Speak like a Manager: Verbs 1

Hi.

سلام.

I'm Rebecca from engVid.

من ربکا از engVid هستم.

Today I'm especially excited to welcome you to a new series that I've created called:

امروز بسیار هیجان زده هستم که به شما خوش آمد بگویم در مجموعه جدیدی که ساخته ام به نام:

"How to Speak like a Manager".

"چگونه مثل یک مدیر صحبت کنیم".

In this series you will learn how to take general English and upgrade it to business

در این مجموعه شما یاد خواهید گرفت که چگونه انگلیسی عمومی را بگیرید و آن را به انگلیسی تجاری ارتقا دهید

English.

.

Okay?

باشه؟

And we'll be doing that by looking at different verbs that you can use, adjectives, nouns,

و ما این کار را با نگاه کردن به افعال مختلفی که می توانید استفاده کنید، صفت ها، اسم ها

and so on.

و غیره انجام خواهیم داد.

Okay?

باشه؟

But today in this lesson we will be focusing on eight verbs.

اما امروز در این درس بر روی هشت فعل تمرکز خواهیم کرد.

But you might be asking: "Only eight verbs and I can become a manager?"

اما ممکن است بپرسید: "فقط هشت فعل و من می توانم مدیر شوم؟"

Well, yes.

خب بله.

"Why?"

"چرا؟"

Because I'm going to show you how these eight verbs, to start with, can actually be used

از آنجایی که من قصد دارم به شما نشان دهم که چگونه این هشت فعل، برای شروع، واقعاً می توانند

in hundreds of ways, in different collocations or combinations of words, so therefore you'll

به صدها روش، در ترکیبات مختلف یا ترکیب کلمات استفاده شوند، بنابراین شما

be able to use them in all kinds of situations.

می توانید از آنها در انواع موقعیت ها استفاده کنید.

Definitely in professional situations, but also in social situations or personal situations.

قطعا در موقعیت های حرفه ای، اما در موقعیت های اجتماعی یا موقعیت های شخصی.

Okay?

باشه؟

So, let's start right now.

بنابراین، بیایید همین الان شروع کنیم.

Okay.

باشه.

So let's suppose what you want to say in general English or regular English is something like

بنابراین بیایید فرض کنیم آنچه می‌خواهید در انگلیسی عمومی یا انگلیسی معمولی بگویید چیزی شبیه به

this: "I need to find out what's wrong."

این است: "من باید بفهمم مشکل چیست."

Okay?

باشه؟

Now, on this side is all the regular English or the general English.

حالا این طرف همه انگلیسی معمولی یا انگلیسی عمومی است.

Okay?

باشه؟

And on this side we're going to express the same idea, but in higher English, in more

و از این طرف می خواهیم همین ایده را بیان کنیم، اما به انگلیسی بالاتر، به

advanced business English or more professional English.

انگلیسی تجاری پیشرفته تر یا انگلیسی حرفه ای تر.

And you're going to help me because I didn't write the word in yet.

و شما به من کمک خواهید کرد زیرا من هنوز کلمه را در آن ننوشتم.

You're going to help me because perhaps you already know some of these words, but even

شما قصد دارید به من کمک کنید زیرا شاید قبلاً برخی از این کلمات

if you know them you might not realize how many different ways we can actually use those

را می دانید، اما حتی اگر آنها را بدانید ممکن است متوجه نباشید که ما واقعاً چقدر می توانیم از

same words, and that's what I want you to be able to do.

همان کلمات استفاده کنیم، و این چیزی است که من از شما می خواهم که بتوانید انجام دهید. .

Okay?

باشه؟

So suppose your idea in your mind is that: "I need to find out what's wrong."

بنابراین فرض کنید ایده شما در ذهن شما این است: "من باید بفهمم مشکل چیست."

So how can we say that in more professional English?

بنابراین چگونه می توانیم این را در انگلیسی حرفه ای تر بگوییم؟

"I need to", the verb starts with "i": "I need to _______ the problem.

"I need to"، فعل با "i" شروع می شود: "I need to _______ the problem.

I need to identify the problem."

I need to identification the problem."

Okay?

باشه؟

So, our first word today is "identify".

بنابراین، اولین کلمه امروز ما "شناسایی" است.

Say it after me: "identify the problem".

بعد از من بگو: "مشکل را شناسایی کن".

Good.

خوب

Now, suppose the idea you're trying to convey is: "I need to fix the problem."

حال، فرض کنید ایده ای که می خواهید بیان کنید این است: "من باید مشکل را برطرف کنم."

Okay?

باشه؟

"Fix" is a very ordinary word, so what better word could we use here?

