LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS | DAY 9

It's day 9 in our 30 Day Vocabulary Challenge.  We're starting 2021 by learning 105 new words from  

این روز نهم در چالش 30 روزه واژگان ما است. ما سال 2021 را با یادگیری 105 کلمه جدید

the academic word list, words you'll want to know  if you're preparing for the IELTS or TOEFL exam,  

از لیست لغات آکادمیک شروع می کنیم، کلماتی که می خواهید بدانید اگر برای امتحان آیلتس یا تافل آماده می شوید

but also if you read or watch the news in  English or have conversations with native  

،   همچنین اگر اخبار را به انگلیسی می خوانید یا تماشا می کنید یا با آنها گفتگو می کنید.

speakers. In other words, these are useful words  that will come through for you once you really  

سخنرانان بومی. به عبارت دیگر، این‌ها کلمات مفیدی هستند که وقتی واقعاً نحوه استفاده از آن‌ها را فهمیدید، برای شما ظاهر می‌شوند

understand how to use them. You're learning four  new words today with tons of real life examples.  

. امروز با هزاران مثال از زندگی واقعی، چهار کلمه جدید یاد می‌گیرید.

So grab your friends, have them  join you in this challenge, and  

پس دوستان خود را بگیرید، از آنها بخواهید در این چالش به شما بپیوندند، و

let's do this! When you learn a new word, make  up your own sentence, record yourself in a video  

بیایید این کار را انجام دهیم! وقتی یک کلمه جدید یاد می گیرید، جمله خودتان را بسازید، خودتان را در یک ویدیو ضبط کنید   با

saying that sentence, and post to social media  using the hashtag #rachelsenglish30daychallenge

گفتن آن جمله، و با استفاده از هشتگ #rachelsenglish30daychallenge در رسانه های اجتماعی پست کنید

And as always, if you like this video, or you  learned something new, please like and subscribe  

و مثل همیشه، اگر این ویدیو را دوست دارید یا چیز جدیدی یاد گرفتید، لطفاً لایک کنید. و

with notifications. It means a lot.  

با اعلان‌ها مشترک شوید. معنی زیادی دارد.

Don't forget, there's a download to go with this video, 

فراموش نکنید، یک بارگیری برای این ویدیو وجود دارد

a list of all the words with  definitions and sample sentences,  

، فهرستی از همه کلمات همراه با تعاریف و جملات نمونه،

as well as quizzes to make sure you're  really getting and remembering these words.  

و همچنین آزمون‌هایی برای اطمینان از اینکه واقعاً این کلمات را می‌شناسید و به خاطر می‌آورید.

You can get that download by following this  link or the link in the video description.

می‌توانید با دنبال کردن این پیوند یا پیوند موجود در توضیحات ویدیو، آن دانلود را دریافت کنید.

Our first word today is the word FORMULA.  

اولین کلمه امروز ما کلمه FORMULA است.

Formula. When AW as in law is followed by R,  like in a stressed syllable here, it's not a pure  

فرمول. وقتی AW در قانون با R دنبال می‌شود، مانند یک هجای تاکیدی در اینجا، یک

AW vowel. It's not faw— formula, but it's faw--  fawr-- fawr-- so the lips round a little bit more,  

مصوت AW خالص نیست. این فرمول faw نیست، اما faw است-- fawr--fawr-- بنابراین لب‌ها کمی بیشتر گرد می‌شوند،

and the tongue shifts back a little bit more  than for a pure AW, fawr—formula. It's a noun,  

و زبان کمی بیشتر از یک فرمول AW خالص، fawr، به عقب می‌چرخد. این یک اسم است،

it means a plan or method for doing making, or  achieving something. His investment strategy  

به معنای نقشه یا روشی برای انجام ساختن، یا دستیابی به چیزی است. استراتژی سرمایه گذاری او

is based on a simple formula. Let's  look again up close and in slow motion.

بر اساس یک فرمول ساده است. بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

Yeah, so Netflix, you know they have a  formula and it seems to work for them.

بله، پس نتفلیکس، می دانید که آنها یک فرمول دارند و به نظر می رسد برای آنها کار می کند.

Netflix has a formula. They have a  certain way of creating shows and movies.

نتفلیکس فرمولی دارد. آنها روش خاصی برای ایجاد نمایش و فیلم دارند.

Yeah, so Netflix, you know they have a  formula and it seems to work for them.

