'Failure' and 'Success' words + phrases / English Addict - LIVE Lesson with Mr Duncan in England

Here we go

در اینجا

again on another voyage

دوباره به یک سفر دریایی دیگر از

across the ocean of English.

طریق اقیانوس انگلیسی می رویم.

Hi, everyone

سلام، همه

Hello, everybody.

سلام، همه.

We are back together again and I hope you all feeling super duper.

ما دوباره با هم برگشتیم و امیدوارم همه شما احساس فوق العاده احمقانه داشته باشید.

Yes. This is the midweek edition of English Addict.

آره. این نسخه میانه هفته انگلیسی معتاد است.

Coming to you live and direct from the birthplace

از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً به صورت زنده و مستقیم به سراغ شما می آیند

of the English language, which just happens to be.

.

Oh, wow.

اوه وای.

It's England.

انگلستان است.

Who we are back.

که ما برگشتیم

Oh. Hmm. Hi, everybody.

اوه هوم سلام به همه.

This is Mr. Duncan and England.

این آقای دانکن و انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy? I hope so.

آیا شما خوشحال هستید؟ امیدوارم.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

We are back together once more with another

ما یک بار دیگر با یک پخش زنده دیگر دور هم هستیم

live stream. Yes.

. آره.

And I suppose the first thing I should say is

و من فکر می کنم اولین چیزی که باید بگویم این است

it feels much cooler today.

که امروز بسیار خنک تر است.

The huge heat wave that we've been suffering over

موج گرمایی عظیمی که در چند روز گذشته متحمل شده بودیم از

the past few days has gone.

بین رفته است.

It has vanished.

از بین رفته است.

This morning we all woke up feeling cool and refreshed.

امروز صبح همه ما با احساس خنکی و سرحالی از خواب بیدار شدیم.

And I have to say, it feels very nice.

و باید بگم خیلی حس خوبیه

It really did put a smile on my face.

واقعا لبخندی روی لبم نشست

So we are back together.

پس ما دوباره با هم هستیم.

And yes, we are doing our midweek,

و بله، ما در وسط هفته

our English addict extra.

، معتاد انگلیسی خود را بیشتر انجام می دهیم.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

I like the English language.

من زبان انگلیسی را دوست دارم.

I love it.

عاشقشم.

You might even say that I am one of those up there.

حتی ممکن است بگویید که من یکی از آن بالا هستم.

I'm an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I like to talk about the English language.

من دوست دارم در مورد زبان انگلیسی صحبت کنم.

Sometimes I talk about certain words.

گاهی در مورد کلمات خاصی صحبت می کنم.

Sometimes I will talk about certain topics.

گاهی در مورد موضوعات خاصی صحبت خواهم کرد.

Today we are looking at success

امروز ما به موفقیت

and failure.

و شکست نگاه می کنیم.

Success and failure in life.

موفقیت و شکست در زندگی.

It is common for people to succeed, to have success.

این امری است که مردم موفق می شوند، موفق می شوند.

But also there is the chance.

اما این شانس نیز وجود دارد.

There is always a chance that you will fail.

همیشه این احتمال وجود دارد که شکست بخورید.

You will have failure.

شکست خواهید داشت.

We are looking at those two subjects today

امروز در حال بررسی این دو موضوع هستیم

and of course, we are talking to you on the live chat.

و البته در چت زنده با شما صحبت می کنیم.

More about that in a moment.

در یک لحظه بیشتر در مورد آن

And yes, it is lovely to feel the cool air

و بله، دوست داشتنی است که یک بار دیگر هوای خنک را احساس کنم که

once again blowing up my shorts,

شورتم را منفجر می کند

and this time I don't need a fan.

و این بار به پنکه نیازی ندارم.

It is all natural, baby.

همه چیز طبیعیه عزیزم

Yes. We've made it to the middle of another week.

آره. ما به اواسط یک هفته دیگر رسیدیم.

It's Wednesday.

امروز چهارشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Wednesday has arrived.

چهارشنبه فرا رسید.

I hope you have had a good week so far.

امیدوارم تا الان هفته خوبی رو پشت سر گذاشته باشید.

How has your week been?

هفته ات چطور بود؟

Has it been a good week or has it been okay?

هفته خوبی بود یا خوب بود؟

Maybe nothing special happened.

شاید اتفاق خاصی نیفتاده باشد.

Maybe it was just an average week.

شاید فقط یک هفته متوسط ​​بود.

I think this week it has been exceptional

من فکر می کنم این هفته به دلایل مختلف استثنایی بوده است

for various reasons, not least of all because of the heat,

، مخصوصاً به دلیل گرما

a high temperature that we have suffered for the past two days.

، دمای بالایی که در دو روز گذشته متحمل شده ایم.

Yesterday we had we had ten.

دیروز داشتیم ده تا داشتیم.

You believe it?

شما آن را باور می کنید؟

We had our highest temperature

ما بالاترین دمای

ever recorded in modern times.

ثبت شده خود را در دوران مدرن داشتیم.

I have a feeling maybe a million years ago,

احساسی دارم شاید یک میلیون سال پیش،

maybe 2 million years ago,

شاید 2 میلیون سال پیش،

perhaps it was a little bit hotter than yesterday.

شاید کمی گرمتر از دیروز بود.

I don't know, because I wasn't around and we didn't

نمی‌دانم، چون من آنجا نبودم و

keep records then, you see, we didn't do it.

سوابق نداشتیم، می‌بینید که این کار را نکردیم.

But in recent times we we often record

اما در زمان‌های اخیر ما اغلب

things like the temperature or the sea level

مواردی مانند دما یا سطح دریا

or various different changes that might occur around the world.

یا تغییرات مختلفی را که ممکن است در سراسر جهان رخ دهد ثبت می‌کنیم.

And one of those things, of course, is temperature, as I just mentioned.

و یکی از آن چیزها ، البته، دما است، همانطور که قبلاً اشاره کردم.

And yesterday we had our highest temperature ever recorded here in England.

و دیروز بالاترین دمای ثبت شده خود را در انگلستان داشتیم.

It got so hot.

خیلی داغ شد

There were lots of fires breaking out across London.

آتش سوزی های زیادی در سراسر لندن رخ داد.

I don't know if you saw the pictures.

نمیدونم عکسا رو دیدی یا نه

So very dramatic pictures. It reminded me

عکس های خیلی دراماتیک این من را به

of the pictures coming

یاد تصاویری

from southern Europe as well, where

از جنوب اروپا نیز انداخت، جایی که

lots of wild fires have been occurring.

آتش سوزی های وحشی زیادی در آن رخ داده است.

And of course, in the United States, in California, where they often

و البته، در ایالات متحده، در کالیفرنیا، جایی که آنها اغلب

get very large wildfires, I think Canada as well.

آتش سوزی های بسیار بزرگ می گیرند، فکر می کنم کانادا نیز.

I think Canada also had some wild fires.

فکر می کنم کانادا هم چند آتش سوزی وحشی داشته است.

And of course, let's not forget Australia and they had some really serious

و البته، بیایید استرالیا را فراموش نکنیم و آنها در سال گذشته چندین آتش سوزی واقعاً جدی داشتند

wildfires last year.

.

If my memory serves me correct, hello to the live chat.

اگر حافظه ام درست نیست، سلام به چت زنده.

It is very nice to see you here today.

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

It's always a pleasure to have you on the live stream.

حضور شما در پخش زنده همیشه خوشحال کننده است.

Can I say hello to Mohsin?

میتونم به محسن سلام کنم؟

Hello, Mohsin.

سلام محسن.

Guess what, you are first on today's live chat.

حدس بزنید، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congrats Relations.

تبریک روابط.

Well then Mohsin.

خب پس محسن.

Also, Beatriz is here in third place.

همچنین، Beatriz در اینجا در رتبه سوم است.

We have Vitesse.

ما ویتسه داریم.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

Nice to see you here again.

خوشحالم که دوباره شما را اینجا می بینم. پالمیرا

We also have

هم داریم

Palmira and one small.

و یکی کوچولو.

He is here.

اون اینجاست.

Luis Mendez

لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Luis.

سلام، لوئیس.

Also, we have

همچنین، ما

Omer Omer Al Haboob.

عمر عمر الحبوب را داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you back once more.

خوشحالم که یک بار دیگر برگشتم.

Autumn is here watching in Belarus.

پاییز اینجاست که در بلاروس تماشا می کنیم.

We also have Inaki Aki as well.

ایناکی آکی هم داریم.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Yes, of course you can catch me live

بله، مطمئناً می توانید

with my special live streams.

با پخش زنده ویژه من مرا به صورت زنده تماشا کنید.

English Addict every Sunday and Wednesday from 2 p.m.

معتاد انگلیسی هر یکشنبه و چهارشنبه از ساعت 14.

UK time.

به وقت انگلستان

There are still people who don't know when I'm on.

هنوز هم افرادی هستند که نمی دانند من چه زمانی روشن هستم.

So I'm telling you now.

پس الان بهت میگم

That is when you can catch me live here on YouTube.

آن وقت است که می توانید من را به صورت زنده اینجا در یوتیوب بگیرید.

Sylvie is here

سیلوی

who is watching in Howden in France,

اینجاست که در هاودن در فرانسه تماشا می‌کند،

which I believe now is much cooler

که فکر می‌کنم اکنون بسیار جالب‌تر

than it was yesterday, which is good to hear.

از دیروز است، که شنیدن آن خوب است.

Monika is here.

مونیکا اینجاست

Magdalena, hello to you.

ماگدالنا، سلام به شما.

I have to work today, but I can listen

امروز باید کار کنم، اما می توانم

for a little while to the live stream.

برای مدت کوتاهی به پخش زنده گوش دهم.

Well, you are more than welcome, even if you only stay for a few moments.

خوب، شما بیش از حد خوش آمدید، حتی اگر فقط برای چند لحظه بمانید.

We are always glad to see you here on the live chat.

ما همیشه خوشحالیم که شما را اینجا در چت زنده می بینیم.

Hello, Raven.

سلام ریون

Who is watching in Iraq?

چه کسی در عراق تماشا می کند؟

Hello. To Iraq.

سلام. به عراق

Also we have.

همچنین ما داریم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Eric? Eric. Alejo.

اریک؟ اریک. آلجو.

Hello to you.

درود بر تو.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is your first time here?

آیا اولین بار است که اینجا هستید؟

Florence.

فلورانس.

Have you seen the news in the UK of one person

آیا خبر یک نفر را در بریتانیا دیده اید

who has won 195 million on the jackpot?

که 195 میلیون برنده شده است؟

Where is that? The whereabouts?

آن کجاست؟ محل اختفا؟

Is it in Europe?

آیا در اروپا است؟

Is it somewhere else?

آیا جای دیگری است؟

I haven't heard about it, to be honest with you.

من در مورد آن نشنیده ام، صادقانه با شما.

When I hear about people winning lots of money

وقتی می شنوم که مردم پول زیادی به دست می آورند

and when I say lots of money, I mean millions.

و وقتی می گویم پول زیادی می برند، منظورم میلیون ها است.

It always depresses me slightly.

همیشه کمی افسرده ام می کند.

I don't know why not? Because I'm jealous.

نمی دانم چرا نه؟ چون من حسودم

Don't get the wrong idea.

تصور اشتباهی نداشته باشید.

