Learn 20 passive "GET" Expressions in English!

Buttoned or open?

دکمه دار یا باز؟

Buttoned, opened.

دکمه دار، باز شده

Open, okay.

باز کن، باشه

Hey, I was just getting dressed.

هی داشتم لباس می پوشیدم

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on "20 Passive 'Get' Expressions".

از اینکه کلیک کردید متشکریم و به این درس در مورد "20 عبارت "دریافت" منفعل خوش آمدید.

So, a lot of you guys have been asking me for more lessons on the verb "get" because

بنابراین، بسیاری از شما از من می‌خواهید در مورد فعل «get» درس‌های بیشتری

it is everywhere in English, so today I'm going to look at 20 expressions that you can

بنویسم، زیرا این فعل در همه جا در زبان انگلیسی وجود دارد، بنابراین امروز می‌خواهم 20 عبارتی را بررسی کنم که

use in the passive sense with "get".

می‌توانید به معنای غیرفعال با «get» استفاده کنید. .

So, basically to do a passive sentence with "get", you have: "get" plus a past participle verb.

بنابراین، اساساً برای انجام یک جمله مفعول با "get" ، باید: "get" به اضافه یک فعل ماضی.

In these sentences, "get" usually replaces the verbs "to be" or "become". Okay?

در این جملات معمولاً «get» جایگزین افعال «بودن» یا «شدن» می شود. باشه؟

So if you're speaking in the past with "was" or "were", you would just replace "was" or

بنابراین اگر در گذشته با «بود» یا «بود» صحبت می‌کنید، فقط «بود» یا

"were" with "got".

«بود» را با «گفت» جایگزین می‌کنید.

If you're replacing the verb "I am", okay?

اگر فعل "من هستم" را جایگزین کنید، خوب است؟

You can just say: "I get" in the passive sense.

شما فقط می توانید بگویید: "دریافتم" به معنای منفعل.

I think it will make a lot more sense once you see some examples, because if you feel

فکر می‌کنم وقتی چند نمونه را ببینید خیلی منطقی‌تر خواهد شد، زیرا اگر در

confused right now, after the examples you will say: "That's better.

حال حاضر احساس سردرگمی می‌کنید، بعد از مثال‌ها می‌گویید: "این بهتر است.

Okay. It's not so bad."

باشه . خیلی هم بد نیست."

And it's really not so bad, so let's look at the examples.

و واقعاً خیلی بد نیست، پس بیایید به نمونه ها نگاه کنیم.

We'll practice pronunciation in this lesson, too.

در این درس نیز تلفظ را تمرین خواهیم کرد.

So, first: "Get asked".

بنابراین، ابتدا: "پرسیده شوید".

If someone asks you to do something, you get asked to do something.

اگر کسی از شما کاری بخواهد، از شما خواسته می شود کاری انجام دهید.

For example: "I got asked to work overtime."

به عنوان مثال: "از من خواسته شد که اضافه کار کنم."

Someone asked me, probably my boss, definitely my boss asked me to work overtime, so I got

یکی از من پرسید، احتمالاً رئیسم، قطعاً رئیسم از من خواسته است که اضافه کار کنم، بنابراین از من

asked to work overtime.

خواسته شد که اضافه کار کنم.

Now, remember, here "get" is replacing a form of the verb "to be" or "become".

اکنون، به یاد داشته باشید، در اینجا "get" جایگزین شکلی از فعل "بودن" یا "شدن" است.

So, you could say: "I was asked" in a standard past simple passive sentence.

بنابراین، می توانید بگویید: "از من خواسته شد" در یک جمله غیرفعال ساده گذشته استاندارد.

"I was asked to work overtime."

از من خواسته شد که اضافه کار کنم.»

But in speaking we often substitute "was" or "were", or other forms of the verb "to

اما در صحبت کردن، ما اغلب «بود» یا «بود» یا دیگر اشکال فعل «

be" in passive sentences with "get".

بودن» را در جملات مفعول با «get» جایگزین می‌کنیم.

All right, let's look at some more examples.

بسیار خوب، بیایید به چند نمونه دیگر نگاه کنیم.

