Top 10 Phrasal Verbs in English - Most Common Phrasal Verbs

Hello and welcome to this video.  Today you're going to add the  

سلام و به این ویدیو خوش آمدید. امروز می‌خواهید

top 10 phrasal verbs to your vocabulary to help  you sound more fluent and more natural in English.  

10 فعل عبارتی برتر را به واژگان خود اضافه کنید تا به شما کمک کند در زبان انگلیسی روان‌تر و طبیعی‌تر به نظر برسید.

Of course I'm Jennifer from JForrest English.com  and this channel is dedicated to helping you feel  

مطمئناً من جنیفر از JForrest English.com هستم و این کانال به شما کمک می‌کند با

confident speaking English in public so you  can take your career and your life to the next  

صحبت کردن در جمع انگلیسی اعتماد به نفس داشته باشید تا بتوانید حرفه و زندگی خود را به سطح بالاتری ببرید

level. Now before we go any further, make  sure you subscribe and hit that bell icon  

. اکنون قبل از اینکه جلوتر برویم، حتماً مشترک شوید و نماد زنگ   را بزنید

so you're notified every time I post a new  lesson. Now, let's dive in with this lesson.  

تا هر بار که درس جدیدی را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود . اکنون، بیایید با این درس وارد شوید.

Are you ready to add the top 10 phrasal verbs  to your vocabulary. Well let's get started with  

آیا آماده هستید 10 فعل عبارتی برتر را به دایره لغات خود اضافه کنید؟ خب بیایید با

number one. Number one, to get ahead. To get  ahead. This means to become more successful  

شماره یک شروع کنیم. شماره یک، برای جلو افتادن. برای جلو افتادن. این بدان معناست که

in work or in whatever you're doing. So if you're  a student, and you want to get ahead, that would  

در کار یا هر کاری که انجام می‌دهید موفق‌تر شوید. بنابراین، اگر دانشجو هستید و می‌خواهید پیشرفت کنید، این به

be to become more successful with your studies,  with your academic career. But we do use this a  

معنای موفقیت بیشتر در تحصیلات و حرفه آکادمیکتان است. اما ما از این مورد از

lot in terms of your career and your work. So for  example, I could say it's difficult to get ahead  

نظر شغلی و شغلی شما بسیار استفاده می کنیم. بنابراین، برای مثال، می‌توانم بگویم پیشرفت

in the film industry. So the film industry is a  very highly competitive industry, it's difficult  

در صنعت فیلم دشوار است. بنابراین صنعت فیلم یک صنعت بسیار رقابتی است،

to get ahead, to be successful. Number two, to aim  for. When you aim for something specific, you set  

پیشرفت و موفقیت دشوار است. شماره دو، برای هدف گیری . وقتی چیزی خاص را هدف می‌گیرید،

out something as a goal or a target. So you have  a goal or a target that you're aiming for. So for  

چیزی را به عنوان هدف یا هدف تعیین می‌کنید. بنابراین شما یک هدف یا هدفی دارید که به دنبال آن هستید. بنابراین به عنوان

example I could say we're aiming for a 30% cost  reduction by next quarter. So our target is 30%  

مثال، می‌توانم بگویم که هدف ما کاهش 30 درصدی هزینه‌ها تا سه ماهه آینده است. بنابراین هدف ما 30٪

cost reduction, and that's what we're aiming  for. That's what we're working towards,  

کاهش هزینه است، و این همان چیزی است که ما به دنبال آن هستیم. این همان چیزی است که ما روی آن کار می کنیم،

that's our goal, or target. Number three, to back  something up. This is a very important one because  

این هدف یا هدف ماست. شماره سه، برای پشتیبان گیری از چیزی. این بسیار مهم است زیرا

it's something that everyone should be doing, but  most people don't do. And when you back something  

این کاری است که همه باید انجام دهند، اما بیشتر مردم انجام نمی‌دهند. و وقتی از چیزی پشتیبان می‌گیرید

up, it means that you make a duplicate copy of  something. And in this specific context, we're  

، به این معنی است که از چیزی کپی می‌کنید. و در این زمینه خاص، ما

talking about your electronic file. That's your  something. All of your information is saved on  

درباره فایل الکترونیکی شما صحبت می کنیم. این چیزی شماست. درست است، همه اطلاعات شما در

your computer, right. Your photos, your personal  information or work, your records your files.  

