Think and Speak Like a British Person! 🇬🇧 What we SAY vs what we MEAN!

Hello lovely students and welcome back to English with Lucy.

سلام به دانش آموزان عزیز و خوش آمدید به انگلیسی با لوسی.

Today's video is about how to think and speak like a British person.

ویدیوی امروز درباره نحوه تفکر و صحبت کردن مانند یک انگلیسی است.

This is all about what British people say and what they really mean.

همه اینها در مورد آنچه مردم بریتانیا می گویند و واقعاً منظورشان است.

Have you ever heard someone say, I love that outfit.

آیا تا به حال شنیده اید که کسی بگوید من آن لباس را دوست دارم.

When in reality you know they mean, I hate that outfit.

وقتی در واقعیت می دانید منظورشان است، من از آن لباس متنفرم.

Sometimes, not always, but sometimes Brits can be very indirect.

گاهی اوقات، نه همیشه، اما گاهی اوقات بریتانیایی ها می توانند بسیار غیر مستقیم باشند.

I'm not calling us two-faced.

من به ما دو رو نمی گویم.

In general, we don't like confrontation or delivering difficult news, so we simply avoid

به طور کلی، ما از رویارویی یا ارائه اخبار سخت خوشمان نمی آید، بنابراین به سادگی از

it.

آن اجتناب می کنیم.

This can be so confusing for learners of English because you might think

این می تواند برای زبان آموزان انگلیسی بسیار گیج کننده باشد زیرا ممکن است فکر کنید که در حال

you're having a genuine interaction when actually there's a hidden meaning.

داشتن یک تعامل واقعی هستید در حالی که در واقع معنایی پنهان وجود دارد. در

Now before I get loads of comments saying, but British people do say

حال حاضر قبل از من بارهای از نظرات می گویند، اما مردم بریتانیا

these things genuinely!

این چیزها را واقعا می گویند!

You're right, they might.

حق با شماست، آنها ممکن است.

But fairly often, they mean something else!

اما نسبتاً اغلب، منظور آنها چیز دیگری است!

And I think it's important that you know

و من فکر می کنم مهم است که

the potential meaning.

معنی بالقوه آن را بدانید.

If you're really worried about misunderstanding Brits, I have created

اگر واقعاً نگران سوء تفاهم انگلیسی‌ها هستید، من

a free PDF to go with this lesson.

یک PDF رایگان برای ادامه این درس ایجاد کرده‌ام.

It's basically like a British cheat sheet!

این اساساً مانند یک برگه تقلب انگلیسی است!

It contains everything we say and what we really mean.

این شامل همه چیزهایی است که ما می گوییم و آنچه واقعاً منظورمان است.

I've included everything from today's lesson and a lot more examples in there,

من همه چیز را از درس امروز و نمونه های بسیار بیشتری را در آنجا گنجانده ام،

including some for professional or corporate situations where you would

از جمله برخی برای موقعیت های حرفه ای یا شرکتی که در آن از

use business English.

انگلیسی تجاری استفاده می کنید.

If you'd like to download that, it's so easy.

اگر می خواهید آن را دانلود کنید، بسیار آسان است.

Just click on the link in the description box,

کافیست روی لینک موجود در کادر توضیحات کلیک کنید ،

you enter your name and your email address.

نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید.

You sign up to my mailing list and then the PDF will arrive directly in your inbox

شما در لیست پستی من ثبت نام می کنید و سپس PDF مستقیماً به صندوق ورودی شما می رسد

and after that, you will automatically receive my free weekly lesson PDFs alongside my news,

و پس از آن، به طور خودکار PDF های رایگان درس هفتگی من را در کنار اخبار،

course updates and offers.

به روز رسانی دوره ها و پیشنهادات من دریافت خواهید کرد.

It's a free service and you can unsubscribe at any time.

این یک سرویس رایگان است و می توانید هر زمان که بخواهید اشتراک خود را لغو کنید.

Okay, let's get started.

خوب، بیایید شروع کنیم.

