If You Know These 150 English Words, Your English is FLUENT!

Welcome to this vocabulary masterclass! Today you are going to learn over 150 words

به این استاد کلاس لغات خوش آمدید! امروز بیش از 150 کلمه را یاد خواهید گرفت

that you can use in your daily speech. Of course, I'm Jennifer from JForrest English,

که می توانید در گفتار روزانه خود از آنها استفاده کنید. البته من جنیفر از JForrest English هستم،

now let's get started! First in this master class,

حالا بیایید شروع کنیم! ابتدا در این کلاس کارشناسی ارشد،

you are going to learn 22 small talk phrases and all of these phrases will help you feel

شما می خواهید 22 عبارت کوچک صحبت را یاد بگیرید و همه این عبارات به شما کمک می کند تا با

confident starting conversations with native speakers

شروع مکالمه با زبان مادری اعتماد به نفس داشته باشید،

let's get started first of all you might be wondering what is small talk

بیایید شروع کنیم قبل از هر چیز ممکن است تعجب کنید که صحبت های کوچک در مورد چیست،

small talk is polite conversation about unimportant and uncontroversial topics

مکالمه مودبانه است. موضوعات بی‌اهمیت و بحث‌انگیز

remember unimportant small talk is supposed to be boring

به یاد داشته باشید صحبت‌های کوچک بی‌اهمیت

now when can you make small talk first of all notice I said you make small

اکنون خسته‌کننده است، چه زمانی می‌توانید حرف‌های کوچک بزنید، قبل از هر چیز توجه کنید، گفتم شما حرف‌های کوچک می‌زنید،

talk that's the verb you use make small talk

این همان فعل‌ای است که استفاده می‌کنید، کوچک صحبت کردن را یاد گرفتم،

I Learned how to make small talk today so let's talk about when you make small talk

امروز یاد گرفتم چطور حرف‌های کوچک بزنم، پس بیایید در موردش صحبت کنیم وقتی صحبت های کوچک می کنید

maybe you get to a meeting early and there are 3 to five minutes

شاید زودتر به جلسه می رسید و 3 تا 5 دقیقه

before the meeting starts perfect time to make small talk

قبل از شروع جلسه زمان مناسبی برای گفت و گوی کوچک باقی مانده است که

you're in the elevator with a coworker or someone you don't know

در آسانسور با یک همکار یا شخصی که نمی شناسید

or maybe you're waiting in line at the grocery store

یا شاید شما هستید. در صف خواربارفروشی

or the bank or a perfect time when you sit down beside

یا بانک منتظر بمانید یا زمانی عالی که کنار

a stranger like when you sit down on a plane

یک غریبه می نشینید، مانند زمانی که در هواپیما می نشینید

and you're going to be sitting next to that person

و قرار است پنج ساعت در کنار آن شخص بنشینید،

for five hours you can make small talk let's talk about why you should make small

می توانید صحبت های کوچکی کنید. در مورد اینکه چرا باید صحبت های کوچک انجام دهید

talk this will help you understand why

این به شما کمک می کند بفهمید که چرا

it's supposed to be boring because small talk is just to fill silence

قرار است کسل کننده باشد زیرا صحبت های کوچک فقط برای پر کردن سکوت است

so if your elevator ride takes 30 seconds you can go down 30 seconds in silence

بنابراین اگر سوار آسانسور شما 30 ثانیه طول می کشد، می توانید 30 ثانیه در سکوت پایین بروید

or you can have 30 seconds of a boring conversation with your coworker or a stranger

یا می توانید 30 ثانیه داشته باشید. یک مکالمه کسل کننده با همکارتان یا یک غریبه

the choice is yours is also to make the other person feel more

انتخاب با شما این است که

comfortable if you sit down on that plane

اگر در آن هواپیما بنشینید

and you're going to be sitting beside this other person for five hours

و پنج ساعت در کنار او بنشینید و

simply exchanging a few words will make both of you feel more comfortable

فقط چند کلمه صحبت کنید، احساس راحتی بیشتری برای طرف مقابل ایجاد کنید. باعث می شود هر دوی شما احساس راحتی بیشتری داشته باشید،

so now let's talk about all the phrases that you

بنابراین اکنون بیایید در مورد تمام عباراتی که برای

need to make small talk just like a native speaker

گفتن کوتاه به زبان مادری نیاز دارید صحبت کنیم،

the first category is the weather nothing is more boring than talking about

دسته اول آب و هوا است، هیچ چیز خسته کننده تر از صحبت کردن در مورد

the weather so it's the perfect topic for small talk

آب و هوا نیست، بنابراین این موضوع عالی برای افراد کوچک است. اکنون صحبت کنید

now because we work virtually now and you have members of your team all over

زیرا ما اکنون به صورت مجازی کار می کنیم و شما اعضای تیم خود را در سرتاسر جهان دارید،

the world you can say what's the weather like in Toronto

می توانید بگویید امروز آب و هوای تورنتو چگونه است

today assuming you're not in Toronto

با فرض اینکه در تورنتو نیستید،

so you can ask them oh what's the weather like in your city today

بنابراین می توانید از آنها بپرسید که اکنون هوای امروز شهر شما چگونه است.

now don't worry about writing down any of these

نگران نوشتن هیچ یک از این عبارات نباشید،

phrases because I summarize everything in a free lesson

زیرا من همه چیز را در یک پدیا درس رایگان خلاصه می کنم،

pedia you can find the link in the description

می توانید پیوند را در توضیحات پیدا کنید،

you can make a simple statement like beautiful day

می توانید یک جمله ساده مانند یک روز زیبا بیان کنید، آیا

isn't it that's a great one with a stranger when you're going in an elevator

با یک غریبه خوب نیست. "در یک روز زیبا با آسانسور می رویم،

beautiful day isn't it notice you're adding isn't it

توجه نکنید که دارید اضافه می کنید، آیا این

as a question tag you could say I hear it's supposed to rain this weekend

به عنوان یک برچسب سوال نیست، می توانید بگویید من شنیده ام که قرار است این آخر هفته بارون ببارد،

so it's supposed to that's in the future oh I hear supposed to rain tonight

بنابراین قرار است در آینده باشد، اوه من می شنوم که قرار است باران ببارد امشب

tomorrow the next day in the weekend next month any future reference

فردا روز بعد در آخر هفته ماه آینده هر مرجعی در آینده

you can make a general statement I'm really looking forward to spring

می توانید بیان کنید من واقعا مشتاقانه منتظر بهار هستم

and the other person will likely say yeah me too it's been such a long winter

و طرف مقابل احتمالاً می گوید بله من نیز چنین زمستان طولانی بود

I know right and then you just

من درست می دانم و بعد شما فقط

naturally have a boring conversation about the weather

به طور طبیعی یک مکالمه کسل کننده در مورد آب و هوا داشته باشید یک

another simple statement looks like looks like another hot weekend

جمله ساده دیگر به نظر می رسد مانند یک آخر هفته گرم دیگر است

and then again just like before yeah doesn't it what are you going to do

و سپس دوباره درست مثل قبل، بله، اینطور نیست که قرار است چه کاری انجام دهید

and then you can naturally start talking about the

و سپس به طور طبیعی می توانید شروع به صحبت در مورد

weather or you can transition into the weekend

آب و هوا کنید یا می توانید به آن تغییر دهید. آخر هفته ای

which we will learn about in just a second one final expression for you this one is a

که فقط در یک ثانیه در موردش خواهیم آموخت، این یکی یک

question is it still snowing now

سوال است که آیا هنوز برف باریده است،

you can use this one if you have been in the office or inside

اگر در دفتر یا داخل خانه بوده اید

and you're asking someone and you know they were just outside

و از کسی می پرسیدید و می دانید که او هنوز هم برف می آید، می توانید از این یکی استفاده کنید. فقط بیرون بودید

or you might not know but you're assuming that they've been outside

یا ممکن است ندانید اما شما فرض می کنید که آنها بیرون بوده اند آیا

is it still snowing is it still raining is it still cloudy is it still sunny

هنوز برف می بارد آیا هنوز باران می بارد آیا هنوز ابری است آیا هنوز آفتابی است

and then obviously you use whatever weather is appropriate for the specific

و سپس مشخصاً از آب و هوای مناسب برای زمان خاص استفاده می کنید.

time another boring category that everyone loves

مقوله ای که همه دوست دارند

talking about traffic just ask your coworker or that stranger in

در مورد ترافیک صحبت کنند، فقط از همکارتان یا آن غریبه در آسانسور بپرسید که

the elevator how was the traffic

ترافیک چگونه بود

how was the traffic coming in this morning leaving whatever the time of day is

امروز صبح که در هر ساعتی از روز که باشد، ترافیک چگونه بود،

now if you know the person takes a specific route

اگر می دانید آن شخص مسیر خاصی را طی می کند، می

then you could ask them did you get stuck in the traffic on Main Street

توانید بپرسید. آیا شما هم در ترافیک خیابان اصلی گیر کردید

too because you know

زیرا می دانید

your coworker or the person you're talking to

همکارتان یا فردی که با او صحبت می کنید باید

had to take Main Street now even if you this is a stranger but you're at the airport

اکنون به خیابان اصلی برود حتی اگر شما غریبه باشید اما در فرودگاه هستید

so they have to take a certain road to get to

بنابراین آنها باید سوار شوند. یک جاده مشخص برای رسیدن به

the airport so you can still use this with strangers

فرودگاه تا بتوانید همچنان با غریبه ها از آن استفاده کنید، می

you can make a simple statement like the bus was 20 minutes late today

توانید یک جمله ساده بگویید مثل اینکه اتوبوس امروز 20 دقیقه تاخیر داشت،

so you don't need a car to use these you can use

بنابراین برای استفاده از آنها نیازی به ماشین ندارید، می توانید از

whatever method of transportation that you use

هر روش حمل و نقلی استفاده کنید. از یک

another question for you do you know when and then ask something traffic related

سوال دیگر برای شما استفاده کنید آیا می دانید چه زمانی و سپس چیزی مربوط به ترافیک را بپرسید

do you know when the bridge is supposed to be fixed

آیا می دانید چه زمانی قرار است پل تعمیر شود

and this is a bridge that the person you're talking to

و این پلی است که شخصی که با او صحبت می کنید

will 100% know is under construction again this could be with a stranger

100% می داند دوباره در حال ساخت است. با یک غریبه

because to get to the airport you have to go over a bridge

چون برای رسیدن به فرودگاه باید از روی یک پل عبور کنید،

now keep in mind when you're making small talk

حالا به خاطر داشته باشید که وقتی صحبت های کوچکی می کنید،

you don't actually care about the answer remember that's not the goal

واقعاً به پاسخ اهمیت نمی دهید، به یاد داشته باشید که هدف این نیست،

the goal isn't to find out when the bridge is going to be

هدف این نیست که بفهمید چه زمانی پل قرار است

fixed the goal is simply to have a boring conversation

درست شود هدف صرفاً داشتن یک مکالمه خسته کننده

to fill time to kill time and to make the other person feel comfortable

برای پر کردن زمان برای از بین بردن زمان و ایجاد احساس راحتی به طرف مقابل

our next category Topical Events a topical event

ما است.