رایانه شما ذخیره می‌شود. عکس‌هایتان، اطلاعات شخصی یا کارتان، فایل‌هایتان را ضبط می‌کنید.

Everything is on your computer. Well, what happens  if your computer is lost, stolen or destroyed?  

همه چیز در رایانه شما است. خوب، اگر رایانه شما گم، دزدیده یا از بین برود چه اتفاقی می‌افتد؟

You're going to lose all your work, photos, your  personal files or information, your work stuff,  

همه کارها، عکس‌ها، فایل‌ها یا اطلاعات شخصی‌تان، چیزهای کاری‌تان،

everything, right. Unless, unless you back it  up. Back it up. "It" being the content of your  

همه چیز، درست است. مگر اینکه از آن نسخه پشتیبان تهیه کنید . از آن نسخه پشتیبان تهیه کنید. «این» محتوای رایانه شما است

computer. So you back it up, which means  you just create a duplicate, and then you  

. بنابراین از آن نسخه پشتیبان تهیه می‌کنید، به این معنی که فقط یک نسخه تکراری ایجاد می‌کنید و سپس

save that duplicate in a different location. This  is really easy because file forms like the cloud  

آن نسخه تکراری را در مکان دیگری ذخیره می‌کنید. این واقعاً آسان است، زیرا فرم‌های فایل مانند ابر   به

allow you to save your files online, to back  it up online. But you can also buy an external  

شما امکان می‌دهند فایل‌های خود را به صورت آنلاین ذخیره کنید و از آن‌ها به صورت آنلاین نسخه پشتیبان تهیه کنید. اما می‌توانید یک

hard drive and you copy all your information  to an external hard drive, and then you have  

هارد دیسک اکسترنال بخرید و همه اطلاعات خود را روی یک هارد دیسک خارجی کپی کنید و سپس

a duplicate in a different location. So a very  important phrasal verb, to back something up.  

یک نسخه تکراری در مکان دیگری خواهید داشت. بنابراین یک فعل عبارتی بسیار مهم، برای پشتیبان‌گیری از چیزی.

This something being your computer files. So  answer honestly in the comments, when was the  

این چیزی است که فایل های کامپیوتر شما است. بنابراین صادقانه در نظرات پاسخ دهید،

last time you backed up your computer? If you are  saying, I've never backed up my computer... You  

آخرین باری که از رایانه خود نسخه پشتیبان تهیه کردید کی بود؟ اگر می‌خواهید بگویید، من هرگز از رایانه‌ام نسخه پشتیبان تهیه نکرده‌ام... شما

need to stop right now and go back up your files,  it's really important. Our next phrasal verb,  

باید همین الان توقف کنید و از فایل‌هایتان نسخه پشتیبان تهیه کنید، این واقعاً مهم است. فعل عبارتی بعدی ما،

to fall through. Now when something falls  through, it means it didn't go as planned,  

to fall through. اکنون وقتی چیزی از بین می‌رود، به این معنی است که آنطور که برنامه‌ریزی شده بود، پیش نرفت

and it didn't go as scheduled. So let's say I have  planned a vacation. And then I could be talking to  

و طبق برنامه پیش نرفت. بنابراین فرض کنید من برای تعطیلات برنامه ریزی کرده ام. و بعد می توانستم با

a friend, and I could say we were supposed to  go on vacation next week, but our plans fell  

یک دوست صحبت کنم، و می توانستم بگویم قرار بود هفته آینده به تعطیلات برویم، اما برنامه هایمان شکست خورد

through. So remember, if something our plans. If  they fall through, it means they didn't happen.  

