Let's Learn English! Topic: Reactions! 😮😠🙎 (Lesson Only)

Well hello everyone and welcome to this English lesson about

سلام به همه و به این درس انگلیسی در مورد

reactions. In life you sometimes go and see a show.

واکنش ها خوش آمدید. تو زندگی گاهی میری و یه نمایش میبینی.

You sometimes have a conversation and you react. You

شما گاهی اوقات صحبت می کنید و واکنش نشان می دهید.

express how you feel after you see that show or after you have

شما احساس خود را بعد از دیدن آن نمایش یا بعد از انجام

that conversation or after someone tells you something.

آن مکالمه یا بعد از اینکه کسی چیزی به شما می گوید ابراز می کنید.

Human beings often react in different ways. We react in

انسان ها اغلب به روش های مختلف واکنش نشان می دهند. ما به شیوه های خوبی واکنش نشان می دهیم

good ways. We react in bad ways. We react in ways that

. ما واکنش های بدی نشان می دهیم . ما به گونه ای واکنش

show our emotions. So in this English lesson I will talk

نشان می دهیم که احساسات ما را نشان می دهد. بنابراین در این درس انگلیسی در

about a lot of the different kinds of reactions you can

مورد بسیاری از انواع مختلف واکنش هایی که می توانید

have. Sometimes you react by saying something. Sometimes you

داشته باشید صحبت خواهم کرد. گاهی اوقات شما با گفتن چیزی واکنش نشان می دهید. گاهی اوقات شما

react by doing something. Sometimes you react by simply

با انجام کاری واکنش نشان می دهید. گاهی اوقات

feeling a certain way after someone says something or after

پس از اینکه کسی چیزی می‌گوید یا بعد از

you see something happen. Um so anyways once again welcome to

اینکه می‌بینید اتفاقی افتاده است، واکنش نشان می‌دهید. به هر حال یک بار دیگر به

this English lesson about reactions. So the first one I'm

این درس انگلیسی در مورد واکنش ها خوش آمدید. بنابراین اولین چیزی که می دهم

giving is an action. Sometimes when you see something you like

یک عمل است. گاهی اوقات وقتی چیزی را که

in life you'll give a thumbs up. Now a lot of people ask me

در زندگی دوست دارید می بینید، انگشت شست خود را بالا می گیرید . حالا خیلی ها از من می پرسند

why do you say thumbs up and not thumb up? This is only one

که چرا شست را بالا می گویی و شست بالا نمی گویی؟ این فقط یک

thumb. This this is two thumbs. So you can give two thumbs up.

انگشت شست است. این دو انگشت شست است. بنابراین شما می توانید دو انگشت شست بالا بدهید.

But for some reason we also say to give a thumbs up. You know I

اما بنا به دلایلی ما هم می گوییم که یک سر را بالا بگیریم. می دانید که من

went and watched John perform at his performance and he did a

رفتم و اجرای جان را در اجرایش تماشا کردم و او کار

great job. I gave him a thumbs up at the end. So you can

بزرگی انجام داد. در پایان به او انگشت شست دادم. بنابراین می‌توانید از

physically give someone a thumbs up. But as all of you

نظر فیزیکی به کسی احترام بگذارید. اما همانطور که همه

know you can also give someone a thumbs up on a video. If you

شما می‌دانید، می‌توانید یک ویدیو را نیز به دیگران تشویق کنید. اگر شما

at the bottom of this video there's a little thumb and if

در پایین این ویدیو یک انگشت شست کوچک وجود دارد و

you click it you're giving me a thumbs up a thumbs up always

اگر روی آن کلیک کنید به من مثبت می‌گویید ، همیشه

means you like what you've seen you like what you've heard you

به این معنی است که آنچه را که دیده‌اید دوست دارید، چیزهایی را که شنیده‌اید دوست

you're giving positive feedback to that person so if you wanted

دارید، مثبت می‌دهید. به آن شخص بازخورد بدهید، بنابراین اگر

to give me a thumbs up you could right at the bottom of

می‌خواهید از من حمایت کنید، می‌توانید دقیقاً در پایین

this video you can give me a thumbs up. Sometimes when you

این ویدیو به من تشکر کنید . گاهی اوقات وقتی

see something you are amazed. The reaction you have is that

چیزی را می بینید شگفت زده می شوید. واکنشی که دارید این است

you feel amazement. This happens me when I see a

که احساس شگفتی می کنید. وقتی یک شعبده باز می بینم این اتفاق برای من می افتد

magician. So here you have a magician and he has pulled a

. بنابراین اینجا شما یک شعبده باز دارید و او یک خرگوش را کشیده است

rabbit. He has made a rabbit appear out of a hat. He has

. او از کلاه خرگوش را ظاهر کرده است. او

pulled a rabbit out of a hat. If I saw this I would be

یک خرگوش را از کلاه بیرون آورده است. اگر این را می دیدم

amazed. The reaction I would have is I would have a feeling

شگفت زده می شدم. عکس العملی که من داشتم این است که احساس شگفتی خواهم داشت

of amazement. So when someone does something that is just

. بنابراین وقتی کسی کاری را انجام می دهد که

hard to understand how it happened. Sometimes you feel

درک اینکه چگونه اتفاق افتاده است دشوار است. گاهی اوقات احساس تعجب می کنید

amazed. Sometimes you feel shocked. Generally when you

. گاهی اوقات شما احساس شوکه می کنید . به طور کلی وقتی

feel shocked it's a negative emotion. It's when you find out

احساس شوکه می کنید این یک احساس منفی است. زمانی است که متوجه

that something happened. Maybe a bad thing. And you don't know

می شوید اتفاقی افتاده است. شاید یک چیز بد. و نمیدانی

what to think and you don't know what to do. Let's say that

به چه فکر کنی و نمیدانی چه کار کنی. فرض

your brother was on a trip and he got in a car accident. If he

کنید برادر شما در سفر بود و تصادف کرد.

called you and said bro I got in a car accident. No he

اگه بهت زنگ زد و گفت داداش من تصادف کردم. نه او

wouldn't say that. He would say hey I got in a car accident.