I don't normally get jealous of other people,

من معمولاً به دیگران حسادت

but I feel a little sad, a little depressed for those people

نمی‌کنم، اما برای کسانی

who have won the money, because I always feel that

که پول را برده‌اند کمی غمگین و کمی افسرده می‌شوم، زیرا همیشه احساس می‌کنم

maybe their life will not be better.

شاید زندگی آنها بهتر نشود.

Money sometimes can bring nice things your way.

پول گاهی اوقات می تواند چیزهای خوبی را برای شما به ارمغان بیاورد.

But I think if you have too much money, suddenly

اما فکر می‌کنم اگر پول زیادی داشته باشید، ناگهان

I think it can cause lots of other problems.

فکر می‌کنم می‌تواند مشکلات زیادی را ایجاد کند.

Maybe your relationships will change.

شاید روابط شما تغییر کند.

Relationships with other people will change.

روابط با افراد دیگر تغییر خواهد کرد.

So if you suddenly win a lot of money

بنابراین اگر ناگهان پول زیادی برنده شوید

and when I say a lot of money, I mean millions,

و وقتی می گویم پول زیاد، منظورم میلیون ها است

for example, 195 million.

، مثلاً 195 میلیون.

I'm not sure what that is, though.

با این حال، مطمئن نیستم که چیست.

Is it euros dollars pounds?

آیا یورو دلار پوند است؟

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

I haven't heard the news, you see.

من این خبر را نشنیده ام، می بینید.

Hello.

سلام.

Also, can I say hello to Dorit?

همچنین، آیا می توانم به دوریت سلام کنم؟

Her daughter, Delores.

دخترش دلورس

Oh, I like your name, by the way.

اوه، من اسم شما را دوست دارم، اتفاقا.

I love that.

من آن را دوست دارم.

Very nice watching in Germany.

تماشای بسیار زیبا در آلمان.

A big hello to you.

یک سلام بزرگ به شما

Have you been suffering from the heat over the past couple of days, I wonder.

تعجب می‌کنم آیا در چند روز گذشته از گرما رنج می‌برید؟

Hello.

سلام.

Fahadh is here as well.

فهد هم اینجاست.

I am. From which country can you guess?

من هستم. از کدام کشور می توانید حدس بزنید؟

Well, there are many countries in the world.

خوب، کشورهای زیادی در جهان وجود دارد.

Many?

زیاد؟

And because you read a person's name

و از آنجا که شما نام یک شخص را می خوانید

does not necessarily mean that you can guess where they're from.

لزوماً به این معنی نیست که می توانید حدس بزنید اهل کجا هستند.

Because for all I know, you might be living here in the UK,

از آنجا که من می دانم، شما ممکن است اینجا در بریتانیا زندگی می کنید

you might be trying to trick me

، ممکن است بخواهید من را فریب دهید

into saying something else or Mr.

تا چیز دیگری بگویم یا آقای

Duncan, how could you say such a thing?

دانکن، چگونه می توانید چنین چیزی بگویید؟

Claudia is here.

کلودیا اینجاست

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Did you enjoy your birthday?

از تولدت لذت بردی؟

Two days ago.

دو روز پیش.

Another year older.

یک سال دیگر بزرگتر.

And I suppose I should show the photographs.

و من فکر می کنم باید عکس ها را نشان دهم.

Thank you, Claudia, for the lovely photographs that you sent.

با تشکر از شما، کلودیا، برای عکس های دوست داشتنی که ارسال کردید.

First of all, a beautiful photograph of Claudia

اول از همه یک عکس زیبا از کلودیا در

with her father.

کنار پدرش.

Oh, isn't that great?

اوه، این عالی نیست؟

So I'm just wondering, Claudia, was this picture taken on your birthday

بنابراین من فقط می دانم، کلودیا ، این عکس در روز تولد شما گرفته شده است

or was it taken on your father's birthday?

یا در روز تولد پدر شما گرفته شده است؟

Because I'm not sure.

چون مطمئن نیستم.

So there is Claudia with her dad.

بنابراین کلودیا با پدرش وجود دارد.

It's another great photograph.

این یک عکس عالی دیگر است.

Thank you very much, Claudia.

خیلی ممنون، کلودیا.

I know it's a very personal photograph as well,

من می دانم که این یک عکس بسیار شخصی است،

so I do appreciate that you sent these pictures to me.

بنابراین از اینکه شما این تصاویر را برای من ارسال کردید سپاسگزارم.

Very nice. Here's another one.

بسیار خوب. اینم یکی دیگه

There is Claudia.

کلودیا وجود دارد.

Now, I think this must be your birthday.

حالا، فکر می کنم این باید تولد شما باشد.

I think so, because I recognise your orange jumper.

من فکر می کنم اینطور است، زیرا من پرتقال پرتقال شما را می شناسم.

That's the reason why.

به همین دلیل است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Oh, here is Claudia with all of her friends.

اوه، اینجا کلودیا با همه دوستانش است.

Oh, it looks as if you had a lot of fun on your birthday.

اوه، به نظر می رسد که در روز تولدت خیلی خوش گذشت.

Can I just say I think you must have had quite a lot of fun on your birthday.

فقط میتونم بگم فکر می کنم در روز تولدت خیلی خوش گذشت.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

I don't know who the ladies are with you,

من نمی دانم خانم ها با شما چه کسانی هستند،

but I imagine they must be very good friends.

اما تصور می کنم آنها باید دوستان بسیار خوبی باشند.

And finally,

و در نهایت،

a birthday would not be a birthday without a lovely cake.

تولد بدون یک کیک دوست داشتنی تولد نخواهد بود.

And there it is. Look at that.

و آنجاست. به آن نگاه کنید.

I do like the fact that you only have one candle

من این واقعیت را دوست دارم که شما فقط یک شمع دارید،

because a lot of people normally, if you are a child,

زیرا بسیاری از مردم معمولاً، اگر کودک هستید،

if you are a young person, you will have

اگر جوان هستید، مقدار مشخصی

a certain amount

or a certain number of candles on your cake

یا تعداد معینی شمع روی کیک خود خواهید داشت

and then that will represent your age.

و پس از آن، نشان دهنده سن شما

But of course, once you get to a certain age,

اما مطمئناً وقتی به سن خاصی رسیدید، به دو دلیل

you can't put all of those candles on your cake for two reasons.

نمی توانید همه آن شمع ها را روی کیک خود قرار دهید .

First of all, the cake will collapse

اول از همه، کیک

under the weight of all of those candles.

زیر وزن همه آن شمع ها فرو می ریزد.

And also it might be a fire hazard as well because of all the candles.

و همچنین به دلیل وجود همه شمع ها ممکن است خطر آتش سوزی نیز باشد.

But I have to say, that looks very nice.

ولی باید بگم که خیلی قشنگه

And I can also see some chocolate cakes as well on the table.

و همچنین می توانم چند کیک شکلاتی را روی میز ببینم.

I have to say I am a little bit

باید بگویم که من کمی به

jealous of fact, and I know what you're going to say, Mr.

واقعیت حسادت می کنم و می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای

Duncan. You said that you never get jealous of people.

دانکن. گفتی که هیچوقت به مردم حسادت نمیکنی.

Well, I don't normally get jealous

خب من معمولا حسادت نمیکنم

unless it's related to food.

مگر اینکه مربوط به غذا باشه.

In which case I can become very possessive.

در این صورت من می توانم بسیار صاحب اختیار شوم.

To be honest with you.

اگر بخواهی با تو صادق باشم.

So. Thank you, Claudia.

بنابراین. متشکرم، کلودیا.

And I hope you had a brilliant birthday.

و امیدوارم تولد خوبی داشته باشید

And once again, many happy returns for that special day.

و بار دیگر، بازگشت های بسیار شاد برای آن روز خاص.

And here's to many more talking of birthdays.

و در اینجا برای بسیاری دیگر از تولدها صحبت می شود.

Oh, did you see what I did there?

اوه دیدی اونجا چیکار کردم؟

Talking of birthdays.

صحبت از تولد

Whilst we are on the subject of birthdays,

در حالی که ما در موضوع تولد هستیم

it will be my birthday

، در ماه اوت تولد من خواهد بود

in August.

.

So if you want to send something nice to me,

بنابراین اگر می‌خواهید چیز خوبی برای من بفرستید،

maybe a card

شاید یک کارت

or maybe a donation to help

یا شاید کمک مالی برای کمک

my YouTube channel continue forever and ever.

به ادامه کانال YouTube من برای همیشه و همیشه.

You are more than welcome to.

شما بیشتر از خوش آمدید.

But yes, my birthday is also coming up

اما بله، تولد من هم نزدیک است

and that is happening on the 12th of August.

و این در 12 مرداد اتفاق می افتد.

I am hoping to do a live stream on the 12th of August with Mr.

من امیدوارم که در 12 آگوست با آقای

Steve. I hope so. Maybe not.

استیو یک پخش زنده انجام دهم. امیدوارم. شاید نه.

So it all depends at the moment.

بنابراین همه چیز در لحظه بستگی دارد.

So we've we've got no plans at the moment for my birthday,

بنابراین ما در حال حاضر هیچ برنامه ای برای تولد من

but we might be here with me and also Steve.

نداریم، اما ممکن است با من و همچنین استیو اینجا باشیم.

We might not.

ما ممکن است نه.

So I'm not sure yet. We will see what happens.

بنابراین من هنوز مطمئن نیستم. ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

The live chat is very busy.

چت زنده بسیار شلوغ است.

A lot of people talking about British politics.

بسیاری از مردم در مورد سیاست بریتانیا صحبت می کنند.

Yes, I suppose.

بله، من فکر می کنم.

Well, over the past couple of days, everyone has been distracted by the weather.

خوب، طی یکی دو روز گذشته، همه حواسشان به آب و هوا پرت شده است.

But now that everything is cooled down again,

اما حالا که دوباره همه چیز سرد شده است

we are once again talking about politics.

، یک بار دیگر از سیاست صحبت می کنیم.

Yes, there is.

بله وجود دارد.

There is a contest taking place at the moment for the leader of the Conservative Party,

در حال حاضر رقابتی برای رهبر حزب محافظه کار در جریان است

who will then, of course, become automatically the prime minister of this country.

که البته بعد از آن به طور خودکار نخست وزیر این کشور خواهد شد.

It is very complicated,

بسیار پیچیده است،

very complex.

بسیار پیچیده است.

This particular procedure.

این رویه خاص

So please excuse me if I go on too long.

پس اگر زیاد ادامه دادم ببخشید.

But there is a contest taking place

اما رقابتی

for a new leader of the ruling party, which is the conservatives,

برای رهبر جدید حزب حاکم، که محافظه‌کاران هستند، در جریان است،

because old Boris Johnson, you know,

زیرا بوریس جانسون پیر، می‌دانید،

good old Boris, resigned last week.

بوریس قدیمی خوب، هفته گذشته استعفا داد.

So now we are having a contest to find a new leader

بنابراین اکنون ما در حال برگزاری مسابقه ای برای یافتن یک رهبر جدید هستیم

and they will automatically become a new prime

و آنها به طور خودکار نخست وزیر جدید

minister as well, even though they haven't

نیز خواهند شد، حتی اگر از نظر

technically been elected by the population.

فنی توسط مردم انتخاب نشده باشند.

They are only actually elected

آنها در واقع تنها

by a few people to become the leader of the Conservative Party.

توسط چند نفر برای رهبری حزب محافظه کار انتخاب می شوند.

It's very complex.

خیلی پیچیده است.

