Let’s talk! Learn 5 “TALK” Phrasal Verbs

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and

هی، همه من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و

welcome to this lesson on 5 Talk Phrasal Verbs.

به این درس در مورد 5 افعال عبارتی گفتگو خوش آمدید.

So, we are going to talk about 5 phrasal verbs which use the verb "talk".

بنابراین، ما قصد داریم در مورد 5 فعل عبارتی صحبت کنیم که از فعل "talk" استفاده می کنند.

And before we begin, I will talk you into getting a copy of this book,

و قبل از شروع، من با شما صحبت خواهم کرد که یک نسخه از این کتاب،

100 Practical English Phrasal Verbs. It has 100 useful, common, everyday phrasal verbs.

100 فعل عباراتی کاربردی انگلیسی را دریافت کنید. دارای 100 فعل عباراتی مفید، رایج و روزمره است.

It's available in PDF, eBook, and physical format.

این در PDF، کتاب الکترونیکی و فرمت فیزیکی موجود است. در توضیحات

You can get more information in the description.

می توانید اطلاعات بیشتری کسب کنید .

So, check out the description to the video, and click the link.

بنابراین، توضیحات مربوط به ویدیو را بررسی کنید و روی لینک کلیک کنید.

So, let's begin with "talk something over". You can

بنابراین، بیایید با " در مورد چیزی صحبت کنیم" شروع کنیم. شما همچنین می توانید

also talk over something, like talk over a plan,

در مورد چیزی صحبت کنید، مثلاً درباره یک طرح صحبت کنید

for example. To talk over something simply means

. صحبت کردن در مورد چیزی صرفاً به معنای

to discuss something in detail. For example,

بحث کردن در مورد چیزی است. به عنوان مثال،

"Can we talk this over during dinner?" Okay?

"آیا می توانیم در این مورد در طول شام صحبت کنیم؟" باشه؟

Like, "I don't want to talk about it right now.

مانند، "من نمی‌خواهم در حال حاضر در مورد آن صحبت کنم. آیا

Can we talk it over? Can we go into detail? Can

می‌توانیم درباره آن صحبت کنیم؟ آیا می‌توانیم به جزئیات بپردازیم؟ آیا می‌توانیم

we spend some time discussing it? Spend some time

مدتی را صرف بحث در مورد آن کنیم؟ کمی زمان را صرف

really discussing it?" Okay? So, you can talk

بحث کردن درباره آن کنیم؟" باشه؟ بنابراین، می توانید

over something that is important, of course.

در مورد چیزی که مهم است صحبت کنید.

You can talk over your plans for something, or

می توانید در مورد برنامه های خود برای چیزی یا

for the weekend. You can talk over a decision

برای آخر هفته صحبت کنید. مثلاً می‌توانید درباره تصمیمی

that you're trying to make, for example. Okay? So, the most common sentence is,

که می‌خواهید بگیرید صحبت کنید. باشه؟ بنابراین، رایج‌ترین جمله این است که

you know, "to talk it over". So, I can say,

«درباره آن صحبت کنیم ». بنابراین، می‌توانم بگویم،

"Let's talk it over. We need to talk it over."

"بیایید با هم صحبت کنیم. باید درباره آن صحبت کنیم."

You can also use the phrasal verb "to think

همچنین می‌توانید از فعل عبارتی «به فکر کردن

something over". So, if I say, "I need to think

درباره چیزی» استفاده کنید. بنابراین، اگر بگویم، "باید به

it over", this means I need to take some time

آن فکر کنم"، این بدان معناست که باید کمی زمان بگذارم

to think about it, to consider it. And then,

تا درباره آن فکر کنم، تا آن را در نظر بگیرم. و بعد،

when you get to the discussion phase, yeah,

وقتی به مرحله بحث رسیدید، بله،

"We need to talk it over. Let's talk it over."

"ما باید در مورد آن صحبت کنیم . بیایید آن را با هم صحبت کنیم."

So, repeat after me, "Can we talk this over during dinner?"

