ONE HOUR ENGLISH LESSON - Learn English with the NEWS And Improve Your Fluency

Welcome to this one hour. English lesson Today  you're going to learn English with the news. We're  

به این یک ساعت خوش آمدید. درس انگلیسی امروز با اخبار، انگلیسی را یاد خواهید گرفت. ما

going to read two different news articles together  so you can learn a lot of advanced vocabulary,  

دو مقاله خبری مختلف را با هم می‌خوانیم تا بتوانید واژگان پیشرفته،

complex grammar, and correct pronunciation. Let's  get started. First, I'll read the headline Harry  

دستور زبان پیچیده و تلفظ صحیح را یاد بگیرید. بیا شروع کنیم. ابتدا، عنوان پایان هری

and Megan Spotify Podcast Deal with Couple  ends. Now let's talk about the article.

و مگان اسپاتیفای پادکست Deal with Couple را خواهم خواند . حالا بیایید در مورد مقاله صحبت کنیم.

A joint statement from Harry and Megan's  company and the streaming giant. The streaming  

بیانیه مشترک شرکت هری و مگان و غول استریمینگ.

giant is who based on the headline. Who's the  streaming giant? That's Spotify. So Spotify is  

غول پخش جریانی براساس تیتر است. غول استریم کیست؟ آن Spotify است. بنابراین Spotify

the streaming giant. I wrote that here for  you and just know that if you were to say.

غول استریم است. من آن را اینجا برای شما نوشتم و اگر بخواهید بگویید.

This.

این.

The company and Spotify. You wouldn't say the  

شرکت و اسپاتیفای شما

Spotify because Spotify is  a proper name and we don't.

Spotify را نمی‌گویید زیرا Spotify یک نام مناسب است و ما اینطور نیستیم.

Put.

An article in front.

قرار دادن.

یک مقاله در جلو.

Of a proper.

از یک مناسب.

Name, unless the name includes  the article, but in this case,  

نام، مگر اینکه نام شامل مقاله باشد، اما در این مورد،

the company is just called Spotify, not the  Spotify Company and Spotify the streaming giant.

این شرکت فقط Spotify نامیده می شود، نه Spotify Company و Spotify غول پخش جریانی.

Said they had mutually agreed to  part ways. So mutually means that  

گفت که آنها متقابلاً توافق کرده‌اند که راهشان را جدا کنند. بنابراین متقابلاً به این معنی است که

both parties said yes I want this,  yes I want this. That is mutual.  

هر دو طرف گفتند بله من این را می خواهم، بله من این را می خواهم. که متقابل است.

Now to part ways is another way  of saying to end a relationship.

اکنون جدایی راه دیگری است برای گفتن پایان دادن به یک رابطه.

You can use this in a business relationship,  such as the relationship with Harry and Megan  

می‌توانید از آن در یک رابطه کاری مانند رابطه با هری و مگان

and Spotify, but we also commonly use this in  personal romantic relationships. For example,  

و Spotify استفاده کنید، اما ما معمولاً از آن در روابط عاشقانه شخصی نیز استفاده می‌کنیم. برای مثال،

let's say Fred is talking to his friend and he  could say my wife and I have decided to part ways.

فرض کنید فرد در حال صحبت با دوستش است و او می‌تواند بگوید من و همسرم تصمیم به جدایی گرفته‌ایم.

And then the person will say, oh, I'm so sorry to  hear that. Or oh, what happened, depending on how.

و سپس آن شخص خواهد گفت، اوه، من از شنیدن آن بسیار متاسفم. یا آه، چه اتفاقی افتاده است، بسته به نحوه.

Well, you know.

Fred, if you're going to ask followup questions  or not, but if Fred and his wife are parting ways,  

خوب میدونی.

فرد، اگر می‌خواهی سؤالات بعدی بپرسی یا نه، اما اگر فرد و همسرش راهشان را از هم جدا می‌کنند،

it's another way of saying they're  getting divorced. But it sounds a little  

راه دیگری برای گفتن آنها طلاق است. اما کمی

less devastating than.

کمتر مخرب به نظر می رسد.

Getting.

گرفتن.

Divorced. So we're just parting ways now here.  You could also say have decided to part ways.

جدا شده. بنابراین ما اکنون در حال جدایی هستیم. شما همچنین می توانید بگویید که تصمیم به جدایی گرفته اید.

And then you.

و بعد تو

Could add, it was mutual. It was  mutual seeing that our decision  

می توان اضافه کرد، متقابل بود. این دو طرف بود که تصمیم ما

to part ways to separate or to  divorce to end our relationship.

برای جدایی یا طلاق برای پایان دادن به رابطه‌مان بود.

Was mutual. It was mutual. It  representing our decision to part  

متقابل بود متقابل بود. این نشان دهنده تصمیم ما برای جدایی است

ways. It was mutual. So they both said  yes I want to, yes I want to. It was.

. متقابل بود. بنابراین هر دو گفتند بله می‌خواهم، بله می‌خواهم. بود.

Mutual. Now you could also.

متقابل. حالا شما هم می توانید.

Say.

گفتن.

It wasn't mutual, and this would imply.

این متقابل نبود، و این به معنای آن است.

That either Fred or his wife didn't want to  

اینکه فرد یا همسرش نمی‌خواستند

part ways and wanted to remain in  the relationship. Let's continue.

راه خود را از هم جدا کنند و می‌خواستند در رابطه باقی بمانند . بیا ادامه بدهیم.

Spotify confirmed it was not renewing Megan's  podcast. Archetypes. Listen to my pronunciation  

Spotify تایید کرد که پادکست مگان را تمدید نمی کند . کهن الگوها به تلفظ من

here, archetypes. There are three sounds  We have arc. This ends on a K sound arc.  

در اینجا گوش کنید، کهن الگوها. سه صدا وجود دارد ما قوس داریم. این در یک قوس صوتی K به پایان می رسد.

This is just a schwa sound as  we call it in our throat. Arca,  

این فقط یک صدای شوا است که آن را در گلو می نامیم. Arca،

Arca. And then the word  types. Archetypes, Archetypes.

Arca. و سپس کلمه انواع. کهن الگوها، کهن الگوها.

The name of the podcast is archetype, but this is  also a noun in English, an archetype. This is a  

نام پادکست کهن‌الگو است، اما این یک اسم در انگلیسی نیز هست، کهن الگو. این یک

perfect example of something. For example,  Steve Jobs was the archetype of a leader.  

مثال کامل از چیزی است. برای مثال، استیو جابز کهن الگوی یک رهبر بود.

I'm using the verb to be in the past  simple because Steve Jobs is dead.

من از فعل to be در گذشته ساده استفاده می کنم زیرا استیو جابز مرده است.

So we use the verb to be in the past simple when  someone has died. Now notice here I have my noun  

بنابراین وقتی کسی فوت کرده است از فعل to be در گذشته ساده استفاده می کنیم . اکنون توجه کنید که من اسم کهن الگوی من را دارم

archetype, the archetype, which means the perfect  example of a leader. So the archetype of and then  

، کهن الگو، که به معنای نمونه کامل یک رهبر است. بنابراین کهن الگوی و سپس

whatever. It's the example of. For example,  the Empire State Building is the archetype.

هر چه باشد. این نمونه است. برای مثال، ساختمان امپایر استیت کهن الگو است.

Of a skyscraper, so that could be another  example. The archetype of and then whatever  

از یک آسمان‌خراش، بنابراین می‌تواند نمونه دیگری باشد . کهن الگو و سپس هر

the category is. So this is the name of  the podcast, but it also has a meaning in  

رده ای که باشد. بنابراین این نام پادکست است، اما در   زبان انگلیسی نیز معنی دارد

the English language. Same spelling, same  pronunciation. So the podcast archetypes,  

. املای یکسان، تلفظ یکسان. بنابراین کهن الگوهای پادکست،

which ran for 12 episodes from  August 2022 for a second series.

که از آگوست 2022 برای سری دوم به مدت 12 قسمت پخش شد.

So going back, Spotify confirmed it's not renewing  the podcast, which ran for 12 episodes from August  

بنابراین با بازگشت به گذشته، Spotify تأیید کرد که پادکست را تمدید نمی‌کند، این پادکست در ۱۲ قسمت از آگوست

2022 for a second series. Now notice they're using  the verb to run. We use this when we're talking  

۲۰۲۲ برای سری دوم پخش شد. اکنون توجه کنید که آنها از فعل برای اجرا استفاده می کنند. وقتی

about the length of time that a TV series, or in  this case, a podcast, is available to the public.

درباره مدت زمانی که یک سریال تلویزیونی، یا در این مورد، یک پادکست در دسترس عموم است صحبت می کنیم، از این استفاده می کنیم.

Let's take the popular TV show Friends, which is  no longer on the air, but you can still watch the  

بیایید برنامه تلویزیونی محبوب Friends را انتخاب کنیم که دیگر پخش نمی‌شود، اما همچنان می‌توانید

old episodes of it. So we could say Friends ran  from and I have no idea when Friends ran from,  

قسمت‌های قدیمی آن را تماشا کنید. بنابراین می‌توانیم بگوییم که دوستان از آنجا فرار کردند و من نمی‌دانم چه زمانی دوستان از آنجا فرار کردند،

do you? So we need the the date or the year when  Friends started on TV and then also when it ended.

شما؟ بنابراین ما به تاریخ یا سالی نیاز داریم که Friends در تلویزیون شروع به کار کرد و سپس به پایان آن نیز رسید.

So I'm just going to say I think it was in the  90s, right? 1992 to 19/19/98 This is not at all  

بنابراین من فقط می خواهم بگویم فکر می کنم در دهه 90 بود، درست است؟ 1992 تا 19/19/98 این اصلاً

accurate. I have no idea if this is correct  at all, but friends ran from so this is the.

دقیق نیست. اصلاً نمی‌دانم این درست است یا نه ، اما دوستان فرار کردند، بنابراین این است.

The date, the year that the show became publicly  

تاریخ، سالی که نمایش برای عموم

available and then when it  stopped as well. So we used.

در دسترس قرار گرفت و سپس زمانی که آن نیز متوقف شد. بنابراین ما استفاده کردیم.

