Phrasal Verbs: Add “OUT” to change the meaning of these 8 verbs

In this lesson, you'll have a chance to learn and use eight common phrasal verbs.

در این درس، شما فرصتی خواهید داشت که هشت فعل رایج عبارتی را یاد بگیرید و از آنها استفاده کنید.

Now, what's special about this lesson and what's going to make it a little bit easier

حال، نکته‌ی ویژه در مورد این درس و چیزی که

for you to learn these verbs is that we're going to look at the regular verb first, and

یادگیری این افعال را برای شما کمی آسان‌تر می‌کند این است که ابتدا فعل منظم را بررسی

then we're going to look at how it changes when it becomes a phrasal verb, okay?

می‌کنیم و سپس نحوه تغییر آن را در زمانی که تبدیل به فعل عبارتی می شود، خوب؟

So, what is a phrasal verb anyway?

بنابراین، به هر حال فعل عبارتی چیست؟

So, basically, it's a regular verb, but we add something to it, usually a preposition

بنابراین، اساساً، این یک فعل منظم است، اما ما چیزی به آن اضافه می کنیم، معمولاً یک حرف اضافه

or sometimes an adverb, and when we do that, it changes the meaning.

یا گاهی اوقات یک قید، و وقتی این کار را انجام می دهیم، معنی را تغییر می دهد.

And that's what can make it a little bit more challenging to learn, but not in this lesson

و این چیزی است که می تواند یادگیری را کمی چالش برانگیزتر کند، اما نه در این درس،

because we're going to go through them very carefully and step by step so you'll know

زیرا ما آنها را با دقت و قدم به قدم مرور خواهیم کرد تا

exactly what the regular verb means, which you probably already know, and then what the

دقیقاً بدانید که فعل معمولی به چه معناست، که احتمالاً قبلاً می دانم، و سپس

new phrasal verb means, okay?

معنای فعل عبارتی جدید چیست، خوب؟

So, let's get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

So, we have eight of them here.

بنابراین، ما هشت مورد از آنها را در اینجا داریم.

Let's go through them one by one.

بیایید آنها را یکی یکی مرور کنیم.

So, the regular verb, "look", alright?

بنابراین، فعل منظم، "نگاه"، خوب است؟

I'm sure you know the meaning of this verb.

مطمئنم معنی این فعل را می دانید.

What does it mean?

چه مفهومی داره؟

To look at something?

برای نگاه کردن به چیزی؟

To see it, right?

برای دیدن آن، درست است؟

To view it.

برای مشاهده آن.

So, right now, I'm looking in this direction.

بنابراین، در حال حاضر، من در این جهت نگاه می کنم.

You're looking at me, okay?

تو به من نگاه می کنی، باشه؟

But what happens when we made it - when we add "out" and make it into a phrasal verb?

اما چه اتفاقی می‌افتد وقتی آن را ساختیم - وقتی «out» را اضافه می‌کنیم و آن را به یک فعل عبارتی تبدیل می‌کنیم؟

The verb "look out" is something different from just "look".

فعل "نگاه کردن" چیزی متفاوت از "نگاه کردن" است.

To look out is to be careful.

نگاه کردن به این معنی است که مراقب باشید.

If I say to someone, "Look out, the car is coming", it means be careful, okay?

اگر به کسی بگویم مواظب ماشین در راه است، یعنی مواظب باش، باشه؟

Be aware, pay attention, but mostly, be careful, okay?

حواستان باشد، توجه کنید، اما بیشتر مراقب باشید، باشه؟

So, we could say, "Look out, the car is coming", "Look out, the tree is falling", alright?

بنابراین، می توانیم بگوییم، "مواظب باش، ماشین در حال آمدن است"، "مواظب باش، درخت در حال سقوط است"، خوب؟

So, "look out" is very often used by itself, like just "look out", and when you hear that,

بنابراین، "نگاه کن" اغلب به خودی خود استفاده می شود، مانند "مواظب باش"، و وقتی آن را می شنوید،

you should know that you have to be careful of something, but sometimes, it might be followed

باید بدانید که باید مراقب چیزی باشید، اما گاهی اوقات ممکن است به دنبال

by "Look out, the car is coming" or "The tree is falling" or whatever, okay?

آن "مراقب باش، ماشین در حال آمدن است" یا "درخت در حال سقوط است" یا هر چیز دیگری، باشه؟

So, that's the basic way in which this phrasal verb, "look out", is used, to mean be careful.