"Get blamed".

"سرزنش شوید".

So, if you are blamed for something, this means someone accuses you of wrongdoing, of

بنابراین، اگر شما را به خاطر چیزی سرزنش می کنند، این بدان معناست که کسی شما را به انجام کار اشتباه متهم می کند

doing something wrong.

.

So, for example: "She always gets blamed for everything."

بنابراین، به عنوان مثال: "او همیشه برای همه چیز سرزنش می شود."

So, if you know, maybe your sister, someone in your family, a co-worker of yours is always

بنابراین، اگر می‌دانید، شاید خواهرتان، یکی از اعضای خانواده‌تان، یکی از همکارانتان همیشه

accused of doing the wrong thing or is always accused of being the person who does the bad

متهم به انجام کار اشتباه باشد یا همیشه متهم به انجام کار

thing: "She always gets blamed for everything."

بد باشد: «او همیشه برای همه چیز سرزنش می‌شود. "

I always got blamed for everything when I was a kid.

وقتی بچه بودم همیشه برای همه چیز سرزنش می شدم.

Not really.

نه واقعا.

Usually it was my youngest sister, but just an example.

معمولاً کوچکترین خواهر من بود، اما فقط یک نمونه.

All right?

خیلی خوب؟

So, next: "Get caught".

بنابراین، بعدی: "گرفتار".

If you get caught doing something, this means someone saw you in the act of doing something,

اگر در حال انجام کاری گرفتار شدید، به این معنی است که شخصی شما را در حال انجام کاری دیده است،

and it's something you didn't want other people to see.

و این چیزی است که شما نمی‌خواستید دیگران آن را ببینند.

So, for example: "Don't do it.

به عنوان مثال: "این کار را نکن.

You're going to get caught."

گرفتار می شوی."

You'll often see this in, you know, crime dramas or movies where there's a bad guy,

می‌دانید، اغلب این را در درام‌های جنایی یا فیلم‌هایی می‌بینید که در آن یک مرد بد وجود دارد،

and the police catch the bad guy or, you know, a video camera catches the crime in action,

و پلیس مرد بد را می‌گیرد یا، می‌دانید، یک دوربین فیلمبرداری جنایت را در عمل شکار می‌کند،

so the criminal gets caught.

بنابراین مجرم دستگیر می‌شود.

So, if you are caught, you get caught, you are seen in the act of doing something that

بنابراین، اگر گرفتار شوید، گرفتار می شوید، در حال انجام کاری دیده می

you don't want other people to see.

شوید که نمی خواهید دیگران آن را ببینند.

Okay?

باشه؟

So: "Don't get caught."

پس: «گرفتار نشو».

"Get done".

"به انجام رساندن".

So, to be completed. Right?

بنابراین، برای تکمیل. درست؟

So, for example: "The project got done on time."

به عنوان مثال: "پروژه به موقع انجام شد."

We finished the project.

پروژه را تمام کردیم.

The project got done by us-passive sense-on time.

این پروژه توسط ما به صورت غیرفعال به موقع انجام شد.

All right?

خیلی خوب؟

"The project was done", "The project got done".

"پروژه انجام شد"، "پروژه انجام شد".

Next: "Get dressed".

بعدی: "لباس بپوش".

You probably know this.

احتمالا این را می دانید.

I did a video on, you know, getting dressed and...

من یه ویدیو گذاشتم، میدونی لباس پوشیدن و...

What was it?

چی بود؟

"Get dressed" and "Get dressed up", yeah.

"لباس بپوش" و "لباس بپوش"، آره.

Undressed and dressed up.

برهنه و آراسته.

So: "I was getting dressed when you called."

پس: "داشتم لباس می پوشیدم که زنگ زدی."

I wiped that a little bit, sorry.

یه کم پاکش کردم ببخشید

But you see it.

اما شما آن را می بینید.

Right?

درست؟

Unless you're looking on your phone, in which case, just look at a notebook or something,

مگر اینکه در حال نگاه کردن به تلفن خود باشید، در این صورت، فقط به یک نوت بوک یا چیزی نگاه کنید،

or keep watching on your phone because the rest of this stuff is visible.

