در حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five examples. So lifelong learning is I think a very,  

و حالا برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم. بنابراین، به نظر من، یادگیری مادام‌العمر بخش بسیار،

very important piece of the equation. Here, they're talking about a job  

بسیار مهمی از معادله است. در اینجا، آنها در مورد یک بحران شغلی صحبت می کنند

crisis and what can be done in society to  keep as many people employed as possible.  

و اینکه چه کاری می توان در جامعه انجام داد تا تا حد امکان افراد بیشتری را مشغول به کار کرد.

He's talking about this complicated issue, so in  this case, we're not talking about Math, but life.  

او درباره این موضوع پیچیده صحبت می کند، بنابراین در این مورد، ما در مورد ریاضی صحبت نمی کنیم، بلکه درباره زندگی صحبت می کنیم.

And he thinks lifelong learning, being willing  to learn new things when people lose their job,  

و او فکر می‌کند که یادگیری مادام‌العمر، تمایل به یادگیری چیزهای جدید هنگامی که افراد شغل خود را از دست می‌دهند،

or their jobs no longer exist, is an  important part of solving that crisis. 

یا شغلشان دیگر وجود ندارد، بخش مهمی از حل این بحران است.

So lifelong learning is I think a very,  very important piece of the equation. 

بنابراین به نظر من یادگیری مادام‌العمر بخش بسیار، بسیار مهمی از معادله است.

Here's another example. So it really just changes  

در اینجا یک مثال دیگر است. بنابراین واقعاً

the whole equation, you know? It changes the whole equation.  

کل معادله را تغییر می دهد، می دانید؟ کل معادله را تغییر می دهد.

Here, he's talking about corporate  income tax, and the problems with it,  

در اینجا، او در مورد مالیات بر درآمد شرکت ها و مشکلات مربوط به آن صحبت می کند،

and how changing the laws in the  US can change the whole equation.  

و اینکه چگونه تغییر قوانین در ایالات متحده می تواند کل معادله را تغییر دهد.

The whole complicated situation of companies  booking their profits into low-tax countries.  

کل وضعیت پیچیده شرکت‌هایی که سود خود را در کشورهایی با مالیات پایین رزرو می‌کنند.

Again, we're not working out a Math problem, we're  looking at a complicated issue and discussing how  

باز هم، ما یک مسئله ریاضی را حل نمی کنیم، ما به یک مسئله پیچیده نگاه می کنیم و در مورد اینکه چگونه

changing pieces can change the whole equation. So it really just changes the whole  

تغییر قطعات می تواند کل معادله را تغییر دهد، بحث می کنیم. بنابراین واقعاً کل معادله را تغییر می دهد

equation, you know? Here's another example. 

، می دانید؟ در اینجا یک مثال دیگر است.

It's only one piece of the whole equation. Just one piece of the whole equation.  

این تنها یک قطعه از کل معادله است. فقط یک قطعه از کل معادله.

Just one part of a bigger, complicated issue.  It's only one piece of the whole equation. 

فقط بخشی از یک موضوع بزرگتر و پیچیده. این تنها یک قطعه از کل معادله است.

Another example. It's because I’m seeing  

مثالی دیگر. به این دلیل است که

an equation and they're dealing with exponents and  that 30 percent that I didn't know is showing up. 

من معادله ای را می بینم و آنها با نماها سروکار دارند و آن 30 درصدی که نمی دانستم نشان داده می شود.

Here, Sal Khan is talking about Math. He's talking  about the student experience learning Math.  

در اینجا، سال خان در مورد ریاضی صحبت می کند. او درباره تجربه دانش‌آموزی در یادگیری ریاضی صحبت می‌کند.

There's an equation with exponents. There's about  30 percent of this level of math that he doesn't know,  

یک معادله با توان وجود دارد. حدود 30 درصد از این سطح ریاضی وجود دارد که او نمی داند،

doesn't understand, and that's what's on the test,  the part he doesn't know, so he starts to give up. 

نمی فهمد، و این همان چیزی است که در آزمون وجود دارد ،  بخشی که او نمی داند، بنابراین شروع به رها کردن می کند.

It's because I’m seeing an equation and  they're dealing with exponents and that 30 percent 

به این دلیل است که من معادله ای را می بینم و آنها با نماها سروکار دارند و آن 30 درصدی

that I didn't know is showing up. Our last example. 