I know, but that is what is happening here and I am sending myself to sleep talking about it.

من می دانم، اما این چیزی است که اینجا اتفاق می افتد و من خودم را به خواب می فرستم و در مورد آن صحبت می کنم.

If I was honest with you,

اگر من با شما صادق بودم،

we also have.

ما هم داریم.

Oh, hello.

اوه سلام.

Sadiq Khan is here as well.

صادق خان هم اینجاست.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Udom is here as well.

اودوم هم اینجاست.

Hello, Udom. Nice to see you back.

سلام اودوم خوشحالم می بینم برگشتی.

Also, I hope you are taking care of yourself and you are staying cool.

ضمنا امیدوارم مواظب خودتون باشید و خونسرد باشید.

What is the temperature today in England?

دمای هوای امروز در انگلستان چقدر است؟

It is much cooler today.

امروز خیلی خنک تره

Yesterday it was around 48

دیروز حدود 48

degrees 40.

درجه 40

It's never happened before.

بود. قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده است.

But yesterday and also the day before, it was incredibly hot.

اما دیروز و همچنین روز قبل، هوا فوق العاده گرم بود.

Good news for everyone, especially me

خبر خوب برای همه، به خصوص

and my underwear, is the fact that the temperature has dropped.

من و لباس زیرم، این واقعیت است که دما کاهش یافته است.

It's gone down today. It's around 23.

امروز رفته پایین این حدود 23 است.

So a very big difference.

بنابراین یک تفاوت بسیار بزرگ است.

The temperature has almost halved.

دما تقریباً نصف شده است.

It is not weird.

عجیب نیست.

So yesterday, 40 degrees.

پس دیروز 40 درجه.

Today, 23 degrees

امروز، 23 درجه

is an it isn't a weather strange sometimes.

است و گاهی اوقات هوا عجیب نیست.

Is it nature a curious thing?

آیا این طبیعت یک چیز کنجکاو است؟

In fact, last night, Mr.

در واقع، دیشب، آقای

Steve and myself, we actually sat outside in the garden

استیو و من، در واقع

until nearly midnight last night.

تا نزدیک نیمه شب دیشب بیرون در باغ نشستیم.

It was such a beautiful evening.

خیلی شب قشنگی بود

It actually felt as if we were on holiday abroad somewhere,

در واقع احساس می‌کردیم که در جایی در خارج از کشور در تعطیلات هستیم،

but we were just sitting in the garden and it was lovely.

اما فقط در باغ نشسته بودیم و دوست‌داشتنی بود.

We sat outside for about 3 hours chatting

حدود 3 ساعت بیرون نشستیم

and we stayed out there

و چت کردیم و

until just before midnight and it was still light.

تا قبل از نیمه شب بیرون ماندیم و هوا هنوز روشن بود.

That was the weird part.

قسمت عجیبش همین بود

It was still actually light at midnight.

نیمه شب هنوز روشن بود.

Very strange.

خیلی عجیب.

Oh, and also whilst sitting in our deckchairs as

اوه، و همچنین در حالی که روی صندلی‌های عرشه‌مان نشسته بودیم و در

we were relaxing, looking up at the stars

حال استراحت بودیم، به ستاره‌ها نگاه

and we actually saw the International Space Station

می‌کردیم و در واقع ایستگاه فضایی بین‌المللی را دیدیم که از آن طرف

go across, which was also exciting.

عبور کرد، که این نیز هیجان‌انگیز بود.

So a lovely, relaxed night last night.

دیشب خیلی دوست داشتنی و آرام بود.

However, tonight we are not relaxing.

با این حال، امشب ما آرام نیستیم.

We are going out tonight, Mr.

ما امشب بیرون می رویم،

Steve and myself and our very good friend Martin,

من و آقای استیو و دوست بسیار خوبمان مارتین،

we are meeting up and we are going to have a curry.

در حال ملاقات هستیم و قرار است کاری بخوریم.

Oh, I'm looking forward to that.

اوه، من مشتاقانه منتظر آن هستم.

So tonight will be a little celebration, really.

بنابراین امشب یک جشن کوچک خواهد بود، واقعا.

We are going to have a celebration.

قراره جشن بگیریم

Curry To celebrate what my one millionth subscriber

کاری برای جشن گرفتن اتفاقی که یک میلیونمین مشترک من

which happened about three weeks ago.

حدود سه هفته پیش رخ داد.

Hello to.

سلام به.

Oh, Gulu ten is here.

اوه، گولو ده اینجاست.

Hello, Gulu.

سلام گولو

Welcome to you.

به شما خوش آمدید.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Florence is here as well.

فلورانس هم اینجاست.

Do trees affect the cold weather?

آیا درختان بر هوای سرد تأثیر می گذارند؟

Well, trees

خوب، درختان

can alter the climate

می توانند آب و هوا را تغییر دهند

because, of course, they produce oxygen.

زیرا، البته، اکسیژن تولید می کنند.

So they take in all of the horrible stuff, the carbon dioxide, and they produce oxygen.

بنابراین آنها همه چیزهای وحشتناک ، دی اکسید کربن را می گیرند و اکسیژن تولید می کنند.

But sometimes, of course, trees can have another effect,

اما گاهی اوقات، البته، درختان می توانند اثر دیگری داشته باشند،

which is a cooling effect as well.

که یک اثر خنک کننده نیز هست.

So, yes, it is true, but I think you have to have a lot of trees nearby.

بنابراین، بله، درست است، اما من فکر می کنم شما باید درختان زیادی در این نزدیکی داشته باشید.

I think you have to have quite a lot of trees for that to work.

من فکر می کنم برای این کار باید درختان زیادی داشته باشید.

Vitus says.

ویتوس می گوید.

Oh, it's only 22 Celsius.

اوه، فقط 22 درجه سانتیگراد است.

Lithuania only 22.

لیتوانی فقط 22.

So cool.

خیلی باحاله.

It's almost cold.

تقریباً سرد است.

It was a very strange feeling this morning when I woke up and I could feel

امروز صبح که از خواب بیدار شدم حس خیلی عجیبی بود و

the cold breeze coming in to the bedroom.

نسیم سردی را که وارد اتاق خواب می شود حس می کردم.

In fact, it was so hot last night I slept on top of the bed.

راستی دیشب خیلی گرم بود بالای تخت خوابیدم.

I didn't get in bed.

به رختخواب نرفتم

I slept on top of the bed.

بالای تخت خوابیدم.

And it was lovely, very comfortable, Ahmed says.

احمد می گوید و دوست داشتنی بود، بسیار راحت.

So the curry that you are having tonight will be paid for by you, Mr.

بنابراین کاری که امشب می خورید توسط شما پرداخت می شود، آقای

Duncan.

دانکن.

Do you think so?

تو هم اینجور فکر میکنی؟

Okay.

باشه.

If you say so.

اگر شما بگویید.

Maybe not. Maybe. Maybe not.

شاید نه. شاید. شاید نه.

Sometimes when people go out for a meal, there are different ways of doing this.

گاهی اوقات وقتی افراد برای صرف غذا بیرون می روند ، روش های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد.

So if three or four people come out for a meal together

بنابراین اگر سه یا چهار نفر با هم برای یک وعده غذایی بیرون بیایند

and they have different things to eat,

و چیزهای مختلفی برای خوردن داشته باشند،

so maybe one person will only have one thing,

ممکن است یک نفر فقط یک چیز داشته باشد،

but another person might have three things.

اما یک نفر دیگر ممکن است سه چیز داشته باشد.

And then at the end of the meal, of course, you will receive the bill.

و سپس در پایان غذا ، البته، صورتحساب دریافت خواهید کرد.

You have to pay the bill or the cheque.

باید قبض یا چک را پرداخت کنید.

And there are many ways of doing this.

و راه های زیادی برای انجام این کار وجود دارد.

Maybe one person will offer to pay for the whole bill.

شاید یک نفر پیشنهاد بدهد کل قبض را بپردازد.

In one go.

در یک حرکت.

They will say, Don't worry, this meal I will pay for this meal.

آنها می گویند: نگران نباش، این غذا را من برای این غذا می پردازم.

The meal is on me,

وعده غذایی بر عهده من است،

which means I am going to pay for that meal.

یعنی قرار است هزینه آن غذا را پرداخت کنم.

The meal is on me.

غذا بر عهده من است.

It is my treat.

این درمان من است.

However, sometimes people will then split the bill.

با این حال، گاهی اوقات مردم پس از آن صورت حساب را تقسیم می کنند.

They will split the amount into the number of people that are there.

آنها مبلغ را به تعداد افرادی که آنجا هستند تقسیم می کنند.

For example, if there are three people at the meal, then you will split

به عنوان مثال، اگر سه نفر در وعده غذایی باشند، شما

the meal three ways.

غذا را به سه صورت تقسیم می کنید.

So each person will pay a small amount,

بنابراین هر فرد مبلغ کمی را پرداخت خواهد کرد،

but the strange thing is we call this going Dutch.

اما نکته عجیب این است که ما به این رفتن هلندی می گوییم.

If you go Dutch quite often

اگر اغلب هلندی می‌روید به

it means you will pay for your own meal

این معنی است که هزینه غذا

or your part of the meal.

یا بخشی از وعده غذایی خود را خواهید پرداخت.

So there are two ways of doing it.

بنابراین دو راه برای انجام آن وجود دارد.

You can split the meal equally.

می توانید وعده غذایی را به طور مساوی تقسیم کنید.

By that I mean the bill.

منظورم از این قبض است.

Or you can do something called going Dutch,

یا می توانید کاری به نام هلندی کردن انجام دهید، به

which means each person pays

این معنی که هر فرد

their share of the meal.

سهم خود را از وعده غذایی می پردازد.

So if I have three things

بنابراین اگر من سه چیز داشته

I pay for what I had,

باشم به ازای آنچه داشتم می پردازم

and if another person has only one thing, they will pay for that.

و اگر شخص دیگری فقط یک چیز داشته باشد، آن را پرداخت می کند.

One thing that they had.

یک چیزی که آنها داشتند.

And we call that going Dutch, which means that each person pays their own

و ما آن را هلندی می نامیم، به این معنی که هر فرد سهم منصفانه خود را می پردازد

fair share. Hmm.

. هوم

Hello, Father.

سلام پدر.

Hello, Father.

سلام پدر.

Sir, is your T-shirt?

آقا تیشرت شماست؟

Is your black shirt new? No, it isn't.

پیراهن مشکی شما نو است؟ نه، اینطور نیست.

I've had this t shirt for many years.

من این تی شرت را سالهاست دارم.

If I told you and you won't believe this, I know you won't believe me.

اگر من به شما گفتم و شما این را باور نخواهید کرد، می دانم که مرا باور نمی کنید.

But this particular shirt I've had for over 20 years,

اما این پیراهن خاص را که بیش از 20 سال است

I bought this shirt in the 1990s

دارم، این پیراهن را در دهه 1990 خریدم

and I still have it and it still fits

و هنوز هم آن را دارم و هنوز هم مناسب

and it is still in very good condition.

است و هنوز در شرایط بسیار خوبی است.

So, yes, this particular shirt I've owned for a very long time,

بنابراین، بله، این پیراهن خاص را برای مدت طولانی،

over 20 years, and it still

بیش از 20 سال، دارم، و هنوز هم تقریباً

fits perfectly

کاملاً مناسب است

almost.

.

Okay.

Maybe, maybe in certain places is that it is a little bit tight.

باشه.

