20 ways to give advice in English

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on twenty ways to give advice in English.

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد بیست راه برای مشاوره به زبان انگلیسی خوش آمدید.

This lesson is intended for intermediate-level English learners, so some of the things I

این درس برای زبان آموزان سطح متوسط ​​انگلیسی در نظر گرفته شده است ، بنابراین برخی از مواردی که

will review in this lesson, specifically the modals section, I will expect that you're

در این درس بررسی خواهم کرد، به ویژه بخش مدال، انتظار دارم که شما

already familiar with these words-okay?- and their usages.

قبلاً با این کلمات - باشه؟ - و کاربرد آنها آشنا باشید.

If you're not familiar with the modals that I give you today, we have a lot of lessons

اگر با مدل‌هایی که امروز به شما می‌دهم آشنایی ندارید، ما درس‌های زیادی

on engVid that discuss: "have to", "had better", "must", "should", etc.

در مورد engVid داریم که در مورد آنها بحث می‌کند: "باید"، "بهتر بود"، "باید"، "باید"، و غیره.

So, check out those lessons and become more familiar with modals.

بنابراین، بررسی کنید. آن درس ها و آشنایی بیشتر با مدال ها.

However, I'm expecting that you are already familiar with them for this category.

با این حال، من انتظار دارم که شما قبلاً با آنها برای این دسته آشنا شده باشید.

You noticed I said: "category", because I have four cate-...

دقت کردید گفتم: «مقوله»، چون چهار دسته دارم...

Four?

چهار؟

Four categories on the board, here.

چهار دسته روی تابلو، اینجا.

So, we have modals, we have conditionals, we have formal verbs, and we have casual expressions.

بنابراین، ما حالت داریم، شرط داریم، افعال صوری داریم، و عبارات گاه و بیگاه داریم.

So, you are probably familiar with the modals, maybe the conditionals, and for sure you've

بنابراین، احتمالاً با حالت‌ها، شاید شرطی‌ها آشنا هستید ، و مطمئناً

seen, like: "suggest", "recommend", etc., but this casual section is probably new for

مانند: «پیشنهاد»، «توصیه» و غیره را دیده‌اید، اما این بخش معمولی احتمالاً برای

quite a few of you.

تعداد کمی از شما جدید است.

But let's not get too far, and start from the beginning.

اما خیلی دور نشویم و از ابتدا شروع کنیم.

So, first: Modals.

بنابراین، اول: مدال.

You have a wide variety to choose from when you're giving advice in English.

هنگامی که به زبان انگلیسی مشاوره می دهید، طیف گسترده ای برای انتخاب دارید.

We'll start from the top: "You have to..."

ما از بالا شروع می کنیم: "شما باید..."

So, if you are telling someone that they have to do something, this is an obligation.

بنابراین، اگر به کسی می گویید که باید کاری را انجام دهد، این یک وظیفه است.

Okay?

باشه؟

They don't have a choice.

آنها چاره ای ندارند

So: "I lost my passport.

پس: "گذرنامه ام را گم کردم،

Oh my goodness.

خدای من،

What do I do?"

چه کار کنم؟"

You can say: "Okay, you have to go to the passport office" or "You have to get a new one."

می توانید بگویید: "خوب، باید به اداره گذرنامه بروید" یا "باید گذرنامه جدید تهیه کنید."

Okay?

باشه؟

This is my advice to you.

این توصیه من به شماست.

It's your obligation to do this.

این وظیفه شماست که این کار را انجام دهید.

"You had better..."

"تو بهتر بودی..."

Okay?

باشه؟

So: -"Okay, I lost my passport."

بنابراین: -باشه، پاسپورتم را گم کردم.

-"You'd better go to the passport office" or "You'd better report that to the police",

-"بهتره بری اداره گذرنامه" یا "بهتره به پلیس گزارش بدهی"،

maybe if it was stolen by someone and you saw the person running.

شاید اگر توسط کسی دزدیده شده باشد و ببینی که آن شخص در حال دویدن است.

So: "You'd better..." as a reminder, this means, you know, it's a strong advice and

بنابراین: "بهتر است..." به عنوان یادآوری، این بدان معنی است که، می دانید، توصیه اکیدی است و

there will be negative consequences if you don't follow this action.