یا به تماشای گوشی خود ادامه دهید زیرا بقیه این موارد قابل مشاهده است.

So: "Get dressed".

پس: «لباس بپوش».

"I was getting dressed, I was putting my clothes on when you called me."

داشتم لباس می پوشیدم، داشتم لباسامو می پوشیدم که زنگ زدی.

Okay?

باشه؟

Next: "Get elected".

بعدی: "انتخاب شوید".

So, in a political election: "She got elected President.

بنابراین، در یک انتخابات سیاسی: "او به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.

She was elected by the people to become President".

او توسط مردم انتخاب شد تا رئیس جمهور شود".

-"Who got elected?"

-"چه کسی انتخاب شد؟"

-"She got elected."/"He got elected."

-"او انتخاب شد."/"او انتخاب شد."

Just so we don't date this video I'm not going to mention the most, you know, recent political

فقط برای این که با این ویدیو قرار نگذاریم، من نمی‌خواهم به بیشترین موقعیت‌های سیاسی اخیر

situations happening in the world because we will all be angry, and we're not going

که در جهان رخ داده است اشاره کنم، زیرا همه ما عصبانی خواهیم شد و قرار نیست این کار

to do that.

را انجام دهیم.

So: "Get engaged".

پس: «نامزد کن».

So, before you get married, usually one of the people asks the other person to become

بنابراین، معمولاً قبل از ازدواج، یکی از افراد از طرف مقابل می‌خواهد

their husband and/or become their wife, become their life partner, and they say...

که شوهرش شود و یا همسرش شود، شریک زندگی آنها شود و آنها می‌گویند...

You can kind of see me.

می‌توانی من را ببینی.

"Will you marry me?"

"آیا با من ازدواج می کنی؟"

Okay?

باشه؟

So then you get engaged.

پس شما نامزد می شوید.

You are engaged after, you know, you accept the ring or whatever else, Cheerio or other

شما بعد از نامزدی، می دانید، حلقه یا هر چیز دیگری، Cheerio یا چیز دیگری را که برای نامزدی می دهید، قبول

thing that you give to get engaged.

می کنید.

"Hey.

"هی.

When did you get engaged?"

کی نامزد کردی؟"

Okay?

باشه؟

So: "I see the ring on your finger.

پس: حلقه را در انگشت تو می بینم،

When did you get engaged?"

کی نامزد کردی؟

"Get fired".

"اخراجشدن".

So, if you get fired, this means you lose your job and this is when your boss tells

بنابراین، اگر اخراج شوید، به این معنی است که شغل خود را از دست می دهید و این زمانی است که رئیس شما به

you you don't have a job anymore.

شما می گوید که دیگر شغلی ندارید.

Usually if you get fired it's because of something you did, so try not to get fired.

معمولاً اگر اخراج می شوید به خاطر کاری است که انجام داده اید، پس سعی کنید اخراج نشوید.

"I got fired yesterday."

دیروز اخراج شدم.

You know?

میدونی؟

"I took one too many candies from the candy jar in the staff room."

"من یک آب نبات بیش از حد از ظرف آب نبات در اتاق کارکنان برداشتم."

Stupid reason to get fired, but let's go with it.

دلیل احمقانه ای برای اخراج شدن، اما بیایید با آن پیش برویم.

So: "I got fired yesterday."

پس: دیروز اخراج شدم.

"Get hit".

"ضربه خوردن".

Get hit, right?

ضربه بخور، درسته؟

So: "He got hit by a car."

پس: «ماشین خورد».

It's a dark example.

این یک مثال تاریک است.

Let's just leave it there.

بگذار آن را آنجا بگذاریم.

"Get hurt".

"صدمه دیدن".

Okay?

باشه؟

"You'll get hurt if you're not careful."

"اگر مراقب نباشی صدمه خواهی دید."

So maybe you're a parent and you're giving advice to your kids, and say: "Hey.

پس شاید شما یک پدر و مادر هستید و به بچه هایتان نصیحت می کنید و بگویید: "هی.

Don't do that.

این کار را نکن.

You're going to get hurt.