So we're quite indirect and if you're from a country where it's normal to speak very

بنابراین ما کاملا غیرمستقیم هستیم و اگر شما از کشوری هستید که در آن صحبت کردن خیلی مستقیم طبیعی است،

directly,

this can be really confusing when you meet someone from the UK

وقتی با کسی از بریتانیا ملاقات می‌کنید

and they just don't say what they mean.

و او منظورش را نمی‌گوید، این می‌تواند واقعاً گیج‌کننده باشد.

If you really want to learn the nuances of English

اگر واقعاً می‌خواهید تفاوت‌های ظریف زبان انگلیسی را یاد بگیرید

and understand the culture behind the speech,

و فرهنگ پشت سخنرانی را درک کنید،

I think it's essential that you learn with someone who truly understands the culture

فکر می‌کنم ضروری است که با کسی یاد بگیرید که واقعاً فرهنگ

of that country as well as the language.

آن کشور و همچنین زبان را درک می‌کند.

There are loads of other reasons to do this too.

دلایل دیگری نیز برای انجام این کار وجود دارد.

You can improve your pronunciation so it's clearer and easier to understand

می توانید تلفظ خود را بهبود ببخشید تا برای مردم سراسر جهان واضح تر و راحت تر قابل درک باشد

for people all over the world.

.

You can learn local slang, which aside from helping you fit in is really fun.

شما می توانید زبان عامیانه محلی را یاد بگیرید، که جدای از اینکه به شما کمک می کند تا در آن جا بیفتید واقعا سرگرم کننده است.

You can have spontaneous conversations.

می توانید مکالمات خودجوش داشته باشید.

You can pick up a specific dialect.

شما می توانید یک گویش خاص را انتخاب کنید.

I'm learning Italian and my husband Will is learning Spanish

من در حال یادگیری زبان ایتالیایی هستم و همسرم ویل در حال یادگیری زبان اسپانیایی

with our own personal one-on-one tutors, all online.

با مربیان شخصی خودمان است که همگی آنلاین هستند.

We meet every week from the comfort of our own home.

ما هر هفته از آسایش خانه خودمان ملاقات می کنیم.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

If you'd like to learn English in this same way,

اگر می خواهید انگلیسی را به همین روش یاد بگیرید،

I have something that I think you'd really like.

من چیزی دارم که فکر می کنم واقعاً دوست دارید. می

I want to introduce you to LanguaTalk.

خواهم شما را با LanguaTalk آشنا کنم.

You can find your perfect one-on-one tutor, take a free trial class with them

شما می توانید معلم خصوصی خود را بیابید، یک کلاس آزمایشی رایگان با آنها شرکت کنید

and get $10 in lesson credit for free.

و 10 دلار اعتبار درس به صورت رایگان دریافت کنید.

The link and information are in the description box.

لینک و اطلاعات در جعبه توضیحات موجود است .

LanguaTalk is a company that I think is so awesome,

LanguaTalk شرکتی است که به نظر من بسیار عالی است،

I actually became a part of it.

من در واقع بخشی از آن شدم.

So I'm technically sponsoring myself here.

بنابراین من از نظر فنی در اینجا از خودم حمایت می کنم.

It's an online language tutor platform with really high-quality teachers.

این یک پلت فرم آنلاین آموزش زبان با معلمان واقعاً با کیفیت است.

They only accept around 10% of applicants.

آنها فقط حدود 10 درصد از متقاضیان را می پذیرند.

The prices are really competitive for such high quality.

قیمت ها برای چنین کیفیت بالایی واقعا رقابتی است.

So I can give you $10 in lesson credit if you sign up after watching this video.

بنابراین اگر پس از تماشای این ویدیو ثبت نام کنید، می توانم به شما 10 دلار اعتبار درسی بدهم .

So as well as being able to book a 30-minute trial session, you can claim $10

بنابراین علاوه بر اینکه می‌توانید یک جلسه آزمایشی 30 دقیقه‌ای رزرو کنید، می‌توانید

towards lessons by messaging their support team with the code BRITISH10.

با ارسال پیام به تیم پشتیبانی آن‌ها با کد BRITISH10، 10 دلار برای دروس مطالبه کنید.

Now this is valid for anyone signing up from today onwards.

اکنون این برای هر کسی که از امروز ثبت نام می کند معتبر است .

