Listen + Learn with English Addict - LIVE Stream - Sunday 2nd May 2021 with Mr Duncan

here

we are again are you all right i really hope you are feeling good today for those who have

ما دوباره اینجا هستیم آیا شما خوب هستید من واقعاً امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید برای کسانی که قبلاً

never watched this before sit down relax maybe you can grab yourself a drink and maybe a

هرگز این را تماشا نکرده اند بنشینند و استراحت کنند شاید بتوانید برای خودتان یک نوشیدنی و شاید

little snack because there is nothing to fear it's only the internet don't worry too much

کمی میان وعده بخورید زیرا چیزی برای ترس وجود ندارد فقط اینترنت است بیش از حد نگران این موضوع نباشید،

about it here we go then yes we are all here again once more for those who are familiar

ما می‌رویم، پس بله، همه ما دوباره اینجا هستیم، برای کسانی که

with this you know what's coming next here we go again yes it's another english addict

با این کار آشنا هستند، می‌دانید که بعداً اینجا چه خواهد شد، ما دوباره می‌رویم بله، این یک معتاد انگلیسی دیگر است

live from the birthplace of the english language which just happens to be oh my goodness i

که از زادگاه انگلیسی زبان زندگی می‌کند. اتفاقا اوه خدای من من

don't believe it it's england

باور نمی کنم که انگلیس

be hi everybody this is mr duncan in england how are you today are you okay i hope so are

است سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است امروز چطور هستید خوب هستید

you feeling happy today i hope so because it is a new month yes we are now into the

امیدوارم امروز احساس خوشحالی دارید من امیدوارم که این یک ماه جدید است بله ما هستیم در حال حاضر به

second day of may i hope this month has been good so far i'm not too bad thank you very

روز دوم مه امیدوارم این ماه تا الان خوب بوده باشد من خیلی بد نیستم خیلی ممنون که

much for joining me today yes for those who don't know who i am my name is duncan mr duncan

امروز به من ملحق شدید بله برای کسانی که نمی دانند من کی هستم نام من دانکن آقای دانکن است.

there are other names that people call me but sadly because of the terms of service

نام هایی که مردم من را صدا می زنند اما متاسفانه به دلیل اصطلاحات o

of youtube i can't use any of them and i talk about english i've been doing this forever

سرویس یوتیوب من نمی توانم از هیچ کدام از آنها استفاده کنم و در مورد انگلیسی صحبت می کنم. من مدت زیادی است که این کار را انجام می دهم ،

such a long time a long time indeed how many years have you been teaching on youtube thank

واقعاً چند سال است که در یوتیوب تدریس

you for asking nearly nearly 15 years even i'm so shocked i can't get the words out 15

می کنید ، از شما بابت درخواست تقریباً 15 سال سپاسگزارم من خیلی شوکه شده ام که نمی توانم کلمات را بیان کنم 15

years can you believe it i can't believe it anyway hello to everybody nice to see you

سال، آیا می توانی آن را باور کنی، به هر حال نمی توانم آن را باور کنم سلام به همه خوشحالم که شما را اینجا می بینم

here the introduction is out of the way and if you like english if you are a fan of the

، مقدمه نامشخص است و اگر انگلیسی را دوست دارید اگر دوست دارید طرفدار

english language well guess what you are in the right place at this moment because this

زبان انگلیسی خوب حدس بزنید که در این لحظه در مکان مناسبی هستید زیرا این

is english addict for all those who can't get enough of that lovely language we call

یک معتاد انگلیسی برای همه کسانی است که نمی توانند از آن زبان دوست داشتنی که ما آن را

english oh by the way the weather is quite nice today i was thinking about going outside

انگلیسی می نامیم سیر شوند، به هر حال هوا امروز بسیار خوب است. به این فکر می کنم که

to do my live stream but we might be getting some rain later on so i decided not to today

برای اجرای پخش زنده ام به بیرون بروم، اما ممکن است بعداً باران ببارد، بنابراین تصمیم گرفتم

we are in the studio but the garden is looking rather nice you can see the beautiful lilac

امروز در استودیو نباشیم، اما باغ بسیار زیبا به نظر می رسد شما می توانید درخت یاس بنفش زیبا را ببینید

tree and also into the distance you can see the hills and some of the other villages around

و همچنین تا دوردستی که می توانید ببینید. تپه ها و برخی از روستاهای دیگر

the area in which i live which is much wenlock in shropshire and if we have a look in the

اطراف منطقه را در wh ببینید من زندگی می‌کنم که خیلی در شراپشایر زندگی می‌کنم و اگر نگاهی به باغ بیندازیم،

garden oh mr steve has gone oh he was there a few moments ago steve was in the garden

آقای استیو رفته، او چند لحظه پیش آنجا بود و استیو در باغ

doing some work but he's vanished isn't that typical that is so typical of mr steve he

مشغول انجام کارهایی بود، اما ناپدید شده است . معمولی آقای استیو او

was there just a few moments ago he was doing some digging he's he's been very busy in the

همین چند لحظه پیش آنجا بود و داشت حفاری می کرد، او در باغ بسیار مشغول است

garden and can i just let you in can i let you in on a secret don't tell anyone else

و آیا می توانم به شما اجازه دهم وارد شوید، آیا می توانم به شما اجازه بدهم یک راز وارد شوید به دیگران نگویید

this is our secret okay we are going to be doing something very big in the garden over

این راز ماست. بسیار خوب، ما در طول

the next three or four weeks something big we are moving a certain part of the garden

سه یا چهار هفته آینده یک کار بسیار بزرگ در باغ

from one place to another can you guess what it is so we we are going to be moving something

انجام خواهیم داد. چیزی

now at the moment we're not sure if we are going to get a builder to come and do this

در حال حاضر ما مطمئن نیستیم که آیا می‌خواهیم سازنده‌ای را بخواهیم که بیاید و این کار را انجام دهد

or if we are going to try and do it ourselves

یا اینکه می‌خواهیم آن را خودمان انجام دهیم،

so yes so so that is something i'm not going to give you the exact thing that we are doing

بنابراین بله، بنابراین این چیزی است که من نمی‌خواهم آن را به شما بدهم. دقیقاً کاری که ما انجام می‌دهیم،

so i would like you to guess we are going to be moving something that is very big in

من می‌خواهم حدس بزنید که ما چیزی را جابه‌جا می‌کنیم که بسیار بزرگ است.

the garden but can you guess what it is well we have made it to the end of another week

او باغ می کند، اما آیا می توانید حدس بزنید خوب است که ما تا پایان یک

another weekend is coming to an end except some of you might also be having a public

هفته دیگر به پایان رسیدیم، به جز اینکه برخی از شما ممکن است

holiday because of course may the first is may day a lot of people celebrate may day

تعطیلات رسمی داشته باشید، زیرا ممکن است اولین روز ممکن است روزهای زیادی باشد. مردم روز اول ماه مه

workers day and here in the uk well here in england i i definitely know here in england

کارگر را جشن می گیرند و اینجا در بریتانیا به خوبی اینجا در انگلیس، من قطعاً می دانم که اینجا در

we are actually having a very long weekend so tomorrow is a public holiday and also mr

انگلیس در واقع یک آخر هفته بسیار طولانی را سپری می کنیم، بنابراین فردا یک تعطیلات رسمی است و همچنین آقای

steve is having an extra day off as well so he will be taking tuesday off so we have a

استیو یک روز تعطیل اضافی دارد، بنابراین او این کار را انجام خواهد داد. سه شنبه را

lovely long weekend here in england to enjoy and i hope you are enjoying your weekend as

تعطیل کنید تا آخر هفته طولانی و دوست داشتنی در اینجا در انگلیس داشته باشیم تا از آن لذت ببریم و امیدوارم شما هم از آخر هفته خود لذت

well because it's sunday

ببرید زیرا یکشنبه

yes we are here again and i'm feeling rather good today i don't know why i don't know why

است بله ما دوباره اینجا هستیم و امروز احساس خوبی دارم، نمی دانم چرا این کار را انجام نمی دهم نمی دانم

i'm feeling good because last night i had a horrible nightmare now most of my dreams

چرا حالم خوب است چون دیشب یک کابوس وحشتناک دیدم حالا بیشتر رویاهای

recently have been nice and lovely but last night i had a horrible nightmare i won't tell

من اخیرا زیبا و دوست داشتنی بوده اند اما دیشب یک کابوس وحشتناک دیدم به شما نمی

you what it is because it really was a horrible nightmare but i woke up this morning feeling

گویم که چیست زیرا واقعاً یک کابوس بود. کابوس وحشتناکی بود اما امروز صبح با احساس آرامش از خواب بیدار

calm i woke up this morning feeling very relaxed isn't that strange so even though i had a

شدم امروز صبح احساس آرامش خیلی عجیبی نیست، بنابراین با وجود اینکه

nightmare last night i woke up this morning feeling very calm so perhaps and this is my

دیشب یک کابوس دیدم، امروز صبح با احساس آرامش از خواب بیدار شدم، بنابراین شاید و این

theory maybe my subconscious brain the brain that is tucked away deep inside your skull

نظریه من است شاید مغز ناخودآگاه من مغزی است که در اعماق جمجمه شما فرو رفته است.

perhaps my subconscious was trying to work something out and quite often the things that

شاید ناخودآگاه من سعی می کرد چیزی را حل کند و اغلب

are on your mind sometimes come out in your dream can i say a big thank you by the way

اوقات چیزهایی که در ذهن شما وجود دارد در رویای شما ظاهر می شود، می توانم یک تشکر بزرگ از شما بگویم

oh absolutely fantastic thank you very much for all of your lovely messages in response

آه کاملاً فوق العاده است از شما برای همه پیام های دوست داشتنی شما در پاسخ تشکر می کنم.

to my mum's birthday thank you very much to all my lovely facebook friends and my mum

به مناسبت تولد مامانم از همه دوستان فیسبوکی دوست داشتنی و مادرم بسیار سپاسگزارم و مامانم

had a lovely day and yes i did have a chat with my mum as well on thursday it was her

روز خوبی داشت و بله، من هم روز پنجشنبه که تولد او بود

birthday 80 80. i can't believe it my mum is 80 and for those who know she is at the

80 80 با مادرم چت کردم. باورم نمی شود مامانم 80 ساله است و برای کسانی که می‌دانند او در

moment being taken care of because of various things we all know what they are don't we

حال حاضر به دلیل چیزهای مختلف تحت مراقبت

hmm i think so welcome anyway i hope you are having a good weekend wherever you are in

the world we have mr steve coming up later on yes steve we'll be here a little bit later

است ما آقای استیو را داریم که بعداً می آید بله استیو، ما کمی بعد اینجا خواهیم بود،

on so don't worry he will be on his way also thank you very much for all of your kind words

پس نگران نباش او در راه است، همچنین از شما برای همه کلمات محبت آمیز

not not only about my mother but also about my lessons thank you i love it i love reading

شما نه تنها در مورد مادرم، بلکه در مورد درس های من نیز بسیار سپاسگزارم. من عاشق خواندن

your comments and i like looking at all of the responses that you make towards me thank

نظرات شما هستم و دوست دارم به همه پاسخ هایی که به من می دهید نگاه کنم

you very much i know that not everyone not everyone likes me isn't that strange have

خیلی ممنون می دانم که همه من را دوست ندارند، عجیب نیست

you ever wondered

آیا تا به حال فکر کرده اید که

why when you meet someone for the first time a complete stranger sometimes you know that

چرا وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید یک غریبه کاملاً گاهی می‌دانی که

you will not like them you know that you will never ever like that person ever however nice

او را دوست نخواهی داشت، می‌دانی که هرگز آن شخص را دوست نخواهی داشت، هر چقدر هم که خوب

they are however kind they behave or however nice they appear to be you will never like

رفتار کند یا هر چقدر هم که ظاهر خوبی داشته باشد، تو هرگز دوستش نخواهی

them what is that and i think that that is the impression some people have when they

داشت. این تصوری است که برخی از مردم وقتی

see me you see so when they click on my live streams and they see me for the first time

من را می بینند، شما می بینید، بنابراین وقتی روی پخش زنده من کلیک می کنند و برای اولین بار من را می بینند،

some people will immediately say oh my goodness who is that idiot who is that idiot talking

برخی افراد بلافاصله می گویند وای خدای من ، آن احمق کیست که آن احمق است که

to me now on my screen i oh i don't like him and then they click away and they never watch

الان با من صحبت می کند. صفحه نمایش من اوه من او را دوست ندارم و t بعد کلیک می‌کنند و دیگر هرگز من را تماشا نمی‌کنند،

me ever again however some people see me and they say oh that's fascinating that's interesting

با این حال برخی از مردم من را می‌بینند و می‌گویند اوه جالب است، جالب است،

oh what's his story

اوه داستان او

isn't it strange though how those things can happen oh thank you very much to the live

چیست، عجیب نیست، اما چگونه آن چیزها ممکن است اتفاق بیفتد، اوه خیلی ممنون از

chat as well i suppose i should say congratulations to partridge partridge eaves very nice you

چت زنده من فکر می کنم باید به پرده کبک تبریک بگویم خیلی خوب است، شما

have a very fast finger this week because you are first on today's live

این هفته انگشت بسیار سریعی دارید زیرا شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید،

chat i can hardly contain my excitement thank you

من به سختی می توانم هیجان خود را حفظ کنم بسیار متشکرم،

very much also we have vitesse intelligent is here as well also belarusia nice to see

همچنین ما دارای Vitesse intelligent هستیم، همچنین بلاروسی خوب است برای دیدن

you here today and we have who else is here today we have valentin we also have vitas

شما امروز اینجا و ما داریم که چه کسی امروز اینجاست، ما ولنتاین داریم، ما نیز ویتا داریم،

unfortunately vitas your finger is not very fast this week perhaps you have been using

متأسفانه انگشت شما این هفته خیلی سریع نیست، شاید شما

your finger too much but what have you been using your finger for why is your finger so

بیش از حد از انگشت خود استفاده کرده اید، اما برای چه از انگشت خود استفاده کرده اید؟ انگشت شما خیلی

tired maybe you can let us know also we have hello sora also we have beatrice and we also

خسته است شاید بتوانید به ما اطلاع دهید همچنین ما سلام سورا داریم همچنین ما بئاتریس داریم و

have zuzikar is here as well nice to see you here and also we have waffey christina it's

همچنین zuzikar اینجاست و همچنین خوشحالم که شما را اینجا می بینم و همچنین ما وافی کریستینا داریم

so nice to see you all here again tomek is here as well hello tomek yes we will have

خیلی خوب است که ببینم تومک هم اینجاست

the sentence game coming a little bit later on today a lot of people saying you look very

smart today well this is what i normally wear i normally have my cap i normally wear my

white shirt and also my tie as well can i just tell you something many years ago if

پیراهن سفیدم و همچنین کراواتم را بپوش، می‌توانم سال‌ها پیش چیزی به تو بگویم

you wore your tie like this very loose so as you can see my i never pull my tie all

اگر کراواتت را به این شکل خیلی گشاد می‌بستی، بنابراین همانطور که می‌بینی من هرگز

the way up because i find it too tight around my neck but years ago many years ago if you

کراواتم را تا آخر بالا نمی‌کشم چون به نظرم خیلی تنگ است. گردن من، اما سالها پیش اگر

wore your tie like this it was seen as being quite quite unacceptable socially if you ever

کراوات خود را به این شکل می‌بستید، از نظر اجتماعی کاملا غیرقابل قبول بود اگر

went somewhere and your tie was loose people would often look at you as if you'd lost your

جایی می‌رفتید و کراواتتان گشاد بود، مردم اغلب به شما نگاه می‌کردند که انگار عقلتان را از دست داده‌اید.

mind they would think oh what happened to him has he been sleeping in the street but

فکر کن اوه چه اتفاقی برای او افتاده است که او در خیابان خوابیده است اما

these days of course this type of appearance is acceptable so yes i always like to wear

این روزها البته این نوع ظاهر قابل قبول است بنابراین بله من همیشه دوست

my tie loose and then of course the blood can travel from my heart to my brain because

دارم کراواتم را گشاد بپوشم و البته خون می تواند از قلب من به مغز من برود

to be honest with you sometimes i feel as if the blood is not getting all the way to

زیرا با شما صادق باشم گاهی اوقات احساس می کنم که ب لود به

my brain so i i do need to have my tie nice and loose but many years ago this was not

مغز من نمی رسد، بنابراین من باید کراواتم را زیبا و گشاد داشته باشم، اما سال ها پیش

acceptable people would not accept this if you went to a job interview and your tie was

این قابل قبول نبود، اگر شما به یک مصاحبه شغلی می رفتید و کراوات تان

loose there would be a good chance that you would not get the job yeah that's how serious

گشاد می شد، این موضوع قابل قبول نبود. شانس زیادی دارم که شغلی را پیدا نکنی، بله، این چقدر جدی

it is

است

lovely to see you here today thank you very much for being with me today we are talking

که امروز شما را اینجا می بینم، بسیار متشکرم از اینکه با من هستید، امروز در مورد انگیزه صحبت می کنیم،

about impulse today a human thing it is a human trait oh i like that word the word trait

یک چیز انسانی، یک ویژگی انسانی است، اوه من این کلمه را دوست دارم صفت کلمه

means something a person might do maybe part of their character maybe something that they

به معنای کاری است که یک شخص ممکن است انجام دهد، شاید بخشی از شخصیت خود باشد، شاید کاری که آنها

do as part of their their characteristic so a person's trait and quite a lot of us and

به عنوان بخشی از ویژگی خود انجام می دهند، بنابراین ویژگی یک فرد و خیلی از ما و

it's true and i i'm not saying that i i'm not impulsive because i am sometimes i can

این درست است و من نمی گویم که من نیستم تکانشی چون من گاهی اوقات می

do things without thinking too much about it so yes today we are talking about the the

توانم بدون فکر کردن زیاد در مورد آن کارها را انجام دهم، بنابراین بله امروز در مورد

action or the feeling or the occurrence of impulse that coming a little bit later on

عمل یا احساس یا وقوع تکانه ای صحبت می کنیم که کمی بعد

in a few moments i'm going to show you something lovely something that happened the other night

در چند لحظه آینده نشان می دهم شما چیزی دوست داشتنی اتفاق افتاده است شب دیگر،

mr steve and myself in the evening because at the moment the weather is really nice we

آقای استیو و من عصر، چون در حال حاضر هوا واقعاً خوب است،

decided to go for a lovely walk and on the walk we came across a field with sheep and

تصمیم گرفتیم برای یک پیاده روی دوست داشتنی برویم و در پیاده روی با مزرعه ای روبرو شدیم که گوسفند و

lambs and most of the animals were very far away they weren't near us but when they saw

بره داشت و بسیاری از حیوانات بسیار دور بودند. نزدیک ما نیستیم اما وقتی

us they all came over they came running towards us in a very excited state and i decided to

ما را دیدند همه به سمت ما آمدند با حالتی بسیار هیجان زده به سمت ما آمدند و من تصمیم گرفتم

film some of this on my mobile phone so in a few moments i will be showing you

مقداری از آن را با تلفن همراهم فیلمبرداری کنم تا چند لحظه دیگر به شما نشان دهم

what i filmed the other night when we went for a walk and it was lovely it was very magical

که از دیگری چه فیلمی گرفته ام. شبی که برای پیاده روی رفتیم و دوست داشتنی بود،

not only the sight of the animals but also the sound as well it was beautiful a very

نه تنها منظره حیوانات بلکه صدا نیز بسیار جادویی بود،

wonderful moment of time made better by the fact that the sun was also going down behind

لحظه ای بسیار شگفت انگیز از زمان که با این واقعیت که خورشید نیز از پشت غروب می کرد بهتر شد.

us so it was it was one of those magical times of the day when everything was just perfect

این یکی از آن زمان های جادویی روز بود که همه چیز عالی بود

and all these lovely little lambs came running over to say hello

و همه این بره های دوست داشتنی دوان دوان آمدند تا به شما سلام کنند

thank you daisy daisy makes a very good observation you are the kind of person you either love

متشکرم دیزی دیزی بسیار خوب مشاهده می کند که شما از آن دسته افرادی هستید که دوست دارید

or hate anyway you are a character really thank you daisy i i know this you see i know

یا متنفرم به هر حال شما یک شخصیت هستید متشکرم دیزی من این را می‌دانم که می‌بینی، می‌دانم

this i i know that there are people and i'm not just talking about here on the internet

این را می‌دانم، می‌دانم که آدم‌هایی هستند و من فقط در اینجا در اینترنت

i'm talking about in life generally some people they don't like me they they meet me and they

در مورد آنها صحبت نمی‌کنم، بلکه در زندگی درباره آنها صحبت می‌کنم، عموماً برخی از مردم من را دوست ندارند، آنها با من ملاقات می‌کنند. و آنها

say i don't like that person i don't like him i don't know why but i just don't and

می گویند که من آن شخص را دوست ندارم، او را دوست ندارم، نمی دانم چرا، اما من نه و

it happens to all of us all of us at some point will meet someone who we take an instant

این برای همه ما اتفاق می افتد که همه ما در یک مقطع زمانی با کسی روبرو می شویم که بلافاصله از او

dislike to we take a dislike to that person and whatever that person does no matter how

متنفریم. ما نسبت به آن شخص بدمان می آید و هر کاری که آن شخص انجام می دهد، هر

hard they try you will never like them and you know you won't isn't it strange maybe

چقدر هم که تلاش کند، شما هرگز دوستش نخواهید داشت و می دانید که دوستش نخواهید داشت، عجیب نیست شاید

i should not be drawing attention to this because maybe at the start of this live stream

من نباید توجه را به این موضوع جلب کنم، زیرا شاید در ابتدا از این استریم زنده

maybe you did like me but maybe now you don't especially last week we were being rather

شاید شما من را دوست داشتید، اما شاید حالا شما نه، به خصوص هفته گذشته، ما در هفته گذشته نسبتاً

rude last week weren't we mr steve especially about people riding around on their bicycles

بی ادب بودیم، مگر ما آقای استیو به خصوص در مورد افرادی

in their very tight lycra or should i say very overweight people and can i just say

که با لیکرای بسیار تنگ خود با دوچرخه سوار می شوند یا باید بگویم خیلی بی ادب بودیم. افرادی که اضافه وزن دارند و می توانم فقط بگویم

i don't mind or care what you wear or where you wear it but sometimes when you see things

برایم مهم نیست که چه می پوشید یا کجا می پوشید، اما گاهی اوقات آن را می پوشید وقتی چیزهایی

that you weren't expecting it can be quite a shock you might go oh oh i i don't know