is simply something that people are talking about

right now it could be a holiday a sports event it could be a new movie

یک تعطیلات یک رویداد ورزشی می تواند یک فیلم جدید باشد،

something on the news it's topical people are talking about it

چیزی در اخبار موضوعی است که مردم در مورد آن صحبت می کنند،

so if it's the time of year of the Olympics or just before just after

بنابراین اگر زمان بازی های المپیک است یا درست قبل از آن

and you're sitting next to a stranger on the train

و شما در کنار یک غریبه در قطار نشسته اید

you could just ask them oh what's your favorite Olympic sport

شما فقط می توانید از آنها بپرسید ورزش المپیک مورد علاقه شما چیست

and the question will seem normal and natural because everyone is talking about the Olympics

و این سوال طبیعی و طبیعی به نظر می رسد زیرا همه در مورد المپیک صحبت می کنند

or if it's award season you can ask who do you think will win best actor

یا اگر فصل جوایز است، می توانید بپرسید که فکر می کنید چه کسی برنده بهترین بازیگر نقش اول مرد خواهد شد

if it's a holiday a major holiday you can ask them

اگر تعطیلات یک تعطیلات مهم شما باشد. می توانید از آنها بپرسید

are you staying in New York for Christmas or you can ask another question related to

آیا برای کریسمس در نیویورک می مانید یا می توانید سؤال دیگری در رابطه با

that holiday around Thanksgiving in North America

آن تعطیلات در حوالی روز شکرگزاری در آمریکای شمالی بپرسید که

everyone buys a Turkey so it would seem extremely appropriate to

همه یک ترکیه می خرند، بنابراین بسیار مناسب به نظر می رسد که از

ask a someone even a stranger have you bought your Turkey

یک فرد غریبه بپرسید که آیا ترکیه خود را خریداری کرده اید

yet and

و

it could turn into a really interesting conversation because they might have a story about it

می تواند به یک مکالمه واقعاً جالب تبدیل شود زیرا ممکن است داستانی در مورد آن داشته باشند

or they might say oh actually

یا ممکن است بگویند اوه در واقع

we don't celebrate Thanksgiving because I'm from

ما شکرگزاری را جشن نمی گیریم زیرا من از کشور

and maybe they're from a different country and then even if they don't celebrate it

دیگری هستم و شاید آنها از کشور دیگری هستند و حتی اگر این کار را نداشته باشند. آن را جشن بگیرید،

you can still have an interesting conversation so it's a great conversation starter

شما هنوز هم می توانید یک مکالمه جالب داشته باشید، بنابراین یک شروع کننده مکالمه عالی است،

maybe there's a community event and you can ask them

شاید یک رویداد اجتماعی وجود داشته باشد و می توانید از آنها بپرسید که

do you know anyone running the Marathon this weekend

آیا کسی را می شناسید که این آخر هفته در ماراتن دونده است

and even if the answer is no well then you can still go back and forth

و حتی اگر پاسخ خوب نباشد، باز هم می توانید به عقب و جلو بروید.

oh yeah me neither I don't like sports too much

اوه بله من نه من خیلی ورزش را دوست ندارم

oh what do you like and then it will naturally evolve

آه چه چیزی را دوست داری و سپس به طور طبیعی تکامل پیدا می کند

movies are a great choice there's always a new movie or a new Netflix

فیلم ها یک انتخاب عالی هستند، همیشه یک فیلم جدید یا یک برنامه جدید نتفلیکس

show or even a new popular YouTube video

یا حتی یک ویدیوی محبوب YouTube جدید وجود دارد

and you can ask them have you seen the new Star Wars movie yet

و می توانید از آنها بپرسید آیا تا به حال فیلم جدید جنگ ستارگان را دیده اید

and even again even if they say no oh what kind of movies do you like

و حتی دوباره حتی اگر بگویند نه آه چه نوع فیلم هایی را دوست دارید

oh you don't like movies you like music what kind of music do you like

آه شما فیلم هایی را دوست ندارید شما موسیقی را دوست دارید چه نوع موسیقی را دوست دارید

and then conversation can naturally evolve just remember that

و سپس مکالمه به طور طبیعی می تواند تکامل یابد فقط به یاد داشته باشید این که

small talk should be boring and non controversial of course elections are topical events

صحبت های کوچک باید خسته کننده باشد و بحث برانگیز نیست، البته انتخابات رویدادهای موضوعی است،

but you don't wanna talk about elections when you're having small talk with a stranger

اما شما نمی خواهید در مورد انتخابات صحبت کنید، زمانی که با یک غریبه

or someone in elevator you should not ask them did you vote yet

یا شخصی در آسانسور صحبت می کنید، نباید از آنها بپرسید که آیا شما رای داده اید تا به حال

who did you vote for that is inappropriate for small talk

چه کسی رای داده اید. رای دادن به آن برای گفتگوی کوچک نامناسب است

our final category though weekend something everyone loves talking about

دسته آخر ما هر چند آخر هفته چیزی که همه دوست دارند در حال حاضر درباره آن صحبت کنند به

now keep in mind if this is on a Tuesday you can talk about the last weekend

خاطر داشته باشید اگر این روز سه شنبه است می توانید در مورد آخر هفته صحبت کنید

if this is on a Thursday the future weekend and if it's on a Wednesday

اگر پنجشنبه است، آخر هفته آینده و اگر چهارشنبه است.

well you can decide you can talk about either one

خوب شما می توانید تصمیم بگیرید که می توانید در مورد یک

past or future so there's always a weekend to discuss

گذشته یا آینده صحبت کنید، بنابراین همیشه یک آخر هفته برای بحث وجود دارد.

did you do anything exciting this weekend now this is in the past maybe on a Monday

or Tuesday you can just change this to the future

if it's Thursday or Friday are you doing anything exciting this weekend

یا جمعه آیا این آخر هفته کار هیجان انگیزی انجام می دهید

what are you up to this weekend native speakers love using this expression

چه کاری در این آخر هفته انجام می دهید بومی ها عاشق استفاده از این عبارت هستند که

that's in the future in the past what were you up to this weekend

در آینده است در گذشته چه کاری انجام می دادید این آخر هفته در آخر

being this past weekend an easy one do you have any plans

هفته گذشته یا آخر هفته آسان آیا برنامه ای دارید؟

do you have any plans this weekend asking for a recommendation or advice again

این آخر هفته برنامه‌ای داشته باشید و دوباره درخواست توصیه یا توصیه کنید،

even if you don't actually want the recommendation or advice

حتی اگر واقعاً توصیه یا توصیه را نمی‌خواهید

is a great conversation starter you can ask

شروع کننده مکالمه خوبی است، می‌توانید بپرسید

do you know of any events happening this weekend or can you recommend

آیا از رویدادهایی که در این آخر هفته رخ می‌دهد اطلاع دارید یا می‌توانید توصیه کنید آیا می‌توانید

can you recommend a great Italian restaurant or just restaurant in general

یک برنامه عالی را توصیه کنید. رستوران ایتالیایی یا فقط رستوران به طور کلی

or whatever restaurant you want or you could ask them

یا هر رستورانی که می خواهید یا می توانید از آنها بپرسید

what's your favorite cafe near here I love asking this question

کافه مورد علاقه شما در این نزدیکی چیست.

because I get to go to new places I would never find on my own

and I have tried some amazing spots just by asking strangers oh

فقط با پرسیدن از غریبه ها آه،

what's your favorite restaurant near here what's your favorite cafe near here

رستوران مورد علاقه شما در نزدیکی اینجا چیست، کافه مورد علاقه شما در این نزدیکی چیست،

you always learn interesting results are you enjoying this lesson

شما همیشه نتایج جالبی یاد می گیرید آیا از این درس لذت می برید

if you are then I want to tell you about the Finally Fluent

اگر هستید، پس می خواهم در مورد آکادمی Fluent Fluent به شما بگویم

Academy this is my premium training program

این برنامه آموزشی برتر من است که در

where we study native English speakers from TV

آن مطالعه می کنیم انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies YouTube and the news so

فیلم‌های YouTube و اخبار، بنابراین

you can improve your listening skills of fast English

می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع تقویت کنید و

expand your vocabulary with natural expressions and learn advanced grammar easily

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید،

plus you'll have me as your personal coach you can look in the description for the link

بعلاوه شما من را به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت و می‌توانید در توضیحات به دنبال آن باشید. پیوندی

to learn more or you can go to my website and click on finally Fluent Academy

برای کسب اطلاعات بیشتر یا می توانید به وب سایت من بروید و روی بالاخره Fluent Academy کلیک کنید

now let's continue with our lesson now you are going to learn

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم اکنون شما می خواهید

50 important idioms that native speakers use in our daily speech

50 اصطلاح مهمی را یاد بگیرید که بومی ها در گفتار روزانه ما از آنها استفاده می کنند.

a blessing in disguise this is when something a situation seems bad or unlucky at first

در ابتدا بد یا بدشانس به نظر می رسد،

but it results in something positive at a later date

اما در آینده نتیجه مثبتی دارد،

so let's say you get fired from your job obviously that seems bad

بنابراین فرض کنید از شغل خود اخراج می شوید، بدیهی است که بد به نظر می رسد

maybe even unlucky but later on you get a job 10 times better

شاید حتی بدشانس باشد، اما بعداً 10 برابر بهتر شغل پیدا می کنید،

it pays better you have a better boss better coworkers the location is better

درآمد بهتری دارد، شما رئیس بهتری دارید. همکاران بهتر موقعیت مکانی بهتر است

everything about this job is better you can say getting fired was a blessing in

همه چیز در مورد این شغل بهتر است می توانید بگویید اخراج شدن یک موهبت بود

disguise my new job is so much better

شغل جدید من خیلی بهتر است

a dime a dozen this is used to describe something that is

یک دوجین سکه این برای توصیف چیزی است که

common and not special so

معمول است و خاص نیست، بنابراین

you can say tech startups in Silicon Valley are a dime

می توانید بگویید فناوری استارت‌آپ‌ها در سیلیکون ولی چند سکه هستند،

a dozen they're very common they're everywhere

آنها بسیار رایج هستند، همه جا هستند

and they're not very special everyone's a tech startup in Silicon Valley

و خیلی خاص نیستند، همه یک استارت‌آپ فناوری در سیلیکون ولی هستند.

a dime a dozen to beat around the bush this is when you avoid saying what you mean

because it's uncomfortable or awkward so let's say

چون ناراحت کننده یا ناخوشایند است، بنابراین فرض کنید که می

you want to end your romantic relationship with your partner your friend could tell you

خواهید رابطه عاشقانه خود را با شریک زندگی خود پایان دهید، دوستتان می تواند به شما بگوید که در این مورد

don't beat around the bush be direct and tell that person you want to

کتک نزنید مستقیم باشید و به او بگویید که می خواهید

break up better late than never so

دیر از هرگز جدا شوید، پس

let's say you've been working with a company for 10

بیایید بگوییم که شما 10 سال است که با یک شرکت کار می کنم

years and you finally got your first promotion

و بالاخره

after 10 years and you're telling your friend this

بعد از 10 سال اولین ترفیع خود را گرفتی و این را به دوستت می گویی

and you're a little annoyed because you've been there for 10 years

و کمی اذیت می شوی چون 10 سال است که آنجا بوده ای

but your friend could say better late than never to remind you that

اما دوستت می تواند دیر بگوید بهتر است تا اینکه هرگز به شما یادآوری نکنم که

yes it took 10 years

بله 10 سال طول کشید،

but it's better than not having a promotion better late than never to bite the bullet

اما بهتر از عدم ارتقاء ترفیع است، بهتر است دیر تا هرگز گلوله را گاز نگیرید.