شاید، شاید در جاهای خاصی کمی سفت باشد.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

Nothing else.

هیچ چیز دیگر.

Vitoria says in Italy, if everybody pays

ویتوریا می‌گوید در ایتالیا، اگر همه

their share, we say they are paying like the Romans.

سهم خود را بپردازند، ما می‌گوییم مانند رومی‌ها پول می‌دهند.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I don't know either.

من هم نمی دانم.

I don't know why we say going, Dutch.

نمی دانم چرا می گوییم برو هلندی.

If you go Dutch, it means you pay your fair share of the meal.

اگر هلندی می روید، به این معنی است که سهم عادلانه خود را از وعده غذایی پرداخت می کنید.

Thank you very much for your lovely company today.

از شرکت دوست داشتنی امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I always appreciate it when you join the live chat

من همیشه از پیوستن شما به چت زنده قدردانی می

because I know you have other things to do in your life.

کنم زیرا می دانم که کارهای دیگری در زندگی خود دارید.

I know we all have a hectic schedule.

من می دانم که همه ما یک برنامه شلوغ داریم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello, Falguni Falguni Patel is here.

سلام، Falguni Falguni Patel اینجاست.

Hello to you as well. Thank you very much for joining me.

سلام به شما نیز. از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Today's live chat is our usual Wednesday live stream

گفتگوی زنده امروز پخش زنده معمول چهارشنبه ما است

and I suppose it I would describe today

و فکر می کنم امروز را

as unsettled the weather.

به عنوان هوای ناآرام توصیف می کنم.

So there it is right now, looking out of the window.

پس همین الان اینجاست و از پنجره به بیرون نگاه می کند.

You can see it is not as bright as it was before,

می‌توانید ببینید که مثل قبل روشن نیست،

but we do have a lot of haze in the air.

اما ما مه زیادی در هوا داریم.

And I think later we might be we might be actually getting some rain as well.

و من فکر می کنم که بعداً ممکن است ما واقعاً باران بباریم.

Later on this afternoon, we might be getting some lovely, cool rain.

بعد از ظهر امروز ، ممکن است باران خنک و دوست‌داشتنی ببارد.

I might

I might go outside and run around in the rain

ممکن است بروم بیرون و

like Drew Barrymore

مانند درو بریمور که در دنیا

laughing and giggling and singing

می‌خندد و می‌خندد و آواز می‌خواند، زیر باران بدوم

without a care in the world.

.

Hello also to you.

سلام به شما هم

We have a lot of people joining in today.

ما امروز افراد زیادی داریم که به آن می پیوندند.

Oh, thank you, Sanjay.

اوه، متشکرم، سانجی.

Hello, Sanjay.

سلام سانجی

Nice to see you here today as well.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Very lovely.

خیلی دوست داشتنی.

Mr. Duncan, we think you keep your belongings

آقای دانکن، ما فکر می کنیم که شما وسایل خود را

very carefully or safely or you treat them carefully.

بسیار با احتیاط یا ایمن نگه می دارید یا با دقت با آنها رفتار می کنید.

So if you take care of something, we often say that you treat

بنابراین اگر از چیزی مراقبت می کنید، اغلب می گوییم که با

that thing carefully.

آن چیز با دقت رفتار می کنید.

You treat it carefully.

شما با دقت با آن رفتار کنید.

So, yes, I suppose so.

بنابراین، بله، من چنین فرض می کنم.

But also this T-shirt, I think it's very good quality as well.

ولی این تیشرت هم به نظرم کیفیتش خیلی خوبه.

So I have washed this T-shirt many times over the years

بنابراین من این تی شرت را در طول این سال ها بارها شسته ام

and it still feels as good as new

و هنوز هم حس نو

because it is very good quality.

بودن دارد زیرا کیفیت بسیار خوبی دارد.

We are having a lot of rain in India, says Falguni.

فالگونی می گوید: ما در هند باران زیادی داریم.

Yes, I think we might be getting some rain today here as well.

بله، فکر می‌کنم امروز هم ممکن است باران ببارد .

We might be getting a little bit of rain as well.

ممکن است کمی باران نیز ببارد.

Oh. Oh, look at that.

اوه اوه، به آن نگاه کنید.

Can you see the hay being transported in the distance?

آیا می توانید یونجه در حال حمل و نقل را از دور ببینید؟

Yes, that was that was a large lorry carrying lots

بله، آن یک کامیون بزرگ بود که مقدار

and lots of hay, maybe to or from a farm.

زیادی یونجه را حمل می کرد، شاید به یا از یک مزرعه.

Ooh, very exciting.

اوه، خیلی هیجان انگیز

That was an exciting moment of time.

آن لحظه لحظه هیجان انگیزی بود.

I hope you enjoyed it.

امیدوارم ازش لذت برده باشی.

So we are talking about success and failure.

بنابراین ما در مورد موفقیت و شکست صحبت می کنیم.

The success that you can have in your life.

موفقیتی که می توانید در زندگی خود داشته باشید.

But of course, we can also have failure as well.

اما مطمئناً می توانیم شکست نیز داشته باشیم.

It's not all good, but then I suppose it's not all bad either.

همه چیز خوب نیست، اما فکر می کنم همه چیز بد هم نیست.

Sometimes you win. Sometimes you lose.

گاهی اوقات شما برنده می شوید. بعضی وقتا باختی

Sometimes you have success.

گاهی اوقات شما موفق می شوید.

And sometimes you have failure.

و گاهی اوقات شما شکست می خورید.

Oh, that Mr.

اوه، آن آقای

Steve.

استیو.

He is so funny.

او خیلی بامزه است.

Debbie.

David.

دبی

دیوید

We are back live.

زنده برگشتیم

Hello there.

سلام.

If you've just joined me, my name is Mr. Duncan.

اگر به تازگی به من ملحق شده اید، اسم من آقای دانکن است.

I like the English language very much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I really do.

من حتما انجام میدم.

And I am glad to see you here today as well.

و من خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Yes, I do love nature.

بله من عاشق طبیعت هستم

I love nature very much, Vitoria says.

ویتوریا می گوید من طبیعت را بسیار دوست دارم.

I see that you love nature.

می بینم که عاشق طبیعت هستید.

Yesterday I found a hedgehog in my garden.

دیروز یک جوجه تیغی را در باغم پیدا کردم.

Did you?

آیا تو؟

I think hedgehogs are lovely, lovely little animals.

به نظر من جوجه تیغی ها حیوانات کوچک دوست داشتنی و دوست داشتنی هستند.

They often come out at night.

اغلب شب ها بیرون می آیند.

They are shy creatures.

آنها موجودات خجالتی هستند.

They don't like human beings normally.

آنها به طور معمول انسان را دوست ندارند.

But over the past couple of days, because it's been so hot,

اما در چند روز گذشته، چون هوا خیلی گرم بود، برای

I've put some extra water outside just in case.

هر موردی مقداری آب اضافی بیرون ریختم.

Maybe, perhaps there might be a thirsty hedgehog

شاید، شاید جوجه تیغی تشنه ای باشد که

looking for some refreshment in the dark.

در تاریکی به دنبال طراوت باشد.

So that's what I did.

پس این کاری است که من انجام دادم.

A lot of people talking today about the weather.

بسیاری از مردم امروز در مورد آب و هوا صحبت می کنند.

The weather is not so bad today.

امروز هوا چندان بد نیست.

It is much.

زیاد است.

Thank you very much for asking. Very lovely.

خیلی ممنون که پرسیدید. خیلی دوست داشتنی.

Here's an interesting expression that we sometimes use in English.

در اینجا یک عبارت جالب است که ما گاهی اوقات در انگلیسی استفاده می کنیم.

Have you ever heard of this expression wearing two hats or maybe more than one hat?

آیا تا به حال شنیده اید که این عبارت با دو کلاه یا شاید بیش از یک کلاه بر سر دارد؟

It is an expression that we often use in English

این عبارتی است که ما اغلب در انگلیسی از آن استفاده

when we want to show that we have responsibility for more than one thing.

می کنیم وقتی می خواهیم نشان دهیم که مسئولیت بیش از یک چیز را داریم.

Maybe you are responsible for a certain thing in one place,

شاید شما در یک مکان مسئول یک چیز خاص هستید،

but perhaps you have responsibility

اما ممکن

for something in another place.

است در جایی دیگر مسئولیت چیزی را داشته باشید.

You might say that you are wearing two hats.

ممکن است بگویید که دو کلاه بر سر دارید.

In the olden days, a hat was often

در قدیم کلاه

a sign of authority or power.

اغلب نشانه اقتدار یا قدرت بود.

So that's the reason why in the military

بنابراین به همین دلیل است که در

you often see people with a high rank wearing hats.

ارتش اغلب افراد با رتبه بالایی را می بینید که کلاه به سر دارند.

So a person who is wearing more than one hat

بنابراین فردی که بیش از یک کلاه

is a person who has more than one responsibility.

بر سر دارد فردی است که بیش از یک مسئولیت دارد.

It is a phrase that we often use in English.

این عبارتی است که ما اغلب در انگلیسی از آن استفاده می کنیم.

Some very interesting comments on here today.

برخی از نظرات بسیار جالب در مورد امروز اینجا.

Some of them I am not going to repeat

برخی از آنها را تکرار

because I think I might get into trouble.

نمی کنم زیرا فکر می کنم ممکن است دچار مشکل شوم.

A lot of trouble.

دردسر زیاد

Let's just say.

فقط بگوییم.

So today we are looking at a very interesting subject.

بنابراین امروز ما به یک موضوع بسیار جالب نگاه می کنیم.

I'm sure these two words will mean a lot to you.

من مطمئن هستم که این دو کلمه برای شما معنی زیادی خواهد داشت.

I'm sure in your life you have come across both of these words.

مطمئنم در زندگی شما با هر دوی این کلمات برخورد کرده اید.

Today, we are taking a look at

امروز نگاهی به

success and failure.

موفقیت و شکست داریم.

Success and failure.

موفقیت و شکست.

Sometimes you will win.

گاهی اوقات شما برنده خواهید شد.

Maybe you will win big

شاید شما برنده شوید

and have a lot of success.

و موفقیت های زیادی کسب کنید.

Or maybe will get an S, which means failure.

یا شاید یک S دریافت کنید که به معنای شکست است.

And we are looking at words and phrases

و ما به کلمات و عبارات

connected to these two topics.

مرتبط با این دو موضوع نگاه می کنیم.

And we will start by looking

و ما با نگاهی

at some words connected to success.

به برخی از کلمات مرتبط با موفقیت شروع خواهیم کرد.

Let's start with something happy, shall we?

بیایید با یک چیز شاد شروع کنیم، درست است؟

Because there is a lot of misery going on at the moment

زیرا در حال حاضر بدبختی زیادی در

around the world.

سرتاسر جهان در جریان است.

Success is a word that means to have reached

موفقیت کلمه ای است به معنای رسیدن

one's goal or aim something.

به هدف یا هدف.

You are trying to do, something you are aiming to do

شما در حال تلاش برای انجام آن هستید، کاری که قصد انجام

something that you what you have set as your goal.

کاری را دارید که هدف خود را به عنوان هدف تعیین کرده اید.

If you actually achieve it, if you get your goal,

اگر واقعاً به آن دست یابید، اگر به هدف خود برسید،

if you reach your goal, then we can say that you have success

اگر به هدف خود برسید، می توانیم بگوییم که

to accomplish something that has been worked for.

