1 HOUR ENGLISH VOCABULARY LESSON - Advanced English Vocabulary

 Hello and welcome to this one hour  

سلام و به این درس یک ساعته

English vocabulary lesson. In this lesson, you're  going to learn over 150 advanced expressions that  

واژگان انگلیسی خوش آمدید. در این درس، شما بیش از 150 عبارت پیشرفته را یاد خواهید گرفت که

you can add to your vocabulary to sound fluent and  advanced in English. Are you excited? Now because  

می‌توانید به واژگان خود اضافه کنید تا در زبان انگلیسی روان و پیشرفته به نظر برسند. آیا شما هیجان زده هستید؟ اکنون چون

this is all long lesson, what I've done is I've  divided it into different groups. So you'll learn  

این درس طولانی است، کاری که انجام داده‌ام این است که آن را به گروه‌های مختلف تقسیم کرده‌ام. بنابراین شما

one group of words and then you can review that  if you'd like and then you can move on to another  

یک گروه از کلمات را یاد خواهید گرفت و سپس می‌توانید آن را مرور کنید، در صورت تمایل و سپس می‌توانید به

group of words. Of course, I'm Jennifer,  welcome back to JForrestEnglish training,  

گروه دیگری از کلمات بروید. البته، من جنیفر هستم، به آموزش JForrestEnglish خوش آمدید،

your place to become a fluent, confident  English speaker. Now let's get started.  

مکان شما برای تبدیل شدن به یک انگلیسی مسلط و با اعتماد به نفس . حالا بیایید شروع کنیم.

In your first group, you're going to learn over  50 expressions that you can use to share your  

در گروه اول خود، بیش از 50 عبارت را یاد خواهید گرفت که می توانید برای به اشتراک گذاشتن نظر خود از آنها استفاده کنید

opinion. So you can use these to share a positive  opinion when you're agreeing with opinion,  

. بنابراین، می‌توانید از اینها برای به اشتراک گذاشتن یک نظر مثبت در زمانی که با نظر موافق هستید،

disagreeing with opinion or to ask someone  for their opinion as well. Let's get started.

مخالف نظر هستید یا همچنین از کسی نظر او را بخواهید. بیا شروع کنیم.

Now let's get started with first  sharing your personal opinion. Let's  

اکنون بیایید ابتدا با به اشتراک گذاشتن نظر شخصی خود شروع کنیم.

say you're in a work meeting and you have  an idea you want to share with everyone.

فرض کنید در یک جلسه کاری هستید و ایده‌ای دارید که می‌خواهید با همه به اشتراک بگذارید.

We should hire a marketing expert to build  our website. You can absolutely say that,

ما باید یک متخصص بازاریابی را برای ساختن وب‌سایت خود استخدام کنیم. شما کاملاً می توانید این را بگویید،

but you can sound more professional, more advanced  if you use an opinion word. Now there are many

اما اگر از یک کلمه نظر استفاده کنید، می توانید حرفه ای تر و پیشرفته تر به نظر برسید . اکنون عبارات مختلفی وجود دارد که

different phrases you can use to share your  personal opinion. I recommend starting with

می توانید برای به اشتراک گذاشتن نظر شخصی خود از آنها استفاده کنید. توصیه می کنم با

two to three that you like the most. And then you  can add more once you get comfortable with them,

دو تا سه موردی که بیشتر دوست دارید شروع کنید. و بعد از اینکه با آنها راحت شدید، می‌توانید موارد بیشتری اضافه کنید

so you have variety and you're not always using  the same one. Here's the list, in my opinion,

تا تنوع داشته باشید و همیشه از یک مورد استفاده نکنید . این لیست است، به نظر من،

as far as I'm concerned, from my perspective,  from my point of view, personally, I think that,

تا آنجا که به من مربوط می شود، از دیدگاه من، از دیدگاه من، شخصا، فکر می کنم که،

in my view, I'd say that, I believe  that, I strongly/firmly believe that,

از نظر من، من می گویم که، من معتقدم که، من قویا/قاطعانه باور کن،

I'm convinced that, there's no doubt in my mind  that, I feel that, in my mind, it seems to me

من متقاعد شده ام که، هیچ شکی در ذهن من نیست که، من احساس می کنم که، در ذهنم، به نظرم

that. So let's take our idea again. We should  hire a marketing expert to build our website. As

چنین می رسد. پس بیایید دوباره ایده خود را بپذیریم. ما باید یک متخصص بازاریابی را برای ساختن وب‌سایت خود استخدام کنیم.

far as I'm concerned, we should hire a marketing  expert. In my opinion, in my mind, personally,

تا جایی که به من مربوط می شود، باید یک متخصص بازاریابی استخدام کنیم . به نظر من شخصاً در ذهن من

I think that we should hire a marketing expert.  So you can use any one of these. And remember,

فکر می کنم که باید یک کارشناس بازاریابی استخدام کنیم. بنابراین می توانید از هر یک از این موارد استفاده کنید. و به یاد داشته باشید،

variety is key. You don't always want to say:  in my opinion. You can absolutely use it,

تنوع کلیدی است. شما همیشه نمی خواهید بگویید: به نظر من. شما کاملا می توانید از آن استفاده کنید،

but you want to have variety. Now let's  talk about agreeing with an opinion.

اما می خواهید تنوع داشته باشید. حالا بیایید درباره موافقت با یک نظر صحبت کنیم.

So you're in a meeting and a colleague says,  we should postpone the conference. Or your

بنابراین شما در یک جلسه هستید و یکی از همکاران می گوید، باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم. یا

colleague uses an opinion word and says, I firmly  believe that we should postpone the conference.

همکار شما از یک کلمه نظر استفاده می کند و می گوید، من کاملاً معتقدم که باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Now let's say that you agree with your colleague,  what can you say? Well, again, here's a big list.

حالا بیایید بگوییم که شما با همکار خود موافق هستید، چه می توانید بگویید؟ خوب، دوباره، اینجا یک لیست بزرگ است.

Start with one to two and add them as you  get comfortable. I agree. I agree with you.

با یک تا دو شروع کنید و همانطور که راحت هستید آنها را اضافه کنید . موافقم. من با شما موافقم.

I think so too. That's a good point. You're  right. Definitely. Absolutely. I second that.

من هم همینطور فکر می کنم. نکته خوبی است. حق با شماست. قطعا. کاملا. من آن را دوم می کنم.

I couldn't have said it better myself. I couldn't  agree more. We're on the same page. You hit the

خودم بهتر از این نمی توانستم بگویم. نمی توانستم بیشتر موافق باشم. ما در یک صفحه هستیم.

nail on the head. So your colleague says, from my  perspective, we should postpone the conference.

میخ را به سر می کوبید. بنابراین همکار شما می گوید، از دیدگاه من، ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

And you say, I couldn't agree more. We should  postpone the conference. You're right. We should

و شما می گویید، من نمی توانستم بیشتر موافق باشم. ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم. حق با شماست. باید

postpone the conference. Absolutely. We should  postpone the conference. I agree with you.

کنفرانس را به تعویق بیندازیم. کاملا. ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم. من با شما موافقم.

Now let's say your colleagues shared an opinion  that started with, I don't think. I don't think

حالا فرض کنید همکاران شما نظری را به اشتراک گذاشتند که با آن شروع شد، فکر نمی‌کنم. به نظر من نباید

we should postpone the conference. Personally,  I don't think we should postpone the conference.

کنفرانس را به تعویق بیندازیم. شخصاً، فکر نمی‌کنم که کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

We have one very specific phrase that you can use  when you want to agree with a negative opinion.

ما یک عبارت بسیار خاص داریم که وقتی می‌خواهید با نظر منفی موافق باشید، می‌توانید از آن استفاده کنید.

Do you know what that is? In my mind, I don't  think we should postpone the conference. Neither

آیا می دانی آن چیست؟ به نظر من، فکر نمی‌کنم که کنفرانس را به تعویق بیندازیم. من نه.

do I. Neither do I. You only use this when you're  agreeing with 'I don't think'. Neither do I.

من هم همینطور.

Now let's talk about disagreeing with an opinion.  So you're in a meeting and your colleague says,

حالا بیایید در مورد مخالفت با یک نظر صحبت کنیم. بنابراین شما در یک جلسه هستید و همکارتان می گوید،

in my mind, we should look for a new supplier. Now  you don't agree. What can you say? You can say,

در ذهن من، ما باید به دنبال یک تامین کننده جدید باشیم. حالا شما موافق نیستید. چی میتونی بگی؟ می توانید بگویید

I disagree with you. I'm afraid I disagree. On the  contrary. I understand where you're coming from,

من با شما مخالفم. می ترسم مخالفت کنم برعکس. می فهمم از کجا می آیی،

but. I respect your opinion, but. That's a good  point, however. I see your point, but. I have a

اما من به نظر شما احترام می گذارم اما با این حال، این یک نکته خوب است. من منظور شما را می بینم، اما من

different perspective. I think. Can I share my  opinion? That's one way of looking at it. But

دیدگاه متفاوتی دارم. من فکر می کنم. آیا می توانم نظر خود را به اشتراک بگذارم ؟ این یکی از راه های نگاه کردن به آن است. اما آیا به

have you considered the fact that? Now, the  first one I shared, I disagree with you,

این واقعیت توجه کرده اید؟ اکنون، اولین موردی که به اشتراک گذاشتم، با شما مخالفم،

is probably the least commonly used because  it sounds argumentative. And we generally

احتمالاً کمتر مورد استفاده قرار می گیرد زیرا به نظر استدلالی می رسد. و ما به طور کلی

want to say this softly to someone. So it's  way more common to say ,I'm afraid. I'm afraid

می خواهیم این را به آرامی به کسی بگوییم. بنابراین بسیار رایج‌تر است که بگوییم، می‌ترسم. می ترسم

I disagree with you. It makes it a lot softer. Or  you can acknowledge that, I respect your opinion,

با شما مخالف باشم. آن را بسیار نرم تر می کند. یا می‌توانید این را تصدیق کنید، من به نظر شما احترام می‌گذارم،

but I don't think that's a good idea. I respect  your opinion, but I think we should keep our

اما فکر نمی‌کنم این ایده خوبی باشد. من به نظر شما احترام می‌گذارم، اما فکر می‌کنم باید تامین‌کننده خود را حفظ کنیم

supplier. My personal favorite in this category  is, I understand where you're coming from but.

. مورد علاقه شخصی من در این دسته این است که می‌دانم از کجا آمده‌اید اما.

And then you share your opinion or whatever  information you'd like. I understand where

و سپس نظر خود یا هر اطلاعاتی را که می‌خواهید به اشتراک می‌گذارید. می فهمم

you're coming from. This is another way of saying  I respect your opinion. I understand where you're

از کجا می آیی این روش دیگری برای گفتن است که به نظر شما احترام می گذارم. می فهمم از کجا می

coming from. But right now isn't the best time to  change our suppliers because it's our busiest time

آیی اما در حال حاضر بهترین زمان برای تغییر تامین‌کنندگانمان نیست زیرا شلوغ‌ترین زمان

of year. We should wait until Q4. And remember,  you can add your personal opinion words as well.