. بنابراین به یاد داشته باشید، اگر چیزی برنامه های ما. اگر از بین بروند، به این معنی است که اتفاق نیفتاده اند.

As planned, or as. So it means we didn't go on  our vacation, most likely because something else  

همانطور که برنامه ریزی شده است، یا همانطور که. بنابراین به این معنی است که ما به تعطیلات خود نرفتیم، به احتمال زیاد به دلیل اتفاق دیگری

came up, so this is a really great one because  you can use it in your personal life, with plans,  

، بنابراین این واقعاً عالی است زیرا می‌توانید از آن در زندگی شخصی خود، با برنامه‌ها استفاده کنید،

but you can also use it in a business context  as well. Maybe you had a meeting with a client,  

اما می‌توانید از آن در زمینه تجاری نیز استفاده کنید. همچنین. شاید با مشتری جلسه ای داشته اید،

but it's so rude. So it didn't happen. Number  five, to burn out. This is something you want to  

اما خیلی بی ادبانه است. پس این اتفاق نیفتاد. شماره پنج، برای سوختن. این چیزی است که می‌خواهید  از

avoid something that a lot of people are dealing  with, you really want to avoid that. Because when  

چیزی که بسیاری از مردم با آن سر و کار دارند اجتناب کنید، واقعاً می‌خواهید از آن اجتناب کنید. زیرا زمانی که

you burn out, it means you are just completely  exhausted because of stress and that stress is  

شما فرسوده می شوید، به این معنی است که به دلیل استرس کاملاً خسته شده اید و استرس

usually the result of work or school, if you're a  student, or it could be something going on in your  

معمولاً نتیجه کار یا تحصیل است، اگر دانش آموز هستید، یا ممکن است اتفاقی در

personal life as well. So there's some situation  that's causing you just to feel 100% exhausted.  

زندگی شخصی شما باشد. بنابراین شرایطی وجود دارد که باعث می شود شما فقط 100٪ احساس خستگی کنید.

Then, about what you can say, I'm so burnt out,  or maybe you're talking to a friend that just  

سپس، در مورد چیزی که می توانید بگویید، من خیلی خسته هستم، یا شاید شما با دوستی صحبت می کنید که به

looks exhausted, and your friend is talking about  all these responsibilities. She has everything  

نظر خسته به نظر می رسد، و دوست شما در مورد همه این مسئولیت ها صحبت می کند. او همه کارهایی را که

she's doing, and you can tell your friend isn't  doing well, you might say, you should take a  

انجام می دهد دارد، و شما می توانید بگویید که دوستتان حالش خوب نیست، ممکن است بگویید، باید

vacation, both, or you burn out, because you  don't want your friends, get to the point of being  

هر دو به یک مرخصی بروید، در غیر این صورت خسته می شوید، چون دوستانتان را نمی خواهید، به نقطه ی بودن برسید.

100%, exhausted you want to avoid that. Or next  phrasal verb to chip in. I really like this one,  

100% خسته که می خواهید از آن اجتناب کنید. یا فعل بعدی عبارتی to chip in. من این یکی را خیلی دوست دارم،

because when you ship it, it means that  multiple people contribute towards a common  

زیرا وقتی آن را ارسال می‌کنید، به این معنی است که چند نفر در جهت یک

goal or purpose. And what do they contribute.  Well, they can contribute their money, their  

هدف یا هدف مشترک مشارکت می‌کنند. و چه کمکی می کنند. خوب، آنها می توانند پول،

time or effort or other resources, as well. So for  example, out work, maybe one of your coworkers,  

وقت یا تلاش یا سایر منابع خود را نیز به اشتراک بگذارند. برای مثال، بیرون از محل کار، شاید یکی از همکارانتان،

comes to you and says, Everyone is chipping  in for Maria's retirement party. So Maria  