برای به انجام رساندن کاری که برای آن تلاش شده است، موفق شده اید.

Is success so maybe something that you want.

موفقیت است پس شاید چیزی که شما می خواهید.

Maybe something you want to gain, maybe something you want to achieve?

شاید چیزی که می خواهید به دست آورید، شاید چیزی که می خواهید به دست آورید؟

Quite often you will have to put a lot of work into it.

اغلب اوقات شما مجبور خواهید بود برای آن کار زیادی انجام دهید.

So to accomplish something, something you do.

بنابراین برای انجام کاری، کاری را انجام می دهید.

And quite often to do that,

و اغلب برای انجام این کار،

you need to put in a lot of hard work.

شما نیاز به تلاش زیادی دارید.

Quite often in life we say that you don't get anything for nothing,

اغلب در زندگی می گوییم که هیچ چیز را بیهوده به دست نمی آورید،

especially if you want to achieve success.

به خصوص اگر می خواهید به موفقیت برسید.

Success does not come easily

موفقیت

to be a winner or at

برای برنده شدن به راحتی به دست نمی آید یا

the highest point is to have success.

در بالاترین نقطه موفقیت است.

So maybe you win a contest.

پس شاید در مسابقه ای برنده شوید.

Maybe in your company you are the person with the highest sales.

شاید در شرکت خود شما فردی باشید که بیشترین فروش را دارید.

You have success in that particular thing.

شما در آن کار خاص موفق هستید.

You are a winner.

تو یه برنده ای.

You have success.

تو موفقیت داری

There are variations of success.

انواع موفقیت وجود دارد.

There are many ways of expressing success.

راه های زیادی برای بیان موفقیت وجود دارد.

And there are many ways of using the word

و راه های زیادی برای استفاده از کلمه

success in various tenses.

موفقیت در زمان های مختلف وجود دارد.

For example,

مثلاً

well, first of all, success is a noun.

خب اولاً موفقیت یک اسم است.

You are a success.

شما یک موفق هستید.

We are saying that that person has reached their goal

ما می گوییم آن شخص به هدف خود رسیده است

or they have done something remarkable, or maybe they have achieved

یا کار قابل توجهی انجام داده است یا شاید به

something that is worthy of praise.

چیزی رسیده است که در خور ستایش است.

Success.

موفقیت

You are a success.

شما یک موفق هستید.

She is a success.

او یک موفقیت است.

He is a success.

او یک موفقیت است.

They are a success.

آنها یک موفقیت هستند.

Then we have succeed, which is a verb

سپس موفق شده ایم که فعل

you succeed in or something.

شما موفق می شوید یا چیزی است.

So you succeed at a certain thing.

بنابراین در یک چیز خاص موفق می شوید.

You succeed in a certain thing, maybe a contest or a competition.

شما در یک چیز خاص، شاید یک مسابقه یا یک مسابقه، موفق می شوید.

Something you are trying to win.

چیزی که شما برای برنده شدن آن تلاش می کنید.

Succeed is a verb.

موفق شدن یک فعل است.

Then we have successful.

سپس ما موفق شده ایم.

Successful is an adjective.

موفق یک صفت است.

You are a successful person.

شما یک فرد موفق هستید.

Quite often a person who has had a lot of success in their life

معمولاً فردی که در زندگی خود موفقیت های زیادی

will be described as successful.

داشته است به عنوان موفق توصیف می شود.

And we use that as an adjective to show that that person

و ما از آن به عنوان یک صفت استفاده می کنیم تا نشان دهیم که آن

is successful,

شخص موفق است،

to do something successfully.

تا کاری را با موفقیت انجام دهد.

This is an adverb.

این یک قید است.

So you do something successfully.

بنابراین شما کاری را با موفقیت انجام می دهید.

You have done it well.

شما آن را به خوبی انجام داده اید.

You have done it in the right way.

شما آن را به روش درست انجام داده اید.

You have done it successfully.

شما آن را با موفقیت انجام داده اید.

You have not failed.

شما شکست نخورده اید.

You have done it successfully.

شما آن را با موفقیت انجام داده اید.

To do well is succeed.

خوب انجام دادن موفقیت است.

So if you do well at something,

بنابراین اگر در کاری خوب عمل کنید

you succeed.

، موفق می شوید.

Maybe you get a promotion at work.

شاید در محل کارتان ترفیع بگیرید.

Maybe your level of authority becomes higher.

شاید سطح اقتدار شما بالاتر رود.

You are succeeding.

شما در حال موفقیت هستید.

You are starting to climb the ladder.

شما شروع به بالا رفتن از نردبان می کنید.

We often describe success as a ladder.

ما اغلب موفقیت را به عنوان یک نردبان توصیف می کنیم.

Sometimes you have to climb the ladder of success.

گاهی باید از نردبان موفقیت بالا رفت.

You have to climb up

برای رسیدن به اهدافت باید بالا بری

to reach your goals.

.

You have reached your goal.

شما به هدف خود رسیده اید.

So if you get to the top of the ladder, if you reach the top of the ladder,

بنابراین اگر به بالای نردبان رسیدید، اگر به بالای نردبان

we can we can say that you have reached your goal.

رسیدید، می توانیم بگوییم که به هدف خود رسیده اید.

You have success.

تو موفقیت داری

Very nice.

بسیار خوب.

Your plans have been a success.

برنامه های شما موفقیت آمیز بوده است.

So maybe if we are looking back on our life

بنابراین، شاید اگر به زندگی خود

and maybe the things we wanted to do with our life,

و شاید کارهایی که می‌خواستیم در زندگی‌مان انجام دهیم، نگاه می‌کنیم،

maybe the things we wanted to accomplish in our life

شاید کارهایی که می‌خواستیم در زندگی‌مان انجام دهیم

have been done.

، انجام شده باشد.

We have found success.

ما موفقیت یافته ایم.

Your plans have been a success.

برنامه های شما موفقیت آمیز بوده است.

They all went the way you wanted them.

همه آنها همانطور که شما می خواستید رفتند.

They all went the way you wanted them to go.

همه آنها همان طور که شما می خواستید رفتند.

In another sense, the word

به معنای دیگر، کلمه

succeed means to replace or take over from someone.

موفق به معنای جایگزین کردن یا گرفتن مسئولیت از کسی است.

Quite often in royalty,

غالباً در خانواده سلطنتی،

when we are talking about monarchies, the king or queen,

هنگامی که در مورد پادشاهی ها ، پادشاه یا ملکه صحبت

quite often we will use the word succeed,

می کنیم، اغلب از کلمه موفق استفاده می کنیم

which means to replace or take over from someone.

که به معنای جایگزین کردن یا تصاحب کسی است.

For example, after the Queen

به عنوان مثال، پس از

dies, Prince Charles will succeed

مرگ ملکه، شاهزاده چارلز به

as King of England to take the Queen's Place.

عنوان پادشاه انگلستان موفق می شود تا جای ملکه را بگیرد.

So Prince Charles will become the king.

بنابراین شاهزاده چارلز پادشاه خواهد شد.

After the Queen dies, he will succeed her.

پس از مرگ ملکه، او جانشین او خواهد شد.

He will take the throne and

او تاج و تخت را خواهد گرفت

that is to say, Prince

و به این معناست که شاهزاده

Charles will be the queen's successor.

چارلز جانشین ملکه خواهد شد.

So when we say that the person is the successor,

پس وقتی می گوییم آن شخص جانشین است،

that is the person who has replaced them.

آن شخصی است که جایگزین آنها شده است.

The successor is the person who has replaced

جانشین شخصی است که جایگزین

the other person who has left

فرد دیگری شده است که ترک کرده

or maybe died, perhaps

یا شاید فوت کرده است

to be good

تا شاید

at running a business and making a large profit.

در اداره یک تجارت خوب باشد و سود زیادی کسب کند.

It is success.

موفقیت است.

I suppose when we think of success nowadays these days

فکر می‌کنم این روزها وقتی به موفقیت فکر

we often think of businessmen, business, women

می‌کنیم، اغلب به این فکر می‌کنیم که تاجران، مشاغل،

companies having success.

شرکت‌های زنانه موفق هستند.

So we often see success as having lots of money.

بنابراین ما اغلب موفقیت را داشتن پول زیاد می بینیم.

That is a sign of success.

که نشانه موفقیت است.

So we always think that wealth

بنابراین ما همیشه فکر می کنیم که ثروت

having lots of money is a sign of success.

داشتن پول زیاد نشانه موفقیت است.

Of course it isn't always it is not always a sign of success.

البته همیشه اینطور نیست همیشه نشانه موفقیت نیست.

It can be something else entirely.

می تواند کاملاً چیز دیگری باشد.

Then a successful

سپس یک

business is one that is making lots of money.

کسب و کار موفق کسب و کاری است که درآمد زیادی داشته باشد.

It is making a profit.

دارد سود می برد.

So when we talk about a company that is successful,

بنابراین وقتی در مورد یک شرکت موفق صحبت می

we often mean that it is making a lot of extra money

کنیم، اغلب منظورمان این است که سود پول اضافی زیادی به دست می آورد

profit.

.

That company is profitable.

آن شرکت سودآور است.

It is successful.

موفق است.

It is a successful company.

این یک شرکت موفق است.

And of course, quite often behind every company,

و البته، اغلب اوقات پشت سر هر شرکتی،

there will be a successful person as well.

یک فرد موفق نیز وجود خواهد داشت.

Maybe the manager or the CEO.

شاید مدیر یا مدیر عامل.

Or maybe there is a board

یا شاید هیئت مدیره

of different people running the company.

ای متشکل از افراد مختلف شرکت را اداره می کنند.

It is successful.

موفق است.

A successful business is one that is making lots of money.

کسب و کار موفق کسب و کاری است که درآمد زیادی داشته باشد.

It is making a profit.

دارد سود می برد.

The word success derives

کلمه موفقیت

from the Latin word for coming close to.

از کلمه لاتین به معنای نزدیک شدن گرفته شده است.

So I suppose when we talk about being near the top

بنابراین من فکر می کنم زمانی که ما در مورد نزدیک شدن

or almost reaching your goal.

به اوج یا تقریبا رسیدن به هدف خود صحبت می کنیم.

But of course, these days we see success

اما مطمئناً، این روزها موفقیت را

as being at the top of your job

به عنوان قرار گرفتن در راس شغل

or your chosen career

یا شغل انتخابی

or whatever your plans happen to be.

یا هر برنامه‌ای که اتفاق می‌افتد می‌بینیم.

We see success as being the thing that is at the top.

ما موفقیت را چیزی می بینیم که در راس قرار دارد.

You have reached the top.

شما به اوج رسیده اید.

You have success.

تو موفقیت داری

I suppose we can't talk about success

فکر می‌کنم ما نمی‌توانیم در مورد موفقیت

without talking about

بدون صحبت از شکست صحبت کنیم

failure.

.

It's interesting to note that a lot of people spell

جالب است بدانید که بسیاری از افراد

failure incorrectly.

شکست را به اشتباه می نویسند.

They often put those letters in the wrong place.

آنها اغلب آن حروف را در جای اشتباه قرار می دهند.

They often spell failure

آنها اغلب شکست را

incorrectly.

اشتباه می نویسند.

In fact, you might say that they fail

در واقع، ممکن است بگویید که آنها

at spelling failure.

در شکست املایی شکست می خورند.

Maybe.

شاید.

Here we go then.

I don't want to look on the negative side, but we do have to.