این را نمی گوید. می گفت هی تصادف کردم.

I'm fine. You might be shocked. You might be shocked to hear

من خوبم. ممکن است شوکه شوید ممکن است از شنیدن

that your brother was in a car accident. So generally shocked

اینکه برادرتان در یک تصادف رانندگی کرده است شوکه شوید. بنابراین به طور کلی شوکه شدن

is a negative emotion. It's a feeling of surprise. And it's a

یک احساس منفی است. این یک احساس تعجب است. و

feeling sometimes of disbelief. Not sure if you can hear that

گاهی اوقات احساس ناباوری است. مطمئن نیستم که می توانید آن را بشنوید یا

but the I'm a little shocked right now because the storm has

نه، اما من در حال حاضر کمی شوکه هستم زیرا

started earlier than expected. Taking a back. When you are

طوفان زودتر از حد انتظار شروع شده است. پس گرفتن وقتی

taken aback it means that something has happened that you

غافلگیر می شوید به این معنی است که اتفاقی افتاده است که

weren't expecting. Um maybe you went to a movie and you thought

انتظارش را نداشتید. اوم شاید به یک فیلم رفتید و فکر

it was a family movie and it was going to be a funny movie

کردید که یک فیلم خانوادگی است و قرار است یک فیلم خنده دار باشد

and you and your kids were going to enjoy it. But then you

و شما و بچه هایتان از آن لذت ببرید. اما بعد

find out it's actually an action movie with lots of

متوجه می شوید که در واقع یک فیلم اکشن با

violence. You might be taken back. You were expecting a fun

خشونت زیاد است. ممکن است شما را پس بگیرند . شما انتظار یک فیلم خانوادگی سرگرم کننده را

family movie but instead it was a a very scary movie with lots

داشتید اما در عوض یک فیلم بسیار ترسناک بود با

of car chases and and lots of fighting and lots of violence.

تعقیب و گریزهای زیادی با ماشین و درگیری و خشونت زیاد.

You might be taken aback. So you weren't expecting the movie

ممکن است غافلگیر شوید بنابراین شما انتظار نداشتید که فیلم

to be about that but for some reason it is. And pleased. So

در مورد آن باشد، اما به دلایلی اینطور است. و خوشحال. «

pleased is just another way of saying happy. When you are

خوشحالی» راه دیگری برای گفتن خوشحالی است. وقتی خوشحال هستید به

pleased it means that something has happened that you wanted to

این معنی است که اتفاقی افتاده است که شما می

have happened. Many people in northern countries are pleased

خواستید اتفاق بیفتد. بسیاری از مردم کشورهای شمالی

if it snows on Christmas day. So on Christmas day if there is

اگر در روز کریسمس برف ببارد خوشحال می شوند. بنابراین در روز کریسمس اگر

a nice little snowfall. Like this lady is very pleased

یک برف کوچک خوب باشد. مثل این خانم بسیار خوشحال است

because it's snowing on Christmas day. Well I'm

زیرا در روز کریسمس برف می بارد . خب من

assuming it's Christmas day in this picture. Um but yes you

فرض می کنم در این تصویر روز کریسمس است . اوم اما بله

are pleased. It means you are content. It means you are

راضی هستید یعنی راضی هستی یعنی

happy. It's always nice to be pleased I think. Sometimes you

خوشحالی فکر می کنم خوشحال بودن همیشه خوب است . گاهی اوقات می

can be pleasantly surprised as well. But a reaction to my

توانید به طرز خوشایندی نیز شگفت زده شوید . اما واکنش من به عکس العمل من

reaction to snow on a on a Christmas day if I wake up on

به برف در یک روز کریسمس اگر در روز کریسمس از خواب بیدار شوم

Christmas day my reaction if I saw snow would be to feel

واکنش من اگر برف ببینم این است که احساس

pleased or to be pleased. You can say it either way. Now this

رضایت کنم یا خوشحال باشم. شما می توانید آن را به هر صورت بگویید. حالا این

is kind of an opposite reaction. When someone is

یک نوع واکنش مخالف است. وقتی کسی

outraged it means they are very very angry. Generally when

عصبانی است به این معنی است که خیلی خیلی عصبانی است. به طور کلی

people react with outraged when people are outraged something

وقتی مردم با عصبانیت واکنش نشان می دهند

has happened to make them angry. A lot of times people

، اتفاقی افتاده است که آنها را عصبانی کرده است. خیلی وقت‌ها

are outraged at the same time as other people and you end up

مردم هم‌زمان با دیگران خشمگین می‌شوند و شما در نهایت

with something like this which is a protest and I thought it

با چیزی شبیه به این مواجه می‌شوید که یک اعتراض است و من فکر

was kind of funny because they just have a side that says no.

می‌کردم که خنده‌دار است زیرا آنها فقط یک طرف دارند که نه می‌گوید.