که نمی دانستم نشان داده می شود. آخرین نمونه ما

So you see, your resume is  only part of the equation. 

بنابراین می بینید، رزومه شما فقط بخشی از معادله است.

Here, we're back to not talking about  Math, but talking about life. In this case,  

در اینجا، ما به صحبت کردن در مورد ریاضی بازگشته ایم ، بلکه درباره زندگی صحبت می کنیم. در این مورد

the issue of getting a job, a resume, is only  part of the equation. Other things matter,  

،   مسئله یافتن شغل، رزومه، تنها بخشی از معادله است. چیزهای دیگر مهم هستند، مثلاً

cover letter, how will you interview, what your  references have to say about you, for example. 

نامه پوششی، نحوه مصاحبه، آنچه که مراجعتان درباره شما می‌گویند.

So you see, your resume is  only part of the equation. 

بنابراین می بینید، رزومه شما فقط بخشی از معادله است.

Our next word has two pronunciations, as a  noun, CONDUCT, as a verb, conduct.

کلمه بعدی ما دو تلفظ دارد، به عنوان اسم، CONDUCT، به عنوان یک فعل، رفتار.

Now, conduct, the way that a person  behaves in a particular place or situation.  

حال، رفتار، روشی که یک فرد در یک مکان یا موقعیت خاص رفتار می‌کند.

Eating while teaching is not considered to be  professional conduct. As a verb, conduct, second  

خوردن در حین تدریس به عنوان یک رفتار حرفه ای در نظر گرفته نمی شود. به عنوان یک فعل، رفتار،

syllable stress now, to plan and do something.  I like the way the company conducts business.  

تاکید بر هجای دوم، برای برنامه ریزی و انجام کاری. من روشی را که شرکت انجام می دهد دوست دارم.

Let's look again up close and in slow motion. 

بیایید دوباره از نزدیک و در حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five examples. 

و حالا برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

And so we have given them the green  light to go and conduct research studies. 

و بنابراین ما به آنها چراغ سبز نشان دادیم که بروند و مطالعات تحقیقاتی را انجام دهند.

The green light, this means permission, a group of  people asked to do research on a particular topic,  

چراغ سبز، این به معنای اجازه است، گروهی از افراد درخواست کردند تا در مورد یک موضوع خاص تحقیق کنند،

and their bosses looked at the situation and  decided it was a good idea, gave them permission,  

و روسای آنها وضعیت را بررسی کردند و تصمیم گرفتند که این ایده خوبی است، به آنها اجازه

gave them the green light. If you use this  phrase, make sure you're using ‘the’ not ‘a’  

دادند،   به آنها چراغ سبز دادند. اگر از این عبارت استفاده می‌کنید ، مطمئن شوید که از «the» نه «a» استفاده می‌کنید

it's not 'a green light’ but to give the, the,  ‘the green light’. They got permission to conduct  

، بلکه از «چراغ سبز» استفاده می‌کنید، بلکه برای نشان دادن، «چراغ سبز» استفاده می‌کنید. آنها اجازه انجام

research, to plan, and do a research study. And so we have given them the green light to  

تحقیقات، برنامه ریزی و انجام یک مطالعه تحقیقاتی را دریافت کردند. و بنابراین ما به آنها چراغ سبز نشان دادیم که

go and conduct research studies. Here's another example. 

بروند و مطالعات تحقیقاتی انجام دهند. در اینجا یک مثال دیگر است.

We have to rethink the way we  conduct the public business. 

ما باید در نحوه انجام تجارت عمومی تجدید نظر کنیم.

Conduct the public business. The  way we plan and do public business. 

تجارت عمومی را انجام دهید. روشی که ما برای کسب و کار عمومی برنامه ریزی می کنیم و انجام می دهیم.

We have to rethink the way we  conduct the public business. 

ما باید در نحوه انجام تجارت عمومی تجدید نظر کنیم.

Here's another example. It's the words that you say,  

در اینجا یک مثال دیگر است. این کلماتی است که می گویید

the way that you conduct yourself. The way that you conduct yourself. The way you  

،   روشی که با خودتان رفتار می کنید. روشی که شما با خود رفتار می کنید. روشی که

do yourself, how you behave. Are you  positive, polite, do you show up to  

با خودتان انجام می دهید، چگونه رفتار می کنید. آیا مثبت، مؤدب هستید، آیا

work on time? Are you trustworthy? Are you  always joking? How do you conduct yourself? 