The verb.

Ran. Now, don't worry about taking all of  these notes because I summarized everything  

فعل.

دوید. اکنون، نگران گرفتن همه این یادداشت‌ها نباشید، زیرا من همه چیز را

in a free lesson PDF, so you can look in  the description or the comment section for  

در یک PDF درس رایگان خلاصه کردم، بنابراین می‌توانید

the link to download the free lesson PDF. Let's  continue. The contract was estimated to be worth.

پیوند دانلود PDF درس رایگان را در قسمت توضیحات یا نظرات جستجو کنید. بیا ادامه بدهیم. ارزش قرارداد برآورد شد.

$25 million in late 2020. So at this time in  late 2020, late 2020 would represent later  

25 میلیون دلار در اواخر سال 2020. بنابراین در این زمان در اواخر سال 2020، اواخر سال 2020 نمایانگر اواخر سال خواهد بود

in the year. So January, February, March  that would be early 2020 and then July,  

. بنابراین ژانویه، فوریه، مارس که اوایل سال 2020 خواهد بود و سپس جولای،

August would be mid 2020 and then  November, December would be late 2020.

آگوست اواسط سال 2020 و سپس نوامبر، دسامبر اواخر سال 2020 خواهد بود.

I wrote that here for you and also notice the  preposition because you use in with a year in 2022  

من آن را اینجا برای شما نوشتم و همچنین به حرف اضافه توجه کنید زیرا شما با یک سال در 2022 استفاده می کنید.

or in with a month as well. I'm going on  vacation in August but with a specific date  

یا در با یک ماه نیز. من در ماه اوت به تعطیلات می‌روم اما با تاریخ خاصی که

you would use on. So you could say I'm going  on vacation. I'm going on vacation in August.

در آن استفاده می‌کنید. بنابراین می توانید بگویید من به تعطیلات می روم. من مرداد ماه به تعطیلات می روم.

Where you could say in 2024 I'm  going on vacation on August 4th.  

جایی که می‌توانید در سال 2024 بگویید من در 4 آگوست به تعطیلات می‌روم.

So here when we have a specific date, so the  month and the date, then you would use on.  

بنابراین در اینجا وقتی تاریخ خاصی داریم، یعنی ماه و تاریخ، از آن استفاده کنید. می‌توانیم

We can use in for the year and in for the  month as well. So pay attention to these.

برای سال و در ماه نیز استفاده کنیم. پس به اینها توجه کنید.

Small Words prepositions articles because  they're extremely important to be considered  

Small Words مقالاتی را اضافه می کند زیرا آنها بسیار مهم هستند که

fluent and advanced in English. Let's continue.  The podcast deal was one of the major commercial  

به زبان انگلیسی مسلط و پیشرفته در نظر گرفته شوند. بیا ادامه بدهیم. قرارداد پادکست یکی از قراردادهای تجاری بزرگی بود که

agreements the couple entered into after quitting  royal duties and relocating to the US in 2020.

این زوج پس از ترک وظایف سلطنتی و نقل مکان به ایالات متحده در سال 2020 به آن منعقد کردند.

So notice.

پس توجه کنید.

You enter into an agreement.

شما وارد توافق می شوید.

The sentence structure is slightly different  because they're talking about the agreement  

ساختار جمله کمی متفاوت است، زیرا آنها در مورد توافق نامه

1st and then they're saying the agreement the  couple entered into, which you can absolutely  

اول صحبت می کنند و سپس می گویند توافقی که زوج امضا کرده است، که شما کاملاً می توانید

do. So let me write this for you. So the  agreement the couple entered into was worth  

انجام دهید. پس بگذارید این را برای شما بنویسم. بنابراین، قراردادی که زوج منعقد کردند

25 million, for example. Otherwise  you could start with a subject we.

، مثلاً 25 میلیون ارزش داشت. در غیر این صورت، می‌توانید با موضوعی شروع کنید.

Entered into an agreement worth 25 million.  So pay attention to that sentence structure,  

قراردادی به ارزش 25 میلیون منعقد کرد. بنابراین به ساختار جمله توجه کنید،

but notice that you enter into and then an  agreement whether it comes before or after.

اما توجه داشته باشید که قبل از آن یا بعد از آن، وارد و سپس یک توافقنامه می‌شوید.

So let me.

پس اجازه بده

Highlight there. So here we have  agreement, but then the enter into  

در آنجا برجسته کنید. بنابراین در اینجا ما توافق داریم، اما

is separated after quitting. Notice  here we have your verb in ING the.

پس از خروج، ورود به   جدا می‌شود. توجه کنید اینجا ما فعل شما را در ING the داریم.

Gerund.

جروند.

Verb because after is a preposition,  so of course you need your gerund.  

فعل چون after یک حرف اضافه است، بنابراین مطمئناً شما به عقربه خود نیاز دارید.

So we have preposition plus gerund  verb and after is our preposition.

بنابراین ما حرف اضافه به اضافه فعل جیروند داریم و After حرف اضافه ما است.

After quitting royal duties and  relocating to the US in 2020.

پس از ترک وظایف سلطنتی و نقل مکان به ایالات متحده در سال 2020.

So when you.

بنابراین وقتی شما.

Relocate. It means you change your location  

نقل مکان. این بدان معناست که مکان خود را

from location A to location B. So you  might say I'm going to relocate in August.

از مکان A به مکان B تغییر می‌دهید. بنابراین ممکن است بگویید من در ماه اوت جابه‌جا می‌شوم.

I'm going to relocate on August 4th.  Same thing. So you're going to change  

من 4 آگوست می روم. همین مورد بنابراین می‌خواهید

your location from A to B. Now you can  use that for yourself personally where  

مکانتان را از A به B تغییر دهید. اکنون می‌توانید از آن برای خودتان در جایی که

you live. You could also use that for  your company or even a restaurant. Oh,  

زندگی می‌کنید استفاده کنید. همچنین می‌توانید از آن برای شرکت یا حتی یک رستوران استفاده کنید. اوه،

my favorite restaurant, relocated and now  they're all the way on the other side of town.

رستوران مورد علاقه من، نقل مکان کرد و اکنون آنها در آن طرف شهر هستند.

And maybe before they were very close to you,  

و شاید قبلاً آنها خیلی به شما نزدیک بودند،

but then they relocated and they're  far away, so you're not going to.

اما بعد از آن نقل مکان کردند و دور هستند، بنابراین شما قصد ندارید.

Go even though.

هرچند برو

It was your favorite restaurant.

رستوران مورد علاقه شما بود.

I wrote that.

من آن را نوشتم.

Example here for you. My favorite restaurant  relocated, changed its location from A to B,  

مثال در اینجا برای شما رستوران مورد علاقه من تغییر مکان داد، مکانش را از A به B تغییر داد،

and now it's a 40 minute drive.  Notice here 40 minutes there's no.

و اکنون 40 دقیقه با ماشین فاصله دارد. توجه کنید اینجا 40 دقیقه وجود ندارد.

S right?

S درست است؟

Because 40 minute is an.

چون 40 دقیقه یک.

Adjective that describes  Dr. which is why there's no.

صفتی که دکتر را توصیف می کند، به همین دلیل است که وجود ندارد.

S even though.

S حتی اگر.

It's plural. So this is an adjective 40.

جمع است. بنابراین این یک صفت 40.

Minutes. I'll just.

دقیقه است. من فقط.

Put that here for you. 40  minutes and this is an adjective.

برای خودت اینجا بگذار 40 دقیقه و این یک صفت است.

I hope.

امیدوارم.

You're.

شما هستید.

Enjoying this lesson if  you enjoy learning English.

اگر از یادگیری زبان انگلیسی لذت می برید، از این درس لذت می برید .

With the news, then, I want to tell you about my.

با اخبار، پس، من می خواهم به شما در مورد من بگویم.

Premium training program The  Finally Fluent Academy. This  

برنامه آموزشی ممتاز The Andly Fluent Academy. اینجا

is where we study native English speakers on TV.

جایی است که انگلیسی زبانان بومی را در تلویزیون مطالعه می‌کنیم.

YouTube movies.

فیلم های یوتیوب

And the.

و.

News so you can improve your listening skills.

اخبار تا بتوانید مهارت های شنیداری خود را بهبود بخشید.

Of fast English. Advance your vocabulary.

از زبان انگلیسی سریع دایره لغات خود را ارتقا دهید

Learn complex grammar.

گرامر پیچیده را یاد بگیرید

And you'll have me.

و تو مرا خواهی داشت

As your personal coach.

به عنوان مربی شخصی شما.

So you can.

بنابراین شما می توانید.

Look in the description for a link on how to  join. Let's continue archetypes. So remember,  

در توضیحات برای پیوند نحوه عضویت نگاه کنید . بیایید کهن الگوها را ادامه دهیم. بنابراین به یاد داشته باشید،

this is the name of Megan's podcast.

این نام پادکست مگان است.

Archetypes saw Megan speak to high profile figures  

کهن الگوها دیدند که مگان با چهره‌های سرشناس

like Serena Williams and Mariah Carey  about stereotypes leveled against women  

مانند سرنا ویلیامز و ماریا کری درباره کلیشه‌هایی که در دسامبر علیه زنان مطرح شد صحبت کرد

in December. So here are prepositioned in on  December 4th for example. But in December,  

. بنابراین در اینجا برای مثال در 4 دسامبر حرف اضافه گذاشته شده است. اما در دسامبر،

Archetypes won the Top Podcast award at  the People's Choice Award in Los Angeles.

Archetypes برنده جایزه برتر پادکست در جایزه انتخاب مردم در لس آنجلس شد.

So clearly it was a popular podcast  at the time. What does this represent?  

بنابراین واضح است که در آن زمان پادکست محبوبی بود. این نشان دهنده چیست؟ مگان نوشت،

Well, our last time reference was in December,  around the time of the People's Choice award,  

خب، آخرین بار مرجع ما در دسامبر بود، در حوالی زمان جایزه انتخاب مردم،

So that would be at the time, the last time  that is referenced at the time, Megan wrote.

بنابراین در آن زمان، آخرین بار که در آن زمان به آن ارجاع داده شد.

