How to negotiate in English: Vocabulary, expressions, and questions to save you $$$

I've always wanted to do that.

من همیشه دوست داشتم این کار را انجام دهم.

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on:

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد:

"How to Negotiate Prices".

"چگونه قیمت ها را مذاکره کنیم" خوش آمدید.

So, this is a business vocabulary lesson, and today we are going to look at how to ask

بنابراین، این یک درس واژگان کسب و کار است، و امروز می‌خواهیم ببینیم که چگونه

about the cost of something, how to comment about the cost being too high for you, and

در مورد هزینه چیزی بپرسیم، چگونه در مورد هزینه زیاد برای شما نظر بدهیم، و

then how to get someone to maybe lower the price of something.

سپس چگونه کسی را وادار کنیم تا شاید قیمت آن را پایین بیاورد. چیزی

Now, what situations can we do this in, you know, in the 21st century?

حالا، می دانید، در قرن بیست و یکم در چه موقعیت هایی می توانیم این کار را انجام دهیم ؟

This is if you're trying to negotiate the cost of a car maybe, the cost of a house,

این در صورتی است که می‌خواهید در مورد هزینه یک ماشین مذاکره کنید، شاید هزینه یک خانه،

or it can be something in a local market or a garage sale.

یا می‌تواند چیزی در یک بازار محلی یا فروش گاراژ باشد.

So, first let's look at how to ask about the cost of something.

بنابراین، ابتدا بیایید نحوه پرسیدن در مورد هزینه چیزی را بررسی کنیم.

And I have-one, two, three, four, five-six different questions that you can use to ask

و من یک، دو، سه، چهار، پنج، شش سؤال مختلف دارم که می‌توانید از آنها برای پرسیدن

about cost, to ask about the price.

در مورد هزینه، برای پرسیدن در مورد قیمت استفاده کنید.

Number one:

شماره یک:

"How much does this/that/it cost?"

" این/آن/هزینه آن چقدر است؟"

For the sake of me not saying the words: "this", "that", "it" every time, I'm just going to

به خاطر اینکه هر بار کلمات "این"، "آن"، "آن" را نگویم، فقط

say "this", but know that you can say:

"این" را می گویم، اما بدانید که می توانید بگویید:

"How much does this cost?",

"هزینه این کار چقدر است؟" ،

"How much does that cost?",

"هزینه آن چقدر است؟"،

"How much does it cost?"

"هزینه آن چقدر است؟"

Okay?

باشه؟

So, next: "How much is this/that/it?"

بنابراین، بعدی: " این/آن/آن چقدر است؟"

Instead of: "How much does this cost?", "How much is this?"

به جای: "هزینه این کار چقدر است ؟"، "این چقدر است؟"

Next: "How much is this/that/it going for?"

بعدی: " این/آن/برای چقدر هزینه دارد؟"

So, this is an expression.

بنابراین، این یک بیان است.

Something goes for a certain amount of money.

چیزی برای مقدار مشخصی پول پیش می رود.

For example, say: "Oh, this comic book is going for $20."

به عنوان مثال، بگویید: "اوه، این کتاب مصور 20 دلار است."

Maybe it's a rare collector's edition or something.

شاید یک نسخه کلکسیونی کمیاب یا چیزی شبیه به آن باشد.

"It is going for...", "It costs..."

«برای... می رود»، «هزینه دارد...»

This is how much people are paying for it.

این چقدر مردم برای آن هزینه می کنند.

Okay.

باشه.

"Hey. How much is it for this/that/it?"

"هی. برای این/آن/آن چقدر است؟"

So you're asking: "How much money, you know, is it...?

بنابراین شما می‌پرسید: "چقدر پول، می‌دانی، آیا...؟

Does it cost for this?

برای این هزینه دارد؟

How much is it for this?"

برای این چقدر است؟"

And if you want to be a little bit more specific, this one you can use in a more informal situation,

و اگر می‌خواهید کمی دقیق‌تر باشید، می‌توانید از این مورد در موقعیت‌های غیررسمی‌تر استفاده کنید،

like a garage sale, for example, or at the market, like:

مثلاً در یک گاراژ فروش، یا در بازار، مانند:

"Hey. How much do you want for this?"

"هی، چقدر برای این می‌خواهی؟"

Okay?

باشه؟

Or: "How much do you want for that or it?

یا: "چقدر برای آن یا آن

How much do you want for it?"

می خواهی؟ چقدر برای آن می خواهی؟"

And another one: "Is this/that the final price?"

و یکی دیگر: " این/همین قیمت نهایی است؟"

So, you're kind of opening the door to say: "Mm, is this the final price?

بنابراین، شما به نوعی در را باز می کنید و می گویید: "مم، این قیمت نهایی است؟

I'm not sure I want to pay this price.

مطمئن نیستم که بخواهم این قیمت را بپردازم.

Is it the final price or can I talk about it with you?"

آیا قیمت نهایی است یا می توانم در مورد آن با شما صحبت کنم؟"

Sometimes the person you are talking to, you know, if you ask them this question:

گاهی اوقات فردی که با او صحبت می کنید، می دانید، اگر این سوال را از او بپرسید:

"Is this the final price?"