صدمه می بینید. صدمه می بینید

You will get hurt, so be careful."

، پس مراقب باشید."

All right, before we continue to the next ten, let's do some pronunciation, let's do

بسیار خوب، قبل از اینکه به ده بعدی ادامه دهیم، بیایید کمی تلفظ انجام دهیم، بیایید

some fluency practice.

کمی تمرین روانی انجام دهیم.

Repeat these sentences after me.

این جملات را بعد از من تکرار کنید.

So, I won't say the whole thing in some cases.

بنابراین، من در برخی موارد همه چیز را نمی گویم.

I'll say, like, the main chunk that you need for the info.

من می گویم، مانند، بخش اصلی که برای اطلاعات به آن نیاز دارید.

So, repeat after me: "I got asked to work overtime.", "She always gets blamed.", "You're

بنابراین، بعد از من تکرار کنید: "از من خواسته شد که اضافه کار کنم."، "او همیشه سرزنش می شود."، "تو

going to get caught.", "It got..."

قرار است گرفتار شوی."، "این شد..."

Sorry about that, I was going to say "it", and replace "the project" with "it".

متاسفم، من می خواستم "آن" را بگویید و "پروژه" را با "آن" جایگزین کنید.

I'll say "the project".

من می گویم "پروژه".

"The project got done on time.", "I was getting dressed.", "She got elected.", "When did you

«پروژه به موقع انجام شد»، «داشتم لباس می پوشیدم»، «او انتخاب شد»، «

get engaged?", "I got fired yesterday.", "He got hit by a car, and we're very happy about

کی نامزد کردی؟»، «دیروز اخراج شدم»، «او با ماشین برخورد کرد. و ما به

it for some reason."

دلایلی از این بابت خوشحالیم."

Don't say that.

اینو نگو

"You'll get hurt."

"آسیب خواهی دید."

All right, let's do the other 10.

بسیار خوب، بیایید 10 مورد دیگر را انجام دهیم.

Okay, so next we have: "Get invited".

بسیار خوب، پس در مرحله بعدی داریم: "دعوت شوید".

So if you get invited somewhere, to a party, a wedding, an anniversary, whatever it is,

بنابراین اگر جایی دعوت شوید، به یک مهمانی، عروسی، سالگرد، هر چه که باشد

you receive an invitation.

، یک دعوتنامه دریافت می کنید.

So, here: "Hey.

خب، اینجا: "هی.

Did you get invited to her birthday?"

به تولدش دعوت شدی؟"

Did you receive an invitation, you know, by text, by word of mouth, by email?

آیا می دانید دعوت نامه ای به صورت متنی، شفاهی، ایمیلی دریافت کرده اید؟

"Did you get invited to her birthday?"

"به تولدش دعوت شدی؟"

I don't know.

من نمی دانم.

Next: "Get involved".

بعدی: "درگیر شوید".

So, let's just look at the example.

بنابراین، اجازه دهید فقط به مثال نگاه کنیم.

"She got involved with the wrong people."

او با افراد اشتباهی درگیر شد.

So, if you get involved, you become involved, you know, you become part of a situation or

بنابراین، اگر درگیر شوید، درگیر می‌شوید، می‌دانید، بخشی از یک موقعیت یا

an event, or a process.

یک رویداد یا یک فرآیند می‌شوید.

So: "She got involved with the wrong people."

بنابراین: "او با افراد اشتباه درگیر شد."

So, maybe this is a friend of yours who, you know, she met a group of people that were

بنابراین، شاید این یکی از دوستان شما باشد که، می دانید، با گروهی از افراد آشنا شده است که

a bad influence on her: "She got involved with the wrong people."

تأثیر بدی روی او داشته اند: "او با افراد اشتباهی درگیر شد."

Next: "Get left".

بعدی: «چپ شو».

So, this is...

پس این است...

"Left" is the past participle of "leave".

«چپ» فعل ماضی «ترک» است.

So: "She got left at the bus stop."

بنابراین: "او در ایستگاه اتوبوس رها شد."