Okay, let's get started.

خوب، بیایید شروع کنیم.

We're going to read some text messages from a British person and a person who speaks

ما قصد داریم چند پیامک از یک فرد بریتانیایی و شخصی که

English as a second language to their mutual friend, Jill.

انگلیسی را به عنوان زبان دوم صحبت می کند، برای دوست مشترکشان، جیل، بخوانیم.

Are you ready?

اماده ای؟

Okay, let's look at the first two messages sent to Jill.

خوب، بیایید به دو پیام اول ارسال شده به جیل نگاه کنیم.

Firstly, Anna writes, I bumped into Bea earlier and she noticed I'd caught the sun.

اولا، آنا می نویسد، من زودتر به Bea برخورد کردم و او متوجه شد که من خورشید را گرفته ام.

I have got a bit of a tan.

من کمی برنزه شده ام.

Then we see a message from Bea.

سپس پیامی از Bea می بینیم.

She says I saw Anna in town today.

او می گوید امروز آنا را در شهر دیدم.

She looked like a lobster,

شبیه خرچنگ بود،

poor thing.

بیچاره. آیا

Can you see how they both interpreted that differently?

می توانید ببینید که چگونه هر دو آن را متفاوت تفسیر کردند؟

So if someone tells you that you've caught the sun, it's often not a compliment.

بنابراین اگر کسی به شما بگوید که خورشید را گرفته اید، اغلب یک تعریف و تمجید نیست.

It often means that you look sunburned or sunburnt.

اغلب به این معنی است که شما آفتاب سوخته یا آفتاب سوخته به نظر می رسید.

We say both endings in British English.

هر دو پایان را به انگلیسی بریتانیایی می گوییم.

I tend to favour burnt.

من تمایل به سوختگی دارم.

Same with earned, earnt.

به همین ترتیب به دست آورده، کسب.

Learned, learnt.

آموخته، آموخته است.

So be careful with that one.

پس مراقب اون یکی باش

If a British person ever tells you that

اگر یک فرد بریتانیایی به شما بگوید که

you've caught the sun, they might not be saying you look tanned.

خورشید را گرفته اید، ممکن است نگویند شما برنزه شده اید.

Next one, Anna sends a message saying, Bea looked a bit unwell, but she must be

بعد، آنا پیامی می‌فرستد و می‌گوید، بیا کمی بد به نظر می‌رسید، اما او باید

alright because she just said, oh, I’ve felt better.

خوب باشد، زیرا او فقط گفت، اوه، حالم بهتر شد.

And then she said, can't complain.

و سپس او گفت، نمی توانم شکایت کنم.

Bea then writes, I felt like death warmed up when I saw her.

Bea سپس می نویسد، احساس کردم که وقتی او را دیدم، مرگ گرم شد.

I wanted to complain so much.

خیلی دلم میخواست شکایت کنم

This is the classic British stiff upper lip.

این لب بالایی سفت کلاسیک بریتانیایی است.

We rarely say how we really feel!

ما به ندرت می گوییم که واقعا چه احساسی داریم!

Thankfully, we're modernising.

خوشبختانه، ما در حال مدرن شدن هستیم.

This is changing, but we are much

این در حال تغییر است، اما ما

less likely to say how we really feel than other cultures in the world.

نسبت به فرهنگ های دیگر در جهان بسیار کمتر احتمال دارد که بگوییم واقعاً چه احساسی داریم.

So if someone says, I’ve felt better, it means they don't feel good.

بنابراین اگر کسی بگوید، احساس بهتری داشتم، به این معنی است که او احساس خوبی ندارد.

They really don't feel good.

آنها واقعاً احساس خوبی ندارند.

Another alternative is, been better, short for I've been better.

جایگزین دیگر این است که، بهتر بود، کوتاه عبارت I've been better.

The other phrase we saw, can't complain, short for I can't complain, usually means

عبارت دیگری که دیدیم، نمی توانم شکایت کنم، مخفف من نمی توانم شکایت کنم، معمولاً به این معنی است

that you would like to complain, but you won't.

که دوست دارید شکایت کنید، اما نمی خواهید.

Sometimes, can't complain is used as what we call a humblebrag.