"این قیمت نهایی است؟"

and they'll say: "Well, you know, what are you thinking?

و آنها می گویند: "خب، می دانید، به چه چیزی فکر می کنید؟ مثلاً

Like what do you have in mind?

چه چیزی در ذهن دارید

What is another price we can talk about?"

؟ قیمت دیگری که می توانیم در مورد آن صحبت کنیم چیست؟"

Now, if you want to negotiate and you want to get the price down, you need to comment

حالا اگر می‌خواهید مذاکره کنید و می‌خواهید قیمت را پایین بیاورید، باید نظر بدهید

and say: "It's a little..."

و بگویید: «کم است...»

For example, this thing, whatever, you're looking at the price and this thing...

مثلاً این چیز، هر چه باشد، به قیمت و این چیز نگاه می‌کنید. ..

Imagine this is $500.

تصور کنید این 500 دلار است.

$500 for this amazing globe.

500 دلار برای این کره شگفت انگیز.

Now, you can say:

حالا می توانید بگویید:

"$500. It's a little expensive.",

"500 دلار. کمی گران است."،

"It's a little pricey."

"کمی گران است."

"Pricey" is an adjective.

"قیمت" یک صفت است.

You see the word "price", it's slang for expensive.

شما کلمه «قیمت» را می بینید، عامیانه آن گران است.

"It's a little pricey.",

"این کمی گران است."،

"It's a little out of my price range."

"این کمی خارج از محدوده قیمت من است."

So, for example, you have a range.

بنابراین، برای مثال، شما یک محدوده دارید.

A range means kind of like from $0 to $200 is my range.

محدوده به این معنی است که از 0 تا 200 دلار، محدوده من است.

That's where I can go with the price, but $500, that is ridiculous.

این جایی است که می توانم با قیمت، اما 500 دلار، مسخره است.

Same with: "It's a little over my budget."

مشابه: "این کمی بیشتر از بودجه من است."

So, your budget is how much money you can spend or how much money you want to spend.

بنابراین، بودجه شما این است که چقدر پول می توانید خرج کنید یا چقدر پول می خواهید خرج کنید.

So, my budget to buy this globe was $300.

بنابراین، بودجه من برای خرید این کره زمین 300 دلار بود.

$500 is over my budget.

500 دلار بیشتر از بودجه من است.

You can say:

می توانید بگویید:

"It's more than I have. I don't have $500. It's more than I have."

"بیشتر از من است. من 500 دلار ندارم . بیشتر از آنچه دارم."

Or you can also say:

یا می توانید بگویید:

"It's more than I can pay." or:

"بیشتر از آن است که بتوانم بپردازم." یا:

"It's more than I can afford."

"بیش از توان مالی من است."

So now you've opened the door, you've started the discussion, saying:

بنابراین اکنون در را باز کردید ، بحث را شروع

"I'm interested in this globe, but it doesn't really, you know, match what I can pay you."

کردید و گفتید: "من به این کره زمین علاقه مند هستم، اما واقعاً با آنچه می توانم به شما بپردازم مطابقت ندارد."

So let's see where the conversation can go from here.

پس بیایید ببینیم که گفتگو از اینجا به کجا می‌رسد.

Okay, now you've asked about the price, you've commented that it's a bit too expensive.

باشه الان قیمت رو پرسیدی نظر دادی که یه مقدار خیلی گرونه.

It's time to make an offer.

زمان ارائه پیشنهاد است.

It's time to say what you can pay for it.

وقت آن است که بگوییم برای آن چه چیزی می توانید بپردازید.

So, there are a couple of phrases that you can use.

بنابراین، چند عبارت وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید.

You can say, for example: "Would you sell it for $200?"

می توانید به عنوان مثال بگویید: "آیا آن را به قیمت 200 دلار می فروشید؟"

That's really low.

این واقعا کم است.

You can also say: "Would you take $200?",

همچنین می توانید بگویید: "200 دلار می گیری؟"،

"How about $200?"

"200 دلار چطور؟"

If you want to be very direct: "I'll give you $200."

اگر می خواهید خیلی مستقیم باشید: "من به شما 200 دلار می دهم."

Okay? So, very direct, saying: "I will give you $200."

باشه؟ بنابراین، بسیار مستقیم، گفت: "من به شما 200 دلار می دهم."

Now, it's in their face.

حالا در چهره آنهاست.

Right? So they're like: "Oo, it's $200.

درست؟ بنابراین آنها مانند: "اوه، 200 دلار است.

I want $500, but this man is offering me $200 right now."

من 500 دلار می خواهم، اما این مرد در حال حاضر به من 200 دلار پیشنهاد می دهد."

Maybe this phrase will get you the result you want.

شاید این عبارت به نتیجه دلخواه شما برسد.

Maybe not.

شاید نه.

Maybe they'll say:

شاید بگویند

"Uh, I'm still not comfortable with 200. Maybe you can meet my halfway.

: اوه، من هنوز با 200 راحت نیستم.

Maybe you can give me 350."

Or something like that.