به سراغ شما می‌آید و می‌گوید: «همه در جشن بازنشستگی ماریا شرکت می‌کنند. بنابراین ماریا در

is having a retirement party and, obviously,  you need to buy food, buy a present, organize  

حال برگزاری یک جشن بازنشستگی است و بدیهی است که شما باید غذا بخرید، هدیه بخرید،

a lot of things. So everyone is going to chip in,  they're going to contribute something differently  

خیلی چیزها را سازماندهی کنید. بنابراین همه می‌خواهند وارد شوند، آنها می‌خواهند چیزی متفاوت

towards Maria's retirement party. So I like this  one because it has a main sense of everyone being  

به جشن بازنشستگی ماریا کمک کنند. بنابراین من این یکی را دوست دارم زیرا این حس اصلی را دارد که همه

involved and working towards a common goal, or  next phrasal verb to stop. When you stop up on  

درگیر هستند و برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش می‌کنند، یا فعل بعدی برای توقف. وقتی روی

something, it means you collect or purchase  a large quantity of something, a large number  

چیزی متوقف می‌شوید، به این معنی است که مقدار زیادی از چیزی، تعداد زیادی

of something. Well, we saw this not too long  ago, where everybody went crazy and stocked up  

از چیزی را جمع‌آوری یا خریداری می‌کنید. خوب، ما این را چندی پیش دیدیم، جایی که همه دیوانه شدند و

on toilet paper, massive, massive amounts  of toilet paper. Now that was an extreme  

دستمال توالت، مقادیر انبوه و هنگفت کاغذ توالت ذخیره کردند. اکنون این یک

version of stocking up. Usually when you stock up  on something, maybe you'll just get three or four  

نسخه افراطی از انبار کردن بود. معمولاً وقتی چیزی را ذخیره می‌کنید، شاید فقط سه یا چهار

or five of the item, you don't necessarily  get an entire garage full of an item.  

یا پنج مورد از آن را دریافت کنید، لزوماً یک گاراژ کامل پر از یک کالا دریافت نمی‌کنید.

For example, let's say you have an item that  you use all the time and it doesn't go bad like  

برای مثال، فرض کنید کالایی دارید که همیشه از آن استفاده می‌کنید و مانند

toothpaste, and there is a sale on toothpaste,  It's a really great sale. So, you should probably  

خمیر دندان بد نمی‌شود، و فروش خمیر دندان وجود دارد، این یک فروش واقعا عالی است. بنابراین، احتمالاً باید

stock up. Stock up on toothpaste, and my version  of stocking out would just be to buy, maybe four  

انبار کنید. خمیردندان را ذخیره کنید، و نسخه خرید من، شاید چهار

or five tubes because that would last me a really  long time. I'm not going to buy an entire garage  

یا پنج تیوب باشد، زیرا این کار برای مدت بسیار طولانی برای من دوام خواهد داشت . من قصد ندارم یک گاراژ کامل

full of toothpaste face so the toilet paper was an  extreme example, usually stocking up on something,  

پر از خمیر دندان بخرم، بنابراین دستمال توالت یک نمونه افراطی بود، معمولاً چیزی را ذخیره می‌کرد،

doesn't have such a negative association, like  it did with toilet paper, you just get a larger  

آنچنان ارتباط منفی ندارد، مانند که با دستمال توالت انجام می‌شد، فقط بزرگ‌تر می‌شوید.

quantity than normal, usually because you can  save money, or just out of convenience as well so  

مقدار نسبت به مقدار معمولی، معمولاً به این دلیل که می‌توانید در پول خود صرفه‌جویی کنید، یا فقط به دلیل راحتی، بنابراین

you don't have to keep buying that product, every  time you go out. Our next phrasal verb to put  

مجبور نیستید هر بار که بیرون می‌روید به خرید آن محصول ادامه دهید . فعل عبارت بعدی ما برای به

something off when you put something off, it means  you delay, doing something, And that's something  