بنابراین، این روش اساسی است که در آن از این فعل عبارتی ، "نگاه کن" به معنای مراقب بودن استفاده می شود.

Sometimes, it can also mean to look out for someone, so for example, if you go to a concert

گاهی اوقات، ممکن است به این معنی باشد که مراقب کسی باشید، برای مثال، اگر به یک کنسرت بروید

and you're going to meet your friend there, and you say, "Okay, I'll look out for you",

و قرار است دوست خود را در آنجا ملاقات کنید، و بگویید: "باشه، من مراقب شما هستم"،

means I'll pay attention to try to find you, but the idea is still to pay attention, right?

به این معنی است که من توجه می کنم تا سعی کنم شما را پیدا کنم، اما ایده هنوز توجه کردن است، درست است؟

So, that's another meaning of "look out", but very often, it's used in that other way

بنابراین، این معنای دیگری از "مواظب باش" است ، اما اغلب، به شکل دیگری

as a kind of warning, "Look out, be careful", okay?

به عنوان نوعی هشدار استفاده می شود، "مواظب باش، مراقب باش، باشه؟"

Alright.

بسيار خوب.

The next verb, regular verb, is "stay".

فعل بعدی، فعل منظم، «ماندن» است.

What does "stay" mean?

"ماندن" به چه معناست؟

Does "stay" mean to remain in one place, okay?

آیا "ماندن" به معنای ماندن در یک مکان است، خوب؟

I could stay in my room, I could stay in a hotel, alright?

من می توانستم در اتاقم بمانم، می توانستم در یک هتل بمانم، خوب؟

Stay in my office, but what does it mean when we add "out"?

در دفتر من بمان، اما وقتی "خارج" را اضافه می کنیم به چه معناست؟

What does the phrasal verb "stay out" mean?

فعل عبارتی «بیرون ماندن» به چه معناست؟

It means to remain out for a long time.

این به معنای بیرون ماندن برای مدت طولانی است.

Usually, we will use it like this, "He stayed out late at night", okay?

معمولاً از آن به این صورت استفاده می کنیم، "اون شب تا دیروقت بیرون ماند" باشه؟

"He stayed out late", or "She stayed out all night", okay?

"او تا دیروقت بیرون ماند" یا "او تمام شب را بیرون ماند"، باشه؟

This is the normal way in which we hear this phrasal verb being used.

این روش عادی استفاده از این فعل عبارتی است.

So, if we say, "She stayed out", it usually means all night, or sometimes we'll add "late".

بنابراین، اگر بگوییم "او بیرون ماند"، معمولاً به معنای تمام شب است، یا گاهی اوقات "دیر" را اضافه می کنیم.

"He stayed out", "We stayed out late last night, so we're really tired", okay?

"او بیرون ماند"، "دیشب تا دیروقت بیرون ماندیم ، پس واقعا خسته شدیم"، باشه؟

So, that's "stay out", which is different from just "stay".

بنابراین، این همان «بیرون ماندن» است که با «بماندن» تفاوت دارد.

Alright.

بسيار خوب.

Here's another regular verb, "point".

در اینجا یک فعل منظم دیگر، "نقطه" وجود دارد.

What does it mean when I point to something, like this?

وقتی به چیزی مثل این اشاره می کنم یعنی چه؟

I can point to someone, I can point to something, I could say to someone, "I want that one",

من می توانم به کسی اشاره کنم، می توانم به چیزی اشاره کنم، می توانم به کسی بگویم "من آن یکی را می خواهم"،

okay?

باشه؟

And then you use your finger and you point, alright?

و سپس از انگشت خود استفاده می کنید و اشاره می کنید، خوب؟

That's what it - that's the regular meaning of "point".

این همان چیزی است که - معنی منظم "نقطه" این است.

But what does it mean to point out something?

اما اشاره به چیزی به چه معناست ؟

To point out something means to draw your attention to something.

اشاره کردن به چیزی به معنای جلب توجه شما به چیزی است.

For example, let's suppose I'm checking somebody's resume and I say to them, "I just want to

برای مثال، فرض کنید من دارم رزومه شخصی را بررسی می‌کنم و به او می‌گویم: "فقط می‌خواهم به این

point out that you have a few mistakes in your resume, so make sure you correct them

نکته اشاره کنم که شما چند اشتباه در رزومه خود دارید، بنابراین

before you send them to apply for a job", okay?