"رفع" یک کلمه بسیار معمولی است، بنابراین چه کلمه بهتری می توانیم در اینجا استفاده کنیم؟

"I need to _______ the issue or the issues.

I need to", you might know this word.

ممکن است این کلمه را بدانید.

"I need to resolve", okay?

"من باید حل کنم"، باشه؟

So, "resolve" is just like "solve", but usually we say: "Solve the problem", but we might

پس «حل» درست مثل «حل» است، اما معمولاً می‌گوییم: «مشکل را حل کن»، اما ممکن است

say: "Resolve the issue".

بگوییم: «مشکل را حل کن».

And "resolve" is an even higher, more advanced word.

و "حل و فصل" یک کلمه حتی بالاتر و پیشرفته تر است.

And the higher vocabulary that you use, the more professional you will sound.

و هر چه از واژگان بالاتری استفاده کنید، حرفه ای تر به نظر خواهید رسید.

Okay?

باشه؟

And that's what our goal is.

و هدف ما همین است.

Right?

درست؟

Okay, next: "I need to give people confidence."

خوب، بعدی: "من باید به مردم اعتماد به نفس بدهم."

So what's a good word or verb for that?

پس چه کلمه یا فعل خوبی برای آن وجود دارد؟

"To give somebody confidence" is to, something starts with "m": "I need to _______ my employees.

"برای دادن اعتماد به کسی" یعنی چیزی با "m" شروع می شود: "من باید _______ کارمندانم را انجام

I need to..."

دهم. من باید..."

Do you know this word?

آیا این کلمه را می دانید؟

I'm sure you've heard it.

مطمئنم که شنیدی

"Motivate".

"ایجاد انگیزه".

Okay?

باشه؟

Say it after me: "Motivate" or "motivate".

بعد از من بگو: "انگیزه" یا "انگیزه".

You can say the "t"; sometimes it's easier and clearer for people to understand you when

شما می توانید "t" را بگویید. گاهی اوقات وقتی "t" را می گویید، درک شما برای مردم آسان تر و واضح تر است

you say the "t".

.

So let's say the "t" now: "Motivate.

بنابراین بیایید اکنون "t" را بگوییم: "انگیزه.

I need to motivate my employees" or: "I need to motivate my employees."

من باید به کارکنان خود انگیزه بدهم" یا: "من باید به کارکنان خود انگیزه بدهم."

Okay?

باشه؟

Instead of saying: "I need to give people confidence", because you see that all the

به جای اینکه بگویید: «من باید به مردم اطمینان بدهم»، زیرا می بینید که همه

verbs here are very ordinary, everyday verbs, and those are higher-level verbs.

افعال اینجا افعال بسیار معمولی و روزمره هستند و آن ها افعال سطح بالاتری هستند.

Next: "I need to give clients my attention."

بعدی: "من باید توجهم را به مشتریان جلب کنم."

Again, we have a very weak verb here, so how can you say that: "I need to give my attention

باز هم، ما در اینجا یک فعل بسیار ضعیف داریم، پس چگونه می توانید بگویید: "من باید توجه

to my clients or give clients my attention"?

خود را به مشتریان خود جلب کنم یا به مشتریان توجه خود را جلب کنم"؟

The word...

کلمه

The verb starts with "f": "I need to _______ on our clients."

... فعل با "f" شروع می شود: "I need to _______ on our clients."

What's the verb?

فعل چیست؟

Do you know it?

آیا شما آن را می شناسید؟

"I need to focus", okay?

"من باید تمرکز کنم"، باشه؟

Say it after me: "Focus".

بعد از من بگو: "تمرکز".

Be careful how you pronounce this word because otherwise it can sound improper.

مراقب نحوه تلفظ این کلمه باشید زیرا در غیر این صورت ممکن است نامناسب به نظر برسد.

All right?

خیلی خوب؟

"I need to focus on our clients."

"من باید روی مشتریان خود تمرکز کنم."

Sounds a lot better than saying: "I need to give my attention to my clients."

به نظر خیلی بهتر از این است که بگویید: "من باید توجهم را به مشتریانم معطوف کنم."

Okay?

باشه؟

"I need to focus".

"من باید تمرکز کنم".

Next: "I need to spend as little as possible".

بعدی: "من باید تا حد امکان کمتر هزینه کنم".

"Spend as little" means spend as little money.

«انفاق کم» یعنی به همان اندازه خرج کن.

So what's one word that captures that idea, to spend as little as possible?

بنابراین چه کلمه ای است که این ایده را به تصویر می کشد، تا حد امکان کمتر هزینه کنید؟

It starts with "m": "I need to _______ our expenses or our costs."

با "m" شروع می شود: "من باید _______ هزینه هایمان یا هزینه هایمان را بکنم."

Do you know what it is?

میدونی این چیه؟

Okay?