I love this idiom this is when you force yourself to do something difficult

or unpleasant because it's necessary or inevitable inevitable means eventually you have to do

در نهایت باید این کار را انجام دهید،

it so why not bite the bullet and do it now

پس چرا گلوله را گاز نگیرید و این کار را اکنون انجام دهید،

for example just bite the bullet and ask your boss for

به عنوان مثال فقط گلوله را گاز بگیرید و از رئیس خود برای ارتقاء بخواهید

a promotion break a leg

پا را بشکنید

this is a very common idiom that we use to say

این یک اصطلاح بسیار رایج است که ما برای گفتن آن

good luck good luck break a leg but

موفق باشید، موفق باشید، موفق باشید، پا را بشکنید. اما

we especially use this before someone gives a performance

ما به ویژه قبل از اینکه کسی یک اجرا را اجرا کند استفاده می کنیم،

most commonly a theatrical performance but when you're going for a job interview

اما وقتی برای مصاحبه شغلی می روید،

you are in a sense performing or when you're doing your speaking exam for

به یک معنا در حال اجرا هستید یا زمانی که امتحان اسپیکینگ خود را برای ILS خود انجام می دهید،

your ILS you are performing so before you're speaking

قبل از اینکه اجرا کنید. دوباره امتحان صحبت کردن

exam your friend your partner could say break a

دوستتان می‌تواند بگوید که پا شکسته است،

leg which means good luck to call it a day

یعنی موفق باشید آن را یک روز بنامید،

when you call it a day it means you stop working for that day

وقتی آن را یک روز نامیدید، به این معنی است که برای آن روز کار را متوقف می‌کنید،

usually because time is up or because you've done enough work for that

معمولاً به این دلیل که زمان تمام شده است یا به این دلیل که کار کافی برای آن انجام داده‌اید. یک

day and you're going to stop for example

روز و شما قرار است متوقف شوید، مثلاً

it's getting late let's call it a day let's call it a day so that means you can

دیر می شود، بگذارید آن را یک روز بنامیم، بگذارید آن را یک روز بنامیم، به این معنی که می توانید به

go home to cut somebody some slack

خانه بروید تا کسی را کمی شل کنید،

so let's say there's this coworker

بنابراین فرض کنید این همکار وجود دارد

who has been showing up late to work every day

که هر روز دیر به سر کار آمده است. روز

and not doing a very good job at work they seem very distracted

و کار خیلی خوبی در محل کار انجام نمی‌دهند، به نظر می‌رسند خیلی حواسشان پرت است،

they're not working very hard they're not contributing

خیلی سخت کار نمی‌کنند، مشارکت نمی‌کنند،

but that person's dad just died so you might say let's cut him some slack

اما پدر آن شخص به تازگی فوت کرده است، بنابراین ممکن است بگویید بیایید او را کمی شل کنیم،

his dad just died so you're not going to punish him

پدرش فوت کرد تا شما نباشید. تنبیه کردن او به

as severely as you normally would to be glad to see the back of

همان شدتی که معمولاً انجام می دهید خوشحال می شوید که پشت آن را می بینید به این

this means that you're happy that somebody has left

معنی است که شما خوشحال هستید که کسی رفته است

because you don't like them so let's say it's Jane's last day at work

زیرا او را دوست ندارید، بنابراین فرض کنید این آخرین روز است که جین در محل کارش کار می کند،

she quit she has a new job but you didn't like Jane you can say

او ترک کرده است. کار جدید اما شما جین را دوست نداشتید، می توانید بگویید

I'm glad to see the back of Jane to be the best thing since sliced bread

من خوشحالم که می بینم پشت جین بهترین چیز است، زیرا نان تکه تکه شده،

this is a compliment used to say that something usually technology or an invention is extremely

این یک تعریف است که معمولاً یک فناوری یا یک اختراع بسیار مفید است

useful excellent or high quality

عالی یا عالی با کیفیت،

so you could give me a compliment and say this

بنابراین می توانید به من تعارف کنید و بگویید این

YouTube channel is the best thing since slice bread

کانال یوتیوب بهترین چیز است از زمان بریدن نان

if you think that's true then put it in the comments

اگر فکر می کنید درست است، آن را در نظرات قرار دهید که

there are plenty of fish in the sea so let's say your friend went on a date and

در دریا ماهی های زیادی وجود دارد، بنابراین فرض کنید دوست شما برای قرار ملاقات رفته است و

she says Pierre hasn't called me back and it's been

او می‌گوید پیر با من تماس نگرفته است و

three weeks you can encourage your friend by saying

سه هفته است که می‌توانید با گفتن این جمله که

don't worry there are plenty of fish in the sea

نگران نباشید در دریا ماهی زیادی وجود دارد،

come rain or shine this is used to say that an event will take

باران یا بدرخشید، دوستتان را تشویق کنید.

place despite external circumstances

so let's say tomorrow is a vacation day for you

بنابراین فرض کنید فردا برای شما یک روز تعطیل است،

but there's a big project deadline tomorrow but you might say I'm taking the day off tomorrow

اما فردا ضرب الاجل پروژه بزرگی وجود دارد، اما ممکن است بگویید من فردا را تعطیل می کنم،

come rain or shine to cut corners this is when you do something in the cheapest

بیا باران یا بدرخشم تا گوشه ها را کاهش دهم، این زمانی است که شما کاری را به ارزان

easiest or fastest way but by omitting something or by not following

ترین یا سریع ترین راه انجام می دهید. با حذف چیزی یا با پیروی نکردن از

rules so you might say we felt pressured to cut

قوانین، بنابراین ممکن است بگویید که ما تحت فشار هستیم که

corners because of the tight deadline

به دلیل ضرب الاجل فشرده

to get your act together so your parents might say to you

برای جمع‌آوری اقدامات خود را کنار بگذاریم تا والدینتان ممکن است به شما

or your sibling or someone you know you're 30 and you still live at home

یا خواهر یا برادرتان یا کسی که می‌دانید 30 ساله هستید و هنوز زنده‌اید بگویند. در خانه

and you don't have a job you need to get your act together

و کار ندارید، باید خودتان را جمع و جور کنید،

you need to organize yourself so you can live and in an effective and efficient way

باید خودتان را سازماندهی کنید تا بتوانید زندگی کنید و به روشی موثر و کارآمد

get your act together to break the ice this is such an important one

دست به کار شوید تا یخ را بشکنید، این کار بسیار مهمی است،

because this is used to help people who don't know each other

زیرا این برای کمک به افرادی که همدیگر را نمی شناسند در کنار

to feel more comfortable around each other especially when they're meeting for the first

یکدیگر احساس راحتی بیشتری داشته باشند، به خصوص زمانی که برای اولین بار ملاقات می کنند،

time let's break the ice by introducing ourselves

بیایید با معرفی خود

and sharing something interesting about ourselves clear as MUD this is used to say that

و به اشتراک گذاشتن چیزی جالب در مورد خودمان، یخ را بشکنیم.

something is very difficult to understand so if somebody gave you instructions

درک چیزی بسیار دشوار است، بنابراین اگر کسی به شما دستور داده است

but their instructions didn't make any sense at all

اما دستورالعمل های او اصلاً معنی ندارد

and they ask you so is everything okay do you understand you can say clear as MUD

و از شما می پرسد که آیا همه چیز خوب است، آیا می دانید می توانید به طور واضح به عنوان MUD بگویید

which tells the person you do not understand at all

که به شخص می گوید که اصلاً متوجه نمی شوید.

crystal clear something is very clear and easy to understand

واضح است که چیزی بسیار واضح است و به راحتی قابل درک است

his instructions were crystal clear to rock the boat this is when you do

دستورالعمل های او کاملاً واضح بود که قایق را تکان دهید، این زمانی است که کاری انجام می دهید

or say something that could upset people or cause problems

یا می گویید که می تواند باعث ناراحتی مردم یا ایجاد مشکل شود،

don't rock the boat until the negotiations are done

تا زمانی که مذاکرات انجام نشده است، قایق را تکان ندهید،

so don't say anything that could upset someone or that could cause problems until we sign

پس نگویید هر چیزی که می تواند کسی را ناراحت کند یا می تواند باعث ایجاد مشکل شود تا زمانی که قرارداد را امضا کنیم

the deal and then you can cause problems if you want

و سپس اگر می خواهید از کنترل خارج شوید می توانید مشکل ایجاد کنید،

to to get out of hand

this is another way of saying to get out of control

این روش دیگری برای گفتن خارج شدن از کنترل است

which means you no longer have control over a situation

که به این معنی است که شما دیگر کنترلی بر روی یک معامله ندارید. موقعیتی که

you could say the party got out of hand which means you were no longer able to control

می توانید بگویید که حزب از کنترل خارج شد، به این معنی که شما دیگر قادر به کنترل

it the party got out of hand

آن نبودید، مهمانی از کنترل خارج شد

and some valuables were broken a bad apple

و برخی از اشیاء قیمتی شکسته شد یک سیب بد

this is used to describe a bad or corrupt person

این برای توصیف یک فرد بد یا فاسد

within a group you could say there are a few bad apples in

در یک گروه استفاده می شود. چند سیب بد در شرکت وجود دارد که باید آنها را

the company to cut to the chase this is

تعقیب کرد، این

when you only talk about the most important points

زمانی است که شما فقط در مورد مهم ترین نکات

of a subject or topic so if you were running out of time in the

یک موضوع یا موضوع صحبت می کنید، بنابراین اگر در جلسه ای کمبود وقت داشتید،

in a meeting you might say we're running out of time

ممکن است بگویید ما در حال اجرا هستیم. خارج از زمان است،

so I'll cut to the chase I'll only say the most important points

بنابراین من به تعقیب و گریز اکتفا می کنم، من فقط می گویم مهم ترین نکات

to come in handy this is used when something is very useful

مفید است. این زمانی استفاده می شود که چیزی

for a specific purpose so if it's pouring rain outside

برای یک هدف خاص بسیار مفید باشد، بنابراین اگر بیرون باران باریدنی باشد،

you might say an umbrella would come in handy an umbrella would be very useful

ممکن است بگویید چتر وارد می شود یک چتر مفید

in this particular situation to reinvent the wheel this is when you waste

در این موقعیت خاص برای اختراع مجدد چرخ بسیار مفید خواهد بود، این زمانی است که شما

time trying to recreate something

وقت خود را برای بازآفرینی چیزی

that somebody else has already created so let's say you ask your boss

که شخص دیگری قبلاً ایجاد کرده است تلف می کنید، بنابراین فرض کنید از رئیس خود بپرسید که

should I create a presentation for the conference and your boss suggest using last year's presentation

آیا من برای کنفرانس ارائه ای ایجاد کنم و رئیس شما پیشنهاد دهد. با استفاده از ارائه سال گذشته،

it's already created and your boss can add don't reinvent the wheel so

قبلاً ایجاد شده است و رئیس شما می تواند اضافه کند چرخ را دوباره اختراع نکنید، بنابراین

we often use this idiom in the negative to go with the flow when you go with the flow

ما اغلب از این اصطلاح به صورت منفی استفاده می کنیم تا با جریان حرکت کنید، به این

it means that you do what other people are doing

معنی که شما همان کاری را انجام می دهید که دیگران انجام می دهند

or you agree with the opinion of others the majority so

یا شما انجام می دهند. با نظر اکثریت دیگران موافقم، بنابراین

let's say you're having a company dinner and you originally wanted to have burgers