پس ما اینجا می رویم.

من نمی‌خواهم جنبه منفی را نگاه کنم، اما مجبوریم.

I'm afraid the word failure means the inability

می ترسم کلمه شکست به معنای ناتوانی

to reach one's goal or aims.

در رسیدن به هدف یا اهداف است.

Unfortunately, a person who is not successful,

متأسفانه فردی که موفق نیست،

maybe something they want to do, maybe something they are trying to achieve.

شاید کاری را که می خواهد انجام دهد، شاید چیزی را که برای رسیدن به آن تلاش می کند.

But sadly, they don't.

اما متأسفانه این کار را نمی کنند.

We might say that that person has failure.

ممکن است بگوییم که آن فرد شکست خورده است.

They have failed.

آنها شکست خورده اند.

To fail is to suffer failure.

شکست، رنج بردن از شکست است.

So a person who fails is a person

بنابراین فردی که شکست می خورد، فردی است

who has or is experiencing failure.

که شکست خورده یا در حال تجربه است.

They were not successful.

موفق نبودند.

They did not succeed.

موفق نشدند.

Unfortunately, despite your effort

متأسفانه علیرغم تلاش

and hard work, you still have no success.

و کوشش شما هنوز هیچ موفقیتی کسب نکرده اید.

So quite often a person might devote

بنابراین اغلب یک فرد ممکن است

a lot of their life or their time or their money

مقدار زیادی از زندگی یا زمان یا پول خود را صرف

to building a business or trying to create something

ایجاد یک کسب و کار کند یا تلاش کند چیزی را ایجاد کند

that they want to run by themselves.

که بخواهد توسط خودش اداره شود.

A very sad thing

نکته بسیار غم انگیزی

that I want to mention

که می‌خواهم آن را

very close to where I live on one of the roads

بسیار نزدیک به محل زندگی‌ام در یکی از جاده‌هایی

that come into much Wenlock.

که به ونلاک زیادی می‌آیند اشاره کنم.

There is a lovely pub, a public house

یک میخانه دوست داشتنی، یک خانه عمومی وجود دارد

where people will often go to have a drink or a meal.

که مردم اغلب برای صرف نوشیدنی یا غذا به آنجا می روند.

And a few years ago, this particular pub

و چند سال پیش، این میخانه خاص

closed down and it was abandoned.

تعطیل شد و رها شد.

But then someone else bought it.

اما بعد شخص دیگری آن را خرید.

And it was their dream.

و این رویای آنها بود.

Their dream was to own their own pub and restaurant.

رویای آنها این بود که میخانه و رستوران خود را داشته باشند.

And so they spent

و بنابراین آنها

all of their money.

تمام پول خود را خرج کردند.

They borrowed money and they put all of the money into this business.

آنها پول قرض کردند و همه پول را در این تجارت گذاشتند.

So they they did a lot of work on the building.

بنابراین آنها کارهای زیادی روی ساختمان انجام دادند.

They made the building look amazing.

آنها ظاهر ساختمان را شگفت انگیز کردند.

They they put in new furniture.

اثاثیه جدید گذاشتند.

They made it look amazing.

آنها آن را شگفت انگیز جلوه دادند.

Unfortunately,

متاسفانه

the business was not successful.

، کسب و کار موفق نبود.

People did not go to their bar or restaurant, sadly.

متأسفانه مردم به بار یا رستوران خود نرفتند.

And so it failed.

و بنابراین شکست خورد.

So that person had put a lot of work, a lot of effort,

بنابراین آن شخص برای آن کسب و کار کار، تلاش

a lot of time, a lot of money

، زمان و پول

into that business.

زیادی گذاشته بود.

But it still failed.

اما باز هم شکست خورد.

So just because you work hard

بنابراین فقط به این دلیل که سخت کار می کنید

and just because you put a lot of effort into doing something,

و فقط به این دلیل که برای انجام کاری تلاش زیادی می کنید،

it doesn't necessarily mean that you will be successful.

لزوماً به این معنی نیست که موفق خواهید شد.

It is a harsh reality.

این یک واقعیت تلخ است.

It is a hard lesson that quite often we have to learn our lives,

این یک درس سخت است که اغلب ما مجبوریم زندگی خود را یاد بگیریم،

that even if you put a lot of work and a lot of time into something,

که حتی اگر برای چیزی کار و زمان زیادی

it can still fail.

بگذارید، باز هم ممکن است شکست بخورد.

There is no guarantee that

هیچ تضمینی وجود ندارد

the thing you are doing will be successful.

که کاری که انجام می دهید موفق باشد.

But I think it is very sad actually, when when you see someone

اما من فکر می‌کنم در واقع بسیار غم انگیز است، وقتی می‌بینی کسی

putting in all of their their money and their time

تمام پول و وقتش را صرف می‌کند

and maybe that is their only hope in life,

و شاید این تنها امید او در زندگی باشد،

maybe that that is their one dream

شاید این تنها رویای

to have their own bar and restaurant,

او باشد که بار و رستوران خود را داشته باشد.

a place that they can run and be proud of.

جایی که می توانند بدود و به آن افتخار کنند.

But it doesn't necessarily mean that it will be successful.

اما لزوماً به این معنی نیست که موفق خواهد شد.

Unfortunately,

متأسفانه

to have no success is failure.

، عدم موفقیت، شکست است.

So maybe in your life

بنابراین شاید در زندگی

you have never had any success with anything,

خود هرگز در هیچ چیز و در

any part of your life.

هیچ بخشی از زندگی خود موفق نبوده باشید.

So you might say that to have no success is failure.

بنابراین ممکن است بگویید که عدم موفقیت، شکست است.

To have no success at all in your life

هیچ موفقیتی در زندگی خود

is failure.

یک شکست است.

I don't think

بعید میدونم تو

it is possible to have failure in your whole life.

کل زندگیت شکست بخوری.

I don't think so.

I think at some point in your life, you must have success

من اینطور فکر نمی کنم.

من فکر می کنم در مقطعی از زندگی شما باید در جایی موفق شوید

somewhere.

.

I don't believe that anyone

من باور نمی کنم که کسی

has failure in their in their whole life.

در تمام زندگی خود شکستی داشته باشد.

I don't think it happens, to be honest.

راستش فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد.

But maybe sometimes it does happen to have no success.

اما شاید گاهی اوقات اتفاق بیفتد که موفقیتی نداشته باشد.

Is failure a person who has no success

آیا شکست کسی است که در هیچ کاری

with anything?

موفق نیست؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Some uses of fail and other words

برخی از کاربردهای fail و سایر کلمات

connected to it fail is a noun, or it can also be a verb.

مرتبط با آن fail یک اسم است یا می تواند یک فعل نیز باشد.

In sentences we can say

در جملات می توانیم بگوییم

I got a fail in my English,

I got a fail in English my,

I got a fail in my English exam.

I got a fail in English my exam.

So if you fail at something

بنابراین اگر در چیزی شکست بخورید

and if someone is giving you a mark or a result,

و اگر کسی به شما نمره یا نتیجه می‌دهد،

maybe in an exam, we call this a fail.

شاید در یک امتحان، ما آن را شکست می‌گوییم.

You have failed

in your test or your exam.

شما در آزمون یا امتحان خود شکست خورده اید.

And as a verb,

و به عنوان یک فعل،

we can say, I think I will fail my English exam.

می توانیم بگوییم، فکر می کنم در امتحان انگلیسی خود مردود خواهم شد.

So we are using that verbally.

بنابراین ما از آن به صورت شفاهی استفاده می کنیم.

We are using it to show an action.

ما از آن برای نشان دادن یک عمل استفاده می کنیم.

I think I will fail my English exam.

فکر می کنم در امتحان انگلیسی ام مردود می شوم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Then we have the word failure.

سپس کلمه شکست را داریم.

Failure is a noun.

شکست یک اسم است.

For example, my attempt to find love

برای مثال، تلاش من برای یافتن عشق

always ends in failure.

همیشه به شکست ختم می شود.

I search everywhere.

همه جا را جستجو می کنم.

I go to bonds.

من به اوراق قرضه می روم.

I go to restaurants.

من به رستوران می روم.

I go to nightclubs.

من به کلوپ های شبانه می روم.

I even tried Internet dating

من حتی دوستیابی اینترنتی را امتحان کردم

and I had no success.

و موفق نشدم.

My attempt to find love in life

تلاش من برای یافتن عشق در زندگی

ends in failure.

به شکست ختم می شود.

I suppose the problem was

فکر می کنم مشکل این بود

I put a photograph on my profile.

که عکسی در پروفایلم گذاشتم.

That was 20 years old

این 20 سال

from 20 years ago.

از 20 سال پیش بود.

So maybe that's the problem. You say

پس شاید مشکل همین باشد. شما می گویید

this happens sometimes.

گاهی این اتفاق می افتد.

Maybe if you go on a dating website, people sometimes will put

شاید اگر به یک وب سایت دوستیابی بروید، مردم گاهی اوقات

a photograph of themselves, but not a recent photograph.

یک عکس از خودشان قرار می دهند، اما نه یک عکس اخیر.

They will put a photograph from maybe ten or 15

آنها عکسی از شاید ده یا 15

or even 20 years ago when they looked much younger.

یا حتی 20 سال پیش که خیلی جوانتر به نظر می رسیدند قرار می دهند.

We all do it sometimes.

همه ما گاهی این کار را انجام می دهیم.

We all do it.

همه ما این کار را انجام می دهیم.

But of course, the problem is when you meet that person

اما مطمئناً، مشکل این است که وقتی آن شخص را

for real, they will suddenly realise that

به طور واقعی ملاقات می کنید، ناگهان متوجه می شوند که

that photograph was actually

آن عکس در واقع

a photograph taken many years ago.

عکسی است که سال ها پیش گرفته شده است.

So yes you can have failure if you are trying to find love.

بنابراین بله، اگر در تلاش برای یافتن عشق باشید، ممکن است شکست بخورید.

But sometimes that failure

اما گاهی اوقات این شکست

might be your own fault.

ممکن است تقصیر خود شما باشد.

Then we have the word failed.

سپس ما کلمه شکست خورده است.

Failed is an adjective.

Failed یک صفت است.

For example, he is a failed actor who needs a job.

مثلاً او یک بازیگر شکست خورده است که نیاز به کار دارد.

So when we describe something as failed,

بنابراین وقتی چیزی را شکست خورده توصیف می کنیم، به این معنی است که اگر چیزی شکست خورده باشد،

it means it was not in the past

در گذشته

or the state if something is a failure.

یا وضعیت نبوده است.

So we might describe someone who is tried to be an actor,

بنابراین ممکن است کسی را توصیف کنیم که سعی می‌شود بازیگر شود،

but he's never been successful

اما او هرگز موفق نبوده است

as failed.

.

He is a failed actor.

او یک بازیگر شکست خورده است.

He has had no success

in his attempt to become an actor.

او در تلاش برای بازیگر شدن موفقیتی نداشته است.

Then we have failing.

سپس ما شکست داریم.

Hello. Failing.

سلام. شکست.

Failing is a noun.

شکست خوردن یک اسم است.

Or it can be used as a preposition.

یا می توان از آن به عنوان حرف اضافه استفاده کرد.

In sentences we can say Your lazy

در جملات می توان گفت

attitude is your failing.

نگرش تنبل شما شکست شماست.

So your failing is the thing that is letting you down.

بنابراین شکست شما چیزی است که شما را ناامید می کند.