So they're outraged. They're annoyed about something. So

بنابراین آنها عصبانی هستند. آنها از چیزی عصبانی هستند . بنابراین

their reaction to something happening is to feel anger is

واکنش آنها به چیزی که اتفاق می افتد این است که احساس خشم می کنند و خشمگین می

to be outraged. So not a nice feeling but that is how people

شوند. بنابراین احساس خوبی نیست، اما گاهی اوقات مردم چنین

sometimes react. Sometimes people react by getting

واکنشی نشان می دهند. گاهی اوقات مردم با توهین کردن واکنش نشان می دهند

offensive. Sometimes you are offended by something someone

. گاهی اوقات از کاری که کسی انجام داده آزرده می شوید

has done. I've blurred out the word here. But if you are

. من اینجا کلمه را تار کرده ام. اما اگر در

playing this word game and someone used a swear word or a

حال انجام این بازی با کلمات هستید و شخصی از کلمه فحش یا

bad word. You might be offended. You might react by

بد استفاده کرده است. ممکن است توهین شده باشید. ممکن است با آزرده شدن واکنش نشان دهید

being offended. They've done something that has offended

. آنها کاری کرده اند که

you. And so your reaction is to be offended. When you're

شما را آزرده خاطر کرده است. و بنابراین واکنش شما باعث رنجش می شود. وقتی

offended it means you're annoyed. Or even a little bit

توهین می‌شوی به این معنی است که اذیت می‌شوی. یا حتی کمی

angry at someone for something they did. So may someone used a

از دست کسی به خاطر کاری که انجام داده عصبانی باشید. بنابراین ممکن است کسی از

bad word. Maybe someone did something that you don't think

کلمه بد استفاده کند. شاید کسی کاری کرده که به نظر شما

is proper. Something that you don't think is okay. You might

درست نیست. چیزی که به نظر شما اشکالی ندارد. ممکن

be offended. Another way people are offended is sometimes

است توهین شده باشید. یکی دیگر از راه های آزار مردم این است که گاهی اوقات

people will spray graffiti on the walls of buildings and

مردم دیوارهای ساختمان ها

they'll spray bad words and they'll be offended. Because

را گرافیتی می پاشند و کلمات بد می پاشند و آزرده می شوند. چون

somebody did that. Grateful. So when you are grateful it means

یکی اینکارو کرد سپاسگزار. بنابراین وقتی شکرگزار هستید به این معنی است

you are thankful. It means that some has done something and it

که سپاسگزار هستید. یعنی بعضی ها کاری کرده اند و

made you happy. Someone did something kind for you. So a a

باعث خوشحالی شما شده است. یکی برای شما کار محبت آمیزی انجام داد بنابراین یک

good example of this would be this. When I watch a YouTube

مثال خوب از این می تواند این باشد. وقتی یک ویدیوی YouTube را تماشا می کنم

video that helps me learn to do something I'm thankful. I am

که به من کمک می کند یاد بگیرم کاری را انجام دهم، سپاسگزارم.

grateful. My reaction to watching the video is to feel

سپاسگزارم. واکنش من به تماشای ویدیو این است که احساس

grateful. Then usually I give a thumbs up when I when I am

قدردانی کنم. معمولاً وقتی برای ویدیویی که دیده‌ام سپاسگزارم، انگشت شست را بالا می‌آورم

grateful for a video that I have seen. Stunned. So when you

. شوکه شده. بنابراین وقتی

are stunned It means something has happened that you weren't

مبهوت هستید یعنی اتفاقی افتاده است که

expecting and you didn't know what to say or what to do. You

انتظارش را نداشتید و نمی دانستید چه بگویید یا چه کار کنید.

were almost frozen. You were unable to act. You know if

تقریبا یخ زده بودی تو نتوانستی عمل کنی میدونی اگه یکی

someone let's see. If someone did something you weren't

بیاد ببینه اگر کسی کاری را انجام داد که

expecting. Let's say you know if my mom used a swear word I

انتظارش را نداشتید. بیایید بگوییم که می دانید اگر مامانم فحش

would be stunned. I I wouldn't know what to say or what to do.

می داد من مات و مبهوت می شدم. من نمی دانم چه بگویم یا چه کار کنم.

So you know there's a swear word in English that starts

بنابراین شما می دانید که یک کلمه فحش در انگلیسی وجود دارد که با F شروع می شود

with F. We call it the F word or the F bomb. If my mom use

. ما آن را کلمه F یا بمب F می نامیم. اگر مادرم از

the F word. Um I'm not going to spell it but I think you know

کلمه F استفاده کند. اوم من قصد ندارم آن را املا کنم اما فکر می کنم منظور من را می دانید

what I mean. I would I would be stunned. I I I'd be like what

. من می خواهم من مبهوت. من می خواهم مانند آنچه

just happened? I I wouldn't know what to say and I wouldn't

که اتفاق افتاده است؟ من نمی‌دانستم چه بگویم و

know what to do because my mom never swears. In my whole life

نمی‌دانم چه کار کنم، زیرا مادرم هرگز فحش نمی‌دهد. در تمام زندگی

I have never heard my mom use a swear word. So I would be

ام هرگز نشنیده ام که مادرم از یک کلمه فحش استفاده کند. بنابراین من مبهوت خواهم شد

stunned. That's how I would react. If you are livid it

. من اینگونه واکنش نشان می دادم. اگر عصبانی

simply means you are really really angry. So sometimes like

هستید به سادگی به این معنی است که واقعاً عصبانی هستید. بنابراین گاهی اوقات مثل

if my boss had said you have to drive to work today even though

اینکه اگر رئیسم می‌گفت باید امروز با ماشین به محل کار بروید، حتی اگر

there's a snowstorm my colleagues would have been

طوفان برفی وجود داشته باشد، همکارانم خیلی

livid because it's dangerous right now to drive. So when you

عصبانی بودند، زیرا در حال حاضر رانندگی خطرناک است. بنابراین وقتی

are livid it simply means you're very very angry. Um so

عصبانی هستید به سادگی به این معنی است که خیلی خیلی عصبانی هستید. اوم پس

if you're very angry you you say mean things sometimes. So

اگر خیلی عصبانی هستید گاهی اوقات چیزهای بدی می گویید. بنابراین

if my boss said everyone come to work now I don't care that

اگر رئیسم بگوید همه الان سر کار بیایند، برای من مهم نیست

it's snowing. Uh we would livid. I don't know if I would

که برف می بارد. اوه ما عصبانی می شدیم نمی‌دانم می‌توانستم یا نه

be. If I had a four-wheel drive vehicle I would drive today I

. اگر یک وسیله نقلیه چهار چرخ متحرک داشتم، امروز رانندگی می کردم،

think but I don't. Moved. Now I think I've talked about this in

فکر می کنم اما نه. منتقل شد. حالا فکر می کنم در درس قبلی در این مورد صحبت کرده ام

a previous lesson. Um sometimes you react to a piece of art or

. امم گاهی اوقات شما به یک اثر هنری

to something like an orchestra by feeling moved. Your reaction

یا چیزی شبیه به یک ارکستر با احساس متاثر شدن واکنش نشان می دهید.