فرض کنید شما در حال صرف یک شام شرکتی هستید و در ابتدا می‌خواستید همبرگر بخورید،

but the majority of people say they want pizza so you can go with the flow and have pizza

اما اکثریت مردم می‌گویند که پیتزا می‌خواهند تا بتوانید به جای همبرگر پیتزا بخورید،

instead of burgers because that's what the majority wants to

زیرا این همان چیزی است که اکثریت می‌خواهند

be skating on thin ice

روی یخ نازک اسکیت کنند،

this is when you do something that is dangerous or involves risk

این زمانی است که شما کاری انجام می‌دهید که خطرناک است یا خطری را به همراه دارد.

he's skating on thin ice by lying to his wife it involves risk it's dangerous

don't do it a silver lining this is something positive

that comes from something negative so the pandemic is negative right

از چیزی منفی است، بنابراین همه‌گیری منفی است، درست است،

but is there anything positive a silver lining maybe we could say

اما آیا چیزی مثبت وجود دارد، شاید بتوانیم بگوییم که

one silver lining of the pandemic is that

یک خط نقره‌ای همه‌گیری این است که

it made us realize how important our relationships are

ما را متوجه می‌کنیم که روابط ما

with friends and family to have a sweet tooth this is somebody who likes eating sweet foods

با دوستان و خانواده چقدر مهم است که یک نفر شیرین باشد. کسی که خوردن غذاهای شیرین

especially chocolate so if people offer me dessert

به خصوص شکلات را دوست دارد، بنابراین اگر مردم به طور کلی به من دسر پیشنهاد دهند،

generally I'll say no because I don't like sweet food

من می گویم نه، زیرا من غذای شیرین دوست ندارم،

so I can say no thank you I don't have a sweet tooth

بنابراین می توانم بگویم نه، متشکرم، من شیرینی ندارم،

which means I don't really like sweet foods to go Dutch

یعنی واقعا دوست ندارم غذاهای شیرین هلندی

this is when you agree to share the cost of something

این زمانی است که شما موافقت می کنید که هزینه

especially a meal so let's say you're having dinner with a friend

یک غذا را به اشتراک بگذارید، بنابراین فرض کنید با یکی از

family member even a romantic partner and they say

اعضای خانواده، حتی یک شریک عاشقانه، شام می خورید و آنها می گویند

I'll pay for the meal you can say no no no

من هزینه غذا را پرداخت می کنم، می توانید بگویید نه. نه نه

let's go Dutch which means you're going to divide the cost

بیایید برویم هلندی که به این معنی است که شما هزینه را

50 50 to make ends meet

50 50 تقسیم می کنید تا بتوانید زندگی خود را تامین کنید،

this is when you have just enough money to pay for essential items

این زمانی است که شما به اندازه کافی پول دارید تا برای اقلام ضروری بپردازید،

you might say with food prices increasing we're barely making ends meet

ممکن است بگویید با افزایش قیمت غذا، ما به سختی زندگی خود را تامین می کنیم.

to ring a bell this is when something usually a person

زنگ زمانی اتفاق می افتد که معمولاً یک شخص،

a place or information is familiar to you so let's say

یک مکان یا اطلاعات برای شما آشنا است، بنابراین فرض کنید

you're having a conversation with a co worker and they say oh

با یک همکار صحبت می کنید و آنها می گویند آه

have you met Fred from accounting and you're thinking Fred

آیا شما فرد را از حسابداری ملاقات کرده اید و به فرد فرد فرد از حسابداری فکر می کنید.

Fred Fred from accounting that doesn't ring a bell the tip of the iceberg

نوک کوه یخ به صدا در نمی آید

this is used to describe a small part of a much bigger problem

این برای توصیف بخش کوچکی از یک مشکل بسیار بزرگتر استفاده می شود.

these small local protests are just the tip of the iceberg

to blow off steam this is when you say or do something that helps you release strong

شما احساسات قوی

feelings or strong energy strong emotion

یا انرژی قوی را آزاد می کنید احساسات قوی

after our fight I went for a walk to blow off steam

بعد از دعوای ما من به پیاده روی رفتم تا بخار را از بین ببرم

so when you were on that walk you were able to calm down

بنابراین وقتی در آن پیاده روی بودید توانستید آرام شوید

to release that negative energy a piece of cake

تا آن انرژی منفی را آزاد کنید یک تکه کیک

this is something that was extremely easy that exam was a piece of cake to be out of

این چیزی است که بسیار آسان بود آن امتحان یک تکه کیک بود برای خارج شدن از

the woods this is when you no longer have a problem

جنگل، این زمانی است که شما دیگر مشکل

or difficulty our profits are increasing

یا مشکلی ندارید، سود ما در حال افزایش است،

but we're not out of the woods yet to get over something

اما ما هنوز از جنگل خارج نشده ایم که چیزی را پشت سر بگذاریم،

this is when you recover from an illness it took me two weeks to get over that cold

این زمانی است که شما از یک بیماری بهبود می یابند. دو هفته طول کشید تا آن سرما را پشت سر بگذارم

to not be one's cup of tea this is used to describe a type

تا یک فنجان چای نشوم این برای توصیف نوع

or category that you don't like thanks for the invite but camping isn't my

یا دسته‌ای استفاده می‌شود که شما آن را دوست ندارید، متشکرم برای دعوت، اما کمپینگ

cup of tea I don't like that category of activity

فنجان چای من نیست، من آن را دوست ندارم آن دسته از فعالیت‌هایی که باید

to be loaded this means to be rich to have a lot of money

بارگذاری شوند، این به معنای ثروتمند بودن برای داشتن پول زیاد است،

I just found out my cousins loaded to nip something in the bud

من تازه متوجه شدم که پسرعموهایم برای برداشتن چیزی در جوانی بارگذاری کرده‌اند،

this is to stop something before it has an opportunity to become established

این برای متوقف کردن چیزی است قبل از اینکه فرصتی برای تثبیت پیدا کند،

we need to nip these rumors in the bud before the employees start worrying

باید این شایعات را خنثی کنیم. در جوانی قبل از اینکه کارمندان شروع به نگرانی کنند،

out of the blue when something happens out of the blue

وقتی چیزی غیرعادی اتفاق می‌افتد،

it happens suddenly and you weren't expecting it

ناگهان اتفاق می‌افتد و تو انتظارش را نداشتی،

my boss gave me a promotion out of the blue you weren't expecting it how awesome is that

رئیسم به من یک ترفیع غیرمنتظره داد، تو انتظار نداشتی چقدر عالی است

to keep one's chin up this is to remain cheerful in a difficult

چانه خود را بالا نگه دارید این به معنای شاد ماندن در شرایط سخت است

situation because in difficult situations

زیرا در شرایط دشوار

we tend to put our chin down but when we're happy we tend to keep our chin

تمایل داریم چانه خود را پایین بیاوریم اما وقتی خوشحالیم تمایل داریم چانه خود را بالا نگه داریم

up for example I know the economy seems bad

به عنوان مثال می دانم که اقتصاد بد به نظر می رسد

but keep your chin up to raise against the clock

اما چانه خود را بالا نگه دارید

this is when you try to finish a task quickly before a specific time I raced against the

این زمانی است که شما سعی می کنید یک کار را به سرعت قبل از یک زمان خاص به پایان برسانید، من با ساعت مسابقه دادم

clock to finish the audit and meet the deadline

تا ممیزی را تمام کنم و به ضرب الاجل رسیدم تا

to catch somebody off guard this is when you surprise somebody by doing

کسی را غافلگیر کنم. وقتی

something they weren't expecting or weren't prepared

for the politician was caught off guard

از سیاستمدار انتظار داشتید یا برای اینکه آماده نبودید، غافلگیر شد

when asked about the scandal to be on one's radar if something is on your

وقتی در مورد رسوایی قرار گرفتن در رادار شما سؤال شد اگر چیزی در رادار شما باشد، به این

radar it means you're considering it or thinking

معنی است که شما آن را در نظر می گیرید یا به آن فکر می کنید

about it or aware of it

یا از آن آگاه هستید،

you could say leaving the company isn't on my radar

می توانید بگویید شرکت را ترک می کنید. در رادار من نیست،

it's not even something I'm considering to stab someone in the back

این حتی چیزی نیست که من در نظر دارم از پشت به کسی خنجر بزنم، این

this is to betray someone to do something harmful to someone who trusted

خیانت به کسی است تا کاری مضر به کسی انجام دهد که به شما اعتماد دارد.

you she told the client she did all the work on

او به مشتری گفت که تمام کارهای پروژه را انجام داده است

the project I can't believe she stabbed me in the back

من نمی توانم باور کنید که او اینطور از پشت به من خنجر زد

like that to make a B line for something

تا برای چیزی خط B ایجاد کنم،

this is when you move quickly and directly towards something

این زمانی است که شما سریع و مستقیم به سمت چیزی حرکت می کنید،

so let's say you're at a wedding or a conference and they're about to serve lunch

بنابراین فرض کنید در یک عروسی یا کنفرانس هستید و آنها می خواهند ناهار را برای

the buffet lunch everyone made a beeline for the food

همه ناهار سرو کنند. خط خطی برای غذا ایجاد کردند

they went quickly and directly to the food to be in hot water this is when you're in

آنها به سرعت و مستقیماً به غذا رفتند تا در آب گرم باشد، این زمانی است که شما در

a situation where you might be criticized

موقعیتی قرار می گیرید که ممکن است

or punished the politicians in hot water after his comments on gender

پس از اظهار نظرهای او در مورد برابری جنسیتی سیاستمداران را در آب گرم مورد انتقاد قرار دهند یا مجازات کنند.

Equality to be dressed to the nines

نه‌ها

this is when you're dressed formally smartly or fashionably

این زمانی است که شما به‌طور رسمی هوشمندانه یا شیک لباس می‌پوشید،

we dress to the nines for our wedding anniversary so

ما برای سالگرد ازدواجمان لباس نه‌ها می‌پوشیم، بنابراین

you usually dress to the nines for a special occasion

شما معمولاً برای یک موقعیت خاص برای قرار گرفتن

to be between a rock and a hard place this is when you're in a difficult situation

بین سنگ و یک مکان سخت، لباس نه‌ها می‌پوشید. شرایط سختی است

or you have to make a difficult decision if I accept the promotion

یا باید تصمیم سختی بگیرید اگر ارتقاء را قبول کنم، باید به

then I'll have to move abroad and I know maths my partner won't come with me

خارج از کشور نقل مکان کنم و می دانم که همسرم با من ریاضی نخواهد آمد،

so I either accept the promotion that I really want

بنابراین ترفیعی را که واقعاً می خواهم می پذیرم،

but then I have to lose Matt or I stay with Matt and I don't get the promotion

اما پس از آن باید مت را از دست بدهم یا من با مت می مانم و ترفیع نمی گیرم

hmm I'm between a rock and a hard place

هوم من بین یک سنگ و یک مکان سخت هستم

it's a difficult situation it's a difficult decision

این یک موقعیت دشوار است تصمیم دشواری است.

