Expressing 👍GOOD & BAD QUALITY👎 - English Addict - EXTRA - 🔴LIVE stream - WED 10th JULY 2024

I remember a couple of years ago.

یاد یکی دو سال پیش افتادم

We used to play a little game called Spot the White Van.

ما یک بازی کوچک به نام Spot the White Van را انجام می دادیم.

Well, today, I think if we were to play that game, it would be very easy to do.

خب، امروز، فکر می‌کنم اگر بخواهیم آن بازی را انجام دهیم، انجام آن بسیار آسان است.

Because the view from my window is looking

زیرا نمای پنجره من به

towards the mountain 54 motorway.

سمت بزرگراه کوه 54 است.

And to be honest with you, at this time of the day,

و صادقانه بگویم، در این زمان از روز،

almost every vehicle on the motorway

تقریباً هر وسیله نقلیه در بزرگراه

is a white van or a white lorry.

یک ون سفید یا یک کامیون سفید است.

In fact, you can see one going by right now in the distance.

در واقع، شما می توانید یکی را همین الان در دوردست ببینید.

So that actually is the main road that links

بنابراین این در واقع جاده اصلی است که

the Midlands to Wales.

میدلندز را به ولز متصل می کند.

So those cars are going either

بنابراین آن ماشین ها یا به

towards the Midlands or towards Wales.

سمت میدلندز یا به سمت ولز می روند.

Here we go. We are back together again.

در اینجا ما می رویم. ما دوباره با هم برگشتیم.

It is nice to see you.

خوشحالم که شما را می بینم.

And yes it is English addict.

و بله معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of English,

از زادگاه انگلیسی ها

which of course is England.

که البته انگلستان است به شما می آیند. و

And? We

ما

are back.

برگشتیم.

we are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم

It's ever so nice to see you.

همیشه از دیدنت خیلی خوشحالم

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلستان است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

We have made it all the way to Wednesday.

ما تمام راه را به چهارشنبه رساندیم.

A very interesting week for many reasons.

یک هفته بسیار جالب به دلایل زیادی.

I have been busy making new lessons

من مشغول ساختن درس های جدید

and of course preparing my live streams.

و البته آماده سازی استریم های زنده ام بوده ام.

You might notice, or you may have noticed this.

ممکن است متوجه شده باشید، یا ممکن است متوجه این موضوع شده باشید.

I am now doing live streams twice a week.

من الان هفته ای دو بار پخش زنده انجام می دهم.

Again, a lot of people were asking Mr.

دوباره، خیلی ها از آقای دانکن می پرسیدند، آیا

Duncan, can we have your Wednesday live stream?

می توانیم پخش زنده چهارشنبه شما را داشته باشیم؟

So here I am in the middle of the week

بنابراین من در اواسط هفته آخر

next weekend.

هفته آینده هستم.

By the way, talking of live streams, next Sunday

در ضمن، صحبت از پخش زنده، یکشنبه آینده

it will be episode 300 of my Sunday English Addict.

قسمت 300 من یکشنبه انگلیسی معتاد است.

Can you believe it? 300 episodes.

می تونی باور کنی؟ 300 قسمت.

Not only that, next Monday

نه تنها این، دوشنبه آینده

is the eighth anniversary

هشتمین سالگرد

of my first ever live stream, not English Addict.

اولین پخش زنده من است، نه English Addict.

So before English Addict I was doing lots of other live streams as well.

بنابراین قبل از انگلیسی معتاد، من بسیاری از استریم های زنده دیگر را نیز انجام می دادم.

So a busy weekend.

پس یک آخر هفته شلوغ

We have episode 300 of English Addict and on Monday next Monday

ما قسمت 300 انگلیسی معتاد را داریم و دوشنبه هفته آینده

it will be eight years since I started doing my live streams.

هشت سال از شروع پخش زنده ام می گذرد.

I can't believe that that is true.

من نمی توانم باور کنم که این درست است.

I really, really can't.

من واقعاً، واقعاً نمی توانم.

Well, we are here again and as I said, my name is Duncan.

خب، ما دوباره اینجا هستیم و همانطور که گفتم اسم من دانکن است.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I have a feeling the reason why you are here is because you are

من احساس می کنم دلیل اینکه شما اینجا هستید این است که شما

an English addict as well.

یک معتاد انگلیسی نیز هستید.

If you want to follow live captions,

اگر می‌خواهید زیرنویس‌های زنده را دنبال کنید، اکنون

you can turn on live captions

می‌توانید زیرنویس‌های زنده را فعال کنید،

now if you want to follow along, you are more than welcome to do so.

اگر می‌خواهید دنبال کنید، از انجام این کار استقبال می‌کنید.

Learning things

با یادگیری چیزهایی،

I receive the same question

من

again and again from you, the viewers watching out there.

بارها و بارها همان سؤال را از شما دریافت می کنم، بینندگانی که در آنجا تماشا می کنند.

How do I learn English? Mr. Duncan?

چگونه انگلیسی یاد بگیرم؟ آقای دانکن؟

What is the best way to learn English?

بهترین راه برای یادگیری زبان انگلیسی چیست؟

How do I start?

چگونه شروع کنم؟

What do I need to learn

when I begin learning English?

وقتی شروع به یادگیری زبان انگلیسی می کنم چه چیزهایی باید یاد بگیرم؟

Well, if you are here now, I would imagine that you already have

خوب، اگر الان اینجا هستید، تصور می کنم که

maybe a good level of English.

شاید سطح خوبی از زبان انگلیسی دارید.

However,

با این حال،

never give up and never stop learning ever.

هرگز تسلیم نشوید و هرگز یادگیری را متوقف نکنید.

In your life.

در زندگی شما.

It doesn't matter how old you are, you never stop learning.

مهم نیست چند سال دارید، هرگز از یادگیری دست نمی کشید.

Always learn something new.

همیشه چیز جدیدی یاد بگیرید.

And to answer the question, you learn like a child.

و برای پاسخ به سوال، شما مانند یک کودک یاد می گیرید.

The first thing any child will learn.

اولین چیزی که هر کودکی یاد خواهد گرفت.

In their very,

در

very young years will be shapes

سال های بسیار بسیار جوان آنها شکل ها

and colours before anything else.

و رنگ ها قبل از هر چیز دیگری خواهد بود.

The most important things to learn when you are

مهم ترین چیزهایی که در جوانی باید یاد بگیری

young are shapes and colours.

شکل ها و رنگ ها هستند.

And it's true.

و این درست است.

If you are teaching your

اگر به

young child your infant things around them,

کودک خردسال خود چیزهای اطراف خود را آموزش می دهید،

quite often there will be colours and shapes involved.

اغلب رنگ ها و اشکال در آن دخیل هستند.

And the reason why I say that is because when you are learning anything,

و دلیل اینکه من این را می گویم این است که وقتی در حال یادگیری چیزی

including English, you always start

از جمله انگلیسی هستید، همیشه

with the simple things from the beginning.

از ابتدا با چیزهای ساده شروع می کنید.

The basics.

اصول اولیه.

The most simple parts of that subject.

ساده ترین بخش های آن موضوع.

I will give you an example.

یک مثال برای شما می زنم.

When I started to learn how to edit,

وقتی شروع به یادگیری ویرایش کردم،

I started with very basic things.

با چیزهای بسیار ابتدایی شروع کردم.

Very basic things,

چیزهای خیلی ابتدایی،

methods, ways of editing, for example.

روش ها، روش های ویرایش مثلا.

And I will show you now the first thing I ever learned to do

و اکنون اولین کاری را که یاد گرفتم

with editing with this.

با این ویرایش انجام دهم را به شما نشان خواهم داد.

Fact is called a cut.

واقعیت را برش می گویند.

The first thing you ever learn

اولین چیزی که

when you are learning how to edit videos or film

هنگام یادگیری نحوه ویرایش فیلم یا فیلم یاد می گیرید،

is the simple cut, and that's what you just saw.

برش ساده آن است، و این همان چیزی است که به تازگی دیدید.

So if you change from one thing to another,

بنابراین اگر از یک چیز به چیز دیگر تغییر کنید،

that is described as a cut.

این به عنوان یک برش توصیف می شود.

We often use a cut

ما اغلب هنگام ویرایش از یک برش استفاده می کنیم

when we are editing to speed up the pace,

تا سرعت را افزایش دهیم،

to make something appear more exciting,

برای اینکه چیزی هیجان انگیزتر به نظر برسد،

you will cut from one thing to another.

شما از یک چیز به چیز دیگر برید.

So that is the first thing I ever learned

بنابراین این اولین چیزی است که

when I was learning how to edit.

وقتی یاد گرفتم چگونه ویرایش کنم، یاد گرفتم.

Cutting something, going from one thing to another.

بریدن چیزی، رفتن از چیزی به چیز دیگر.

So that is the most basic thing.

بنابراین این اساسی ترین چیز است.

However, to this very day

با این حال، تا به امروز

I still use that method.

هنوز از آن روش استفاده می کنم.

In fact, it might be the most common thing I do

در واقع، ممکن است رایج‌ترین کاری باشد که من

when I am editing a simple cut.

هنگام ویرایش یک برش ساده انجام می‌دهم.

And of course, the second thing I learned from editing

و البته، دومین چیزی که از ویرایش یاد گرفتم

is what we call the fade.

چیزی است که ما آن را محو می نامیم.

And there it is.

و آنجاست.

You fade.

محو می شوی

The fade is often used where we want to show

محو شدن اغلب در جایی استفاده می شود که می خواهیم نشان دهیم

that time has passed by.

زمان گذشته است.

So those are the two things, the two first things.

پس این دو چیز هستند، دو چیز اول.

When I sat down to learn how to edit

وقتی نشستم تا یاد بگیرم که چگونه

the first things, I learned how to do was to cut and fade.

اولین چیزها را ویرایش کنم، یاد گرفتم که چگونه باید برش و محو کردن انجام دهم.

Also, when to do them.

همچنین، چه زمانی آنها را انجام دهید.

So you cut to show speed.

بنابراین برای نشان دادن سرعت برید.

You fade to show the passage of time.

محو می شوید تا گذشت زمان را نشان دهید.

Or maybe the conclusion of something.

یا شاید نتیجه گیری از چیزی.