گاهی اوقات، نمی توانم شکایت کنم به عنوان چیزی که ما آن را فروتن می نامیم استفاده می شود.

A humblebrag.

یک متواضع

And this is when you seem that you are being self-deprecating or very humble or modest,

و این زمانی است که به نظر می رسد خود را تحقیر می کنید یا بسیار متواضع یا متواضع هستید،

but actually, you are showing off in an indirect way.

اما در واقع به شکلی غیرمستقیم خودنمایی می کنید.

So if I said to somebody, congratulations on winning the lottery!

بنابراین اگر به کسی گفتم، بابت برنده شدن در لاتاری تبریک می گویم!

And they said, can't complain.

و آنها گفتند، نمی توانم شکایت کنم.

It's sort of a humblebrag.

این یک جور حقیر است.

They're being a bit modest.

کمی متواضع هستند

Next messages from Anna.

پیام های بعدی آنا

She said the renovations were, not bad, getting there.”

او گفت که تعمیرات بد نیست، رسیدن به آنجا بود."

So they must be almost finished.

بنابراین آنها باید تقریبا تمام شده باشند.

She did mention knocking down the wall in the kitchen hadn't quite gone as planned,

او اشاره کرد که خراب کردن دیوار آشپزخانه کاملاً آنطور که برنامه ریزی کرده بود پیش نرفته است،

but she said, no harm done, so I guess it's all gone well.

اما او گفت، هیچ آسیبی وارد نشده است، بنابراین حدس می‌زنم همه چیز خوب پیش رفته است.

Okay, let's see the message from Bea.

خوب، بیایید پیام Bea را ببینیم.

As you know, the renovations are in chaos.

همانطور که می دانید، بازسازی در هرج و مرج است.

We've barely started and knocking that wall

ما به سختی شروع کردیم و کوبیدن آن دیوار

down almost brought the entire ceiling down.

تقریباً کل سقف را پایین آورد.

There was a lot of damage.

خسارات زیادی وارد شد.

Okay, let's talk about the phrase, not bad.

خوب، بیایید در مورد عبارت صحبت کنیم، بد نیست.

Not bad in British English slang means either bad or excellent.

Not bad در زبان عامیانه انگلیسی بریتانیایی به معنای بد یا عالی است.

How confusing is that?

چقدر گیج کننده است؟

Maybe I'm exaggerating with excellent, but it means good.

شاید در مورد عالی اغراق می کنم، اما به معنای خوب است.

But if someone asks me, how are you?

اما اگر کسی از من بپرسد حالت چطور است؟

And I say, not bad, thanks.

و من می گویم، بد نیست، ممنون.

I could either be having the worst day ever, or I could have won the lottery and got engaged.

یا می توانستم بدترین روز را داشته باشم، یا می توانستم در لاتاری برنده شوم و نامزد کنم.

You never know.

شما هرگز نمی دانید.

Sometimes you can tell by facial expression.

گاهی اوقات می توان از حالت چهره تشخیص داد.

Sometimes you just have to tell by

گاهی اوقات شما فقط باید از

body language and tone of voice.

زبان بدن و لحن صدا بگویید.

You also saw not bad, getting there.

شما هم دیدید بد نیست رسیدن به آنجا.

We usually use this to talk about a project,

ما معمولاً از این برای صحبت در مورد یک پروژه استفاده می کنیم،

and it means that everything is terrible and we're nowhere near finished.

و به این معنی است که همه چیز وحشتناک است و ما به هیچ وجه به پایان نرسیده ایم.

The other phrases in those messages were, it didn't quite go as planned and this means

عبارات دیگر در آن پیام ها این بود که آنطور که برنامه ریزی شده بود پیش نرفت و این بدان معناست که

something went very badly wrong.

مشکلی بسیار بد پیش رفت.

And we also had ‘no harm done.

و همچنین "هیچ آسیبی وارد نشده است".

And this usually means that yes, a lot of harm or damage was done.

و این معمولاً به این معنی است که بله، آسیب یا آسیب زیادی وارد شده است.

We also use this phrase to soothe people.

ما نیز از این عبارت برای آرامش مردم استفاده می کنیم.