اگر این اقدام را رعایت نکنید، عواقب منفی به دنبال خواهد داشت.

All right, so we have: "You should..." and "You ought to..."

بسیار خوب، پس ما داریم: "شما باید..." و "باید..."

These are in the same family.

اینها در یک خانواده هستند.

Right?

درست؟

So, these are, like, well, advice: "I think it's a good idea for you to do this".

بنابراین، اینها، مانند، خوب، توصیه است: "من فکر می کنم این ایده خوبی است که شما این کار را انجام دهید".

-"I always feel tired."

-"همیشه احساس خستگی می کنم."

-"You should sleep more."

-"باید بیشتر بخوابی."

-"I always feel tired."

-"همیشه احساس خستگی می کنم."

-"Okay, well, you ought to eat better."

-خوب، خب، باید بهتر بخوری.

Okay?

باشه؟

Or: "Tell me what you're eating.

یا: "به من بگو چه می خوری.

You ought to eat better.

باید بهتر بخوری.

You should eat better."

باید بهتر بخوری."

When you are speaking: "You ought to", you can also say: "You oughta".

وقتی صحبت می کنید: "باید"، همچنین می توانید بگویید: "باید".

So, repeat after me: "You oughta".

پس بعد از من تکرار کن: "تو باید".

"You oughta sleep more."

"تو باید بیشتر بخوابی."

Good.

خوب

All right?

خیلی خوب؟

And then: "You could..."

و سپس: "شما می توانستید..."

So, "You could..." means: "Well, this is an option."

پس "شما می توانستید..." یعنی: "خب، این یک گزینه است."

I'm not saying you should, I'm not saying you have to.

من نمی گویم که باید، نمی گویم که باید.

I'm saying: "Hey.

من می گویم: "هی،

Have you considered this option?"

آیا این گزینه را در نظر گرفته ای؟"

That's over there.

اون اونجاست

We'll talk about that later, too.

بعداً در مورد آن نیز صحبت خواهیم کرد.

So: "You could..." means, like, this is a possibility.

بنابراین: «شما می‌توانید...» یعنی این یک احتمال است.

This is an option.

این یک گزینه است.

Like: -"Ah, I don't know what to get from the lunch menu."

مثل: -آه، من نمی دانم از منوی ناهار چه چیزی بگیرم .

-"I don't know.

-نمی دونم

Like, what do you feel like?"

، مثلا چه حسی داری؟

-"I don't know.

Like something that has protein."

-نمیدونم مثل چیزی که پروتئین داره.

-"Okay, well, you could get the steak, or you could get a hamburger, or you could get

-خوب، خوب، می تونی استیک بگیری، یا می تونی همبرگر بگیری، یا می

something else with protein."

تونی چیز دیگه ای با پروتئین بگیری.

So you're giving them options.

بنابراین شما به آنها گزینه هایی می دهید.

You're advising them of what is possible.

شما در مورد آنچه ممکن است به آنها توصیه می کنید.

Modals, we're okay?

مدال ها، ما خوبیم؟

So many of you are like: "Alex, I...

خیلی از شما مثل: "الکس، من...

I don't know what's going on."

نمی دانم چه خبر است."

Check out the other modal videos.

سایر ویدیوهای مودال را بررسی کنید.

Next, let's go to conditionals.

در ادامه به سراغ شرطی ها می رویم.

So, let's start with the most common, like, advice conditional where you say: "If I were you…"

بنابراین، بیایید با رایج‌ترین توصیه‌ها شروع کنیم، مانند توصیه‌های مشروط که در آن می‌گویید: "اگر من جای تو بودم..."

I am not you; that is impossible.

من شما نیستم. غیر ممکن است.

Maybe in the future that's something that is possible, but for now it's not possible.

شاید در آینده این چیزی باشد که ممکن است، اما در حال حاضر ممکن نیست.

So, you're using the second conditional in most of these.

بنابراین، شما از شرطی دوم در بیشتر موارد استفاده می کنید.

So: "If I were you, I'd"...

پس: «اگر جای تو بودم»...

"I'd" means "I would".

«من» به معنای «می خواستم».

So, second conditional you always have the past form of a verb.

بنابراین، شرط دوم شما همیشه شکل گذشته یک فعل را دارید.

So, here you have: "If I were you, I would do something."