as you sit in the audience and listen to the music is you feel

واکنش شما در حین نشستن در میان تماشاگران و گوش دادن به موسیقی این است که احساس می کنید

moved. It's deeply emotional. It makes you happy or it makes

متاثر می شوید. عمیقا احساسی است. شما را خوشحال می کند یا

you sad or it makes you experience all different

ناراحت می کند یا باعث می شود همه احساسات مختلف را تجربه کنید

emotions. You are moved. So when you say that you feel

. شما متاثر شده اید. بنابراین وقتی می گویید که احساس می کنید

moved or you felt moved. It means you experienced a lot of

متاثر شده اید یا احساس می کنید متحرک هستید. این بدان معناست که شما

emotions when experiencing something very cultural like

هنگام تجربه چیزی بسیار فرهنگی مانند

music or art. Um and then you can also use it as moving

موسیقی یا هنر، احساسات زیادی را تجربه کرده اید. ام و سپس می توانید از آن به عنوان حرکت استفاده کنید

right? It was a moving experience. Grossed out. So

درست است؟ این یک تجربه متحرک بود . ناخالص. بنابراین

when I see something like this I'm grossed out. Grossed out is

وقتی چیزی شبیه به این را می بینم عصبانی می شوم. Grossed out

an interesting English phrase that means to feel disgusted or

یک عبارت انگلیسی جالب است که به معنای احساس انزجار یا

sickened a little bit or annoyed it's all of those

ناراحتی یا ناراحتی است، همه این

things together. Um when I open the milk up and smell it. If

چیزها با هم هستند. اوم وقتی شیر را باز می کنم و آن را بو می کنم.

the milk has gone bad I'm grossed out. Cos it it just

اگر شیر بد شده است من ناخوشایند هستم . چون فقط

smells horrible. When I see a pile of garbage and it stinks

بوی وحشتناکی داره وقتی انبوهی از زباله‌ها را می‌بینم که بوی بدی می‌دهد

and it's just not nice I'm grossed out. So one of the way

و خوب نیست، عصبانی می‌شوم. بنابراین یکی

you react when you see something like this is you you

از واکنش‌هایی که وقتی چنین چیزی را می‌بینید این است که

just feel grossed out. You're like oh I was grossed out the

احساس می‌کنید عصبانی هستید. شما انگار اوه من روز قبل بداخلاق شده

other day. I was carrying the garbage to the road and the bag

بودم. من زباله ها را به جاده می بردم که کیسه

ripped open and stuff fell out on my good clothes and it

پاره شد و وسایل روی لباس های خوبم افتاد و

stink. I was grossed out. Fired up. When you are fired up when

بوی بدی گرفت. کلافه شده بودم اخراج کردن. هنگامی که در

you are playing a game or a sport you want to be fired up

حال انجام یک بازی یا ورزشی هستید، می خواهید در هنگام شروع بازی از کار بیدار

when you start. Sometimes players get into a huddle and

شوید. گاهی اوقات بازیکنان وارد یک huddle می شوند و

in the huddle they try to get each other excited for the

در huddle سعی می کنند یکدیگر را برای بازی هیجان زده کنند

game. They try to get fired up. One of the ways you react when

. آنها سعی می کنند که آتش بزنند. یکی از روش‌هایی که وقتی

someone scores against you is you might be fired up. You

کسی به شما گل می‌زند این است که ممکن است از شما اخراج شود.

might have new energy and a desire to play really really

ممکن است انرژی جدیدی داشته باشید و میل به بازی واقعاً

well. You get fired up. So what that is definitely something

خوب داشته باشید. آتیش میگیری بنابراین قطعاً چیزی است

that means to excited to have lots of energy and to try and

که به معنای هیجان زده شدن برای داشتن انرژی زیاد و تلاش و

do well. Delighted. So when you are delighted you are simply

انجام خوب است. خوشحال. بنابراین وقتی خوشحال هستید

really really happy. So we have a picture here of a man and a

واقعاً واقعاً خوشحال هستید. بنابراین ما در اینجا تصویری از یک مرد و یک

woman and the woman is expecting a baby. So they are

زن داریم و زن در انتظار بچه دار شدن است. بنابراین آنها

probably delighted. So when you're happy you're right here.

احتمالا خوشحال هستند. بنابراین وقتی خوشحال هستید، همین جا هستید.

Sad is down here. Delighted is even higher. So if you're

غم اینجاست خوشحالی حتی بالاتر است. بنابراین اگر

delighted you just feel super happy. Super excited. We would

خوشحال هستید، فقط احساس خوشحالی می کنید. بسیار به وجد آمده. ما

often use the word delighted to talk about when people are

اغلب برای صحبت در مورد زمانی که مردم در

expecting a baby. Um you know they're expecting a baby and

انتظار بچه دار شدن هستند از کلمه لذت استفاده می کنیم. اوم شما می دانید که آنها در انتظار یک بچه هستند و

they're just delighted. They're super They can't wait. Baffled.

آنها فقط خوشحال هستند. آنها فوق العاده هستند آنها نمی توانند صبر کنند. سردرگم، گیج، مات مبهوت.