So even though those were the

بنابراین اگرچه اینها

first things that I learned when I started editing, I still use them now.

اولین چیزهایی بودند که هنگام شروع ویرایش یاد گرفتم، هنوز هم اکنون از آنها استفاده می کنم.

And the same thing applies to learning English.

و همین موضوع در مورد یادگیری زبان انگلیسی نیز صدق می کند.

You learn the basics because those are

شما اصول اولیه را یاد می گیرید زیرا اینها

the things you will always do

کارهایی هستند که همیشه

for the rest of your life.

تا آخر عمر انجام خواهید داد.

You might also say the same thing about any skill, any life skill.

همچنین ممکن است در مورد هر مهارت، هر مهارت زندگی، همین را بگویید.

You start with the basics things, the simple things, and quite often

شما با چیزهای اساسی شروع می کنید، چیزهای ساده، و اغلب

they are the things that you will always do.

آنها کارهایی هستند که همیشه انجام خواهید داد.

You will always need those things.

شما همیشه به آن چیزها نیاز خواهید داشت.

You will always need to know those things.

شما همیشه باید آن چیزها را بدانید.

So learning English

بنابراین یادگیری زبان انگلیسی

is just like learning anything else.

درست مانند یادگیری هر چیز دیگری است. این که

Whether you are learning the simple skills of life,

آیا شما در حال یادگیری مهارت های ساده زندگی هستید،

you start with the basics.

با اصول اولیه شروع می کنید.

You learn as if you are a child,

شما طوری یاد می گیرید که انگار یک بچه هستید،

you learn from the basics and then you build on those things.

از اصول اولیه یاد می گیرید و سپس بر روی آن چیزها بنا می کنید.

Simple words, simple phrases.

کلمات ساده، عبارات ساده.

You build on those things.

شما بر روی آن چیزها بنا می کنید.

Because I had to learn the same thing.

چون باید همین را یاد می گرفتم.

When I learned how to edit, I had to find

وقتی یاد گرفتم چگونه ویرایش کنم، باید

all of the simple things the basic things.

همه چیزهای ساده را پیدا می کردم.

But remember, those are normally the most important things as well,

اما به یاد داشته باشید، اینها معمولاً مهمترین چیزها نیز هستند،

because you will probably use them all the time.

زیرا احتمالاً همیشه از آنها استفاده خواهید کرد.

Hello to the live chat!

سلام به چت زنده!

I hope that's helped you.

امیدوارم که به شما کمک کرده باشد. به

By the way, if you are wondering how to learn English, hello Vitesse,

هر حال، اگر می‌پرسید چگونه انگلیسی یاد بگیرید، سلام Vitesse،

guess what you are first on today's live chat.

در چت زنده امروز حدس بزنید که چه چیزی هستید.

I don't mind,

من مهم نیست،

I am always glad to see you all here.

من همیشه خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Whoever is first

هر کسی که امروز اول است،

today it is Vitesse.

ویتس است.

Well done Vitesse.

آفرین ویتسه

You have a very fast thing.

شما یک چیز بسیار سریع دارید.

without a doubt.

بدون شک.

You should probably enter the Olympic Games.

احتمالا باید وارد بازی های المپیک شوید.

They should have a sport of

آنها باید

competition between people

مسابقه ورزشی بین افرادی داشته باشند

who are clicking their mouse to see who has the fastest finger.

که روی موس خود کلیک می کنند تا ببینند چه کسی سریعترین انگشت را دارد.

I have a feeling that Vitesse will win, to be honest.

راستش من احساس می کنم که ویتسه برنده خواهد شد.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Hello. Also, Beatrice.

سلام. همچنین، بئاتریس.

Hello to Beatrice.

سلام به بئاتریس

It's Beatrice, you are here today.

این بئاتریس است، شما امروز اینجا هستید.

It's nice to see you back.

خوشحالم که تو را برگشتم.

Palmira Zizic.

پالمیرا ژیژیک.

Hello, Palmira.

سلام پالمیرا

Hello, Zizic.

سلام زیژیک

it's nice to see you back.

خوشحالم که تو را برگشتم

Mauricio is here as well.

مائوریسیو هم اینجاست. داشتم

I was watching

our rendezvous in Rome.

قرار ملاقاتمان را در رم تماشا می کردم.

I like to watch it.

دوست دارم تماشاش کنم.

I like to relive those wonderful memories of when we met up.

من دوست دارم آن خاطرات شگفت انگیز زمانی که همدیگر را ملاقات کردیم دوباره زنده کنم.

Also hello to.

همچنین سلام به.

Oh, sorry I am late, but I have my granddaughter and her child here.

اوه، ببخشید که دیر آمدم، اما من نوه ام و فرزندش را اینجا دارم. آیا

Can I call him my grandchild?

می توانم او را نوه ام بنامم؟

I don't know the name.

اسمش را نمی دانم

Yes, you can have a grandchild.

بله، شما می توانید یک نوه داشته باشید.

You can have a granddaughter or a grandson.

شما می توانید یک نوه یا یک نوه داشته باشید. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد.

But you are right.

اما حق با شماست.

And of course, I am talking to Luis Mendez

و البته، من با لوئیس مندز صحبت می کنم که

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام لویی

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Today's subject.

موضوع امروز.

We are looking at quality.

ما به دنبال کیفیت هستیم.

It's an interesting word.

کلمه جالبی است

A simple word.

یک کلمه ساده

You might say, Mr. Duncan.

شاید بگویید آقای دانکن.

That is a very basic word.

این یک کلمه بسیار اساسی است.

However, the word quality can relate

با این حال، کلمه کیفیت می تواند

to almost everything that exists, especially in your life.

تقریباً به هر چیزی که وجود دارد مربوط باشد، به خصوص در زندگی شما.

If you are trying to make your life better or easier,

اگر می‌خواهید زندگی خود را بهتر یا آسان‌تر کنید،

you might find that quality is an important thing.

ممکن است متوجه شوید که کیفیت چیز مهمی است.

You want the best.

شما بهترین ها را می خواهید.

You want something that will be reliable and will work well.

شما چیزی می خواهید که قابل اعتماد باشد و به خوبی کار کند.

We often think of quality as levels of

ما اغلب به کیفیت به عنوان سطوح

standard

استاندارد

from high to low.

از بالا به پایین فکر می کنیم.

That is what we are looking at a little bit later on today.

این همان چیزی است که امروز کمی بعد به آن نگاه می کنیم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

The live chat is very quiet by the way.

به هر حال گفتگوی زنده بسیار آرام است.

I hope we are still on.

امیدوارم همچنان ادامه داشته باشیم.

Are we still on? I hope so,

آیا ما هنوز ادامه داریم؟ امیدوارم همینطور باشه،

hello, Abdallah.

سلام عبدالله.

Hello. Watching in Morocco.

سلام. تماشا در مراکش

Nice to see you here as well today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Watching in Morocco.

تماشا در مراکش در

Here is an interesting word.

اینجا یک کلمه جالب است. می

You know, I love the English language very much.

دانید، من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

And I'm always interested in words

و من همیشه به کلماتی

that have more than one meaning or words

که بیش از یک معنی دارند یا کلماتی

that can be used in many different ways.

که می توانند به طرق مختلف استفاده شوند علاقه مند هستم.

And here is an interesting word.

و این یک کلمه جالب است.

It might seem like a simple word, but this word can be used in many ways.

ممکن است کلمه ساده ای به نظر برسد، اما این کلمه را می توان در بسیاری از موارد استفاده کرد.

It is a very expressive word.

این کلمه بسیار گویا است.

The word is appetite, appetite.

کلمه اشتها، اشتها است.

It is a noun.

یک اسم است.

It relates to the strong desire for nourishment.

این به میل شدید به تغذیه مربوط می شود.

Quite often when we are talking about survival,

اغلب زمانی که از زنده ماندن صحبت می کنیم،

we will often talk about eating, eating or drinking.

اغلب در مورد خوردن، خوردن یا نوشیدن صحبت می کنیم.

You can get nourishment from both types of food, whether it is liquid or solid.

شما می توانید از هر دو نوع غذا، چه مایع و چه جامد، تغذیه دریافت کنید.

The strong desire for nourishment

میل شدید به تغذیه

to nourish yourself is to feed yourself,

برای تغذیه خود این است که خود را تغذیه کنید،

whilst at the same time you are also giving yourself

در حالی که در عین حال

those valuable minerals and vitamins and all of the things your body needs to survive.

آن مواد معدنی و ویتامین های ارزشمند و همه چیزهایی را که بدن برای زنده ماندن به آن نیاز دارد را نیز به خود می دهید.

You might have an appetite for food, which is normal.

ممکن است اشتهای شما به غذا داشته باشد که طبیعی است.

I have to say. Sometimes

من باید بگویم. گاهی اوقات

I do have a very strong appetite for food.

اشتهای بسیار زیادی برای غذا دارم.

Sometimes I like to eat food even if I'm not hungry.

گاهی دوست دارم غذا بخورم حتی اگر گرسنه نباشم.

To be honest with you, you have the desire to eat.

صادقانه بگویم، میل به خوردن دارید.

You want to eat something.

میخوای یه چیزی بخوری

Your appetite is the feeling you get.

اشتهای شما همان احساسی است که دارید.

It is a strange feeling.

حس عجیبی است. این

It is that that very odd connection between your stomach

ارتباط بسیار عجیب بین معده

and your brain, because they are

و مغز شما است، زیرا آنها

very closely connected,

بسیار نزدیک به هم متصل هستند،

they are connected quite strongly and closely.

آنها کاملاً قوی و نزدیک به هم مرتبط هستند.

So your your whole stomach quite often is

بنابراین کل معده شما اغلب

communicating with your brain in one way or another.

به یک روش با مغز شما در ارتباط است.

So your need for food can be described as your appetite.

بنابراین نیاز شما به غذا را می توان به عنوان اشتهای شما توصیف کرد.

You feel hungry, you have an appetite.

احساس گرسنگی می کنید، اشتها دارید.

However, the word appetite

با این حال، کلمه اشتها را

can also be used in other ways as well.

می توان به روش های دیگری نیز به کار برد.