یا چیزی شبیه به آن.

So, you heard me say: "Meet me halfway."

بنابراین، شنیدید که گفتم: "در نیمه راه با من ملاقات کنید."

This is some extra vocabulary that I'm going to give you guys now.

این یک واژگان اضافی است که من اکنون می خواهم به شما بچه ها بدهم.

So: "to meet someone halfway" or "to meet someone in the middle" is to basically take

بنابراین: «دیدار در نیمه راه با کسی» یا «دیدار در میانه با کسی» اساساً این است

the high cost, the high price, take the low offer of the person, and then compromise,

که هزینه زیاد، قیمت بالا را در نظر بگیرید، پیشنهاد پایین شخص را بگیرید و سپس مصالحه کنید،

meet in the middle.

وسط ملاقات کنید.

So, for example, the buyer wants to pay $200.

بنابراین، برای مثال، خریدار می خواهد 200 دلار بپردازد.

The seller wants the buyer to pay $500.

فروشنده از خریدار می خواهد 500 دلار بپردازد.

"Can you meet me in the middle?

"می تونی من رو اون وسط

Can you meet me halfway?"

ببینی؟"

Maybe between 200 and 500 is 350.

شاید بین 200 تا 500 350 باشد.

So, they'll say: "Okay. I can meet you halfway.

بنابراین، آنها می گویند: "باشه . من می توانم شما را در نیمه راه ملاقات کنم.

I can meet you in the middle, and we'll agree to pay $350."

می توانم شما را در وسط ملاقات کنم و ما با پرداخت 350 دلار موافقت می کنیم."

Now, again, maybe the seller thinks that $200 is really low.

حالا باز هم شاید فروشنده فکر می کند که 200 دلار واقعا کم است.

He thinks that is a terrible offer, so he might say:

او فکر می کند که این پیشنهاد وحشتناکی است ، بنابراین ممکن است بگوید:

"$200, that's a lowball figure."

"200 دلار، این یک رقم پایین است."

So, imagine like when you're negotiating, you're kind of playing a game of baseball

بنابراین، تصور کنید زمانی که در حال مذاکره هستید، به نوعی در حال انجام یک بازی بیسبال هستید

in a way.

.

So "a lowball figure" is a low number that the seller...

پس "یک رقم لوبال" عدد پایینی است که فروشنده...

Sorry.

The buyer knows is a low number because they expect the seller to give them, you know,

ببخشید.

خریدار می‌داند که عدد پایینی است، زیرا انتظار دارند که فروشنده به آنها،

better than $500 still.

بهتر از 500 دلار بدهد.

And the person selling might ask: "Do you have a ballpark?

و فروشنده ممکن است بپرسد: "آیا پارکینگ دارید؟

Do you have...?

آیا دارید...

What's your price range?

؟ محدوده قیمت شما چقدر

What is your budget?

است؟ بودجه شما چقدر

What is your ballpark?"

است؟ پارکینگ شما چقدر است؟"

You can say: "My ballpark is between $200 and $300.

می توانید بگویید: "پارک توپ من بین 200 تا 300 دلار است.

That's how much money I am looking to spend."

این مقدار پولی است که می خواهم خرج کنم."

Which, again, the final question:

که، دوباره، سوال آخر:

"I'm looking to spend between _______ and _______."

"من به دنبال خرج کردن بین _______ و _______ هستم."

So, we've asked about the cost, we have commented about the cost and not liking it, we've made

بنابراین، ما در مورد هزینه پرسیده ایم، در مورد هزینه نظر داده ایم و آن را دوست نداشته

an offer, we've maybe used some extra vocabulary to kind of make the exchange nice and social

ایم، پیشنهادی داده ایم، شاید از واژگان اضافی استفاده کرده ایم تا به نوعی تبادل را زیبا، اجتماعی

and comfortable.

و راحت کنیم.

And hopefully at the end of all this, you are the proud owner of a black globe thing.

و امیدوارم در پایان این همه، شما صاحب افتخار یک چیز کره سیاه باشید.

Yay.

آری

That's it.

خودشه.

All right.

خیلی خوب.

If you'd like to test your understanding of this material, as always, you can

اگر می‌خواهید درک خود را از این مطالب امتحان کنید، مانند همیشه،

check out the quiz on www.engvid.com.

می‌توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

If you enjoyed this video, like it, comment on it, subscribe to the channel,

اگر از این ویدیو لذت بردید، آن را لایک کنید، درباره آن کامنت بگذارید، در کانال مشترک شوید

and check me out on Facebook and Twitter.

و من را در فیس بوک و توییتر بررسی کنید.

And also, if you'd like to support the site, make sure that engVid can keep doing what

و همچنین، اگر می‌خواهید از سایت حمایت کنید، مطمئن شوید که engVid می‌تواند کاری را که

we're doing for as long as possible, until the end of time -

ما انجام می‌دهیم تا زمانی که به پایان می‌رسد ادامه دهد -

you can always donate to the site to support us.

همیشه می‌توانید برای حمایت از ما به سایت کمک مالی کنید.

Until next time, thanks for clicking.

تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.