را می بینی که انتظارش را نداشتی، ممکن است شوک باشد، ممکن است بروی، اوه، نمی دانم

what to do should i look at it or should i look away but part of you wants to stare part

باید چه کار کنم باید به آن نگاه کنم یا باید به دور نگاه کنم، اما بخشی از تو می خواهد به بخشی از تو خیره شود.

of you wants to look at the thing and another part of you wants to look away very strange

نگاه کردن به چیزی و بخشی دیگر از شما می خواهد خیلی عجیب نگاه

isn't it yes we are talking about some very deep subjects today impulse impulse to do

کند، آیا بله، ما امروز در مورد موضوعات بسیار عمیق صحبت می کنیم، تکانه ای برای انجام

something without thinking about it we all do it i do it and i would imagine that you

کاری بدون فکر کردن به آن که شما

do it as well let's take a look at something i filmed the other night oh i hope this isn't

هم این کار را انجام می‌دهید، بیایید به چیزی که شب گذشته فیلم گرفتم نگاهی بیندازیم، اوه، امیدوارم این

too boring but this is something i filmed with mr steve when we were taking a walk the

خیلی کسل‌کننده نباشد، اما این چیزی است که من با آقای استیو زمانی که

other night and you will see there is a little bit of text at the beginning explaining what

شب دیگر پیاده‌روی می‌کردیم فیلمبرداری کردم و خواهید دید کمی متن در ابتدا توضیح می دهد که

was happening but you will see some lovely nature you will hear some lovely sounds and

چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما طبیعتی دوست داشتنی را خواهید دید، صداهای دوست داشتنی را خواهید شنید و

also you will see some lovely cute little lambs playing around and frolicking in the

همچنین می بینید که چند بره کوچولو زیبا و دوست داشتنی در حال بازی کردن و لهو و لعب در

field

مزرعه هستند.

well wasn't that lovely did you enjoy that a little moment of time that occurred the

از آن لحظه کوچکی که

other night when we were out walking i always take my phone with me however the other night

شب گذشته رخ داد لذت ببرید وقتی بیرون پیاده‌روی می‌کردیم، همیشه تلفنم را با خودم می‌برم، اما شب دیگر

i realized unfortunately i only had a little bit of battery power left in my phone but

متوجه شدم که متأسفانه فقط کمی باتری در گوشیم باقی مانده است، اما

fortunately i was able to film around about three or four minutes of the lambs and also

خوشبختانه توانستم از حدود سه یا چهار دقیقه از بره‌ها فیلم بگیرم و همچنین

the sheep but the strange thing about that particular moment is the fact that they all

گوسفندها اما نکته عجیب در مورد آن لحظه خاص این واقعیت است که همه آنها

came over to us normally lambs and sheep are quite shy and they will stay away from humans

به سمت ما آمدند معمولاً بره ها و گوسفندها کاملاً خجالتی هستند و از انسان ها

or things that they are unsure of as you know sheep normally are fairly shy and timid and

یا چیزهایی که آنها مطمئن نیستند دور می مانند همانطور که می دانید گوسفندها معمولاً نسبتاً خجالتی هستند و ترسو و

quite often they will stay together all the time so i thought it was very interesting

اغلب آنها همیشه با هم خواهند ماند، بنابراین فکر کردم خیلی جالب است

that the sheep actually came over to us they came right over and even the lambs came right

که گوسفندها واقعاً به سمت ما آمدند، آنها دقیقاً آمدند و حتی بره ها

over to where we were standing which was quite unusual they are lovely yes and the one thing

دقیقاً به جایی که ما ایستاده بودیم آمدند که کاملاً غیرمعمول بود آنها دوست داشتنی هستند بله و تنها چیزی

i do like is the sound of the sheep as well the beautiful sounds of nature the birds singing

که دوست دارم صدای گوسفندها و همچنین صداهای زیبای طبیعت است که پرندگان آواز می

maybe you can hear the i don't know sometimes you can hear the pheasants around here especially

خوانند شاید نمی دانی گاهی اوقات می توانی قرقاول های اطراف را بشنوی مخصوصاً به

because the pheasants at the moment are starting to pair up so the male pheasant at the moment

دلیل صدای فزا در حال حاضر nt ها شروع به جفت شدن می کنند، بنابراین قرقاول نر در حال حاضر

is looking for female pheasants so you will often hear the sounds of the pheasants the

به دنبال قرقاول های ماده است، بنابراین اغلب صدای قرقاول های نر را می شنوید که در اینجا صدا می زند

male pheasant calling around here as well apparently it is easter today i didn't know

و ظاهراً امروز عید پاک است من نمی دانستم

that but in certain parts of the world because of the the difference in the calendars it

که اما در برخی از نقاط جهان به دلیل تفاوت در تقویم

is easter in russia thank you lena for letting me know can i say also happy easter to intelligent

ها، در روسیه عید پاک است، ممنون لنا که به من اطلاع دادید آیا می توانم بگویم عید پاک را نیز به هوشمندانه

or should i say lilia happy easter to you as well we are talking about impulse today

تبریک می گویم یا باید بگویم لیلیا عید پاک را به شما تبریک می گویم. امروز

things that you do without thinking too much about it also something else i'm doing today

کارهایی را که بدون فکر کردن زیاد انجام می دهید انجام دهید، همچنین چیز دیگری که من امروز انجام می

i'm going to test mr steve i'm going to give him a little test i'm going to show him some

دهم، آقای استیو را امتحان می کنم، او را امتحان می کنم، می خواهم چند

photographs of famous people quite a lot of these people will be current people who are

عکس از افراد مشهور را به او نشان دهم تعداد زیادی از این افراد افراد مشهور فعلی هستند

famous and i'm going to ask mr steve to guess who they are and see if he knows who they

و من از آقای استیو می خواهم که آنها را حدس بزند و ببینم که آیا او می داند که آنها چه کسانی هستند یا خیر

are a little bit later on we have mr steve but right now it's time to take a look at

، آقای استیو را داریم، اما در حال حاضر زمان آن است که

an excerpt from one of my full english lessons this is one of my more recent full english

به گزیده ای از یکی از انگلیسی کامل من نگاهی بیندازید درس‌های h این یکی از جدیدترین

lessons you will see some excerpts from full english number 31 and then after that mr steve

درس‌های انگلیسی من است، شما گزیده‌هایی از انگلیسی کامل شماره 31 را خواهید دید و بعد از آن آقای استیو

will be here in the studio he's feeling very happy today because he has four days holiday

اینجا در استودیو خواهد بود و امروز خیلی خوشحال است زیرا چهار روز تعطیلات دارد

he's feeling in the pink and over the moon

و احساس می‌کند صورتی رنگ است. و بر فراز ماه

hickory dickory dock i'm holding one grey sock in the other there are two and both of

حوض هیکوری دیکوری من یک جوراب خاکستری را در دیگری در دست گرفته ام دو تا هستند و هر

them are blue hickory dickory dock did you enjoy my little poem welcome everyone to another

دو اسکله حکوری آبی هستند.

full english video lesson coming to you from england which happens to be the birthplace

of cadbury chocolate bakewell tart yorkshire pudding and my favourite spotted dick and

زادگاه پودینگ تارت یورکشایر باکول شکلاتی کادبری و دیک خالدار مورد علاقه من

of course the english language which is the reason we are all here today so

و البته زبان انگلیسی است که دلیلی برای حضور همه ما امروز در اینجاست پس

take a deep breath open a few windows make a nice hot beverage because today's full english

نفس عمیقی بکشید و چند پنجره را باز کنید یک نوشیدنی داغ خوب درست کنید زیرا درس کامل انگلیسی امروز است.

lesson is going to start right

در حال حاضر شروع

now you may have noticed that i love english some

می شود شاید متوجه شده باشید که من عاشق انگلیسی هستم برخی

of my favourite english words happen to be the smallest and the most commonly used a

از کلمات انگلیسی مورد علاقه من کوچکترین هستند و رایج ترین

good example is the word off it seems like such a simple word yet it is often used on

مثال خوب کلمه off it se است. این کلمه ساده را دوست دارد، اما اغلب به

a daily basis in so many ways to cancel something can be described as being off sorry girls

صورت روزانه در بسیاری از موارد برای لغو چیزی استفاده می شود.

the football match is off you can call something off we had to call off the outdoor concert

because of the rain to have a free day away from work can be described as being off i

باران برای داشتن یک روز آزاد دور از کار را می توان به عنوان خاموش بودن توصیف کرد من

won't see you tomorrow as it's my off day you are having the day off another use of

فردا شما را نمی بینم زیرا روز تعطیل من است شما روز تعطیل را سپری می کنید استفاده دیگر

off day is when things keep going wrong or when your mood is not good during a certain

از روز مرخصی زمانی است که همه چیز بد پیش می رود یا حال شما خراب است در یک دوره زمانی خاص خوب نیست

period of time sorry for all the mistakes guys i'm having a bit of an off day to make

بابت همه اشتباهات متاسفم بچه ها من یک روز مرخصی

your way out of a place or to announce your departure you can say that you are off okay

دارم تا از یک مکان بیرون بیایم یا برای اعلام خروج خود می توانم بگوییم که رفتید خوب

guys it's five o'clock see you tomorrow i'm off if something that is perishable has gone

بچه ها ساعت پنج است. ساعت فردا شما را می بینم خاموش هستم اگر چیزی که فاسد شدنی است از

past its best then we can say that it is off don't drink that milk it's off this salmon

بهترین حالت خود گذشته است، می توانیم بگوییم خاموش است آن شیر را ننوشید این ماهی قزل آلا

smells awful i think it's off if something has been disconnected from its power source

بوی بدی دارد من فکر می کنم اگر چیزی از برق آن قطع شده باشد خاموش است منبع

we can say that it is off the tv isn't broken it's off talking of which i'm off over there

ما می توانیم بگوییم که آن را خاموش تلویزیون خراب نیست آن را خاموش صحبت کردن از whi ch من خارج از آنجا هستم

it's time to do the next sequence

، وقت آن است که دنباله بعدی

it's strange how some words can find themselves together in english phrases a good example

را انجام دهیم، عجیب است که چگونه برخی از کلمات می توانند خود را در عبارات انگلیسی با هم بیابند، مثال خوبی

of this is the phrase love hate these words have opposite meanings however they do go

برای این عبارت است عشق از نفرت این کلمات معانی متضادی دارند، اما آنها

together as a description of a certain type of relationship i am talking about a love-hate

با هم به عنوان توصیفی از نوع خاصی از رابطه من در مورد رابطه عشق و نفرت در جامعه صحبت می کنم

relationship in society a love-hate relationship describes a partnership that involves both

یک رابطه عشق و نفرت شراکتی را توصیف می کند که هم شامل

fondness and hatred a tumultuous or turbulent relationship between two people can be described

علاقه و هم نفرت است.

as love hate we had a terrible fight last night but today we made up and are having

شب اما امروز ما

a meal together tonight you might feel that this relationship is based on love hate especially

با هم غذا می خوریم و امشب با هم غذا می خوریم ممکن است احساس کنید که این رابطه بر اساس نفرت عشقی است، به خصوص

if the arguments occur often a long-term relationship might become unstable due to a hopeless feeling

اگر مشاجره ها اغلب رخ می دهد، ممکن است یک رابطه طولانی مدت به دلیل احساس ناامیدکننده

of routine and familiarity the couple might become bitter and resentful which results

روتین و آشنایی زوجین ناپایدار شود. تلخ و کینه توز شوید که منجر

in the up and down nature of the relationship a love-hate relationship can exist in other

به ماهیت بالا و پایین رابطه می شود، یک رابطه عشق و نفرت می تواند در جاهای دیگر وجود داشته باشد

places if you love your job but it does not pay very well you might have a love-hate relationship

اگر به شغل خود علاقه دارید اما ممکن است با آن رابطه عشق و نفرت داشته

with it you might have a love-hate relationship with your boss there are some good days and

باشید، ممکن است با رئیس خود رابطه عشق و نفرت داشته باشید، روزهای خوب و

some bad you have mixed feelings you have the feeling of both love and hate

برخی بد وجود دارد که احساسات مختلط دارید، هم احساس عشق و هم

what do you want and what do you need if you want too much can we call this greed do you

نفرت دارید. می خواهی و چه نیازی داری اگر زیاد می خواهی می توانیم این را حرص بدانیم آیا

have more than you need or is it enough perhaps you have nothing sometimes life can be tough

بیشتر از نیاز داری یا کافی است شاید چیزی نداری گاهی زندگی ممکن است سخت

there is a fine difference between the things you want and the things you need to want is

باشد بین چیزهایی که می خواهی و چیزهایی که می خواهی تفاوت خوبی وجود دارد نیاز

to desire it is an urge to satisfy that desire to need is the instinctive response to nature's

به خواستن این است که میل کنی، اصرار برای ارضای این میل به نیاز است که پاسخ غریزی به

call for survival it's the need to survive what is necessary to survive is your need

ندای طبیعت برای بقا است، نیاز به زنده ماندن است آنچه برای زنده ماندن ضروری است نیاز شماست.

the obvious things needed for survival are food and water they are your basic needs without

آیا نیازهای اولیه شما بدون

these you will not survive for long of course want can be classified as need to however

اینها است، شما برای مدت طولانی زنده نخواهید بود، البته می‌خواهید می‌تواند به عنوان نیاز طبقه‌بندی شود، اما

we often see want as a more selfish emotion i need food i want a nice new car to show

ما اغلب خواستن را یک احساس خودخواهانه‌تر می‌بینیم.

my neighbour furthermore the dilemma of what money is creates quite a paradox we need money

ney کاملاً یک تناقض ایجاد می کند که ما

to buy food but we also want money to support a comfortable and some might say wasteful

برای خرید غذا به پول نیاز داریم، اما همچنین برای حمایت از یک زندگی راحت و برخی ممکن است بگویند

lifestyle want is often seen as a selfish emotion need comes from your basic necessities

نیاز به سبک زندگی بیهوده به عنوان یک نیاز احساسی خودخواهانه در نظر گرفته می شود که از نیازهای اولیه

want comes from the things that will make you feel better as a person need comes from

شما ناشی می شود. احساس بهتری داشته باشید زیرا نیاز یک فرد

the basic survival instinct to make it through the day without starving to death need and

از غریزه اصلی بقا ناشی می شود تا بتواند روز را بدون گرسنگی از سر بگذراند.

want might have similar definitions but they are often seen as belonging to very different

urges

what is a split infinitive is it painful will it leave a scar well first of all having a

جای زخم باقی بگذارید اول از همه داشتن یک

split infinitive is not an injury although it does sound like one in english grammar

مصدر تقسیم آسیب نیست، اگرچه در گرامر انگلیسی مانند آن به نظر می رسد،

we name a certain grammar error as a split infinitive an infinitive in english grammar

ما یک خطای گرامری خاص را به عنوان یک مصدر تقسیم می نامیم، یک مصدر در گرامر انگلیسی

is the use of the word to with a verb while there are no grammar rules that prohibit split

استفاده از کلمه to با یک فعل در حالی که هیچ قواعد دستور زبانی وجود ندارد که مصدرهای تقسیم را ممنوع کند،

infinitives many english experts strongly disapprove of them an example of a split infinitive

بسیاری از کارشناسان انگلیسی به شدت آنها را تأیید نمی‌کنند، نمونه‌ای از مصدر تقسیم‌شده

is the classic to boldly go where no man has gone before the word boldly and go should

کلاسیک است که با جسارت به جایی بروید که هیچ مردی قبل از آن نرفته است. کلمه جسورانه و برو باید

be the other way round it should read to go boldly where no man has gone before in writing

برعکس باشد، باید آن را خوانده شود تا با جسارت به جایی برود که قبلاً هیچ مردی در نوشتن نرفته است،

this looks more dramatic but when spoken the split infinitive sounds better so while the

این دراماتیک تر به نظر می رسد، اما وقتی صحبت می شود مصدر تقسیم بهتر به نظر می رسد، بنابراین در حالی که

use of a split infinitive is technically incorrect you might only find the most pedantic english

استفاده از مصدر تقسیم از نظر فنی نادرست است، ممکن است فقط پیدا کنید که سرسخت ترین معلمان انگلیسی

teachers picking you upon it to pick someone up on something is to correct them by pointing

شما را انتخاب می کنند تا کسی چیزی را انتخاب کند ، این است که با اشاره به اشتباه آنها، آنها را تصحیح کنید

out their mistake

there it was one of my full english lessons some lovely fluffy excerpts i like a few excerpts

، این یکی از درس های کامل انگلیسی من بود، گزیده های کرکی دوست داشتنی، من دوست دارم چند گزیده را

now and again to give you an idea of the sort of thing i do here on youtube yes it is english

اکنون و دوباره به شما ارائه دهم ایده ای از کارهایی که من اینجا در یوتیوب انجام می دهم بله

addict coming to you live from the birthplace of english which just happens to be

معتاد انگلیسی است که از زادگاه انگلیسی که اتفاقاً انگلیس است به شما می آید

england

hello hello mr duncan hello lovely viewers part of mr duncan's community on his live

سلام سلام آقای دانکن سلام بینندگان دوست داشتنی بخشی از جامعه آقای دانکن در پخش

english stream yes and it's wonderful to be here again i heard you talking about split

زنده انگلیسی او بله و این فوق العاده است که دوباره اینجا هستم. شنیدم که شما در مورد مصدرهای تقسیم شده صحبت می کنید

infinitives yes mr duncan i had one of those the other day after a very difficult bowel

بله آقای دانکن من یکی از آن ها را روز قبل بعد از اجابت مزاج بسیار دشوار داشتم،

movement okay that's good i'm glad to see that we are starting off with with some lovely

خوب این خوب است، خوشحالم که می بینم ما با

lovely information about mr steve's bowels you know what a split infinitive is i've no

اطلاعات دوست داشتنی و دوست داشتنی در مورد روده های آقای استیو شروع

idea well have you ever heard the the famous phrase from star trek oh is it is it about

uh infinity of the universe and uh somehow splitting that no it's into two it's nothing

می کنیم. اوه به نحوی تقسیم می شود که نه به دو قسمت می شود، این

to do with the universe splitting into many different parts and many many different universes

ربطی به تقسیم جهان به بخش های مختلف ندارد و بسیاری از جهان های مختلف

spitting off from it is that what it means mr duncan in star trek they say to boldly

از آن تف می اندازند این است که معنای آقای دانکن در سفر ستاره ای است که آنها می گویند شجاعانه

go yes that is a very good example of a split infinitive what you're supposed to say is

برو بله این خیلی خوب است. مثالی از مصدر منقطع آنچه شما قرار است بگویید این است

to go boldly to go boldly where no man has gone before but what they say is to boldly

که با جسارت برو به جایی که هیچ مردی قبلاً نرفته است برو با جسارت اما آنچه می گویند این است که با جسارت

go where no man has gone before so you don't do you don't say that that's that's a split

برو به جایی که هیچ مردی قبلاً نرفته است تا انجام ندهی نمی گویی. که این یک مصدر تقسیم است،

infinitive i'm going to boldly go out into the garden you know some people digging in

من جسورانه به باغ می روم، شما می دانید که برخی از مردم در حال حفاری در

some countries you can get locked up for splitting your infinitive in public sounds very painful

برخی کشورها هستند، شما می توانید به دلیل تقسیم مصدر خود در ملاء عام

mr duncan anyway mr steve nice to see you here steve is in a very good mood because

زندانی شوید، آقای دانکن به هر حال آقای استیو خوشحالم که شما را اینجا می بینم استیو در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد خلق و خوی به این دلیل است

he has a long one don't you he has a he has a very long one oh you mean holiday yes break

که او یک دوره طولانی دارد، نه شما او یک زمان طولانی دارد، اوه یعنی تعطیلات بله استراحت

from work yes because it's bank holiday tomorrow and of course the weather forecast is atrocious

از محل کار بله، زیرا فردا تعطیلات بانکی است و البته پیش بینی آب و هوا بسیار وحشتناک است،

yes so atrocious for some people by the way just thought i'd slip a new word in for some

بله برای برخی افراد بسیار وحشتناک است. فقط فکر کردم برای برخی از مردم یک کلمه جدید

people it's easter weekend yes i saw that i'm very jealous because it means chocolate

می نویسم، آخر هفته عید پاک است بله، دیدم که بسیار حسادت می کنم زیرا به این معنی است که شکلات

in russia probably maybe we should uh hop across don't know whether we can under the

در روسیه احتمالاً شاید ما باید بپریم. نمی دانیم آیا می توانیم تحت

current rules coronavirus but we could go there have another easter egg maybe uh they're

قوانین فعلی ویروس کرونا اما ما می‌توانیم به آنجا برویم یک تخم‌مرغ دیگر بخوریم، شاید آنها

selling hot crust buns in russia which we can't get here anymore no do you have spicy

نان‌های با پوسته داغ را در روسیه می‌فروشند که ما دیگر نمی‌توانیم به اینجا برسیم، نه، آیا شما

hot cross buns in russia right now available from your local bakery yes uh because we can't

در حال حاضر نان‌های تند تند در روسیه دارید از نانوایی محلی‌تان در دسترس است، بله، چون ما دیگر

get them here anymore they're gone until next april we have to wait we have to we have to

نمی توانم آنها را اینجا بیاورم آنها رفته اند تا آوریل آینده باید صبر کنیم باید

wait until next year for our hot cross buns unless i make them myself and of course it

تا سال آینده منتظر نان های کراس داغمان باشیم مگر اینکه خودم آنها را درست کنم و البته

is may day yesterday was may day for all of the the workers and that's the reason why

ممکن است دیروز روز مه بود. همه کارگران و این دلیلی است که

we can have a long weekend you see because of may day so steve has tomorrow off it is

ما می توانیم هک کنیم تعطیلات آخر هفته ای طولانی را به خاطر اول ماه مه می بینید، بنابراین استیو فردا را

a public holiday here and also you are taking tuesday off as well that was a gamble i think

تعطیل می کند، اینجا تعطیل رسمی است و همچنین شما سه شنبه را تعطیل می کنید، این یک قمار بود.

steve i think you are maybe considering going into the garden yes i took a gamble i looked

یک قمار من به

at the long range weather forecast or forecast okay well i'm just you know this is english

پیش‌بینی یا پیش‌بینی آب‌وهوای دوربرد نگاه کردم، خوب، من فقط می‌دانی که این انگلیسی است

and i thought um is it because you don't want to take extra days off on holiday if you want