بنابراین، بعد از من تکرار کنید: "آیا می توانیم در طول شام این موضوع را با هم صحبت کنیم؟"

Okay. Next, we have "talk down to someone". If

باشه بعد، ما "صحبت کردن با کسی". اگر

you talk down to someone, you talk to them in a

با کسی صحبت می کنید، به روشی ساده با او صحبت می کنید

simple way to make them feel unintelligent or

تا احساس بی هوشی یا

inferior to you. When you talk down to someone,

حقارت نسبت به شما کند. وقتی با کسی صحبت می کنید،

you want them to feel like they are less and like

می خواهید احساس کند که او کمتر است و

you are superior. It's like, "Oh, yeah? Really?

شما برتر هستید. این مانند "اوه، آره؟ واقعا؟

Oh, that's good. Yeah." So, I'm talking in a simple way, like you are a baby. Like,

اوه، این خوب است. آره." بنابراین، من به روشی ساده صحبت می کنم، مثل اینکه شما یک کودک هستید. مثلاً

if you are talking to someone as if they are a

اگر با کسی به گونه‌ای صحبت می‌کنید که گویی او یک

child, a baby, and you want them to feel dumb,

کودک، یک نوزاد است و می‌خواهید او

basically, or inferior to you, you talk down to

اساساً یا نسبت به شما حقیر باشد، با

them. For example, "He quit." Like, "He quit his

او صحبت می‌کنید. به عنوان مثال، "او استعفا داد." مانند "او کارش را رها کرد

job because his boss always talked down to him."

زیرا رئیسش همیشه با او صحبت می کرد."

Okay? So, his boss always talked to him like he

باشه؟ بنابراین، رئیسش همیشه با او طوری صحبت می‌کرد که انگار

was a child, or like he was unintelligent, or

بچه است، یا انگار بی‌هوش است، یا

like he was inferior to his boss, and he quit.

مثل اینکه از رئیسش پست‌تر است ، و او دست از کار کشیده است.

So, repeat this after me, "Don't talk down to me."

پس بعد از من این جمله را تکرار کن: "با من حرف نزن."

Good. Next, "to talk back to someone". This is

خوب بعد، " با کسی صحبت کردن". این

usually what young children do to their parents.

همان کاری است که کودکان خردسال با والدین خود انجام می دهند.

So, if you talk back to someone, you reply

بنابراین، اگر با کسی صحبت کنید،

defiantly. Like, "Hey, you can't say that to me."

با سرکشی پاسخ می دهید. مانند "هی، شما نمی توانید این را به من بگویید."

Or, "Hey, my sister did that. Why are you mad

یا، "هی، خواهرم این کار را کرد، چرا

at me?" Whoa, that's a very angry response. So,

با من عصبانی شدی؟" اوه، این یک پاسخ بسیار عصبانی است. بنابراین،

when you answer someone impolitely, when you

وقتی بی ادبانه به کسی پاسخ می‌دهید ، وقتی

reply defiantly, when you question what the person

با سرکشی پاسخ می‌دهید، وقتی سؤال می‌کنید که آن شخص

is saying to you, you talk back to them. So,

به شما چه می‌گوید، با او صحبت می‌کنید. بنابراین،

for example, "Don't talk back to your mother."

برای مثال، " با مادرت صحبت نکن."

Right? So, if your mother says, "Go clean your

درسته؟ پس اگر مادرت بگوید برو اتاقت را تمیز کن

room." And you say, "I don't want to clean my

. و شما می گویید "من نمی خواهم اتاقم را تمیز کنم

room. How come Debbie doesn't have to clean her

. چطور دبی مجبور نیست اتاقش را تمیز کند

room?" Whoa, don't talk back to your mother.

؟" وای با مادرت حرف نزن

You will get into bigger trouble. Okay? So,

به دردسر بزرگتری دچار خواهید شد . باشه؟ بنابراین،

"talk back" to reply impolitely, with anger,

برای پاسخ دادن بی ادبانه، با عصبانیت،

with defiance, because you want to question

با سرپیچی، «حرف بزن»، زیرا می‌خواهی فرد را زیر سوال ببری

the person. Sometimes, it's not a bad idea to

. گاهی اوقات، برای مثال،

talk back to someone if you feel they are disrespecting you, for example.

اگر احساس می کنید که او به شما بی احترامی می کند، ایده بدی نیست که با او صحبت کنید.