باشه؟

So the word is "minimize".

پس کلمه «به حداقل رساندن» است.

Okay?

باشه؟

I've written it twice because this is the American way with a "z" or a "z", and this

من آن را دو بار نوشتم زیرا این روش آمریکایی با یک "z" یا "z" است، و

is the British spelling with a "s"; both are correct.

این املای بریتانیایی با "s" است. هر دو درست هستند.

So: "I need to minimize our expenses."

بنابراین: "من باید هزینه های خود را به حداقل برسانم."

When you minimize something, you reduce it to as much as possible.

وقتی چیزی را به حداقل می رسانید، آن را تا حد امکان کاهش می دهید.

Okay?

باشه؟

"Minimize".

"به حداقل رساندن".

And, again, we're going to see so many different ways in which we can use this verb and all

و، دوباره، ما راه های مختلفی را مشاهده خواهیم کرد که در آنها می توانیم از این فعل و

of these verbs.

همه این افعال استفاده کنیم.

Okay?

باشه؟

Not just the way I've done it here with "resolve the issues".

نه فقط به روشی که در اینجا با "حل مسائل" انجام داده ام.

We're going to see lots of other things you can resolve or lots of other things you can

ما چیزهای زیادی را می بینیم که می توانید آنها را حل کنید یا چیزهای زیادی را که می توانید به

minimize.

حداقل برسانید.

Okay.

باشه.

Next: "I need to make as much money as possible."

بعدی: "من باید تا حد امکان پول دربیاورم."

Don't we all?

همه ما اینطور نیستیم؟

Okay.

باشه.

So, what's a good verb for that?

بنابراین، چه فعل خوبی برای آن وجود دارد؟

Again, something that starts with "m": "I need to _______ our earnings".

باز هم چیزی که با "m" شروع می شود: "من باید درآمدمان را _______ کنم".

"Earnings" means the money that you make.

"درآمد" به معنای پولی است که به دست می آورید.

So what's the verb?

پس فعل چیست؟

It's very similar to "minimize"...

خیلی شبیه "حداقل کردن" است...

It's actually the opposite of "minimize", it is...

در واقع برعکس "حداقل کردن" است، این است...

Yeah, I can hear some of you.

آره، می توانم برخی از شما را بشنوم.

"Maximize", good.

"به حداکثر رساندن"، خوب است.

Okay?

باشه؟

Again, I'm going to write it with the "z" or the "z", but you can also write it with

باز هم می خواهم آن را با "ز" یا "ز" بنویسم، اما شما می توانید آن را

an "s" and it's correct.

با "s" نیز بنویسید و درست است.

What you need to do regarding that British and American spelling is stay consistent.

کاری که باید در رابطه با املای انگلیسی و آمریکایی انجام دهید این است که ثابت بمانید.

If you're using American spelling, then use American spelling; if you're using British

اگر از املای آمریکایی استفاده می کنید، از املای آمریکایی استفاده کنید. اگر از

spelling, use British.

املای انگلیسی استفاده می کنید، از انگلیسی استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

Try to stay consistent.

سعی کنید ثابت قدم باشید.

Next: "I need to get more work."

بعدی: "من باید کار بیشتری پیدا کنم."

We're not making enough money.

ما به اندازه کافی پول در نمی آوریم

We need more work.

ما به کار بیشتری نیاز داریم.

So instead of saying: "Get more work", we can say: "_______ more business".

بنابراین به جای این که بگوییم: "کار بیشتری بگیر"، می توانیم بگوییم: "_______ تجارت بیشتر".

What's that really good verb here?

آن فعل واقعا خوب اینجا چیست؟

It starts with "g": "generate".

با "g" شروع می شود: "تولید".

Okay?

باشه؟

"Generate more business" means to make, create...

"تولید کسب و کار بیشتر" به معنای ساختن، ایجاد...

Create more business.

ایجاد کسب و کار بیشتر است.

Okay?

باشه؟

Instead of just saying: "Get more work", which sounds very ordinary: "We need to generate

به جای اینکه فقط بگویید: "کار بیشتری بگیر"، که بسیار معمولی به نظر می رسد: "ما باید

more business.

کسب و کار بیشتری ایجاد

We need to create more business."

کنیم. ما باید تجارت بیشتری ایجاد کنیم."

Okay?

باشه؟

And the last one: "I need to use the new ideas."

و آخرین مورد: "من باید از ایده های جدید استفاده کنم."

So, instead of saying "use", there is a verb that starts with "i" which means to put something

بنابراین، به جای گفتن "استفاده"، یک فعل وجود دارد که با "i" شروع می شود که به معنای عملی کردن چیزی

into practice, to use it: "I need to _______ the strategies" or "I need to _______ the

است، برای استفاده از آن: "من نیاز به _______ استراتژی ها دارم" یا "من نیاز به _______

recommendations."