به موقع سر کار حاضر می شوید؟ آیا شما قابل اعتماد هستید؟ آیا همیشه شوخی می‌کنید؟ چگونه رفتار می کنید؟

It's the words that you say, the  way that you conduct yourself. 

این کلماتی است که می گویید، روشی که با خودتان رفتار می کنید.

Another example. You've held yourselves to a high code of conduct. 

مثالی دیگر. شما خود را به یک قانون رفتاری بالا نگه داشته اید.

A ‘code of conduct’ is a set of rules for how  to act. What is your code of conduct? For me,  

«آیین رفتار» مجموعه‌ای از قوانین برای نحوه عمل کردن است. کد رفتاری شما چیست؟ برای من

honesty is extremely important. I don't  want to lie or keep things from people. 

صداقت بسیار مهم است. من نمی‌خواهم دروغ بگویم یا چیزهایی را از مردم دور کنم.

You've held yourselves to a high code of conduct. Our last example. 

شما خود را به یک قانون رفتاری بالا نگه داشته اید. آخرین نمونه ما

But if they turn it over to student conduct,  then they will prosecute student conduct. 

اما اگر آن را به رفتار دانش‌آموزی بسپارند، آنگاه رفتار دانشجویی را تحت پیگرد قانونی قرار خواهند داد.

So if you enroll in an American university,  you might need to sign a student code of  

بنابراین اگر در یک دانشگاه آمریکایی ثبت‌نام می‌کنید، ممکن است لازم باشد کد رفتار دانشجویی را امضا کنید

conduct. It will state rules, expectations  on how you'll behave, like you won't cheat,  

. قوانین، انتظارات در مورد نحوه رفتار شما، مانند اینکه تقلب نمی کنید،

you won't drink alcohol on campus, this kind  of thing. The rules will vary by university.  

در محوطه دانشگاه الکل نمی نوشید، از این نوع چیزها بیان می کند. قوانین بسته به دانشگاه متفاوت خواهد بود.

Student conduct is an office that deals  with violations of the code of conduct.  

رفتار دانشجویی دفتری است که با نقض قوانین رفتاری سروکار دارد.

In this sample sentence, if someone cheats  in class, the professor might report that  

در این جمله نمونه، اگر شخصی در کلاس تقلب کند، ممکن است استاد آن را

to student conduct. But if they turn it over  to student conduct, then they will prosecute. 

به رفتار دانشجو گزارش دهد. اما اگر آن را به رفتار دانش‌آموزان بسپارند، پیگرد قانونی خواهند داشت.

Our last word today is CONCLUSION.  Conclusion. Keep that first syllable  

آخرین حرف امروز ما نتیجه گیری است. نتیجه. هجای اول را

really short. You don't need to try to put a  vowel in there. Con— con-- conclusion. A noun,  

بسیار کوتاه نگه دارید. لازم نیست سعی کنید یک واکه در آن قرار دهید. نتیجه - نتیجه - نتیجه. یک اسم

a final decision or judgment, or the last  part of something. After thinking about it,  

،   تصمیم یا قضاوت نهایی، یا آخرین قسمت چیزی. پس از فکر کردن،

we came to the conclusion that we shouldn't buy  the tickets. They're just too expensive. Let's  

به این نتیجه رسیدیم که نباید بلیط ها را بخریم. فقط خیلی گران هستند

look again up close and in slow motion.

بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five examples. 

و اکنون برای پنج مثال به Youglish می‌رویم.

So that brings us to your  conclusion, which I’m going to read. 

بنابراین ما را به نتیجه گیری شما می رساند، که من آن را می خوانم.

It looks like she's reading an article. The  conclusion is the last part of the article  

به نظر می رسد او در حال خواندن یک مقاله است. نتیجه‌گیری آخرین قسمت مقاله است

where you summarize what you've written, the  last thing you want the reader to think about. 

که در آن آنچه را که نوشته‌اید خلاصه می‌کنید، آخرین چیزی که می‌خواهید خواننده درباره آن فکر کند.