All right, the last two, they are similar but

بسیار خوب، دو مورد آخر، شبیه هم هستند اما

total opposites. So, "to talk someone out of

کاملاً متضاد هستند. بنابراین، «کسی را از چیزی حرف زدن

something" means to persuade someone not to

» به معنای متقاعد کردن کسی است که

do something. You convince someone not to do

کاری را انجام ندهد. شما کسی را متقاعد می کنید که کاری را انجام ندهد

something. So, imagine that you wanted to do

. بنابراین، تصور کنید که می خواهید کاری انجام دهید

something. You were thinking about, I don't know,

. تو به فکر

buying a new car. But your friend said, "Hey,

خریدن یک ماشین جدید بودی، نمی دانم. اما دوستت گفت: "هی،

like, you don't make enough money to buy this

مثل اینکه تو پول کافی برای خرید این

new car, and you just went on vacation last

ماشین جدید به دست نمی آوری، و همین ماه گذشته به تعطیلات رفتی

month, and it was very expensive. I don't think

، و خیلی گرون بود. فکر نمی کنم

now is a good time to buy a new car." So, you can

الان زمان خوبی برای خرید باشد. یک ماشین جدید." بنابراین، می توانید

say, "Ah, yeah, I was going to buy a new car, but

بگویید، "آه، آره، من می خواستم یک ماشین جدید بخرم، اما

he talked me out of it. He talked me out of making this decision." And I'm saying,

او من را از آن منصرف کرد. او من را از تصمیم گیری منصرف کرد." و من می گویم،

"talked me out of making." So, verb -ing, don't

"از ساختن من حرف زد ." بنابراین، فعل -ing،

forget, "of" is a preposition. After a preposition,

فراموش نکنید، "of" حرف اضافه است. بعد از حرف اضافه،

verb -ing, okay? Or you can use "it" in this case. "He talked me out of it."

فعل -ing، خوبه؟ یا می توانید در این مورد از "آن" استفاده کنید . "او من را از آن صحبت کرد."

And finally, we have "to talk someone into

و در نهایت، ما باید "با کسی در مورد چیزی صحبت کنیم

something." So, this means to persuade someone

." بنابراین، این به معنای متقاعد کردن کسی

to do something. You talk to them, and you convince them to do it. So, here,

برای انجام کاری است. شما با آنها صحبت می کنید و آنها را متقاعد می کنید که این کار را انجام دهند. بنابراین، اینجا،

"She talked me into buying a new phone." So, "I

"او با من صحبت کرد تا یک تلفن جدید بخرم." بنابراین، "من

wasn't interested in getting a new phone. Yes,

علاقه ای به خرید یک گوشی جدید نداشتم. بله،

my phone is, like, you know, five years old, but I

گوشی من، مثل، می دانید، پنج ساله است، اما من

like it." And then she said, "Oh, but this company

آن را دوست دارم." و سپس او گفت: "اوه، اما این شرکت

has a great deal. You have way more data. The

مقدار زیادی دارد. شما داده های بسیار بیشتری دارید.

phone is much faster, and it's a great price."

تلفن بسیار سریعتر است و قیمت بسیار خوبی دارد."

And then you say, "Oh, actually, you're right.

و سپس می گویید، "اوه، در واقع، حق با شماست.

You have persuaded me. You have convinced me.

شما مرا متقاعد کردید. شما من را متقاعد کردید. با

You have talked me into getting a new phone." So,

من صحبت کردید که یک تلفن جدید تهیه کنم." بنابراین، با

talk someone out of something. They wanted to do

کسی در مورد چیزی صحبت کنید . آنها می خواستند کاری انجام دهند

something, and you said you convinced them

، و شما گفتید آنها را متقاعد کردید که

not to do it. "To talk someone into something"

این کار را انجام ندهند. "گفتن با کسی در مورد چیزی"

means you convinced them to do it. Okay? So,

به این معنی است که شما او را متقاعد کرده اید که این کار را انجام دهد. باشه؟ بنابراین،

there you go. Those are five phrasal verbs

شما بروید. اینها پنج فعل عبارتی هستند

that use the verb "talk". Before we finish, let

که از فعل "گفتگو" استفاده می کنند. قبل از اینکه کار را تمام کنیم،

me just ask you to repeat the last two here.

فقط از شما می خواهم که دو مورد آخر را در اینجا تکرار کنید.

So, repeat after me. "He talked me out of it."

پس بعد از من تکرار کن "او من را از آن صحبت کرد."

Okay. "He talked me into it."