بله، پس نتفلیکس، می دانید که آنها یک فرمول دارند و به نظر می رسد برای آنها کار می کند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

We're going to talk about a  formula for procrastination.

ما در مورد یک فرمول برای اهمال کاری صحبت خواهیم کرد.

A formula for procrastination. Procrastination  is putting something off that you should do,  

فرمولی برای اهمال کاری به تعویق انداختن کاری به تعویق انداختن کاری است که باید انجام دهید،

like waiting until the very last  night to study for a big exam.  

مانند انتظار تا آخرین شب برای مطالعه برای یک امتحان بزرگ.

A formula for procrastination,  a method for procrastination,  

فرمولی برای به تعویق انداختن کار ، روشی برای به تعویق انداختن کار،

different ways to distract yourself so that  you don't do what you really should do.

روش‌های مختلف برای پرت کردن حواس به طوری که کاری را که واقعاً باید انجام دهید، انجام ندهید.

We're going to talk about a  formula for procrastination.

ما در مورد یک فرمول برای اهمال کاری صحبت خواهیم کرد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

And there's no one formula.

و هیچ فرمولی وجود ندارد.

There's no one formula.  There's no one way to do it.  

هیچ فرمولی وجود ندارد هیچ راهی برای انجام آن وجود ندارد.

Many different methods or approaches  or ways of doing it would work.

بسیاری از روش‌ها یا رویکردها یا روش‌های انجام آن کارساز هستند.

And there's no one formula.

و هیچ فرمولی وجود ندارد.

Another example.

مثالی دیگر.

And that's sort of the magic formula.

و این نوعی فرمول جادویی است.

The magic formula. The way of doing  something that works really well.

فرمول جادویی روش انجام کاری که واقعاً خوب کار می کند.

And that's sort of the magic formula.

و این نوعی فرمول جادویی است.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

My formula was to just be creative.

فرمول من این بود که فقط خلاق باشم.

My formula was just to be creative.  

فرمول من فقط خلاق بودن بود.

My way of doing things, my method  was to let creativity guide me.

روش من برای انجام کارها، روش من این بود که اجازه دادم خلاقیت مرا راهنمایی کند.

My formula was to just be creative.

فرمول من این بود که فقط خلاق باشم.

The next word is THEORY. This is one of those  words that can be two syllables or three. Theory  

کلمه بعدی تئوری است. این یکی از آن کلماتی است که می تواند دو هجا یا سه هجا باشد. تئوری

or theory. The two syllable pronunciation  is more common, and it's what I’ll do.  

یا نظریه. تلفظ دو هجای رایج‌تر است، و این کاری است که من انجام خواهم داد.

It's a noun, an idea or set of ideas  that's intended to explain facts or events.  

این یک اسم، ایده یا مجموعه ای از ایده ها است که برای توضیح حقایق یا رویدادها در نظر گرفته شده است.

An idea that's possibly true, but not known  or proven to be true. I’ve been reading  

ایده ای که احتمالاً درست است، اما شناخته نشده است یا درستی آن ثابت نشده است. من در حال خواندن

Darwin’s theories of evolution. Let's look at the  pronunciation up close and in slow motion again.  

نظریه‌های تکامل داروین هستم. بیایید دوباره تلفظ را از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

IH as in sit is not pure  here. The R does change it.  

IH as in sit اینجا خالص نیست . R آن را تغییر می دهد.

It changes into a sound more like EE as in she, so  it's not ih-- thih-- theory, but EE, thee— theory.

مانند او به صدایی شبیه EE تبدیل می‌شود، بنابراین نظریه ih--thih-- نیست، بلکه EE, thee- نظریه است.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

My theory is Venice is sinking,  in part because it just was not  

نظریه من این است که ونیز در حال غرق شدن است، تا حدی به این دلیل

constructed to hold all those crowds all day long.

که برای نگه داشتن آن همه جمعیت در تمام طول روز ساخته نشده است.

My theory, my guess is, I think this is  true, but I haven't proven it to be true.

تئوری من، حدس من این است که فکر می‌کنم این درست است، اما درستی آن را ثابت نکرده‌ام.

My theory is Venice is sinking,  in part because it just was not  

نظریه من این است که ونیز در حال غرق شدن است، تا حدی به این دلیل

constructed to hold all those crowds all day long.

که برای نگه داشتن آن همه جمعیت در تمام طول روز ساخته نشده است.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

Do you have a theory on why that is?

آیا شما نظریه ای در مورد چرایی آن دارید؟

Do you have a theory, a guess as  to why this thing is happening?  