So maybe her parents, you know, dropped her off in their car, they left her at the bus

پس شاید والدینش، می دانید، او را در ماشینشان پیاده کرده اند، او را در ایستگاه اتوبوس رها کرده اند

stop so she can wait for the bus: "She got left at the bus stop."

تا بتواند منتظر اتوبوس بماند: "او در ایستگاه اتوبوس رها شد."

Okay?

باشه؟

Next: "Get married".

بعدی: «ازدواج کن».

Very common, right?

بسیار رایج است، درست است؟

So: "They got married last year", probably after getting engaged.

پس: «سال گذشته ازدواج کردند»، احتمالاً بعد از نامزدی.

So: "They got married."

پس: «ازدواج کردند».

I got married, she got married, he got married, we got married, we are getting married, we're

من ازدواج کردم، او ازدواج کرد، او ازدواج کرد، ما ازدواج کردیم، ازدواج می کنیم، ازدواج می کنیم

going to get married.

.

Any tense where you can use the passive, you can, you know, use "get" in the passive sense

هر زمانی که بتوانید از مفعول استفاده کنید، می‌دانید، می‌توانید در اینجا از "get" به معنای مفعول استفاده

here.

کنید.

Next: "Get offered".

بعدی: "پیشنهاد دریافت کنید".

So: "I think I'm gonna get offered the job."

بنابراین: "فکر می‌کنم این کار به من پیشنهاد شود."

I put "gonna", which is "going to", so: "I think I'm gonna get offered the job."

"gonna" را گذاشتم که "going to" است، بنابراین: "فکر می‌کنم این کار به من پیشنهاد شود."

I think my interview went really well, and I think they will offer me the job.

فکر می‌کنم مصاحبه‌ام خیلی خوب پیش رفت و فکر می‌کنم آن‌ها این کار را به من پیشنهاد خواهند کرد.

I think I'm going to get offered the job.

فکر می کنم قرار است این کار به من پیشنهاد شود.

Next: "Get paid".

بعدی: "دریافت پول".

"We're not getting paid today!"

"ما امروز حقوق نمی گیریم!"

I don't know why, whatever, but: "We are not getting paid."

نمی دانم چرا، هر چه باشد، اما: "ما حقوق نمی گیریم."

The company or my boss is not going to pay me, so we are not getting paid.

شرکت یا رئیس من قرار نیست به من پول بدهد، بنابراین ما حقوق نمی گیریم.

Well, you probably get paid...

خب، احتمالاً حقوق

Hopefully you get paid every week or every two weeks depending on, you know, your pay

می گیرید... امیدواریم بسته به چرخه پرداختی خود در شرکتتان، هر هفته یا هر دو هفته یک بار حقوق دریافت

cycle at your company.

کنید.

Next: "Get promoted".

بعدی: "ترفیع بگیرید".

So: "He deserves to get promoted."

بنابراین: "او شایسته ترفیع است."

This comes from "promotion", receiving a promotion at work.

این از "ترفیع" می آید، دریافت ترفیع در محل کار.

When you go from one position to a higher position, you get promoted.

وقتی از یک موقعیت به مقام بالاتر می روید، ترفیع می گیرید.

So: "He deserves to get promoted."

بنابراین: "او شایسته ترفیع است."

or "She deserves to get promoted."

یا "او شایسته ترفیع است."

Or: "I'm getting promoted!"

یا: "من ترفیع می گیرم!"

Okay?

باشه؟

Next: "Get tired".

بعدی: «خسته شو».

So, if something makes you tired and you are tired or you were tired, you can get tired.

بنابراین، اگر چیزی شما را خسته می کند و شما خسته هستید یا خسته بودید، می توانید خسته شوید.

So: "Never get tired of trying."

پس: «هرگز از تلاش خسته نشو».

Just inspiration for everybody.

فقط الهام بخش برای همه

And finally: "Get told".

و در آخر: «به من گفته شود».

"I have gotten told to make more videos by you guys."

"به من گفته شده که ویدیوهای بیشتری از شما بچه ها بسازم."

So that's what I'm doing by making this video about "get".

پس این کاری است که من با ساختن این ویدیو در مورد "دریافت" انجام می دهم.