If they've done something really wrong, but you want them to feel better,

اگر واقعاً کار اشتباهی انجام داده‌اند، اما می‌خواهید احساس بهتری داشته باشند، می‌توانید

you can say, look, no harm done.

بگویید، نگاه کنید، آسیبی به آنها وارد نشده است.

We're fine.

ما خوب هستیم

No harm done.

هیچ آسیبی وارد نشده است.

How we're using the passive voice to really remove any sort of ownership.

چگونه از صدای غیرفعال برای حذف واقعی هر نوع مالکیت استفاده می کنیم.

Instead of saying you didn't cause any harm, no harm done.

به جای اینکه بگوییم هیچ آسیبی وارد نکردی، هیچ آسیبی وارد نشد.

I'm not even including you in this sentence.

من حتی شما را در این جمله نمی گنجانم.

Other similar phrases like no harm done

عبارات مشابه دیگر مانند هیچ آسیبی انجام نشده

are a bit of an upset, which again means something's gone very, very wrong.

اندکی ناراحت کننده هستند، که دوباره به این معنی است که چیزی بسیار بسیار اشتباه از بین رفته است.

New texts.

متن های جدید

Anna says I invited her to the pub with us tonight.

آنا می گوید من او را امشب با خودمان به میخانه دعوت کردم .

I think she's coming because she said, I might see you down there.

فکر می‌کنم او می‌آید چون گفت، ممکن است شما را آن پایین ببینم.

I'll see how I feel.

ببینم چه حسی دارم

And then she said, I could pop round any time.

و سپس او گفت، من می‌توانم هر زمان که بخواهم به دور خود بروم.

So I'm going to go over there this week

بنابراین من می خواهم این هفته به آنجا بروم

and surprise her.

و او را غافلگیر کنم.

Ah, Anna.

آه، آنا.

Bea then sends a message.

Bea سپس یک پیام می فرستد.

She says she invited me out with you to the pub, but I'm definitely not coming.

او می گوید که من را با شما به میخانه دعوت کرده است، اما من قطعا نمی آیم.

And I felt like I had to tell her she could pop around, but honestly,

و احساس می‌کردم باید به او بگویم که می‌تواند به آنجا برود، اما صادقانه بگویم، اگر می‌خواهد بیاید،

she’d better give me at least a week's notice if she does want to come over.

بهتر است حداقل یک هفته به من اطلاع بدهد.

Okay.

باشه.

If you invite a British person somewhere and they say I might see you down there,

اگر یک فرد بریتانیایی را به جایی دعوت کنید و آنها بگویند ممکن است شما را آنجا ببینم،

or I'll see how I feel.

وگرنه می بینم چه احساسی دارم.

I would say it's less likely that they will come.

من می گویم احتمال اینکه آنها بیایند کمتر است.

They are probably not coming.

احتمالا نمی آیند.

We hate letting people down face-to-face.

ما از اینکه مردم رو در رو ناامید کنیم متنفریم.

Sometimes we're just too polite, although

گاهی اوقات ما خیلی مودب هستیم، اگرچه

in the long run, it's impolite, but we're too polite in the moment or scared or

در درازمدت بی ادبانه است، اما در لحظه خیلی مودب هستیم یا در لحظه ترسیده یا

cowardly in the moment to say, I don't want to come.

ترسو هستیم که بگوییم نمی‌خواهم بیایم.

I just want to drink wine on the sofa with my dog.

من فقط می خواهم با سگم روی مبل شراب بنوشم .

We also like to use the informal phrasal verbs, pop round or drop by.

ما همچنین دوست داریم از افعال غیررسمی عبارتی ، pop round یا drop by استفاده کنیم.

This means come for a short visit, come round for a short visit,

این به این معنی است که برای یک بازدید کوتاه بیایید، برای یک بازدید کوتاه بیایید،

drop by for a short visit.

برای یک بازدید کوتاه بیایید. به

It sort of implies unannounced.

نوعی به معنای اعلام نشده است.

We don't usually mean it.

ما معمولاً منظورمان آن نیست.