سال ماست. باید تا Q4 صبر کنیم. و به یاد داشته باشید، می‌توانید نظرات شخصی خود را نیز اضافه کنید.

From my perspective, in my mind, from my point  of view, we should wait until Q4. So you can

از دیدگاه من، در ذهن من، از دیدگاه من ، باید تا Q4 صبر کنیم. بنابراین می‌توانید

absolutely combine these different opinion words  together. Now let's talk about sharing a general

این کلمات نظر متفاوت را با هم ترکیب کنید. حالا بیایید در مورد به اشتراک گذاشتن یک نظر کلی صحبت کنیم

opinion. So something that most people would agree  with. Here's a statement. Repetition is key when

. بنابراین چیزی که اکثر مردم با آن موافق هستند . در اینجا یک بیانیه است. هنگامی که در حال

you're learning any new skill. Now I personally  believe this, but it's not my opinion per se.

یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است. اکنون من شخصاً به این باور دارم، اما این به خودی خود نظر من نیست.

This is just a commonly held opinion by most  people, by many different people. So here are

این فقط یک عقیده رایج توسط اکثر افراد، توسط افراد مختلف است. بنابراین در اینجا

some general opinion words you can use. It's said  that. It's believed that. I've heard that. It's

چند کلمه نظر کلی وجود دارد که می توانید استفاده کنید. گفته شده است . اعتقاد بر این است که من آن را شنیده ام. آن

considered that. It's generally accepted that.  Most agree that. Some say that. It goes without

در نظر گرفته شده است. این به طور کلی پذیرفته شده است. اکثرا این را قبول دارند. برخی می گویند. ناگفته نماند

saying that. Researchers/experts suggest that.  So I could say, it's generally accepted that

که. محققان / کارشناسان پیشنهاد می کنند که. بنابراین می توانم بگویم، به طور کلی پذیرفته شده است که

repetition is key when you're learning any new  skill. And personally, I agree. And personally,

وقتی در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است . و شخصا موافقم و شخصاً

I couldn't have said it better myself. So you  absolutely can share a general opinion but then

خودم بهتر از این نمی توانستم بگویم. بنابراین می‌توانید کاملاً یک نظر کلی را به اشتراک بگذارید، اما سپس

agree with that general opinion using one of the  phrases you've already learned. Or maybe you want

با استفاده از یکی از عباراتی که قبلاً یاد گرفته‌اید، با آن نظر کلی موافقت کنید . یا شاید بخواهید

to disagree with this statement. Well then, of  course you can use one of the phrases to disagree.

با این جمله مخالف باشید. خب، مطمئناً می‌توانید از یکی از عبارات برای مخالفت استفاده کنید.

On the contrary, repetition isn't that important.  I'm afraid I disagree. Repetition isn't that

برعکس، تکرار چندان مهم نیست. می ترسم مخالفت کنم تکرار خیلی

important. In my mind, and then you can share your  opinion. And finally, let's talk about how to ask

مهم نیست در ذهن من، و سپس می توانید نظر خود را به اشتراک بگذارید . و در آخر، بیایید در مورد اینکه چگونه از

someone for their opinion. So let's say I shared a  general opinion. Most agree that repetition is key

کسی نظر بخواهیم صحبت کنیم. بنابراین فرض کنید من یک نظر کلی را به اشتراک گذاشتم. اکثراً موافقند که

when learning a new skill. And I want to ask for  your opinion on this specific topic. I can say,

در یادگیری یک مهارت جدید، تکرار کلیدی است. و می‌خواهم نظر شما را درباره این موضوع خاص بپرسم. میتونم بگم

Do you agree? What's your opinion? What do you  think? What are your thoughts? What's your view?

موافقی؟ نظرتون چیه؟ شما چی فکر میکنید؟ نظر شما چیست؟ نظر شما چیست؟

How do you see the situation? What's your  take on it? What about you? How about you?

وضعیت را چگونه می بینید؟ برداشت شما از آن چیست؟ تو چطور؟ در مورد شما چطور؟ آیا

Has that been your experience? What has your  experience been? Are we on the same page?

این تجربه شما بوده است؟ تجربه شما چه بوده است؟ آیا ما در یک صفحه هستیم؟

Is that something you would support too? So,  if you're talking to someone who's currently

آیا این چیزی است که شما نیز از آن حمایت می کنید؟ بنابراین، اگر با فردی صحبت می‌کنید که در حال

learning a new skill, it would be really  interesting to ask them, has that been your

یادگیری یک مهارت جدید است، واقعاً جالب است که از او بپرسید، آیا این تجربه شما بوده است

experience? What are your thoughts on that? Do  you agree? So now you have 50 plus phrases that

؟ نظر شما در آن مورد چیست؟ موافقید؟ بنابراین اکنون 50 عبارت اضافی دارید که

you can use in any situation, formal or informal,  professional meeting, casual party with friends,

می توانید در هر موقعیتی، رسمی یا غیررسمی، جلسه حرفه ای، مهمانی معمولی با دوستان،

to talk about opinions. Because everybody loves  sharing their opinion. Right? So now you get to

برای صحبت درباره نظرات استفاده کنید. زیرا همه دوست دارند نظر خود را به اشتراک بگذارند. درست؟ بنابراین اکنون می توانید

share your opinion! I want you to share either  a personal or a general opinion related to the

نظر خود را به اشتراک بگذارید! از شما می‌خواهم یک نظر شخصی یا کلی مرتبط با

subject of languages in the comments below.  And the fun part, you can look in the comments

موضوع زبان‌ها را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. و بخش جالب این است که می‌توانید در نظرات نگاه کنید

and then you can reply back to the other students  and you can agree or you can disagree or maybe

و سپس می‌توانید به دانش‌آموزان دیگر پاسخ دهید و می‌توانید موافقت کنید یا مخالف باشید یا

you can even ask someone more information about  their opinion. Try to use the different opinion

حتی می‌توانید اطلاعات بیشتری درباره نظر شخصی‌ها بپرسید. سعی کنید از کلمات نظر متفاوتی

words that you learned in this lesson.  So have fun in the comments below.

که در این درس یاد گرفتید استفاده کنید. پس در نظرات زیر لذت ببرید.

Amazing job. Of course you need to  practice and practice and repeat  

کار شگفت انگیز مطمئناً باید این کلمات را تمرین و تمرین کنید و تکرار کنید

these words to get comfortable using  them. So why don’t you bookmark this  

تا از استفاده از آنها راحت شوید . پس چرا این ویدیو را نشانک نمی‌کنید

video. Add it to your playlist so  you can review it again and again.

. آن را به فهرست پخش خود اضافه کنید تا بتوانید بارها و بارها آن را مرور کنید.

For now, let’s move on to our second group  and in this group you’re going to learn  

در حال حاضر، بیایید به گروه دوم خود برویم و در این گروه شما

over 50 words that you can use to attend job  interviews professionally. So you’ll learn how  

بیش از 50 کلمه را یاد خواهید گرفت که می توانید برای شرکت در مصاحبه های شغلی به صورت حرفه ای از آنها استفاده کنید. بنابراین می‌آموزید که چگونه

to talk about yourself, your experience, your  education, your background and everything you  

درباره خودتان، تجربه‌تان، تحصیلات، سابقه‌تان و همه چیزهایی که

need for job interviews. Let’s get started!

برای مصاحبه‌های شغلی نیاز دارید صحبت کنید. بیا شروع کنیم!

Let's get started with the  first question that you're going

بیایید با اولین سوالی که قرار است از شما

to be asked. Tell me about yourself. When you're  asked this question, you absolutely must use the

پرسیده شود شروع کنیم. در مورد خودتان به من بگویید. وقتی این سوال از شما پرسیده می‌شود، باید از

expression, I have more than, over, or almost  10 years of experience. And then you can add

عبارت استفاده کنید، من بیش از، بیش از یا تقریباً 10 سال تجربه دارم. و سپس می توانید

as a + and your job title. As a project manager.  As an accountant. Don't forget that article. It's

به عنوان + و عنوان شغلی خود را اضافه کنید. به عنوان مدیر پروژه. به عنوان یک حسابدار آن مقاله را فراموش نکنید. این

very important that it's there before your job  title. Now you can also talk about your experience

بسیار مهم است که قبل از عنوان شغلی شما وجود داشته باشد . اکنون می توانید در مورد تجربه خود

in a particular field. I have almost 20 years of  experience in the project management industry.

در یک زمینه خاص نیز صحبت کنید. من تقریباً 20 سال تجربه در صنعت مدیریت پروژه دارم.

I have more than 15 years of experience in the IT  sector. So you can use field, industry or sector.

من بیش از 15 سال تجربه در بخش IT دارم . بنابراین می توانید از زمینه، صنعت یا بخش استفاده کنید.

Now notice you have more than or over. That's  when the number is greater than. And then you have

اکنون توجه کنید که بیش از یا بیشتر دارید. آن زمانی است که عدد بیشتر از. و پس از آن شما

almost, that's when the number is less than. So  if you actually have 13 or 14 years of experience.

تقریبا، آن زمانی است که تعداد کمتر از. بنابراین اگر واقعاً 13 یا 14 سال تجربه دارید.

Well, it sounds better to use a round number like  15. So you can say, almost 15 years of experience

خوب، بهتر است از یک عدد گرد مانند 15 استفاده کنید. بنابراین می توانید بگویید،

if you have 13 or 14. Now you can add to this  and tell us more about your responsibilities

اگر 13 یا 14 دارید، تقریباً 15 سال تجربه دارید. اکنون می توانید به این اضافه کنید و درباره مسئولیت های خود

in that role. So you can say, in this role, which  is your role as a financial analyst, in this role.

در آن نقش به ما بگویید. بنابراین می توانید بگویید، در این نقش، که نقش شما به عنوان یک تحلیلگر مالی است، در این نقش.

You can also say in that role. It doesn't  matter. In this/that role, I was responsible for.

در آن نقش هم می توان گفت. مهم نیست. در این/آن نقش من مسئول بودم.

Or you can say I am responsible for. Was  if you're viewing the role as complete.

یا می توانید بگویید من مسئول آن هستم. اگر نقش را کامل می‌بینید بود.

And I am responsible for, if you're currently  doing that role. I was responsible for.