و فکر کردم به این دلیل است که اگر می‌خواهی بیرون بروی و می‌خواهی در تعطیلات تعطیلات بیشتری بگیری.

to go outside and you think it might be bad weather so i looked at the long range weather

فکر می کنم ممکن است هوا بد باشد، بنابراین من به پیش بینی دوربرد آب و

forecast last thursday and took a punt which means take a bet yeah that the weather would

هوا در پنج شنبه گذشته نگاه کردم و یک پونت زدم که به این معنی است که شرط می بندم بله که هوا

be good on tuesday and i would be able to go into the garden now monday tomorrow is

در روز سه شنبه خوب است و من می توانم به باغ بروم امروز دوشنبه فردا

going to be rain most of the day but tuesday looks okay but i did say to you if we don't

می رود. بیشتر روز بارانی باشد، اما سه شنبه به نظر خوب می رسد، اما من به شما گفتم

go into the garden maybe i can persuade you mr duncan uh to start decorating we various

اگر به باغ نرویم، شاید بتوانم شما را متقاعد کنم آقای دانکن اوه، شروع به تزئین

parts of the house inside look we haven't even put the christmas decorations into the

قسمت های مختلف خانه در داخل خانه کنید. تزیینات کریسمس را در

loft yet true it is true we have boxes at the bottom of the stairs where all of the

اتاق زیر شیروانی قرار دهید اما درست است که ما در حال حاضر جعبه‌هایی در پایین پله‌ها که در آن همه

christmas decorations are now being kept but they are not supposed to be there they are

تزیینات کریسمس در آن نگهداری می‌شوند، اما قرار نیست آن‌ها آنجا باشند،

supposed to be in the loft up in the attic so maybe that is something we can do tomorrow

قرار است در اتاق زیر شیروانی قرار داشته باشند، بنابراین شاید این کاری باشد که فردا می‌توانیم انجام دهیم

while whilst the rain is falling and pouring because of course it is normal when we have

در حالی که باران در حال باریدن و باریدن است زیرا طبیعی است که وقتی

a public holiday it always rains usually it does and it certainly is following that tradition

تعطیلات عمومی داریم همیشه باران می بارد معمولاً و قطعاً فردا از آن سنت پیروی می کند

tomorrow yes uh palmyra asks about the mayday bank holiday and you just i think you just

بله اوه پالمیرا در مورد تعطیلات بانکی می پرسد و شما فقط فکر می کنم شما فقط

alluded to that yes i just mentioned that that it's to do with what well it's to do

به آن اشاره کردید. بله، من فقط به این موضوع اشاره کردم

with the workers the rising of the workers and giving workers their day off from a revolution

که قیام کارگران و دادن روز مرخصی به کارگران از

point of view so it depends on what part of the world you actually live in in this part

نقطه نظر انقلابی چه ربطی به کارگران دارد، بنابراین بستگی به این دارد که شما واقعاً در کدام بخش از جهان زندگی می کنید. بخشی

of the world it isn't such a big thing but if you live in other parts of the world then

از جهان چیز بزرگی نیست، اما اگر در نقاط دیگر دنیا زندگی

you will find that workers day is is a big thing it is a very big thing mayday satorino

می‌کنید، متوجه می‌شوید که روز کارگر چیز بزرگی است، چیز بسیار بزرگی است Mayday

says that she prefers a banana split uh to an in to an infinitive split and that hasn't

satorino می‌گوید که او تقسیم موزی را ترجیح می‌دهد به یک در به یک تقسیم مصدر و این

she's very cleverly rearranged the word split infinitive around into infinitive split is

خیلی هوشمندانه کلمه تقسیم مصدر اطراف را به تقسیم مصدر بازآرایی کرده است

that itself a split infinitive it could be i don't think it actually is i don't know

این است که خودش یک مصدر منقطع است که می تواند باشد.

the rules around that because when you're growing when you when you uh grow up in your

وقتی در

own country and you learn your own language you don't really learn it in a technical way

کشور خود بزرگ می شوید و زبان خود را یاد می گیرید رشد می کنید، واقعاً آن را به روش فنی یاد نمی گیرید،

we don't you just pick it up from your parents yes so you don't learn about split infinitives

ما نه فقط آن را از پدر و مادر خود می گیرید، بله تا در مورد جدایی یاد نگیرید. مصدرها

and verbs and adverbs and all that sort of thing didn't you learn that at school well

و افعال و قیدها و همه چیزهایی که در مدرسه به خوبی یاد نگرفته اید،

probably but you just sort of know how to speak it because you pick it up from friends

اما فقط می دانید چگونه آن را صحبت کنید، زیرا آن را از دوستان

family people around you that when you're learning a language of course you want to

خانواده اطراف خود انتخاب می کنید که وقتی در حال یادگیری زبان هستید مطمئناً شما می خواهید

know the rules that is what we always say about teaching english because if you are

قوانینی را بدانید که ما همیشه در مورد آموزش انگلیسی می گوییم زیرا اگر

a native english speaker you you all you have to do is actually pick the language up during

انگلیسی زبان بومی هستید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که در طول زندگی خود این زبان را انتخاب کنید،

your life however if you are learning english as a second language you must study it as

اما اگر انگلیسی را به عنوان زبان دوم یاد می گیرید. زبان باید طوری مطالعه کنید که

if you are studying one of the big subjects like science or some something else very similar

انگار شما در حال مطالعه یکی از موضوعات بزرگ مانند علوم یا چیز دیگری هستید که بسیار شبیه

to that you see so so all we have to do in our lives is just live and we we pick up the

آن چیزی است که می بینید، بنابراین تمام کاری که ما در زندگی خود باید انجام دهیم این است که فقط زندگی کنیم و همانطور که بزرگ می شویم

english language as we grow up because it's always around us however if you are learning

زبان انگلیسی را انتخاب می کنیم زیرا همیشه در اطراف ما است. با این حال، اگر

english as a second language quite often you have to go into the the details of how english

اغلب اوقات انگلیسی را به عنوان زبان دوم یاد می گیرید، باید به جزئیات نحوه استفاده از زبان

is used you have to know the rules like um yes you have to know the rules but you don't

انگلیسی بپردازید، باید قوانینی را بدانید، بله، باید قوانین را بدانید، اما

need to know those when you're picking the language up you just need you just need to

نیازی به دانستن آنها ندارید. شما در حال انتخاب زبان هستید، فقط نیاز دارید که

know how to pronounce words properly and which words go where in what sentences etc and you

بدانید چگونه کلمات را به درستی تلفظ کنید و کلمات را در چه جملاتی به کجا می‌برند و غیره و

don't really pick up rules you just hope that your parents have taught you correctly in

واقعاً قوانینی را انتخاب نمی‌کنید، فقط امیدوار هستید که والدینتان به شما در اصطلاح درست آموزش داده باشند.

terms of grammar and then you don't know why you do things in your own language you don't

از گرامر و سپس نمی دانید چرا کارها را به زبان خود انجام می دهید، نمی

know why you do things you don't remember ever learning it but you just know that that's

دانید چرا کارهایی را انجام می دهید که یادتان نیست هرگز آن را یاد گرفته اید، اما فقط می دانید که

the correct way to do it yes i think it's the same it's the same with all native languages

این راه درست انجام آن است، بله فکر می کنم اینطور است در همه زبان‌های مادری

so whether you speak french or german or spanish or think of another language but maybe vietnamese

هم همین‌طور است اوج فرانسوی یا آلمانی یا اسپانیایی یا به زبان دیگری فکر کنید اما شاید ویتنامی

maybe chinese because you speak that language all the time and you hear that language all

شاید چینی زیرا شما همیشه به آن زبان صحبت می کنید و همیشه آن زبان را از دوران کودکی خود می شنوید

the time from from well from your childhood of course written written language is different

البته زبان نوشتاری نوشتاری متفاوت است،

writing is always different yes you do you do learn in school and how to write correctly

نوشتن همیشه متفاوت است بله آیا شما در مدرسه یاد می گیرید که چگونه املای صحیح بنویسید

spell because you can you can speak a language you can be very good at speaking a language

زیرا می توانید به زبانی صحبت کنید و می توانید در صحبت کردن به یک زبان بسیار خوب

but you might not be able to uh to actually write it down or the other way around you

باشید اما ممکن است نتوانید آن را یادداشت کنید یا برعکس

might have learned how to write a language but not how to pronounce it and you came across

ممکن است یاد گرفته اید که چگونه یک زبان بنویسید، اما تلفظ آن را نه، و

that a lot in china that's it and it is very well you might be surprised to find out steve

در چین به این چیزها برخورد کرده اید و بسیار خوب است که ممکن است تعجب کنید اگر بدانید که استیو

how many people who use english as their first language are illiterate to a certain degree

چند نفر از افرادی که از انگلیسی به عنوان زبان اصلی خود استفاده می کنند بی سواد هستند. تا حدودی

so when we say illiterate they can speak but they have difficulty reading and writing so

وقتی می گوییم بی سواد می توانند صحبت کنند اما در خواندن و نوشتن مشکل دارند

so you might be surprised many people leaving school now and this is something that was

بنابراین ممکن است تعجب کنید بسیاری از افرادی که اکنون مدرسه را ترک می کنند و این چیزی است که در

reported a lot here in the uk a couple of years ago how many young people are leaving

اینجا زیاد گزارش شده است. چند سال پیش در بریتانیا چند نفر از جوانان

school and they can use english but they can't write it or or spell very well it's quite

مدرسه را ترک می‌کنند و می‌توانند از انگلیسی استفاده کنند، اما نمی‌توانند آن را بنویسند یا خیلی خوب هجی کنند،

shocking actually yes but uh yes because everyone's spending too much time on social media and

در واقع کاملاً تکان‌دهنده است بله، اما بله، زیرا همه زمان زیادی را در رسانه‌های اجتماعی صرف می‌کنند و

not enough time on the classics as we say yes and the writing arithmetic yes the other

زمان کافی برای کلاسیک ها وجود ندارد، زیرا ما می گوییم بله و حسابی نوشتن بله.

thing of course the other thing of course is the fact that the the text messages are

often used with abbreviations so so most people know how to how to spell using abbreviations

in their text messages but they're not very good at actually writing or spelling the the

در پیام های متنی خود، اما آنها در نوشتن یا املای کامل کلمات خیلی خوب نیستند،

complete words yes this this has caught me out at work because a lot of like word if

بله، این من را در کار جلب کرده است، زیرا

you use a word program and and other programs at work where you're writing memos or letters

اگر از یک برنامه word و برنامه های دیگر در محل کار استفاده می کنید، کلمات مشابه زیادی دارند . دوباره نوشتن یادداشت ها یا نامه هایی

to colleagues at work or maybe customers then the what you use tends to correct your spelling

برای همکاران در محل کار یا شاید مشتریان

doesn't it so on on on if you're using the um what is it uh internet to write email emails

if you're using emails it often will tell you if you've made a mistake but sometimes

با استفاده از ایمیل‌ها اغلب آن را انجام می‌دهد اگر اشتباهی مرتکب شده اید به شما می گویم اما گاهی اوقات

you go on to a different site and it's not necessarily the spell check function yeah

به سایت دیگری می روید و لزوماً عملکرد

isn't there or it's not working and you suddenly don't realize because it's not telling you

غلط املایی وجود ندارد یا کار نمی کند و ناگهان متوجه نمی شوید زیرا به شما نمی گوید

that you've made a mistake and then you can send silly emails to people with lots of mistakes

که شما اشتباه کرده‌اید و سپس می‌توانید ایمیل‌های احمقانه‌ای را برای افراد با اشتباهات زیاد ارسال کنید،

yes that's it and of course a lot of computer programs nowadays have auto correct as well

بله همین‌طور است و البته بسیاری از برنامه‌های کامپیوتری امروزه دارای تصحیح خودکار نیز هستند

which can be a good thing but it also can cause problems if if it gives you the wrong

که می‌تواند چیز خوبی باشد، اما همچنین می‌تواند باعث ایجاد مشکلاتی شود اگر کلمه اشتباهی را در تصحیح خودکار به شما می دهد،

word in the autocorrect sometimes the autocorrect function can lead to very rude words being

گاهی اوقات عملکرد تصحیح خودکار می تواند منجر به ارسال کلمات بسیار بی ادبانه شود که

actually sent by accident so you are writing a word an autocorrect will put it into the

در واقع به طور تصادفی ارسال می شوند، بنابراین شما در حال نوشتن کلمه ای هستید، تصحیح خودکار آن را در

word or or spell the word correctly however the word it changes might become a rude word

کلمه قرار می دهد یا کلمه را به درستی املا می کند، هر چند کلمه ای که تغییر می دهد ممکن است تبدیل شود. یک کلمه بی ادبانه است،

so if that does happen you have to be careful when you are using autocorrect when you are

بنابراین اگر چنین اتفاقی افتاد، باید مراقب باشید هنگام تایپ پیام از تصحیح خودکار استفاده کنید.

typing messages we are talking about impulse today impulse impulse it's a great word i

like this word impulse so i thought briefly we would have a quick look at what it all

نگاهی گذرا

means what does it all mean when we say impulse what are we actually talking about well first

به معنی همه اینها بیندازید وقتی می‌گوییم تکان‌دهنده در مورد چه چیزی صحبت می‌کنیم خوب اول

of all i suppose we could ask the question whether you are an impulsive person but we

از همه، فکر می‌کنم می‌توانیم این سوال را بپرسیم که آیا شما فردی تکانشی هستید، اما ما

will do that in a few moments instead here we go impulse words so we will get through

این کار را در چند لحظه انجام خواهیم داد. در عوض اینجا به کلمات تکانه ای می پردازیم، بنابراین ما

these very quickly because we have flags of the world coming at three o'clock are you

خیلی سریع از آنها عبور خواهیم کرد، زیرا ما پرچم های جهان را در ساعت سه داریم که

excited i think so oh oh okay i have a feeling mr steve is not excited i'm excited to see

هیجان زده هستید، فکر می کنم پس اوه اوه، اوه، من احساس می کنم آقای استیو هیجان زده نیست من هیجان زده هستم ببینید

what new flags you've put on there this week mr duncan there are no new flags because i

چه پرچم جدیدی در این هفته گذاشته اید آقای دانکن، هیچ پرچم جدیدی وجود ندارد زیرا

haven't been asked for any so i haven't put any new flags on this week i don't have to

از من درخواستی نشده است، بنابراین من هیچ پرچم جدیدی در این هفته قرار نداده ام، مجبور نیستم این پرچم

isn't that nice here we go then without any more if i can find it there it is so we have

را انجام دهم. خوب اینجاست که می رویم پس بدون هیچ چیز دیگری اگر بتوانم آن را پیدا کنم وجود دارد، بنابراین ما

impulse words first of all the word impulse means a sudden urge to act quite often without

کلمات تکانه ای داریم اول از همه کلمه تکانه به معنای یک میل ناگهانی برای انجام اغلب اوقات بدون

reflection and by that we mean thought so you do something suddenly without putting

تأمل است و منظور ما از آن فکر است که شما ناگهان کاری را بدون قرار دادن انجام دهید.

much thought into the thing you are doing and there are many examples of doing that

در مورد کاری که انجام می دهید بسیار فکر کرده اید و نمونه های زیادی از انجام آن

doing something on impulse good or bad could be good or could be bad yes the impulse to

doi وجود دارد چیزی بر اساس تکانه خوب یا بد می تواند خوب یا بد باشد بله انگیزه

do something occurs suddenly so we often see impulse as a thing that happens suddenly we

انجام کاری به طور ناگهانی رخ می دهد، بنابراین ما اغلب تکانه را به عنوان چیزی می بینیم که ناگهان اتفاق می افتد و ما

do something with without thinking very much but also we do it quite suddenly quite quickly

کاری را با آن انجام می دهیم بدون اینکه زیاد فکر کنیم، اما همچنین آن را کاملاً ناگهانی و بسیار سریع انجام می دهیم.

without thinking too much about it to feel impelled to do something it's an interesting

بدون اینکه زیاد در مورد آن فکر کنم تا مجبور به انجام کاری باشم،

word now when i first wrote this word this morning i thought it was wrong because it

کلمه جالبی است حالا وقتی برای اولین بار این کلمه را امروز صبح نوشتم فکر کردم اشتباه است زیرا

didn't look right it doesn't look like a correct word but it is to impel so to feel almost

درست به نظر نمی رسد، کلمه درستی به نظر نمی رسد اما به این ترتیب احساس کنید

like as if there is a force pulling you to do something and we've we've all been there

که انگار نیرویی شما را به انجام کاری می کشاند و همه ما آنجا بوده ایم،

so sometimes impulse doing something on impulse can be the feeling of feeling impelled to

بنابراین گاهی اوقات انگیزه انجام کاری از روی تکانه می تواند احساس تحریک برای

do something suddenly to do something without much thought so again impulse can be when

انجام کاری ناگهانی برای انجام کاری بدون چیزهای زیادی باشد. فکر می کنم دوباره انگیزه می تواند زمانی باشد که

you do something but you don't think too much about it at the time maybe later perhaps later

شما کاری را انجام می دهید اما در آن زمان زیاد به آن فکر نمی کنید، شاید بعداً ممکن است بعداً

you have a lot of time to think about the thing you've done but impulse you do it without

زمان زیادی برای فکر کردن به کاری که انجام داده اید داشته باشید، اما انگیزه دارید که آن را بدون

thinking and there will be some examples coming up in a moment hidden forces are driving you

فکر کردن انجام دهید و وجود دارد چند نمونه در یک لحظه به وجود می آیند که نیروهای پنهان شما را هدایت می کنند

yes and do you act on those often desires or impulses or do you resist them yes sometimes

بله و آیا بر اساس آن خواسته ها یا انگیزه ها عمل می کنید یا در مقابل آنها مقاومت می کنید بله گاهی اوقات

it depends on your character doesn't it yeah sometimes it's hard to resist the impulse

به شخصیت شما بستگی دارد، نه بله گاهی اوقات مقاومت در برابر انگیزه سخت

here's another one oh i think i missed the last one didn't i beg your pardon to do something

است. یکی دیگر اوه، فکر می‌کنم آخرین مورد را از دست دادم، آیا عذرخواهی نکردم که کاری را

on the spur of the moment so to do something on the spur of the moment again is to do something

در لحظه انجام دهید، بنابراین انجام کاری در لحظه دوباره انجام دادن کاری از

on impulse you are you are not thinking too much about it you will suddenly decide to

روی انگیزه است، شما هم فکر نمی‌کنید خیلی در مورد آن، ناگهان تصمیم می

do something maybe you look out to your window in the morning steve and the sun is out suddenly

گیرید کاری انجام دهید، شاید صبح به پنجره خود نگاه کنید استیو و خورشید بیرون می زند،

you think oh i'm going outside for a walk so that is an impulse to do something on the

ناگهان فکر می کنید آه من برای پیاده روی بیرون می روم تا انگیزه ای برای انجام کاری باشد

spur of the moment you didn't plan to do it yes but now you are that's it you weren't

. لحظه ای که قصد نداشتی این کار را انجام دهی بله اما الان هستی که

you could wake up in the morning and think oh uh it's raining today i'm going to start

نبودی می توانستی صبح از خواب بیدار شوی و فکر کنی اوه اوه اوه اوه امروز باران می بارد من

doing some decorating inside you hadn't planned to do it but my that's probably not not a

شروع به تزئینات داخلی می کنم که برنامه ریزی نکرده بودی برای انجام آن، اما من این احتمالاً

brilliant example that's not a good set of examples coming up i'm sure to do something

مثال درخشانی نیست مجموعه‌ای از مثال‌های خوب در راه است، مطمئناً کاری را

without any preparation at all i might suddenly punch you in the face that's it you do it

بدون هیچ آمادگی انجام می‌دهم، ممکن است ناگهان مشتی به صورت شما بزنم، این همان کاری است که شما آن را

without warning on impulse because i felt like i wanted to that's it which i often do

بدون هیچ هشداری انجام می‌دهید، زیرا احساس می‌کردم که می‌خواهم این کار را انجام دهم که اغلب انجام

yes if i suddenly punched mr duncan in the face i hadn't planned to do it i suddenly

می‌دهم، بله اگر من ناگهان مشتی به صورت آقای دانکن زدم ، برنامه‌ریزی نکرده بودم که این کار را انجام دهم، ناگهان

felt this urge this impulse to do it which i often do but i resist normally yeah you

این انگیزه را برای انجام آن احساس کردم، کاری که اغلب انجام می‌دهم، اما معمولاً مقاومت می‌کنم، بله،

know today could be different maybe maybe this is the day where you get to see mr steve

می‌دانید که امروز می‌تواند متفاوت باشد، شاید این روزی باشد که شما به آن دست پیدا کنید. برای اینکه ببینم آقای استیو به

punch me well i have acted under impulse once before okay and i took your hat off on a live

خوبی به من مشت می زند من یک بار قبل از اینکه خوب باشد تحت فشار عمل کردم و در یک پخش زنده کلاهت را از سر برداشتم.

stream i didn't like that you didn't like that you see that was an impulse and it ended

not particularly well because you didn't like it it was a you know it was not nice for you

شما آن را دوست نداشتید این بود که می دانید برای شما

okay steve we've got a minute okay a person who is impulsive so you can describe the person

خوب نبود استیو ما یک دقیقه خوب داریم فردی که تکانشگر است، بنابراین اگر تمایل به انجام کارهای ناگهانی دارد می توانید آن شخص را فردی تکانشی توصیف کنید.

as impulsive if they are prone to doing things suddenly so the word prone means you are liable

مستعد به این معنی است که شما مسئول هستید

or likely to do something you are prone to that particular habit or that particular behaviour

یا ممکن است کاری را انجام دهید که مستعد آن قسمت هستید عادت عامیانه یا آن رفتار خاص که

an impulsive person is prone to doing things suddenly so so it can be a part of a person's

یک فرد تکانشی مستعد انجام کارها به طور ناگهانی است، بنابراین می تواند بخشی از ویژگی یک فرد باشد،

characteristic their character would you say that perhaps impulsive people are reacting

آیا می گویید که شاید افراد تکانشی

to urges and desires and wants and needs yes within themselves whatever that might be it

به اصرارها و خواسته ها و خواسته ها و نیازها در درون خود واکنش نشان می دهند.

could be shopping it could be food drink it could be lovers you're kind of taking away

ممکن است خرید باشد، می‌تواند نوشیدنی باشد، می‌تواند عاشق باشد، شما به نوعی

everything that i'm doing right well i'm just sort of you know leading up to it yes we have