I.

I.

Loved digging my hands into the process.  Notice here, she said. Dig into, dig into  

دوست داشتم که دستانم را در این فرآیند فرو کنم. به اینجا توجه کنید، او گفت. حفاری در

the process. When you dig into something,  this is a phrasal verb and it simply means  

فرآیند. وقتی چیزی را بررسی می کنید، این یک فعل عبارتی است و به سادگی به معنای

to learn or to uncover information. So, for  example, we need to dig into why our sales  

یادگیری یا کشف اطلاعات است. بنابراین، به‌عنوان مثال، باید بررسی کنیم که چرا فروش ما در

are down South. We need to just review the  information, review the sales and try to.

جنوب کاهش یافته است. ما فقط باید اطلاعات را مرور کنیم ، فروش را بررسی کنیم و تلاش کنیم.

Learn why or uncover why something is  happening. So she's trying to learn  

بیاموزید که چرا اتفاق می افتد یا کشف کنید که چرا اتفاقی در حال رخ دادن است. بنابراین او سعی می‌کند

about the process. I loved digging my hands into  the process and notice here the verbs are all in  

درباره این فرآیند اطلاعات کسب کند. من دوست داشتم که دستم را در فرآیند فرو کنم و متوجه شدم که اینجا همه افعال به

the ING form. That's because Megan is saying I  love, and love is a verb that uses the gerund.

شکل ING هستند. این به این دلیل است که مگان می‌گوید I دوست دارم، و love فعل‌ای است که از جیروند استفاده می‌کند.

So you have love. Because it's a verb of  preference, and following love we use the gerund.

پس تو عشق داری از آنجایی که این یک فعل ترجیحی است، و به دنبال عشق از جیروند استفاده می کنیم.

I.

I.

Loved digging into the process.  I loved sitting up late at night.

عاشق حفاری در این فرآیند بودم. دوست داشتم تا دیر وقت شب بیدار بنشینم.

I.

من

Loved working on the writing. So that's  why all the verbs are in the gerund form,  

عاشق کار روی نوشتن بودم. بنابراین  به همین دلیل است که همه افعال به شکل جیروند هستند،

because they all follow. I loved.

زیرا همه آنها دنبال می‌شوند. من دوست داشتم.

But she's just not repeating. I love digging  in. I love sitting up. So just to avoid sounding  

اما او فقط تکرار نمی کند. من عاشق حفاری هستم. من عاشق نشستن هستم. بنابراین فقط برای جلوگیری از تکراری به نظر رسیدن،

repetitive, she's simply stating the verbs,  digging into the process. Sitting up late at  

او به سادگی افعال را بیان می‌کند و در این فرآیند می‌کاود.

night in bed, working on the writing and creative.  I'll write that as a note for you. Let's continue.

شب‌ها تا دیروقت در رختخواب بنشینید، روی نوشتن و خلاقیت کار کنید. من آن را به عنوان یک یادداشت برای شما می نویسم. بیا ادامه بدهیم.

When the agreement was Spotify, the streaming  giant with Spotify was first announced. It was  

زمانی که قرارداد Spotify منعقد شد، برای اولین بار غول پخش جریانی با Spotify معرفی شد. این

billed as a relationship which  would produce several series,  

به عنوان رابطه‌ای مطرح شد که چندین سریال تولید می‌کرد،

but in the end only one materialized,  so here it was billed as. This isn't  

اما در نهایت فقط یکی محقق شد، بنابراین در اینجا به عنوان صورت حساب درج شد. این

a very common expression, so I'm not going to  highlight it for you, but it simply means they.

یک عبارت خیلی رایج نیست، بنابراین من آن را برای شما برجسته نمی‌کنم، بلکه به سادگی به معنای آنهاست.

They labeled it as or they described it as.  That would be the closest one. I don't hear  

آنها آن را به عنوان یا آن را توصیف کردند. این نزدیک ترین خواهد بود. من به‌طور

build as very frequently so I don't recommend  using that. I would say it was described as  

مکرر ساخت را نمی‌شنوم، بنابراین استفاده از آن را توصیه نمی‌کنم. من می‌توانم بگویم که این رابطه به‌عنوان رابطه‌ای توصیف شد

a relationship which would produce  several series. So series of the  

که می‌تواند چندین سریال تولید کند. بنابراین مجموعه‌ای از

podcast is series is made-up of a  collection of episodes, so on TV.

پادکست مجموعه‌ای است که از مجموعه‌ای از قسمت‌ها تشکیل شده است، بنابراین در تلویزیون.

A series would have a number of seasons, and  there would be a group of episodes within each  

یک سریال چند فصل دارد و در هر فصل یک گروه قسمت وجود دارد

season. So maybe there's season one and  there's 12 episodes, season 212 episodes,  

. بنابراین شاید فصل یک و 12 قسمت، فصل 212 قسمت،   وجود داشته باشد

and they release one season every year, or  one season every six months, for example.

و هر سال یک فصل منتشر شود، یا مثلاً هر شش ماه یک فصل.

So that's what this podcast was supposed to be. It  was described as, but in the end. So in the end,  

بنابراین قرار بود این پادکست اینگونه باشد. به این صورت توصیف شد، اما در پایان. بنابراین در پایان،

this is talking about in reality  what actually happened. In the end,  

این در مورد آنچه واقعاً اتفاق افتاده صحبت می‌کند. در پایان،

only one materialized. In this case,  materialized is another way of saying  

فقط یکی محقق شد. در این مورد، تحقق یافتن روش دیگری است برای گفتن

happened, only one happened, only one was  actually produced and aired to the public.

اتفاق افتاد، فقط یکی اتفاق افتاد، فقط یکی واقعاً تولید و برای عموم پخش شد.

So, but in the end, so talking about the reality  of what you did compared to what your plan was,  

بنابراین، اما در نهایت، بنابراین صحبت کردن در مورد واقعیت کاری که انجام دادید در مقایسه با برنامه‌تان،

For example, I wanted to go to the party  but in the end I stayed home. So you're.

برای مثال، می‌خواستم به مهمانی بروم، اما در نهایت در خانه ماندم. پس شما هستید.

In the end, simply.

در پایان، به سادگی.

Is referring to the reality  of what happened, whereas.

اشاره به واقعیت آنچه اتفاق افتاده است، در حالی که.

This was your.

این تو بود

Plan or your expected result what you anticipated?

برنامه یا نتیجه مورد انتظار شما همان چیزی است که پیش بینی می کردید؟

And then this is In the end, this is the reality.  But in the and I stayed home. Let's continue.  

و سپس این است در پایان، این واقعیت است. اما در و من در خانه ماندم. بیا ادامه بدهیم.

American media reports suggest  the royal couple failed to  

گزارش‌های رسانه‌های آمریکایی حاکی از آن است که زوج سلطنتی نتوانسته است

meet the productivity benchmark  required by Spotify. A benchmark.

معیار بهره‌وری مورد نیاز Spotify را برآورده کند. یک معیار

Is something that you are.

چیزی است که شما هستید.

Evaluated against, so perhaps on a  language exam the benchmark is getting.

در مقابل ارزیابی شد، بنابراین شاید در امتحان زبان معیار در حال گرفتن است.

8 out of 10 to be successful, so that's what  you're evaluated against. If you get 7 out of 10,  

8 از 10 برای موفق شدن، بنابراین این چیزی است که شما با آن ارزیابی می‌شوید. اگر از 10 نمره 7 بگیرید،

well then you failed because you're below the  benchmark. And then if you get 9 out of 10,  

پس شکست خوردید زیرا زیر معیار قرار دارید . و اگر از 10 نمره 9 گرفتید، پس

well then you succeeded.  You're above the benchmark,  

موفق شدید. شما بالاتر از معیار هستید،

so the report suggest that they  didn't meet that benchmark.

بنابراین گزارش نشان می‌دهد که آنها این معیار را برآورده نکرده‌اند.

Now. But the reports simply suggest it. It  doesn't mean it's true. So when you say the  

اکنون. اما گزارش ها به سادگی آن را نشان می دهند. به این معنی نیست که درست است. بنابراین وقتی می گویید

report suggests there's definitely an element  of uncertainty. It's not a fact for sure. So  

گزارش   نشان می دهد که قطعاً یک عنصر عدم اطمینان وجود دارد. این یک واقعیت مطمئن نیست. بنابراین

when someone suggests something, they're  just saying it is not 100% true. So the  

وقتی کسی چیزی را پیشنهاد می‌کند، فقط می‌گوید 100٪ درست نیست. بنابراین

reports suggest the royal couple failed to meet  the productivity benchmark required by Spotify.

گزارش‌ها حاکی از آن است که زوج سلطنتی نتوانسته است معیار بهره‌وری مورد نیاز Spotify را برآورده کند.

And therefore wouldn't be receiving the  full value of the contract since splitting.  

و بنابراین از زمان جدا شدن، ارزش کامل قرارداد را دریافت نخواهد کرد.

Remember there was that more polite way to  describe it. You learned at the beginning  

به یاد داشته باشید که روش مودبانه‌تری برای توصیف آن وجود داشت.

since splitting from the royal family, we could  say since parting ways from the royal family. So  

می‌توانیم بگوییم که از زمان جدایی از خانواده سلطنتی، در ابتدا آموخته‌اید. بنابراین

here they're not talking about the contract at  this moment, they're not talking about Spotify.

اینجا آنها در حال حاضر درباره قرارداد صحبت نمی کنند ، آنها در مورد Spotify صحبت نمی کنند.

They're talking about when Harry and Megan decided  to part ways from the rest of the royal family,  

آنها در مورد زمانی صحبت می کنند که هری و مگان تصمیم گرفتند راه خود را از بقیه اعضای خانواده سلطنتی،

the King, the Queen, and then the brother William  as well. So to part ways is the more polite,  

پادشاه، ملکه و سپس برادر ویلیام جدا کنند . بنابراین جدا شدن راه، روشی مودبانه‌تر،

softer, gentler way of saying it.  And then splitting is another way,  

نرم‌تر و ملایم‌تر برای بیان آن است. و سپس تقسیم راه دیگری است،

a more blunt way of saying it,  splitting. So whole and then split.