و اگر شما در حال حاضر آن نقش را انجام می دهید، من مسئول هستم. من مسئول بودم

Now after this we need a gerund verb. So you  can use many many different verbs to talk about

حالا بعد از این به یک فعل جیروند نیاز داریم. بنابراین می‌توانید از بسیاری از افعال مختلف برای صحبت درباره

your experience. These are the most common verbs  you can use. In this role. I was responsible for

تجربه خود استفاده کنید. اینها رایج ترین افعالی هستند که می توانید استفاده کنید. در این نقش. من مسئول

managing, overseeing, leading, coordinating,  creating, developing, reviewing, improving,

مدیریت، نظارت، رهبری، هماهنگی، ایجاد، توسعه، بررسی، بهبود،

streamlining and analyzing. Of course, you can use  other verbs, but these are the most common. Now

ساده‌سازی و تحلیل بودم. البته، می‌توانید از افعال دیگری استفاده کنید، اما اینها رایج‌ترین افعال هستند. اکنون

streamlining, this means improving the efficiency  or effectiveness. So as a financial analyst you

ساده‌سازی، این به معنای بهبود کارایی یا اثربخشی است. بنابراین به عنوان یک تحلیلگر مالی

could say, I have over 20 years of experience as  a financial analyst in the IT industry. In this

می توانید بگویید، من بیش از 20 سال تجربه به عنوان یک تحلیلگر مالی در صنعت IT دارم. در این

role, I'm responsible for overseeing a team of  15 people and I'm responsible for streamlining

نقش، من مسئول نظارت بر تیمی متشکل از 15 نفر هستم و مسئول ساده‌سازی

our operations. Now, in a job interview,  you absolutely want to use more academic or

عملیاتمان هستم. اکنون، در یک مصاحبه شغلی، مطمئناً می خواهید از صفت های آکادمیک یا رسمی بیشتری استفاده کنید

formal adjectives. You don't want to say, I have a  lot of experience. That doesn't sound very strong

. شما نمی خواهید بگویید، من تجربه زیادی دارم. این خیلی قوی

or convincing. It sounds a lot more impressive  if you say, I have extensive experience. I have

یا قانع کننده به نظر نمی رسد. اگر بگویید، من تجربه زیادی دارم، خیلی تاثیرگذارتر به نظر می رسد. من

significant experience. So those are two must know  adjectives that you should use in job interviews,

تجربه قابل توجهی دارم. بنابراین، این دو صفت باید بدانید که باید در مصاحبه‌های شغلی استفاده کنید،

extensive and significant, which simply is a more  formal way of saying a lot of. I have significant

گسترده و مهم، که به سادگی روشی رسمی‌تر برای گفتن بسیاری از موارد است. من تجربه قابل توجهی دارم

experience. And again, after this you need a  gerund verb. You can use any of the verbs I've

. و دوباره، بعد از این به یک فعل جیروند نیاز دارید. می توانید از هر یک از افعالی که

already shared. And of course, you'll have  specific verbs for your industry and your

قبلاً به اشتراک گذاشته ام استفاده کنید. و البته، شما برای صنعت و عنوان شغلی خود افعال خاصی خواهید داشت

specific job title. I have extensive experience  creating international marketing campaigns for a

. من تجربه گسترده ای در ایجاد کمپین های بازاریابی بین المللی برای

variety of industries. Now after this expression,  I have significant/extensive experience,

صنایع مختلف دارم. حالا بعد از این عبارت، من تجربه قابل توجه/ گسترده ای دارم،

you can also use a noun. I have significant  project management experience. I have significant

می توانید از یک اسم نیز استفاده کنید. من تجربه مدیریت پروژه قابل توجهی دارم. من تجربه قابل توجهی در

financial analysis experience. So you don't have  to use a gerund verb. You could also use a noun.

تجزیه و تحلیل مالی دارم. بنابراین مجبور نیستید از فعل جین استفاده کنید. شما همچنین می توانید از یک اسم استفاده کنید.

If you're asked about your education or  your credentials, you can simply say,

اگر از شما در مورد تحصیلات یا مدارک تحصیلی‌تان سؤال شد، می‌توانید به سادگی بگویید،

I have a Bachelor of. I have a Bachelor of  Science, a Bachelor of Arts, a Bachelor of

من لیسانس دارم. من یک لیسانس علوم، یک لیسانس هنر، یک لیسانس

Engineering, whatever that may be. Now you can end  it there. But you may also choose to identify the

مهندسی، هر چه که باشد، دارم. اکنون می‌توانید آن را در آنجا خاتمه دهید. اما می‌توانید

school and the year you graduated. Those aren't  requirements but if you went to a prestigious or

مدرسه و سال فارغ‌التحصیلی را نیز مشخص کنید. اینها الزامات نیستند، اما اگر به مدرسه‌ای معتبر یا

well known school, or you recently graduated,  those might be useful details to include.

معروف رفته‌اید، یا اخیراً فارغ‌التحصیل شده‌اید، ممکن است جزئیات مفیدی باشد.

I have a Bachelor of Science from Cornell. I  graduated in 2020. You can also use the verbs

من لیسانس علوم از کرنل دارم. من در سال 2020 فارغ التحصیل شدم. همچنین می توانید از افعال

received or obtained, which are more formal than  have. However, it's extremely common to use the

دریافت یا به دست آمده استفاده کنید که رسمی تر از داشتن هستند. با این حال، استفاده از

verb 'have'. I have a bachelor. I have a master.  But you can also use received or obtained to

فعل 'have' بسیار رایج است. من لیسانس دارم من استاد دارم اما برای استفاده از نسخه رسمی تر، می توانید از دریافت یا به دست آمده نیز استفاده کنید

use the more formal version. I received my Master  of Education from Cornell in 2020. I obtained

. من کارشناسی ارشد آموزش خود را در سال 2020 از کرنل دریافت کردم. من

my Master of Engineering from MIT in 2019. If  your credential is a certification, you can use

کارشناسی ارشد مهندسی خود را از MIT در سال 2019 دریافت کردم. اگر اعتبار شما یک گواهی است، می توانید از

the verbs, I received, I completed or I obtained.  I completed my PMP in 2019. Now notice here I use

افعال، دریافت کردم، تکمیل کردم یا به دست آوردم استفاده کنید. من PMP خود را در سال 2019 تکمیل کردم. اکنون توجه کنید که در اینجا از

an acronym PMP. If I'm applying for a job  in the project management industry, they

مخفف PMP استفاده می کنم. اگر من برای شغلی در صنعت مدیریت پروژه درخواست می‌دهم، آنها می‌دانند

know what a PMP is, it's the most prestigious  certification in the industry. It stands for

PMP چیست، این معتبرترین گواهینامه در این صنعت است. مخفف

Project Management Professional. So there's no  need to identify an acronym if that acronym is

Project Management Professional است. بنابراین، اگر آن نام اختصاری

well known in your specific industry. Let's talk  about your personal strengths. The interviewer is

در صنعت خاص شما به خوبی شناخته شده است، نیازی به شناسایی نام اختصاری نیست. بیایید درباره نقاط قوت شخصی شما صحبت کنیم. مصاحبه کننده

likely going to ask you, what are your strengths?  What would you say are your three best qualities?

احتمالاً از شما می پرسد که نقاط قوت شما چیست؟ به نظر شما سه ویژگی برتر شما چیست؟

So here you can use a transition word, as for my  strengths. As for my strengths, that's just to

بنابراین در اینجا می‌توانید برای نقاط قوت من از یک کلمه انتقال استفاده کنید . در مورد نقاط قوت من، این فقط برای

introduce the point. As for my strengths, I'm  extremely, and then you can list the quality.

معرفی نکته است. در مورد نقاط قوت من، من فوق العاده هستم، و سپس می توانید کیفیت را فهرست کنید.

Now notice here I use the adjective 'extremely'.  This is a more convincing adjective than I'm

اکنون توجه کنید که من از صفت "به شدت" استفاده می کنم. این صفت قانع‌کننده‌تر از من است

really or very. You want to avoid those common  adjectives because they don't stand out. And it's

. شما می‌خواهید از آن صفت‌های رایج اجتناب کنید زیرا برجسته نیستند. و

way more convincing to use a stronger adjective  in a job interview, like extremely. I'm extremely

استفاده از صفت قوی‌تر در مصاحبه شغلی، مانند بسیار، قانع‌کننده‌تر است. من بسیار

hard working, which sounds stronger than I'm  really hard working. Let's review some common

سخت کار می کنم، که به نظر قوی تر از آن است که واقعاً سخت کار می کنم. بیایید برخی از

adjectives that you're going to use and for all of  these adjectives, you're going to use the verb 'to

صفت‌های متداول را که قرار است استفاده کنید مرور کنیم و برای همه این صفت‌ها، از فعل «

be' and then list the adjective. I'm extremely  hardworking, committed, trustworthy, honest,

بودن» استفاده کنید و سپس صفت را فهرست کنید. من بسیار سخت کوش، متعهد، قابل اعتماد، صادق،

focused, methodical, proactive. A team player. For  a team player. You can't use an adjective. You're

متمرکز، روشمند، فعال هستم. بازیکن تیم. برای یک بازیکن تیمی. شما نمی توانید از صفت استفاده کنید. شما

simply going to say I'm a team player. You're  not going to say I'm extremely team player, that

به سادگی می خواهید بگویید من یک بازیکن تیم هستم. نمی‌خواهید بگویید من یک بازیکن بسیار تیمی هستم، این

doesn't work. I'm a team player. Now let's talk  about some specific skills you should highlight

کار نمی‌کند. من یک بازیکن تیم هستم. حالا بیایید درباره مهارت‌های خاصی که باید

in your interview. Now the following skills are  rated as the top 10 skills that employers want.

در مصاحبه خود برجسته کنید صحبت کنیم. اکنون مهارت‌های زیر به عنوان 10 مهارت برتر مورد نظر کارفرمایان رتبه‌بندی می‌شوند.

Of course, the skills aren't specific to your  industry, but you can take this as a general list

البته، مهارت‌ها مختص صنعت شما نیستند ، اما می‌توانید این را به‌عنوان فهرستی کلی

of skills that would be useful to highlight during  the interview. And to talk about these skills,

از مهارت‌هایی در نظر بگیرید که برجسته کردن آنها در طول مصاحبه مفید است . و برای صحبت در مورد این مهارت ها،

you can say, I have. And for an adjective you  can say, I have advanced, I have superior,

می توانید بگویید، من دارم. و برای یک صفت می‌توان گفت، من پیشرفت کرده‌ام، برترم،

I have excellent. And then you list the skill.  I have excellent time management skills. I have

عالی‌ام. و سپس مهارت را فهرست می کنید. من مهارت های مدیریت زمان عالی دارم. من

superior communication skills. I have advanced  adaptability skills. The other top 10 skills are:

مهارت های ارتباطی برتری دارم. من مهارت‌های سازگاری پیشرفته‌ای دارم. 10 مهارت برتر دیگر عبارتند از:

problem solving, teamwork, creativity, leadership,  interpersonal skills, attention to detail,

حل مسئله، کار تیمی، خلاقیت، رهبری، مهارت‌های بین فردی، توجه به جزئیات

and work ethic. For work ethic, we have a very  specific adjective, and that's strong. I have a

و اخلاق کاری. برای اخلاق کاری، ما یک صفت بسیار خاص داریم، و این قوی است. من

strong work ethic. So this is the specific  expression for work ethic. I have a strong

اخلاق کاری قوی دارم. بنابراین این عبارت خاص برای اخلاق کاری است. من

work ethic. So let's say you want to show off  your communication skills. I have superior

اخلاق کاری قوی دارم. بنابراین فرض کنید می‌خواهید مهارت‌های ارتباطی خود را نشان دهید. من

communication skills. Now let's say the  interviewer wants to know why you're

مهارت های ارتباطی برتری دارم. حالا فرض کنید مصاحبه‌گر می‌خواهد بداند چرا

interested in this specific position. You  could say, I'm looking for an opportunity

به این موقعیت خاص علاقه دارید. می‌توانید بگویید، من به دنبال فرصتی

to further or to develop my X skills. So your  project management skills, your teamwork skills,

برای پیشرفت یا توسعه مهارت‌های X خود هستم. بنابراین، مهارت‌های مدیریت پروژه، مهارت‌های کار گروهی،

your financial analysis skills, whatever  the specific skill is. You can also say,

مهارت‌های تحلیل مالی، هر مهارت خاصی که باشد. همچنین می‌توانید بگویید،

I'm looking for an opportunity to gain experience  in. And then you can talk about a specific field,

من به دنبال فرصتی برای کسب تجربه در آن هستم. و سپس می‌توانید در مورد یک زمینه،

industry or sector. In the IT industry. In the  project management field. In the marketing sector.