توصیه ها دارم."

Do you know that word?

آیا شما آن کلمه را می شناسید؟

Okay.

باشه.

"Implement".

"پیاده سازی".

Okay?

باشه؟

"To implement an idea" means to put it into practice.

«اجرا کردن یک ایده» به معنای عملی کردن آن است.

So let's say you have an idea.

بنابراین بیایید بگوییم شما یک ایده دارید.

Okay?

باشه؟

That's great, we all have good ideas, but what are you going to do with that idea?

این عالی است، همه ما ایده های خوبی داریم، اما شما با این ایده چه خواهید کرد؟

You want to use it, you want to put it into practice, you want to implement it.

شما می خواهید از آن استفاده کنید، می خواهید آن را عملی کنید، می خواهید آن را اجرا کنید.

But not only can you implement ideas, you can implement lots of other things which we're

اما نه تنها می‌توانید ایده‌ها را پیاده‌سازی کنید، بلکه می‌توانید بسیاری از چیزهای دیگر را اجرا کنید که

going to talk about as we continue the lesson, but here we're talking about implementing

در ادامه درس در مورد آنها صحبت خواهیم کرد، اما در اینجا ما در مورد اجرای

a strategy, which is a plan.

یک استراتژی صحبت می‌کنیم که یک برنامه است.

So, repeat after me now, just get used to saying these things out loud.

پس حالا بعد از من تکرار کن، فقط عادت کن این چیزها را با صدای بلند بگو.

The more you say them, the more comfortable you will be saying them, and the more likely

هرچه بیشتر آنها را بگویید، راحت‌تر می‌توانید آن‌ها را بگویید، و

you are to actually use them at work, or in a job interview, or something...

احتمال اینکه واقعاً از آنها در محل کار، یا در مصاحبه‌های شغلی، یا چیزی...

Or in your emails, your professional emails.

یا در ایمیل‌هایتان، ایمیل‌های حرفه‌ای‌تان استفاده کنید، بیشتر می‌شود.

Okay?

باشه؟

Just get comfortable with them.

فقط باهاشون راحت باش

Are you ready?

اماده ای؟

"Identify the problem", "resolve the issues", "motivate my employees", "focus on our clients",

«مشکل را شناسایی کنید»، «مشکلات را حل کنید»، «به کارمندانم انگیزه بدهید»، «روی مشتریان خود تمرکز کنید»،

"minimize our expenses", "maximize our earnings", "generate more business", and "implement the

«هزینه‌هایمان را به حداقل برسانیم»، «درآمدمان را به حداکثر برسانیم»، «تجارت بیشتری ایجاد کنیم»، و «استراتژی‌ها را اجرا کنیم

strategies".

».

Good.

خوب

Okay?

باشه؟

Now I'm going to show you how to take these eight words and use them in so many other

حالا من به شما نشان خواهم داد که چگونه این هشت کلمه را در نظر بگیرید و از آنها در بسیاری از

ways.

راه های دیگر استفاده کنید.

I'll be right back.

من بلافاصله برمی گردم.

All right, so let's start with our first four words.

بسیار خوب، پس بیایید با چهار کلمه اول شروع کنیم.

Okay?

باشه؟

"Identify", "resolve", "motivate", and "generate".

«شناسایی»، «حل و فصل»، «انگیزه دادن» و «تولید»

All right?

خیلی خوب؟

So let's look at how many different ways we can use these words, and these are just a

بنابراین بیایید ببینیم که چگونه می توانیم از این کلمات به چند روش مختلف استفاده کنیم، و این تنها

few of them.

تعدادی از آنهاست.

Okay?

باشه؟

I've actually created for you a resource which has more than 100 words which you can use

من در واقع برای شما منبعی ایجاد کرده ام که بیش از 100 کلمه دارد که می توانید

in combination with just these eight verbs.

فقط با این هشت فعل در ترکیب استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

So afterwards I'll tell you where you can download that from, from our website.

بنابراین بعد از آن به شما خواهم گفت که از کجا می توانید آن را از وب سایت ما دانلود کنید.

Okay?

باشه؟

But now let's look at some of the possibilities, how we can use these words.

اما اکنون به برخی از احتمالات نگاه می کنیم که چگونه می توانیم از این کلمات استفاده کنیم.

So, the first word: "identify", so again: What does "identify" mean?

بنابراین، کلمه اول: "شناسایی"، پس دوباره: "شناسایی" به چه معناست؟

It means to find who or what.

یعنی پیدا کردن کی یا چی.

Okay?