And in general, you should not turn up unannounced at people's houses, even if

و به طور کلی، شما نباید بدون اطلاع قبلی در خانه های مردم حاضر شوید، حتی اگر

they've said you can.

آنها گفته باشند که می توانید.

It is always better to clear it with them first.

همیشه بهتر است ابتدا آن را با آنها پاک کنید .

A couple of weeks ago, I had a neighbour tell me they were going to pop around and

چند هفته پیش، یکی از همسایه‌ها به من گفت که قرار است به آنجا بروند و

I spent the whole day panicking because I didn't know exactly when they were going

من تمام روز را وحشت زده گذراندم، زیرا نمی‌دانستم دقیقا چه زمانی قرار است

to come.

بیایند.

When I was in Spain, I noticed that it was different.

زمانی که در اسپانیا بودم، متوجه شدم که اوضاع متفاوت است.

People would turn up unannounced.

مردم بدون اعلام قبلی حاضر می شدند.

I personally loved it.

من شخصا آن را دوست داشتم.

Okay, last message from poor Anna and I

بسیار خوب، آخرین پیام آنا بیچاره و من

really feel for her.

واقعاً برای او احساس می کنم.

She says, and she's so considerate!

او می گوید، و او بسیار با ملاحظه است!

She knows I'm busy.

او می داند که من سرم شلوغ است.

So she just said, I'll let you get on, and off she went.

بنابراین او فقط گفت، من به تو اجازه می دهم سوار شوی، و او رفت.

Now Bea's side of the story, it was a bit

حالا طرف داستان بیا،

of an awkward conversation, to be honest.

صادقانه بگویم، یک مکالمه ناجور بود.

Okay, this is a classic end.

خوب، این یک پایان کلاسیک است. اجازه می‌دهم سوار شوی

I'll let you get on or I'll let you get back to it means I want this conversation

یا اجازه می‌دهم به آن برگردی یعنی می‌خواهم این گفتگو

to end, but I still want to be polite.

تمام شود، اما همچنان می‌خواهم مودب باشم.

I have to say I am a massive culprit of this.

باید بگویم که من مقصر بزرگ این موضوع هستم.

I always meet neighbours on dog walks and I love having a chat with them.

من همیشه همسایه ها را در گردش سگ ها ملاقات می کنم و دوست دارم با آنها چت کنم.

I don't get to see many people in the day, but sometimes we both know that the

من نمی توانم افراد زیادی را در روز ببینم، اما گاهی اوقات هر دو می دانیم که

conversation has gone on too long.

گفتگو خیلی طولانی شده است.

So I always say, I'll let you get on or sometimes I say it to the dog too.

بنابراین همیشه می گویم، اجازه می دهم سوار شوی یا گاهی به سگ هم می گویم.

I'll let you continue with your walk or your dog must be desperate.

من به شما اجازه می دهم به پیاده روی خود ادامه دهید وگرنه سگ شما ناامید است.

Or I'll look at the dog and say, I don't want to keep you waiting any longer.

یا به سگ نگاه می کنم و می گویم دیگر نمی خواهم تو را منتظر نگه دارم.

Depending on the level of Britishness,

بسته به سطح بریتانیایی بودن،

if someone doesn't start the end of the conversation, no one will, it could go on

اگر کسی پایان مکالمه را شروع نکند ، هیچ کس این کار را نخواهد کرد، ممکن است

for days.

روزها ادامه داشته باشد.

So that's the end of the conversation between Bea and Jill and Anna and Jill.

پس این پایان مکالمه بین بی و جیل و آنا و جیل است.

But there are a few more examples that I love.

اما چند نمونه دیگر وجود دارد که من آنها را دوست دارم.

Number one, in general, if you invite someone somewhere and they say,

شماره یک، به طور کلی، اگر کسی را به جایی دعوت کنید و او بگوید،

I'd love to, but…

دوست دارم، اما...

In general, it means they don't want to.

به طور کلی، به این معنی است که او نمی خواهد.

Also, if someone says, let's put a date in the diary or we must meet up properly

همچنین، اگر کسی بگوید، بیایید یک تاریخ را در دفترچه خاطرات بگذاریم یا باید

sometime.

یک بار درست ملاقات کنیم.