صنعت یا بخش خاص صحبت کنید. در صنعت IT. در زمینه مدیریت پروژه. در بخش بازاریابی

You should absolutely have a conclusion. Don't  just say, thank you for your time. You should

حتما باید یک نتیجه گیری داشته باشید. فقط نگویید، ممنون از وقتی که گذاشتید. باید

leave them with a really strong impression of  your skills and your ability to complete the job

آنها را با تصوری واقعاً قوی از مهارت‌ها و توانایی‌تان در تکمیل کار

and be an asset to the organization. So you can  say, I believe that. I know that. I'm confident

و داشتن یک دارایی برای سازمان به یادگار بگذارید. بنابراین می‌توانید بگویید، من این را باور دارم. من می دانم که. من مطمئن هستم

that my extensive project management skills  would make me a valuable asset to your company,

که مهارت‌های مدیریت پروژه گسترده‌ام من را به یک دارایی ارزشمند برای شرکت،

your team, your organization. And I look forward  to the opportunity to contribute to your goals.

تیم و سازمان شما تبدیل می‌کند. و من مشتاقانه منتظر فرصتی هستم تا به اهداف شما کمک کنم.

Of course you should take this and adapt it  to your specific industry or role, but you

البته باید این را بپذیرید و آن را با صنعت یا نقش خاص خود تطبیق دهید، اما

absolutely want a strong conclusion statement to  impress the interviewer. So now you have 50 plus

قطعاً می‌خواهید یک بیانیه نتیجه‌گیری قوی برای تحت تأثیر قرار دادن مصاحبه‌کننده داشته باشید. بنابراین اکنون 50

advanced English expressions that you can use to  impress your interviewer. I want you to practice

عبارت پیشرفته انگلیسی دارید که می‌توانید از آنها برای تحت تأثیر قرار دادن مصاحبه‌گر خود استفاده کنید. می‌خواهم

in the comments below by answering the question,  tell me about yourself. And try to use as many

با پاسخ دادن به سؤال، در نظرات زیر تمرین کنید، درباره خودتان بگویید. و سعی کنید تا جایی

different expressions from this lesson as you can.  I can't wait to learn a little bit more about your

که می توانید از عبارات مختلف این درس استفاده کنید. من نمی توانم صبر کنم تا کمی بیشتر در مورد

professional background.

سابقه حرفه ای شما بیاموزم.

I am so excited for you to attend  your next job interview and use all  

برای شرکت در مصاحبه شغلی بعدی و استفاده از تمام

your new vocabulary. You are going  to sound just like a native speaker.

واژگان جدیدتان بسیار هیجان‌زده هستم. صدای شما مانند یک زبان مادری است.

Now let’s move on to the next  group where you’re going to  

حالا بیایید به گروه بعدی برویم، جایی که می‌خواهید

learn 15 advanced expressions to sound  fluent. All these expressions you can  

15 عبارت پیشرفته را یاد بگیرید تا روان به نظر برسد. همه این عبارات را می‌توانید

use in your daily vocabulary. First  I explain what the expression is. I  

در واژگان روزانه خود استفاده کنید. ابتدا توضیح می‌دهم که عبارت چیست. من

explain how to use it. And then you’ll see  example sentences using that expression.

نحوه استفاده از آن را توضیح می‌دهم. و سپس جملات نمونه با استفاده از آن عبارت را خواهید دید.

And at the end of this group  you’ll complete a quiz to make  

و در پایان این گروه، آزمونی را تکمیل می‌کنید تا

sure you really know how to use these  15 new expressions. Let’s get started.

مطمئن شوید که واقعاً می‌دانید چگونه از این 15 عبارت جدید استفاده کنید. بیا شروع کنیم.

Expression number one, one's take

عبارت شماره یک، برداشت فرد

on something. This is simply another way to ask  someone for their opinion or ideas. So if you're

از چیزی. این به سادگی روش دیگری برای پرسیدن نظر یا ایده‌های شخصی است. بنابراین اگر

in a meeting, it's very common to say, What's your  take on that? What's your take on that? And the

در یک جلسه هستید، بسیار رایج است که بگویید، نظر شما در مورد آن چیست؟ نظر شما در مورد آن چیست؟ و "

'that' being whatever you're discussing, maybe a  new idea, a new project, a new plan. And to reply,

این" هر چیزی است که شما در مورد آن بحث می کنید، شاید یک ایده جدید، یک پروژه جدید، یک طرح جدید. و برای پاسخ،

you could say, well my take on it is. And then  you simply state your opinion or your idea. We

می توانید بگویید، خوب برداشت من از آن است. و سپس شما به سادگی نظر یا ایده خود را بیان می کنید. ما

also sometimes will say our opinion or idea. For  example, I think we should delay the project.

نیز گاهی نظر یا ایده خود را می گوییم. برای مثال، فکر می‌کنم باید پروژه را به تأخیر بیندازیم.

And then we add 'that's my take on it'. That's my  take on it. Number two, to be in a position to.

و سپس اضافه می کنیم "این برداشت من از آن است". این برداشت من از آن است. شماره دو، در موقعیتی قرار گرفتن.

This is an expression that simply means to be  able to or to be capable of. So you might say,

این عبارتی است که به سادگی به معنای قادر بودن یا توانایی بودن است. بنابراین ممکن است بگویید،

we're not in a position to take on any new  clients. At least that's my take on it. Or you

ما در موقعیتی نیستیم که هیچ مشتری جدیدی را قبول کنیم . حداقل این برداشت من از آن است. یا

might ask, is the company in a position to take on  more debt? Is the company able to. Number three,

ممکن است بپرسید، آیا شرکت در موقعیتی است که بدهی بیشتری بپذیرد؟ آیا شرکت قادر است. شماره سه،

to be on the right track. I love this expression  because it means you're making good progress

در مسیر درست قرار گرفتن. من این عبارت را دوست دارم زیرا به این معنی است که شما

on something specific. For example, you  might say, we haven't solved the problem yet,

در مورد چیزی خاص پیشرفت خوبی دارید. برای مثال، ممکن است بگویید، ما هنوز مشکل را حل نکرده‌ایم،

but we're on the right track. So the problem still  exists, but you're headed towards the solution.

اما در مسیر درستی هستیم. بنابراین مشکل هنوز وجود دارد، اما شما به سمت راه حل می روید.

You're making good progress, you're on the right  track. So if you keep doing what you're doing,

پیشرفت خوبی دارید، در مسیر درستی هستید . بنابراین اگر به کاری که انجام می دهید ادامه دهید،

you'll solve the problem. Number four, to stem  from. This is an excellent business or academic

مشکل را حل خواهید کرد. شماره چهار، برای نشات گرفته از. این یک بیان تجاری یا دانشگاهی عالی است

expression. And this means to be caused by or  to come from. So you might read in an article,

. و این به معنای ایجاد یا ناشی از آن است. بنابراین ممکن است در یک مقاله بخوانید،

a lot of health problems stem from poor  diet. So the health problems are caused by,

بسیاری از مشکلات سلامتی ناشی از رژیم غذایی نامناسب است. بنابراین مشکلات سلامتی ناشی از

stem from, a poor diet. Said another way, you  could say, a poor diet causes health problems. But

رژیم غذایی نامناسب است. به روشی دیگر، می‌توانید بگویید، رژیم غذایی نامناسب باعث مشکلات سلامتی می‌شود. اما

remember, we're switching them because we're using  stem from, caused by. Number five, to be a given,

به یاد داشته باشید، ما آن‌ها را تغییر می‌دهیم زیرا از ریشه، ناشی از استفاده می‌کنیم. عدد پنج، معین بودن،

a given. This is something that is well known as  an established fact or truth. So I might share

داده شده بودن. این چیزی است که به عنوان یک واقعیت یا حقیقت ثابت شناخته شده است. بنابراین من ممکن است

my fact or truth. If you want to be a confident  English speaker, you have to practice speaking.

واقعیت یا حقیقت خود را به اشتراک بگذارم. اگر می‌خواهید انگلیسی‌زبان مطمئنی باشید ، باید صحبت کردن را تمرین کنید.

That's a given. It's just another way of saying,  that's a fact. At least that's my take on it.

این یک امر داده شده است. این فقط یک راه دیگر برای گفتن است، این یک واقعیت است. حداقل این برداشت من از آن است.

And said another way, I can say, it's a given, to  be a given that, it's a given that if you want to

و به روشی دیگر، می‌توانم بگویم، این یک امر مسلم است، به یک داده شده است، این یک امر مسلم است که اگر می‌خواهید

be a confident speaker, you need to practice  speaking. Number six, to take x into account.

سخنران مطمئنی باشید، باید صحبت کردن را تمرین کنید. عدد شش، برای در نظر گرفتن x.

X is something. And into account simply means to  account for or to consider something. For example,

X چیزی است. و حساب کردن به سادگی به معنای حساب کردن یا در نظر گرفتن چیزی است. به عنوان مثال،

when you're planning a vacation, you need to take  the exchange rate into account, the exchange rate,

وقتی در حال برنامه ریزی برای تعطیلات هستید، باید نرخ ارز، نرخ ارز،

the timezone difference, the customs, the culture  into account. Number seven, this is a good one,

تفاوت منطقه زمانی، آداب و رسوم، فرهنگ را در نظر بگیرید. شماره هفت، این یکی خوب است،

to grapple with, to grapple with. This is  another way of saying to deal or cope with

برای دست و پنجه نرم کردن با آن. این روش دیگری برای مقابله یا کنار آمدن با

a difficult situation. So let's take a difficult  situation. Social isolation during the pandemic.