بنابراین، در اینجا شما دارید: "اگر من جای شما بودم، کاری انجام می دادم."

It's like: -"Uh-oh.

این مانند: -"اوه اوه.

I think I lost my wallet."

فکر می کنم کیف پولم را گم کرده ام."

-"Well, if I were you, I would retrace your steps".

-خب اگه من جای تو بودم قدم هایت را باز می کردم.

"To retrace your steps" means to go back and follow your steps; where you went before.

«بازگشت به قدم‌هایت» به معنای بازگشت به عقب و پیروی از مراحل خود است. جایی که قبلا رفتی

Right?

درست؟

So: "Retrace your steps.

بنابراین: "گام هایت را دوباره بردار.

If I were you, I would retrace your steps.

اگر من جای تو بودم، قدم هایت را باز می گذاشتم.

Where did you go before here?

قبل از اینجا کجا

Did you go in the living room?

می رفتی؟ در اتاق نشیمن

Did you go to the post office?

رفتی؟ به اداره پست

I don't know where you went."

رفتی؟ نمی دانم کجا رفتی. "

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

Another way to say: "If I were you", very common: "If I were in your shoes", right?

راه دیگری برای گفتن: "اگر من جای تو بودم"، بسیار رایج: "اگر من در کفش تو بودم"، درست است؟

"If I were in your shoes, I would do something."

"اگر من جای تو بودم، کاری انجام می دادم."

So, if your friend says: -"I want to get a new laptop, but I don't have enough money."

بنابراین، اگر دوست شما بگوید: -"من می خواهم یک لپ تاپ جدید بگیرم، اما پول کافی ندارم."

-"Okay, well, if I were you, I would consider getting another job."

-باشه، اگه من جای تو بودم، به فکر گرفتن یه کار دیگه بودم.

Or: "I would maybe ask your Mom if she can help you, ask a family member".

یا: "شاید از مادرت بپرسم که آیا می تواند به تو کمک کند، از یکی از اعضای خانواده بپرس".

Okay?

باشه؟

Next: "Listen, if you want my advice, I think..."

بعد: «گوش کن، اگر نصیحت مرا می‌خواهی، فکر می‌کنم...»

So, obviously they want your advice.

بنابراین، بدیهی است که آنها از شما مشاوره می‌خواهند.

Sometimes they don't, but you can clarify by saying: "Hey, if you want my advice, I think..."

گاهی اوقات نمی‌کنند، اما می‌توانید با گفتن این جمله توضیح دهید: "هی، اگر توصیه من را می‌خواهی، فکر می‌کنم..."

So, this is the zero conditional.

بنابراین، این صفر شرطی است.

Right?

درست؟

Like: "...you want my advice" - present, "I think" - present, and give your thoughts on

مانند: "...تو نصیحت من را می خواهی" - ارائه کن، " فکر می کنم" - ارائه بده، و نظرت را در مورد

whatever the topic is.

هر موضوعی که هست بیان کن.

Next: "If you really want to know, I would..."

بعدی: "اگر واقعاً می خواهی بدانی، من می خواهم..."

Okay?

باشه؟

So, maybe your friend asks you: -"If you were me, what would you do?"

بنابراین، شاید دوستتان از شما بپرسد: -"اگر شما جای من بودید، چه می کردید؟"

-"What would I do?

-"من چیکار کنم؟

Well, if you really want to know, I would ask someone else because I give terrible advice."

خب اگه واقعا میخوای بدونی از یکی دیگه میپرسم چون نصیحت وحشتناکی میکنم."

Maybe this is you; I don't know.

شاید این شما باشید؛ من نمی دانم.

Next, this is another way to say: "If I were in your shoes..."

بعد، این یک راه دیگر برای گفتن است: "اگر من جای تو بودم..."

You can just say: "If I were in your position, I would..."

شما فقط می توانید بگویید: "اگر من در موقعیت شما بودم، ..."

Okay?

باشه؟

So, maybe the boss at, you know...

بنابراین، شاید رئیس در، می دانید...

At my job, he caught me stealing a stapler.

در محل کارم، او مرا در حال دزدیدن یک منگنه گرفتار کرد.

Well, if I were in your position, I would update your resume.

خوب اگر من جای شما بودم رزومه شما را به روز می کردم.

Okay?