قبل از اینکه آنها را برای درخواست کار بفرستید آنها را اصلاح کنید." ، باشه؟

Or, let's say right now, I'm pointing out to you, I'm drawing your attention to the

یا فرض کنید همین الان به شما اشاره می کنم، توجه شما را به

differences between the regular verbs and the phrasal verbs, okay?

تفاوت افعال منظم و افعال عبارتی جلب می کنم، خوب؟

So, that's to point out, to draw someone's attention to something, alright?

بنابراین، این برای اشاره است، برای جلب توجه کسی به چیزی، خوب؟

Next, "work".

بعد، "کار".

Now, we all know what it means to work, right?

اکنون، همه ما می دانیم که کار کردن به چه معناست، درست است؟

To put your time and effort into something.

برای صرف وقت و تلاش خود برای چیزی.

But this one, this phrasal verb, "work out", means something completely different.

اما این یکی، این فعل عبارتی، "کار کردن"، به معنای چیزی کاملا متفاوت است.

It just - it means actually to exercise.

این فقط - در واقع به معنای ورزش کردن است.

If you say, "I'm working out tonight", it means I'm going to exercise, I'm going to

اگر بگویید "امشب دارم ورزش می کنم"، به این معنی است که می روم ورزش می کنم،

the gym, or I'm going to do something to work out with weights or whatever, okay?

به باشگاه می روم، یا می خواهم کاری انجام دهم تا با وزنه یا هر چیز دیگری ورزش کنم، باشه؟

I'm going to work out, alright?

من می روم ورزش کنم، باشه؟

So, "work out" usually means exercise.

بنابراین، "ورزش کردن" معمولا به معنای ورزش است.

It can also mean to solve something.

همچنین می تواند به معنای حل چیزی باشد.

For example, two plus two equals four.

مثلاً دو به اضافه دو برابر با چهار است.

So, what did I do?

خب من چیکار کردم؟

I worked out the answer, okay?

من جواب را بررسی کردم، باشه؟

It means I solved the problem.

یعنی مشکل رو حل کردم

I need to work it out.

من باید آن را حل کنم.

I'm not sure what to do.

من مطمئن نیستم چه کار کنم.

I need to work it out, means I need to solve something.

من باید آن را حل کنم، یعنی باید چیزی را حل کنم.

But very often, we'll hear it being used as the first one, as I am exercising, okay?

اما خیلی وقت ها می شنویم که از آن به عنوان اولین مورد استفاده می شود، همانطور که من در حال ورزش هستم، خوب؟

Alright.

بسيار خوب.

So, just to review those, "look out" means be careful.

بنابراین، فقط برای مرور آن‌ها، «مراقب باش» یعنی مراقب باشید.

He stayed out late or stayed out all night.

تا دیر وقت بیرون می ماند یا تمام شب را بیرون می ماند.

I want to point out that there's a difference between this word and that word.

من می خواهم به این نکته اشاره کنم که بین این کلمه و آن کلمه تفاوت وجود دارد.

And would you like to work out with us tonight?

و آیا دوست دارید امشب با ما ورزش کنید؟

We're going to the gym, okay?

ما به باشگاه می رویم، باشه؟

So, that means to exercise.

بنابراین، این به معنای ورزش کردن است.

Let's look at four more.

بیایید به چهار مورد دیگر نگاه کنیم.

So, the regular verb "wear".

بنابراین، فعل منظم "پوشیدن".

So, to wear means to put something on.

پس پوشیدن به معنای پوشیدن چیزی است.

For example, your clothes, or your shoes, or a hat, or your watch, or something, right?

مثلا لباست یا کفشت یا کلاه یا ساعتت یا یه چیز دیگه درسته؟

To wear something.

پوشیدن چیزی

But, what does it mean to wear out something?

اما، فرسوده شدن چیزی به چه معناست؟

Well, let's suppose I have some shoes that I bought, and I love these shoes, I'm so comfortable

خب، فرض کنید من چند کفش دارم که خریدم، و عاشق این کفش‌ها هستم، آنقدر راحت

in them, I don't want to ever throw them away.

هستم که نمی‌خواهم آنها را دور بریزم.

But what happens after a while, if I keep wearing those shoes for a few years, they're

اما بعد از مدتی چه اتفاقی می‌افتد، اگر چند سالی به پوشیدن آن کفش‌ها

going to be worn out.

ادامه دهم، فرسوده می‌شوند.

So, when something is worn out, you can't use it anymore.

بنابراین، وقتی چیزی فرسوده می شود، دیگر نمی توانید از آن استفاده کنید.

It's no longer usable, it's no longer effective.