یک موقعیت دشوار است. پس بیایید یک موقعیت سخت را در نظر بگیریم . انزوای اجتماعی در طول همه گیری

That's been very difficult. Many people  are grappling with, they're dealing with,

خیلی سخت بوده بسیاری از مردم با این وضعیت دست و پنجه نرم می کنند، با آن دست و پنجه نرم می کنند،

they're coping with the situation. Many people  are grappling with isolation during the pandemic.

با این وضعیت کنار می آیند. بسیاری از مردم در طول همه گیری با انزوا دست و پنجه نرم می کنند.

Number eight, to be short on something.  This simply means you don't have enough

شماره هشت، کوتاهی در مورد چیزی. این به سادگی به این معنی است که شما چیزی به اندازه کافی ندارید

of something. For example, I'm short on time this  week. Or, I can't go on that vacation because I'm

. برای مثال، این هفته وقتم کم است . یا نمی توانم به آن تعطیلات بروم چون

short on cash. I don't have enough. Number nine,  to be up in the air. We use this expression to

پول نقد ندارم. من به اندازه کافی ندارم. شماره نه، در هوا بودن. ما از این عبارت برای

talk about a plan or an issue that's unsettled  or unresolved, or uncertain. Up in the air.

صحبت در مورد یک طرح یا موضوعی استفاده می‌کنیم که حل‌نشده یا حل‌نشده یا نامشخص است. در هوا.

For example, my summer plans are up in the air.  They're uncertain. I haven't planned them yet.

مثلاً برنامه‌های تابستانی من روی هواست. آنها نامطمئن هستند من هنوز برای آنها برنامه ریزی نکرده ام.

Or I might say, the future of that  business is up in the air. It's uncertain.

یا ممکن است بگویم، آینده آن کسب و کار در هواست. نامشخص است.

Number 10, to bring someone up to speed. When you  bring someone up to speed, you share the latest

شماره 10، برای رساندن کسی به سرعت. وقتی شخصی را به سرعت بالا می آورید، آخرین اطلاعات را با او به اشتراک می گذارید

information with them. So let's say your  colleague was on vacation and they get back

. بنابراین، فرض کنید همکار شما در تعطیلات بوده است و آنها برمی‌گردند

and they could ask you, Hey, can you bring me up  to speed? Can you share the latest information.

و می‌توانند از شما بپرسند، هی، می‌توانید مرا سریع‌تر بیاورید؟ می توانید آخرین اطلاعات را به اشتراک بگذارید.

Can you bring me up to speed on the Jones project.  So you could talk about a specific situation

آیا می توانید من را در مورد پروژه جونز به سرعت بیاورید. بنابراین می توانید در مورد یک موقعیت خاص

or just in general. Can you bring me up to speed.  Number 11, this is a great one, a deal breaker.

یا فقط به طور کلی صحبت کنید. می تونی سرعتم رو بالا ببری شماره 11، این بسیار عالی است، یک معامله شکن.

A deal breaker is something that causes you to  abandon a plan or a commitment or a relationship.

معامله‌شکنی چیزی است که باعث می‌شود یک برنامه، تعهد یا رابطه را رها کنید.

For example, I might be looking for a new job and  I see one that looks really great. But then I get

برای مثال، ممکن است به دنبال شغل جدیدی باشم و شغلی را ببینم که واقعاً عالی به نظر می‌رسد. اما بعد

to the salary and it's way too low. That's a deal  breaker, that causes me to abandon the plan. The

به حقوق می رسم و خیلی کم است. این یک معامله‌شکنی است ، که باعث می‌شود من از این طرح صرفنظر کنم.

plan to apply for that job. The salary is a deal  breaker. We also use this a lot in relationships.

طرح درخواست برای آن شغل. دستمزد یک معامله شکسته است. ما در روابط نیز از این بسیار استفاده می کنیم.

You might say, she lied to me. That's a deal  breaker. So you're going to end the relationship,

شاید بگویید، او به من دروغ گفته است. این یک معامله شکست است. بنابراین شما به رابطه پایان می دهید،

you're going to abandon it, because she lied.  And that's a deal breaker. Number 12, a do over.

آن را رها می کنید، زیرا او دروغ گفته است. و این یک معامله شکن است. شماره 12، یک بار دیگر. زمانی که تلاش قبلی شما ناموفق بوده است،

A do over is another attempt to do something  when your previous attempt was unsuccessful.

انجام دوباره تلاش دیگری برای انجام کاری است .

So let's say you go to a job interview and it went  terribly. You did really poorly. You could say,

بنابراین فرض کنید به یک مصاحبه شغلی رفتید و به طرز وحشتناکی پیش رفت. واقعا ضعیف عمل کردی شما می توانید بگویید،

I wish I could have a do over. I wish I could  do the interview again. But unfortunately,

ای کاش می توانستم کاری انجام دهم. ای کاش می توانستم دوباره مصاحبه را انجام دهم. اما متأسفانه، در

most of the time we don't get do overs. But  you might be in a situation where you're

بیشتر مواقع ما اورهای انجام نمی دهیم. اما ممکن است در شرایطی قرار بگیرید که

in a class and the professor gave you have  a test and everybody did poorly on the test.

در کلاسی هستید و استاد برای شما تستی داده است و همه در آزمون ضعیف عمل کرده‌اند.

So the professor might give the students a  do over. The professor gives the students

بنابراین، ممکن است استاد به دانش‌آموزان اجازه دهد. استاد به دانش‌آموزان

a chance to do the test again because  everyone did really poorly. Number 13,

فرصتی می‌دهد تا دوباره آزمون را انجام دهند زیرا همه واقعاً ضعیف عمل کردند. شماره 13،

to come in handy. When something comes in handy,  it's very useful. So this is a positive one.

برای آمدن به کار. وقتی چیزی به کارتان می آید، بسیار مفید است. بنابراین این یک نکته مثبت است.

So let's say you're considering adding a new  feature to a product you provide or a service

بنابراین، فرض کنید در حال بررسی افزودن یک ویژگی جدید به محصول یا خدماتی هستید که ارائه می‌دهید

and you might say, oh this new feature will  really come in handy. It will come in handy.

و ممکن است بگویید، اوه، این ویژگی جدید واقعاً مفید خواهد بود. به کار خواهد آمد.

It will be useful. Number 14, to be a breeze. We  describe something as a breeze when it's really

مفید خواهد بود. شماره 14، نسیم باشد. وقتی واقعاً آسان است، چیزی را به‌عنوان نسیم توصیف می‌کنیم

easy. For example, learning English is a  breeze, right? It's really easy. Maybe,

. به عنوان مثال، یادگیری زبان انگلیسی بسیار آسان است، درست است؟ واقعا آسان است. شاید

maybe not. Depends on what your take on it is.  Or I could say, using Google Docs is a breeze.

شایدم نه. بستگی به برداشت شما از آن دارد. یا می‌توانم بگویم، استفاده از Google Docs بسیار آسان است.

It's really easy. And then I could add, using  Google Docs is a breeze compared to MS Word.

واقعا آسان است. و سپس می‌توانم اضافه کنم، استفاده از Google Docs در مقایسه با MS Word بسیار آسان است.

So in this case, I'm saying that Google Docs is  easier than MS Word. And finally, number 15, to be

بنابراین در این مورد، من می‌گویم که Google Docs آسان‌تر از MS Word است. و در نهایت، شماره 15، برای رسیدن

spot on. When someone is spot on, they're 100%  accurate or correct. For example, I could say,

به نقطه. وقتی فردی در محل است، 100٪ دقیق یا درست است. به عنوان مثال، می توانم بگویم،

the weather forecast this weekend was spot on.  The meteorologist said it was going to rain on

پیش بینی آب و هوا در این آخر هفته درست بود. کارشناس هواشناسی گفت که قرار بود

Saturday at two o'clock and it rained on Saturday  at two o'clock. He said it was going to be

روز شنبه در ساعت دو بارون ببارد و روز شنبه در ساعت دو بعد از ظهر باران بارید. او گفت که قرار است

sunny and 25 on Sunday. And that's exactly what  it was. The forecast was spot on. And now you

یکشنبه آفتابی و 25 باشد. و این دقیقاً همان چیزی است که بود. پیش بینی درست بود. و اکنون شما

have 15 new advanced expressions to sound fluent.  Are you ready for your quiz? Feel free to go back,

15 عبارت پیشرفته جدید دارید که روان به نظر می رسند. آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ به راحتی به عقب برگردید،

review the video again if you need. But  if you're ready, let's complete your quiz.

در صورت نیاز دوباره ویدیو را مرور کنید. اما اگر آماده هستید، بیایید امتحان خود را کامل کنیم.

So here's how the quiz is going to work. You're  going to see a sentence and you have to decide

بنابراین در اینجا نحوه عملکرد مسابقه آمده است. شما یک جمله را خواهید دید و باید تصمیم بگیرید که

which expression best completes the sentence.  I'll only give you a few seconds so hit pause

کدام عبارت بهترین جمله را کامل می کند. من فقط چند ثانیه به شما فرصت می دهم، بنابراین مکث را فشار دهید

and take as much time as you need. So let's do  this one together. Which option is it A, B or C?

و به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید. پس بیایید این یکی را با هم انجام دهیم. کدام گزینه A، B یا C است؟

And the answer is, A. Bring someone up to speed.  Now notice how I also completed the sentence.

و پاسخ این است، A. کسی را به سرعت بیاورید. حالا توجه کنید که چگونه جمله را کامل کردم.

You can do that as well for additional practice,  to make sure you get the grammar correct.

می‌توانید این کار را برای تمرین اضافی نیز انجام دهید تا مطمئن شوید که دستور زبان را درست می‌بینید.

So those are the instructions, now let's  continue on with the next question.

بنابراین این دستورالعمل‌ها هستند، اکنون اجازه دهید به سؤال بعدی ادامه دهیم.

How did you do with that quiz? Make sure you share  

چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ مطمئن شوید

your score in the comments below and  let’s move on to the final group.

امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و بیایید به گروه نهایی برویم.

In this group you’re going to learn 50  idioms that native speakers actually use  

در این گروه می‌خواهید 50 اصطلاحی را بیاموزید که گویشوران بومی واقعاً از آن‌ها

in our daily vocabulary. And you can add  all of these to your vocabulary as well.

در واژگان روزانه ما استفاده می‌کنند. و می‌توانید همه اینها را نیز به دایره لغات خود اضافه کنید.

Now I have a PDF that summarizes  these 50 idioms. So at the end  

اکنون من یک PDF دارم که این 50 اصطلاح را خلاصه می کند. بنابراین در پایان

of this group I’ll give you  the link to download the PDF.

این گروه، پیوند دانلود PDF را به شما می‌دهم.