So baffled is simply another word for confused. Um if I was

Soffled به سادگی کلمه دیگری برای گیج شدن است. اوم اگر من

at this stoplight I would be baffled. Because I wouldn't

در این چراغ توقف بودم گیج می شدم . چون

know if I can go or if I need to stop. So my reaction would

نمی‌دانم می‌توانم بروم یا باید توقف کنم. بنابراین واکنش من این خواهد

be that I would feel baffled. I'd be like what's happening

بود که احساس سردرگمی کنم. فکر می کنم اینجا چه خبر

here? The one light says green. Straight ahead green to the

است؟ یک چراغ می گوید سبز. مستقیم جلو سبز به

right and the other light says red. So I would be baffled I

سمت راست و چراغ دیگر قرمز می گوید . بنابراین من گیج می شدم و گیج می شدم

would be confused. It's an exact replacement for the word

. این دقیقاً جایگزینی برای کلمه

confused. I was writing a test the other day and I was baffled

گیج شده است. روز قبل داشتم تست می نوشتم و از

at question two. I was writing a test the other day and I was

سوال دو گیج شدم. روز قبل داشتم تست می نوشتم و سر

confused about question two. I see the chat. Amen saying I'm

سوال دو گیج بودم. چت رو میبینم آمین می گوید من

delighted to be here. Thanks Aman. Fuming. So fuming is the

خوشحالم که اینجا هستم. ممنون امان دود. پس دود کردن

same as livid and the same as angry or very angry. When you

همان لجن و همان عصبانی یا خیلی عصبانی است. وقتی

are fuming you are really really mad. When I picture

شما دود می کنید واقعاً دیوانه هستید. وقتی

someone fuming. When their reaction is to be extremely

کسی را در حال دود کشیدن تصویر می کنم. وقتی واکنش آنها به شدت

angry I always picture smoke coming out of their ears. When

عصبانی است، همیشه دودی را تصور می کنم که از گوش آنها خارج می شود. وقتی

someone is fuming probably because of the French word fume

کسی احتمالاً به خاطر کلمه فرانسوی fume احتمالاً دود می‌کند،

possibly but fuming to me would be someone who is extremely

اما برای من دود می‌کند، کسی است که به شدت

angry. Um something has happened and their first

عصبانی است. امم اتفاقی افتاده و اولین

reaction is to become very very angry. Uh they are fuming.

واکنش آنها این است که خیلی خیلی عصبانی می شوند. اوه اونا دارن دود میکنن

After I eat a really good meal my reaction is usually to feel

پس از خوردن یک وعده غذایی واقعاً خوب واکنش من معمولاً احساس

very satisfied. When I eat a meal I am satisfied. Um I have

رضایت بسیار است. وقتی غذا می خورم راضی هستم. ام من

a feeling of fullness and I'm very happy. Uh and I am very

احساس سیری دارم و خیلی خوشحالم. اوه و من خیلی

satisfied. So this will be happening to me a couple of

راضی هستم بنابراین این چند بار برای من اتفاق می افتد

times. It will be happening to me in a couple days. It will

. تا یکی دو روز دیگر برای من اتفاق می افتد.

also be happening next week when I go to my sister's house.

هفته آینده که به خانه خواهرم بروم این اتفاق می افتد.

I will feel satisfied. It should be should be a nice day

احساس رضایت خواهم کرد. به نظر من باید روز خوبی

I think. Drained. So one of the ways people react to a really

باشد. تخلیه شده. بنابراین یکی از راه‌هایی که مردم به یک روز واقعا طولانی واکنش نشان می‌دهند این

long day is they feel drained at the end of the day. So this

است که در پایان روز احساس خستگی می‌کنند . پس این

person has their head down. I feel like their reaction to

شخص سرش پایین است. احساس می کنم واکنش آنها به

studying all day. It looks like someone who's in school. Their

مطالعه تمام روز است. به نظر می رسد کسی است که در مدرسه است. واکنش آنها این

reaction is that they feel drained. They are exhausted.

است که احساس تخلیه می کنند . آنها خسته شده اند.

They are fatigued. They are really really tired. I'm

آنها خسته هستند. واقعاً خسته هستند. دارم

laughing at Harry three 00 saying I am calling Bob. Cos

به هری 300 می خندم که میگه دارم باب رو صدا میکنم. چون

people could hear phone ringing. I guess everything's

مردم صدای زنگ تلفن را می شنیدند . حدس می‌زنم همه چیز در

happening during this lesson today that can distract me. My

طول این درس امروز اتفاق می‌افتد که می‌تواند حواس من را پرت کند.

reaction to the phone ringing was to ignore it by the way. So

واکنش من به زنگ تلفن نادیده گرفتن آن بود. بنابراین

I ignored the phone. Um I'm not feeling drained but I am

به گوشی توجهی نکردم. اوم من احساس خستگی نمی کنم، اما احساس می

feeling a little bit what would I say distracted during this

کنم در طول این درس، چیزی که می توانم بگویم منحرف شده است

lesson. So hopefully you can't tell. Elated. So this would be

. پس امیدوارم که نتوانید بگویید. سرخوش. بنابراین این

similar to feeling delighted. When you are elated. Um it just

شبیه به احساس لذت خواهد بود. وقتی خوشحالی اوم این فقط

means you are feeling super super happy. We often use this

به این معنی است که شما فوق العاده خوشحال هستید. ما اغلب از این

to describe how someone reacts to good news like getting a new

برای توصیف واکنش دیگران به اخبار خوب مانند گرفتن یک شغل جدید استفاده

job. So if you have a friend who's looking for a job. They

می کنیم. بنابراین اگر دوستی دارید که به دنبال کار است.

might call you and say I got the job. I got my dream job.

ممکن است با شما تماس بگیرند و بگویند کار را گرفتم. من شغل رویایی ام را گرفتم.