دیگر قابل استفاده نیست ، دیگر موثر نیست.

It's worn out, it's old, it's maybe torn, or whatever, okay?

فرسوده است، قدیمی است، شاید پاره شده است، یا هر چیز دیگری، باشه؟

You can't use it, it's not usable anymore.

شما نمی توانید از آن استفاده کنید، دیگر قابل استفاده نیست.

So, your shoes can get worn out, okay, or let's say you have a favorite t-shirt and

بنابراین، کفش‌های شما می‌توانند فرسوده شوند، خوب، یا فرض کنید یک تی شرت مورد علاقه

you love to wear it, and you wore it for years, but after a while, it really gets worn out,

دارید و دوست دارید آن را بپوشید، و سال‌ها آن را پوشیدید، اما بعد از مدتی، واقعاً فرسوده می‌شود،

okay?

خوب؟

So, to wear out something means to make it unusable.

بنابراین، فرسوده شدن چیزی به معنای غیرقابل استفاده کردن آن است.

Now, there is another meaning of "wear out".

حال معنای دیگری از «فرسودگی» وجود دارد.

So, sometimes you can say, "I'm worn out today, I'm so tired, I've been working since 5 o'clock

بنابراین، گاهی اوقات می توانید بگویید: "من امروز فرسوده هستم، خیلی خسته هستم، از ساعت 5

in the morning with no break."

صبح بدون استراحت کار می کنم."

So, worn out in this sense, when you apply it to a person, it means really tired.

بنابراین، از این نظر فرسوده، هنگامی که آن را به یک شخص اعمال می کنید، به معنای واقعاً خسته است.

Just like, in a way, your shoes are sort of like tired, but we don't usually ascribe that

درست مثل اینکه، به نوعی، کفش‌های شما به نوعی خسته هستند، اما ما معمولاً آن را

to shoes.

به کفش‌ها نسبت نمی‌دهیم.

But you can say that a person feels worn out means they're very, very exhausted and tired,

اما می توان گفت که یک فرد احساس فرسودگی می کند یعنی بسیار بسیار خسته و خسته است،

okay?

خوب؟

"I'm worn out" means I'm exhausted, okay?

"من فرسوده شده ام" یعنی خسته ام، باشه؟

So, that's to wear out, which is quite different from just to wear.

بنابراین، فرسوده شدن است، که کاملاً با فقط پوشیدن متفاوت است.

Next, the verb "to rule".

بعد، فعل "حکم کردن".

We don't hear this word too much.

ما این کلمه را زیاد نمی شنویم.

It's usually used to mean to govern a country or a place or a people, and it's usually used

معمولاً به معنای اداره یک کشور یا یک مکان یا مردم است و معمولاً

to describe people like kings or dictators.

برای توصیف افرادی مانند پادشاهان یا دیکتاتورها استفاده می شود.

Not really so much a president or something, but more like a king or a dictator rules over

نه واقعاً یک رئیس جمهور یا چیزی، بلکه بیشتر شبیه یک پادشاه یا یک دیکتاتور بر

a particular country or people.

یک کشور یا مردم خاص حکومت می کند.

But that is very different from the phrasal verb, which we do use very often, which means

اما این با فعل عبارتی که ما اغلب از آن استفاده می کنیم بسیار متفاوت است که به معنای

to rule out.

رد کردن است.

Now, rule out something, when you rule out something, you eliminate the possibility,

حالا یه چیزی رو رد کن وقتی چیزی رو رد میکنی احتمالش رو حذف

okay?

میکنی باشه؟

So, for example, let's suppose there are three universities that you could apply to, but

بنابراین، برای مثال، فرض کنید سه دانشگاه وجود دارد که می‌توانید برای آنها اپلای کنید،

you don't want to apply to C and you don't want to apply to B, so you rule them out.

اما نمی‌خواهید برای C اپلای کنید و نمی‌خواهید برای B اپلای کنید، بنابراین آنها را رد می‌کنید.

You eliminate them from the possibilities, okay?

شما آنها را از احتمالات حذف می کنید، خوب؟

So, you could rule out certain possibilities, or it could be universities, it could be certain

بنابراین، شما می توانید برخی از احتمالات را رد کنید، یا ممکن است دانشگاه ها، مشاغل خاصی باشند

jobs, it could be which city you want to move to, okay?

، ممکن است این باشد که به کدام شهر می خواهید نقل مکان کنید، خوب؟

Which friends you want to have, you rule them out.