To play something by ear. This is when you make  a decision in the moment rather than planning in

بازی کردن چیزی با گوش. این زمانی است که به جای برنامه ریزی از قبل، در لحظه تصمیم می گیرید

advance. So let's say you're talking about your  weekend and your husband or your friend says,

. بنابراین فرض کنید در مورد آخر هفته‌تان صحبت می‌کنید و شوهرتان یا دوستتان می‌گویند،

What do you want to do this weekend? And you  might say, let's play it by ear. Let's decide

این آخر هفته چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟ و ممکن است بگویید، بیایید آن را با گوش پخش کنیم. بیایید

as the weekend happens, not in advance. Let's  play it by ear. To be all ears. We use this to

همانطور که آخر هفته اتفاق می افتد تصمیم بگیریم، نه از قبل. بیایید آن را با گوش بازی کنیم. همه گوش بودن ما از این استفاده می کنیم تا

say that you're ready to listen and you're paying  full attention. So let's say you tell your boss

بگوییم شما آماده گوش دادن هستید و کاملاً حواس تان است. بنابراین فرض کنید به رئیس خود می‌گویید که می‌خواهید درباره

you want to discuss something important about the  project and your boss replies, I'm all ears. I'm

موضوع مهمی درباره پروژه بحث کنید و رئیستان پاسخ می‌دهد، من همه گوش‌ها هستم. من

all ears. To wake up on the wrong side of the  bed. This is a great one. We've all done this.

سراپا گوشم. برای بیدار شدن در سمت اشتباهی از تخت. این یکی عالی است. همه ما این کار را کرده ایم.

It's when you wake up in a bad mood. You wake up  grumpy. So let's say you wake up, you go in the

زمانی است که با حال بد از خواب بیدار می شوید. با عبوس از خواب بیدار می شوید. پس فرض کنید از خواب بیدار می شوید، به آشپزخانه می روید

kitchen, and your wife your husband says, Oh hi  honey, how are you? Would you like some coffee?

، و همسرتان شوهرتان می گوید، اوه سلام عزیزم، چطوری؟ آیا قهوه میل دارید؟

What do you want for breakfast? And you're  grumpy. Ah, I don't care. Where's my phone?

برای صبحانه چی میخوای؟ و شما بدخلق هستید. آه، من اهمیتی نمی دهم. گوشی من کجاست؟

And you're being grumpy. Well, then your wife  or husband can say, Well, someone woke up on

و شما بدخلق هستید خب، پس زن یا شوهرتان می‌توانند بگویند، خوب، یک نفر در

the wrong side of the bed. And that's just to let  you know you're being grumpy. To wing something.

سمت اشتباه تخت از خواب بیدار شد. و این فقط برای این است که به شما نشان دهد که بدخلق هستید. بال زدن چیزی

When you wing something, you perform a speech  or presentation without planning in advance.

وقتی چیزی را بال می‌دهید، بدون برنامه‌ریزی از قبل، یک سخنرانی یا ارائه ارائه می‌کنید.

So you definitely don't want to wing your IELTS  exam, right? To make a mountain out of a molehill.

پس قطعاً نمی‌خواهید در آزمون آیلتس خود شرکت کنید ، درست است؟ ساختن کوه از تپه خال.

A molehill is really small. A mountain is really  big. So it's when you take a minor problem or

خال خال واقعا کوچک است. یک کوه واقعاً بزرگ است. بنابراین زمانی است که شما یک مشکل یا مشکل جزئی را مطرح می کنید

issue and you make it seem really serious or  severe. So let's say you got one question wrong

و آن را واقعاً جدی یا شدید جلوه می دهید . بنابراین فرض کنید یک سوال را

on a test and you're acting like it's extremely  serious. Someone could say, don't make a mountain

در یک آزمون اشتباه کرده اید و طوری رفتار می کنید که بسیار جدی است. یکی میتونه بگه

out of a molehill. They're letting you know,  it's really not that bad. To be at a crossroads.

از خال کوهی درست نکن. آنها به شما اطلاع می دهند، واقعاً آنقدرها هم بد نیست. بر سر دوراهی قرار گرفتن

This is when you have to make a really  important decision that could impact your life.

این زمانی است که باید یک تصمیم واقعاً مهم بگیرید که می تواند بر زندگی شما تأثیر بگذارد. فرض کنید

Let's say you've been a graphic designer for 10  years, but you're considering going back to school

10 سال است که طراح گرافیک بوده اید ، اما به فکر بازگشت به مدرسه

and changing careers and becoming a lawyer  or a teacher. So you might say, I'm not sure

و تغییر شغل و تبدیل شدن به یک وکیل یا معلم هستید. بنابراین ممکن است بگویید، من مطمئن نیستم

if I want to be a graphic designer anymore.  I'm at a crossroads. Because that decision

که دیگر می خواهم یک طراح گرافیک باشم. من سر دوراهی هستم زیرا این تصمیم بر

will impact your life. To rain cats and dogs. This  is when it rains heavily. So let's say your friend

زندگی شما تأثیر می گذارد. باران گربه و سگ. این زمانی است که باران شدید می‌بارد. بنابراین فرض کنید دوستتان

in a different city asks you, Oh, did it rain last  night? And it did. It rains heavily. You can say,

در شهر دیگری از شما می‌پرسد، اوه، آیا دیشب باران بارید ؟ و این کار را کرد. باران شدیدی می بارد. می توان گفت،

yeah, it rained cats and dogs! To be on top of the  world. This is when you're really really happy. So

بله، باران گربه و سگ بارید! برای قرار گرفتن در بالای جهان. این زمانی است که شما واقعاً خوشحال هستید. بنابراین

let's say you got a new promotion. You can say,  I'm on top of the world! To give someone the cold

بیایید بگوییم که شما یک ترفیع جدید دریافت کرده اید. می توانید بگویید، من در بالای دنیا هستم! دادن شانه سرد به کسی

shoulder. This is when you ignore someone, and  you ignore someone on purpose, usually because

این زمانی است که شما فردی را نادیده می گیرید، و به عمد شخصی را نادیده می گیرید، معمولاً به این دلیل که

you're mad at them or annoyed with them. They  did something wrong or something to irritate you.

از دست او عصبانی هستید یا از دست او عصبانی هستید. آنها کار اشتباهی انجام دادند یا کاری کردند که شما را عصبانی کنند.

So let's say your husband or your wife is ignoring  you. You might say, why are you giving me the cold

بنابراین فرض کنید شوهر یا همسرتان شما را نادیده می گیرد . ممکن است بگویید چرا کتف سرد را به من می دهید

shoulder? It's another way of asking, why are  you mad at me? What did I do wrong? Why are

؟ این یک راه دیگر برای پرسیدن است، چرا از من عصبانی هستید؟ من چه اشتباهی کردم؟ چرا به

you giving me the cold shoulder? To sit on the  fence. This is when you delay making a decision,

من کتف سرد می دهی؟ برای نشستن روی حصار. این زمانی است که تصمیم گیری را به تاخیر می اندازید،

usually because that decision is difficult.  And you don't want to make it. For example,

معمولاً به این دلیل که آن تصمیم دشوار است. و شما نمی خواهید آن را بسازید. برای مثال،

I asked my boss for a promotion, but he's sitting  on the fence. So he won't answer me. He won't say

من از رئیسم درخواست ارتقاء شغلی کردم، اما او روی حصار نشسته است. پس او جواب من را نمی دهد. نه می گوید

yes, he won't say no. He keeps just saying, oh  I need to think about it. I'll get back to you.

بله، نه نمی گوید. او مدام می گوید، اوه، باید در مورد آن فکر کنم. من به شما برمی گردم.

He's sitting on the fence. To hit the  nail on the head. This is when you

او روی حصار نشسته است. برای زدن میخ به سر. این زمانی است که شما

accurately explain a problem or a situation.  For example, you hit the nail on the head

یک مشکل یا موقعیت را به طور دقیق توضیح می دهید. مثلاً

when you said we needed to reduce our costs.  So you explain the situation accurately. To

وقتی می‌گویید باید هزینه‌هایمان را کم کنیم، میخ به سر می‌کوبید. پس شرایط را دقیق توضیح می دهید.

be as fit as a fiddle. This simply means you feel  great, you have good health, you're in good shape.

به تناسب کمانچه. این به سادگی به این معنی است که شما احساس خوبی دارید، از سلامتی خوبی برخوردار هستید، در وضعیت خوبی هستید.

So maybe you can say, since I changed my diet  and I'm eating more fruits and vegetables,

بنابراین شاید بتوان گفت، از آنجایی که رژیم غذایی ام را تغییر دادم و میوه و سبزیجات بیشتری می‌خورم،

I feel as fit as a fiddle. This is a great  one, to get something out of your system.

به اندازه یک کمانچه احساس تناسب دارم. این یک  عالی است ، برای به دست آوردن چیزی از سیستم شما.

This is when you do something or you try something  simply so you can move on. For example, let's say

این زمانی است که شما کاری را انجام می‌دهید یا چیزی را امتحان می‌کنید به سادگی تا بتوانید ادامه دهید. برای مثال، فرض کنید

you've been talking about going skydiving for  years. And years. You research it. You look at

شما سال‌ها درباره چتربازی صحبت می‌کنید . و سالها شما در مورد آن تحقیق کنید. شما به

different website. You talk to people about it.  But you've never actually done it. Someone might

وب سایت های مختلف نگاه می کنید. شما در مورد آن با مردم صحبت می کنید. اما شما هرگز این کار را انجام نداده اید. ممکن است کسی

say, just go skydiving so you can get it out  of your system. So once you do it, you can stop

بگوید، فقط به چتربازی بروید تا بتوانید آن را از سیستم خود خارج کنید. بنابراین هنگامی که آن را انجام دادید، می توانید

researching it. Stop looking it up. And just move  on already. I like this one. Speak of the devil.

تحقیق در مورد آن را متوقف کنید. دیگر به دنبال آن نباش و فقط پیش بروید . من این یکی را دوست دارم. سخنی از شیطان.

Speak of the devil. This sounds negative,  because of devil, but it's not at all. This

سخنی از شیطان. این به‌خاطر شیطان منفی به نظر می‌رسد ، اما اصلاً اینطور نیست. این زمانی

is used when you're talking about someone and  they appear exactly as you're talking about them.

استفاده می‌شود که درباره شخصی صحبت می‌کنید و او دقیقاً همانطور که شما در مورد او صحبت می‌کنید ظاهر می‌شود.

This has happened right? Let's say you're  talking to a friend about your mutual friend,

این اتفاق افتاده است؟ فرض کنید با دوستی درباره دوست مشترکتان،

Bob. And you're talking about Bob. Oh, is Bob  going to come to the party? Oh, I'm not sure,

باب، صحبت می‌کنید. و شما در مورد باب صحبت می کنید. اوه، آیا باب به مهمانی می آید؟ اوه، مطمئن نیستم،

I haven't talked to Bob. And then your phone rings  and guess what, it's Bob! And then you can say,

من با باب صحبت نکرده ام. و سپس تلفن شما زنگ می‌زند و حدس بزنید، باب است! و سپس می توانید بگویید،

speak of the devil. To give someone the benefit  of the doubt. This is when you trust someone

از شیطان صحبت کنید. بهره بردن از شک به کسی. این زمانی است که

when they tell you something. So if a coworker is  late and they call you and they say, I'm stuck in

وقتی کسی چیزی به شما می گوید اعتماد می کنید. بنابراین اگر یک همکار دیر کرد و با شما تماس گرفت و گفت، من در

traffic. Let's give him the benefit of the doubt.  Let's trust that he's actually stuck in traffic.