روشی صریح تر برای بیان آن، تقسیم کردن. بنابراین کامل و سپس تقسیم.

So that's a casual way we can say that in a  relationship. Remember Fred and he said his  

بنابراین این یک روش معمولی است که می‌توانیم آن را در یک رابطه بگوییم. فرد را به خاطر بیاور و او گفت

wife and him are parting ways and it was  mutual. Fred could also say my wife and I  

همسرش و او در حال جدایی هستند و این دو طرف بود. فرد همچنین می‌تواند بگوید من و همسرم از هم

split up is the phrasal verb. To  split up is another way of saying.

جدا می‌شویم این فعل عبارت است. جدا شدن راه دیگری برای گفتن است.

Separating, getting divorced or simply ending  a relationship so someone could ask you oh.

جدایی، طلاق گرفتن یا به سادگی پایان دادن به یک رابطه تا کسی بتواند از شما بپرسد آه.

Are you still with?

هنوز با هم هستی؟

Tony or Maria, and that's your boyfriend or  girlfriend and you can say no, we split up,  

تونی یا ماریا، و آن دوست پسر یا دوست دختر شماست و می توانید بگویید نه، ما از هم جدا شدیم،

We split up. So we ended our relationship, we  split up and then you can say we split up in.

ما از هم جدا شدیم. بنابراین ما به رابطه خود پایان دادیم، از هم جدا شدیم و سپس می توانید بگویید که از هم جدا شدیم.

In January or we split up on January  5th. If you want to be very specific,  

در ژانویه یا در 5 ژانویه از هم جدا شدیم . اگر می‌خواهید خیلی خاص باشید،

remember we are practicing our preposition.  So that's a very casual, blunt way of saying  

به یاد داشته باشید که ما حرف اضافه خود را تمرین می‌کنیم. بنابراین این یک روش بسیار معمولی و صریح برای بیان

it. And then a softer, more delicate way of  saying it would be we decided to part ways.

آن است. و سپس روشی ملایم تر و ظریف تر برای گفتن این است که ما تصمیم به جدایی گرفتیم.

But it was mutual. We both agreed to it, but it  was mutual and or you can just be blunt and say  

اما متقابل بود. ما هر دو با آن موافقت کردیم، اما این دو طرفه بود و یا می‌توانید صریح باشید و بگویید

we split up, we split up. So since splitting  from the royal family, Harry and Megan have  

ما از هم جدا شدیم، جدا شدیم. بنابراین از زمان جدا شدن از خانواده سلطنتی، هری و مگان به

looked to capitalize on their global fame. So  when you capitalize on something you try to get  

دنبال سرمایه گذاری از شهرت جهانی خود بودند. بنابراین، وقتی روی چیزی سرمایه‌گذاری می‌کنید، سعی می‌کنید

the benefit of it and the of it being their  global fame. So they have all of this theme.

از آن بهره ببرید و از شهرت جهانی آن‌ها بهره ببرید. بنابراین آنها همه این موضوع را دارند.

And then Harry and Megan could be discussing,  well, how can we capitalize on that? How can we  

و سپس هری و مگان می‌توانند با هم بحث کنند، خوب، چگونه می‌توانیم از آن استفاده کنیم؟ چگونه می‌توانیم

benefit from that? So to capitalize on  something, notice that preposition on,  

از آن بهره ببریم؟ بنابراین برای استفاده از روی چیزی، به آن حرف اضافه توجه کنید،

because in my example I also say  it said how can we benefit from it?

زیرا در مثال من نیز می‌گویم: چگونه می‌توانیم از آن سود ببریم؟

Benefit from capitalize on So prepositions in  English is just a matter of memorization. Have  

از بزرگ کردن سود ببرید، بنابراین حروف اضافه در انگلیسی فقط یک موضوع حفظ کردن است. به دنبال این بوده اند که

looked to capitalize on their global fame  in order to become financially independent.  

از شهرت جهانی خود سرمایه گذاری کنند تا از نظر مالی مستقل شوند.

That so their attempt to  capitalize on their global fame.

بنابراین تلاش آنها برای سرمایه گذاری از شهرت جهانی خود.

In order to become financially independent.

به منظور استقلال مالی.

All of that is.

همه آن است. به

Summarized as that so that representing  this last point that has included a  

این صورت خلاصه می‌شود که نشان‌دهنده این آخرین نکته است که شامل یک

multimillion dollar content deal with Netflix  and Harry's huge contract with Penguin Books.

قرارداد چند میلیون دلاری محتوایی با نتفلیکس و قرارداد بزرگ هری با Penguin Books است.

Which has already produced his  autobiography, Spare and Actually I Have.

که قبلاً اتوبیوگرافی او، Spare and Actually I Have را تولید کرده است. یک

Another lesson on learn English.

درس دیگر در مورد یادگیری زبان انگلیسی.

With the news where we review when Harry's book  Spare became available to the public, so you.

با اخباری که وقتی کتاب هری Spare در دسترس عموم قرار گرفت را مرور می کنیم، بنابراین شما.

Can look in the.

می تواند در.

Description for the link on that video as well.

توضیحات برای لینک آن ویدیو نیز.

And that's the end of.

و این پایان است.

Our article. So what I'll do now is I will  read the article from start to finish.

مقاله ما بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها مطالعه خواهم کرد.

And this time you can focus on my pronunciation,  so let's do that now. Harry and Megan Spotify  

و این بار می‌توانید روی تلفظ من تمرکز کنید، پس بیایید این کار را اکنون انجام دهیم. قرارداد پادکست هری و مگان اسپاتیفای

podcast deal with couple ends. A joint statement  from Harry and Megan's company and the streaming  

با زوج پایان یافت. در بیانیه‌ای مشترک از شرکت هری و مگان و

giant said they had mutually agreed to part  ways. Spotify confirmed it was not renewing  

غول استریم، آمده است که آنها متقابلاً توافق کرده‌اند که راهشان را جدا کنند. Spotify تأیید کرد که

Megan's podcast Archetypes, which ran for 12  episodes from August 2022 for a second series.

پادکست Archetypes مگان را که از آگوست 2022 به مدت 12 قسمت برای سری دوم پخش شد، تمدید نمی کند.

The contract was estimated to be  worth 25 million in late 2020.  

این قرارداد در اواخر سال 2020 به ارزش 25 میلیون تخمین زده شد.

The podcast deal was one of the major commercial  agreements the couple entered into after quitting  

قرارداد پادکست یکی از قراردادهای تجاری بزرگی بود که این زوج پس از ترک

royal duties and relocating to the US in  2020. Archetypes saw Megan speak to high  

وظایف سلطنتی و نقل مکان به ایالات متحده در سال 2020 به آن منعقد کردند. کهن الگوها دیدند که مگان با

profile figures like Serena Williams and Mariah  Carey about stereotypes levelled against women.

چهره های مطرحی مانند سرنا ویلیامز صحبت می کند. و ماریا کری در مورد کلیشه های اعمال شده علیه زنان.

In December, Archetypes won the Top Podcast  award at the People's Choice Award in Los  

در دسامبر، Archetypes برنده جایزه برتر پادکست در جایزه انتخاب مردم در لس

Angeles. At the time, Megan wrote. I  love digging my hands into the process,  

آنجلس شد. در آن زمان مگان نوشت. من عاشق این هستم که دستانم را به این روند بپردازم،

sitting up late at night in bed,  working on the writing and creative.

شب‌ها تا دیروقت در رختخواب بنشینم، روی نوشتن و خلاقیت کار کنم.

When the.

وقتی که.

Agreement with Spotify was first announced. It was  

توافق با Spotify برای اولین بار اعلام شد.

billed as a relationship which  would produce several series.

به عنوان رابطه‌ای در نظر گرفته شد که چندین سریال تولید می‌کند.

But in the end only.

اما در نهایت فقط.

One materialized  

یکی از

American media reports suggest the royal couple  failed to meet the productivity benchmark  

گزارش‌های رسانه‌های آمریکایی نشان می‌دهد که زوج سلطنتی نتوانسته است معیار بهره‌وری

required by Spotify and therefore wouldn't  be receiving the full value of the contract.

مورد نیاز Spotify را برآورده کند و بنابراین ارزش کامل قرارداد را دریافت نخواهد کرد.

Since splitting from the Royal.

از زمان جدا شدن از سلطنتی.

Family, Harry and Megan have looked to capitalize.

خانواده، هری و مگان به دنبال سرمایه گذاری هستند.

On their global fame in.

در مورد شهرت جهانی آنها در.

Order to become financially independent.

به منظور تبدیل شدن به استقلال مالی.

That.

که

Has included a multi million.

چند میلیون را شامل می شود.

Dollar content deal with Netflix and  Harry's huge contract with Penguin Books,  

معامله محتوای دلاری با نتفلیکس و قرارداد بزرگ هری با Penguin Books،

which has already produced  his autobiography, Spare.

که قبلاً زندگی‌نامه او به نام Spare را تولید کرده است.

Amazing.

حیرت آور.

Job with that article. Now we're going to  move on to the next article. Feel free to  

کار با آن مقاله اکنون به سراغ مقاله بعدی می رویم. با خیال راحت   کمی

take a pause, get a cup of tea if  you like, and let's continue on.

مکث کنید، اگر  دوست دارید یک فنجان چای بنوشید و ادامه دهید.

I'm sure you recognize Prince Harry,  and you may know that he just released  

مطمئنم که شما شاهزاده هری را می‌شناسید، و ممکن است بدانید که او به تازگی

a memoir called Spare. That's what we're  talking about today, and I'm sure that's  

خاطراتی به نام Spare منتشر کرده است. این همان چیزی است که ما امروز درباره آن صحبت می‌کنیم، و مطمئنم این همان چیزی است که

what many people around the world are talking  about right now. So let's read the headline.

بسیاری از مردم در سراسر جهان در حال حاضر درباره آن صحبت می‌کنند. پس تیتر را بخوانیم.

Prince Harry's memoir, Spare Which?

خاطرات شاهزاده هری، یدکی کدام؟ را

Captures the.

ضبط می کند.

Ugly side of royal life hits.

جنبه زشت زندگی سلطنتی ضربه می زند.