دوستانی که می خواهید داشته باشید، آنها را رد می کنید.

Or if you're going to hire someone, you have many candidates, let's say you have five candidates,

یا اگر قرار است فردی را استخدام کنید، کاندیداهای زیادی دارید ، فرض کنید پنج نامزد دارید،

but you rule out some of them, so you're left with just one candidate.

اما برخی از آنها را رد می کنید، بنابراین فقط یک نامزد خواهید داشت.

You ruled out or eliminated the other possibilities, okay?

شما احتمالات دیگر را رد یا حذف کردید، خوب؟

Similarly, on tests, right?

به طور مشابه، در آزمایشات، درست است؟

If you have a multiple choice test and you have three answers, or five answers, and you

اگر یک آزمون چند گزینه ای دارید و سه پاسخ یا پنج پاسخ دارید و

need to choose, sometimes you know the answer, right, and then you just choose that one,

باید انتخاب کنید، گاهی اوقات پاسخ را درست می دانید و سپس فقط آن یکی را انتخاب می کنید،

but sometimes you're not so sure.

اما گاهی اوقات چندان مطمئن نیستید.

So, one technique that you can use when you're doing a multiple choice test is to say, "Well,

بنابراین، یکی از تکنیک‌هایی که می‌توانید هنگام انجام یک آزمون چند گزینه‌ای استفاده کنید این است که بگویید: "خب،

this is clearly not right.

این به وضوح درست نیست

That's wrong for sure.

. مطمئناً اشتباه است.

So, this way, by eliminating certain answers or ruling out certain answers, you zero in

بنابراین، از این طریق، با حذف برخی از پاسخ‌ها یا رد کردن پاسخ‌های خاص، شما

on what is likely to be the right answer.

پاسخی را که احتمالاً پاسخ صحیح است

So, again, you're ruling out, in this case, the incorrect possibilities, okay?

، صفر می کنید. بنابراین، دوباره، در این مورد ، احتمالات نادرست را رد می کنید، خوب؟

Got it?

فهمیدید؟

Good.

خوب.

Next, the regular verb "stand".

بعد، فعل منظم "ایستادن"

What am I doing right now?

. در حال حاضر انجام می دهم؟

I'm standing.

من ایستاده ام.

You might be sitting as you're watching this video, okay?

شما ممکن است در حین تماشای این ویدیو نشسته باشید، خوب؟

Right?

درست است؟

Stand.

بایستید.

Alright?

خوب؟

That's a regular verb, which you know, but what does it mean to stand out?

این یک فعل منظم است که می دانید، اما برجسته شدن به چه معناست

To stand out means to be noticeable.

؟ برجسته شدن به معنای قابل توجه بودن است.

For example, in an audience, imagine everyone is sitting, but one person suddenly stands

برای مثال، در یک مخاطب، تصور کنید همه نشسته اند، اما یک نفر ناگهان

up, and that person is going to be much more noticeable than everybody else who's sitting

بلند می شود، و آن شخص بسیار بیشتر از همه افراد دیگری که نشسته اند قابل توجه است

down, right?

، درست است؟

So, that person is not just standing, in this case, that person stands out, because they

بنابراین، آن شخص فقط نیست. ایستاده، در این مورد، آن شخص برجسته می شود،

are standing.

زیرا ایستاده

Alright?

است.خوب؟

So, you can imagine that, that a person who's standing up in an audience of people who are

مخاطب افرادی که می

sitting down is going to be more noticeable, is going to stand out.

نشینند بیشتر مورد توجه قرار می گیرند، برجسته می شوند.

Also, certain colors, okay, are more - stand out more.

همچنین، رنگ های خاص، بسیار خوب، بیشتر هستند - بیشتر به چشم می آیند.

Red and yellow, you know, they're bright colors, are much - they stand out much more than black

قرمز و زرد، می دانید، آنها رنگ های روشنی هستند، بسیار زیاد هستند - آنها بسیار بیشتر از سیاه

or blue, okay?

یا آبی برجسته هستند، خوب؟

So, that's another way to see how something stands out.

بنابراین، این راه دیگری برای دیدن اینکه چگونه چیزی برجسته است.

Alright.

بسيار خوب.

The last regular verb is "find", okay?

آخرین فعل منظم "پیدا کردن" است، خوب؟

What does it mean to find something?

پیدا کردن چیزی به چه معناست؟

It's the opposite of losing something.

این برعکس از دست دادن چیزی است.