آیا نظریه ای دارید، حدس می زنید که چرا این اتفاق می افتد؟

Is it something you can try to explain?

آیا چیزی است که می توانید سعی کنید توضیح دهید؟

Do you have a theory on why that is?

آیا شما نظریه ای در مورد چرایی آن دارید؟

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

We really don't know how the universe began even  though we have theory-- or what's before it.

ما واقعاً نمی‌دانیم که جهان چگونه آغاز شده است، حتی با وجود اینکه نظریه‌ای داریم - یا قبل از آن چه چیزی وجود دارد.

We have a theory, but we really  don't know. It's our idea  

ما یک نظریه داریم، اما واقعاً نمی‌دانیم. این ایده ما

based on what we know, but it's not proven.

بر اساس آنچه می دانیم است، اما ثابت نشده است.

We really don't know how the universe began even  though we have theory-- or what's before it.

ما واقعاً نمی‌دانیم که جهان چگونه آغاز شده است، حتی با وجود اینکه نظریه‌ای داریم - یا قبل از آن چه چیزی وجود دارد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So there again, it's true in theory, and it's true  for some women, but for many, many it's not.

بنابراین، دوباره، در تئوری درست است، و برای برخی از زنان درست است، اما برای بسیاری، بسیاری، اینطور نیست.

When something is true in theory, this means the  idea makes sense and things should work like that,  

وقتی چیزی از نظر تئوری درست باشد، این بدان معناست که ایده معنا پیدا می‌کند و همه چیز باید اینطور کار کند،

but in real life, it might not. For example,  in theory, you should do better on a test if  

اما در زندگی واقعی ممکن است اینطور نباشد. برای مثال، در تئوری، اگر بیشتر مطالعه کنید، باید در آزمون بهتر عمل

you study more, but if you're really  nervous, you might actually do worse.

کنید، اما اگر واقعاً عصبی هستید، ممکن است در واقع بدتر از این کار کنید.

So there again, it's true in theory, and it's  true for some women, but for many, many it's not.

بنابراین، دوباره، از نظر تئوری درست است، و برای برخی از زنان صادق است، اما برای بسیاری، بسیاری، اینطور نیست.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

Because his theory was, you cannot have a great  city without a great public school system.

از آنجا که نظریه او این بود که شما نمی توانید یک شهر بزرگ بدون یک سیستم عالی مدرسه دولتی داشته باشید.

This was his theory, this is what he thought  about cities and schools without having set up a  

این نظریه او بود، این همان چیزی است که او درباره شهرها و مدارس فکر می‌کرد بدون اینکه

city with a great school system. He hadn't proven  it, but it was his idea about how things worked.

شهری با سیستم آموزشی عالی راه‌اندازی کند. او آن را ثابت نکرده بود، اما این ایده او در مورد چگونگی کار کردن بود.

Because his theory was you cannot have a great  city without a great public school system.

زیرا نظریه او این بود که شما نمی توانید یک شهر عالی بدون یک سیستم عالی مدرسه دولتی داشته باشید.

Our next word is INTERPRET. It's a little tricky  with those two R's, isn't it? Inter-- that's the  

کلمه بعدی ما INTERPRET است. با آن دو R کمی مشکل است، اینطور نیست؟ Inter-- این

UR vowel R combination, inter-- pret. Then a  quick P, tongue stays in position for the R,  

ترکیب  UR واکه R است، تفسیر-- تفسیر. سپس یک P سریع، زبان در موقعیت R،

before the final syllable. Interpret. It's a verb,  it means to explain the meaning of something,  

قبل از هجای آخر باقی می‌ماند. تفسیر. این یک فعل است، به معنای توضیح دادن معنای چیزی،

to understand in a certain way, or  to translate. The team is trying to  

فهمیدن به روشی خاص یا ترجمه کردن است. این تیم تلاش می‌کند

interpret results from their study. Let's  look again up close and in slow motion.

نتایج حاصل از مطالعه خود را تفسیر کند. بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

And normally, we interpret these  physical changes as anxiety.

و به طور معمول، ما این تغییرات فیزیکی را به عنوان اضطراب تفسیر می کنیم.

We explain the physical changes by saying these  people were anxious and that's why it happened.

ما تغییرات فیزیکی را با گفتن اینکه این افراد مضطرب بودند توضیح می‌دهیم و به همین دلیل این اتفاق افتاد.