So, if you get told, that means someone tells you to do something.

بنابراین، اگر به شما گفته شود، این بدان معناست که کسی به شما می گوید کاری را انجام دهید.

Okay?

باشه؟

So: "I have gotten told", I'm using the present perfect, which you can use in the passive.

بنابراین: "به من گفته شد"، من از حال کامل استفاده می کنم که می توانید در حالت مفعول استفاده کنید.

"I have gotten told to make more videos."

"به من گفته شده که ویدیوهای بیشتری بسازم."

You could also say, simple past: "I got told to make more videos."

شما همچنین می توانید بگویید، گذشته ساده: "به من گفته شد که ویدیوهای بیشتری بسازم."

All right, so just like the first ten, let's do some quick fluency practice, pronunciation

بسیار خوب، پس درست مثل ده اول، بیایید کمی تمرین روانی سریع انجام دهیم، تمرین تلفظ

practice, repeat after me...

، بعد از من تکرار کنیم...

Again, I won't say the entire sentence in some cases.

باز هم در برخی موارد کل جمله را نمی گویم.

Just repeat what I say.

فقط حرفم را تکرار کن

"Did you get invited?", "She got involved.", "She got left.", "Don't get lost."

"دعوت شدی؟"، "او درگیر شد"، "او رفت."، "گم نشو."

Did we do: "Get lost"?

آیا انجام دادیم: «گم شو»؟

I don't remember if we did: "Get lost".

یادم نیست گفتیم: «گم شو».

Well, we're doing it now.

خوب، ما در حال انجام آن هستیم.

"Don't get lost.", "They got married.", "I'm gonna get offered the job.", "We're not getting

«گم نشو»، «آنها ازدواج کردند»، «این کار به من پیشنهاد می شود»، «ما

paid.", "He deserves to get promoted.", "Never get tired of trying.", "I've gotten told to

حقوق نمی گیریم»، «او سزاوار ترفیع است»، «هرگز نگیر». از تلاش خسته شدم."، "به من گفته شده

make more videos."

که ویدیوهای بیشتری بسازم."

All right.

خیلی خوب.

So, if you want to test your understanding of these 20...

بنابراین، اگر می‌خواهید درک خود را از این 20...

5, 10, 15, 20 - 20 "get" expressions in the passive, as always, you can check out the

5، 10، 15، 20 - 20 عبارت «دریافت» در حالت غیرفعال امتحان کنید، مانند همیشه، می‌توانید

quiz on www.engvid.com.

امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

And while you're there on engVid and you're watching this video, don't forget to, you

و در حالی که در engVid هستید و در حال تماشای این ویدیو هستید، فراموش نکنید که، می

know, leave a comment in the comment section.

دانید، نظر خود را در بخش نظر بگذارید.

I usually reply to almost everything I read.

من معمولا به هر چیزی که می خوانم پاسخ می دهم.

And, you know, maybe I'll say hi to you and you'll say hi to me.

و میدونی، شاید من به تو سلام کنم و تو هم به من سلام کنی.

Also, you can check me out on Facebook where I have a fan page, and you can check me out

همچنین، می‌توانید من را در فیس‌بوک بررسی کنید، جایی که من یک صفحه هوادار دارم، و می‌توانید من را

on Twitter where I'm not as active, but I'm still there, usually talking about video games

در توییتر بررسی کنید، جایی که من آنقدر فعال نیستم، اما هنوز آنجا هستم، معمولاً در مورد بازی‌های ویدیویی

or something.

یا چیز دیگری صحبت می‌کنم.

And if you want to support the site, support what I do, support what we do at engVid, as

و اگر می‌خواهید از سایت حمایت کنید، از کاری که من انجام می‌دهم حمایت کنید، از کارهایی که ما در engVid انجام می‌دهیم حمایت کنید، مانند

always, you can also donate to the site by checking out the support link on www.engvid.com.

همیشه، می‌توانید با بررسی لینک پشتیبانی در www.engvid.com به سایت کمک مالی کنید.

So, til next time, thanks for clicking.

بنابراین، تا دفعه بعد، از اینکه کلیک کردید متشکرم.