So, usually we use it in a negative way, for example, "I can't find my keys" or "I can't

بنابراین، معمولاً از آن به صورت منفی استفاده می کنیم، به عنوان مثال، "من نمی توانم کلیدهایم را پیدا کنم" یا "من نمی

find my cell phone.

توانم تلفن همراهم را پیدا کنم.

Have you seen it?"

آیا آن را دیده ای؟"

Right?

درست؟

So, that's the regular meaning of "find", but what does it mean to find out?

بنابراین، این معنای معمولی "یافتن" است، اما به چه معناست که بدانیم؟

So, right now, for example, you are finding out the meaning of these phrasal verbs.

بنابراین، در حال حاضر، برای مثال، شما در حال یافتن معنی این افعال عبارتی هستید.

You are learning, you are discovering, okay?

شما در حال یادگیری هستید، در حال کشف هستید، خوب؟

That's what it means to find out.

این یعنی فهمیدن.

I don't know the answer, I'm going to find out the answer, okay?

من جواب را نمی دانم، من می خواهم جواب را پیدا کنم، باشه؟

So, usually you're going to find out the meaning of something, the answer to something, the

بنابراین، معمولاً می‌خواهید معنای چیزی، پاسخ چیزی،

solution to something, or you could also find out information.

راه‌حل چیزی را پیدا کنید، یا می‌توانید اطلاعاتی را نیز پیدا کنید.

Hey, I need to find out when the next bus leaves.

سلام، من باید بفهمم اتوبوس بعدی کی حرکت می کند.

I need to find out what time the train leaves.

باید بفهمم قطار چه ساعتی حرکت می کند.

I need to find out what time his flight arrives, okay?

باید بفهمم پروازش چه ساعتی می رسد، باشه؟

So, in that case, you're finding out information.

بنابراین، در آن صورت، شما در حال پیدا کردن اطلاعات هستید.

You could also find out a secret that someone has, alright?

شما همچنین می توانید رازی را که یک نفر دارد کشف کنید، خوب؟

So, let's look over those.

بنابراین، بیایید به آنها نگاه کنیم.

To wear out something means to use it so that it can't be used anymore, make it unusable.

فرسودگی چیزی به معنای استفاده از آن است که دیگر قابل استفاده نباشد، آن را غیرقابل استفاده کنید.

To rule out means to what?

رد کردن یعنی چی؟

Eliminate the possibility.

احتمال را از بین ببرید.

To stand out is to be noticeable, like one person standing up in an audience of people

برجسته شدن به معنای قابل توجه بودن است، مانند ایستادن یک نفر در میان مخاطبانی

who are sitting.

که نشسته اند.

And to find out means to learn or discover the meaning of something or information about

و پیدا کردن یعنی یادگیری یا کشف معنای چیزی یا اطلاعاتی در مورد

something, okay?

چیزی، خوب؟

So, I told you at the beginning that you would learn and use these phrasal verbs by the end

بنابراین، در ابتدا به شما گفتم که تا پایان درس این افعال عبارتی را یاد می گیرید و استفاده می کنید

of the lesson.

.

So, this is the second part where you're going to use those phrasal verbs which we just learned,

بنابراین، این قسمت دومی است که می‌خواهید از آن افعال عبارتی استفاده کنید،

okay?

خوب؟

Now, I'm going to go through these together with you.

حالا اینها را با شما مرور می کنم.

There are eight sentences, and in each sentence, there is one part where you could replace

هشت جمله وجود دارد، و در هر جمله، یک قسمت وجود دارد که می توانید

those words with a phrasal verb, alright?

آن کلمات را با یک فعل عبارتی جایگزین کنید، خوب؟

So, what you might want to do, you can either do it with me, step-by-step, or right now,

بنابراین، کاری که ممکن است بخواهید انجام دهید، می توانید آن را با من انجام دهید، گام به گام، یا همین الان،

I'm moving out of the way, if you like, you can pause the video, alright?

من از مسیر خارج می شوم، اگر دوست دارید، می توانید ویدیو را متوقف کنید، خوب؟

Go through them by yourself, take your time, and each of these, in each of these, you have

خودتان آنها را مرور کنید، وقت بگذارید، و هر کدام از اینها، در هر کدام از اینها، باید

to replace what is underlined with a phrasal verb.

چیزی که زیر آن خط کشیده شده را با یک فعل عبارتی جایگزین کنید.

And I've written them for you here, of course, the phrasal verb is going to be followed by

و من آنها را اینجا برای شما نوشته ام، البته، فعل عبارتی قرار است با

"out".