Bookshelves.

قفسه کتاب.

Now let's talk about the title of  this memoir. A memoir is simply.

حالا بیایید در مورد عنوان این خاطرات صحبت کنیم. یک خاطره به سادگی است.

A book that talks about.

کتابی که در مورد آن صحبت می کند.

Your own experience or memories? A memoir now?

تجربه یا خاطرات خودتان؟ الان یه خاطره؟

Spare.

یدکی.

In English, is an adjective. It's an adjective.

در زبان انگلیسی، یک صفت است. این یک صفت است.

And it means extra or additional. That's not  in use, so not in use. So that means that's  

و به معنای اضافی یا اضافی است. در حال استفاده نیست، بنابراین در حال استفاده نیست. بنابراین این بدان معناست که

available. That's not in use, that's available.  For example, I could say, do you have an umbrella?

در دسترس است. این مورد استفاده نیست، موجود است. مثلا میتونم بگم چتر داری؟

Now if I wanted to be more.

حالا اگر می خواستم بیشتر باشم.

Specific I could say do.

خاص می توانم بگویم انجام دهید.

You have a spare umbrella. Remember, as  an adjective, it comes before the noun,  

شما یک چتر یدکی دارید. به یاد داشته باشید، به عنوان یک صفت، قبل از اسم می آید،

and it just lets you know that I don't want your  

و فقط به شما اطلاع می دهد که

umbrella if you're using it, I want an  additional umbrella that you're not using.

اگر از آن استفاده می کنید، چتر شما را نمی خواهم، من یک چتر اضافی می خواهم که شما از آن استفاده نمی کنید.

So you might say, do you do?

بنابراین ممکن است بگویید، آیا انجام می دهید؟

You have a spare.

شما یدکی دارید.

Pen. If you're in a class and you're  taking notes, or you want to take notes  

خودکار. اگر در کلاسی هستید و در حال یادداشت برداری هستید، یا می‌خواهید یادداشت برداری کنید

and you don't have a pen, you could turn  to someone and say do you have a spare pen?

و خودکار ندارید، می‌توانید به یک نفر بروید و بگویید آیا خودکار یدکی دارید؟

So I would guess that.

بنابراین من حدس می زنم که.

Spare in this context is  referring to the fact that.

Spare در این زمینه به این واقعیت اشاره دارد که.

He.

او

Is like the extra member of the royal  family, not in use because there's no.

مانند عضو اضافی خانواده سلطنتی است ، استفاده نمی شود زیرا وجود ندارد.

Way he's ever.

او همیشه.

Going to become king.

رفتن به پادشاه شدن

Because his older brother.

چون برادر بزرگترش.

William is going to be king, so he's like the.

ویلیام قرار است پادشاه شود، بنابراین او مانند اوست.

Spare. That's what I would guess.

یدکی. این چیزی است که من حدس می زنم.

I don't know if that's true or not.

نمی دانم این درست است یا نه.

Now let's talk about This hits bookshelves.

حالا بیایید در مورد This hits rafts books صحبت کنیم. به

Hits bookshelves, so hit is our verb.

قفسه های کتاب می رسد، بنابراین ضربه فعل ما است.

To hit, it's being used in a different.

برای ضربه زدن، آن را در یک متفاوت استفاده می شود.

Way, of course, because hit is this. That's  the verb to hit. But to hit a bookshelf.

راه، البته، زیرا ضربه این است. این فعل ضربه زدن است. اما برای زدن قفسه کتاب.

When a.

وقتی یک.

Product hits a.

بازدید محصول الف.

Location. It simply means to become  available, to become available so.

محل. به سادگی به معنای در دسترس شدن، در دسترس شدن است.

I'll write that out because.

من آن را می نویسم زیرا

It's used in the context of when a product.

این در زمینه زمانی که یک محصول استفاده می شود.

Hits a location, it becomes available. So you  might ask, let's say a new iPhone was released.

به مکانی برخورد می کند، در دسترس می شود. بنابراین ممکن است بپرسید، فرض کنید یک آیفون جدید منتشر شده است.

Or.

یا.

Is going to be released? You might  ask. When does the new iPhone hit the?

قراره آزاد بشه؟ ممکن است بپرسید. آیفون جدید چه زمانی وارد بازار می شود؟

Store.

Hit the shelves, hit the Internet.  Because you can buy it online, right?

فروشگاه. به

قفسه ها بروید، به اینترنت بروید. چون می توانید آن را آنلاین بخرید، درست است؟

Movies. When does that new movie hit? The  theaters become available in the theaters. So  

فیلم ها. آن فیلم جدید کی پخش می شود؟ سینماها در سالن‌های سینما در دسترس می‌شوند. بنابراین

it's very commonly used. So when does his or his  new memoir became available hit the bookshelves?  

بسیار رایج است. پس چه زمانی کتاب خاطرات جدید او در دسترس قرار گرفت؟

All right, let's continue on. Prince Harry's  memoir was released Tuesday. This is when it hit.

بسیار خب، بیایید ادامه دهیم. خاطرات پرنس هری سه شنبه منتشر شد. این زمانی است که ضربه زده است.

Bookshelves Tuesday.

قفسه های کتاب سه شنبه.

Not only offering right now, when I see this,  

نه تنها در حال حاضر، وقتی این را می‌بینم،

not only I know that later on in the sentence  they're going to say, but also not only.

نه تنها می‌دانم که بعداً در جمله می‌خواهند بگویند، بلکه نه تنها.

But also because those 2GO.

اما همچنین به دلیل آن 2GO.

Together, so let's find out where they say that,  not only offering new details on the British  

با هم، پس بیایید بفهمیم کجا این حرف را می زنند، نه تنها جزئیات جدیدی در مورد

royal family's bitter internal feud after days of  bombshell revelations and promotional interviews.

اختلافات داخلی خانواده سلطنتی بریتانیا پس از روزها افشاگری بمب و مصاحبه های تبلیغاتی ارائه می دهند.

Well, that was quite long actually,  

خوب، در واقع خیلی طولانی بود،

but also describing. So we use this expression  not only but also when we want to talk about.

اما در عین حال توضیح می داد. بنابراین ما از این عبارت نه تنها بلکه زمانی که می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم استفاده می‌کنیم.

2.

2.

Different benefits or features or  points about one thing, So you might.

مزایا یا ویژگی‌ها یا نکات مختلف درباره یک چیز، بنابراین ممکن است.

Say the book.

کتاب را بگو

Not only talks about the.

نه تنها در مورد صحبت می کند.

Royal.

Family, but also talks about his relationship  with Megan Markel, his wife for example, not only,  

رویال.

خانواده، بلکه در مورد رابطه خود با مگان مارکل، همسرش به عنوان مثال، نه تنها،

not only and then you have.

نه تنها و سپس شما صحبت می کند.

Your.

شما

Claws.

پنجه ها.

But also, and then you have your second clause,  

اما همچنین، و سپس شما بند دوم خود را دارید،

your second point. So that's a very  advanced structure. It's a nice structure,  

نکته دوم خود را. بنابراین این یک ساختار بسیار پیشرفته است. این ساختار خوبی است،

so you can practice using that in your  own. We use this a lot in written English,  

بنابراین می‌توانید استفاده از آن را خودتان تمرین کنید . ما از این در زبان انگلیسی نوشتاری زیاد استفاده می‌کنیم،

but you can absolutely use it in spoken  English as well. So we have not only, but also.

اما شما کاملاً می‌توانید در انگلیسی گفتاری نیز از آن استفاده کنید . بنابراین ما نه تنها، بلکه همچنین داریم.

Let's also look at this.

بیایید به این نیز نگاه کنیم.

Bitter, bitter, bitter, bitter is an adjective.

تلخ، تلخ، تلخ، تلخ صفت است.

When someone is bitter, they're angry  or upset about something that they just.

وقتی کسی تلخ است، از چیزی عصبانی یا ناراحت است.

Can't.

نمی تواند.

Forget about.

فراموش کن.

So let's say last week or two weeks ago.

بنابراین فرض کنید هفته گذشته یا دو هفته پیش است.

A friend didn't invite you.

دوستی شما را دعوت نکرد

To their party.

به مهمانی آنها

So you're angry and upset. You  were angry and upset at the time,  

بنابراین شما عصبانی و ناراحت هستید. شما در آن زمان عصبانی و ناراحت بودید،

but two weeks later you're still angry  and upset. So the anger and the feelings  

اما دو هفته بعد همچنان عصبانی و ناراحت هستید. بنابراین عصبانیت و احساس

of being upset have lasted because of  that event. That's when you would say.

ناراحتی به دلیل آن رویداد ادامه یافته است. آن وقت است که می گویید.

She's bitter.

او تلخ است.

She's been angry and upset for a long  time. Angry. Upset about a past event,  

او برای مدت طولانی عصبانی و ناراحت است . خشمگین. می‌گویم که از رویداد گذشته ناراحت هستم

I'll say. And you're still angry and  upset now. So the family's bitter feud.

. و اکنون هنوز عصبانی و ناراحت هستید. بنابراین دشمنی تلخ خانواده.

A feud is a fight. It's another.

دشمنی یک دعوا است. این یکی دیگر است.

Way of saying fight, they're feud.

راه گفتن مبارزه، آنها دشمن هستند.

I do hear this quite a lot in the media to  describe when two people are fighting. It could  

من این را بسیار در رسانه‌ها می‌شنوم تا وقتی دو نفر با هم دعوا می‌کنند توصیف کنم. این می تواند

be a family, it could be within a company, it  could be friends, celebrities. I often hear them  

یک خانواده باشد، می تواند در یک شرکت باشد، می تواند دوستان، افراد مشهور باشد. من اغلب می شنوم که آنها

describe it as a feud in the media. But honestly,  in in my own speech, in speech with my friends,  

آن را به عنوان یک دشمنی در رسانه ها توصیف می کنند. اما صادقانه بگویم، در سخنرانی خودم، در سخنرانی با دوستانم، در

movies, I don't hear that a lot. It's I  hear it more specifically in the media.

فیلم‌ها، من این را زیاد نمی‌شنوم. من آن را به طور خاص در رسانه می‌شنوم.