عقب انداختن   کاری وقتی کاری را به تعویق می اندازیم، به این معنی است که کاری را به تأخیر می اندازی، انجام می دهی، و این چیزی است

is generally a task that you don't want to do.  For example, cleaning the garage. Nobody wants to  

عموماً کاری است که شما نمی خواهید انجام دهید. به عنوان مثال، تمیز کردن گاراژ. هیچ کس نمی خواهد

clean the garage right it's not really a fun task,  you have to do it. eventually. So you could say,  

گاراژ را به درستی تمیز کند، این واقعاً کار سرگرم کننده ای نیست، باید آن را انجام دهید. در نهایت. بنابراین می‌توانید بگویید،

I've been putting off, cleaning the garage  for months, you know you need to clean it, but  

من ماه‌ها است که گاراژ را به تعویق انداخته‌ام، تمیز می‌کنم، می‌دانید که باید آن را تمیز کنید، اما

every week, you say, Oh, I'll clean it on  Sunday, and then Sunday comes and you put it off,  

هر هفته، می‌گویید، اوه، یکشنبه آن را تمیز می‌کنم ، و بعد یکشنبه می‌آید و شما می‌گذارید آن را خاموش کنید،

and you say, I'll do it next Sunday, And  guess what next Sunday comes, you put it off.  

و می گویید، یکشنبه آینده این کار را انجام می دهم، و حدس بزنید یکشنبه آینده چه می شود، آن را به تعویق بیندازید.

The same thing happens again and again and again.  Now, unfortunately, many people put off tasks,  

همین اتفاق دوباره و دوباره و دوباره تکرار می شود. اکنون، متأسفانه، بسیاری از مردم وظایف خود را به تعویق می اندازند،

they should do, they need to do in order to reach  their goals, and that's a big it's a big problem  

باید انجام دهند، باید انجام دهند تا به اهداف خود برسند، و این یک مشکل بزرگ

in life, because for me, not cleaning my laws  that isn't impacting my overall success in life,  

در زندگی است، زیرا برای من، پاک نکردن قوانینم تأثیری بر من ندارد. موفقیت کلی در زندگی،

but a lot of people actually put off the exact  things they need to do in order to achieve  

اما بسیاری از مردم در واقع کارهایی را که برای رسیدن به موفقیت باید انجام دهند، به تعویق می اندازند

success. So ask yourself, is there something  you're putting off that you should be doing. And  

. بنابراین از خود بپرسید، آیا کاری وجود دارد که آن را به تعویق می اندازید که باید انجام دهید. و

are there other things are putting off that you  don't really care about like cleaning the garage.  

آیا چیزهای دیگری مانند تمیز کردن گاراژ وجود دارد که واقعاً به آنها اهمیت نمی‌دهید.

Our next phrasal verb to measure. Now, when  you measure up to something or someone,  

فعل عبارت بعدی ما برای اندازه گیری. اکنون، وقتی با چیزی یا کسی مطابقت می‌کنید، به این

it means that you need somebodies expectations.  So you can imagine, in terms of measuring my  

معنی است که به انتظارات دیگران نیاز دارید. بنابراین می‌توانید تصور کنید، از نظر اندازه‌گیری

expectations for your performance or here. Now, if  you perform at this level, you didn't measure up  

انتظارات من از عملکرد شما یا اینجا. حالا، اگر در این سطح عملکرد داشته باشید،

to my expectations. However, if you perform at  this level you measure up, you did measure up.  

انتظارات من را برآورده نکرده‌اید. با این حال، اگر در این سطحی که اندازه‌گیری می‌کنید کار کنید، اندازه‌گیری کرده‌اید.