باشه؟

For example: If you want to start a new business, you need to also identify the risks of starting

به عنوان مثال: اگر می خواهید یک کسب و کار جدید راه اندازی کنید، باید خطرات راه اندازی

a new business.

یک کسب و کار جدید را نیز شناسایی کنید.

What is "the risk"?

"خطر" چیست؟

The danger.

خطر.

Okay?

باشه؟

The possible problems, the risks.

مشکلات احتمالی، خطرات.

Or if you want to hire someone, you need to identify or find, you need to identify the

یا اگر می خواهید فردی را استخدام کنید، باید شناسایی کنید یا پیدا کنید، باید

right person for the job.

فرد مناسب برای کار را شناسایی کنید.

Right?

درست؟

Good.

خوب

That's part of a manager's role, to recruit good people.

این بخشی از نقش یک مدیر است، به خدمت گرفتن افراد خوب.

All right.

خیلی خوب.

Now, what I want to show you on this side is that you can not only use these verbs in

حالا چیزی که می‌خواهم از این طرف به شما نشان دهم این است که شما نه تنها می‌توانید از این افعال در

business and professional situations, but also in all kinds of other situations in your

موقعیت‌های کاری و حرفه‌ای استفاده کنید، بلکه می‌توانید در انواع موقعیت‌های دیگر

life.

زندگی‌تان نیز استفاده کنید.

For example: You and your spouse might sit down and discuss the fact that we need to

به عنوان مثال: شما و همسرتان ممکن است بنشینید و درباره این حقیقت صحبت کنید که ما باید

identify the reasons why Johnny's not doing well in school, and how we can help him.

دلایل عدم موفقیت جانی در مدرسه را شناسایی کنیم و چگونه می توانیم به او کمک کنیم.

Okay?

باشه؟

"We need to identify the ways in which we can save money."

ما باید راه هایی را شناسایی کنیم که از طریق آن می توانیم در هزینه های خود صرفه جویی کنیم.»

Okay?

باشه؟

So you see that we can use it in everyday life as well, but we're using higher-level

بنابراین می بینید که ما می توانیم از آن در زندگی روزمره نیز استفاده کنیم، اما از واژگان سطح بالاتری استفاده می کنیم

vocabulary.

.

Okay.

باشه.

Now: "resolve".

حال: «حل و فصل».

Again, "resolve" is like solve.

باز هم «حل کردن» مانند حل است.

Okay?

باشه؟

So: "We need to resolve the situation", "We need to resolve a crisis".

بنابراین: "ما باید وضعیت را حل کنیم"، "ما باید یک بحران را حل کنیم".

What's "a crisis"?

"بحران" چیست؟

It's a very serious situation.

این یک وضعیت بسیار جدی است.

Okay?

باشه؟

Very bad, emergency kind of situation is a crisis.

وضعیت بسیار بد، نوع اضطراری یک بحران است.

All right?

خیلی خوب؟

"We need to resolve the disagreements between our children because they keep fighting."

ما باید اختلافات بین فرزندانمان را حل کنیم زیرا آنها به دعوا ادامه می دهند.»

Or: "We need to resolve the tension between these two neighbours."

یا: "ما باید تنش بین این دو همسایه را حل کنیم."

Okay?

باشه؟

"Tension" is like stress.

"تنش" مانند استرس است.

Okay?

باشه؟

Next word: "motivate".

کلمه بعدی: "انگیزه دادن".

Right?

درست؟

"We need to motivate our staff", "We need to motivate the team to do well."

"ما باید به کارکنان خود انگیزه دهیم"، "ما باید انگیزه تیم را برای عملکرد خوب ایجاد کنیم."

All right?

خیلی خوب؟

"We need to motivate our kids".

ما باید به فرزندانمان انگیزه بدهیم.

"Kids" is like slang for children.

"بچه ها" برای کودکان مانند عامیانه است.

"Motivate our kids to do their homework", "I need to motivate my spouse to find another

«به بچه هایمان انگیزه بدهیم تا تکالیفشان را انجام دهند»، «من باید به همسرم انگیزه بدهم تا شغل دیگری پیدا

job".

کند».

"Spouse", what does this word mean?

"همسر" این کلمه به چه معناست؟

Husband or wife.

زن یا شوهر.

Okay?

باشه؟

And now the word "generate".

و اکنون کلمه "تولید".

Okay?

باشه؟

So what is "generate"?

بنابراین "تولید" چیست؟

To create more of something.

برای ایجاد چیزی بیشتر

So: "To generate more sales", of course that's usually the objective and the goal of most

بنابراین: "ایجاد فروش بیشتر" البته معمولاً هدف و هدف اکثر

companies, or to generate more revenue.

شرکت ها یا ایجاد درآمد بیشتر است.