We can describe the hunger for something, generally

ما می توانیم گرسنگی برای چیزی را توصیف کنیم، به طور کلی

a general thing that you want to have or you want to do.

یک چیز کلی که می خواهید داشته باشید یا می خواهید انجام دهید.

You have an appetite

شما

for that certain thing.

برای آن چیز خاص اشتها دارید.

You might have an insatiable desire.

ممکن است میل سیری ناپذیری داشته باشید.

Now, I like that word.

حالا من این کلمه را دوست دارم. یک

Another interesting word, insatiable.

کلمه جالب دیگر، سیری ناپذیر.

If something is insatiable, a person can be insatiable.

اگر چیزی سیری ناپذیر باشد، انسان می تواند سیری ناپذیر باشد.

You have a desire and need.

شما یک آرزو و نیاز دارید.

It is very strong.

بسیار قوی است.

You almost can't resist.

تقریباً نمی توانید مقاومت کنید.

It is a very strong desire.

این یک خواسته بسیار قوی است.

You might have an appetite for travelling.

ممکن است اشتهای سفر داشته باشید.

You might feel as if you want to explore the world and see lots of different places.

ممکن است احساس کنید که می خواهید جهان را کشف کنید و مکان های مختلف زیادی را ببینید.

I was talking to Steve yesterday about this very subject.

دیروز داشتم با استیو در مورد همین موضوع صحبت می کردم.

We were talking amongst ourselves, not here, but privately.

داشتیم بین خودمون حرف میزدیم نه اینجا بلکه خصوصی.

We were talking about travelling in the future.

ما در مورد سفر در آینده صحبت می کردیم.

So I would say that both myself and Steve,

بنابراین می‌توانم بگویم که هم من و هم استیو،

we have an appetite for travelling.

ما اشتهای سفر داریم.

I feel as if I really want to do more travelling in my life.

احساس می‌کنم واقعاً می‌خواهم در زندگی‌ام بیشتر سفر کنم.

You might have an appetite for creativity to be creative.

ممکن است برای خلاقیت اشتهای خلاقیت داشته باشید.

Maybe you want to create art,

شاید بخواهید هنر ایجاد کنید،

a type of sculpture.

نوعی مجسمه.

Maybe.

شاید.

Perhaps you want to write some poetry or maybe compose a song.

شاید بخواهید شعر بنویسید یا شاید آهنگی بسازید.

It is all creative, so you might have an appetite

این همه خلاقانه است، بنابراین شما ممکن است اشتهای

for creativity as well.

خلاقیت نیز داشته باشید.

An appetite for adventure.

اشتهایی برای ماجراجویی.

You can have a strong desire for adventure

شما می توانید در دوران جوانی تمایل زیادی به ماجراجویی داشته باشید.

generally in life when you are young.

And I do remember in my young years I would say

و به یاد دارم که در سال‌های جوانی‌ام می‌توانستم بگویم که

I was rather adventurous,

نسبتاً ماجراجو بودم،

certainly in my, my, my mid-twenties

مطمئناً در اواسط دهه بیستم

until my late 30s, I was very adventurous.

تا اواخر دهه 30 زندگی‌ام، بسیار ماجراجو بودم.

I was always willing to do more, to travel more, and maybe to take more risks as well,

من همیشه حاضر بودم کارهای بیشتری انجام دهم، بیشتر سفر کنم و شاید هم ریسک بیشتری بپذیرم،

because sometimes doing something adventurous

زیرا گاهی انجام یک کار ماجراجویانه

can also have its own risks as well.

نیز می تواند خطرات خاص خود را داشته باشد. می

It can.

تواند.

The word appetite is derived from Old French,

کلمه اشتها از فرانسوی قدیم گرفته شده است که

originally from Latin,

در اصل از لاتین،

the Latin word for craving,

کلمه لاتین به معنی هوس

which of course is a synonym of appetite.

که البته مترادف اشتها است.

Your craving for something, your want,

ولع شما برای چیزی، خواسته شما،

your need, your desire, the feeling

نیاز شما، میل شما، احساسی که

you have because you really want to have that thing.

دارید، زیرا واقعاً می خواهید آن چیز را داشته باشید.

It is a feeling

این یک احساس

maybe in your stomach

ممکن است در معده شما باشد،

if it is food related, or maybe in your heart

اگر مربوط به غذا باشد، یا شاید در قلب شما

if it is a desire of some sort.

اگر به نوعی میل باشد.

So even though this does appear to be a very simple word,

بنابراین اگرچه این کلمه بسیار ساده به نظر می رسد، اما

it does have quite a lot of meaning.

معنای بسیار زیادی دارد.

To be honest.

صادقانه بگویم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

I don't want to forget you.

نمیخوام فراموشت کنم

Don't worry, I won't.

نگران نباش من نمی کنم.

Hello. Also to travel border.

سلام. همچنین برای سفر به مرز.

Hello, Bangladesh. Hello to you.

سلام بنگلادش درود بر تو.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I know that I do have a lot of people watching over in your direction.

من می دانم که افراد زیادی در جهت شما مراقب هستند.

Definitely.

قطعا. می

I know, because sometimes I like to have a look

دانم، زیرا گاهی اوقات دوست دارم نگاهی بیندازم

and find out where people are watching.

و بفهمم مردم کجا را تماشا می کنند.

I have a lot of people watching in Italy.

من افراد زیادی در ایتالیا دارم که تماشا می کنند.

Vietnam.

ویتنام

India,

هند،

the United States as well.

ایالات متحده نیز همینطور.

I do have viewers watching in the USA

من بینندگانی دارم که در ایالات متحده آمریکا و

also here in England as well.

اینجا در انگلیس نیز تماشا می کنند.

I do get a lot of people watching me in England as well.

در انگلیس نیز افراد زیادی مرا تماشا می کنند.

Hello, I made

سلام من کاری کردم

who says I have an appetite

که

for your speech when you explain words.

وقتی کلمات را توضیح می دهید می گوید من اشتهای صحبت شما را دارم.

Oh, so you want more information,

اوه، پس شما اطلاعات بیشتری می خواهید،

you want more of that useful information.

اطلاعات مفید بیشتری می خواهید.

So when a person is telling you something or giving you information,

بنابراین وقتی شخصی چیزی به شما می‌گوید یا اطلاعاتی به شما می‌دهد،

maybe you become hungry for more.

شاید تشنه چیزهای بیشتری شوید.

You want more of it.

شما بیشتر از آن می خواهید. به

It sounds like you want more of it as well.

نظر می رسد که شما نیز بیشتر از آن می خواهید.

Hello to soft gamer watching in the Philippines.

سلام به گیمر نرمی که در فیلیپین تماشا می کند.

Hello Philippines, I know your country and I hope you are having a nice day

سلام فیلیپین، من کشور شما را می شناسم و امیدوارم روز خوبی را در

where you are as well,

جایی که هستید سپری کنید،

so it has been a busy period of time.

به همین دلیل مدت زمان شلوغی بوده است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I have had a rather busy few weeks and it looks as

من چند هفته نسبتاً شلوغی را پشت سر گذاشتم و به نظر می رسد

if things are going to stay busy because I am making lots of new lessons.

که همه چیز مشغول خواهد ماند زیرا در حال ساختن تعداد زیادی درس جدید هستم.

I was out not yesterday,

من دیروز نبودم،

but the day before I was out filming some lessons, although yesterday.

اما یک روز قبل برای فیلمبرداری از چند درس بیرون بودم، هرچند دیروز.

Can I just say I don't normally share my personal things.

آیا می توانم فقط بگویم که معمولاً چیزهای شخصی ام را به اشتراک نمی گذارم.

But yesterday I was feeling quite unwell

اما دیروز من

with hay fever because there is so much pollen

با تب یونجه کاملاً ناخوشایند بودم، زیرا

and so much dust around at the moment,

در حال حاضر گرده و گرد و غبار بسیار زیادی در اطراف وجود دارد،

from all of the pollen being produced by the grass and the flowers.

از همه گرده هایی که توسط علف ها و گل ها تولید می شود.

That I was really unwell yesterday,

اینکه دیروز واقعاً حالم بد بود،

which was quite annoying because I had to struggle

که بسیار آزاردهنده بود، زیرا باید

to make another lesson

برای ساختن یک درس دیگر تلاش می‌کردم

and I was here in the studio trying to film

و اینجا در استودیو بودم و سعی می‌کردم

some extra shots for my latest lesson.

چند عکس اضافی برای آخرین درسم فیلم‌برداری کنم.

And I have to say, I was feeling so unwell.

و باید بگم که حالم خیلی بد بود.

My eyes were hurting, my throat was so

چشمانم درد می‌کرد، گلویم به‌قدری

my nose was painful, I felt dizzy,

دماغم درد می‌کرد، احساس سرگیجه می‌کردم،

I felt tired, and yet yesterday I still managed

احساس خستگی می‌کردم، اما دیروز هنوز توانستم

to finish the lesson.

درس را تمام کنم.

And I'm sure you've been in the same situation in the past.

و من مطمئن هستم که شما در گذشته در همین شرایط بوده اید.

I'm sure at some point you have had to go to work

من مطمئن هستم که در مقطعی مجبور شده اید به سر کار بروید

or do something, even though you don't feel very well.

یا کاری انجام دهید، حتی اگر احساس خوبی ندارید.

Sometimes you have to just push yourself.

گاهی اوقات باید فقط به خودتان فشار بیاورید.

So that's what I was doing yesterday.

پس این همان کاری بود که من دیروز انجام می دادم.

I really did have to push myself yesterday

من واقعاً دیروز مجبور بودم خودم را تحت فشار بگذارم

to try and get my new lesson

تا سعی کنم درس جدیدم را

finished, and it was not easy to do.

تمام کنم، و انجام آن آسان نبود.

If I was honest with you, it was not very easy to do.

اگر من با شما صادق باشم، انجام این کار خیلی آسان نبود.

A few people have been asking about my email and also about my Facebook,

چند نفر در مورد ایمیل من و همچنین در مورد فیس بوک من می پرسند،

so I will put this on the screen.

بنابراین من آن را روی صفحه نمایش قرار می دهم.

So they're up there just over there

بنابراین آنها در آنجا هستند و می

you can see my Facebook page.

توانید صفحه فیس بوک من را ببینید.

