Improve ENGLISH Speaking SKILLS Everyday (Questions in English) English Conversation Practice

hi there everyone this is tangerin  TV and today we're asking a fun

سلام به همه، این تلویزیون نارنگی است و امروز ما یک سوال جالب می‌پرسیم

question what's the strangest thing you've ever  seen we're going to chat with some students and

عجیب‌ترین چیزی که تا به حال دیده‌اید چیست، می‌خواهیم با برخی از دانش‌آموزان و

teachers here at this English Institute  to hear their wildest stories let's see  

معلمان اینجا در این موسسه انگلیسی گپ بزنیم تا عجیب‌ترین داستان‌های آنها را بشنویم، ببینیم

what they have to say hey do you have a  minute to answer a question for tangerine

آنها چه هستند. باید بگویم سلام آیا یک دقیقه فرصت دارید به یک سوال برای تلویزیون نارنگی پاسخ دهید

TV hello tangerin TV oh sure what's the

سلام نارنگی تلویزیون اوه مطمئن باشید

question all right thank you what's  the strangest thing you've ever

سوال چیست بسیار خوب ممنون عجیب ترین چیزی که دارید چیست؟ تا به حال

seen a oh that's a tough one but I  think I've got a story yeah let me

یک آه که خیلی سخت است دیده ام، اما فکر می کنم داستانی دارم، بله اجازه دهید به

remember so one day I was walking in the  park near my house right it was a normal  

یاد بیاورم، بنابراین یک روز داشتم در پارک نزدیک خانه ام قدم می زدم، یک

day son and calm but then out of nowhere  I see this guy dressed in a full dinosaur  

روز عادی و آرام بود، اما بعد از هیچ کجا این را دیدم. مردی با لباس کامل دایناسور

costume like a big inflatable one just casually  jogging through the park at first I thought  

مثل یک لباس بادی بزرگ فقط به طور معمولی  در حال دویدن در پارک در ابتدا فکر کردم

it was some kind of prank but the guy was  serious he was really working out running

این نوعی شوخی است اما آن مرد جدی بود، او واقعاً در حال تمرین دویدن بود،

laps he even had a water bottle sticking  out of the costume which made it even

حتی یک بطری آب از لباس بیرون زده بود که آن را حتی

weirder and the strangest no one around  seemed to care people were walking their

عجیب‌تر می‌کرد و عجیب‌ترین چیزی که به نظر می‌رسید هیچ‌کس در اطراف به آن اهمیت نمی‌داد که مردم

dogs having picnics and acting like it was  totally normal to see a dinosaur running

سگ‌هایشان را برای پیک‌نیک پیاده‌روی می‌کردند و طوری رفتار می‌کردند که دیدن آن کاملاً عادی است. دایناسوری که

by I stood there for a good 10 minutes  just trying to figure out what was going

از کنارش می دوید، من به مدت 10 دقیقه آنجا ایستادم فقط سعی کردم بفهمم چه اتفاقی دارد می

on I never found out why why he was dressed  like that but I guess it's something I'll never

افتد، هرگز نفهمیدم چرا او اینطور لباس پوشیده است، اما حدس می زنم این چیزی است که هرگز

forget a joking dinosaur definitely strange  thanks for sharing let's see who else we can

فراموش نخواهم کرد دایناسور شوخی قطعاً عجیب است ممنون که به اشتراک گذاشتید، بیایید ببینیم چه کسی دیگری را می توانیم

find excuse me do you have a moment  to answer a question for tangerin

پیدا کنیم ببخشید آیا شما یک لحظه فرصت دارید به یک سؤال برای تلویزیون نارنگی پاسخ دهید

TV sure why not I love your  program seriously what's the

مطمئن باشید چرا برنامه شما را جدی دوست ندارم

question thank you very much all right what's  the strangest thing you've ever seen I've got  

سؤال چیست بسیار متشکرم خیلی خب، عجیب‌ترین چیزی که تا به حال دیده‌اید چیست،

one it happened just last year I was at a  wedding you know a fancy one with a lot of

یکی از آن‌ها همین سال گذشته اتفاق افتاد، من در یک عروسی بودم، شما می‌شناسید که یک عروسی شیک با

people everything was going smoothly the  C was beautiful the bride and groom were