باشه؟

So if your boss catches you stealing from your job, you should probably look for a new

بنابراین اگر رئیستان شما را در حال دزدی از شغلتان دستگیر کرد، احتمالاً باید به دنبال شغل جدیدی بگردید

job, unless your boss just gives you a warning or is nice, and says: "Ah, that's fine.

، مگر اینکه رئیستان فقط به شما اخطار دهد یا خوب باشد و بگوید: "اوه، خوب است.

We have 500 staplers."

ما 500 منگنه داریم."

Maybe.

شاید.

I don't know.

من نمی دانم.

Okay.

باشه.

Let's move on to the formal verbs.

بریم سراغ افعال صوری.

So, we have formal verbs, like: "suggest", "recommend", "urge", and "advise", or in this

پس افعال صوری داریم مثل: «پیشنهاد»، «توصیه کردن»، «اصرار» و «نصیحت» یا در این

situation: "I would advise", which is a conditional phrase, really, but I put it here because

حالت: «من نصیحت می‌کنم» که واقعاً یک عبارت شرطی است ، اما اینجا گذاشتم. چون

it sounds more formal.

رسمی تر به نظر می رسد.

So: "I suggest that you..." and, here, use a base verb.

بنابراین: "پیشنهاد می کنم که..." و در اینجا از یک فعل پایه استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

So: "I suggest that you try again.", "I recommend that you study hard.", "I urge you to reconsider

بنابراین: «پیشنهاد می کنم دوباره تلاش کنید.»، «توصیه می کنم به شدت مطالعه کنید»، «از شما می خواهم در موضع خود تجدید نظر

your position" or reconsider your offer, reconsider your answer.

کنید» یا در پیشنهاد خود تجدید نظر کنید، در پاسخ خود تجدید نظر کنید.

Okay.

باشه.

-"I have a big test tomorrow, but it's also my third cousin's birthday party tonight.

-فردا یه امتحان بزرگ دارم ولی امشب جشن تولد پسرخاله سومم

What should I do?"

هم هست چیکار کنم؟

-"Well, I would advise you to skip your third cousin's birthday party because they won't

-"خب، من بهت توصیه می کنم از جشن تولد پسرعموی سومت صرف نظر کنی چون اونا

even know you're not there, so it's okay."

حتی نمی دونن تو اونجا نیستی، پس اشکالی نداره."

They're your third cousin.

آنها پسر عموی سوم شما هستند.

Your first cousin, a little more important.

پسر عموی اول شما، کمی مهمتر است.

Third cousin, you should study.

پسر عموی سوم باید درس بخونی.

"I would advise you to study."

من به شما توصیه می کنم مطالعه کنید.

One more thing before we continue: With "suggest" and "recommend" you can use this structure:

یک چیز دیگر قبل از اینکه ادامه دهیم: با "پیشنهاد" و "توصیه" می توانید از این ساختار استفاده کنید:

"I suggest that you...", "I recommend that you..."

"من به شما پیشنهاد می کنم..."، "من به شما توصیه می کنم..."

plus a base verb; or if you just use "suggest", if you just use "recommend", you can follow

به اضافه یک فعل پایه. یا اگر فقط از "پیشنهاد" استفاده می کنید، اگر فقط از "پیشنهاد" استفاده می کنید، می توانید

them with a gerund.

آنها را با یک جیروند دنبال کنید.

So: "I suggest working harder.", "I recommend calling your mother."

بنابراین: "پیشنهاد می کنم بیشتر کار کنید."، "توصیه می کنم با مادرت تماس بگیری."

Okay?

باشه؟

So make sure that you follow them with a gerund.

بنابراین مطمئن شوید که آنها را با یک جروند دنبال کنید.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

Now, casual.

حالا، گاه به گاه.

Yeah.

آره

This is the good stuff, right?

این چیز خوبی است، درست است؟

So, casual advice.

بنابراین، توصیه های گاه به گاه.

-"Well, what would you do if you were me?

-خب اگه جای من بودی چیکار

Like, my mother just...

میکردی مثلا مامانم فقط...

My Mom kicked me out of my house.

مامانم منو از خونه بیرون کرد

I have no place to live."

من جایی برای زندگی ندارم.

-"Well, you're gonna wanna find a new place to live."

-خب، تو میخوای یه جای جدید برای زندگی پیدا کنی.