"Revenue" is just a business word for basically more money.

"درآمد" فقط یک کلمه تجاری برای پول بیشتر است.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

Or: "You need to generate more interest in a particular subject."

یا: "شما باید علاقه بیشتری به یک موضوع خاص ایجاد کنید."

Let's say your child is not interested in math or in some other subject, or geography,

فرض کنید فرزند شما به ریاضیات یا دروس دیگری یا جغرافیا علاقه ای ندارد

and you want to generate...

و شما می

You want to be able to help him to generate more interest in that subject or generate

خواهید به او کمک کنید تا علاقه بیشتری به آن موضوع ایجاد کند یا

more enthusiasm for helping you in the house.

اشتیاق بیشتری برای کمک به شما در این موضوع ایجاد کنید. خانه

Okay?

باشه؟

Things like that.

چیزهایی مثل آن.

Now, as I said, we can use all kinds of subjects-okay?-for...

حالا همونطور که گفتم می تونیم از همه جور موضوعی- باشه؟- برای...

In our sentence.

در جمله مون استفاده کنیم.

We can say: "We need to".

می توانیم بگوییم: «نیاز داریم».

You can talk about your company, we can say: "The company needs to..."

شما می توانید در مورد شرکت خود صحبت کنید، ما می توانیم بگوییم: "شرکت باید ..."

You could talk about your government, you can say: "The government needs to", whatever.

شما می توانید در مورد دولت خود صحبت کنید، می توانید بگویید: "دولت نیاز دارد"، هر چه باشد.

Or: "My children need to", "My neighbours need to", "My brother needs to", "My friend

یا: «فرزندانم نیاز دارند»، «همسایگانم نیاز دارند»، «برادرم نیاز دارد»، «دوستم

needs to", "I need to".

نیاز دارد»، «من نیاز دارم».

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

And not only "need to" before all these verbs; you can say: "I need to identify the risks",

و نه تنها "نیاز به" قبل از همه این افعال; می توانید بگویید: "من باید خطرات را شناسایی کنم"،

"I should resolve this situation", "I must motivate the staff", or "I have to generate

"من باید این وضعیت را حل کنم"، "من باید به کارکنان انگیزه بدهم" یا "من باید

more sales".

فروش بیشتری ایجاد کنم".

Okay?

باشه؟

So you see that you can use all kinds of verbs here as well.

بنابراین می بینید که در اینجا نیز می توانید از انواع افعال استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

Now, when I come back we'll look at the other four verbs that we learned.

حالا، وقتی برگشتم، به چهار فعل دیگر که یاد گرفتیم نگاه خواهیم کرد.

Now let's focus on our next four words.

حالا بیایید روی چهار کلمه بعدی خود تمرکز کنیم.

Okay?

باشه؟

And they are: "focus", "minimize", "maximize", and "implement".

و عبارتند از: «تمرکز»، «به حداقل رساندن»، «به حداکثر رساندن» و «اجرا کردن».

All right?

خیلی خوب؟

Let's look at how we can use these words.

بیایید ببینیم چگونه می توانیم از این کلمات استفاده کنیم.

You can focus on your priorities.

می توانید روی اولویت های خود تمرکز کنید.

What are "priorities"?

"اولویت ها" چیست؟

The things that are most important, the things you should really be paying attention to are

چیزهایی که از همه مهمتر هستند، چیزهایی که واقعا باید به آنها توجه

your priorities.

کنید اولویت های شما هستند.

Okay?

باشه؟

Let's say you have five things to do in a day, but the first thing is the most important

فرض کنید پنج کار دارید که باید در یک روز انجام دهید، اما اولین چیز مهمترین

thing, that's your most important priority, so you should focus on that priority.

چیز است، این مهمترین اولویت شماست، بنابراین باید روی آن اولویت تمرکز کنید.

Okay?

باشه؟

Or you can focus on your goals, your objectives, your dreams, your visions, your ambitions,

یا می توانید روی اهداف، اهداف، رویاها، چشم اندازها، جاه طلبی های خود

and so on.

و غیره تمرکز کنید.

Okay?

باشه؟

Again, we can use these words in any sphere of life, also your academic life.

باز هم می‌توانیم از این کلمات در هر حوزه‌ای از زندگی و همچنین زندگی تحصیلی شما استفاده کنیم.

You can...

شما می توانید...

Perhaps you need to focus on your studies, you need to focus on improving your grades.

شاید شما نیاز به تمرکز روی تحصیلات خود داشته باشید، باید روی بهبود نمرات خود تمرکز کنید.

Okay?

باشه؟

Or improving your health.

یا بهبود سلامتی

Okay?