همه چیزهایی را که من درست انجام می‌دهم

flags of the world now steve oh so we don't have time for all of that are we coming back

را از بین می‌برید. استیو اوه، پس ما برای همه اینها وقت نداریم، آیا

to it we will be coming back to that because now you know what's happening now it is just

به آن برمی گردیم، به آن برمی گردیم، زیرا اکنون می دانید چه اتفاقی می افتد الان دقیقاً

after three o'clock here in the uk i don't know what time it is where you are because

بعد از ساعت سه اینجا در انگلیس است، نمی دانم چه ساعتی است که شما آنجا هستید زیرا

we are not there it's time to take a look at those lovely fluttering flapping flanks

ما آنجا نیستیم وقت آن رسیده است که به آن پهلوهای تکان دهنده و دوست داشتنی دنیا نگاهی بیندازیم.

of the world

do do

too i love those flags of the world how many flags are there in the world i would say about

160 maybe 200 maybe 300 because imagine all the different types of flags there are well

شاید 200 شاید 300 چون تمام دی را تصور کنید انواع مختلفی از پرچم‌ها وجود دارد،

if you put them all all on then your entire english lesson could live stream could turn

اگر همه آنها را روی آن قرار دهید، کل درس انگلیسی شما می‌تواند

into just flags of the world yes i i feel like do that i feel like i'm turning into

به پرچم‌های دنیا تبدیل شود، بله، من دوست دارم این کار را انجام دهم که احساس می‌کنم دارم به

sheldon cooper from uh you know from big bang theory from the big bang theory yes you're

شلدون کوپر تبدیل می‌شوم. از تئوری بیگ بنگ از نظریه بیگ بنگ بله

surprised i knew that aren't you because he had a show called flags of the world you see

تعجب کردید من می دانستم که نیستید زیرا او نمایشی داشت به نام پرچم های جهان که می بینید

or fun with flags so it's something very similar maybe maybe we will be accused of stealing

یا سرگرم کننده با پرچم ها بود بنابراین چیزی بسیار شبیه به آن است شاید ما متهم به دزدی شویم

the idea no i don't think so no i don't think so either uh tomek makes a good point about

ایده نه من فکر نمی کنم پس نه من هم فکر نمی کنم اوه تومک نکته خوبی را در مورد

impulses he says hello tomek you're the front part of your brain is hijacked by emotions

تکانه ها بیان می کند او می گوید سلام تومک شما قسمت جلویی مغز شما توسط احساسات ربوده شده است

cuts out reasoning and you act on impulse yes yes i think uh they say that this frontal

استدلال را قطع می کند و شما بر اساس تکانه عمل می کنید بله، بله، فکر می کنم آه، آنها می گویند که این

part of your brain is the bit that's that's there for sort of reasoning and intellect

قسمت جلویی مغز شما همان قسمتی است که برای نوعی استدلال و عقل وجود دارد

you're the sort of primitive part of your brain is is trying to can send out all these

که شما همان قسمت ابتدایی مغز شما هستید که سعی می کند تمام این

sort of desires and wants and needs and uh hijacks your your reasoning and your uh sort

نوع آرزوها را ارسال کند و می خواهد و نیاز دارد و استدلال شما و شما را می رباید اوه، به

of um thinking that makes you do things in the right way mind you sometimes an impulse

نوعی فکر می‌کنید که باعث می‌شود کارها را به روشی درست انجام دهید، گاهی اوقات یک انگیزه

could be it could be a good thing yes maybe you see a fire there's a there's a house on

می‌تواند چیز خوبی باشد، بله، شاید ببینید یک آتش‌سوزی وجود دارد، خانه‌ای در

fire so what do you do?

آتش است، پس چه می‌کنید؟

do you walk past like yes like like steve i suppose it depends who is inside the house

آیا مثل بله مثل استیو از جلو رد می‌شوی ، فکر می‌کنم بستگی به این دارد که چه کسی داخل خانه باشد،

but yes you might have you see this this can result in people dying you see somebody falling

اما بله ممکن است ببینی این می‌تواند منجر به مرگ مردم شود، می‌بینی که کسی

into a river uh or a lake and on impulse you decide that you're going to rescue them and

در رودخانه یا دریاچه سقوط می‌کند و با انگیزه تصمیم می‌گیری که می خواهم آنها را نجات بدهم و

this happened recently in this country yeah it's a very very sad story you say them but

این اخیراً در این کشور اتفاق افتاده است، بله ، داستان بسیار غم انگیزی است که آنها را می گویید، اما

they you die because you drown because you you know you probably weren't as good a swimmer

آنها می میرید زیرا غرق می شوید زیرا می دانید که احتمالاً آنقدرها

as you thought you were you acted on impulse probably all for the right reasons but it

که فکر می کردید شناگر خوبی نبوده اید. در تکانه احتمالاً همه به دلایل درستی هستند، اما

killed you so you people go into burning buildings to to uh save people on impulse i mean that's

شما را کشت، بنابراین شما مردم به ساختمان‌های در حال سوختن می روید تا مردم را نجات دهید.

an extreme example obviously but uh but but other impulses could be things like you might

decide you could be sitting there watching the television and suddenly you decide oh

آنجا در حال تماشای تلویزیون و ناگهان تصمیم می‌گیری اوه،

i want some biscuits okay and then you go into the kitchen and you get a load of biscuits

من کمی بیسکویت می‌خواهم، و بعد وارد آشپزخانه می‌شوی و یک محموله بیسکویت

and cakes and sweets and then you eat them all down and part of your brain was saying

و کیک و شیرینی می‌گیری و بعد همه را می‌خوری و بخشی از مغزت می‌گوید

come on feed yourself make yourself feel better you'll feel better if you have those sweets

بیا غذات را بخور خودت را خوب کن اگر آن شیرینی ها

and those cakes and that chocolate and and you weren't thinking about it but it suddenly

و کیک ها و آن شکلات را داشته باشی احساس بهتری پیدا می کنی و به آن فکر نمی کردی اما

came into your mind you acted on impulse impulse whereas if you thought about it you might

ناگهان به ذهنت رسید که بر اساس تکانه عمل کردی در حالی که اگر به آن فکر کنی ممکن است

think well that's probably not a good idea at 11 o'clock at night well you could split

خوب فکر کنید که احتمالاً در ساعت 11 شب ایده خوبی نیست، شما می توانید

a person's actions into two things rational and irrational so rational normally involves

اعمال یک فرد را به دو چیز منطقی و غیرمنطقی تقسیم کنید، بنابراین منطقی معمولاً

having some thought about the thing irrational can quite often be used when we are talking

شامل تفکر در مورد چیز غیرمنطقی می شود که اغلب زمانی که ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم استفاده می

about things you do not put much thought lewis who says hello lewis lewis louis mendes says

شود. شما زیاد فکر نمی کنید لوئیس که می گوید سلام لوئیس لوئیس لوئیس مندز می گوید

according to google there are 195 countries in the world but how many flags are there

طبق گوگل 195 کشور در جهان وجود دارد اما چند پرچم وجود دارد

well we assume they all have flags but they might not i would imagine most countries would

خوب ما فرض می کنیم همه آنها پرچم دارند اما ممکن است نداشته باشند من تصور می کنم بیشتر کشورها می

want a flag yeah because you want to tell your citizens look this is us identify with

خواهند پرچم آره چون شما می خواهید به شهروندان خود بگویید نگاه کنید این است که ما با

this flag be a proper citizen and also to tell everybody else in the world but of course

این پرچم هویت می گیریم یک شهروند مناسب و همچنین به همه افراد دیگر در جهان بگوییم، اما البته

we are forgetting something else as well a tradition here in the uk or in england and

ما چیز دیگری را فراموش می کنیم سنت اینجا در بریتانیا یا انگلیس و

britain is is to have something have something called a coat of arms which would often be

بریتانیا این است که چیزی به نام نشان داشته باشید که اغلب

carried in the form of a flag especially when you went into battle or into war so flags

به شکل پرچم حمل می شود، مخصوصاً زمانی که به جنگ یا جنگ می روید تا پرچم

can actually be used in many different ways you can have warning flags you can have flags

ها واقعاً باشند. با استفاده از روش‌های مختلف می‌توانید پرچم‌های هشدار دهنده داشته باشید، می‌توانید پرچم‌هایی داشته باشید

that are giving you some sort of information or maybe leading you in a certain direction

که به شما اطلاعاتی را می‌دهند یا ممکن است بسته به رنگ پرچم شما را به یک جهت خاص هدایت کنند

depending on the colour of the flag so actually flags are probably more common than we realize

، بنابراین در واقع پرچم‌ها احتمالاً رایج‌تر از آن چیزی هستند که ما متوجه می‌شویم.

so when you say flags of the world you haven't said uh countries flags of the countries of

بگو پرچم‌های جهان که نگفته‌ای آه پرچم‌های

the world no flags of the world so if it's flags of the world it could be any flag so

کشورهای جهان هیچ پرچمی از جهان وجود ندارد، بنابراین اگر پرچم‌های جهان باشد، می‌تواند هر پرچمی باشد،

there probably are thousands of flags that aren't associated with a particular country

بنابراین احتمالاً هزاران پرچم وجود دارد که با یک پرچم مرتبط نیستند. کشور خاصی،

no you could go into yeah but we won't do that anyway we're talking about impulse words

نه، شما می توانید وارد آن شوید، بله، اما ما به هر حال این کار را انجام نمی دهیم، ما در مورد کلمات تکانشی صحبت می کنیم،

so an impulsive person this is what we mentioned before the break is prone to doing things

بنابراین یک فرد تکانشی این همان چیزی است که قبل از استراحت به آن اشاره کردیم، مستعد انجام کارها

suddenly unpredictably so maybe maybe let's look at some examples perhaps impulse buying

به طور ناگهانی و غیرقابل پیش بینی است، بنابراین شاید بیایید به این موضوع نگاه کنیم. برخی از نمونه‌ها شاید خرید ناگهانی

now i think this one is very common i think we've all done it i've done it i know steve

در حال حاضر من فکر می‌کنم این یکی بسیار رایج است، فکر می‌کنم همه ما این کار را انجام داده‌ایم.

has done it there are many things that steve has bought really rarely there is something

that is sitting in the garage i am not an impulse buyer by nature but i'm not an impulse

گاراژ من ذاتاً خریدار فوری نیستم اما خریدار آنی نیستم

buyer but i think sometimes steve buys things and then and then regrets it i always think

اما فکر می کنم گاهی اوقات استیو چیزهایی می خرد و بعد و بعد

about everything i buy yes takes me ages to make decisions and uh usually i end up not

پشیمان می شود.

making any decision at all even over simple things i mean if i wanted to buy for example

اصلاً تصمیمی نمی‌گیرم، حتی در مورد چیزهای ساده، منظورم این است که اگر می‌خواستم مثلاً

a new washing machine okay i would not just go out and buy a washing machine i would spend

یک ماشین لباسشویی جدید بخرم، خوب من فقط بیرون نمی‌روم و ماشین لباسشویی نمی‌خرم،

hours on the internet yes finding out which was the best model is it going to fit exactly

ساعت‌ها را در اینترنت صرف می‌کنم، بله ، بهترین مدل را پیدا کنم.

well how many clothes can you put in what's the energy consumption i'd go into all those

آیا قرار است دقیقاً چه تعداد لباس بپوشید در مصرف انرژی چقدر است، من به تمام این

details so i'm not an impulse buyer at all will it get the skid marks off mr steve's

جزئیات می پردازم، بنابراین من اصلاً خریدار فوری نیستم، آیا این

underpants you see these are very important things i don't have any mr duncan because

لباس زیر شلواری آقای استیو را می بیند. چیزهای خیلی مهمی که من آقای دانکن ندارم چون

i'm very clean so impulse buying especially these days and and i think also especially

من بسیار تمیز هستم و به خصوص این روزها خرید فوری انجام می دهم و همچنین فکر می کنم به ویژه

during lockdown this period of time i think more people may have been impulse buying they've

در طول این دوره از زمان قرنطینه، فکر می کنم افراد بیشتری ممکن است با خرید فوری

been going on the internet onto amazon or ebay or any other of those wonderful shopping

از طریق اینترنت به آمازون یا ebay یا هر کدام از این موارد مراجعه کرده باشند. سایت‌های خرید فوق‌العاده

sites and maybe you have been doing it just to pass the time away just to buy something

و شاید شما این کار را صرفاً برای گذراندن وقت انجام داده‌اید و

just to make yourself happy because there is something nice about having a delivery

فقط برای اینکه خودتان را خوشحال کنید چیزی بخرید زیرا چیز خوبی وجود دارد که یک راننده تحویل کالا

driver come to your house with a big box so impulse buying yes you can see here steve

با یک جعبه بزرگ به خانه شما بیاید، بنابراین خرید ناگهانی بله می‌توانید ببینید. در اینجا استیو

also we have making a snap decision you do something very quickly you do something without

همچنین ما یک تصمیم فوری می گیریم شما کاری را خیلی سریع انجام می دهید بدون

thinking you you were not going to do it it was not in your mind and then suddenly you

اینکه فکر کنید قرار نیست آن را انجام دهید در ذهن شما نبود و سپس ناگهان شما

are doing it it is a snap decision you are making a decision or a choice like that without

آن را انجام می دهید این یک تصمیم فوری است که شما تصمیم می گیرید یا انتخابی مانند آن بدون

much thought very quickly yes and uh sometimes you you think that you're probably using your

فکر خیلی سریع بله و گاهی اوقات فکر می کنید که احتمالاً از

sort of inbuilt sort of intuition to make decisions on things or judgment or judgments

نوعی شهود درونی خود برای تصمیم گیری در مورد چیزها یا قضاوت یا قضاوت استفاده

sometimes you have to make quick decisions but yes impulse buying so you you might another

می کنید. می توانم سریع تصمیم بگیرم، اما بله، خرید فوری را انجام دهید، بنابراین شما ممکن است یک

example would be you went out to buy a new pair of trousers okay so you've got in your

مثال دیگر این باشد که شما برای خرید یک شلوار جدید بیرون رفته اید، خوب است، بنابراین شما به ذهن خود رسیده اید

mind i need a new pair of jeans that's what i'm going to go out and buy i mean i wouldn't

، من به یک شلوار جین جدید نیاز دارم، این چیزی است که من می خواهم بیرون بروید و بخرید یعنی من این

do that but let's say you did say you decided to go out you you needed a new pair of jeans

کار را نمی‌کنم، اما فرض کنید گفتی تصمیم گرفتی بیرون بروی، به یک شلوار جین جدید نیاز داشتی،

but then you were in the shop and you saw these lovely new shoes and you thought oh

اما بعد در مغازه بودی و این کفش‌های زیبای جدید را دیدی و فکر کردی اوه

i love those i'm going to buy them it's an impulse buy you put them on you didn't think

من آنها را دوست دارم که می خواهم آنها را بخرم این یک خرید ناگهانی است که آنها را روی آنها گذاشتی و به

about it you just like them you bought them i wouldn't do that but somebody asked me would

آن فکر نکردی فقط مثل آنها آنها را خریدی من این کار را نمی کنم اما یکی از من پرسید

it be fair to say and i know what you're going to do out there in youtube land you are going

که آیا منصفانه است که بگویم و می دانم کاری که قرار است در سرزمین یوتیوب انجام دهید، می

to come around to my house and start throwing rotten tomatoes in my windows again but would

خواهید به خانه من بیایید و دوباره شروع به پرت کردن گوجه فرنگی های گندیده در پنجره های من کنید، اما آیا

it be fair to say that women are more likely

منصفانه است که بگوییم زنان بیشتر

to buy something on impulse and be careful mr duncan i'm just saying no i'm not i'm not

تمایل دارند چیزی را به صورت ناگهانی بخرند و مراقب باشند. آقای دانکن من فقط می گویم نه من نمی

saying that's what it is but is it is it would you say that women and i i'm not giving my

گویم این چیزی است که هست اما آیا این است که شما بگویید من و زن ها هستیم

opinion here but i i'm just saying asking for comment because i've seen women buying

اینجا نظرم را نمی‌دهم، اما فقط می‌گویم نظر بخواهم، زیرا زنانی را دیده‌ام که

things in the shop and quite often they would just take lots of things especially clothes

در مغازه‌ها چیزهایی می‌خرند و اغلب چیزهای زیادی به‌خصوص لباس‌هایی

i don't know and please don't ask me why i am hanging around in a women's clothes shop

که من نمی‌دانم می‌برند و لطفاً از من نپرسید. چرا من در یک مغازه لباس زنانه می چرخم،

let's just say you know sometimes you know i have these thoughts at night when i'm lying

بیایید بگوییم که می دانید گاهی اوقات می دانید که من این افکار را شب ها وقتی در رختخواب دراز می کشم به ذهنم خطور می کند

in bed either maybe maybe mrs or miss duncan hmm i like yes maybe but what about you do

یا شاید خانم یا خانم دانکن، هوم من دوست دارم بله، شاید، اما شما چه کار

you ever buy something on impulse when you go shopping or maybe you see something on

می کنید. وقتی به خرید می روید به صورت فوری چیزی بخرید یا شاید چیزی را

the internet and suddenly you decide i'm going to buy that

در اینترنت ببینید و ناگهان تصمیم می گیرید که من آن کلیک را بخرم

click and then the next day you've got it you do something on impulse armon makes an

و روز بعد که آن را دریافت کردید، کاری را روی impulse armon انجام می دهید.

interesting comment jumping to if you jump to conclusions could you say that's an example

اگر سریع نتیجه گیری کنید، می توانید بگویید که این نمونه ای

of impulse behaviour yes you jump to conclusion doing something without thought you could

از رفتار تکانه ای است، بله، انجام کاری را بدون فکر انجام می دهید، می توانید

say that if you if you make a decision or if you form an opinion without thinking about

بگویید که اگر تصمیمی بگیرید یا اگر بدون فکر کردن درباره

it that can be a type of impulse yes because you are doing something without thinking so

آن نظری بسازید، می تواند یک نوع تکانه بله، زیرا شما یک بدون فکر کاری را انجام می‌دهید، بنابراین

to jump to conclusions maybe you see someone and maybe they are dressed in a certain way

برای نتیجه‌گیری سریع، شاید کسی را می‌بینید و شاید طوری لباس می‌پوشد،

maybe they look as if they don't have much money but they might be a millionaire so because

شاید به نظر می‌رسد که پول زیادی ندارد، اما ممکن است یک میلیونر باشد، زیرا

you don't speak to that person or ask them any questions you know nothing about them

شما با آن صحبت نمی‌کنید. شخص یا هر سوالی از او بپرسید که چیزی در مورد آنها نمی دانید،

so instead you just make your own decision you jump to your own conclusion so yes it

بنابراین در عوض شما فقط تصمیم خود را می گیرید و به نتیجه گیری خود

is it is a type of impulse yes satorino says impulsive people equals instinctive people

می پردازید بنابراین بله این یک نوع انگیزه است بله ساتورینو می گوید افراد تکانشی برابر با افراد غریزی هستند

yes i know what you mean you're probably right if you are the sort of person that acts on

بله می دانم منظور شما چیست اگر شما از آن دسته افرادی هستید که بر اساس

impulse you're probably the type of person who relies on their intuition i think is what

انگیزه عمل می کنند، احتمالاً درست می گویید، احتمالاً از آن دسته افرادی هستید که به شهود خود متکی است، فکر می

you mean or yes if you're the type of person who makes decisions based on feelings then

کنم منظور شما همین است یا اگر از آن دسته افرادی هستید که بر اساس احساسات تصمیم می گیرید، بله. پس

you probably are uh an impulsive type of person um maybe maybe maybe there's a tendency there

احتمالاً شما یک نوع آدم تکانشی هستید امم شاید شاید تمایلی وجود داشته باشد که

i'm not a behavioural psychologist here's another one i wouldn't like to comment here

من یک روانشناس رفتاری نیستم اینجا یکی دیگر است که دوست ندارم نظر بدهم

are two words that are sometimes confused with each other steve we have the words impulsive

اینجا دو کلمه هستند که گاهی اوقات با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند استیو ما داریم کلمات تکانشی

and compulsive now they look very similar and the formulation of the words do appear

و اجباری اکنون بسیار شبیه به نظر می رسند و فرمول کلمات

to be very similar however the words are very different indeed so let's have a look at the

بسیار شبیه به نظر می رسد، اما کلمات در واقع بسیار متفاوت هستند، بنابراین بیایید نگاهی به

words shall we we have impulsive a way of describing a person or compulsive which also

کلمات بیندازیم آیا روشی تکانشی برای توصیف یک شخص یا اجباری خواهیم داشت.

is a way of describing a person so first of all i'm going to have a little clear of my

همچنین راهی برای توصیف یک شخص است، بنابراین اول از همه می خواهم کمی از گلویم خلاص شوم

throat

that's better compulsive the word compulsive is to act without self-control so if you do

که بهتر است اجباری کلمه اجباری این است که بدون خودکنترلی عمل کنید، بنابراین اگر

something without any self-control you are doing it compulsively you can't stop yourself

کاری را بدون هیچ کنترلی انجام دهید، دارید انجام می دهید. اجباراً نمی‌توانید جلوی خود را بگیرید،

yes you've got a compulsion so yes it's slightly different isn't it to being impulsive whereas

بله، شما یک اجبار دارید، بنابراین بله، کمی متفاوت است، نه با تکانشگر بودن، در حالی که

you suddenly do something without thinking or or putting any rational thought into it

شما ناگهان کاری را بدون فکر کردن یا انجام هیچ فکر منطقی در آن انجام

but if you're compulsive it means that you do something and you know you're doing it

می‌دهید، اما اگر اجباری هستید به این معنی است که اینکه شما کاری را انجام می دهید و می دانید که دارید آن را انجام می دهید،

but you can't control what you're doing isn't that right mr duncan that is right yes so

اما نمی توانید کاری را که انجام می دهید کنترل کنید، درست نیست آقای دانکن که درست است بله خیلی

compulsive yes it's not something that you suddenly decide to do no you've probably been

اجباری بله این چیزی نیست که ناگهان تصمیم به انجام آن بگیرید نه شما احتمالا

doing it for a long time something that you've done so often that you don't even realize

انجام داده است برای مدت طولانی کاری که آنقدر انجام داده‌اید که حتی متوجه نمی‌شوید

that you are doing it sometimes like eating you can have compulsive eaters yes uh or people

آن را انجام می‌دهید، گاهی مانند غذا خوردن، ممکن است افراد اجباری داشته باشید، بله، یا افرادی

that act in a certain way all the time and they find it very difficult to stop doing