افراد زیادی وجود دارد. به آرامی پیش می رفت. C زیبا بود، عروس و داماد

happy and we were all waiting for the reception  to start suddenly out of nowhere a woman showed  

خوشحال بودند و ما همه منتظر بودیم تا پذیرایی شروع شود ناگهان از ناکجاآباد زنی

up she stood in the middle of the church  and shouted loudly don't get married

ظاهر شد   او وسط کلیسا ایستاد و با صدای بلند فریاد زد ازدواج نکن

Brian we were all stunned we were there  looking in silence at this woman it was

برایان ما بودیم. ما همه مات و مبهوت آنجا بودیم در سکوت به این زن نگاه می‌کردیم.

crazy she looked very desperate and was  crying and you know what's the worst of

all she was holding a baby in her arms  the man who was getting married was my

تمام بچه ای را در آغوش گرفته بود مردی که داشت ازدواج می کرد دوست من بود

friend and he stood there silent without saying a  single word and his future wife was there next to  

و او ساکت و بدون حرف ایستاده بود و همسر آینده اش کنارش بود.

him I saw her eyes and she was about to cry I  think she wanted to run away and I don't blame  

می‌خواست فرار کند و من او را سرزنش نمی‌کنم،

her but before something happens she took a good  look at the groom and said sorry I got the wrong

اما قبل از اینکه اتفاقی بیفتد، نگاه خوبی به داماد انداخت و گفت: متاسفم که عروسی اشتباهی برگزار کردم،

wedding can you believe it that was  the craziest thing I've ever seen in my

باورتان می‌شود این دیوانه‌ترین چیزی بود که من داشتم. تا حالا تو زندگیم دیدم

life after that the girl left and they continued  with the wedding now they are married of

بعد از اینکه دختر رفت و اونا به عروسی ادامه دادند الان که ازدواج کردن

course but I think it's an anecdote  that they will never forget a crazy

experience wow that is a crazy story  thank you very much have a great

day you're welcome you made me  remember a very funny moment I'm

خوش اومدی باعث شدی یه لحظه خیلی خنده دار رو به یاد بیارم

sorry I know all right let's keep asking this

متاسفم میدونم خیلی خب بیایید به این سوال ادامه بدیم

question hello excuse me can I ask you  an interesting question this is tangerin

سلام ببخشید میتونم از شما بپرسم یک سوال جالب این است

TV hello sure why not I would love to answer your

تلویزیون نارنگی سلام حتما چرا نه، دوست دارم به سوال شما پاسخ دهم،

question thank you all right what's  the strangest thing you've ever

خیلی ممنون، عجیب‌ترین چیزی که تا به حال

seen I've got a good one so this happened when I  was in high school it was after hours like around  

دیده‌اید چیست. تا

900 p.m. I stayed late because I was part of  the theater club and we were rehearsing uh for a

دیر وقت ماندم چون عضوی از باشگاه تئاتر بودم و داشتیم برای نمایشی تمرین می‌کردیم که

play everyone had already left and I  was waiting for my dad to pick me up

همه قبلاً آن را ترک کرده بودند و من منتظر بودم تا پدرم مرا بیاورد.

anyway I was walking through the  hallways by myself and it was that quiet  

nobody there suddenly I saw something  move at the end of the hole at first I  

ناگهان دیدم چیزی در انتهای سوراخ حرکت می کند، ابتدا

thought it was one of the janitors but  when I got closer I realized it wasn't  

فکر کردم یکی از سرایداران است اما وقتی نزدیکتر شدم متوجه شدم

the person at all it looked like a  white shadow kind of floating I'm  

اصلاً آن شخص نبود، مثل یک سایه سفید به نظر می‌رسید که شناور است،

not even kidding it was like a transparent  figure just hovering near one of the class