In everyday context, we just.

در زمینه روزمره، ما فقط.

Say fight the family's bitter internal fight  

after days of bombshell revelations. Now  a bombshell is a announcement that has a.

پس از چند روز افشاگری بمب، بگویید با دعوای درونی خانواده مبارزه کنید. اکنون یک بمب اعلامیه ای است که دارای یک.

Really big.

واقعا بزرگه

Impact because a bomb. Imagine a bomb, right? So  imagine you deliver news to someone and there's a  

ضربه به دلیل یک بمب. یک بمب را تصور کنید، درست است؟ بنابراین، تصور کنید که اخبار را به کسی تحویل می‌دهید و

big impact of that. In this case, a revelation  is information that wasn't available, secret  

این تأثیر زیادی دارد. در این مورد، افشاگری اطلاعاتی است که در دسترس نبود،

information, and now it is available. And by  describing it as a bombshell, it had a big impact.

اطلاعات مخفی، و اکنون در دسترس است. و با توصیف آن به عنوان یک بمب، تأثیر زیادی داشت.

So that's a bombshell revelation, just information  being shared that has a very big impact.  

بنابراین این یک افشاگری انفجاری است، فقط اطلاعاتی که به اشتراک گذاشته می‌شوند تأثیر بسیار زیادی دارند.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

But.

ولی.

Also describing how he fell headlong in  love with his future wife, Megan Markel.

همچنین توضیح می‌دهد که چگونه عاشق همسر آینده‌اش، مگان مارکل شد.

So this was quite a.

بنابراین این کاملا یک بود.

Long paragraph and then I  summarized it in this very.

پاراگراف طولانی و سپس آن را در این خلاصه کردم.

Short.

Paragraph. The media does that. They like to use  additional adjectives to make it sound really  

کوتاه.

پاراگراف رسانه ها این کار را می کنند. آن‌ها دوست دارند از صفت‌های اضافی استفاده کنند تا آن را واقعاً

important or entertaining,  

مهم یا سرگرم‌کننده جلوه دهند،

when you can say the same thing in a  more simple way. OK, let's continue on.

وقتی می‌توانید همان حرف را به روش ساده‌تر بگویید. باشه ادامه بدیم

While many of the details from the book,  titled Spare, have already been reported,  

در حالی که بسیاری از جزئیات کتاب، با عنوان Spare، قبلاً گزارش شده است،

its release at midnight Monday local time will  allow the public to get their hands on a copy of  

انتشار آن در نیمه شب دوشنبه به وقت محلی  به عموم این امکان را می‌دهد تا نسخه‌ای از

a memoir filled with glimpses into a rarefied  family riven by disagreement and distrust.

خاطرات پر از نگاهی اجمالی به خانواده‌ای نادر  که از اختلاف نظر و بی‌اعتمادی از هم پاشیده شده است را بدست آورند. .

When you get your hands on something,  so notice the sentence structure.

وقتی چیزی به دستتان می رسد، به ساختار جمله توجه کنید.

Our verb.

فعل ما

Is the verb get one's hands. The one,  in this case is the subject they.

آیا فعل get one's hands است. یکی، در این مورد موضوع آنهاست.

So it's there as the possessive.

بنابراین به عنوان مالک وجود دارد.

Pronoun to get one's hands, plural hands  on is our preposition and then something.

ضمیر برای گرفتن دست، جمع hands on حرف اضافه ماست و بعد چیزی.

When you get your hands on something,  it just means that you have it. And we  

وقتی چیزی به دستتان می رسد، به این معنی است که آن را دارید. و ما

usually use this when the something  might be difficult to to obtain  

معمولاً زمانی از این استفاده می‌کنیم که ممکن است به دست آوردن چیزی دشوار باشد

or there's some sort of significance in obtaining.  Let's say there were only 10 iPhones that hit.

یا به‌دست آوردن نوعی اهمیت وجود داشته باشد. بیایید بگوییم که تنها 10 آیفون وجود داشته است که موفق شدند.

The shelves.

قفسه ها.

And.

و.

I was able to get.

تونستم بگیرم

My hands on one.

دست من روی یکی.

I was able to.

من توانستم.

Obtain one and that.

یکی و آن را بدست آورید.

Is special or?

خاص است یا؟

Significant because there aren't many.

مهم است زیرا تعداد زیادی وجود ندارد.

Available, So here's the.

در دسترس است، بنابراین اینجاست.

Example sentence. And remember  get one's hand. So you need to  

جمله مثال و به یاد داشته باشید که دست خود را بگیرید. بنابراین باید

match the possessive pronoun to the subject, so I.

ضمیر ملکی را با فاعل مطابقت دهید، بنابراین I.

Put that here for you as well so.

آن را برای شما نیز در اینجا قرار دهید.

You remember one's hands? Let's continue on.

دست های یکی را یادت هست؟ بیایید ادامه دهیم.

OK, with glimpses into glimpses into when you  glimpse at something, you look at something  

خوب، با نگاه اجمالی به نگاه اجمالی به زمانی که به چیزی نگاه می کنید، به سرعت به چیزی نگاه می کنید

quickly and you don't necessarily see  the whole thing, you just see a part  

و لزوماً کل چیز را نمی بینید، فقط بخشی

of it. So let's say I'm driving. I might  glimpse at a billboard. A billboard is.

از آن را می بینید. پس فرض کنید من رانندگی می کنم. ممکن است نگاهی اجمالی به یک بیلبورد بیندازم. یک بیلبورد است.

Just a poster.

فقط یک پوستر

That you see on a highway. So I'm  driving and I glimpse at it. I can't.

که در یک بزرگراه می بینید. بنابراین من در حال رانندگی هستم و نگاهی اجمالی به آن دارم. من نمی توانم.

Stare at it or.

خیره به آن یا.

Look at it for a long time. Because I'm  driving, I have to pay attention to the road,  

برای مدت طولانی به آن نگاه کنید. از آنجا که من در حال رانندگی هستم، باید به جاده توجه کنم

so I might glimpse at it quickly. So to look  at something quickly, so that let me write.

تا شاید سریع به آن نگاه کنم. بنابراین برای اینکه سریع به چیزی نگاه کنم، به طوری که اجازه دهید بنویسم.

That for you, so 2.

این برای شما، بنابراین 2.

Glimpse 2. Glimpse at something.

نگاه اجمالی 2. نگاه اجمالی به چیزی.

Is to look.

نگاه کردن است.

At.

در

Something quickly So in this context, if we get  a glimpse into the royal family, it means we get.

چیزی به سرعت بنابراین در این زمینه، اگر نگاهی اجمالی به خانواده سلطنتی داشته باشیم، به این معنی است که متوجه می شویم.

To.

به.

Look at the royal family, but only briefly,  because we only get to see what the memoir  

به خانواده سلطنتی نگاه کنید، اما فقط به طور خلاصه، زیرا ما فقط می‌توانیم آنچه را که خاطرات

shares with us, right? So that's what  is trying to let us know we get to.

با ما به اشتراک می‌گذارد، ببینیم، درست است؟ بنابراین این چیزی است که سعی دارد به ما اطلاع دهد که به آن رسیده ایم.

Look at the Royal.

به رویال نگاه کن

Family, but only a little.

خانواده، اما فقط کمی.

Bit.

بیت.

Rarefied is an adjective, and as  an adjective it means not ordinary.

Rarefied یک صفت است و به عنوان صفت به معنای عادی نیست.

So of course, the Royal.

بنابراین، البته، سلطنتی.

Family is not ordinary. They're  extraordinary. They're rarefied.

خانواده معمولی نیست. آنها فوق العاده هستند. آنها نادر هستند.

So we use this as an adjective to  describe the family. They're rarefied,  

بنابراین ما از این به عنوان یک صفت برای توصیف خانواده استفاده می‌کنیم. آنها نادر هستند،

the rarefied family. So if there is a company  that is quite different from ordinary companies,  

خانواده نادر. بنابراین، اگر شرکتی وجود دارد که کاملاً با شرکت‌های معمولی متفاوت است،

you might say it's a rarefied company,  for example, I don't think you'll use.

ممکن است بگویید که شرکتی نادر است، مثلاً فکر نمی‌کنم از آن استفاده کنید.

This adjective.

این صفت

Too much in your vocabulary, but  just to understand the article,  

در دایره لغات شما زیاد است، اما فقط برای درک مقاله،

A rarefied family riven by disagreement.

خانواده کمیاب که از اختلاف نظر دوخته شده است.

Riven by is another way of saying divided  by. Because you have your family as a whole,  

Riven by روش دیگری برای گفتن تقسیم بر است. از آنجا که شما خانواده خود را به طور کلی دارید،

the family is not arguing they're together.  But if the family is divided riven by it  

خانواده بحث نمی‌کنند که با هم هستند. اما اگر خانواده بر اساس آن تقسیم شود   به این

means the disagreement caused the family  to separate to become divided riven by.  

معنی است که اختلاف باعث شده است که خانواده از هم جدا شوند تا از هم جدا شوند.

So this is another way of seeing divided by.

بنابراین این یک راه دیگر برای تقسیم بر است.

Divided by disagreement,  

با اختلاف نظر،

Let's continue on. Some Britons flocked to  book shops overnight to be among the first  

بیایید ادامه دهیم. برخی از بریتانیایی‌ها یک شبه به کتاب‌فروشی‌ها هجوم آوردند تا جزو اولین‌هایی باشند که

to buy a copy of spare. When you flock to a  location. It describes when a large number of  

یک نسخه یدکی خریداری می‌کنند. وقتی به یک مکان می روید. وقتی تعداد زیادی از

people go to a location, generally at or around  the same time. So you might say that people.

افراد به یک مکان می‌روند، معمولاً در همان زمان یا تقریباً یک‌زمان را توصیف می‌کند. بنابراین شما ممکن است بگویید که مردم. وقتی آیفون جدید به بازار آمد،

Flocked to the Apple Store  when the new iPhone hit.

به فروشگاه اپل هجوم آوردند .

The shelves.

قفسه ها.

When the new iPhone hit the shelves, they flocked.

وقتی آیفون جدید وارد قفسه ها شد، آنها هجوم آوردند.