Lo and behold this is an expression used to say that something surprising happened

I was on vacation in Japan and lo and behold I saw my childhood sweetheart

در تعطیلات در ژاپن و ببینید من معشوق دوران کودکی ام را دیدم،

so it's very surprising that I see my childhood sweetheart

بنابراین بسیار تعجب آور است که من معشوق دوران کودکی خود را در

across the world in a foreign city Lo and behold and finally

سراسر جهان در یک شهر خارجی می بینم.

No. 50 to let the cat out of the bag this is when you accidentally reveal a secret

به طور تصادفی یک راز را فاش کنید،

so let's say you're planning a surprise party for your

بنابراین فرض کنید قصد دارید یک مهمانی غافلگیرکننده برای

wife or husband or friend and they know about it

همسر یا شوهر یا دوست خود برنامه ریزی کنید و آنها از این موضوع مطلع هستند،

you might say you know about the party don't you who let the cat out of the bag

ممکن است بگویید که شما در مورد مهمانی می دانید، نه شما که گربه را از کیف خارج کردید

who told you who revealed the secret who let the cat out of the bag

که به شما گفت کیست. رازی را فاش کرد که چه کسی گربه را از کیف خارج کرد

amazing job adding those idioms to your vocabulary now let's move on and you'll learn

کار شگفت انگیز افزودن این اصطلاحات به دایره لغات شما حالا بیایید به جلو برویم و

50 opinion words that you can use to express your opinion

50 کلمه نظری را یاد خواهید گرفت که می توانید از آنها برای بیان نظر

naturally and professionally are you ready to add 50+ phrases to your vocabulary

طبیعی و حرفه ای خود استفاده کنید آیا آماده هستید بیش از 50 عبارت اضافه کنید. به دایره لغات خود

to confidently share your opinions of course

تا با اطمینان نظرات خود را به اشتراک بگذارید، البته

you can use this when you're in meetings at work

می توانید از این استفاده کنید زمانی که در جلساتی در محل کار هستید و در حال

you're giving a presentation you're talking to some friends

ارائه سخنرانی هستید و در حال صحبت با برخی از دوستان

you're going to a networking event you're at a party so

هستید و به یک رویداد شبکه می روید و در یک مهمانی هستید.

you can use this in more formal and informal situations as well

می‌توانید از این در موقعیت‌های رسمی‌تر و غیررسمی‌تر نیز استفاده کنید،

now let's get started with first sharing your personal opinion

حالا اجازه دهید ابتدا نظر شخصی خود را به اشتراک بگذاریم،

let's say you're in a work meeting and you have an idea you want to share with

مثلاً بگوییم در یک جلسه کاری هستید و ایده‌ای دارید که می‌خواهید با همه به اشتراک بگذارید،

everyone we should hire a marketing expert to build

ما باید یک متخصص بازاریابی را برای ساختن آن استخدام کنیم.

our website you can absolutely see that

وب سایت ما کاملاً می توانید آن را ببینید،

but you can sound more professional more advanced if you use an opinion word

اما اگر از یک کلمه نظر استفاده کنید، می توانید حرفه ای تر به نظر برسید،

now there are many different phrases you can use to share your personal opinion

اکنون عبارات مختلفی وجود دارد که می توانید برای به اشتراک گذاشتن نظر شخصی خود از آنها استفاده کنید.

I recommend starting with 2 to 3 that you like the most

and then you can add more once you get comfortable with them

وقتی با آنها راحت شدید می توانید موارد بیشتری را اضافه کنید تا

so you have variety and you're not always using the same one

تنوع داشته باشید و همیشه از یک مورد استفاده نمی کنید در

here's the list in my opinion as far as I'm concerned from my perspective

اینجا لیست به نظر من است تا آنجا که از

from my point of view personally I think that in my view

دیدگاه من شخصاً فکر می کنم من فکر می کنم که در دیدگاه

I'd say that I believe that I strongly firmly believe that

من باید بگویم که معتقدم قویاً معتقدم که

I'm convinced that there's no doubt in my mind that I feel that

متقاعد شده‌ام که شکی در ذهنم وجود ندارد که احساس می‌کنم

in my mind it seems to me that so let's take our idea again

در ذهنم به نظر می‌رسد که پس بیایید دوباره ایده خود را بگیریم،

we should hire a marketing expert to build our website

باید یک متخصص بازاریابی را استخدام کنیم تا وب سایت خود را بسازید

as far as I'm concerned we should hire a marketing expert

تا جایی که به من مربوط می شود ما باید یک متخصص بازاریابی استخدام کنیم

in my opinion in my mind personally I think that we should hire a marketing expert

به نظر من شخصاً فکر می کنم باید یک متخصص بازاریابی استخدام کنیم

so you can use any one of these and remember variety is key

تا بتوانید از هر یک از اینها استفاده کنید و به یاد داشته باشید که تنوع کلیدی است که

you don't always want to say in my opinion you can absolutely use that

همیشه این کار را نمی کنید. می خواهم بگویم به نظر من شما کاملاً می توانید از آن استفاده کنید

but you want to have variety now let's talk about agreeing with an opinion

اما می خواهید تنوع داشته باشید حالا بیایید در مورد موافقت با یک نظر صحبت کنیم

so you're in a meeting and a calling says we should postpone the conference

تا شما در یک جلسه هستید و یک تماس می گوید باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم

or your colleague use an opinion word and said

یا همکار شما از یک کلمه نظر استفاده کند و گفت

I firmly believe that we should postpone the conference

من کاملاً معتقدم که اکنون باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم،

now let's say that you agree with your colleague what can you say well again

مثلاً بگوییم که شما با همکار خود موافق هستید، چه می توانید خوب بگویید،

here's a big list start with 1 to 2 and add them as you get

اینجا یک لیست بزرگ است که با 1 به 2 شروع کنید و آنها را اضافه کنید تا راحت شوید

comfortable I agree I agree with you

موافقم با شما موافقم من هم

I think so too that's a good point you're right definitely absolutely

فکر می کنم همینطور است. این نکته خوبی است که شما مطمئناً درست می گویید

I second that I couldn't have said it better myself

من دوم اینکه خودم بهتر از این نمی توانستم بگویم

I couldn't agree more we're on the same page you hit the nail on the head

نمی توانستم بیشتر موافق باشم ما در همان نقطه ای هستیم که شما به سرتان زدید

so your colleague says from my perspective we should postpone the conference

بنابراین همکار شما از دیدگاه من می گوید ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازید

and you say I couldn't agree more we should postpone the conference

و شما بگویید من نتوانستم بیشتر موافقت کنم باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم

you're right we should postpone the conference absolutely we should postpone the conference

شما درست می گویید باید کنفرانس را کاملاً به تعویق بیندازیم باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم

I agree with you now let's see

من با شما موافقم اکنون بیایید ببینیم

your colleague shared an opinion that started with

همکار شما نظری را به اشتراک گذاشته است که با

I don't think I don't think we should postpone the conference

من شروع شد. فکر نمی‌کنم شخصاً کنفرانس را به تعویق بیندازیم،

personally I don't think we should postpone the conference

فکر نمی‌کنم کنفرانس را به تعویق بیندازیم،

we have one very specific phrase that you can use

ما یک عبارت بسیار خاص داریم که می‌توانید

when you want to agree with a negative opinion do you know what that is in my mind

وقتی می‌خواهید با نظر منفی موافق باشید از آن استفاده کنید، آیا می‌دانید که در چیست؟ فکر می کنم

I don't think we should postpone the conference neither do I neither do I

من فکر نمی کنم ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم، نه من و نه من

you only use this when you're agreeing with I don't think neither do I

شما فقط زمانی از این استفاده می کنید که با آن موافق هستید.

now let's talk about disagreeing with an opinion so you're in a meeting and you're calling

جلسه و شما زنگ می زنید

says in my mind we should look for a new supplier

در ذهن من می گوید ما باید به دنبال یک تامین کننده جدید بگردیم

now you don't agree what can you say you can say I disagree with you

حالا شما موافق نیستید چه می توانید بگویید می توانید بگویید من با شما مخالفم می

I'm afraid I disagree on the contrary I understand where you're coming from

ترسم مخالفم برعکس می فهمم کجا می آیید

but I respect your opinion but that's a good point however

من به نظر شما احترام می گذارم اما این نکته خوبی است با این حال

I see your point but I have a different perspective I think can I share my opinion

نظر شما را می بینم اما دیدگاه متفاوتی دارم فکر می کنم می توانم نظر خود را به اشتراک بگذارم که این

that's one way of looking at it but have you considered the fact that

یکی از راه های نگاه به آن است اما آیا به این واقعیت توجه کرده اید که

now the first one I shared I disagree with you

اکنون اولین موردی که من به اشتراک گذاشتم مخالفت با شما

is probably the least commonly used because it sounds argumentative

احتمالاً کمتر مورد استفاده قرار می گیرد زیرا استدلالی به نظر می رسد

and we generally want to say this softly to someone

و ما معمولاً می خواهیم این را به آرامی به کسی بگوییم

so it's way more common to say I'm afraid I'm afraid I disagree with you

بنابراین بسیار رایج تر است که بگوییم می ترسم من می ترسم با شما مخالفم

it makes it a lot softer or you could acknowledge that I respect your

این باعث می شود خیلی نرم تر شود یا شما می‌توانم اذعان کنم که به نظر شما احترام می‌گذارم،

opinion but I don't think that's a good idea

اما فکر نمی‌کنم این ایده خوبی باشد.

I respect your opinion but I think we should keep our supplier

my personal favorite in this category is I understand where you're coming from

but and then you share your opinion or whatever information you like

نظر یا هر اطلاعاتی که دوست دارید

I understand where you're coming from this is another way of saying

می‌دانم از کجا می‌آیید، این روش دیگری برای گفتن است که به

I respect your opinion I understand where you're coming from

نظر شما احترام می‌گذارم، می‌دانم از کجا آمده‌اید،

but right now isn't the best time to change our suppliers

اما در حال حاضر بهترین زمان برای تغییر تامین‌کنندگان ما نیست،

because it's our busiest time of year we should wait until Q4 and remember

زیرا شلوغ‌ترین زمان ماست ما باید تا Q4 صبر کنیم و به یاد داشته باشید که

you can add your personal opinion words as well

می توانید نظرات شخصی خود را نیز

from my perspective in my mind from my point of view we should wait until

از دیدگاه من در ذهن من اضافه کنید.