حتی شوخی هم نمی‌کنم، مثل یک شکل شفاف بود که نزدیک یکی از کلاس‌ها معلق بود

classrooms bro my heart was pounding  but I couldn't move I was I was frozen  

برادر قلبم داشت می‌تپید، اما نمی‌توانستم تکان بخورم. در جای خود یخ زده بود،

in place then the shadow just drifted  through the closed door and disappeared

سپس سایه از در بسته عبور کرد و از داخل ناپدید شد، وقتی به دوستانم گفتم

inside I freaked out and ran outside as fast  as I could when I told my friends the next day  

وحشت کردم و با سرعت هر چه تمامتر به بیرون دویدم. روز بعد

they didn't believe me but I swear I saw it and  the weirdest part the classroom used to be an old  

باور نکردند اما قسم می خورم که آن را دیدم و عجیب ترین قسمت کلاس قبلاً یک انبار قدیمی بود

storage room and people said it was hounded  to this day I don't know what I saw but I'll  

و مردم می گفتند تا به امروز شکار شده است. نمی دانم چه دیدم اما

never forget it a ghost in your school man that's  terrifying I could have sprinted out of there too

هرگز فراموش نمی کنم. این یک شبح در مرد مدرسه شما وحشتناک است. من هم می توانستم با سرعت از آنجا بیرون بیایم،

thanks for sharing definitely  one of the creepiest stories I've

متشکرم که قطعاً یکی از وحشتناک ترین داستان هایی که

heard hey we're asking people today  what's the strangest thing you've  

شنیده ام امروز از مردم می پرسید عجیب ترین چیزی که تا به

ever seen got a story hello oh yeah I've  got one for you this happened last summer

حال دیده اید چیست، یک داستان دریافت کردم سلام، بله، من برای شما یکی دارم این اتفاق تابستان گذشته رخ داد،

I was hanging out with my  friends at this park just  

من با دوستانم در این پارک وقت می گذراندم و فقط

chilling and talking suddenly we heard this loud

در حال استراحت بودم و صحبت می کردم ناگهان شنیدیم این تصادف با صدای بلند

crash we turned around and there was this  guy on the motor cycle spinning down the

چرخید و این مرد روی موتور سیکلت بود که در خیابان می چرخید و

street he had collided with a car that had pulled  out too quickly the bike hit the side of the car

با ماشینی برخورد کرد که خیلی سریع بیرون آمده بود دوچرخه با ماشین برخورد کرد. طرف ماشین

and the dude on the motorcycle went flying through  the air I mean it was like something out of a

و یارو موتورسیکلت در هوا پرواز کردند، منظورم این است که مثل چیزی از یک

movie we thought that guy is the for but  get this he lands on the ground rolls a few  

فیلم بود که فکر می‌کردیم آن مرد مناسب است، اما این را دریافت کنید که او چند بار روی زمین می‌چرخد

times and then just stands up like nothing  happened everyone around was freaking out

و بعد مثل آن می‌ایستد. هیچ اتفاقی نیفتاده بود همه دور و برش ترسیدند،

but the guy just brushed the dirt off his clothes  walked over to his motorcycle picked it up and  

اما مرد فقط خاک را از روی لباسش پاک کرد، به سمت موتورسیکلتش رفت و آن را

R off like it was not big deal I couldn't  believe it it was like he had superpowers  

برداشت و    مثل اینکه چیز مهمی نبود من نمی‌توانم باور کن مثل این بود که او قدرت‌های فوق‌العاده داشت

or something no helmet no gear just straight up  got back on the bike and left it was crazy bro

یا چیزی که بدون کلاه ایمنی بود و دنده‌ای نداشت فقط مستقیماً سوار دوچرخه شد و آن را ترک کرد برادر دیوانه‌کننده بود

that sounds like a superhero moment or  something that D didn't even check for

که شبیه یک لحظه ابرقهرمانی به نظر می‌رسد یا چیزی که D حتی جراحاتش را بررسی نکرد

injuries nope not a scratch I still don't  understand how he just walked away from

نه یک خراش. هنوز نمی‌دانم که او چگونه از آن دور شد،

that I guess some people are just  build different or I don't know

حدس می‌زنم برخی از افراد فقط ساختار متفاوتی دارند یا نمی‌دانم

that's wild definitely one of the  craziest things I've heard today thanks

که قطعاً یکی از احمقانه‌ترین چیزهایی است که من انجام داده‌ام. امروز شنیدم، متشکرم،

man we're with tangerin TV and today we're  asking what's the strangest thing you've ever

ما با تلویزیون نارنگی هستیم و امروز می‌پرسیم عجیب‌ترین چیزی که تا به حال

seen hello um uh I've got something it  was about two years ago late at night  

دیده‌اید چیست سلام اوم، من چیزی دارم که حدوداً دو سال پیش بود، اواخر شب.