The thing that is causing you to be unsuccessful is your failing.

چیزی که باعث می شود شما ناموفق باشید، شکست شماست.

Maybe a person drinks too much alcohol,

ممکن است فردی بیش از حد الکل بنوشد،

but they want to have a very successful life.

اما می خواهد زندگی بسیار موفقی داشته باشد.

Unfortunately, the alcohol

متأسفانه، الکل

is that person's failing

همان چیزی است که آن شخص شکست می خورد

the thing that spoils or destroys their life.

و زندگی او را خراب یا نابود می کند.

And then we have the preposition failing.

و سپس ما حرف اضافه شکست می خوریم.

I will see you later tonight.

بعدا امشب میبینمت

Failing that, tomorrow is also okay.

در صورت عدم موفقیت، فردا نیز مشکلی ندارد.

So when we are saying that if not if not failing,

بنابراین وقتی می‌گوییم اگر نه، اگر شکست نمی‌خورد،

that is another way of saying

این یک راه دیگر برای گفتن

if not, if not that failing that

اگر نه است، اگر نه شکست است که

it is used

quite often in the English language.

اغلب در زبان انگلیسی استفاده می‌شود.

Oh, failure can also be the result

اوه، شکست نیز می تواند

of not trying.

نتیجه تلاش نکردن باشد.

I suppose so.

من هم همینطور فکر میکنم.

Yes, it is a common thing.

بله، یک چیز رایج است.

A person who is trying to do something,

کسی که برای انجام کاری تلاش می کند،

they want to do something,

می خواهد کاری را انجام دهد،

but sadly they fail and quite often

اما متأسفانه شکست می خورد و اغلب

it is their own fault.

تقصیر خودش است.

Maybe they did not try hard enough.

شاید آنها به اندازه کافی تلاش نکردند.

Maybe they didn't work enough

شاید آنها آنقدر کار نکرده اند

to get what they wanted.

تا به خواسته خود برسند.

Failure might occur even if a person works hard.

حتی اگر فردی سخت کار کند ممکن است شکست رخ دهد.

As I said earlier, we're with the lovely little pub near Much Wenlock,

همانطور که قبلاً گفتم، ما با میخانه کوچک دوست داشتنی نزدیک Much Wenlock هستیم

which a person decided to buy

که شخصی تصمیم گرفت آن را بخرد

and renovate.

و بازسازی کند.

They spent all of their money on that particular place and it was not successful,

آنها تمام پول خود را صرف آن مکان خاص کردند و موفق نشدند،

even though they put all of that work, all of that time and energy into doing it.

حتی اگر همه آن کار، تمام آن زمان و انرژی را صرف انجام آن کردند.

It was still a failure, so failure might occur.

این هنوز یک شکست بود، بنابراین ممکن است شکست رخ دهد.

Even if a person works hard,

حتی اگر فردی سخت کار کند،

working hard

سخت کوش

is not a guarantee of success.

بودن تضمینی برای موفقیت نیست.

It isn't.

این نیست.

Here is a common one that I'm

در اینجا یک مورد رایج وجود دارد که من

sure a lot of people feel in their lives at some point.

مطمئن هستم که بسیاری از افراد در یک مقطع زمانی در زندگی خود احساس می کنند.

A person might feel like a failure if their life is not going well.

اگر یک فرد زندگی اش خوب پیش نرود، ممکن است احساس شکست کند.

Maybe you are having no success with your career.

شاید در حرفه خود هیچ موفقیتی نداشته باشید.

Or maybe you are trying to make yourself a better person.

یا شاید شما در تلاش هستید تا خود را به فرد بهتری تبدیل کنید.

But you keep failing.

اما شما مدام شکست می خورید.

A person might then describe themselves as a failure.

سپس ممکن است شخصی خود را شکست خورده توصیف کند.

I am such a failure

من

in life, family.

در زندگی، خانواده شکست خورده ام.

Your family might see you

خانواده شما ممکن است شما

as a failure.

را یک شکست خورده ببینند.

There might be a lot of pressure from your family to be successful.

ممکن است فشار زیادی از طرف خانواده شما برای موفقیت وجود داشته باشد.

And if you don't

و اگر از

appear to be successful in your family's eyes,

نظر خانواده‌تان موفق به نظر نمی‌رسید

then you might be judged as being a failure.

، ممکن است به عنوان یک شکست خورده قضاوت کنید.

It does happen quite a lot.

خیلی اتفاق می افتد.

Parents can put a lot of pressure on their children to be successful

when something expected does not occur.

وقتی چیزی که انتظار می رود اتفاق نیفتد، والدین می توانند برای موفقیت فرزندان خود فشار زیادی وارد کنند.

We can describe it as a failure.

ما می توانیم آن را به عنوان یک شکست توصیف کنیم.

Something that was going to be great

چیزی که قرار بود عالی

and wonderful and fantastic.

و فوق العاده و خارق العاده باشد.

But unfortunately it wasn't.

اما متاسفانه اینطور نبود.

It was a failure.

این یک شکست بود.

It did not succeed.

موفق نشد.

It was a complete failure.

این یک شکست کامل بود.

From a philosophical point of view, failure is intrinsic to becoming successful.

از دیدگاه فلسفی، شکست امری ذاتی برای موفقیت است.

So we often think of failure as being the end.

بنابراین ما اغلب شکست را به عنوان پایان کار در نظر می گیریم.

But it isn't.

اما اینطور نیست.

Quite often, failure can be part of success.

اغلب اوقات، شکست می تواند بخشی از موفقیت باشد.

So when we say intrinsic,

بنابراین وقتی می گوییم ذاتی،

we mean part of part of that process,

منظور بخشی از بخشی از آن فرآیند،

within that process of becoming successful.

در آن فرآیند موفقیت است.

Quite often you will have to suffer failure along the way.

اغلب اوقات در طول مسیر باید از شکست رنج ببرید.

So yes, from a philosophical point of view,

بنابراین بله، از دیدگاه فلسفی،

we often see failure as part

ما اغلب شکست را بخشی

of success.

از موفقیت می‌دانیم.

Most successful people have suffered

اکثر افراد موفق

some sort of failure in their life.

در زندگی خود دچار نوعی شکست شده اند.

So people don't just become successful

بنابراین افراد فقط

from their first attempt or their first try.

از اولین تلاش یا اولین تلاش خود موفق نمی شوند.

Quite often they will be failure.

اغلب آنها شکست خواهند خورد.

They will fail or they will be a failure.

شکست خواهند خورد یا شکست خواهند خورد.

Many times before they are successful.

بارها قبل از اینکه موفق شوند.

And that is what I said just a few moments ago.

و این همان چیزی است که چند لحظه پیش گفتم.

We often see failure as intrinsic,

ما اغلب شکست را به

as part of the success.

عنوان بخشی از موفقیت درونی می بینیم.

So failure is not the end.

پس شکست پایان کار نیست.

Always remember that. Say that to yourself.

این را همیشه به خاطر بسپار به خودت بگو

If there is something you are trying to do and it is not successful,

اگر کاری هست که سعی می کنید انجامش دهید و موفقیت آمیز نبود،

remember, failure is not the end.

به یاد داشته باشید که شکست پایان کار نیست.

It is not.

این نیست.

Some believe that the best way to learn

برخی بر این باورند که بهترین راه برای

is to suffer failure and learn the hard way.

یادگیری تحمل شکست و یادگیری از راه سخت است.

And I think this is true.

و من فکر می کنم این درست است.

Life is unfair.

زندگی غیر منصفانه است.

Life doesn't always go the way you want it to.

زندگی همیشه آنطور که شما می خواهید پیش نمی رود.

If you are trying to be successful, then quite often you might have to suffer failure.

اگر در تلاش برای موفقیت هستید، اغلب ممکن است مجبور به شکست شوید.

You might have to learn the hard way

ممکن است مجبور شوید با درس های سخت راه سختی را یاد بگیرید

with hard lessons.

.

Things are not always easy in life.

همه چیز در زندگی همیشه آسان نیست.

Things are not always easy.

کارها همیشه آسان نیستند.

Whatever it is, you are trying to do.

هر کاری که هست، شما سعی می کنید انجام دهید.

Success does not come with the first attempt.

موفقیت با اولین تلاش به دست نمی آید.

It comes by not quitting after the first failure.

این با ترک نکردن بعد از اولین شکست به وجود می آید.

And I love this.

و من این را دوست دارم.

I think this is a great, great phrase.

به نظر من این یک عبارت عالی و عالی است.

Success does not come with the first attempt.

موفقیت با اولین تلاش به دست نمی آید.

It comes by not quitting after the first failure.

این با ترک نکردن بعد از اولین شکست به وجود می آید.

Which means you don't give up.

یعنی تسلیم نمیشی

You don't stop.

شما متوقف نمی شوید.

You carry on.

تو ادامه بده

Failure is part of success.

شکست بخشی از موفقیت است.

And of course, we have a great expression in English.

و البته، ما یک بیان عالی در انگلیسی داریم.

This is a wonderful expression.

این یک بیان فوق العاده است.

I love this.

من عاشق اینم.

If at first you don't succeed try.

اگر در ابتدا موفق نشدید سعی کنید.

Try again.

دوباره امتحان کنید.

Don't give up. Don't stop. Don't quit.

تسلیم نشو متوقف نشو دست نکش

Keep going.

ادامه بده

Even if things seem

حتی اگر به نظر می رسد که همه چیز طبق

to be not going your way.

خواسته شما پیش نمی رود.

If at first you don't succeed. Try.

اگر در ابتدا موفق نشدید. تلاش كردن.

Try again.

دوباره امتحان کنید.

Don't stop. Don't quit.

متوقف نشو دست نکش

You might be so close to success.

شاید خیلی به موفقیت نزدیک شده باشید.

You might be very near to success.

ممکن است خیلی به موفقیت نزدیک شوید.

So if you quit now, you might lose everything.

بنابراین اگر الان ترک کنید، ممکن است همه چیز را از دست بدهید.

If at first you don't succeed.

اگر در ابتدا موفق نشدید.

Try. Try again.

تلاش كردن. دوباره امتحان کنید.

It's very similar to learning English.

بسیار شبیه به یادگیری زبان انگلیسی است.

A lot of people say, Mr.

بسیاری از مردم می گویند، آقای

Duncan, learning English is very difficult.

دانکن، یادگیری زبان انگلیسی بسیار دشوار است.

Sometimes I can't understand what people say.

گاهی اوقات نمی توانم بفهمم مردم چه می گویند.

My advice is to keep going.

توصیه من این است که ادامه دهید.

Don't give up.

تسلیم نشو

You are not a failure.

شما یک شکست خورده نیستید.

Finally, the word failure comes from the old French word

در نهایت ، کلمه شکست از کلمه قدیمی فرانسوی به معنای

for non occurrence, something that is a non occurrence.

عدم وقوع می آید، چیزی که یک اتفاق غیرقابل رخ دادن است.

It's something that did not happen.

این چیزی است که اتفاق نیفتاده است.

So the word failure derives from old French.

بنابراین کلمه شکست از فرانسوی قدیم گرفته شده است.

For non occurrence.

برای عدم وقوع

And I suppose I should ask you,

و من فکر می کنم باید از شما بپرسم آیا

have you had failure in your life?

در زندگی خود شکست خورده اید؟

Have you ever had a moment of time?

آیا تا به حال یک لحظه وقت داشته اید؟

Have you ever suffered failure?