Q4 so you can absolutely combine these different

opinion words together

now let's talk about sharing a general opinion so something that most people would agree

نظر کلی بنابراین چیزی که اکثر مردم با آن موافق هستند در

with here's a statement

اینجا یک جمله

repetition is key when you're learning any new skill

کلیدی است که وقتی در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید،

now I personally believe this but it's not my opinion per se

من شخصاً به این اعتقاد دارم، اما این نظر من نیست،

this is just a commonly held opinion by most people

این فقط یک عقیده رایج توسط اکثر مردم

by many different people so here are some general opinion words you

توسط افراد مختلف است. بنابراین در اینجا برخی از کلمات نظری کلی وجود دارد که

can use it said that it's believed that I've heard

می توانید از آن استفاده کنید گفته شده است که اعتقاد بر این است که من شنیده ام که در نظر

that it's considered that

گرفته شده است که به

it's generally accepted that most agree that some say that it goes without saying that

طور کلی پذیرفته شده است که اکثر موافق هستند که برخی می گویند ناگفته نماند که

researchers experts suggest that so

متخصصان محققان پیشنهاد می کنند که بنابراین

I could say it's generally accepted that repetition is

می توانم بگویم که به طور کلی پذیرفته شده است

key when you're learning any new skill

زمانی که شما در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است

and personally I agree and personally I couldn't have said it better

و شخصاً موافقم و شخصاً نمی‌توانستم آن را بهتر بگویم،

myself so you absolutely can share a general opinion

بنابراین شما کاملاً می‌توانید نظر کلی را به اشتراک بگذارید،

but then agree with that general opinion using one of the phrases you've already Learned

اما سپس با استفاده از یکی از عباراتی که دارید با آن نظر کلی موافقت کنید. قبلاً یاد گرفته اید

or maybe you want to disagree with this statement well then of course

یا شاید می خواهید با این جمله به خوبی مخالف باشید، البته

you can use one of the phrases to disagree on the contrary repetition isn't that important

می توانید از یکی از عبارات مخالف استفاده کنید، برعکس تکرار آنقدرها مهم نیست، می

I'm afraid I disagree repetition isn't that important in my mind

ترسم مخالفم تکرار در ذهن من آنقدرها مهم نباشد.

and then you can share your opinion and finally

شما می توانید نظر خود را به اشتراک بگذارید و در نهایت

let's talk about how to ask someone for their opinion

بیایید در مورد اینکه چگونه از کسی نظر بخواهیم صحبت کنیم،

so let's say I shared a general opinion most

بنابراین بیایید بگوییم من یک نظر کلی را به اشتراک گذاشتم که اکثراً

agree that repetition is key when learning a new skill

موافق هستند که تکرار در یادگیری یک مهارت جدید کلیدی است

and I want to ask for your opinion on this specific topic I can say

و من می خواهم نظر شما را در مورد این موضوع خاص بپرسم. بگو

do you agree what's your opinion what do you think what are your thoughts

موافقی نظرت چیه چی فکر میکنی نظرت چیه نظرت چیه نظرت چطوره

what's your view how do you see the situation what's your take on it what about you

موقعیت رو میبینی نظرت در موردش چیه در مورد تو

how about you has that been your experience what is your experience been

چطوری این تجربه شما بوده تجربه شما چی بوده آیا

are we on the same page is that something you would support too

ما همینطوریم این صفحه چیزی است که شما نیز از آن حمایت می کنید،

so if you're talking to someone who's currently learning a new skill

بنابراین اگر با کسی صحبت می کنید که در حال یادگیری یک مهارت جدید است،

it could be really interesting to ask them has that been your experience

می تواند واقعاً جالب باشد که از او بپرسید آیا این تجربه شما بوده است که

what are your thoughts on that do you agree finally

نظر شما در مورد آن چیست که آیا در نهایت

in this master class let's talk about phrasal verbs

در این کلاس کارشناسی ارشد موافق هستید. در مورد افعال عبارتی صحبت کنید

you are going to learn 40 phrasal verbs with get

شما می خواهید 40 فعل عبارتی را یاد بگیرید با get

to get ahead this means to progress so to make progress towards something

to get ahead این به معنای پیشرفت است تا به سمت چیزی پیشرفت کنید

and we most commonly use this in a career setting

و ما معمولاً از این در یک محیط شغلی

or academic setting for example if you want to get ahead you need fluent English

یا محیط تحصیلی استفاده می کنیم به عنوان مثال اگر می خواهید پیشرفت کنید که نیاز دارید. انگلیسی مسلط

would you agree with that put that in the comments if you want to get

آیا با آن موافق هستید که در نظرات اگر می خواهید پیشرفت کنید به

ahead you need fluent English

انگلیسی مسلط نیاز دارید

now notice how I didn't specify get ahead in what

اکنون توجه کنید که چگونه مشخص نکردم که

if you wanna get ahead at work in your career so don't forget that but you can also just

اگر می خواهید در کار در شغل خود پیشرفت کنید چه چیزی را مشخص نکرده ام پس فراموش نکنید که اما شما همچنین می‌توانید

say if you want to get ahead to get along with

بگویید اگر می‌خواهید با

most students know this one do you know this one when you get along with

اکثر دانش‌آموزان کنار بیایید این یکی را می‌دانید آیا وقتی با کسی کنار می‌آیید این یکی را می‌شناسید، به این معنی است که

someone it means you have a good relationship with

با آن شخص رابطه خوبی دارید،

that person I really get along with my boss

من واقعاً با رئیسم کنار می‌آیم.

but we commonly use this in the negative I don't get along with my boss

ما معمولاً از این به صورت منفی استفاده می‌کنیم من با رئیسم کنار نمی‌آیم،

so you can use it in both the positive or the negative

بنابراین شما می‌توانید از آن به صورت مثبت یا منفی استفاده کنید،

so which describes you I get along with my boss

بنابراین که شما را توصیف می‌کند من با رئیسم کنار می‌آیم،

I don't get along with my boss to get away this means to escape

با رئیسم کنار نمی‌آیم تا فرار کنم. این به معنای فرار است

so you can use this into context the criminal got away so that means he escaped

بنابراین می توانید از این در زمینه استفاده کنید که مجرم فرار کرد به این معنی که او فرار کرد

the robber got away he stole my car and he got away

سارق فرار کرد او ماشین مرا دزدید و او فرار کرد و

he escaped but we also use this more in the sense of

فرار کرد اما ما همچنین از این بیشتر به معنای

to escape from your daily life the difficulties of your daily life

فرار از زندگی روزمره شما استفاده می کنیم. سختی های زندگی روزمره ات

oh I really need to get away work has been so busy I don't get along with

اوه من واقعاً نیاز به فرار دارم، کار آنقدر شلوغ بوده است که با رئیسم کنار نمی آیم.

my boss I need to get away

another common phrasal verb with get away is to get away with something

and that something is negative for example she got away with the crime

به عنوان مثال او با جرم فرار کرد،

this means she wasn't punished for the crime so she did something wrong

این بدان معنی است که او برای جرم مجازات نشده است، بنابراین او کار اشتباهی انجام داده است،

but she got away with it she got away with stealing the car

اما با سرقت ماشین فرار کرده است،

notice that verb ing with stealing the car to get off lately

توجه کنید که فعل ing with stealing the car to get off اخیراً

this is when you are punished for something but you're punished less severely than you

این است وقتی برای چیزی تنبیه می شوید اما کمتر از آنچه پیش بینی می کردید تنبیه می شوید،

anticipated so maybe you forgot to submit a report at

بنابراین ممکن است فراموش کرده باشید گزارشی را در

work but you got off lightly your boss didn't fire

محل کار ارسال کنید اما به آرامی از کار خارج شدید رئیستان شما را اخراج نکرد

you but they did remove you from the account

اما شما را از حساب کاربری حذف کردند

so you were punished but you were punished less severely than you

بنابراین مجازات شدید. اما شما کمتر از آنچه انتظار داشتید مجازات شدید

expected we also use this more in a criminal context

ما نیز از این بیشتر در زمینه جنایی استفاده می کنیم

she stole the car but she got off lightly so maybe she didn't go to prison

او ماشین را دزدید اما به آرامی پیاده شد بنابراین شاید به زندان نرفت

she only had to do community service to get back

فقط باید خدمات اجتماعی انجام می داد تا برگردد.

this is used to say that you return to your original starting point

بگو که به نقطه شروع اولیه خود برمی گردی،

so let's say you're at home but then you go to the store

پس فرض کنیم در خانه هستید، اما سپس به فروشگاه می روید

and then you return back home so now you can say I got back at 7:00

و سپس به خانه برمی گردید، بنابراین اکنون می توانید بگویید ساعت 7:00

what time did you get back now you can specify the place

چه ساعتی برگشتید، الان برگشتید. می توانید مکان را مشخص کنید که

what time did you get back home back to the office oh

چه ساعتی به خانه برگشتید به دفتر آه

I got back around 7 we commonly use this with your vacations

من حدود ساعت 7 برگشتم ما معمولاً از این برای تعطیلات شما استفاده می کنیم

what time did you get back from your trip to Italy

چه ساعتی از سفر به ایتالیا برگشتید

oh I got back on Tuesday you returned home from Italy

آه من سه شنبه برگشتم شما از ایتالیا به خانه برگشتید

there's also the phrasal verb to get back to someone

همچنین یک فعل عبارتی برای بازگشت به یک نفر وجود دارد که

you might say oh I really need to get back to John

ممکن است بگویید اوه من واقعاً نیاز دارم به جان بازگردم

when you get back to someone it means you respond to that person

وقتی به کسی برگشتی، به این معنی است که به آن شخص پاسخ می‌دهی،

so if I say I need to get back to John it means that John contacted me but I have

بنابراین اگر بگویم باید به جان برگردم به این معنی است که جان با من تماس گرفت اما من

not replied so maybe he asked me a question

پاسخ نداده ام، بنابراین شاید او از من سؤالی پرسیده است

and I have not answered his question I need to get back to John

و من به سؤال او پاسخ نداده ام باید به جان برگردم

or you John might say when are you going to get back to me

یا شما جان ممکن است بگویید کی می خواهید به من برگردید

when are you going to respond to my question when you get back into something

کی می خواهید به من پاسخ دهید. وقتی دوباره به چیزی باز می‌گردید به این

it means you continue doing something that you stopped for a period of time

معنی است که به انجام کاری که برای مدتی متوقف کرده‌اید ادامه می‌دهید،

so let's say you decided to learn how to play guitar

بنابراین فرض کنید تصمیم گرفتید نحوه نواختن گیتار

or piano and you play guitar every week for months

یا پیانو را یاد بگیرید و هر هفته برای ماه‌ها

and months and months and then you stop playing guitar

و ماه‌ها و ماه‌ها گیتار می‌نوازید و سپس متوقف می‌شوید. با نواختن گیتار

you get very busy at work but then work is no longer busy

سر کار خیلی شلوغ می‌شوی، اما بعد از آن کار دیگر شلوغ نیست،

so you say oh I need to get back into guitar

بنابراین می‌گویی: اوه، باید دوباره به گیتار برگردم،

I need to get back into my guitar lessons so maybe you could use this with your language

باید به درس‌های گیتار خود برگردم تا شاید بتوانی از آن برای درس‌های زبان خود استفاده کنی،

lessons I need to get back into my English language

باید برگردم. در کلاس زبان انگلیسی من،

class are you enjoying this lesson on phrasal verbs

آیا از این درس در مورد افعال عبارتی لذت می برید،

you are probably a little bit confused as well

احتمالاً کمی هم گیج شده اید

because there are just so many phrasal verbs in English and

زیرا افعال عبارتی در زبان انگلیسی بسیار زیاد است و

if you want to become very confident with phrasal verbs

اگر می خواهید با افعال عبارتی بسیار مطمئن شوید، می

then I want to tell you about the Finely Fluent Academy

خواهم در مورد افعال عبارتی به شما بگویم آکادمی Finely Fluent

this is my premium training program where we study native English speakers on

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری در

TV movies YouTube and the news

فیلم‌های تلویزیونی YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم

so you can learn the most common phrasal verbs idioms and expressions very quickly and easily

تا بتوانید اصطلاحات و عبارات افعال رایج را خیلی سریع و آسان بیاموزید،

plus you'll have me as your personal coach so you can look in the description

به علاوه شما من را به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

to learn more about becoming a member today now let's continue on with our next get phrase