I was out on my balcony just enjoying the Cool  Breeze when I saw something weird in the sky at  

نسیم خنک وقتی چیزی عجیب در آسمان دیدم

first I thought it was a plane but it wasn't  moving like a plane it was too fast and too

ابتدا فکر کردم هواپیما است اما مثل هواپیما حرکت نمی‌کند، خیلی سریع و

erratic it was this glowing object kind of  triangular and shape and it kept changing colors  

نامنظم است. این شی درخشان مثلثی و شکل بود و مدام رنگ‌ها را تغییر می‌داد

it was moving in zigzags then stopping in midair  then shooting off again and crazy speeds I watched  

به صورت زیگزاگ حرکت می‌کرد، سپس در هوا می‌ایستاد سپس دوباره تیراندازی می‌کرد و با سرعت‌های دیوانه‌وار،

it for about 10 minutes trying to figure out  what it could be it wasn't a drone it wasn't  

حدود 10 دقیقه آن را تماشا کردم و سعی کردم بفهمم که چه چیزی می‌تواند نبود. یک پهپاد،

a helicopter and it definitely wasn't a  shooting star it's it just hovered there  

هلیکوپتر نبود و قطعاً ستاره تیراندازی نبود، فقط در آنجا

flashing different colors and then all of a sudden  it shot straight up into the sky and disappeared  

معلق بود. رنگ‌های مختلف و سپس ناگهان مستقیم به آسمان پرتاب شد و ناپدید شد،

just like that I even tried recording it  on my phone but when I looked back at the

همان‌طور که من حتی سعی کردم آن را روی تلفنم ضبط کنم، اما وقتی دوباره به ویدیو نگاه کردم، اصلاً

video it didn't show up on the screen  at all that was very weird believe me

روی صفحه نمایش داده نشد. عجیب است باور کنید

I've always been skeptical about UFOs  but after that night I'm not so sure

من همیشه در مورد بشقاب پرنده ها شک داشتم، اما بعد از آن شب، دیگر مطمئن نیستم که

anymore I've never seen anything like it  before or since I would like to see that thing

هرگز چیزی شبیه آن را ندیده ام، قبل یا از زمانی که دوست دارم دوباره آن چیز را

again a UFO sighting that's intense so you  really think it was something out of this world

بشقاب پرنده ببینم. دیدن آن شدید است، بنابراین شما واقعاً فکر می‌کنید این چیزی خارج از این دنیا بود،

I don't know what it was but it definitely  wasn't normal whether it was from space or  

نمی‌دانم چه بود، اما قطعاً عادی نبود، چه از فضا باشد یا

something else who knows but it  was the strangest thing I've ever

چیز دیگری، اما این عجیب‌ترین چیزی بود که تا به حال

seen that's incredible thanks for sharing your  

دیده‌ام. این باورنکردنی است از به اشتراک گذاشتن داستان خود متشکرم

story now I'm going to be  looking up at the sky more

اکنون من بیشتر به آسمان نگاه خواهم کرد

often and what about you guys what's  the strangest thing you've ever

و در مورد شما بچه ها عجیب ترین چیزی که تا به حال

seen I hope you liked this conversation  if you could improve your English a little  

دیده اید چیست؟ امیدوارم این مکالمه را دوست داشته باشید اگر توانستید زبان انگلیسی خود را کمی بهتر کنید

more please subscribe to the channel  and share this video with a friend  

لطفاً در کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید

and if you want to support this  channel you can join us or click  

و اگر می خواهید از این کانال حمایت کنید می توانید به ما بپیوندید یا

on the super thanks button thank you  very much for your support take care

روی دکمه فوق العاده تشکر کلیک کنید بسیار متشکرم برای حمایت شما مراقب باشید