ترافیک گیر کرده ام. بیایید او را از شک بهره مند کنیم. بیایید اعتماد کنیم که او واقعاً در ترافیک گیر کرده است.

No pain, no gain. This is a classic one.  This is used to say that if you want results,

نابرده رنج گنج میسر نمی شود. این یک کلاسیک است. از این جمله استفاده می‌شود که اگر می‌خواهید نتیجه،

real results, you have to be willing to work  hard and get uncomfortable. So I might say,

نتایج واقعی داشته باشید، باید مایل باشید سخت کار کنید و احساس ناراحتی کنید. بنابراین، ممکن است بگویم،

if you want to improve your public speaking  skills, no pain, no gain. You have to be

اگر می‌خواهید مهارت‌های سخنرانی عمومی خود را بهبود ببخشید ، بدون درد، بدون سود. شما باید

willing to get uncomfortable. Hang in there.  This is a great one. It simply means, don't

مایل باشید که ناراحت شوید. در آنجا بمان این یکی عالی است. این به سادگی به این معنی است که

give up. I know learning a language is hard,  but hang in there! A penny for your thoughts.

تسلیم نشوید. می دانم که یادگیری زبان سخت است، اما منتظر بمانید! یک قرون برای تفکراتت.

This is used to ask someone what they're thinking.  So let's say your friend is just staring out the

این برای پرسیدن از کسی که به چه فکر می کند استفاده می شود. بنابراین فرض کنید دوست شما فقط از پنجره به بیرون خیره شده است

window and you probably are wondering what are  they thinking about. You can turn to your friend

و احتمالاً از خود می‌پرسید که او به چه چیزی فکر می‌کند. می توانید به دوست خود رجوع کنید

and say, a penny for your thoughts. It's not  rocket science. Rocket science is complicated,

و بگویید، یک پنی برای افکارتان. این علم موشکی نیست. علم موشک پیچیده است،

right? But if we say it's not rocket science,  this means it's not complicated. So I could say,

درست است؟ اما اگر بگوییم این علم موشکی نیست، به این معنی است که پیچیده نیست. بنابراین می‌توانم بگویم،

becoming a confident English speaker is not rocket  science. It's not complicated. You just have to

تبدیل شدن به یک انگلیسی‌زبان مطمئن، علم موشکی نیست . این پیچیده نیست. شما فقط باید

practice speaking! To let someone off the hook.  This is a great one because it means that you

صحبت کردن را تمرین کنید! برای رها کردن کسی از قلاب. این بسیار عالی است زیرا به این معنی است که شما

don't punish someone for a mistake or  a wrong doing. So your boss could say,

کسی را به خاطر یک اشتباه یا یک کار اشتباه تنبیه نمی کنید. بنابراین رئیس شما می‌تواند بگوید،

I know you came in late today, but I'm going to  let you off the hook. I'm not going to punish you.

می‌دانم که امروز دیر آمدید، اما من می‌خواهم شما را کنار بگذارید. من تو را مجازات نمی کنم.

To make a long story short. This is when you  take a long and usually complicated story.

برای کوتاه کردن یک داستان طولانی. این زمانی است که شما داستانی طولانی و معمولاً پیچیده می‌گیرید.

And you make it very simple by sharing it  briefly. So you can say long story short,

و با اشتراک‌گذاری مختصر آن را بسیار ساده می‌کنید . پس می توانی کوتاه بگوییم،

we missed our flight. So there's a long  story about why you missed your flight.

ما پروازمان را از دست دادیم. بنابراین، یک داستان طولانی درباره دلیل از دست دادن پروازتان وجود دارد.

But you don't want to explain those details. You  just say, long story short, we missed our flight.

اما شما نمی خواهید این جزئیات را توضیح دهید. شما فقط بگویید، خلاصه، ما پروازمان را از دست دادیم.

Easy does it. Easy does it. This is a way  of saying, slow down. So if your friend

آسان آن را انجام می دهد. آسان آن را انجام می دهد. این راهی است برای گفتن، آهسته تر. بنابراین اگر دوست شما

is at the gym and they're trying to do  too many exercises with too much weight,

در باشگاه است و سعی می‌کند ورزش‌های زیادی را با وزن زیاد انجام دهد،

you might say, easy does it. Slow down. To go  back to the drawing board. This is when you need

ممکن است بگویید این کار به راحتی انجام می‌شود. آهسته تر. برای بازگشت به صفحه طراحی. این زمانی است که باید از نو

to start over and create a new plan or strategy  because the first one failed. So let's say you

شروع کنید و یک برنامه یا استراتژی جدید ایجاد کنید، زیرا اولین مورد شکست خورد. بنابراین فرض کنید شما در

were trying to solve a computer problem. You came  up with a strategy. It didn't work. And then you

تلاش برای حل یک مشکل کامپیوتری بودید. شما یک استراتژی ارائه کردید. این کار نکرد. و سپس می

can say to your team. Well, let's go back to the  drawing board and try again. Once in a blue moon.

توانید به تیم خود بگویید. خوب، بیایید به تخته طراحی برگردیم و دوباره امتحان کنیم. به ندرت.

This is an event that happens infrequently. For  example, I only see Cara once in a blue moon,

این رویدادی است که به ندرت اتفاق می افتد. به عنوان مثال، من کارا را فقط یک بار در ماه آبی می بینم،

not very often. At the drop of a hat. This is a  great one because it means without hesitation or

نه اغلب. در پایین یک کلاه. این یک  عالی است زیرا بدون تردید یا

instantly. For example, call me if you need  anything and I'll be there at the drop of a hat.

فوراً به این معنی است. به عنوان مثال، اگر به هر چیزی نیاز دارید با من تماس بگیرید و من در آنجا خواهم بود.

It means I'll come instantly if you need anything.  So it's a really nice, reassuring thing to say to

این بدان معناست که اگر چیزی لازم داشتید فوراً می آیم. بنابراین گفتن به کسی واقعاً خوب و دلگرم کننده است

someone. To add insult to injury. This is when you  take a bad situation and it becomes even worse. So

. برای اضافه کردن توهین به جراحت. این زمانی است که در موقعیت بدی قرار می گیرید و حتی بدتر می شود. بنابراین،

let's say you're going out on a first date and  your date showed up late. That's already a bad

فرض کنید برای اولین قرار بیرون می‌روید و قرارتان دیر نشان داده می‌شود. این در حال حاضر یک

situation. But then to add insult to injury,  your date forgot his wallet and you had to pay

وضعیت بد است. اما بعد از آن برای اینکه به جراحت اضافه شود، تاریختان کیف پولش را فراموش کرد و مجبور شدید

for both of you. To hit the sack. This means to go  to bed. For example, I'm really tired. I'm going

برای هر دوی شما پول بپردازید. برای زدن گونی. این به معنای رفتن به رختخواب است. مثلا من واقعا خسته ام. من می روم به

to hit the sack. The balls in your court. This  is used when you need to make the next decision

گونی. توپ ها در زمین شما این زمانی استفاده می‌شود که باید تصمیم بعدی

or the next step. So I might say, we offered her  a great promotion. So now the balls in her court.

یا مرحله بعدی را بگیرید. بنابراین ممکن است بگویم، ما به او یک ترفیع عالی پیشنهاد دادیم. بنابراین اکنون توپ ها در زمین او هستند.

So it's up to her to decide if she's going to  accept the promotion or look for another job,

بنابراین این به او بستگی دارد که تصمیم بگیرد ترفیع را بپذیرد یا به دنبال شغل دیگری باشد

or do something else. To be/go barking up  the wrong tree. This is when you look in the

یا کار دیگری انجام دهد. بودن/رفتن به پارس کردن درخت اشتباه. این زمانی است که شما به

wrong place or you accuse the wrong person.  For example, if you think I lost your ring,

جای اشتباه نگاه می کنید یا شخص اشتباهی را متهم می کنید. به عنوان مثال، اگر فکر می کنید من حلقه شما را گم کرده ام، در حال

you're barking up the wrong tree. You're  accusing the wrong person. To get/have

پارس کردن از درخت اشتباهی هستید. شما شخص اشتباهی را متهم می‌کنید. برای به دست آوردن / داشتن

your ducks in a row. This is when you're well  prepared or well organized for something specific.

اردک های خود در یک ردیف. این زمانی است که برای چیزی خاص به خوبی آماده یا سازماندهی شده باشید.

So you might say, the conference was supposed  to start 10 minutes ago. They should have gotten

بنابراین ممکن است بگویید، کنفرانس قرار بود 10 دقیقه پیش شروع شود. آنها باید

their ducks in a row. They should have been  organized or prepared. To get/have the best of

اردک های خود را پشت سر هم می گرفتند. آنها باید سازماندهی یا آماده می شدند. برای به دست آوردن/داشتن بهترین های

both worlds. This is when you enjoy the advantages  of two very different things at the same time.

هر دو دنیا. این زمانی است که از مزایای دو چیز بسیار متفاوت به طور همزمان لذت می برید.

She works in the city, but she lives in the  country. She gets the best of both worlds. The

او در شهر کار می کند، اما در کشور زندگی می کند . او بهترین های هر دو دنیا را بدست می آورد.

lion's share. This is the largest part or most  of something. So you might complain, I did the

سهم شیر. این بزرگترین یا بیشتر چیزی است. بنابراین ممکن است شکایت کنید، من

lion's share of work on this project. To be on the  ball. This is when you're performing really well.

سهم شیر را در این پروژه انجام دادم. روی توپ بودن این زمانی است که شما واقعاً عملکرد خوبی دارید.

Wow, you completed all those reports already.  You're on the ball! To pull someone's leg.

وای، شما قبلاً همه آن گزارش ها را تکمیل کرده اید. شما روی توپ هستید! کشیدن پای کسی

This is when you're joking with someone. So we  usually use this to reassure someone you're only

این زمانی است که شما با کسی شوخی می کنید. بنابراین ما معمولاً از این برای اطمینان دادن به کسی که فقط دارید

joking. Don't get upset, I'm just pulling your  leg. To pull yourself together. This is when you

شوخی می‌کنید استفاده می‌کنیم. ناراحت نشو، من فقط پای تو را می کشم . برای جمع کردن خودت این زمانی است که

need to calm down, you regain your composure  after being really upset or agitated, angry,

باید آرام شوید، پس از اینکه واقعاً ناراحت یا آشفته، عصبانی و

annoyed. And then you calm down. So I might  say, pull yourself together, it was a false

آزرده هستید، آرامش خود را به دست می آورید. و بعد آرام می شوی. بنابراین می‌توانم بگویم، خودت را جمع کن، زنگ خطر اشتباهی بود

alarm. So the alarm made you really agitated and  I'm telling you to calm down. So far so good.