So, here you see: "gonna wanna" - "You are going to want to".

بنابراین، در اینجا می بینید: "gonna wantna" - "You are going to want to".

Now, I know that sounds a little strange, but in giving advice in a casual, loose setting,

حالا، می دانم که کمی عجیب به نظر می رسد، اما در توصیه کردن در یک محیط معمولی و شل،

this is a very common phrase.

این یک عبارت بسیار رایج است.

Okay?

باشه؟

"You're gonna wanna get a new job.", "You're gonna wanna, you know, help your Mom.", "You're

"You're gonna wanna get a new job."، "You're gonna wanna، میدونی، به مادرت کمک کن."، "You're

gonna wanna" plus the base verb.

gonna wanna" به اضافه فعل پایه.

Okay?

باشه؟

Base verb, base verb, base verb here.

فعل پایه، فعل پایه، فعل پایه اینجا.

Okay.

باشه.

What about this one?

در مورد این یکی چی؟

"You might wanna consider..."

"شاید بخواهید فکر کنید..."

Okay?

باشه؟

So, if you have had no job for five months, for example, and your friend asks you: "Have

بنابراین، اگر مثلاً پنج ماه است که هیچ شغلی نداشته اید و دوستتان از شما می پرسد: "آیا

you been trying to get a new job?"

سعی کرده اید شغل جدیدی پیدا کنید؟"

It's like: -"Well, no.

این مانند: -"خب، نه.

I'm just, you know, relaxing.

من فقط، می دانید، در حال استراحت

I'm developing my skills at home."

هستم. من مهارت هایم را در خانه توسعه می دهم."

-"Have you sent any resumes to companies?"

-"آیا رزومه ای برای شرکت ها ارسال کرده اید؟"

-"No, no, no.

-"نه، نه، نه.

I'm not ready for that."

من برای این کار آماده نیستم."

-"Okay, but your rent is due soon.

-"بسیار خوب، اما اجاره شما به زودی تمام می شود

You might wanna consider updating your resume.

. ممکن است بخواهید رزومه خود را به روز کنید

You might wanna consider looking for a new job."

. ممکن است بخواهید به دنبال شغل جدیدی باشید ."

Okay?

باشه؟

So, you might, maybe - this is polite; you're being nice.

بنابراین، شما ممکن است، شاید - این مؤدبانه است. تو خوبی

You're saying: "Have you thought about this?

شما می گویید: "آیا در مورد این فکر کرده اید؟

You might want to think about this."

ممکن است بخواهید در مورد این فکر کنید."

All right?

خیلی خوب؟

Let's go to "should", so: "You should probably consider..."

بریم سراغ «باید»، بنابراین: «احتمالاً باید در نظر بگیرید...»

Softer advice than "should", right?

توصیه‌ای نرم‌تر از «باید»، درست است؟

You are editing...

در حال ویرایش...

Not editing.

نه ویرایش.

Modifying - that's the word.

اصلاح - این کلمه است.

You're modifying "should" with the adverb "probably": "You should probably consider...",

شما "باید" را با قید "احتمالا" تغییر می دهید: "احتمالاً باید در نظر بگیرید..."،

"You should maybe think about..."

"شاید باید درباره... فکر کنید"

Okay?

خوب؟

If you want to switch "should" with "ought to" in these situations, just make sure you

اگر می‌خواهید در این شرایط «باید» را با «باید » تغییر دهید، فقط مطمئن شوید

put "probably" before "ought to", so: "You probably ought to do something.", "You maybe

که «احتمالا» را قبل از «باید» قرار داده‌اید، بنابراین: « احتمالاً باید کاری انجام دهید.»، «شاید

ought to do something."

باید کاری انجام دهید». "

But if you use "should", you have to put the adverb after.

اما اگر از "باید" استفاده می کنید، باید قید را بعد از آن قرار دهید.

That's a bonus.

این یک امتیاز است.

Bonus to the 20.

پاداش به 20.

Now you have 22 ways to give advice in English.

اکنون شما 22 راه برای مشاوره به زبان انگلیسی دارید.

"You should maybe think about..."

"شاید باید به این فکر کنی..."

And you have heard me use this already today, but: "Have you thought about, I don't know,

و امروز شنیده ای که من از این استفاده کردم، اما: "آیا به چیز دیگری فکر کرده ای، نمی دانم

anything else?