I'm elated. So it simply means They are super happy. Um that

من خوشحالم بنابراین به سادگی به این معنی است که آنها فوق العاده خوشحال هستند. خیلی

and they often when people get a job when they're looking for

وقت ها وقتی مردم به

a job they look like this guy. Just super super happy. Super

دنبال کار می گردند، کار پیدا می کنند، شبیه این مرد می شوند. فقط فوق العاده خوشحالم فوق

super excited. Now we have upsets when someone says

العاده فوق العاده هیجان زده حالا وقتی کسی

something mean to you or when someone does something mean you

به شما چیز بدی می‌گوید یا وقتی کسی کاری انجام می‌دهد ناراحتی داریم به این معنی که

often react by getting upset. That's how we describe it. You

اغلب با ناراحت شدن واکنش نشان می‌دهید. اینطوری توصیفش می کنیم. می

can say I am upset or you could say Joe said something mean and

توانید بگویید من ناراحت هستم یا می توانید بگویید جو چیز بدی گفت و

now I am upset or I got upset. Um but yes often in life people

حالا من ناراحت هستم یا ناراحت شدم. اوم اما بله اغلب در زندگی مردم

say things that are just not very nice. Um or they do things

چیزهایی می گویند که خیلی خوب نیستند. اوم یا آنها کارهایی می کنند

that aren't nice. And we would describe that reaction as being

که خوب نیست. و ما آن واکنش را

upset. It's not nice when people are upset. Um I like it

ناراحت کننده توصیف می کنیم. وقتی مردم ناراحت هستند خوب نیست. ام من دوست دارم

when everyone's happy. So pressured. So this is another

وقتی همه خوشحال هستند. خیلی تحت فشار پس این یک

feeling. This is something that you can feel and you react when

احساس دیگر است. این چیزی است که شما می توانید آن را احساس کنید و

when someone tries to get you to do something. Teenagers

وقتی کسی سعی می کند شما را وادار به انجام کاری کند واکنش نشان می دهید. نوجوانان

often react to friends by feeling pressured. When you

اغلب با احساس فشار به دوستان واکنش نشان می دهند . وقتی

feel pressured maybe someone wants you to smoke cigarettes

احساس فشار می کنید ممکن است یکی از شما بخواهد که سیگار بکشید

and you don't want to smoke. Maybe someone wants you to do

و شما نمی خواهید سیگار بکشید. شاید کسی از شما بخواهد کاری انجام دهید

something Maybe your friends are like let's go steal some

شاید دوستانتان مثل این هستند که برویم برخی

things from the local store. You might feel pressured. A lot

چیزها را از فروشگاه محلی بدزدیم. ممکن است احساس فشار کنید. بسیاری

of other people want to do something and you don't want to

از افراد دیگر می خواهند کاری را انجام دهند و شما نمی خواهید

do it and they keep trying to get you to do it. So your

آن را انجام دهید و آنها مدام تلاش می کنند که شما را به انجام آن کار وادار کنند. بنابراین

reaction to that might be that you feel pressured. Um

واکنش شما به آن ممکن است این باشد که احساس فشار کنید. اوم

sometimes when I am on the internet I feel pressured to

گاهی اوقات وقتی در اینترنت هستم احساس می‌کنم تحت فشار قرار می‌گیرم

buy things from certain YouTubers. They try to Convince

تا چیزهایی از یوتیوب‌برهای خاصی بخرم . آنها سعی می کنند شما را متقاعد کنند

you to buy things and then I feel pressured. Um I try not to

که چیزهایی بخرید و سپس من احساس فشار می کنم. اوم من سعی می

make any of you feel pressured. I try to make you feel

کنم هیچ یک از شما را تحت فشار قرار ندهم. من سعی می کنم کاری کنم که شما احساس

welcomed. It's a different feeling. Embarrassed. So when

استقبال کنید. این یک احساس متفاوت است. خجالت زده بنابراین

you are embarrassed it means you just feel like everyone's

وقتی خجالت می‌کشید به این معنی است که احساس می‌کنید همه

looking at you or maybe something happened. So one

به شما نگاه می‌کنند یا شاید اتفاقی افتاده باشد. بنابراین یکی از

thing that can make you feel embarrassed is this. I walked

چیزهایی که می تواند باعث خجالت شما شود این است.

around one day at school and my zipper on my pants was down a

یک روز در مدرسه قدم زدم و زیپ شلوارم کمی پایین بود

little bit. In English we would say your fly is down. And then

. در انگلیسی می گوییم پرواز شما پایین است. و بعد از

I realize it about an hour into the day. I hadn't taught any

یک ساعت در روز متوجه آن می شوم . من هنوز هیچ

classes yet but I was embarrassed because my zipper

کلاسی تدریس نکرده بودم اما خجالت می کشیدم چون زیپم تمام

wasn't done up. Um you might when you're a kid be forced to

نشده بود. امم شما ممکن است وقتی بچه هستید مجبور شوید

wear clothing that you think looks funny and you might be

لباسی بپوشید که فکر می کنید خنده دار به نظر می رسد و ممکن است از

embarrassed to go to school. So when I was a kid my mom bought

رفتن به مدرسه خجالت بکشید. بنابراین وقتی بچه بودم مادرم

me some T-shirts that I didn't like. And my reaction was that

برایم تی شرت هایی خرید که دوست نداشتم . و واکنش من این بود که

I didn't want to wear them. Um I felt embarrassed to wear

نمی خواستم آنها را بپوشم. اوم از پوشیدن آنها خجالت می کشیدم

them. They actually nice T-shirts now. Don't think it

. الان واقعا تی شرت های خوبی دارند. فکر

was too big of a deal. Sometimes you react to

نکنید معامله خیلی بزرگی بود. گاهی اوقات شما به

something by feeling cheated. Okay when you feel cheated it

چیزی با احساس فریب خوردگی واکنش نشان می دهید. بسیار خوب وقتی احساس می کنید که فریب خورده اید

means that you were expecting more. Or it doesn't necessarily

به این معنی است که انتظار بیشتری داشتید. یا لزوماً به

mean someone stole from you. Here's a good example though.

این معنی نیست که کسی از شما دزدیده است. در اینجا یک مثال خوب است.