And normally, we interpret these  physical changes as anxiety.

و به طور معمول، ما این تغییرات فیزیکی را به عنوان اضطراب تفسیر می کنیم.

Another example.

مثالی دیگر.

And the the way that I interpret  what's going on is a couple of things.

و نحوه تفسیر من از آنچه اتفاق می افتد چند چیز است.

The way that I explain this, we have a  situation, I have ideas about why it's this way.

آنطور که من این را توضیح می دهم، یک وضعیت داریم، من ایده هایی در مورد اینکه چرا اینطور است دارم.

And the the way that I interpret  what's going on is a couple of things.

و نحوه تفسیر من از آنچه اتفاق می افتد چند چیز است.

Let's go on to our next example.

بیایید به مثال بعدی خود برویم.

Now, there's many ways to interpret  this and I have to be careful here.

اکنون، راه‌های زیادی برای تفسیر این موضوع وجود دارد و من باید در اینجا مراقب باشم.

There are many ways to interpret this. Many  different ways this can be explained. For example,  

راه های زیادی برای تفسیر این موضوع وجود دارد. به روش‌های مختلف می‌توان این را توضیح داد. به عنوان مثال

the baby is crying because he's  too tired, because he ate too much,  

، کودک گریه می‌کند چون خیلی خسته است، چون زیاد خورده است،

because he's hungry, because  he's hot, because he's too cold.  

گرسنه است، گرم است، زیرا خیلی سرد است.

There are many different explanations, many  ways to interpret why the baby is crying.

توضیحات مختلفی وجود دارد، راه‌های زیادی برای تفسیر چرایی گریه نوزاد وجود دارد.

Now, there's many ways to interpret  this and I have to be careful here.

اکنون، راه‌های زیادی برای تفسیر این موضوع وجود دارد و من باید در اینجا مراقب باشم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

But I’ll let you interpret that however you want.

اما من به شما اجازه می دهم که آن را هر طور که می خواهید تفسیر کنید.

You interpret it, you decide what it means,  or how it came to be, you explain it.

شما آن را تفسیر می‌کنید، شما تصمیم می‌گیرید که چه معنایی دارد، یا چگونه به وجود آمده است، آن را توضیح می‌دهید.

But I’ll let you interpret that however you want.

اما من به شما اجازه می دهم که آن را هر طور که می خواهید تفسیر کنید.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

So that led us to an assessment so trying  to interpret, well, why did this happen?

بنابراین این ما را به ارزیابی سوق داد که سعی می‌کنیم تفسیر کنیم، خوب، چرا این اتفاق افتاد؟

Trying to understand and  explain why this happened.

تلاش برای درک و توضیح دلیل این اتفاق.

So that led us to an assessment so trying  to interpret, well, why did this happen?

بنابراین این ما را به ارزیابی سوق داد که سعی می‌کنیم تفسیر کنیم، خوب، چرا این اتفاق افتاد؟

Our last word today is DEFINE. It's a verb,  it means to explain the meaning of a word or  

آخرین حرف ما امروز تعریف است. این یک فعل است، به معنای توضیح دادن معنای یک کلمه یا

a phrase, or to show or describe clearly and  completely. I go to learnersdictionary.com to  

یک عبارت، یا نشان دادن یا توصیف واضح و کامل است. من به Learnersdictionary.com می روم تا

define difficult terms. Let's look  again up close and in slow motion.

اصطلاحات دشوار را تعریف کنم. بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

Once we define the problem,  we can prevent that death.

وقتی مشکل را تعریف کردیم، می‌توانیم از آن مرگ جلوگیری کنیم. قبل از اینکه بتوانید مشکل را شروع کنید،

You have to define the problem  to really understand what it is,  

باید مشکل را تعریف کنید تا واقعاً بفهمید که چیست،

to be able to describe it fully and clearly,  before you can start to solve the problem.

تا بتوانید آن را به طور کامل و واضح توصیف کنید .

Once we define the problem,  we can prevent that death.

وقتی مشکل را تعریف کردیم، می‌توانیم از آن مرگ جلوگیری کنیم.

Another example.

مثالی دیگر.

We use technology to define ourselves,  

ما از فناوری برای تعریف خودمان استفاده می‌کنیم،

by sharing our thoughts and  feelings even as we're having them.

با به اشتراک گذاشتن افکار و احساساتمان حتی زمانی که آنها را داریم.