Also you will see my email address as well.

همچنین آدرس ایمیل من را نیز خواهید دید.

And of course if you want to make a small donation

و البته اگر می خواهید کمک مالی کوچکی

to help this continue, because I do this for free.

برای کمک به ادامه این کار انجام دهید، زیرا من این کار را رایگان انجام می دهم.

For 18 years I've been doing this for free

18 سال است که این کار را به صورت رایگان انجام می دهم،

so you can send me an email.

بنابراین می توانید برای من ایمیل بفرستید.

You can send me a friend request on Facebook

می‌توانید در فیس‌بوک درخواست دوستی برای من بفرستید

or just follow me on there if you want.

یا در صورت تمایل فقط من را در آنجا دنبال کنید.

Or you can send me a lovely donation as well if you would like to.

یا در صورت تمایل می توانید یک کمک مالی دوست داشتنی برای من بفرستید.

I would be very happy because

من بسیار خوشحال خواهم شد زیرا

I do all of this.

همه اینها را انجام می دهم.

Everything I do here, I do it for free.

هر کاری که اینجا انجام می دهم، آن را به صورت رایگان انجام می دهم.

It costs you nothing.

هیچ هزینه ای برای شما ندارد

Mauricio has to go now.

مائوریسیو اکنون باید برود.

See you later, Mauricio.

بعدا می بینمت، مائوریسیو.

I hope you are doing something fun

امیدوارم کار جالبی انجام دهید

and you will enjoy it.

و از آن لذت ببرید.

Abdel says in French we say a.

عبدالله می گوید در فرانسه می گوییم الف.

Yes, you might say.

بله، ممکن است بگویید.

Say to someone in French.

به یکی به فرانسوی بگویید.

Bon. At Petit it means enjoy your meal.

بون در پتیت به این معنی است که از وعده غذایی خود لذت ببرید.

Bon appetit.

نوش جان.

Have a good meal.

نوش جان.

Enjoy your meal.

نوش جان.

I hope your appetite will be satisfied.

امیدوارم اشتهای شما برآورده شود.

And of course, I suppose that's another good phrase.

و البته، من فکر می کنم که این یک عبارت خوب دیگر است.

So if your appetite is satisfied,

پس اگر اشتهایتان ارضا شد

it means you have eaten.

یعنی خورده اید.

Or you've done the thing that you wanted to do.

یا کاری را که می خواستید انجام داده اید.

You satisfy your appetite, satisfy yourself.

اشتهایت را ارضا می کنی، خودت را راضی کن.

You feel better after doing the thing that you wanted to do.

بعد از انجام کاری که می خواستید، احساس بهتری پیدا می کنید.

We will have a quick break and then we will look

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت و سپس

at today's subject, which is quality.

به موضوع امروز که کیفیت است نگاه خواهیم کرد.

There are many things to talk about.

چیزهای زیادی برای صحبت کردن وجود دارد.

Many things to look at as well.

چیزهای زیادی را نیز باید بررسی کرد.

All of that coming up in a few moments from now.

همه اینها تا چند لحظه دیگر در راه است. نرو

Don't go away. Stick around.

بچسبید.

There are still many other things to look at on today's live stream,

هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که باید در پخش زنده امروز به آنها نگاه کنید

and I hope you will enjoy it as well.

و امیدوارم شما نیز از آن لذت ببرید.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

Coming to you live from the birthplace of English.

از زادگاه انگلیسی به شما می آید.

There is the view outside.

منظره بیرون وجود دارد.

I think the sun is trying to come out even though it's not very warm.

من فکر می کنم که خورشید سعی می کند بیرون بیاید، حتی اگر خیلی گرم نیست.

It's only 18 Celsius.

فقط 18 درجه سانتیگراد است.

For those asking, that is the temperature today.

برای کسانی که می پرسند، دمای امروز همین است.

But at least we have a little bit of sunshine

اما حداقل ما کمی آفتاب

coming through as well.

هم داریم.

English addict and it is Mr.

معتاد انگلیسی و آن آقای

Duncan. That's me, by the way.

دانکن است. اتفاقا اون منم

I don't know who you are because I can't see you.

نمی دونم کی هستی چون نمی تونم ببینمت.

But you can tell me if you want on the live chat.

اما اگر می خواهید در چت زنده به من بگویید.

It is now up and running.

اکنون راه اندازی شده است.

Today we are looking at an interesting subject quality,

امروز ما به یک کیفیت موضوع جالب توجه می کنیم،

and it is something that I suppose we think about quite a lot.

و این چیزی است که فکر می کنم خیلی به آن فکر می کنیم.

The quality of something.

کیفیت چیزی

How good something is or how bad something is.

چقدر چیزی خوب است یا چیزی چقدر بد است.

We judge the quality.

ما کیفیت را قضاوت می کنیم.

We decide for ourselves how good something is.

ما خودمان تصمیم می گیریم که یک چیز چقدر خوب است.

A thing can be promised

یک چیز را می توان به

as being good quality.

عنوان کیفیت خوب قول داد.

So today we are looking at that particular subject

بنابراین امروز ما به آن موضوع خاص نگاه می کنیم

and that is what we are doing until the end of the lesson.

و این همان کاری است که تا پایان درس انجام می دهیم.

Quality work and phrase is quite often

کار و عبارت باکیفیت معمولاً

when we show that something is good, we will often give it

وقتی نشان می‌دهیم که چیزی خوب است، اغلب آن را

the thumbs up.

تأیید می‌کنیم.

And that's why I've used that up there today.

و به همین دلیل است که من امروز از آن استفاده کردم. به

It seems like he's very happy with it.

نظر می رسد که او از آن بسیار راضی است.

I'm very happy with it.

من خیلی از آن راضی هستم.

It's good, good quality.

خوب است، کیفیت خوبی دارد.

Of course, it is not always the case.

البته همیشه اینطور نیست.

Sometimes the quality might not be very good at all.

گاهی اوقات ممکن است کیفیت اصلاً خوب نباشد.

First of all, the level or standard

اول از همه، سطح یا استاندارد

or satisfaction observed of a thing

یا رضایت مشاهده شده از یک چیز

made or a service given is quality.

ساخته شده یا خدمات ارائه شده کیفیت است.

So when we describe quality, we are talking about the level of standard

بنابراین وقتی کیفیت را توصیف می کنیم، در مورد سطح استاندارد

or satisfaction observed of a thing made or a service

یا رضایت مشاهده شده از یک چیز ساخته شده یا خدمات

given, often expressed as a form of judgement.

ارائه شده صحبت می کنیم که اغلب به عنوان نوعی قضاوت بیان می شود.

And yes, I think it is fair to say that

و بله، من فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم

when we talk about quality, quite often

وقتی در مورد کیفیت صحبت می‌کنیم، اغلب اوقات

there is some sort of judgement taking place.

نوعی قضاوت صورت می‌گیرد.

Whether something is high quality,

چه چیزی با کیفیت بالا باشد، چه

medium quality

کیفیت متوسط

or low quality or poor quality.

یا بی کیفیت یا بی کیفیت.

So it is possible to express quality in many different ways,

بنابراین می‌توان کیفیت را به روش‌های مختلف بیان کرد،

especially when we are spending money.

مخصوصاً زمانی که پول خرج می‌کنیم.

When we spend money quite often

وقتی پول خرج می کنیم اغلب

quality is important.

کیفیت مهم است.

The perceived quality of something is used as a point

کیفیت درک شده از چیزی به عنوان یک نقطه

to decide whether to choose that thing or not.

برای تصمیم گیری در مورد انتخاب یا عدم انتخاب آن چیز استفاده می شود.

So quality is the thing that we are looking at.

بنابراین کیفیت چیزی است که ما به آن نگاه می کنیم.

The thing itself, we have to make judgements.

خود موضوع، ما باید قضاوت کنیم.

Or maybe we are already told that that thing

یا شاید قبلاً به ما گفته شده است که آن چیز

is good quality or bad quality.

خوب است یا کیفیت بد.

So we are using quality to decide

بنابراین ما از کیفیت استفاده می کنیم تا تصمیم بگیریم

whether or not to buy something or to have something or to use something.

چیزی بخریم یا نداشته باشیم یا چیزی داشته باشیم یا از چیزی استفاده کنیم.

So quality can be an item.

بنابراین کیفیت می تواند یک آیتم باشد.

How good a thing is or it can be service.

چقدر یک چیز خوب است یا می تواند خدمات باشد.

Maybe you go to a restaurant, maybe you have very good food.

شاید به یک رستوران بروید، شاید غذای خیلی خوبی داشته باشید.

You can say that that restaurant is high quality.

می توان گفت که آن رستوران کیفیت بالایی دارد.

If you go there, you will always get good service and good food.

اگر به آنجا بروید، همیشه خدمات خوب و غذای خوب دریافت خواهید کرد.

So quality can refer to almost anything

بنابراین کیفیت می تواند تقریباً به هر کاری که

we do, anything we have, anything

انجام می دهیم، هر کاری که داریم، هر کاری که

we do generally in our lives.

به طور کلی در زندگی خود انجام می دهیم اشاره داشته باشد.

We have the perception of quality.

ما درک کیفیت را داریم.

So each person has their own view

بنابراین هر فردی دیدگاه خاص خود را

of the quality of something,

نسبت به کیفیت چیزی دارد،

even if it's very good.

حتی اگر بسیار خوب باشد.

Another person might think it is not very good

ممکن است شخص دیگری فکر کند که خیلی خوب نیست

or it is not good quality.

یا کیفیت خوبی ندارد.

So quality of course, can be

بنابراین کیفیت البته می تواند

subjective between one person and another.

بین یک فرد و فرد دیگر ذهنی باشد.

And I think it is always fair to to remember that.

و من فکر می کنم همیشه عادلانه است که این را به خاطر بسپاریم.

So to judge

بنابراین برای قضاوت در مورد

whether something is good quality or bad quality,

کیفیت خوب یا بد کیفیت چیزی،

we might judge something as being high quality

ممکن است چیزی را به عنوان کیفیت بالا

or low quality or poor quality.

یا بی کیفیت یا بی کیفیت قضاوت کنیم.