آیا تا به حال شکست خورده اید؟

A failed attempt at doing something?

تلاش ناموفق برای انجام کاری؟

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

I'm going to be honest with you.

من قصد دارم با شما صادق باشم.

I have failed at things in my life.

من در چیزهایی در زندگی ام شکست خورده ام.

I've had failures.

من شکست هایی داشته ام

I've had things that I've tried to do.

من کارهایی داشته ام که سعی کرده ام انجام دهم.

And they failed.

و شکست خوردند.

Maybe something I wanted to learn.

شاید چیزی که می خواستم یاد بگیرم.

Or maybe something I wanted to try.

یا شاید چیزی که می خواستم امتحان کنم.

Maybe a hobby or a skill.

شاید یک سرگرمی یا یک مهارت.

So just because you want to do something

بنابراین فقط به این دلیل که می خواهید کاری را انجام دهید

doesn't necessarily mean you will be successful.

لزوماً به این معنی نیست که موفق خواهید شد.

But you can have failure and still carry on going forward.

اما شما می توانید شکست بخورید و همچنان ادامه دهید.

It isn't the end.

این پایان نیست

Failure is never the end.

شکست هرگز پایان نیست.

I sometimes think

من گاهی اوقات فکر

that I am a failure here on YouTube

می کنم که در اینجا در یوتیوب شکست خورده

because I don't have

ام زیرا

many viewers.

بیننده زیادی ندارم.

But it doesn't matter.

اما مهم نیست.

And the reason why it doesn't matter is because you are here.

و دلیل اینکه مهم نیست این است که شما اینجا هستید.

And that is all I care about.

و این تمام چیزی است که من به آن اهمیت می دهم.

So there are times when I feel a little depressed or down about this.

بنابراین مواقعی وجود دارد که در این مورد کمی احساس افسردگی یا ناراحتی می کنم.

I feel as if maybe, maybe I am a failure.

احساس می کنم شاید، شاید من یک شکست خورده هستم.

But then I reassure myself.

اما بعد به خودم اطمینان می دهم.

I use a little bit of positivity and I realise

من از کمی مثبت اندیشی استفاده می کنم و متوجه

that I do have success because I have you.

می شوم که به این دلیل که تو را دارم، موفقیت دارم.

Because you come here

چون شما به اینجا می آیید

and we all join in together

و ما همه با هم می پیوندیم

and I think this is the friendliest place on YouTube.

و من فکر می کنم اینجا دوستانه ترین مکان در YouTube است.

I do.

انجام میدهم.

I don't think there is any place on YouTube

من فکر نمی کنم جایی در یوتیوب وجود داشته باشد

that is more friendly than this because everyone comes here.

که دوستانه تر از این باشد زیرا همه اینجا می آیند.

We have one goal and we want to enjoy ourselves.

ما یک هدف داریم و می خواهیم از خود لذت ببریم.

We want to express ourselves.

ما می خواهیم خودمان را بیان کنیم.

But most importantly of all, we want to enjoy

اما مهمتر از همه، ما می خواهیم از

the English language, and that includes me as well.

زبان انگلیسی لذت ببریم و این شامل من نیز می شود.

So I think failure is something that happens to everyone.

بنابراین من فکر می کنم شکست چیزی است که برای همه اتفاق می افتد.

Sometimes we might feel a little depressed or low

گاهی اوقات ممکن است کمی

about our situation in life,

در مورد موقعیت خود در زندگی احساس افسردگی یا ضعف کنیم،

but I think sometimes it is best

اما فکر می کنم گاهی اوقات بهتر

not to dwell on that too much.

است زیاد روی آن تمرکز نکنیم.

Do not dwell on your failures.

به شکست های خود فکر نکنید.

Think about all of the success you've had.

به تمام موفقیت هایی که به دست آورده اید فکر کنید.

Think about all the things that have gone your way.

به همه چیزهایی که بر سر راه شما رفته اند فکر کنید.

Because life is unfair.

چون زندگی ناعادلانه است.

Things do not always go the way you planned.

همه چیز همیشه آنطور که شما برنامه ریزی کرده اید پیش نمی رود.

Unique life design, says Mr.

آقای دانکن می گوید: طراحی منحصر به فرد زندگی

Duncan.

.

My motto is Never give up.

شعار من هرگز تسلیم نشو.

Never give up.

هرگز تسلیم نشوید.

I think that's a great way to end today's live stream

فکر می‌کنم این یک راه عالی برای پایان دادن به پخش

on a positive note.

زنده امروزی است.

Yes, I think I think if you have a good idea

بله، فکر می‌کنم اگر ایده

or something, you want to to work on

یا چیزی خوبی دارید، می‌خواهید روی آن کار کنید

or something you want to maybe do as a career.

یا چیزی که می‌خواهید به عنوان شغلی انجام دهید.

I think at first it is always difficult.

فکر می کنم در ابتدا همیشه سخت است.

I always think the first attempts are always the hardest.

من همیشه فکر می کنم اولین تلاش ها همیشه سخت ترین هستند.

The hardest part of doing anything

سخت ترین قسمت انجام هر

is taking those first steps.

کاری برداشتن اولین قدم هاست.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Beatrice says.

بئاتریس می گوید.

I think that everyone has failure at least once in life.

من فکر می کنم که هر کسی حداقل یک بار در زندگی شکست می خورد.

It is part of the learning of how to manage our life.

این بخشی از یادگیری نحوه مدیریت زندگی است.

I think so. Yes, you are right.

من هم اینچنین فکر میکنم. بله حق با شماست.

Failure is part of life.

شکست بخشی از زندگی است.

And as I said earlier, failure is also part

و همانطور که قبلاً گفتم، شکست نیز بخشی

of being successful.

از موفقیت است.

But being successful does not

اما موفقیت

necessarily mean you have lots of money.

لزوماً به این معنا نیست که شما پول زیادی دارید.

It doesn't necessarily mean you are wealthy.

لزوماً به این معنی نیست که شما ثروتمند هستید.

In fact, sometimes success can be just

در واقع، گاهی اوقات موفقیت می تواند فقط

being happy,

شاد بودن،

having a smile on your face, enjoying the moment.

داشتن لبخند بر لب، لذت بردن از لحظه باشد.

That can also be described as success.

که می توان آن را موفقیت نیز توصیف کرد.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

I hope you've enjoyed this live stream.

امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

A couple of interesting subjects today.

چند تا موضوع جالب امروز

The subjects of success and failure.

موضوعات موفقیت و شکست. لوئیس می گوید

Both of those things exist

که هر دوی این چیزها

in life, Lewis says.

در زندگی وجود دارند.

Mr. Duncan, When I fail something, I try to understand why

آقای دانکن، وقتی در کاری شکست می خورم، سعی می کنم بفهمم چرا

I failed.

شکست خوردم.

I still try once more and then once more I also fail.

من هنوز یک بار دیگر تلاش می کنم و سپس یک بار دیگر نیز شکست می خورم.

In the end, I find the solution, but not time. Yes.

در نهایت راه حل را پیدا می کنم، اما زمان را نه. آره.

Well, that is it.

خوب، همین است.

I think you can fail if you have tried

من فکر می کنم اگر گاهی اوقات بارها برای موفقیت تلاش کرده باشید، می توانید شکست بخورید

many times to be successful sometimes.

.

It was never meant to be.

هرگز قرار نبود که باشد.

Sometimes a thing you are trying to

گاهی اوقات کاری که سعی می کنید

do was never meant to be.

انجام دهید هرگز قرار نبوده است.

But you have to be able to tell yourself that you did try.

اما باید بتوانید به خودتان بگویید که تلاش کردید.

It is it is okay to fail if you know that you tried your best?

اگر بدانید که تمام تلاش خود را کرده اید، شکست خوردن اشکالی ندارد؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So, yes, I think you're right.

بنابراین، بله، فکر می کنم حق با شماست.

Thank you, Lewis, for that. Yes.

از شما، لوئیس، برای آن متشکرم. آره.

A simple moment of time that makes you smile

یک لحظه ساده که باعث لبخند زدن شما می شود

is success.

، موفقیت است.

You have been successful

تو اون

for those few moments of happiness.

چند لحظه خوشبختی موفق بوده ای.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

I am going.

من دارم می روم.

I am going.

من دارم می روم.

I will be back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برمی گردم.

Sunday 2 p.m.

یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر

uk time is when I am back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگشتم.

Thank you very much for joining me, Christiane.

از اینکه به من ملحق شدید بسیار متشکرم کریستین.

Alexander Moncada

الکساندر مونکادا

Bellerin says success and achievements.

بلرین می گوید موفقیت و دستاوردها.

Yes, I suppose you can also say achievements, your achievements,

بله، گمان می‌کنم می‌توانید دستاوردها، دستاوردهایتان،

all the things that you've been successful at,

همه چیزهایی که در آنها موفق بوده‌اید، چیزهایی که در آنها موفق بوده‌اید،

the things you have succeeded in

are your achievements.

دستاوردهای شما هستند.

Maybe you have passed an exam.

شاید شما در یک امتحان قبول شده اید.

Maybe you have been successful in your career

شاید در حرفه خود موفق

and you have a powerful position.

بوده اید و موقعیت قدرتمندی دارید.

They are all achievements.

همه آنها دستاوردها هستند.

Thank you, Mr.

ممنون آقای

Duncan, for this interesting live stream.

دانکن برای این پخش زنده جالب.

Yes, I will be back with you on Sunday from 2 p.m.

بله، من یکشنبه از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK time and we can do this all over again.

زمان انگلستان و ما می توانیم این کار را دوباره انجام دهیم.

Don't forget, on Sunday Mr. Steve will be here.

فراموش نکنید، یکشنبه آقای استیو اینجا خواهد بود.

Yes, we have Mr.

بله، ما آقای

Steve joining us on Sunday

استیو را داریم که یکشنبه به ما ملحق

and we will be talking about lots of things.

می شود و در مورد چیزهای زیادی صحبت خواهیم کرد.

I'm sure Steve will be talking about

من مطمئن هستم که استیو در مورد

the weather.

آب و هوا صحبت خواهد کرد.

We are going out tonight for those wondering what I'm doing today.

ما امشب برای کسانی که نمی‌دانند من امروز چه کار می‌کنم بیرون می‌رویم.

Tonight we are going out for a curry

امشب با دوستمان مارتین برای خوردن کاری بیرون می رویم و این کاری

with our friend Martin and that is what we are doing tonight.

است که امشب انجام می دهیم.

Enjoy the rest of your day.

از باقی روز لذت ببر.

Enjoy your Wednesday. Stay happy.

از چهارشنبه خود لذت ببرید. شاد بمان.

That smile upon your face as you

آن لبخند روی صورت شما

move amongst the human race.

در حالی که در میان نسل بشر حرکت می کنید.

And I will see you on Sunday.

و یکشنبه میبینمت

Don't forget the time. 2 p.m.

زمان را فراموش نکنید. ساعت 2 بعد از ظهر

UK time is when I'm back with you

زمان انگلستان زمانی است که من

until the next time we meet.

تا دفعه بعدی که همدیگر را ملاقات می کنیم با شما برمی گردم.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace English saying

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید

thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار متشکرم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until the next time we meet here,

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم،

you know what's coming next.

می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Oh, Pedro.

اوه پدرو

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Pedro. Belmont.

پدرو. بلمونت.

2 to 4 now.

الان 2 تا 4