To so a.

به طوری که یک.

Large number of people and they generally  went around the same time because the iPhone  

تعداد زیادی از مردم و معمولاً در یک زمان به آنجا رفتند زیرا iPhone

was released at a specific date and  time and that's when everybody went.

در تاریخ و زمان خاصی منتشر شد و در آن زمان همه رفتند.

So to.

بنابراین به.

Flock to a large number.

گله به تعداد زیادی.

Of.

از.

People, let's continue on. Some of  the book's most eyecatching passages  

مردم بیایید ادامه دهیم برخی از جذاب‌ترین قسمت‌های کتاب

include allegations that Harry's brother  and heir to the throne, Prince William,  

شامل ادعاهایی مبنی بر اینکه برادر هری و وارث تاج و تخت، شاهزاده ویلیام،

physically attacked him during a dispute that  his stepmother, Camilla, the Queen consort.

در جریان اختلافی که نامادری‌اش، کامیلا، ملکه همسرش دارد، به او حمله فیزیکی کرده است.

Leaked.

لو رفته.

Private conversations to bolster her reputation  and that his father, King Charles the third.

گفتگوهای خصوصی برای تقویت شهرت او و پدرش، شاه چارلز سوم.

Had pleaded with his sons to not make his  final years of misery with their arguing.  

از پسرانش خواهش کرده بود که آخرین سال های بدبختی خود را با مشاجره هایشان سپری نکنند.

So remember, we learned another  word, Another word for fighting.

پس به یاد داشته باشید، ما یک کلمه دیگر یاد گرفتیم ، کلمه دیگری برای جنگیدن.

We could say with their.

ما می توانیم با آنها بگوییم.

Arguing with their, fighting with.

بحث کردن با آنها، دعوا با آنها.

Their.

Feuding That could be another.

آنها

دشمنی که می تواند دیگری باشد.

Word with their.

کلمه با آنها.

Feuding, so I'll leave that there.

دشمنی، پس من آن را همانجا می گذارم.

When something is eye-catching, it means that.

وقتی چیزی چشم نواز است، به این معنی است.

Your.

شما

Eye is drawn to it, so your eye naturally.

چشم به آن کشیده می شود، بنابراین چشم شما به طور طبیعی.

Goes to it, it is.

می رود به آن، آن است.

More interesting or it stands out more it gets  your attention. That's eye-catching. So the.

جالب تر است یا بیشتر برجسته می شود، توجه شما را به خود جلب می کند. این چشم نواز است. بنابراین.

Passages passage is just.

گذرگاه ها فقط است.

Right now we're reading a.

در حال حاضر ما در حال خواندن یک.

Passage of this article. So it's  a piece of the article Article.

گذر از این مقاله. بنابراین بخشی از مقاله مقاله است.

And eye-catching is most interesting parts,  passages most interesting. Now it could be  

و جذاب‌ترین قسمت‌ها، قسمت‌ها جالب‌ترین بخش‌ها هستند. اکنون می تواند یک

another adjective, interesting,  engaging, most entertaining.

صفت دیگر، جالب، جذاب ، سرگرم کننده ترین باشد.

For example, but I'll.

به عنوان مثال، اما من.

Just say most interesting.

فقط بگو جالب ترین

An allegation is when someone  accuses someone else. You did this,  

ادعا زمانی است که شخصی شخص دیگری را متهم می کند. شما این کار را کردید،

That's my allegation against you. So Harry had  allegations against his brother William you.

این ادعای من علیه شماست. بنابراین هری اتهاماتی علیه برادرش ویلیام تو داشت.

Did this. That's what he said.

انجام داد. این چیزی است که او گفت.

In the book, So he physically attacked  him, so physical means that there was.

در کتاب، بنابراین او به طور فیزیکی به او حمله کرد، آنقدر وسایل فیزیکی که وجود داشت.

Violence involved. He touched him. He maybe  hit him, we don't know. But there's some  

خشونت درگیر او را لمس کرد. شاید او او را زده است، ما نمی دانیم. اما

sort of physicalness. Attacked him during a  dispute. Dispute is another word for fight  

نوعی    جسمانی وجود دارد. در طول یک اختلاف به او حمله کرد . اختلاف کلمه دیگری برای دعوا

during a fight or an argument or again, a feud.

در حین دعوا یا مشاجره یا دوباره دشمنی است.

We could say.

می توانستیم بگوییم.

Camilla leaked. When you leak something, it's  when you make it available, but it should not be  

کامیلا لو رفت. وقتی چیزی را فاش می‌کنید، زمانی است که آن را در دسترس قرار می‌دهید، اما نباید

available. So these private conversations, they're  private for a reason, but if you leak them,  

در دسترس باشد. بنابراین، این مکالمات خصوصی، به دلایلی خصوصی هستند، اما اگر آنها را فاش کنید،

it's when I say, oh, here's the conversation  and I give it to you, but you shouldn't have.

زمانی است که می‌گویم، اوه، این مکالمه است و من آن را به شما می‌دهم، اما شما نباید می‌دهید.

It so that is the verb to leak.

به طوری که فعل نشت کردن است.

This is a verb. I know it's a verb because  it's conjugated in the past simple. So to  

این یک فعل است. می‌دانم که این یک فعل است، زیرا در گذشته ساده صرف شده است. بنابراین برای

make information available when it.

در دسترس قرار دادن اطلاعات در هنگام آن.

Shouldn't be because it's private?

به خاطر خصوصی بودنش نباید باشه؟

Information it's not.

اطلاعات آن نیست.

Supposed to be public?

قراره عمومی باشه؟

To bolster her reputation. Bolster in this  sense is another way of saying to improve,  

برای تقویت شهرتش تقویت کردن به این معنا راه دیگری برای گفتن بهبود،

to increase, to bolster her reputation to  improve, improve or increase. But in this?

افزایش، تقویت شهرت او برای بهبود، بهبود یا افزایش است. اما در این؟

Case it's.

مورد آن است.

Improve because you don't necessarily increase  a reputation, but you can improve it. A lot  

پیشرفت کنید زیرا لزوماً شهرت را افزایش نمی دهید ، اما می توانید آن را بهبود ببخشید. بسیاری

of people don't like Camilla, right? She  has a negative reputation. She wants to.

از مردم کامیلا را دوست ندارند، درست است؟ او شهرت منفی دارد. او می خواهد.

Improve it to bolster it.

برای تقویت آن، آن را بهبود بخشید.

Now I think to plead with someone is please  don't, please don't. That's to plead with  

حالا فکر می‌کنم التماس کردن با کسی این است که لطفاً نکن، لطفاً نکن. این برای التماس از

someone to plead with his sons, not to make  his final years a misery. A misery would be.

کسی است که با پسرانش دعا کند، نه اینکه سال‌های پایانی زندگی‌اش را به یک بدبختی تبدیل کند. بدبختی خواهد بود.

Terrible.

وحشتناک.

A misery with their arguing, feuding,  disputing or fighting. Let's continue on.

بدبختی با مشاجره، دعوا، اختلاف یا دعوای آنها. بیایید ادامه دهیم.

The publication of such a frank and revealing  

انتشار چنین روایتی صریح و آشکار،

account is a near unprecedented event in  the centuries old history of Britain's.

رویدادی تقریباً بی‌سابقه در تاریخ قرن‌ها بریتانیاست.

Royals who has, Harry has.

رویالز که دارد، هری دارد.

Pointed out Double. As both a family and national  institution, the book has led to questions.

به دابل اشاره کرد. این کتاب به‌عنوان نهادی خانوادگی و ملی، پرسش‌هایی را در پی داشته است.

Over whether it could deal.

در مورد اینکه آیا می تواند معامله کند.

Lasting damage to the monarchy, even asking  whether its future existence is now less certain.  

آسیب پایدار به سلطنت، حتی پرسیدن اینکه آیا وجود آینده آن اکنون کمتر قطعی است.

Okay a frank.

باشه رک.

And revealing account frank is another way  of saying honest and honest and revealing.

و افشای حساب صادقانه راه دیگری برای گفتن صادقانه و صادقانه و افشاگر است.

Just write this.

فقط اینو بنویس

First honest revealing is when you.

اولین افشاگری صادقانه زمانی است که شما.

Share A.

A. جزئیات زیادی را به اشتراک بگذارید

Lot of details, so that comes from  the verb to reveal, which means.

، به طوری که از فعل آشکار کردن می آید، که به معنی است.

To share with details. So to  reveal. To reveal a lot of.

برای اشتراک گذاری با جزئیات بنابراین برای آشکار کردن. برای فاش کردن بسیاری از.

Details or information to share.

جزئیات یا اطلاعات برای به اشتراک گذاشتن.

Share a lot of details or information and then  frank means honest. An unprecedented event is  

جزئیات یا اطلاعات زیادی را به اشتراک بگذارید و سپس رک به معنای صادقانه است. یک رویداد بی‌سابقه

an event that doesn't happen very often.  It's never happened. It's unprecedented.

رویدادی است که زیاد اتفاق نمی‌افتد. هرگز اتفاق نیفتاده است بی سابقه است.

Now, unprecedented on its own  means that it's never happened.

اکنون، به خودی خود بی‌سابقه به این معنی است که هرگز اتفاق نیفتاده است.

Before.

قبل از.

But when you say near  unprecedented, it means that.

اما وقتی می گویید نزدیک بی سابقه است، به این معنی است.

It's almost so near means almost in this  sense, so it's implying that it's almost  

تقریباً به این معنی تقریباً بسیار نزدیک است ، بنابراین به این معنی است که تقریباً

never happened before, and the event is  sharing so much information about the  

هرگز قبلاً اتفاق نیفتاده است، و رویداد اطلاعات زیادی درباره

Royal Family, publicly leaking that  information, giving you a glimpse.

خانواده سلطنتی به اشتراک می‌گذارد، به طور عمومی آن اطلاعات را فاش می‌کند و به شما نگاهی اجمالی می‌دهد.

Into.

به.

The Private Life of the Royals, Okay.

زندگی خصوصی خانواده سلطنتی، بسیار خوب.

And our.

و ما

Final paragraph Harry has.