باشه؟

You can also add a word in there, like I did just now: "Focus on improving my health",

شما همچنین می توانید یک کلمه در آنجا اضافه کنید، مانند من در حال حاضر: "تمرکز بر بهبود سلامتی من"،

"Focus on increasing my grades", okay?

"تمرکز بر افزایش نمراتم"، خوب؟

Things like that.

چیزهایی مثل آن.

Next: "minimize".

بعدی: "به حداقل رساندن".

Again, "minimize" means to reduce to the lowest level, so: "We need to minimize costs".

باز هم «به حداقل رساندن» به معنای کاهش دادن به پایین ترین سطح است، بنابراین: «ما باید هزینه ها را به حداقل برسانیم».

"Costs" are like expenses.

"هزینه ها" مانند مخارج هستند.

"We need to minimize the time that's wasted by many people in this department."

ما باید زمانی را که بسیاری از افراد در این بخش تلف می‌کنند به حداقل برسانیم.»

Okay?

باشه؟

"We need to minimize the noise-all right?-that's sometimes in this neighbourhood."

"ما باید سر و صدا را به حداقل برسانیم - خوب است؟ - که گاهی اوقات در این محله است."

And: "We need to minimize the amount of money we are spending on coffee."

و: "ما باید مقدار پولی را که برای قهوه خرج می کنیم به حداقل برسانیم."

Okay?

باشه؟

Apparently I forgot to write that.

ظاهرا یادم رفت بنویسم

Okay, never mind.

باشه مهم نیست

All right.

خیلی خوب.

"Maximize".

"به حداکثر رساندن".

So, "maximize" means to make as high as possible.

بنابراین، "به حداکثر رساندن" به معنای بالا بردن تا حد امکان است.

This was to make as low as possible; "maximize" is to make as high as possible.

این بود که تا حد امکان پایین بیاید. "به حداکثر رساندن" این است که تا حد امکان بالا بسازید.

So: "We need to maximize our profit."

بنابراین: "ما باید سود خود را به حداکثر برسانیم."

Okay?

باشه؟

"Profit" is the money that you earn after you have paid everything and everyone.

"سود" پولی است که پس از پرداخت همه چیز و همه چیز به دست می آورید.

Okay?

باشه؟

"Need to maximize efficiency".

"نیاز به حداکثر رساندن کارایی".

"Efficiency" is productivity, how...

«بازده» بهره وری است، چگونه...

How well you work in terms of time, in terms of all your resources.

چقدر خوب کار می کنید از نظر زمان، از نظر همه منابعتان.

"Maximize efficiency".

"به حداکثر رساندن کارایی".

Okay?

باشه؟

As a student or as a parent, you want your children or you want yourself to...

به عنوان یک دانش آموز یا به عنوان یک والدین، شما فرزندان خود را می خواهید یا خودتان می خواهید ...

You want to be able to maximize your grades.

شما می خواهید بتوانید نمرات خود را به حداکثر برسانید.

You want to maximize your investments.

شما می خواهید سرمایه گذاری خود را به حداکثر برسانید.

If you put money into a particular stock or share, you want to make sure that the investment

اگر در سهام یا سهم خاصی پول می گذارید، می خواهید مطمئن شوید که سرمایه گذاری

is maximized.

به حداکثر می رسد.

Okay?

باشه؟

Now, here you see that I am using a lot of other business vocabulary and generally more

اکنون، در اینجا می بینید که من از بسیاری از واژگان تجاری دیگر و به طور کلی

advanced vocabulary, so you have a chance as you learn these eight verbs to also learn

واژگان پیشرفته تر استفاده می کنم، بنابراین با یادگیری این هشت فعل، این فرصت را دارید

a lot of these collocations and combinations with other nouns.

که بسیاری از این ترکیب ها و ترکیب ها را با اسم های دیگر نیز یاد بگیرید.

And in case you're not familiar with what those mean, then that's an opportunity to

و اگر با معنای آن ها آشنا نیستید، این فرصتی است

go even further with this lesson.

که حتی بیشتر از این درس را ادامه دهید.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

The last verb: "implement".

فعل آخر: «اجرا کردن».

So, "to implement something" means to actually put it into practice, not just talk about

بنابراین، "اجرا کردن چیزی" به معنای عملی کردن آن است، نه فقط در مورد آن صحبت کردن

it, but to actually do it.

، بلکه در واقع انجام آن.

So: "We need to implement the changes", "We need to implement the new policies that the

بنابراین: "ما باید تغییرات را اعمال کنیم"، "ما باید سیاست های جدیدی را

department or that the company has come up with", "We need to implement the safety rules",

که بخش یا شرکت ارائه کرده است، اجرا کنیم"، "باید قوانین ایمنی را اجرا کنیم"،

or "We need to implement the consultant's suggestions or recommendations", or anything

یا "نیاز به اجرای سیاست های مشاور داریم. پیشنهادات یا توصیه‌ها» یا هر چیزی

like that.