. بنابراین زنگ خطر شما را واقعاً آشفته کرد و به شما می‌گویم آرام باشید. تا اینجای کار خیلی خوبه.

This is how you reply when you want to let someone  know that everything is okay until now. How's the

وقتی می‌خواهید به کسی بفهمانید که تا به حال همه چیز خوب است، اینگونه پاسخ می‌دهید.

project going? So far so good. To be the last  straw. This is when you have no patience left

پروژه چگونه پیش می رود؟ تا اینجای کار خیلی خوبه. تا آخرین نی باشد. این زمانی است که شما

for someone's errors or mistakes. So I might say,  this is her fifth time being late this month.

برای اشتباهات یا اشتباهات کسی صبر ندارید. بنابراین می‌توانم بگویم، این پنجمین بار است که او در این ماه تأخیر می‌کند.

That's the last straw! No more patience for her  mistakes. Time flies when you're having fun.

این آخرین نی است! دیگر برای اشتباهات او صبر نکنید . در خوشی زمان مثل باد میگذرد.

This is used to say that you don't notice how long  something takes because it's enjoyable. So you

این برای گفتن اینکه متوجه نمی‌شوید چقدر طول می‌کشد استفاده می‌شود زیرا لذت‌بخش است. بنابراین

might look at your watch and say, oh wow, it's 1  am already. And then someone could reply and say,

ممکن است به ساعت خود نگاه کنید و بگویید، اوه وای، الان ساعت 1 صبح است. و سپس یکی می تواند پاسخ دهد و بگوید،

yeah, time flies when you're having fun! To  be bent out of shape. This is used to say

بله، زمانی که شما در حال تفریح ​​هستید زمان می گذرد! از حالت خم شدن خارج شود. این برای گفتن اینکه

you're upset you're angry. For example, Janice  is bent out of shape because she has to work

شما ناراحت هستید از اینکه عصبانی هستید استفاده می شود. به عنوان مثال، جانیس خم شده است، زیرا مجبور است

late tonight. To make matters worse. Matters in  this sense means problems. To make problems worse.

امشب تا دیروقت کار کند. برای بدتر شدن اوضاع. مسائل به این معنا به معنای مشکلات است. برای بدتر شدن مشکلات

So I might say, I have to work tonight. And  to make matters worse, to make that situation

بنابراین می توانم بگویم، امشب باید کار کنم. و برای بدتر شدن اوضاع، برای بدتر شدن آن وضعیت

even worse, I have an early appointment tomorrow.  Don't judge a book by its cover. You've probably

، فردا یک قرار زودهنگام دارم. یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید. احتمالا

heard this one. It means that you shouldn't judge  someone or something on appearance. For example,

این یکی را شنیده اید. این بدان معناست که شما نباید کسی یا چیزی را از روی ظاهر قضاوت کنید. به عنوان مثال،

let's say I'm hiring people and I say, I'm not  going to hire him. Look at his hair! And then

فرض کنید من افرادی را استخدام می کنم و می گویم، او را استخدام نمی کنم. به موهاش نگاه کن! و سپس

my colleague could say, well don't judge a book  by its cover. Look at his resume! To fall between

همکارم می‌تواند بگوید، خوب یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید. به رزومه او نگاه کنید! بین

two stools. This is when something fails to  achieve two separate objectives. So let's say

دو مدفوع افتادن این زمانی است که چیزی نتواند به دو هدف جداگانه دست یابد. بنابراین فرض کنید

you plan to watch a romantic comedy movie. That  movie is supposed to be romantic and funny at the

قصد دارید یک فیلم کمدی رمانتیک تماشا کنید. قرار است آن فیلم در عین حال عاشقانه و خنده دار باشد

same time. A romantic comedy, two objective. So  you could say, that movie fell between two stools.

. یک کمدی عاشقانه، دو هدف. بنابراین، می توان گفت، آن فیلم بین دو چهارپایه افتاد.

It wasn't romantic and it wasn't funny. To cost  an arm and a leg. This is when something is

نه عاشقانه بود و نه خنده دار. به قیمت یک دست و یک پا. این زمانی است که چیزی

exceptionally expensive. Now airline tickets are  usually expensive, but exceptionally expensive,

فوق العاده گران است. اکنون بلیط‌های هواپیمایی معمولاً گران هستند، اما به‌طور استثنایی گران هستند،

even more expensive than usual. I might say, my  flight cost an arm and a leg! To cross a bridge

حتی گران‌تر از حد معمول. ممکن است بگویم، پرواز من یک دست و یک پا قیمت داشت! برای عبور از یک پل

when you come to it. This is used to remind  someone that you only need to deal with the

وقتی به آن می آیی. این مورد برای یادآوری به کسی استفاده می‌شود که شما فقط در صورت وقوع باید با آن موقعیت کنار بیایید

situation when it happens. So your friend might  be concerned. What if I forget all my words

. بنابراین ممکن است دوست شما نگران باشد. چه می شود اگر

during my IELTS speaking exam! And then you tell  that friend, cross that bridge when you come to

در طول امتحان اسپیکینگ آیلتس تمام کلماتم را فراموش کنم! و سپس به آن دوست می گویید وقتی به آن پل رسیدید از آن پل عبور کنید

it. Worry about that problem when it happens. To  cry over spilt milk. This is used when someone

. وقتی این مشکل پیش آمد نگران آن باشید. گریه کردن برای شیر ریخته شده. این زمانی استفاده می‌شود که شخصی

complains about a problem or a loss from the  past. So let's say I had a party weeks ago,

از مشکل یا ضرری از گذشته شکایت کند. بنابراین فرض کنید هفته‌ها پیش یک مهمانی داشتم،

and now I'm complaining, I can't believe John  didn't come to my party. Well, my friend can say,

و حالا شاکی هستم، باورم نمی‌شود جان به مهمانی من نیامده است. خب دوستم میتونه بگه واسه

don't cry over spilt milk. It was three weeks  ago! Why are you still talking about it?

شیر ریخته گریه نکن. سه هفته پیش بود! چرا هنوز در مورد آن صحبت می کنید؟

Curiosity killed the cat. This is used to say that  being inquisitive or asking a lot of questions

کنجکاوی گربه را کشت. این برای گفتن این که کنجکاو بودن یا پرسیدن سؤالات زیاد

can lead to an unpleasant situation. So let's say  your husband or wife is planning you a surprise

می تواند منجر به موقعیت ناخوشایندی شود استفاده می شود. بنابراین فرض کنید شوهر یا همسرتان در حال برنامه‌ریزی یک جشن تولد غافلگیرکننده برای شما هستند

birthday party, and you try to ask a lot of  questions. What are we doing? Where are we going?

و شما سعی می‌کنید سؤالات زیادی بپرسید . ما چه کار می کنیم؟ کجا داریم می رویم؟

Who is coming? Then your husband or wife can say,  curiosity killed the cat! Just to remind you,

کی داره میاد؟ سپس زن یا شوهر شما می توانند بگویند، کنجکاوی گربه را کشت! فقط برای یادآوری،

don't ask so many questions. To miss the boat.  This is when you lose an opportunity because you

اینقدر سوال نپرسید. برای از دست دادن قایق. این زمانی است که فرصتی را از دست می‌دهید، زیرا

were too slow to take action. For example, the  application deadline was last week. I missed the

برای اقدام بسیار کند بودید. برای مثال، آخرین مهلت درخواست هفته گذشته بود. دلم برای قایق تنگ شده بود

boat. To be on fire. This is to perform really  well. Wow, your presentation was amazing. You

. آتش گرفتن این برای عملکرد واقعاً خوب است. وای، ارائه شما فوق العاده بود. تو

were on fire. To spill the beans. This is when you  reveal a secret when you shouldn't have revealed a

آتش گرفته بودی برای ریختن حبوبات. این زمانی است که رازی را فاش می‌کنید در حالی که نباید

secret. So let's say you're planning a surprise  party for someone, and then you tell everyone,

رازی را فاش می‌کردید. بنابراین بیایید فرض کنیم که یک مهمانی غافلگیرکننده برای کسی برنامه‌ریزی می‌کنید، و سپس به همه می‌گویید،

don't spill the beans! Don't reveal the secret.  And finally, to be under the weather. This is when

حبوبات را نریزید! راز را فاش نکن و در نهایت زیر آب و هوا بودن. این زمانی است که

you feel unwell, when you feel sick. Oh, I'm a  little under the weather today. Wow, amazing job.

شما احساس ناراحتی می کنید، زمانی که احساس بیماری می کنید. اوه، امروز کمی زیر آب و هوا هستم. عجب کار شگفت انگیزی

Now you have 50 useful idioms that native speakers  use. Of course you need to practice, practice,

اکنون 50 اصطلاح مفیدی دارید که افراد بومی از آنها استفاده می‌کنند. البته باید این اصطلاحات را تمرین کنید، تمرین کنید،

practice these idioms to feel comfortable adding  them to your speech. So you can go to my website,

تمرین کنید تا خیالتان راحت باشد که آنها را به گفتار خود اضافه کنید. بنابراین می‌توانید به وب‌سایت من بروید

and you can download the PDF version that shares  the idiom, the definition and the example. So you

و می‌توانید نسخه PDF را که اصطلاح، تعریف و مثال را به اشتراک می‌گذارد دانلود کنید. بنابراین

can go to the link to get that PDF.

می توانید برای دریافت آن پی دی اف به لینک مراجعه کنید.

Amazing job with this lesson. Now  you have over 150 new words added to  

کار شگفت انگیز با این درس اکنون بیش از 150 کلمه جدید به

your vocabulary. Congratulations! That’s awesome!

دایره لغات خود اضافه شده است. تبریک می گویم! این عالی است!

Of course you need to review and  review and review this vocabulary  

البته باید این واژگان را مرور و مرور و مرور کنید

to get comfortable adding it to your speech.

تا با اضافه کردن آن به گفتار خود راحت شوید.

So make sure you add this video to your playlist,  

بنابراین مطمئن شوید که این ویدیو را به لیست پخش خود اضافه کرده‌اید،

put it in your bookmark so you can  come back to it again and again,  

آن را در نشانک خود قرار دهید تا بتوانید بارها و بارها به آن بازگردید،

especially before an important meeting or a job  interview so you can review that specific section.

مخصوصاً قبل از یک جلسه مهم یا مصاحبه کاری  تا بتوانید آن بخش خاص را مرور کنید.

And if you found this video helpful,  

و اگر این ویدیو را مفید یافتید،

please hit the like button, share it with  your friends and of course subscribe.

لطفاً دکمه لایک را بزنید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و البته مشترک شوید.

And until next time, happy studying.

و تا دفعه ی بعد از درس خوندن مبارک.