So we talk about high quality, something that's well made,

بنابراین ما در مورد کیفیت بالا صحبت می کنیم، چیزی که خوب ساخته شده است،

something that is very tough,

چیزی که بسیار سخت است،

something that will last for a long time,

چیزی که برای مدت طولانی دوام می آورد،

and then we have low quality or poor quality.

و سپس کیفیت پایین یا بی کیفیت داریم.

It means it is not very good.

یعنی خیلی خوب نیست

The quality is low.

کیفیتش پایینه

Something well-made

چیزی که به خوبی ساخته

or guaranteed will most likely

یا تضمین شده باشد به احتمال زیاد

be viewed as being high quality.

کیفیت بالایی دارد.

So I think this is this is always a good point

بنابراین من فکر می کنم این نکته خوبی است که همیشه

to remember if you are buying something.

در صورت خرید چیزی به یاد داشته باشید.

Not only is that thing good quality,

آن چیز نه تنها کیفیت خوبی دارد،

but if it has a guarantee,

بلکه اگر گارانتی داشته باشد،

then quite often that product

اغلب آن محصول

will be of good quality.

کیفیت خوبی خواهد داشت.

Because most manufacturers, when they make something,

زیرا اکثر تولیدکنندگان، هنگامی که چیزی را می سازند،

they will often guarantee that that thing will work.

اغلب تضمین می کنند که آن چیز کار خواهد کرد. می

They say no, buy this.

گویند نه، این را بخر.

Take it away.

آن را بردارید.

You will have years and years of use from that thing.

شما سالها و سالها از آن چیز استفاده خواهید کرد.

However, just in case it does go wrong, just in case there is a problem,

با این حال، فقط در صورت مشکل، فقط در صورت وجود مشکل،

bring it back and we will replace

آن را برگردانید و ما

or give you your money back.

پول شما را جایگزین می کنیم یا به شما پس می دهیم.

We will replace it.

ما آن را جایگزین خواهیم کرد.

We will give you a new one or we will give you your money back.

یک دستگاه جدید به شما می دهیم یا پولتان را پس می دهیم.

So that is always a good sign of quality.

بنابراین همیشه نشانه خوبی از کیفیت است.

If there is also a guarantee, I think the average guarantee

اگر گارانتی هم هست فکر کنم میانگین ضمانت

these days is for 12 months,

این روزها 12 ماهه،

sometimes two years, sometimes five years.

گاهی دو ساله گاهی پنج ساله.

But I think it depends how much money you spend on that particular thing.

اما من فکر می کنم بستگی دارد که چقدر پول برای آن چیز خاص خرج می کنید.

So the more expensive something is,

بنابراین هر چه چیزی گران‌تر باشد،

the longer the guarantee will be.

ضمانت آن طولانی‌تر خواهد بود.

So we often see guarantees

بنابراین ما اغلب ضمانت‌ها را

as things to look for when you are looking for quality.

به عنوان چیزهایی می‌بینیم که وقتی به دنبال کیفیت هستید باید به دنبال آن باشید.

The more you pay for something, then the higher

هرچه برای چیزی بیشتر بپردازید،

the quality level should be.

سطح کیفی آن باید بالاتر باشد.

And I think this is something we all think about.

و من فکر می کنم این چیزی است که همه ما به آن فکر می کنیم.

If you spend a lot of money on something,

اگر پول زیادی را برای چیزی خرج کنید،

you will expect it to be high quality.

انتظار دارید که کیفیت بالایی داشته باشد.

Of course, the opposite is true as well.

البته برعکس آن نیز صادق است.

So if you only spend a little bit of money

بنابراین اگر فقط کمی پول

on something, maybe it won't be so good.

برای چیزی خرج کنید، شاید آنقدرها خوب نباشد.

Maybe the quality will be poor

شاید کیفیتش پایین باشه

and it won't work so well.

و خیلی خوب کار نکنه.

Certain brands are often seen

برخی از برندها اغلب با

as being high quality, and I'm sure you can think of 1 or 2

کیفیت بالا دیده می شوند، و من مطمئن هستم که می توانید به 1 یا 2

brands, especially things that we all own.

مارک فکر کنید، به خصوص چیزهایی که همه ما مالک آنها هستیم.

And I can think of at least two things certain electronic devices,

و من می توانم حداقل به دو مورد از دستگاه های الکترونیکی خاص

such as computers and cell phones.

مانند رایانه و تلفن همراه فکر کنم.

They often are made by, well, many different companies.

آنها اغلب توسط بسیاری از شرکت های مختلف ساخته می شوند.

However, some of the companies have a better reputation.

با این حال، برخی از شرکت ها شهرت بهتری دارند.

They are seen

آنها

as companies or brands that make very high quality products.

به عنوان شرکت ها یا برندهایی دیده می شوند که محصولات بسیار با کیفیتی تولید می کنند.

So certain brands, I suppose you can think of

بنابراین فکر می‌کنم برندهای خاصی می‌توانید به

cell phones, computers,

تلفن‌های همراه، رایانه‌ها،

maybe even cars as well.

شاید حتی خودروها نیز فکر کنید.

So the level of standard

بنابراین سطح استاندارد

is normally higher with certain brands.

معمولاً با مارک های خاص بالاتر است.

Of course, there is a very important caveat to that thing.

البته یک هشدار بسیار مهم در این مورد وجود دارد.

And when we add a caveat, it means a final condition.

و وقتی یک اخطار اضافه می کنیم به معنای شرط نهایی است.

So there is always something that you have to do, especially if you want quality.

بنابراین همیشه کاری وجود دارد که باید انجام دهید، به خصوص اگر کیفیت می خواهید.

So quite often these brands will also be known

بنابراین اغلب این برندها

for selling expensive things.

برای فروش چیزهای گران قیمت نیز شناخته می شوند.

Their products will be expensive.

محصولات آنها گران خواهد بود.

So when you think about Apple products for example,

بنابراین وقتی به محصولات اپل فکر می‌کنید، مثلاً

the iPhone or the iBook

آیفون یا آی‌بوک

or anything connected

یا هر چیزی که

to Apple, quite often those things will be expensive.

به اپل متصل است، اغلب این چیزها گران هستند.

Even if you want to buy the most basic phone now in this country,

حتی اگر می خواهید ابتدایی ترین گوشی را در این کشور بخرید،

the most basic iPhone is around

ابتدایی ترین آیفون حدود

four or maybe £500,

چهار یا شاید 500 پوند است

which is a lot of money when you think about it.

که وقتی به آن فکر می کنید پول زیادی است.

There are many phones you can buy that are much cheaper than that,

گوشی‌های زیادی وجود دارند که می‌توانید بخرید که بسیار ارزان‌تر از آن هستند،

but they might not be such good quality.

اما ممکن است آن‌قدرها کیفیت خوبی نداشته باشند.

Cars as well.

ماشین ها هم همینطور

There are expensive cars that are seen

خودروهای گران قیمتی هستند که

as better quality, and cheaper cars

کیفیت بهتری دارند و خودروهای ارزان تری هم

that are seen as not such good quality.

هستند که کیفیت چندان خوبی ندارند.

So certain brands, certain products

بنابراین مارک های خاص، محصولات خاص

are often seen as good quality, but quite often

اغلب با کیفیت خوب دیده می شوند، اما اغلب

they are also expensive.

آنها گران هستند.

Beatrice says we pay a lot for anything in Argentina

بئاتریس می گوید ما برای هر چیزی در آرژانتین هزینه زیادی می پردازیم

and it often comes with six months,

و اغلب با شش ماه،

a six month guarantee up to one year.

ضمانت شش ماهه تا یک سال همراه است. به

I think one year is quite standard.

نظر من یک سال کاملا استاندارد است.

So even in this country, if you buy something normally you have

بنابراین حتی در این کشور، اگر چیزی را به طور معمول بخرید،

12 months guarantee, sometimes two years.

12 ماه ضمانت دارید، گاهی اوقات دو سال.

But as I said earlier, it depends how much you spend on that thing

اما همانطور که قبلاً گفتم، بستگی دارد که در وهله اول چقدر برای آن چیز خرج کنید

in the first place.

.

Good quality.

کیفیت خوب.

So let's first of all take a look at the good quality

پس بیایید اول از همه به چیزهای با کیفیت خوب

things that are of high

که از

standard, good quality.

استانداردهای بالا و کیفیت خوب هستند نگاهی بیندازیم.

We can describe them as well made.

ما می توانیم آنها را به خوبی ساخته شده توصیف کنیم.

Something that is good quality is often well made.

چیزی که کیفیت خوبی دارد اغلب به خوبی ساخته می شود.

It comes to a high standard.

به استاندارد بالایی می رسد.

It is something that is reliable.

چیزی است که قابل اعتماد است.

So that particular thing might be seen as being reliable.

بنابراین ممکن است آن چیز خاص قابل اعتماد باشد.

It will last for a very long time without breaking.

برای مدت طولانی بدون شکستگی دوام خواهد داشت.

So if you buy something that is good quality,

بنابراین اگر چیزی بخرید که کیفیت خوبی داشته باشد،

it will last.

ماندگار خواهد بود.

Good workmanship.

کار خوب.

So here is an interesting phrase good workmanship.

بنابراین در اینجا یک عبارت جالب خوب کار است.

When we talk about workmanship, we are talking about how much trouble,

وقتی از طرز کار صحبت می‌کنیم، در مورد این صحبت می‌کنیم که چقدر زحمت،

how much attention and time has gone in

توجه و زمان صرف شده است تا

to making that particular thing workmanship.

آن چیز خاص ساخته شود.

How well that thing

چقدر خوب

has been made or constructed.

ساخته یا ساخته شده است.

We often think of good quality as being luxury.

ما اغلب کیفیت خوب را لوکس بودن تصور می کنیم.

We talk about luxury, something

ما در مورد لوکس صحبت می کنیم، چیزی

that is nice, something that is high quality.

که خوب است، چیزی که کیفیت بالا دارد.

A hotel, for example, might be a very high standard.

برای مثال، یک هتل ممکن است استاندارد بسیار بالایی باشد.

It means that it

این بدان معنی است که

is probably going to be classed as luxury.

احتمالاً به عنوان لوکس طبقه بندی می شود.

A luxury hotel.