که همیشه به روشی خاص رفتار می‌کنند و آن را پیدا می‌کنند. خیلی سخت است که این کار را متوقف کنی

it that way so you you have no control you have no oh i like this word restraint you

، بنابراین کنترلی نداری، اوه، این کلمه را دوست دارم محدودیت، تو

have no restraint to have no restraint means you have no control over the things you are

هیچ محدودیتی برای نداشتن محدودیت به این معنی است که کنترلی بر کارهایی که

doing similar to compulsive then yes that's right yes so when we look at the word compulsive

انجام می‌دهی شبیه به اجبار نداری، بله درست است بله بنابراین وقتی به کلمه اجباری نگاه می کنیم به

it means to act without self control the thing you are doing is almost like an a natural

این معنی است که بدون کنترل خود عمل کنید کاری که انجام می دهید تقریباً یک کار طبیعی

thing without you thinking about it partridge makes a lovely analogy uh or or an example

است بدون اینکه به آن فکر کنید کبک یک تشبیه دوست داشتنی می کند یا یا مثالی

of compulsion using a mobile phone ah you just keep picking it up you can't stop yourself

از اجبار با استفاده از تلفن همراه آه شما. فقط به برداشتنش ادامه بده، نمی‌توانی جلوی خودت

doing it i've got to see what messages i've had from people you just can't stop doing

را بگیری، باید ببینم چه پیام‌هایی از مردم دریافت کرده‌ام، فقط نمی‌توانی از انجام

it yes that is tim with compulsion that is a good one that's a very good one thank you

آن دست بکشی، بله این کار با اجبار خوب است، خیلی خوب است یک تشکر از شما

for that uh yeah so that's lovely yeah obsessive obsessive is a bit different to compulsive

برای آن اوه بله پس این عشق است بله، وسواس فکری با وسواس کمی متفاوت است،

i think uh if you're obsessed about something it just means that you can't stop thinking

من فکر می‌کنم اگر در مورد چیزی وسواس دارید، به این معنی است که نمی‌توانید از فکر کردن

about it yes um whereas if you're compulsive you're probably not really thinking about

به آن دست بردارید، در حالی که اگر وسواسی باشید احتمالاً واقعاً به آن فکر نمی‌کنید.

it you're just doing it that's it are you just like the mobile phone example you just

"فقط این کار را انجام می‌دهی، یعنی درست مثل مثال تلفن همراه،

can't stop i want to put the phone down i've just got to look but if you're i suppose you

نمی‌توانی متوقفش کنی، می‌خواهم گوشی را زمین بگذارم، فقط باید نگاه کنم، اما اگر شما هستید، فکر می‌کنم

could be obsessed you could somebody could say you're obsessed with your phone you're

ممکن است وسواس داشته باشید، کسی می‌تواند می گویند که شما وسواس تلفن خود را دارید و

always on it so yeah maybe you could yes well the obsession is just the thought of doing

همیشه با آن کار می کنید، بنابراین بله، شاید بتوانید بله، وسواس فقط فکر انجام

it but a compulsion is something you can't stop yourself from actually doing the actual

آن است، اما یک اجبار چیزی است که نمی توانید خود را از انجام

physical act here we have a compulsive eater cannot control their eating habit so a person

عمل فیزیکی واقعی منع کنید. یک فرد اجباری نمی تواند عادات غذایی خود را کنترل کند، بنابراین

maybe they are not unhungry so the person isn't hungry but they still eat a person who

ممکن است فرد گرسنه نباشد، بنابراین فرد گرسنه نیست، اما همچنان فردی را

feels that somehow if they eat food it will give them a certain type of psychological

می خورند که احساس می کند به نحوی اگر غذا بخورد، نوعی رضایت روانی

satisfaction and eventually that becomes a habit it becomes a compulsion you actually

و در نهایت به او می رسد. که تبدیل به عادت می شود اجباری که در واقع

can't stop yourself from doing it even if you don't feel hungry you will still go into

نمی‌توانید جلوی خود را بگیرید، حتی اگر احساس گرسنگی نکنید، باز هم

the kitchen you will open the fridge and you will start eating food because the feeling

به آشپزخانه می‌روید، در یخچال را باز می‌کنید و شروع به خوردن غذا می‌کنید، زیرا احساس

it is the feeling of eating that is giving you the satisfaction not the your appetite

این احساس غذا خوردن است که به شما می‌دهد. رضایت شما نه ارضای اشتهای شما

being satisfied it's a very different thing indeed obsessive compulsive disorder palmyra

، چیز بسیار متفاوتی است، در واقع اختلال وسواس فکری-اجباری که پالمیرا

mentions obviously is a real psychological disorder yes and it's amazing how many people

به آن اشاره می کند، بدیهی است که یک اختلال روانی واقعی است، بله، و شگفت انگیز است که چگونه بسیاری از مردم

actually suffer from ocd in in varying degrees so some people just have a little bit of a

واقعاً در درجات مختلف از OCD رنج می برند، بنابراین برخی از افراد فقط کمی از این اختلال رنج می برند. یک

compulsion or an obsession but others have this in their life and and i suppose that

اجبار یا یک وسواس فکری، اما دیگران این را در زندگی خود دارند و فکر می کنم در آن

is when you can actually say that person has ocd so yes you can be obsessed and compulsed

زمان است که می توانید بگویید که آن شخص دچار عارضه است، بنابراین بله، می توانید در مورد چیزی وسواس داشته باشید و مجبور شوید

about something for example i've got a friend who uh when if i go to see him okay won't

به عنوان مثال من دوستی دارم که اوه وقتی برو ببینش خوب، نمی

say who or where they live or anything don't before mr duncan starts to worry when he leaves

گوید چه کسی یا کجا زندگی می کند یا چیزی نمی گوید، قبل از اینکه آقای دانکن نگران شود وقتی

his house he shuts the door but he has to keep going back several times to make sure

خانه اش را ترک می کند در را می بندد اما باید چندین بار به عقب برگردد تا مطمئن شود

that he shut the door locked the door and the door at the front door is shut when you

که او در را بست و در را قفل کرد و در جلوی در بسته می شود وقتی

see that behaviour it's slightly disturbing slightly because he and he will often say

این رفتار را می بینید کمی آزاردهنده است زیرا او و او اغلب

to me did i shut my door i said yes you did i saw you do it but he was still he's he's

به من می گویند آیا در را بستم گفتم بله دیدم که این کار را کردی اما او هنوز بود

a compulsively he has to go back to check it yes and he will rattle his door like that

او اجباراً باید برگردد تا آن را بررسی کند بله و در خانه اش را آنطوری تند تند می کند

and then you sometimes you'll say to me it is locked isn't it yes he will keep going

و بعد شما گاهی اوقات به من می گویید قفل است، نه بله او به

back to make sure that the door is locked but but also there there there are certain

بازگشت ادامه می دهد تا مطمئن شود که در قفل است ، اما انواع خاصی از رفتارهای وسواسی اجباری وجود دارد که در

types of obsessive compulsive behaviour where a person has to do things in a certain way

آن فرد باید هر بار که به خانه خود می رود به روش خاصی کارهایی را انجام دهد،

each time when they go into their house maybe they have to touch a certain thing in the

شاید مجبور شود به یک چیز خاص در

house maybe three times and then they think everything will be fine some people become

خانه دست بزند. بارها و سپس فکر می کنند همه چیز خوب خواهد شد، برخی افراد

so obsessed they can't leave the house until they've done all of these things in a certain

آنقدر وسواس پیدا می کنند که تا زمانی که همه این کارها را به ترتیب خاصی انجام ندهند نمی توانند خانه را ترک کنند،

order maybe they turn the lights in the house on and off three or four times because they

شاید سه یا چهار بار چراغ های خانه را روشن و خاموش کنند. آنها

believe if they don't do it something bad will happen during the day so some some people

معتقدند که اگر آن را کار بدی انجام ندهند در طول روز اتفاق می افتد، بنابراین برخی از

have these these thoughts some people have them a little some people have them so much

افراد این افکار را دارند، برخی از افراد کمی آنها را دارند، برخی افراد آنقدر این افکار را دارند که

it controls their whole life yes so yes it can be it can be quite a quite a a harmful

تمام زندگی آنها را کنترل می کند بله، بله، می تواند یک

thing it can really disrupt your life tomorrow says i'm compulsive because i cannot help

چیز کاملاً مضر باشد و واقعاً می تواند شما را مختل کند. زندگی فردا می گوید من اجباری هستم زیرا نمی

making snarky comments about mr duncan's live stream uh snarky comment that just means sort

توانم در مورد پخش زنده آقای دانکن نظر بدی ندهم، اوه نظر بداخلاقانه که فقط به

of sarcastic yes but in a you know we know you're joking in a jokey way uh yes sarcasm

معنای طعنه آمیز است بله، اما در شرایطی که می دانید ما می دانیم که دارید شوخی می کنید، بله طعنه

that's an interesting word the sarcasm uh and then there's being sardonic well it's

، جالب است این طعنه را به زبان بیاورید، و سپس طعنه آمیز است

the same thing it's the same thing but um if you're sarcastic that means you're being

، همان چیزی است که همان چیزی است، اما اگر طعنه آمیز هستید، به این معنی است که

unkind when you're saying it but if you're sardonic it i think that tends to mean that

وقتی آن را می گویید نامهربان رفتار می کنید، اما اگر طعنه آمیز هستید، فکر می کنم به این به این معنی است که

you're not being nasty you're not intentionally being nasty whereas when you're sarcastic

شما بداخلاق نیستید، عمداً زشت نیستید، در حالی که وقتی طعنه آمیز

you are intentionally being nasty by what you say okay so snarky isn't you know it could

هستید، عمداً با آنچه می گویید بد رفتار می کنید، بسیار بد است، آیا نمی دانید که می

be taken either way but yes thanks for that comment luis mendes says i am a compulsive

توان آن را از هر طریقی برداشت کرد، اما بله متشکرم برای آن نظر لوئیس مندز می گوید من یک سی هستم

chip eater i suppose when you say chips do you mean crisps so crunchy crisps uh i am

چیپس خوار فکر می کنم وقتی می گویید چیپس منظورتان چیپس ترد است، اوه من

only allowed to have them once a week it could be chips though my chef my chef in the kitchen

فقط یک بار در هفته مجاز به خوردن آنها هستم، ممکن است این چیپس باشد، اما سرآشپز من، سرآشپز من در آشپزخانه،

which means your wife yes i think lewis is referring to actual chips well we we've said

یعنی همسر شما بله، من فکر می کنم لوئیس به آن اشاره دارد. چیپس واقعی خوب ما

made comments about air fryers before being very healthy ways to eat chips yes uh so you

گفتیم قبل از اینکه روش های بسیار سالمی برای خوردن چیپس باشد، نظراتی در مورد سرخ کن های هوا دادیم، بله، بنابراین شما

know just dropping that in as a suggestion to your wife a lot of people like eating food

می دانید که به عنوان یک پیشنهاد به همسرتان، بسیاری از مردم دوست دارند غذا بخورند،

but it can become a problem if you can't stop eating as as we know and quite often they

اما ممکن است مشکل ساز شود اگر همانطور که می دانیم نمی توانید از خوردن دست بکشید و اغلب آنها

will walk around the town centre in tight lycra that's all i'm saying after last week

با لیکرای تنگ در مرکز شهر قدم می زنند، این تمام چیزی است که من می گویم بعد از هفته گذشته فقط

that's all i'm saying it's it's very easy to build up ocd habits intelligent makes a

همین است که می گویم ایجاد عادات عجیب و غریب بسیار آسان است.

comment about that it's it's very easy to get into a habit i i've never done that myself

در مورد اینکه عادت کردن خیلی آسان است من هرگز این کار را انجام نداده

mr duncan um she makes a comment there about never stepping on on cracks in uh in paving

ام آقای دانکن اوم او در آنجا نظر می دهد که هرگز روی شکاف های سنگفرش قدم نگذاشته است.

stones if you've got paleo slabs you know you you suddenly become you can become obsessed

ناگهان تبدیل به وسواس می‌شوید که پا

as not to step on the cracks because somehow you think it's unlucky in some way absolutely

نگذارید به این دلیل است که به نوعی فکر می‌کنید کاملاً بدشانس است

and these little tendencies can grow if you let them and i don't know what point it becomes

و اگر به آنها اجازه دهید این گرایش‌های کوچک می‌توانند رشد کنند و نمی‌دانم در چه نقطه‌ای

impossible to control it but obviously it does but that's that's quite a deep subject

کنترل آن غیرممکن می‌شود، اما بدیهی است که اینطور است، اما این موضوع کاملاً عمیقی است

which we're just talking about the words and what they mean rather than going into so an

که ما می‌کنیم. فقط صحبت کردن در مورد کلمات و معنای آنها به جای وارد شدن به یک

impulse is something that you you can't stop yourself from doing it no even i'm saying

انگیزه چیزی است که شما نمی توانید خود را از انجام آن منع کنید، نه حتی من اشتباه می گویم

it wrong now a compulsive eater is a person who can't control their their eating impulse

اکنون یک اجباری خوار کسی است که نمی تواند کنترل کند. انگیزه غذا خوردن آنها

is just to do something without any thought or preparation so what i was actually doing

این است که بدون هیچ فکر یا آمادگی کاری انجام دهند، بنابراین کاری که من در آنجا انجام می دادم

there was making sure that we could see the difference between those words and of course

این بود که اطمینان حاصل کنم که می توانیم تفاوت بین این کلمات را ببینیم و البته

there is another type of behaviour a compulsive liar that's a good one we've all done it we've

نوع دیگری از رفتار وجود دارد، یک دروغگوی اجباری که رفتار خوبی است. همه این کارها را انجام داده‌ایم، همه ما

all met people in fact we have someone we know we won't say who but there is a person

با مردمی آشنا شده‌ایم، در واقع کسی را داریم که می‌شناسیم، نمی‌گوییم کیست، اما یک نفر است

we know who we think is is a person who can't stop lying they they fantasize about their

که می‌شناسیم و فکر می‌کنیم کسی است که نمی‌تواند دست از دروغ گفتن بردارد، آنها در مورد زندگی خود خیال پردازی می‌کنند.

life and then when they they think about their life they believe those things that they think

و سپس هنگامی که آنها فکر می کنند اب در طول زندگی خود چیزهایی را باور می کنند که فکر می کنند

are actually the reality and they project them onto other people so a compulsive liar

در واقع واقعیت هستند و آنها را به دیگران فرافکنی می کنند، بنابراین یک دروغگوی اجباری

cannot control their deceit there's a good word mr duncan yes that's right and that's

نمی تواند فریبکاری آنها را کنترل

an easy one i would imagine for some people to to get into that type of behaviour because

کند. وارد این نوع رفتار شوید، زیرا

you can get away with it because unless people if people trust you and don't check what you're

می توانید از آن دور شوید، زیرا اگر مردم به شما اعتماد نداشته باشند و آنچه را که می گویید بررسی نکنند،

saying then particularly if they're strangers you could meet somebody in the street they

به خصوص اگر غریبه هستند، می توانید با کسی در خیابان ملاقات کنید که آنها

don't know you you could say oh i'm i'm a famous architect or you know you could say

را نمی شناسند. می‌توانی بگویی اوه من معمار مشهوری هستم یا می‌دانی که می‌توانی بگوییم

that you're something you're not well you you could actually go along and say that you

که تو چیزی هستی که حالت خوب نیست، می‌توانی ادامه بدهی و بگویی که

appeared in a west end musical you said oh yes i was in i was in the production of cats

در یک موزیکال وست اند ظاهر شدی و گفتی اوه بله. من ده سال پیش در تولید گربه‌ها

ten years ago and and i i played mr mr matismo by the way i don't know anything about the

بودم و آقای ماتیسمو را بازی کردم، البته در مورد گربه‌های موزیکال چیزی نمی‌دانم.

musical cats mr mcfismo miss mr mr physio fizzo was that is that one of the characters

i don't know all i know is i don't want to watch it but so you can there was a very interesting

نمی دانم تنها چیزی که می دانم این است که نمی خواهم آن را تماشا کنم، اما خب می توانی مصاحبه بسیار جالبی را

interview we watched yesterday with orson welles one of my favourite actors and he was

دیروز با اورسن ولز یکی از بازیگران مورد علاقه من تماشا کردیم و او در

talking about his first ever starring role on the stage was one that he got from lying

مورد اولین نقش اصلی خود روی صحنه صحبت می کرد، مصاحبه ای بود که از دروغ گفتن

about his abilities and the things he'd done before so he had done nothing on stage but

در مورد توانایی های خود و کارهایی که قبلا انجام داده بود دریافت کرد. بنابراین او هیچ کاری روی صحنه انجام نداده بود،

he went along and said hello i'm orson welles and i'm a great actor i've been in many many

اما رفت و گفت سلام من اورسن ولز هستم و بازیگر خوبی هستم، در بسیاری از

shows and done all sorts of things and they gave him one of the leading roles and he said

نمایش ها حضور داشته ام و انواع کارها را انجام داده ام و آنها یکی از نقش های اصلی را به او دادند و او گفت که

one of my my first ever role acting role on stage i got from just pretending lying because

یکی از اولین نقش‌های من روی صحنه است که فقط از دروغگویی وانمود کردم،

of course back in the 1950s or 40s probably when he was young you didn't have the ability

زیرا در دهه 1950 یا 40 احتمالاً زمانی که او جوان بود، شما

to to make all those checks on somebody because the internet didn't exist so if you probably

توانایی انجام این همه بررسی را نداشتید، زیرا اینترنت وجود نداشت، بنابراین اگر

said you were somebody famous or you're you were very good at something and you were very

احتمالاً می‌گفتید که فرد مشهوری هستید یا در کاری بسیار خوب هستید و

confident in the way that you said it ah yes that's good and you could probably get away

از این نظر که آن را گفتید بسیار مطمئن بودید، بله ، خوب است و احتمالاً می‌توانید از پس

with it i think i think people often lie like that about their abilities because they're

آن بربیایید. من فکر می کنم مردم اغلب در مورد توانایی های خود دروغ می گویند پیوند می دهند زیرا آنها

either people who are quite insecure and want to make themselves seem better in front of

یا افرادی هستند که کاملاً ناامن هستند و می خواهند خود را در مقابل دیگران بهتر نشان

other people or they're people who are quite secure but have got reasons that they want

دهند یا افرادی هستند که کاملاً امن هستند اما دلایلی دارند که می

to do something they've got an agenda for themselves uh like that one awesome wells

خواهند کاری انجام دهند و برای خود برنامه دارند. مثل آن چاه فوق العاده ای

he wanted to be on a stage so let's just lie and say i'm an actor yes he knew he was good

که می خواست روی صحنه باشد، پس بیایید فقط دروغ بگوییم و بگوییم من یک بازیگر هستم، بله، او می دانست که قبلاً خوب است

already he didn't have to pretend he didn't have to big himself up he already thought

، مجبور نبود وانمود کند که مجبور نیست خودش را بزرگ کند، قبلاً فکر می کرد.

he was yes he was of course but having the confidence to do that you see so sometimes

او بله بود.

confidence and and maybe maybe i don't know embellishing your your life can actually get

you things in a positive way it does happen and it can happen quite often when you are

وقتی

applying for a job maybe you say oh yes i worked at somewhere 10 years ago and you know

برای شغلی درخواست می‌دهید، شاید بگویید اوه بله، من 10 سال پیش در جایی کار می‌کردم و می‌دانید

they're not going to check but it just makes you seem a bit more qualified for the job

که آنها قرار نیست بررسی کنند، اما این باعث می‌شود کمی واجد شرایط کار به نظر بیایید،

but i mean we all do that i mean for example i'm in sales okay so uh in the uk being in

اما منظورم این است که همه ما این کار را انجام می‌دهیم. یعنی به عنوان مثال من در فروش هستم خوب، بنابراین در بریتانیا در

a job involved in sales does not carry a particularly high status uh if you're in america being

یک شغل درگیر هستم فروش وضعیت چندان بالایی ندارد اوه اگر شما در آمریکا هستید

in sales carries a much higher status i know that i'm not sure about other parts of europe

فروشندگی وضعیت بسیار بالاتری دارد، من می دانم که مطمئن نیستم در مورد سایر بخش های اروپا

or anybody else watching okay so if i was if i say to somebody they say to me what's

یا هر کس دیگری خوب است، بنابراین اگر من بودم اگر به کسی بگویم آنها به من می گویند

your job and i say i'm in pharmaceutical sales oh okay that's a strange thing to say but

شغل شما چیست و من می گویم که من در زمینه فروش دارو هستم، اوه، گفتن این موضوع عجیب است، اما

if i was to say that for example that would be seen as a not particularly high status

اگر بخواهم بگویم که به عنوان مثال، این شغل به عنوان یک شغل نه چندان با رتبه بالا در نظر گرفته

job even though it's quite well paid etcetera etcetera etcetera uh and therefore carry it's

می شود، حتی اگر درآمد بسیار خوبی دارد. غیره و غیره و غیره و بنابراین

all right mr duncan and therefore but you know i might be tempted to say that i'm a

همه چیز درست است آقای دانکن و بنابراین می دانید که من ممکن است وسوسه شوم که بگویم من یک مدیر هستم،

manager okay all the time i'm a director or something like that okay because when you

خوب من یک کارگردان هستم یا چیزی شبیه به آن، خوب است، زیرا وقتی شما

sometimes people force their opinions on to you and tell you things about themselves like

گاهی اوقات مردم آنها را مجبور می کنید نظرات خود را به شما می گویند و چیزهایی را در مورد خودشان به

you said before like oh yes i work in london and all this sort of thing well that's yeah

شما می گویند، همانطور که قبلاً گفتید، مانند آه بله، من در لندن کار می کنم و همه این چیزها خوب است، بله،

but if they work in london that's not really an exaggeration i know but they're trying

اما اگر آنها در لندن کار می کنند، واقعا اغراق آمیز نیست، می دانم، اما آنها در حال تلاش

to big themselves up people trying to big themselves this this is what people do sometimes

برای کارهای بزرگ هستند. خود را تا مردم تلاش برای بزرگ خودشان این کاری است که مردم انجام می دهند گاهی اوقات

steve they will give their job a glamorous name yes ah you see uh so so it might be a

استیو آنها به شغل خود یک نام پر زرق و برق می گذارند بله آه می بینید اوه بنابراین ممکن است

job where you're doing very little or a simple job but you might give yourself a very very

شغلی باشد که در آن شما خیلی کم انجام می دهید یا یک کار ساده اما ممکن است به خود یک

big title but really your job is quite simple anyway we've got to move on because right