So that brings us to your  conclusion, which I’m going to read. 

بنابراین ما را به نتیجه گیری شما می رساند، که من آن را می خوانم.

Here's another example. That argument gives a wrong conclusion. 

در اینجا یک مثال دیگر است. آن استدلال نتیجه گیری اشتباهی می دهد.

Gives the wrong conclusion. This argument leads  you to the wrong decision, the wrong judgment. 

نتیجه گیری اشتباه می کند. این استدلال شما را به تصمیم اشتباه، قضاوت اشتباه هدایت می‌کند.

That argument gives a wrong conclusion. Here's another example. 

آن استدلال نتیجه گیری اشتباهی می دهد. در اینجا یک مثال دیگر است.

So the final conclusion is an optimistic one. The final conclusion. This is a little  

بنابراین نتیجه گیری نهایی یک نتیجه خوش بینانه است. نتیجه گیری نهایی. این کمی

redundant. There's usually just one  conclusion, and it's the final decision. 

زائد است. معمولاً فقط یک نتیجه گیری وجود دارد و آن تصمیم نهایی است.

So the final conclusion is an optimistic one. Another example. 

بنابراین نتیجه گیری نهایی یک نتیجه خوش بینانه است. مثالی دیگر.

You know, you're trying to, to  work towards, towards a conclusion. 

می دانید، شما سعی می کنید ، به سمت یک نتیجه گیری کار کنید.

Work towards a conclusion. You want a  final decision or judgment to be made. 

برای نتیجه گیری کار کنید شما می خواهید تصمیم یا قضاوت نهایی گرفته شود.

You're trying to, to work  towards, towards a conclusion. 

شما در حال تلاش برای رسیدن به یک نتیجه هستید.

Our last example. Alexander didn't reach that conclusion at all. 

آخرین نمونه ما اسکندر اصلا به این نتیجه نرسید.

Didn't reach that conclusion. They're talking  about a decision. This person, Alexander,  

به این نتیجه نرسید آنها درباره یک تصمیم صحبت می کنند. این شخص، الکساندر،

had different ideas. Reached a different  decision than someone else, or a decision  

نظرات متفاوتی داشت. به تصمیمی متفاوت از شخص دیگری، یا

that was different from what was expected. Alexander didn't reach that conclusion at all. 

تصمیمی متفاوت با آنچه مورد انتظار بود، رسید. اسکندر اصلا به این نتیجه نرسید.

And now for the conclusion of this video. Seeing  all the real life examples can really help you  

و حالا برای نتیجه گیری از این ویدئو. دیدن همه نمونه‌های زندگی واقعی واقعاً می‌تواند به شما کمک کند تا

understand how to use these words, can't it? I  have a challenge for you now. Make up a sentence  

بفهمید چگونه از این کلمات استفاده کنید، اینطور نیست؟ اکنون یک چالش برای شما دارم.

with one of these words, make a short video of  your sentence, and post it to social media. Tag me  

با یکی از این کلمات یک جمله بسازید، یک ویدیوی کوتاه از جمله خود بسازید و آن را در رسانه های اجتماعی ارسال کنید. من را تگ کنید

and use the hashtag: #rachelsenglish30daychallenge Don't be shy. You can do this. I’ve loved seeing  

و از هشتگ استفاده کنید: #rachelsenglish30daychallenge خجالتی نباشید. شما می توانید این کار را انجام دهید. من دوست داشتم

what you've posted so far. Our next  video comes out tomorrow at 10 AM,  

آنچه را که تاکنون پست کرده‌اید ببینم. ویدیوی بعدی ما فردا ساعت 10 صبح به

Philadelphia time. Come on back to learn  three more vocabulary words. In the meantime,  

وقت فیلادلفیا منتشر می‌شود. برای یادگیری سه کلمه واژگان دیگر بازگردید. در ضمن،

keep your studies going with this video, and check  out my online courses at Rachel's English Academy.  

با این ویدیو به مطالعات خود ادامه دهید و دوره‌های آنلاین من در آکادمی انگلیسی راشل را بررسی کنید.

You'll become a more confident English  speaker. And please do remember to subscribe.  

شما به انگلیسی سخنگو با اعتماد به نفس بیشتری تبدیل خواهید شد . و لطفا به یاد داشته باشید که مشترک شوید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.