"out" دنبال شود.

So, it would be "look out", "point out", "wear out", etc., okay?

بنابراین، "مراقب باش"، "اشاره کن"، "سایه شدن" و غیره خواهد بود، خوب است؟

So, if you want to pause it, pause now, and if not, let's begin, okay?

بنابراین، اگر می‌خواهید آن را متوقف کنید، اکنون مکث کنید، و اگر نه، بیایید شروع کنیم، خوب؟

Alright.

بسيار خوب.

So, number one.

بنابراین، شماره یک.

Your red sports car is very noticeable.

ماشین اسپرت قرمز شما بسیار قابل توجه است.

So, which phrasal verb could we use to express that idea?

بنابراین، از کدام فعل عبارتی می توانیم برای بیان آن ایده استفاده کنیم؟

Your red sports car really - it's very noticeable.

ماشین اسپرت قرمز شما واقعاً - بسیار قابل توجه است.

It stands out, okay?

برجسته است، خوب؟

This one here.

این یکی اینجا.

Your red sports car stands out, good.

ماشین اسپورت قرمز شما برجسته است، خوب است.

Number two.

شماره دو.

I exercise three times a week.

هفته ای سه بار ورزش می کنم.

Which phrasal verb could you use there?

کدام فعل عبارتی را می توانید در آنجا استفاده کنید؟

I work out, okay?

من ورزش می کنم، باشه؟

I work out three times a week.

هفته ای سه بار ورزش می کنم.

It means I exercise three times a week, good.

یعنی هفته ای سه بار ورزش می کنم، خوب است.

Number three.

شماره سه.

The teacher drew attention to my pronunciation errors.

معلم توجه خود را به اشتباهات تلفظی من جلب کرد.

To draw attention to, which phrasal verb could you use?

برای جلب توجه، از کدام فعل عبارتی می توانید استفاده کنید؟

The teacher pointed out my pronunciation errors, good.

معلم به اشتباهات تلفظ من اشاره کرد ، خوب.

Are you with me?

حواست به منه؟

Yes.

آره.

Number four.

شماره چهار.

Be careful of the ice on the road.

مراقب یخ های جاده باشید.

Which phrasal verb could we use to give that idea of "be careful"?

از کدام فعل عبارتی می‌توانیم برای دادن این ایده «مراقب باش» استفاده کنیم؟

Remember?

یاد آوردن؟

This one.

این یکی.

Look out - in this case, we have to change the preposition if we're using it in a sentence.

مراقب باشید - در این مورد، اگر از آن در جمله استفاده می کنیم، باید حرف اضافه را تغییر دهیم.

Look out for the ice on the road, okay?

مراقب یخ های جاده باشید، باشه؟

Look out means be careful.

مراقب باشید یعنی مراقب باشید.

Alright.

بسيار خوب.

Number five.

شماره پنج.

I was exhausted after the flight.

بعد از پرواز خسته شده بودم .

Which one could we use?

از کدام یک می توانیم استفاده کنیم؟

I was - remember, sometimes you have to change the form of the verb a little bit.

من بودم - یادت باشه گاهی باید شکل فعل رو کمی تغییر بدی.

I was, because it's in the past tense.

من بودم، چون در زمان گذشته است.

I was worn out, okay?

من فرسوده شده بودم، باشه؟

I was worn out.

من فرسوده شده بودم.

I was so tired.

من خیلی خسته بودم.

I was exhausted, remember?

خسته بودم، یادته؟

We said a person can be exhausted, your shoes could be worn out, okay?

گفتیم یک نفر ممکن است خسته شود، کفش شما ممکن است کهنه شود، باشه؟

So, you could be worn out or your shoes could be worn out.

بنابراین، ممکن است شما فرسوده شوید یا کفش هایتان فرسوده شوند.

That's a good way to remember it.

این یک راه خوب برای به خاطر سپردن آن است.

Okay.

باشه.

Number six.

شماره شش.

Did you learn what time the bus leaves?

آیا یاد گرفتید اتوبوس چه ساعتی حرکت می کند؟

We won't usually say "Did you learn", we usually use this phrasal verb.

ما معمولاً نمی گوییم "آیا یاد گرفتی"، ما معمولاً از این فعل عبارتی استفاده می کنیم.

Did you?

آیا تو؟

Find out.

دریابید.

Good.

خوب

Did you find out what time the bus leaves?

آیا متوجه شدید اتوبوس ساعت چند حرکت می کند؟

Okay?