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد عضویت امروز می توانید به توضیحات نگاه کنید، حالا بیایید با عبارت دریافت بعدی خود ادامه دهیم

over to get back at someone this is used for revenge

تا به کسی برگردیم، این برای انتقام استفاده می شود،

so if you didn't get back to John which means you didn't reply to John

بنابراین اگر به جان بازنگشتید، به این معنی است که شما این کار را نکرده اید. به جان پاسخ دهید

and you didn't answer his question maybe John will try to get back at you

و شما به سوال او پاسخ ندادید شاید جان سعی کند

he'll try to get revenge on you so

از شما انتقام بگیرد، بنابراین

maybe he'll tell everyone that you're not very helpful

شاید به همه بگوید که شما خیلی مفید نیستید

and that's how he gets back at you to get behind someone or something

و به این ترتیب او به شما پاسخ خواهد داد. شما برای پشت سر گذاشتن کسی یا چیزی

this is when you support someone or something so let's say

این زمانی است که از کسی یا چیزی حمایت می کنید، بنابراین فرض کنید

your company has a new policy on their dress code

شرکت شما یک خط مشی جدید در مورد کد لباس خود دارد

and you like the policy you can say I can really get behind that policy

و شما این سیاست را دوست دارید، می توانید بگویید من واقعاً می توانم پشت آن سیاست باشم.

you support that policy to get by this is when you have just enough resources

این زمانی است که شما فقط منابع کافی

to survive we most commonly use this with financial resources

برای زنده ماندن دارید، ما معمولاً از آن برای منابع مالی استفاده می کنیم،

so you might say with inflation I can barely get by so it means you can pay

بنابراین ممکن است با تورم بگویید من به سختی می توانم از پس آن بر بیایم، بنابراین می توانید

your bills pay your mortgage buy groceries

قبض های خود را بپردازید و وام مسکن خود را بپردازید، مواد غذایی بخرید،

but just enough at the end of the month you have one or two dollars left in your account

اما به اندازه کافی در پایان یک ماه یک یا دو دلار در حسابتان باقی مانده است، من در حال انجام این کار هستم تا به

I'm getting by to get into trouble I'm sure you do this all the time

مشکل برسم.

when you get into trouble it just means you enter that situation

where you're doing something you're not supposed to be doing

قرار نیست این کار را انجام دهید

which is the trouble so kids get into trouble all the time

که این مشکل است، بنابراین بچه‌ها همیشه درگیر مشکل می‌شوند، به همین دلیل است که

that's why you don't leave your kids at home without an adult to supervise them

بچه‌هایتان را در خانه رها نمی‌کنید بدون اینکه بزرگ‌سالی بر آن‌ها نظارت کند،

because they're going to get into trouble they're going to write on all the walls with

زیرا آنها با مشکلی مواجه می‌شوند که قرار است بنویسند. روی تمام دیوارها با

crayon or eat all the cookies in the fridge

مداد رنگی یا خوردن همه شیرینی‌های داخل یخچال، برای سوار شدن به آن دچار

they're going to get into trouble to get on this is when you board

مشکل می‌شوند، این یعنی زمانی که سوار می‌شوید،

which means to enter certain vessels certain methods of transportation

یعنی وارد کشتی‌های خاصی می‌شوید روش‌های خاصی برای حمل‌ونقل،

so you can get on a plane a train a boat

بنابراین می‌توانید سوار هواپیما شوید، قطار قایق

or a bus I got on the plane you entered the plane you boarded the plane

یا اتوبوس من سوار هواپیما شدم شما وارد هواپیما شدی که برای سوار شدن به آن سوار هواپیما شدی

to get on is also used as an expression to say that someone is old

همچنین به عنوان تعبیری برای گفتن این که کسی پیر است

or has become very old so you might say my grandma is getting on

یا خیلی پیر شده است استفاده می شود، بنابراین ممکن است بگویید مادربزرگ من در حال سوار شدن است

which means my grandma is now quite old she's become very old my grandma's getting

که به معنای مادربزرگ من است. الان کاملاً پیر شده است او خیلی پیر شده است مادربزرگ من سوار می شود

on so she has difficulty getting on a plane

بنابراین او برای سوار شدن به هواپیما مشکل دارد و

now what's the opposite of on I'm on the plane I got on the plane

حالا برعکس من در هواپیما هستم که در هواپیما سوار شدم

so now I need to get off the plane and remember

بنابراین اکنون باید از هواپیما پیاده شوم و فقط شما را به یاد داشته باشم

you only get off certain methods of transportation planes trains

پیاده شدن از روش های خاص حمل و نقل هواپیما قطار

boats and buses this is my stop I need to get off the bus

قایق و اتوبوس این ایستگاه من است من باید از اتوبوس پیاده شوم

get off the train for vehicles cars

برای وسایل نقلیه از قطار پیاده شوم اتومبیل

vans or trucks you get in and get out of

وانت یا کامیونی که سوار می شوید و از آن خارج می شوید من سوار

I got in my car I got out of my car so don't confuse those two

ماشینم شدم از ماشینم پیاده شدم بنابراین این دو مورد را که

we also use get in when you enter a room in a building

ما هنگام ورود به اتاقی در ساختمان

or enter a house or a location so this is very common at work

یا وارد شدن به یک خانه یا مکانی استفاده می کنیم اشتباه نگیرید، بنابراین در محل کار بسیار رایج است،

a coworker could ask you oh what time did you get in

یک همکار می تواند از شما بپرسد ساعت چند وارد شده اید،

they mean what time did you enter the office so you can also use it to mean

منظورشان ساعت چند است. آیا وارد دفتر شده اید، بنابراین می توانید از آن به این معنی استفاده کنید که

what time did you start your work day because when you enter the office building

روز کاری خود را چه ساعتی شروع کرده اید، زیرا زمانی که از نظر فنی وارد ساختمان اداری می شوید،

technically you started work so what time did you get in is another way

کار را شروع کرده اید، بنابراین چه ساعتی وارد شده اید، راه دیگری

of saying what time did you start work

برای گفتن اینکه چه ساعتی کار را شروع کرده اید است.

now in this case although the opposite of in is out

حالا در این مورد، اگرچه برعکس in خارج است،

we have an expression to get off which means to end work for the day

ما یک تعبیر داریم که به معنی پایان دادن به کار برای روز است،

so someone could ask you oh what time do you get off today

بنابراین کسی می تواند از شما بپرسد آه امروز چه ساعتی پیاده می شوید

what time do you usually get off what time are you getting off tomorrow

معمولاً چه ساعتی پیاده می شوید. فردا پیاده شدن

this means what time do you finish work do you end work just for the day

یعنی چه ساعتی کار را تمام می کنید آیا کار را فقط برای روز

to get out is also used as an expression of disbelief

بیرون رفتن تمام می کنید به عنوان یک ابراز ناباوری نیز استفاده می شود،

so let's say your friend tells you I won the lottery get out

بنابراین فرض کنید دوست شما به شما می گوید من در لاتاری برنده شدم برو بیرون

get out get out of here get out of town so you can add get out of

برو بیرون برو از اینجا بگیر خارج از شهر، بنابراین می توانید اضافه کنید برو از

here or less commonly but still common

اینجا یا کمتر رایج است، اما همچنان رایج است که از

get out of town it's just to show that I can't believe it

شهر خارج شو، این فقط برای نشان دادن این است که نمی توانم باور کنم

what get out get out

چه چیزی بیرون برو بیرون،

so if your friend says something very shocking or surprising

بنابراین اگر دوست شما چیزی بسیار تکان دهنده یا تعجب آور بگوید،

I'm moving to Antarctica get out get out of town why

من حرکت به قطب جنوب برو بیرون از شهر برو چرا

why are you doing that when you get out of something

چرا این کار را می کنی وقتی از کاری خارج می شوی

or get out of doing something it means you avoid doing something unpleasant

یا از انجام کاری خارج می شوی به این معنی است که از انجام کار ناخوشایند اجتناب می کنی،

so I could say I need to get out of cleaning the garage

بنابراین می توانم بگویم باید از تمیز کردن گاراژ خارج شوم

because that's unpleasant and I don't wanna do it to get together

زیرا این ناخوشایند است و من نمی خواهم این کار را برای دور هم جمع شدن انجام دهم،

this is when people organize socially they join each other socially

این زمانی است که مردم از نظر اجتماعی سازماندهی می کنند، آنها از نظر اجتماعی به یکدیگر می پیوندند،

so I might ask what time are we getting together tonight

بنابراین ممکن است بپرسم امشب چه ساعتی دور هم جمع می شویم، پس

so what time are we going to meet each other join each other and have dinner

چه ساعتی قرار است یکدیگر را ملاقات کنیم و به یکدیگر بپیوندیم و شام

have a cup of coffee go for a walk do something social now

بخوریم. یک فنجان قهوه برو پیاده روی، حالا

if you specify the noun you need with what time are you getting together with your

اگر اسم مورد نیاز خود را مشخص کرده باشی که امشب با دوستانت در چه ساعتی جمع می‌شوی،

friends tonight you probably know this one

این اسم را می‌دانی تا از خواب بیدار شوی

to get up what time do you get up this is when you leave your bed in the morning

چه ساعتی بیدار می‌شوی. صبح

first thing in the morning so what time do you wake up

اول صبح بخوابید، پس چه ساعتی از خواب بیدار می شوید،

this is when you open your eyes but then get up is when you actually leave

این زمانی است که چشمان خود را باز می کنید اما بعد از خواب بیدار می شوید، زمانی است که واقعاً

your bed so I wake up at 6 a m

تخت خود را ترک می کنید، بنابراین من ساعت 6 بیدار می شوم

but I don't get up until 6:30 but how about this one get up to

اما تا ساعت 6 بیدار نمی شوم. :30 اما

what did you get up to last night this is a common way of simply asking what

این یک راه معمولی برای پرسیدن این سوال است که

someone did oh what did you get up to last night

کسی چه کاری انجام داده است، آه، شما دیشب چه کاری انجام دادید،

oh not much I watched a movie we also use this one though

اوه خیلی کم من فیلمی را تماشا کردم، ما از این یکی نیز استفاده می کنیم. هر چند

to imply that someone is doing something wrong my kids are always getting up to no good

منظورم این است که کسی کار اشتباهی انجام می‌دهد بچه‌های من همیشه بی‌خبر می‌شوند،

this is the same thing as getting into trouble but in a general context oh

این همان چیزی است که به دردسر می‌افتند، اما در یک زمینه کلی آه،

what did you get up to last night it's what did you do last night to get across

دیشب چه کاری انجام دادی، این همان کاری است که دیشب انجام دادی تا به دست بیاوری. از

this is to communicate your ideas successfully so as a non native speaker

این طریق می‌توانید ایده‌های خود را با موفقیت منتقل کنید، بنابراین به عنوان یک فرد غیر بومی

you might say I have a hard time getting my ideas across

ممکن است بگویید من برای رساندن ایده‌هایم مشکل دارم، در

I have a hard time communicating successfully and if you have a hard time getting your ideas