پاراگراف آخر هری دارد.

Said that he still wants a reconciliation  

گفت که هنوز خواهان آشتی

with his family. When you have  a reconciliation, it's when so.

با خانواده اش است. وقتی آشتی دارید، آن وقت است.

Two parties, they're disputing, they're feuding,  they're fighting. But if they reconcile,  

دو طرف، آنها با هم دعوا می کنند، دارند دعوا می کنند، دارند دعوا می کنند. اما اگر با هم آشتی کنند،

which is the verb, to reconcile is when they  come back together as a family. So right now,  

که فعل است، آشتی کردن زمانی است که دوباره به عنوان یک خانواده دور هم جمع شوند. بنابراین در حال حاضر،

there's Prince Harry here, and there's  Prince William, Prince Charles.

شاهزاده هری اینجا است، و شاهزاده ویلیام، شاهزاده چارلز.

Or.

King Charles here, they're divided.

یا.

شاه چارلز اینجا، آنها تقسیم شده اند.

Right. So to bring them back together.

درست. بنابراین برای اینکه آنها را به هم برگردانیم.

That's.

یعنی.

To reconcile, reconciliation is just the noun.

برای آشتی، آشتی فقط اسم است.

Of it.

از آن.

To reconcile, we use this a lot  in a legal context because if a  

برای آشتی، ما از این در زمینه قانونی زیاد استفاده می‌کنیم، زیرا اگر

husband and wife, they separate, which is a legal.

زن و شوهری از هم جدا شوند، که قانونی است.

Event when they no longer want to be  married. But then if they reconcile,  

رویدادی که آنها دیگر نمی خواهند ازدواج کنند. اما اگر با هم آشتی کنند، به این

it means they do want to be married again  and they do not end their marriage. That's  

معنی است که می خواهند دوباره ازدواج کنند و به ازدواج خود پایان نمی دهند. این

reconcile. So to become friendly  again after a dispute to reconcile.

آشتی است. پس برای آشتی دادن دوباره پس از اختلاف.

So he.

بنابراین او.

Wants to reconcile. He wants all reconciliation  with his family and believes one is possible.  

می خواهد آشتی کند. او تمام مصالحه را با خانواده‌اش می‌خواهد و معتقد است که یک آشتی ممکن است.

But asked whether he had burned his  bridges with his father and brother.  

اما از او پرسید که آیا پل‌های خود را با پدر و برادرش سوزانده است یا خیر.

To burn one's bridge is an idiom.  So imagine right now if I'm here.

سوزاندن پل یک اصطلاح است. پس همین الان تصور کنید که من اینجا هستم.

And I want to get there. And there's a bridge.  I can easily go back and forth between the two,  

و من می خواهم به آنجا برسم. و یک پل وجود دارد. من به راحتی می توانم بین این دو عقب و جلو بروم،

right? But if I burn the bridge,  the bridge is no longer there.  

درست است؟ اما اگر پل را بسوزانم، پل دیگر آنجا نیست.

I can't get there right. So it's when you  act in a way that makes reconciliation  

من نمی توانم درست به آنجا برسم. بنابراین زمانی اتفاق می‌افتد که شما به گونه‌ای عمل می‌کنید که آشتی را

impossible, or act in a way that it's  impossible to get to something else.

غیرممکن می‌کند، یا به گونه‌ای عمل می‌کنید که رسیدن به چیز دیگری غیرممکن است.

So a lot of people are advised.

بنابراین به افراد زیادی توصیه می شود.

When you quit your job, don't burn  your bridges because you want.

وقتی شغلتان را رها می کنید، پل های خود را به خاطر اینکه می خواهید نسوزانید.

To be able to go.

تا بتوانی بروی.

Back to that job in the.

بازگشت به آن شغل در.

Future How could you?

آینده چطور تونستی؟

Burn your bridges.

پل های خود را بسوزانید

Well, if you tell your.

خوب، اگر شما به خودتان بگویید.

Boss, you were the worst.

رئیس، تو بدترین بودی.

Employer I ever had. I hated working for you.  You're a jerk and you do something that makes it  

کارفرمایی که تا به حال داشتم از کار کردن برای تو متنفر بودم شما احمق هستید و کاری انجام می‌دهید که باعث می‌شود

so your employer would never want to work with you  again. So that bridge to that job is gone, right?

کارفرمایتان دیگر هرگز نخواهد با شما کار کند . پس آن پل به آن شغل از بین رفته است، درست است؟

So here I've added the definition and the  example. Don't burn your bridges when you.

بنابراین در اینجا تعریف و مثال را اضافه کرده‌ام. هنگامی که شما پل های خود را نسوزانید.

Quit. So be very polite.

ترک کنید. پس خیلی مودب باش

Friendly because you may need  a reference from your company,  

دوستانه است زیرا ممکن است به یک مرجع از شرکت خود نیاز داشته باشید،

or you may want to go back to that company  in the future. So that's the article. I'm  

یا ممکن است بخواهید در آینده به آن شرکت بازگردید . پس مقاله همین است. من

sure there's a lot more interesting  details about this new memoir. Spare,  

مطمئن هستم که جزئیات بسیار جالب تری درباره این خاطرات جدید وجود دارد. ذخیره،

are you going to read it? Share in the  comments if you plan on reading this memoir.

می‌خواهی آن را بخوانی؟ اگر قصد خواندن این خاطرات را دارید، در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now what I'm going to do is I'm going to  read the article from start to finish in full,  

و اکنون کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که مقاله را از ابتدا تا انتها به طور کامل بخوانم،

so you can practice along with my  pronunciation. Let's do that now.  

تا بتوانید همراه با تلفظ من تمرین کنید . حالا این کار را بکنیم.

Prince Harry's memoir Spare, which  captures the ugly side of royal life.

کتاب خاطرات پرنس هری Spare که جنبه زشت زندگی سلطنتی را به تصویر می‌کشد. به

Hits bookshelves.

قفسه های کتاب می رسد.

Prince Harry's memoir was released Tuesday.

خاطرات شاهزاده هری روز سه شنبه منتشر شد.

Not only offering new details on  the British royal family's bitter  

نه تنها جزئیات جدیدی درباره خصومت‌های داخلی خانواده سلطنتی بریتانیا

internal feud after days of bombshell  revelations and promotional interviews,  

پس از روزها افشاگری‌ها و مصاحبه‌های تبلیغاتی ارائه می‌کند،

but also describing how he fell headlong  in love with his future wife, Megan Markel,  

بلکه توضیح می‌دهد که چگونه عاشق همسر آینده‌اش، مگان مارکل، شد،

while many of the details from the book,  titled Spare, have already been reported.

در حالی که بسیاری از جزئیات کتاب، با عنوان Spare ، قبلا گزارش شده است.

It's release at midnight Monday local time, will  allow the public to get their hands on a copy of  

این در نیمه شب دوشنبه به وقت محلی منتشر می‌شود و به عموم اجازه می‌دهد تا نسخه‌ای از

a memoir filled with glimpses into a rarefied  family. Riven by disagreement and distrust,  

خاطرات پر از نگاهی اجمالی به خانواده‌ای نادر را در دست بگیرند. برخی از بریتانیایی‌ها که از اختلاف نظر و بی‌اعتمادی غرق شده‌اند،

some Britons flock to book shops  overnight to be among the first to.

یک شبه به کتاب‌فروشی‌ها می‌روند تا جزو اولین‌ها باشند.

Buy a copy of Spare.

یک کپی از Spare بخرید.

Some of the book's most eyecatching  passages include allegations that.

برخی از چشم‌نوازترین قسمت‌های کتاب شامل ادعاهایی است که.

Harry's brother and heir to  the throne, Prince William,  

برادر هری و وارث تاج و تخت، شاهزاده ویلیام،

physically attacked him during a dispute that his  stepmother, Camilla, the queen consort, leaked  

طی اختلافی که نامادری او، کامیلا، همسر ملکه،

private conversations to bolster her reputation  and that his father, King Charles the Third,  

مکالمات خصوصی را فاش کرد تا شهرت او را تقویت کند و پدرش، شاه چارلز سوم،

had pleaded with his sons to not make his  final years a misery with their arguing.

از پسرانش درخواست کرده بود، به او حمله فیزیکی کردند. با مشاجره‌هایشان سال‌های پایانی زندگی‌اش را بدبخت نکند. همانطور که هری اشاره کرده است،

The publication of such a frank and revealing  account is a near unprecedented event in the  

انتشار چنین روایتی صریح و آشکار، رویدادی تقریباً بی‌سابقه در

centuries old history of Britain's  Royals who, as Harry has pointed.

تاریخ قرن‌ها سلطنت سلطنتی بریتانیا است.

Out double as both a.

دو برابر هر دو a.

Family and national institution.  The book has led to questions.

خانواده و نهاد ملی. کتاب منجر به پرسش هایی شده است.

Over whether it could deal.

در مورد اینکه آیا می تواند معامله کند.

Lasting damage to the monarchy, even asking  whether its future existence is now less certain.

آسیب پایدار به سلطنت، حتی پرسیدن اینکه آیا وجود آینده آن اکنون کمتر قطعی است.

Harry has said that he still wants  a reconciliation with his family and  

هری گفته است که هنوز خواهان آشتی با خانواده‌اش است و

believes one is possible, but  asked whether he had burned.

معتقد است که این امکان وجود دارد، اما از او پرسید که آیا او سوخته است یا خیر.

His bridges with his father.

پل های او با پدرش.

And brother.

و برادر

Amazing job with this lesson.

کار شگفت انگیز با این درس

If you're up for it.

اگر به آن علاقه دارید.

I have another lesson.

من یه درس دیگه دارم

Right here that I know you're going to love.  And make sure you get your free speaking guide  

همونجا که میدونم عاشقش میشی و مطمئن شوید که راهنمای مکالمه رایگان خود   را دریافت می‌کنید،

where I share 6 tips on how to speak English  fluently and confidently. You can get it from  

جایی که من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید آن را از

my website right here. And when you're  ready, get started with your next lesson.

وب‌سایت من در اینجا دریافت کنید. و وقتی آماده شدید، درس بعدی خود را شروع کنید.