عنوان بسیار بزرگ بدهید. اما واقعاً کار شما بسیار ساده است به هر حال ما باید ادامه دهیم زیرا درست است

we are running out of time it's an interesting subject there mr t yes it is a good one we

که زمان ما در حال اتمام است، موضوع جالبی است، آقای بله، موضوع خوبی است ما

could we can always return to it another day you see because we are here every sunday and

می توانیم همیشه می توانیم یک روز دیگر به آن بازگردیم، زیرا ما می بینیم هر یکشنبه

i'm here every wednesday so twice a week you have live streams somebody just asked that

اینجا هستم و من هر چهارشنبه اینجا هستم، بنابراین هفته‌ای دو بار پخش زنده دارید، یکی فقط

they said they've got to go when are you next on uh that was partridge wednesday wednesday

پرسید که باید بروند کی می‌آیید، اوه آن چهارشنبه کبک بود،

i am here with you and then next sunday we are back again to steal something steve here's

من اینجا با شما هستم و بعد بعدی یکشنبه ما دوباره برگشتیم تا چیزی بدزدیم استیو اینجا

another thing ah you see to steal something suddenly without fear you might do something

یک چیز دیگر است آه شما می بینید که ناگهان چیزی را می دزدید بدون ترس ممکن است کاری را انجام دهید که

on impulse you see so you think oh there it is there is something that i want to steal

می بینید بنابراین فکر می کنید آه وجود دارد چیزی وجود دارد که می خواهم دزدی

and and it is just there

کنم و فقط آنجاست

and you steal it you you don't think about the consequences you just do it because it's

و شما آن را می دزدید که فکر نمی کنید در مورد عواقب آن شما فقط این کار را انجام می دهید زیرا ممکن است در

there maybe you see some money on the ground as you're walking through town you find some

آنجا که در حال قدم زدن در شهر هستید مقداری پول روی زمین می بینید و مقداری پول پیدا می کنید

money or maybe i don't know maybe you see some some gold jewellery in in a shop and

یا شاید من نمی دانم ممکن است مقداری جواهرات طلا را در یک مغازه ببینید و

maybe you think oh i like that do you i don't think most people would think that i think

شاید شما فکر می کنم آه، من آن را دوست دارم، آیا فکر نمی کنم بیشتر مردم فکر کنند که من فکر می کنم

that's uh impulsive you do something you can steal impulsively i don't think people generally

این کار تکانشی است که شما کاری را انجام می دهید که می توانید به طور ناگهانی دزدی کنید، فکر نمی کنم مردم عموماً

do though you're almost making out as though it's normal behavior just oh i'm not saying

این کار را انجام می دهند، اگرچه شما تقریباً به این فکر می کنید که این یک رفتار عادی است. اوه من نمی گویم

i'm in a sharp yeah i think i'll steal that i'm not saying no i just said you don't think

که تند و تیز هستم بله فکر می کنم دزدی می کنم که نه نمی گویم فقط گفتم

about the consequences i know but you know what you and i would think about that you

به عواقبی که می دانم فکر نمی کنی اما می دانی که تو و من در مورد آن فکر می کنم می

know i wouldn't go into a shop i wouldn't go into a shop and think oh i think i'll steal

دانی که من به یک مغازه نمی روم، من به یک مغازه نمی روم و فکر نمی کنم اوه، فکر می کنم آن را می

that so you you would never go into a shop and steal something no of course not i don't

دزدی تا شما هرگز به مغازه ای نروید و چیزی را بدزدید، نه البته من نمی

want to be i'd have to be arrested i don't think i don't think people generally go into

خواهم آیا باید دستگیر شوم، فکر نمی‌کنم مردم معمولاً به

shops and steal things mr duncan to steal something suddenly without fear is an impulse

مغازه‌ها می‌روند و چیزهایی را می‌دزدند که آقای دانکن برای سرقت ناگهانی چیزی. بدون ترس یک انگیزه است،

but to steal things as a habit and this is what i'm trying to do here to show the difference

اما دزدیدن چیزها به عنوان یک عادت است و این چیزی است که من در اینجا سعی می کنم انجام دهم تا تفاوت را نشان

you steal something or steal things as a habit is compulsive so impulse is just a sudden

دهم که شما چیزی را می دزدید یا چیزهایی را می دزدید، به عنوان یک عادت اجباری است، بنابراین انگیزه فقط یک

desire to do it but to steal things as a habit is compulsive and and we we know that there

میل ناگهانی برای انجام آن است. دزدیدن چیزها به عنوان یک عادت اجباری است و ما می دانیم که

are compulsive themes oh yes they can't stop themselves they see something and they just

موضوعات اجباری وجود دارد، بله آنها نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند چیزی می بینند و فقط

have to steal it they can't stop themselves kleptomaniac says christina that is correct

باید آن را بدزدند. آنها نمی توانند جلوی خود را بگیرند.

yes a kleptomaniac is a person who cannot stop themselves from stealing things well

فردی است که نمی تواند خود را از دزدیدن چیزها به خوبی متوقف کند

i hope that was useful to you because i think it's a good subject i will be honest with

امیدوارم برای شما مفید بوده باشد زیرا فکر می کنم موضوع خوبی است با

you i like that subject it is a big subject but also i think it is a good subject steve

شما صادق خواهم بود من آن موضوع را دوست دارم موضوع بزرگی است اما همچنین فکر می کنم سوژه خوبی است استیو

that's my name how are we doing on the live chat well i've been making comments as we

این نام من است که ما در چت زنده چگونه کار می کنیم، من در حین انجام نظرات خود را در جریان گذاشتم،

as we've been going along so the live chat is up to date i'm up to date with most of

بنابراین چت زنده به روز است، من با

the comments that i've been able to repeat okay good uh but yes a few people are talking

اکثر نظراتی که دارم به روز هستم تونستم تکرار کنم خیلی خوب، اما بله، چند نفر در موردش صحبت می کنند

about kleptomania as an example of compulsive behaviour yeah this time stealing things um

دزدی به عنوان نمونه ای از رفتار اجباری، بله، این بار دزدی چیزهای دیگر، اوم،

must be lots of other words with mania on the end uh but but eating i think stealing

باید کلمات دیگری با شیدایی در پایان باشد، اما خوردن، فکر می کنم

are common uses of the word it's not raining is it outside mr duncan i don't know if it

دزدی استفاده رایج از کلمه باران نمی بارد ، آیا بیرون از آقای دانکن نیست. می دانم اگر

is i need to go and cover up my logs so that they don't get wet i'm going to keep a close

لازم است بروم و سیاهه هایم را بپوشانم تا خیس نشوند، من می خواهم به

eye on the monitor the weather forecast is rain today this afternoon so it's not raining

دقت مراقب مانیتور باشم، پیش بینی آب و هوا امروز امروز بعد از ظهر باران است، بنابراین

at the moment if i suddenly disappear uh i will be making a compulsive move okay uh not

در حال حاضر باران نمی بارد. ناگهان ناپدید می شوم، اوه من یک حرکت اجباری انجام خواهم داد، خوب اوه نه

a compulsive a impulsive impulsive move into the garden to cover up the logs that i chopped

یک حرکت اجباری، یک حرکت تکانشی تکانشی به باغ برای پوشاندن کنده هایی

up which you've all seen okay this is great they're drying out nicely i'm sure

که خرد کردم و همه شما دیده اید، خوب این عالی است، آنها به خوبی خشک می شوند. مطمئناً

he here is something i want to test mr steve on now and this is something that i'm sure

او چیزی است که اکنون می‌خواهم آقای استیو را روی آن تست کنم و مطمئنم

you're going to enjoy

وقتی به تجارت نمایش فکر می‌کنیم از آن لذت خواهید برد.

when we think about show business we think about celebrities we think about people who

are famous maybe from the past but quite often also from the present and there are many famous

اغلب اوقات نیز از زمان حال و افراد مشهور زیادی وجود دارند

people who are around now steve and i'm wondering if you can recognize some of these people

که اکنون در اطراف استیو هستم و من متعجب هستم که آیا می توانید برخی از این افراد را

i doubt it who are who are contemporary so these are contemporary people you mean contemporary

بشناسید، من شک دارم که چه کسانی معاصر هستند، بنابراین اینها افراد معاصر هستند، منظور شما به روز بودن معاصر

up-to-date in the now than now happening now that's it people who are now popular or famous

در زمان حال است تا اینکه اکنون اتفاق می افتد. حالا محبوب یا معروف است

and so so here is the first one all right uh who's oh that's shirley bassey but she's

و بنابراین اینجا اولین نفر است ، اوه، شرلی بیسی است، اما او

not popular now but uh i think she's still popular i don't know well she is with me yeah

اکنون محبوب نیست، اما اوه من فکر می کنم او هنوز محبوب است، خوب نمی دانم که او با من است، بله،

whenever she goes into the local supermarket she always gets lots of people asking for

هر وقت به سوپرمارکت محلی می رود. او همیشه افراد زیادی را دریافت می کند که از

her autograph and maybe she has to sing a few verses of gold finger in my opinion the

او امضا می خواهند و شاید او باید چند بیت از انگشت طلا را بخواند به نظر من

greatest female singer that has ever lived yeah so you knew that one yes okay that's

بزرگترین خواننده زن که تا به حال زندگی کرده است، بله، بنابراین شما می دانستید که یکی بله خوب است،

an easy one of course i knew if i didn't recognize shirley bassey then really i i'd have to go

البته می دانستم که اگر من شرلی بیسی را نشناختم پس واقعاً باید

to the doctor because there's something wrong with me here's another one steve who's this

به دکتر بروم زیرا مشکلی با من وجود دارد اینجا یکی دیگر از استیو است که این

now on the live chat please don't don't tell steve i won't look at the live i won't look

الان در چت زنده است لطفاً به استیو نگویید که من نگاه نمی کنم در لایو I will not look

i won't look i have no idea um well try to guess i i can't even think this this dolph

I will not look من هیچ شناسه ای ندارم خوب سعی کنید حدس بزنید من حتی نمی توانم فکر کنم این دلف

lundgren dolph lundgren he was very big in the 1980s yes well that's it you see unless

لوندگرن دلف لوندگرن او در دهه 1980 بسیار بزرگ بود بله خوب همین را می بینید مگر

they're in the 1980s or 1990s or 70s i'm probably not going to know who they are this is a very

اینکه آنها در دهه 1980 یا 1990 یا 70 باشند من احتمالاً نمی دانم آنها چه کسانی هستند این یک

famous actor but also before that he did something else as well oh was he was he a sports person

بازیگر بسیار مشهور است اما قبل از آن او کار دیگری نیز انجام داده است، او یک فرد ورزشکار بود

yes is it babe ruth babe ruth no what what did babe ruth play i think it was basket baseball

بله این است عزیزم روث عزیزم روث نه چه چیزی بازی کرد بچه روث من فکر می کنم این بسکتبال بیسبال بود

i think famous uh but it was sort of in the 1940s i think or 50s it's not um let me have

من فکر می کنم معروف است اوه اما فکر می‌کنم در دهه 1940 یا 50 بود، اجازه دهید

a look who would i know uh let's let's just say that he would do it looking at his build

ببینم چه کسی می‌دانم اوه، بیایید بگوییم که او این کار را با

i would say he's probably maybe a football he looks like he's ripped or near a bit like

نگاهی به ساختارش انجام می‌دهد. او پاره شده یا تقریباً شبیه

um somebody who we haven't seen today whose pictures we saw last week okay whose name

کسی است که ما امروز ندیده‌ایم که هفته گذشته عکس‌هایش را دیدیم، خوب

i can't remember because that's what my brain said pedro pedro that's it you know what my

نامش را به خاطر نمی‌آورم زیرا مغز من این را گفت پدرو پدرو این همان چیزی است که شما می‌دانید مغز من به

brain well obviously he's out of my out of my consciousness now i know he's after women

خوبی مشخص است که او از چه چیزی خارج شده است. من از هوشیاری ام خارج شده ام حالا می دانم که او دنبال زن

who's what's his name or is it a man

هایی است که اسمش چیست یا مرد است

is it a man is it a man or is it a woman that's had a sex change and is now a man and then

مرد است مرد است یا زنی که تغییر جنسیت داده و حالا مرد است و بعد

became a famous football player what what what sport are we talking it has nothing to

تبدیل به یک فوتبالیست مشهور شده است چه ورزشی که ما صحبت می کنیم

do with sport i will give you a clue it is often something that you do almost naked

ربطی به ورزش ندارد من به شما یک سرنخ می دهم اغلب چیزی است که شما تقریباً برهنه

yoga it it it involves rolling on the ground and getting very sweaty with other men oh

یوگا انجام می دهید، این شامل غلت زدن روی زمین و عرق کردن شدید با مردان دیگر است، اوه

you mean like wrestling yes okay uh wrestling okay then or or last friday night american

منظورتان این است که کشتی بگیرید بله خوب اوه اوه کشتی بگیرید خوب آنوقت یا یا جمعه گذشته یک آمریکایی

so yes yes he is a man he is a while since i yeah he is american i rolled around with

پس بله بله او مرد است. مدتی است که من بله او آمریکایی است من با

a sweaty man yes um

یک مرد عرق

put me out of my misery i'm going to have a look mr duncan okay double we can see whether

کرده دور و برم چرخیدم بله اوم مرا از بدبختی نجات داد، می خواهم نگاهی بیندازم آقای دانکن، خوب دوبار، ما می توانیم ببینیم که آیا

uh jk rowling i don't think it's jk rowling it might be jk rowling maybe she's maybe she's

اوه جی کی رولینگ، فکر نمی کنم این جوری باشد رولینگ ممکن است jk رولینگ باشد شاید او در

been working out uh young steve says sergio thank you very much yes um but yes the rock

حال تمرین بوده استیو جوان می گوید سرجیو بسیار متشکرم بله اوم اما بله سنگ

we have the rock the rock yes now that's not his real name you you might be surprised to

ما سنگ داریم سنگ بله حالا این نام واقعی او نیست شما ممکن است از

hear that that his parents didn't say what should we call him let's call him the rock

شنیدن این جمله تعجب کنید پدر و مادرش نگفتند که اسمش را چه بگذاریم، بیایید او را همان سنگی بنامیم

you mean the will be his first name he does look very solid let's put it this way he looks

که منظور شماست نام کوچک او خواهد بود او بسیار محکم به نظر می رسد، بگذارید اینطور بگوییم او به نظر می رسد

like you know you could you could hit him with a with a hammer and it would bounce off

که می دانید می توانید با یک چکش به او ضربه بزنید و این چکش

that does not sound like a good idea by the way he looks solid a solid build his real

از بین می رود که از نظر محکم به نظر می رسد ایده خوبی به نظر نمی رسد. یک بدنه محکم

name is dwayne johnson his real name is dwayne so you can i i think i know the reason why

نام اصلی او دواین جانسون است نام اصلی او دواین است، بنابراین می توانید من فکر می کنم می دانم دلیل

he changed christina got that right i'm talking steve i can see the reason why i can see the

تغییر او کریستینا درست بود من دارم صحبت می کنم استیو می توانم دلیل این را ببینم که چرا می توانم

reason why he changed his name to the rock because his real name is dwayne that's that's

دلیل تغییرش را ببینم اسم اصلی او دواین است، این

a particularly weedy name for a man yes yeah you wouldn't want that build and be called

نام مخصوصاً علف هرز برای مردی است، بله ، تو نمی‌خواهی آن ساختار و

dwayne you know you know also it's his birthday today right happy birthday the rock

اسمت را دواین بگذارند، می‌دانی که امروز تولد اوست، راستی تولدت مبارک، راک

i just love that the rock is another year older i think he's is he 37 i think he's 37.

من فقط آن را دوست دارم سنگ یک سال دیگر بزرگتر شده است، فکر می کنم او 37 ساله است، فکر می کنم او 37 ساله است.

don't care but he he used to be a wrestler he used to like rolling around on the ground

مهم نیست، اما او یک کشتی گیر بود که دوست داشت روی زمین

with sweaty men but now he doesn't but now he's in hollywood making movies so basically

با مردان عرق کرده غلت بزند، اما حالا این کار را نمی کند اما اکنون او در هالیوود فیلم می‌سازد، بنابراین اساساً

he's doing the same thing what so he it's his birthday do you know who else is having

همان کار را انجام می‌دهد تولدش میدونی کی دیگه

a birthday today another another sports star well we've had nobody on the live stream say

امروز تولد داره یکی دیگه از ستاره های ورزشی خوب ما هیچ کس رو تو پخش زنده نداشتیم که بگه

it's their birthday today no i don't a sports is it what country britain um

امروز تولدشونه نه من ورزشی نیستم این چه کشوریه بریتانیا ام

i don't know who could it be i can't i don't know if i can even name a british sports person

من نمی دونم کیه ممکن است من نمی توانم نمی دانم حتی می توانم یک ورزشکار بریتانیایی را نام ببرم یا نه

uh bobby charlton bobby shelton

بابی چارلتون بابی شلتون

i'm just i'm just brother jack i'm just beginning to realize that i should have put pictures

من فقط برادر جک هستم تازه دارم متوجه می شوم که باید عکس هایی از آن قرار می دادم

of people that were born before 1940. um whose birthday could it be so who's that who's the

افرادی که قبل از سال 1940 به دنیا آمده‌اند. اوم تولد چه کسی می‌تواند باشد، پس کیست

man that does the crisp adverts oh gary linda is it his birthday today no uh is it the um

که تبلیغات واضح انجام می‌دهد آه گری لیندا آیا امروز تولد اوست نه

is he a tennis player no you're you're in the right area before football yeah is it

او یک تنیسور است نه شما هستید در منطقه مناسب قبل از فوتبال بله

i don't know i don't know i can't really i don't even know just name a very popular famous

آیا نمی دانم نمی دانم واقعا نمی توانم حتی نمی دانم فقط یک فوتبالیست معروف بسیار محبوب

football player bobby charlton from this country big one in this century yes i will give you

بابی چارلتون از این کشور بزرگ در این قرن را نام ببرید بله من به تو می‌دهم،

uh let's have a look um i can picture people but their names aren't coming into my head

بیا نگاهی بیندازیم، من می‌توانم مردم را به تصویر بکشم، اما نام آنها به ذهنم نمی‌رسد

is it somebody who was made famous recently okay steve steven uh just tell me thank you

، آیا این کسی است که معروف شده است اخیرا خوب است استیو استیون اوه فقط به من بگو متشکرم

jimmy and saura david beckham all right it's david beckham's i was wondering how long it'd

جیمی و ساورا دیوید بکهام همه چیز خوب است دیوید بکهام است من فکر می کردم چقدر طول می

take you to get that david beckham and also the rock okay right of course david beckham

کشد تا آن دیوید بکهام و همچنین سنگ اوکی درست باشد البته به دیوید

is often called bex so it's beck's and also the rock there's a there's a beer called bex

بکهام اغلب بیکس می گویند پس این بک است و همچنین سنگ وجود دارد یک آبجو به نام بکس و

uh jimmy from hong kong says it's also jimmy white's and i'm he's a snooker player he is

جیمی از هنگ کنگ می گوید که آن هم مال جیمی وایت است و من او یک بازیکن اسنوکر هستم او

also his birthday today i'm not sure if he still plays does jimmy white still play my

همچنین امروز تولد اوست من مطمئن نیستم که آیا هنوز هم جیمی وایت بازی می کند هنوز هم بازی

favourite i think my favourite snooker player must be higgins hurricane higgins he was such

مورد علاقه من را بازی می کنم، فکر می کنم بازیکن اسنوکر مورد علاقه من باید هیگینز باشد.

a character sadly no longer with us but he was one of the most amazing snooker players

i used to watch snooker when i was a kid i did so here's another one steve another person

یک استیو یک نفر دیگر

let's get rid of the rock bye-bye rock i won't look at the live stream happy birthday to

بیایید از شر سنگ خلاص شویم خداحافظ راک من به پخش زنده نگاه نمی کنم تولدت

the rock here is another one steve

مبارک راک اینجا استیو دیگری استیو

what i i i i i have no idea i don't think i've ever seen that person before in my life

چه من من نمی دانم فکر نمی کنم تا به حال آن شخص را ندیده باشم قبل از زندگی

i will give you he's a he's a hunk well i can tell that he's a he's a hollywood movie

من به شما او را یک او خیلی خوب است من می توانم بگویم که او یک ستاره سینمای هالیوود است

star he he is actually an a-lister a-list celebrity so everybody everyone under the

، او در واقع یک سلبریتی لیست است، بنابراین همه افراد

age of 30 will instantly know who this is have i seen any is he so he's a film actor

زیر 30 سال فوراً می دانند که این کیست و من کسی را دیده ام آیا او یک است. بازیگر سینما

yes he's been in one or two films one or two he was in famously he was in the i think he

بله، او در یکی دو فیلم بازی کرده است، یکی دو فیلم که در آن حضور داشت، او در فیلمی بود که فکر می

was in the terrible remake of ghostbusters

کنم در بازسازی وحشتناک شکارچیان ارواح حضور داشت

i mean i'm i'm not saying that i'm out of touch no but i am out of touch you're out

. من از تماس با شما خارج

of touch it means that you're not really connected with what's going on thank you harley quang

از تماس هستید این بدان معنی است که شما واقعاً با آنچه در حال وقوع است در ارتباط نیستید. ممنون هارلی کوانگ

thank you very much harley quang harley quang yes chris helmsworth i've never heard of him

خیلی ممنون هارلی کوانگ هارلی کوانگ بله کریس هلمزورث من هرگز در مورد او نشنیده ام

chris hemsworth never yes he's he's a very well-known actor he is in many many quite

کریس همسورث هرگز بله او یک بازیگر بسیار شناخته شده است او در بسیاری از بازی‌ها حضور دارد،

often you will find him in romantic comedies normally with jennifer aniston

معمولاً او را در کمدی‌های رمانتیک با جنیفر آنیستون در

somewhere nearby he does look a bit like johnny depp yes yes he looks also a little bit like

جایی در همان نزدیکی پیدا خواهید کرد.

simon cowell if simon cowell looked normal or younger yes i think so that's a good idea

طبیعی یا جوان تر به نظر می رسید بله، فکر می کنم، پس این ایده خوبی است که

shall we have one more let's have one more steve any all right okay it's toria wilcox

آیا یک مورد دیگر داشته باشیم بیایید یک استیو دیگر داشته باشیم، خیلی خب، توریا ویلکاکس است،

no right okay now uh it could have been toriyama very contemporary uh glad to see that you've