یک هتل مجلل

Exclusive is another word that we often hear

انحصاری کلمه دیگری است که اغلب

when we are looking at things that we want to buy or something

وقتی به چیزهایی که می‌خواهیم بخریم یا چیزی که

we want to spend our money on, something

می‌خواهیم پولمان را خرج کنیم، چیزی

that we want to purchase that is good quality.

که می‌خواهیم با کیفیت خوب بخریم نگاه می‌کنیم می‌شنویم.

Sometimes we use the word exclusive

گاهی اوقات ما از کلمه انحصاری استفاده می کنیم

because that means only a few people will have that particular thing

زیرا این بدان معنی است که فقط تعداد کمی از افراد آن چیز خاص را دارند

because it's so special.

زیرا بسیار خاص است.

Then we have bad quality.

بعد ما کیفیت بدی داریم.

Of course, there are many ways of describing bad quality.

البته راه های زیادی برای توصیف کیفیت بد وجود دارد.

We can say that something is cheap.

می توان گفت که چیزی ارزان است.

So we are not just talking about the price.

بنابراین ما فقط در مورد قیمت صحبت نمی کنیم.

We are also talking about the quality of something.

ما همچنین در مورد کیفیت چیزی صحبت می کنیم.

It is not very well made.

خیلی خوش ساخت نیست.

The quality is poor.

کیفیتش ضعیفه

It is cheap.

ارزان است.

Maybe you buy something and you are expecting it

شاید چیزی بخرید و انتظار دارید که

to be made of metal or something that will be made of strong material.

از فلز یا چیزی که از مواد قوی ساخته شده باشد.

But when you buy it, it is only made of plastic.

اما هنگام خرید آن فقط از پلاستیک ساخته شده است.

It is cheap.

ارزان است.

It feels cheap.

احساس ارزانی می کند.

Something might be shoddy.

ممکن است چیزی نامرغوب باشد.

So here is an interesting word.

بنابراین این یک کلمه جالب است.

Yes, it is a real English word.

بله، این یک کلمه واقعی انگلیسی است.

The word shoddy.

کلمه بی کیفیت

If something is shoddy, it means it is poorly made.

اگر چیزی نامرغوب است، به این معنی است که بد ساخته شده است.

It is not very well made.

خیلی خوش ساخت نیست.

It is poorly made.

بد ساخته شده است. خوب

It is not well made.

ساخته نشده است.

It is

shoddy.

بی کیفیت است.

Unreliable.

غیر قابل اعتماد.

So we we aren't.

پس ما نیستیم

We are now talking about the opposite of reliable, which is something you can trust.

ما اکنون در مورد نقطه مقابل قابل اعتماد صحبت می کنیم، چیزی که می توانید به آن اعتماد کنید.

So something that is unreliable is something you can't trust.

بنابراین چیزی که غیرقابل اعتماد است چیزی است که نمی توانید به آن اعتماد کنید.

I would not trust

من به

that device.

آن دستگاه اعتماد ندارم.

I don't think it will work.

من فکر نمی کنم کار کند.

It is very unreliable.

بسیار غیر قابل اعتماد است.

Something that works well is reliable.

چیزی که به خوبی کار می کند قابل اعتماد است.

Something that does not work well, is unreliable.

چیزی که خوب کار نمی کند، غیر قابل اعتماد است.

Of course, a person can also be described as unreliable.

البته می توان فردی را غیرقابل اعتماد نیز توصیف کرد.

It is possible to be unreliable as a person.

ممکن است به عنوان یک شخص غیرقابل اعتماد باشید.

Maybe a person who often disappoints you or let you down.

شاید فردی که اغلب شما را ناامید می کند یا ناامیدتان می کند.

We can describe them as unreliable.

می توانیم آنها را غیرقابل اعتماد توصیف کنیم.

Then we have poor workmanship.

بعد ما کار ضعیفی داریم.

So workmanship is the quality or the way something was made.

بنابراین کار، کیفیت یا روشی است که چیزی ساخته شده است.

The amount of time taken and how carefully it was made.

مدت زمان صرف شده و دقت در ساخت آن.

Then we have poor workmanship, which is the opposite.

بعد ما کار ضعیفی داریم که برعکس است.

So something was not made very well.

بنابراین چیزی خیلی خوب ساخته نشده است. به

It was made quickly.

سرعت ساخته شد.

It was made using cheap parts.

با استفاده از قطعات ارزان قیمت ساخته شده است.

Not very good, not very well made.

نه خیلی خوب، نه خیلی خوش ساخت.

We can say poor workmanship.

می توان گفت کار ضعیفی دارد.

It's not very good quality.

کیفیتش زیاد نیست

I'm afraid

من می ترسم که

something might be described as worthless

ممکن است چیزی به عنوان بی ارزش

or no good.

یا بی ارزش توصیف شود.

You buy a thing, you take it home,

چیزی را می‌خری، می‌بری خانه، یکی

you use it for a couple of days, and then suddenly it breaks.

دو روز از آن استفاده می‌کنی و ناگهان می‌شکند.

It's worthless.

بی ارزش است.

It's no good.

خوب نیست.

We sometimes say that something is not fit for the purpose.

گاهی اوقات می گوییم چیزی برای هدف مناسب نیست.

It is not very well made.

خیلی خوش ساخت نیست.

It is poor quality.

بی کیفیت است.

Cheap can also refer to the price of something.

ارزان نیز می تواند به قیمت چیزی اشاره داشته باشد.

So it can refer to the cost of something

بنابراین می تواند به هزینه چیزی

or the quality of an item.

یا کیفیت یک کالا اشاره کند.

Something that was cheaply made.

چیزی که ارزان ساخته شد.

It was made of cheap material.

از مواد ارزان قیمت ساخته شده بود.

So instead of using high quality material, it was used.

بنابراین به جای استفاده از مواد با کیفیت بالا، از آن استفاده شد. با

It was made using plastic,

استفاده از پلاستیک ساخته شده است،

something that does not last very long.

چیزی که دوام زیادی ندارد.

So we can say that thing has been cheaply made.

بنابراین می توان گفت که آن چیز ارزان ساخته شده است.

It is not good quality.

کیفیت خوبی نداره

In the past, items made in certain countries

در گذشته، اقلام ساخته شده در برخی کشورها به

were seen as poor quality and unreliable liable.

عنوان کالاهای بی کیفیت و غیرقابل اعتماد در نظر گرفته می شدند.

Now, I don't want anyone to be offended by this, so please don't be offended.

حالا من نمی خواهم کسی از این موضوع ناراحت شود، پس لطفاً ناراحت نشوید.

But growing up when I was little growing up in the 1970s,

اما وقتی در دهه 1970 بزرگ شدم،

we would often assume anything made in China

اغلب تصور می‌کردیم هر چیزی که در چین

or Hong Kong, normally Hong Kong.

یا هنگ کنگ، معمولاً هنگ کنگ ساخته شده باشد.

So anything made in Hong Kong, we would

بنابراین هر چیزی که در هنگ کنگ ساخته شود،

in the past assume

در گذشته

the quality of those items was poor.

کیفیت آن اقلام را ضعیف فرض می‌کردیم.

Not very good.

خیلی خوب نیست

Badly made.

بد ساخته شده ارزان

Cheap.

. پس

So that was in the past.

این در گذشته بود.

Of course, nowadays most of the things

البته امروزه بیشتر چیزهایی که

we use come from China.

استفاده می کنیم از چین می آیند.

Big companies, expensive products.

شرکت های بزرگ، محصولات گران قیمت.

These days are often made in Asia.

این روزها اغلب در آسیا ساخته می شوند.

China?

چین؟

Japan.

ژاپن.

Of course, Japan are probably still the world leaders

البته، ژاپن احتمالاً هنوز هم در زمینه وسایل الکترونیکی پیشتاز جهان است

when it comes to electronic devices.

.

So things that are electronic cars, motorbikes.

بنابراین چیزهایی که ماشین های الکترونیکی، موتور سیکلت هستند.

Quite often we think of Japan.

اغلب ما به ژاپن فکر می کنیم.

So it is interesting to reflect

بنابراین جالب است که

that on the past.

آن را در گذشته منعکس کنیم.

You know, in the past we used to see things made in certain countries as being poor quality.

می دانید، در گذشته ما چیزهای ساخته شده در برخی کشورها را بی کیفیت می دیدیم.

But not anymore.

اما دیگر نه.

Not anymore.

دیگر نه.

Because most of the things we buy nowadays come from Asia either.

زیرا اکثر چیزهایی که امروزه می خریم از آسیا نیز می آیند.

China, Hong Kong, Taiwan

چین، هنگ کنگ، تایوان

or Japan.

یا ژاپن.

So it just goes to show how things can change, especially attitudes,

بنابراین فقط نشان می دهد که چگونه چیزها می توانند تغییر کنند، به ویژه نگرش ها،

bad quality.

We might talk about poor workmanship, which relates to the lack of skill

کیفیت بد.

ما ممکن است در مورد کار ضعیف صحبت کنیم، که مربوط به عدم مهارت

and care that went into making something.

و مراقبتی است که برای ساخت چیزی انجام شده است.

So again, as I mentioned earlier, when we say poor workmanship,

بنابراین، همانطور که قبلاً اشاره کردم، وقتی می گوییم کار ضعیف است،

it is the lack of skill and care

این عدم مهارت و دقت است

that went into making something.

که در ساخت چیزی انجام شده است.

It was rushed.

عجله شد.

It's not very good quality.

کیفیتش زیاد خوب نیست

Something shoddy is poorly done or badly made.

یک چیز نامرغوب، بد انجام شده یا بد ساخته شده است.

We can describe something that is not very well

ما می توانیم چیزی را که خیلی خوب

made as third rate.

ساخته نشده است به عنوان درجه سوم توصیف کنیم.

So again, this is an expression we often use in British English

بنابراین دوباره، این عبارتی است که ما اغلب در انگلیسی بریتانیایی استفاده می‌کنیم،

when we talk about something that is very low quality or poor quality,

وقتی در مورد چیزی صحبت می‌کنیم که کیفیت بسیار پایین یا بی‌کیفیت است،

we will often describe it as third rate.

اغلب آن را به عنوان درجه سوم توصیف می‌کنیم.