Okay, and then at this point, I could say,  You exceeded my expectations. So you can  

خوب، و در این مرحله، می توانم بگویم، تو از انتظارات من فراتر رفتی. بنابراین

not measure, measure up, or exceed expectations.  So it's common when you're evaluating a  

نمی‌توانید اندازه‌گیری، اندازه‌گیری یا فراتر از انتظارات را نداشته باشید. بنابراین، زمانی که در حال ارزیابی

new hire a new employee, you might ask  the person in charge of that employee,  

یک کارمند جدید استخدام شده هستید، ممکن است از فرد مسئول آن کارمند بپرسید که

how they're measuring how the new sales rep,  measuring up. And finally, our last phrasal verb  

چگونه نماینده فروش جدید را اندازه گیری می کند. و در نهایت، آخرین فعل عبارتی ما

to shop around. This is a great phrasal verb to  shop around. When you shop around, it means you  

به خرید کردن. این یک فعل عبارتی عالی برای خرید کردن است. وقتی در اطراف خرید می‌کنید، به این معنی است که

look at many different stores in order to compare  products or compare prices. So let's say you want  

برای مقایسه محصولات یا مقایسه قیمت‌ها، به فروشگاه‌های مختلف نگاه می‌کنید. بنابراین فرض کنید می‌خواهید

to buy a new car. Well, the first thing you're  going to do is you're going to shop around,  

ماشین جدیدی بخرید. خب، اولین کاری که می‌خواهید انجام دهید این است که در اطراف خرید کنید،

you're going to go to different dealerships,  you're going to go to different websites,  

به نمایندگی‌های مختلف بروید، به وب‌سایت‌های مختلف بروید،

you're going to compare different cars  different prices different features,  

ماشین‌های مختلف را با قیمت‌های متفاوت مقایسه کنید. ویژگی‌های مختلف،

all of that to help you make your final decision.  So basically just the background research you do  

همه اینها برای کمک به شما در تصمیم‌گیری نهایی. بنابراین اساساً فقط تحقیقات پیش‌زمینه‌ای که

before purchasing a product, we call that shopping  around and how are we going to sleep, Internet  

قبل از خرید یک محصول انجام می‌دهید، به آن خرید و نحوه خوابیدن می‌گوییم، اینترنت

makes it very easy to shop around. So now you have  the top 10 phrasal verbs added to your vocabulary.  

خرید را بسیار آسان می‌کند. بنابراین اکنون 10 فعل عبارتی برتر را به واژگان خود اضافه کرده‌اید.

But of course, you need to practice this. So  let's do that right now. I want you to choose  

اما البته، شما باید این را تمرین کنید. پس بیایید همین الان این کار را انجام دهیم. می‌خواهم

three new phrasal verbs or your favorite 3  from the list. And I want you to leave example  

سه فعل عبارتی جدید یا ۳ مورد دلخواه خود را از فهرست انتخاب کنید. و من از شما می‌خواهم که

sentences using all three in the comments below.  Of course you can do more than three, if you like,  

جملات نمونه را با استفاده از هر سه در نظرات زیر بگذارید. البته اگر دوست دارید، می‌توانید بیش از سه کار انجام دهید،

but just to make it a manageable number, let's  stick with three. So leave those in the comments  

اما فقط برای اینکه آن را به یک عدد قابل کنترل تبدیل کنید، بیایید به سه بمانیم. بنابراین آن‌ها را در نظرات

below. And if you found this video helpful,  please hit the like button, share it with your  

زیر بگذارید. و اگر این ویدیو را مفید دیدید، لطفا دکمه لایک را بزنید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

friends and of course subscribe. And before you  go, make sure you head on over to my website,  

و البته مشترک شوید. و قبل از رفتن، مطمئن شوید که به وب‌سایت من،

JForrest English.com and download your  free speaking Guide. In this guide I share  

JForrest English.com سر زده‌اید و راهنمای سخنرانی رایگان خود را دانلود کنید. در این راهنما من

six tips on how to speak English fluently and  confidently. And until next time, happy studying.

شش نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و با اطمینان به اشتراک می‌گذارم. و تا دفعه ی بعد از درس خوندن مبارک.