Unless they actually get out their diary and put it in, in that

مگر اینکه آنها واقعاً دفترچه خاطرات خود را بیرون بیاورند و آن را بگذارند، در آن

moment, they're not showing real enthusiasm to arrange anything.

لحظه، آنها اشتیاق واقعی برای ترتیب دادن چیزی نشان نمی دهند.

If you invite a British person to your house and you offer them something nice

اگر یک فرد بریتانیایی را به خانه خود دعوت کنید و به او چیز خوبی

like biscuits or cake, they will often say, oh, I really mustn't.

مانند بیسکویت یا کیک بدهید، اغلب می گویند: اوه، واقعاً نباید.

Meaning they really want some.

به این معنی که آنها واقعاً می خواهند.

They like to say, I shouldn't!

دوست دارند بگویند نباید!

But they want you to say, but you should, you can.

اما آنها از شما می خواهند که بگویید، اما شما باید، می توانید.

It's almost like they're talking themselves into eating healthily.

تقریباً مثل این است که آنها از خودشان صحبت می کنند که سالم غذا بخورند.

If they really don't want something,

اگر واقعاً چیزی را نمی خواهند،

they'll say, oh, no, thank you.

می گویند، اوه، نه، متشکرم.

If you offer them a tea or coffee, they

اگر به آنها یک چای یا قهوه پیشنهاد دهید، آنها

will nearly always say, oh, only if you're having one, meaning they would

تقریبا همیشه می گویند: اوه، فقط اگر شما یک چای می خورید، به این معنی که آنها

love one and they want you to have one with them.

یک چای یا قهوه را دوست دارند و می خواهند که شما یک چای با آنها داشته باشید.

Nothing makes us feel more awkward than accepting a cup of tea and being the only

هیچ چیز بیشتر از این که یک فنجان چای را بپذیریم و تنها

one drinking it.

کسی باشیم که آن را می نوشیم احساس ناخوشایندی به ما نمی دهد.

And finally, if you're on public

و در نهایت، اگر در

transport and a Brit asks you, excuse me, is anyone sitting here?

حمل و نقل عمومی هستید و یک بریتانیایی از شما می پرسد، ببخشید، آیا کسی اینجا نشسته است؟

In a somewhat

با

passive-aggressive manner, get your bag off the seat or make space for them!

حالتی منفعلانه-تهاجمی، کیف خود را از روی صندلی بردارید یا برای آنها فضا ایجاد کنید!

Otherwise, that Brit might do this,

در غیر این صورت، آن بریتانیایی ممکن است این کار را انجام دهد،

‘tut.’

«tut.»

This is the equivalent of a British person screaming at you.

این معادل فریاد زدن یک بریتانیایی بر سر شما است.

A tut is serious.

توت جدی است

We also like to tut when people don't respect cues.

ما همچنین دوست داریم زمانی که مردم به نشانه‌ها احترام نمی‌گذارند، آموزش ببینیم.

Right, I hope I haven't put you off

درست است، امیدوارم

British culture for life.

تا آخر عمر شما را از فرهنگ بریتانیا دور نکرده باشم. بهت

I will let you get on with your day.

اجازه میدم به روزت ادامه بدی

I don't want to keep you any longer.

دیگه نمیخوام نگهت دارم

I hope you've enjoyed learning a little

امیدوارم از یادگیری

bit more about how to think and speak like a British person.

کمی بیشتر در مورد نحوه تفکر و صحبت کردن مانند یک انگلیسی لذت برده باشید.

And don't forget, if you want to find your dream one-on-one online English

و فراموش نکنید، اگر می خواهید معلم آنلاین انگلیسی رویایی خود را بیابید

tutor, Languatalk is your friend.

، Languatalk دوست شماست.

Just message the support team.

فقط به تیم پشتیبانی پیام دهید.

All the information and instructions are in the description box.

تمام اطلاعات و دستورالعمل ها در جعبه توضیحات موجود است.

Also, don't forget to download that PDF.

همچنین، دانلود آن پی دی اف را فراموش نکنید.

The link is there as well.

لینکش هم هست

I'll see you soon for another lesson.

به زودی برای یک درس دیگر می بینمت.