It is an insult.

توهین است.

Basically.

اساسا.

Bad quality.

کیفیت بد.

When we want to describe something as bad quality,

وقتی می خواهیم چیزی را به عنوان کیفیت بد توصیف کنیم،

we might use the word rubbish.

ممکن است از کلمه زباله استفاده کنیم.

That thing is rubbish.

آن چیز آشغال است.

It's no good.

خوب نیست.

It's junk.

این آشغال است.

What a piece of junk.

چه تیکه آشغالی.

I bought this computer a year ago

من این کامپیوتر را یک سال پیش خریدم

and already it stopped working.

و از کار افتاد.

What a piece of junk!

چه آشغالی!

Something might be described as useless, a useless thing.

ممکن است چیزی به عنوان یک چیز بی فایده توصیف شود.

You paid for this thing and now it doesn't work.

شما برای این چیز پول دادید و حالا کار نمی کند.

It is completely useless.

کاملا بی فایده است.

And the word at the end.

و کلمه در پایان.

This is a word we often use in British English.

این کلمه ای است که ما اغلب در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

That's something is tacked.

این چیزی است که چسبیده است.

It is cheap.

ارزان است.

Probably made of plastic.

احتمالا از پلاستیک ساخته شده است.

Not good quality.

کیفیت خوبی نداره

We can say that it is debt.

می توان گفت بدهی است.

It is worthless.

بی ارزش است.

It is

junk.

آشغال است.

But quality can also be expressed as substandard.

اما کیفیت را می توان به عنوان غیر استاندارد نیز بیان کرد.

A substandard thing is something that comes below what is expected.

یک چیز غیر استاندارد چیزی است که کمتر از آنچه انتظار می رود باشد.

So you expect something to be good or high quality.

بنابراین انتظار دارید چیزی خوب یا با کیفیت باشد.

But it isn't.

اما اینطور نیست.

We can say that it is substandard.

می توان گفت غیر استاندارد است.

It is below the standard that you were expecting.

کمتر از استانداردی است که انتظار داشتید.

Good quality.

کیفیت خوب.

Something positive now.

الان یه چیز مثبت

Something that is well-made.

چیزی که به خوبی ساخته شده است.

Something that is excellent.

چیزی که عالیه

An excellent thing is something that is well-made.

یک چیز عالی چیزی است که خوش ساخت باشد.

It is good quality.

کیفیت خوبی دارد.

You would describe it as excellent.

شما آن را عالی توصیف می کنید.

Something might be described as perfect.

ممکن است چیزی کامل توصیف شود.

It is perfect.

کامل است.

The thing that I bought works very well.

چیزی که من خریدم خیلی خوب کار می کند.

It is perfect.

کامل است.

The quality is good.

کیفیتش خوبه

We can say that something is up to standard.

می توان گفت که چیزی در حد استاندارد است. در حد

It is up to standard.

استاندارد است. همان

It is what you expected.

چیزی است که انتظارش را داشتید.

I bought something and I expect it to be good.

من یه چیزی خریدم و امیدوارم خوب باشه.

And it is.

و هست. در حد

It is up to standard.

استاندارد است.

We can also say that something has a high standard.

همچنین می توان گفت که چیزی استاندارد بالایی دارد.

High standard, good quality.

استاندارد بالا، کیفیت خوب.

It is a thing that is well-made

کاری است که به خوبی ساخته شده

or well done.

یا به خوبی انجام شده است.

A thing that costs a lot of money and is of a high

چیزی که هزینه زیادی دارد و از استاندارد بالایی برخوردار است

standard, can be described as luxury.

، می توان آن را لوکس توصیف کرد.

We mentioned this word earlier.

این کلمه را قبلا ذکر کردیم.

Of course, there are many situations where you can use the word luxury.

البته موقعیت های زیادی وجود دارد که می توانید از کلمه لوکس استفاده کنید.

We can have luxury car cars, luxury hotels.

ما می توانیم ماشین های لوکس، هتل های لوکس داشته باشیم.

You might go on a luxury holiday if you are very lucky.

اگر خیلی خوش شانس باشید ممکن است به یک تعطیلات لوکس بروید.

So there are many ways of describing high quality

بنابراین راه های زیادی برای توصیف کیفیت بالا

or things that are very high quality.

یا چیزهایی که کیفیت بسیار بالایی دارند وجود دارد.

Here are some phrases now

در اینجا عباراتی وجود دارد که اکنون

you get what you pay for.

آنچه را که برای آن پرداخت می کنید دریافت می کنید.

I think this is a phrase many people use,

من فکر می‌کنم این عبارتی است که بسیاری از مردم استفاده می‌کنند،

especially when they pay some money for a thing.

مخصوصاً وقتی برای چیزی پول می‌پردازند.

And then the thing does not work, or it

و سپس آن چیز کار نمی کند، یا آن را

or they are not satisfied with it.

به آن راضی نیست.

You get what you pay for.

شما چیزی رو گرفتید که قیمت ش رو پرداخت کردید.

A cheap version of something will likely be poor quality.

یک نسخه ارزان قیمت احتمالاً بی کیفیت خواهد بود.

And this is something that does happen nowadays.

و این چیزی است که امروزه اتفاق می افتد.

Many things that are expensive can also be made cheaply.

بسیاری از چیزهای گران قیمت را نیز می توان ارزان ساخت.

Maybe they are fake.

شاید تقلبی باشند.

They are not the real thing.

آنها چیز واقعی نیستند.

So sometimes it is possible to buy something cheap,

بنابراین گاهی اوقات می توان چیزی ارزان خرید،

but it is not genuine.

اما اصل نیست.

It is not the real thing.

این چیز واقعی نیست.

You might have to spend more to get more.

ممکن است مجبور شوید بیشتر هزینه کنید تا بیشتر به دست آورید.

This is an expression we sometimes use if we spend more.

این عبارتی است که گاهی اوقات اگر بیشتر خرج کنیم از آن استفاده می کنیم.

Quite often you will get more.

اغلب اوقات شما بیشتر دریافت خواهید کرد.

In this case.

در این مورد.

We are talking about quality.

ما در مورد کیفیت صحبت می کنیم.

So the more you spend on something, the more expensive something is.

بنابراین هر چه بیشتر برای چیزی خرج کنید، چیزی گرانتر است.

Quite often the quality will be higher

اغلب اوقات کیفیت بالاتر

or better.

یا بهتر خواهد بود.

We have the opposite.

ما برعکس داریم.

Maybe a place where you can go to buy things that are very cheap.

شاید جایی که بتوانید برای خرید چیزهایی که بسیار ارزان هستند به آنجا بروید.

We do have a lot of shops here in the UK

ما اینجا در بریتانیا مغازه های زیادی داریم که در

where things are sold cheaply.

آنها چیزها ارزان فروخته می شود. سال‌ها پیش

There used to be a big chain of shops

فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگی

many years ago called the £1 Shop.

به نام فروشگاه یک پوندی وجود داشت.

Can you guess why?

می توانید حدس بزنید چرا؟ به این

It's because everything in there

دلیل است که همه چیز در آنجا

costs £1.

1 پوند قیمت دارد.

So you would go into the shop and everything in the shop was just £1.

بنابراین شما به مغازه می رفتید و همه چیز در مغازه فقط 1 پوند بود.

However,

با این حال،

there are shops

مغازه هایی هستند

that are still there

که هنوز آنجا هستند

and they still sell cheap things.

و هنوز هم چیزهای ارزان می فروشند.

But now most of them don't sell anything for a pound

اما اکنون اکثر آنها چیزی را با پوند

over £1, but not £1.

بیش از یک پوند نمی فروشند، اما نه یک پوند.

So I suppose that's another example of how the the price of things have gone up.

بنابراین من فکر می کنم که این نمونه دیگری از افزایش قیمت چیزها باشد.

Even if you are buying something very cheap,

حتی اگر چیزی بسیار ارزان می‌خرید،

we might talk about a bargain basement.

ممکن است در مورد یک زیرزمین مقرون به صرفه صحبت کنیم.

Bargain basement refers to a shop selling cheap things

زیرزمین مقرون به صرفه به مغازه ای اطلاق می شود که اجناس ارزان

and sometimes poor quality items as well.

و گاهی اوقات اقلام بی کیفیت را نیز می فروشد.

Bargain basement.

زیرزمین معامله.

There are lots of cheap things are sold.

بسیاری از چیزهای ارزان فروخته می شود.

Now we have.

Well, oh, here's another phrase.

حالا داریم.

خوب، اوه، این یک عبارت دیگر است. آیا

Can I just do this phrase as well before I finish?

می توانم این عبارت را نیز قبل از اتمام انجام دهم؟

You might have a cheap imitation.

ممکن است یک تقلید ارزان داشته باشید.

So if something has been made to look like an expensive thing,

بنابراین اگر چیزی شبیه به یک چیز گران قیمت ساخته شده است،

we can describe it as a cheap imitation or

می‌توانیم آن را به عنوان یک تقلید ارزان یا

a knockoff.

یک ضربه‌ای توصیف کنیم.

When we say that something is a knockoff,

وقتی می گوییم چیزی یک ضربه است، به این

it means it is a cheap copy,

معنی است که یک کپی ارزان است،

a badly made copy of something expensive.

یک کپی بد ساخته شده از چیز گران قیمت است.

For example.

مثلا.

Can you say what is wrong with this particular thing?

میشه بگی چه اشکالی داره این مورد خاص؟

At first glance, it looks like a PlayStation.

در نگاه اول شبیه پلی استیشن است.

However, it is not.

با این حال، اینطور نیست.

It is a cheap version.

این یک نسخه ارزان است.

It is called the police Station,

نام آن ایستگاه پلیس است

not PlayStation.

نه پلی استیشن.

So if you bought this in a shop, maybe you would think,

بنابراین اگر شما این را از یک مغازه خریداری کرده اید، شاید فکر کنید،

oh well, I think that might be a PlayStation.

اوه خوب، من فکر می کنم ممکن است یک پلی استیشن باشد.

I will buy it and take it home, but when you get home you find it doesn't work.

من آن را می خرم و به خانه می برم، اما وقتی به خانه می رسید متوجه می شوید که کار نمی کند.