Um I feel like cereal boxes and cracker boxes and cookie boxes

ام من احساس می کنم جعبه های غلات و جعبه های کراکر و جعبه های کوکی

are getting smaller but I'm paying the same amount of money

کوچکتر می شوند اما من همان مقدار پول را پرداخت می کنم

and when I open the box there's less in it. So I'm feeling

و وقتی جعبه را باز می کنم کمتر در آن وجود دارد. بنابراین من احساس می کنم

cheated. My reaction when I look in a box of crackers and

فریب خورده ام. واکنش من وقتی به یک جعبه کراکر نگاه می کنم و

realize that the box is this big and I paid for this much

متوجه می شوم که جعبه به این بزرگی است و من برای این مقدار

air and I paid for this many crackers or cookies. I feel

هوا هزینه کردم و برای این تعداد کراکر یا کلوچه هزینه کردم. احساس می کنم

cheated. My reaction is I feel like they stole from me. They

فریب خورده ام واکنش من این است که احساس می کنم از من دزدیده اند. آنها

didn't actually steal from me. But my feeling is that I have

در واقع از من دزدی نکردند. اما احساس من این است که

been cheated. Not a nice feeling. Affirmed. When you are

فریب خورده ام. حس خوبی نیست تایید کرد. وقتی

feeling affirmed when your reaction is that you feel

احساس تأیید می کنید، واکنش شما این است که احساس تأیید می کنید

affirmed. It means that someone has told you you did a good job

. این بدان معناست که کسی به شما گفته است که شما کار خوبی انجام داده اید

or someone has made you feel good about yourself at work if

یا کسی باعث شده است که در محل کار احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید

the boss says good job Bob I feel affirmed. I feel like I

اگر رئیس به شما بگوید کار خوب باب من احساس تأیید می کنم. احساس می‌کنم

did something good and I feel like someone has recognized me

کار خوبی انجام داده‌ام و احساس می‌کنم کسی مرا به

for doing something good. I like it when I feel affirmed.

خاطر انجام کار خوب تشخیص داده است. وقتی احساس تایید می کنم دوست دارم.

It's a very very nice feeling. Pessimistic. When you are

خیلی حس خوبیه بدبین. وقتی بدبین هستید به

pessimistic it means you are reacting in a negative way. Um

این معنی است که واکنش منفی نشان می دهید.

if someone says here's a cup of water and you might see it as

اگر کسی بگوید اینجا یک فنجان آب است و اگر خوشبین باشید ممکن است آن را

half full if you are optimistic. But you might see

نیمه پر ببینید . اما اگر بدبین باشید ممکن است

it as half empty if you are pessimistic. When you react in

آن را نیمه خالی ببینید . وقتی به شیوه ای بدبینانه واکنش نشان می دهید به

a pessimistic way it means you see the negative side of

این معنی است که جنبه منفی

things. You are being very very negative about something. When

چیزها را می بینید. شما در مورد چیزی بسیار منفی هستید.

you react in an optimistic way it means you are being very

وقتی به شیوه ای خوش بینانه واکنش نشان می دهید به این معنی است که در

positive about something. So another good example would be

مورد چیزی بسیار مثبت هستید. بنابراین یک مثال خوب دیگر می تواند

this. Someone might say oh it's too bad there's a snow storm

این باشد. ممکن است کسی بگوید اوه خیلی بد است که یک طوفان برفی

now we can't have our Christmas party that's I'm just annoyed

در حال آمدن است ما نمی توانیم جشن کریسمس خود را برگزار کنیم که من فقط از این

by that or someone could say oh what a beautiful snow storm I

ناراحت هستم یا کسی می تواند بگوید آه چه طوفان برفی زیبایی است من

love snow I can't wait to go outside and play in it so you

عاشق برف هستم و نمی توانم صبر کنم تا بروم بیرون و در آن بازی کنید

have a negative or pessimistic reaction or a positive or

تا یک واکنش منفی یا بدبینانه داشته باشید یا یک واکنش مثبت یا

optimistic reaction you might feel dismayed dismay is a

خوش بینانه که ممکن است احساس ناراحتی کنید، ناراحتی

reaction that I would use to describe sadness at receiving

واکنشی است که من از آن برای توصیف غم و اندوه در دریافت

bad news. Sometimes you just feel dismayed. You might be

اخبار بد استفاده می کنم. گاهی اوقات شما فقط احساس ناامیدی می کنید. ممکن است در

trying to get your driver's license and you keep failing

تلاش برای گرفتن گواهینامه رانندگی خود باشید و مدام

the test. You would feel dismayed. Your reaction would

در آزمون مردود شوید. شما احساس ناامیدی می کنید . واکنش شما این

be to feel dismayed. You would just be sad because you haven't

است که احساس ناامیدی کنید. شما فقط غمگین می شوید زیرا امتحان را پس نداده اید

passed the test. Maybe your plan is to study English every

. شاید برنامه شما این باشد که هر روز انگلیسی بخوانید

day. And you just keep yeah you just keep forgetting to do it.

. و شما فقط آره، فقط فراموش می کنید که این کار را انجام دهید.