باشه؟

Good.

خوب

Number seven.

شماره هفت.

I've decided against living in a small town.

من تصمیم گرفته ام که در یک شهر کوچک زندگی نکنم.

That means I've ruled out that possibility.

یعنی من این احتمال را رد کرده ام.

Maybe other possibilities, but I've ruled out that one, right?

شاید احتمالات دیگر، اما من آن یکی را رد کرده ام، درست است؟

Rule out.

رد کردن

I've ruled out living in a small town, okay?

من زندگی در یک شهر کوچک را رد کرده ام، خوب؟

Good.

خوب

And number eight.

و عدد هشت

He didn't come home all night.

تمام شب به خانه نیامد.

What's another way to say that with a phrasal verb?

راه دیگری برای گفتن آن با فعل عبارتی چیست؟

He - he what?

اون - اون چی؟

Good.

خوب

He stayed out all night, okay?

او تمام شب را بیرون ماند، باشه؟

So, now, what you need to do to really master these, I think you did a really good job here,

بنابراین، اکنون، کاری که باید انجام دهید تا واقعاً به اینها تسلط داشته باشید ، فکر می‌کنم در اینجا واقعاً کار خوبی انجام

especially if you got them right, and especially if the right words were coming to you, but

داده‌اید، به خصوص اگر آنها را درست متوجه شده باشید، و به خصوص اگر کلمات مناسبی به شما می‌آمدند،

in order to really remember them, we need to repeat, okay?

اما برای اینکه واقعاً آنها را به خاطر بسپارید، باید تکرار کنیم، باشه؟

The more practice you can do, the better.

هر چه بیشتر تمرین کنید ، بهتر است.

So, there are many ways to practice.

بنابراین، راه های زیادی برای تمرین وجود دارد.

One, go to our website at www.engvid.com, and there you can do a quiz on these, okay?

یکی، به وب سایت ما به آدرس www.engvid.com بروید، و در آنجا می توانید یک مسابقه در مورد اینها انجام دهید، خوب؟

And that way, you'll have a chance to reinforce what you've learned.

و به این ترتیب، فرصتی خواهید داشت که آموخته های خود را تقویت کنید.

Number two, leave a comment below.

شماره دو، در زیر نظر دهید.

Use one of these expressions, one of these phrasal verbs that you weren't so sure of

از یکی از این عبارات استفاده کنید، یکی از این افعال عبارتی که قبلاً چندان مطمئن

before, or more than one, and give me your own example, give me your own sentence, okay?

نبودید، یا بیشتر از یکی، و مثال خودتان را بزنید، جمله خودتان را به من بگویید، باشه؟

Apply it to something that's happening in your life today, or something that applied

آن را در مورد چیزی که امروز در زندگی شما رخ می دهد یا چیزی که در زندگی دیروز شما اعمال می شود، اعمال

to your life yesterday, okay?

کنید، خوب؟

Use that, okay?

از آن استفاده کن، باشه؟

And the third thing is keep learning more phrasal verbs and more English by subscribing

و سومین چیز این است که با مشترک شدن در کانال یوتیوب من به یادگیری افعال عبارتی و انگلیسی بیشتر ادامه دهید

to my YouTube channel, alright?

، خوب است؟

And if you like the video, share it with your friends, okay?

و اگر ویدیو را دوست داشتید ، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید، خوب است؟

Maybe it'll help them as well.

شاید به آنها نیز کمک کند.

And then, you can practice these phrasal verbs with other people, which is always a great

و سپس، می توانید این افعال عبارتی را با افراد دیگر تمرین کنید، که همیشه یک کار عالی

thing to do, not only in writing, but also while speaking.

است، نه تنها در نوشتن، بلکه در هنگام صحبت کردن.

You can sort of, like, practice with your friends, and it's a great way to really reinforce

شما می توانید به نوعی با دوستان خود تمرین کنید ، و این یک راه عالی برای تقویت واقعی

what you've learned, and in a natural way, okay?

چیزهایی است که آموخته اید، و به روشی طبیعی، خوب است؟

You can challenge yourself, you can make a game of it.

شما می توانید خودتان را به چالش بکشید، می توانید یک بازی از آن بسازید.

Alright?

بسيار خوب؟

So, I wish you all the best with your English.

بنابراین، من برای شما بهترین ها را با انگلیسی خود آرزو می کنم.

Thanks very much for watching.

خیلی ممنون که تماشا کردید

Bye for now.

فعلا خداحافظ.