We define ourselves. We explain  the meaning of ourselves,  

ما خودمان را تعریف می کنیم. ما معنای خودمان را توضیح

we show who we are by what  we post on social media.

می‌دهیم، با آنچه در رسانه‌های اجتماعی پست می‌کنیم نشان می‌دهیم که چه کسی هستیم.

We use technology to define ourselves,  

ما از فناوری برای تعریف خودمان استفاده می‌کنیم،

by sharing our thoughts and  feelings even as we're having them.

با به اشتراک گذاشتن افکار و احساساتمان حتی زمانی که آنها را داریم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

But I’m here to define a little  bit more about what Chemistry is.

اما من اینجا هستم تا کمی بیشتر درباره شیمی تعریف کنم.

Define more about what Chemistry is. Describe  clearly and completely what is chemistry.

در مورد شیمی بیشتر تعریف کنید. به طور واضح و کامل توضیح دهید که شیمی چیست.

But I’m here to define a little  bit more about what Chemistry is.

اما من اینجا هستم تا کمی بیشتر درباره شیمی تعریف کنم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

How do you define yourself?

خودت را چگونه تعریف می کنی؟

How do you define yourself? Do  you define yourself by your work,  

خودت را چگونه تعریف می کنی؟ آیا خودتان را با کار

your relationships, your hobbies, your  passion. How do you describe yourself?

، روابطتان، سرگرمی‌ها، علاقه‌تان تعریف می‌کنید ؟ خودتان را چگونه توصیف می کنید؟

How do you define yourself?

خودت را چگونه تعریف می کنی؟

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

Patiently is being patient, and you know you can't  define a word by a word so I had to look it up.

صبور بودن یعنی صبور بودن، و شما می دانید که نمی توانید یک کلمه را با یک کلمه تعریف کنید، بنابراین مجبور شدم آن را جستجو کنم.

You can't define a word by a word. That means you  can't explain the meaning of a word by using that  

شما نمی توانید یک کلمه را با یک کلمه تعریف کنید. این بدان معناست که نمی‌توانید با استفاده از همان کلمه در توضیح، معنای یک کلمه

same word in the explanation. For example,  you can't say an ant is a little brown ant.  

را توضیح دهید. برای مثال ،  نمی‌توانید بگویید مورچه یک مورچه قهوه‌ای کوچک است.

You have to say something like an ant is a little  brown insect. You can't explain something using  

شما باید چیزی بگویید که مورچه یک حشره قهوه ای کوچک است. شما نمی توانید چیزی را با استفاده

that same thing to explain it. You have to  use other words, other things to define it.

از همان چیزی برای توضیح آن توضیح دهید. شما باید از کلمات دیگر، چیزهای دیگر برای تعریف آن استفاده کنید.

Patiently is being patient, and you know you can't  define a word by a word so I had to look it up.

صبور بودن یعنی صبور بودن، و شما می دانید که نمی توانید یک کلمه را با یک کلمه تعریف کنید، بنابراین مجبور شدم آن را جستجو کنم.

Seeing their real-life examples can really  help you understand how to use these words,  

دیدن مثال‌های واقعی آن‌ها واقعاً می‌تواند به شما کمک کند که چگونه از این کلمات استفاده کنید،

can't it? I have a challenge for you now.  Make up a sentence with one of these words,  

اینطور نیست؟ الان یه چالش برات دارم با یکی از این کلمات جمله بسازید،

and post it to social media, tag me, and use  the hashtag #rachelsenglish30daychallenge

و آن را در شبکه های اجتماعی پست کنید، مرا تگ کنید و از هشتگ #rachelsenglish30daychallenge

Don't be shy, you can do this. Our next video  comes out tomorrow at 10AM Philadelphia time, come  

خجالتی نباشید، استفاده کنید، می توانید این کار را انجام دهید. ویدیوی بعدی ما فردا ساعت 10 صبح به وقت فیلادلفیا منتشر می‌شود

back to learn four more vocabulary words. In the  meantime, keep your studies going with this video,  

، برای یادگیری چهار لغت دیگر بازگردید. در همین حین، با این ویدیو به مطالعات خود ادامه دهید

and check out my online courses  at rachelsenglishacademy.com  

و دوره‌های آنلاین من را در rachelsenglishacademy.com بررسی کنید

You'll become a more confident English  speaker. And please do remember to subscribe.  

شما انگلیسی‌زبان با اعتماد به‌نفس‌تری خواهید بود . و لطفا به یاد داشته باشید که مشترک شوید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.