نه خوب، حالا می‌توانست توریاما بسیار امروزی باشد، خوشحالم که می‌بینم

uh got a woman in there this time mr duncan uh i i have no idea i don't know who she is

این بار یک زن را در آنجا آورده‌اید، آقای دانکن اوه، من نمی‌دانم که ندارم. نمی دانم او کیست

you don't know who that is no that is one of the biggest stars in the world well i never

شما نمی دانید آن کیست نه یکی از بزرگترین ستاره های جهان است خوب من هرگز

watched i'd i've just singer i'm i'm guessing good yes you're on the right track because

تماشا نکردم من فقط خواننده بودم من حدس می زنم خوب است بله شما در آن هستید راه درست است زیرا

you just just keep thinking unusual unusual person very quirky bjork no no bjork yes it's

شما فقط به فکر کردن یک فرد غیرعادی و غیرعادی ادامه می دهید، بیورک نه بیورک بله،

not 2001. well bjork is is uh is uh eccentric yes but uh not contemporary not contemporary

سال 2001 نیست.

i don't know is the answer well everyone's telling you on there well i'll have a look

خوب، من نگاهی خواهم

then lady gag oh i've heard of lady gaga i didn't know that's what she looked like yes

داشت و لیدی گاگا اوه من در مورد لیدی گاگا شنیده بودم ، نمی دانستم ظاهر او اینگونه است،

well that that is one of her looks because of course a lot of people see lady gaga in

بله، این یکی از ظاهرهای اوست، زیرا البته بسیاری از مردم لیدی گاگا را متفاوت می بینند.

different ways this isn't doing much for my reputation by the way mr duncan because now

به هر حال آقای دانکن این کار برای شهرت من مفید نیست زیرا اکنون

people are thinking mr steve is completely out of touch this is true what's going on

مردم فکر می کنند که آقای استیو کاملاً از این موضوع خارج شده است. لمس کنید این درست است آنچه

in the real world he's stuck in 1970 i'm stuck in 1976 with shirley bassey live in the royal

در دنیای واقعی می گذرد او در 1970 گیر کرده است من در سال 1976 گیر کرده ام با شرلی بیسی زنده در سالن سلطنتی

albert hall wearing that famous green dress here's the last one and it's two people ah

آلبرت با پوشیدن آن لباس سبز معروف اینجا آخرین لباس است و این دو نفر است آه

right okay right two people are now right good yes right now ah now right now let's

خوب درست است دو نفر هستند الان درسته خوب بله همین الان آه همین الان

i know let's just see how long it takes other people to come up with i'm going to give you

بیایید بدونم فقط ببینیم چقدر طول میکشه که دیگران به این فکر بیفتند من به شما

i'm going to give you a clue the one on the left i'm guessing was he in flash dance and

خواهم داد من به شما سرنخی خواهم داد که در سمت چپ من هستم حدس می زنم که آیا او در حال رقص فلش بود و

uh was it john travolta on the left john travolta no it's not john travolta okay but i will

اوه جان تراولتا در سمت چپ جان تراولتا بود نه جان تراولتا خوب نیست، اما من

give you a clue they both have the same name

به شما سرنخی خواهم داد که هر دوی آنها یک نام دارند

hmm if i could think of one of the names i could get the other one couldn't i one of

هوم اگر بتوانم به یکی از نام هایی فکر کنم که می توانم آن را بگیرم. یکی دیگر نمی‌توانستم یکی از

them used to write for the simpsons in the early episodes of the simpsons oh great he's

آن‌ها در قسمت‌های اولیه سیمپسون‌ها برای سیمپسون‌ها بنویسد، اوه عالی،

the guy who invented it okay oh well at least i got something nearly connected with them

او کسی است که آن را اختراع کرد، اوه خوب، حداقل من چیزی تقریباً مرتبط با آنها پیدا کردم،

a name very good um so they're not are they famous does everybody know who they are is

یک نام بسیار خوب، اوم. آیا آنها معروف نیستند، آیا همه می دانند که آنها چه کسانی هستند

it just me that doesn't know they are very big especially late at night

، فقط من آنها را نمی شناسم خیلی بزرگ هستم مخصوصاً اواخر شب

well well yes i'm quite often big late at night but let's not go there

خوب بله، من اغلب تا دیر وقت شب بزرگ هستم، اما اجازه دهید

i'm joking i'm joking uh even though you've told me they connected with the simpsons i

آنجا نرویم، شوخی می کنم، شوخی می کنم، حتی اگر به من گفتید که آنها با سیمپسون ها ارتباط دارند، من

still don't know well one of them is so who's the one on the right if i say on the right

هنوز این کار را نمی کنم. خوب بدونم یکی از اونها اینه که اون سمت راست کیه اگه بگم سمت راست

to people watching us now is right and left the same to them they have well yes in terms

به مردمی که الان ما رو تماشا میکنن درسته و همینو بهشون بسپارم خوب دارن بله

of you know oh my god well i don't know it might be reversed by the time it gets if you

از نظر تو میدونی خدای من خوب نمیدونم وقتی به این صفحه نگاه می کنید ممکن است برعکس شود، اگر

look at this if you look at the screen well it's that way round it's it's the screen that

به صفحه نمایش خوب نگاه کنید، آن طرف صفحه ای است که

you're looking at that's fine so there that's on the left and that's on the right let's

شما به آن نگاه می کنید خوب است، بنابراین آنجا که در سمت چپ است و آن سمت راست، بیایید

see what but they have they have the same name tom cruise no no uh so we have tom cruise

ببینیم چه چیزی اما آنها نام یکسانی دارند تام کروز نه نه آهان پس ما تام کروز

we have the jimmies yes it's the jimmies they are both called jimmy and they are both chat

داریم ما جیمی ها را داریم بله این جیمی ها هستند که هر دوی آنها جیمی نامیده می شوند و هر دو مجری برنامه چت هستند.

show hosts isn't that strange well i've heard of jimmy kimmel yes jimmy kimmel didn't know

جیمی کیمل بله جیمی کیمل نمی‌دانست

that's what he looked yeah and jimmy fallon so this guy is jimmy kimmel and this guy is

که این همان چیزی است که او به نظر می‌رسد بله و جیمی فالون بنابراین این مرد جیمی کیمل است و این مرد

jimmy fallon who used to write for the simpsons he was actually a writer in the early days

جی است میمی فالون که برای سیمپسون‌ها می‌نوشت، در واقع در روزهای اولیه سیمپسون‌ها نویسنده بود،

of the simpsons so they are both chat show hosts very big very famous very wealthy something

بنابراین هر دو مجریان برنامه‌های چت بسیار بزرگ، بسیار معروف و بسیار ثروتمند هستند،

i would not i'm not good at is pub quizzes if you ever want me or think that you might

چیزی که من در آن خوب نیستم، آزمون‌های میخانه‌ای است. من را بخواهید یا فکر کنید که ممکن

have me on a team in a pub quiz forget it unless it's to do with science i might tend

است من را در یک تیم در یک مسابقه میخانه ای داشته باشید فراموش کنید مگر اینکه مربوط به علم باشد، من ممکن است تمایل

to get a higher proportion of those questions right but i wouldn't get anything to do with

داشته باشم نسبت بیشتری از این سؤالات را درست بپرسم، اما من با هر چیزی که دارم کاری انجام نمی دهم

anything where i have to come up with somebody's name no okay forget it or any general knowledge

. برای پیدا کردن نام کسی، خوب نیست، فراموشش کنید یا هر دانش عمومی

no i'm quite good at general knowledge but well average i would say but yeah okay my

نه، من در دانش عمومی کاملاً خوب هستم، اما می توانم بگویم که متوسط ​​هستم، اما بله، خب،

favourite chat show host by the way is david letterman i always feel a bit sad when i'm

مجری برنامه گفتگوی مورد علاقه من دیوید لترمن است، من همیشه احساس می کنم زمانی که

a bit out of touch with that mr duncan i was just about yeah just let me get to the end

من کمی با آن آقای دانکن ارتباط ندارم، تقریباً بله فقط اجازه دهید دوباره به

of the sentence again steve i always feel a bit sad when he retired and stopped doing

انتهای جمله برسم استیو من همیشه وقتی بازنشسته شد و از اجرای

his late night chat show which was what i was going to say next so anyway at least we

برنامه چت آخر شب خود دست کشید، احساس ناراحتی می کنم. قرار بود بعدی بگویم بنابراین به هر حال حداقل ما

know it is official that mr steve is now completely out of touch with everything i do know graeme

می دانیم که رسمی است آقای استیو اکنون کاملاً با همه چیزهایی که می‌دانم ارتباط ندارد گریم

norton uh nitro yes too much new information today says sergio it has been a packed program

نورتون اوه نیترو بله اطلاعات جدید بسیار زیاد امروز می‌گوید سرجیو برنامه‌ای پرجمعیت بوده است،

yeah we've had a lot and we haven't even done the sentence game yet that's coming up yeah

بله، ما برنامه‌های زیادی داشته‌ایم و حتی بازی جمله را انجام نداده‌ایم. در راه است

the sentence game is coming up it's it's a packed one i think this might be the best

بله، بازی جمله در راه است، این یک نمایش فشرده است، من فکر می کنم این ممکن است بهترین

show that we've ever done i think so i think i think this might be in history in the history

نمایشی باشد که تا به حال انجام داده ایم، فکر می کنم بنابراین فکر می کنم این ممکن است در تاریخ در

of us and youtube and the human race this might be the best one that we've ever done

تاریخ ما و یوتیوب و انسان باشد. مسابقه این ممکن است بهترین چیزی باشد که ما تا به حال انجام داده

the sentence game is here no please do not mention james corden you are not allowed it

is forbidden to mention james corden you are not allowed to mention him i'm sorry you know

i don't like james corden i don't like him nitram's come up with a good phrase they're

ایم. جیمز کوردن را دوست ندارم دوست ندارم نیترام یک عبارت خوب آنها در حال

roasting uh nidram says i've been roasted yes if it's a good phrase if you roast someone

برشته کردن هستند اوه نیدرام می گوید من برشته شده ام بله اگر این عبارت خوبی است اگر کسی را کباب

you you make fun of that person quite often using insults and also sarcasm yes as you

می کنید اغلب آن شخص را مسخره می کنید استفاده از توهین و همچنین کنایه بله همانطور

mentioned earlier so roast yes a roast you roast that person you criticize them you make

که قبلاً اشاره کردید بنابراین roast yes a roast yo شما آن شخصی را کباب می‌کنید که از او انتقاد می‌کنید

hurtful or or obscene jokes about that person we want to push people a bit on these like

و در مورد آن شخص شوخی‌های آزاردهنده یا ناپسند می‌کنید، ما می‌خواهیم مردم را کمی به آن‌ها فشار

we want we want to include more and more content we want you want your brains to be melting

دهیم، مثلاً می‌خواهیم محتوای بیشتر و بیشتری اضافه کنیم، می‌خواهیم می‌خواهیم هر لحظه مغزت از بین

down by the time you come off this live stream uh every week i think your brain is already

برود. شما هر هفته از این پخش زنده بیرون می آیید، فکر می کنم مغز شما قبلاً

melted it happened a long time ago it's like a it's like an old candle

ذوب شده است، این خیلی وقت پیش اتفاق افتاده است ، مثل یک شمع قدیمی است

here we go then it's the sentence game everyone yes this is the game that everyone loves by

اینجا ما می رویم، سپس این بازی جمله است همه بله این همان بازی است که همه دوست دارند اتفاقاً

the way everyone loves this game let's see if they do does everybody love the sentence

همه این بازی را دوست دارند، بیایید ببینیم آیا همه عاشق بازی جملات هستند

game put your hands down to tell us put your hands up we know certain people don't like

، دستان خود را پایین بیاورید تا به ما بگویید دستان خود را بالا بیاورید، ما می دانیم که برخی از افراد

flags of the world yes well we've had many comments you can't please everyone i mean

پرچم های دنیا را دوست ندارند، بله، ما نظرات زیادی داشته ایم، شما نمی توانید لطفا همه را بخواهم منظورم

there are people who who don't like me and there are people who don't like you admit

این است که افرادی هستند که من را دوست ندارند و افرادی هستند که شما را دوست ندارند

it admittedly there are more people who don't like you who couldn't like me i have any jokes

اعتراف کنید که افراد بیشتری هستند که شما را دوست ندارند و نمی توانند من را دوست داشته باشند من شوخی

which is very egotistical would you like the list there is a big list i know i don't like

هایی دارم که بسیار است خودخواهانه دوست دارید این لیست یک لیست بزرگ وجود دارد که من می دانم

lots of people i think your mother is at the top

از خیلی‌ها خوشم نمی‌آید فکر می‌کنم مادرت در اوج است،

that's not very fair she's had a new pair of glasses your mother's new glasses she looks

این خیلی منصفانه نیست. او عینک جدیدی زده است

like a scientist all she needs is you haven't seen them i have you haven't i have well you

. من خوبم تو

you told me what they look like i didn't say that and we've got to be very careful because

به من گفتی چه شکلی هستند من این را نگفتم و ما باید خیلی مراقب باشیم زیرا

my sister chose them for my mother but you told me what they were watching you told me

خواهرم آنها را برای مادرم انتخاب کرده است اما تو به من گفتی که آنها چه چیزی را تماشا می کنند و به من گفتی

that what they look like i didn't say they're like scientist glasses no but i imagine they

که آنها چگونه هستند مثل اینکه من نگفتم آنها مانند عینک های علمی هستند نه، اما تصور می کنم که

do they look all i can say is they look a lot better than the last one okay but but

آنها ظاهری دارند فقط می توانم بگویم این است که خیلی بهتر از عینک قبلی به نظر می رسند، خوب است، اما

in my imagination it's not reality steve we're not it's there's a difference let's get going

در تصور من این واقعیت نیست استیو ما نیستیم ، وجود دارد یک تفاوت بیایید

quick let's get on with the sentence game imagination in my imagination i imagine that

سریع ادامه دهیم بیایید با جمله بازی تخیل در تخیل من ادامه دهیم من تصور می کنم که

mr steve's mum now looks like a female scientist before long there'll only be tomic left and

مادر آقای استیو اکنون شبیه یک دانشمند زن به نظر می رسد تا مدتی بعد فقط تومیک باقی خواهد ماند و

he'll get all the answers right with her new glasses

او همه پاسخ ها را درست با جدیدش دریافت خواهد کرد. عینک می

see vittorio likes us but doesn't like flanks of the world you see at least two people that

بیند ویتوریو ما را دوست دارد اما از کناره های دنیا خوشش نمی آید شما حداقل دو صفحه را ببینید افرادی که

said that today maybe we need to give it a rest but i think no stop it the flags of the

می‌گفتند شاید امروز باید به آن استراحت بدهیم، اما فکر می‌کنم مانع از آن نیست، پرچم‌های

world allow me to have a little break so we need something else in the break there we

دنیا به من اجازه می‌دهند که کمی استراحت کنم، بنابراین ما به چیز دیگری در استراحت نیاز داریم

go then flags right flags of the world are done for today so now we have the sentence

. برای امروز انجام شد، بنابراین اکنون ما بازی جمله را داریم

game this is this is a very simple game we will kick off right now with the first one

این یک بازی بسیار ساده است که ما همین الان با اولین مورد شروع خواهیم کرد،

oh so this is a sentence there are some missing words all you have to do is tell me what the

اوه، پس این یک جمله است، چند کلمه گم شده وجود دارد، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به من بگویید چه چیزی از

missing words are what's raining mr duncan it's raining what are the missing words it's

دست رفته است. کلمات چیزی هستند که باران می بارد آقای دانکن باران می بارد کلمات گم شده چیست

raining okay i'll be back in two minutes can you cope with the sentence game without me

باران می بارد خوب من دو دقیقه دیگر برمی گردم آیا می توانی دو دقیقه بدون من با جمله بازی کنار بیایی

for two minutes i might not even be on air i'm acting impulsively i'm not sure if steve

من حتی ممکن است روی آنتن نباشم من به صورت تکانشی عمل می کنم من مطمئن نیستم که

is acting impulsively or repulsively ah repulsive you see there's another word if something

استیو به صورت تکانشی یا دافعه ای عمل می کند آه دافعه می بینید کلمه دیگری وجود دارد اگر

is repulsive it means you don't like it it puts you off it makes you feel unhappy when

چیزی منفور است، به این معنی است که شما آن را دوست ندارید ، شما را ناامید می کند، وقتی آن را می بینید احساس ناراحتی

you see it some people say that i am repulsive

می کنید، برخی افراد می گویند من نفرت انگیز هستم.

how dare you how dare you indeed hello maura oh oh it looks as if we have it looks as if

جرات می کنی واقعاً چه جراتی داری سلام ماورا آه اوه به نظر می رسد به نظر می رسد که به نظر می رسد که

we have quite a few answers coming through already oh zuzike says i love the sentence

ما چندین پاسخ داریم که قبلاً از طریق آنها می آید. اوه زوزیکه می گوید من عاشق بازی جملاتی هستم

game but i prefer spot the white van

اما ترجیح می دهم وانت سفید

we might bring spot the white van back we might bring it back one day who knows we might

را ببینیم که ممکن است ون سفید را به نقطه ای برگردانیم، ممکن است یک روز آن را بازگردانیم کی می داند که ما شاید

we might we might not i don't know really i didn't thank you for your answers yes we

ما ممکن است ندانیم من نمی دانم واقعاً من از پاسخ های شما تشکر نکردم بله ما

have quite a few answers coming through thank you beatriz thank you also jimmy jimmy you

چندین پاسخ داریم متشکرم beatriz ممنون از شما همچنین جیمی جیمی

are very near very near to the answer

شما بسیار نزدیک هستید به پاسخ

what are you doing steve it sounds like you're making you've moved me are you making a sexual

شما چیست؟ انجام دادن استیو به نظر می رسد که داری باعث می شوی که من را تکان بدهی، آیا

phone call with your heavy breathing you've moved me yes get over

با نفس های سنگینت یک تماس تلفنی جنسی برقرار می کنی، مرا تکان می دهی بله خوب از پسش بر

well you know i had to fill in i had to fill in the space where you were standing you see

بیای، می دانی که باید پر می کردم، باید فضایی را که تو در آن بودی پر می کردم ایستاده بودی می بینی

did you watch me when i went out there no no you did not i'm all wet look i'm covered

دیدی به من نگاه کردی وقتی بیرون رفتم نه نه تو نه من تماماً خیس هستم نگاه می کنم من زیر

in drops of water okay this is good i had to

قطره های آب هستم خوب این خوب است

something for over and something before being something ah beatrice

قبل از اینکه چیزی باشم آه بئاتریس ویکتوریا باید کاری انجام دهم

victoria says mura is right as usual

می‌گوید مورا طبق معمول درست می‌گوید،

okay then yes we have quite a few correct answers we are going to get through these

پس بله، ما چند پاسخ صحیح داریم که می‌خواهیم برای گذر از این موارد

very quickly because of the time limit we only have five minutes before we have to say

خیلی سریع به دلیل محدودیت زمانی، ما فقط پنج دقیقه فرصت داریم تا

goodbye so tikka said she loves the sentence game but prefers spot the white van i haven't

با هم خداحافظی کنیم، بنابراین تیکا گفت که عاشق بازی جملاتی است اما ترجیح می‌دهد وانت سفید را ببیند،

done that for a while no i did actually read that out please no more flag says anna i think

من مدتی است که این کار را انجام نداده‌ام. این را بخوانید لطفاً دیگر پرچم ندهید آنا می گوید آنا فکر می

we're we're getting the uh the message here well that's only three people out of nine

کنم ما داریم پیام اینجا را دریافت می کنیم که فقط سه نفر از

hundred thousand exactly got it right okay good well congratulations okay here's the

نهصد هزار نفر دقیقاً آن را درست متوجه شده اند، خوب خوب تبریک می گویم خوب اینجا

answer it's coming up right now steve here comes mr cockerel

پاسخی است که در حال حاضر ارائه می شود استیو اینجا می آید آقای خروس خروس-

cock-a-doodle-doo the answer is i hope you're ready for this because the answer is coming

a-doodle-doo پاسخ این است که امیدوارم برای این آماده باشید زیرا پاسخ در راه است

up are you ready for the answer yes okay i'm waiting i'm trying to find it

آیا شما برای پاسخ آماده هستید بله خوب من منتظر هستم سعی می کنم آن را پیدا کنم

oh we he had to queue which is a word that many people misspell he had to queue q u e

اوه ما او مجبور بود در صف بنشیند که این کلمه ای است که بسیاری از مردم آن را اشتباه املایی می کنند او مجبور شد در صف بنویسد q u e

u e is how you spell q he had to queue for over an hour before being admitted so if you

u e نحوه املای شما است q قبل از پذیرش باید بیش از یک ساعت در صف قرار می گرفت، بنابراین اگر

admit something or someone it means you are allowing that person to pass to come in you

چیزی یا شخصی را قبول کردید به این معنی است که به آن شخص اجازه می دهید به او منتقل شود. وارد شوید و

are welcoming them to a place or maybe a group and of course admit can also mean own up if

از آنها به یک مکان یا شاید یک گروه استقبال می کنید البته اعتراف همچنین می تواند به معنای مالکیت باشد اگر

you are saying that you are responsible for doing something you admit he had to queue

می گویید شما مسئول انجام کاری هستید که اعتراف می کنید که او باید

for an hour before being admitted into the nightclub can you yes can you think of it

قبل از پذیرش در کلوپ شبانه یک ساعت در صف

can you think of another place what where you might be admitted uh into well anywhere

می ماند. جایی که ممکن است در حال حاضر در هر جایی بستری شوید

at the moment because you have to queue to get into shop so it could be the doctor's

، زیرا باید برای ورود به مغازه در صف بمانید، بنابراین ممکن است

surgery quite often we use this for a hospital a hospital so quite often a person who goes

جراحی پزشک باشد اغلب ما از این برای یک بیمارستان، یک بیمارستان استفاده می کنیم، بنابراین اغلب فردی که

into hospital will be admitted if they are kept in allowed into the hospital yes that's

به بیمارستان می رود بستری می شود. اگر آنها را در بیمارستان نگه می دارند اجازه ورود به بیمارستان بله

it good that's a good one uh somebody has said approved yeah approved is an eight-letter

خوب است که خوب است اوه کسی گفته تایید بله تایید شده یک

word that fits at the end yes but uh would you queue for an hour before being approved