؟

Have you thought about a different option?

آیا به گزینه دیگری فکر کرده ای؟

Have you thought about a different way to do this?"

آیا به یک فکر کرده ای؟ روش دیگری برای انجام این کار؟"

Okay?

باشه؟

So you're asking them if they have considered an option.

بنابراین از آنها می‌پرسید که آیا گزینه‌ای را در نظر گرفته‌اند.

You can say: "Hey.

می توانید بگویید: "هی.

Have you considered doing something?"

آیا به انجام کاری فکر کرده ای؟"

Okay?

باشه؟

And here: "think about", "thought about", because you have a preposition - make sure

و در اینجا: "درباره فکر کردن"، "تفکر درباره"، زیرا شما حرف اضافه دارید - مطمئن

you follow this with verb-"ing"; a gerund.

شوید که این را با فعل-"ing" دنبال می کنید. یک جروند

Right?

درست؟

"Hey.

"هی.

Have you thought about trying something different?" or "You should maybe think about eating less",

آیا به امتحان چیز متفاوتی فکر کرده ای؟" یا "شاید باید در مورد کمتر خوردن فکر کنید"

for example, or "eating less junk food".

، یا "کمتر خوردن غذاهای ناسالم".

All right, and finally...

بسیار خوب، و در نهایت ... ها

Huh.

.

"Well, listen, what you really ought to do" or "What you ought to do is..."

«خب، گوش کن، واقعاً باید چه کاری انجام دهی» یا «آنچه که باید انجام دهی این است که...»

This is, again, a more casual way to say: "You ought to", "I think you ought to".

این نیز یک روش معمولی‌تر برای گفتن است: «باید»، «فکر می‌کنم باید انجام دهی».

"What you really ought to do...", "What you probably ought to do...", "What you ought

"چیزی که واقعا باید انجام دهید..."، "چیزی که احتمالا باید انجام دهید..."، "چیزی که

to do is..." blank base verb.

باید انجام دهید این است..." فعل پایه خالی است.

Okay?

باشه؟

Whew.

وای

I think you got more than 20 things in this video, and that's not a bad thing.

من فکر می کنم شما بیش از 20 مورد را در این ویدیو دریافت کرده اید، و این چیز بدی نیست.

But if you want to test your understanding of this material today and you want to see

اما اگر می خواهید درک خود را از این مطالب امروز آزمایش کنید و می خواهید ببینید

if you remember how to use all 20 of these things, there are 20 questions waiting for

که آیا یادتان می آید چگونه از همه 20 مورد از این موارد استفاده کنید،

you on the quiz that I created for this video, so check those out underneath at www.engvid.com.

در مسابقه ای که من برای این ویدیو ایجاد کردم 20 سوال در انتظار شما است، بنابراین آنها را بررسی کنید. در زیر در www.engvid.com.

And while you're at engVid, like I said, check out the other videos we have on modals and

همانطور که گفتم، در حالی که در engVid هستید، ویدیوهای دیگری را که در مورد مدال ها و

advice; we have tons of them, so, have a look.

مشاوره داریم، بررسی کنید. ما تعداد زیادی از آنها را داریم، بنابراین، نگاهی بیندازید.

If you're still not sure about modals or conditionals, we have all this stuff there.

اگر هنوز در مورد مدال یا شرطی مطمئن نیستید، ما همه این موارد را در آنجا داریم.

And yeah, just check it out.

و بله، فقط آن را بررسی کنید.

And also don't forget: Subscribe to my YouTube channel, check me out on Facebook and Twitter;

و همچنین فراموش نکنید: در کانال یوتیوب من مشترک شوید ، من را در فیس بوک و توییتر بررسی کنید.

and when you're on YouTube make sure you click that bell for me because that helps me, helps

و وقتی در YouTube هستید مطمئن شوید که برای من روی آن زنگ کلیک کرده اید زیرا این به من کمک می کند، به engVid کمک می

engVid, and everyone is happy.

کند و همه خوشحال هستند.

That's it.

خودشه.

So, right now you should go do that quiz.

بنابراین، در حال حاضر شما باید به انجام آن مسابقه بروید.

And I have to go, so till next time, thanks for clicking.

و من باید بروم، بنابراین تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.