And all of the sudden a month has gone by and you haven't

و ناگهان یک ماه گذشت و شما

studied English at all. You might feel dismayed. You might

اصلا انگلیسی مطالعه نکردید. ممکن است احساس ناامیدی کنید. ممکن

feel very very sad. Abandoned. So this happens to me sometimes

است خیلی خیلی غمگین شوید. رها شده است. بنابراین گاهی اوقات در محل کار برای من این اتفاق می افتد

at work. I'm working with a team of teachers on something

. من با تیمی از معلمان روی چیزی کار می کنم

and then one by one they all go to do something else and

و سپس یکی یکی همه برای انجام کار دیگری می روند و

eventually I react by feeling abandoned. It's not nice to

در نهایت من با احساس رها شدن واکنش نشان می دهم .

feel abandoned. This means that you are all on your own. You

احساس رها شدن خوب نیست. این به این معنی است که همه شما تنها هستید. شما

are alone and you can't do what you want to do. So sometimes

تنها هستید و نمی توانید کاری را که می خواهید انجام دهید. بنابراین گاهی اوقات

you just feel abandoned when everyone finds something else

وقتی همه چیز دیگری برای انجام دادن پیدا می کنند احساس می کنید که رها شده اید

to do. Sometimes when I talk to my mom she'll say that I

. گاهی اوقات وقتی با مادرم صحبت می‌کنم، او می‌گوید که

haven't visited her enough and I react to that by feeling

به اندازه کافی به ملاقاتش نرفته‌ام و با احساس گناه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهم

guilty. When you feel guilty you feel a little bit sad about

. زمانی که احساس گناه می کنید، از چیزی کمی ناراحت

something or you feel like you didn't do what someone wanted

می شوید یا احساس می کنید کاری را که یکی از

you to do. Um I don't often feel guilty. But sometimes when

شما خواسته انجام نداده اید. ام من اغلب احساس گناه نمی کنم. اما گاهی اوقات وقتی

I don't do things I should be doing I feel guilty. I feel bad

کارهایی را که باید انجام می‌دهم انجام نمی‌دهم، احساس گناه می‌کنم.

about the fact that I haven't done something. This dog looks

از این که کاری نکرده ام احساس بدی دارم. این سگ گناهکار به نظر می رسد

guilty. I'm going to guess that this dog ate something it

. من می خواهم حدس بزنم که این سگ چیزی خورد که

wasn't supposed to eat. Or maybe chewed up the couch or

قرار نبود بخورد. یا شاید کاناپه یا وسایل دیگری را جویده باشد

some other piece of furniture and now the dog looks very very

و حالا سگ بسیار گناهکار به نظر می رسد

guilty. So it is reacting by feeling guilty and looking

. بنابراین با احساس گناه و به نظر

guilty. Self conscious. So sometimes you get a haircut and

رسیدن گناه واکنش نشان می دهد. خودآگاه. بنابراین گاهی اوقات موهایتان را کوتاه

you feel like everyone's looking at you. So your

می کنید و احساس می کنید همه به شما نگاه می کنند. بنابراین

reaction to getting a haircut isn't to be happy. Your

واکنش شما به کوتاه کردن مو، خوشحالی نیست.

reaction is to feel self-conscious. You are worried

واکنش شما این است که احساس خودآگاهی کنید. شما نگران

that maybe the haircut doesn't look good. You're worried that

این هستید که شاید مدل مو خوب به نظر نمی رسد. شما نگران این هستید که

everyone thinks your haircut looks funny. So in that

همه فکر کنند مدل موی شما خنده دار به نظر می رسد. بنابراین در آن

situation we would say you are feeling self conscious. Um it's

شرایط می گوییم که شما احساس خودآگاهی می کنید. امم

not a very nice feeling. Um I think because I'm a teacher I

خیلی حس خوبی نیست اوم، فکر می‌کنم چون معلم هستم

don't feel this very often. I'm often in front of people. So I

، اغلب این احساس را ندارم. من اغلب در مقابل مردم هستم. بنابراین من

don't think about it as much but sometimes when people have

آنقدر به آن فکر نمی‌کنم، اما گاهی اوقات که مردم مجبورند

to speak in public. They feel self-conscious. They are

در جمع صحبت کنند. آنها احساس خودآگاهی می کنند. آنها

stressed and worried because they think everyone is looking

استرس و نگرانی دارند زیرا فکر می کنند همه به

at them. Relieved. So last week Jen was sick. So she took a

آنها نگاه می کنند. راحت شد. بنابراین هفته گذشته جن بیمار بود. بنابراین او

COVID test. Um and she was relieved. Her reaction was to

آزمایش کووید داد. اوم و او راحت شد.

be relieved when she found out the test was negative. I think

وقتی متوجه شد که آزمایش منفی است، قرار بود واکنش او تسکین یابد. من فکر می کنم

many of you have taken these tests when the results are

بسیاری از شما این آزمایش ها را زمانی انجام داده اید که نتایج

negative. You react by feeling relieved. You are very very

منفی است. شما با احساس تسکین واکنش نشان می دهید . شما خیلی خیلی

happy. You you feel less stressed. When you're relieved

خوشحال هستید. کمتر احساس استرس می کنید وقتی راحت

it means you feel less stressed. Um but certainly

می شوید به این معنی است که کمتر استرس دارید. امم، اما مطمئناً

feeling relieved is a nice feeling to have after something

احساس تسکین احساس خوبی است که بعد از اینکه چیزی پیش

goes your way. And then of course sometimes people react

می‌رود داشته باشید. و البته گاهی اوقات مردم با احساس شکرگزاری به چیزی واکنش نشان می دهند

to something by feeling thankful. Um or being thankful.

. ام یا شکرگزار بودن

You could say oh I was thankful yesterday because I was able to

می توانید بگویید اوه من دیروز سپاسگزار بودم زیرا

get all my Christmas shopping done. I was thankful because my

توانستم تمام خریدهای کریسمس خود را انجام دهم. ممنون بودم چون

mom sent me a Christmas card and it was really nice. Um and

مادرم برایم یک کارت کریسمس فرستاد و واقعا خوب بود. ام

you might be thankful that you're able to watch this

و ممکن است از اینکه می توانید این درس را در حال حاضر تماشا کنید سپاسگزار باشید

lesson right now. So I will thank you for watching. I'm

. بنابراین از تماشای شما تشکر خواهم کرد. من

going to react to you watching this by being thankful and you

با سپاسگزاری به شما واکنش نشان خواهم داد و شما نیز

can react by thanking me as well. So

می توانید با تشکر از من واکنش نشان دهید. بنابراین