And the person selling it has has run away.

و فروشنده آن فرار کرده است.

They vanished.

ناپدید شدند.

So it is a good example of something that is cheap.

بنابراین نمونه خوبی از چیزی است که ارزان است.

It is a cheap version of an expensive thing.

این یک نسخه ارزان قیمت از یک چیز گران است.

Of course, when we think about

البته، وقتی به

things that are fake, we often think of watches as well.

چیزهایی که تقلبی هستند فکر می کنیم، اغلب به ساعت ها نیز فکر می کنیم.

Fake watches or cheap watches.

ساعت های تقلبی یا ساعت های ارزان قیمت.

So here you can see here there is a picture

بنابراین در اینجا می توانید ببینید که در اینجا تصویری

of a very expensive Rolex watch.

از یک ساعت بسیار گران قیمت رولکس وجود دارد.

The only problem is that is not real.

تنها مشکل این است که واقعی نیست.

It is not a real Rolex.

رولکس واقعی نیست.

It is a fake Rolex.

رولکس تقلبی است.

So it is possible to buy expensive things.

بنابراین امکان خرید چیزهای گران قیمت وجود دارد.

They look expensive.

گران به نظر می رسند.

They look genuine, but they are not.

آنها واقعی به نظر می رسند، اما نیستند.

They are cheap imitations.

تقلیدی ارزان هستند.

This is a knockoff.

این یک ضربه است.

It is something that looks like it

چیزی است که به نظر می رسد

but is not real.

اما واقعی نیست.

So I suppose there are many ways of looking at good and bad.

بنابراین من فکر می کنم راه های زیادی برای نگاه کردن به خوب و بد وجود دارد.

How do you tell if something is good or bad?

چگونه می توان تشخیص داد که چیزی خوب است یا بد؟

Well, of course, in life we often say that

خوب، البته، در زندگی اغلب می گوییم که

you get what you pay for.

شما همان چیزی را که برای آن هزینه می کنید، دریافت می کنید.

If you pay a lot of money for something, you normally get good quality.

اگر برای چیزی پول زیادی بپردازید، معمولاً کیفیت خوبی دریافت می کنید.

If you pay less for something, quite often

اگر برای چیزی پول کمتری بپردازید، اغلب

the quality might not be as good.

ممکن است کیفیت آن خوب نباشد.

Of course, we like to show how good things are by rating them as well.

البته، ما دوست داریم با امتیاز دادن به آنها نشان دهیم که چقدر چیزها خوب هستند.

You can see here.

می توانید اینجا ببینید.

Here is a very good example of rating a thing.

در اینجا یک مثال بسیار خوب از رتبه بندی یک چیز است.

You might have low rating, medium rating.

ممکن است رتبه پایین و متوسط ​​داشته باشید.

And over the far side we have

و در بخش دور ما

high rating as well.

نیز امتیاز بالایی داریم.

So that is one way of showing how good something is.

بنابراین این یکی از راه های نشان دادن میزان خوب بودن چیزی است.

If you are looking for something on the internet,

اگر به دنبال چیزی در اینترنت هستید،

we often like to see some sort of school or some sort of rating.

ما اغلب دوست داریم نوعی مدرسه یا نوعی رتبه بندی را ببینیم.

Quite often we will use

اغلب ما از

stars as a way of rating something.

ستاره ها به عنوان راهی برای رتبه بندی چیزی استفاده می کنیم.

So you give a star rating.

بنابراین شما یک امتیاز ستاره می دهید.

One star normally is poor.

یک ستاره معمولا ضعیف است.

Five stars is excellent.

پنج ستاره عالیه

And then, of course, you have everything in between.

و سپس، البته، شما همه چیز را در این بین دارید.

So if you are buying something from the internet,

بنابراین اگر چیزی از اینترنت می‌خرید،

maybe you are going onto a shopping site and you will look at all of the products.

شاید به یک سایت خرید می‌روید و به همه محصولات نگاه می‌کنید.

Quite often there will be some sort of rating,

اغلب اوقات نوعی درجه بندی وجود دارد،

normally in the form of stars.

معمولاً به شکل ستاره.

One star from pull

یک ستاره از

up to five stars.

کشیدن تا پنج ستاره.

Excellent.

عالی

Of course, you might also think of hotels as well.

البته ممکن است به هتل ها نیز فکر کنید.

Quite often hotels will have some sort of rating system

اغلب هتل ها دارای نوعی سیستم رتبه بندی

using stars.

با استفاده از ستاره هستند. آیا

Have you ever stayed at a five star hotel?

تا به حال در یک هتل پنج ستاره اقامت کرده اید؟

I haven't.

من نداشتم.

I've never stayed at a five star hotel.

من هرگز در یک هتل پنج ستاره اقامت نکرده ام.

I've stayed at lots and lots of three star hotels

من در بسیاری از هتل های سه ستاره

and sometimes four star hotels.

و گاهی اوقات هتل های چهار ستاره اقامت کرده ام.

But I've never stayed at a five star hotel.

اما من هرگز در یک هتل پنج ستاره اقامت نکرده ام.

I might never. To be honest,

شاید هرگز صادقانه بگویم،

who knows?

چه کسی می داند؟

That is almost it for me.

برای من تقریبا همینطور است.

For today.

برای امروز.

Partridge.

کبک.

Hello, Partridge.

سلام کبک.

Partridge. Eves.

کبک. حوا

I have not seen you for a very long time.

خیلی وقته ندیدمت. تا الان

What have you been doing?

چه کاری میکردی؟ آیا

Have you been busy

as life?

به عنوان زندگی مشغول بوده اید؟

Been demanding?

خواستار بوده است؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Let's face it.

بیا با آن روبرو شویم.

It often is.

اغلب اینطور است.

It often is.

اغلب اینطور است. پس

So welcome back, Partridge.

خوش اومدی کبک.

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for joining us.

از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

The world is directing people

جهان مردم را هدایت می کند

or directing the trade towards

یا تجارت را به سمت

changing devices regularly.

تغییر مرتب دستگاه ها هدایت می کند.

When something becomes obsolete.

وقتی چیزی کهنه می شود.

Normally it happens or it used to happen over a very long period of time.

معمولاً این اتفاق می افتد یا قبلاً در یک دوره زمانی بسیار طولانی اتفاق می افتاد.

So maybe you could buy something, maybe a phone or a certain device,

بنابراین شاید بتوانید چیزی بخرید، شاید یک تلفن یا یک دستگاه خاص،

something electronic for example.

مثلاً یک چیز الکترونیکی.

And normally you could use it for many,

و به طور معمول شما می توانید آن را برای

many years without having to replace it.

چندین سال بدون نیاز به تعویض آن استفاده کنید.

These days it would appear that you have to replace things

این روزها به نظر می رسد که شما مجبور هستید چیزهای

more often, sometimes 1 or 2 years

بیشتری را تعویض کنید، گاهی اوقات 1 یا 2 سال

after buying it new.

پس از خرید آن جدید.

So yes, I agree with you.

پس بله، من با شما موافقم.

It is quite possible and it does happen

کاملاً ممکن است و اتفاق می افتد

that things become obsolete.

که همه چیز منسوخ شود.

And it has been designed to work that way.

و طوری طراحی شده است که به همین شکل کار کند.

So you buy something, you spend a lot of money on it.

بنابراین شما چیزی را می خرید، پول زیادی برای آن خرج می کنید.

But two years later that thing will stop working.

اما دو سال بعد این کار از کار خواهد افتاد.

It will become obsolete.

منسوخ خواهد شد.

And then you have to buy a new one.

و سپس باید یک مورد جدید بخرید.

I think that is one of the big problems with mobile phones.

من فکر می کنم یکی از مشکلات بزرگ تلفن های همراه همین است.

Cell phones?

تلفن های همراه؟

A lot of people do complain that they are forced

بسیاری از مردم شکایت دارند که اغلب مجبور

into buying new phones or new computer devices

به خرید تلفن های جدید یا دستگاه های رایانه ای جدید می شوند

too often.

.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I hope this lesson has been five stars.

امیدوارم این درس پنج ستاره بوده باشد.

Don't forget to give me a lovely thumb

فراموش نکنید اگر این را دوست دارید یک انگشت شست دوست داشتنی به من بدهید

if you like this, and I will be back with you on Sunday.

و من یکشنبه با شما بازخواهم گشت.

We have episode 300.

ما قسمت 300.

300 episodes of our Sunday English Addict.

300 قسمت از Sunday English Addict ما داریم.

So next Sunday it will be episode 300.

بنابراین یکشنبه آینده قسمت 300 خواهد بود.

And I will be here.

و من اینجا خواهم بود.

Mr. Steve will be here as well.

آقای استیو هم اینجا خواهد بود.

Also look out for some new English lessons as well.

همچنین مراقب چند درس جدید انگلیسی نیز باشید.

I I've been so busy recently.

من اخیرا خیلی سرم شلوغ بود

Very busy in fact.

در واقع خیلی شلوغ است

See you soon.

به زودی میبینمت.

I hope you've enjoyed today and I hope you

امیدوارم از امروز لذت برده باشید و امیدوارم

will join me again very soon.

خیلی زود دوباره به من بپیوندید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying thank you for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید از تماشای شما متشکرم.

I hope you've enjoyed this.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

If you haven't,

اگر این کار را نکرده اید،

I'm ever so sorry.

من همیشه متاسفم.

I will.

I will try better next time, I promise.

من خواهم.

قول می دهم دفعه بعد بهتر تلاش کنم. آیا

Is that.

Is that a deal?

آن است.

آیا این یک معامله است؟

Okay.

باشه.

See you soon. Take care.

به زودی میبینمت. مراقب باش.

You can watch this again later with captions.

بعداً می‌توانید این را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

We will see how long it takes.

خواهیم دید که چقدر طول می کشد.

YouTube to process the video.

یوتیوب برای پردازش ویدیو.

So it might be tomorrow.

پس ممکنه فردا باشه

Then the captions will be available.

سپس زیرنویس ها در دسترس خواهند بود.

See you soon. And of course, until the next time we meet.

به زودی میبینمت. و البته تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میاد

I know what's coming next.

میدونم بعدش چی میشه

Take care.

مراقب باش.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And of course...

و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.