کلمه هشت حرفی است که در پایان می آید بله اما اوه آیا قبل از تایید شدن یک ساعت در صف قرار می گیرید

yes well it could be depending on what it is you could if you are being allowed to do

بله خوب ممکن است بستگی به این داشته باشد که اگر به شما اجازه انجام

something yes no i think that's quite good accepted says jimmy from hong kong one two

کاری داده شود بله نه من فکر می کنم که کاملاً خوب است پذیرفته می شود می گوید جیمی از هنگ کنگ یک دو

three four five six before being accepted yes yes accepted for a place to get in somewhere

سه چهار پنج شش قبل از قبول شدن بله بله برای جایی برای ورود به جایی پذیرفته شده است دوباره

yes here comes another one steve right okay we need to speed along at the speed of light

بله اینجا یکی دیگر می آید استیو درست است خوب ما باید با سرعت نور سرعت بگیریم

oh here's a famous phrase a famous phrase this is a well-known phrase you might have

اوه این یک جمله معروف است یک عبارت معروف این یک عبارت معروف است که ممکن است مجبور

to scratch your heads a little bit but this is a very well-known phrase and this is just

شوید کمی سر خود را خارانید اما این یک جمله بسیار خوب است - عبارت شناخته شده و این فقط

for mr steve this is also a piece of advice for steve as well i've been along around in

برای آقای استیو است، این نیز یک توصیه برای استیو است، همچنین من به

the world long enough i shouldn't need advice anymore i should know it all at my advanced

اندازه کافی در سراسر جهان بوده ام، دیگر نباید به مشاوره نیاز داشته باشم، باید همه آن را در سنین بالا بدانم.

age you should i should do but i don't yes ah palmyra going back to the last one uh before

من باید انجام دهم، اما بله، آه پالمیرا به آخرین مورد برمی گردم آه قبل از

admitted before being admitted into the zoom conference yes that's it that's very yes so

پذیرش قبل از پذیرش در کنفرانس بزرگنمایی بله همین است که بسیار بله

on point so sometimes you have to you have to be allowed to do something before you are

است، بنابراین گاهی اوقات مجبور هستید قبل از پذیرش کاری انجام دهید شما

admitted yes or approved so these are all very good words well done zoom conference

پذیرفته شده اید بله یا تایید شده اید، بنابراین اینها همه کلمات بسیار خوبی هستند. خوب انجام شد کنفرانس بزرگنمایی

we're all doing those aren't we here's another one then steve mr steve stephen

ما همه انجام می دهیم، آیا ما اینجا یکی دیگر است پس از آن استیو آقای استیو استفان

this is a well-known phrase it's also a phrase that was invented by a very famous writer

این یک عبارت شناخته شده است، همچنین عبارتی است که توسط یک نویسنده بسیار معروف

well i can't get it mr duncan is the oh yeah oh no no no i thought i had it then but no

خوب من نمی توانم آن را بفهمم آقای دانکن این است اوه بله اوه نه نه نه من فکر می کردم آن موقع آن را داشتم اما نه

obviously i've probably never taken the uh words of wisdom that is incorporated into

بدیهی است که احتمالاً هرگز کلمات حکیمانه ای را که در این عبارت گنجانده شده است نگرفته ام

this phrase yes this is uh this is a well-known phrase connected to i suppose you might connect

بله این یک عبارت شناخته شده است که به آن مرتبط است فکر می کنم ممکن است ارتباط برقرار کنید

it to telling a story or maybe a joke and this is what this particular phrase refers

این به گفتن یک داستان یا شاید یک جوک است و این همان چیزی است که این عبارت خاص

to

به

brilliant brilliance is more than seven letters unfortunately i thought this would go i really

درخشندگی درخشان بیش از هفت حرف اشاره دارد، متأسفانه فکر کردم این اتفاق می‌افتد، واقعاً

did i thought this would go very quickly uh are the last two words right in there mr duncan

انجام دادم، فکر می‌کردم این خیلی سریع پیش می‌رود ، دو کلمه آخر همین جا هستند آقای دانکن

the uh nearly nearly so something's right in there tomek nearly you're close you are

اوه تقریباً بنابراین چیزی درست در آنجا هست تامک تقریباً شما نزدیک

on the right line you are you are going in the right direction with your guests

هستید شما در خط درست هستید شما در مسیر درستی با مهمانان خود می روید

we will only give this another few seconds it's just another few seconds hello man from

ما فقط چند ثانیه دیگر به آن می دهیم فقط چند ثانیه دیگر سلام مرد از

brazil man from brazil hello man from brazil who are you i thought for a moment maybe it

برزیل مردی از برزیل سلام مرد برزیلی تو کی هستی من یک لحظه فکر کردم شاید

was pedro belmont but it isn't maybe it is because the picture the picture is definitely

پدرو بلمونت باشد اما اینطور نیست شاید به این دلیل است که عکس قطعاً

that does not look like pedro no then pedro is always changing his appearance but hello

شبیه پدرو نیست پس پدرو همیشه تغییر می کند ظاهر او اما سلام

hello man from brazil and thank you for your suggestion um

سلام مردی از برزیل و ممنون از پیشنهاد شما. اوم

i don't think yes obviously mr duncan thought that would go uh very quickly yes i i really

من فکر نمی کنم بله واضح است که آقای دانکن فکر می کرد که خیلی سریع انجام می شود بله من واقعا

thought this would go quickly this is a famous phrase that was coined or created by a very

فکر می کردم این به سرعت انجام می شود این عبارت معروفی است که ابداع یا ایجاد شده است توسط یک

famous writer is that no so so far i think tomic's got one word right but uh should we

نویسنده بسیار معروف این است که نه تا کنون فکر می کنم تامیک یک کلمه درست گفته است، اما آیا باید

give people a clue is the last i have i just i literally have just given enough clues to

به مردم سرنخی بدهیم آخرین چیزی است که من دارم، من فقط به معنای واقعی کلمه به اندازه کافی سرنخ برای

sink a ship so anymore anymore anyway okay i will give you the answer right but you will

غرق کردن یک کشتی داده ام، بنابراین دیگر به هر حال خوب من به شما پاسخ درستی می دهد اما شما

learn a new phrase so even if you don't know the answer you will still learn something

یک عبارت جدید یاد خواهید گرفت، بنابراین حتی اگر پاسخ را ندانید باز هم چیز جدیدی یاد خواهید گرفت

new the answer is

، پاسخ

a well-known phrase coined by William Shakespeare brevity is the soul of whit well i didn't

یک عبارت معروف است که توسط ویلیام شکسپیر ابداع شده است.

know that phrase mr duncan so if i don't know it well it's not worth knowing uh well um

این عبارت را آقای دانکن می دانم، بنابراین اگر من آن را خوب نمی دانم، ارزش دانستن ندارد

tomic did was the only person to get one of the words right letters words which is whit

اوم تومیک تنها کسی بود که یکی از کلمات را با حروف درست کلماتی دریافت کرد که

yeah so uh brevity is one out of three brevity is the soul of wit so when when something

بله، پس ایجاز یک از سه است. ایجاز روح شوخ طبعی است تا زمانی که

is being described as needing brevity it needs to be done quickly it needs to be done quickly

چیزی باشد به عنوان نیاز به اختصار، باید سریع انجام شود، باید به سرعت

in a short period of time and in this situation we are talking about maybe a humorous story

در مدت زمان کوتاهی انجام شود و در این شرایط ما در مورد یک داستان طنز یا یک شوخی صحبت می کنیم،

or a joke so if you are trying to convey something that is funny you have to do it very quickly

بنابراین اگر می خواهید چیزی را که خنده دار است به شما منتقل کنید. باید این کار را خیلی سریع

with just the right amount of words not too many you you must not talk for too long because

با مقدار مناسب کلمات انجام دهید، نه خیلی زیاد، شما نباید برای مدت طولانی صحبت کنید

you are trying to make a point and that is quite often why we use this particular phrase

زیرا سعی می کنید نکته ای را بیان کنید و به همین دلیل است که ما اغلب از این عبارت خاص استفاده می کنیم.

so brevity means what again mr duncan quick fast at a fast pace or in a short period of

سریع سریع با سرعت سریع یا در مدت

time brevity is the soul of wit yes so meaning that if you take too long to tell a joke for

زمان کوتاه اختصار روح شوخ طبعی است بله، به این معنی که اگر برای گفتن یک جوک خیلی طول بکشد،

example it won't be funny anymore you have to do it quickly yes so maybe even impulsively

مثلاً دیگر خنده دار نخواهد بود، باید آن را سریع انجام دهید بله، پس شاید حتی به صورت تکانشی

this is why this is why i said it's very good advice for mr steve i'm quite quick with my

به همین دلیل است که گفتم توصیه بسیار خوبی برای آقای استیو است.

wit yes but sometimes when you're telling a story or trying to get to the point sometimes

it takes a very long time but maybe i'm not trying to be witty in those instances mr duncan

شاید من سعی نمی کنم در این موارد شوخ باشم، آقای دانکن

that's true right so there we go if you want to tell a joke make sure you do it quickly

این درست است، بنابراین اگر می‌خواهید جوکی بگویید، مطمئن شوید که آن را سریع انجام می‌دهید،

yes with a few words but make sure those words are funny make sure you are making your point

بله، با چند کلمه، اما مطمئن شوید که این کلمات خنده‌دار هستند، مطمئن شوید که به

quickly with brevity privity one of your favourite words isn't it mr duncan it's great brevity

سرعت و با اختصار، یکی از کلمات مورد علاقه‌تان نیست. آقای دانکن این اختصار فوق العاده

is the soul of wit thank you mr shakespeare and i thought i was out of date well you're

است روح شوخ طبعی است متشکرم آقای شکسپیر و من فکر می کردم قدیمی شده ام خوب شما

using phrases from the uh 17th century well 16th century i don't i would get the centre

از عباراتی از قرن هفدهم استفاده می کنید قرن شانزدهم من متوجه نمی شوم که مرکز به

is mixed up i don't know when william

هم ریخته است نمی دانم چه زمانی ویلیام

you do realize that many of the things we say these days are actually from William Shakespeare

متوجه می شوی که بسیاری از چیزهایی که این روزها می گوییم در واقع از ویلیام شکسپیر است

he actually invented the phrases so he says brevity means quickness is that right quickness

که او عبارات را اختراع کرده است، بنابراین می گوید اختصار یعنی سرعت یعنی همان سرعت درست

yes yes to do something quickly without taking too much of your valuable time

بله بله انجام دادن کاری سریع بدون زیاده روی وقت ارزشمند شما

i acted with brevity when i bought a new pair of shoes yes i think that's it i think that's

وقتی یک جفت کفش جدید خریدم با اختصار عمل کردم بله فکر می کنم همین است فکر می کنم این

all we've got time for steve i can't believe it oh it's it's ten past nearly nearly ten

تمام چیزی است که برای استیو وقت داریم.

past two yes about four six minutes past four but yes yeah i can't believe more people joining

چهار و شش دقیقه اما بله می توانم باور نکنید که افراد بیشتری

yes uh so uh which is lovely but we're going now the rain has stopped but you can see mr

duncan again on wednesday and me again on sunday now if you don't want to see me then

just go on wednesday to see mr duncan or of course you can just put your hand over the

به پیوستن می‌آیند. چهارشنبه برای دیدن آقای دانکن یا البته می تونی فقط دستت رو

screen one more says tomic you can put your hand over the screen and then and then you

روی صفحه بذاری یکی دیگه میگه تومیک می تونی دستت رو روی صفحه بذاری و بعدش نمی تونی استیو رو ببینی فقط می تونی

won't be able to see steve you'll only be able to see me like that why don't you let's

ببینی از من خوشم می آید چرا نمی

be impulsive let's do one more well that's not really impulsive it is because we were

گذاری تکانشگر باشیم، بیایید یک بار دیگر خوب انجام دهیم که واقعاً تکانشی نیست، به این دلیل است که ما

doing it anyway well we weren't because we were going so we've now changed it would be

آن را به هر حال خوب انجام می دادیم، به این دلیل نبودیم که می رفتیم ، بنابراین اکنون تغییر داده ایم،

impulsive if if we weren't playing the sentence game and then suddenly we did i know but we're

اگر ما بازی جمله را بازی نمی‌کردیم و ناگهان متوجه شدیم، اما

going yeah but we said we were going to go and then suddenly we're going to change our

می‌رویم بله، اما گفتیم که می‌رویم و ناگهان نظرمان را تغییر می‌دهیم،

mind we're going to put one more in just to please tomic tomic we're only going to take

فقط یک مورد دیگر قرار می‌دهیم تا لطفا تومیک تومیک ما فقط می‌خواهیم بگیریم،

but you've got to you've got to get it right you've got two minutes we're going to do a

اما شما باید کار را درست انجام دهید ، دو دقیقه وقت دارید که می‌خواهیم کاری انجام دهیم.

countdown no let's not do that one minute one minute okay victoria wants it as well

ntdown نه بیایید این کار را یک دقیقه و یک دقیقه انجام ندهیم، باشه، ویکتوریا هم

jimmy wants it as well oh well we have to we have to bow to popular requests you know

همینطور می خواهد، اوه خب، ما مجبوریم به درخواست های محبوب سر تعظیم بدهیم، می دانید

here we go then here's one one more then one more actually it's very interesting that this

اینجا ما می رویم، سپس یکی دیگر و یکی دیگر در واقع بسیار جالب است این

actually connects with what tomek was just doing how strange i can't quite believe that

واقعاً به کاری که تومک انجام می‌داد مربوط می‌شود، چقدر عجیب است، من نمی‌توانم کاملاً باور کنم که

sergio doesn't like the sentence game oh okay but uh well sergio i'm afraid we are playing

سرجیو از بازی جمله‌ای خوشش نمی‌آید، اوه خوب، اما اوه خوب سرجیو، می‌ترسم

it one more time before we go i do not want to go there please don't something something

قبل از رفتن، یک بار دیگر آن را بازی کنیم. می‌خواهم به آنجا بروی، لطفاً چیزی انجام نده،

something so this is quite clever because this is actually what tomek was just doing

بنابراین این کاملاً هوشمندانه است، زیرا در واقع این همان کاری بود که تومک با ما انجام می‌داد

to us one minute to get it right one minute one minute you have one minute we are counting

تا درست یک دقیقه یک دقیقه یک دقیقه شما یک دقیقه وقت دارید، ما

down now sixty fifty nine okay steve 58 let's not do this 57 56

اکنون شصت و پنجاه و نه معکوس می‌شماریم. استیو 58 بیایید این کار را انجام ندهیم 57 56

54 53 50 10 51 15 19 18 17. oh well i think we've got it have we good i think we've got

54 53 50 10 51 15 19 18 17. اوه خوب، فکر می کنم ما آن را داریم، ما خوب هستیم، فکر می کنم

it in less than 30 seconds it looks like jimmy yes jimmy from hong kong yes well done i think

آن را در کمتر از 30 ثانیه به دست آورده ایم، به نظر می رسد جیمی بله جیمی از هانگ کونگ بله خوب انجام شد، من فکر می کنم

that almost almost deserves a round of applause i think so

که تقریباً سزاوار یک دور تشویق است جوهر پس

victoria also got it um and i think when they all come quickly i think it means everyone's

ویکتوریا نیز آن را دریافت کرد، و من فکر می کنم وقتی همه آنها سریع می آیند، فکر می کنم این بدان معنی است که

got it together uh please don't yes sora's got it as well okay um there we go tomek's

همه آن را جمع کرده اند، اوه لطفاً بله، سورا هم آن را فهمید، اوم، ما برویم تامک

got it

آن را دریافت کرد

everyone's got it i think you're hungry aren't you mr duncan i am hungry i also want to watch

همه فهمیدند، فکر می کنم شما دارید گرسنه نیستی آقای دانکن من گرسنه هستم من هم می خواهم کلمبو را

columbo because today they are showing not one but two episodes with william shatner

ببینم زیرا امروز نه یک قسمت بلکه دو قسمت با ویلیام شاتنر

our favorite episodes so i i do like watching columbo where when certain people are in the

قسمت های مورد علاقه ما را نشان می دهند بنابراین من دوست دارم کلمبو را در جایی که افراد خاصی در

show and today they are showing both episodes with william shatner in one of them he plays

برنامه حضور دارند و امروز آنها را تماشا کنم با نمایش هر دو قسمت با ویلیام شتنر در یکی از آنها، او نقش

a right wing talk show host i'm not joking and in the other one he plays an actor who

یک مجری برنامه گفتگوی جناح راست را بازی می‌کند، شوخی نمی‌کنم و در قسمت دیگر نقش بازیگری را

plays a tv detective which i think is brilliant when you think about it let's end on a high

بازی می‌کند که نقش یک کارآگاه تلویزیونی را بازی می‌کند که فکر می‌کنم وقتی به آن فکر می‌کنید فوق‌العاده است.

let's end on the fact that jimmy was first jimmy with the sentence game yes uh but well

بیایید به این واقعیت خاتمه دهیم که جیمی ابتدا جیمی بود با جمله بازی بله، اوه، اما

i say but lots of other people also got it at the centre more or less the same time almost

خوب می گویم، اما بسیاری از افراد دیگر نیز کم و بیش آن را در مرکز دریافت کردند، تقریباً

uh including uh the answer is there we go i do not want to go there please don't twist

آه، از جمله آه، پاسخ این است که ما می رویم. نمی خواهم به آنجا بروم لطفا

my arm and that's very strange because tomek was actually trying to twist our arms yes

a من را پیچ ندهید rm و این خیلی عجیب است زیرا تومک در واقع سعی می کرد بازوهای ما را بچرخاند و

by by telling us to do another sentence game so i didn't plan that we i didn't arrange

به ما می گفت که یک بازی جمله دیگری انجام دهیم، بنابراین من برنامه ریزی نکردم که ما ترتیبی

that you see with tomek you should have said you did yes uh that's an interesting phrase

ندادم که شما با tomek ببینید باید می گفتید بله انجام دادید. این جمله

because if you were to if you were to twist somebody's arm behind their back not like

جالبی است زیرا اگر بخواهی بازوی کسی را پشت سرش بچرخانی نه

that you get you go this way but you can't see it i know then it's obviously painful

اینطوری می‌خواهی به این سمت بروی اما نمی‌توانی آن را ببینی، می‌دانم که بدیهی است که دردناک است

and you could be forced into doing something that you otherwise didn't want to do but it's

و ممکن است مجبور شوی کاری را انجام دهی که شما در غیر این صورت نمی خواستید این کار را انجام دهید، اما

not physical but that phrase doesn't mean you're actually going to do it it means actually

فیزیکی نیست، اما این عبارت به این معنی نیست که شما واقعاً این کار را انجام خواهید داد، به این معنی است که

you you do want to be persuaded it's figurative it's figurative please don't twist my arm

شما واقعاً می خواهید متقاعد شوید که این تجسمی است ، تصویری است، لطفاً بازوی من را نچرخانید،

you probably you're going reluctantly to do something that's it so if you twist someone's

احتمالاً شما با اکراه می خواهید کاری را انجام دهید که همینطور است، بنابراین اگر بازوی کسی را بچرخانید به

arm it means you persuade them to do something that they don't really want to do that's it

این معنی است که او را متقاعد می کنید کاری را انجام دهد که واقعاً مایل به انجام آن

it's time to go bye-bye everyone i'm going to put a tk gone for mr duncan and i'll have

نیست، وقت آن است که با همه خداحافظی کنم، من می خواهم یک علامت بگذارم. tk برای آقای دانکن رفته

one as well i'll just take all the sultanas and the raisins out because you don't like

و من هم یکی خواهم داشت و فقط ال را می‌گیرم من سلطان ها و کشمش ها را بیرون می آورم چون

them yes but i'll put double the amount of butter on because that's what mr duncan likes

آنها را دوست ندارید بله، اما من دو برابر کره روی آن می گذارم زیرا این همان چیزی است که آقای دانکن

butter yes real bitter lovely to be here lovely to enjoy conversation with you and see you

کره را دوست دارد بله واقعاً تلخ است دوست داشتنی بودن اینجا دوست داشتنی برای لذت بردن از گفتگو با شما و دیدن

all again next week thank you mr steve there he goes mr steve has left the building well

همه شما دوباره هفته آینده متشکرم آقای استیو او می رود آقای استیو ساختمان

he's left the studio he's now gone into the kitchen because it's time to eat a tea cake

را ترک کرده است او استودیو را ترک کرده است او اکنون به آشپزخانه رفته است زیرا زمان خوردن یک کیک چای است

which of course means that it's almost time to say goodbye that's not very nice is it

که البته به این معنی است که تقریباً زمان خداحافظی است که خیلی خوب نیست آیا

thank you very much for your company today i hope you've enjoyed this if you have enjoyed

امروز از شرکت شما بسیار متشکرم، امیدوارم از این کار لذت برده باشید، اگر از آن لذت

it please give me a thumb a lovely like

برده اید، لطفاً یک لایک دوست داشتنی

do it now do it now give me a like to show you care

به من بدهید.

by the way if you didn't like it don't worry there is lots of other stuff other things

دوست ندارم نگران نباشید چیزهای دیگری وجود دارد

you can watch on youtube that is the beauty of this website i think so thanks for your

که می توانید در یوتیوب تماشا کنید که زیبایی این وب سایت است، من فکر می کنم پس از

company thank you very much for watching we've had a busy day today i will see you on wednesday

شرکت شما متشکرم. چهارشنبه می بینمت

yes i am back on wednesday from 2 2pm uk time that is when i am with you next thank you

بله من چهارشنبه از ساعت 2 ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان برمی گردم کلاه بعدی زمانی است که من با شما هستم از شما

very much for your company today thank you thank you very much indeed so we are going

بسیار سپاسگزارم برای شرکت شما امروز بسیار متشکرم واقعاً از شما متشکرم بنابراین ما

to have something to eat i hope you have a nice day enjoy the rest of your day whatever

می خواهیم چیزی بخوریم. امیدوارم روز خوبی داشته باشید از بقیه روز خود لذت ببرید

you are doing please do it with a smile on your face and a spring in your step and i

لطفاً هر کاری که انجام می دهید این کار را با یک لبخند بر لب و یک فنر در گام خود انجام دهید و من

will see you on wednesday from 2 p.m uk time and of course until the next time we meet

شما را در روز چهارشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان می بینم و البته تا دفعه بعدی که اینجا ملاقات می

here you know what's coming next yes you do yes almost it's almost time to go i'm afraid

کنیم می دانید چه چیزی در راه است بله انجام می دهید بله تقریباً زمان آن است که برو من می

so

ta ta for now

ترسم تا فعلا