برقراری ارتباط موفقیت آمیز مشکل دارم و اگر برای رساندن ایده‌های خود مشکل دارید،

across someone might ask you what are you getting at what are you getting

ممکن است کسی از شما بپرسد که چیست؟ شما متوجه می شوید که در چه چیزی به دست می آورید،

at this is another way of saying

این روش دیگری برای گفتن اینکه می خواهید چه چیزی را

what are you trying to communicate what do you mean

بیان کنید، منظورتان چیست،

so if you're trying to explain something but the other person doesn't understand

بنابراین اگر می خواهید چیزی را توضیح دهید اما طرف مقابل متوجه نمی شود،

they can say what are you getting at now to get at

می تواند بگوید که اکنون به چه چیزی می پردازید. رسیدن به

can also mean to successfully reach something or find something or obtain something

می تواند به معنای موفقیت آمیز رسیدن به چیزی یا یافتن چیزی یا به دست آوردن چیزی باشد،

so let's say I have a shelf and I have a hat on a very high shelf

بنابراین فرض کنید من یک قفسه دارم و یک کلاه روی یک قفسه بسیار بلند دارم،

I might say I can't get at my hat I can't reach my hat

ممکن است بگویم نمی توانم به کلاهم برسم، نمی توانم به کلاهم برسم. کلاه

to get rid of this is when you throw away so permanently remove unwanted items

خلاص شدن از شر این زمانی است که وسایل ناخواسته را برای همیشه دور می اندازید،

so remember I said I wanted to get out of cleaning my

بنابراین به یاد داشته باشید که گفتم می خواهم از گاراژ خود خارج شوم

garage because there's so many things I need to get

زیرا چیزهای زیادی وجود دارد که باید از شر آن

rid of there's so many unwanted things in my garage

خلاص شوم، چیزهای ناخواسته زیادی در گاراژ من وجود دارد

that I want to permanently remove so maybe once a year

که من می خواهید برای همیشه حذف کنید تا شاید سالی یک بار

you can go through your entire house and get rid of things get rid of unwanted

بتوانید تمام خانه خود را مرور کنید و از شر چیزهای ناخواسته خلاص شوید و از شر

things to get wound up about something

چیزهای ناخواسته خلاص شوید،

is when you get really angry about something so

زمانی است که واقعاً از چیزی عصبانی می شوید، بنابراین

let's say your father doesn't like politics in general

فرض کنید پدرتان از سیاست خوشش نمی آید. به طور کلی،

so every time he sees something in the news about politicians he gets wound up

بنابراین هر بار که او چیزی در اخبار درباره سیاستمداران می‌بیند، زخمی می‌شود،

he gets really angry but you might say to your dad

واقعا عصبانی می‌شود، اما ممکن است به پدرتان بگویید از

get over it get over it to get over something is when you tell someone

آن عبور کنید تا از چیزی عبور کنید، زمانی است که به کسی می‌گویید که

they shouldn't have strong feelings towards something else

نباید احساسات قوی داشته باشد. نسبت به چیز دیگری

and those strong feelings are usually negative feelings

و آن احساسات قوی معمولاً احساسات منفی هستند،

so if your dad gets really wound up about politics

بنابراین اگر پدر شما واقعاً در مورد سیاست مجروح شده است،

you can say oh just get over it it's not a big deal

می توانید بگویید اوه فقط از آن عبور کنید، این مسئله مهمی نیست،

you can of course get over someone do you know this one

البته می توانید بر کسی غلبه کنید.

when you get over someone it means

کسی که این بدان معناست که

you no longer have romantic feelings for that person

شما دیگر احساسات عاشقانه ای نسبت به آن شخص ندارید،

so after my divorce it took me years to get over my husband

بنابراین بعد از طلاق من سال ها طول کشید تا بر شوهرم غلبه کنم،

it took me years to stop having romantic feelings towards my

سال ها طول کشید تا احساسات عاشقانه نسبت به

husband now someone could say get over it

شوهرم نداشته باشم، حالا یکی می تواند بگوید از آن غلبه کنید و

stop being upset about the situation that you're no longer with your husband

از این وضعیت ناراحت نباشید. اینکه شما دیگر با شوهرتان نیستید

but that might be a little insensitive you can also get over an illness

اما ممکن است کمی بی احساس باشد، شما همچنین می توانید از یک بیماری غلبه کنید، به این

which means you recover from an illness it took me weeks to get over my cold

معنی که از بیماری بهبود می یابند که هفته

it took me weeks to recover from my cold to get around this is how you travel within

ها طول کشید تا سرماخوردگی ام را برطرف کنم. به این صورت است که شما در یک منطقه سفر می کنید،

an area so if you're a tourist you might Google

بنابراین اگر توریست هستید، ممکن است در گوگل جستجو کنید که

what's the best way to get around New York City

بهترین راه برای رفت و آمد در شهر نیویورک چیست

and of course it's not by car you don't wanna get around by car

و البته با ماشین نیست، شما نمی خواهید با ماشین دور بزنید

because the traffic is terrible so walking is the best way to get around

زیرا ترافیک وحشتناک است. بنابراین پیاده‌روی بهترین راه برای دور زدن است

or taking the subway is the best way to get around New York City

یا سوار شدن به مترو بهترین راه برای دور زدن شهر نیویورک است

when you get around to something or to doing something

وقتی به چیزی نزدیک می‌شوید یا انجام کاری به این

it means you finally do something after not doing it for a long period of time

معنی است که بالاخره بعد از مدت‌ها انجام ندادن آن کاری را انجام می‌دهید.

so let's say I was trying to get out of cleaning the garage

فرض کنید من سعی می‌کردم از تمیز کردن گاراژ بیرون بیایم

because I didn't really wanna get rid of all that unwanted stuff

زیرا واقعاً نمی‌خواستم از شر همه چیزهای ناخواسته خلاص شوم،

but I finally got around to cleaning the garage so I finally clean the garage

اما در نهایت به تمیز کردن گاراژ رسیدم بنابراین

after a long time of not cleaning the garage to get it together

بعد از مدت‌ها تمیز نکردن گاراژ بالاخره گاراژ را تمیز کردم. جمع کردن آن

is when you take control of your life or your emotions so

زمانی است که شما کنترل زندگی یا احساسات خود را به دست می گیرید، بنابراین

let's say your friend is really upset because she broke up with her husband

فرض کنید دوست شما واقعاً ناراحت است زیرا از شوهرش جدا شده است

and she has not gotten over him and you want to tell your friend to just get

و او از پس او بر نیامده است و شما می خواهید به دوست خود بگویید که فقط از آن عبور کند.

over it but instead you tell your friend

درعوض به دوستتان می‌گویید که با

get it together get it together you need to take control of your emotions

هم جمع شوید، جمع کنید، باید احساسات خود را کنترل کنید،

because your friend is crying all the time or she's really upset she's really Moody

زیرا دوست شما همیشه گریه می‌کند یا واقعا ناراحت است، او واقعاً عصبانی است و از

angry not pleasant to be around and you tell your friend you need to get it

بودن در اطراف خوشایند نیست و به دوست خود می‌گویید که باید آن را درک کنید.

together which is a little bit of tough love

با هم که کمی عشق سخت است

but sometimes it's necessary there are many phrasal verbs with debt

اما گاهی اوقات لازم است افعال عبارتی زیادی با بدهی وجود دارد

through that have different meanings when you get through something

که معانی مختلفی دارند وقتی از چیزی عبور می کنید به این

it means you endure or deal with a difficult situation

معنی است که تحمل می کنید یا با یک موقعیت دشوار روبرو می شوید.

it was really difficult for me to get through my father's death so my father died

مرگ پدر، بنابراین پدرم درگذشت،

obviously that's a difficult situation hopefully you don't say get over it

بدیهی است که این وضعیت دشواری است، امیدوارم نگویید از آن عبور کنید،

because that would be very insensitive but I had a hard time getting through my father's

زیرا این امر بسیار غیر حساس خواهد بود، اما من به سختی از مرگ پدرم عبور کردم،

death so you can use this in a personal situation

بنابراین شما می توانید از آن در یک موقعیت شخصی استفاده کنید و

you can use it in a work situation as well I don't get along with my boss

می توانید از آن استفاده کنید. در شرایط کاری نیز من با رئیسم کنار نمی‌آیم،

so I have a hard time getting through our meetings

بنابراین به سختی می‌توانم جلساتمان را پشت سر بگذارم، من در

I have a hard time dealing with our meetings because I don't get along with my boss

مواجهه با جلساتمان مشکل دارم، زیرا وقتی با رئیسم مشکلی را پشت سر می‌گذاریم، با رئیسم کنار نمی‌آیم.

when you get through something it can also mean that you successfully finished

همچنین می تواند به این معنی باشد که شما کاری را با موفقیت به پایان رساندید

something that was very difficult or time consuming

که بسیار سخت بود یا زمان بر بود،

I finally got through the report so you finished it

من در نهایت گزارش را دریافت کردم، بنابراین شما آن را تمام کردید،

but it took you a really long time it was difficult when you get through to someone

اما زمان زیادی از شما گرفت.

it means that you successfully contact them after numerous attempts of trying to contact

تلاش های زیادی برای تماس با

them so let's say I needed to get back to John

آنها انجام شد، بنابراین فرض کنید باید به جان برگردم،

I needed to respond to John but every time I called John I got his voicemail

باید به جان پاسخ می دادم، اما هر بار که با جان تماس می گرفتم، پیام صوتی او را دریافت می کردم،

I could say I'm having a hard time getting through to

می توانستم بگویم برای رسیدن به جان برایم سخت است

John so I can't get back to John

تا بتوانم به جان برگرد

because I can't get through to him but we also use to get through to someone

چون نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم، اما

when you're able to communicate something to someone

وقتی می‌توانی چیزی را با کسی در میان بگذاری

in a way that they they understand it so I told my friend that she shouldn't quit

که او آن را بفهمد، ما هم از آن استفاده می‌کنیم، بنابراین به دوستم گفتم که باید کارش را رها نکرد

her job and I explained all the reasons why

و من همه دلایلش را توضیح دادم

and I finally got through to her so I finally made her understand why

و در نهایت به او رسیدم، بنابراین در نهایت به او فهماندم که چرا نباید

she shouldn't quit her job your head is probably spinning right now

کارش را رها کند، سر شما احتمالاً در حال حاضر

with all of these phrasal verbs with gat but all you need is some practice

با تمام این افعال عبارتی با gat اما همه می چرخد. شما نیاز به تمرین و

practice practice and repetition

تمرین تمرین و تکرار دارید،

so let's do that right now with a quiz so you have a chance to review and practice

پس بیایید همین الان با یک مسابقه این کار را انجام دهیم تا فرصتی برای مرور و تمرین

these gat phrasal verbs

این افعال عبارتی gat داشته باشید.

amazing job adding all of this vocabulary to your

speech now do you want me to make more lessons just

like this if you do then put more

اگر این کار را انجام دادید، فقط مانند این، سپس موارد بیشتری را بیشتر قرار دهید،

more more put more more

more in the comments below and of course make sure you like this video

بیشتر در نظرات زیر قرار دهید و البته مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید

share with your friends and scribe so you're notified every time I post a new

با دوستان خود به اشتراک بگذارید و به اشتراک بگذارید تا هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده شود

lesson and you can get this free speaking guide

و بتوانید دریافت کنید این راهنمای مکالمه رایگان

where I share 6 tips on how to speak English fluently and confidently

که در آن من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می گذارم،

you can click here to download it or look for the link in the description

می توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید

now there are so many phrasal verbs in the English language

اکنون افعال عبارتی زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد،

so you can learn 50 more right here

بنابراین می توانید 50 مورد دیگر را به درستی یاد بگیرید. اینجا