شبیه به آن.

Okay?

باشه؟

Now, again, on that resource which I've created, you will see hundreds of examples of how you

اکنون، دوباره، در آن منبعی که من ایجاد کرده‌ام، صدها نمونه از

can use just these eight words.

نحوه استفاده از این هشت کلمه را خواهید دید.

And in future lessons you'll see more verbs and more examples, so this is a really quick

و در درس‌های آینده افعال بیشتر و مثال‌های بیشتری خواهید دید، بنابراین این یک میانبر واقعاً سریع است

shortcut.

.

Okay?

باشه؟

This is a vocabulary hack, actually, for you.

این یک هک واژگان است، در واقع، برای شما.

And a hack is a shortcut, a way for you to expand your vocabulary more quickly and more

و هک یک میانبر است، راهی برای گسترش سریعتر و آسانتر واژگان خود

easily.

.

All right?

خیلی خوب؟

So, what I suggest that you do now is a few things.

بنابراین، آنچه که من به شما پیشنهاد می کنم اکنون انجام دهید چند چیز است.

So, first go to our website at www.engvid.com, and there you can do a quiz on these eight

بنابراین، ابتدا به وب‌سایت ما در www.engvid.com بروید و در آنجا می‌توانید یک مسابقه در مورد این هشت

words-okay?-to make sure that you really know the meaning, understand how to use them and

کلمه انجام دهید - باشه؟

so on.

Okay?

باشه؟

Next, you can...

در مرحله بعد، می‌توانید...

While you're at the website you can also download for free the resource that I've created on

در حالی که در وب‌سایت هستید، می‌توانید منبعی را که من در مورد

how to use these eight words with many other word combinations.

نحوه استفاده از این هشت کلمه با بسیاری از ترکیب‌های دیگر کلمات ایجاد کرده‌ام، به صورت رایگان دانلود کنید.

All right?

خیلی خوب؟

Then if you really want to start implementing the recommendations that I've made to you,

سپس اگر واقعاً می خواهید شروع به اجرای توصیه هایی کنید که من به شما کرده ام،

then write a sentence, write one sentence, write two, write three - choose one word and

سپس یک جمله بنویسید، یک جمله بنویسید، دو بنویسید، سه بنویسید - یک کلمه را انتخاب کنید

write a sentence in the comments section of our engVid website, or on our Facebook, or

و یک جمله را در بخش نظرات وب سایت engVid ما بنویسید، یا در فیس بوک ما، یا

somewhere-okay?-or on YouTube.

جایی-خوبی؟-یا در یوتیوب.

So, write a comment using one, or two, or three of these words.

بنابراین، با استفاده از یکی، دو یا سه تا از این کلمات، نظر خود را بنویسید.

Okay?

باشه؟

Try to really make those words your own.

سعی کنید واقعاً آن کلمات را از آن خود کنید.

And you could write...

و می توانید بنویسید...

You could say, like: "I need to maximize my income."

می توانید بگویید: "من باید درآمدم را به حداکثر برسانم."

Okay?

باشه؟

Or: "Our department should minimize costs."

یا: "بخش ما باید هزینه ها را به حداقل برساند."

Or: "The president must..."

یا: «رئیس جمهور باید...»

I don't know, you decide what the president must do.

نمی دانم، شما تصمیم می گیرید که رئیس جمهور باید چه کار کند.

Okay?

باشه؟

So, there's so many different kinds of examples you could write.

بنابراین، انواع مختلفی از مثال ها وجود دارد که می توانید بنویسید.

Write about something that's relevant to you, and that will help you to remember these words

در مورد چیزی بنویسید که به شما مربوط است و به شما کمک می کند این کلمات را به خاطر بسپارید

and understand these words properly.

و این کلمات را به درستی درک کنید.

Okay?

باشه؟

And last of all, subscribe to my YouTube channel because that way you can continue to get the

و در آخر، در کانال یوتیوب من مشترک شوید زیرا از این طریق می توانید به

other lessons in this series, and lots of other lessons which I've created which are

سایر درس های این مجموعه و بسیاری از درس های دیگر که من ایجاد کرده ام که

really, like, shortcuts and hacks for you to learn English more effectively and efficiently.

واقعاً مانند میانبرها و هک هایی برای یادگیری بیشتر زبان انگلیسی هستند، ادامه دهید. موثر و کارآمد.

Okay?

باشه؟

Thanks really...

واقعا متشکرم...

Thanks very much for watching, and all the best with your English.

خیلی ممنون که تماشا کردید، و بهترین ها را با انگلیسی شما.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.