باشه "او با من صحبت کرد."

Okay. What's interesting, one more point. You can

باشه چه جالب، یک نکته دیگر. شما می توانید

talk yourself out of something. So, if I said,

از چیزی صحبت کنید. بنابراین، اگر من بگویم،

"Okay, I was thinking about getting a new phone."

"باشه، من در مورد خرید یک گوشی جدید فکر می کردم."

And if I said, "No, it's a little expensive.

و اگر گفتم: "نه، کمی گران است.

My phone is fine." Okay. I talked myself out of buying a new phone in this case.

گوشی من خوب است." باشه من خودم در این مورد از خرید یک گوشی جدید صحبت کردم.

All right. So, now I'm going to talk you into

بسیار خوب. بنابراین، اکنون می خواهم با شما صحبت کنم که

getting this book. In addition to what I said

این کتاب را تهیه کنید. علاوه بر آنچه

at the beginning of the video, there are 20

در ابتدای ویدیو گفتم، 20

context-based lessons in this book, and it has

درس مبتنی بر زمینه در این کتاب وجود دارد و

over 900 examples. So, usually when you get a

بیش از 900 مثال دارد. بنابراین، معمولاً وقتی

book like this, you have like one or two example

کتابی مانند این را دریافت می کنید، مانند یک یا دو

sentences for a phrasal verb or a word. Here,

جمله مثال برای یک فعل عبارتی یا یک کلمه دارید. در اینجا،

like for example, look, lesson seven, we have

مانند مثال، نگاه کنید، درس هفتم، ما داریم

"check out", "try out", "try on", "pick out",

«بررسی کردن»، «امتحان کردن»، «امتحان کردن»، «انتخاب کردن»،

"show off", "check out". Oh, you have one, two,

«نشان دادن»، «بررسی کردن». اوه، شما یک، دو،

three, four example sentences. Oh, you have another meaning with two example sentences,

سه، چهار جمله مثال دارید. اوه، شما با دو جمله مثال،

another two example sentences. So, tons of examples. Check it out in the link that is

دو جمله مثال دیگر، معنای دیگری دارید. بنابراین، هزاران مثال. آن را در لینکی که

in the description to this video. And also, I'm talking a lot, but we're almost there.

در توضیحات این ویدیو قرار دارد، بررسی کنید. و همچنین، من زیاد صحبت می کنم، اما تقریباً به آنجا رسیده ایم.

Go to www.engvid.com. That's E-N-G-V-I-D.com,

به www.engvid.com بروید. این E-N-G-V-I-D.com است،

or just click the link in the description to the

یا فقط روی پیوند در توضیحات

video and do the quiz. Make sure you know how to

ویدیو کلیک کنید و مسابقه را انجام دهید. اطمینان حاصل کنید که می‌دانید چگونه از

use "talk something over", "talk down to someone",

«در مورد چیزی صحبت کنید»، «با کسی صحبت کنید»،

"talk back to someone", "talk someone out of

«با کسی صحبت کنید»، «در مورد چیزی با کسی صحبت کنید

something", and "talk someone into something".

» و «با کسی صحبت کنید درباره چیزی» استفاده کنید.

Check out. Check it out. Yes, check it out. There

بررسی کنید. آن را بررسی کنید. بله، آن را بررسی کنید.

are 10 questions below. I'm sure you can find

10 سوال در زیر وجود دارد. من مطمئن هستم که شما می توانید آنها را پیدا کنید

them. All right. Thank you for watching. Subscribe

. بسیار خوب. ممنون که تماشا کردید

to my channel, like, share the video, all that

در کانال من عضو شوید، لایک کنید، ویدیو را به اشتراک بگذارید، همه

good stuff. And until next time, I can't use

چیزهای خوب. و تا دفعه بعد نمی توانم از

any of these to say goodbye. No, no, no, no.

هیچ کدام از اینها برای خداحافظی استفاده کنم. نه، نه، نه، نه.

Okay. Well, talk it over with your friends and

باشه خوب، آن را با دوستان خود صحبت کنید و به

let me know how would you finish this video

من بگویید اگر شما جای من بودید چگونه این ویدیو را تمام می کردید

if you were me? Okay. Just tell me in the comments. Bye.

؟ باشه فقط در نظرات به من بگویید. خداحافظ